ایران با همه دردهای تاریخیاش آماده احیای دیروز در بستر فردا است علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ ۸:۰۰
۳۰۰ یا ۴۰۰ موشک و پهپاد از ۱۱ نقطه ایران و چند نقطه در یمن و عراق و سوریه به سوی اسرائیل پرتاب میشود. «فرمانده کل قوا» از پناهگاه بتنی لتیان فرمان میدهد. سرداران باقری، سلامی، حاجیزاده، احمدیان، آقا مجتبی، یحیی رحیم صفوی، شیرازی، وحید و تیمسارها موسوی، آشتیانی و حیدری دریادار ایرانی، صباحیفرد و… دست به سینه در خدمتاند. قرار است امشب نتانیاهو به لرزه افتد و کشور کوچک اسرائیل زلزلهای فراتر از تحملش را تجربه کند. تمام شب بیدارم، از این تلویزیون به آن یکی، اما کمکم آشکار میشود که بلوف ولی فقیه و سردارانش به دیوار خورده است.
روز بعد آشکار میشود که پاتریوتها نه فقط در اردن که از بر و بحر منطقه موشکهای «فرمانده کل قوا» را هدف قرار دادهاند. از دریای سرخ تا مدیترانه و آسمان سامرا و از کربلا تا نجف و بام بیت المقدس. ستارههای مقام ولایت چشمکزنان در پی نابود کردن صهیونیستها در پی هم رواناند اما خود شکار میشوند. سه چهار موشک و پهپادی هم که به آسمان اسرائیل وارد میشوند، دخترک عرب چادرنشین را مجروح میکنند و در پایگاه نقب خراشی بر دیوار میکشند و نتانیاهو را که حالا دیگر به توضیح و توجیه عملکردش برای بایدن و بلینکن و اروپا نیازی ندارد، راضیتر میکنند.
فرض کنیم عربستان سعودی در پی بن لادن و مصر به دنبال ایمن الظواهری موشکهایی را به سمت افغانستان پرتاب میکردند که از فراز آسمان ایران میگذشت. آیا ولی فقیه فرماندهی کل قوا را فعلا به حال تعلیق در میآورد و مشغول روضهخوانی میشد؟ یا نه، حاجیزاده را صدا میزد و میگفت همانطور که هواپیمای مسافربری اوکراینی را سرنگون کردی، موشکها و پهپادهایی را که حریم فضایی ما را شکستهاند، سرنگون کن! نظامی که ۴۵ سال است شعار «جنگ جنگ» از دهانش نیفتاده، چه انتظاری از همسایگانش دارد؟
فقط ما نیستیم که ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را با تصاویر پشتبام مدرسه رفاه از یاد نبردهایم؛ خاورمیانه و در ابعادی جهان، از ایران بعد از ظهور خمینی تصویری جز مرگ و خون و ویرانی و جنگ به یاد ندارند.
این را بسیار بار نوشته و گفتهام؛ غرب از روحالله خمینی، گاندی ساخته بود اما او شب چهارم به تخت نشستنش سر برید و سینه درید.
در بحرین، رژیم تا ۱۰ سال پیش پیاپی امنیت این پادشاهی کوچک، پیشرفته و دارای زندگی اجتماعی شبیه به ایران قبل از فتنه خمینی را به خطر میانداخت. همین دلیل بحرین حتی بعد از مصالحه ایران و عربستان سعودی حاضر نشد «وکر التجسس» یا لانه جاسوسی رژیم ایران را در منامه باز کند.
از لبنان چه گویم که بیش از ۱۰۰ خانوار شیعه و مسیحی و درزی داغدار عزیزانشاناند که به فرمان مقام ولایت ۱ و ۲ در خون غلطیدند و همه از بزرگان سیاست و رسانه و مذهب و پارلمان و نیروهای نظامی و پلیس بودند. سلسلهای که سلسلهدارشان رفیق حریری بود و سایر آزادگان لبنان از جمله سمیر قصیر، جبران توینی، مصطفی جحا و دوست روزنامهنگارم لقمان سلیم و هر دو شیعه، پیرجمیل، نماینده پارلمان و پسر رئیسجمهوری سابق امین جمیل و دهها تن دیگر از جمله علمای بزرگ شیعه همچون مهدی عامل که ردیهای بر نظریه ولایت فقیه نوشت و قاتلانشان همگی سرسپرده رژیم ولایت فقیه، بعثیهای سوریه و حزبالله بودند.
۳۵ سال بعد هشام الهاشمی، متفکر و روزنامهنگار شیعه عراقی، به گناه نفی ولایت خامنهای در عراق به قتل رسید. از زمان سقوط صدام تا امروز مطابق آمارهای شبهرسمی سه هزار نویسنده و دولتمرد و نظامی و حقوقدان عراقی به دست سپاه یا عواملش به قتل رسیدهاند.
آگاهی و سیستم امنیتی قدرتمند سعودی تاکنون به دفعات توانسته است با خنثی کردن دهها توطئه و پیشگیری از عملکرد ماشین ترور رژیم مانع از وقوع فاجعههای تکاندهنده شود. از بردن ۱۵۰ کیلو ماده سی۴ به حج در سال ۱۹۸۶ و حج خونین ۱۹۸۷ که شاهدش بودم تا انفجار برجهای خبر و دهران، توطئه در یمن و تلاش برای اخلال در امنیت این کشور، نمونههایی از تلاشهای رژیم برای ضربه زدن به عربستان سعودی بوده است. آموزش دهها شیعه سعودی در قم با خطرناکترین تجهیزات ترور و تحریک شیعیان و میلیونها دلار هزینه کردن علیه جزیره العرب، همه و همه دوستی با رژیم ولایت فقیه را عملا زیر سوال برده است. اگر رژیم در مصالحه با سعودی صادق بود، چرا از هدایت حوثیها در ضربه زدن به امنیت دریای سرخ و هل دادن یمن هممرز سعودی به ادامه آشوب، دست برنمیدارد؟
یکی از امنیتیهای رژیم در صداوسیمای جبلی به امارات اخطار میکند که «یادت باشد فقط یک ضربه، یک ضربه …همه ابهتت را دود میکند و به هوا میفرستد.» شنیدن این عبارات از صداوسیمای ولی فقیه برایم تکاندهنده بود.
خامنهای میخواست تلآویو و حیفا (مهمترین شهر عرب و مسلماننشین در داخل خاک اسرائیل) را ظرف دو دقیقه با خاک یکسان کند به جایش، اسرائیل سامانه پدافندی اس ۳۰۰ پایگاه بابایی (هشتم شکاری اصفهان ) را نابود کرد.
جوانان سعودی و امارات و کویت و بحرین و عمان و لبنان و مصر به فردایی مینگرند که زندگی به رویشان لبخند میزند اما جوان میهن من تصاویر دیروز ندیده را در دفتر خاطرات پدر و مادر جستوجو میکند و آرزوی او بازآفرینی دیروز است.
هنوز هم دیر نیست. ایران با همه دردهای تاریخیاش آماده احیای دیروز در بستر فردا است. سه روز به همه تفسیرها و ادعاهای بلندگوهای رژیم گوش میدادم و دنیای خیالی سید علی و محتسبان و سلحشوران کاغذیاش را میدیدم. همه سو دشمن بود و ذلت او و توطئههای چپ و راست و تنها مقام ولایت و بندگانش اعتبار زیستن و برخورداری از مواهب آسمانی و زمینی داشتند.
نیروهای نظامی ولی فقیه، بیآبرویی در برابر اسرائیل را با کوبیدن بر سر و روی دختران و زنان ایران تلافی میکنند. آیا ما هنوز هم منتظریم اسرائیل نجاتمان دهد؟
وقتی یک فرد برای ۸۵میلیون انسان صاحب خرد تصمیم میگیرد، حکایت بختالنصر و نرون و چنگیز وسلطان حسین صفوی، بابا خان قاجار، و روحالله خمینی تکرار میشود
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ ۱۵:۱۵
سرانجام اسرائیل بیسروصدا و بدون اعلان ساعت حمله و نمایش پهپادهایش بر آسمان منطقه از نقب تا اصفهان و به گواه بعضی ایضا تا تبریز، سیلی محکمی به گوش مقام ولایت زد که او همچنان در سرگیجه هضمش دست و پا میزند.
***
در جمع خانوادههای روحانی – بیتوجه به سید (از نوادگان اهل بیت) بودن و یا عام بودنشان (عمامه سفیدها) – سلسلهمراتبی هست که از روزگار شیخ صدوق و علامه و غزالی و حجت الحق، بی هیچ تغییری برجا مانده است. در انقلاب مشروطه، بهدلیل پیوستن علمایی چون طباطبائی و بهبهانی به این جنبش، خاندانهای صدر و نائینی و شیرازی در بیرون از دایره حوزه اعتبار بسیار یافتند و بعضیشان تا امروز حکم و حکومت را در دست دارند. در دوران پهلوی اول، خاندان حائری یزدی و صدر و در عصر شاه فقید بروجردی و ارباب و صدر و کاشانی و سپس میلانی و شریعتمداری، مرعش نجفی و حاج آقا احمد خوانساری سلسلهمداران مرجعیت شدند. به قول مرحوم سیدهادی خسروشاهی که این اواخر پیاپی میگفت روزگاری علامه حجت مدرس ما بود، حالا حجت کوهکمرهای مقتدای نسل ما است.
در دوران قاجار در جنبشهای فکری علما و حوزویان جوان پیشقدم بودند، اما امروز با غیبت بزرگان حوزهها، مقتدی صدر و علمالهدی و رئیسی و احمد خاتمی پیشگامان مرجعیت شدهاند. بیت شیرازی نسل بعد از نسل عالم دینی به حوزهها فرستاد، بیت ناصر ابوالمکارم شیرازی حالا افتخار میکند که دزدان قهار و مافیای جبار تحویل حوزه و جامعه میدهد.
حتی در دوران مراجعی که عنوان مطلقه ومرجع اعلا را داشتند (مانند بروجردی، حاج آقاحسین قمی، حکیم، شیرازی، شاهرودی و…) هیچگاه صاحب عنوان مرجع اعلا، صاحب اختیار سرنوشت مردم در تاریخ مذهب شیعه نبوده است. پایان تلخ سلاله صفوی و فساد عام ملایان عملا راه را بر”دولت ملایی ” بست. خمینی اما با فریب این راه را دوباره گشود و خامنهای توسعهاش داد. در ضدفرهنگ حاکم بر اندیشه ولی فقیه، تنها کسانی لیاقت لقب هموطن را دارند که از پای تا سر ذوبشده در ولایت اویند. خامنهای در سخنرانی نوروزیاش هیچ عبارتی بر زبان نراند که از آن عطر و طعم امید و همدلی و توسعه برخیزد. مرگ و خون و ویرانی از واژگانش همچون بخاری چرکین بر برگ نازک اندیشه مینشست و ما محو شدن رویاها را میدیدیم. راستی ولی فقیه مطلقالاراده با چه بیرحمی قضیه را به بنیامین ناتنیاهو سپرد تا غزهای راکه رو به آبادانی داشت به تلی از خاک و خاکستر بدل کند؟ در جهان کوتولهها او چنان احساس قدرتی میکرد که به یک اشاره خطبه پیوند مرگ با اسرائیل را قرائت کرد. دنیا شوکه شد اما بازنده بازی مرگ سلطان فقیه بود نه اسرائیل.
سه روز و سه شب رقص و پایکوبی برای ویرانی بلاد صهیون تدارک دیده شد اما جشن پیروزی رنگ ختنهسوران گرفت. جانشین عرفاتی، که نخستین میهمان سید روحالله بعد از پیروزیاش بود، فردای آتشافروزی در غزه لعنتی به طول تاریخ دردهای ملتش نثار سید علی کرد. ابومازن در اشک و درد بار دیگر گفت: تا امروز هرگز جمهوری ولایت فقیه حتی یک گام مثبت برای کمک به مردم فلسطین برنداشته است … دل ابومازن پر بود، همان گونه که دیگر رهبران فلسطینی نیز بیزار از فریبکاریهای اهل ولایت فقیه بارها تاکید کردهاند رژیم حاکم بر ایران دشمن واقعی ملت فلسطین و متحد حقیقی دستراستیهای اسرائیل است … هر بار که آمریکا اسرائیل را برای ملتزم ماندن به تعهداتش زیر فشار قرار داده است، بهاشاره ولی فقیه یک عمل انتحاری که با مرگ چند شهروند غیرنظامی و ویرانگری روبهرو بود به یاری اسرائیل آمد تا زبان آمریکا کند شود و امید به صلح و آشتی و برپایی دولت مستقل فلسطین رنگ ببازد و ولی فقیه شعبدهاش را از نو ساز کند.
از سوی دیگر، درست هنگامی که شان و جایگاه ولی فقیه به بدترین شکل آسیب دیده است، او فرمان حمله به زنان را به دست آبروباختگان سپاهش میدهد و این دختران با شکوه ایران زمیناند که دلاورانه دربرابر عملهی ظلم او میایستند.
آنچه بهشدت مرا نگران میکند تهور و دلباختگی خامنهای به “خیار شمشون یا گزینه سامسون است “. او در روزهای دور نیز یک بار گفته بود اگر به آنجا رسیدم که پایانی جز ویرانی نیست من و دشمنانم با هم میرویم (معبد بیت مقدس را در فیلم سامسون و دلیله به یاد آورید، آنگاه که معبد را برسرخود و دشمنانش ویران میکند).
بسیاری میگویند (من نیز بر همین عقیدهام) که ولیفقیه ترسو است، اهل مواجهه نیست، از معرکه فرار میکند، اما بیآبرویی اخیر و طرحی که ناتنیاهو برای تنبیهش به اجرا درآورد – اگرچه درحد معقول و بدون تندروی بود – ممکن است درصورت پاسخگویی نظام، برای مردم ما و منطقه جهنمی برپا کند. نزدیک به ۴۰۰ موشک کروز و بالستیک و پهپادهای انتحاری و نقطهزن که خامنهای بهسمت اسرائیل فرستاد، اسباب مزاح دوست و دشمن شد. صدای نیابتیها را هم بلند کرد. حالا حوثیها از احتمال ورود به فهرست سیاه تروریستهای وزارت خزانهداری آمریکا نگراناند. حزبالله نیز میداند از این مهلکه به سلامت نخواهد جست. مقام معظم حالا چه گزینههایی دارد؟
نخست، ضربه انتقامی اسرائیل را تحمل کند و بهقولی پشت سبیلی در کند و رویش را برگرداند. اما مگر میشود این بیآبرویی را تحمل کرد؟ در این صورت نوه جان عزیزش هم به او خواهد خندید.
راه دوم، زدن یک سیلی به دشمن دربرابر مشت اوست. اسرائیل به هیچ روی آماده نیست که ضربه پایانی را ولی فقیه نثارش کند.
در این میان باید به گزینههای روی میز کابینه جنگ اسرائیل هم نگاهی انداخت: از آن جمله هدف قراردادن فرماندهان سپاه و تلاش برای جلوگیری از حملههای مشابه در آینده، با ترور فرماندهان و تصمیمگیرندگان سپاه پاسداران در داخل و خارج از کشور است. واضح است کسانی که در حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشتند بیش از دیگران با خطر چنین ترورهایی مواجهاند. فعلا ناتنیاهو به خراشی مختصر بر چهره مقام ولایت بسنده کرده است .هدف قراردادن پایگاه هوایی در اصفهان (به احتمال زیاد در خیار دستگرد ) آن ضربهای نیست که کابینه جنگی اسرائیل ترسیم کرده است.
گسترش جنگ سایبری و افزایش خرابکاری در زیرساختهای ایران گزینه دیگر اسرائیل است که برای آن بسیار مقرون به صرفه است، اما برای ایران اثرات مخربی دارد. احتمال وقوع این سناریو بسیار زیاد است و شاید هماکنون نیز ارتش اسرائیل با تمام قوا تلاش میکند از این طریق به ایران ضربه بزند.
اسرائیل گزینههای دیگری نیز دارد که از آنها سود خواهد برد. از آن جمله گزینههای دیپلماتیک است. مسلم است که این کشور به تلاش خود برای تشکیل ائتلاف سیاسی علیه ایران ادامه خواهد داد. تلاشها در این زمینه، در سالهای اخیر به نتایج مهمی منجر شده، برای مثال روابط این کشور با امارات و بحرین عادی شده است.
این کشور تلاش خواهد کرد تا این روابط را تقویت کند. علاوه بر این، پس از حمله به ایران، ارزش عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی برای این کشور به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
افزایش حملات مخفی و خرابکاری مخفیانه تاسیسات نظامی و فنی ایران، چه در کوتاهمدت و چه در درازمدت، راهکار کمهزینه دیگری برای حمله به ایران است. احتمالا چنین عملیاتی افزایش یابد.
درنهایت، اسرائیل این گزینه را خواهد داشت که با تقویت نیروهای نظامی و تعمیق اتحادش با قدرتهای بزرگی مانند ایالات متحده، انگلیس و فرانسه، از قرار گرفتن در معرض حملات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بکاهد.
در سال ۱۹۹۱، در پی حملات موشکی عراق، ایالات متحده تجهیزات دفاع موشکی مدرن و قدرتمند پاتریوت را به اسرائیل عرضه کرد. پس از دو دهه همکاری نظامی آمریکا و اسرائیل، که پس از حملات صدام آغاز شد، سپر دفاع موشکی گنبد آهنین به طور خاص برای اسرائیل و نیازهای آن ساخته شد.
جای تعجب نیست که اسرائیل در تلاش است تا بهسرعت سپر دفاع موشکی ایجاد کند. گنبد آهنین برای مقابله با موشکهای کوتاهبرد طراحی شده است و دربرابر تسلیحات دوربرد، بهویژه موشکهای بالستیک، ناکارآمد است.
علاوه بر این، تجربه فشار غرب و حمایت مشروط کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه بار دیگر این باور را در اسرائیل تقویت کرده است که این کشور درنهایت باید برای تامین امنیت خود تنها به خود متکی باشد. این ذهنیتی راهبردی و کلیدی است که بخشی از جامعه نظامی و دفاعی اسرائیل را در ۷۰ سال گذشته هدایت کرده است تا همیشه گوش به زنگ جدیدترین و بهترین تجهیزات نظامی باشند. برخلاف اسرائیل که ماشین جنگی پروپیمان و هماهنگی دارد، در جمهوری ولایت فقیه در روز ارتش ماشین آبپاش سپاه جایگاه سرلشکر موسوی، فرمانده کل ارتش، معاونانش و سایر فرماندهان را با وضع موهنی هدف قرار میدهد. در هر کشور منظمی چنین حادثهای ممکن است به برکناری و تنبیه مسئولان بلندپایه منجر شود، اما در جمهوری ولایت فقیه تصمیمگیرنده مهدی موعود است و نایبش.
ملتی که امروز زنانش بیشترین احترام را در جهان کسب کردهاند، با پیوستن زنان به مردان در صحنه نبرد، قادر است بر کابوس خامنهای و افکار جنونزدهاش نقطه ختام گذارد. فضای بینالمللی این آمادگی را پیدا کرده است که با ایران منهای نظام ولایت فقیه تعامل داشته باشد. آیا ما برای این تعامل آمادهایم ؟
احیای دوباره یک جنون
رژیمی سرگشته و سرشکسته در جستجوی نوکر
علیرضا نوری زاده
*روزیکه سردار محمد باقر ذوالقدر(دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام و نفر دوم سپاه درآن روزگار؛ با ۸۰۰ سپاهی به سودان رفت و همسایه مزرعه تربیت تروریست بن لادن شد ، هرماه در گزارشهایش از حضورملموس مهدی موعود ؛ درقلب پابرهنه های سودانی ؛ یاد میکرد . دوسال بعد سال بعد ۴ هزار سودانی با دریافت نفری۵هزار دلار شیعه شدند .امروز از ان جمع ۱۱ نفر در ام درومان باقی مانده اند که روزبازدید چند نماینده رژیم که از کنیا به خرطوم آمده بودند تا سفارت دیرین را ببینند و ابعاد خسارتهایش را ارزیابی کنند ؛ جلوی سفارت خالی رژیم جمع شدند و فریاد یا رهبر سردادند. اینها نمادهائی از پیروزیهای ذوالقدر و شیخ المشاغل رژیم علی محمد تسخیری در خرج کردن صدها میلیون دلار برای تسخیرسودان بودند.
**************************************
در ۱۶ مارس، دولت نظامی نیجر قرارداد نظامی با ایالات متحده را که به این کشور اجازه می داد پرسنل نظامی و غیرنظامی در نیجر مستقر کند، لغو کرد.
این تصمیم پس از ابراز نگرانی واشنگتن از گسترش روابط نیجر با ایران و روسیه و برنامه های این کشور برای امضای توافقنامه با تهران با هدف دسترسی ایران به ذخایر اورانیوم در نیجر اعلام شد
دولت نظامی نیجر “اتهامات نادرست” ایالات متحده را رد و از “رویکرد خودخواهانه” واشنگتن انتقاد کرد
آمریکایی ها پس از یک سری تحولات مثبت در روابط تهران و نیامی (پایتخت نیجر) پس از کودتای ژوئیه ۲۰۲۳ در نیجر ابراز نگرانی کردند. این کودتا یکی از جدیدترین کودتاهای نظامی است که کشورهای آفریقایی در سالهای اخیر شاهد آن بودهاند و منجر به تشکیل «کمربند کودتا در منطقه ساحل» شده است.
تعدادی از این کشورها، از جمله بورکینافاسو، مالی و نیجر، با مستعمرات سابق فرانسه درگیر شده اند و شروع به جستجوی شرکای جدید در میان سایر کشورها از جمله روسیه و ایران کرده اند
تهران از ابتدا از دولتهای نظامی این سه کشور حمایت کرده و انگیزههای «ضد امپریالیستی» آنها را دلیل حمایت خود عنوان کرده است
درحالیکه به نظر می رسد حمایت ایران از این دولت ها تنها به
جاه طلبی های سیاسی یا افزایش روابط اقتصادی محدود نمی شود و گزارش ها حاکی از آن است که قراردادهای نظامی جدیدی بین تهران و کشورهای آفریقایی شکل می گیرد
تهران بارها تایید کرده است که پس از پایان تحریم تسلیحاتی بین المللی علیه ایران در اکتبر ۲۰۲۳، برنامه فروش تسلیحات خود را گسترش خواهد داد
در نوامبر ۲۰۲۳، سفیر ایران در بورکینافاسو با وزیر امور خارجه این کشور درباره افزایش همکاریهای دفاعی که شامل صادرات تجهیزات نظامی، تعمیر بالگردهای نظامی و آموزش نیروهای امنیتی بورکینافاسو بود، گفتگو کرد
در ماه مه ۲۰۲۳، محمدرضا آشتیانی، وزیر دفاع و نیروهای مسلح ایران، میزبان سادیو کامارا، وزیر دفاع مالی بود و درباره تجهیز و آموزش نیروهای نظامی مالی برای مبارزه با تروریسم گفتگو کرد
در ژانویه ۲۰۲۴، علی لمینه زین، نخست وزیر نیجر برای امضای چند قرارداد همکاری با ایران به تهران سفر کرد. در تصاویری که از تلویزیون دولتی ایران پخش شد، محمدرضا آشتیانی از جمله مقاماتی بود که این اسناد را امضا کرد، اما نه ایران و نه نیجر در مورد امضای قرارداد دفاعی و نظامی صحبت نکردند
ایران هنوز جزئیاتی در مورد همکاری نظامی خود با کشورهای ساحل یا سایر کشورهای آفریقایی ارائه نکرده است
پهپادهای ساخت ایران توجه کشورهای مختلف جهان به ویژه روسیه را به خود جلب کرده است که از این پهپادها در جنگ اوکراین استفاده می کند
پهپادهای نظامی به بخش مهم و حیاتی جنگ مدرن تبدیل شدهاند و در درگیریهای قاره آفریقا از آنها به عنوان “کارت برنده” نیز یاد میشود
اخیرا گزارش هایی مبنی بر استفاده از پهپادهای ایرانی در سودان منتشر شده است. در ماه ژانویه، نیروهای پشتیبانی سریع، یک شبه نظامی در سودان، اعلام کرد که یک پهپاد ساخت ایران را که تحت کنترل ارتش سودان بود، منهدم کرده است
به گزارش رسانه های سودانی، پهپادهای ایرانی از جمله مهاجر ۶، مهاجر ۴ و ابابیل “نقش تعیین کننده” در پیشروی نیروهای مسلح سودان در ماه مارس داشتند. با وجود این، خارطوم دریافت کمک های نظامی از تهران را رد می کند و می گوید از سلاح های نظامی ساخت سودان استفاده می کند
ایران و سودان پس از هفت سال جدائی در اکتبر ۲۰۲۳ روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. علی الصادق علی، وزیر امور خارجه سودان، فوریه گذشته برای اولین بار به تهران سفر کرد و برخی رسانه ها گزارش دادند که عبدالفتاح البرهان، رهبر نظامی سودان که عملا قدرت را در این کشور در دست دارد، ممکن است به زودی به ایران سفر کند
گزارش هایی نیز در مورد استفاده از پهپادهای ایرانی در سایر مناطق آفریقا منتشر شده است. ایران متهم شده است که طی دو سال جنگ داخلی در شمال منطقه تیگری اتیوپی، پهپادهای نظامی خود را در اختیار ارتش این کشور قرار داده است. گروه روزنامه نگاری تحقیقی نیز در تحلیل سال ۲۰۲۱ خود به این موضوع اشاره کرد، اتیوپی نیز مانند سودان با خرید هواپیماهای بدون سرنشین از ایران یا استفاده از آنها در جنگ موافقت نکرده است.
فعالیتهای اخیر ایران در آفریقا را میتوان در راستای چندین منافع کلیدی ایران ارزیابی کرد. نخست اینکه تهران همواره خواهان حل مسائل منطقه ای بین کشورهای منطقه و خروج نیروهای غربی از خاورمیانه و آفریقا بوده است.
نکته دوم این است که تهران سعی دارد انزوای خود در غرب را با افزایش روابط خود با کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین جبران کند
ابراهیم رئیسی در سال ۲۰۲۲ از کنیا، اوگاندا و زیمبابوه بازدید کرد که اولین سفر یک رئیس جمهور ایران به کشورهای جنوب صحرای آفریقا در حدود یک دهه گذشته بود.
تحولات جدید و بازآراییهای ژئوپلیتیکی در منطقه ساحل آفریقا، ایران را به دنبال دستیابی به هدفی بزرگتر از برآوردن جاهطلبیهای سیاسی خود در آفریقا کرده است.
اگر ایران واقعاً به دنبال استفاده از ذخایر اورانیوم نیجر است، امضای توافقنامه با نیامی به تهران کمک می کند تا برنامه هسته ای خود را تقویت کند که یکی از محورهای اصلی اختلافات ایران با غرب است
تهران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را در سال های اخیر به طور چشمگیری افزایش داده است و مذاکرات برای احیای توافق هسته ای ۲۰۱۵ بیش از یک سال است که متوقف شده است
منابع سودانی گزارش دادند که تهران بر خارطوم برای ایجاد یک پایگاه دریایی دائمی در دریای سرخ در ازای ارسال پهپادهای مدرن به سودان فشار میآورد، اگرچه این تلاشها هنوز به نرسیده ولی با ادامه جنگها وعدم توانائی یکی از طرفها برای از میدان خارج کردن طرف دیگر بخت ژنرال برهان روز به روز برای برقراری حکومتی فارغ ازلباس دین و درعین حتا بیشتر میشود.
زژیم همچنین از خارطوم خواسته است خود را از تعهدات دولت عمرالبشیر به «مشارکت در جنگ» علیه حوثیها پایان دهد و گروههای افراطی اسلامی را برای مبارزه با خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملی لیبی مستقر در لیبی، مجهز و مسلح کند
با این حال، هدف رژیم «تثبیت حضور خود در آفریقا و دسترسی به منابع استراتژیک آن» است.
علاوه بر برقراری روابط راهبردی و نظامی و ایجاد شبکه ای از قدرت های شیعه متحد و وفادار در نیجریه،تانزانیا ، نیجر ، ماداگاسکار ؛ مالی ، گینه ، أوگاندا و کنیا و غنا ، بسرعت بر حضور منحوس خود در آفریقا افزوده است و با گسترش روابط اقتصادی و سرمایه گذاری، راه های تازه ای ر برای دور زدن تحریم ها و جلب مشارکت های تجاری از شمال آفریقا تا جنوب صحرای آفریقا و جنوب آفریقا؛ تجربه میکند . به دماغه امید نیک رسیدن نیزاز هدفهای مهم رژیم جهل و جور و فساد کاکم بر خانه پدری است . سفر ابراهیم رئیسی به سه کشور زیمبابوه، اوگاندا و کنیا در تیرماه سال گذشته در این زمینه انجام گرفت . با گروهبانهای یکشبه ژنرال شده آفریقا که فاسدتر و هوشمندتر از نسل قبلی خود ، آیدی امین دادا و جعفر نمیری و موبوتو و…هستند کار رژیم ولایت فقیه برای به خدمت درآوردن مزدورهای مثل خودش ، خونریز و وحشی ، آسانتر شده است .
در عین حال سودان با توجه به حضور پررنگ جنبشهای اسلامی در گذشته وسرمایه گزاری های ریشه دار در عهد عمرالبشیر توسط رژیم ؛ مورد توجه ویژه بنیاد ولایت فقیه است تا این کشور را به محلی برای اعمال فشار بر اسرائیل وعربستان سعودی ، مصر و مهمتر از همه إیالات متجده در آورد . نتیجه سیاستهای دولت نیم بند نظامی سودان در آغاز تداوم روابط سیاسی و اقتصادی با اسرائیل و همچنین روابط خوب با غرب بود که موانع جدی در برابر اهداف ایران به شمار میرود . برقراری روابط نظامی بین سودان و اسرائیل نیز می تواند برنامه های ایران را مختل کند
اما اگر ارتش سودان در سیاست فعلی خود تجدید نظر کند و به سمت روسیه و چین روی آورد، راه را برای حضور نظامی ایران در سودان در چارچوب همکاری و به شرط کمک مالی و تجاری باز خواهد کرد. اما به دلیل قدرت مالی بسیار بالاتر آمریکا و اروپا، برای جمهوری اسلامی ایران سخت است که نظر سودان را در ازای دریافت بودجه اندکی جلب کند
به نظر می رسد پس از شکست انقلاب و جنگ داخلی، سودان به نقطه فراموش شده جهان تبدیل شد و همین موضوع ایران را به فکر بهره برداری سیاسی و استراتژیک انداخت
اما نگرانی در مورد گسترش پشتیبانی تسلیحاتی ایران می تواند معادلات را تغییر دهد. به خصوص اگر دلیل اصلی دریافت پهپاد از ایران باشد.
در هر صورت آنچه مشخص است دور جدیدی از تلاش های ایران است که برای بازیابی موقعیت سابق خود در سودان و آزمایش احتمال پیوستن سودان به «محور مقاومت» روند روبه افزایشی گرفته است. که به نوبه خود باعث افزایش تنش با غرب و اسرائیل می شود. نتیجه این تلاش ایران نامشخص است و قضاوت در مورد آن مستلزم زمان است . اما در دوتجربه اریتره و اتیوپی که فقرشان رژیم را به طمع انداخت تا از آنجا سرپلی به یمن برقرارکند ، با حضور سریع امارات و عربستان سعودی با سرمایه گزاریها و دلارهای بیشتر، سر جمهوری ولایت فقیه در نهایت به سنگ خورد. عربستان نیز حالا بسادگی سودان را به رژیم ولایت فقیه پس نخواهد داد.
ما بر مزار کوروش به استقبال عید رفتیم، روزه داران شیعه افغان پیش پای تندیسهای بودا به عید خوشامد گفتند
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۱۱ آوریل ۲۰۲۴ ۹:۰۰
یک نوجوان مصری که در ماه رمضان به ایران آمده بود، بدین گمان که همه روزهاند و مثل ریاض و قاهره و کویت و… افطار که میشود، هزاران صائم بر سفره و میز اهل سخا و کرامت افطار میکنند و نیمهشب با بانگ دعای سحر، سحری میخورند، فیلمی گرفته بود از روزهخواران پیر و جوان. قابلتامل بود و او همه سوال… مگر اینجا به ادعای رژیم امالقرا و رهبرش زعیم امت نیست؟! فیلم را از تلویزیون مصر پخش کردند و از من پرسیدند که قصه چیست؟
گفتم: ما پادشاهی داشتیم که خمینی و دارودسته او طاغوتش میخواندند اما سراپا اعتقاد بود، چنانکه بانویش و فرزندانش و دل در گرو مهر شاه خراسان داشت، چنانکه پدرش. در ماه رمضان، رنگ وطن رنگ عشق بود و مهربانی و دستگیری از صاحبان سفره خالی. گاه افطار ایرج گرگین بود و مولانا دکتر محسن بهبهانی و صحیفه سجادیه و ربنای ذبیحی.
سحرگاهان آوای الهی ذبیحی و «امن یجیب» او قلبهای ما را جلا میداد و شبهای جمعه راشد بود و آوای پرطنین خراسانیاش اما خمینی رمضان را مصادره کرد و سیدعلی محرم را هم با فاطمیه رویش گذاشت. جوان مصری حق داشت شگفتزده شود. خمینی و خامنهای نه برای مذهب آبرویی گذاشتند نه برای رمضان اعتباری. چنانچه محرم نیز نمایشنامهای نفرتآور شد، در گِل و قمه و صحنههای فریب و ریا.
رژیم طی ۴۵ سال حتی نتوانست یک ذبیحی و بهبهانی و راشد و حتی فلسفی ارائه کند. دست توسل به سوی زندهیاد استاد شجریان دراز کرد تا «ربنا» را با صدایش پخش کند. استاد با خونخوارگان رمضانی هم پیاله نبود و نمیشد. پس از آن بازار نوحهخوانهای فاسد را رونق دادند اما دریغ از یک ذبیحی و بهاری و محمودی.
در همسایگی ما، اما رمضان رونقش را حفظ کرد. میزهای بزرگ سحری و افطاری در خیابانها چیده شد و مردمان علاوه بر عبادت، به شادیهای رمضانی پرداختند. دهها سریال رمضانی با موسیقی و جذابیت رمضان را به روزهایی خوش و شیرین تبدیل کرد. امسال با هوای معتدل منطقه، بعد از افطار علاوه بر تماشای سریالها و کنسرتها، گردشهای فامیلی، سرزدن به مراکز خرید و بازار و رستورانها و سپس روزهای عید و شادیهای عید، حقا که ماه مبارک را به ماه خوش عبادت و تفریح بدل کرده بود.
اما رژیم ولایت فقیه در وحشت به خاک افتادن سرداران فتنه و آشوب و دلاوران قدسیاش در لبنان و سوریه و عراق و یمن و البته مقر خاتمالانبیای ۲ و۱، با احیا و ناله و شیون و توی سر زدن لبخند را از لبان مردم قیچی کرد. سریالش هم ناله بود و اشک و بازیها و مسابقات صداوسیمایش لوس بود و خنک. سردار جبلی رشوه میلیاردی به ستارهها میداد که مزهپراکنی کنند و شیخ سیمایش، پناهیان، پیامبری را که ۱۴۰۰ گفته بودند رحمت دو دنیا است، «عبوس و گوشت تلخ» میخواند و علی را در قهر ابدی با همه عالم میپنداشت، به گونهای که حتی حوزه خوابرفته بیحال را هم به صدا درآورد.
چند سال پیش رمضان را در جده و کویت و بحرین گذراندم. بحرینی که رژیم از روز نخست درصدد بلعیدنش بود. یک پادشاهی کوچک اما شاد و مغرور. با پلی که عبور از آن دقایقی بیشتر را نمیطلبد، جهان ناگهان رنگ و معنایی دیگر گرفت. چقدر کوچهها و خیابانها آشنا بودند. انگار به شیراز و بوشهر و بندرعباس رفته بودم. بعد از استقلال نیز زندهیاد داریوش همایون با حمایت زندهیاد دکتر محمود جعفریان دیداری از بحرین را ترتیب داد. همه رفتیم و در مدرسه ایرانیان سرود «ای ایران» خواندیم. امیر پر از لطف بود و مهر و احترام.
تا پیش از حضور حضرت در ژانویه ۱۹۷۹ در تهران، ایرانیتبارهای مقیم بحرین و شیعیان این کشور بیش از دیگر شهروندان احترام و اعتبار یافته بودند. امیر وقت بحرین به نوعی خود را وامدار دولت ایران میدانست که پیشنهاد رفراندوم را پذیرفته بود و وقتی سازمان ملل اعلام کرد اکثریت مردم بحرین خواستار استقلال این شیخنشیناند، ایران اولین دولتی بود که بحرین مستقل را به رسمیت شناخت و امیرش را برای دیداری رسمی به تهران دعوت کرد.
با ظهور «حضرت آقا» اما فضای بدبینی و نگرانی از اهداف و مقاصد هیئت حاکمه جدید ایران روزبهروز گستردهتر شد. در همان هفتههای نخست انقلاب، سیدصادق روحانی از ضرورت باز پس گرفتن بحرین سخن گفت و از سوی دیگر سیدهادی مدرسی، برادر سیدمحمدتقی مدرسی، رهبر حزب عمل اسلامی عراق با تشکیل جبهه آزادیبخش اسلامی بحرین مشغول مغزشویی جوانان شیعهای شد که تصویر مار بر دیوار انقلاب ولی فقیه ایرانی را باور کرده بودند.
چندین عملیات خرابکاری که عاملانشان دستپروردگان برادر پاسدار احمد وحیدی، از اطلاعات سپاه (بعدا سپاه قدس) و امروز وزارت کشور، بودند و کشف چندین توطئه آشوب و ترور در کنار تظاهراتی که در تهران برنامهریزی میشد، چنان ضربهای به ایرانیتبارها و شیعیان در بحرین وارد کرد که طی چند سال اخیر همه تلاش آنها معطوف به این بوده است که ثابت کنند اعتقاد و ایمان آنها پیش از آنکه از ولایت سید روحالله و سیدعلی شعله گرفته باشد، جانمایه در وطنشان دارد.
بحرین که پیش از دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به آبادی و آبادانی رسید و امروز یک مرکز معتبر اقتصادی و بانکداری در منطقه و جهان است، هیچ تکیهای بر درآمد بسیار ناچیزش از نفت ندارد، بلکه درآمد عمدهاش از طریق خدمات بانکی و اداری، توریسم، صنایع پتروشیمی و صنایع مونتاژ به دست میآید. سالانه بیش از دو میلیون سعودی و شهروندان دیگر کشورهای شورای همکاریهای خلیج فارس از بحرین دیدن میکنند.
پادشاه ملک حمد که امارت بحرین را به مملکت پادشاهی مشروطه بحرین تبدیل کرد، برخلاف عمویش که موردغضب بحرینیها بود، دست در دست پسرش، ولیعهد محبوب، با برنامه آشتی ملی، شیعیان را از وسوسههای شیطانی صادره از قم و کربلا و صور و صیدا مصون داشت. به طوری که حتی اسلامیهای سلفی سنی و شیعیان جام برگرفته از چشمه ولایت فقیه هم نمیتوانند به برنامههای اصلاحی او ایراد بگیرند.
از دهران تا کراچی و از بامیان تا باماکو، شیعه ولایتی در رمضان اخیر بیرنگ و رونقتر از همیشه بود. شیعیان مرتضی علی در بامیان سفره عید را پنهان از چشم طالبان، پیش پای تمثالهای بلند و نیمهویران بودا پهن کردند.
در بحرین و کویت و برادر بزرگشان سرزمین سعودی، مردم دهها سازمان مردمنهاد (انجیاو) یعنی سازمانهای سیاسی و فرهنگی و حقوق بشر و… غیر دولتی دارند و روشنفکرانی که نه دل در گرو مارکس دارند و نه سر در اطاعت ولی فقیه و اهل بیتش در منطقه.
رمضان امسال در خانه پدری با تقارنش با نوروز و سیزده بدر، با شکوه بیشتری به ستایش آیین نوروزی پرداختند و به مزار کوروش و زیارت حضرت فردوسی و مزار حافظ رفتند و در دماوند فریدون را آواز دادند که کاوه در راه است.
در قاهره و ریاض و بغداد و بحرین و کویت و … در دوشنبه و تاشکند، در باکو و اربیل نوروز بر بام عشق پرواز کرد اما در تهران، شهردار ولایی پارک امینالدوله را بعد از قیطریه تصرف میکرد و ویلای دیگری برای دخترش در ژنو سفارش میداد، در حالی که هزاران ایرانی در چهار سوی جهان، زنجیره یاسهای امینالدوله را صبح عید بر دیوارههای خانه تبعیدی میگستردند.
آیا بین سفر هنیه و نخاله به تهران و عملیات دمشق ارتباطی بود؟
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ برابر با ۴ آوریل ۲۰۲۴ ۸:۱۵
سفر اسماعیل هنیه و زیاد نخاله به تهران سفری با نتایج محدود و تا حدودی ناامیدکننده برای این دو نفر بود. هرچند هر یک جداگانه با مقامهای تهران دیدار و وعده بالا رفتن مواجب دریافت کردند، ارباب دیگر آن اربابی نبود که میل نبرد داشت و میخواست بنیموسی را یکشبه به شیوه احمد شقیری به دریا ریزد، بلکه حالا «خلیفه صلح و آشتی» شده بود و «الحذر الحذر» میگفت و دوباره تاکید میکرد که فصل رویارویی نیست.
هنیه با خامنهای، رئیسی، دریادار احمدیان، دبیر شورایعالی امنیت ملی و حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، دیدار کرد. سرلشکر سلامی، فرمانده سپاه، سرتیپ محمد کاظمی، سرلشکر باقری، سیداصغر حجازی و محمدباقر قالیباف نیز با هنیه دیدار کردند.
خامنهای در دیدار با اسماعیل هنیه ضمن تمجید از موقعیت منحصربهفرد نیروهای مقاومت فلسطین و مردم غزه، تاکید کرد که از حمایت از آرمان فلسطین و غزه دریغ نمیکند و صبر تاریخی مردم غزه در قبال جنایات و وحشیگریهای رژیم اسرائیل پدیده بزرگی است که واقعا جایگاه اسلام را اعتباری فراتر بخشیده و مسئله فلسطین را به موضوع اول جهان تبدیل کرده است و با وجود شرایط سخت و بسیار دردناک نوار غزه، مردم فلسطین و مقاومت به پیروزیهای زیادی دست یافتهاند!
وزیر امور خارجه رژیم هم سفر هنیه به تهران را در سایه پیروزیهای میدانی و سیاسی مقاومت و در آستانه روز جهانی قدس، مهم دانست و گفت که بزرگداشت و فعالیتهای روز قدس امسال نسبت به سالهای گذشته، قطعا متفاوت و شگفتانگیزتر خواهد بود.
امیرعبداللهیان افزود: «رژیم صهیونیستی با وجود جنایات بیسابقه و بیشمار علیه مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری، به هیچ یک از اهداف راهبردی اعلامشده خود و آمریکا و متحدانش دست نیافته و امروز بر این باور است که حذف حماس و مقاومت از غزه و صحنه فلسطین یک ایده دور از ذهن است.»
از سوی دیگر، اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، با تشکر از حمایت جمهوری اسلامی ایران از فلسطین، گفت: «با وجود تداوم جنایات وحشیانه و نسلکشی رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین در منطقه فلسطین، نوار غزه و کرانه باختری، مقاومت و مردم فلسطین همچنان قوی و استوارند.»
هنیه همچنین تاکید کرد: «بیتالمقدس و مسجدالاقصی محور اصلی مسئله فلسطیناند و روز قدس امسال با توجه به تهدیدهای روزافزون رژیم صهیونیستی به یاد امام خمینی است و امیدواریم روز قدس امسال روزی تاریخی برای حمایت از فلسطین و مسجدالاقصی باشد.»
این چهره رسمی دیدار هنیه است اما چهره واقعی او در گفتوگو با سردار سرتیپ کاظمی، فرمانده اطلاعات سپاه قدس، اصغر حجازی، سرلشکر باقری و سرلشکر سلامی نمایان شد که خواستار آن شد که رهبر جمهوری اسلامی با انتقال موقت تعدادی از همکاران او به ایران تا زمانی که اسرائیل در مقابل آمریکا متعهد شود جان آنها را به خطر نیندازد، موافقت کند.
هنیه به قالیباف از تخریب نظام اجتماعی غزه گلایه کرد و نیاز این بخش به متخصصان روانشناسی و جامعهشناسی ایرانی و عرب را برای برگزاری دورههایی برای التیام زخمهای مردمش از طریق ارتباط و برگزاری سخنرانیها و سمینارهای ویدیویی مستقیم از طریق شبکههای خصوصی ایرانی در غزه یادآور شد.
او در دیدار با دریادار علی اکبر احمدیان بر سر مسائل اصولی از جمله پرهیز از هرگونه رویارویی با اسرائیل بدون مشورت و هماهنگی با جمهوری اسلامی و بهرهبرداری از فضای همدلی بینالمللی با ملت فلسطین به توافق رسید.
رهبر سازمان جهاد اسلامی، بر خلاف هنیه که سرش را بالا گرفته بود، به عنوان یک نیازمند پول و مهربانی به تهران آمد. به قول یکی از دوستان نویسنده فلسطینی، میزان تمجید او نهتنها از خامنهای، بلکه از قاآنی، کاظمی، باقری و امیرعبداللهیان نیز شرمآور بود.
هنیه و نخاله تهران را با وعده و وعید و دعوتی محدود برای حضور در روز قدس ترک گفتند و جمهوری اسلامی مطمئن بود با توصیههایش به هنیه و نخاله، مصونیتش را در برابر حملات اسرائیل تضمین کرده است اما به فاصله چند روز، سنگینترین ضربت بر پیکر نظامیامنیتیاش در بولوار مزه دمشق فرود آمد.
فاجعه در بولوار مزه
۱۷ کشته از جمله هفت نظامی از سپاه، دو تکنیسین پهپاد، سه سوری و دو افغان از جمله کشتهشدگان حمله دوشنبه عصر اسرائیل بودند.
محمدرضا زاهدی، یکی از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران، از نظر رتبه و اهمیت در صدر کشتگان بود که به عماد مغنیه و احمد کاظمی و قاسم سلیمانی پیوست.
سردار محمدرضا زاهدی (معروف به حسن مهدوی) ۲۰ آبان ۱۳۳۹ در اصفهان به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۹ عضو سپاه شد. او در دوران جنگ با عراق از فرماندهان میانی سپاه بود و به مدت سه سال فرماندهی لشکر ۴۴ قمربنی هاشم را بر عهده داشت. در سوریه همه در خدمت زاهدی بودند. در ایران نیز بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ زاهدی فرماندهی نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشت و شایع بود که طرح کشتن سردار احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه، را او به دستور خامنهای به اجرا در آورد و مزدش هم جانشینی او بود. زاهدی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ فرمانده قرارگاه ثارالله شد و به «قصاب جوانان» شهرت یافت و سپس به معاونت فرماندهی کل سپاه ارتقا یافت. او از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ در سپاه قدس خدمت کرد و فرمانده لشکر قدس شاخه سوریه و لبنان بود.
علاوه بر زاهدی، فهرست کشتهشدگان از این قرار بودند:
ــ سردار محمدهادی حاجرحیمی، معاون سردار زاهدی که پیش از این معاون هماهنگکننده سپاه قدس بود. او جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و همراه همیشگی او در کنار حسن ارلو، سفیر رژیم در نیمچه دولت عبدالملک حوثی و… بود.
ــ سعید علیدادی، سرگرد سپاه قدس از واحدهای کوماندویی
ــ سرتیپ حاج رضا موسوی
ــ حسین اماناللهی (ابو امیر)
اینها اعضای تیم ضربت سپاه قدس تحت فرماندهی سپاه قدس بودند که اسرائیل در دمشق آنها را کشت.
زاهدی و همکارانش در جنگ ۳۳ روزه حزبالله با اسرائیل آموزش و سازماندهی نیروهای امنیتی حزبالله، جهاد و نقشهبرداری از مناطق درگیری را بر عهده داشتند. در آمدوشدهای زاهدی بین سوریه لبنان و عراق، او شهلایی و محمد هادی حاج رحیمی را به یمن فرستاد که به سبب موفقیتهایش در یمن، در بازگشت به سوریه درجه سرتیپ کاملی و مدال مقاومت را گرفت.
انتقال وابستگی نظامی و نمایندگی امنیتی رژیم به ساختمان کنسولگری در کنار ساختمان سفارت، با هدف امنیت بیشتر و تامین پوشش انجام شد و زاهدی بعد از قتل شماری از معاونانش در خانههای تیمی شام و بیروت در حملات اسرائیل، برای جلساتش در دمشق با اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه قدس، به ساختمان کنسولگری بین سفارت جمهوری اسلامی و سفارت کانادا نقل مکان کرد. در روز انفجار در ساعت ۲ بعدازظهر هم با دریافت گزارش سفر اسماعیل هنیه و نخاله به تهران، با معاونان و فرماندهانش مذاکرات مهمی را دنبال میکرد.
زاهدی به عنوان وابسته نظامی از ۱۸ ماه پیش معمولا ملاقاتهایش را در ساختمان کنسولگری برگزار میکرد و پس از حملات اسرائیل در دسامبر ۲۰۲۳، به طور کامل با تیمش به کنسولگری اسبابکشی کرد.
آیا «نایب امام زمان» اسرائیل و خاک بلاد یهود را با دو سوت به توبره خواهد کشید؟ ۴۵ سال پیش از کربلا میخواستند به قدس بروند، حالا از غزه. خمینی ایران را به ورطه جنگی هولناک انداخت و جانشینش ایران را به ورطه هلاکت کشاند. همینجا بعد از ۷ اکتبر نوشتم که اسرائیل سر مار را در غزه ، سر افعی را در جنوب لبنان و سر اژدها را در تهران هدف قرار داده است. به قول مفسر رژیم در صداوسیما، «اسرائیل هم مرد است و هم نامرد. به تهدیدهایش مردانه و با نامردی عمل میکند و ما فقط حرف میزنیم».
صمیمانهترین تبریکات خود را به مناسبت روز جهانی زن به زنانی تقدیم میکنم که با از خود گذشتگی و فداکاری، جامعه ما را به سوی دموکراسی و سکولاریسم هدایت میکنند. جنبش انقلابی ژن ژیان آزادی با قتل حکومتی ژینا، روند بازگشتناپذیر تغییر و تحول را در کشورمان رقم زده است. بدنبال آن، نیکا، سارینا، حدیث، اسرا، آرمیتا و از طرف دیگر پیام سپیده رشنو با گفتن “پدر زندان رفتنم ننگ نیست” و شعار دادن رویا حشمتی در زیر ضربههای شلاق، و صحهگذاشتن جهان براهمیت مبارزات زنان با برنده شدن جایزه صلح نوبل توسط نرگس محمدی و ادامه مبارزات زنان در کشور، حاوی این پیام است که نیروی تغییر از پای نایستاده و نخواهد ایستاد. ایران ما را نسلی تغییرمیدهد که اهل عمل است و مماشات را نمیداند، در رویا نیست و خود را با جوانان دنیا در یک سطح میبیند، مانیفست زندگی نرمال این نسل توسط شروین و توماج نوشته شده است.
جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، بهعنوان یک چشمانداز پویا و تحولآفرین مطرح است. این جنبش باعث ظهور آرمانهای زنانهتر شده است. زنان اکنون به دنبال حقوق و آزادیهای بیشتر و مشارکت فعال در تصمیم گیریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. همانطور که در فرانسه، حق سقط جنین در قانون اساسی بهرسمیت شناخته شد، زنان ایرانی نیز باید صاحب این حق بشوند. همانطور در جهان، زنان حق انتخاب نوع پوشش خود را دارند، زنان ایرانی نیز باید از این حق برخوردار شوند، همانطور حق برابر تحصیل و اشتغال در جاهای دیگر برای زنان برسمیت شناخته شده است، حکومت حق ندارد قیم زنان در این عرصه شود.
با برشمردن ویژگیهای انقلاب ژینا، یعنی رهبری زنانه، شرکت فعال نسل زد، غیر ایدئولوژیک بودن آن، عمومی شدن و جهانی شدن آن و نتیجتا ایجاد یک انقلاب فرهنگی عمیق در تار و پود جامعه را فراهم کرده است. ادامه مبارزات زنان و جوانان و عدم شرکت فعال مردم در انتخابات اخیر، زمینهساز یک فرصت تاریخی دیگر برای گرفتن تصمیم نهایی است. به جرأت میگویم اگر جهان بخواهد از تأثیر اسلام سیاسی رژیم رهایی یابد، تنها راه موجود، حمایت از جنبش زن زندگی آزادی است تا به انقلاب واقعی یعنی براندازی حکومت اسلامی در ایران منجر شود تا دستاوردهای دموکراتیک که نتیجه قرنها مبارزه در جهان بوده است، بتواند ادامه پیدا کند. بگذارید ما زنان این بار تاریخ را بنویسیم، اگر در سال ۱۳۵۷، اسلام سیاسی رهبری اعتراضات مردم را در دست گرفت، در سال ۱۴۰۲ شمسی، جنبش انقلابی ژینا، با شعار زن زندگی آزادی، گورستان اسلام سیاسی را در ایران بنا نهاده و میرود تا تاریخ از آن به عنوان اولین انقلاب زنانه یاد کند. همین امروز قلم را بر داریم و بنویسیم…
۸ مارس ۲۰۲۴
ناهید حسینی- لندن
ملت ایران در ۱۱ اسفند از خامنهای سلب رهبری کرد علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
از این پس در تاریخ ما، به جز سوم اسفند، آغاز حضور رضا شاه، و ۲۹ اسفند که نفت ملی شد (در کنار روزهای زن، درختکاری، استقلال کانون وکلا، و…) بر پیشانی یازدهمین روز این ماه نیز خطی تاریخی نشسته است؛ روز سلب کامل مشروعیت از سیدعلی خامنهای.
از حوزههای خالی رایگیری در سرتاسر خانه پدری بسیار دیدم و شنیدم و منتشر کردم اما دو ویدیو این روز را جاودانه کرد. در اولی ذوبشدگان در ولایت، در حوزهای خالی در پایتخت، با جارو و لنگهکفش دنبال موشی بودند که زیر منبر پنهان شده بود. نبرد شیرمردان نایب امام زمان با موش کوچک وحشتزده دقایقی ادامه داشت. ویدیو دوم در حوزه چابهار بود که ناظران صندوقهای خالی را برمیگرداندند، همه خالی از رای که از زوال حکومت خبر میدادند.
در هیچیک از انتخابات بیش از سه دهه اخیر، ولیفقیه و کارگزارانش این مقدار در ضرورت رایدادن سخن نگفته و دین و مذهب و حضرت عباس و صاحب زمان را وسیله جذب و جلب مردم نکرده بودند. خامنهای در جنبش زن زندگی آزادی با ۵۰۰ کشته، اعدامیهای جوان، دختران زیبای بیچشم و هزاران زندانی، گمان برد پیروز شده است اما هم به سامان رساندن حجابش با زنان شجاع سرزمینمان با سر به دیوار خورد و هم در حکایت مهندسیشده انتخابات روز ۱۱ اسفند ۹۰ درصد از رایدهندگان (چیزی نزدیک به ۷۳ درصد) نهتنها ضربه فنیاش کردند که با سلب اعتبار از او رویای به تخت نشاندن سید مجتبی را به کابوس بدل کردند.
ملت ایران در ۱۱ اسفند از خامنهای سلب رهبری کرد. برای اولین بار اپوزیسیون خارج کشور، همصدا با داخل، بدون پروندهسازی انتخابات را تحریم کردند. این دستاورد بزرگ پیامدهایی خواهد داشت، پیامدی که، حتی پیش از مرگ سیدعلی، بازی به نفع ملت بزرگمان پایان خواهد گرفت.
در طول دوران ریاستجمهوری خاتمی، آقا روزبهروز بیشتر به اطلاعاتیها وابسته شد. تیمی که آنها درست کرده بودند از هر نظر کامل بود. آنها آدم عملیاتی داشتند مثل رمضانی، الیاس محمودی، احمد وحید، پورفلاح و ذوالقدر و… آدم رسانهای داشتند مثل حسین شریعتمداری، حسین صفار هرندی، یوسفپور، حاج غفور و حاج عزت، آدم باسابقه داشتند با عبا و عمامه مثل فلاحیان و حسینیان و پورمحمدی و احمد وحیدی اولین فرمانده سپاه قدس و وزیر کشور فعلی. راهبردشناس هم داشتند از تیره حسن عباسی و حسین اللهکرم و الیاس نادران و مهدی چمران، دیپلمات و سیاستمدار هم داشتند مانند علیاکبر ولایتی و محمدحسن اختری. اصغر حجازی هم آقای کل بود و مغز و قلب آقا را در اختیار داشت و هنوز هم دارد. اینها به اضافه یک جمع سی نفره از بچههای مرکز استراتژیک سپاه و دانشکده امام باقر و اطلاعات سپاه و ستاد کل، ازجمله سرتیپ دکتر موسوی، از همان سالهای نخست حکومت خاتمی بهدلیل وحشت و نگرانی که بر آقا مستولی شده بود بنا را بر این گذاشتند که کار خلافت را پیش از آنکه جناب عزرائیل سر برسد فیصله دهند. برای این کار همانطور که هاشمی رفسنجانی و خامنهای و ریشهری از یکی دو سال پیش از درگذشت خمینی قاپ احمدآقا را دزدیدند و او را با خود همراه کردند اینها نیز از میان فرزندان آقا مجتبی را که خیلی احساس ولیعهدی میکرد انتخاب کردند. میثم انتخاب اول آنها بود ولی این آقازاده بعد از حضور پای منبر درس آقا رضی شیرازی عابد و گوشه گیر و اهل درس و فحص شد.
از فردای ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ نه ولیفقیه همان سید علی قهار و جبار بیترس است، نه مجتبی آن أقازاده امیدوار.
چه قدر خوب بود اگر حرفهای درگوشی نیروهای سپاه روز شنبه بعد از انتخابات به گوشمان میرسید. حالا آنها نیز وحشتزدهاند. در هر جنبش یا انقلاب سه عامل اصلی پیرو زی را رقم میزنند. نخست بریدن مردم از رژیم است. این بیزاری و بریدن در جنبش سبز، سپس در جنبش باشکوه انسانی زن زندگی آزادی، و امروز در نه بزرگ به اصل و فرع نظام تجلی یافته است. عامل دوم وجود یک رهبری منسجم با حضوری چشمگیر در داخل و خارج کشور، و عامل سوم، تضاد مصالح رژیم با مصالح ابرقدرتها و نیروهای مؤثر خارجی است. به عبارت دیگر، آقای جیمی کارتر و ژیسکار دستن و کالاهان و اشمیت درگوادلوپی دیگر ننشینند و برای ملت ما تصمیم نگیرند، بلکه برعکس از جنبش ملت ما حداقل در ابعاد معنویاش حمایت کنند.
مردم ازرژیم نه یک بار که چندین بار اعلام برائت کردهاند، براین بیزاری و نفرت مردم را هم بیفزایید. حمایت نکردن خارجی نیز تحصیل حاصل است. جنبش زن زندگی آزادی دنیا را به سر فرو آوردن دربرابر ملت بزرگ ما واداشت و حالا در اسفند ۱۴۰۲ آمریکا نیز عدم مشروعیت رژیم را اعلام میکند. تکلیف رژیم با اروپا و خاورمیانه نیز روشن است. تظاهرات نیم ملیونی برلین و تورنتو و لندن و واشینگتن را به یاد دارید؟ در لس آنجلس صدها هزار نفر حضورداشتند. شاهزاده رضا پهلوی هم آمد و چه شوری بود و چه امیدی که متبلور شده بود. همه بودند، افراد مشهور، ورزشکاران، فعالان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، روزنامهنگاران و شاعران و …
اینک حکایت ازنو تکرار میشود. آیا تکرار میکنیم دیروز و امروز و هنوز را، یا میتوانیم ضربه نهایی را وارد کنیم؟
در یک اتفاق تعجب برانگیز جورج گالووی سیاستمدار چپ و پیشین بریتانیا در انتخابات میاندوره ای شهر “روچدیل” انگلیس به پیروزی دست یافت و بعنوان نماینده حزب رادیکال و چپ کارگران بریتانیا به مجلس عوام بریتانیا راه یافت. جورج گالووی حمایت از غزه را به محور اصلی تبلیغات انتخاباتی خود در این شهر مسلمان نشین تبدیل کرده بود.
جورج گالووی که مجری برنامه شبکه پرس تی وی (شبکه انگلیسی زبان جمهوری اسلامی) می باشد با قریب به چهل درصد آرا بعنوان نماینده این شهر انتخاب شد. این انتخابات میان دوره ای بعد از مرگ ناگهانی نماینده حزب کارگر (حزب اصلی مخالف دولت) برگزار شد. کاندید حزب کارگر در این انتخابات که از مردم فلسطین دفاع و علیه اسرائیل سخن گفته بود, توسط حزب کارگر طرد شد. لذا حزب کارگر در این انتخابات هیچ کاندیدی نداشت. جورج گالووی قبلا نیز نماینده مجلس بوده است. وی علاوه بر کارمند رسمی بودن و مجری گری در تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی (پرس تی وی), در سالهای اخیر مجری تلویزیون انگلیسی زبان روسیه (Russia Today TV) نیز بوده است. اما بعد از تحریم های شدید و گسترده در سال ٢٠٢٢ میلادی علیه روسیه وی ناچار شد از تلویزیون روسیه کناره گیری کند.
جورج گالووی که اصالتا زاده اسکاتلند است در نطق پیروزی خود به رهبر حزب کارگر و نخست وزیر (رهبر حزب محافظه کار) حمله کرد و گفت: “کی یر استارمر و ریشی سوناک دو روی یک سکه هستند و هر دوی آنها امشب در اینجا در روچدیل یک سیلی خوب و واقعی خوردند”. رسانه های جمهوری اسلامی این پیروزی را تحت پوشش گسترده خود قرار داده اند. سی سال پیش (در سال ١٩٩۴) وی بعد از سفر به نوار غزه به دیدار صدام حسین در بغداد رفت و از وی حمایت کرد. علاوه بر صدام حسین, وی از خامنه ای و بشار اسد و چاوز نیز حمایت و تمجید کرده است. ظاهرا وی توانسته بود مسلمانان شهر “روچدیل” انگلیس را به طرز بی سابقه ای بسیج کند که حضور حداکثری در انتخابات داشتند. در حالی که بقیه مردم نسبت به این انتخابات بی تفاوت بودند.
خراسانیها امروز ولیان را تقدیر میکنند و برایش دعای رحمت میخوانند
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۲۹ فِورِیه ۲۰۲۴ ۹:۱۵
انقلاب هنوز امام رضا را مصادره نکرده بود. ولیان استاندار و نایب تولیت بود و شاه، تولیت آستان و سالی دوسه بار زائر مزار شاه خراسان. حرم حال و صفایی داشت و چهره شاه شاهان آن دم که خاشعانه چشم به ضریح ثامنالائمه دوخته بود، بینیاز از توصیف، خبر از انسانی میداد که از ته دل با امام هشتمش حرف میزند.
در آن روزگار، آستان قدس یک واحد تجاری نبود و شیعیان عراقی و پاکستانی و دیگران برای صیغه کردن به مشهد نمیآمدند. مشهد اعتبار خودش را داشت و سالی دو سه میلیون زائر را پذیرا میشد. نه هرگز گرفتار قحطی بود و نه اسیر دست ملایان. امروز اما در خراسان سکه به نام سیدعلی میزنند و نایبش، علمالهدی، بساط امارتش را در ولایت حضرت بر پا کرده است. آستان قدس رضوی دیگر نه از رضا نشان دارد و نه از بارگاه قدس بلکه کنسرسیوم عظیمی است که صدها آخوند و تاجر به جانش افتادهاند.
آستان قدس رضوی اگر ثروتمندترین مجموعه اقتصادی ایران نباشد، به گفته مسئولان آن بزرگترین موسسه وقف در جهان اسلام است. این نهاد غول پیکر مدیریت تمامی نذورات و موقوفات امام هشتم شیعیان را بر عهده دارد اما علیرغم فعالیت اقتصادی گسترده مالیاتی به دولت پرداخت نمیکند و برای این معافیت مجوزی از خمینی، بنیانگذار رژیم حاکم، دارد که هنوز هم دست دولتهایی را که به این نهاد نگاه میکنند، بسته است. تولیت آستان قدس نهتنها مالیات نمیدهد، بلکه میگوید دولت بابت استفاده از زمینهای متعلق به این موسسه باید سالانه بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ریال هم بپردازد.
بیش از ۱۳ هزار هکتار از ۳۱ هزار هکتار مساحت شهر مشهد یعنی بیش از ۴۳ درصد از مساحت کل شهر موقوفه روضه رضوی است. اما این موقوفات به مشهد و خراسان منحصر نیست. آستان قدس در سراسر ایران زمین، باغ، چاه و کانال آب دارد، از آذربایجان شرقی و غربی و گلستان و گیلان گرفته تا تهران، سمنان، یزد و کرمان. ۳۰۰ هزار مستاجر برای زمینهایش دارد و براوردها نشان میدهد که ارزش تقریبی زمینهای روضه رضوی معادل ۲۰ میلیارد دلار است.
آستان رضوی و تولیت آن که نامش ۳۵ سال است با شیخ عباس واعظ طبسی و سپس احمد علمالهدی گره خورده است، به دوران صفویه میرسد. در آن زمان، شاهان متولی روضه رضوی را انتخاب میکردند یا خود تولیت را عهده دار میشدند. اکنون هم رهبر رژیم این وظیفه را برعهده دارد. اما علیرغم تاریخچه چندصد ساله روضه رضوی، در دوران حکومت عباس واعظ طبسی حدود روضه از حرم امام رضا بسیار فراتر رفت و به نهادی تبدیل شد که بیشتر به «امپراتوری» روضه رضوی میماند تا آستان قدس رضوی.
گاهی به بعضی شرکتها و موسسات این امپراتوری آشکار میکند که رژیم بر چه ثروت هنگفتی چنگ انداخته است.
اجتماعی، آموزشی
دانشگاه امام رضاــ این دانشگاه غیردولتی در دهه ۱۳۹۰ تاسیس شد و در حال حاضر در سه دانشکده فنیمهندسی، معماری، هنرهای اسلامی و تربیت بدنی نزدیک به چهار هزار دانشجو دارد.
دانشگاه علوم اسلامی رضویــ این دانشگاه در دهه ۱۳۵۰ تاسیس شد و بر معارف اسلامی، فقه و حقوق تمرکز دارد. همزمان با تدریس دروس مقطع کارشناسی، دروس حوزوی نیز برای طلاب تدریس میشود. این دانشگاه کمی بیش از هزار دانشجو دارد و تحصیل در آن رایگان است.
دارالقرآنــ انواع دروس معارف دینی در این مرکز برگزار میشود.
موسسه تربیت بدنی روضه رضویــ این موسسه اواسط دهه ۱۳۵۰ تاسیس شد و در حال حاضر در چهار مجتمع مختلف به مساحت حدود ۲۵ هکتار فعالیت میکند. سه زمین چمن، چندین سالن چندمنظوره، بزرگترین سالن تیراندازی ایران و چندین استخر در اختیار موسسه تربیت بدنی است.
رسانههای فرهنگی
فعالیتهای فرهنگی مختلف در حرم رضوی زیر نظر شورای عالی فرهنگی هماهنگ میشود. بسیاری از نهادهای فرهنگی و رسانهای تحت نظارت این نهادند.
موزههاــ در حرم امام رضا سه موزه وجود دارد که در آنها گنجینههایی از آثار تاریخی، تمبر، اسکناس، اسلحه و فرش نگهداری میشود. نسخههای قدیمی قرآن کریم، اسناد تاریخی، سایر نسخ خطی و خوشنویسی بخشی از گنجینه این موزهها است. بخش دیگری از گنجینه هم مدال و نشانهای چهرههای ورزشی، هنری و علمی است. چهار موزه و چندین کتابخانه دیگر هم در آستان قدس وجود دارد.
روزنامه قدســ انتشار روزنامه قدس از سال ۱۳۶۷ آغاز شد. این روزنامه در سراسر ایران توزیع میشود. روزنامه قدس یک پایگاه تحلیلی خبری هم دارد و مطالب آن روی گوشی نیز قابلدریافت است.
آستان نیوزــ خبرگزاری الکترونیک آستان قدس رضوی که عمدتا به اطلاعرسانی امور این نهاد میپردازد.
انتشاراتــ موسسه انتشارات الروضه الرضویه که تاکنون بیش از یک هزار و ۷۰۰ عنوان کتاب منتشر کرده است.
بنیاد پژوهشهای اسلامیــ در این گروه حدود ۱۷۰ نفر در نزدیک به ۲۰ گروه پژوهشی مختلف(از قرآن و حدیث گرفته تا نجوم، جغرافیا و ترجمه زبانهای اروپایی) فعالیت میکنند.
امور پزشکی و دارویی
دارالشفای امام رضاــ این مرکز در زمینی ساخته شد که زمانی وقف شده بود. دارالشفا مجموعهای بیمارستانی است که در زمینی در جوار حرم امام رضا با مساحتی بیش از چهارهزار مترمربع واقع شده و عمدتا برای ارائه خدمات پزشکی به زائران در نظر گرفته شده و به گفته یکی از مسئولان این مرکز روزانه پذیرای سههزار زائر است. این مرکز کلینیکهای تخصصی نیز دارد.
بیمارستان رضویــ بیمارستان رضوی اواسط دهه ۱۳۸۰ افتتاح شد و زیربنای آن حدود ۹۰ هزار مترمربع است که در زمینی به مساحت ۳۹ هکتار بنا شده است. این بیمارستان خدمات جامع پزشکی از جمله روشهای پزشکی هستهای برای درمان سرطان را ارائه میدهد و بخشهای ویژه نیز دارد.
موسسه خدمات دارویی رضویــ این موسسه شامل داروخانهای است که به صورت ۲۴ ساعته و هفت روز هفته در جوار حرم امام رضا فعالیت میکند و روزانه به حدود هزار نفر خدمات ارائه میدهد. تمرکز این موسسه ارائه داروهای شیمیدرمانی به بیماران مبتلا به سرطان است. این موسسه واحد گیاهان دارویی نیز دارد که به تولید و توزیع گیاهان دارویی و همچنین آموزش طب سنتی میپردازد.
شرکت داروسازی سامانــ شرکت داروسازی سامان در سال ۱۳۷۶ افتتاح شد. تولید داروهای بیوتکنولوژی یکی از فعالیتهای این شرکت است.
سه کارخانه قند و ۸۹ واحد صنعتی و اقتصادی آموزشی و فرهنگی و موسسه صندوق نذورات که سالیانه میلیاردها تومان پول وارد آن میشود.
سازمان اقتصاد رضوی وظیفه ساماندهی شبکه اقتصادی پرپیچوخم کلانشهر رضوی را بر عهده دارد.
این سازمان ۸۹ شرکت و موسسه را که در ۴۴ تا از آنها بیش از ۵۰ درصد سهام دارد، مدیریت میکند. قدمت برخی از این شرکتها به چند دهه قبل میرسد اما این شرکتهای قدیمی در دهه ۱۳۵۰ در اوایل دهه ۱۳۶۰ و سپس در دهه ۱۳۷۰ شکل یا نام جدیدی پیدا کردند و به شرکتهای جدیدی «برای ارائه و ایجاد فعالیتهای مالی و اقتصادی قابلاعتماد برای فعالیتهای فرهنگی و اهداف عالی» تبدیل شدند.
در سال ۱۳۷۷، فعالیتهای اقتصادی به طور رسمی از سایر فعالیتها جدا شد و پس از آن، در اوایل سال ۱۳۸۳ «سازمان اقتصادی رضوی» به ثبت رسید و در حال حاضر این موسسه با حدود ۱۲ هزار نفر کارمند برای کسب عنوان «بزرگترین مجموعه اقتصادی ایران» با قرارگاه خاتمالانبیای سپاه پاسداران و بنیاد تعاون ناجا نیروی انتظامی رقابت میکند و یکی از بزرگترین هلدینگهای اقتصادی ایران به ویژه شرق کشور است.
فعالیتهای اقتصادی روضه رضوی آن را به گروهی تبدیل کرده است که به نظر میرسد تقریبا در هر زمینهای قادر به رفع نیازهایش است. همین امر آستان قدس را به «دولتی مستقل و خودکفا» تبدیل کرده است.
معافیت این شرکتها از مالیات حتی صدای شخصیت محافظهکاری مانند احمد توکلی را هم درآورده است. او میگوید: «کلیه شرکتهای تولیدکننده فرش، خودرو یا صنایع دارویی و غذایی در ایران موظف به پرداخت ۲۵ درصد مالیات بر درآمد سالانه موظفاند اما شرکتهای صنعتی تولیدی رضوی اعم از داروسازی سامان، شهاب خودرو یا شرکت صنایع غذایی رضوی از این هزینه معافاند و بنابراین میتوانند قیمت محصولاتشان را کمتر از رقبا تعیین کنند. فراموش نکنیم که اکثر این شرکتها از زمینهای وقفی یا زمینهایی با اجاره ناچیز و تسهیلات بانکی ارزان استفاده میکنند که حاشیه سود آنها را افزایش داده و رقابت را نابرابر کرده است.»
فعالیتهای عمرانی و راهسازی در آستان قدس که قبلا به مشهد و در نهایت خراسان محدود میشد، اکنون به خارج از ایران نیز رسیده است. در ابتدای سال ۱۳۹۳، حدود دو میلیون مترمربع پروژه جدید عمرانی در مناطق مختلف آستان در حال اجرا بود. تابستان ۱۴۰۱ یکی از مسئولان شرکت مسکن و عمران بیتالمقدس رضوی گفته بود که استانداری در ۳۶ سال گذشته، ۱۳۰ پروژه عمرانی و عمرانی را به اتمام رسانده و بیش از ۱۰۰ پروژه از آنها به بهرهبرداری رسیده است.
فرودگاه بینالمللی سرخس، بخشی از راهآهن مشهدــبافق، بزرگراه شمال مشهد، پارکینگ طبقاتی صحن رضوی، ساخت مراکز خرید بزرگ مانند «مشهد مال» بخشی از پروژههای عمرانی داخلی و ساخت آستان قدس است.
شرکت مسکن و توسعه قدس رضوی در تابستان ۱۳۹۳ اعلام کرد که این موسسه اقدامهایی را برای مشارکت در فعالیتهای خارجی شرکت بینالمللی عمران رضوی انجام داده و دامنه فعالیتش را به خارج از مرزهای ایران نیز گسترده است. از جمله پروژههای خارجی این شرکت میتوان به احداث پل ریلی به طول هزار متر بر رودخانه فرات در سوریه اشاره کرد.
شرکت کارگزاری رضوی بورس کالا و اوراق بهادار آستان آستان قدس است و ارائه خدمات مشاورهای در زمینه مالی و سرمایهگذاری به ویژه در حوزه انرژی از جمله فعالیتهای اصلی این شرکت اعلام شده است. به گفته مدیر کل شرکت کارگزاری رضوی، این شرکت در سال ۱۳۹۲ حدود ۹ هزار میلیارد ریال اوراق بهادار و مشارکت خریدوفروش کرده است و عمدتا در چهار حوزه پتروشیمی، قیر و فراوردههای نفتی، کشاورزی، صنعت و معدن فعال است.
منطقه ویژه اقتصادی سرخس به مساحت پنج هزار و ۲۰۰ هکتار در مرز ترکمنستان و در مجاورت شهرستان سرخس ایجاد شد. اولویت فعالیت این منطقه که پروانه تاسیس آن در سال ۱۳۷۵ صادر شد، حملونقل و نگهداری کالا است. به گفته مدیرعامل منطقه ویژه اقتصادی سرخس، آستان قدس رضوی بیش از ۵۰۰ میلیارد تومان برای ایجاد واحدهای صنعتی و تامین زیرساختهای منطقه هزینه کرد. سرمایهگذاری بخش خصوصی در آن حدود ۳۷۰ میلیارد تومان براورد شده است.
موسسه دامپروری صنعتی قدس رضوی
علاوه بر زمینهای کشاورزی و تاسیسات دامپروری، مقدار زیادی چاه، کانال آبهای زیرزمینی در سراسر ایران به آستان بیتالمقدس رضوی اختصاص یافت. بر اساس براوردها، آستان قدس رضوی حدود ۴۰۰ هزار هکتار باغ و زمین کشاورزی دارد که تنها در استان خراسان نیست و در مناطق مختلف از جمله استانهای شمالی، کرمان، یزد، قزوین، تهران، فارس و اصفهان پراکنده است.
به گفته مدیرعامل موسسه کشاورزی رضوی، سالانه ۳۰ هزار تن محصولات کشاورزی و دامی در این موسسه تولید میشود. موسسه دامپروری قدس رضوی بیش از ۱۳ هزار راس گاو دارد و میگوید ۲۵ درصد شیر مصنوعی استان خراسان را تولید میکند و حدود ۷۰۰ هکتار از زمینهای مشهد و اطراف آن باغات موقوفات روضه رضوی است.
از درآمدهای سالیانه آستان قدس، بین ۴۰ تا ۵۰ درصد سهمیه «نایب امام زمان» است. از سال ۱۳۸۴، نخست ۲۰ درصد و امروز ۵۰ درصد از سهمیه خامنهای به فرزندش سیدمجتبی میرسد تا برای تثبیت زعامتش بعد از پدر، سرمایه کافی داشته باشد .
مسافری میگفت مشهد همه جلوه مذهبیاش را از دست داده است و بسیاری از مشتاقان زیارت با تحقیق و مطالعه و مشاهده فسادی که در آستان قدس وجود دارد، از آستان حضرت روی برگرداندهاند. علمالهدی بهعنوان سلطان مشهد، اجازه برگزاری کنسرت و اکران بعضی فیلمها را نمیدهد و وصف پارتیهای شبانه مشهد با حضور آقازادهها و خانم زادهها هم بر زبان خاص و عام جاری است.
در آن سالهای خردی که در مشهد بودم، بوی گلاب، مغازههای دور حرم، خیابان خسروی و کوچه عدلیه، جایی که محضر و در خانه ما بود، زیباتر از همیشه در دل و جانم حاضرند. حالا اما مشهد با علمالهدی، زائران تشنه صیغه، بوی گند فساد، شاندیز و شرکای سید ابراهیم رئیسی در برابر ما است. به دههای دیگر اگر اینها باشند، دین و مذهب نیز به خاطرهای از دوران پهلوی تبدیل میشود که همهشان «رضا» بودند حتی دخترانشان.
حکایت سلطان جنگل و روباه و اُلاغ در ادبیات زبانهای مختلف از جمله کلیله و دمنه و مثنوی مولانا آمده است. اما “نسخه انتخاباتی” آن بدین شرح است : شیر که مدتها غذا نخورده بود به روباه مکار می گوید برای من غذا (طعمه ای) بیاور, یا وگرنه ناچارم از فرط گرسنگی تو را بخورم. روباه به دنبال طعمه در جنگل می گردد اما همه حیوانات از او فرار می کنند, الا الاغ. روباه به الاغ می گوید سلطان جنگل تصمیم گرفته است تو را بعنوان حاکم جنگل برگزیند. الاغ بعد از وعده و وعید های فراوان و بیشمار و چرب زبانی های روباه قانع می شود تا به دیدار سلطان جنگل برود. شیر با دیدن الاغ بسوی سر او می پرد و از قضا دو گوش الاغ کنده می شوند ولی الاغ موفق به فرار می شود. شیر باز هم به روباه می گوید من همچنان گرسنه هستم و باید برای من حیوان دیگری را بیاوری. روباه مجددا در جنگل مشغول جستجو می شود. اما همه حیوانات که با مکاری و حیله گری او آشنا هستند از وی می گریزند. روباه همان الاغ قبلی را می یابد و از او می پرسد چرا فرار کردی؟ شیر صادقانه می خواهد تو را حاکم جنگل بکند و اگر گوش های تو را کند, دلیلش آن بود تاج سلطانی را بر سر تو بنهد و با دو گوش دراز این امکان وجود نداشت. اکنون همه چیز آمده است. الاغ که تجربه تلخی داشت حرف روباه را نپذیرفت. اما روباه مکار با چرب زبانی یک بار دیگر او را فریفت و به نزد شیر برد. شیر بجای سر این بار از دُم به الاغ حمله ور شد و دُم او را کند. اما باز هم الاغ بی گوش و دُم توانست در ثانیه آخر بجهد. شیر مجددا به روباه می گوید من همچنان گرسنه هستم و باید برای من حیوان دیگری را بیاوری. کما فی السابق حیوانات جنگل که چهار پا داشتند چهار پای دیگر قرض می کنند و الفرار. در نهایت روباه فقط همان الاغ را می یابد و از او می پرسد چرا فرار کردی؟ الاغ در جواب می گوید مگر ندیدی اینبار به قصد کُشت دُم مرا کند و ادامه داد: “من دیگر با چرب زبانی های تو خر نمی شوم”. روباه مکار شروع کرد به حیله گری و چرب زبانی و گفت باور کن شیر صادقانه می خواهد “حاکمیت” جنگل را به تو بسپارد. گوش هایت را کند تا تو را بر تخت سلطانی بنشاند و تاج سلطانی بر سر تو بگزارد؛ اما با آن ُدم دراز امکان جلوس بر تخت سلطانی وجود نداشت لذا آن را نیز کند. الاغ برای چهار ساعت (بخوان ۴ سال) تمام حرف های روباه را باور نکرد و تاکید می کرد آنقدرها هم که روباه فکر می کند ساده و “خر” نیست. اما بعد از چرب زبانی های فراوان الاغ پذیرفت که آخرین شانس و فرصت را به روباه و شیر بدهد.
هر دو در محضر شیر حاضر می شوند اما این بار شیر بسوی گلوی الاغ حمله می برد و وی را نابود می کند. سپس به روباه می گوید الاغ را پوست بکن و مغز و دل و جگر آن را برای من بگذار تا من چند دقیقه ای استراحت کنم. خلاصه داستان اینکه روباه مکار که خودش نیز گرسنه بود مغز الاغ را می خورد و قلب و جگر را برای شیر می گذارد. شیر خشمگین می شود و می پرسد چرا مغز آن را خورده ای؟ روباه با ترس و لرز جواب می دهد: “عمر سلطان دراز باد, وقتی جمجمه اش را شکافتم دریغ و هیهات اصلا مغزی در کار نبود. سلطان تصدیق می فرمایند اگر الاغ مغز می داشتی چندین بار (بخوان ۴۵ سال) پی در پی علیرغم خطرها و خلف وعده ها به پای خویش به کشتارگاه نمی آمدی. شیر با کمی تامل می گوید راست می گویی, حرف تو کاملا مستدل و منطقی است و به مصداق نظریه “آنتی نومی” کانت اگرچه عقلانی نیست اما منطقی است.
این داستان ما را به استدلال به اصطلاح “عقلانی و فلسفی” عبدالکریم سروش در مورد علت شرکت نکردن وی در انتخاب آخر این هفته می رساند. اصلاح طلبان در مورد شرکت کردن یا نکردن در انتخابات مجلس و خبرگان رهبری به دو دسته تقسیم شده اند. آن ١١٠ نفری که سوراخ (روزنه) دعا را گُم کرده اند و به سوراخ صندوق رای جمهوری اسلامی دخیل بسته اند تا روزنهگشای مصلحان اصلاح طلبان باشد؛ و گروه ١۴ نفره نواندیشان دینی که بعد از ۴۵ سال به این نتیجه شالوده شکن رسیده اند که نباید طبق معمول گوشت قربانی حاکم جنگل بشوند و تصمیم گرفته اند در انتخابات شرکت نکنند. عبدالکریم سروش که در اسفند ماه ١۳٩٧ گفته بود: “خمینی، مردمیترین و باسوادترین رهبری است که در تاریخ ایران از ایام اولیه حکومت هخامنشیان تا روزگار حاضر ظهور کرده است و هیچکس به لحاظ علمی به پای او نمیرسد”؛ از ره سفسطه با استناد به نظریه و فلسفه تئوریک آنتی نومی (antinomy) کانت که به زبان ساده می گوید دو نتیجه گیری متضاد یا دو موضع پارادُکس یا استدلال متناقض, متغایر, و متعارض همزمان می توانند عقلانی و مستدل و هر دو درست باشند. یعنی هم آن ١١٠ نفر که شرکت می کنند, موضع درستی دارند و هم این ١۴ تن نواندیش دینی از جمله سروش دباغ و یوسفی اشکوری و عبدالعلی بازرگان و صدیقه وسمقی و رضا علیجانی که تحریم کرده اند موضع درستی را اتخاذ کرده اند. به این می گویند فیلسوف آتش به اختیاری که می خواهد نه سیخ بسوزد و نه کباب!
فتوای فلسفی و عوامفریبانه و فرصت طلبانه سروش این است: مردم آزادند در انتخابات شرکت بکنند یا نکنند, چون هر دو گزینه بر اساس نظریه “آنتی نومی” ایشان صحیح می باشند. اما فتوا داده که خودش این بار در روز جمعه در انتخابات شرکت نخواهد کرد. باید گفت یا جل الخالق ! ابن الوقت بودن و عوامفریبی تا این حد؟ که بقول معروف روغن ریخته را نذر امامزاده کرده. زیرا بجز طرفداران “مشنگ” او, همه می دانند بر خلاف انتخابات ریاست جمهوری, انتخابات مجلس و خبرگان و شورای شهر که جنبه حوزه ای مشخصی دارند, در خارج از کشور برگزار نمی شوند. لذا در خارج از کشور امکان رای دادن وجود ندارد. ظاهرا ایشان بعد از ۴۵ سال تکتازی و لفاظی و سفسطه بازی به کوچه بن بست فکری خودشان رسیده اند؛ و بقول معروف وقتی به کوچه بن بست رسیدی فرقی نمی کند چه به “چپ” بپیچی چه به “راست”؛ هر دو گزینه طبق نظریه “آنتی نومی” عبدالکریم سروش صحیح و راهگشا هستند. التماس تفکر !
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
پانویس: امیدوارم از “حکایت” سوء تعبیر نشود. زیرا قصد هرگز توهین به رای دهندگان نبوده و نیست؛ بلکه تاکید بر تبلیس و حیله بازی روباهان مکار است که به طُرُق مختلف خدعه گری و مغالطه از جمله سفسطه های فیلسوف مابانه و آمار الکی نه تنها عوام الناس بلکه سلطان جنگل را هم فریب می دهند.
۴۵ سال بعد از سقوط ۱۳۵۷ و ۳۵ سال پس از شروع ولایت ثانی کجا قرار داریم؟
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۲۲ فِورِیه ۲۰۲۴ ۸:۴۵
از آغاز دهه ۴۰ شمسی، این پادشاه ایران بود که در هر بحرانی در خاورمیانه مشکلگشا بود. یادم است در پایان جنگهای داخلی یمن، وقتی عبدالناصر در پی شکست از اسرائیل، ناچار شد ۵۰ هزار نظامی مصری را که به کمک عبدالله السلال فرستاده بود، بیرون بکشد، ملک فیصل و شاه متحدانی جداییناپذیر شدند که صدایشان در منطقه عملا نوید صلح و آشتی بود. عربستان سعودی جادههای یمن را میساخت و ایرانیان به اشاره شاه، بیمارستان و دانشگاه. رادیوتلویزیون یمن را ما بر پا داشتیم و کادر اجرایی و فنی و هنری آن در مدرسه عالی رادیوتلویزیون آموزش دیدند. شاه عمان را هم از چنگ کمونیستهای ظفار بیرون آورد و سلطان قابوس تا پایان عمر حتی با بودن جمهوری ولایت فقیه، مهر ایران را در دل داشت. اسرائیل حرفمان را میشنید و آمریکا و اروپا هم قدرمان را میدانستند. حالا ۴۵ سال بعد از سقوط ۱۳۵۷ و ۳۵ پس از شروع ولایت ثانی کجا قرار داریم؟
امسال رژیم جمهوری اسلامی برای دومین بار متوالی به همراه روسیه به کنفرانس امنیتی مونیخ دعوت نشد. سال گذشته دعوت از رژیم به دلیل کشتار وحشیانه معترضان در ایران لغو شد و امسال برای دومین سال متوالی مونیخ بدون دعوت از مقامهای جمهوری اسلامی ایران کنفرانس را برگزار کرد.
کنفرانس امنیتی مونیخ یکی از مهمترین گردهماییهای سالانه است که در آن رهبران جهان برای حفظ صلح گرد هم میآیند. از آن زمان تاکنون، رژیم جمهوری اسلامی از دید دولتهای غربی به سطوح مختلفی از تهدید بینالمللی رسیده و تلاش برای ربودن و کشتار مخالفان در خارج از ایران و افزایش تنش در منطقه از طریق نیروهای دستنشاندهاش به امری روزمره تبدیل شده است.
اواخر سال ۱۴۰۱ که به نظر میرسید حکومت ایران با کشتار وحشیانه تظاهراتکنندگان و حتی اعدام تعدادی از زندانیان و کور کردن چشم بیش از ۱۰۰ نوجوان موفق شده است گستردهترین اعتراضهای پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را سرکوب کند، با وجود انزوای بینالمللی، گزارشهایی مبنی بر ادامه مذاکرات برای از سرگیری روابط با عربستان سعودی و رسیدن به نتیجه مثبت وجود داشت. اما به نظر میرسد که برقراری این رابطه با هدف کنترل خسارات وارده از نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی مانند حوثیها در یمن بود که منافع عربستان سعودی را هدف قرار داده و حتی به تاسیسات نفتی آرامکو حمله کرده بودند.
با برقراری این روابط، تهدید حوثیها علیه عربستان سعودی بیرنگ شد اما با نبرد غزه، حوثیها بار دیگر موی دماغ همسایگان دریای سرخ از جمله عربستان سعودی و دریانوردی بینالمللی شدند و همه هم میدانند که سرنخ دزدان دریایی زیدی در دست ولی فقیه است.
زمانی که حوثیها حمله به کشتیهای مرتبط با اسرائیل را در دریای سرخ آغاز کردند، چین به همراه ایالات متحده و بریتانیا از ایران خواست از تشدید تنشها در منطقه از طریق حوثیها جلوگیری کند. نقشی را که عمان سالها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایفا میکرد، مدتی است که چین برعهده گرفته است اما نتیجه فقط کنترل رفتار خارجی رژیم حاکم بر ایران بوده است نه بهبود جایگاه بینالمللی آن.
تضعیف نقش عمان در روابط خارجی جمهوری اسلامی نشانه نمادین امسال بود. زمانی که هیثم بن طارق، سلطان عمان، برای اولین بار به عنوان جانشین سلطان قابوس به تهران رفت، دو پیشنهاد عمومی داشت. یکی میانجیگری مجدد توافق هستهای که زمانی به مذاکرات تاریخی مستقیم جمهوری اسلامی و آمریکا در پایتخت آن کشور منجر شد و دیگری میانجیگری برای برقراری روابط با مصر که با فرمان خمینی قطع شده بود و بهانه آن اقدام خردمندانه انورالسادات، رهبر مصر، در برقراری روابط با اسرائیل و پایان بخشیدن به مخاصمه دیرساله بود.
اگرچه علی خامنهای علنا اعلام کرد که دیگر با برقراری روابط با مصر مخالف نیست و از میانجیگری سلطان عمان استقبال میکند، این مصر بود که در دو نشست، تصاویر و محل اقامت ۲۰ تروریست مصری و اعضای اخوانالمسلمین در تهران و مشهد و قم را روی میز گذاشت و به طرف ایرانی یادآور شد که «تروریستهای مصری را به ما تحویل دهید تا سفارت کبرا را باز کنیم» و مذاکرات از آن پس به حالت تعلیق درآمد.
از این سو از روابط گسترده با اروپا هم جز تلفنهای مکرون و سیدابراهیم رئیسی چیزی باقی نمانده است و نه جنبش سیاسی جاری و نه وضعیت رژیم و بحران مشروعیتش دیگر چنین ضرورتی را ایجاب نمیکند. روابط اقتصادی با اروپا هم به پایینترین سطح رسیده و سفارت جمهوری اسلامی در برخی از مهمترین پایتختهای اروپایی مانند لندن و پاریس ماهها است که بدون سفیر مانده است.
کمکهای نظامی رژیم به روسیه در جنگ با اوکراین دلیلی برای قرار دادن جمهوری اسلامی در موقعیت یک شریک نظامی متجاوز از نظر اروپاییها است.
روابط بین همسایگان با جمهوری اسلامی هم متشنج است. همین زمستان به دلیل اشتباه محاسباتی سپاه پاسداران در هدف قرار دادن مراکزی در خاک پاکستان، این کشور اقدام متقابل کرد و دو کشوری که هرگز تبادل آتش نکرده بودند، به خاک هم حمله کردند. در مورد عراق نیز همین شد و مقامهای عراق که دوست و بعضا سرسپرده ولی فقیهاند، زیر فشار افکارعمومی ناچار مثل فواد حسین، وزیر خارجه کرد عراق، اعلام کردند که چون جمهوری اسلامی جرات حمله به اسرائیل را ندارد، مدام خاک اقلیم کردستان عراق را هدف قرار میدهد و دلیل آن را اقدام متقابل علیه اسرائیل عنوان میکند.
در مورد سازمانهای بینالمللی، برکناری جمهوری اسلامی از ریاست کمیسیون زنان سازمان ملل میزان کمرنگ شدن مشروعیت رژیم حاکم بر ایران را نشان میدهد. آزمون سازمان ملل در سال گذشته نمادی از جایگاه رژیم ایران در سازمانهای بینالمللی است. وضعیت در آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم بحرانی است و مدیرکل آن جمهوری اسلامی را متهم کرده است که نمیخواهد در مورد برنامه هستهای شفاف عمل کند. شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد هم آماده دریافت گزارش مکتوب از تیم حقیقتیاب بینالمللی است تا ارزیابیاش را از سرکوب خونین در ایران از سپتامبر ۲۰۲۲ به بعد به اعضا ارائه کند.
گزارش این کمیته ممکن است به ایجاد سازوکاری منجر شود که مقامهای رژیم ایران را که آن را نقض میکنند، در معرض پیگرد بینالمللی قرار دهد. انتظار برای این گزارش یکی از دلایل ادامه انزوای بینالمللی رژیم حاکم بر ایران است.
دولت جمهوری اسلامی پس از حمله حماس به اسرائیل و تشدید حملات نیروهای سپاه پاسداران در عراق و سوریه علیه منافع آمریکا سال ایرانی را در حالی به پایان میرساند که احتمال حمله اسرائیل و آمریکا به ایران به یک «به احتمال زیاد» تبدیل شده است.
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه رژیم، سفرهای بیثمری به دمشق، دوحه، بیروت و گاهی مسکو کرده اما در مقابل، هیچ یک از مقامهای کشورهای مهم منطقه و جهان به تهران سفر نکردهاند. در چنین شرایطی که رژیم فاقد مشروعیت داخلی و مقبولیت بینالمللی است، امید به فتح گفتوگو با غرب بهویژه آمریکا و دولتهای پرتوان منطقه، به قول اهل حوزه، «اضغاث احلام» یا خیالهای بیپایه و آشفته است.
خامنهای سناریوی پس از خود را تنظیم کرده است علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار پنج شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۱۵ فِورِیه ۲۰۲۴ ۱۰:۴۵
نزدیک شدن به دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان گمانهزنیها را درمورد حضور افرادی با گرایشهای مختلف سیاسی اما در چارچوب نظام ولایت فقیه داغ کرده بود اما نخستین شایعاتی که بهسرعت در آذر و دی رنگ واقعیت گرفت بر آنها خط بطلان کشید و آشکار شد که ولیفقیه دیگر اعتقادی به فرمول «حزب ایران نوین پاینده باد/یک کمی هم حزب مردم زنده باد» ندارد و بز را با شاخ و دل و جگر و فضولاتش یکجا میخواهد. از سی حزب و «کلوز فامیلی» و جمع ذوبشدگان در ولایت فقیه مطلقه و آبشدگان و خاکشدگان فقط ذوبشدگان کامل مجال حضور پیدا کردند. چون حضرتش در چهار پنج شش سال آینده نگران انتقال به بهشت اعلی است و میخواهد کلید بهشت قدرت حتما در جیب نورچشمیاش آقا مجتبی باقی بماند.
بنابراین در کمدی-تراژدی انتخابات اسفند ماه نباید منتظر حادثهای باشیم. رهبر حضور افرادی را که به سپاه پاسداران و بیت وابسته نیستند و آنان را که به رهبر و فرزندیِ مجتبی ایمان ندارند پیشاپیش وتو کرده است.
به گفته همکار روزنامهنگاری در تهران، «انتخابات دوازدهمین دوره شورای قانونگذاری که اسفند ماه آینده برگزار میشود، بسته به اوضاع و احوال کشور، ممکن بود برای برخی از سیاستمداران به معنای مرگ یا زندگی باشد. اما مقام معظم ترجیح داد در هیئت ملکالموت حکم مرگ و زندگی را پیشاپیش صادر کند.» اصولگرایان حاضر بر مسند قدرت هم که درپی حفظ و تحکیم مواضع خود بودند تا پس از خامنهای بر رهبری مجتبی تاثیر بگذارند هم با فروریختن اساسی روبهرو شدند.
لاریجانیها اصلاحطلب نیستند بلکه مصلحتجویان سازشکارند. اما حضرت آقا تحمل هیچ نوع نقّی را ندارند و وقتی خودیهای مطیع مجال ورود به دارالشورا و دارالخبراء را پیدا نمیکنند تکلیف اصلاحطلبان و شبهاصلاحطلبان معلوم است. اصلاحطلبان و اعتدالگرایان به بازگشت به قدرت امید داشتند، ولو بهشکلی محدود، حالا اما پذیرفتهاند که حتی استخوانی هم از سفره قدرت سوی آنها پرتاب نخواهد شد. شیطان در بهشت است و حاجب نخواهد گذاشت به عرصه سیاسی بازگردند، زیرا بازگشت آنان ممکن است مقدمهای برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۵ باشد. همچنین بقای آنان بر مسند قدرت حضور مجتبی را بر کرسی پدر با تردید روبهرو خواهد ساخت. در گعدههای (دورهمیهای آخوندها) منزل آیتالله موسوی بجنوردی (پدر همسر حسن خمینی) تلویحا از بخت محمد خاتمی برای رهبری یاد شده است. اما در صداوسیمای رهبر گفته میشود اگر رژیم سرنگون شود فاصله سید محمد و سید احمد خاتمی فقط سه تیر اعدام خواهد بود. به معنای دیگر، سرنوشت یک نامؤمن به ولایت مطلقه و یک ذوبشده یکی خواهد بود، اما فعلا محمد خاتمی بهتر است برود گل بچیند و احمد در خدمت آقامجتبی دستمالهای ابریشمی را بشوید و خشک و اتو کند. درنهایت البته به حضور هر دو در پای صندوقهای رای نیاز خواهد بود.
در این حال شماری از بهاصطلاح اصلاحطلبان، چپهای سابق، و روسوفیلهای سابق و لاحق، درصددند با حضور در انتخابات رهبر را برای بازگشت به عرصه سیاسی دچار شرم حضور کنند، آن هم در دستگاهی که شرم از لغات ممنوعه است. به ادعای بعضی از نزدیکان روحانی نقشه مشترکی بین او و خاتمی، علی لاریجانی، مجید انصاری، علیاکبر صالحی، سردار علائی، سردار نقاشان و حسن خمینی و پدر همسرش برای مرحله انتقالی بعد از رهبر روی میز است.
البته محمود واعظی رئیس دفتر دوازدهمین رئیس دولت در گفتوگویی درباره برگزاری نشست معنوی روحانی با اعضای دولتش گفته است آقای دکتر روحانی همهساله در عید نوروز یا عید سعید قربان یا عید غدیر روزی را مشخص میکنند و جلسهای در منزلشان برگزار میشود، امسال هم این جلسه برگزار شد. در این جلسه شگفتانگیز صحبتهای مختلفی ردوبدل شد و ربطی به موضوع انتخابات نداشت و اصلا یک جلسه انتخاباتی نبود بلکه یک احوالپرسی ساده بود.
در بین روسای جمهور سابق، بهاستثنای سید ابوالحسن بنیصدر که برکنار شد و از کشور رفت و محمدعلی رجائی که ترور شد، خامنهای بعد از ریاستجمهوری به رهبری رسید، و اکبر هاشمی رفسنجانی نیز برای بازگشت به پارلمان خیز برداشته بود که یاران اطلاحطلبش ، بیش از رهبر، راه او را بستند.
هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس اول تا سوم بود و در انتخابات مجلس ششم که در ۲۷ بهمن ۱۳۷۹ برگزار شد، از تهران نامزد نمایندگی مجلس شد. در این انتخابات، هاشمی، سیویکمین کاندیدای تهران، نتوانست وارد مجلس شود، اما با ابطال آرای برخی از صندوقها نام علیرضا رجائی حذف شد و هاشمی رفسنجانی به جای او وارد مجلس شد. اما هاشمی، که آرزوی ریاست مجلس را داشت، حاضر به حضور ذلیلانه در مجلس نشد.
محمد خاتمی رئیس جمهور دیگری است که پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش برای حضور در مجلس قدمی برنداشت، اما ائتلاف فراکسیون تحت رهبری او، یعنی اصلاحطلبان و اعتدالیون، از روحانی و فهرستی حمایت کردند که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان درباره آن توافق کرده بودند. اما از آن فهرست فقط هفت نفر در شهرهای دور بدون داشتن اندک بختی برای پیروزی تأیید صلاحیت شدند.
محمود احمدینژاد پس از پایان دوره ریاستجمهوری خود مستقیماً از فهرست مشخصی حمایت نکرد، اما حضور نمایندگانی که در دولت احمدی نژاد سمت داشتند در مجلس یازدهم حائز اهمیت است.
روحانی باور داشت وابستگانش هم در مجلس شورا و هم در خبرگان فراکسیون قدرتمندی تشکیل خواهند داد و بعد از خامنهای حسن خمینی، مجید انصاری، موسوی بجنوردی و خود او مجال ظهور و میدانداری خواهند یافت.
حضور دو رئیس سابق شورا نیز در جبهه روحانی به این جبهه وزن بیشتری داده بود. در سالهای اخیر علیاکبر ناطق نوری، رئیس مجلس پنجم، و علی لاریجانی، رئیس مجلس هشتم تا دهم، از جناح اصولگرا فاصله گرفتند و در میانه سیاست ایران قدم میزدند. به گفته ناطق نوری شاید او سیاست را رها کرده باشد، اما سیاست او را رها نکرده است و همچنان یکی از تاثیرگزارترین چهرههای سیاسی ایران به شمار میآید.
لاریجانی که صلاحیتش در انتخابات ریاستجمهوری گذشته تایید نشد احتمالا برنامههایی برای ریاستجمهوری آینده دارد که مجلس اعتدالگرا میتواند سکوی پرتاب خوبی برای آن تلقی شود.
اما رهبر رژیم اسلامی عملا امکان حضور مجدد اصلاحطلبان را تا اطلاع ثانوی مسدود کرده است. در این میان شورای مطیع و بیاراده نگهبان حتی اراده انتخاب ۴ نماینده بیرون از صورت تقدیمی دفتر رهبری را از خود نشان نداد.
ازجمله وظایف شورای نگهبان که در قانون اساسی مقرر شده نظارت بر انتخابات است. براساس اصل ۹۹ و اصل ۱۱۸ قانون اساسی، نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و ارسال آرای عمومی و همهپرسی برعهده شورای نگهبان است.
بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی تصریح میکند که صلاحیت نامزدهای ریاستجمهوری باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان برسد تا شرایط مقرر در قانون اساسی را داشته باشد. براساس ماده ۳ قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبری و آییننامه داخلی آن، بررسی صلاحیت نامزدهای عضویت در مجلس خبرگان رهبری قبل از انتخابات منوط به تایید فقهای شورای نگهبان است. شورای نگهبان مرجع تشخیص صلاحیت یا عدم صلاحیت نامزدها است. همچنین بر اساس اصل ۱۲۱ قانون اساسی، رئیسجمهور در جلسهای که با حضور رئیس قوه قضاییه و اعضای شورای نگهبان تشکیل میشود، در شورا (مجلس) سوگند یاد میکند.
مطابق اصل ۱۱۱ قانون اساسی، از دیگر وظایف شورای نگهبان حضور (یکی از فقهای شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام) در شورای موقت رهبری (برای جایگزینی راهنما در صورت فوت یا غیبت) است.
با این حساب رهبر رژیم برنامه پس از خود را از الف تا ی تنظیم کرده است اما ای بسا آرزو که خاک شود! ملتی بزرگ که در طول تاریخ قصه کاوه و ضحاک و فریدون را بارها تکرار کرده است این بار نیز رؤیای رهبری را به کابوسی گران راهبر خواهد شد.
موسسه گمان که توسط عمار ملکی اداره می شود امروز در چهل و پنجمین سالگرد انقلاب ٢٢ بهمن در آخرین نظرسنجی “علمی” و مستند خود که در تلویزیون ایران اینترنشنال نیز تبلیغ شده است با آمار و ارقام مدعی است که ۶٠ درصد مردم ایران خواهان “براندازی” رژیم نیستند. در بخش گرایش سیاسی ایرانیان گزارش نتایج نظرسنجی که در نیمه دوم بهمن ماه سال جاری صورت گرفته است, این چنین آمده است:
نتیجه این نظرسنجی نشان می دهد که حدود ۴٠% جامعه “خواهان براندازی جمهوری اسلامی به عنوان پیش شرط هر تغییر”؛ ٢۵% خواهان “تحولات ساختاری”؛ ١١% “خواهان حفظ اصول و ارزش های انقلاب و حامی سیاست های نظام و رهبری”؛ و ٩% خواهان اصلاحات تدریجی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی” هستند, و حدود ١۴% هم خود را متعلق به هیچ یک از این گرایش ها نمی دانند. موسسه گمان سپس با ارائه نموداری از گرایش سیاسی ایرانیان در طی دو سال گذشته (نمودار شماره ٧) نتیجه گیری می کند و گزارش می دهد:
” نمودار ٧ پایگاه اجتماعی گرایش های سیاسی در داخل ایران را در چهارچوب نظرسنجی اخیر موسسه گمان در دو سال گذشته نشان می دهد. مشاهده می شود که بعد از فروکش کردن اعتراضات سراسری سال گذشته, گرایشات سیاسی در ایران به وضعیت سالهای گذشته بازگشته است و کماکان تغییر محسوس در میزان پایگاه دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا مشاهده نمی شود”
نمودار ٧ نشان می دهد که در دی ماه ١۴٠١ بیش از ۶٠% جامعه “خواهان براندازی بودند”. اما اکنون (در بهمن ١۴٠٢) به دامان “نظام کودک کش” باز گشته اند و اینک فقط ۴٠% درصد خواهان براندازی هستند؛ یعنی کمتر از اسفند ١۴٠٠ و بیش از بیست درصد کمتر از دی ١۴٠١. خوب ! به زبان ساده و بی تعارف بگویم که بدین ترتیب تکلیف ما اپوزیسیون برانداز کاملا روشن است. بر طبق ادعای موسسه گمان ما نه تنها در روشنگری برای لزوم براندازی جمهوری اسلامی موفقیت یا پیشرفتی نداشته ایم, بلکه پسرفت بیش از ٢٠% داشته ایم که قابل تامل می باشد.
از خواننده این سطور درخواست جدی دارم تا این نوع به اصطلاح نظرسنجی ها را جدی بگیرند. چون دولت ها و نهاد های بین المللی بجای گوش فرادادن به ادعاهای اپوزیسیون, به اینگونه نظرسنجی های به ظاهر علمی که توسط یک موسسه به ظاهر بی طرف و وابسته به نهاد دانشگاهی یک کشور اروپایی انجام میشود, اهمیت بیشتری می دهند. بخصوص اینکه لابی های بیشمار جمهوری اسلامی و رسانه های طرفدار رژیم آن را برجسته می کنند. و شوربختانه اسفاء که اینگونه است که امروز صبح در سالگرد انقلاب بهمن ۵٧ از وقتی “خواب گران” بیدار شدم, نه تنها پی بردم که یک روز از عُمر من کم شده و یک روز دیگر (و یک سال دیگر) به عُمر جمهوری اسلامی اضافه شده, بلکه خبر علمی و مستند جدید موسسه گمان و سایت ایران اینترنشنال این است که مردم شعار “اصلاح طلب اصولگرا, دیگه تمومه ماجرا” را پس گرفته اند و در مقایسه با سال گذشته بیش از ٢٠% آنها به دامان “نظام کودک کش” بازگشته اند. چه هدیه ای بهتر از این برای رژیم جهل و جور و جنایت در ٢٢ بهمن؟
کلام آخر اینکه باید اینگونه به اصطلاح گزارش ها و نظرسنجی ها را جدی گرفت, چون نهادهای بین المللی و حتی دولت ها بیشتر به آنها اتکاء می کنند تا به ادعای اپوزیسیون که به درستی می گوید اکثریت ملت ایران خواهان براندازی رژیم هستند چون به این نتیجه رسیده اند که امکان تغییر و اصلاح این رژیم وجود ندارد. ۴۵ سال تجربه این حقیقت تلخ را ثابت کرده است. قریب به یک سال پیش در مقاله ای بنام ” داستان عمار ملکی و آمار الکی” به این حقیقت تلخ اشاره کردم و بقول حافظ نوشتم: ” پای ما لَنگ است و منزل بس دراز / دست ما کوتاه و خرما بر نَخیل”.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
یکشنبه ٢٢ بهمن ١۴٠٢
روزهای سخت ولی فقیه آغاز شده است
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۱۰ فِورِیه ۲۰۲۴ ۱۱:۱۵
از ولادت حزبالله به دست قابلهای به نام علیاکبر محتشمی از رحم جنبش «امل» در سال ۱۹۸۲، بیش از ۴۲ سال میگذرد. جوانان امل اسلامی در پی بیعت با شیخ صبحی الطفیلی، از شاگردان محمدحسین فضلالله، ضمن بیعت با خمینی با نیابت محتشمی، بساطی را برپا کردند که امروز با ۲۰هزار کادر، کارمند، فرمانده و رهبران روحانی، در صدر گروههایی قرار دارد که حلقه در مهر ولی فقیه دارند و به فرمانش میدرند و میبرند و میبلعند.
حکایتشان شباهتهایی با ساکنان قلعه الموت و سربداران سبزوار دارد و با داشتن هشت لواء (تیپ)، ۱۲ کتیبه مستقل (هنگ مستقل)، فوجهای بیشمار داخلی (لبنانی و سوری) و خارجی (عراقی، یمنی، افغان، پاکستانی، نیجریهای، آفریقای جنوبی، تایلندی و آذربایجانی)، مشاوران و آموزگاران ایرانی، تجهیزات گسترده قاچاق و پولشویی، سازمانهای آموزشی و تبلیغانی، واحد زنان و مجموعهای زیرزمینی و برزمینی در صور، مرجعیون، اقلیم تفاح و ضاحیه بیروت، ۱۷ نمایندگی آشکار و پنهان در آفریقا، آسیای شرقی و آمریکای لاتین، امروز به بزرگترین سپاه ترور درخدمت نظام ولایت فقیه تبدیل شده است. دبیرکل نخستش در صف دشمنان، دومی عباس الموسوی در زمره مردگان، و دبیرکل فعلیاش، حسن نصرالله، درمقام نایب جهانی ولیفقیه، لبنان را اشغال کرده است.
از گروههای درونی حزبالله اینبار روی «وحده رضوان الخاصه» (یگان ویژه رضوان) تمرکز کردهام.
حزبالله لبنان در اولین روز سال ۲۰۲۳ ویدیویی در تلویزیونهای المنار، المیادین و العالم منتشر کرد که در آن نیروهایی با لباس ویژه نظامی مجهز به دوربین دید در شب و انواع سلاحهای کوچک و بزرگ در تاریکی شب عملیات انجام میدادند و دیوار سیمانی منفجر میکردند. به نظر میرسید این دیوار نماد مرز لبنان و اسرائیل است و پس از عبور از آن، در تاریکی به سمت اسرائیلیهای خیالی، ستاره داوود و دیگر اهداف، آتش میگشودند.
این نیروها از نظر ظاهری شباهتهای آشکاری با نیروهای تیپ ویژه نوهد ارتش و ۶۶ خاص سپاه پاسداران داشتند.
این نیروهای ویژه در پایان ویدیو پا به ساحلی گذاشتند که به نظر میرسید دریاچه جلیل یا طبریه در شمال اسرائیل است، پس از آن آیهای از قرآن روی صفحه نمایش ظاهر شد که ارتش دشمن را به غرقشدن تهدید میکرد.
این نیروها بخشی از «یگان ویژه رضوان» بودند که از نیروهای نخبه حزبالله لبنان تشکیل میشوند.
رسانههای اسرائیلی نیز سال گذشته گزارشهای مفصلی از نیروهای ویژه یگان رضوان منتشر کردند که تصویرهای مبهم و ترسناکی از توان عملیاتی این نیروها ترسیم میکرد.
مطابق اطلاعات تقریبا موکد، بیشتر واحدهای رضوان در پایگاه نیروی مخصوص منجیل و قدس سپاه در رشت آموزش دیدهاند.
با شروع جنگ غزه و درگیری با حزبالله در مرز شمالی اسرائیل، نام این یگان ویژه بیشازپیش در گزارش رسانهها و تحلیلهای نظامی اسرائیل مطرح شد، تا اینکه یکی از فرماندهان ارشد آن به نام وسام حسن الطویل در حمله هوایی اسرائیل به جنوب لبنان کشته شد.
ماموریت یگان ویژه رضوان چیست؟
ارتش اسرائیل تنها پنج سال قبل از انتشار ویدیوی تبلیغاتی نفوذ نیروهای رضوان، در ژانویه ۲۰۱۸ مقالهای را در وبسایت خود منتشر کرد که در آن آمده بود، حزبالله در حال آموزش نیروهای ویژه برای عبور از مرز، نفوذ به خاک اسرائیل و حمله به شهرها و روستاهای شمال این کشور است.
چنین سناریویی با عنوان «اشغال جلیل» – در شمال اسرائیل – خوانده شد که در آن گروههای کوچکی از نیروهای نخبه و بسیار آموزشدیده «یگان رضوان» با نفوذ به شهرها، به کشتار دستهجمعی ساکنان اقدام میکنند و شهروندان را گروگان میگیرند.
این سناریو آشنا در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ اتفاق افتاد، اما نه آنگونه که ارتش اسرائیل انتظار داشت و در آن مقاله آمده بود؛ این نیروهای نخبه حماس بودند که چنین عملیاتی را در جنوب اسرائیل انجام دادند و جنگ جدید غزه را آغاز کردند.
ترس اسرائیلیها از تکرار این سناریو در مرز شکننده شمالی با لبنان که یگان ویژه حزبالله نیز در آنجا مستقر است، دو چندان شده است.
به همین دلیل، اسرائیل از این نیروها خواست که به ۳۰ کیلومتری از منطقه مرزی عقبنشینی کنند و هشدار داد که اگر داوطلبانه این کار را انجام ندهند، آنها را به عقبنشینی مجبور خواهد کرد.
تخمین زده میشود که یگان رضوان شامل بیش از ۲۵۰۰ نخبه نظامی است که در گروههای کوچک – کمتر از ۱۰ نفر – فعالیت میکنند و از ظرفیت عملیاتی بالا و اختیار تصمیم گیری مستقل برخوردارند.
ماموریت ویژه یگان رضوان «تهاجم به منطقه جلیل در شمال اسرائیل» است.
اما هسته اصلی این یگان نخبه حزبالله که اخیرا نامش بر سر زبانها افتاده است، سالها پیش شکل گرفت. یگانهای ویژه حزبالله مدتها است که برای حملات برقآسا به خاک اسرائیل آموزش دیدهاند و گفته میشود نیرویی که اکنون به نام یگان رضوان شناخته میشود دستکم از سال ۲۰۰۶ وجود داشته است، همان سالی که سربازان حزبالله سربازان اسرائیلی را در یک حمله فرامرزی به گروگان گرفتند و جنگ تابستانی سال ۲۰۰۶ آغاز شد.
این نیروها در آن زمان با نام «نیروی مداخله سریع» فعالیت میکردند، اما پس از کشتهشدن عماد مغنیه که به نام عملیاتی «حاج رضوان» شهرت داشت، نام آن به یگان رضوان تغییر یافت.
عماد مغنیه نفر دوم حزبالله بود که شاخه نظامی آن را هدایت میکرد و در انفجاری در دمشق در فوریه ۲۰۰۸ کشته شد. او که روابط بسیار نزدیکی با سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس داشت، بهعنوان بنیانگذار نیروهای مداخله سریع شناخته و بعدها نام عملیاتی او روی این نیروها گذاشته شد.
مسئولیت اصلی آموزش نظامی یگان رضوان همانگونه که پیش ازاین یادآورشدم، برعهده سپاه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یگان ویژه صابرین نقش مهمی در این امر ایفا کردند.
تیپ ویژه الصابرین متشکل از نیروهای برجسته است که برای جنگیدن در شرایط سخت جغرافیایی و اقلیمی و شرکت در جنگهای نابرابر، آموزشهای نظامی، جسمی و روانی گستردهای دیدهاند.
ماموریت و ویژگیهای عملیاتی یگان رضوان شباهت زیادی به تیپ الصابرین سپاه پاسداران، واحد ۶۶ نیروی تکاور سپاه پاسداران و بعضی واحدهای تیپ نوهد دارد و دور از ذهن نیست که واحد ۶۶ در کنار الصابرین بهنوعی در آموزش نیروهای ویژه حزبالله نقش داشته باشد.
این بار عماد مغنیه با طرح مداخله سریع در زیر خاک خفته است، اما جانشینش سید علی (الطباطبایی)، دستپرورده مغنیه و حاج قاسم، هست. وزارت خارجه آمریکا با انتشار طرحی از چهره الطباطبایی، او را یکی از فرماندهان ارشد نظامی حزبالله توصیف کرده که فرماندهی نیروهای رضوان در سوریه و یمن را برعهده داشته است. همچنین گفته شده که اقدامهای این گروه در سوریه و یمن «بخشی از تلاشهای تشدیدشده حزبالله برای ارائه آموزش، امکانات و نیروی انسانی برای حمایت از فعالیتهای مخرب منطقهای آن است».
جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ آغاز شد و نیروهای حزبالله در چند سال اول وارد جنگ نشدند. با این حال، این نیروها از سال ۲۰۱۵ به همراه سایر گروههای مورد حمایت رژیم جمهوری اسلامی ایران، از جمله شبهنظامیان شیعه عراقی، برای حمایت از دولت بشار اسد و جنگ علیه داعش، جبهه النصره و سایر گروهها وارد میدان نبرد در سوریه شدهاند که اکثر آنها را جمهوری اسلامی ایران و رژیم سوریه حمایت میکنند.
یگان رضوان نقش برجستهای در جنگ سوریه ایفا کرد و طباطبایی مسئولیت ایجاد زیرساختهای نظامی حزبالله در جنوب سوریه در نزدیکی مرز اسرائیل را برعهده گرفت.
بر اساس این گزارش، یگان رضوان با همراهی شبهنظامیان شیعه عراقی ازجمله جنبش النجبا در عراق و همچنین لشکر فاطمیون افغان وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نبردهای مهمی مانند قصیر شرکت کردند. نیروهای یگان رضوان که در شهرهای سراقب و ادلب مستقر بودند، عملیات در سوریه را هدایت میکردند. تخمین زده میشود که در آوریل ۲۰۲۱، حدود ۸۰۰ سرباز نیروی ویژه یگان رضوان در حلب و ادلب حضور داشتند.
هدف اسرائیل به خاک کشیدن تکتک افراد واحدهای رضوان است، هدف آمریکا نابودی نجبا و حزبالله عراق و هدف جمهوری اسلامی کاشتن تخم وحشت در دل اسرائیل و حامیانش در غرب است، اما اینک این وحشت دربین شهروندان اسرائیلی و سربازان جوان زیر پرچم ریشه میدواند. جهان عرب نیز این نگرانی را حس میکند. جهان با استمرار جمهوری جهل، جور، فساد و ترور، روی خوش نخواهد دید. سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، همان خیالها را که هیتلر و موسولینی داشتند، در سر میپروراند.
مصلحت ایران و جهان اقتضا میکند بهجای دلجویی از ارباب فقیه و پیچاندن گوش کنیز مطبخی، سر ارباب را نشانه رفت. کشتن الطباطبایی و سنوار و الکعبی دردی را دوا نمیکند، اما چنانکه دیدیم وحشت آیتالله خامنهای، به تجدیدنظر در اطوارش منجر میشود. نگاه کنید چگونه برای برای جلب و جذب مردم به انتخابات، خانم جوانی با روسری میرقصد و دست میزند و مردم حیرتزده را به رقص و پایکوبی دعوت میکند.
حکومتی که تیم فوتبالش هم حسرت سوءاستفاده از پیروزی را به دل رهبرش گذاشت، لیاقتی بیش از این ندارد که بر حاج رضی، عماد، عبود، کعبی و حاج قاسم نوحه بخواند. ملت بزرگ ما این مجموعه را تروریستهایی میدانند که نسل قبلی آنها اگر ذرهای غیرت و جوانمردی در وجودشان بود، سند بدبختی ملتی بزرگ و فرزانه را در گوادلوپ امضا نمیکردند؛ رهایی از شر ولایت فقیه کار سنگینی نبود.
ملتی که شاهزاده رضا پهلوی و شهبانو فرح دارد، بانوی زندانیاش، فاطمه سپهری، آوای رهایی را از زندان به جان و دل ما مینشاند و رهنوردش در پای دار آواز میخواند؛ این ملت وصلههای ناجور حزبالله، حماس، جهاد، عصائب، تیپ عباس و سپاه قدس را از پیکر مقدس ایران پاک خواهد کرد.