نیمه دوم ماه آگوست مصادف است با سالروز تولد ” تد هیوز” ، همان مرد خوش زبانی که در آغاز به واسطه ی عشق ش به سیلویا پلات و رابطه ی زناشویی ش با او در میان مردم به شهرت رسید و کمی آن سو تر هم با اتکا به اشعارخودش؛ ملک الشعرای بریتانیا شد.

تد هیوز
هیوز در سال ۱۹۸۴ موفق به دریافت نشان ملی ملک الشعرایی شد. آن هم درست در زمانی که تمام گذشته اش مثال یک کابوس سیاه پیش رویش بود. مصائبی چون زندگی در فقر روزهای دانشجویی و زندگی پر حاشیه ای که با سیلویا پلات داشت به واقع که از زندگی او آشفته بازاری ساخته بودند، آرام ناشدنی.
به تمام این حواشی می توانیم خودکشی پلات رو هم علاوه کنیم که درست بعد از جدایی از هیوز اتفاق افتاد. همون حادثه ای که از سوی مردم و روزنامه ها به بی مهری هیوز مربوط شد و روزگار این جوان رو سخت تر از سخت کرد.
اما تد هیوز با پشت کاری مثال زدنی و قدرتی جالب توجه به دشواری های زندگی اش چیره شد و علاوه بر دریافت نشان ملک الشعرایی به یکی از بزرگ ترین شاعران انگلیسی قرن بیستم هم تبدیل شد.
شعر “هیوز” سرشار از نبوغ و کشف هاى تازه است. نگاه او به جهان نگاه شاعریست که هرچه در اطرافش وجود دارد را دوباره روایت مى کند. تخیل او مى تواند اشیا و اتفاقات، زندگى و لحظه ها، کلمات و نشانه ها را پیوند بزند.
او این توانایى را داشت که نه تنها اتفاقات زندگى بلکه تمام آنچه در اطرافش در جریان بود را به زبان شعر بیان کند. او با پشت سر گذاشتن معضلات جدى شعر در سال هاى پس از جنگ جهانى دوم در نهایت شعر خودش را خلق کرد. شعرى که مفاهیم جدیدى داشت و هر سطر و هر کلمه اش را خود شاعر آفریده بود.
تکه ای از اشعار او با صدای شاعر ؛ به همت اعضای تحریریه ی مجله ی فرهنگی چهارسو به فارسی ترجمه و زیرنویس شده. این ویدئو را ببینید با قید این توضیح که این برنامه هر شنبه غروب به روی آنتن تلویزیون جهانی ایران فردا می رود.
خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار سیاسی، فرهنگی، هنری و اقتصادی









این درست که طرز تلقی شعرا از جهان و وقایع آن، با جو سیاسی و اجتماعی و محیط زندگی شان ارتباط بی واسطه دارد، اما بی گمان آنچه در این میانه شاعری را از خیل شعرای اجتماعی و سیاسی ممتاز می کند، همانا میزان هنرمندی شاعر است و قدرت تخیل او در پدید آوردن متافورهای بدیع و ایجاد موسیقی در کلام. به همین دلیل است که شعر محمود درویش مانا می شود، سر از ترانه در می آورد و هر روز و هر لحظه، زیر لب نجوا می شود.
اشاره:
محمد ابراهیم باستانی پاریزی، استاد تاریخ، نویسنده و روزنامه نگار کهنه کار ایرانی، که از جمله ی بازماندگان نسل پیشین ادبیات ایران بود، صبح روز پنجشنبه پنجم فرودرین؛ و در بیمارستان مهر تهران دار فانی را وداع گفت.
