یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

شمخانی؛ از نعلین‌پوشی در فرمانداری تا هتل اسپیناس / علیرضا نوری زاده

هر جا پای کشتار و سرکوب و اعدام و البته فساد در کار است، آقایان گروه منصورون هم هستند
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۱ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ اُکتُبر ۲۰۲۵ ۱۰:۴۵

علی شمخانی- ایندیپندنت فارسی

در وصف احوالات سردار دریادار علی شمخانی، حافظ شیرازی نغزترین و کوتاه‌ترین وصف‌ها را برای نسل‌هایی که پس از او آمدند و می‌آیند، به جا گذاشته است. نخست آنکه «یارب روا مدار که گدا معتبر شود» و بعد، وصف دوم که دایره شمول گسترده‌تری دارد و همه اهالی ولایت فقیه را در برمی‌گیرد: «زاهدان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند»

من با دکُلته پوشیدن ستایش شمخانی، لباس عروس خریدن از مزون‌های پاریسی، لباس زیبا و گرانبهای عارفه بانو، همسر سوم شمخانی (مادرعروس)، انگشتر الماس عروس و کمی گرانبهاتر، خاتم سفارشی مادرشان از هدایای علی‌ خان در سفر به دبی برای همسر زیبایش، هیچ مخالفتی ندارم. برگزاری عروسی چند میلیاردی در هتل اسپیناس پالاس تهران را هم عیب نمی‌دانم.

در هر نظامی، اهالی حکومت به مکنت و دولت می‌رسند و چون اغلب نوکیسه‌اند، از افراط و تفریط در نمایش ثروت و اعتبارشان پرهیزی ندارند. بر عکس آن‌ها که اعتبارشان مدیون خانواده و نیاکانشان یا اعتبار و جایگاه فرهنگی و انسانی آن‌ها است، از این نوع نمایش‌ها پرهیز می‌کنند.

مشکل من و میلیون‌ها ایرانی، مکتبی است که رنگ دین دارد، اما سر تا پا پر از فریب و نفاق و دروغ‌زنی است. آن‌ها که نمازشان فریب است و صیامشان تزویر، بین نافله‌ها سر می‌برند و پس از دعای کمیل، چشم‌ها را از بینایی محروم می‌کنند. مکتبی که هم شقاوت چنگیزی دارد و هم فساد شاه سلطان‌حسینی. هم جلادباشی دارد و هم لعابچی‌باشی. خلوتش آلوده است و جلوتش، بی‌شرمی و جنایت. صدها پولدار برای دختر و پسرشان در هتل اسپیناس جشن می‌گیرند، شمخانی هم روی آن‌ها، اما… .

یکی از دلائل رشد عجیب شمخانی عرب بودن او و ارتباطش با عشایر شیعه عراقی در منطقه بصره بود. رژیم که در سرکوبی عرب‌های ایران، همچون بلوچ‌ها و کرد‌ها و لر‌ها و بختیاری‌ها و شاهسونی‌ها و تالشی‌ها، بی‌رحم بود، با اتکا به شمخانی بیشر عرب‌ها را تحت کنترل داشت.

ساده‌زیستی و مدیریت سرکوبگرانه شمخانی توجه خامنه‌ای را به او جلب کرد تا جایی که به وزارت سپاه رسید. روزی که خامنه‌ای شمخانی را به فرماندهی نیروی دریایی ارتش (و سپاه) منصوب کرد، صدای بسیاری از افسران نیرو دریایی ارتش درآمد. تا آنکه شمخانی یونیفرم سپید زرین‌نشان نیروی دریایی ارتش را بر تن کرد و فرماندهان نیروی دریایی را به دفترش خواند و در آنجا با نطقی حساب‌شده، آنان را آرام کرد.

لب کلامش این بود که حق با شما است و من استحقاق این منصب را ندارم، اما به هر دلیلی، امروز اینجا نشسته‌ام و با امکاناتی که می‌گیرم، قصد بازسازی نیروی دریایی را دارم. کمکم کنید. این به نفع شما و نیروی دریایی است.

ورود شمخانی به مافیای سپاه پس از این دوران آغاز شد و ثروت و تجمل سردار را به وادی دیگری کشاند. فرزندانش از همسر اول، آذرمیدخت طباطبایی، زنی محجبه و دور از زندگی اجتماعی، عاطفه و زینب و حسن و حسین را با پول کلان و ضیاع و عقار، زبان عتاب بست و برج شمخانی در خیابان وزرا جولانگاه اهل بیت نخست شد و سردار دل‌مشغول با معصومه خانم، همسر دوم. اما آن که دل از کف او ربود، عارفه خانم بود؛ مادر ستایش که در فیلم عروسی کنار دختر و همسرش راه می‌رود، می‌رقصد و در لندن پنت‌هاوس دارد با ستایش دخترش و در خیابان فرشته، در درکه و در کردان و رامسر، در فرمانیه و در تهران ویلاهایی به نام دارد.

البته دخترش از همسر اول، یعنی همسر حسین میرمحمدعلی‌آذر، همان کسی است که حکایت ویلای باشکوه او به نام کودک خردسالش شهره خاص و عام است؛ ویلایی که طبقه اضافی آن در لواسان تخریب شد.

سردار دریادار در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی با این واقعیت که فرد مورداعتماد رهبر است، توانست در منطقه و اروپا اعتباری دست‌وپا کند. گزارش دیدار او با جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در تیرماه ۱۴۰۱ واقعا نشان می‌دهد که شمخانی تا چه میزان نفوذ و اختیارات دارد.

آرامش در روابط با امارات و سپس ورود به مسئله مصالحه با عربستان سعودی موفق‌ترین عملکرد او در مقام دبیری شورای عالی امنیت بود و جایگاه شمخانی را در مرکز تصمیم‌گیری‌ها، فراتر از دیگر همردیفانش، قرار داد. یادمان نرود او از زمان محمد خاتمی که در کابینه‌اش وزیر دفاع بود، عشق خود به ریاست‌جمهوری را پنهان نکرد، اما اعتقاد سیدعلی خامنه‌ای به اینکه یک نظامی نباید در راس دولت قرار گیرد، او و قالیباف را چندین نوبت ناکام کرد، هرچند ماندگاری او در بالاتری سطوح قدرت حفظ شد.

ببینید او درباره با مواضع سیاسی‌ و رقبای انتخاباتی‌اش چه می‌گوید: «علی شمخانی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام که در دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، می‌گوید که در هیچ انتخاباتی به آقای روحانی رای نداده بود. او در مصاحبه‌ای به مناسبت روز دانشجو به وب‌سایت خبری نورنیوز می‌گوید که من نه به احمدی‌نژاد رای دادم، نه به رئیسی و نه به روحانی. هیچ وقت. اما به پزشکیان رای دادم … به هیچ‌کدام از آن روسای‌جمهور رای ندادم. آدم‌های رقیبشان مناسب‌تر بودند.»

او در این مصاحبه از عملکرد روحانی در برجام هم انتقاد می‌کند و می‌گوید: «روحانی هیچ قصدی برای واکنش به خروج آمریکا از برجام نداشت… او می‌خواست به تلافی، موانع قاچاق مواد مخدر و ورود افغان‌ها به اروپا را بردارد، اما این راهش نبود… ما قانون راهبردی را طراحی کردیم که تنها راه مقابله بود.»

این سخنان او در حالی بیان می‌شود که روحانی در بخشی از خاطراتش از دوران ریاست‌جمهوری که اواخر مرداد منتشر شد، نوشته است که خامنه‌ای ابتدا با انتخاب دریابان علی شمخانی به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی «مخالف» بود. روحانی می‌گوید خودش هم بعد از این انتصاب «پشیمان» شد، اما «دیگر راه بازگشت مناسبی» وجود نداشت. او درباره انتخاب شمخانی نوشته بود: «او فکر نمی‌کرد من ایشان را معرفی کنم، چون دامادشان در جریان انتخابات علیه شخص من فعال بود، اما می‌گفتند دامادش را قبول ندارد و با او رابطه ندارد.»

شمخانی از «اصحاب خمسه ولایت» است که همراه با محسن رضایی، یحیی رحیم صفوی، محمد باقر قالیباف، و غلامعلی رشید به‌لقاءالله پیوسته، از روزهای پیش تا همه روزهای پساانقلاب، به عبای ولایت چنگ انداخته‌اند.

رضایی و شمخانی در قتل پدر گرامی دکتر مهرزاد بروجردی، رئیس دانشگاه در آمریکا (مدیر سرشناس صنعت نفت قبل از انقلاب)، در ترور مستشار آمریکایی و سرنگونی هلی‌کوپتر هوانیروز حضوری پررنگ داشتند. بعد از انقلاب هم که تکلیف روشن است. هر جا پای کشتار و سرکوب و اعدام و البته فساد در کار است، آقایان گروه منصورون هم هستند؛ هم در میدان‌های شهر برای کشتن و کور کردن، هم در ویلای همسرانشان در قیطریه و هم در عروسی ستایش بانو در هتل اسپیناس پالاس. حکومت عدل «علی» و ولایت فقیه جز این هم نباید باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

رژیم ضد‌ اسرائیل نیست، ضد یهود است / علیرضا نوری زاده

گناه علی شریعتی که نخستین آتش را در وادی اندیشه، نه برای تنویر و روشنگری، بلکه برای تخریب و ویرانگری و ضد فرهنگ و تمدن غرب و علیه یهود روشن کرد، کمتر از گناه خمینی نبود. بدبختی این است که شاگردان و همپالکی‌های او هنوز هم دست‌بردار نیستند.
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۱۷ اُکتُبر ۲۰۲۵ ۱۰:۳۰

غیبت نماینده‌ای از ایران در نشست تاریخی شرم‌الشیخ نشانه دیگری بود از اینکه رژیم ضد یهود است نه ضد اسرائیل. ضد صلح است و نه حامی آزادی ملت فلسطین و برپایی دولت مستقل فلسطین.

سال‌ها پیش در مقاله‌ای نوشتم: جمهوری ولایت فقیه ضد اسرائیل نیست، ضد یهود است. شاید در آن تاریخ کسانی که به باور آن‌ها اسلام اصحاب کتاب از یهود و نصاری و حتی زرتشتی‌ها و صائبه را به رسمیت شناخته است و اهل ذمه‌شان می‌داند، در سخن من وجه مبالغه‌ای دیدند، اما من می‌گفتم این‌ها پیرو اسلام ناب انقلابی از نوع «ولایتی‌» آن‌اند که دشمن خونی یهودیان است و اگر دستش برسد، در نابود کردن قوم یهود تردید نمی‌کند.

در حالی که رژیم مدعی دشمنی با اسرائیل به‌عنوان یک کیان سیاسی و جغرافیایی است، خوب که دقت کنیم، می‌بینیم هدفش همه یهودیان است. استفاده از واژه «صهیونیست‌ها» در یاد کردن از مردم اسرائیل بهترین گواه بر این مدعا است که اهالی ولایت فقیه یهودستیزند، وگرنه دست‌راستی‌های اسرائیل بهترین متحدان رژیم به شمار می‌روند.

طی سال‌های اخیر، هر جا افراطی‌های اسرائیل کم ‌آوردند، رژیم با خطاب سیاسی و عملکردش، به یاری‌‌شان شتافته است. فکرش را بکنید. اگر رژیم جمهری اسلامی دست در حلقه زلف حماس و جهاد و حسن نصرالله و احمد جبریل نمی‌کرد، راست‌های اسرائیلی چگونه می‌توانستند از الزامات کشورشان نزد جامعه جهانی شانه خالی کنند و سیاست انکار حقوق ملت فلسطین و ادامه تصرف سرزمین‌هایشان را توجیه کنند؟

اسلام ناب ولایی از همان آغاز انقلاب به روی پیروان مسیح و موسی شمشیر کشید و پس از آنکه تعدادی از کشیشان مسیحی را به قتل رساند، باقی را در بیم و امید نگاه داشت تا ضمن ستایشگری «مقام معظم رهبری»، مراقب باشند دست از پا خطا نکنند وگرنه سرنوشت کشیش دیباج و هوسپیان و سودمند و میکائیلیان و… در انتظار آن‌ها است.

باری، گفتم که جمهوری اسلامی ضد یهود است. درست مثل رایش سوم. فلسفه‌ رایش هزار ساله بر پایه تبعیض نژادی و مذهبی استوار است. در این نوع تفکر، تنها پیروان اسلام ناب انقلابی حق حیات دارند. چنین است که می‌بینیم اسلام طالبانی ولایت فقیهی روزبه‌روز به اسلام طالبانی ملاعمری نزدیک‌تر‌ می‌شود.

رایش هزار ساله امروز به برکت حضور ولایت فقیه در ایران‌زمین و افراط‌گرایان سنی در پاکستان و افغانستان و غزه و یمن و سومالی پیش می‌رود. نفرت از غرب، بیزاری از تمدن و فرهنگ غرب، اولویت بخشیدن به نابودی و مرگ به‌عنوان هدف غایی زندگی، نفی ارزش‌های انسانی و در راس همه آن‌ها عشق و دوستی، منع بهره‌مندی اتباع از لذایذ دنیوی و مشروع و جایز دانستن همه لذایذ حرام برای خود، از جمله اصول بنیادین بساطی شود که در دارالایمان غزه و جنوب بیروت و وزیرستان پاکستان و افغانستان و البته در ام‌القرای دارالخلافه طهران از ۴۶ سال پیش برپا شده است.

پاکستان مار در آستین پرورد. دکتر نجیب‌الله را که حاضر نشد معبر کشورش با چین را به پاکستان واگذار کند، همراه با ملاهای طالبان در برابر دفتر سازمان ملل و سفارت فرانسه به قتل رساند و ملا عمر را بر کرسی خلافت نشاند، بی آنکه گمان برد این‌ها فردا امنیت و حاکمیت خودش را به خطر خواهند انداخت و حالا دارد هزینه یک حماقت تاریخی را می پردازد.

اگر خطای رژیم ولایتی و ابوهای حماس و سیدحسن و هاشم صفی‌الدین در ارزیابی قدرت خود پیش از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نبود، امپراتوری وحشت و جنایت امروز در اوج اقتدار در منطقه حکمفرمایی نمی‌کرد. در باب هر یک از این احکام در دو وجه شیعه علوی ولایی و افراط‌گرایی سنی جهادی مثال‌هایی می‌آورم.

در دارالایمان غزه، حکومت غیرقانونی معزول ابوهای حماس و جهاد با برقراری قوانین اسلامی، به جداسازی دختران و پسران در مدارس و دانشگاه‌ها پرداخت، جلوس پسرها و دخترها را کنار هم در کافه‌ها، اتوبوس و اماکن عمومی غیرقانونی اعلام کرد، زنان در تابستان حق استفاده از دریا با لباس شنا را نداشتند، در جشن‌های میلاد مسیح و سال نو، پخش موسیقی شاد و رقص در هتل‌ها ممنوع بود، اگر زنی را در حال کشیدن قلیان می‌دیدند، بلافاصله دستگیرش می‌کردند و حجاب نیز عملا نه فقط برای زنان مسلمان بلکه برای مسیحیان نیز به مرور اجباری شد.

در این حال خانواده رهبران حماس از جمله خالد مشعل و محمود زهار و موسی ابومرزوق در دمشق و قاهره و بیروت و دوحه در ویلاهای آنچنانی از همه مواهب زندگی برخوردار بودند و فرزندانشان در لندن و لس‌آنجلس و شیکاگو و پاریس، با دلارهای اهدایی ولی فقیه، نماد اسلام ناب انقلابی ولایی، به انجام دادن همه منهیات مجاز بودند.

در جنوب بیروت، حزب‌الله خاک مرگ بر سر ساکنان این بخش از بیروت و جنوب لبنان پاشید، کافه‌ها و شبکده‌ها را قبای اسلام پوشاند و عرضه مشروبات الکلی را ممنوع کرد. در حالی که آقازاده‌ها و خانم‌زاده‌های رهبران حزب در ویلاهای باشکوه بدون مشرف در صیدا و صور و مرجعیون با استخرهای خصوصی و زمین تنیس و… عشق دنیا را می‌کردند و مردان حزب‌الله با صیغه‌های ریز و درشت، به لطف عطایای ولی امر مسلمانان، به بهشت واقعی دست یافته‌ بودند.

در نجف حشدالشعبی و سازمان بدر و الدعوه اگر یک پسر و دختر برای دیدن یکدیگر و لحظاتی گفتگو به گوشه پارکی می‌رفتند یا در قبرستان وادی‌السلام قدم می‌زدند، آسمان به زمین می‌آمد و کفر جهان را می‌گرفت.

آن وقت روحانیون ایران، قحطی و گرانی و خشکسالی علتش بی‌حجابی یا بدحجابی بانوان و توطئه استکبار و صهیونیسم است. جلو پسران و دختران را در خیابان می‌گیرند که به چه حقی کنار هم راه می‌روید یا چرا در یک خودرو نشسته‌اید. مهمانی‌های شبانه مختلط ممنوع اعلام می‌شود، حتی اگر مهمانان همگی قوم و خویش و از یک فامیل و طایفه باشند، اما فسق و فجور در شنیع‌ترین اشکالش برای اهل ولایت فقیه مجاز است.

وجه بن‌لادنی-ملاعمری تندیس‌‌های بودای فرزانه را ویران می‌کند و وجه ولایی اثنی‌عشری‌، به ویران کردن مزار کوروش و تخت جمشید و مقبره استر مردخای کمر بسته است.

آقای باراک حسین اوباما و با چهار سال فاصله، جو بایدن، عملا زمینه‌ساز جنایت ۷ اکتبرشدند. ۷۰ میلیارد پولی که از ژنو به تهران ارسال شد، چنان خزانه معموره ولی فقیه را از ارز انباشت که «آقا» حس کرد به برکت اهدایی باراک حسین، فصل جهانگیری فرا رسیده است.

نگاه کنید به شعارهای خامنه‌ای و اطرافیانش پس از وصول پول‌های توقیفی که حاتم طایی‌وار دست به بذل‌وبخشش زد، از نابودی اسرائیل گفت و پروژه موشک‌ها و پهپادهای نقطه‌زن را امر به تنفیذ داد.

این غول بدقواره زشت را خمینی از شیشه بیرون آورد. اگر ما در سال ۱۳۵۷ ذره‌ای هوشمندی به خرج داده بودیم، امروز خود و دیگران را گرفتار این بلای سهمناک نمی‌کردیم.

گناه علی شریعتی که نخستین آتش را در وادی اندیشه، نه برای تنویر و روشنگری، بلکه برای تخریب و ویرانگری و ضد فرهنگ و تمدن غرب و علیه یهود روشن کرد، کمتر از گناه خمینی نبود. بدبختی این است که شاگردان و همپالکی‌های او هنوز هم دست‌بردار نیستند.

بدعت نامبارک ولایت فقیه زمینه‌ساز بیرون شدن اصحاب کهف ارتجاع از مغاک قهر و کین و تظاهر و فریب و دزدی و فساد و نااخلاقی شد. بدعتی که در بطن خود ضدیت با یهود، دشمنی با آمریکا و غرب و کینه و نفرت از دستاوردهای بزرگ غرب را در عرصه های صنعتی، فرهنگی، تبادل اندیشه، خردگرایی و سکولاریسم کاشته است.

این حکایت از جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و حسن البناء و ابوالعلاء مودودی به اخوان المسلمین، فداییان اسلام و خمینیسم در ایران و بن لادنیسم در جهان عرب و اسلام می‌رسد و شکل وحشیانه‌ترش در حماس و داعش و حوثی و حشدالشعبی و البته حزب‌الله و همین سپاه قدس تجلی پیدا می‌کند.

راویان مرگ و مومنان به نابودی فرهنگ و تمدن غرب و صلح و آشتی در منطقه و جهان البته که نباید در شرم‌الشیخ حاضر می‌شدند؛ حتی اگر دعوتنامه دوقبضه هم دریافت کرده باشند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

صلح به فلسطین و اسرائیل باز خواهد گشت؟ / علیرضا نوری زاده

اگر اسلو تا پایان ادامه یافته بود امروز دولت فلسطین جایگاه شایسته‌اش را در جهان پیدا کرده بود
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۱۱ اُکتُبر ۲۰۲۵ ۱۰:۰۰

تصویر دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو، گروهی از مردم غزه و شبه‌نظامیان حماس- wikipedia / times of israel / AFP

اسلو دروازه بهشت را به روی عرفات و ملتش گشود. تلاش‌های جورج بوش پدر به ثمر نشست. مادرید در پی آزادی کویت و سپس بیل کلینتون با سرپرستی مذاکرات بسیار محرمانه، در یک ویلای حفاظت‌شده در حومه اسلو، یک آرزوی تاریخی را به تحقق نزدیک کرد.

نخستین بار محمد انورالسادات بود که بعد از پیمان کمپ دیوید عرفات را صدا زد و مطابق روایت حسنین هیکل، سردبیر الاهرام و یار غار جمال عبدالناصر و کوتاه‌زمانی یاور سادات و بعد مخالفش، به او گفت: «گوش کن، یا رویا را کنار می‌گذاری و صلح می‌کنی و صاحب کشوری می‌شوی یا دنبال … صدام حسین و قذافی و حافظ اسد و خمینی می‌روی و عاقبتت مثل رفقایت پیکری خون‌آلود و مغزی ترکیده خواهد بود.»

البته عرفات نصیحت برادرانه سادات را نپذیرفت و دلخوش به وعده‌های رهبران به‌اصطلاح انقلابی عرب و خمینی تازه از راه رسیده شاخه زیتون فروگذاشت و کلاشنیکوف را بالا برد. اما در پی نشست مادرید دریافت با وعده‌هایی که بوش پدر به عرب‌ها‌ ــ به‌ویژه سعودی‌ها و اردنی‌ها و سوری‌ها که با آمریکا در حمله به عراق همراهی کردند ــ داده است، این بار فرصتی حقیقی برای دستیابی به صلح فراهم شده است.

در واقع، رابین و عرفات هر دو دریافتند که فرصتی تاریخی برای پایان دادن به دردهای ملتشان فراهم شده است.

اسلو بعد از مادرید کلید خورد. محمود عباس (ابومازن) و شیمون پرز مذاکرات نهایی را دنبال کردند. فلسطین بعد از ۸۰ سال مصیبت و جنگ متولد شد.

اگر دو طرف به اسلو پایبند بودند و رهبری فلسطین می‌توانست جلو توطئه‌ رژیم‌های به‌اصطلاح انقلابی عربی و جمهوری ولایت فقیه را بگیرد، امروز پرچم فلسطین مستقل بر بام اقصی در اهتزاز بود.

به مراحل اجرای توافق اسلو بنگریم:

– اجرای اعلامیه اصول خودمختاری در سرزمین‌های اشغالی یک ماه پس از امضای آن آغاز خواهد شد که ظاهرا در روزهای بعد در واشینگتن دی سی، در چارچوب مذاکرات صلح انجام شود.

– ظرف دو ماه پس از لازم‌الاجرا شدن اعلامیه اصول، دو طرف درمورد خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه و منطقه اریحا در کرانه باختری توافقی منعقد خواهند کرد.

– پس از لازم‌الاجرا شدن اعلامیه اصول، اسرائیل قدرت محدودی به فلسطینی‌ها خواهد داد.

– بلافاصله پس از امضای توافق درمورد نوار غزه و منطقه اریحا، اسرائیل، طبق یک برنامه زمانی مشخص، نیروهای نظامی‌اش را به‌سرعت از نوار غزه و منطقه اریحا خارج خواهد کرد. این خروج حداکثر چهار ماه پس از امضای توافق انجام خواهد شد.

– انتخابات مستقیم برای شورای خودگردان فلسطین در سرزمین‌های اشغالی حداکثر ۹ ماه پس از لازم‌الاجرا شدن اعلامیه اصول برگزار خواهد شد. پس از تشکیل شورای فلسطین، دولت نظامی اسرائیل عقب‌نشینی خواهد کرد.

– نیروهای اسرائیلی حداکثر تا قبل از انتخابات، در کرانه باختری خارج از مناطق مسکونی مستقر خواهند شد. استقرار مجدد بیشتر نیروهای اسرائیلی در مکان‌های از پیش تعیین‌شده، به‌تدریج در کنار پلیس فلسطین، که مسئولیت نظم عمومی و امنیت داخلی را برعهده می‌گیرد، انجام خواهد شد.

– دوره موقت پنج ساله با عقب‌نشینی از نوار غزه و منطقه اریحا آغاز می‌شود.

– مذاکرات درمورد وضعیت نهایی سرزمین‌های اشغالی در اسرع وقت و حداکثر تا آغاز سال سوم دوره موقت آغاز خواهد شد.

امضاکنندگان: از سوی اسرائیل: اسحاق رابین و از سوی فلسطین: یاسر عرفات؛ رئیس‌جمهوری آمریکا. محل امضا: کاخ سفید

ازجمله مراحل پیوسته به اسلو:

– همکاری در زمینه حمل و نقل و ارتباطات، با تهیه برنامه‌ای که طرح کلی ایجاد «منطقه بندری غزه» را مشخص می‌کند و ساخت خطوط حمل و نقل و ارتباطات از و به کرانه باختری و غزه به اسرائیل و سایر کشورها را فراهم می‌کند. علاوه بر این، این برنامه ساخت جاده‌ها، راه‌آهن، خطوط ارتباطی و لازم را فراهم خواهد کرد.

– همکاری در زمینه تجارت، شامل مطالعات و تهیه «برنامه‌های ارتقای تجارت» با هدف تشویق تجارت محلی، منطقه‌ای و بین منطقه‌ای. علاوه بر این، مطالعه‌ای درمورد امکان ایجاد مناطق آزاد تجاری در نوار غزه و اسرائیل که برای هر دو طرف باز است، و همکاری در سایر زمینه‌های مرتبط با تجارت.

– همکاری در حوزه صنعت، ازجمله تهیه «برنامه توسعه صنعتی» که ایجاد مراکز اسرائیلی‌ـ‌فلسطینی برای تحقیق و توسعه صنعتی را پیش‌بینی، تشکیل شرکت‌های فلسطینی‌‌ـاسرائیلی را تشویق و خطوط کلی همکاری در صنایع نساجی، غذایی، دارویی، الکترونیک، الماس، کامپیوتر و سایر صنایع مرتبط را ترسیم می‌کند.

الف) برنامه توسعه اقتصادی برای کرانه باختری و نوار غزه، شامل این موارد: برنامه توانبخشی اجتماعی، شامل برنامه مسکن و ساخت؛ برنامه توسعه بنگاه‌های کوچک و خصوصی؛ برنامه توسعه زیرساخت‌ها (آب، برق، حمل و نقل، ارتباطات) و غیره.

ب) برنامه توسعه اقتصادی برای منطقه می‌تواند شامل این موارد باشد: ایجاد صندوق توسعه خاورمیانه در گام اول، و بانک توسعه خاورمیانه در گام دوم؛ ایجاد یک «برنامه مشترک اسرائیلی‌ـ‌فلسطینی‌ـ‌اردنی» برای هماهنگی سرمایه‌گذاری در منطقه بحرالمیت؛ کانال مدیترانه (غزه)‌ـ‌بحرالمیت؛ شیرین‌سازی آب و سایر پروژه‌های توسعه منابع آب در منطقه؛ یک برنامه منطقه‌ای برای توسعه کشاورزی، ازجمله اقدام منطقه‌ای برای جلوگیری از بیابان‌زایی؛ اتصال شبکه‌های برق؛ همکاری منطقه‌ای برای حمل و نقل، توزیع و بهره‌برداری صنعتی از گاز، نفت و سایر منابع انرژی؛ یک برنامه منطقه‌ای برای گردشگری، حمل و نقل و ارتباطات؛ همکاری منطقه‌ای در سایر زمینه‌ها.

ج) دو طرف تلاش‌های گروه‌های کاری چندجانبه را با هدف موفقیت آنها تشویق و هماهنگ خواهند کرد. دو طرف ادامه فعالیت‌ها و تهیه مطالعات درمورد امکان‌سنجی اجرای آنچه را در گروه‌های کاری مختلف چندجانبه توافق شده است تشویق می‌کنند.

اگر اسلو تا پایان ادامه یافته بود امروز دولت فلسطین با آن همه قابلیت که در ملت فلسطین سراغ داریم جایگاه شایسته‌اش را در جهان پیدا کرده بود، اما عدم فهم حقیقت و موقعیت عاملی شد تا اوسلو فرجامی بهتر ازآنچه می‌بینیم نیابد. حالا با ترامپ روبه‌رو هستیم و طرح آتش‌بس که قرار است به صلح پایدار منجر شود. تفاوت اسلو با طرح صلح ترامپ چیست؟

اجازه دهید نگاهی سریع به طرح غزه بیندازیم. یادمان باشد اسلو در پی نبردی میان اسرائیل و فلسطینیان اجرایی نشد، بلکه جنگ آمریکا باعراق زمینه‌ساز آن شد، در حالی که طرح صلح غزه در پی جنگی ویرانگر اجرایی می‌شود، جنگی با حداقل پنجاه هزار کشته، و نابودی ده‌ها شهر و شهرک.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، از طرح صلح بیست ماده‌ای برای پایان دادن به جنگ در نوار غزه رونمایی کرد. برجسته‌ترین نکات این طرح آن طور که کاخ سفید آن را رسما منتشر کرده از این قرار است:

– غزه منطقه‌ای عاری از افراط‌گرایی و تروریسم خواهد بود و هیچ تهدیدی برای همسایگان خود نخواهد داشت؛

– غزه به نفع ساکنان آن، که به اندازه کافی رنج کشیده‌اند، بازسازی خواهد شد؛

– با موافقت هر دو طرف با این پیشنهاد جنگ بلافاصله پایان می‌یابد.

– ظرف ۷۲ ساعت پس از پذیرش عمومی این پیشنهاد از سوی اسرائیل، همه گروگان‌ها، مرده و زنده، بازگردانده خواهند شد.

پس از آزادی همه گروگان‌ها، اسرائیل ۲۵۰ زندانی فلسطینی محکوم به حبس ابد را آزاد خواهد کرد، علاوه بر یک هزار و ۷۰۰ نفر از ساکنان غزه که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ دستگیر شده‌اند، ازجمله تمامی زنان و کودکانی که در این زمینه دستگیر شده‌اند. در ازای جنازه هر گروگان اسرائیلی، اسرائیل بقایای ۱۵ فلسطینی کشته‌شده را تحویل خواهد داد. احتمالا شخصیت سرشناس فلسطینی و رهبر بالفعل آینده فلسطین در میان آزادشدگان باشد.

پس از بازگشت همه گروگان‌ها، اعضای حماس که متعهد به همزیستی مسالمت‌آمیز و خلع سلاح شوند، عفو دریافت خواهند کرد. برای اعضای حماس که مایل به ترک غزه به مقصد کشورهای پذیرنده هستند، گذرگاه امنی فراهم خواهد شد.

پس از تایید این توافق، کمک‌های فراوانی بلافاصله به نوار غزه ارسال خواهد شد. میزان کمک‌ها با مفاد توافق‌نامه کمک‌های بشردوستانه ۱۹ ژانویه ۲۰۲۵، ازجمله بازسازی زیرساخت‌ها (آب، برق و فاضلاب)، و همچنین بیمارستان‌ها و نانوایی‌ها، و ورود تجهیزات مورد نیاز برای جمع‌آوری آوار و پاکسازی جاده‌ها، مطابقت خواهد داشت. از سایر بندهای جزئی عبور می‌کنیم تا به اصل اداره امور غزه برسیم.

غزه به دست یک کمیته موقت فلسطینی متشکل از تکنوکرات‌های غیرسیاسی که مسئول مدیریت روزانه خدمات عمومی و امور شهری در غزه هستند اداره خواهد شد. این کمیته متشکل از فلسطینی‌های واجد شرایط و کارشناسان بین‌المللی، تحت نظارت یک نهاد انتقالی بین‌المللی جدید به نام «شورای صلح» خواهد بود که ریاست آن را دونالد جی. ترامپ به همراه سایر اعضا و سران کشورهای اعلام‌شده، ازجمله تونی بلر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا، برعهده خواهند داشت.

این نهاد توسعه مجدد غزه را تامین مالی خواهد کرد تا زمانی که تشکیلات خودگردان فلسطین برنامه اصلاحاتش را، همان‌طور که در پیشنهادهای مختلف ازجمله طرح صلح ترامپ در سال ۲۰۲۰ و پیشنهاد عربستان سعودی-فرانسه تشریح شده است، تکمیل کند و بتواند با آسودگی و به طور موثر کنترل غزه را دوباره به دست گیرد. این نهاد بهترین استانداردهای بین‌المللی را برای ایجاد یک سیستم حاکمیتی مدرن و موثر، که به مردم غزه خدمت می‌کند و به جذب سرمایه‌گذاری کمک می‌کند، اعمال خواهد کرد.

تیمی از کارشناسانی که در ایجاد شهرهای پررونق و مدرن در خاورمیانه نقش داشته‌اند، طرح توسعه اقتصادی پیشنهادی ترامپ را برای بازسازی غزه تدوین خواهند کرد. گروه‌های بین‌المللی پیشنهادهای سرمایه‌گذاری هوشمندانه و طرح‌های توسعه‌ای هیجان‌انگیزی را ارائه داده‌اند و این طرح‌ها برای توسعه چارچوب‌های امنیتی و حاکمیتی برای جذب و تسهیل این سرمایه‌گذاری‌ها بررسی خواهند شد، سرمایه‌گذاری‌هایی که در غزه شغل، فرصت و امید ایجاد خواهند کرد.

همین بندها برای آنکه مردم غزه شادی کنند و شیرینی در جمع توزیع شود کافی است. در عین حال، می‌توان ناراحتی سید علی خامنه‌ای در غیبتگاهش را درک کرد. حماس همه را سپاس گفت به جز قائد امت وهمی. جهان از فردای آتش بس به اجرایی شدن بقیه بندها چشم می‌دوزد، فلسطین و اسرائیل که جای خود دارند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

از چریک قهرمان تا حجت‌الاسلام دکتر سلمان / علیرضا نوری زاده

سرنوشت دو برادر در فردای انقلاب در کمیته‌های انقلابی اصفهان رقم زده شد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۳ اُکتُبر ۲۰۲۵ ۸:۰۰

یحیی و سلمان رحیم صفوی-تسنیم

سرلشکر یحیی رحیم‌صفوی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و دستیار و مشاور رهبر رژیم، مدتی کوتاه پیش از حمله آمریکا با تاکید بر اینکه قصد کشورگشایی نداریم، اما اگر آمریکا به ما هجوم بیاورد، تا آن سوی دریا‌ها دنبالش می‌کنیم، تایید کرد که عمق دفاع راهبردی را باید به پنج هزار کیلومتر برسانیم.

صفوی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «ما ایرانی‌ها سه مرتبه تا دریای مدیترانه پیش رفتیم. حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد، کوروش کبیر به اورشلیم رفت و بیت‌المقدس و یهودیان را آزاد کرد. ۴۸۰ سال قبل از میلاد، خشایارشاه ۶۰۰ هزار نیرو را از ایران به آناتولی (ترکیه فعلی) برد و از تنگه داردانل یا بسفر عبور کرد و یونان را گرفت. در دفعه سوم با شکل‌گیری جبهه مقاومت حزب‌الله لبنان کنار مدیترانه‌ایم.»

این عبارات را یحیی ادا کرد اما حقیقت این است که آن‌ها را سلمان بر لبان برادر نهاد (این سخنان را با تامل دوباره مرور کنید. این‌ها حرف‌های پاسدار یحیی نیستند، بلکه از ذهن دکتر سلمان تراوش کرده‌اند).

در جمع اخوان انقلابی، چند برادر عزت و اعتبار یافتند، حتی با مرگ برادری که نامدار و انقلابی درجه یک بود (مثل باهنر و چمران و حداد عادل)، برادران زنده به دولت و نعمت رسیدند. یحیی و قهرمان (یا سلمان که در عین حال رنگ و طعم اسلامی بیشتری داشت) دو برادری بودند که هنگام بالا گرفتن آتش انقلاب، جایگاهی هم‌عرض داشتند. حتی می‌توان گفت سلمان نه‌فقط بلندقدتر از یحیی بود، بلکه در مسائل سیاسی بسیار از یحیی بهتر می‌اندیشید. با این همه در صحنه مخالفت، صدای هر دو همسان بود.

هر دو با سازمان توحیدی صف همکاری می‌کردند و در سرنگون کردن هلی‌کوپتر هوانیروز دست در دست محسن رضایی و… داشتند. سرنوشت این دو برادر در فردای انقلاب در کمیته‌های انقلابی اصفهان رقم زده شد. هردو ژ۳ به‌ دست، پاسدار کوچه و خیابان شدند. این دو برادر لنجانی‌همامی‌اصفهانی با چشمانی زاغ و موی و سبلتی بور، در همان روزها به حوزه اصفهان نیز سری زدند.

یحیی که در سال ۱۳۵۴ بعد از فارغ‌التحصیلی در رشته زمین‌شناسی دانشگاه تبریز، به سربازی رفته بود، حتی به قم قدم‌رنجه کرد و نزد بعضی از مدرسین درجه ۳ محبوبیت یافت. بعد هم با کمک محمد منتظری، از ایران خارج شد تا فنون چریکی را از معلمان فلسطینی فرا گیرد. بعد از بازگشت به ایران، تفنگ دست گرفت و به سنندج رفت و در کشتار کردها با رفقای دیروز همچون جلایی‌پور سهیم شد و بعد هم جبهه جنگ بود و متهم شدن به سستی و خیانت به همراه محسن رضایی و پادرمیانی هاشمی رفسنجانی برای نجات او و محسن رضایی نزد خمینی و سرانجام تاج ۱۰ سال فرماندهی سپاه را بر سر گذاشتن و در نهایت به خلوت همدلی و مشاورت سلطان دست یافتن، حکایت یحیی با انقلاب بود.

اما قصه قهرمان یا سلمان به گونه دیگری رقم زده شد. مرکز بین‌المللی صلح (مرکزی که او، نماینده پیشین خامنه‌ای در لندن، شیخ محسن اراکی، برادر خامنه‌ای، سید محمد، بر پا کردند) درباره سلمان چنین می‌نویسد:

«دکتر سید سلمان صفوی، روحانی روشنفکر، از کادرهای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دارای دکترا از دانشگاه لندن است. او نویسنده و چهره بین‌المللی فعالی در حوزه مطالعات مقایسه‌ای و روابط بین‌الملل و چهره‌ای آزادی‌خواه، ضدامپریالیست، حامی جنبش‌های آزادی‌بخش و منافع ملت‌های جهان است. او از نظریه‌پردازان «دولت حداقلی»، «استراتژی بازدارندگی غیرمتعارف غیرهسته‌ای» و «توجه به منافع مشروع همه بازیگران» (all sides concern) است. از او ۱۰ کتاب به فارسی و ۱۱ کتاب به انگلیسی و ده‌ها مقاله و مصاحبه با اسکای‌نیوز، بی‌بی‌سی، فاکس‌نیوز، دیلی‌تلگراف، گاردین، همشهری، ایلنا، ایرنا، ایسنا، مهر، آفتاب‌نیوز، بازتاب، تابناک، فردانیوز، جماران، سلام و…در لندن، واشینگتن و تهران منتشر شده است.

او که در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه بین‌المللی کتاب سال شد، مدیر آکادمی مطالعات ایرانی لندن (LAIS/لیس)، مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح (IPSC) و سردبیر مجله بین‌المللی «ترانسندنت فیلوسوفی» [Transcendent Philosophy/فلسفه متعالی] است. آکادمی مطالعات ایرانی لندن درباره فرهنگ و سیاست خارجی ایران تحقیقات علمی می‌کند و تاکنون د‌ها کنفرانس در لندن برگزار کرده است. این آکادمی پل گفتگوی فلسفی بین ایران و غرب است. این گفتگوها عمدتا از طریق مجله بین‌المللی ترانسندنت فیلوسوفی و اخیرا مجله اسلامیک پرسپکتیو پیگیری می‌شود.»

البته با این اشارات که حضرتش هم ضدامپریالیست و آزادی‌خواه و لیبرال و در عین حال طرفدار مقاومت (بخوانید تروریست‌های نیابتی حزب‌الله و حماس و جهاد اسلامی و حشدالشعبی و گروه‌های تروریست عراقی و حوثی‌های یمنی و دیگر سربازان گمنام امام زمان در جابلقا و جابلسای عالم) است، به‌آسانی سفر می‌کند و نامش در فهرست سیاه آمریکا و اروپا هم نیست. در کنفرانس‌های بین‌المللی در مشرق و مغرب عرش شرکت می‌کند. البته بدون لقب رحیم بلکه سلمان صفوی از نوادگان شاهان صفوی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی است، بنابراین لقب سیدی ایشان نیز جعلی است. مثل لقب جد بزرگوارش شاه اسماعیل شرابخواره خونریز که دستور داد جد بزرگوارش را که شیخی از صوفیان پاک‌نهاد اهل تسنن بود، در قبر به مقام سیادت مفتخر کنند.

دکتر سلمان این روزها کابینه سایه اخوی را به منظور مرحله بعد از غیبت کبرای مقام معظم برای به دست گرفت قیادت امت آماده می‌کند. این کابینه هر هفته جلسات منظم دارد. جناب دکتر سلمان با عمامه و بی‌عمامه، حرف‌های بزرگ می‌زند و با توجه به علائقی که با سیدمجتبی دارد، در عین حال به‌عنوان اصغر حجازی ولایت سوم، می‌کوشد یار پشت پرده باشد. البته هرازگاه در مصاحبه‌ای و گپ‌وگفتی اظهارات فاضلانه را بیرون می‌ریزد.

این نکته نیز قابل‌توجه است که دکتر حجت‌الاسلام سلمان صفوی بعد از چله‌نشینی ۱۰ ساله در لندن به دارالخلافه تهران بازگشت و در کمتر از یک سال مامور شد دفتر «مقام رهبری» را مدرنیزه کند، اما در عمل با صاحبان حصه و ایوان در دفتر مقام معظم درگیر شد و به قهر به قم رفت و دفتر و دستکی به راه انداخت که تا امروز ادامه یافته است.

«از جمله موارد تخصص ایشان دیپلماسی شهری است. دیپلماسی شهری که معادل فارسی Urban Diplomacy است، در رشته‌های روابط بین‌الملل، جامعه‌شناسی سیاسی، دیپلماسی و جغرافیای شهری اصطلاح رایجی است. دیپلماسی شهری هنر کاربردی روابط بین‌الملل برای مذاکرات، تعامل، توسعه و بهسازی روابط بین ملت‌ها و رفع مشکلات و معضلات روابط دولت‌ها است و بخش مهمی از دیپلماسی عمومی (Public Diplomacy) کشورهای دموکراتیک و پیشرفته به شمار می‌رود. در این تعریف بر سه وجه تمایز دیپلماسی شهری از دیپلماسی دولتی تاکید می‌کنیم. دیپلماسی شهری اولا یک هنر است دوم کاربردی است و سوم در این دیپلماسی، هدف اصلی ملت‌ها هستند، نه الزاما دولت‌ها.»

به‌به آموزه‌های جامعه مدنی، سکولاریسم عملی ولکن بی‌صدا!

دکتر سلمان فیلسوف لنجانی‌لندنی که امروز ره به شرق و غرب جهان دارد، در مصاحبه‌ای با مهسا رمضانی در مرکز دایره‌المعارف اسلامی افاضاتی قابل‌تامل کرد که خواننده را قانع می‌کند اخوی سپهسالار ولایت، نقشه‌ها و ایده‌هایی جهانی و نه فقط داخلی، در سر می‌پروراند. به این چند عبارت از مصاحبه توجه کنید:

ــ جناب دکتر صفوی، به نظر می‌رسد میل به گفتگو و پرهیز از خشونت در فرهنگ ما به‌ویژه در ادبیات سیاسی دولتمردان ما بسیار پررنگ است؛ چنانکه در دولت اصلاحات با طرح «گفتگوی تمدن‌ها» و در دولت یازدهم با نظریه «جهان عاری از خشونت» این روحیه صلح‌دوستی ایرانیان ابراز و به جهانیان ارائه شد. تحلیل شما دراین‌باره چیست؟ جامعه بین‌الملل چقدر ما را با این دیدگاه صلح‌طلبی‌ قضاوت می‌کند؟

ــ واقعیت این است که دولت اصلاحات با ایده «گفتگوی تمدن‌ها» نقش مهمی در بازسازی مثبت چهره جهانی ایران و اسلام ایفا کرد و فرهنگ دیالوگ را گفتمان غالب سیاسی در سپهر فرهنگ سیاسی ایران کرد. هرچند بعد از دولت اصلاحات، وقفه‌ای در این طرح ایجاد شد، مردم بار دیگر معادلات و محاسبات سیاسی را تغییر دادند و با روی کار آوردن دولت اعتدال با شعار «جهان عاری از خشونت» مجددا وجهه جهانی و داخلی جمهوری اسلامی را بهبود بخشیدند. لذا می‌توان گفت در میان روشنفکران دینی و علمای آزادی‌خواه ما نظیر طالقانی، بهشتی، موسوی‌اردبیلی، امینی و… «فرهنگ گفتگو» غالب است. فرهنگ گفتگو زمانی در جامعه و ملتی ظهور پررنگی پیدا می‌کند که «فرهنگ نقدپذیری» در آن جامعه نهادینه شده باشد و کیش شخصیت‌پرستی از جامعه و ساختار قدرت برچیده شود. برخی حاکمان به غلط فکر می‌کنند که حق فقط در آستین آن‌ها است و مردم حق انتخاب ندارند. این نگاه باطلی است که هیچ جایگاهی در اندیشه قرآنی و سنت نبوی و علوی ندارد. صلح در جامعه وقتی رخ می‌دهد که شکاف طبقاتی برچیده و حق اقلیت به رسمیت شناخته شود.

توافق هسته‌ای اثبات‌کننده توانایی دیپلماسی ما برای حل مناقشات بین‌المللی است. این توافق نشان داد بدون جنگ نیز می‌توان به امنیت رسید و راه صلح و امنیت همیشه از لوله تفنگ نمی‌گذرد. این توافق غلبه «هنر دیپلماسی خردگرا» بر جنگ‌طلبان نومحافظه‌کار آمریکایی، صهیونیسم جهانی و ارتجاع عرب است.

در عین حال نباید فراموش کنیم که همین توافقنامه ماهیت زیاده‌طلبی قدرت‌های جهانی را بار دیگر اثبات کرد. ما در حالی که هیچ سلاح هسته‌ای نداریم و هیچ مدرکی نیز در اثبات قصد ما برای تولید آن وجود ندارد، مقید به پذیرش شروطی شده‌ایم، اما اسرائیل و قدرت‌های جهانی مستثنی شده‌اند. در حالی که آمریکا است که نخستین بمب هسته‌ای را ساخت و آن‌ها هستند که برای نخستین‌بار در تاریخ بشر از سلاح هسته‌ای برای نابودی غیرنظامیان استفاده کردند و هزاران ژاپنی غیرنظامی را بی‌رحمانه قتل‌عام کردند و هنوز نیز از این جنایت علیه بشریت عذرخواهی نکرده‌اند.

صلح از منظر فلسفی و اندیشه سیاسی در ساحت‌های مختلف فرد، گروه، جامعه، دولت‌ملت، بین‌المللی و بین‌الدولی مطرح می‌شود و هر یک از این ساحت‌‌ها با هم در رابطه‌ای دیالکتیکی قرار می‌گیرند. از طرفی صلح در تمامی این ساحت‌ها قابل تعریف به «عدم» و «ایجاب» است؛ در «تعریف عدمی» صلح به عدم شرایط هشدار و تهدید در روابط بین یک گروه، ملت یا جامعه جهانی و از «منظر ایجابی» به آرامش، تعادل قوا و تعامل سازنده بین واحدها تعریف می‌شود. این در حالی است که من خود با تعریف ایجابی از صلح، همدل‌ترم و از این زاویه در رابطه با آن حرف می‌زنم.

از این رو، صلح از منظر متافیزیکی و در ساحت فرد، به تعادل قوای درونی آدمی تحت لوای خرد ربانی تعریف می‌شود. به تعبیری قوای انسان همواره با هم در منازعه‌اند تا سرانجام با مدیریت عقل، یکی بر دیگری غلبه کند و به دنبال این امر است که تعادل و آرامش بین قوای درونی میسر و سهم هر کدام بر اساس مقتضیات زمان و مکان داده می‌شود. بر این اساس، صلح یا جنگ در درون آدمی، می‌تواند انعکاس بیرونی در ساحت واحد خانواده، گروه، جامعه، دولت و جهان داشته‌ باشد. از این رو، مادامی که شرایط صلح در درون آدمی فراهم‌ نشود، منازعات بیرونی همچنان ادامه ‌خواهد‌ داشت.

بر این اساس، ریشه صلح درونی است و با نیروی پلیس بیرونی نمی‌توان از منازعات بیرونی ممانعت کرد. صلح در ساحت فردی امری وجودی است و در ساحت بیرونی یعنی جامعه و جهان امری قراردادی است. …»

حال با توجه به تودهنی دولت رئیسی به اصلاحات و ظهور پزشکیان با هیئت مصلح ولایتی، معلوم نیست حجت‌الاسلام دکتر قهرمان «سلمان» رحیم صفوی به ویژه بعد از جنگ ۱۲ روزه و به سلامت جستن اخوی از توطئه‌ «صهیونیست‌ها»، چه نقشه‌راهی را برای فردای ایران اسلامی هخامنشی در نظر گرفته‌اند که اخوی شاه‌اسماعیل‌وار قدرت را به دست گیرد و نخست پرچم ولایت مدرن را با آقا مجتبی بالا برد و بعد البته پرچم را شیروخورشید نشان کند و به دست اخوی بدهد.

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست/ تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.