1- ایران بازیچه استراتژی ابرقدرتها
ایران از آغاز دوران قاجار به علت بی خردی، نادانی سیاسی و فساد درباری، بازیچه سیاستهای غرب در منطقه شد. بریتانیا که از آغاز ورود به منطقه و تسلط بر هندوستان از قدرت و نفوذ ایران واهمه داشت، با بهره برداری از ضعف و فساد دولت مرکزی، که سفیران بریتانیا در ایران پیوسته به لندن گزارش می دادند، برای نخستین بار جرات کرد پا به خاک ایران بگذارد و کم کم دربار را زیر نفوذ خود بگیرد. از سوی دیگر، روسیه تزاری هم که بر مبنای سیاست راهبردی منتسب به پتر کبیر برای دستیابی به اقیانوس هند، ناتوانی و بی خردی شاه سلطان حسین را فرصتی تاریخی برای خود شمرد. پتر کبیر در سالهای پایانی صفویان به ایران حمله کرده بخش عمده قفقاز را از داغستان تا رشت تصرف کرد. ناتوانی دولت ایران چنان بود که عثمانی ها هم آغاز به تجاوز کردند، و اگر نادرشاه پدیدار نمی شد، نیمی از ایران را روسیه و عثمانی گرفته بودند. ولی نادرشاه با قدرت تمام چنان عثمانی ها را سرکوب کرد که دیگر جرات نکردند به مرزهای ایران نزدیک شوند. سپس به روسها اخطار کرد که از سرزمین ایران خارج شوند. روسیه بدون مقاومت یا جنگ، از ترس نادرشاه با دو اخطار او، همه قفقاز را تخلیه کرد و همه آن متصرفات پس گرفته شد. تفاوت میان شاه سلبطان حسین که وارث قدرت و نفوذ شاه عباس در منطقه بود و نادرشاه که تازه زمام را در دست گرفته بود، نه قدرت نظامی بلکه قدرت خرد مدیریتی بود.