خانه » مقاله (برگ 34)

مقاله

ایران آزاد ماهنامه جبهه ملی ایران – هلند شماره 70 مهر

ایران آزاد ماهنامه جبهه ملی ایران – هلند شماره ۷۰ مهر ۱۳۹۷

http://www.jebhemelli.nl/images/Iranazad/5eYears/IranAzad_70.pdf

هم وطن آزادیخواه

با درود به رانندگان کامیون در اعتصاب

شماره مهر ماه ایران آزاد ماهنامه جبهه ملی ایران – هلند تقدیم شما می گردد.

با احترام

دبیرخانه

درخواست برای جلوگیری از موج جدید خشونت ورزی و سرکوب‌های حکومت ایران


حضورمحترم جناب آقای آنتونیو گوترش
دبیرکل سازمان ملل متحد:
ما امضا کنندگان این نامه، خواستارجلب توجه حضرتعالی و به کارگیری تمامی راهکارهای در دسترس برای جلوگیری از اعدام مخالفان و سرکوب معترضان توسط جمهوری اسلامی ایران هستیم.
جمهوری اسلامی ایران در هفته‌های اخیر فشار برفعالان مدنی، احزاب و جوانان کردی درایران را در اشکال و ابعاد مختلف افزایش داده است. نمونه‌ای از این فشارها، اعدام‌ جوانان کُرد به اتهام محاربه(جنگ باخدا) و موشک‌باران مقر احزاب کُرد در خاک عراق است. کارنامه جمهوری اسلامی نشان می‌دهد چنین رفتاری معمولا با ترور‌های فعالین مخالف خارج از کشور و افزایش‌ فشار بر مخالفین داخل کشور، اقلیت‌ها و زندانیان ادامه می‌یابد.
در پاسخ به خشونت‌ورزی‌های حکومت، هموطنان کرد ما در کمال آرامش و متانت راهکار مبارزه بی‌خشونت را انتخاب کرده‌اند و در پاسخ به دعوت احزاب و فعالین مدنی کرد، اعتصاب یک روزه‌ای را در استان‌های کردنشین غرب ایران در روز چهارشنبه ۱۲ سپتامبر سازمان دادند. این اعتصاب که با استقبال حداکثری مردم مواجه شد، نشانه‌ای برای عزم جدی مردم ایران در همه استان‌‌ها بر پیگیری مقاومت مدنی علی‌رغم خشونت‌ورزی جمهوری‌ اسلامی است. کُردهای ایرانی این اعتراض مدنی را به نحوی سازمان دادند که سرمشقی برای سایر هموطنان در استان‌های دیگر نیز باشد و این حرکت آنان از پشتیبانی مردم ایران در سایر نقاط کشور برخورداراست.
ما امضا کنندگان این نامه با توجه به نقشه حکومت جمهوری اسلامی برای به خشونت کشاندن اعتراضات مردم ایران و هوشیاری مردم برای اجتناب از خشونت و پافشاری برکنش‌های مقاومت مدنی، از حضرتعالی و سازمان ملل تقاضا داریم ضمن اعمال فشار بر جمهوری اسلامی، تلاش‌های بین‌المللی را در راستای متوقف کردن نقض حقوق بشر در ایران و جلوگیری از گسترش خشونت توسط حکومت ایران در داخل ایران و کشورهای منطقه، بیش از پیش پیگیری کنید.

امضا

۱ـ آهی، شهریار
۲ـ احمدی، فریدون
۳ـ اسدی، جمشید
۴ـ اسدی، هوشنگ
۵ـ ایلخان زاده، عمر
۶ـ باطبی، احمد
۷ـ باقرزاده، حسین
۸ـ براتی، مهران
۹ـ بهمنی، ناهید
۱۰ـ تهرانی، علی
۱۱ـ پرهام، رامین
۱۲ـ تجلی مهر، محمود
۱۳ـ حسامی، آرام
۱۴ـ حسن زاده، آسو
۱۵ـ حسینی، ناهید
۱۶ـ خادم، جواد
۱۷ـ دستمالچی، پرویز
۱۸ـ رافت، احمد
۱۹ـ سازگارا، محسن
۲۰ـ سلیمی، ماشاءالله
۲۱ـ شامبیاتی، کریم
۲۲ـ شریعتمداری، حسن
۲۳ـ شهدایی، یزدان
۲۴ـ شمس، سعید
۲۵ـ صارمی، بهنام
۲۶ـ مقصودنیا، منوچهر
۲۷ـ مهتدی، عبدالله
۲۸ـ نایب هاشم، حسن
۲۹ـ نوری زاده، علیرضا
۳۰ـ هما، آوا
۳۱ـ یزدی، فتحیه

واقعه اهواز‬

*یکی از هموطنان أگاه به مسائل امنیتی نظامی ، بعد از رویدادخونین اهواز و افشاگری ایران فردا در رابطه با نقش سپاه پاسداران مطلبی را ارسال کرده که در سایت خلیج فارس مطالعه میکنید

با سلام خدمت دکتر نوری زاده عزیز؛

تو این مدت من کلی تحقیق میدانی کردم و علاوه بر مواردی که شما و دوسستانتون بهشون اشاره کردین من تمرکزم رو بحث فنی این موارد کردم که نتیجه اش بشکل یک پازل ریختم و تصویری جز سپاه نبود و دست کسی دیگر ندیدم البته این نکته مهم هم بگم که خدمت من در تیپ ۳ لشکر ۹۲ بوده و با منطقه اشنام و دلایلی که میگم چون علاقه به رژه داشتم بارها در اون شرکت کردم دلایلم شامل:

ذات داعش اینه که کشتارودر حد زیادی نشون بده و این حرکت بزرگ جلوه بده و دراین تفکر، شیعه وسنی ومسلمان و غیره برایش مهم نیست چرا؟ چون در عراق و در افغانستان و دیگر جاهادر بمب گذاری های متعدد شیعه و سنی و یا بچه و زن های غیر نظامی و کشت. اونها هم مسلمان بودن پس اسلام و شیعه و یا حتی سنی برایش مهم نیست جدای از اینکه خودتون ثابت کردین که سرانشون کجا در حال عشق و حالن حالا سوال مهم ؟!! دو روز قبل عاشورا و سه روز قبل تاسوعا بود و جمعیت زیادی که در خیابانهابودند بدون هیچ مانعی می تونستن بهترین پتانسیلی برای این عمل تروریستی باشند چرا در این روزها عملیات نکردن؟! ببینید هر کدوم بنا به گفته اون نماینده مجلس حداقل ۲خشاب که تعداد گلوله هر کدام ۳۰ عدد بود یعنی ۶۰ عدد میشود. شما بگویید ۴۰ گلوله به صفوف در حال عزاداری که نه تامیین دارن ونه اسلحه دارن بخوره در جا این نفرات کشته نمیشوند و این ۴۰ را در ۴ نفر ضرب کنید ۱۶۰ نفر کشته خواهد شد. ببینید چه فاجعی رخ خواهد میداد!!!!! ایا این لقمه دهن پر کن داعش نیست؟ این روزها همه جای اهواز تعذیه هست و نیروهای نظامی برقرار کننده امنیت تنها ۳ نفر یا ۴ نفر نیرو وبیشتر از آن هم نمی تونن در هر نقطه از شهر مستقر کنند چون نیرو ندارن!! لذا اون چهارتروریسم می تونستن بعد از عملیات براحتی فرار یا حد اقل تعدادیشون فرار کنن و با تلفات کمتر یا اصلا در روزهای قبل از آن درتعذیه های محلی و این عملیاتو به جای یک نوبت در چند نوبت انجام بده اما چراااااااا نکردن؟!!!!! مگه شیعه و امام حسین و عزای اونا برای داعش مهمه!!!! در عراق که نبوده در افغانستانم هم نبوده پس چرا نکردن .؟؟؟لذا داعش و یا هیچ گروه دیگری نمی تونه باشه.

اول اینکه بگم جایگاه شخصیت ها شامل داربست فلزی لوله ایی که فکرکنم در قدیم هم در ایران و جود داشتن و شمادیدین که چقدر ساده است، رویش را با برزنت برای پوشش استفاده می کنن و دیوارهای انها نه از چوب و نه از دیوار بتونی و نه از مواد ضد گلوله بلکه از یک برزنت معمولی و پوسیده استفاده میشود اینکه اسحه کلاش ۳۰۰ متربرد مفید و ۲۰۰۰ متر حد اکثر یا برد نهایی گلوله ان دارد و فاصله ی محل شروع عملیات تروریستی تا جایگاه ۵۰ متر یا ۶۰ متر یا ۱۰۰ متر بوده و شلیک به جایگاه اونهم توسط یک نفر فقط می تونه حد اقل ۱۰ نفر مقام لشکری و اخوندی و مدیریتی رو بکشه کافی است . این توپ پر صدا تره از ایناست چرا نکردن و به جای جایگاه عوامل رو زدن؟!

کلیپهای پخش شده از این نفرات در ماشین و یا عکس های منتشر شده جالبن . اگر این کلیپها و عکسها در قبل از انجام عملیات بوده باید پیش از شروع اون عملیات برای رسانه های اون گروهکها ارسال میشده که در زمان رسانه ایی شدن انجام این عملیات این عکسها و کلیپها منتشر بشه و اینکه اعتبار و یا عمق اثر این حرکت بیشتر بشه و سندیتی به اینکه این گروه ها سناریو ریست این عملیاتن باشه، که این اتفاق نیقتاد!!!! این موارد چند روز بعد از انجام این عملیات توسط حالا داعش رسانه ایی شد و همه اینها با دوربین گوشی این تروریسها گرفته شده که صد البته در زمان عملیات به دست اطلاعات و یا بعدا که صد البته در زمان یورش به منزل اینها گیر امده ولی سوال چه طور بعد از اینکه گوشیی که محتویاتش در اختیار نظامیان است در اختیار داعش می افتد؟؟؟؟!!!! پس سناریوی اررتباط داعش با این نظامیان ایرانی واقعیت داره این هم سند ی بر این ارتباط

صحبت در گوشی با دیگارد حضرت نماینده ولی فقیه اون هم به جای پریدن جلوی اون و یا حر کاتی مشابه مادرو در رژه ونزولا دال بر اینه که خیالش راحته که در جایگه هیچ خبری نخواهد شد

((طول زمان تیر اندازی ۱۲ دقیقه طول کشید و در این زمان هیچ نیرویی به اونها تیر اندازی نکرد (چون دو سر تیغو می بینم و ارتشی که بهش تعصب دارم و دیگر عزیزانی که در این اقدامات دستی نداشتن هم در گیرن ) جاداره این نکته رو بگم که تمامی نیروهای نظامی که به عنوان تامیین در هر جایی قرار دارن موضف اند که سه گلوله بالایی خشاب خودشونو مشقی و ما بقی رو جنگی بزارن حتی در نیروی انتظامی(اینم به نکته اول تاسوعا مربوطه) در کلاش هرموقع که تیر مشقی شلیک می کنیم بلا فاصله مسلح نمیشه حتما باید گلنگدن رودستی بکشی که پوکه مشقی بپره و بعد دوباره با گلوله بعدی مسلح شود که اینم زمان بره و در اقلب مواقع گلوله گیر می کنه واینکه افراد در حال رژه هم اسلحه هاشون فاقد سوزن و گلوله است))
کشیدن پای گروه های تجزیه طلب در اهوازم با برنامه بود چون که این گروها بین مردم اعتباری ان چنان ندارن همه جوانها و صد البته پیران عرب اونا رو مشابه مجاهدین خلق خیانت کار و شریک صدام در جنگ و قاتل اقوامشون می دونن چرا چون بر اساس اسناد عینی و کتبی این ته مونده خلق عرب اهواز در جنگ از طریق تجار و شاغلینی که در کشور کویت در رفت و امد بودن به استخبارات عراق اطلاعات می دادن و محل های حساس را با گرای دقیق در اختیار بعث عراق می گذاشتن تا اون مکانها رو بمباران کنه که نتیجه اون شراکت این بزدلان در شهادت اقوامون بود پس تداخل این گروه و چرخش تفکرات جامعه عرب به اونها با بیان همین دلایل می تونه بعد از دوران سرکوب به کلی نابود بشه.

تمام اینا با یک نتیجه گیری مهم و حیاتی ختم میشود که اون حر کت تمام و کمال به نفع نظام و سپاه است چرا چون:
در این بحران کشور تمامی نیروهای نظامی هم از لحاظ مالی مشابه مردم در فشارن و هم از لحاظ اعتقادی به نظام بی اعتقاد و اعتماد ، لذا با دیدن این بی عدالتی ها همه از درون دچار ریزش می شون مثل اون مامور شجاع نیروی انتظامی که از فساد ماموران جنوب کشور خبر داد در این شرایط سناریوی تر سوندن اونها و اتحاد وکنار هم قرارا دان نیروها جهت جلو گیری از ریزش اونم با ترس از فردای براندازی دونست.در این مورد حکومت به نظامیانش می تونه با دلیل بگه : ببینید اینها به کوچیک و بزرگتون رحم ندارن مخصوصا شما سپاهی ها و اگر فردا روزی نظام سرنگون شد به شما که هیچ، به بچه ها تونم رحم نمی کنن این حرکت شاید و یا حتما تا حالا شرو شده و در حال اتحاد نظامیان با ترس از قتل عامشونند. و انسجام سرکوبو در بر داره

بعد از اتحاد نوبت به سر کوب دشمنان ، فعالان مدنی و غیره هم کلید می خوره و همه در جمع تجزیه طلب محارب مسلح قرار می گیرند (اعدام فله ایی)،اگر سناریوی تاسوعا عاشورا رو راه می انداختن این امر محقق نبود چرا ؟ چون بخش اعظم خوزستان شیعه هستند قاعدتا نیرو های نظامی با خودشون به این یقیین می رسند که یک شیعه چنین کاری نمی کنه و براحتی برای اثبات اعتقاد و حرفش می تونه دلیل پیدا کنه، لذا تعداد کمی به بهانه ارتباط با این عمل سرکوب میشند اونم فقط سنی ها . پس باز هم معادله نا تمام می مونه

دکون و اعتبار و درامد این حکومت در محرم و صفره. انجام این اعمال علاوه بر نکته بالا باعث لطمه به قداست این روزها و از همه مهمتر دوری جستن مردم از تجمعات مذهبی که در پاپوگاندای رژیم اوج ضرر و سم محلک است میشود.
لذا اینها اون سناریوی وحشتناک رو ریخت که طبق معمول لطمات اونها به سوی مردم بی گناه بود.

اینها همه ادلات من فرای اون چیزایی هستن که در رسانه ها شنیدم و با اندکی تغییر زاویه دید این نتیجه گیری ها رو کردم اما یه نکته مهم از دست نظام در رفت و اون هم همون مبحث مهمی که من اش خیلی می ترسم
(( خدا کنه اون روز نیایید که تیزی گلوله جایش رو به تیزی قلم بده چون حکم هردو اعدامه))
ترسم اینه که از این حرکت الگو برداری بشه و به صورت خود جوش جوانا اسلحه به دست نظامیان را بکشن و بعد از ان تسویه حسابهای شخصی و غارتهاو اشوبها که ضرروش دیگر نه قوای نظامیو نه حکومت بلکه مردم میدن .

توئیت علیرضا نوری زاده در رابطه با حادثه بامداد شنبه اهواز

من با رژیم جمهوری ولایت فقیه مخالفم . چهاردهه باقلمم و کلامم بارژیم مبارزه کرده ام اما با تمام وجود با تروریسم مخالفم چه أنگ حزب الله داشته باشد چه آرم مرحوم رجوی ، چه حاج قاسم سلیمانی آن را رهبری کند و چه ابو بلال ألأحوازی ، چه عصائب أهل حق قیس العامری و أبوعزرائیل و هادی العامری و وردستش ابومهدی المهندس و چه جیش العدل سازمان اطلاعات نظامی پاکستان حمید گل و أسلم بیک … اینها همه تروریستند وقتی انگشت بر ماشه مسلسل میگذاری و جان و جهان انسانها را خونین میکنی تروریستی . حالا اما باید آشکارکرد مقاومت اهواز چه صیغه ای است . راستی چرا حضرت جزایری صد کیلوئی و فرماندار و استاندار و فرمانده سپاه هنوز صدای اولین گلوله برنخاسته گم شدند ؟ ادعای داعش همانقدر مضحک است که حضورابوولید المصری مورخ بن لادن و تروریست داعشی معروف در شمال تهران در ویلای ۱۲ ملیاردی و فعالیت آزاد او در سایت “مافا” . مقاومت اهواز هم چیزی در حد لشگر زعفر جنی است . روحانی در نیویورک واقعا به حادثا شوم بامداد شنبه نیازمند بود و …. با اینهمه تروریسم را محکوم میکنم در همه ابعاد و با تمام رنگهایش . علیرضا نوری زاده شنبه ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۸

بیانیه شورای ملی ایران برای انتخابات ازاد/برای حمله مرگبار به نیروهای مسلح ایران در اهواز

شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد، هرگونه حملات تروریستی و کشتار انسان ها را اکیدا محکوم می کند و جانباختن بیش از ۲۵ نفر از هم میهنان گرانمایه مان را در حمله به مراسم رژه نیروهای مسلح ایران در شهر اهواز را به ملت ایران و خانواده های این عزیزان تسلیت می گوید و برای مجروحان این رویداد اندوه بار آرزوی بهبودی دارد. ما جمهوری اسلامی را در این فاجعه مرگبار بدون هیچ گونه گمانه زنی، خطاکار می دانیم.

در استانه برگزاری اجلاس شورای امنیت در ارتباط با دخالت های نظامی در کشورهای منطقه، پشتیبانی های مالی و مسلحانه از گروه ها و دولت های تروریستی، ادم ربایی، تهدید، بازداشت شهروندان دو تابعیتی و اقدام به بمب گذاری در اروپا از یک سو و نقض مستمر حقوق بشر در ایران از سوی دیگر، وحشتی بر بدنه حکومت فاسد و تبهکار جمهوری اسلامی انداخته است.

در حالی که حسن روحانی به نمایندگی از جمهوری اسلامی، با هزینه دو میلیون دلاری برای سخنرانی در سالن تقریبا خالی حضور خواهد داشت. انحصار توسعه و اداره چابهار، تنها بندر اقیانوسی ایران، زیبا و دیدنی و سرشار از ظرفیت های گردشگری به هند واگذار می شود. در جلسه با روسیه و چند کشور جداشده از شوروی سابق، امتیاز دریای کاسپین را به حراج می گذارند.
در حالی که حسن روحانی دستور می دهد پشت تریبون ها نگویید کشور دچار بحران شده است. هامون سومین دریاچه ایران به سبب بی کفایتی دولت در دیپلماسی با کشورهای همسایه خشک می شود. فلاکت و فقر بر سر هزاران چابهاری سایه زده است. ده ها هزار شهروندی که بدون اب و برق و هوای سالم در به در هستند. مردمانی که در موج بادهای ۱۲۰ روزه درمیان کپرها با تایر ماشین زندگی می کنند. ۱۱ میلیون حاشیه نشینان بیکار که با محرومیت از تحصیل، اعتیاد و آوارگی دست و پنجه نرم می کنند. نرخ آمار خودکشی رو به افزایش نجومی است.

هم میهنان، حکومتی که با عملیات تروریستی، هم میهن سوزی در سینما رکس آبادان، گروگان گیری سفارت امریکا، بمب گذاری در حرم امام رضا، اعدام های فله ای، ترور کنشگران، بازداشت و زندانی کنشگران مدنی و سیاسی به روی کار امد، با همین سیاست جنگ جویانه ولایت فقیه، از روح الله خمینی تا علی خامنه ای برای صدور انقلاب نفرین شده خود در هلال شیعی از عراق، سوریه، یمن و بحرین تا لبنان، منطقه را به خاک و خون کشانده است. اکنون که این اژده های هفت سر، نفس های آخرش را با خون اغشته کرده است، برماست که در برابر این جانیان تبهکار سکوت نکنیم و با همبستگی و همدلی ایران را از چنگال این اهریمنان زشت پلید رها کنیم.

پاینده ایران و ایرانیان
شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد

بیانیه در محکومیت اقدام تروریستی اهواز

اتحاد برای دموکراسی در ایران
اقدام تروریستی و جنایتکارانه در اهواز

 

براساس گزارش ها صبح امروز در جریان یک رژه نظامی در اهواز، حمله ای تروریستی صورت گرفته است. هنوز آمار دقیقی از تعداد قربانیان این حادثه منتشر نشده است اما برخی گزارش ها حاکی از کشته شدن ۲۶ تن از ارتشیان و نیز تماشاگران مراسم رژه است. هنوز شواهد کافی برای شناخت عاملین این ترور در دست نیست و هریک از تروریست های وابسته به داعش، عوامل سازمانیافته برخی دولت های منطقه، گروه های ناسیونالیست افراطی عرب و یا باندهای وابسته به جمهوری اسلامی می توانند از عوامل این اقدام تروریستی باشند. این اقدام توسط هر نیرو و با هر انگیزه ای صورت گرفته باشد، اقدامی جنایبتکارانه و بشدت مخرب است که می بایست توسط همه نیروهای خواهان برقراری دموکراسی در ایران محکوم شود. قطعا جمهوری اسلامی خواهد کوشید از این اقدام تروریستی در راستای تشدید سرکوب ها و گسترش فضای رعب و وجشت در ایران استفاده کند. حادثه تروریستی امروز در اهواز برای جمهوری اسلامی همچنین مفری خواهد بود که افکار عمومی را از نابسامانی های بیشمار کشور منحرف کند و در سفر روحانی به نیویورک نیز دستاویزی باشد برای گریز از پاسخگویی به ترورهای دولتی و اعدام های اخیر در کردستان. ما ضمن محکوم کردن این اقدام تروریستی و ضد انسانی، نسبت به سوءاستفاده رژیم ایران از حادثه اهواز در جهت خواست ها سرکوبگرانه حکومتگران هشدار می دهیم.
اتحاد برای دوکراسی در ایران
شنبه ٣۱ شهریور ۱٣۹۷ – ۲۲ سپتامبر ۲۰۱٨

رضا شاه و راه زنان جنوب

از زوایای تاریخ معاصر

غیرت ملی در قاموس پهلوی

 

روزی رضا شاه با خبرشد که در مسیر یکی از شهرهای جنوب شب ها راهزنان سر راه مسافرین در بیرون شهر را گرفته و دار و ندار و پول آن ها را به یغما می برند. دستور می دهد امیر احمدی یک کالسکه آماده کند تا با هم به محل و جاده مربوطه بروند.
امیر احمدی به شاه عرض می کند، اجازه بدهید من تنها بروم، شما شاه هستید و امکان دارد بلایی سرتان بیاید درست نیست که شما شخصا بیایید .

امیراحمدی می گوید : شاه فرمودند: خودم باید باشم تا ببینم چه خبر استراه می‌افتند شب هنگام با لباس شخصی به نزدیکی آن منطقه می‌رسند که ۵ نفر مسلح راه را سَد می کنند و می گویند؛ کجا می‌روید؟ رضاشاه می گوید ؛ می خواهیم برویم شهر. می گویند:
پول دارید؟می گوید ؛ آره پول هم داریم، دزدها می گویند؛
خرج دارد باید پول بدهید تا رد شوید.

پیاده می شود و شروع می کند به دادن پول به آن ها ودست آخر
می گوید: سیگار می‌خواهید؟ راهزن‌ها می گویند داری؟ می گوید:
آره بابا بیایید … و یکی یکی به آن ها سیگار می دهد وبا کبریت برای شان تک تک سیگار روشن می کند و می گوید: حالا می توانیم برویم ؟!می گویند ؛ اختیار دارید، بفرمایید راه حالا باز است..

آن شب رضاشاه به هنگ می رود و شب را در آن جا می ماند و صبح زود در مراسم صبحگاهی هنگ شرکت کرده و بعداز صبحگاه می گوید آن ۵نفر که دیشب راه را به آن درشکه بستند و پول گرفته بودند از صف بیرون بیایند.

همه ساکت بودند و کسی جرات نمی کند بیرون بیاید. مجددا با صدای مهیب خود می گوید بیایند بیرون چرا که اگر خودم بیارم شان بیرون ایل و تبارشان را هم ازبین می برم، دیشب کبریت زدم و چهره یک به یک تان را دیده ام و می شناسم، بیایید بیرون، باز همه ساکت و خبردار ایستاده بودند.

دستور می دهد،همه ۵ قدم به عقب بروند، همه اجرای امر می کنند و می بینند ۵ نفر نقش بر زمین افتاده اند. دو نفر از آن ها از ترس درجا سکته زده و مرده بودند و سه نفر خود را خراب کرده بودند،

رضاشاه فریاد می زند: من این جا هنگ گذاشتم، تا امنیت مردم برقرار شود،بعد افراد هنگ، خود راهزن شده و سر راه مردم را می گیرند، اول شک داشتم برای همین خودم رفتم ببینم. تا مبادا لاپوشانی کنید.
ماموریت تمام شد و رضاشاه برگشت و دیگر سابقه نداشت که در آن منطقه دزدی شود.

نقل از خاطرات سپهبد امیر احمدی، از افسران و همراهان رضاشاه…

آری، اگر ز باغ رعیت ملِک خورد سیبی
درآورند غلامان وی درخت از بیخ!!!

آن میم لعنتی – تابستان ۶۷ و رنج و مشکل کسب خبر/ فریدون احمدی

سی سال از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ می‌گذرد. چگونه از آن فاجعه مطلع شدیم؟ فریدون احمدی، زندان سیاسی دوران شاه، عضو سازمان فداییان خلق (اکثریت) در آن ایام، در کانون خبر بوده است.


فریدون احمدی، فعال و تحلیلگر سیاسی (آلمان)

بسیاری خبرها ابتدا به دست او می‌رسیده تا تنظیم کند و به اطلاع همگان برساند. او از نخستین کسانی بوده که آن عکس‌های مشهور از اجساد اعدام‌ شده‌های با شتاب دفن‌شده در گورهای جمعی در خاورمیانه را پس از دریافت از داخل دیده و در انتشار آنها کوشیده است.

در این یادداشت، فریدون احمدی از آن روزهای پر از درد می‌گوید. تصویرها را هم او ضمیمه این نوشته کرده است.

در آن روزهای سیاه گزارشگران می‌کوشیدند از ساک‌ها خبر بگیرند تا دریابند چند نفر را سر به نیست کرده‌اند. کمیته (= مقر پاسداران) زنجان ۲۵۰ ساک… ۲۵۰ ساک یعنی ۲۵۰ نفر، یعنی ۲۵۰ خانواده داغدار که عزیزشان زنده رفته و اینک نشان از او یک “ساک” است.


داستان غمبار ما “خارجه‌نشین‌ها” در آن فاجعه ملی

سی سال از آن روزهای سیاه می‌گذرد. می‌خواستم مطابق معمول بنویسم که انگار همین دیروز بود، اما نه! برما عمر جهان گذشته است. چهره‌ها و رویدادها در پس هاله‌ای از مه قرار گرفته‌اند. کوششی ویژه لازم است تا پس مه دیده شود. شاید هم این ناروشنی، مکانیسم دفاعی روان انسانی است در برابر آن همه رویداد‌ها و فشارها که هرکدام می‌تواند به تنهایی انسان متعارف را ویران کند. هربار که به آن روزها باز می‌گردم احساسی غریب و لرزشی درونی تمام وجودم را فرامی گیرد.

در تابستان و پائیز ۶۷، در دوران کشتار جمعی زندانیان سیاسی، در خارج از کشور در موقعیتی کانونی و ویژه قرار داشتم. گزارش‌ها و خبرها در مورد رویدادهای زندان و جنایات رژیم، سرانجام به دست من می‌رسید و من مسئولیت تنظیم فهرست قربانیان کشتار جمعی، تدقیق گزارش ها، جمع آوری اسناد مربوط به آن برای ارائه به مجامع بین المللی و آماده‌سازی لیست‌ها و سندها برای انتشار را برعهده داشتم. بخش بزرگی از گزارش‌ها ونامه‌هایی که به دست من می‌رسید، از سوی شبکه تشکیلات فدائیان (اکثریت) در داخل و خارج کشور تهیه و ارسال شده بودند.

وقتی سخن از جمع آوری اطلاعات مربوط به اعدام‌ها از طریق نامه‌ها و گزارش‌ها می‌رود، بویژه برای نسل جوان که شاید تصوری از شیوه‌های ارتباطی قبل از انقلاب اطلاعاتی و عصر اینترنت در آن شرایط خوف و خفقان وحشتناک نداشته باشند، لازم به توضیح است که: ارتباطات تلفنی با خارج از کشور شنود و ردگیری می‌شد، چندین هزار نفر بویژه از میان معلولین جنگ را به کنترل و خواندن همه نامه‌های ارسالی به خارج گمارده بودند و کشف و پیگیری هر ارتباط تشکیلاتی و فعالیت سیاسی در اولویت اطلاعاتی رژیم قرار داشت و از “اوجب واجبات” بود. براین اساس نامه‌ها و گزارش‌ها در مورد اعدام‌ها و زندگی‌نامه‌ها و سایر موارد، ریزنویسی شده و مثلا در لایه‌های یک کارت پستال جاسازی می‌شدند و یا با جوهر نامرئی (آب لیمو و غیره) در میان سطرهای یک نامه معمولی نوشته می‌شدند.

حمید طاهری، اقلیت، دستگیری ۶۳ − ۱۹ آذر خبر اعدام را دادند …

او هم رفت

از اوایل پاییز ۱۳۶۷ به تدریج اخبار مربوط به اعدام‌های گسترده به خارج از کشور می‌رسید، شاید دیرزمانی پس از پایان کار. با ناباوری به ابعاد جنون و ددمنشی، شاهد طویل شدن فهرست نام‌های جانباختگان و عزیزانی بودیم که جرم مشترکشان دگراندیشی و ایستادن در برابر گورزادان حاکم بود. چهل و سه نفر، هفتاد نفر، صد وهفتاد نفر، دویست وپنجاه و سه نفر، چهار صد و چهل و یک نفر، هزار و سی صد نفر… یک انسان، یک زندگی، یک تاریخ و دنیایی ازعواطف و مناسبات انسانی تبدیل می‌شد به یک شماره و یک نام در یک فهرست طولانی مانند لیست قبول شدگان کنکور. در میانشان یاران بسیاری که در کنارشان زندگی و پیکار کرده بودی و برخی شان پاره‌ای از وجودت بودند. نامه نوشته شده با جوهر نامرئی را در برابر شعله شمع و یا با حرارت اطو ظاهر می‌کردی و ناگهان بدنت یخ می‌کرد او هم رفت: حمید، خلیل، پیروز، شاپور،… بی شرف‌ها به جان مغزهای ما افتاده بودند تا حافظه ما را پاک کنند.

در گزارشی به نقل از حاجی کربلایی “سخنگوی” زندان اوین آمده بود: “سه بند شامل هزار و دویست نفر را در اوین آب و جارو کرده و درهایش را بسته ایم” و مسئول کمیته خاوران به خانواده‌های زندانیان سیاسی گفته بود: هشت هزار و شش صد وچهل نفر را کشتیم چون آدم نشدند.

از خبرهایی دریافتی در آن روزها: به گفته حاجی کربلائی …

می دانستیم که نام‌ها و خبرهایی که انتشار می‌یابند، تاحد امکان باید بی خطا باشند تامورد سوء استفاده رژیم برای نفی کلیت ماجرا قرار نگیرد و از انجا که اخبار مربوط به اعدام‌ها از رادیو‌های برون مرزی همچون رادیو زحمتکشان خوانده می‌شدند، هر اشتباه می‌توانست در گزارش‌های بعدی به عنوان خبر به خود ما باز گردد.

برخی نام‌ها خوانا نوشته نشده بود و تو باید تصمیم می‌گرفتی که این رحیم است یا مرضیه حلیمه هست یا حکیمه. اگر منبع تحقیق هم نداشتی باید در مواردی تصمیم به عدم درج نام می‌گرفتی. یعنی تو هم او را حذف می‌کردی! وقتی حذف یک نام اینگونه سخت است چگونه آنها توانستند خود آن انسان‌ها را از صحنه گیتی حذف کنند؟

مدتی طول کشید تا بتوانیم لیست‌ها را دقت ببخشیم تا روشن شود که به طور مثال “بهرام بهتاش” نامی است که زنده یاد احمد ثقلینی برای زندگی مخفی خود انتخاب کرده بود و یا “منصور دیانت” همان محمد حسن (منصور) دیانک شوری است.

با امکانات فنی و تایپی ان زمان، ترتیب الفبایی دادن به نام کشتگان، خود مصیبتی بود دردناک. مرتب نام‌های جدیدی اضافه می‌شد. تو می‌بایست صف‌ها را، صف نام‌های آن عزیزان را، فشرده کنی تا افراد و نام‌هایی را در میان آن‌ها جا بدهی. در نظرت، انسان ها، آن زندگی‌های سرشار از شور و شیدایی و تکاپو بیش از پیش به جایی در یک صف و یک شماره تبدیل می‌شدند و تو خود را در این فراگشت پلید، سهیم می‌دیدی.

راستی این “میم” لعنتی چقدرزیاد قربانی داده یا قربانی گرفته است! چقدر نام فامیلی با میم زیاد است: منتظری، معینی، محسنی، مطلع سرابی،…

آن میم لعنتی … رنج تنظیم فهرست

گورهای جمعی

چند تن از بستگان زندانیان اعدام شده با به خطر افکندن جان خود، با پس زدن خاک سطحی محوطه خاوران، این جنایت بزرگ سران جمهوری اسلامی را مستند کردند و از گورهای جمعی عکس گرفتند. سندی غیر قابل انکار در مجامع بین المللی از وجود گورهای جمعی در ایران اسلامی. سندی از “طغیان علیه بشریت”. سر یک انسان برپای دیگری در گودال‌هایی به طول چندین ده متر و در چند ردیف. فقط خود آدمکشان و خدایشان می‌دانند در این گودال‌ها با چه عمقی، چه تعداد پیکر انسانی روی هم انباشته شده است. فیلم این عکس‌های افشاگر و تکان دهنده به دست ما رسانده شد و بلافاصله در سراسر جهان درمقیاسی وسیع منتشر شد. نگاتیو آن عکس‌ها را نزد خود حفظ کرده‌ام.

دیالوگ انتقادی

آگاهی بر وقوع یک فاجعه ملی در ایران، سپهر سیاسی ایرانیان خارج از کشور را به شدت ملتهب کرد. خبرهایی که از تحویل ساک‌های زندانیان اعدام شده در کمیته‌های شش گانه تهران و از تجمع‌های اعتراضی چند صد نفره خانواده‌های بردارشدگان می‌رسید، انتشار نام، عکس و زندگی‌نامه کشته شدگان و نیز گزارش‌ها از مراسم بزرگداشت که با وجود تمام تهدیدات مامورین امنیتی، گاه با شکوه تمام، توسط خانواده‌ها در ایران برگزار می‌شد، همه را به شدت منقلب و بی تاب کرده بود.

حرکات افشاگرانه، راهپیمایی‌های خیابانی، تجمع در برابر دفاتر روزنامه‌ها و مراکز خبری و دولتی، اعتصاب غذا در ژنو، کلن، برلین، پاریس و… و تقریباً در همه کشورهایی که ایرانیان ساکن بودند، پیاپی جریان داشت. حتا تظاهراتی افشاگرانه درشوروی و درقلب مسکو به عنوان امری تا آن زمان بی‌سابقه به راه افتاد.

این حرکات همراه بود با احساسی ازناتوانی و دست بسته بودن در شکستن دیوار سکوت رسانه‌های “مین استریم” (جریان اصلی) و دولت‌های اروپایی. کشورهای اروپایی که در برابر صدور فتوای قتل سلمان رشدی سفرای خود را از ایران فراخوانده بودند، اینک پس از پذیرش قطعنامه صلح با عراق، درپی بهبود روابط با جمهوری اسلامی و به دنبال مراودات و منافع اقتصادی خود بوده وچشم هایشان را بر کشتار آن همه دگراندیش و سلمان رشدی‌های ایرانی به کلی بسته بودند. این سیاست تحت عنوان فریبنده دیالوگ انتقادی فرموله می‌شد. راستی ان زمان کجا بودند برخی اصلاح طلبانی که اینک به جز به رخ کشیدن تعداد زندانیانشان حرفی برای گفتن ندارند؟ اگر همدست نبودند، در باره آن سکوت مرگبار و تداوم رازداری کنونی شان چه می‌گویند؟

دیدار با گالیندو پل

نخستین گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، آقای رونالدو گالیندو پل بود. در اولین ملاقاتی که با او داشتیم لیست تهیه شده از قربانیان کشتار زندانیان سیاسی و نیز عکس‌های گور جمعی را در اختیار او قرار دادیم. آن لیست تا آن زمان نام‌های ۱٣۱٨ تن را شامل می‌شد که بعدها به همت کانون‌های مختلف تکمیل شد و نام و نشان بیش از چهار هزار تن را در برمی گرفت.

کوشش کرده بودیم فهرست ارائه شده تا حد امکان با اطلاعات دیگری همچون وابستگی سازمانی، میزان محکومیت قبل از اعدام و… تکمیل شود. پیش از ما، هیئت دیگری با آقای گالیندو پل ملاقات داشت که با یکی از اعضای آن، آقای عزیزالله پاکنژاد، از قدیم آشنایی داشتم. او با شورای ملی مقاومت همبسته مجاهدین خلق همکاری داشت. آقای گالیندو پل لیست دیگری از اعدام شدگان را که شامل بیش از سه هزار نام می‌شد را در اختیار ما گذاشت و درخواست کرد از آنجا که به صحت آن لیست اطمینان کامل ندارند، ما بررسی کنیم و بگوییم اعدام کدام یک از اسامی آن لیست را تائید می‌کنیم. من گفتم ما این کار را نمی‌کنیم چون منابع کسب خبر ما با منابع آنها فرق دارد، ما فقط می‌توانیم موارد مشترک را استخراج کنیم. گفت این نیز کمک خوبی است. همان شب تا صبح موارد مشترک را استخراج کردیم و رفیق همراه من که از پاریس آمده بود، اسامی مشترک را همانگونه که درخواست شده بود با حروف لاتین خوشنویسی کرد. روز بعد فهرست را به آقای گالیندو پل تحویل دادیم. اگر اشتباه نکنم رقم اسامی مشترک، شش‌صد وهشتاد بود.

اکنون نیز که این سطور را می‌نویسم به خود نهیب می‌زنم که چگونه می‌توانی آن همه انسان، آن همه زندگی و سرنوشت را که هرکدام دنیایی داشتند را در قالب اعداد و ارقام و لیست روی هم بریزی. پاسخی ندارم جز اینکه بگویم راهشان به خاطر نه گفتن به گورزادان قرون و اعصار و ایستادن در برابر آن‌ها پررهرو باد و نمی‌توانم از تکرار سخن همسایه آلمانی ام خودداری کنم که با شنیدن اوضاع ایران از زبان همسر ایرانیش، تنها واژه‌ای را که از فارسی آموخته است برزبان می‌آورد: کثافت‌ها

۲۱ شهریور ۱٣۹۷ – ۱۲ سپتامبر ۲۰۱٨

آیا جنگ ادلب ترکیه را از ائتلاف ایران-روسیه جدا می کند؟/دکتر حسن هاشمیان


به موازات تحرک نظامی روسیه، ایران و نیروهای بشار اسد برای حمله به استان ادلب در شمال غرب سوریه، تحرکات سیاسی گسترده ای براساس منافع هر یک از کشورهای منطقه و جهان در حال انجام است. این تحرکات می تواند به شکل گیری ائتلاف های جدید یا خدشه واردشدن بر ائتلاف های گذشته ظاهر شود. در این میان دیدار جیمز جفری سفیر سابق امریکا در آنکارا و بغداد و فرستاده ویژه ایالات متحده در امور سوریه با خلوصی آکار وزیر دفاع ترکیه از اهمیت خاصی برخوردار است.

برای هر دو کشور امریکا و ترکیه، نبرد ادلب از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. هر دو کشور با دیدی متفاوت از روسیه و ایران به جنگ در این منطقه نگاه می کنند. ترکیه نگران است که حمله گسترده ایران، روسیه و بشار اسد به ادلب، به یک فاجعه بزرگ انسانی منجر شود که در پی آن هزاران نفر از ساکنین این مناطق راهی مرز سوریه با ترکیه شوند. ترکیه اکنون نزدیک به سه میلیون پناهنده سوری را در خود جای داده است و افکار عمومی مردم ترکیه بر ضد پذیرش پناهندگان سوری است. در روزهای اخیر هاشتاگی از سوی احزاب مخالف دولت در ترکیه رواج یافت که از پناهندگان سوری می خواهد هر چه زودتر خاک ترکیه را ترک کنند.

از سوی دیگر ترکیه معتقد است که همه گروه های مسلح در ادلب، آن طور که روسیه و ایران می گویند، تروریست نیستند. بخش بزرگی از این نیروها به «ارتش آزاد» سوریه تعلق دارند که مورد حمایت این کشور هستند. در میان آنها، تنها گروه «جیش العزه» به تروریست ها تعلق دارد که ائتلافی از گروه های وابسته به جبهه النصره هستند و با این نام جدید در منطقه ادلب فعال هستند.

نگرانی دیگر ترکیه در منطقه ادلب این است که ایران، روسیه و نیروهای بشار اسد با این حمله می خواهند خود را به مرز ترکیه برسانند و تأثیرگذاری این کشور را بر فرآیند امور در سوریه کاهش دهند. این حمله همچنین می تواند تأثیرگذاری رژیم بشار اسد بر مناطق مرزی ترکیه را بالا ببرد و به اهرم فشاری بر ضد آنکارا تبدیل شود.

اما از همه مهمتر، هدف ایران و بشار اسد از جنگ ادلب، نابودکردن فرآیند سیاسی براساس توافقات ژنو است که به اپوزیسیون سوریه حق مشارکت در فرآیند سیاسی می دهد. ایران و بشار اسد هیچ تمایلی به تقسیم قدرت با دیگر گروه های سیاسی ندارند و به بهانه حمله به تروریست ها، می خواهند آخرین بقایای ارتش آزاد سوریه را نابود کرده، همه منطقه غربی و شمال سوریه را در اختیار بگیرند. از نظر ارتباطی، ایران و بشار اسد تلاش می کنند راه های دو استان لاذقیه و حماه با حلب را از طریق ادلب احیا کنند و از نظر نظامی مناطق «ریف» لاذقیه و حماه را از تیررس مخالفان خارج کنند.

از نظر ترکیه، جنگ ادلب مغایر با تفاهماتی است که بین این کشور و ایران و روسیه در «آستانه ۹» در کشور قزاقستان اتخاذ شد و به توافقنامه «کاهش نزاع ها» معروف شد. براساس این توافق، از اواخر فروردین ۱۳۹۶، آتش بس در مناطق مختلف سوریه به شکل مرحله ای و از منطقه ای به منطقه دیگر با ضمانت سه کشور روسیه، ایران و ترکیه اجرا می شود. هدف این بود که اگر نمی توان در تمام سوریه آتش بس ایجاد کرد، بهتر است آن را به صورت منطقه ای آغاز کرد و سپس به تمام کشور تعمیم داد. اکنون آماده شدن برای جنگ ادلب از سوی روسیه، ایران و بشار اسد، زیرپاگذاشتن تمام تفاهمات مربوط به این موضوع محسوب می شود و ترکیه نمی تواند نسبت به این موضوع ساکت بماند.

اما ترکیه به جای جنگ، راه حل دیگری برای ادلب دارد. دولت آنکارا مایل است موضوع تمرکز افراد مسلح در استان ادلب را همانند دو تجربه مناطق «درع فرات» و «غصن زیتون» حل کند. در این دو تجربه افراد مسلح از این مناطق خارج شدند بدون اینکه به شهروندان عادی آسیبی برسد. اکنون و در اولین گام، ترکیه موفق شد حمله به ادلب را تا بعد از اجلاس سران ایران، روسیه و ترکیه در ایران به عقب بیندازد. در روزهای اخیر شاهد تحرک مقام های ایرانی و ترک و سفرهای دو جانبه آنها بودیم. تحرکی که در نهایت به سفر محمدجواد ظریف به دمشق منتهی شد و بر تعویق حمله به ادلب تا بعد از اجلاس ایران تمرکز داشت.

در آن سوی ماجرا، ایالات متحده امریکا تقریبا دیدگاه های شبیه به ترکیه درباره جنگ ادلب دارد، اگرچه تشکیل منطقه ویژه کردها در شرق فرات، همچنان از عمده ترین نکات اختلاف میان دو طرف به حساب می آید. اما در جنگ ادلب امریکا از این بیم دارد که بشار اسد یک بار دیگر از سلاح شیمیائی بر ضد شهروندان خود استفاده کند، واقعه ای که هم اکنون روس ها برای آن زمینه چینی می کنند. رسانه های روسی در روزهای گذشته به نقل از مقامات آن کشور نوشتند که مخالفان بشار اسد برای انجام یک «حمله شیمیائی» آماده می شوند! این خبر بلافاصله واکنش جیمز ماتیس وزیر دفاع امریکا را به همراه داشت که به وضوح اعلام کرد؛ تنها بشار اسد است که از این سلاح ها در اختیار دارد و با تأکید سازمان های اطلاعاتی امریکا، مخالفان در سوریه از چنین سلاحی برخوردار نیستند.

نگرانی دیگر امریکا این است که جنگ ادلب بهانه جدیدی خواهد شد تا نیروهای ایرانی همچنان در سوریه باقی بمانند. چند ماهی است که دولت امریکا فشار سختی را برای خروج این نیروها از سوریه آغاز کرده است و برخلاف وعده های ظاهری روسیه درباره اخراج این نیروها از سوریه، مقامات کرملین مایل هستند سپاه پاسداران و شبه نظامیان تابع آنها را یک بار دیگر و این بار در جنگ ادلب به کار گیرد. امریکا با ناامیدی از وعده های روسیه، مایل است بیشتر در سوریه دخالت کند. دخالتی که طبق ارزیابی روس ها تا سطح بازگشودن یک جبهه جدید بر ضد بشار اسد پیش خواهد رفت. روز چهارشنبه گذشته آناتولی آنتونف سفیر روسیه در واشنگتن با مقامات امریکائی دیدار کرد و به شدت نسبت به حمله امریکا بر ضد بشار اسد هشدار داد.

اکنون جنگ ادلب، ترکیه و امریکا را بار دیگر در یک محور قرار داده و ایران و روسیه را در محور مقابل. در شرایط فعلی، اگر روسیه و ایران گوش شنوائی برای حرف های ترکیه نداشته باشند، ترکیه آماده است برای دفاع از منافع خود گزینه های دیگری را بررسی کند. دیدار جیمز جفری فرستاده ویژه امریکا در امور سوریه با خلوصی آکار وزیر دفاع ترکیه در آنکارا بر روی این گزینه ها متمرکز شد. جمهوری اسلامی به هیچ وجه مایل نیست که ترکیه از ائتلاف سه گانه خارج شود، به همین دلیل حمله به ادلب را تا بعد از اجلاس سران سه کشور در ایران موکول کرده است. اما روسیه بخشی از حملات هوائی خود را به ادلب آغاز کرد و ترکیه بلافاصله نیروهای ویژه خود را در مناطق مرزی خود با ادلب مستقر کرد. برخی معتقدند که این نیروها برای حفاظت از نوار مرزی ترکیه با ادلب در صورت هجوم پناهندگان سوری به این مناطق است و برخی دیگر از کارشناسان امور منطقه عقیده دارند که این نیروها برای رویارویی با ارتش بشار اسد و شبه نظامیان تابع آن است. در هر دو حالت به نظر می رسد که ترکیه به شدت درگیر وضعیت جنگی ادلب شده و دیگر ترکیه خود را متعهد به پیمان نامه «کاهش نزاع ها» بعد از آنکه این توافق توسط روسیه، ایران و بشار اسد نقض شد، نمی داند.

الشرق الأوسط

جنگ با ایران و پیروان آن/عبدالرحمن الراشد

اخبار متعددی از برخورد با رسانه‌های تبلیغاتی ایرانی در شبکه‌های اجتماعی و بستن آنها می‌رسد؛ ابزاری که به یکی از اسلحه‌های خطرناک برای رویارویی مردم ایران و جهان عرب و جهان تبدیل شده بود. اما همه این موفقیت‌ها فقط شامل نوک کوه یخ تبلیغاتی شده‌است. ایران شبکه‌های تبلیغاتی و اطلاعاتی زیر زمینی گسترده‌ای دارد که تاسیس و راه اندازی آنها دقیقا از دهه هشتاد در لبنان شروع شد. به عنوان نیروی خارجی نمی‌توانست چنین پروژه‌ای را به پیش ببرد مگر بعد از اینکه رسانه‌ها را به خدمت گرفت تا خودش را درجامه قهرمان رهایی بخش لبنان در برابر اسرائیل، شیعیان از “حرمان”، برای عرب‌ها علیه “سلطه” امریکایی، برای مسلمانان ضد کفار و… نشان دهد.

شبکه‌های ایرانی پیشرفته شد و کارکرد و وظایف نمایندگانش را گسترش داد، حزب الله حالا دیگر فقط گروه مسلح مبارز نبود بلکه مأموریت یافت تجارت قاچاق سیگار از امریکا را مدیریت کند، در افریقا پولشویی کند و در لبنان به بزرگ‌ترین ماشین تبلیغاتی تابع ایران بدل شد که در عراق و یمن حتی چند سال پیش از شورش حوثی‌ها، به آن خدمت می‌کرد. بخش بزرگی از کانال‌های تلویزیونی و “سوشیال مدیا” از آنجا مدیریت می‌شوند نه از صعده و صنعا یا بغداد. و این یکی از رازهای موفقیت ایران در منطقه‌ایست که به زبانش حرف نمی‌زنند و تاریخ و میراث سراسر رقابتی با آنها داشته و با آنها هیچ مرز مشترکی ندارد جز با کشور عراق. ایران نمی‌توانست خود چنین مأموریت‌هایی را به سرانجام برساند. بار این منظور شبکه‌های منطقه‌ای و خدمات متعددشان را به روز کرد و دستگاه تبلیغاتی نمایندگانش عملگرایانه رفتار کرد. ائتلاف‌هایش نیز از تبلیغاتش گسترده‌تر شد. نگاهی به آن در لبنان و غزه، عراق، یمن و افغانستان بیندازید. همچنین به قطر که بخش بزرگی از ابزارش را برای بازاریابی دیدگاه‌های ایران اختصاص داده نگاهی بیاندازید. درکویت نیز گروه‌هایی وجود دارند که دل درگرو ایران دارند هرچند به میزانی کمتر.

این البته از ارزش دستآوردهای چند هفته گذشته ایالات متحده در مبارزه‌اش با تبلیغات ایرانی نمی‌کاهد. امریکا موفق شد ۷۰۰ حساب ایرانی به زبان‌های مختلف در توئیتر را ببندد. همچنین ۳۹ کانال تلویزیونی دولتی ایران در فضاهای شبکه‌های اجتماعی، گوگل ۱۹ وبلاگ و فیسبوک ۵۶۲ صفحه را بستند.

امروز جنگی علیه تهران به راه افتاده آن هم در سطحی کم سابقه و در همه جبهه‌ها: بانک‌ها، ارز، تجارت، اقتصاد، تکنولوژی پیشرفته، نفت، دیپلوماسی، فعالیت‌های جاسوسی، امنیتی، نظامی، رسانه، جنگ روانی، تقویت اپوزوسیون خارجی و تشویق مخالفان داخلی. ایران هیئت‌هایش را روانه می‌کند و پیشنهادهایش را می‌دهد، تقلا می‌کند شکاف‌هایی را که در این سد ایجاد شده با انگشتانش ببندد، سدی که هر آن ممکن است ویران شود. یکی از دلایل موفقیت و اثر گذاری گام‌های جدید این است که دولت‌های مورد نظر در این رویارویی ایران را خوب شناخته‌اند و سیاره‌های منظومه‌اش را. منظومه‌ای که سراسر برای رسیدن به اهداف نظام به خدمت گرفته شده، نظامی که هیچ دولت مدنی را که همه نیرویش را برای خدمت به مردمش بسیج کرده، به رسمیت نمی‌شناسد بلکه طرح بلند پروازانه خودش را دارد که انعکاسی از رؤیاهای مردان دین در آن کشوراست. دشمنان ایران می‌دانند چطور این ابزار بزرگ برای تحقق اهدافی محدود اداره می‌شود، آن هم روی دوش سازمان‌های حکومتی مثل سفارت و شبکه‌های مالی و قاچاق و دانشمندان و رسانه و شرکت‌هایی که تحت پوشش‌های مختلف درقاره‌ها و ایالات متحده به ثبت رسیده‌اند. کاملا شناخته شده است به همین دلیل دیگر برای رویارویی با آن نمی‌توان مثل گذشته به بالا بردن سطح آماده باش و افزایش شناورهای دریایی درآبهای خلیج اکتفا کرد. امروز مراکز دینی در افریقا و امریکای جنوبی تحت تعقیب قرار می‌گیرند و شرکت‌هایی در باهاما، تشکل‌های دانشجویی ایرانی در امریکا زیر نظر گرفته می‌شوند و از نظام سویفت بانک برای جلوگیری از جابه جایی دلار به بانک‌های ایرانی در سراسر جهان استفاده می‌شود.

هدف این فشارها سرعقل آوردن آیت الله و فرماندهانش است تا بدانند به پایان راه انقلابی رسیده‌اند و حالا زمان تبدیل ایران به یک کشور آشتی‌طلب رسیده یا چنان فشارها زیاد شوند تا بشکند و سقوط کند.

منبع: الشرق الاوسط

دریاچه مازندران « کاسپین» و منافع ملی ایران

ای آفریدگارپاک توراپرستش می کنم از تو یاری می جویم

پاینده ایران

هم میهنان

جنایت های روسیه تزاری ، خیانت های شوروی سابق و سیاست های روسیه کنونی که میراث دارنظام پیشین است ، از روسیه چهره ای منافق و غیرقابل اعتماد ساخته است که در حافظه تاریخی ملت ایران برای همیشه ثبت خواهد شد.
ملت ایران همواره خواهان روابط مسالمت آمیز و صلح جویانه با همسایگان بوده و هیچگاه تمایلات توسعه طلبانه نسبت به هیچ یک از آنها را نداشته و ندارد. متأسفانه ویژگی های انسانی و متعالی ملت ایران همیشه مورد سوء استفاده بیگانگان قرار گرفته و به شهادت تاریخ ، میهن ما بارها مورد هجوم و تجاوز برخی از آنها واقع شده و در این راه متحمل صدمات بسیار گردیده است.

در اوایل دوره قاجار ، روس ها با تأیید و همکاری های پیدا و پنهان انگلستان به ایران هجوم آوردند و با تحمیل دوقرارداد ننگین گلستان و ترکمنچای ، بخش وسیعی از میهن ما را جدا کردند و از آن پس با ادامه سیاست های استعماری ، از آن جمله تقسیم ایران بین روسیه و انگلستان – که با هوشیاری ملت ناکام ماند – ضربات جبران ناپذیری بر ملت ما وارد آوردند . باسقوط تزاریسم و روی کار آمدن حکومت شوروی ، ملت ما برآن امید بود که با توجه به شعارهای حکومت جدید ، از این پس سیاست های استعماری روس ها منسوخ و شرایطی همراه با صمیمیت و احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی ایران پدید می آید و حقوق تاریخی از دست رفته ایران بازگردانده می شود . حکومت جدید کلیه قراردادهای پیشین را « امپریالیستی» تلقی و همه آنها را لغو کرد.انعقاد قرارداد ۱۹۲۱ که به موجب آن پنجاه درصد دریاچه مازندران متعلق به ایران است و پس از آن قرارداد۱۹۴۰ از دیگر تعهدات دولت شوروی بود ، اما از آن پس محدودیت هایی برای ایران پدید آوردند اشغال آذربایجان و سکوت وتأیید کودتای ۲۸ مرداد و تأیید جدایی بحرین از ایران در شورای امنیت از دیگر موضع گیری های خصمانه ای بود که هیچ گونه تناسبتی با شعارهای ضد امپریالیستی آن حکومت نداشت . در جریان جنگ میهنی ، روس ها با تجهیز زرادخانه های کشور استعمارساخته عراق ، در عمل دشمنی های دیرین خود را با ایران ، به صراحت به منصه ظهور رساندند.

پس از فروریزی حکومت شوروی ، دولت جدید روسیه که خود را ملزم به رعایت کلیه قراردادهای دولت شوروی سابق با دیگر کشورها می خواند ، اکنون منافقانه و با تزویر به حقوق مسلم ایران در دریاچه مازندران « کاسپین» – که گاه به غلط خزر نامیده می شود – تجاوز می کند و با سوء استفاده از سیاست خارجی منفعل و ترس خورده کاربدستان حکومتی ، با نظامی کردن این دریای بسته و باز کردن جای پا برای دیگر شریکان خود و تقسیم سهم ایران در بین میراث خواران خود تلاش می کند به دشمنی تاریخی پنهان و آشکار خود با ایران ادامه دهد.
اما زهی خیال باطل ، اینجا ایران است. اینجا میهن هزاران هزار شهید و جانباز و آزاده ی سرافراز است. اینجا خرمشهر است؛ خرمشهر سرفراز است.

حزب ملت ایران بر این باور است که مرزهای این سرزمین در آنجاست که فرهنگ و تمدن ایرانی حضور دارد و مذاکره بر سر اصول منافع و مصالح ملی و حقوق تاریخی ایران در دریاچه کاسپین فقط در صلاحیت “ملت ایران ” است و طبیعی است گه هرگونه کوتاهی در استیفای حقوق ایران از نظر ملت ایران مردود است.

حزب ملت ایران
یکم شهریورماه ۱۳۹۷
درود بر شهیدان راه استقلال و آزادی ایران

فرزین مخبر،سرباز راستین میهن و پرورده اندیشه ی پان ایرانیسم در نهایت ناباوری چشم از جهان فرو بست

یک مرغ گرفتار دراین گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

اندوه بزرگی است دراین شهرآشوب میهن،در این وانفسای نفس گیرتاریخ جنبش آزادی خواهی ملت ایران و در هنگامه ای که میهن تشنه ی عشق است و جانثاری،فراق یاری از تبار پاکباختگان،از تبار مردانی که استواری گام ها و اراده پولادین شان لرزه بر تن کین خواهان می انداخت.
فرزین مخبر،سرباز راستین میهن و پرورده اندیشه ی پان ایرانیسم در نهایت ناباوری چشم از جهان فرو بست و در خاک میهن عاشقانه آرام خواهدگرفت.
سربازی که به حکم میهن پرستی از دوران دانش آموزی عشق ورزی در راه آزادی خواهی را در سنگر حزب ملت ایران آغاز و تا واپسین دم حیات به عنوان یکی از اندامان حزب ملت ایران لحظه ای دست از مبارزه در راه آرمان های حزب بر نداشت.
فرزین مخبر که در دو رژیم به گناه آزادی خواهی و مبارزه بر علیه استبداد بارها و بارها بازداشت و زندانی شده بود هیچگاه در برابر مرارت ها و زندان هایی که بر او تحمیل می شد سر خم نکرد تا همچو رهبران شهیدش داریوش و پروانه فروهر نامش در تاریخ مبارزات ملت ایران جاودانه شود.
غمگنانه ی درگذشت این همرزم و دوست دیرینه اندوه بزرگی بر جان و روان همه ی هموندان او در حزب ملت ایران است .
این سوگ بزرگ را به همسرگرامی بانو بدری سعیدی و دختران دلبندش ایران و آذر و همه رهپویان مکتب پان ایرانیسم و کنشگران ملی دل آرامی گفته و یادش را گرامی می داریم.
خسرو سیف
تهران یکم شهریور ۱۳۹۷

فاجعه واگذاری بخشی از مام میهن به بیگانگان، دردی بر دردهای بی درمان مردم ایران

در روزهای اخیر، موج وطن فروشی آخوندهای حاکم بر سرزمین ما به دریای خزر رسیده که همواره در سرتاسر تاریخ، بخش جدایی ناپذیر ایران بوده است. در شرایطی که ملت ایران از لحاظ اقتصادی در بدترین شرایط تاریخ خود دچار روزمرگی شده اند و به سختی روزگار می گذرانند و از طرفی گرانی و فساد که ریشه در تبهکاری حاکمان مذهبی دارد، موجب ویرانی اقتصاد و زیرساخت های کشور شده است، فاجعه واگذاری بخشی از مام میهن به بیگانگان دردی به دردهای بی درمان مردم مظلوم ما می افزاید.

اگر به واقع با دید درست بنگریم، تمام مسائل و مشکلاتی که در اقتصاد، سیاست، اخلاق و اعتقادات برای این ملت تحت حاکمیت دینی رخ می دهد، با هدف نابودی منافع مردم ما برنامه ریزی شده است. اگر از چهار دهه گذشته که ملایان در راس قدرت بودند، بیلان کار گرفته شود که مردم ما چه به دست آورده اند و چه از دست داده اند، خواهیم دید که به جز فشار، خشونت، سرکوب و آزار و اذیت، دریافتی آنها هیچ است، ولی آن چه از دست دادند همه دارایی و هویت آنها است، منافع ملی، خزائن میهنی، معادن عمومی، ثروت های ملی، و از همه مهم تر اعتبار جهانی از دست رفت، به طوری که اکنون گفته می شود پول ایران در دنیا اعتبار ندارد، و اسفناک تر این که خود ایرانی هم اعتبار ندارد. یعنی وقتی که شهروند ایرانی به خارج از کشور مسافرت می کند، با دید زشتی به او می نگرند، او را به چشم تروریست، کلاهبردار و دروغگو براندازش می کنند که این وضعیت بسیار بدتر از چپاول ثروت ملت ما است. ما ایرانیان در همه ابعاد خسارت دیده ایم و ضرر و زیان مردم ایران، بیش از تحریمی هایی می باشد که سال ها برای ما اعمال شده است. هر چند بیگانگان ما را مورد تحریم قرار داده اند، ولی شوربختانه خودی ها هستند که ما را از منافع ملی خود بی نصیب می سازند. خودی یعنی آن کسی که نام او ایرانی است و در ایران حاکمیت دارد.
در زمان شاه فقید ایران قدرت بلامنازع نیمه جنوبی این دریا به حساب می آمد، ولی شوربختانه در پی انقلاب خانمان سوز سال ۱۳۵۷، روز به روز از اقتدار ایران و ایرانی کاسته شد و ایران به تدریج با کام دشمن تاریخی خود روسیه افتاد. در اثر این ضعف حاکمان فعلی در مقابل روس ها و ملاحظات سیاسی و فرامنطقه ای ملاها به ویژه در سوریه و کشورهای اطراف که به دلیل جاه طلبی مذهبی آنها است، روس ها عنان اختیار را از حاکمان ما گرفتند و شرایطی را به وجود آوردند که اکنون کشورهایی با کمتر از ۳۰ سال سابقه تاسیس به سادگی ایرانیان را از حق خود در این دریا منع می کنند.
اکنون سرمایه های ملی ایرانیان در خشکی و دریا در حال نابودی است و ایرانیان گرفتار استبداد مذهبی، از ثروت های طبیعی و خداداده خود محروم شده اند. چه در دریای عمان و خلیج فارس که بسیاری از کشورها مشغول بهره برداری هستند و به وفور نفت وگاز استخراج می کنند، چه در دریای خزر که سهم پنجاه درصد ما در زمان شاه به زیر یک پنجم کاهش یافته است.
اکنون پس از چه سال نابودی منافع ملی ایرانیان، خط فقر به چهار میلیون تومان رسیده است و سپس آمار خود حکومت گویا است که نود درصد مردم ایران زیر چهار میلیون تومان درآمد دارند! با فروپاشی اقتصاد ایران، ارزش پول ملی هزاران برابر کاهش پیدا کرده و کار به جایی رسیده است که اعدادی مانند میلیون تومان و میلیارد تومان که زمانی یادآور ابهت و توان مالی بازاریان و اشراف بود، اکنون از چشم افتاده است.
از دیدگاه دیگر، حتی بخش هایی از ثروت ملی ما که در اثر تلاش نیروی انسانی کارآمد و سرمایه فنی داخلی مورد بهره برداری قرار می گیرد، باز هم توسط حاکمان فعلی به هدر می رود و در راه ماجراجویی های نظامی آنها در کشورهایی مانند فلسطین، سوریه، لبنان، عراق و یمن به فنا سپرده می شود، و در همین حال مردم ما دچار بیکاری گسترده و گرسنگی هستند، جای تردید باقی نمی ماند که اگر منابع دریای خزر هم به ایرانیان بازگردانده شود، این دشمنان اشغالگر آن را به هیچ وجه برای کشور و مردم هزینه نخواهند کرد.
پس وظیفه ما ایرانیان این است که تا جایی که می توانیم صدایمان را به گوش این حاکمیت برسانیم، و البته باید تلاش کرد که این اعتراض ها به خشونت آمیخته نشود. چرا که در وضعیت فعلی مردم ما نه قدرت دارند و نه حامی بین المللی پشتیبان آنها است و حتی مخالفان رژیم نیز سازماندهی مناسبی ندارند، ولی رژیم حاکم زورمند است و به شدت سرکوب می کند. به این صورت دو ضرر نصیب مردم می شود، هم دارایی و مایملکشان را برده اند و هم در اعتراض آنچه که غارت شده، کتک می خورند، به زندان می روند و در نهایت شکنجه و کشته می شوند.
شاید اگر صدای ما اکنون به جایی نرسد، بالاخره مخالفتها و تلاشهای ایرانیان روزی به ثمر خواهد نشست.
در نهایت باید دانست که همه این جنایاتی که با هدف نابودی کشور و فلاکت مردم روی داده است، فقط به دلیل دیانت است، دیانتی که در درجه اول نباید با سیاست در می آمیخت و حکومت مذهبی نباید تشکیل می شد که کار به این فضاحت برسد و در درجه دوم اصولا در درون خود دیانت نیز اشکالات بسیار بنیادی وجود دارد. مهم ترین ایراد این که خدای ارائه شده توسط ادیان زمینی در واقع خدایی است که منحصر به کره زمین می باشد، درحالی که خدا جهانشمول است و هستی را خلق کرده و با قدرت خود تمام عالم را تحت سیطره دارد.
نمایندگان بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
مرداد ۱۳۹۷

قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است. / مهدی اصلانی

 

با دیدن یک تصویر و قاب به‌یاد چه می‌افتیم؟ سی سال در حسرت داشتن تصویر و خط‌یادگاری از او بودم. بالاخره یافتم آن‌‌چه می‌جستم. چند تصویر از دورانِ نوجوانی و جوانی و سربازی. نام‌اش جلیل شهبازی است؛ پیر‌کودکِ آذری؛ متولد ۱۳۳۲ میاندو‌آب. جوانی نکرده کهن‌سال شد و به پیری پرت. کوتاه‌زمانی پس از آوار بهمن‌کش ۵۷ در بیست‌‌و‌پنج‌ساله‌گی مرتبط با فداییان دست‌گیر و نه سال بعد تابستان‌کٌش شد.

 

گاه چه میل غریبی به دیدن در وجدان خفته‌ی آدمی لهیب می‌زند. عکس با جسم سروکار دارد. بازگشتِ جوانی و جان ناممکن است. کاش می‌شد پاره‌ای تصاویر را از ذهن زدود تا یاد نتواند بر جسم و جان آوار شود.
ما به‌ چه‌چیز یک عکس می‌نگریم؟ نقش آد‌م‌هایی که دیگر نیستند؟

مرگ منصف نیست. بیش‌تر مواقع نابه‌هنگام از پشت می‌زند.
سی تابستان است که با عبور از سیم خاردار، قرق می‌شکند تا خواب‌کابوس‌هایمان تعبیر کند. کارش شده این که هر تابستان پاورچین پاورچین با پاهای برآماسیده از کابلِ نماز از قاب بیرون آمده، چرخی در گوهردشت بزند و پانسمان قلب‌های مجروح‌مان تعویض کند.
۵ شهریور آغاز چپ‌کشی است.
در گوهردشت از بند ۷ که ساکنان آن محکومین زیر ده سال بودند و نیز بند فرعی ۲۰ آغازیدند.
جلیل را همان نخستین روز (۵ شهریور) به‌نزد هیئت فرا می‌خوانند.
– اسم، مشخصات، اتهام؟
– نماز می‌خوانی یا نه؟
– نمی‌خوانم.
– بزنید تا بخواند.
و این حکم مرگ‌فروشان بود. و این‌همه حسینعلی نیری می‌پرسید که ریاست هیئتِ مرگ عهده‌دار بود.
نفرین‌‌نامه و تباهی‌ی مذهبی که پیش‌تر روح‌الله خمینی انشاء کرده بود.
چند ضربه تا مرگ؟ ده ضربه تا مرگ.

سهمیه‌ی کابل غروب شهریور را می‌خورد هر وعده‌ی نماز ده ضربه. الله‌اکبر.
چند ضربه تا مرگ؟
و سهمیه‌ی کابل تمام وعده‌‌های نماز ۶ شهریور را.
چند ضربه تا مرگ؟ ۵۰ ضربه. الله‌اکبر.
به هم‌سلولی‌ات گفته بودی این مدل کابل خوردن را در زندان تجربه نکرده بودی.
برای تو این‌جا آخرین ایستگاه نه سال حبس بود.
گفته‌ بودی دوران حاج‌داوود دارد بر می‌گردد و دیگر حوصله‌ی بازگشت به دوران حاجی را نداری.
بوی بدی به مشام‌ات وزیده بود. غروب بود و گوهر را بوی نامهربانی پر کرده بود.
هیچ دم‌پایی‌ای اندازه‌ی پایت نبود. قادر نبودی پاهای برآماسیده از کابلِ نماز بر زمین بگذاری. سْر می‌خوری و به‌سختی خود را به دست‌شویی می‌‌کشانی.
نوبت دست‌شویی‌ی ۷ شهریور به هم‌سلولی‌ات می‌گویی برو کار دارم.
چه کاری؟ کاری که دیگر حوصله‌ات سر نرود!
شیشه‌ی مربایی که به‌جای لیوان چای از آن استفاده می‌کردیم را به ظرافت یک جراح بر رگان‌ات کشیدی. به چه می‌اندیشیدی در دمِ واپسین؟
رگ زدی تا غرور به امانت بماند؟ مرگِ خود‌آگاهی بود این جراحتِ جان؟
نوبت دست‌شویی‌ات طولانی می‌شود. نگهبان‌ها با پیکر خونین‌ات مواجهه می‌شوند. قاضی محمد مقیسه که آن‌هنگام مدیریت زندان گوهردشت عهده‌دار بود و شهره به ناصریان، بی ردای شوم‌اش زمانی با نگهبان‌ها بالای سرت می‌رسند که هنوز نیمه‌جانی در تن داری. قاضی مقیسه تمام‌کٌش‌ات می‌کند.

آن‌زمان عبا عمامه نداشت. پیراهنی گشاد تا برآمدگی‌ی شکم پنهان کند. سرسپرده‌ی ساطور و دار و چشمانی قی کرده از خون تابستان.
بعد با عصبانیت رو به هم‌سلولی‌‌ات می‌گوید: به درک واصل شد. این کثافت‌کاری‌ها برای چیست؟ ما به‌قدر کافی طناب داریم. بگویید در اختیارتان بگذاریم.
قاضی مقیسه عبایش چونان شلیته‌ می‌چرخاند تا ریاست شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی شاباشِ جنایت‌اش شود.
و ساعاتی بعد پیکر گرم‌ات در یکی از کامیون‌های یخچال‌دار می‌اندازند و خاورانی می‌شوی. نمی‌‌دانیم استخوان‌هایت در کدام خاک‌پشته شیار و در کدام‌یک از گورچال‌ها پنهان‌ات کرده‌اند.
و حال ما مانده‌ایم‌ و تو و شما که پاره‌های جدامانده‌ی تن‌مان هستید.
و هنوز چه بغض‌ها برای‌تان باید ترکاند.
‌ای کاش باران می‌آمد؛ برای شستن سنگ مزار نداشته‌ات.
و تکه‌ای از دل‌مان که همان‌جا دفن شد.