خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 20)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

به بهانه ی مرگ توماس ترانسترومر / اشعاری از جنس زندگی و طبیعت … محمد سفریان

اشاره:
از جمله ی اخبار ناگوار حوزه ی ادب و فرهنگ در نوروز امسال، یکی خبر مرگ ” توماس ترانسترومر ” شاعر سوئدی برنده ی جایزه ی نوبل بود که در بیست و ششم ماه مارچ، بدورد حیات گفت و با زندگی ای وداع کرد که بسیار خوب می شناختش، چه از جمله ی بارزترین نشانه های شعری او ملموس بودن جلوه های حیات در تمامی سطور آثارش بود که خود مهر تاییدی ست بر این ادعا.
همکارمان ” محمد سفریان ” در تحریریه ی بخش فرهنگی خلیج فارسی، به بهانه ی مرگ این شاعر بزرگ؛ نگاهی به چند و چون اشعار او انداخته و دیگر بار آثار و احوال او را در نظر آورده. با هم این یادداشت نقد واره را می خوانیم…

sdf-63026-s-3

قندیل های یخین: گوتیک وارونه…

توماس گوستا ترانسترومر، شاعری ست که به گفته ی خودش همه ی چهره های گذشته اش را با خود حمل می کند، او استادانه آمیزه هایی از رنگهای متفاوت هستی را بر بوم بی روح زندگی ماشینی بشر امروز می پاشد و انسان گیج و سردرگم امروز را به آرامش و امید فرا می خواند. از همین روست که اشعار او در همه ی فرهنگ ها و سرزمین ها معنا یافته و او را با دریافت جایزه ی نوبل، در تاریخ ادبیات جهان ماندگار کرده است.
نفوذ اشعاراین شاعر سوئدی تنها به اروپا و کشورهای اسکاندیناوی محدود نمی شود بلکه گستره ی آن از آمریکای شمالی گرفته چین و ویتنام وسعت یافته است . آن چنان که او نیزخود را متعلق به هیچ جای زمین نمی داند:
من در بستر خود خوابیدم
و بیدار شدم در ته یک کشتی
… این آفریقا نیست.
این اروپا نیست.
این هیچ جا نیست مگر ” این جا”[۱] ترانسترومر منشاء همه چیز را در خود انسان می بیند، و در صدد است که با استفاده از تکنیک های روانشناسی در اشعارش، همگان را به پذیرش حقیقت زندگی دعوت نماید. او در جست و جوی گره زدن تاملات درونی و نمودهای بیرونی حیات و هستی ست:
دو حقیقت به هم نزدیک می شوند. یکی از درون می آید، یکی از بیرون و آنجا که به هم می رسند فرصتی داریم تا خود را ببینیم.[۲] ترانسترومر، به دور از انتقادهای کلیشه ای و سطحی که همواره مدرنیته را نشانه گرفته اند، تار تجدد را در پود سنت می تند و شاعرانه های فلسفی ش را پر می کند از لحظه هایی که همه ی ما آنها را زندگی می کنیم، از ” ریش تراشیدن دم صبح” و ” پیش خزیدن اتوبوس در شب زمستانی ” گرفته تا اسارت در ” ترافیک پرهیاهوی بزرگ راه ها” او بی آنکه ازاین روزمرگی و تکرار ِعجین شده با مدرنیته به ستوه آید و لب به شکوه گشاید، حتی ماشین ریش تراشی اش را به هلی کوپتری بدل می کند که او را به پرواز در می آورد و با غرشش فرمان اغتنام لحظه های حیات را می دهد:
از دل غرش فریاد زد:
چشم هایت را خوب باز کن
آخرین بار است که این را می بینی
بلند شدیم به هوا
به پرواز درآمدیم در ارتفاع پایین بر فراز تابستان
چفدر خوشم آمد، اهمیتی دارد؟[۳]

14274718948077

استعاره های ویژه و هنر جان بخشی به همه ی اجزاء طبیعت و اشیاء زندگی مدرن امروز و تلفیق این دو باهم، در همه ی اشعار او موج می زند:
“سیرسیرک ها دیوانه وار می دوزند بر چرخ های خیاطی”[۴] “این شیر تنهای آب قد علم کرده است در لا به لای رزهای خودرو “[۵] “ماشین بخار، قبراق چون قلب آدمی”[۶]

“خورشید رسوخ می کند از شیشه ی پنجره ها
وگرم می کند سطح میزها را
که آنقدر محکم اند که تاب می آورند سنگینی تقدیرهای بشری را”[۷] “درخت گیلاس پر شکوفه می نوازد کامیون هایی را که به خانه آمده اند.”[۸] “کاج همچون عقربه ی ساعت ایستاده است”[۹] “مگس ها نامه های میکروسکوپی می خواندند”[۱۰] “یخ از گوشه ی بام آویخته است
قندیل های یخین: گوتیک وارونه
چارپایان آبستره، پستان های شیشه ای”[۱۱] توماس ترانسترومرهم چنین شاعری ست که همواره از آرمانگرایی و وابستگی به ایدئولوژی پرهیز کرده است، او از سویی جنبش های توده ای که در تلاش برای جلب اطاعت کوکورانه ی هوادارن خود هستند را، بی هدف و پوچ می پندارد:
“در گفت و گوی معاصران دیدم شنیدم من پشت چهره هاشان جریانی را
که می رفت و می رفت و می کشاند موافق و نا موافق را
و آن موجود با چشم های چسب زده
که می خواهد در جهت تند آب برود در دل آن
پرتاب می کند خود را به جلو بی آن که بلرزد
با ولعی زیاد در پی سادگی “[۱۲]

sf20-50s5r

و ایدئولوژی های بشری را از فرط پوچی به “انبانه های هوا”ی “جلبکهای کیسه دار” مانند می کند، که گرچه در ظاهر جلبک را بالا نگه می دارند، اما در حقیقت از هرگونه اندیشه ای تهی هستند.
اما ترانسترومر، از سوی دیگر، با گزیدن راه اعتدال، به دور از شعار زدگی و افراط و با شجاعت و واقع بینی، انگشت نقدش را به سمت سیاست، محدودیت ، سانسور و حتی مذهب نشانه رفته است:
“حالا نامه پیش سانسورچی ست. چراغ را روشن می کند.
کلماتم در نور به هوا می جهند مثل میمون ها بر میله ها
می جنبند، آرام می گیرند و دندان نشان می دهند.
لابه لای سطور را بخوانید. ما دویست سال دیگر با هم ملاقات می کنیم
روزی که میکروفون های دیوارهای هتل از یاد رفته اند
و بالاخره می توانند بخوابند، فسیل شوند.”[۱۳] “بیدار که می شدم صدایی گفت:
« ما میادین جنگ که مغروریم

از مردگان بسیارمان…»”[۱۴] ” خیزاب های منجمد علف هرز، معابد علف هرز، متنی فوران کننده، اوپانیشادهای علف هرز، ناوگان وایکینگی علف هرز، سرهای اژدها، نیزه ها، امپراتوری علف هرز”[۱۵] “درون کلیسا، این کاسه ی گدایی ست
که خود به خود بر می خیزد از زمین
و طی می کند ردیف نیمکت ها را.”[۱۶] “کلیسای جامع سیاه شده، سنگین چو ماه، جذر می کند و مد.”[۱۷] با این اوصاف ترانسترومر، شاعری ست که محدوده ی زمان را در نوردیده وبا نگاهی که شاید از ذهن و دستان هنرمندش برآمده است، زندگی در جهان امروز را شاعرانه ای مرکب از موسیقی، معماری و نقاشی می داند، او حتی “مرگ ” را هم “از وزش افتاده” می بیند و نقش جنبش و تحرک را بر آن حک می کند:
“در اعماق خاک
می لغزد روح من
خاموش چون یک شهاب”[۱۸] او که ” در میان چلچله ها به خواب ” رفته و ” در میان عقاب ها بیدار” شده، اکنون از بر زبان آوردن واژه های رام نشدنی عاجز است، اما قلبش هنوز ” چون قورباغه ای در لا به لای علف های خیس شبانگاه” به “جهش هایش” ادامه می دهد و “چنگالک کوک پیانو” یش “نوای خود را منتشر می کند.”

پانوشت : کلیه ی اشعار از کتاب ” مجمع الجزایر رویا”، ترجمه ی” مرتضی ثقفیان”

[۱] وردهای زمستانی
[۲] پرلودها
[۳] پنچره ی باز
[۴] بالتیک ها
[۵] بالتیک ها
[۶] بالتیک ها
[۷] موسیقی آرام
[۸] لامنتو
[۹] زمان تحویل شبانه روز
[۱۰] لیسبون
[۱۱] شش زمستان
[۱۲] کنار رودخانه
[۱۳] به دوستان پشت یک مرز
[۱۴] اکلاهما
[۱۵] خانه ی آبی
[۱۶] مجمع پراکنده
[۱۷] در اعماق اروپا
[۱۸] معمای بزرگ

نامه دکتر محمد ملکی در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی: ۹۹.۵ درصد دروغ بود

as0-985-a1

دکتر محمد ملکی

دکتر محمد ملکی

آن روزها که من و دوستانم به نام روشنفکران مذهبی جوانان نسل اول انقلاب را به راهپیمایی و تلاش برای ساقط کردن نظام شاهی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی دعوت و تشویق می کردیم و رهبری آقای خمینی را چشم بسته پذیرفته بودیم و هرگز از حافظه ی تاریخی خود در نقش روحانیت پس از انقلاب مشروطه تا آن زمان (۱۳۵۷) بهره نگرفتیم، آیا می دانستیم و به این مسئله فکر کرده بودیم که برداشت آقای خمینی و روحانیون پیرو او، از کلمات آزادی و استقلال بویژه جمهوری اسلامی چیست؟
من به عنوان فردی که نقشی در انقلاب داشتم پس از ۳۳ سال اعتراف می کنم، نه! راستی چرا من که شاهد صحنه های تکان دهنده ای چه در کمیته استقبال و چه در روز ورود آقای خمینی در فرودگاه مهرآباد بودم از خودم نپرسیدم، مگر تو شاهد یکه تازی ها و انحصار طلبی ها و وتو کردن های تصمیمات کمیته ها بویژه کمیته برنامه ریزی استقبال در مدرسه رفاه از سوی چند روحانی (مانند آقای مطهری) نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه ورود آقای خمینی به سالن فرودگاه و محاصره کردن او از سوی روحانیون حاضر در آنجا که منجر به جدایی آقای طالقانی از دیگر روحانیون و پناه بردن او به گوشه ای شد نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه هایی این چنین که همه نشاندهنده ی انحصارطلبی و خرافه گرایی روحانیون و اطرافیان آقای خمینی بود، نبودی؟ پس چه شد که چشم بر همه ی وقایع پیش از رفراندوم تغییر نظام بستی و یک بار فکر نکردی جمهوری اسلامی یعنی چه و از شکم آن چه چیزی بیرون خواهد آمد؟ چرا وقتی بزرگانی از نویسندگان، شخصیت ها، اپوزیسیون، زنان، اقوام ایرانی، اقلیت های مذهبی و…..این سئوال را مطرح کردند که مقصود از جمهوری اسلامی چه نوع نظام حکومتی است، کسی به آنها جواب صریح و قانع کننده نداد تا بالاخره آقای خمینی مجبور شد به قول خودشان “خدعه” کند و بگوید: در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد… همه ی ما از حقوق برابر برخورداریم…در اسلام اختناق نیست، برای همه ی طبقات آزادی وجود دارد…من وعده می دهم که اسلام برای همه کار درست می کند و زندگی شما را مرفه می کند.(اطلاعات ۱۲فروردین ۱۳۵۸ ص ۸)

بیشتر بخوانید »

گزیده خبرهای اقتصادی هفته اول سال 94

asd-63s-96d

جهش صادرات نفت ایران پس از توافق هسته‌ای منتفی است

کارشناسان صنعت نفت با کاهش دادن نگرانی ها از تاثیر منفی توافق هسته ای احتمالی بر بازار نفت میگویند، بعید است که در صورت برداشته شدن تحریم ها ایران مقادیر زیادی از نفت خود را روانه بازار کند. ایران قبل از این هم دارای مقادیر زیادی نفت ذخیره بوده است. هرچند مقدار دقیق نفتی که ایران ذخیره کرده، جزو اسرار دولتی محسوب می شود، اما تحلیلگران حدس می زنند که مقدار نفت ذخیره شده ایران ۳۷ میلیون بشکه باشد. گزارش هایی وجود دارد مبنی بر این که تزریق روزانه صدها هزار بشکه از نفت ایران به بازاری که خود با فزونی عرضه مواجه است، می تواند موجب تضعیف بیشتر قیمت ها شود.
آژانس بین المللی انرژی هشدار داده که اگر توافقی حاصل شود، ایران «ممکن است در موقعیتی قرار گیرد که تولید و صادرات خود را به سرعت افزایش دهد.» این سازمان بین دولتی همچنین اعلام کرده: «بیشتر سال گذشته صرف اطمینان یافتن از این مسئله شد که چاه ها و واحد های فرآوری آماده هستند و سیستم های خط لوله نیز تست شدند.
تحریم های غرب میزان تولید نفت ایران را از ۳.۶ میلیون بشکه در روز در پایان سال ۲۰۱۱، به حدود ۲.۸ میلیون بشکه کاهش داده است. در حالی که ایران حدود ۱۰ درصد ذخایر اثبات شده جهان را در اختیار دارد، تحریم های مالی موجب شده است که ایران نتواند به راحتی سرمایه گذاری خارجی لازم برای افزایش تولید نفت خود را جذب نماید. بر اساس برآورد مالینسون، با نزدیک شدن به پایان امسال و در اوایل سال ۲۰۱۶، ایران تنها خواهد توانست تولید خود را به ۳.۱ میلیون بشکه برساند. «حتی اگر ایران ۳۰ میلیون بشکه ذخیره شده خود را در طی ماه های آوریل، می و ژوئن آزاد کند، این موضوع تنها موجب افزایش روزانه ۳۰۰ هزار بشکه ای صادرات ایران خواهد شد… این رقمی قابل توجه است، اما نمی توان از آن به سرازیر شدن مقادیر زیادی نفت به بازار تعبیر کرد.

برگزاری جلسه استماع دادخواست ۴میلیارد دلاری بانک ملت علیه انگلیس
بانک ملت طی دادخواستی خواستار دریافت خسارت ۴ میلیارد دلاری از وزارت خزانه داری انگلیس بابت تحریم غیرقانونی این بانک شده که جلسه استماع پیش‌دادرسی این دادخواست در دیوان عالی انگلیس برگزار شد. به‌دنبال صدور حکمی قضایی مبنی بر حذف یک بانک ایرانی از فهرست تحریم‌ها، خزانه داری انگلیس متهم شده که موجب «تأخیر غیرضرور و هزینه تراشی» در مسیر حل یک دعوای حقوقی ۴میلیارد دلاری شده است. سال گذشته بانک ملت ایران به‌شکلی موفقیت آمیز دستور سال ۲۰۰۹ وزارت خزانه داری انگلیس در مورد ممنوعیت همکاری مؤسسات مالی انگلیس با این بانک را به چالش کشید. بانک ملت این بار با استناد به قانون حقوق بشر انگلیس ادعایی حقوقی را بابت زیان‌های قابل توجه متحمل شده به‌موجب دستوری که بر اساس قانون سال ۲۰۰۸ مبارزه با تروریزم صادر شده مطرح کرده است. پیش‌بینی می‌شود که دادگاه رسیدگی به این پرونده سال آینده برگزار شود، اما بانک ملت روز دوشنبه در جلسه استماع پیش‌دادرسی به دیوانعالی انگلیس گفت که خزانه داری این کشور ‌بدنبال این بوده که ثابت کند، این بانک ایرانی متحمل «هیچ زیان قابل جبرانی نشده است.” میشائیل بریندل، نماینده بانک ملت گفت خزانه داری انگلیس یک دفاعیه حقوقی اصلاح شده ارائه کرده است که «تنها هدف آن ایجاد تأخیر غیرضرور و هزینه تراشی برای تصمیمی است که در مورد ادعاهای بانک ملت» اتخاذ خواهد شد. بریندل به دیوان گفت که خزانه داری ادعا کرده که بر اساس کنوانسیون اروپایی حقوق بشر هیچ اقدامی مغایر با حقوق این بانک انجام نداده است، اما حکم سال گذشته دادگاه نشان داد که خزانه داری قوانین داخلی انگلیس را نقض کرده است.
بانک ملت می‌گوید که «یک فعالیت مالی بین المللی پررونق و سودده» داشته و دارای ۳۳میلیون حساب و ۱۹میلیون مشتری در ۲هزار شعبه خود در کشورهای ایران، ترکیه و کره جنوبی بوده است که به دستور خزانه داری انگلیس کسب و کار بانک در انگلیس نابود شده و موجب وارد آمدن خسارت‌های جدی و غیرقابل جبران به کسب و کار بین المللی آن شده است. بانک ملت همچنین می‌گوید که بزرگترین زیان وارده بر آن ۱.۳ میلیارد دلار و در زمینه اعتبارات اسنادی ارزش گذاری شده به ارزهای خارجی بوده است.
۵۷۵ نفر، ۹۲هزار میلیارد تومان بدهکارند
ولی‌الله سیف، رییس کل بانک مرکزی با بیان اینکه میزان معوقات بانکی ٩٢ هزار میلیارد تومان شناسایی شده است، گفت: در این خصوص پرونده ۵٧۵ تن را به قوه‌قضاییه فرستاده‌ شده است . وی انتظام‌‌بخشی به بازار غیرمتشکل پولی و گسترده شدن چتر نظام بانکی را از مهم‌ترین برنامه‌های بانک مرکزی در سال ١٣٩۴ اعلام کرد و گفت: به علت شرایط خاص اقتصادی، تسهیلات تکلیفی و نوسانات قیمت نفت شاهد بودیم که افراد موفق هم دچار معوقات بانکی شدند و ما نباید به گونه‌ای عمل کنیم که معوقات بانکی مانع ارایه تسهیلات شود. سیف افزود: بانک مرکزی در بخشنامه‌ای اعلام کرده است که باید بدهکاران بانکی که در حال تولید هستند از فهرست افراد بدهکار معوق در نظام بانکی که به آنان نباید تسهیلات ارایه شود، مستثنی شوند تا خط تولید واحدهای آنان راه بیفتد و مانده بدهی آنها نیز باید به صورت قسطی از آنان دریافت شود. رییس کل بانک مرکزی ضمن مرور دستاوردهای بانک مرکزی در سال ۱۳۹۳، مهم‌ترین اهداف و برنامه‌های این بانک در سال آتی را تشریح کرد و کنترل تورم را منوط به رعایت انضباط در نظام مالی و پولی کشور دانست. وی گفت: از جمله مواردی که به‌شدت نیازمند رعایت انضباط است، اعطای تسهیلات و رشد پایه پولی است. پیش بینی ما توان تسهیلات‌دهی شبکه بانکی به میزان ۲۸۰ هزار میلیارد‌ تومان در سال ۹۳ بود که این رقم در پایان بهمن به ۲۹۲ هزار میلیاردتومان رسیده است که بیش از ٣/۶٠ درصد آن به سرمایه در گردش اختصاص یافته است و این رقم در بخش صنعت به بیش از ۸۱ درصد می‌رسد و توانسته است ظرفیت‌های بلااستفاده تولید را به حرکت درآورد و خوشبختانه توانستیم با کمترین هزینه به بیشترین اثربخشی دست یابیم.

برنامه‌های جدید نفتی ایران در سال ۹۴
وزیر نفت با تشریح ۷ برنامه اولویت‌دار صنایع نفت، گاز و پتروشیمی ایران در سال ۹۴، گفت: سال آینده ساخت ۸ مینی پالایشگاه میعانات گازی در عسلویه آغاز می‌شود. بیژن زنگنه در حاشیه برگزاری آخرین نشست هیات دولت در تشریح برنامه‌های صنعت نفت در سال ۹۴، گفت: تکمیل و بهره‌برداری از فازهای جدید پارس جنوبی مهم‌ترین برنامه اولویت‌دار صنعت نفت در سال ۹۴ است. وزیر نفت افزایش تولید نفت و گاز از میادین مشترک به ویژه میادین مشترک نفتی غرب کارون و پارس جنوبی را اولویت‌دارترین برنامه کاری صنعت نفت عنوان کرد و افزود: در حوزه نفت طرح‌های غرب کارون برای تولید ۷۰۰ هزار بشکه در قالب یک برنامه سه سال طراحی و در حال اجرا است. وی با تاکید بر اینکه طرح‌های گازرسانی به سیستان و بلوچستان و خطوط صادرات گاز به عراق از دیگر برنامه‌های وزارت نفت در سال ۱۳۹۴ خواهد بود، تبیین کرد: سال آینده در حوزه پتروشیمی شاهد جهش خواهیم بود و با افزایش تولید اتان و تحویل آن به پتروشیمی‌ها، تولیدات صنایع تکمیلی پتروشیمی افزایش خواهد یافت. زنگنه مهم‌ترین عملکرد وزارت نفت درخصوص اجرایی شدن سیاست‌های اقتصاد مقاومتی و مدیریت جهادی را به مدار آوردن ۶ فاز پارس جنوبی در سال ۱۳۹۳ دانست و گفت: این کار اگر با مدیریت خارجی‌ها آن هم در شرایط غیر تحریم انجام می‌شد باز هم اقدامی بزرگ بود، چه رسد به آنکه همه کار را با مدیریت و اتکا به ظرفیت‌های ایرانی و در شرایط تحریم و سقوط قیمت نفت انجام دادیم.

پرچم‌دار مدیریت هزینه‌ها درسال۹۴/ حقوق اعضای کابینه کاهش می‌یابد؟
سال ۹۴ به اذعان بسیاری از تحلیلگران و دولتمردان سال خاص اقتصادی با توجه به کاهش قیمت نفت به حدود ۶۰ دلار در هر بشکه است. به تعبیری دیگر، سال ۹۴ یکی از سخت‌ترین سال های اقتصادی در سال‌های اخیر پیش بینی می‌شود و بنابراین باید دولت تمامی هزینه ها را در تمامی بخش‌های مختلف مدیریت کند. سال ۹۴ سالی عادی نیست و درآمدهای نفتی بیش از ۱۱۰ میلیارد دلاری نصیب دولت یازدهم نخواهد شد. بر این اساس است که باید دولت پرچم‌دار مدیریت هزینه ها باشد و کاهش هزینه ها را از خود آغاز کند، به عبارتی صرفه جویی در مخارج دولت اولویت اصلی در سال آینده باید باشد و دولت پرهزینه در شرایط اقتصاد مقاومتی و کاهش شدید درآمدهای کشور به مصلحت نیست. مدیریت درآمدهای یارانه ای به عنوان یکی از معضلات بزرگی که دولت با آن مواجه است، همچنان پابرجاست و دولت تاکنون نتوانسته راهکاری عملیاتی برای آن پیدا کند. بنابراین سال ۹۴ مدیریت درآمدهای یارانه‌ای باید به یکی از اولویت های اصلی دولت تبدیل و بحث پرداخت یارانه های نقدی برای همیشه ساماندهی و پرونده آن بسته شود

سالی که نکوست از بهارش پیداست / دکتر منوچهر فرح بخش

 

das52.-69as

سال ۱۳۹۳ با همه خوبیها و بدیها ، موفقیتها و عدم موفقیتهایش به پایان رسید. حال با شروع سال جدید آیا باید منتظر روز از نو، روزی از نو بود وامیدوار که کشتی بانیان را سیاستی دگر آمده است یا اینکه درب خانه امید جامعه باز هم بر همان پاشنه سال به پایان رسیده و سالهای قبل از آن خواهد چرخید.

در یک نگاه اجمالی به صحنه سیاست روز کشور و بازیهای حکومت اسلامی به رهبری آقای خامنه ای چنین به نظر میرسد که حجت الاسلام حسن روحانی سرنوشت دولت امید و تدبیرخود و حتا حکومت اسلامی را بسیار زیرکانه به نتیجه مذاکرات هسته ای گره زده است و با عدم تحرک سازنده درامور جاری کشور، به نوعی عمل میکند که هر حرکت و تحول مورد لزوم در جامعه به نتیجه مذاکرات هسته ای مربوط شود . با توجه به شرائط ر به وجود آ باید انتظار آنرا داشت تا یکی از سه حالت زیر اتفاق افتد :

حالت اول اینکه مذاکرات با شکست مواجه شود و یا به سرانجام نرسد و طرفین راضی نگردند که در آنصورت تند روها در هر دو کشور دست بالا را خواهند داشت و حکومت اسلامی بایستی خود را برای تحریمهای بیشتر و سخت تر از سوی کشورهای ۱+۵ به ویژه امریکا آماده سازد. درداخل کشور نیز فضای امیدوارکننده ولی شکننده ایکه در بک سال گذشته بر جامعه حاکم گشته و سبب ایجاد آرامش نسبی دربازارشده است از میان برود. در صورت وقوع چنین حالتی جامعه بایستی منتظر افزایش غیرمترقبه نرخ ارز، سقوط بازار سهام که در یک سال گذشته قوس نزولی داشته و شاخص آن در طول سال گذشته از ۸۵۰۰۰ به ۶۱۰۰۰ رسیده باشد. همچنین تاثیر منفی آن بر بودجه دولت اجتناب ناپذیر خواهد بود. بخش تولید نیز بسیار متاثر از آن خواهد شد ، به ویژه در رابطه با تراز بازرگانی باید انتظار قوس نزولی آنرا داشت . طبیعتا حاصل این ضایعات اقتصادی نمیتواند چیزی جزسرعت بخشیدن به سقوط اقتصادی تا مرز فروپاشی باشد.

حالت دوم رسیدن مذاکرات به یک توافق نسبی بین نا بین است، یعنی حکومت اسلامی به تعهدات خود عمل میکند و درمقابل تحریمها هم به تدریج برداشته میشود. در این حالت چون مناسبات بانکی به حالت طبیعی خود باز میگردد، لذا هزینه های بانکی و سایر هزینه های جنبی مربوط به تحریمها که رقمی نسبتا قابل ملاحظه است کاهش پیدا خواهد کرد ، به احتمال زیاد صدور نفت و گاز افزایش مییابد که در صورت پیدا کردن خریدار میتواند فرجی در اقتصاد کشور به ویژه در بخش نفت و گاز حاصل کند. از جمله اینکه ارز بیشتری نصیب دولت گردیده کسری بودجه کاهش یافته و بعضی از طرحهای عمرانی نیز به اجرا گذارده میشود. احتمالا مبلغی هم به بخش تولید تزریق میگردد که کمک در کاهش نرخ بیکاری خواهد شد. در مرحله بعدی امکان جلب سرمایه های خارجی وجود دارد که هرچند در وحله اول نمیتواند قابل ملاحظه باشد ولی به عنوان شروع یک حرکت سازنده قابل اهمیت است. ایران بهرحال کشوری است با امکانات نسبتا گسترده و مناسب اقتصادی که در صورت فراهم بودن شرائط سرمایه پذیری میتواند پایگاه مناسبی برای سرمایه گذاران خارجی باشد.

حالت سوم رسیدن به یک توافق کامل است بدین معنا که حکومت اسلامی با عقب نشینیهای خود به نقطه ای خواهد رسید که کشورهای ۱+۵ خط اتمی شدن ایران را بکلی منتفی شده تشخیص داده و در یک برنامه ریزی زمانبندی شده شروع به حذف تحریمها مینمایند. دراینصورت رواط تجاری حکومت اسلامی با کشورهای خارج به صورت عادی بازخواهد گشت، اجرای برنامه های عمرانی برزمین مانده کلید خواهد خورد. به ویژه ساخت ، تکمیل ، بازسازی و تعمیرات بر زمین مانده در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی کشور که سر به ده ها و بلکه صدها میلیارد دلارمیزند تدریج به عملی گردد. حرکت در بخش تولید خصوصی نیز شروع شده از حالت خمودگی رو به تعطیل فعلی بیرون آمده و فعال گردد. سیستم بانکی کشور به کمک بانک مرکزی تحول جدیدی را در ایجاد تسهیلات در وام دهی به متقاضیان ایجاد خواهد کرد و چه بسا که آثار رشد اقتصادی با یک درصد قابل توجه تا پایان سال نمایان گردد.

دولت روحانی به دنبال دستیابی به حالت سوم است و در این رابطه ابایی ندارد که بهای آنرا هم بپردازد و خواسته های غرب در رابطه با توقف کامل بخش مربوط به ایجاد سلاح هسته ای در سیستم انرژی هسته ای خود را عملی سازد تا بتواند با دست نسبتا باز به اصلاحات اقتصادی و گسترش رفاه عمومی بپردازد. منتها در مقابل این ارزوی خود با نیروی مخالفین بسیار جدی در جناح تند رو که سپاه پاسداران رهبری آنرا بر عهده دارد مواجه است . روحانی به عنوان یک رئیس دولت با قدرت اجرایی محدود در حدی نیست که بتواند در مقابل مخالفین نزدیکی به آمریکا قد علم کند . از اینرو مشگل وی با مخالفین داخلی یک مشگل حاد، پیچیده و جدی است که دو دوزه بازی کردن آقای خامنه ای آنرا پیچیده تر هم کرده است.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه غرب پس از مسئله هسته ای بطور قطع موضوع تروریسم جهانی ، به ویژه نقش حکومت اسلامی در کشورهای اسلامی منطقه را دنبال خواهد کرد، موضوع حقوق بشر در ایران هم فراموش شده تلقی نمیشود. بنا براین زمینه برای ایجاد تنش همواره وجود دارد.

در واقع اگر مسائل مورد مناقشه بین حکومت اسلامی و غرب بصورت یک مجموعه که بخشی از آن مسئله هسته ای است بر روی میز قرار نگیرد و برای آنها راه حلهای جهان پسند پیدا نشود این خطر همواره وجود دارد که اختلافات حکومت اسلامی و غرب همواره زنده نگهداشته شده ختا عمیق تر گردد. از نگاه حکومت اسلامی طرح همکاری با تروریست جهانی و عدم رعایت حقوق بشر یک اتهام ساخته و پرداخته دشمنان درغرب برای تضعیف حکومت اسلامی است . بنا براین نباید دچار توهم شد و چنین تصور کرد که حکومت اسلامی خوابنما شده و یا آب توبه بر سر خود ریخته که از خر شیطان پایین آید و روش خود را تغییر داده مانند یک دولت مدرن رفتار کند، از اینرو باید انتظار داشت که تنش و اختلافات حداقل تا زمانیکه خامنه ای رهبری حکومت اسلامی را در دست دارد ادامه داشته باشد و چندان امیدوار نبود که از فردای امضای توافقنامه هسته ای اقتصاد کشور بارور خواهد شد.

آیا نوروز ، ریشه پیوند ما ، درخطر است؟ دکتر علیرضا نوری زاده

asd-sofre-eid1

*رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی ، به مناسبت شب چهارشنبه سوری مراسم باشکوهی ( در چهارچوب امکانات و جایگاه و وسعت نمایندگی فرهنگی و سفارت ) برپاکرده بود که علاوه بر خانواده کارکنان ایرانی سفارت و کارکنان محلی ، شماری از دوستان خارجی سفیر (آقای بحرینی ) و رایزن فرهنگی (سید کاظم مهرنیا ) در آن شرکت داشتند . مراسم با پریدن از روی آتش ، آتشبازی ، در کنار سفره گسترده سفیر با آش رشته و انواع و اقسام اطعنه و اشربه ایرانی ، تا پاسی از شب گذشته ادامه یافت . این همان رایزنی است که سه سال پیش به نوشته سایت تابناک سردار دکتر محسن رضائی ، تدریس زبان فارسی را متوقف و به جای أن تدریس زبان عربی را آغاز کرده بود . و با آنکه کارشناس آگاه رایزنی آقای محمد رضا تارتار نسبت به این کار سخت به رایزن پیشین اعتراض کرده بود اما وی با این توجیه که وزیر اطلاعات حیدر مصلحی در این مورد بخشنامه مستقیم صادر کرده اند به اعتراض او پاسخ داده بود . همینجا بگویم که در میان وابستگان فرهنگی رژیم که اغلب نماد بی فرهنگی و تظاهر و تزویر هستند این کاظم خان مهرنیا و محمد رضا تارتار حقا از جنس دیگری هستند و از زمین تا آسمان با اراذل بیت علی محمد تسخیری معاود و آصفی الدعوه و الهاشمی ها و الموسوی ها … که رایزنی های بی فرهنگی را سی و شش سال است در تیول دارند خیلی فرق میکنند .محمد رضا تارتار در زمانی کوتاه دهها تحقیق در باره ایران و اتیوپی تهیه کرده که میتواند منبع بسیار مهمی برای پژوهشگران باشد . من چند نوشته اورا به دقت خواندم . و برایم تردیدی نماند که این یکی از ذوب شدگان نیست و دل فقط با دارا دارد و در دلش جائی برای سکندر نیست .
باری این یک نمونه را آوردم تا آشکارکنم در سرزمین عجایب ولایت فقیه ، “ألیس ” های مذکر و مؤنث بسیاری داریم که دلشان با دارای ایران است اما گاه مجبورند مدح سکندر فقیه کنند و به عتبه بوسی حضرتش ، سری به چها راه آذربایجان ولو شفاهی ، بزنند .

بیشتر بخوانید »

نوروز نماد شکوهمند ملیت ایرانی / هوشنگ کردستانی

asd-afr5-6yt-5

هوشنگ کردستانی

هوشنگ کردستانی

نوروز نماد شکوهمند همبستگی فرهنگی ایرانیان، نوید دهنده نو شدن سال و آغازگر فصل گرما و پایان سرما است.
نوروز هم سرآغاز فصل بهار، هم جشن اهورامزدا و هم روز آفرینش نور است. آئین ها و سُنّت های اسطوره ای همچون نوروز، مهرگان، سده، شب یلدا و … هنوز در زندگی اجتماعی و فرهنگی مردمان ساکن فلات ایران پابرجا و استوار مانده و در پیوستگی و همبستگی آنان کارساز و تأثیرگذار می باشند.
روایت های اسطوره ای- افسانه ای، زمان پیدایش نوروز را در دوران سلسله پیشدادیان و جمشید پیشدادی را بنیانگذار نوروز و آئین های آن بشمار آورده اند.
ابوریحان بیرونی پیدایش نوروز و جشن گرفتن در آن روز را به فرمان جمشید می داند و می نویسد: «جمشید دین را نو کرد و این روز را بزرگ نامید و نوروز عید گردید اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ بود.»
در دوران امپراتوری هخامنشیان هر سال در نوروز شاهنشاه در تخت جمشید به تخت می نشست و بزرگان و نمایندگان قوم های ایرانی و خارجیان برای شادباش فرا رسیدن سال نو به حضور شاه بار می یافتند و سال نو را شادباش گفته و هدایا و ارمغان های خود را پیشکش می کردند.

بیشتر بخوانید »

خامنه‌ای: یا توافق هسته‌ای سریع مورد نظر یا منتفی شدن آن

خامنه‌ای در سخنرانی روز نخست سال ۱۳۹۴ خطوط دیدگاه‌های خود در مورد مذاکرات هسته‌ای را ترسیم کرد.

خامنه‌ای در سخنرانی روز نخست سال ۱۳۹۴ خطوط دیدگاه‌های خود در مورد مذاکرات هسته‌ای را ترسیم کرد.

اکبر گنجی

اکبر گنجی

سخنرانی آیت الله خامنه‌ای در روز نخست سال جدید در مشهد هفتاد دقیقه به طول انجامید. او در این سخنرانی کوشید تا نیروهای افراطی اش را کنترل کرده و به حمایت از دولت در موضع هسته ای- در چارچوبی که خود تعیین می‌کند – وا دارد.
محور‌های سخنرانی او به شرح زیر بود:

تحریم یعنی براندازی

خامنه‌ای تأکید کرد که هدف دشمنان از تحریم‌های اقتصادی فشار بر مردم و تحریک آنان برای مقابله با جمهوری اسلامی بوده و هست. تحریم‌ها اگر چه صدماتی بر اقتصاد کشور وارد آورده، اما می‌توان آن را به فرصتی برای رشد اقتصادی تبدیل کرد.
او گفت که تحریم‌های اقتصادی “تنها” ابزار دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی است. اما از طریق اقتصاد مقاومتی می‌توان ابتدا پیامدهای آن را کاهش داد و در مرحله بعد، “بی اثر” کرد.
بدین ترتیب، گویی تهدید نظامی را به کلی منتفی به شمار آورده و گمان می‌کند که می‌توان در برابر تحریم‌های اقتصادی ایستاد و پیشرفت کرد. شاید هم منطق مذاکره ایجاب می‌کند که این گونه قلمداد کند؟

بیشتر بخوانید »

بررسی کتاب “محمد” / رضا اغنمی

محمد  کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد
کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد (بخش پایانی – برای دیدن دوبخش نخست این مطلب لطفا به انتهای همین صفحه مراجعه فرمایید)
نویسنده : ماکسیم رودنسون
برگردان به انگلیسی . ان کارتر
چاپ دوم به زبان انگلیسی ۱۹۹۶
ترجمه به فارسی: فرهاد مهدوی
چاپ اول تابستان ۱۳۹۱
ناشر: ؟
بخش پایانی
تولد یک دولت
نویسنده، این بخش را با روایتِ هرآنچه ازطفولیت محمد و سیرمبارزاتی تا رسیدن به مرحلۀ رسالتِ پیامبری براو رفته شروع کرده است: «پنج سال پس ازهجرت، این حزب، خود را درابعاد یک دولت، ارتقاء داد. به طوری که مورد احترام همسایگان بود. وخداوند نیز به عنوان فرمانروای عالی ازدهان پیامبر خود محمد بن عبداله سخن می گفت». اوکه محمد را «واعظ حقیقت های جاودانه» خطاب کرده از صفات برجستۀ پیامبر یاد می کند. هشیاری وصبروتحمل وتوانمندی درسیاستمداری، و مهمتر، خودداری در بروز احساسات ایشان را می ستاید: «تاآنجاکه اجازه نمی داد این احساسات تا لحظه ی مناسب، بروز پیدا کند. به صبر و تحمل طولانی و زدن ضربۀ سریع، درلحظه ی حیاتی توانائی داشت». با کاویدن روح واندیشه های پیامبر، و داوری درشیوه های دینی وسیاسی او، سیمای مردی پخته و ورزیده در سیاست های دوران را نشان می دهد؛ که در رسالتِ دینی نو، به مقام پیامبری رسیده و بخش عظیمی از مردم جهان را پیروِ آئین خود کرده است.
این پژوهشگرتاریخ، که باورهای سیاسی ودینی محمد را در اختیار مخاطبین قرار داده، با آرای قابل تأمل خود با تأکید ازشیوه های سیاسی و ایمان دینی محمد می گوید:« محمد مردی عمیقا مذهبی ماند. باورداشت که او در ارتباط و گفتگوی مستقیم با خداست». با اشاره به آیه های پراکندۀ قرآن درمدینه، با رفع مسئولیت ازشخصِ خود وتنها ازنظرگاه مردم مسلمان، می نویسد: « این نیازمند ایمان مسلمان هاست که همچنان به قرآن به عنوان کاری جهانی و بی نظیرنگاه می کنند وکمال آن را درحدی بدانند که منشاء خدائی برایش قائل باشند». گفتنی ست که به روایت ازعایشه : «عایشه مشخصا با طعنه در یک مورد گفته بود که خدا آمادگی داشت تا به خواسته های همسرش پاسخ دهد». شک و تردید خود را ابراز می دارد.
نویسنده استعدادهای پیامبر را یادآور می شود :« همچنان که درفهم استراتژی سیاسی مستعد بود در زمینه ی امور نظامی نیز استعداد داشت . او مرتبا تاکتیک های غافلگیرانه ی جنگی ابداع می کرد»
با این حال همیشه آداب ورسوم و سنت های ریشه دارعرب را درنظرداشت. درحمله به کاروان ها وبروزجنگ ها هرآنچه ازتقسیم غنائم به دست می آمد : «هیچ تمایزی بین خزانۀ دولتی (بیت المال ) ودارائی شخصی محمد نبود. . . . گذشته ازمالیات و پیشکش ها، یک پنحم غنائم دشمن به پیامبر اختصاص داشت . . . روسای عرب یک چهارم غنائم را می گرفتند».
اشاره ای دارد به نظام زن سالاری درگذشته های دور و دراز درتاریخ عرب، و نقش اساسی و مسئولیت زنان درادارۀ اجتماع و رواج چند شوهری : « . . . درمناطق و محل های مشخصی مانند مدینه، انواعی از رسم وسنت چند شوهری، نقش اساسی زنان، باهم وجود داشته است (منابع متعدد نشان می دهد که در دوره های بسیار کهن، زنان پادشاه بوده اند)، حتی دربرخی موارد، مناطق زیر سلطه ی زنان وجود داشت وارث از طریق زن ها منتقل می گردید». نویسنده با چنین برداشتی از تاریخ عرب درادامه بررسی خود، اضافه می کند:«ضوابط قرآن این هدف را پی می گرفت که سنت هایی را ریشه کن کند که برخلاف فرد گرائی بوده ودرمورد زن به خصوص بعنوان یک فرد مستقل شناخته نمی شد».
نویسنده به زمانِ جنبش پیامبرسفری به عربستان می کند. سفری طول ودراز، به چهارده قرن گذشته. دراین سفر طولانی دل تاریکیها را می شکافد. تا رخدادها را درآیینۀ زمان درمعرض دیدِ امروزیان قرار دهد. سعی دارد مخاطبین را با حوادث زمان آشنا کند؛ زمان وقوعش. به امید اینکه داوری ها همخوان با آن زمان باشد. با این حال، در انتقاد ازکاستی ها هرگز کوتاه نمی آید. درشرح روایت ها نگاهش به جنبش بزرگ و رسالت پیامبراسلام مثبت است. ازناهنجاریها نمی گذرد. درتمیز راست از ناراست شامۀ تیزی دارد به صراحت یادآور می شود. کمبودها را می گوید. و از شکل گیری پدیده نوپای قانون های تازه سخن میراند «بدین ترتیب یک سیستم قانونی شکل گرفت که باهمه ی کاستی ها، ابهامات و وابستگی هایش یه شرایط، ازجنبه های مختلف به گذشته پیشرفته تر بود». اشاره اش به تأمین نیازها وامنیت شهروندان مدینه وجامعه های مشابه و رو به توسعه هوشیارانه است: «درمجموع روند حرکت به سمت فردگرائی تشویق می گردید بدون اینکه سیستم قبیله ای را رها کرده باشند». یگانگی خدائی که “نه زاده شده و نه می زاید” را تایید می کند. ایراد محمد برمسیحیان را درست می داند. «این تصور آنها که خداوند ازسه اقنوم باعیسی ومریم ساخته شده نادرست است» دربارۀ اُمّی بودن رسول خدا، به مطلبی اشاره کرده است که حائزاهمیت است: «محمد پیامبری یهودی نبود، اُمّی بود. دریهودیت و مسیحیت کلمه ی اُمّی به فرستادن پیامبری برای کفار و مشرکین معنا می شد، یعنی کسانی که ازقوم اسرائیل نبودند. (این کلمه درواقع درست فهمیده نشد وبعدها به این صورت شد که پیامبر خواندن و نوشتن نمی دانست.) آمدن محمد توسط عیسی پیش بینی شد. اکنون میبایست به او پیوست».
ازتوسعۀ دینی وارزش جهانی ایده ئولوژی اسلام با وابستگی شدید به پیامبری که «درست و نادرست را داوری می کرد و پیام تکذیب ناپذیر خدارا منتقل می نمود و می رساند» سخن می گوید. از خطرِ آسیب های آتی و ازچگونگی ثبت وضبط درست و مستند بودن احکام درغیاب پیامبر نیزغافل نیست. که «مومنان می بایستی می توانستند کلام او را به یاد بیاورند، به آن رجوع کرده وآن را نقل کنند» و جا به جا ازقول “ریچارد بل” روایت می کند که پیامبر خدا با «بازنگری درمورد این نوشته ها را به عهده گرفت. . . . بدین سان پیامی که قرآن نامیده شد، به یک کتاب، مانند کتاب یهودی ها و مسیحی ها تبدیل گردید». درباور نویسنده، گذشته ازاحکام و فرامین دینی که دراین کتاب معتبر قرآن آمده: «داستان پیامبران سلف و نیز خلاصه یی ازتاریخ مقدس دراین کتاب آمده است، تاریخی که به قانونی جدید کشیده شد واصل تبار معنوی آن را تشکیل می داد».
ورود پیامبر اسلام پس از هفت سال دوری ازشهر زادگاهش با دوهزار تن جنگجو و مهمات کافی به مکه را روایت می کند : «او با گردنی افراشته بر می گشت و مردم اش اورا درمیان گرفته بودند. پیامبر بدون اینکه از شترش پیاده شود آئین طواف به گرد خانه ی کعبه را به جای آورد . . . . . . هفت بار فاصله ی دو تپه ی کوتاه میان صفا ومروه را پیمود. این تپه ها نزدیک محل مقدس وبا فاصله ی چهارصد متر نسبت به یکدیگر قرار دارند.قریشی ها ازفراز تپه های نزدیک می توانستند تبعیتِ انبوه مسلمانان ازپیامبر را تماشا کنند. بلال بربام کعبه بالا رفت و مسلمانان به نماز فرا خواند. . . .»
درگیری ها و انتقام کشی های پراکنده، ازهر دوطرف ادامه داشت اما، مکه ای ها به روایت نویسنده گیج شده بودند وازتصمیم گیری نهائی درمانده بودند. گرویدن ابوسفیان به اسلام، مکه ای ها را بیشتر نا امید کرده بود. «ابوسفیان مدت زیادی بود که اعتقاد داشت بایستی با پیامبر به تفاهمی دست یافت». سرانجام با وساطت او وتحت حفاظت عباس عموی پیامبر قرارگرفتنش، شروط ورود پیامبربا مسلمانان به مکه اعلام شد: «شهر درخطر نخواهد بود. اگربدون درگیری ازفاتح استقبال کنند. درمقابل قدرت پیامبر هرگونه مقاومتی بیهوده است. جان ومال همۀ کسانی که مقاومتی نشان ندهد محفوظ خواهد ماند. تنها کاری که مردم باید بکنند این است که به خانه های خود بروند ودرهارا ببندند ویا درخانه ابوسفیان پناه بگیرند.» مخالفت هند زن ابوسفیان نیز شنیدن دارد که «سبیل های او راگرفت وفریاد زد بیائید این خیک چاق پراز روغن را بکشید این برای مردم رهبرمسخره یی است» و ابوسفیان ازخطرهای آینده و پایان خونینِ ایستادگی در مقابل محمد را یادآورمی شود.
درپنجشبه ۲۰ رمضان سال هشتم هجرت (۱۱ژانویه ۶۳۰ میلادی) مسلمانان درچهار ستون از چهار سوی شهر وارد مکه می شوند. مقاومت جدی دربین نبود. پیامبر «درمیان شادی لشگریان، وانبوه مردم و اسب وشتر بر شتری سوار شد و چوبدست بلندی دردست گرفت . . . سنگ سیاه را لمس کرد وباصدای بلند این شعار اسلام را فریاد زد: “الله اکبر!” ده هزارمرد نیز این شعاررا تکرار کردند پس از آن هفت بارآئین طواف به گرد خانه کعبه را انجام داد . . . بت های داخل معبد را درهم شکست و فرو ریخت . . .». با اعلام عفو عمومی از طرف پیامبر، آرامش نسبی برقرار بود. «البته ۱۰ زن و مرد که اهانت وآزارشان فراتر از تحمل بود» به روایت نویسنده عده ای در زمان های مناسب به دست فرستاده های پیامبر ازبین رفتند. عده ای هم بخشیده شدند. درمیان آنها :«هند، زن ابوسفیان نیز که درجنگ بدر با جست و خیز وشادی و با رفتاری وحشیانه جگر حمزه عموی پیامبر را خورده بود بخشیده شد. . . . طولی نکشید که پسر و نوه ی این زن، شاه همان اسلامی شدند که او و شوهرش به سختی با آن جنگیده بودند».
بخشیده شدن هندو، من را یاد سروده ای انداخت ازشاعرتبعیدی «علیرضا بزرگ قلاتی» که درکتاب حلاج الاسرار ص۱۴۱ آورده:
«ای عجب شرع مبین بین که به ما ازسر کین/ خود درآن طایفه باهند جگر خوار نکرد».
وخواننده شگفت زده ازشیوه و رفتارهای سیاسی پیامبرازگذشت ها و تغییراتِ مصلحت آمیز حیرت آور با چنین روایتی روبرو می شود: «ابوسفیان دشمن سابق وموذی وشوهرهند متعصب اکنون یکی ازمعتمدترین مشاوران محمد شده بود. اوخاندان خود بنی امیه را به موقعیتی برترازممتازسوق می داد. نوه اش یزید فرماندار تیماء و پسرش معاویه که بعدا رهبر همه مسلمان ها شد، منشی پیامبر گردید».
پیامبر اسلام بعد ازدوهفته مکه راترک می کند وبه مدینه برمی گردد. ودرجنگی دیکر طائف را که ازشهرهای آباد و منطقه کوهستانی خوش آب وهوای عربستان است تصرف می کند.
نخستین حمله یا تجاوز به مرزهمسایه ها درسال هشتم هجرت سپتامبر ۶۲۹ صورت گرفت. این حمله از شمال مرز امپراتوری بیزانس، به «فرماندهی پسر خوانده ی پیامبر زید بن حارثه بود»
«در ذی الحجه سال دهم هجرت (مارس ۶۳۲) پیامبراعلام نمود که شخصا مناسک حج را سرپرستی خواهد کرد». این بار حضرت با همه همسران و اصحاب برجسته ش با همان تشریفات وارد مکه می شود و مراسم حج را بجا می آورد. بین انبوه جمعیت حاضر به وعظ و خطابه می پردازد و با تآیید حاضران رسالت خود را به کمال می رساند :
«امروز چه روزی است؟ – روز قربانی کردن!/ این مکان چه مکانی است؟ – مکان حرم!/ این ماه چه ماهی است؟– ماه حرام! / امروز روز حج بزرگ است. خون، دارائی وشرافت شما مقدس است، مانند همین مکان، دراین روز، ازهمین ماه، آیا پیامم را رسانده م؟/ – آری/ خدایا گواه باش!»
بیماری پیامبر و عارضۀ ضعف وسردرد شدید : «بعضی ها گفته اند که او به گوشت مسمومی اشاره می کرد که چهارسال پیش درخیبر برای لحظه ای به دهان گذاشته بود». سرانجام به رحلت ایشان می انجامد. سران قبائل و تشنه کامان قدرت به شور و مشورت می نشینند. و فراموشی خانه عایشه اما:« شب که فرو افتاد پیکر محمد را درخانه کوچک عایشه قرار داشت ازیاد برده بودند» جنازه را در همان خانه کوچک عایشه دفن می کنند.
پیروزی بر ازمرگ
فصلی خواندنی به مانند دیگر فصل های این کتاب با ارزش و مستند. با این جملات شروع می شود
«زندگی محمد به پایان رسید اما عظمتش به طور نادری آغاز شده بود».
وموخره: از محمد تا اسلام شناسی امروز آخرین فصل کتاب است.
درپایان: نیاکان محمد. نقشه ها. اسیای غربی و عربستان ۶۳۰ میلادی. اطراف مکه ومدینه. فهرست توضیحی ازواژگان عربی و اسامی شخصیت ها و گروه های قومی. یادداشت ها و مراجع. و کتاب پربار ۴۱۶ برگی بسته می شود.
خواندن این کتاب مستند با ترجمۀ روان، هرعلاقمند را تا پایان آخرین برگ ها با خود به خلوت های شکل گیری برآمدن اسلام می برد. باگذشته های قوم عرب وبا تاریخ ظهورپیامبراسلام آشنا می کند. و در رهگذر مطالعۀ روایت های این کتاب خیلی از مسائل تازه برای خواننده به ویژه جستجوگران وکنجکاوان اهل اندیشه ومذهب روشن می شود. این کتاب، نه یک کتاب بیش از یک کتاب وچندین کتاب است. باید خواند و به دقت خواند ؛ و فارغ از تعصب های ویرانگر داوری کرد .
سخن آخر اینکه، اگر «خود شناسی» علم می بود، وبه صورت عام درفرهنگ ملل راه می یافت، بجا بود که پیامبر اسلام یکی از نخستین بنیانگزاران و پیشگام منادیان آن معرفی گردد. به کمال رسیدن طفلی یتیم در آن شرایط بدوی، تقویت روح اعتماد به نفس منِ خود، طغیان علیه نظام موجود، انکار پرستش خدایان کهنسال وسنتی، زیرپا گذاشتن خیلی ازمراسم آئینی، ترویج یکتاپرستی درکانون بت پرستی، مقبولیت وپذیرفتن وحی ومدعای سخن گفتن باخدا. تحمل اذیت وآزارهای دایمی، توهین و تحقیرها ازخودی ودیگران؛ و رقتارها و شیوۀ زندگی و تصمیم گیری های درست و به موقع، جملگی دراثبات هوشمندی، و توانائیِ، سزاواری رسولِ خدا را توضیح داده است.

محمد  کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد
کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد ( بخش دوم – برای دیدن بخش اول این مقاله به انتهای همین صفحه مراجعه کنید)
نویسنده : ماکسیم رودنسون
برگردان به انگلیسی . ان کارتر
چاپ دوم به زبان انگلیسی ۱۹۹۶
ترجمه به فارسی: فرهاد مهدوی
چاپ اول تابستان ۱۳۹۱
ناشر: ؟

حضرت پس ازشنیدن صدا و دریافت پیام وحی، با ازسرگذراندن التهاب ها ودلهره های نخستین صدا ی بیسابقه، نگرانی شدیدی دردلش رخنه می کند که نکند این صدای ابلیس یا فکر و خیال بوده که در گوشش پیچیده است : «نگرانی ازاین که مبادا توسط روحی شیطانی اغفال ویا قربانی تصورات خود شده باشد» آزار می دهد. آشنائی با “ورقه بن نوفل” ونشستن پای صحبت او که ازبستگان همسرش خدیجه بوده و از دانشمندان عصر، او را تسکین می دهد وامیدوار می کند که شک وتردید ها را از دل شان باید بزداید.
خبر وحی بین مردم پراکنده می شود. آن عده که ازمدتها پیش، حضرت را به گمراه کردن مردم متهم کرده و پیوسته درصحنه حضور داشتند، این بار با تجهیزات تازه ای وارد میدان مبارزه می شوند. وحی ها پس ازمدتی توقف، درفاصله های کوتاهی پشت سرهم نازل می شود وخبرش بین مردم پخش می شود. جالب این که پس از ابلاغ هر وحی بعنوان فرمان خدا، وپخش آن رفتاراعتراض آمیز نیز شروع و بلافاصله ازطریق وحی پاسخ داده می شود. پاسخ ها به زبان عربی و با نثری پخته ومحکم ابلاغ می شود. و همین پاسخگونی ها آرام آرام عده ای را به سکوت و عده ای را به سمت و سوی تفکرسوق می دهد. اما بیشتر تردید و دودلی وسکوت است که فضای ملتهب و بحرانیِ زمانه را می می چرخاند. با این حال تسلط شخص محمد، درسخنوری وجلب جامعه درتمیزدردها ونیازهای بنیادی اجتماع، وجوه افتراق او و برجستگی اش را تأیید می کند.
« محمد رسما هیچ بدعتی نیاورد. اما محتوای آنچه می گفت، کاملا نو بود. از این بابت او از کاهن های فقیر آنچه را ازمردم عادی انتظار می رفت انجام می دادند، بسیار فراتر می رفت. ناخودآگاهِ آشکارشده ی او غنی تربود».

نویسنده، که به درستی ازشناخت تربیتی محمد و روابط قریش سخن گفته است، بارها به همدلی و همدردی آن حضرت با طبقات زیرین اشاره کرده است. «سختی هایی که خود محمد تحمل کرد او را به رفتارهای منتقدانه علیه ثروتمندان وتوانگران کشاند. اوبه طورطبیعی نسبت به افراد سازشکار نیز همین انتقادات را روا می داشت» وتا آنجا پیش رفته است که درقیاس با گویش های متداول امروزی « رفتارمحمد، مفهومی انقلابی داشت».. روش زندگی وشیوه هایی که آن حضرت پیش گرفته بود در داوری عموم به عنوان پشتیبان فقرا و یتیمان، و واقعا چنین عواطف انسانی را هم صمیانه دنبال می کرد، اکثریت طبقات زیرین را جلبِ آرمان ها و پیام هایش کرده بود. مداراگری با روسای قبایل و صاحبان نفوذ و زمین داران بزرگ، و ارجاع هرگونه امر و نهی بنیادی که باورهای دینی آن ها را ریشه کن می کرد به “وحی” و “الله” نشان می داد که آیندۀ درخشانی درانتظار اوست. مخالفت مکی ها و آزار واذیت دائمی به او وشکنجۀ نودینان وتهمت های بیشرمانه، بذر عقده و کینه را دردل محمد به بار می نشاند. که پیامدهای آن درآیندۀ نه چندان دور ضرورت پیدا می کند.
نویسنده، با آوردن آیاتی چند ازقرآن، باستایش ازنثرمحکم و زیبای آیه ها، « ناگهان فُرم ادبی (یا حتی مجموعه هایی ازشکل ادبی) ظاهرشد نوعی که از قبل توسط اجداد و پیشینیان آنها آماده سازی نشده بود و جز با معجزه یی، قابل توضیح نیست. . . . محمد هیچگونه استعداد خاص ادیبانه نداشته است». اشاره ای دارد به آسیب پذیری قرآن و بررسی “تئودورنولدک” محقق بزرگ زبان سامی از آلمان « به تفصیل درباره ی نواقص سبک نگارش قرآن نوشته است» با این همه «چون وحی به زبان عربی فخیم بیان می شد این موضوع که محمد اطلاعات خودرا از خارجی ها – اعم از یهودی ها یا مسیحی ها – گرفته رد می شد ».
به نقل از زُهری که چهل سال بعداز پس از رحلت پیامبر به دنیا آمده و اهل مکه است: «پیامبر خدا، پیام دعوت به اسلام را بطورآشکار ونهان ابلاغ می کرد. پیامی که به خواست خداوند درمیان جوانان و ضعفاء مشتاقانه شنیده می شد و درنتیجه شماربسیاری به او ایمان آوردند. کافران قریش خطائی در آنچه محمد می گفت نمی دیدند. هنگامی که محمد ازکنار آنها می گذشت، درمیان خودشان اورا نشان می دادند ومی گفتند که این مردجوان فرزند عبدالمطلب است که دربارۀ بهشت صحبت می کند».
با پیوستن عمربن خطاب به یاران پیامبر تکانی تازه درجنبش شروع می شود: «هواداران را تشویق کرد که با جرأت وجسارت نمازشان را درکنار کعبه برگزار کنند». با این حال انکارقریش، ایستادگی و سرسختی درمقابل فعالیت های پیامبر وپیشرفت قوای جنگی ایرانیان با روم، فکر مهاجرت پیامبر با ابوبکر، آن هم به پنهانی و بالاخره به خروج آن دو ازمکه می انجامد و ازطریق بیراهه وارد مدینه می شوند. خواننده قبلا ازحادثۀ اختلاف که درمدینه بین روسای قبایل پیش آمده و برخی ازآنها توسط نمایندگانی تماس هایی با پیامبر داشته اند و از ایشان برای دعوت به آن شهر نمایندگانی فرستاده اند، آگاه شده است. آن دو یعنی محمد وابوبکر پس ازآنکه وارد مدینه می شوند. حضرت با حکمیت درحل اختلاف قبیله ها می کوشد.
فقر و نیاز شدید حامیان بی بضاعت به مواد اولیۀ زندگی، وشرایط جهت تأمین منابع مالی به سبب تحکیم اهرم های قدرت و نیازهای طرفداران جنبش، پیامبر را به سمت وسوئی می کشاند که دستور حمله وغارت به کاروان های حامل مال التجاره ها را بدهد. درچند حمله و گرفتن غنائم وتقسیم اموال غارتی بین مهاجمان، باتوجه به زنده نگهداشتن سنت های ریشه دارعرب موجب رضایت و دلبستگی می شود.
مکه ای ها که ازرفتن پیامبروابوبکر به مدینه با خبرمی شوند، ظاهرا نفس راحتی می کشند. اما آینده خلاف این را نشان می دهد. نویسنده از اهمیت تاریخ این سفر می نویسد: « دوران جدیدی از همین سال شروع می شد، به عبارت دیگر، ۱۶ ژوئیه سال ۶۲۲ میلادی آغاز دوره ی هجرت شروع شد».
پیامبرباسلاح
پیامبر سوارشتری وارد مدینه شده، افسارش را رها می کند، تا شتر «درقطعه زمینی متروک متعلق به دوبرادر یتیم» زانو زده و برزمین می نشیند. حضرت همان جارامحل اقامت خود قرار می دهد. با دیوارکشی وساختمان سازی آن زمین متروکه؛ مرکز اجتماع پیروان و بنای نخستین مسجد درآئین نوپای اسلام شکل می گیرد. چند ماه بعد با انتقال خانواده پیامبر وابوبکر به مدینه و ازدواج عایشه با پیامبر صورت می گیرد : «مراسم ازدواج در ۹ سالگی برگزار گردید».توافق نامه هایی بین روسای قبایل، یهودی ومسیحی ومحمد رد وبدل می شود. هریک با تضمین هایی سست ولرزان. و سرانجام، قدرت مسلط که درید قدرت نوکیشان است ومهارامور زیرنظرمدبرانۀ محمد، با اغاز جنگ قدرت؛ تفرقه و نفاق توسعه پیدا می کند وشگفت اینکه محمد، به مانند مردی سیاستمدار پخته وکار آزموده، موفق می شود مشکلاتِ سرراه را پیروزمند وسرفراز پشت سر گذاشته و نابودی بت پرستی و تحکیم پایه های یکتا پرستی را دنبال کند. باوروایمانِ حیرت آورحضرت به پیروزی را نمی توان جزاعجاز پیامبری هشیار ولو با ده ها ترفند فکری و سیاسی، به چیزدیگری نسبت داد. پنداری نبض تپندۀ مردم و زمانه را به دست داشت.
نویسنده، با روایتِ موقعیت پیامبر، اوضاع شهرمدینه ومیزان اعتبار و اعتماد روسای قبایل به جنبش را برای مخاطبین باز می کند:« دردرجه نخست او رهبرتبعیدیان قریش بود. او همچنین با دیدگاهی کاملا مذهبی درموقعیتی قرار داشت که توسط تمام مومنین به رسمیت شناخته می شد، مومنینی که درعمل به معنی اکثریت جمعیت غیریهودی مدینه بودند. . . . درمجموع، مردم مدینه نقش محمد را به عنوان یک داور وحکم پذیرفتند. . . . چیرگی اعتقاد به الله، به عنوان خدای یکتا، با پیوستن روسای برجسته ی قبائل قطعی شد».
نویسنده، دوروی سکه را درمنظردید مخاطبین قرارداده است. ازسیاست های نوکیشان تبعیدی هرگز غافل نیست. «مدینه مرکزعقلانیت وروشنفکری محسوب میشد. تردیدی وجود ندارد که روشنفکران یهودی مطلقا مشتاق نبودند که بردرستی وحی یی که محمد دریافت می کرد، صحه بگذارند» آرای انتقادی نویسنده دراین فصل قابل تأمل است. رخداد جنگ های بدر و احد وخندق و … ازدیگر مسائل عمده ایست که دراین بخش به تفصیل از انگیزۀ وپیشامد وپیامدهای آن ها سخن رفته ست. وحاصل این که در مدینه، ابزار مادی جنبش رسالت پیامبر تأمین و تقویت قدرت را مطرح می کند. پیداست که دربستر این گونه بحران و حادثه ها درجوامع چند آئینی، میل به کین خواهی و انتقام جوئی افراد نیز وارد کارزار می شود.
«سمک یهودی شاعران [که نقش خبرنگاران زمان بودند] را علیه پیامبر تحریک می کرد» این سروده با زبان شاعرانۀ رجزخوانی درتبیین وضع آن روزگاران، عناصرتحریک آمیز رویاروئی و عوامل کشتار و گسترش خشونت وخونریزی را توضیح می دهد :
« شما به خود می بالید – واین برای شما مباهاتی است – / که کعب بن اشرف را کشتید، / سپیده دم به کشتن اش آمدید،/ اونه خیانتی کرده بود ونه عقیده ی ناپسندی داشت، / ممکن است که شب وتغییر سرنوشت / انتقام شان رابراساس “عدالت” و”انصاف” بیاورند/ برای حمله و بیرون راندن بنی نضیر/ وقطع کردن نخل ها پیش از چیدن و جمع کردن محصول شان./ تا وقتی من هستم، ما با شما روبرو خواهیم شد با نیزه های آماده و شمشیرهای آخته، در دست های افرادی که آنها را برای محافظت از خود به کار خواهند گرفت،/ هنگامی که آنها با دشمن روبرو شوند، قطعا اورا خواهند کشت،/ ابوسفیان وهمراهانش با مردم خواهند ایستاد،/ او درمقابل دشمن ضعف نشان نخواهد داد،/ مانند شیری درکوه تارج دردفاع از کنام اش،/ وماند فرزند سلسله یی نیرومند با قامتی بلند، شکارش را خواهد درید».
جنگ ها ودرگیری های پراکنده بین طرفدران پیامبر و مخالفین ازمسائلی ست که نویسنده به دقت شرح آن ها را روایت کرده است: داستان عایشه و صفوان بن معطل درشبی که آن دو درصحرا مانده بودند، البته عایشه می گوید که گردنبندش درصحرا گم شده ودنبالش می گشته و کاروان بدون او راه افتاده ورفته است. عایشه درمظان تهمت قرار می گیرد که الله با وحی ای به رسول الله رفع اتهام از عایشه می کند، وپیامبر پس از اطمینان ازپاکی عایشه، ایشان را به خانه بر می گرداند. اما، ایستادگی عایشه درقبال آن همه اتهامات علنی وشرم آوربا دفاع ازخود با سخنان محکم و منطقی، دلیری و آزادگیِ او را درتاریخ ثبت و ضبط کرده است. گفتنی ست که شک و شبهه سینه به سینه گشته و مانده، وماندگار شده تا به امروزو هنوز هم برسر زبان هاست! همچنین از ازدواج پیامبربا زینب همسر زیدبن حارثه که پسرخوانده خودش بود: «محمد درخانه عایشه بود که حالت دریافت وحی در وی مستولی گشت پس ازپایان آن حالت، لبخندی زد و گفت “چه کسی به خانه زینب می رود تا این خبر خوش را به او بدهد که خدا او را به همسری من درآورده است؟».
جنگ خندق با همۀ تدارکات وتجهیزات قوی که دشمنان ییامبرتدارک دیده بودند، به شکست منجر می شود. «درماه مارس۶۲۷ میلادی . . . سه لشگر، و درمجموع بالغ بر ده هزار نفر۴۰۰ اسب و تعدادی شتر، تحت فرماندهی عالی ابوسفیان به سمت مدینه حرکت کردند». اما دربرخورد بر خندقی که درشمال مدینه کنده بودند. – مدینه ازشرق و غرب و جنوب با کوه های سنگی “حرا” محافظت میشد – نتوانستند وارد شهرشوند. «این کار ابداعی که عرب هارا به شگفتی واداشت واین متد دفاع از مدینه را فردی ایرانی به نام سلمان پیشنهاد داد». مهاجمان که با کمبود غذا مواجه شده بودند، نتوانستند دوام بیاورند: «(۱۰هزار نفر ازقریش و ۳ هزار ازساکنان مدینه) دردوطرف خندق گرد آمدند. به مدت دو یا سه هفته رجز خواندند، ناسزا گفتند وتیرانداختند درمجموع سه نفر ازمهاجمین و ۵ نفر از اهالی مدینه کشته شدند». سرانجام مهاجمین دست ازمحاصره برداشته و به مکه باز گشتند. جنگ خندق به تحکیم موقعیت وقدرتِ پیامبرانجامید. توانائی وکاردانی هایشان اهمیت پیدا کرد.
اندک زمانی پس ازآن موفقیت بزرگ بود که حمله به قبیله ی بنی قریظه وکشتارهولناک رخ می دهد. به روایت نویسنده : «روز بعد گودالی بزرگی دربازار مکه حفرکردند . یهودی ها را دست دسته آوردند. وکنار گود گردن زدند و جسدشان را درون گودال انداختند.از۶۰۰ نفر تا ۹۰۰ نفر گزارش شده است. . . . زن ها وبچه هارا فروختند. پول و اموال منقول آن ها را تقسیم کردند. . . . ریحانه بیوۀ یکی ازاعدام شدگان به پیامبر اختصاص یافت . به اسلام گروید . . . . کشتار بنی قریظه به ارعاب و انفعال دشمن کمک کرد».
این بخش با نگاهِ تند و انتقادی نویسنده به پایان می رسد .
تولد یک دولت
ادامه دارد…

محمد  کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد
کتاب محمد / نویسنده : ماکسیم رودنسون

محمد (بخش اول)
نویسنده : ماکسیم رودنسون
برگردان به انگلیسی . ان کارتر
چاپ دوم به زبان انگلیسی ۱۹۹۶
ترجمه به فارسی: فرهاد مهدوی
چاپ اول تابستان ۱۳۹۱
ناشر: ؟
کتاب، با اشاره – یادداشت مترجم شروع می شود. نوسنده را معرفی می کند: « ماکسیم رودنسون متفکر و شرقشناس نام آشنای فرانسوی». وبعد توجیهات نویسنده و مترجم را باتوجه به پیشامدهای گستردۀ چند ساله که درگوشه وکنار جهان، دین اسلام و پیروان آن را با حوادث خونین ویرانگر و چالش های تازه، و زیادی مواجه کرده، توضیح داده است. تآکید برشخصیت نویسنده و مقام علمی، با بنیادهای فکریِ او قابل تآمل است :
«کتاب ماکسیم رودنسون درباره ی پیامبر از ویژه گی های خاصی نیز برخوردار است. نویسنده، یک تاریخ نگار و متفکر فرانسوی است، یک یهودی زاده، یک مارکسیست، یک عضو سابق حزب کمونیست. یک حامی صریح جنبش فلسطین. یک تئوریسین، یک نیروی چپ مستقل ونیزبه گفته ی خودش یک«اته ایست» و ملحد است. کسی است که به ماورالطبیعه ومتافیزیک به خدا و فرشته و وحی و نبوت اعتقادی ندارد! با این حال باز به گفته ی خودش چون محمد شخصیتی است که وجود داشته و اسلام نیزقطعا وجود دارد . . .» با ایمان به چنین باوریست که «خود را برادر پیامبرخدا «محمدبن عبدالله» می داند، ودرنهایت همین علاقمندی او را برآن می دارد تا به تالیف کتاب محمد و نقل تاریخچه ی دوران اولیه اسلام بپردازد».
با معرفی بالا، گذشته ازآشنائی خواننده با نویسنده، هرگونه احتمال فریب واعمال نفوذ دوست و دشمن درمتن اثرمنتفی شده و مخاطبین روایت ها، با اطمینان خاطرمطالعه را ادامه می دهند. جا دارد بگویم که این شیوۀ ستودنیِ مترجم را باید ارج نهاد. ازمدح وقدح خبری نیست. روایتهای کتاب از ظرفیت بی طرف بودن پژوهشگری پخته و منصف حکایت ها دارد.

 ماکسیم رودنسون

ماکسیم رودنسون

دراین بررسی از مقدمه و دیباچه و پیشگفتار ویادداشت مقدمه برچاپ فرانسه وانگلیسی می گذرم و ازنخستین فصل کتاب که باعنوان «معرفی یک جهان» است بررسی را آغاز می کنم.
نویسنده دست مخاطبین را گرفته با خود به ژرفای تاریخ می برد به یکهزار وسیصد سال پیش که : « از زمان بنای احتمالی روم سپری شده، کمی بیش از پانصدسال از تولد عیسی مسیح و نیز کمی بیش از دویست سال از زمانی می گذشت که کنستانتین امپراتور روم بیزانس را به قسطنطتنیه تغییر داده بود» .
پیروزی مسیحیت، درسایۀ عظمت امپراتوری روم با گسترش جهانی رو به رو می شود. و شگفت این که توسعۀ دین عیسای مسیح: «همچنان درغربی ها، هون ها، ایرانی ها، هندی ها، مادها، ایلامی ها، وتمام سرزمین پرشیا هیچ محدودیتی برای کلیساها و کشیش ها وجوامع بزرگ مسیحی وجود نداشت»
از مسافرت راهبه ای به نام آتیریای مقدس یاد می کند که در حوالی سال۴۰۰ میلادی درسفری به دور دنیا برای دیدن اماکن متبرکه «محل به دنیا آمدن عیسی مسیح، محل عروج او به آسمان»، و این زمانیست: « رومی که اکنون به تباهی افتاده از جمعیت خالی ست». نویسنده اما باشگردی استادانه، مسافرت را ادامه می دهد و به سال ۵۳۷ میلادی می رسد که از«پایتخت قسطنطنیه، روم دوم، دیدن کنیم. شهری که درآن زمان، باداشتن انبوهی ازکلیساهای هعروف، شناخته می شد، که بهترین و معروف ترین آن سانتا صوفیه [ایا صوفیه (حکمت مقدس)– م] بود. این کلیسای باشکوه دردسامبر ۵۳۷ میلادی افتتاح می شود و امپراتور بیزانس اعلام می کند «من ازسلیمان پیشی گرفته ام» وسپس جاه وجلال باعظمت صومعه ها و خیابان های عریض، زیبا و دلگشای قسطنطنیه را روایت می کند.
اشاره ای دارد به وضع یهودیان درایران : «درمقابل آزار واذیت مسیحی ها محافظت می شدند . . . نسطوریان و یهودیان درایران درشرایط تقریبا مرفه ای بسر می بردند. آنها دردیگر نقاط جهان، به ایران به عنوان پناهگاهی امن نگاه می کردند».

asd-mu

در معرفی یک سرزمین نویسنده نگاهی دارد به گذشته های دور ودراز اعراب وسرزمین باستانی وشیوۀ زندگی آنها. «درهزارۀ دوم پیش ازمیلاد مسیح، ساکنان این مناطق شتررا اهلی کردند.». با این خدمت بزرگ، مشکل تأمین معاش خود وسفرهای دور ونزدیک حل می شود. مسافرت و حمل ونقل تجارتی بین شهرها، دربیان های سوزان و بی آب وعلف مناطق شوره زار آسانتر شد. «شتر، امکان رفت و آمد به مقصد های دور و دست را فراهم می ساخت. شتر می تواند تا۱۸۰ کیلو باررا حمل کند. روزانه بیش از ۶۰ کیلومتر مسافت را بپیماید. و همچنین قادراست درمدت ۲۰ روز بدون آب درگرمای تا درجه ۱۲۰ فارنهایت دوام بیاورد».
نویسنده تاریخِ عرب را ازنخستین برگ ها گشوده وبا دقت کم نظیری مورد مطالعه قرار داده، زیر ذره بین نقد، نطر خود را ارائه کرده است. همو دربیشتر روایت ها درکنارنظرات انتقادی، عظمت و حرمت انسانی عرب را در شرایط بسیار سخت و دشوار یادآور می شود. اوضاع زمانه و محیط زیست قوم عرب، وشیوۀ زندگی آنان را به خوانندگان می شناساند. در زمانه ای که نه دولتی وجود داشت ونه مقررات مکتوبی درجهان :« تنها حفظ زندگی افراد اطمینانی بود که عرف، عادت وسنت ارائه می داد وقیمت گرانی هم داشت. خون دربرابر خون، و زندگی در برابر زندگی. شرم ابدی دامنگیر مردی می شد که برخلاف سنت کین خواهی و انتقام گیری، به قاتل اجازه می داد زنده بماند. ثارکه درعربی به معنی انتقام کشی است یکی از ستون های جامعه ی بدوی بشمار می رفت » از مساوات اجتماعی می گوید و برابری «هرگروه رهبر یا سید خود را انتخاب می کرد».
دراین فصل ازمراسم ازدواج ها و ستایش ها و مراسم کفن ودفن از دنیا رفته ها وسایرشیوه های زیستی اعراب به ویژه درباره تجارت عربستان و حضورعرب ها در روم و ایران، روابط با مردمان منطقه ودیگرسرزمین ها به تفصیل سخن رفته است.تا جائی که در تمدن عربسنان جنوبی : «اکثرمدارک شفاف ما دراین زمینه احتمالا به زبان عربی است که حتی پیش از اسلام کلمات یونانی و لاتین وسایرکلمات خارجی، عمدتا آرامی وارد این زبان شده اند واین چنین انطباق یافتند که ازریشه های اصلی زبان عرب قابل تشخیص نبوده اند».
از اختلاط اقوام ومردمان دیگرسخن رفته: «زرتشتی ها درسواحل خلیج فارس بودند. و ازهمین جا نفوذ و حتی سلطۀ ایرانی ها گسترش یافت. یهودیت درآبادی های حجاز شایع بود. دراینجا یهودی ها زمین ها را وسیعا زیر کشت برده بودند وبه پرورش خرما اشتغال داشتند. ومهمتر ازهمه ی اینها در عربستان جنوبی خانواده های مهمی بودند که به یهودیت گرویدند. یک شاعر یهودی، یا شاید یک عرب یهودی شده بود.» اینها نشانه هایی از تسهیلات فکری آن مردمان ساده دل دردوسه هزارسال گذشته بود، که به ذاتِ هستی و زنده ماندن بیشتر حُرمت قائل بودد تا رواجِ خشونت و قتل نفس و خونریزی های وحشیانۀ امروزی!
نویسنده، اززمینه های پذیرش وگرایش عمومی به آئینِ جدید حضرت محمد ص هرگزغافل نیست. نقبی می زند به درون اقشارگوناگون تا آمال و نیازهای جامعه را دریابد. می بیند که مردم درمانده و اکثرا چادرنشین های عرب بُت پرست «چون اعراب مانند افراد مزدور وکمکی، به امپراتورهای بزرگ اتکا داشند»، درمقابل پیشرفت و رفاهِ دیگرادیان توحیدی مانند یهودیت و مسیحیت، مشروعیت بت ها را مورد تردید قرار داده اند. «بعضی ها به صورت مبهم درجستجوی چیز تازه ای بودند، و با الهام از ایده های خارجی ها، توانائی بت های بی شمار قبیله را مورد تردید قرار می دادند. البه از الله می ترسیدند. . .»
با این زمینه های اجتماعی بود که ضرورت شکلگیری یک آئین عربی ازبطن عربستان با نیروی چادرنشین ها وبا هدایت «یک مرد نابغه گشوده می شد».
نوآوریهائی این بخش با اطلاعات تازه و مفیدی که دارد مطالعه اش ضروری است.

تولد یک پیامبر
نویسنده این بخش را این گونه آغاز کرده است:
«هیج کس به طوردقیق نمی داند زمان تولد محمد – که قرار بود پیامبرخدا بشود چه زمانی بوده است» وسرانجام به ظن قوی پذبرفته که درسال ۵۷۱ میلادی آن حضرت درمکه پا به هستی گذاشته است. از فوت والدین و بزرگ شدن آن درنزد عموی خود ابوطالب وهمراه بردنش با کاروان تجاری به سوریه، آشنائی این نوجوان با خارج از فضای شهر و دیاری که درآنجا پرورش یافته؛ ازدواج با حضرت خدیجه و بچه دارشدن آن دو، ودرگیری ها با عمویش ابولهب، درحالیکه به روایت های زیاد و مستند : « رقیه و شاید ام کلثوم نیز با پسر عموهای خود، پسران ابولهب ازدواج کردند». این نیز شنیدن دارد: « ونیز گفته شده که اگر تمام مجوز جنسی (زنا) را درجهان به ۱۰ قسمت تقسیم کنند ۹ قسمت آن به عرب ها می رسد».
تحقیر وتوهین اعراب، توسط یهودیان و مسیحیان نیز، شاید از انگیزه های آزار دهنده ای بوده که آن حضرت را از درون مجهز می کرد، تا به مقابله با این رجزخوانی های تبعیض آمیز و مغرضانه برخیزد. وحشی خواندن اعراب برسرزبانها بود. «هم یهودی ها وهم مسیحی ها، عرب را تحقیر می کردند، وآنها را وحشی می دانستند». پیامبر اسلام با رسالت بزرگ خود باآوردن دین عربی هویت تازه ای برای قوم خود به ارمغان آورد. یکتاپرستی را گسترش داد. درکنار این ها، روابط عشیرتی، فاصلۀ طبقاتی و جهل مسلط در اقشارزیردستان عرب ، درزمانه ای که تحولات گوناگون ونوآوری های دو دین یهود ومسیح درحال توسعه بود؛ در کمال بخشیدن به اندیشه های یکتاپرستیِ رسالت پیامبراسلام، ازعمده ترین مسائلی است که نویسنده به دقت دنبال می کند.
دنبالۀ سلوک نفس با خلوت کردن محمد ص درغار حرا، جمع شدن عده ای از مردم بومی، به ویژه جوانان ازهرطیف و طایفه های گوناکون که مجذوب سخنان ورفتارهای کریمانۀ ایشان شده بودند، از مسائلی است که دراین فصل به هشیاری سخن رفته است. درمنشاء ومبداء احادیث نیزیادآورشده است که :
«قدیمی ترین مجموعه ی تاریخی احادیث که در دسترس ماست به ۱۲۵ سال پس از دوران زندگی پیامبرتعلق دارد». واینکه : «محمد درآستانه تحولی بود که به زندگی اومعنا می بخشید وانتقام گیری اش از قدرت و ثروت را تضمین می نمود. اوبا مبانی ایده های تازه ی یهودی ها ومسیحی هاآشنا بود . . . سرفرازی محمد و نیزادراکی واقعی که او ازارزش خود داشت ترکیبی از او فراهم می ساخت که به محمد می گفت شاید او نیزدرهنگامه ی روز قیامت نقشی داشته باشد. کشش باطنی وتمایل طبیعی اش نیز اورا برای تحولی بزرگ مهیا می کرد».

تولد یک مکتب
این فصل طولانی ترین بخش این کتاب است که نویسنده درنهایت سعی کوشیده است حاصل کوشش های رسول خدا و زحمات او درموفقیت رسالت بزرگش را به خوانندگان روایت کند. زمانی که خواننده احساس می کند، دوران کمال آن حضرت با همۀ سختی ها و درگیریهای قبیله ای با دوست و دشمن فرا رسیده وقتش است که رسالتش را علنی کند.
ازنیایش ها و خلوت کردن آن حضرت باخدای خود، درغار حرا شروع می کند. ریاضب کشی در تاریکی دل کوهی زمخت «درچند کیلومتری شمال شرق مکه – ازمناطق لخت و بی آب علف»، بدون کمترین نقش ونگاری اززیبائی های طبیعی، بلکه هراسناک درمنظر دیدِ هر تماشاگرعادی ست. «هیچکونه زیبائی نداشت. ورنگ یکنواخت و خسته کننده ی آن از زرد چرکین، به قهوه ای کمرنگ چرک وخاکستری تیره درتغییر بود» نویسنده، انگیزۀ گزینش این مکان دل آزار و چرکین را که آن حضرت انتخاب کرده است، در «الهام از تمرین و ممارست از زاهدان یهودی ومسیحی» قلمداد کرده است. خواننده قبلا خوانده است که حضرت محمد با آئین قبیله ای بزرگ شده، با مراسم بت پرستی آشنا بوده است: «نشانه های روشنی دراین زمینه وجود دارد. او نیز مانند سایر افراد به آئین پدران خود عمل می کرد».
قبلا اشاره شد که بدگوئی های توهین آمیز دربارۀ اعراب، شاید دردل پیامبر اسلام اثرکرده وبرای هویت بخشیدن به قوم خود رسالت بزرگ ش را به جدّ دنبال کرده است. توانائی های فکری و درک درست ایشان ازقدرت جاذبۀ مردم وایمان به وحدانیت خدای یکتا، ازطریق نیایش وتمرکز تمام نیروی فکری در ذهن، جهت تجلی خدا، وظهور خدا در ذهنیت؛ و نقش بستن آن درخیال، همین است وحی و ارتباط با خدا. نویسنده روایت می کند :
«روزی بدون هیچ مقدمه یی صدایی با او سخن گفت. این اولین باری بود که او به این روشنی چنین احساس عجیبی پیدا می کرد. هیچ توضیح دیگری درباره ی تأثیر آن برزاهد مکه وجود ندارد. صدا، سه کلمه را به زبان عربی گفت که دنیا را تکان داد:
«تو پیغمبر خدا هستی»
محمد گفت: من ایستاده بودم. اما به زانو درافتادم. وخود را کشیدم درحالی که قسمت بالای سینه ام می لرزید. به نزد خدیجه رفتم . گفتم “مرا بپوشان، مرا بپوشان،” تا اینکه ترس ازمن دور شد.»
سورۀ «قرآنی یاایهالمدّثر» یادآور این رخداد حیرت انگیز جهانی ست.
ادامه دارد

پرستش شادی و سرور در آیین چهارشنبه سوری / رهیار شریف

نگاهی به پیشینه ی جشن چهارشنبه سوری

باب تاریخچه و پیشینه ی تاریخی جشن ” چهارشنبه سوری ” حرف ها و سخن های فراوانی به میان آمده. بیشینه ی تاریخ نگاران و باستان شناسان دنیا، سابقه ی این جشن را به ایران پیش از اسلام نسبت می دهند، زمانی که ” آتش ” به دیده ی ایرانیان( و البته دیگر تمدن های دنیای باستان) مقدس انگاشته و پرستش می شده است.
متون ادب باستانی ایران و بخش تاریخنگارانه ی شاهنامه، پیدایش آتش را به ” هوشنگ ” نسبت می دهند. حکیم طوس اینگونه از اساطیر به جای مانده از دنیای باستان روایت می کند که؛ هوشنگ روزی به شکار رفته بوده و در راه ماری دیده بوده. می گویند که او سنگی را به قصد جان مار به سویش پرتاب می کند، اما سنگ به او نمی رسد و در عوض به تخته سنگ دیگری می خورد، شراره ای می جهد و آتشی گرم می شود. گرمای مطلوبی که تا بدان روز برای مردمان ناشناخته بوده.

asd-4shanbe

می گویند که جشن ” سده ” ( که امروز در آداب و رسوم و زندگی روزمره ی مردم از میان رفته است) از هم آنجا آمده. جشنی برای تقدیس و ستایش و پرستش آتش.
از دیگر سو اما، همراهی این جشن با روز ” چهارشنبه ” باعث شده تا غالب مورخان بر این نظریه اجماع داشته باشند که این جشن با شکل و شمایل امروزی، به روزگار پس از حمله ی اعراب و آغاز ایران اسلامی بر می گردد. چه در تقویم ایرانیان پیش از اسلام اثری از تقسیم بندی هفته ای و روزانه وجود نداشته. هم این استدلال است که باعث شده تا این جشن نشانه ای از فرهنگ ( یا لااقل تقسیم بندی های) اسلامی را هم با خود به همراه داشته باشد.
باب چهارشنبه نیز حرف و حدیث در ادبیات و علوم انسانی دنیای باستان زیاد است. چهارشنبه، از قرار تقویم های امروزه ی مردم دنیا، پنجمین روز هفته است. در تقسیمات نجومی این روز را به سیاره ی ” مشتری ” نسبت می دهند. نظامی در هفت پیکر بی مانندش، در روز چهارشنبه قصه ی دختر اقلیم پنجم را روایت می کند. شاهزاده ی مغربی که در گنبد آبی کبود نشسته و در گوش شاه خوش مشرب( بهرام گور) قصه های مردم سرزمینش را روایت می کند.
علاوه بر آنچه ذکرش رفت؛ ” چهارشنبه ” در دنیای قدیم، روز حساب و کتاب نیز به حساب می آمده. همین است که هنوز در بسیاری از شهرستان ها و آبادی های ایران، بازار های روزانه ی خیابانی در روز چهارشنبه برگزار می شود؛ ” چهارشنبه بازار ” .
می گویند که برپایی این جشن آتش در روز چهارشنبه، نشانه ای از اتمام چهارفصل سال دارد و هنگامه ای است برای وداع با زمستان.
علاوه بر آنچه ذکرش رفت، برخی دیگر از تاریخنگاران، بر این باورند که عدد چهار و به تبع آن روز چهارشنبه در نظام فکری ایرانیان شوم و نحس به حساب می آمده. منوچهری دامغانی در این باب می گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
رسوب های به جای مانده از همین باور است که جشن آتش آخر سال را به روز چهارشنبه پیوند می دهد. هم آن برافروختن آتش و مدد گرفتن از شعله ی پویا و پر حرارت و خاموشی ناپذیر آتش، برای رفع نحسی چهارشنبه.
با تمام این تناقض ها و حرف و حدیث های گونه گون، آنچه در این میان مسلم جلوه می کند، سابقه ی چندین صد ساله ی این جشن ( تقریباً با همین شکل و شمایل امروزین) در میان ایرانیان است.
کهن‌ترین سندی که از جشن چهارشنبه سوری یاد کرده، تاریخ بخارا ، نوشته ی بوبکر محمد بن جعفرنرشخی در سده چهارم هجری شمسی ست. دراین کتاب درباره آتش افروزی در جشن چهارشنبه سوری گزارش هایی ارائه شده است. تاریخنگار، در قسمتی از این گزارش می نویسد:
” چون امیرمنصور بن نوح سامانی به سرای بنشست اندرماه شوال سال سیصد وپنجاه (خورشیدی) به جوی مولیان (که نام محلی است) مقرر فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت وهرچه (ازآتش) هلاک وضایع شده بود بهتر ازآن بحاصل کردند آنگاه امیرسدید بسرای بنشست هنوز سال تمام نشده بود که چون شب (چهارشنبه) سوری چنانکه عادت قدیم است آتش عظیم افروختند پاره‌ای آتش بجست وبه سقف درگرفت ودیگر باره جمله سرای بسوخت وامیر سدید هم شب به جوی مولیان رفت “
اما این جشن در روزگار امروز نیز همچنان پا برجاست. در دوران معاصر و پس از استقرار نظام ” جمهوری اسلامی ” بیشینه ی متفکرین و تئوریسین های نظام، سالها کوشیدند تا این جشن را از حافظه ی تاریخی ایرانیان پاک کنند. اما در راه به منزل رساندن این خواسته، هیچ توفیقی کسب نکردند.
جشن چهارشنبه سوری اما، در این سالها به طبیعت دیگر اموری که در خفا صورت می گیرد، تغییر شکل های فراوانی داده و از فرهنگ های آتش بازی غربی تاثیرهای فراوانی گرفته است. برخی از از آیین ها و قسمت های فرعی این جشن نیز تقریبا از میان رفته است. از جمله، مراسم قاشق زنی و فال گوش ایستادن دختران دم بخت.
در این سالها و از پس ندانم کاری های پیاپی سیستم فرهنگی جمهوری اسلامی، آتش های ساده و رقص های بی غش، جایشان را به صدای نارنجک های خیابانی و فشفشه های غربی داده اند و موسیقی غربی جایش را با صدای ساز ایرانی عوض کرده. با این همه اما بنیان آتش افروزی و شالوده ی اصلی این جشن از پس این همه مقاومت رژیم مذهبی همچنان پابرجا باقی مانده.
جمهوری اسلامی ایران، پس از سالها تلاش برای از میان بردن شادی و سرور و جشن های خیابانی، سرانجام تسلیم خواست عمومی شد؛ تا آنجا که رئیس جمهور جنجالی جمهوری اسلامی، پس از سی و سه سال از استقرار این نظام، سرآخر در صحن عمومی مجلس شورای اسلامی، از این جشن با اسم چهارشنبه سوری یاد می کند و اقرار می آورد که مردم ایران این روز را جشن می گیرند و به شادی و سرور می پردازند، چه با همراهی حکومتیان و چه در برابرشان.

ضمیمه اقتصادی هفته شماره 52 سال 93

asd-egf-5

رنجنامه رئیس صندوق توسعه
صفدر حسینی رئیس هیات عامل صندوق توسعه ملی دل پر دردی دارد. اومیگوید قرار بود با رشد ۸ درصدی در اقتصاد نفر اول در منطقه باشیم درحالیکه نفر آخر شده ایم. او در ادامه در مورد سیاست‌های کلی اصل ۴۴ افزود: سیاست اقتصاد مقاومتی یا سیاست‌های کلی اصل ۴۴ ،‌سیاست‌های دور‌اندیشانه و خردمندانه‌ای بوده است که می‌تواند سرنوشت کشور ما را در آینده رقم بزند. ولی می‌بینیم که به رغم تاکیدی که در این سیاست‌های کلی برای استفاده نکردن از منابع صندوق توسعه ملی وجود دارد، تکالیفی تصویب می‌شود که درست عکس آن سیاست‌ها و رویکردها است. وی درادامه میگوید: بر اساس سیاست کلی اساسنامه‌ای برای صندوق توسعه ملی نوشته شده ، هنوز جوهرش خشک نشده آن اساسنامه را تغییر می‌دهند و هر سال در قانون بودجه تقریبا آن را شخم می‌زنند. وقتی وفور درآمد نفت است، درآمدها بالا می‌رود، وقتی هم که کمبود درآمدهای نفتی است، باز درآمدها صرف بودجه جاری می‌شود. وقتی که نفت ۱۴۰ دلار است، در حقیقت حساب ذخیره کشورمان صفر است، وقتی هم که قیمت نفت ۴۰ دلار است، وضعیت بدتر می‌شود، اصلا دارایی صندوق منفی می‌شود. براساس اساسنامه صندوق، ما باید بتوانیم در قالب برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت برنامه‌ریزی کنیم. صندوق چطور در این احوال برنامه‌ریزی میان‌مدت، کوتاه‌‌مدت و بلند‌مدت را انجام دهد؟ هر روز شما ملاحظه می‌کنید، تکلیفی تصویب می‌شود و منابع این تکلیف از صندوق توسعه دیده شده است. تازه برخی از این تکالیف نه از طریق ما که از طرق دیگری ابلاغ می‌شود. همین کاری که درحال حاضر بانک مرکزی انجام می‌دهد. وی همچنین با اشاره به وضعیت صندوق توسعه در سال ۱۳۹۴ گفت: برای سال آینده یک خبر بد دیگری به شما بدهم، صحبت از این است که اتکا بودجه به نفت کم شده است، در صورتی که در سال آینده بالای ۱۰ میلیارد دلار فقط از منابع صندوق توسعه ملی باید تبدیل به ریال شود. در حقیقت مفهوم این موضوع، یعنی اتکای بیشتر بودجه به درآمدهای نفتی . ما به عنوان حافظان منافع و منابع صندوق توسعه، هر چه می‌گوییم صندوق توسعه ملی در مقابل تعهدات و برنامه‌هایی که ریخته شده، منفی است، کسی به حرف ما گوش نمی‌کند. در حال حاضر وضعیت موجودی صندوق، منفی هشت میلیارد دلار است که سیاست‌گذار از طریق تکالیف برای سال آینده، ۱۰ میلیارد دلار دیگر اضافه می‌کند.

شکست زودهنگام در کمین طرح جمع آوری گازهای همراه نفت
به دنبال سخنان بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت در تایستان گذشته که گفت: “برای فروش و تخصیص ۲۵ میلیون متر مکعب گازهای فلر برنامه‌ریزی کرده‌ایم. برای جمع‌آوری بعضی از این گازها برنامه داریم و برای بعضی برنامه نداریم اما آنهایی که برای‌شان برنامه داریم هم زودتر از ۴ یا ۵ سال آینده به بهره‌برداری نمی‌رسد. با قیمت ارزان گاز فلر را که در حال حاضر بدون استفاده می‌سوزد تخصیص می‌دهیم و بهره‌برداران در هر بخشی که بخواهند از جمله تولید برق می‌توانند از این گاز استفاده کنند. ” براین اساس جمع آوری ۲۰ تا ۲۵ میلیون مترمکعب گاز فلر به مزایده گذارده شد . علی کاردر معاون سرمایه گذاری شرکت ملی نفت ایران در خصوص توجیه پذیر بودن سرمایه گذاری بخش خصوصی در این طرح میگوید: ” هر مترمکعب گاز جمع آوری شده، به طور متوسط ۳ سنت در هر مترمکعب به بخش خصوصی فروخته می شود که البته رقم ها از ۱.۷۵ سنت تا ۴.۲ سنت بر حسب نوع میدان، میزان سرمایه گذاری و کیفیت گاز متفاوت است. اگر وزارت نیرو هر کیلووات ساعت برق تولید را ۶ تا ۷ سنت از بخش خصوصی خریداری کند، نرخ بازگشت سرمایه این سرمایه گذاری ۲۳ تا ۲۵ درصد خواهد بود.”

شکست سیاست نرخ سود «تفاهمی»
سیف رئیس کل بانک مرکزی در نشستی با اقتصاددانان ضمن اعلام اینکه سیاست نرخ سود تفاهمی در سال جاری نظر این بانک را تأمین نکرد، بر سیاست کاهش نرخ سود متناسب با تورم در اولین فرصت در سال ۹۴ تأکید کرد. وی گفت: در حال حاضر بروز فاصله بین نرخ سود بانکی و نرخ تورم یکی از مهمترین دغدغه‌های بانک مرکزی است. خوشبختانه امروز پس از یک دوره طولانی سرکوب مالی، شاهد مثبت شدن نرخ سود بانکی هستیم، اما آنچه باعث بروز پاره‌ای از انتقادات وارده به نظام بانکی شده، پیدایش فاصله زیاد بین نرخ سود و نرخ تورم و عدم تبعیت روند نرخهای سود از روند کاهشی نرخ تورم است. وی افزود: جهت‌گیری بانک مرکزی در ارتباط با سیاست‌های پولی و اعتباری به‌گونه‌ای است که در قالب قانون بانکداری بدون ربا، نرخهای سود بانکی در قالب عقود مبادله‌ای و مشارکتی متناسب با کاهش نرخ تورم و بازدهی واقعی بخشهای اقتصادی به‌طور متناسب تعدیل گردد اما متأسفانه، نقش غیرسازنده مؤسسات اعتباری غیرمجاز که خارج از حیطه نظارت این بانک می‌باشند، باعث گردیده است تا علاوه بر ایجاد بی‌نظمی در نرخهای سود، در عمل‌ رقابت میان بانک‌ها در زمینه نرخهای سود به رقابتی غیرسازنده مبدل گردد و چنین محیطی در بازار پول و اعتبار به‌عنوان یک عامل بازدارنده در جهت کاهش و اصلاح نرخهای سود عمل نماید. سیف ادامه داد: با توجه به شرایط اقتصاد کلان و دوران رکودی که اقتصاد برای مدت طولانی با آن مواجه بوده است، تأمین مالی پروژه با نرخهای سود بالا و غیرمنطقی عملاً سیستم بانکی را با ریسک غیرمتعارف روبه‌رو می‌سازد. بنابراین، از اولویت‌های مهم بانک مرکزی در ترسیم مسیر حرکتی سیاست‌های پولی و اعتباری سال ۱۳۹۴ آن است که این وضعیت ناسالم را مورد بررسی و اصلاح قرار دهد. وی تأکید کرد: علی‌رغم اینکه در حال حاضر نسبت به رعایت نرخ سود بانکی حداکثر ۲۲ درصد بیش از ۹۰ درصد پایبندی در میان بانک‌ها وجود دارد اما متأسفانه بانک‌ها در این زمینه در میدان رقابت با بازار غیرمتشکل پولی هستند که تحت نظارت بانک مرکزی فعالیت نمی‌کنند، سپرده قانونی را پرداخت نمی‌کنند و بدون هیچ ضابطه یا مقرراتی بر سر تعیین نرخ‌های بالا در حال رقابت با یکدیگر و با بانک‌های دارای مجوز هستند.

پیش‌بینی رشد ۵/٢ درصدی اقتصادی در سال ٩۴
محمدباقر نوبخت رییس سازمان برنامه ریزی و مدیریت در همایش جهت‌گیری‌های اقتصادی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با رویکرد اقتصاد مقاومتی از رشد ۲.۵% اقتصاد خبر داد و با اشاره به تصویب بودجه ٨۴۴ هزار میلیارد تومانی در مجلس گفت: در این بودجه سهم بانک‌ها و موسسات انتفاعی ۵٩٧ هزار میلیارد تومان است که نسبت به سال گذشته تغییر چندانی نداشته و سهم منابع عمومی از بودجه ٢٣۶ هزار میلیارد تومان است که نشان‌دهنده سهم اندک آن در برابر بودجه کل کشور است. ٣١ درصد از بودجه به نفت وابستگی دارد که این سهمی معقول و قابل تقلیل برای سال‌های آینده است. نوبخت ادامه داد: بودجه سال ١٣٩۴ در بخش مصارف معطوف به سرمایه‌گذاری است و ١۶١ هزار میلیارد تومان برای آن پیش‌بینی شده که از این میزان ۵٨ هزار میلیارد تومان از طریق بودجه عمومی دولت و ١٠٣ هزار میلیارد تومان آن از طریق شرکت‌های دولتی تامین می‌شود که بر این اساس می‌توانیم برای سرمایه‌گذاری در سال آتی رشد ۴% را تعریف کنیم. نوبخت اضافه کرد: با وجود آنکه جهت‌گیری‌های بودجه‌ای سال آینده به عنوان سال پایانی برنامه پنجم از رویکرد اقتصاد مقاومتی برخوردار است ولی فاصله معناداری با اهداف برنامه دارد. رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی گفت: در برنامه پنجم توسعه برای سال‌های ١٣٩٠ تا ١٣٩۴ رشد هشت درصدی اقتصاد با رشد ٢/١٢ درصدی سرمایه‌گذاری را هدفگذاری کرده بودیم ولی اگر از رشد سه درصدی سال ٩٠ بگذریم در سال ١٣٩١و ١٣٩٢ رشد منفی ٨/۶ و ٩/١ درصدی را شاهد بودیم. وی ادامه داد: در سال ١٣٩٣ با رشد چهار درصدی اقتصاد در شش ماهه اول و رشد صادرات ۴٢ میلیارد و ۵٨٠ میلیون دلاری تغییر رویکردی حاصل شد، اما این موارد برای اهداف سند چشم‌انداز ناکافی است و باید در برنامه ششم تغییراتی داشته باشیم که ما را در برابر تکانه‌های خارجی مصون نگاه دارد.
هشدار معاون وزیر اقتصاد
محمد پاریزی معاون بانک و بیمه وزیر اقتصاد از فروپاشی اقتصاد کشور با ادامه روند فعلی نرخ سود فعلی به فروپاشی اقتصاد نزدیک می‌شویم . وی گفت: بانک خوب، بانکی است که از دو وجه اقتصادی کارآیی داشته باشد. یعنی هم بتواند به‌عنوان یک بنگاه اقتصادی به‌خوبی فعالیت کند هم به نیازهای اقتصادی جامعه پاسخ دهد. او گفت: بسیاری از دوستان بنده در مجلس می‌گویند ما بسیار علاقه‌مند هستیم به نظام بانکی کمک کنیم و به‌همین‌خاطر از دولت خواسته‌‌اند که طرحی با عنوان کمک به نظام بانکی به آنها ارایه دهیم. پاریزی با بیان اینکه در اقتصادی که رشد هشت‌درصدی هدف‌گذاری شده است، نمی‌توان مصارف را نادیده گرفت، گفت: هیچ فرقی بین بانک دولتی و خصوصی در تعهدات و پاسخگویی به نیازهای متقاضیان نیست. او با تاکید بر اینکه دولت یازدهم بنا ندارد پول جدیدی را وارد اقتصاد کشور کند، ادامه داد: بانک‌ها باید با همین منابع فعلی کارآیی خود را افزایش دهند. معاون بانک و بیمه وزیر امور اقتصاد و دارایی به وضعیت نرخ سود اشاره کرد و گفت: بازار غیرمتشکل و شرایط فعلی نرخ سود آفت بزرگی برای اقتصاد کشور است؛ تردید نداشته باشید با این نرخ سود و شیوه تامین مالی، به فروپاشی اقتصاد نزدیک خواهیم شد. پاریزی با طرح این پرسش که چه‌کسی می‌تواند با تسهیلات ٢۵، ٢۶درصدی کسب‌وکار راه بیندازد، گفت: اگر تورم کم شود ولی نرخ سود بالا باشد هزینه تامین مالی افزایش خواهد یافت. علی رستگار بعد از محمدرضا ساروخانی، مدیریت بانک ملت را برعهده گرفته است..

نگاهی به زندگی، آثار و احوال سیمین دانشور… تاریخ نویس دل آدمی / لیلا سامانی

روز جهانی زن مصادف است با سالروز خاموشی بانوی داستان نویسی ایران، زنی که با قلم روان و پر رمز و رازش فاتح قلل رفیعی در داستان نویسی ایران معاصر بود. چه رمان بی مانند “سووشون” او، به عنوان پر خواننده ترین رمان ایرانی، مشت نمونه ی خروار این فتوحات است. او هم چنین نام خود را به عنوان نخستین نویسنده ی حرفه ای زن در ایران تثبیت کرده و نثر مخصوص به خودش را با تکنیکی خاص به کار گرفته است تا دریچه های نوینی را برای افزودن درونمایه های نمادین در ادبیات داستانی بگشاید.

 سیمین دانشور

سیمین دانشور

نفوذ “سیمین دانشور” در عرصه ی ادبیات داستانی آنقدر عمیق و گسترده است، که پرداختن به رمان نویسی معاصر ایران را ناگزیر از یادآوری نام او کرده است.

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۰ در شیراز دیده به جهان گشود. او که فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود، تحصیلات مقدماتی اش را در شیراز به پایان رساند و پس از کسب رتبه ی اول در امتحانات نهایی دیپلم، برای ادامه ی تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی راهی دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران شد. او کار خود در زمینه ی مقاله نویسی را با نام مستعار ” شیرازی بی نام” در روزنامه ی ایران و رادیو تهران آغاز کرد و پس از آن در سال ۱۳۲۷، نخستین کتاب خود را به چاپ رساند. کتابی با عنوان ” آتش خاموش” که در حقیقت اولین کتاب داستانی منتشر شده ی یک زن ایرانی محسوب می شد. او در همین سال با ” جلال آل احمد” نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد از آن در سال ۱۳۲۹ این آشنایی منجر به ازدواج گشت. اما عمر این زندگی مشترک با مرگ نابهنگام آل احمد، به دو دهه هم نرسید.

دانشور کتاب دوم خود، مجموعه داستان “شهری چون بهشت” را در سال ۱۳۴۰ منتشرکرد، کتابی که داستان “بی بی شهربانو” ی آن، خبر از توانایی خاص این نویسنده در زمینه ی پرداختن به دغدغه های ذهنی زنان می داد. نثر دانشور در این کتاب به نحو محسوسی تحت تاثیر” اُ هنری” ، نویسنده ی امریکایی ست؛ مساله ای که می توان آن را از گره خوردن مفاهیم متضاد در یکدیگر دریافت.

سیمین دانشور، اثر جاودانه ی خود، “سووشون” را تنها کمی پیش از بدرود همسرش با حیات منتشر کرد. انتشار این کتاب نشان داد، که تحصیل دوساله ی او ( ۱۳۳۱- ۱۳۳۳) در رشته ی زیبایی شناسی دانشگاه استنفورد، تا چه میزان بر گیرایی و شیوایی نثر او تاثیر گذارده است. گویی تسلط او بر تکنیکهای داستان نویسی با دانسته هایش در زمینه ی علم زیبایی شناسی و فن زیبا نوشتن آمیخته شده و رمانی با سبکی خاص را پیش روی خواننده قرار داده بود. اما جذبه ی این رمان تنها به دلیل نثر روان و دلنشین و داستان گیرایش نیست، دانشور با نگارش این رمان در حقیقت داستان نویسی معاصر فارسی را به لحاظ درگیری با معنا یاری رسانده است و این همان رمز ماندگاری این اثر است. اثری که هنوز و از پی گذشت چندین دهه از چاپ نخست آن تازه است و غبار زمان رنگ کهنگی بر اوراقش ننشانده است. دانشور که هرگز قلم خود را درگیر محدودیت مکتبی خاص نساخته، در این رمان استادانه و با خلاقیتی جسورانه، دست به ترکیب عناصر متناقض مکتب سمبولیسم و رئالیسم زده است، شالوده ی این ملغمه آنقدر استوار و محکم است که می توان دانشور را از این نظر صاحب سبک برشمرد.

 سید علی موسوی گرمارودی در کنار سیمین دانشور

سید علی موسوی گرمارودی در کنار سیمین دانشور

رمان “سووشون” که در حقیقت به معنی “سیاوشان” است، به داستان سیاوش، قهرمان اسطوره ای ایران، اشاره دارد، اسطوره ای مظهر طهارت، معصومیت، بی آزاری و هم چنین منادی صلح و آرامش. دانشور با این نامگذاری نمادین، این عنصر اسطوره ای را به جهان امروز کشانده و با مهارت تمام هریک از شخصیت های داستانی خود را در جایگاهی استوار قرار داده است و با نثر شاعرانه و ظریفش، داستانی پر ماجرا، پر جنب و جوش و سراسر تحرک را با درونمایه ای نوید دهنده آفریده است، داستانی که با وجود وجه تراژدی گونه اش، امید بخش و پر شور است.

رمان سووشون

رمان سووشون

داستان از تحولات منطقه ی فارس در سالهای جنگ جهانی دوم حکایت می کند و آکنده است از شخصیتهایی که هریک نماینده ی یک گروه اجتماعی یا سیاسی مشخص است. تم اصلی داستان بر مدار انسانهای مبارز و آزاده می چرخد که “یوسف” نماد آن است و از همین رو اوست که قهرمان اصلی داستان به شمار می رود، اما آنچه با لطافت در این رمان گنجانده شده، نقش برجسته و پررنگ زنی به نام “زری” ست، داستان با آن که از زاویه ی سوم شخص روایت می شود، اما حضور سراسری و همیشگی زری و روایت داستان از زاویه ی دید او، این شخصیت را در لفافه تبدیل به شخصیت اول داستان می سازد. او قهرمان ملموس و بی ادعایی ست که خانواده و اجتماع از او موجودی بی حاشیه و سازش کارساخته است او با آن که تحصیل کرده و تا حدودی مدرن است، اما از برهم خوردن آرامشش هراس دارد. او در صدد است، در بحبوحه ی جنگ و آشوب و بیماری و قحطی که بر سراسر ایران گسترده شده است، خانواده ی کوچک خود را از همه ی این بلایا محافظت کند، اما سرانجام این مصائب راه خود را به کاشانه ی او می گشایند، در طی همین ستیزها که با چاشنی ماجراهای عاطفی بر بستر زندگی اجتماعی مردم روایت می شود، زری به شیوه ای حماسی و پرشور مبدل به قهرمانی سازش ناپذیر و مقاوم می گردد، هرچند یوسف در راه آرمان گرایی خود به شهادت می رسد، اما موج بیداری و تکاپو را نه تنها در دل زری، که در دریای مردم به خروش می آورد و در نهایت خواننده را با پیام تسلیتی آکنده از امید و نوید که از سوی “مک ماهون” خطاب به “زری ” نوشته شده، بر جای خود میخکوب می کند:

“گریه نکن خواهرم، در خانه ات درختی خواهد رویید ودرخت هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟”

شاید لقب “تاریخ نویس دل آدمی” که ” حسن عابدینی”، دانشور را شایسته ی آن دانسته است از همین نگاه فلسفی، اجتماعی و تاریخی او در این رمان نشات گرفته باشد.

دیگر اثر سیمین دانشور، ” جزیره ی سرگردانی” ست که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد، ادامه ی این رمان در دو جلد دیگر با نام های ” ساربان سرگردان” (۱۳۸۰) و ” کوه سرگردان” نگاشته شدند، اما موضوع چاپ رمان ” کوه سرگردان” که مدتها در محاق توقیف و انتظار برای گرفتن مجوز بود، به بحثهایی حاشیه ای کشانده شد و انتشار این کتاب تا به امروز میسرنگشته است. دانشور در این رمان، داستان سرگردانی انسانها را روایت می کند، کتاب این بار هم چون “سووشون” از زبان راوی سوم شخص روایت می شود و شخصیتهای گوناگونی در آن پرداخته شده اند، اما این بار قهرمان اصلی داستان، به وضوح یک زن است. زنی به نام ” هستی” که یکی از سرگشتگان این رمان است. دختری که تحت تاثیر شرایط زندگی اجتماعی، خانوادگی و فردی خود و هم چنین در کشمکش با زنانگی اش، با رویکردی فلسفی و پرسشگرانه، راه آزادی را عشق می داند، اوکه در گیر و دار تضادهای پیرامون خود، آشفته و هراسناک می شود؛ گاه از ناپایداری سیاست شکوه می کند و گاه با استواری هنر دلشاد می شود، گاه از رابطه ی عاشقانه، پر ماجرا و مجهولش با “مراد”ِ چریک به هیجان می افتد و گاه آرامش یک زن عادی را می طلبد:

“شعر تحویلم نده! پا گذاشته ‌ام به بیست و هفت سالگی و من‌هم مثل همه ی زن‌ها به‌ یک کانون گرم و چند تا بچه که پدرشان تو باشی احتیاج دارم”

سیمین دانشور

سیمین دانشور

در این میان ” سلیم” با حضور اتفاقی اش در زندگی هستی، او را به وادی عشقی دیگر رهنمون می کند، ” سلیم” جوانی ست با تفکراتی مرکب از دیدگاه های مذهبی عرفانی و علمی . او پیرو اندیشه های دکتر شریعتی ست و افکارش از ” جلال آل احمد” نیز تاثیر گرفته است.

در این میان هستی به تردیدی دیگر نیز دچار می شود و سرانجام آرامش را بر هیجان عشق ترجیح می دهد و تسلیم عشق سلیم می گردد.

آنچه این رمان را جذاب و بحث برانگیز ساخته است، تصویری ست که دانشور از سه شخصیت زن این داستان ارائه می دهد، زنانی که هریک نماینده ی نسلی متفاوتند، در یک سوی ماجرا هستی ست، دختری نقاش با تحصیلات عالیه و تحت تاثیر افکاری والا و همنشین استادانی چون، “سیمین دانشور”، ” حمید عنایت” و ” خلیل ملکی”. او نماینده ی نسلی ست که بین دو شیوه ی فرهنگی متفاوت و دو طبقه ی اجتماعی متضاد معلق شده است.هر آنچه پیرامونش می گذرد تضاد و تعارض است، تضادهایی که این نسل را به آشفتگی و سرگردانی کشانده است.

سیمین دانشور

سیمین دانشور

“عشرت” مادر هستی، نمادی از نسلی ست که در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ، هویت و زندگیشان ویران و خدشه دار گشته است. و قشر تازه به دوران رسیده ای را به میدان کشانده است که بیزاری از سنت و توسل پوشالی به تمدن و دنیای غرب را به این شیوه توجیه می کنند:

“عقده ی حقارت و غربزدگی و ارضای آن به وسیلهء شرق‏زدگی”

پدر هستی، مبارزی بوده است که در راه دفاع از دکترمصدق جان داده است. عشرت بعد از مرگ او با مردی متمول ازدواج کرده تا به این ترتیب آرامش زندگی را بر لغزندگی سیاست برتری دهد، درست مانند همان کاری که هستی هنرمند و روشنفکر انجام می دهد.

اما زاویه ی دیگری در این مثلث زنانه وجود دارد و آن مادربزرگ – ” خانم نوریان” است، زنی که سابقا معلم بوده است و هنوز به اصالتهای سنتی، فکری و عاطفی دوره ی مصدق پایبند است. او که عمری ست با یاد جان باختن تنها پسرش روزگار می گذراند، به یاد او و پیراحمد آباد اشک می ریزد و نوه هایش، “شاهین” و ” هستی” را سرپرستی می کند. او یکی از زیباترین مونولگهای رمان را در خلوت تنهایی خود، از ذهن می گذراند:

“….و وقتی تمام بدن در حال آرامش است،مغز غلط می‏کند مضطرب شود. سر دلم هم غلط می‏کند به شور و جوش بیفتد. بی‏خود به بچه‏اکم نق‏ زدم.اما چه کنم دست خودم نیست. آدمیزاد هزار جور حالت دارد. دلم‏ نمی‏خواست عیدم این‏جور سوت و کور باشد. هرچند هستی از قول گوته‏ گفته باشد که تنهایی راز دانایی است…”

نویسنده، تضادهای درونی هر سه ی این زنان را با تبحر تحلیل کرده و ستیز آنان را در خلوتشان با خود به نمایش گذارده است، جدالی که برای یافتن خود حقیقیشان روی می دهد و مختص ذات پیچیده ی زن است، چرا که مردهای داستان چنین کشمکشی را تجربه نمی کنند.

زنان در این رمان نسبت به “سووشون” جسور ترند، آنها دنیای مردانه را با حدت بیشتری به نقد می کشند و به قوانین عرفی جامعه با دیده ی تردید می نگرند. نظام مردسالارانه را بر نمی تابند و از ابراز تفکرات سیاسی خود ابایی ندارند.

جلد دوم این رمان، با عنوان ” ساربان سرگردان” نمایشی ست از استحاله ی کاراکترهای سرگردان جلد اول. از سویی سلیم بنا به اعترافات کذب هستی که به علت ارتباط قبلی اش با مراد، دربند ساواک اسیر شده، تصور خیانت او را در ذهن می پروراند، به همین سبب او را ترک کرده و با نیکو ازدواج می کند او در نهایت چنان دگرگون می شود که گویی باورش به خدا را نیز از کف داده است. از سوی دیگر مراد و هستی با کمک “ساربان سرگردان” و با نقشه ی “احمد گنجور” – شوهر مادر هستی- از زندان می رهند و با یکدیگر ازدواج می کنند و در حقیقت مدیون دستگاه سلطنت می شوند که روزی با آن در ستیز بوده اند. پس از آن، مراد سیاست را فراموش می کند و در فکر گذران مادی زندگی مشترکش، به کسب و کار مشغول می شود. اما در طرف دیگر ماجرا استحاله ی شاهین از دیگران بارزتر است، او که انفعال و بی تحرکیش در سراسر داستان هویداست پس از سقوط سلطنت، صاحب مقام و مکنتی جالب توجه می شود. این رمان با تیراژ ۸۸۰۰۰ نسخه ای بی سابقه ترین شمارگان چاپ را از آن خود کرد ، تا فتح دیگری برای این نویسنده رقم بخورد.

با این همه اما، مهارت سیمین دانشور تنها به داستان نویسی ختم نمی شود، ترجمه هایی چون “سرباز شکلاتی” (برنارد شاو، ۱۳۲۸) و”باغ آلبالو”( آنتوان چخوف) و یا آثاری غیر داستانی چون “غروب جلال” (۱۳۶۰) و “ذن بودیسم” نیز از دیگر آثار او به شمار می روند.

دانشور با آنکه در داستانهایش همواره به چالش های اجتماعی و فرهنگی می پرداخت، اما از غم طلبی و یاس گرایی که برخی از نویسندگان در صدد رواج آن بودند و هستند، گریز داشت. او از زنان و حقوق برباد رفته شان می گوید بی آنکه زبانش به تلخی آلوده شود، فرهنگ را نقد می کند بی آنکه لحنش عتاب آلود گردد، ازکشمکش های مابین سنت و تجدد سخن می گوید بی آنکه حکمی براند، خرافات را هدف قرار می دهد، بی آنکه تمسخری چاشنی سخنش کند و عصیان زن را به تصویر می کشد بی آنکه افراط و شعارزدگی را پیشه کند. همین کلام مطمئن است که چون دست نوازش مادرانه از لابه لای سطور کتابهای فناناپذیر او بر سر خوانندگانش کشیده می شود و آرامش و امید را میهمان دلهای آنان می سازد. کلامی که حتی با سردی جسم سیمین دانشور، هم چنان گرم و پر طنین باقی خواهد ماند.

ضمیمه اقتصادی هفته شماره 51 سال 93

bazatyrteg46

یش‌بینی درآمد مالیاتی برای سال آینده ٧۵‌هزار میلیارد تومان است
علی عسگری رییس سازمان امور مالیاتی گفت: براساس برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده امکان مدیریت ۶٠ تا ٧٠‌درصد فرار مالیاتی را خواهیم داشت. وی در‌خصوص رقم فرار مالیاتی در کشور، اظهار داشت: براساس مطالعات انجام‌ شده حدود ٢٠ تا ٢۵ درصد تولید ناخالص داخلی از پرداخت مالیات فرار می‌کنند که اگر این منابع را براساس قیمت جاری محاسبه کنیم، هزار‌میلیارد‌تومان از تولید ناخالص داخلی کشور که معادل ٢۵٠ هزار میلیارد تومان است فرار مالیاتی داریم اما اگر این رقم را به قیمت ثابت محاسبه کنیم، به عنوان مثال ۵٣٠ هزار میلیارد تومان و حدود یک‌چهارم این عدد می‌شود. عسگری درباره درآمد‌های مالیاتی امسال نیز گفت: از ابتدای سال تاکنون از مجموع ۵٩ هزار و ٣٠٠ میلیارد تومان درآمد پیش‌بینی‌شده در این بخش ٩۶ درصد آن تا ١١ ماهه سال جاری محقق شده است. سال آینده نیز حدود ٧۵ هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی پیش‌بینی کرده‌ایم که امیدواریم با برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته به این رقم دست یابیم. وی ادامه داد: آن چیزی که در‌خصوص فرار مالیاتی واقعیت دارد این است که حجم فرار مالیاتی در اقتصاد کشور چه از نوع قاچاق و فعالیت‌های غیرقانونی و چه از نوع فعالیت قانونی که دارای کتمان است، حجم بسیار بالایی است و کشور باید در این زمینه به‌صورت جدی‌تر عمل کند. عسکری در پاسخ به پرسشی در‌خصوص قانون تصویب‌شده در مجلس شورای اسلامی و تاثیر آن بر کاهش فرار مالیاتی، اظهار داشت: در هیچ اقتصادی فرار مالیاتی صفر نیست و در کشورهای توسعه‌یافته نیز که به همه ابزارها دسترسی دارند، باز هم فرار مالیاتی وجود دارد اما موضوع این است که باید این فرار به حداقل کاهش یابد.

قیمت نفت در بودجه محرمانه شد
در حالی که در روزهای اخیر، رقم‌های مختلف تصویب شده در کلیات بودجه ۹۴ منتشر می‌شود، قیمت نفت در بودجه اعلام نشده ومحرمانه مانده است . دولت هر ساله نرخ نفت و دلار را در بودجه روی نرخ مشخصی می‌بندد تا بر اساس آن بتواند درآمدها و هزینه‌های خود را مدیریت کند. در این میان اما به نظر می‌رسد که بودجه ۹۴ قدری متفاوت است، چرا که آن‌طور که برخی نمایندگان مجلس عنوان می‌کنند، این نرخ قرار است در سال ۹۴ محرمانه باشد. پیش از این با تعیین قیمت نفت در بودجه، سه مولفه مشخص می‌شد ، میزان فروش روزانه نفت، قیمت هر بشکه نفت و قیمت هر دلار در بازار ایران . حال برای جلوگیری از سوء‌استفاده از اطلاعات، دولت برآن شد تا قیمت نفت را در بودجه به صورت صریح اعلام نکند بلکه آن را از طریق هزینه‌ها و درآمدهای دولت و به صورت پنهانی، نهایی کند. رقم‌هایی که پیش از این برای قیمت نفت در بودجه اعلام می‌کردند، زیر ۶۰ دلار و بالای ۷۰ دلار بود که با توجه به نوسانات قیمت نفت، متغیر بود. افتان و خیزان نرخ نفت از زیر ۶۰ دلار به بالای ۷۰ دلار در نهایت به سکوت نمایندگان رسید تا نرخ نفت هم مانند آمار تولید آن، محرمانه باقی بماند. با این حال مهم‌تر از نرخ نفت در بودجه، شفاف بودن آمار است که پیش از این محل انتقادهای بسیاری به دولت گذشته نیز بوده است.

شدیدترین افت بهره وری در دو دهه اخیر
آمارهای رسمی سازمان ملی بهره‌وری نشان می‌دهد که اقتصاد ایران در سال‌های ۹۱ و ۹۲ شاهد شدیدترین افت شاخص بهره‌وری بوده و در این دو سال به ترتیب ۶.۸ درصد و ۴.۶ درصد عقب‌گرد در حوزه بهره‌وری را تجربه کرده است . آمارهای شاخص‌های بهره‌وری که توسط سازمان ملی بهره‌وری و بر اساس سال پایه ۱۳۸۳ به‌روزرسانی‌ شده نشان می‌دهد: روند شاخص بهره‌وری کل اقتصاد ایران که از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۰ با وجود نوسانات جزئی رو به صعود بود، در دو سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ به‌شدت افت کرد و وضعیت بهره‌وری اقتصاد ایران را در پایان سال ۹۲ به ۱۰ سال قبل بازگرداند. گزارش‌های پیشین سازمان ملی بهره‌وری -که بر اساس سال پایه ۱۳۷۶ تنظیم شده بود- تا سال ۱۳۸۹ را پوشش می‌داد، اما گزارش جدید، وضعیت شاخص‌های بهره‌وری تا پایان سال ۱۳۹۲ را گزارش کرده است. بر اساس این گزارش به‌روز شده (بر اساس سال پایه ۱۳۸۳)، شاخص بهره‌وری کل اقتصاد ایران در پایان سال ۹۲ به ۹۹ رسیده است که ۴.۶ درصد افت را نسبت به سال ۹۱ نشان می‌دهد. این در حالی است که شاخص بهره‌وری کل در سال ۹۱ نیز نسبت به سال ۹۰ با افتی ۶.۸ درصدی روبرو بود و در عدد ۱۰۳ قرارگرفته بود. بهترین عدد شاخص بهره‌وری کل اقتصاد ایران در ۱۸ سال اخیر مربوط به سال ۹۰ بوده است که این شاخص در نمره ۱۱۱ قرار داشته است. افت دو سال ۹۱ و ۹۲ بیشترین افت شاخص بهره‌وری کل اقتصاد ایران در ۱۷ سال گزارش‌شده در آمارهای جدید سازمان ملی بهره‌وری است. پیش از این دو سال، بیشترین نرخ افت بهره‌وری ایران مربوط به سال ۷۶ بود که ۱.۸ درصد افت بهره‌وری تجربه شده بود. بیشترین نرخ رشد بهره‌وری نیز در این سال‌ها مربوط به سال ۸۲ بوده است که بهره‌وری اقتصاد ایران طی یک سال ۴.۳ درصد بهبود یافته است. بر اساس این آمارها، در سال‌های ۹۱ و ۹۲ نرخ رشد بهره‌وری سرمایه به ترتیب ۸.۸- درصد و ۳.۴- درصد و نرخ رشد بهره‌وری نیروی کار به ترتیب ۷.۳- درصد و ۵.۲- درصد بوده است.

خصوصی سازی واقعی تنها ۳%
محمود جامساز، اقتصاددان و استاد دانشگاه در رابطه با خصوصی‌سازی شرکت‌ها در دولت پیشین توضیح داد و گفت: به نام خصوصی‌سازی اموال دولت را به عنوان رد دیون واگذار کردند. گرچه ایده خصوصی‌سازی یکی از راهکارهای برون رفت از تصدی‌گری‌ها و مدیریت‌های دولتی در اقتصاد است اما به دلیل ساختارهای سنتی و واپس‌گرای موجود متاسفانه فرآیند اجرای خصوصی‌سازی در ایران به بیراهه رفت و نتایج مورد هدف به دست نیامد. وی در مورد با اینکه خصوصی‌سازی مخصوصا در بند «ج» اصل ۴۴ سیاست‌های کلی نظام که ٣۵درصد به بخش خصوصی واقعی واگذار می‌شود، گفت: یکی از ناکارآمدترین روش‌های خصوصی‌سازی در دولت پیش انجام شد. زیرا ۴٠ درصد از سهام دولتی در فرآیند سهام دولت واگذار شد و ٢٠ درصد در دولت باقی ماند و پنج درصد سهام مدیریتی بود. کدام بخش خصوصی تمایل دارد در شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری کند که تنها ٣۵ درصد از آن را شامل باشد؟ این به معنای تفویض مدیریت و تصدی‌گری به بخش خصوصی‌سازی نیست. این کارشناس اقتصادی همچنین ادامه داد: سهامی که به موجب بند «ج» واگذار شد به بخش‌های خصوصی واگذار نشد بلکه بخشی به شرکت‌های دولتی و همچنین در مقابل بدهی دولت به برخی سازمان‌ها نظیر تامین اجتماعی واگذار شد. وی ادامه داد: به اعتقاد وزیر کنونی اقتصاد و دارایی تنها سه درصد خصوصی‌سازی واقعی صورت گرفته، پس می‌توان گفت گرچه ایده خصوصی‌سازی یکی از راهکارهای برون رفت تصدی‌گری‌ها و مدیریت‌های اقتصاد است اما به دلیل ساختارهای سنتی و واپس‌گرای موجود متاسفانه فرآیند اجرای خصوصی‌سازی به بیراهه رفت و نتایج مورد هدف به دست نیامد.

روزهای سخت بورس سهام کشور
با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال اوضاع بورس چندان مساعد نیست و سهامداران زیادی به دلیل نیاز به تامین نقدینگی در صدد خروج از این بازار تا بهبود شرایط آن هستند. این در حالی است که چاره مسئولان بورسی در کاهش حجم مبنا و نمایش شاخص های جدید موثر واقع نشد و بورس تهران به دلیل کمبود نقدینگی شدید و نیاز سهامداران به تامین نقدینگی و نیز برطرف نشدن ابهامات برخی صنایع در حال سپری کردن روزهای منفی و تشدید زیان سهامداران است. به طوری که در معاملات چند روز گذشته کاهش قیمت‌ها در بازار موجب تشدید ریزش بورس شد بر این اساس در دماسنج بازار سرمایه افت ۱۰۴ واحدی را تجربه کرد و به کانال ۶۳ هزار و ۸۰۶ واحد رسید. در بازار دومین روز هفته اکثر شرکتها به رنگ قرمز درآمده و شرکتهای بانک ملت، پتروشیمی پردیس، گل گهر، مپنا، تاپیکو، مخابرات و ارتباطات سیار بیشترین تاثیر منفی را در افت شاخص بورس گذاشتند.این در حالی است که شرکتهایی همچون هلدینگ خلیج فارس، کشتیرانی و ایران ترانسفو برای مثبت شدن شاخص بورس تلاش کردند، اما کاهش قیمت شرکتها وزن بیشتری به خود اختصاص داد و مانع مثبت شدن شاخص شد. در بازار امروز واحدی های صندوق سپاس به همراه کشتیرانی و سیدکو از بیشترین تقاضای خرید برخوردار شده و حفاری شمال، پتروشیمی فناوران و سیمان قائن برترین تقاضای فروش را به خود اختصاص دادند. در بازار منفی امروز حجم و ارزش معاملات هم افت کرد و در مجموع ۳۷۶ میلیون سهم به ارزش ۷۸ میلیارد تومان داد و ستد شد و ارزش بازار سرمایه تا سطح ۲۸۵ هزار میلیارد تومان افت کرد

زن و تابوهای اجتماعی / لیلا سامانی

دفترچه ممنوع

دفترچه ممنوع

نگاهی به رمان ” دفترچه ممنوع ” اثر آلبا دسس پدس
به مناسبت سالروز تولد آلبا دسس پدس

“آلبا دسس پدس”، نویسنده‌ای ست که با وجود گرایشهای فمینیستی‌اش، سعی کرده است تا کمتر از مسیر تعادل و انصاف خارج شود. او در رمانهایش به بررسی کشمکش درونی و بیرونی زنانی می‌پردازد که از قوانین مردسالارانه‌ی حاکم بر زندگیشان به تنگ آمده‌اند. همانهایی که در تقابل میان خواسته‌های باطنی و آنچه از سوی اجتماع و خانواده به آنان تحمیل می شود، معلق شده اند. این چالش عظیم که از دیرباز معضل بسیاری از زنان در همه جای جهان بوده است، سبب شده که داستانهای این نویسنده‌ی ایتالیایی- کوبایی برای زنان بسیاری ملموس و آشنا باشد. مساله ای که شاید با حرفه‌ی روزنامه نگاری دسس پدس نیز، چندان بی ارتباط نباشد.

dfs45itu574323

شخصیتهای مخلوق پدس، معمولا زنان مشوشی هستند که در حیطه‌ی زندگی خانوادگی، دچار اضطراب و تلخ اندیشی شده اند، آنها یا زنان جوانی هستند که خود را تنها می دانند و یا زنانی میانسالند که از فراموش شدن و ندیده شدن در رنجند. از همین روست که برای فرار از این پوچی ونابسامانی، به مسکن عشق پناه می برند، عشق هایی که هیچ راهی به سوی امنیت و آرامش گمشده‌ی آنان باز نمی کند و نتیجه‌ی پناه بردن، به این گریزگاه موقت، چیزی جزآشفتگی بیش از پیش روان پیچیده ی این زنان نیست، چرا که از این پس با ورود معضلی جدید به نام “تردید”، فصلی دیگر از استیصال آنان آغاز می شود.

 آلبا دسس پدس

آلبا دسس پدس

ورود همین تردید است که به واکنشهای متفاوتی منجر می شود، برای مثال، این کشمکش، در رمان ”از طرف او”، “الساندرا” را به افسردگی و ناامیدی مبتلا می کند و در نهایت در پی جنون آنی او، قتل شوهرش رقم می خورد و یا در ”عذاب وجدان” قهرمان زن داستان در تردید میان ماندن در کنار همسر و رفتن به نزد معشوقش دست و پا می زند، اما در” دفترچه‌ی ممنوع ” شکل این تعلیق و دودلی و همچنین واکنش قهرمان به آن متفاوت است.
رمان “ دفترچه ی ممنوع” وصف حال زن چهل و سه ساله ای به نام “والریا” ست، زنی که در میان حلقه ی وظایف خانه داری، کار بیرون از منزل و رسیدگی به مشکلات دو فرزند جوانش”میرلا” و “ریکاردو”، محاصره شده و مزه‌ی اندیشیدن به خود و زنانگی اش را به فراموشی سپرده است. او از این که وقتی را تنها به خود اختصاص دهد، احساس گناه می کند وحتی ثبت وقایع روزمره در “دفترچه” ای که به تازگی آن را خریده است، را عملی “ممنوع” قلمداد می کند. او در حالیکه وجود چنین دفترچه ای را پنهان می کند، در جست و جوی کنج خلوتی ست تا بتواند در آن بیندیشد، بنویسد و خود را بیابد. زاویه ای که او هر چه در خانه اش می جوید، آن را نمی یابد، والریا، در خانه ای که او باید آن را برای شوهر و فرزندانش تبدیل به مامنی امن سازد، جایی برای بودن ندارد، از همین روست که به سکوت و خلوت بعد از ظهرهای شنبه در محل کارش پناه می برد، اما این خلوت هم با حضور رییس شرکت و ابراز عشقش نسبت به او برهم می ریزد و از آن پس “تردید” هم به دایره ی معضلات زندگی والریا افزوده می شود.
داستان درسالهای پس از جنگ جهانی دوم رخ می دهد، زمانی که ایتالیا، بحران اقتصادی شدیدی را از سر می گذراند و این امر سبب شده است تا خانواده ی چهار نفره ی والریا در وضعیتی پایین تر از سطح متوسط به سر ببرند و همین مشکلات اقتصادی بر معضلاتی نظیر شکاف میان والدین و فرزندان، افسردگی والریا و نگرانی همسرش دامن زده است.
والریا، زنی ست، طالب دیده شدن. او شخصیت خود را فراموش شده و تصاحب شده می داند، او از این که همسرش، “میشل” مانند فرزندانش، او را “ماما” می نامد و یا مادرش با نام مصغر “ب. ب” او را خطاب می کند، رنج می برد.
چون باز هم مرا به این نام خواند، گریه‌ام شدت پیدا کرد، سال‌هاست که دیگر من برای او فقط «ماما» هستم ….
او در جست و جوی “والریا” ست. در واقع او با خریدن دفترچه برای ثبت افکار مختص خودش، دست به عصیان می زند، دفترچه ای که خواننده از همان آغاز داستان، با این جملات کنایه آمیز به ممنوعیت خریدش پی می برد:
دکان سیگار فروشی خیلی شلوغ بود… منتظر نوبتم بودم که در ویترین مغاره متوجه یک کتابچه شدم… همان طور که توی کیفم پی پول خرد بیشتری می‌گشتم گفتم: «یک دفترچه هم بدهید». اما وقتی سرم را بلند کردم دیدم که صاحب مغازه قیافه‌ای جدی به خود گرفته: « نمی‌شود، ممنوع است!» و بعد آهسته به من حالی کرد که روزهای یکشنبه یک پلیس دم در مغازه می‌ایستد که جز سیگار چیز دیگری به فروش نرود….

 آلبا دسس پدس

آلبا دسس پدس

اما والریا با شروع نوشتن وقایع روزانه اش، بیش از پیش به خلا های زندگیش پی می برد.او در مسیر این عصیان هرچه پیش می رود، مایوس تر می شود، چرا که در می یابد، چگونه روزهای زندگیش را صرف خدمت به دیگرانی کرده است که هرگز ایثار او را قدر ننهاده اند و او را همواره از خود حقیقی اش دور نگاه داشته اند، با این همه، والریا زنی بی شهامت و فرصت سوز است برای نمونه حتی واکنش او در دست رد زدن به سینه ی رییسش عملی ست که بیش از آنکه بر آمده از حس وفاداری باشد، ادامه ای ست بر همان هراس ها، خودسانسوری ها و خود فراموشی های همیشگی، او نهایتا در مقابل همه ی تحمیلها، ستمها و استثمارها تسلیم می شود و با سوزاندن دفترچه اش، خود را به فراموشی کامل می سپرد تا بتواند با آسودگی ناشی از ” جهل مرکب”، به روزهای سرد و یکنواخت گذشته برگردد و دیگر نگران هویت گمشده اش نباشد، چرا که او در واقع با سوزاندن دفترچه دست به خودکشی شخصیتی زده است.
این آخرین صفحه است. دیگر چیزی در آن نخواهم نوشت، و روزهای آینده همچون این صفحه های سفید آرام و سرد خواهند بود….

والریا، زنی ست که در مورد همه ی بعد های شخصیتش دچار سوء تفاهم است، او نه درک درستی از سن و وجهه اش دارد و نه حتی با زنانگی خود آشناست، او با آن که تنها چهل و سه سال دارد و با دوستش “کلارا” که نماد زنانگی و شادابی ست، همسن است، خود را پیر و شکسته می داند،
… نمی‌فهمم چطور کلارا می‌تواند این کار را بکند، چون او دیگر جوان نیست و هم سن من است. میشل با آنکه خوب می‌دانست کلارا همسال من است مثل اینکه تعجب کرده باشد گفت: ظاهرا کلارا خیلی جوان و بشاش است …
او با آنکه در مقابل آینه اندام خود را همچنان سالم و برقرار می یابد، اما از همین کار هم احساس گناه می کند، او گمان می کند، زندگی او صرفا باید در جهت حمایت از شوهر و فرزندان و تر و خشک کردن آنان سپری شود. والریا گاهی عدم وجود روابط زناشویی با میشل را با سن بالا و حضور بچه ها، توجیه می کند و می نویسد:
شاید دلیلش وجود بچه در پشت دیوار اتاق خواب است که از سالها پیش نمی‌گذارد ما با هم مثل زمان عروسی یا موقعی که بچه ها کوچک بودند باشیم. باید منتظر بود آنها از خانه بیرون بروند، باید مطمئن بود و نگرانی داشت که هر لحظه ممکن است وارد شوند ، … شب در تاریکی باید سکوت اختیار کرد و روز باید آنچه را که روی داده از ترس این که مبادا آن را از چشمان‌مان بخوانند فراموش کرد … اگر بچه‌ها ما را غافلگیر می‌کردند، اخم کرده و با حالت دل به هم خوردگی سکوت می‌کردند من از تصور حالت آنها بر خود می‌لرزم….

fg5520;li

اما با بررسی دیگر اعترافات او مشخص می شود که سابقه ی فرار او از زنانگی، به سالهای جوانی او بر می گردد:
وقتی با میشل نامزد بودیم، من هم با او عشقبازی می‌کردم، ولی تظاهر می‌کردم که این عمل را بر خلاف میل خود انجام داده و فقط به خواسته دل او، بدون رضای خودم، جواب می‌دهم و همین طور هم شب عروسی و هر شب دیگری که با میشل عشقبازی می‌کردم….
… دیگر اکنون به یکدیگر نامه‌ای نمی‌نویسیم، ما هر دو از احساسات عاشقانه خود، همچون گناه خجالت می‌کشیم و به این شرم عادت کرده‌ایم و در نتیجه رفته رفته این احساس واقعا برایمان تبدیل به گناه شده است…
البته وجود چنین مسائلی در هویت زنی چون والریا، آنچنان هم امری شخصی و ذاتی نیست و گاه بر می گردد به تابوهایی که جامعه به او تحمیل کرده است و والریا با آنها تربیت شده و خو گرفته است:

فیلمی که به دیدنش رفته بودیم … داستان زن و مردی بود که عاشق یکدیگر شدند … در یک صحنه آرتیست‌ها یکدیگر را بغل کرده و می‌بوسیدند، بعد از یکدیگر جدا شده و به چشمان هم مدتی نگاه می‌کردند و باز همدیگر را در آغوش گرفته و می‌بوسیدند. دلم می‌خواست آن صحنه را تماشا نکنم؛ حس می‌کردم هرگز این قدر ناراحت نشده بودم. با وجود اینکه حالا دیدن چنین صحنه‌هایی در یک فیلم خیلی عادی است به نظرم می‌رسد خیلی بی پرده است و می‌بایستی آنها را سانسور کنند، مخصوصا دیدن چنین صحنه‌هایی برای جوانها اصلا مناسب نیست … وقتی چراغ‌های سالن روشن شدند آن قدر ناراحت بودم که خیال می‌کردم لخت مادرزاد آنجا ایستاده‌ام ….
همین تناقضات درونی و اعتقادی ست که والریا را به دوگانگی شخصیتی کشانده است، او از سویی در جست و جوی یافتن خود است و از سویی از جسارت و شجاعت لازم برای این کاربرخوردار نیست، والریا در حالی که از شنیدن متلک های مردان خیابان شوقی در دلش بیدار می شود، اما بلافاصله خود را سرکوب می کند و می نویسد:
مرد جوانی بود در حدود ۳۵ سال داشت. وقتی از کنارش گذشتم چیزی زمزمه کرد که اول ملتفت نشدم ولی بعدا یک مرتبه فهمیدم چه گفته است، یک کلمه احمقانه، تکرارش در اینجا واقعا مسخره است، شاید او نمی‌توانست حدس بزند که من صاحب دو فرزند بزرگ هستم، وقتی به گفته او فکر می‌کنم دلم می‌خواهد بخندم، او گفته بود: چه خانم زیبایی!
… به هر حال حالا می‌توانم به خودم اعتراف کنم که این حادثه مرا در خوشی و شعفی فروبرده که از زمان دختری تا کنون دیگر حس نکرده بودم.

 آلبا دسس پدس

آلبا دسس پدس

والریا، با وجود این که هر هفته شنبه بعد از ظهر را در کنار رییسش، “گوییدو” می گذراند، با او به گردش می رود و بازوی او را در زیر بازوی خود حس می کند ولی نمی تواند، درخواست عشق او را به تمامی بپذیرد و درخواست او را برای سفر رد می کند، در حالی که او این تصمیم را نه از سر عشق و وفاداری به میشل، بلکه از روی ترس و ریاکاری همیشگیش گرفته است:
… وقتی از هم جدا شدیم دلم می‌خواست به دنبالش دویده و او را صدا کنم. می‌دانستم که این آخرین امکان جوانی من است که دارد دور می‌شود … باید از روز اول که او از من تقاضا کرد با او به مسافرت بروم قبول می‌کردم چون در حقیقت جز این آرزویی نداشته‌ام. صرف نظر کردن من یک بار دیگر نشانه‌ای است از ترسو بودن که میرلا اسم آن را دورویی و تظاهر می‌گذارد …
و یا در جایی دیگر اعتراف می کند:
آرزو می‌کردم حتی اگر شده برای یک روز، فقط یک روز یک شب مثل آنها زندگی کنم. مردی را ملاقات کنم که نه بدانم اهل کجاست و نه او اسمم را بداند. کم کم با این رویا حس می‌کردم واقعا دلم می‌خواهد چنین چیزی پیش بیاید. دلم می‌خواست متمول بودم … و علاوه بر همه اینها مرد دیگری جز میشل مرا دوست می‌داشت. نوع دیگری غیر از آن که میشل مرا دوست داشته است، آن‌طور که من خود عشق را قبول دارم مرا دوست بدارد….
والریا همچون دیگر قهرمانان داستانهای “پدس” با اینکه از مردان زخم خورده است ولی در مقابل زنان به جنگ بر می خیزد، او اذعان می کند که همواره نسبت به دخترش، “میرلا” سنگدل تر بوده است و با پسرش “ریکاردو” با نرمی رفتار کرده است، او بر رابطه ی میرلا و “کانتونی” برچسب بی اخلاقی می زند و با تجسس در روابط این دو، درصدد است تا ارتباط عاطفی آنان را با یکدیگر مختل کند. او حتی وقتی از بارداری “مارینا”، دوست دختر پسرش، مطلع می شود، همه ی تقصیرها را متوجه مارینا می داند و او را آماج شماتت های خود قرار می دهد.
مردان داستان “دفترچه ی ممنوع” مردانی خودخواه و سلطه جو هستند، برای نمونه، ریکاردو که شرافت خواهرش را برای ارتباط با کانتونی زیر سوال می برد، به دنبال بارداری مارینا، خود را برای ازدواجی زود هنگام محق می داند و یا میشل، درحالی که کلارا را برای شادابی و خوشگذرانی اش می ستاید، رابطه ی عاشقانه را برای سن خود و والریا مناسب نمی داند. این مردان که از ظرافتهای دنیای زنانه، هیچ اطلاعی ندارند، گاه به نظر می رسد عامدانه دست به خرد کردن هویت زنان پیرامونشان می زنند. البته پدس با معرفی شخصیتی چون “کانتونی” مثال نقض همین مردان را هم به تصویر کشیده است.
با این اوصاف، به نظر می رسد، تنها زن جسور و واقع بین این داستان، میرلا ست، اویی که در تقابل بارز با مادرش قرار دارد، نیازهای خود را به خوبی شناخته است و برای رسیدن به آنها حاضر است، سد خانواده را هم پشت سر بگذارد. میرلا نمایانگر نسلی از زنان است که عصیان خود را به انجام می رسانند و در این راه هیچ تعصب و تابویی را بر نمی تابند، او درجایی خطاب به مادرش می گوید:

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

… به نظر تو در زندگی تان عشق هم وجود دارد؟ این فقر و بدبختی، این زحمت بی پایان، این از همه چیز گذشتن، این دویدن از اداره تا بازار! غافلی که با این سن و سال چطور خرد شده‌ای؟! ماما خواهش می‌کنم، تو نمی‌خواهی چیزی از زندگی بفهمی، ولی من همیشه تو را زن فهمیده‌ای شناخته‌ام. فکرش را بکن، این چه زندگی است که تو و پاپا دارید؟ چرا نمی‌خواهی بفهمی که پاپا دارد از بین می‌رود و تو را هم به دنبال خودش می‌کشد….
به هر روی، آنچه آلبا دسس پدس از میان اوراق سوخته ی دفترچه ی ممنوع به خواننده نمایانده است – و “بهمن فرزانه” استادانه آن را برای خوانندگان فارسی زبان ترجمه کرده است – حکایت از زندگی سوخته ی زنانی دارد، که نسبت به خود و هم جنسشان بی رحم و ظالمند، آنها یا با منویات درونی خویش بیگانه اند و یا اگر نیستند، ازجلوه کردن حقیقت شخصیت و یا حتی شناخت راستین خود در هراسند، همان زنانی که با سوزاندن هویتشان و زدن نقاب تظاهر، تحت الفاظی چون وفاداری، ایثار و از خود گذشتگی، راه را برای تسلط بیش از پیش قوانین مردسالارانه باز می گذارند.

آیا حضور رژیم در بغداد و دمشق و صنعا یک پیروزی ملی است ؟ دکتر علیرضا نوری زاده

دکتر علیرضا نوریزاده

دکتر علیرضا نوریزاده

*دوست جوانی از رهروان مکتب پان ایرانیسم ، در پیامی تلفنی روی پیامگیر تلویزیون “ایران فردا ” به گلایه گفته بود ، شما که خود را رهرو راه بختیار و مصدق میدانید و با زنده یاد عاملی تهرانی و فروهر و پزشکپور دوستی و همدلی داشته اید چرا از گسترش نفوذ ایران در منطقه و حضور پررنگ سپاه در عراق و سوریه و لبنان و یمن شادمان نیستید؟ مگر بحرین مال ما نیست پس چرا به تلاشهای دولت ایران برای سرنگونی آل خلیفه و بازگرداندن بحرین به دامان وطن ، با تردید مینگرید و آن را خلاف مصالح ملی میدانید ؟

dsasssd4ret5

به گمانم موضوع آنقدر اهمیت دارد که نه تنها در یک نوشته بلکه در یک بحث و فحص عمیق باید به آن پرداخت . این سخنان که بعضا از دلهای پاک سرشار از عشق به وطن سرچشمه میگیرد ، حرفهای خطرناکی است . از آن دست که جوانان ألمانی را در دهه ۳۰ قرن بیستم میلادی به زیر پرچم هیتلر و بستر نازیسم کشاند . ما همه سرفرازی ، اقتدار و پیشرفت سرزمینمان را در پرتو برپائی مردمسالاری در یک حکومت ملی و سکولار که حقوق آحاد ملت ایران را بی توجه به جنس و نژاد و مذهب به رسمیت بشناسد و تنوع فرهنگی ایرانیان را ارج نهد ،در صلح و آرامش با همسایگان و عالمیان باشد ، آرزو میکنیم و شماری از ما ۳۶ سال است هریک بقدر کفایت و قابلیتهای خویش در راه تحقق این آرزو کوشیده ایم . اما هیچگاه راضی نمیشویم فراشدن پرچم اسلام ناب انقلابی محمدی از ئوع ولائیش را در قتلگاه های سوریه و عراق و مزار دوطفلان مسلم در کوفه و پارک امام در جنوب لبنان و حالا در خیابانهای صعده و صنعا ، به عنوان پیروزیهای “ایران ” و گسترش نفوذ “تهران ” در منطقه ( آنگونه که کارشناسان بی بصیرت و نادان غربی به خورد جهان میدهند ) ، به ما قالب کنند. اگر تجاوزات داعش را محکوم میکنیم و با مردم عراق و سوریه همدردیم که در برابر آدمخوارانی از نوع داعش قرار گرفته اند باید این حقیقت را نیز برزبان آوریم که در نگاه سنی های عراق و سوریه و یمن ، وابستگان رژیم ولایت فقیع اعم از سپاه بدری و جیش المجاهدین عراقی و حزب الله لبنانی و انصار الله یمنی و اهل بیت ولایت سپاه ، داعشیان دیگری هستند که همان کارهای داعش را منتها با رندی و تزویر بیشتر میکنند .

بیشتر بخوانید »

بررسی کتاب “روشنگر تاریکی ها” / رضا اغنمی

 روشنگر تاریکی ها: خاطرات جبار باغچه بان و همسرش

روشنگر تاریکی ها: خاطرات جبار باغچه بان و همسرش

روشنگر تاریکی ها
جبار باغچه بان و همسرش

چاپ نخست ۱۳۸۹ – تهران
مرکزپخش نشر چیستا
انتشارات موسسه فرهنگی هنری و پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

فهرست کتاب با: یاد نوشته های صفیه میربابایی (باغچه بان) شروع می شود. سپس: یادنوشته های جبارباغچه بان و سرانجام تسخیر قله آرزوها (ثمینه باغچه بان) است وبا آلبوم عکس ها به پایان می رسد.
یاد نوشته های صفیه میربابایی (باغچه بان) خاطرات ایشان ازدوران بچگی شروع می شود. ازسه چهارسالگی شان. زمانی که پدرش اسماعیل ازاسکی شهر[شهر کهنه] ترکیه به ایروان کوچیده در آنجا با «علویه خانم که دختر جوان وزیبائی بوده ازدواج می کند» حاصل این زناشوئی زلیخا و صفیه و پسری به نام فرید است. پس ازمدتی پدر به ناگهان دارائی خود را به حراج گذاشته، با فروش خانه و زندگی زن وبچه را به امید مادربزرگ رها می کند و به اسکی شهر برمی گردد. و این مصادف زمانی ست که جنگ بالکان شروع شده و هفت سالگی صفیه خانم که بعدها باهمسری جبار عسگرزاده، به خانم باغچه بان شهرت می رسد.

خاطرات دوران کودکی وجوانی ایشان ازغم انگیزترین خاطره هاست. اوکه ازسال های ۱۹۰۸ برابر با ۱۲۸۷ شمسی ، ویرانی جنگ اول جهانی و حوادث مناطق جنگی را روایت می کند، از پیامدها و بی خانمانی ها دربدری ها و آوارگی را به چشم دیده و ازسرگذرانده است خواننده را چنان عرق غم واندوه می کند که ناخواسته در درد بزرگ قهرمان داستان که خاطرات نویسنده است شریک می شود ونمی تواند کتاب را زمین بگذارد.

baghchebbannde

نویسنده از استانبول می گوید. از زمانه ای که با خانواده در آن شهر زندگی می کنند: «حالا هفت سال داشتم و من را درمدرسه دانش مکتب فرستاده بودند. نمی دانم این جنگ چه مدت به درازا کشید. پیوسته خبرهایی از شکست ارتش ترکیه می رسید و کشته شدن غیرنظامی های تُرک به گوش می رسید» پدر به مرض سل دچار شده می داند که زیاد عمر نخواهد کرد. به شدت نگران است. برای حفظ زندگی خانواه اش به ایروان برمی گردند. پس از فروش خانه و اثاثیۀ زندگی عازم منطقۀ قفقاز وایروان می شوند :
« ازاستانبول تا شهر باطوم را با کشتی سفر کردیم. هفت شبانه روز روی دریا بودیم دریا طوفانی بود وهرلحظه بیم آن می رفت که کشتی غرق شود وبالاخره به باطوم رسیدیم پس ازاقامتی کوتاه با قطار به سوی ایروان راهی شدیم. . . . . . . پدر بعداز شش ماه فوت می کند. جنگ هنوز ادامه داشت و رفته رفته صورت زشت خود را بیشتر به مردم نشان می داد. . .» توسط دایی اش که ساکن تبریز بوده عازم آن شهرمی شوند ولی انجا نیزبه خاطربد خلقی های مادربزر گ نمی توانند دوام بیاورند وناچار به ایروان بر می گردند. روایت عبور از رود ارس را شرح می دهد تاریکی شبانه است و ازدحام وهیاهو؛ زیرغرش باران تند و شدید:
«چشم چشم را نمی دید تنها صدای صوت و حرکت قطارها ازیک سو وغرش رود ارس وهمهمه مردم ازسوی دیگرشنیده می شد . . . یک مرد شوهرعمه ام که ما به او عمو می گفتیم دو زن – مادرم وعمه ام وما پنج بچه که یکی شان حیدر کوچولو، پسرعمه ام بود درحال عبور ازپل بودیم.» عمو گم می شود وآنها بدون مرد وارد قطار می شوند. سالدات های روس در تدارک حمله به این خانوادۀ بدون مرد هستند. دوران جنگ است وناامنی و تجاوزها. مسئول قطار که یک مرد ارمنی است ازاین خانواده مسلمان حمایت می کند وامنیت ان ها را درمقابل تجاوز سالدات های روس حفظ می کند. عمو پیدا می شود و ماجرا را می شنود با سپاس ازآن مرد ارمنی، می خواهد پولی هم به او بدهد که می شنود: «قونشو [همسایه] برای انجام این کار ازشما پولی نخواهم گرفت من هم زن و بچه دارم و مدت هاست که از وضع شان بی خبرم . . . »
باشروع جنگ جهانی اول اوضاع بدتر و پریشانی ها اوج می گیرد. « ما درکنار راه جسدهای مرده ولاشه های گندیدۀ جانوران را می دیدیم و ازبوی تعفن آنها نفس های مان تنگ شده بود. بیماری وبا و تیفوس نیز همه جا را فرا گرفته بود».
جنگ ارامنه با مسلمان ها درمنطقه شروع شده بود. کلیساها ومساجد ویران شده، تمام آبادی های سر راه خالی وساکت، و ازسکنه خبری نبود. «پس از سه یا چهارشبانه روز درحالی که همه مان با مرگ دست پنجه نرم می کردیم به قصبه ایگدیرکه خالی ازسکنه بود رسیدیم . . . . . . چه بسیار انسان هائی که مردند یا ناپدید شدند. یکی ارناپدید شده ها خواهرمن زلیخا بود که هیچگاه نتوانستیم پی به سرنوشت او ببریم»
دراین روزها که شانزده ساله است با جبارعسگرزاده – باغچه بان بعدی – که همشهری همدیگربودند و مهاجر، ازدواج می کند . پس ازگدراندن روزهای بسیارسخت ودربدری ها بالاخره وارد ایران شده سر از مرند و تبریز درمیآورند وبعد ها، شیراز و تهران مسکن اصلی آنها می شود.

جبارباغچه بان
آنگونه که باغچه بان خود را معرفی می کند ایشان « در۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ برابر با ۸ مه ۱۸۸۵ در شهرایروان زاده شدم. پدربزرگم رضا از اهالی تبریز بود پدرم عسگر نام داشت که درشهرایروان با معماری وقنادی زندگی می گذراند. به رسم آن روزگار سواد اندک پایه را درمکتب خانه ای دریک مسجد آموختم» وسپس ازخُلقیات ورفتارهای پدرش که «مردی درستکار اما خشن و مستبد بود» یاد می کند. نوجوانی و جوانی را با ایمان مذهبی می گذراند. روزه خواری های پنهانش را بامادر درمیان می گذارد: «خدا دیده و فهمیده و روزقیامت مرا خواهد انداخت توی جهنم». مادر او را دلداری داده می گوید: « بیخودی می ترسی خدا به تو کاری نخواهد داشت. خدا هیج بچه ای را آتش نمی زند» درپند و اندرز مادرانه ازعدم تحمل و تسلیم او به گرسنگی چند ساعته، یادآورمی شود: «مردی که زورش به خودش نرسد به هیچ چیز دیگری زورش نخواهد رسید».
درپانزده سالگی با ترک تحصیل به کار می پردازد. به طور پنهانی درخانه به برخی دختران آموزش می دهد. «درهمان روزگارجوانی خبرنگار روزنامه های قفقاز ومجله فکاهی «ملانصرالدین» شدم» دربیست سالگی ۱۲۸۴ برابر ۱۹۰۵ میلادی درجنگ های ارامنه ومسلمان به زندان می افتد. درزندان نشریه ای فکاهی به نام “ملا نهیب” منتشر می کند: « ومن درمدت یک هفته پنجاه نسخۀ هشت صفحه ای با دست می نوشتم». با وارطان نامی آشنا می شود که زندانی سیاسی و مرد پخته و با دانشی ست. در زندان پیرمردی ارمنی که همیشه انجیل می خواند روزی در درگیری با وارطان، وحمایتِ نویسنده از پیرمرد با وارطان اول درگیر و بعد آشنا و دوست می شود: «اونخستین درس زندگی را به من آموخت. درس صلح و آرامش، درس استدلال و منطق ، به جای جدل ومناقشه، دوستی ما به این ترتیب آغاز شد» درسه ماهی که باهم بودند هرروزبا هم به صحبت می نشینند. «درواقع آموزش مرا به عهده گرفته بود. ازتاریخ وجغرافیا و علوم طبیعی و پیدایش دنیا ومنشاء حیوان و انسان برایم درس گفت» نویسنده با قدردانی از وارطان و شمردن صفات انسانی او می افزاید «دربارۀ وارطان همین بس که بگویم اویک فرشته بود که به شکل انسان با اندیشۀ برابری انسان ها برمن ظاهرشد او زندان را برای من به کلاس درس بدل کرد. وارطان با درس های خود برای همیشه مرا از زندان افکار پوسیده ام رهانید».
ازفلاکت های مردم ونا به سامانی های اجتماعی که پیامدهای جنگ اول و جنگ های ارامنه و مسلمان ها بود دربرگ های زیادی روایت های تلخی دارد که به نظر می رسد درست ترین و صحیح ترین اطلاعات باید بوده باشد. به روایت همین خاطره : «سیاست های دولت های بزرگ براین بود که مردم وقوم های گوناگون را به جان هم بیاندازند» به همان میزان که ارامنه مسلمان ها را می کشتند، مسلمان ها نیزارامنی ها را می کشتند. ویرانی و تلفات از هردو طرف بود.
از دکترصفی زاده نامی اسم برده که درارتش روسیه خدمت می کرد. از انسانیت و نیکنامی وخوش سیرتی او می گوید. درآن روزهای سخت جنگ ارمنی – مسلمان «اسباب جراحی و داروهای لازم را به زین اسب می بست و برای درمان زخمی ها داوطلبانه راهی جبهۀ جنگ می شد. گاهی سه چهار روز به خانه بر نمی گشت و بیشتربا لباس و چکمه درصحرا می خوابید و اززخمی ها پرستاری می کرد . . . . . دکتر صفی زاده درسال ۱۲۹۷ هجری شمسی، مانند دیگر مهاجران ازراه ماکو وارد ایران شد . . . . . . و در۱۳۰۳ با درجۀ سرگردی وارد ارتش ایران شد ومدت سیزده سال در شاهپور سلماس اقامت و زندگی کرد» . . . کوچکترین فرزند او دکتر اکبر صفی زاده درتبریز به درمان مردم و تدریس دردانشگاه مشغول است».
جبارباغچه بان در۳۴ سالگی در۱۲۹۸ « با خانوادۀ پریشان خود وارد خاک ایران شدند» در شهر مرند مسئولین اجازه نمی دهند به سمت تبریزحرکت کند به ناچار درآن شهرماندگار می شود. با کمک حزب تجدد با سمت آموزگار با حقوق ماهی ۹ تومان درمدرسۀ احمدیه مرند به کار مشغول می شود. ازنخستین روزشروع کارش به نفرت یاد می کند. ازهوای نامطبوع وتهوع آورکلاس ولباس های پاره ومندرس وتن های کثیف شاگردان به ویژه سرهای کچل آنها : «چون ازخودم پولی نداشتم ازآشنایان کمک مالی می گرفتم به مصرف دوا ودرمان و تمیزکردن سرو گردن شاگردانم می رساندم . . . خودم سر بچه ها را با دست خود می شستم ودوا می زدم و می بستم . . . » ترتیب لباس یک شکل برای شاگردان واجرای بازی نمایشنامه ای به نام “خورخور” نوآوری های اورا برسر زبان ها می اندازد. همو با گرفتن امتیازبرای تأسیس یک دبستان دخترانه که «فرهنگیان لوازم مدرسۀ احمدیه را برای این دبستان نوبنیاد دراختیارم گذاشتند . . . درافتتاح دبستان عده ای از اهل بازار، با فریب و نقشۀ یک روحانی تیره فکربه سرم ریختند وبا اجیرکردن چند شرخر مرند قصد جانم را کردند که به خانه شجاع نظام که حاکم مرند بود پناهنده شدم»
نوآوری های این معلم دلسوز، به مزاج مدیردبستان که پدرزنش وکیل بانفوذی بوده خوش نیامده با توطئۀ و پشتیبانیِ او، درتدارک طرد این معلم تلاش می کند که موفق نمی شود. در این میان بلوری شهردار تبریز نیاز به آموزگاری دارد برای یک دبستان تازه تأسیس درتبریز که نویسنده درخور مقام و منصب این کار، به تبریز منتقل می شود.
درتبریزبا کمک وهم اندیشی با فیوضات رئیس فرهنگ آدربایجان، که ازفرهنگیان محلی بود با تأسیس (باغچه اطفال) موفق می شود. با یاد آوری از توانائی ها و ابتکارات شخص خودش به قروتنی اشاره می کند: « . . . کارهای من مانند یک شعبده باز چینی تحسین همه را بر [می] انگیزد. البته خودم نیز مانند شعبده بازان از معرکه هائی که برپا می کردم لذت می بردم».
با تغییر رئیس فرهنگ وآمدن دکتر محسنی نام ازمرکز، اوضاغ زیرورو می شود. این شخص مغرض که نسبت به مردم آذربایجان و زبان آذری بدبین و دشمنیِ خاصی داشت وسینه به سینه بد دهنی ها و توهین هایش ورد زبان مردم بومی تبریز بود، همیشه به ننگینی از او یاد می شود. «دکتر محسنی به جای این که سوابق وعلائق فرهنگیان را تقدیر وتشویق کند، دستور اکید داد که درادارۀ فرهنگ، کارمندان با مراجعان مدرسه ها دربیان با یکدیگر باید به زبان فارسی گفت وگو کنند. ادامه این روش به آنجا منجرشد که «روزی عده ای خانه اورا محاصره کرده باسنگ به جانش سوء قصد کردند تا بالاخره والی مجبورشد برای حفظ حان او یک دسته سربازبفرستند» این کارشکنی ها بالاخره اثرمنفی خودرا بروز می دهد درسال ۱۳۰۶ با قطع کمک های مالی ازطرف فرهنگ “باغچۀ اطفال” تبریز منحل شد.
با انتقال فیوضات به شیراز، فرصت مناسبی پیش آمده که نویسنده به شیرازبرود. درآن سالها مسافرت ازاین شهربه آن شهر درایران، احتیاج به جوازعبور و ورود داشت. اوبرای گرفتن جواز به شهربانی می رود و پس ازده روز سرگردانی موفق نمی شود. با سرهنگی که معاون درگاهی است دربگومگوی تندی سرهنگ فریاد می کشد « من چه می دانم، به هرجهنم دره ای که می خواهی برو» با چند ناسزا. و نویسنده هم فریاد می کشد وسرتیب درگاهی ازاتاقش بیرون آمده لگدی به اومی زند و زمین میافتد ویک راست میبرندش زندان. پس ازدوسه روزاز زندان بیرون می آید. داستان کسی که ضمانت او را برعهده گرفته و از زندان نجات داده است، از شنیدنی ترین داستان های عحیب است که درآیینۀ زمان، اوضاع دوران را به درستی درمعرض تماشای تاریخ گذارده است. نویسنده، دربارۀ ضامن خود که یک همشهری یعنی اهل ایروان است توضیح می دهد:
«دراواخر جنگ بین المللی اول که سلطنت “رومانوفها” با انقلاب خونین بالشویکها واژگون و زندانها شکسته شد سرتاسر روسیه درنا امنی واغتشاش می سوخت» فرار و مهاجرت خانواده ها و مردم شهر ها به نقاط دیگر جهان را نقل می کند. همو با دوبخش کردن این مهاجران، یعنی دکتر و مهندس و بازرگان و زندانی های ازسیبری برگشته که همراه و با هم به ایران رفتند و سکونت کرده و به کار مشغول شدند؛ دربستر این روایت با تمیز ومعرفی افراد شیادان را نیز معرفی می کند. عده ای نیز همان کارهای گذشتۀ خود را، البته با تغییر لباس و وضع ظاهری ازسرگرفتند. ضامن ایشان که عبای تاکرده زیربغل با تسبیح بلند دردست داشت، یکی ازآن شیادهای سابقه دار بوده «این شخص به جرم تجاوز به عنف در زندان های سیبری زندانی بود». دولت وقت ایران باشناسائی این افراد به طوری استفاده می کرد. نویسنده این موضوع را با کنایۀ تلخی روایت می کند:
«دراین پناهگاه یعنی ایران، گروه اول، گروه برجسته، نه فقط خوشکامی ندیدند، بلکه با ناکامی های زیادی هم مواجه شدند. ولی برعکس گروه دیگر که دستشان را به خون “عشقی ها” و “مدرس ها” سرخگون کردند و بسیار موفق بودند. بعضی شان صاحب ملک و ثروت های کلان و مقام های رفیع شدند. . . »
نویسنده پس ازرهائی ازآن زندان با رانندۀ جوانمردی به شیراز می رود «فقط چهارریالی را که به مأمورین درگاهی درسر جاده بود فوق العاده گرفت».
خاطرۀ خوش از شیرازوصفای مردم آن سرزمین را به زیبائی شرح می دهد. بافعایت های فرهنگی خود که مورد استقبال بوده، و ازاحترام محلی ها به نیکی یاد می کند. وسپس به تهران بر می گردد و با تشکیلات تازه ای که راه انداخته سرگرم می شود.
پس از شیراز به تهران آمده وسال ها درتهران با راه انداختن مراکز آموزشی خدمت می کند از علی اصغر حکمت وزیر فرهنگ وقت به نیکی یاد کرده است. این مرد خودساختۀ متواضع و بی ادعا، «با وجود این که اطلاعات تکنیکی و تحصیلات فنی نداشتم و اطلاعاتم درمورد کارهای مکانیکی از حد ساختن یک زنگ اخبار تجاوز نمی کرد، تصمیم با ساختن تلفن گنگ گرفتم اسبابی که کر و لال ها با گرفتن میلۀ آن به دندان می توانند ازطریق استخوان فک ارتعاشات صوتی را دریابند» این دستگاه را به ثبت می رساند. و سپس تجربه پانزده سالگی خود در این مورد را شرح می دهد.
ازتوضیح بیشتردرباره این کتاب می گذرم که به درازا می کشد. اما گفتن دارد که نویسنده، برگ هایی مستند از تاریخ اجتماعی زمان را بی کمترین بیراهه رفتن ها بیان کرده است. شاید انتشار خاطرات در پس ۴۴ سال پس ازفوت نویسنده، درتبیین خاطره های پنهانی بی رابطه و بی اثر نبوده است.
دربارۀ تشکیل دبستانی برای “کر ولال” ها که ازمدت ها پیش فعالیت را شروع کرده بود می نویسد: « سال های بین ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ برای دبستان کر ولال ها حیات جدیدی محسوب می شود» وسپس از کمک های وزیر فرهنگ وقت دکترمهران با سپاس یاد می کند. وفعالیت های چندسالۀ آن را با جرئیات شرح می دهد. ازناکارآمدی جمعیت هیئت مؤسسان و بی انظباطی اعضای جمعیت، دل خونی دارد وبه بدی ازآن ها یاد می کند. «به جای اولویت دادن به برنامه تربیت معلم، اصرار ورزیدند بنای جدید دبستان وایجاد شبانه روزی درصدر برنامه قرار گیرد».
سرانجام با اتمام ساختمان «آموزشگاه کر و لال های باغچه بان» دریوسف آباد مرکزیتی در تهران تأسیس می شود وآموزش این عده ازمحرومان جامعه را به طور رسمی برعهده می گیرد.
جبارباغچه بان وهمسرش صفیه خانم میربابائی، با تلاش های پُردوام خود میراثِ بزرگی به یادگار گذاشتند و با این کار فرهنگی درخدمت بشریت، نام خود را جاودانه ساختند.