یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

بعدازظهر روز دوازدهم / علیرضا نوری زاده

آیا مفلوک‌تر از سیدعلی سراغ دارید؟
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۵ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵ ۷:۳۰

تصویری از پیام ویدیویی ضبط شده علی خامنه‌ای از مکانی نامعلوم-خبرگزاری دانشجو

بعدازظهر روز دوازدهم از نبرد یک‌طرفه بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، در لحظاتی که آتش‌بس بر هر دو حریف الزامی شد، گمان می‌کردم «مقام ولایت» چند دقیقه‌ای هم که شده، ظاهر می‌شود و برای تسلای ملتی که دو سه هفته پیش آوازش داده بود که نه جنگ می‌شود و نه مذاکره می‌کنیم، کلماتی بر زبان خواهد راند، اما نه در روز آتش‌بس و نه فردا و پس‌فردایش، از ترسوترین رهبر عالم خبری نبود.

خانه پدری ۱۲ روز زیر شدیدترین بمباران‌های موشکی و پهپادی قرار داشت. بیش از ۹۰۰ پایگاه و تاسیسات دفاعی و عملیاتی، ده‌ها سایت اتمی از جمله فردو و نطنز و اصفهان با بمب‌های سنگرشکن ویران شدند و درهم شکستند. بیش از ۳۰۰ تن از مهم‌ترین فرماندهان سپاه و نیروهای مسلح از باقری، رئیس ستادکل، گرفته تا سلامی، فرمانده سپاه، حاجی‌زاده، قاتل مسافران هواپیمای اوکراینی عازم کانادا، تا کاظمی اطلاعات سپاه را به قتل رسیدند.

فقط نگاهی به فهرست زیر بیندازید. این‌ها قربانیان صف اول فرماندهان «نایب مهدی موعود»ند:

– سرلشکر مهدی ربانی، معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح
– سرلشکر غلامرضا محرابی، معاون اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح
– سرلشکر امیر مظفری‌نیا، فرمانده مرکز تسلیحات ویژه سپند وزارت دفاع
– سرلشکر محمد کاظمی، فرمانده اطلاعات سپاه
– سرلشکر محسن باقری، معاون رئیس سازمان اطلاعات سپاه
– سرلشکر محمدجعفر اسدی، معاون بازرسی کل قرارگاه خاتم الانبیاء
– سرلشکر محمدرضا نصیرباغبان، نماینده فرمانده کل قوا در اداره اطلاعات سپاه
– سرتیپ داوود شیخیان، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران
– سرتیپ محمد باقر طاهرپور، فرمانده یگان پهپادی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ مسعود شانه‌ای، رئیس دفتر فرمانده کل سپاه
– سرتیپ خسرو حسنی، معاون اطلاعات نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ منصور صفرپور، فرمانده نیروی هوافضای سپاه در تهران
– سرتیپ امیر پورجودکی، معاون فرمانده نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ مسعود طائب، سخنگوی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ جواد جرسرا، سخنگوی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ حسن محقق، معاون دوم رئیس اطلاعات سپاه
– سرتیپ محمد سعید ایزدی، فرمانده لشکر فلسطینی نیروی قدس سپاه
– سرتیپ تقی یوسف‌وند، فرمانده واحد اطلاعات بسیج
– سرتیپ مجتبی کرمی، جانشین فرمانده سپاه استان البرز
– سرتیپ اکبر عنایتی، معاون اجتماعی سپاه در استان البرز
– سرتیپ علیرضا لطفی، معاون رئیس سازمان اطلاعات فرج
– سرتیپ بهنام شهریاری، فرمانده واحد ۱۹۰، واحد انتقال سلاح نیروی قدس سپاه پاسداران
– سرتیپ میثم رضوان‌پور، معاون امور اجتماعی سازمان بسیج
– سرتیپ سید مجتبی معین پور، فرمانده قرارگاه سپاه استان البرز
– سرتیپ علی محمد مدداللهی، مشاور فرمانده نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ عباس نوری، معاون پشتیبانی قرارگاه منطقه‌ای جنوب غرب، نیروی زمینی.

از این جمع ۱۵ تن در روسیه ، هفت تن در چین و سه تن در کره شمالی دوره‌های عالی هوافضا، هوابرد، موشکی، ضدهوایی و اطلاعات نظامی را طی کرده بودند.

در این ۱۲ روز، مرتب از خود می‌پرسیدم چرا چپ‌های ما همصدا با فیلسوفان ذوب‌شده درولایت خ‌خ (خمینی‌خامنه‌ای) یا سکوت کرده‌اند یا به یاد دهکده مای‌لای ویتنام مشغول ضربه زدن به امپریالیسم‌اند. از همه قابل تامل‌تر، ارباب پوتین کجا است؟ مگر قرارداد راهبردی سه‌منظوره با رژیم ولایت فقیه امضا نکرده بود؟ مگر قرآن را ختم نکرده بود که «مُجی جان» را بر تخت ولایت بنشاند؟

فقط نوه کیم ایل سونگ بود که زیر تصویر پدربزرگش با سیدعلی، مشتی تکان داد و آمریکا و اسرائیل را لعنت کرد. خامنه‌ای یک هفته پس از تجاوز روسیه به اوکراین، صدها پهپاد شاهد به روسیه فرستاد تا زیرساخت‌های اوکراین را ویران کند، اما انگار رفیق ولادیمیر پوتین هم مثل رفیقش خامنه‌ای، از روز نخست حمله اسرائیل آب شد و به زمین رفت و حتی یک تماس تلفنی با نتانیاهو نگرفت. فقط مدعی شد قرارداد همکاری راهبردی ما را به هیح تعهدی برای دفاع از ایران ملتزم نمی‌کند. البته سفیرش در عراق قبلا گفته بود در صورت حمله آمریکا و اسرائیل به ایران، ۱۵۰ میلیون روسی برای رژیم ولایت فقیه دعا خواهند کرد (لابد در برابر حرم حضرت عباس و حبیب بن مظاهر).

سرهنگ پوتین؛ دوست رژیم، دشمن ایران

چهار نسل از چپ‌های ما به ویروس چپ‌زدگی مبتلا بودند. به گونه‌ای که در طول بیش از ۷۵ سال هر جا پای مصالح «دایی یوسف» و جانشینانش پیش آمد، مصالح ملی را گاه جلو سفارت شوروی در تهران، زمانی در ساختمان کا‌گ‌ب در سفارت اتحاد روسیه در تهران و وقتی دیگر، در اتاق‌های پنهان به زمین زدند و سر بریدند.

ویروس مربوطه بار دیگر در پرتو عشق ولی فقیه به پوتین زنده شد و این بار رفیق ولادیمیر پوتین، سرهنگ سابق و لاحق کا‌گ‌ب که جای «دایی یوسف» را گرفته، کار نشر و پخش ویروس مورداشاره را عهده‌دار شد. به علاوه او، آن‌ها که از روزگار نوجوانی دچار این ویروس شدند و حالا اغلب در روزگار پیری، چه در خانه پدری و چه در تبعیدگاه‌های امپریالیستی و استکباری، روزی پنج بار رو به قبله مسکو نماز می‌گزارند و نمازهای نافله و قضا را هم رو به قبله هاوانا و پیونگ‌یانگ ادا می‌کنند. اگر هم بخت یار شد و پولی در بساط آمد، به زیارت کعبه در پکن می‌روند و حیرت‌زده از پیشرفت‌های محیرالعقول چین کمونیست، در بازگشت برای دوستان و آشنایان قصه سر می‌دهند، بی‌آنکه توجه کنند این پیشرفت‌ها با نظام اقتصاد آزاد و سرمایه‌گذاری امپریالیست‌ها و مک‌دونالد و کوکاکولا به دست آمده است، نه با نسخه‌های بیمارکش صدر مائو.

مشکل اساسی این است که سیدعلی آقای نایب امام زمان و اصحاب و حواشی نیز از همان روزهای آغازین ولایت فقیه گرفتار این ویروس شدند. سردبیر یکی از نشریات پایتخت برایم نوشته بود که اخیرا از دفتر «مقام معظم رهبری» با همه روزنامه‌ها تماس گرفتند (یعنی حتی از کانال حسین بازجو نرفتند، بلکه اصغرآقا حجازی مستقیم به ارباب جراید هشدار داد) که مبادا یک‌وقت کلمه‌ای در ذم برادر پوتین و نامردی او در معرکه آخرالزمانی ۱۲ روز اخیر بنویسند.

من به دفعات در مورد خطر حضور روبه‌گسترش روس‌ها در خانه پدری هشدار داده‌ام و اینک با دریافت گزارشی از همدلی‌های پوتین با اسرائیل، یک بار دیگر یادآور می‌شوم که ولادیمیر پوتین، سرهنگ کا‌گ‌ب، با قرارداد ربع‌قرنه خود با خامنه‌ای و تضمین کردن ولایت سید مجتبی، بر آن است تا ایران را به صورت برده‌ای زخمی در چنگ بفشارد. با این همه، عشق روسیه چنان صغیر و کبیر اهل ولایت فقیه را به جنون کشانده که حاضرند برای گُل روی جانشین «دایی جان یوسف»، ایران را یک‌جا قربانی کنند.

در رابطه با ویروس و ابتلای بعضی از ما حتی در خارج از کشور در سال‌های اخیر به آن، اضافه می‌کنم وقتی سخنان بعضی از دوستان چپ‌زده (من برای سوسیالیست‌های آرمان‌خواه حرمت بسیار قائلم و اقرار می‌کنم در جمع بسیاری از چپ‌های امروز انسان‌هایی را دیده‌ام آزادی‌خواه، مردم‌دوست، دل‌نگران میهن و مستقل و قائم بر خویش. من چپ‌های واقعی را با چپ‌زدگان یکی نمی‌دانم) را می‌شنوم یا می‌خوانم‌، چه آن‌ها که اسلام ناب را با مارکسیسم ناب پیوند زده‌اند و چه آن‌ها که در خارج کشور به ظاهر از سکولاریسم سخن می‌گویند، اما با خرده‌عشوه‌ای از اهل ولایت فقیه، در مسیر چپ‌زدگی ناگهان غش و ضعف می‌کنند و آب از بندبند وجوشان به راه می‌افتد، کاملا درمی‌یابم که ویروس مربوطه علاج‌ناپذیر است و با شیر، اندرون شده و با جان، به در شود.

این‌ها فروافتادن سربازان آمریکایی و انگلیسی و… در عراق و افغانستان را با لذت تماشا می‌کردند. مهم نیست عمامه بر سر داشته باشند یا کلاه، شیعه باشند یا سنی، اهل تبریز باشند یا متولد زاهدان، در کنار شط‌العرب زندگی کنند یا در جوار آلاداغ. برای این‌ها صدام حسین چون به دست آمریکایی‌ها اسیر شد و بعد حکومت برشده از حضور آمریکا و انگلستان در عراق به دارش کشید، می‌شود قائد اعظم و قهرمان اسلام و سیدالشهدا مرحوم صدام حسین مجید تکریتی!! آن‌ها که در خلوت با دیدن عباس آقا عراقچی در مسکو یک روز قبل از آتش‌بس به میدان می‌پرند و شادمانه می‌گویند دیدید این رفیق پوتین بود که جنگ را خاتمه داد و به دونالد ترامپ گوشزد کرد که «با ما طرفی !!»

روس‌ها آمده‌اند و جا خوش کرده‌اند. البته سرهنگ پوتین اخیرا چون حس کرد ممکن است نیروگاه بوشهر که بابت ساخت آن تا امروز میلیاردها دلار از کیسه مردم ایران به تاراج رفته، هدف حمله قرار گیرد، کارشناسانش را به بهانه التزام نداشتن ایران به تعهدات مالی‌اش، به همراه خانواده از دو هفته پیش از حمله اسرائیل، به روسیه فراخواند. بعد هم اعضای سفارت و کنسولگری‌اش را از راه انزلی از ایران خارج کرد.

گذشت آن دورانی که کا‌گ‌ب در زمان اقتدار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، خود را به درودیوار می‌زد و میلیون‌ها دلار خرج می‌کرد تا فقط بفهمد چگونه اداره هشتم ساواک موفق شد به ارتباط تیمسار مقربی با جاسوسانش پی ببرد. حالا از تصدق سر ابتلای اهل ولایت فقیه به ویروس پوتینی، موساد اسرائیل حتی از اندرونی آقایان هم باخبر است.

اسلام ناب انقلابی محمدی حقا برکتی بود که برای روس‌ها، از آسمان نازل شد و برای اسرائیل، از زمین. بدون خامنه‌ای، آیا اسرائیل هرگز می‌توانست به همین سادگی کلک حزب‌الله و حماس و جهاد را بکند و سایه ولی فقیه را از سر بغداد و دمشق و بیروت و صنعا کم کند؟

سید علی آقا وارد معرکه‌ای تمام‌باخت شد که از ساعات اولش مجبور بود لچک به سر کند و در پناهگاه‌های سوپرمدرن هم از رقص موشک‌ها و بمب‌های اسرائیلی بر فراز آسمان ایران وحشت کند و غریب‌الغربا را قسم دهد که جانش را مصون دارد. هرازگاه هم از ترس خیانت وحید آقا و اصغر حجازی و سرلشکر رحیم صفوی بر خود بلرزد که مبادا مثل سرداران نادر، نیمه شب بر سرش ریزند و به لقاءالله راهی‌اش کنند.

صدام و قذافی در جنون خود شجاعت داشتند. خامنه‌ای در وحشت خود نیز با همه حراست و حفاظت‌ها و سپاه ولی امرش، حتی می‌ترسد برای سرداران شهیدش نماز میت بخواند.

زلنسکی از شروع تجاوز روسیه به کشورش، همواره با یونیفرم رزم و در صف نخست جبهه، حاضر بود. قمر بنی‌هاشم فقیه که اتفاقا مثل حضرت عباس به اسب‌سواری هم دلبسته است، تنها با دو پیام با صدای لرزان و وحشت بی‌کران، از پیروزی گفت واز نصر ابدی سخن به میان آورد.

هرگز کسی را بدین پایه ذلیل ندیده بودم که حتی قلدرترین متحدش، ولادیمیر پوتین، تنهایش گذاشت. ملتی در حسرت مرگش دست به دعا برداشته‌اند. بزرگ‌ترین دشمنش دونالد ترامپ دست شفقت بر سرش کشیده و نتانیاهو همچنان در جستجوی لحظه‌ای است که شکارش کند.

آیا مفلوک‌تر از سیدعلی سراغ دارید؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

یوم الفاجعه در برابر روز پیروزی / علیرضا نوری زاده

أوهام سیدی با کارنامه ای سرشار از جنگ و ننگ و مرگ و غارت ایران را در لبه سقوط قرار داده است،
گذار صد روزه رضا پهلوی را در راه رسیدن به دمکراسی بپذیریم.
علیرضا نوری زاده

آیا ایالات متحده به انتظار حادثه‌ای در ابعاد حملۀ هواپیماهای ژاپنی به «پرل هاربر» است تا جنگ علیه جمهوری ولایت فقیه را آغاز کند؟
در روزهائی که خانه پدری در معرض جنگی ویرانگر ، در چشمهای ما به غربت نشستگان ؛ اشک و خون جاری کرده است به یاد نوشته ای از هم قلم فرزانه ام محمد قائد میافتم که در روزهای انتشارخبر حمله احتمالی أمریکا به إیران زمین بعد از جنگ آمریکا با صدام حسین ؛ تصویر یوم‌الفاجعه را پیش روی ما گذاشت . روزی که “دیگر خبری از قلم و دفتر و حتما کامپیوتر نخواهد بود و اهل تهران و ری مویه‌کنان بر ویرانه‌های خانه پدری بر لوحه گلی شرح فاجعه را خواهند نوشت و صد سال مویه‌کنان به دنبال مقصر خواهند گشت.” یوم‌الفاجعه را من از او به وام گرفته ام..
اینکه آمریکا در جنگ جهانی دوم پیش از «پرل هاربر» می‌خواست در جنگ شرکت کند برای من روشن نیست، از یک سو از مدارک ومستندات موجود اینطور استنباط می‌کنم که روزولت در ته دلش افسرده و گاه عصبانی از دست‌اندازی‌های هیتلر به زادگاه اجدادش در اروپا، در کمک رساندن به اروپا تردیدی نداشت. از سوی دیگر اما ناسیونال سوسیالیسم هیتلری و فاشیسم را حریفی قدر برای کمونیسم به حساب می‌آورد. بنابراین اگر می‌شد کفتار آلمانی را به جنگ خرس روسی انداخت، در پایان معرکه وقتی که هر دو زخمی و درهم شکسته از پا می‌افتند پیروزی در نهایت به نفع مردم اروپا خواهد بود. ژاپن هم حریفی است که به راحتی می‌توان دمش را چید و به حصارش درآورد. چرچیل که از درنگ و تردید روزولت کلافه بود در بسیاری از مکتوبات خود، به روزولت یادآور می‌شود که جهان آزاد در خطر است و آمریکا به عنوان پیشوای آزادی و بازرگانی آزاد و نظام سرمایه‌داری و لیبرالیسم در عرصه اندیشه و داد و ستد، وظیفه دارد از عموزادگان اروپائی خود حمایت کند. به هر حال تا فاجعه «پرل هاربر» رخ نداده بود تکان خوردن جدی روزولت از روی صندلی چرخدارش مشکل به نظر می‌رسید اما تنها ساعتی بعد از آن فاجعه تکان دهنده، چراغهای کاخ سفید که تا بامدادان روشن بود، خبر از ورود آمریکا به جنگ می‌داد. اینهفته نیز چراغهای اتاق بیضاوی کاخ سفید مرتب روشن بود . میتون لحظه ای را تصور کرد که سخنگوی پنتاگون در برابر خبرنگاران ظاهر شود و بگوید؛
( ملت عزیز آمریکا، ما می‌دانیم جریان افغانستان وعراق شما را از هرچه جنگ است بیزار کرده و هیچکدام از شما نمی‌خواهید بار دیگر فرزندان شما در یک جنگ هولناک جان خود را از دست بدهند اما یادتان باشد آنجا در خاورمیانه رژیمی وجود دارد که دیروز فرزندان شما را در مقر تفنگداران دریائی ما در بیروت به قتل رساند، بعد دیپلماتها و کارکنان بی‌گناه سفارت ما را در پایتخت لبنان در یک انفجار مهیب از طریق وابستگانش تکه پاره کرد، قبل از آن دیپلماتهای ما را به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفت، بیش از بیست تن از آمریکاییها را در بیروت گروگان گرفت و ویلیام باکلی را زیر شکنجه به قتل رساند، در انفجار خبر ؛ نقشه انفجار و رساندن مواد منفجره به عربستان و آموزش تروریستهای شیعه را عهده‌دار بود و طی ربع قرن اخیر با نیابتی هایش جان و جهان حداقل ۵ کشور منطقه را به مرگ و ویرانی کشاند ولبنان و یمن و سوریه را عملا و عراق را بالقوه تصرف کرد. صدها نظامی و شهروند امریکائی و اروپائی و عربی را بقتل رساند و صدها تن نیز زخمهای گران از این رژیم و وابستگانش ؛ بر جان و تن دارند. حال شما فکر می‌کنید باید دست روی دست بگذاریم و هیچ اقدامی انجام ندهیم تا دسته دسته فرزندانمان با توطئه‌های رژیم حاکم بر ایران نابود شوند و فردا هم که بمب هسته‌ای ساختند ابعاد باج خواهی خود را گسترش دهند و یا اسرائیل را با یک خطر حقیقی روبرو سازند؟ همه ما نمادهائی از رؤیای شوم علی خامنه ای را در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و بعد از آن شاهد بودیم . ما با فشار بر کره شمالی موفق شدیم نواده کیم ایل سونگ را وادار به تسلیم کنیم اما او باقی ماند اگر کار را ناتمام رها نمیکردیم و تنها عکس یادگاری دلخوشمان نمیکرد ؛ مردم کره شمالی که حالا از بدبختی روزی سه وعده علف می‌خورند بالاخره بلند می‌شدند و دخلش را می‌آوردند. وضع ایران البته خیلی فرق دارد. بنابراین کار ما سخت‌تر است و…)
این برداشت من از سخنان یک دوجین مسئول نظامی و سیاسی آمریکایی طی روزهای اخیر است. در واقع وقتی آمریکاییها بعد از آنکه با بلبل‌زبانی‌های سرداران سپاه و سپاه قدس از جمله سرداران به لقاء الله پیوسته سپاه روبرو شدند و دوروز قبل از دور ششم مذاکرات ویتکاف و عراقچی زیر لبی به ناتنیاهو “به پیش رو ” گفتند ، بسیاری از روشنفکران و نویسندگان و متفگران مخالف رژیم و آرزومند برپائی دولتی دمکرات و سکولار هم چون نرگس محمدی ، فاطمه سپهری ؛ مادر ستار بهشتی و هزاران مبارزو … در تهران یوم‌الفاجعه را می‌بینند و آخرین فریادها را می‌زنند که فردا خیلی دیر است و این سو در ولایت غربت نیز ما دل‌نگران آن هستیم که با أوهام سید علی آقا نایب امام زمان برای تضمین کردن جلوس آقازاده سید مجتبی بر کرسی رهبری ،و اصرار ناتنیاهو برای ویران کرده دسترنج ۵ نسل وطنپرست و سازنده ایرانی از مشروطیت تا امروز ؛ یوم الفاجعه حقیقت پیدا کند. بارها در این روزها از خود پرسیده ام , خامنه ای آدمکش و بی رحم ؛ مردی که ۳۷ سال کشت و آشوب و فتنه کاشت آیا باید ادامه یابد ؟ أو بعد از جنایتهای پیاپیش به مردم ایران و بلاهائی که بر سر لبنان و سوریه و یمن و عراق و در ابعاد فراتر جهان نازل کرد، میتواند باقی بماند؟ آیا هزاران مادر و پدر و همسر و برادر و خواهر فرزندان سربلند ایران زمین که به فرمان ولی فقیه به قتل رسیدند اجازه خواهند داد رژیم جنایت پیشه بی إیمان به مبانی دین و اخلاق و انسانیت ؛ باردیگر بعد از فاجعه ، به جان مردم بیفتد و مثل سلفش جوی خون در اوین و دیگر زندانهای رژیم به راه اندازد؟ آیا ملت ایران میپذیرد مافیای برادران و خواهران و آقازاده ها ، سپاه و اطلاعات و بسیج ، همچنان
به غارت و کشتار ادامه دهند؟ من چنین نمی اندیشم و براین باورم که منطقه و جهان آزاد نیز ادامه این اختاپوس مرگ و درندگی و غارت را نخواهد پذیرفت.محمد مرندی پسر بلبل زبان طبیب حضور سید علی ؛ و سخنگوی انگلیسی زبان مقام معظم رهبری ؛ با وقاحت درگفتگو با پیرس مورگان مصاحبه کننده و تحلیل گر سرشناس انگلیسی میگوید درصورت حمله آمریکا به ما ؛ سکنه قطر و بحرین و امارات باید خانه های خود را ترک کنند. قطر دوست و برادر که شیخ تمیم امیر حالی و پدرش چهل و شش سال به جمهوری اسلامی خدمت کرده اند هم در فهرست قراردارد ؟ و البته کویت و سعودی و مسقط و اردن هم . سید علی که جمعی در سپاه و بسیج را، از ذوب شدگان در وجود منحوسش دارد ،و گرفتار این وهم کابوس گونه‌است که با حمله آمریکا جهان اسلام به پا می‌خیزد، رژیمهای عربی و اسلامی طرفدار آمریکا سرنگون می‌شوند و جهان در چنان هرج و مرجی فرو می‌شود که حضرت لاجرم ظهور خود را به جلو می‌اندازد و آقایان در رکابش شمشیر خواهند زد؛ آیا استحقاق یکروز ماندن را دارد؟ در کنار ذوب شدگان ؛ شمار کثیری از مردم به جان آمده از رژیم به ویژه جوانها را داریم که بعضا با غضب به ما میگویند چرا با عملیات نظامی اسرائیل علیه آدمخواران سپاه و مداخله آمریکا مخالفت میکنید اگر آمریکا نبود مردم عراق از شر صدام حسین رها میشدند؟ به شماها چه ربطی دارد، دست از سر ما بردارید. و بگذارید آمریکا هم بیاید و اینها را سرنگون کند و ما را نجات دهد. در صحنه البته جمعی نیز هستند از دلالها و سودجویان و پیروان مذهب دلار که گمان می‌کنند با هر حمله‌ای دکان آنها پررونق خواهد شد و چون از پدربزرگها شنیده‌اند در جنگ جهانی دوم خیلی‌ها از فروش لاستیک و برنج و قند و شکر و آهن میلیونر شدند و پدرانشان در جنگ ایران و عراق به ثروت و مکنت تصور می‌کنند فردا نیز جنگ فرصت ثروت اندوزی برایشان فراهم می‌کند.
در خارج از کشور نیز ذوب شدگان در ولایت مرحوم مسعود میرزا امیدوارند که اسرائیل و آمریکا ؛ تاج نوکری را از سر خامنه ای بردارند و به روی چارقد خواهر رئیس جمهوری بنهند . شماری از خواب رفتگان در قهوه خانه نوستالژیک کنار ویلای عموجان در نمک آبرود، هستند که برای پیروزی ناتنیاهو و دانالد ترامپ در آمریکا سفره ابوالفضل می‌اندازند و در لندن هر روز صبح برای کور کردن چشم حسودان یک مشت اسپند برای ترامپ و ناتانیاهو توی آتش می‌ریزند. در چنین فضائی صدای آنها که می‌دانند در صورت ادامه فاجعه، تلاشهای چهار پنج نسل ایرانی برای ساختن خانه پدری یک شبه به باد خواهد رفت کمتر شنیده می‌شود. در حالی که اگر امروز گروههای به اصطلاح اپوزیسیون در دو سوی مرز به جای اینکه مثل کشیشهای کلیسای بیزانس در قسطنطنیه هنگام حمله سلطان محمد فاتح، که توی سر و کله هم می‌زدند میخهای صلیب مسیح به لاهوتش خورد یا ناسوتش، دست از بحث ملال‌آور و تکراری «میخ ۲۸ مرداد به لاهوت ملت ایران فرو رفت یا به ناسوتش» بردارند و در اندیشه جلوگیری از تحقق یوم‌الفاجعه باشند و درعین حال بدیلی حداقل در حد چند حکومت سایه را به مردم ایران و جامعه بین‌المللی عرضه کنند، می‌توان امیدوار بود که در برابر اراده اکثریت ملت ایران برای کندن شر خناسان و در عین حال حفظ خانه یکپارچه پدری، جامعه بین‌المللی و به ویژه ایالات متحده، بپذیرد که یار شاطر ملت ایران باشد نه بار خاطرش، نویدبخش سازندگی و آزادی و عدالت شود نه پیام‌آور ویرانی و مرگ و حکومت نظامی. به اعتقاد من با تأمل در مواضع ملی و صادقانه شاهزاده رضا پهلوی میتوان به برنامه صدروزه دوران گذار او ؛ اعتماد کرد و در غیاب یک گزینه منسجم در داخل کشور به ولیعهد پیشین إیران دست یاری داد. ملت رشید و خردمند ایران هرگز تن به استبداد نخواهد داد. و رضا پهلوی هیچ جلوه ای از یک مستبد را با خود ندارد .نه در رفتار و نه در گفتار.
و سخنی با نیروهای مسلح
برای من تردیدی نیست علی‌رغم تربیتی که از فردای انقلاب، توسط مأموران عقیدتی ـ سیاسی ارتش و حفاظت اطلاعات بر ارتشی‌های ما تحمیل شده به اضافه ریش و تسبیح و مراسم سینه‌زنی با حضور سرلشکر ستاد دکتر عبذالرحیم در حال نوحه دو طفلان مسلم را خواندن و زنجیرزنی دریادار ایرانی به همراه دلاوران نیروی دریائی در پایگاه دریائی حُرّبن یزید ریاحی در ناو زیردریائی طارق مجهز به اژدرهای طیراً ابابیل و… ارتش ما تا سقف ۹۰ درصد از نظامیان ملی، عاشق خانه پدری و فداکار و دلاور تشکیل شده که طی ۴۶ سال گذشته زخمهای بسیاری نه فقط از دشمن در جبهه‌ها بلکه از اهل ولایت فقیه بر جان و تنش وارد شده است. این ارتش به روی مردم آتش نخواهد گشود. و به روز واقعه در کنار مردم خواهد بود. می‌رسیم به سپاه نیروئی که متشکل از یکصدهزار یا کمی بیشتر از کادرها و حدود ۲۰ هزار سرباز زیرپرچم در نیروی زمینی‌اش، مطابق باور سید علی آقای فرمانده کل قوا آماده جانبازی در راه حفظ نظام و حمایت از جمهوری ولایت فقیه است. من اما مطابق تجارب نیم قرنه ام و تماسهای شخصی‌ام می‌دانم بدنه اصلی سپاه با مردم است و همانطور که ۸۵ درصد از سپاه علی‌رغم دستورات محسن رضائی فرمانده وقت و توصیه‌های نماینده سید علی اقای فرمانده کل قوا و بخشنامه برادر راحل سرلشگر بسیجی حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل، در دوم خرداد ۷۶ ؛ به خاتمی رأی داد، امروز نیز بیزار از توهمات سید علی و یک دوجین ژنرال با درجه‌های کیلوئی علیه آمریکا و اسرائیل، سخت نگران سرنوشت وطن است. اینها نیز به روی مردم آتش نخواهندگشود اما مسئولیتشان فقط به عدم شرکت در کشتار و سرکوبی ختم نمی‌شود بلکه آنها امروز می‌توانند نقش بسیار مهمی در جا به جائی قدرت در ایران بازی کنند. ارتشبد سوارالذهب، نمیری را در سودان برانداخت و در کمتر از یک سال حکومت را به دولتی منتخب مردم واگذار کرد.
من مشوق کودتا ن نیستم، جامعه مدنی ایران پذیرای کودتا هم اگر باشد من با آن مخالفم، اما می‌دانم با توجه به وضعی که در کشور حاکم است و اضافه شدن بسیاری از زیر ساختهای کشور به فهرست هدفهای اسرائیل ، اگر امروز خامنه ای کنار زده نشود فردا خیلی دیر خواهد بود .

رویای شوم خامنه‌ای برای ترکمانچای دوم / علیرضا نوری زاده

در روز روشن، دانشمندان اتمی‌شان را می‌کشند، بزرگ‌ترین تاسیسات موشکی و انبار سوخت موشکی و تاسیسات هسته‌ای‌شان را ویران می‌کنند؛ یعنی اینکه تمام ادعاهایشان باطل است و اطوار و اقوالشان مایه خجلت و ننگ
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ ۱۱:۰۰

خامنه‌ای، سلامی، باقری-خبرآنلاین

قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی با ۱۹ رای موافق و مخالفت روسیه و چین و بورکینافاسو، به تصویب رسید. امری که در ۲۰ سال اخیر بی‌سابقه بود. چهارهواپیمای آمریکایی شهروندان این کشور را از عراق خارج کردند. در کویت و بحرین و قطر و امارات نیز آمریکایی‌ها از جمع کارکنان نمایندگی‌ها و موسسات آمریکایی، خارج شدند. فضای غیرعادی «دوقدم مانده به جنگ» در منطقه برقرار شد و این‌ها همه به سبب درک نادرست و طرح خطرناک خامنه‌ای است که ماجراجویی‌ها و اوهامش در بازی مرگبار ۷ اکتبر در غزه ایران را به مهلکه‌ای وارد کرد که برون‌رفت از آن حتی به دست دونالد ترامپ با همه امیدهایش به مذاکرات، هم ممکن نشده است.

سیدعلی خامنه‌ای به دنبال چیست؟ بمباران نیمه‌شب کامرانیه و قیطریه و قصرفیروزه و پاسداران و میدان حر و چهارراه آذربایجان در پی صید چه کسانی بود و فرار آقا و اهل بیت به لتیان و کردان و لواسان آیا نشانه در معرض خطر قرار گرفتن او است؟

عبدالحمید مینوچهر، احمدرضا ذوالفقاری، امیرحسین فقهی، مطلبی‌زاده، محمدمهدی طهرانچی و فریدون عباسی، دانشمندان هسته‌ای، به فخری‌زاده می‌پیوندد و شماری از سردمداران سپاه کشته می‌شوند و واکنش ولی فقیه چنین است:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم؛ ملت بزرگ ایران (دوباره «امت اسلام»، «ملت» شد) رژیم صهیونی در سحرگاه امروز، دست پلید و خون‌آلود خود را به جنایتی در کشور عزیزمان گشود و ذات خبیث خود را با زدن مراکز مسکونی بیش از گذشته آشکار کرد. رژیم باید منتظر مجازاتی سخت باشد. دست قدرتمند نیروی مسلح جمهوری اسلامی او را رها نخواهد کرد به‌اذن‌الله. در حملات دشمن، تنی چند از فرماندهان و دانشمندان به شهادت رسیدند. جانشینان و همکاران آنان بی‌درنگ وظایف خود را پی خواهند گرفت انشاء‌الله. رژیم صهیونی با این جنایت، برای خود سرنوشت تلخ و دردناکی تدارک دید و آن را قطعا دریافت خواهد کرد. سید علی خامنه‌ای»

یک گزارش یادآوری می‌کند که خامنه‌ای از رویارویی محدود، همانی را می‌طلبد که عباس‌میرزا در ترکمانچای دنبال آن بود: استمرار ولایت قاجار در او و فرزندانش تا ظهور المهدی. رهبر رژیم ولایت بر این باور است که یک درگیری محدود راه نجات او است. ترامپ اهل جنگ نیست و اگر جام زهری سرکشد، بازهم به نفع سید مجتبی است.

«سلطان فقیه» نامش را بر پیشانی مزار و ضریح امامان و امامزاده‌های اصیل و جعلی از حرم حضرت علی در نجف تا امامزاده بیژن و سیده خوله (دختر تازه کشف‌شده امام حسین در جنوب لبنان) نقش زده و یادش رفته است آن دم که باد مهرگان وزیدن گیرد و مردان قدر شناخته شوند و نامردان به مزبله تاریخ حوالت یابند، آن نام‌های حک‌شده بر کاشی‌های آبی و درهای زرین و ضریح سیمین هم دود می‌شوند و به هوا می‌روند.

اهالی ولایت فقیه، احساس حقارت‌ خود را در نفی مردان و زنان صاحب‌نام، خاندان‌های سرشناس و ایرانیان سرفراز از هر صنف و طایفه‌ای، شفا می‌دادند.

در عصر ولی فقیه اول و جانشینش که حالا کوس لمن‌الملکی و خلیفه‌گری هم می‌زند، هرچه انسان بداطوار و بدگفتار و نادان‌تر باشد، بیشتر بالا کشیده می‌شود و مسئولیت‌های مهم‌تر به او می‌بخشند.

چنین شد که امروز هر ایرانی که ذره‌ای حمیت و غیرت وطن‌خواهی در او باشد، با نگاه به هیئت حاکمه احساس شرم می‌کند که در آغاز دهه سوم قرن بیست‌ویکم، ملاهایی از نوع ناصر ابوالمکارم شکرفروش شیرازی و احمد جنتی و احمد خاتمی و کاظم صدیقی و اعرافی و محمد موسوی خوئینی‌ها در راس کارند و دیپلمات‌هایش از رده حمید سرمدی، از متهمان قتل‌های زنجیره‌ای، حسن کاظمی قمی و حسن دانایی‌فر و احمد موسوی و علی آهنی‌اند.

دولتمردانش از تیره غلامعلی خان حدادعادل و احمد وحیدی و مصطفی محمد نجار و علی لاریجانی و رستم قاسمی‌اند و شاعرانش از نوع حمید سبزواری و احمد عزیزی. روزنامه‌نگارانش از طایفه حسین بازجوی شریعتمداری و حاج محتشم و مرتضی نبوی و مسیح مهاجری، فیلمسازانش از تیره مسعود ده‌نمکی و شمقدری و کلهر، مدیران ورزشش سردار رویانیان و حاج غفور و حاج ابوالفضل موسوم به آدمخورند و سران نظامی‌اش زنده و مرده از تیره سردار سلامی و سرلشکر باقری و سرلشکر موسوی و عزیز جعفری و حاجی‌زاده و سردار صفاری‌اند.

اقطاب تجارت و اقتصادش از نوع حاج اسدالله موتلفه عسکراولادی تازه‌مسلمان، ناصر واعظ طبسی، ملیکه یزدی، محمد جابریان، فرهاد فزونی، حاجی علاءالدین موبایلی، پهلوان شاندیزی و حسین هدایتی‌اند و امامزاده‌هایشان از نوع امامزاده بیژن و سیده خولی و امامزاده غیبی.

فیلسوفانشان رحیم ازغدی و حسین الله‌کرم و حاج آقا رحیم دعانویس و امامشان، سید روح‌الله مصطفوی و سیدعلی خامنه‌ای و امام در راهشان آسید مجتبی حسینی است.

با چنین دولتمردان و رهبران و مسئولان و روحانیون و هنرمندان و… چه انتظاری داریم؟ هرچه می‌بینیم فریب و دروغ است. هرچه می‌شنویم ریا و تزویر است. ادعاهایشان گوش فلک را کر کرده که زمین و زمان در تسخیرشان است و شرق و غرب در لرزه از هیبتشان. آن وقت در روز روشن، دانشمندان اتمی‌شان را می‌کشند، بزرگ‌ترین تاسیسات موشکی و انبار سوخت موشکی و تاسیسات هسته‌ای‌شان را ویران می‌کنند؛ یعنی اینکه تمام ادعاهایشان باطل است و اطوار و اقوالشان مایه خجلت و ننگ.

رهبرشان از نظامیان سان می‌بیند و درجه می‌دهد و به جای روضه قاسم خواندن، به صنایع هوافضا می‌رود و از «تسخیر سما» و «موشک‌های عرش‌پیما» می‌گوید، اما در کمتر از دو سال، همه رویاهایش مکانی به جز دود در آسمان ندارند. اسرائیل سردارانش را می‌کشد و تاسیسات هسته‌ای او را ویران می‌کند و او تنها فرمان می‌دهد. منتها از فرمان‌‌هایش تنها اثری که مانده، بر گور سیده خوله، دخترناشناخته امام حسین، در بعلبک لبنان است: «بمبارکه ولی امر نایب حجه‌ابن‌الحسن عجل‌الله ظهوره الشریف، آیت‌الله العظمی الامام علی الحسینی الخامنئی، و برعایه وکیله الشرعی العام فی لبنان، حجت‌الاسلام و المسلمین السید حسن نصرالله، الامین العام لحزب‌الله و بدعمه الخاص، تم تجدید و توسیع و زخرفه المقام…»

یعنی اینکه «به برکت وجود ولی امر مسلمانان حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای و با حمایت وکیل شرعی ایشان در لبنان دبیرکل حزب‌الله، حجت الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله و با تلاش‌های ویژه ایشان بازسازی و گسترش و تزیین یافت.»

این مقام مقدس، در سال ۱۴۱۶ هجری به نشانه وفاداری به شهدای مقاومت اسلامی و خانواده‌های صالحیه پایان رسید. ما اکنون در پایان سال ۱۴۴۶ هجری قمری هستیم. یعنی در واقع ۳۰ سال پیش، وقتی سیدعلی آقا تازه در کار کسب قدرت بود. با این همه لوحه سرامیک سردر امامزاده جعلی در بعلبک او را «ولی امر و امام المسلمین» می‌خواند. چون هزینه‌های بازسازی مسجدی مهجور را داده است که بر آن گنبد زنند و برای شیعیان لبنان که اهل امامزاده بازی نیستند، دکانی پررونق برپا دارند.

امروز ولایتش حتی در چهاردیواری مقرش پایدار نیست. در بامداد جمعه هنگام حملات اسرائیل به خانه سرداران و مراکز اتمی رژیم، اسرائیل او را مجبور کرد در چهار ساعت، پنج مخفی‌گاه عوض کند.

در چنین فضایی، اسرائیل مایوس از به راه آمدن رژیم، آتش نخستین را روشن می‌کند و سیدعلی و ژنرال‌هایش وعده نبرد سرنوشت‌ساز می‌دهند. منتها سرنوشت آن‌ها را نتانیاهو تحریر و تنفیذ می‌کند.

اینک سپاهی خودباخته با قتل فرماندهانش با فرمان رهبرش حمله می‌کند تا میلیاردها دلار دیگر از خزانه عامره دود شود و بهانه به دست اسرائیل داده شود تا قصه را به پایان رساند.

فعلا پهپادها پرواز به سوی اسرائیل از فراز عراق را آغاز کرده‌اند و پیامشان به ملت چنین است: «راه پرفروغ و افتخارآمیز این فرمانده‌ مومن، شجاع، بصیر و مجاهد که عمر با برکت خویش را یکسره وقف آرمان‌های بلند اسلام، انقلاب و ملت بزرگ ایران کرد، توسط پاسداران رشید انقلاب اسلامی مقتدرتر از گذشته ادامه خواهد یافت و خطای محاسباتی و جنایت دشمنان قسم‌خورده ایران و ایرانی بی‌پاسخ نخواهند ماند و باید در انتظار انتقام سخت و پشیمان‌کننده باشد.»

ارتش جمهوری اسلامی نیز با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: «ما تاکنون نخواسته بودیم مسیر جنگ را باز کنیم، اما ارتش جمهورى اسلامى در کنار سپاه پاسداران تجاوز این کودک‌کشان ناپاک و ریخته شدن خون پاک‌ هموطنانمان را تحمل نمى‌کند و درس تلخى به نتانیاهو خواهد داد.»

این بیانیه می‌افزاید: «مردم عزیز ما باید خونسردى و متانت خود را حفظ کنند. هرگونه شایعه را که احیانا از عوامل این رژیم منتشر می‌شود، نفى کنند. به پادگان‌هاى نظامى نزدیک نشوند و در انتظار لحظه‌ انجام مسئولیت همگانى که از سوى رهبر عظیم‌الشان محول خواهد شد، باشند. هم‌اکنون نیروهاى رزمنده‌ ارتش و سپاه، در آسمان به نبرد سرگرم‌اند.»

عبدالرحیم موسوی جای باقری می‌نشیند و محمد پاکپور بر کرسی سلامی تکیه می‌کند. روز از نو و روزی از نو!

آیا در جمهوری ولایت فقیه نظامیانی یافت می‌شوند که جز خود و ارباب، به وطن و هموطن هم فکر کنند؟ خطابم به آن‌ها است. نوکری «آقا» پایانش سرنوشتی است که نتانیاهو تقریرش می‌کند، نوکر ملت بودن اما جایگاهی به شما می‌دهد که سرنوشت خودت را خود تقریر و تنفیذ می‌کنی. انتخاب با شما است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

جایگاه خمینی ۴۶ سال بعد از انقلاب / علیرضا نوری زاده

خمینی در بازگشت به وطن یک «هیچی نفرت‌انگیز» تحویل ملت داد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۶ ژوئن ۲۰۲۵ ۸:۰۰

روح‌الله خمینی در هواپیما در حال بازگشت به ایران-اسوشیتدپرس

در تاریخ ما جباران بسیار بوده‌اند. آ‌ن‌ها که خانه پدری را میراث ابوی فرض می‌کردند و بقای خود را در کشتن و بستن و غارت می‌دانستند. از سرهای بریده بی‌هیچ جرم و جنایت، مناره می‌ساختند و بر پیکر مخالفان دیوار گچی می‌کشیدند؛ یکی مخالف را شمع‌آجین می‌کرد و آن دیگری در دهانه توپشان می‌گذاشت. با این همه، خمینی در میان تمام آن‌ها، نمونه بود.

او در عراق، پیری دلشکسته بود. در پاریس، عارف شد و هیئت گاندی گرفت و در ایران در بهشت زهرا، ساعاتی پس از ورود به وطنی که احساسش به رویت آن یک «هیچی» سنگین بود که به صورت قطب‌زاده خورد، با مشاهده جمعیتی دانا و نادان که به استقبالش آمده بودند، حرف‌های شب قبلش در پاریس را از یاد برد. به گفته صادق قطب‌زاده، «آقا» قرار بود با لحن آشتی‌جویانه با دولت بختیار و ارتش و نهادهای حکومتی برخورد کند، اما «رهبر محبوب از سفرآمده» سر جنگ داشت و ضمن مشتی وعده‌ توخالی، پادشاه فقید و سلاله پهلوی را با زشت‌ترین واژگان هدف حمله قرار داد.

«ما حساب بکنیم که این مصیبت‌ها براى چه به این ملت وارد شد. مگر این ملت چه مى‏‌گفت و چه مى‏‌گوید که از آن وقتى که صداى ملت درآمده است، تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه این‌ها ادامه دارد. ملت ما چه مى‏‌گفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوى از اول که پایه‌گذارى شد، بر خلاف قوانین‏ بود. آن‌هایى که در سن من‌اند، مى‌‏دانند و دیده‏‌اند که مجلس موسسان که تاسیس شد، با سرنیزه تاسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس موسسان. مجلس موسسان را با زور سرنیزه تاسیس کردند و با زور، وکلاى آن را وادار کردند به اینکه به رضا شاه راى سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلى بود. من باید عرض کنم که محمدرضاى پهلوى، این خائن خبیث… رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستان‌هاى ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است و به هم ریخته است، که اگر بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سال‌هاى طولانى با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را مى‏‌تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را مى‌توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند، نمى‌‏توانند این بهم‌ریختگى اقتصاد را از بین ببرند…»

«این کارهایى که این آدم کرده به‌عنوان ‘اصلاح’، این کارها خودش افساد بوده است! قضیه ‘اصلاحات ارضى’ یک لطمه‏‌اى بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید ۲۰ سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم؛ مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال‌هایى بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه‌داشته درست کرده است. فرهنگ ما را این [شاه‏] عقب نگه داشته، به طورى که الان جوان‌هاى ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتى در اینجا یک نیمه‌تحصیلى کردند، آن هم با این مصیبت‌ها، آن هم با این [فشار]ها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند…»

«سینماى ما مرکز فحشا است. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزى که در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروى انسانى ما است، با آن مخالفیم. ما کى مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى که از اروپا پایش را در شرق گذاشت‌ــ خصوصا در ایران‌ــ مرکزی که باید از آن استفاده تمدن بکنند، ما را به توحش کشانده است. ما تا هستیم نمى‏‌گذاریم این‌ها سلطه پیدا کنند. ما نمى‏‌گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلمه‌اى سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. این‌ها مى‏‌خواهند او را برگردانند…»

«و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یک ارکان ارتش، یک قشرهایى از ارتش. اما آن نصیحتى که مى‏‌کنم، این است که ما مى‏‌خواهیم که شما مستقل‏ باشید. ما داریم زحمت مى‏‌کشیم، ما خون دادیم، ما جوان دادیم، ما حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، مى‏‌خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقاى ارتشبد، شما نمی‌خواهید؟ آقاى سرلشکر، شما نمى‏‌خواهید مستقل باشید؟ شما مى‏‌خواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت مى‏‌کنم که بیایید در آغوش ملت؛ همان که ملت مى‏‌گوید بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت مى‏‌گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهاى امریکا و اجنبى باشد.»

او «توی دهان دولت زد». خشن‌ترین ملای بی‌فرهنگ، شاپور بختیار، فرهیخته‌ای که حافظ را در سینه داشت و سخن گفتنش به فرانسه، ادیبان فرانسوی را به اعجاب می‌انداخت، «بیابانی» خواند و از قهرمانان بختیاری مشروطه به‌زشتی یاد کرد. این خمینی واقعی بود و با تصویری که از او پرداخته بودند، تفاوت بسیار داشت. باید دو هفته دیگر می‌گذشت تا او چهره‌ای نزدیک‌تر به اصل از خود را بر بام مدرسه رفاه و بر پیکر چهار امیر ارتشی به نمایش گذارد و سپس با مسلسل و حلقه اعدام و تیرباران و زندان، ولایت جهل و جور و فساد را چون سرطانی به جان و جهان یک ملت بزرگ تحمیل کند و آنچه را در سال ۱۳۴۲ با درایت اسدالله علم و فقدان حمایت جامعه مدنی و اغلب روشنفکران از او، نتوانست اجرا کند، این بار با کمک حزب توده، چریک‌های چپ و مسلمان و آمیزه هر دو جبهه ملی آقای سنجابی و بازار و البته عوام به اجرا درآورد.

با آنکه خمینی در چندین رساله و کتاب از جمله «حکومت اسلامی» و «نامه‌های کاشف‌الغطاء» و اعلامیه‌هایی که در روزهای پس از پاریس منتشر کرد، هدف خود را از دستیابی به قدرت کم‌وبیش صریح و زمانی در پرده مصلحت عامه و امت و مشروعیت ناشی از بیعت مردم با او، بیان کرده بود و ترکیب «جمهوری اسلامی» ترکیبی ناآشنا و گنگ برای خواص جامعه نبود، مفهوم و معنا و ابعاد حضور فردی با عنوان «ولی فقیه» در راس قدرت با تعابیر ضدونقیض، هم از سوی او و هم از منتظری که جن ولایت را در خبرگان اول از شیشه بیرون آورد و همچنین بعد از او، از جانب سیدعلی آقا و اصحابش و نیز از جانب اصلاح‌طلبان و شماری از متولیان قدرت، سلطه‌مدار شد، هنوز هم بعد از ۴۶ سال صاحب تعریف و جایگاه شرعی و قانونی مشخصی نشده است.

خمینی اگر چه مرجع و مجتهد بود، با بودن شخصیت‌هایی چون سید ابوالقاسم خویی، مراجع ثلاثه قم، شریعتمداری، گلپایگانی، مرعشی نجفی، حاج آقا حسن طباطبایی قمی، سیداحمد خوانساری، سیدمحمد روحانی و یک دوجین مرجع و ملای مجتهد دیگر، آن‌قدر هوش و ذکاوت داشت که مدعی نیابت خاصه امام زمان و داشتن ماموریت الهی و گزیده شدن از عالم بالا نشود.

تودهنی او به فخرالدین حجازی که گفته بود «امام! فروتنی کنار نِه و بگو که خودتی» از همین هوشمندی مایه می‌گرفت، وگرنه خوب می‌دانست در کشوری که حسین شریعتمداری (معروف به حسین بازجو) مدیر بزرگ‌ترین موسسه مطبوعاتی‌اش افتخار خواهد کرد که در کودکی در دماوند، تفاله چای او را خورده و به‌ همین دلیل نیز نور رستگاری از همان زمان در دلش ظاهر شده و کسانی خاک نعلین او را می‌تراشند و به‌عنوان تربت شفابخش در گلوی بیماران رو به مرگ می‌ریزند، خیلی ساده می‌شود فره ایزدی را به نفع خود مصادره کرد و با منظر ضحاکی، لباس فریدونی پوشید.

خمینی البته گاه‌به‌گاه به ذکر مطالبی از این دست پرداخت که «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است/ صحیفه نور جلد اول ص ۲۶» اما هنگام منصوب کردن مهندس بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر موقت، ضمن اشاره به اینکه دارای ولایت شرعی است، بلافاصله از اعتمادی که ملت به او دارد و در واقع مشروعیتی که بیعت به او داده، سخن گفت و بر اساس همین مشروعیت نیز بازرگان را به نخست‌وزیری منصوب کرد.

خمینی در دوران حکومتش، خود را فراتر از مردم قرار داد و به بند نافی که تا آسمانش می‌برد، متوسل شد. آن هم در زمان عزل بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری بود: «امروز وظیفه من عزل او است. حتی اگر فریاد مرگ بر خمینی را در همه کشور بشنوم./ نهضت امام خمینی، حمید زیارتی (روحانی) ص ۳۵۴ــ۳۵۱»

خمینی شیفته قدرت بود. در جریان درگیری با منتظری نیز خمینی از مشروعیت الهی خود برای عزل او استفاده نکرد، بلکه از سازوکار شورای خبرگان منتخب مردم (کاری به نحوه انتخاب و تقلب و تدلیس در آن ندارم) استفاده کرد و در نهایت نیز حکومت را به مفهوم عام آن به ولایت مطلقه رسول وصل کرد. یعنی به جای تمرکز روی مفهوم خاص ولایت فقیه، با وسعت بخشیدن به مشروعیت حکومتی که با سازوکار «رای مستقیم ملت» انتخاب می‌شود، زمینه را برای استمرار حکومت حتی در غیاب ولی فقیه، آماده کرد.

ولایت بعد از خمینی

بعد از مرگ خمینی، مطابق صفات اولیه‌ای که برای فقیه اعلم و اصلح به منظور تصدی منصب ولایت ذکر شده بود، خامنه‌ای در ردیف صدم هم قرار نمی‌گرفت، اما خامنه‌ای را جامه‌ای پوشاندند که از هر حیث برای او گشاد بود.

خامنه‌ای که هرگز نتوانست مثل خمینی مشروعیت فقاهتی و شرعی داشته باشد، تمام تلاش‌هایی را که عرف‌گرایان حکومتی و غیرحکومتی برای کسب مشروعیت برایش دنبال کردند، با شکست روبرو کرد.

زمین را از دست داد، با این امید که از آسمان مشروعیت بگیرد، اما در این راه نیز موفق نشد. امروز با پس زده شدن و قلع‌وقمع پیش و پس از جنبش مهسا و خفقانی که بر جامعه مدنی،‌ دایره بحث و فحص فرهنگی و سیاسی و نهاد روحانیت شیعه برقرار شده است، دیگر کسی نمی‌تواند از مشروطه ولایتی سخن بگوید.

سید علی آقا به دست «مبارک» خود، نقطه ختم بر بدعت نامبارک ولایت فقیه خواهد گذاشت. پیدا کردن نایب دیگری برای امام زمان که بند نافش به آسمان هم وصل باشد، در زمانی که چپ و راست رژیم آبرویی برای هیچ ملایی باقی نگذاشته‌اند، کار حضرت فیل است. ضمن آنکه مردم نیز دیگر حاضر نخواهند بود خلیفه‌ای را با عنوان ولی فقیه با سلطه مطلقه پذیرا شوند. این قبای گشاد در آینده‌ای نه چندان دور، از تن سیدعلی آقا فرو خواهد افتاد و با مرگ او، تنها ارثیه خمینی و خامنه‌ای هم در کنار پرونده جنایاتشان، به موزه جباران تاریخ سپرده خواهد شد.

در موزه مادام توسو لندن، چرچیل و دوگل، قهرمانان جنگ، در کنار هیتلر و موسولینی قرار گرفتند.

خمینی کجا است؟ نواده‌اش سید حسن و تولیت معبد میلیاردی نایب مهدی غایب، در سالگرد مرگ او می‌گوید: در سال‌های اخیر، دشمن با تمسخر و تحریف و دروغ‌پراکنی سعی می‌کند شخصیت امام را در چشم مردم و نسل‌هایی که امام را ندیدند، به گونه دیگری جلوه دهند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.