خانه » 2017 (برگ 37)

بایگانی/آرشیو سالانه: 2017

اشتیاق و راز و سرخوشی به بهانه زادروز ولادیمیر ناباکوف/ لیلا سامانی

هشتم می سال ۱۹۲۳؛ یک بالماسکه‌ی خیریه‌ در برلین، «نیمرخ یک نقاب سیاه گرگ‌آسا و لبهای ترد» یک زن جوان، قلب یک مرد، یک شاعرجوان نوظهور را «تکان» می‌دهد. زن نقاب را پس نمی‌زند و به این ترتیب سوژه‌ی یکی از سروده‌های شاعر عاشق‌پیشه می‌شود. شعری با عنوان «مواجهه» که در مجله‌ی رُل (نشریه‌ی لیبرال‌های مهاجر روس) و با امضای مستعار «و. سیرین» منتشر می‌شود.

Untitled-5

آن زن «ورا سلونیم» بیست و یک ساله بود و مرد قصه ولادیمیر ناباکوف بیست و چهارساله. و «مواجهه» شکسپیری این دو جوان روس‌تبار، سرآغاز یکی از زیباترین عاشقانه‌های تاریخ.
ناباکوف در آن زمان تازه از دل‌شکستگیِ جدایی از عشق نخستین زندگی‌اش بیرون خزیده‌بود وهنوز هم سوگوار مرگ تراژیک پدرش بود. «مواجهه» با «ورا» اما، توده‌ی تاریک حول او را با تلالو نوری از امکان بروز عشق، خوشبختی و طراوت شکافت و او این «احتمال»، این «اگر» را در شعر زیبایش جاودان کرد. ورا از دل آن «شب جاری» و آن «سکوت شناور»، همچون نوری بر «شریان اطلسین تاریکی» تابید و شاعر جوان را با این شعر پر آرزو بر جای گذاشت:
«اشتیاق و راز و سرخوشی
و همچون یک استدعای دوردست
که قلبم می‌بایست به آن کوچ کند.
آه اگر تو قسمت من باشی…»
و بله، ورا، قسمت او شد. همسرش، مادر یگانه فرزندش. نخستین خواننده‌ آثاراو، منشی، مترجم‌، طراح لباس‌، سخنگو، راننده‌، محافظ شخصی و الهه‌ پرستیدنی‌اش.‌
یک ماه بعد از نخستین دیدار بود که اولین نامه را برای ورا نوشت: «نمی‌توانم، کلمه‌ای بنویسم بی آنکه بشنوم تو چطور ادایش می‌کنی و قادر نیستم کوچک‌ترین لحظه‌ای را که بی تو زیسته‌ام، بی حسرت در ذهنم مکرر کنم» و بیست ماه بعد از آن «مواجهه» با هم ازدواج کردند و همزیستی عاشقانه‌شان که ناباکوف، «بی ابر» وصف‌اش می‌کرد بیش از نیم‌قرن ادامه داشت. یکی از طویل‌ترین ازدواج‌های ادبی که با مرگ مرد عاشق به سر آمد.
کتاب قطور «نامه‌هایی به ورا» شرح فراز و فرود این رابطه‌ی تنگ و غریب است که در خلال نامه‌های یکسویه‌ی ناباکوف به همسرش روایت می‌شود. ورا پیش از مرگ، تمامی یادداشتهای خودش را نابود کرده‌بود تا معنای لقبی که ناباکوف به او داده بود را هویدا کند: «نقاب من!» با همه‌ی این احوال، کتاب با حضور این زن غایب می‌درخشد و ترسیم‌گر شمایل زنی‌ست که از یک سو روحش به تلنگری می‌خراشد و از دیگر سو در مقام یک بادی‌گارد برای شوهرش، همواره تپانچه‌ای در کیف دستی‌ حمل می‌کند. عشق بی‌حصر ناباکوف به پروانه‌ها را می‌ستاید و ناجی دست‌نوشته‌های «لولیتا» می‌شود. حضور خاموشی که مغازله‌ی همسرش با «ایرینا گوادانی‌نی» را تاب می‌آورد و واژه‌های سحرانگیز اورا مرهم بیقراری‌اش می‌کند. وقتی که ناباکوف «بدبختی» را برای ورا «قدغن» اعلام می‌کند و می‌نویسد: «هیچ قدرتی در این دنیا یارای آن را ندارد، که حتی ذره‌ای از این عشق بی‌آخر را زایل کند.»

پولیتزر در ستایش ادبیات متعهد رهیار شریف

امسال برندگان بخش‌های مختلف جوایز «پولیتزر» سال ۲۰۱۷ در حالی در دانشگاه کلمبیا معرفی شدند که جوایز بخش روزنامه‌نگاری پر بود از تحسین و تقدیر از رونامه‌نگاران معترض و افشاگر متعهد. بر این اساس، «شبکه روزنامه‌نگاران تحقیقی بین‌المللی» (ICIJ)، شرکت رسانه‌ای مک‌کلاچی آمریکا و روزنامه «میامی هرالد» برای افشای پرونده فرار مالیاتی ثروتمندان و سیاستمداران – موسوم به «اسناد پاناما» – جایزه پولیتزر را دریافت کردند. در افشای این اسناد چند روزنامه اروپایی هم نقش داشتند اما جایزه پولیتزر تنها به روزنامه‌نگاری آمریکا اهدا شد.

Untitled-4

یک جایزه دیگر پولیتزر به دو روزنامه «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» رسید. دیوید فارنتولد از «واشنگتن پست» برای گزارش‌های
انتقادی‌اش از دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در دوران کارزار انتخاباتی این جایزه را دریافت کرد. او از جمله درباره رفتار جنسی ترامپ علیه زنان بخشی از یک گزارش ویدئویی پنهان را منتشر کرده بود.
از دیگر برندگان بخش روزنامه‌نگاری می‌توان به پگی نونان از وال استریت ژورنال برای گزارشش درباره انتخابات آمریکا و عکسهای دانیل برهولاک درباره جنایت و کشتار در فیلیپین اشاره کرد.
همچنین جایزه پولیتزر به یک روزنامه کوچک خانوادگی در ایالت آیووا تعلق گرفت. این روزنامه «استورم لیک تایمز» نام دارد و این جایزه را به‌خاطر گزارش‌هایش درباره آلودگی هوا توسط شرکت‌های کشاورزی دریافت کرد.
این روزنامه محلی در سه هزار نسخه منتشر می‌شود و مدیران آن دو برادر به نام‌های آرت و جان کولن هستند. اغلب هشت کارمند این روزنامه را اعضای خانواده این دو برادر تشکیل می‌دهند.
در بخش ادبیات داستانی هم رمان «راه‌آهن زیرمینی» نوشته «کولسون وایت‌هد» موفق به کسب جایزه شد. این رمان پیش از این موفق به کسب چندین جایزه از جمله جایزه کتاب ملی آمریکا شده و داستان آن درباره زن جوانی‌ست که به وسیله سیستم راه‌آهن خیالی از نظام برده‌داری در آمریکا فرار می‌کند.
هیات داوران جوایز «پولیتزر» درباره‌ی علت انتخاب این کتاب چنین اعلام کردند: « به سبب تلفیق هوشمندانه واقع‌گرایی و تمثیل که خشونت برده‌داری و درام فرار را در داستانی برای جامعه معاصر آمریکا آمیخته است.»
گفتنی‌ست «بری جنکینز» کارگردان فیلم برنده اسکار «مهتاب» نیز مشغول ساخت یک مینی‌سریال با اقتباس از این رمان برای کمپانی آمازون است.
اما در بخش نمایش‌نامه‌ی این جایزه ادبی، «لین ناتیج» برای نمایش‌نامه‌ی «عَرق» برای دومین بار موفق به کسب جایزه پولیتزر شد. هیات داوران، این نمایشنامه را درام متنوع و درعین حال قدرتمندی توصیف کرده‌اند که مخاطبان را با کارگرانی که در رویای آمریکایی به سرمی‌برند، مواجه می‌کند
جایزه بخش ادبیات غیرداستانی نیز «متئو دزموند» برای کتاب «اخراج: فقر و منفعت در شهر آمریکایی» به عنوان برنده شناخته شد. این کتاب برای جستجو و تحقیق عمیقی که نشان داد چگونه اخراج‌های عمومی پس از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ بیشتر نتیجه یک فقر عمومی بود، شایسته این جایزه شناخته شد.
کتاب «بازگشت: پدران و پسران» هشام مطر جایزه «پولیتزر» سال ۲۰۱۷ را در بخش زندگی‌نامه از آن خود کرد. این اثر مرثیه‌گونه‌ای‌ست که از زبان راوی اول شخص، برای خانه‌ی پدری سرداده می‌شود و در عین حال با احساساتی کنترل شده به بررسی گذشته و حال در منطقه‌ای جنگ زده می‌پردازد.
کتاب پرفروش «وقتی نفس هوا می‌شود» نوشته «پول کالانیتی» نویسنده درگذشته هندی – آمریکایی نیز در این بخش دوم شد.
در بخش تاریخ ، این جایزه به هیثر آن تامپسون (پانتئون) به خاطر کتاب «خون در آب: زندان آتیکا وقیام ۱۹۷۱ و میراث آن» رسید. این اثر برای ارایه تاریخی شفاهی که با استانداردهای بالا در داوری علمی انجام شده و در عین حال در پرس‌وجو و جستجوی حقیقت در مورد شورش زندان آتیکا در سال ۱۹۷۱ کاملا سرسختانه عمل کرده است، شایسته دریافت این جایزه شناخته شد.
همچنین جایزه بخش شعر این جایزه ادبی به «تیهیمبا جس» برای کتاب «در هم‌ریخته» رسید.هیا داوران این کتاب را کاری شاخص خواندند که با ترکیبی از هنر نمایشی با هنر عمیق‌تر یعنی شعر خلق شده‌است تا به کشف خاطره جمعی و به چالش کشیدن مفاهیم معاصر از جمله نژاد و هویت بپردازد.
«پولیتزر» مجموعه جوایزی در حوزه‌های روزنامه‌نگاری، ادبیات و موسیقی است که از معتبرترین جوایز دنیا به حساب می‌آید. این جایزه از سال ۱۹۱۷ به صورت سالانه با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامه‌نگاران و نویسندگان، شاعران و موسیقی‌دانان اعطا می‌شود. جایزه «پولیتزر» به ‌نام بنیان‌گذار آن «جوزف پولیتزر» روزنامه‌نگار مجاری‌تبار آمریکایی قرن نوزدهمی نام‌گذاری شده‌ است. برندگان جوایز «پولیتزر» مبلغی۱۰ هزار دلاری دریافت می‌کنند.

«مرگ خبر نمی‌کند»/ مینا استرآبادی

روزهای پایانی نخستین ماه بهار، مصادف شد با مرگ غیر منتظره‌ی عارف لرستانی، بازیگر ۴۶ ساله‌ی ایرانی و از چهر‌ه‌های سرشناس مجموعه های طنز تلویزیونی.

Untitled-3

عارف لرستانی زاده‌ی پانزدهم بهمن سال ۱۵۰ در کرمانشاه بود. آغاز کار او به عنوان بازیگر بر می‌گردد به همکاری‌اش با مجموعه «جنگ ۷۷» به کارگردانی مهران مدیری. خود او درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی‌اش با مهران مدیری چنین گفته‌است:
« مهران مدیری را جایی در حد سلام و علیک دیدم. دوستم من را معرفی کرد: «عارف لرستانی، از بچه‌های تئاتر. در سال سوم بازیگری تئاتر درس می‌خواند.» یک ماه و نیم و دو ماه بعد، آقای مدیری یک کاری را شروع کرد و به دوستم گفته بود آن دوستت که آن شب با تو بود را بیاور می‌خواهیم کاری را شروع کنیم. نمی‌دانم اصلاً چرا یادش بود؟ دعوت به کار شدم و شروع کارم سال ۷۷ با آقای مدیری بود. خیلی خوب و لذت‌بخش بود و تا الان فکر می‌کنم حدود ده تا کار با هم انجام داده‌ایم.»
عارف لرستانی در مجموعه‌های تلویزیونی پرمخاطبی مانند «قهوه تلخ»، «در حاشیه»، «کوچه مروارید»، «شوخی کردم»، «ویلای من» و «مرد دوهزار چهره» و همچنین در فیلم‌های سینمایی «شام عروسی» (۱۳۸۴)، «انتخاب»، (۱۳۸۳)، «معادله» (۱۳۸۲) و «مانی و ندا» (۱۳۷۹) هم نقش‌آفرینی کرده است.
خشایار الوند نویسنده سینما و تلویزیون به رسانه‌های داخلی درباره علت درگذشت عارف لرستانی گفته است:
«ظاهراً دیشب سکسکه‌اش می‌گیرد و چون سکسکه‌اش بند نمی‌آمده به همراه همسرش به بیمارستان می‌روند و آنجا دو آمپول آرامبخش البته دقیق نمی‌دانم، به او تزریق می‌شود و به خانه می‌آید و می‌خوابد اما متأسفانه در خواب سکته می‌کند.»
درگذشت عارف لرستانی در میان هنرمندان شناخته شده ایرانی پربازتاب بوده است. پرویز پرستویی، رامبد جوان، حمید فرخ‌نژاد، مهناز افشار، سام درخشانی، جواد رضویان، برزو ارجمند و گروهی دیگر از دست‌اندرکاران سینما و تلویزیون در شبکه‌های اجتماعی تأثر خود را از درگذشت این هنرمند کرمانشاهی با مخاطبانشان در میان گذاشته‌اند.
عارف لرستانی به زادگاهش علاقمند بود. او در گفت‌وگویی با اشاره به مشکلات زیست‌محیطی کرمانشاه می‌گوید:
« چندین بار به بچه‌های فعال محیط زیست کرمانشاه درباره آتش‌سوزی‌های جنگل‌های بلوط گفتم حاضرم کمک کنم، بیایم و در کنفرانس هایتان به ‌عنوان آدمی که چند نفر او را می‌شناسند شرکت کنم، اما تماسی نگرفتند.»
عارف لرستانی از رخوت فرهنگی در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و بی کفایتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم گلایه‌مند بود:
« بعد از آقای احمدی‌نژاد ما در شرایط خوبی نیستیم. ما خودمان در تهران گیر کرده‌ایم. تلویزیون چند تا سریال جدید ساخته؟ آماری که تلویزیون تهران درباره بینندگانش داده ۸ تا ۱۱ درصد است. وقتی خودشان این را می‌گویند واقعی‌اش ۲ درصد است. کسی تلویزیون نگاه نمی‌کند. »
عارف لرستانی در یکی از آخرین گفت‌وگوهایش در مجموعه دورهمی از مرگ‌اندیشی خودش و کنجکاوی‌اش نسبت به ماهیت مرگ صحبت کرده‌بود.
او همچنین پیشتر و در صفحه‌ی شخصی اینستاگرام‌اش، با انتشار عکس پدربزرگش از آرزوی خود برای دفن شدن پس از در کناراو گفته و نوشته‌بود: «عبدالحسین لرستانی، پدر بزرگم مردی که در روستای سیمینه سمت سراب نیلوفر کرمانشاه دفن شده. من هیچ وقت او را ندیدم و او هم هیچ وقت مرا ندید. سالها قبل خیلی قبل تر از اینکه من به دنیا بیایم مرده بود. با اینکه هیچ وقت همدیگر را ندیدیم دلم می خواهد وقتی مردم کنار او در روستای سیمینه دفن شوم، احساس می کنم کنارش آرام خواهم بود. خیال مردن ندارم اما مرگ خبر نمی کند.»

ترکیه: که می رود به سوی سرنوشت/مرتضی نگاهی

Untitled-1

همه پرسی ترکیه، که امروز، یکشنبه، ۱۶ ماه آوریل برگذار می گردد، سرنوشت سازترین انتخابات ترکیه است که بلی یا خیر گفتن مردم ترکیه سرنوشت ترکیه را برای نسل های دیگر رقم خواهد زد. امروز و فردای سرنوشت ترکیه در گرو همین همه پرسی است.
بلی سر سپردن به نظام ریاستی است که با تغییراتی در قانون اساسی ترکیه، نظام پارلمانی را به نظام ریاستی تبدیل می کند که رئیس جمهور همه کاره شود: دولت یا کابینه را از بین ببرد یا قوه قضاییه را به دلخواه بچرخاند. در نهایت رئیس جمهور مقامی خواهد شد با قدرت مطلقه. بلی گویان اغلب سرسپردگان اردوغان اند. سنتی های شرق ترکیه که در زمان اردوغان به آلاف و علوفی رسیده اند و سینه زنان مذهبی و اسلامیست های ریشو یا کراواتی و زنان لچک به سر. خیر گویان طرف داران جامعه مدرن و مدنی، روشنفکران، نویسندگان، مردان و زنان آزاده اند که نمی خواهند دین در دولت دخالت کند.
اردوغان همه فن حریف و همه رنگ و پر مدعا، مدعی است که این همه پرسی در کمال آزادی برگذار می گردد. اما “خیر” گویان فقط ۴۵ ساعت حق تبلیغ رسانه ای داشتند در صورتی که بلی گویان ۴۵۰ ساعت. نیز پس از کودتای نافرجام سال گذشته ۱۷۰ تعطیل شده و پنج هزار نفر زندانی شده اند که نیروی محرکه خیر گویان بودند. صد و بیست هزار نفری هم که تحت نظر هستند و از کار بی کار شده اند، در یک جو نیمه پلیسی جرئت نداشتند که برای کمپین خیر تبلیغ کنند. تمام ارگان های دولتی هم در دست بلی گویان بود.
همه پرسی امروز تعین خواهد کرد که ترکیه اروپائی خواهد شد _ که اردوغان سال های سال در اوایل اقتدار خود برای آن تلاش های زیادی کرده بود- یا به سوی آسیای میانه کشیده خواهد شد که اردوغان ادعا دارد نیاکانش از آن جا آمده اند.
به قول دانا مردی: قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق. اردوغان به سوی قدرت مطلقه پیش می رود و اگر بازی را ببرد تا ۲۰۲۹ در قدرت خواهند ماند.

نگاه آقای خامنه ای به اقتصاد کشور /دکتر منوچهر فرح بخش

مراسم سخنرانی نوروزی “رهبرفرزانه” که هر ساله در روز دوم فروردین در صحن امام رضا در مشهد برگزار میشود، امسال نیز طبق معمول سنواتی برگزار شد. در این سخنرانی که بیش از یک ساعت به طول انجامید، وی بیشتر زمان را به بررسی مسائل اقتصادی روز کشور پرداخت و در پایان سخنانش نیز اشاره ای به انتخابات ریاست جمهوری نمود و پس از مقدمه چینی اولیه اعلام کرد که در انتخابات هیچ دخالتی نخواهد داشت، جز اینکه انتظار داردهمه مردم در آن شرکت کنند.

7071

در رابطه با مسائل اقتصادی مطرح شده دراین سخنرانی که بسیار نمایشی ترتیب داده شده بود، ولی فقیه برای اولین بارمبادرت به ارائه آمار و ارقامی در مقایسه حکومت اسلامی با رژیم گذشته نمود، تا به اصطلاح با یک بررسی کارشناسانه، اقدامات درخشان صورت گرفته در حکومت اسلامی را به رخ کشیده و بدین وسیله نقاط ضعف دولت شاهنشاهی را برجسته کند. ولی جناب رهبردرارائه این آمار چنان ناشیانه و ساده لوحانه عمل کرد که حتا باعث تاسف بسیاری از کارشناسان خود رژیم گردید. این آمار دروغین و انحرافی که رهبر تلاش میکرد تا با تاکید برروی آنها بسیار پررنگ تر ترسیم کند، چنان مغرضانه و در عین حال غیر حرفه ای تهیه شده بود، که پرداختن به آن در جهت آگاهی به جامعه یک ضرورت است، تا وسعت دانش شخص اول حکومت اسلامی از اقتصاد و دست پخت مشاوران اقتصادی وی بهتر شناخته شود.

در این رابطه اولین نکته ایکه بایستی به آن اشاره شود، مقایسه آماری یک سری ارقام اقتصادی امروز با چهل سال پیش است که بطور کلی فاقد ارزش اقتصادی است. مقایسه های آماری این چنینی علی الاصول در فواصل زمانی یک ساله تا حداگثرپنج ساله معمول است و نه چهل و پنجاه ساله که در آنصورت خبر از بی بضاعتی اقتصادی مطرح کننده میدهد. ولی فقیه با اشاره به یک سری آمار از وضعیت امروز حکومت اسلامی و مقایسه آن با رژیم گذشته خواست اثبات کند که چه پیشرفتهای درخشانی در نظام اسلامی، به ویژه دوره رهبری داهیانه او نصیب ملت شهید پرور گردیده که به چند مورد آن اشاره میشود که گفت: راه های کشور در مقایسه با رژیم گذشته شش برابر شده، ظرفیت بنادر بیست برابر گردیده، سدهای مخزنی سی برابر فزونی یافته، تولید برق ۱۴ برابر شده، محصولات پتروشیمی ۳۰ برابر گردیده، تولید فولاد ۱۵ برابر شده …… همچنین از افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی، قدرت نظامی، آبادانی روستاها داد سخن کرد.

وی سپس از کمبودها سخن به میان آورد و به تشریح نقاط ضعف و قدرت حکومت اسلامی در رابطه با مسائل اقتصادی روز کشور پرداخت و در نهایت چنین نتیجه گرفت که حکومت اسلامی هیچ نقص و کمبودی ندارد و همه شکست های اقتصادی ناشی از کم کاری، بی عرضه گی ، بی تجربگی و در یک کلام متعهد نبودن بعضی از مقامات در حکومت اسلامی است و در تایید نظر خود اشاره کرد به اینکه هرجا مدیران متعهد مصدر کار بوده اند کارها به خوبی پیش رفته است. خلاصه کلام اینکه آقای خامنه ای با تشبث به انواع و اقسام توضیحات ضد و نقیض به شدت در تلاش بود تا از خود یک چهره انتقادی ارائه دهد وهمه اشتباهات، دزدیها و اشائه انواع فساد را که اقتصاد کشور را به فروپاشی نزدیک کرده است به گردن مدیران غیر متعهد اندازد. البته انتظار هم نمیرفت که ولی امر مسلمین گفتاری جز این ارائه دهد و انتقاداتی کند که مستقیما متوجه نظام گردد که در آنصورت تف سربالا معنا میداد. ولی جهت افزایش اطلاعات اقتصادی رهبر در زیر مقایسه ای دیگر ارائه میشود تا آمار واقعی و عملکرد اقتصادی رژیم گذشته را بهتر بشناسد و در سخنرانیهای بعدی به این آمار توجه داشته باشد تا باز بی گدار به آب نزند.

دولت شاهنشاهی از سال ۱۳۴۱ که برنامه پنج ساله سوم توسعه و همزمان با آن اصول ششگانه انقلاب سفید به اجرا گذارده شد، تا بهمن ۱۳۵۷ که رژیم ساقط گردید، دارای یک درآمد نفتی حدود ۸۰ میلیارد دلار بود. با این مبلغ سه برنامه پنج ساله توسعه به اجرا گذارده شد. در طول این سه برنامه رشد متوسط اقتصادی کشور به حدود ۸ % و رشد صنعتی به ۱۴ % رسید. صادرات کشور برای اولین بار از حالت سنتی آن که بیشتربه فرش و خشگبار وامثالهم محدود میشد خارج گشته، از یک طرف تولیداتی مانند کاشی، کفش، وسائل آشپزخانه، شوینده ها، انواع تنقلات به تدریج بازارهای منطقه را فتح میکردند. از طرف دیگر صنعت پتروشیمی نیز وارد فاز صادرات شده و به شدت رو به گسترش میرفت، همچنین صنعت فولاد و خود رو سازی با سرعت در حال توسعه بودند. به لحاظ آبادانی و شهرسازی عملیات لوله کشی گاز، فاضل آب، سد سازی، مترو، گسترش راه ها، فرودگاه ها و بندر گاه ها طبق برنامه به پیش میرفتند، بطوریکه کشور به یک کارگاه بزرگ سازندگی تبدیل شده و کاربه جایی رسیده بود که از فیلیپین و پاکستان نیروی کار وارد میشد.

در آن سالها چهار کشور در آسیا رشد اقتصادی بالا را تجربه میکردند که عبارت بودند از ژاپن در راس، سپس ایران که در رتبه دوم قرار داشت و پس از آن کره جنوبی و تایوان. برنامه ریزان ایران چنین پیش بینی کرده بودند که در پایان برنامه ششم توسعه در سال ۱۳۶۰ صادرات خودرو، پتروشیمی، فولاد و وسائل الکتریکی آشپزخانه مانند یخچال و اجاق و غیره جایگاه محکمی نه تنها در بازار منطقه ، بلکه در کل آسیا و حتا بعضی از کشورهای اروپایی بدست آورد. زمانیکه انقلاب شد راه صادراتی به خوبی هموار شده بود، ضمن آنکه دولت ایران نه تنها هیچگونه بدهی خارجی نداشت، بلکه سهام شرکتهای مختلفی درآلمان، امریکا، فرانسه، افریقای جنوبی، هندوستان را خریداری کرده بود، ذخیره ارزی در داخل و خارج از کشوربیش از ۲۰ میلیارد دلار تخمین زده میشد. از اینرو جهان و به ویژه کشورهای اروپایی اعتبار مخصوصی برای ایران قائل بودند و ریال در ردیف پنج ارز معتبر جهان شناخته میشد.

حکومت اسلامی ایران وارث یک چنین اقتصاد پویا و شکوفایی بود، ولی دریغا که در اولین اقدام انقلابی و در همان روزهای اولیه انقلاب حمله به بخش خصوصی سازمان دهی شد و در ردیف جلو بخش تولید کشورقرار داشت که دچار ذیح اسلامی شد و اسلامگرایان با کشتار و زندان و فرار دادن بهترین فن آوران و تاراج کارخانجات بخش تولید نوپای کشوررا در واقع شخم زدند. دولتی کردن بانکها، مصادره بسیاری از شرکتهای بزرگ تولیدی مانند ایران ناسیونال { ایران خودروی امروز} صنایع فولاد، نساچی ها و بسیاری دیگرو قرار دادن افراد بی سواد و بی صلاحیت در راس این واحدهای تولیدی مهم کشور نشان از آن بود که تصمیم گرفته شده ایران به شرائطی نظیر دوران قاجار بازگردانده شود.

حال به پردازیم به دوره خلافت آقای خامنه ای که دوره چنگیز و تیمور را تداعی میکند. از سال ۱۳۶۸ که وی بر مسند ولی فقیه تکیه زده تا این تاریخ درآمد نفت کشور رقمی حدود یکهزار میلیارد دلار، یعنی یک تریلیون دلار بوده است که بر خلاف رژیم گذشته مستقیما وارد خزانه کشور نشده، بلکه اختیار آن به عنوان بیت المال مستقیم و غیر مستقیم در دست رهبری است. در این دوره متوسط رشد اقتصادی در سال حدود ۲ درصد و رشد صنعتی منفی بوده است. آقای خامنه ای در سخنرانی خود به این مهم، یعنی روند توسعه اقتصادی کشوراشاره ای نکرد. درمقابل با ارائه آمارهای کذایی در واقع به نوعی نشان داد که درآمدهای نفتی چگونه هزینه گردیده است. اینکه امروزه بشود با اینگونه آمارهای دروغین و حساب سازیهای مبتدی افکار عمومی و قضاوت جامعه ای را که به گفته شخص رهبر چندین ده میلیون تحصیل کرده دانشگاهی دارد تحت تاثیرقرار داد و قبولاند که هزار میلیارد دلار خرج شده تا چند جاده و سد و بندر احداث شود بسیار دور از منطق است.
جهت اطلاع رهبر در زیر به سه مورد اشاره میگردد تا نشان داده شود، درصورتیکه درصدی از این درآمد نجومی آنگونه که در رژیم گذشته برنامه ریزی شده بود هزینه میشد، اقتصاد کشور امروز درچه مرحله و بر چه پایه ای قرار داشت:

۱ – اگر صد میلیارد دلاراز این یک تریلیون دلار درآمد نفتی در بخش نفت و گاز و پتروشیمی مصرف میشد امروز بجای صدور نفت خام و مواد اولیه پتروشیمی به صورت خام وبا این در و آن در زدن بسیار برای برای جلب خریدار، تولیدات ساخته شده پتروشیمی که ارزشی چندین ده و حتا چندین صد برابر مواد خام را دارد، صادر میشد و ایران به عنوان یکی ازصادرکنندگان ترازاول مواد پترو شیمی در بازار جهانی مطرح و درآمدی چندین برابر صدور نفت خام نصیب کشور میگردید. همچنین دیگر ضرورت نداشت تا سالانه چندین میلیارد دلار بابت واردات بنزین به کشورهزینه گردد، بلکه ایران خود صادر کننده بنزین میشد.

۲ – اگر ۵۰ میلیارد دلار از این مبلغ در صنعت خودرو سازی کشور سرمایه گذاری میشد و تکنولوژی و ماشین آلات مدرن روز در این صنعت به کار گرفته شده و خلاقیت فن آوران ایرانی مورد استفاده قرار میگرفت، بطور قطع امروز صنعت خود رو سازی کشور اگر نه با ژاپن، حداقل با کره جنوبی رقابت میکرد و درصدی از بازار خودرو در جهان را در اختیار داشت. در دهه ۱۳۴۰ که صنعت خودروسازی به همت برادران خیامی پایه گذاری شد، کره جنوبی هنوز تا این مرحله فاصله زیادی داشت.

۳ – همچنین است در مورد صنعت فولاد که ایجاد آن در زمان رضاشاه کلید خورد که متاسفانه با توقیف کشتی حامل ماشین آلات و وسائل ساخت کارخانه توسط انگلستان عملی نشد. در زمان محمد رضاشاه هم باز کارشکنی انگلستان مانعی در برپایی این صنعت مادربه شمار میرفت، تااینکه شاه فقید با زیرکی و استفاده از شیوه تجارت پایاپای با شوروی سابق موفق شد ذوب آهن اصفهان را راه اندازی کند. پس از آن مجتمع فولاد مبارکه و فولاد اهواز ایجاد شد و با توجه به وجود معادن عطیم سنگ آهن و عزم دولت در توسعه هرچه بیشتر این صنعت شانس آن وجود داشت که فولاد ایران بخشی از بازار جهانی را به خود اختصاص دهد که متاسفانه در بعد از انقلاب متوقف شد. بعد از جنگ هرچند که برنامه توسعه این صنعت مجددا آغاز شد ولی هیچگاه در مسیر پیش بینی شده در رژیم گذشته که رسیدن به تولید ۵۰ میلیون تن در سال بود قرار نگرفت، کما اینکه در حال حاضرکل تولید فولاد کشور از حدود ۱۲ میلیون تن در سال تجاوز نمیکند. درحالیکه میشد با رقمی حدود ۵۰ میلیارد دلارسرمایه گذاری در ردیف چند کشور پیشرو در تولید انواع فراورده های فولاد قرار گرفت و نیاز به آن نداشت که سنگ آهن خود را به ثمن بخس به چین صادر کند و در مقابل فولاد از این کشور وارد نماید.

درصورت اجرای این سه پروژه که شرائط و مقدمات آن از هر لحاظ فراهم بود یک انقلاب صنعتی واقعی در کشور صورت میگرفت و هزاران واحد تولیدی بزرگ و متوسط و کوچک دیگر از دل آن بیرون میامد که سند افتخاری میشد برای آقای خامنه ای و رژیم اسلامی او. ضمن آنکه امروز کشور شاهد کارتن خوابها و کودکان خیابانی و زنان تن فروش، میلیونها جوان بیکار نبود. آقای خامنه ای اگر قدری حس وطن دوستی داشت و به رسالت خود که به هرحال به عنوان شخص اول نظام حفظ منافع ملی کشور است عمل مینمود، هیچگاه نیاز به آن پیدا نمیکرد تا در مهمترین سخنرانی خود اینگونه بی پایه و اساس سخن گوید و آمار غیر واقعی تحویل ملت دهد.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 02 – 96

امضای توافقنامه نهایی بین ایران و توتال در زمینه توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی

کاردرمدیرعامل شرکت ملی نفت ایران از امضای توافق‌نامه نهایی بین وزارت نفت و شرکت توتال فرانسه در زمینه توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی تا آخر خبر داد. وی گفت: در حال حاضر با توتال برای فاز ۱۱ در مرحله مذاکره برای قرارداد هستیم و مباحث مالی آن حل شده است. کاردر با بیان اینکه تاکنون رای دادگاهی علیه توتال در رابطه با ایران صادر نشده، اظهار کرد: زمانی که قانون داماتو با کمک فرانسه و پارلمان اروپا لغو و اعلام شد که تحریم داماتو یک قانون فرامرزی است و در کشور اروپا قابل اجرا نیست، توتال را تهدید کردند. حتی بسیاری اعلام کردند که سهام توتال در بورس آمریکا زمین می خورد،اما این اتفاق به دلیل موضع قوی اتحادیه اروپا درمورد اینکه شرکت‌های اروپایی مستقل هستند گرفت، پیش نیامد. مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران با اشاره به سابقه حضور توتال در ایران گفت:شرکت توتال پس از تحریم جزو اولین شرکت‌هایی است که به ایران آمده . این به این معنا است که می خواهد یک رفتار مستقلانه داشته باشد. مدیرعامل این شرکت اعلام نکرد از قوانین آمریکا تبعیت می‌کند، بلکه اعلام نمود، اگر قوانین بین المللی محدودیت‌هایی به اجرا گذارد مجبور به تبعیت هستیم. توتال قبل از توسعه فازهای پارس جنوبی، این میدان را مطالعه کرد و مطالعه فنی نحوه توسعه میدان پارس جنوبی را حدود ۱۷ یا ۱۸ سال پیش، توتال انجام داده است.

7070

اقلیتی دو درصدی که ۸۰ درصد سرمایه ها را در اختیار دارند

غلامرضا مصباحی مقدم، رئیس سابق کمیسیون اقتصادی مجلس و از جمله معدود معممینی به شمار میرود که تا اندازه ای با الفبای علم اقتصاد آشنایی پیدا کرده است. او در سخنان اخیر خود در رابطه با فاعلیت های بانک های کشور با انتقاد از فضای حاکم بر قشر مرفه جامعه و شهوت ثروت اندوزی نوکیسه گان در حکومت اسلامی، از مالکیت ۲ درصد خانوارهای ابر ثروتمند کشور، بر ۸۰ درصد از منابع و تشدید این شرایط در دهه‌های اخیر خبر میدهد. او میگوید: بنگاه‌ داری بانکهای کشور بجای انجام وظائف بانکی سبب گردیده است تا بیش از ۵۰ درصد از سرمایه بانکها در بنگاه‌های اگثرا متعلق به خودشان متمرکز باشد. بنابراین بانکها به‌ جای این که تسهیلات و اعتبارات پولی برای جامعه و استفاده عمومم فراهم کنند، بیشتر به خود و نزدیکان خود خدمات رسانی می کنند. طبیعتا با یک چنین شیوه غیر معمول بانک داری کنندمی‌دهند؛ از اینرو معلوم است که چنین بانکی نمی‌تواند منشاء خدمت به مردم باشد.

ایران در رتبه ٩٣ برای گردشگری

بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ٢٠١٧، ایران در شاخص رقابت پذیری سفر و گردشگری رتبه ٩٣ از بین ١٣۶ کشور جهان را به خود اختصـاص داده اسـت. همچنین رتبه ایران از جایگاه نهم در بین کشورهای خاورمیانه در سال ٢٠١۵ به جایگاه هشتم در سال ٢٠١٧ در ایـن گـروه صـعود کرده است. طبق گزارش سال ٢٠١٧ مجمع جهانی اقتصاد، با ورود ٢/۵ میلیون گردشگر بین‌المللی به ایران و حدود ٣/۵ میلیارد دلار هزینه‌های پرداخت شده توسط آنها، متوسط دریافتی‌های ایران به ازای ورود هر گردشگر، ١/۶۶۵ دلار بوده است. به طور کلی؛ صنعت سـفر و گردشگری با ارزش افزوده حدود ١/١٠ میلیارد دلاری، سهم ۵/٢ درصدی از کل تولید ناخالص داخلـی ایـران را تشـکیل داده و بـا ۴٧۶ هزار شغل، سهم ٩/١ درصدی از کل اشتغال کشور را به خود اختصاص داده است. بررسی دقیق‌تر تغییرات رتبه ایران در بین زیرشاخص‌های اصلی، دید بهتری نسبت به بهبود ۴پله‌ای رتبه ایـران در سـال ٢٠١٧ نسبت به سال ٢٠١۵ ارایه می‌دهد. گزارش رقابت‌پذیری سفر و گردشگری نشان می‌دهد که ایـران در شـاخص قیمـت رقـابتی در سـال ٢٠١٧ هماننـد سـال ٢٠١۵ همچنان رتبه اول را کسب کرده است. در سایر شاخص‌ها، به جز شاخص بهداشت و سلامت که در هر دو گزارش اخیـر، رتبـه ٩٣ را کسب کرده، در سه شاخص منابع فرهنگی، پایداری محیطی و منابع طبیعی، جایگاه ایران تنزل یافته و در سایر شاخص‌ها از جملـه زیرساخت‌های زمینی و هوایی، زیرساخت‌های حمل و نقل هوایی، منابع انسانی و بازار کـار، بـاز بـودن بین‌المللـی، زیـرسـاخت خدمات گردشگری، محیط کسب و کار، اولویت‌بخشی سفر و گردشگری، آمـاده‌سازی فنـاوری اطلاعـات و ارتباطـات و ایمنـی و امنیت، رتبه ایران بهبود یافته است. بدترین رتبه ایران در بین مولفه‌های شاخص رقابت‌پذیری سفر و گردشگری در سال ٢٠١٧ مربوط به پایداری محیطـی و پـس از آن اولویت بخشی سفر و گردشگری و زیر ساخت خدمات گردشگری بوده است. همچنین بهترین رتبه ایران پس از رقابـت‌پذیری قیمت‌ها مربوط به منابع فرهنگی و
زیرساخت‌های زمینی و هوایی است.

ایران گاو شیرده برای روسیه

الگساندر نواک وزیر انرژی روسیه اعلام کرد: ایران خواستار خرید ۱۰۰ هواپیمای سوخو سوپر جت ۱۰۰ است در حالی که در توافق‌های اخیر انتظار خرید ۱۲ هواپیما می‌رفت. وی همچنین گفت: ما شنیده‌ایم که ایرانی‌ها در نظر دارند این تعداد هواپیما را خریداری کنند؛ با این وجود ما با همتایان ایرانی خود در حال کار و رایزنی برای ارسال هواپیماهای سوخو سوپرجت ۱۰۰ هستیم. همکاران ما توافق فروش ۱۲ هواپیما را تایید کرده‌اند و ساز و کار آن نیز مورد تایید قرار گرفته است. نواک خاطرنشان کرد: در کوتاه‌مدت ۳۰ هواپیما را در نظر گرفته‌ایم و این تنها در وهله اول است؛ چرا که ایرانی‌ها به طور کل به ۱۰۰ هواپیمای سوخو سوپر جت نیاز دارند. پیچیدگی‌هایی در مورد مجوزها وجود دارد با این وجود ما در حال پیگیری مساله هستیم. آذر نیوز با اشاره به لغو تحریم‌های ایران بعد از توافق هسته‌ای نوشت: با توجه به شرایط جدید موانع فروش هواپیما به ایران برداشته شده با این حال به این دلیل که بخشی از قطعات هواپیماهای روسی ساخت آمریکا هستند، روسیه نیز به مجوزهای لازم از سوی آمریکا نیاز دارد. سوخو ۹۵ هواپیمایی با ۹۵ سرنشین است. بر اساس داده‌های شرکت هواپیمایی سوخو در حال حاضر ۶۴ هواپیمای سوخو سوپر جت ۱۰۰ در حال بهره‌برداری است.

افزایش ۱۲۸ درصدی بودجه دفاعی و امنیتی در دولت روحانی

محمدباقر نوبخت در نشست خبری خود با اشاره به عملکرد بودجه ای دولت از سال ۹۲ تا ۹۶ گفت:در سال ۹۲ بودجه ۲۱۰ هزار میلیارد تومانی تصویب شده بود که این بودجه در سال ۹۵، ۴۰ درصد افزایش یافت و به ۲۹۴ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان رسید. بنابراین اگر متوسط تورم را سالانه ۱۰ درصد در نظر بگیریم سالی کمتر از ۱۰ درصد بودجه دولت افزایش یافته است. وی در ادامه با اشاره به مقایسه رشد مصارف عمومی بودجه از سال ۹۲ نسبت به سال ۹۵ گفت: منابع بودجه دولت عمدتا معطوف به درآمدها و اوراق مالی بود وکمتر به نفت متکی بود. نوبخت افزود: هزینه های جاری دولت ۵۹ درصد، هزینه های عمرانی ۶۷ درصد و تملک دارایی های مالی ۸۲ درصد در سال ۹۵ نسبت به سال ۹۲ افزایش داشته است. وی با اشاره به چهار محل عمده مصارف جاری دولت گفت: رفاه اجتماعی که شامل کمیته امداد، بهزیستی، حقوق بازنشستگان و ایثارگران است ۶۶ درصد افزایش یافته، در آموزش و پژوهش ۸۲ درصد، در دفاعی و امنیتی ۸۶ درصد و در بهداشت و سلامت ۷۵ درصد رشد داشته ایم بنابراین هزینه های جاری دولت در امنیت و سلامت رشد بیشتری داشته است. وی همچنین با اشاره به عملکرد بودجه‌ای دولت در این چهار سال (از ۹۲ تا ۹۶) گفت: بودجه دولت در حوزه رفاه اجتماعی از سال ۹۲ نسبت به سال ۹۶، ۹۳ درصد رشد داشته، همچنین در آموزش و پرورش ۱۱۶ درصد، دفاع و امنیت ۱۲۸ درصد و در حوزه سلامت ۴۶ درصد رشد داشته‌ایم

افاضات آقای خامنه ای در مشهد

مراسم سخنرانی نوروزی “رهبرفرزانه” که هر ساله در روز دوم فروردین در صحن امام رضا در مشهد برگزار میشود، امسال نیز طبق معمول سنواتی برگزار شد. در این سخنرانی که بیش از یک ساعت به طول انجامید، وی بیشتر زمان را به بررسی مسائل اقتصادی روز کشور پرداخت و در پایان سخنانش نیز اشاره ای به انتخابات ریاست جمهوری نمود و پس از مقدمه چینی اولیه اعلام کرد که در انتخابات هیچ دخالتی نخواهد داشت، جز اینکه انتظار داردهمه مردم در آن شرکت کنند.

6068

در رابطه با مسائل اقتصادی مطرح شده دراین سخنرانی که بسیار نمایشی ترتیب داده شده بود، ولی فقیه برای اولین بارمبادرت به ارائه آمار و ارقامی در مقایسه حکومت اسلامی با رژیم گذشته نمود، تا به اصطلاح با یک بررسی کارشناسانه، اقدامات درخشان صورت گرفته در حکومت اسلامی را به رخ کشیده و بدین وسیله نقاط ضعف دولت شاهنشاهی را برجسته کند. ولی جناب رهبردرارائه این آمار چنان ناشیانه و ساده لوحانه عمل کرد که حتا باعث تاسف بسیاری از کارشناسان خود رژیم گردید. این آمار دروغین و انحرافی که رهبر تلاش میکرد تا با تاکید برروی آنها بسیار پررنگ تر ترسیم کند، چنان مغرضانه و در عین حال غیر حرفه ای تهیه شده بود، که پرداختن به آن در جهت آگاهی به جامعه یک ضرورت است، تا وسعت دانش شخص اول حکومت اسلامی از اقتصاد و دست پخت مشاوران اقتصادی وی بهتر شناخته شود.

در این رابطه اولین نکته ایکه بایستی به آن اشاره شود، مقایسه آماری یک سری ارقام اقتصادی امروز با چهل سال پیش است که بطور کلی فاقد ارزش اقتصادی است. مقایسه های آماری این چنینی علی الاصول در فواصل زمانی یک ساله تا حداگثرپنج ساله معمول است و نه چهل و پنجاه ساله که در آنصورت خبر از بی بضاعتی اقتصادی مطرح کننده میدهد. ولی فقیه با اشاره به یک سری آمار از وضعیت امروز حکومت اسلامی و مقایسه آن با رژیم گذشته خواست اثبات کند که چه پیشرفتهای درخشانی در نظام اسلامی، به ویژه دوره رهبری داهیانه او نصیب ملت شهید پرور گردیده که به چند مورد آن اشاره میشود که گفت: راه های کشور در مقایسه با رژیم گذشته شش برابر شده، ظرفیت بنادر بیست برابر گردیده، سدهای مخزنی سی برابر فزونی یافته، تولید برق ۱۴ برابر شده، محصولات پتروشیمی ۳۰ برابر گردیده، تولید فولاد ۱۵ برابر شده …… همچنین از افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی، قدرت نظامی، آبادانی روستاها داد سخن کرد.

وی سپس از کمبودها سخن به میان آورد و به تشریح نقاط ضعف و قدرت حکومت اسلامی در رابطه با مسائل اقتصادی روز کشور پرداخت و در نهایت چنین نتیجه گرفت که حکومت اسلامی هیچ نقص و کمبودی ندارد و همه شکست های اقتصادی ناشی از کم کاری، بی عرضه گی ، بی تجربگی و در یک کلام متعهد نبودن بعضی از مقامات در حکومت اسلامی است و در تایید نظر خود اشاره کرد به اینکه هرجا مدیران متعهد مصدر کار بوده اند کارها به خوبی پیش رفته است. خلاصه کلام اینکه آقای خامنه ای با تشبث به انواع و اقسام توضیحات ضد و نقیض به شدت در تلاش بود تا از خود یک چهره انتقادی ارائه دهد وهمه اشتباهات، دزدیها و اشائه انواع فساد را که اقتصاد کشور را به فروپاشی نزدیک کرده است به گردن مدیران غیر متعهد اندازد. البته انتظار هم نمیرفت که ولی امر مسلمین گفتاری جز این ارائه دهد و انتقاداتی کند که مستقیما متوجه نظام گردد که در آنصورت تف سربالا معنا میداد. ولی جهت افزایش اطلاعات اقتصادی رهبر در زیر مقایسه ای دیگر ارائه میشود تا آمار واقعی و عملکرد اقتصادی رژیم گذشته را بهتر بشناسد و در سخنرانیهای بعدی به این آمار توجه داشته باشد تا باز بی گدار به آب نزند.
دولت شاهنشاهی از سال ۱۳۴۱ که برنامه پنج ساله سوم توسعه و همزمان با آن اصول ششگانه انقلاب سفید به اجرا گذارده شد، تا بهمن ۱۳۵۷ که رژیم ساقط گردید، دارای یک درآمد نفتی حدود ۸۰ میلیارد دلار بود. با این مبلغ سه برنامه پنج ساله توسعه به اجرا گذارده شد. در طول این سه برنامه رشد متوسط اقتصادی کشور به حدود ۸ % و رشد صنعتی به ۱۴ % رسید. صادرات کشور برای اولین بار از حالت سنتی آن که بیشتربه فرش و خشگبار وامثالهم محدود میشد خارج گشته، از یک طرف تولیداتی مانند کاشی، کفش، وسائل آشپزخانه، شوینده ها، انواع تنقلات به تدریج بازارهای منطقه را فتح میکردند. از طرف دیگر صنعت پتروشیمی نیز وارد فاز صادرات شده و به شدت رو به گسترش میرفت، همچنین صنعت فولاد و خود رو سازی با سرعت در حال توسعه بودند. به لحاظ آبادانی و شهرسازی عملیات لوله کشی گاز، فاضل آب، سد سازی، مترو، گسترش راه ها، فرودگاه ها و بندر گاه ها طبق برنامه به پیش میرفتند، بطوریکه کشور به یک کارگاه بزرگ سازندگی تبدیل شده و کاربه جایی رسیده بود که از فیلیپین و پاکستان نیروی کار وارد میشد.

در آن سالها چهار کشور در آسیا رشد اقتصادی بالا را تجربه میکردند که عبارت بودند از ژاپن در راس، سپس ایران که در رتبه دوم قرار داشت و پس از آن کره جنوبی و تایوان. برنامه ریزان ایران چنین پیش بینی کرده بودند که در پایان برنامه ششم توسعه در سال ۱۳۶۰ صادرات خودرو، پتروشیمی، فولاد و وسائل الکتریکی آشپزخانه مانند یخچال و اجاق و غیره جایگاه محکمی نه تنها در بازار منطقه ، بلکه در کل آسیا و حتا بعضی از کشورهای اروپایی بدست آورد. زمانیکه انقلاب شد راه صادراتی به خوبی هموار شده بود، ضمن آنکه دولت ایران نه تنها هیچگونه بدهی خارجی نداشت، بلکه سهام شرکتهای مختلفی درآلمان، امریکا، فرانسه، افریقای جنوبی، هندوستان را خریداری کرده بود، ذخیره ارزی در داخل و خارج از کشوربیش از ۲۰ میلیارد دلار تخمین زده میشد. از اینرو جهان و به ویژه کشورهای اروپایی اعتبار مخصوصی برای ایران قائل بودند و ریال در ردیف پنج ارز معتبر جهان شناخته میشد.

حکومت اسلامی ایران وارث یک چنین اقتصاد پویا و شکوفایی بود، ولی دریغا که در اولین اقدام انقلابی و در همان روزهای اولیه انقلاب حمله به بخش خصوصی سازمان دهی شد و در ردیف جلو بخش تولید کشورقرار داشت که دچار ذیح اسلامی شد و اسلامگرایان با کشتار و زندان و فرار دادن بهترین فن آوران و تاراج کارخانجات بخش تولید نوپای کشوررا در واقع شخم زدند. دولتی کردن بانکها، مصادره بسیاری از شرکتهای بزرگ تولیدی مانند ایران ناسیونال { ایران خودروی امروز} صنایع فولاد، نساچی ها و بسیاری دیگرو قرار دادن افراد بی سواد و بی صلاحیت در راس این واحدهای تولیدی مهم کشور نشان از آن بود که تصمیم گرفته شده ایران به شرائطی نظیر دوران قاجار بازگردانده شود.
حال به پردازیم به دوره خلافت آقای خامنه ای که دوره چنگیز و تیمور را تداعی میکند. از سال ۱۳۶۸ که وی بر مسند ولی فقیه تکیه زده تا این تاریخ درآمد نفت کشور رقمی حدود یکهزار میلیارد دلار، یعنی یک تریلیون دلار بوده است که بر خلاف رژیم گذشته مستقیما وارد خزانه کشور نشده، بلکه اختیار آن به عنوان بیت المال مستقیم و غیر مستقیم در دست رهبری است. آقای خامنه ای در سخنرانی خود با اشاره به آن آمارهای کذایی در واقع به نوعی نشان داد که درآمدهای نفتی چگونه هزینه شده است. امروزه بسیار بعید است که بشود با اینگونه حساب سازی های کودکانه در کشوری که به قول شخص رهبر چندین ده میلیون دانشگاهی دارد شستشوی مغزی کرد و انتظار داشت که جامعه باور کند هزار میلیارد دلار خرج شده تا چند جاده و سد احداث شود.

در اینجا جهت اطلاع رهبر در زیر به سه مورد اشاره میگردد که نشان داده میشود، درصورتیکه درصدی از این درآمد آنگونه هزینه میشد که برنامه ریزی شده بود، اقتصاد کشور امروز بر چه پایه ای قرار داشت. اگر صد میلیارد دلاراز این یک تریلیون دلار درآمد نفتی در بخش نفت و گاز و پتروشیمی سرمایه گذاری میشد، امروز بجای صدور نفت خام و پتروشیمی به عنوان ماده اولیه و این در و آن در زدن برای جلب مشتری، تولیدات ساخته شده پتروشیمی که ارزشی چندین ده و حتا چندین صد برابر مواد خام را دارد، صادر میشد و ایران به عنوان یکی ازصادرکنندگان ترازاول مواد پترو شیمی در بازار جهانی مطرح و درآمدی چندین برابر صدور نفت خام نصیب کشور میگردید. همچنین دیگر ضرورت نداشت تا سالانه چندین میلیارد دلار بابت واردات بنزین به کشورهزینه گردد، بلکه ایران خود صادر کننده بنزین میشد.

اگر ۵۰ میلیارد دلار از این مبلغ در صنعت خودرو سازی به کار میافتاد و تکنولوژی روز و ماشین آلات مدرن در این صنعت به کار گرفته شده و خلاقیت فن آوران ایرانی مورد استفاده قرار میگرفت، امروز صنعت خود رو سازی کشور اگر نه با ژاپن، حداقل با کره جنوبی رقابت میکرد و درصدی از بازار خودرو در جهان را در اختیار داشت. همچنین است در مورد صنعت فولاد که با وجود داشتن معادن سنگ آهن بی حساب، با رقمی در همین حدود سرمایه گذاری در این صنعت، ایران میتوانست حرف اول را در بازار تولید بزند و نیاز به آن نداشته باشد که سنگ آهن خود را به ثمن بخس به چین صادر کند.
با اجرای این سه پروژه یک انقلاب صنعتی واقعی در کشور صورت میگرفت و هزاران واحد تولیدی بزرگ و متوسط و کوچک دیگر از دل آن بیرون میامد و امروز کشور شاهد کارتن خوابها و کودکان خیابانی و زنان تن فروش، میلیونها جوان بیکار به عنوان دست آوردهای انقلاب اسلامی نبود. آقای خامنه ای اگر قدری حس وطن دوستی داشت و به رسالت خود که به هرحال به عنوان شخص اول نظام به وظیفه ملی خود که حفظ منافع ملی کشور است واقف بود، جرات نمیکرد این چنین فلسفه بافی کند و در یک سخنرانی طولانی اینگونه بی ارزش سخن گوید و از خلافگویی و قلب واقعیتها هم ابایی نداشته باشد.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 01 – 96

۳۷۲۶ واحد‌ صنعتی‌ کشور با ظرفیت کمتر از ۳۰ درصد‌ فعالند

سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی ایران اعلام کرد ۳۷۲۶ واحد‌ صنعتی‌ کشور با ظرفیت کمتر از ۳۰ درصد فعالند. حکیمی پور کارشناس اقتصادی در بررسیهای خود به موضوع تعطیلی ۶۰ درصد ظرفیت صنایع و‌ نبود سیاست در خط مشی‌‌گذاری اقتصادی کشور اشاره کرده میگوید: ما شاهد‌ رشد فراگیر در بخش‌های مولد کشور نبوده‌ایم ضمن آنکه در حال حاضر ۲۰ هزار نفر در صنعت نفت ایران مشغول به کار هستند و فقط این رشد مربوط به آنها است. سایر بخش‌های اقتصادی کشوربا رکود عجیبی مواجه است و این رکود نشأت گرفته از نبود سیاست در زمینه خط مشی‌‌گذاری اقتصادی است. به اعتقاد این کارشناس این موارد نشان از این دارد که رکود در حال تعمیق است و مسئولین اقتصادی هیچ‌گونه واکنشی از خود نشان نمی‌دهند. وقتی تصمیم‌گیران اقتصادی ما نظیر وزرای اقتصاد و صنعت، رئیس سازمان مدیریت، سیستم بانکی و بانک مرکزی همه سکوت کرده‌اند و هیچ‌گونه راهکاری برای رفع رکود ندارند و احساس هم نمی‌شود، واضح است که چنین مشکلاتی رخ می‌دهد. البته سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی ایران میگوید: ‌عنوان «۶۰ درصد صنایع کوچک کشور در حال تعطیلی است» آماری صحیح نیست. آخرین آمار و اطلاعات اخذ شده در زمینه تولید واحدهای صنعتی کوچک و متوسط داخل شهرک‌ها و واحدی صنعتی در سال ۹۵ حاکی از این است که تعداد واحدهای صنعتی فعال با ظرفیت کمتر از ۳۰ درصد، ۳۷۲۶ واحد است که برخی از این واحدها با اعمال سیاست‌های حمایتی دولت توانسته‌اند، ظرفیت اسمی خود را افزایش دهند. همچنین به فعال شدن ۱۰۸۱ واحد صنعتی غیر فعال با اشتغال ۱۸۲۷۱ نفر در سال ۹۵، وانعقاد قرارداد با ۴۰۳۱ سرمایه‌گذار جدید در سال ۹۵ اشاره شده است‌ که مجموعاً بیش ۱۳هزار قرارداد سرمایه‌گذاران منعقد گردیده است؛ تعداد ۲۴۱۱ طرح صنعتی با اشتغال ۳۸ هزار و ۳۹۲ نفر در سال ۹۵ به بهره‌برداری رسیده است و در ادامه آمده که مجموعاً بیش از ۸۸۰۰ واحد صنعتی جدید با اشتغال بالغ بر ۱۴۳ هزار نفر به بهره‌برداری رسیده است.

6067

نقدینگی فراتر از ۱۲۰۰ تریلیون تومان

آخرین آماری که بانک مرکزی در قالب صورت‌های مالی بانک‌ها منتشر کرده، نشان می‌دهد که حجم نقدینگی در پایان بهمن‌ماه سال گذشته با رشد ٢۴,٧درصدی در مقایسه با بهمن ۱۳۹۴ به ۱۲۱۱‌ هزار‌ میلیارد تومان افزایش یافته است. این رقم نسبت به دی‌ماه همین دوره تا ۱۵‌ هزار‌ میلیارد تومان رشد دارد. در مجموع از ابتدای سال ۱۳۹۵ تا پایان ۱۱ماهه آن، حدود ۲۰۰‌ هزار‌ میلیارد تومان بر حجم نقدینگی افزوده شد. از رقم هزارو ٢١١ تریلیونی نقدینگی بالغ بر ۱۰۵۸‌ هزار‌ میلیارد تومان به شبه‌ پول که عمده آن را سپرده‌های بانکی تشکیل می‌دهد، تعلق دارد. این بخش بیش از ۲۴ درصد نسبت به بهمن سال ۱۳۹۴ و تا ٢٠.٢ درصد در مقایسه با اسفند همان سال رشد دارد. همچنین حدود ۱۵۲‌ هزار‌ میلیارد تومان مربوط به پول در گردش بوده که بیش از ۱۱ درصد رشد داشته است. این در حالی است که در پایان دی‌ماه سال ۱۳۹۵ نسبت به مدت مشابه سال قبل حجم نقدینگی با رشد ۲۶درصدی به ۱۱۹۶‌ هزار‌ میلیارد تومان رسیده بود. پایه پولی نیز نسبت به دی‌ماه ۱۳۹۴، ١٧.٣ درصد و ضریب فزاینده ٧.۴ درصد رشد داشت. همچنین سهم از رشد پایه پولی در پایان دی ۱۳۹۵ برای بخش‌های مختلف شامل خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی منفی ٣.۶ درصد، سهم خالص مطالبات بانک مرکزی از بخش دولتی سه درصد و سهم مطالبات بانک مرکزی از بانک‌ها ١۶.٧ درصد و سایر اقلام منفی ٣.٨ درصد گزارش شده بود. رشد فزاینده نقدینگی در حالی رخ می‌دهد که قربانی-معاون اقتصادی بانک مرکزی- در آخرین اظهارات خود عنوان کرده بود که این بانک درصدد است با تقویت انضباط پولی و مالی از رشد فزاینده نقدینگی، جلوگیری و دستاورد تورمی دولت را حفظ کند.

شرکت دارویی داروگر هم تعطیل شد

خبر تعطیلی شرکت داروگر پس از حدود ۹۰ سال فعالیت دارویی به قدری غیر منتظره بود که در ابتدا شبیه به یک شایعه به نظر می‌رسید. ولی خیلی زود تایید شد که خبر واقعی است و درب شرکت به دلیل بدهی‌های بانکی بسته شده است. داد. شرکت “داروگر” که دارای شرکت‌هایی زیر مجموعه‌ای مانند تولی‌پرس، کیوان، تولیددارو،کیمیا ایران و صنایع بسته‌بندی داروگر در تولید انواع صابون، شامپو و سایر مواد شوینده دارد به دلایلی نامشخص در سال جاری تعطیل شده و کارگران این شرکت در سال جاری با درهای بسته این کارخانه مواجه شده اند. اولین واکنش های صورت گرفته در این باره، اعطای مرخصی اجباری کارگران این کارخانه تا اطلاع ثانوی تعطیل است. این مرخصی اجباری از شب عید شروع شده و تا به امروز ادمه دارد. حبیبی رئیس شورای کارگران کارخانه داروگر با اشاره به اینکه این کارخانه به دلیل بدهی پلمب است، می‌گوید: کلاً داروگر ۲۵۰۰ کارگر داشت که با تعدیل های انجام شده حتی ۳۰ تا مراکز پخش خود را همتعطیل کرده و امروز ۴۵۰ کارگر دارد.

صنعت خوراک دام و طیور مازندران در آستانه ورشکستگی

حسن کیهانی مدیرعامل شرکت تامین نیاز کارخانجات خوراک دام، طیور و آبزیان مازندران از وضعیت وبحرانی این صنعت خبر داد و گفت: صنعت خوراک دام و طیور استان با مشکلات فراوانی روبه رو است و آینده روشنی ندارد. وی، نبود قیمت پایه، عدم نقدینگی، فشارهای دولتی و مالیات را ضربات مهلک به صنعت خوراک دام و طیور استان دانست و تصریح کرد: اهمیتی برای تولید کننده دام قائل نمی‌شوند و خاطرنشان کرد: صنعت خوراک دام به صورت مداوم در حال ضرر است و در آینده نزدیک شاهد تعطیلی و ورشکستگی تمامی واحدهای تولیدی هستیم. کیهانی با بیان اینکه منابع مالی تولیدکنندگان خوراک دام و طیور از فروش های مدت دار تامین می شود، گفت: نیمی از واحدهای تولیدی خوراک دام و طیور استان ورشکست شدند و بقیه نیز وضعیت وخیمی دارند. وقتی تولید دامی کاهش پیدا کرد مشتری نیز برای صنایع خوراک دام و طیور وجود ندارد به همین دلیل کارخانه‌ها به صورت پشت هم تعطیل می‌شوند. مدیرعامل شرکت تعاونی تامین نیاز کارخانجات خوراک دام و طیور مازندران خاطرنشان کرد: واحدهای دامی روستایی با سیاست های غلط رو به تعطیلی نهادند و واحدهای صنعتی نیز یا ورشکست شدند و یا در حال تعطیلی هستند. وی با بیان اینکه تلاش ها برای زنده نگه داشتن صنعت خوراک دام و طیور بی فایده مانده است، اظهار کرد: فشارها آنقدر بر این صنعت فراوان است که تعطیلی کامل آن دور از دسترس نیست.

اقتصاد و امنیت / رضا اغنمی

6058

تاریخ شفاهی. زندگی و آثار علینقی عالیخانی.

مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر(جلد۴)

ناشر: سازمان اسناد وکتابخانه ملی ایران

چاپ دوم بهار۱۳۹۴

کتاب پس ازدو پیشگفتار از ناشر ومولف، با عنوان «نوبت اول» شروع می شود که به صورت مصاحبه بین آقایان عالیخانی و حسین دهباشی انجام گرفته و درنهایت به تدوین متن این اثر انجامیده است. آقای عالیخانی از زادگاه خود در نزدیکی های ابهر، دراستان زنجان می گوید وتولدش دربهمن ۱۳۰۷ : «چون پدرم رئیس املاک رضاشاه بود و به همین خاطر کودکی ام درتاکستان و ورامین گذشته». پس از حادثه شهریور ۱۳۲۰ و خاتمه کار پدردردربار، به تحصیل درتهران می پردازد. خاطره خوشی از دوران تحصیل در دبیرستان البرز دارد و از دکتر محمد علی مجتهدی رئیس سختکوش آن موسسه فرهنگی. دریک مجلس شام سالانه فارغ التحصیلان : « سرمیزشام، به من گفت می خواهم یک چیز را محرمانه به تو بگویم قلبم دیگر اجازه نمی دهد کار در دبیرستان البرز را ادامه بدهم و می خواهم خودم را بازنشسته کنم» عالیخانی از تعداد فارغ التحصلان البرز در سال های مدیریت او می پرسد: «رقمی را که دکتر مجتهدی کفتند دقیقا به خاطرم نیست. از روی تخمین گفت ده یا دوازده هزار نفر». عالیخانی فکری به خاطرش می رسد و با اودرمیان می گذارد. می گوید :« من می خواهم برای قدردانی از خدمات شما با این اشخاص تماس بگیرم تا یک مبلغی را جمع کنیم ودراختیار شما بگذاریم تا هرکاری دلتان می خواد با آن بکنید» پاسخ داد:« می روم لاهیجان و آنجا یک مدرسه حرفه ای درست می کنم». علاقه به دگرگونی و ترقی و پیشرفت جامعه، مناعت طبع و بزرگواری این مرد فرهنگی، هر خواننده را با چنین رفتار انساندوستانه ش به تعظیم وتکریم وا میدارد. وسپس از میزان قدرت و تدریس معلم ها و مهمتر: « یک مزیتی هم که البرز داشت این بود که دبیرستان مستقل اداره می شد وتابع وزارت فرهنگ نبود».

مصاحبه گر، ازواقعه ی آذربایجان و شکل گیری حکومت یکساله فرقه دموکرات به رهبری سید جعفر پیشه وری، با کمک شوروی درسال های ۲۵- ۱۳۲۴ به نفرت یاد می کند، که ایکاش اندکی انصاف به خرج می داد واشاره ای ولو گذرا به انگیزه های نارضائی مردم آذربایجان می کرد، درآن سال های پریشان، نوآوری های بیسابقه ی آن حکومت یکساله را هم یادآور می شد. کتمان رخداد های تاریخی، نه درشاأن فرهیخته هاست ونه فضیلت قلم را سزد! در ان یک سال: سدّ اختناق فرهنگ تحمیلی شکست. زبان مادری میلیونها ایرانی دربند آزاد شد. تدریس زبان آذری درمدارس، نخستین دریچه های آزادی را گشود. با امید به آینده، بذرحرمت به حکومت وحراست سرزمین مادری را دردل بچه دبستان ها کاشت. آغازعمران شهری، تشکیل دانشگاه، رادیو مرکزی در تبریز، آزادی زنان، اصلاحات و تقسیم اراضی بین روستائیان، تأمین امنیت راه ها، و . .. . فضای سیاسی هم به گونه ای نبود که مردم تمایلی به جدائی از بدنه ایران داشته باشند. اساسا صحبت جدائی مطرح نبود. اگرهم بود، پشت پرده دور ازذهن و دید مردم بود وهیچ گونه زمینه ی اجتماعی نداشت. تقاضای اساسی مردم اجرای قانون انجمن ایالتی وولایتی برطبق ماده ۱۰۸ و۱۱۰ قانون اساسی بود. حرف و حدیث اصلاحات بود واجرای قانون مشروطیت که درتمام دوران مشروطیت هرگز اجرا نشد. بگذریم . . .

درآن سال ها یعنی درآذر سال ۱۳۲۵ مقارن با بهم خوردن حکومت یک ساله و حرکت ارتش شاهنشاهی ازمرکز به آذربایجان، به روایت از آقای ابراهیم گلستان ازقول دکتر فریدون کشاورز که سفیر روس درتهران یا مقام بلندپایه ای از قول استالین به ایشان گفته بود :« انقلاب برای ایران خیلی زود و نارس است. علاقه ای هم به جدائی آذربایجان از ایران نداریم. این یک مسئله ی داخلی ایران ست ».
اما صاحب این قلم که درچهارده سالگی شاهد آن هجوم مغول وار ارتش شاهنشاهی بودم، تلی از نعش قربانیان بی پناه در گورستان طوبائیه ی تبریز را دیدم که با راهنمائی برخی محلی ها، به دست همان ها و ارتشیان به قتل رسیده بودند. برسرزبان ها بود که هزاران نفر دراستقبال از ارتش کشته شدند.آثار جنایت های آن روزها در دیگرگورستان های پراکنده شهرنیز به چشم می خورد.
درباره سید جعفر پیشه وری نیز باید گفت که انسان شرافتمند وپاکی بود. سختی کشیده ای که ازبچگی با فقر آشنا بود. عارضه های نادانی و بیسوادی را به درستی درک کرده بود. هرگزخائن نبود و دلسوز تهی دستان و بیشترحامی طبقه ی خود. اهل قلم وکتاب و اندیشه بود. روزنامه نگار ساده دلی بود که از نخستین دوران تحصیل در مدرسه ای درباکو درس خواندن را با جاروکشی وشیشه پاک کنی همان مدرسه، به پایان رسانده بود. درحکومت یکساله فرقه دموکرات آدربایجان، درمقام نخست وزیری، زمستان سالی که شب و روزخیابان های تبریز را اسفالت می کردند، خیلی ها در مراجعه از میهمانی های شبانه با دیدن پیشه وری بین کارگران حیرت زده می شدند و فردا صبح آن دیدار ناباورانه را نقل مجالس می کردند. اما، سرانجام سخن عبرت آمور آتاکیشی اوف، تجربه سازشد که به سید جعفر پیشه وری گفت : «آن که تورا آورده می گوید برو!». و در رودررویی با باقراوف با آن سرنوشت دردناک و شوم به قتلگاه فرستادند! طولی نکشید که باقراوف نیز به دست استالین به قتل رسید!

مستندترین کتاب درباره واقعه آذربایجان اثرزیر است:

«سرزمین های غریب و مردم خوش خلق» نوشته ویلیام او داگلس قاضی امریکائی. نسخه کامل این کتاب تحت این لینک در دسترس همگان است:

از این یادآوری ضروری، ازخوانندگان بی نهایت پوزش می طلبم.

6061

عالیخانی، از همنسلان خود می گوید: ازکسروی ومحمد مسعود ومحمدعلی فروغی و ازاساتید دانشگاه به نیکی یاد کرده است. از فرار سران حکومت ملی آذربایجان به شوروی، و تمجید از ورود ارتش شاهنشاهی به منطقه و بالارفتن محبوبیت شاه . گذاشتن ریل در راه آهن تاکستان تا برسد به زنجان و تبریز. ازنخستین سفرهای خود به خارج می گوید ودر بیست و یک سالگی یه فرانسه رفته به تحصیل می پردازد.با یادی ازمبارزات دکترمصدق و سیدابواقاسم کاشانی، نوبت اول مصاحبه بسته می شود.

نوبت دوم

با قوام شروع می شود که به قول کتاب «آذربایجان را به ایران برگردانده بود» و همچنین مصدق که «زحمات زیادی کشیده بود و می خواست صنعت نفت را ازدست انگلیسی ها خارج کند». البته که «زاهدی هم گیلان بود و باغائله شیخ خزغل درخوزستان جلوی تجزیه بخش های عرب نشین ایران را گرفته بود». تیکه تیکه، دگرگونی دهه های گذشته را یادآور می شود: ضعف و ملوک الطوایفی دوران قاجاریان، برآمدن و رفتن رضاشاه، آغازسلطنت محمدرضا شاه و تحولات دوازده ساله تا خروج غیرمنتظره ی شاه از کشور وبرآمدن سپهبد زاهدی وسقوط مصدق که به کودتای بیست و هشت مرداد یکهزار وسیصد وسی ودو شهرت پیدا کرده است، را برای اکنونیان توضیح می دهد. کودتا را نمی پذیرند. روایت های مستند آمران وعاملان کودتا را هم قبول ندارند: « چون ما آن جزئیاتش را که نمی دانستیم. ما فقط می دانستیم با هواپیما رفته به بغداد و رُم و برگشته . یعنی خیلی جزئیات را نمی دانستیم. ولی بعد که با [اسدالله] علم درباره دوره مصدق برایم درد ودل می کرد خوب یک چیز دیگر ازآب درمی آمد ولی آن موقع که ما نمی دانستیم. یادتان باشد شاه هم تمام همکارانش را از اشخاصی انتخاب کرد که آن دوره [کودتا] را نمی شناختند». یعنی همان (تقیّه) آخوندی! ازشناخت خود با ادبیات و نویسندگان نامی فرانسه و عقاید رایج سیاسی زمان، و آشناشدن ش با ارتورکوستلر« که آدم فوق العاده ای بود. آندره ژید هم کتابی درباره سفرش [به شوروی] نوشت. این کتاب هم خیلی اثرداشت». روایت این گونه خاطرات از حضور هفت ساله تحصیلی ش درفرانسه، همراه با اطلاعات مفیدی که دراختیارمخاطبین گذاشته، بسی پربار بوده است. حاصل و بهره ی درخشان آن قدرت و توانائی ها بود که به زمان خدمت، اقتصاد کشور را تکان داد. تکانی بیسابقه با تلاشی صمیمانه و کم نظیر درعصر محمدرضا شاه پهلوی لیاقت وکارآئی و مهمتر پاکی خود را مستند کرد.
درباره اکتشاف نفت درشارجه، مطالبی آورده که قابل اندوه و بسی تأمل است درمذاکره با شیخ شارجه برطبق پیشنهاد او قرار می گذارند که یک هیئات زمین شناسی ازایران برای مطالعه اکتشاف نفت به اشارجه بروند. «چون درفلات قاره [حوزه های نفتی] مال ابوظبی پیدا شده بود. مال دوبی هم هنوز روشن نبود. گفتم روی این حساب وبا توجه به این که تمام این منطقه ازنظرزمین شناسی همانند است شانس اینکه شما هم نفت داشته باشیدهست چرا به این کار نرسیدید؟» وبالاخره قرار براین می شود که ازایران هیئآتی تعیین و عازم منطقه می شوند. «شیخ شارجه که کاوش های نفتی یک شرکت امریکائی درمنطقه به نتیجه نرسیده بود این موضوع را با من درمیان گذاشت و حاضرشد امتیاز نفتی خودش را دراختیار شرکت ملی نفت ایران قرار بدهد» شیخ با سفری به ایران و ملاقات با عبدالله انتظام وهویدا مدیراداری شزکت نفت، «کارشناسان نفتی که به شارجه رفتند درآن زمان نتوانستند تشخیص بدهند که این کشوردارای منابع هیدرو کربن به صورت نفت و گاز است ودرنتیجه این توافق عاطل ماند». درپایان می گوید: « پس ازمدتی برگشتند و گفتند آنجا هیچ شانسی نداریم. اسم زمین شناس ها را نمی آورم چون بخصوص یکی شان بعدا از دوستان خیلی نزدیک من شد. ولی واقعا خیلی سرسری کار کرده بودند [بهتراست بگویم] که بی تجربه بودند. نمی خواهم بگویم سرسری [کار کرده] بودند چون با علاقه رفتند کار بکنند ولی وارد نبودند. درحالی که داشتیم کسانی که [کاررا بلد باشند]. و نوبت دوم این اثر بسته می شود.

نوبت سوم: با این پرسش: «پس اشتباه از انتظام و نفیسی بود؟ آغاز می شود

در اثر این اشتباه فاحش زمین شناسان شرکت نفت، با تأسف یادشده و ازهدررفتن جایگاه ایران درمنطقه ی خلیج فارس. عالیخانی که درآن زمان بیست و نه ساله بوده و با شیخ شارجه طرف مذاکره برای آماده کردن او به همکاری با ایران، چنان با اشتیاق دراین باره سخن گفته وازهدررفتن ش غمگین است که درپس سالها، خواننده در سیمای پیرانه ی او آثار غم سنگین آن شکست را می بیند و همدل با او دراندوه آسیب های ناکامی شریک ش می شود.
درباره افغانستان می گوید: «ایران اولین کشوری بود که گفت افغانستان درمعرض خطر کودتا قرار دارد». ازقول محمدرضاشاه می گوید وقتی داود سرکار آمد :«شاه نهایت اصرارش را می کرد [و می گفت] که آقا یک مشت افسر جوان دور این جمع شده اند وکلک این شخص را خواهند کند[خیلی اصرارمی کرد که کمک بکنبم به داود ونگذاریم که افغانستان به طرف چپ برود. اینها باورشان نمی شد». پیش بینی شاه ایران درست ازآب درآمد و جهانیان دیدند و می بینند که پس از داودخان سال هاست که این کشور فقیر درآتش جنگ خانگی گرفتارشده است. زمانی جولانگاه امریکا، زمانی شوروی و بازهم آمریکا وسال هاست طالبان از هرنوع ش! و دررهگذر این حوادث ویرانگر و خانمانسوز است که ایران، ازسوی جنگ افروزان متجاوز محاصره شده است.
در بستر این روایت ها ازتیمسار بختیار و تیمسار حسن پاکروان معاون او که هردو درتشکیل ساواک اولیه در کشور مسئولیت داشتند سخن رفته وازجلسه های محرمانه آن دو که بالاخره به استعفای تیمسار بختیار می انجامد و سرانجام نابودی و به قتل رسیدن او. ازمسافرت های محرمانه به اسرائیل ومذاکره با نمایندگان آن دولت درباره انتخاب چند مشاور و معاملات نفتی سخن رفته است. عالیخانی که کارش را درساواک برای توسعه ی امورصنعتی و کشاورزی کشور شروع کرده، درمسافرت به اسرائیل، پس ازاطمینان از توانائی های مشاوران اسرائیلی درامور ساختمانی، کشاورزی وآبیاری درمدت سه چهار روز صحبت های مقدماتی مفیدی راانجام داده به کشور برمی گردند. جمشید آموزگار وزیر کشاورزی ازشنیدن خبرهمکاری با اسرائیل استقبال می کند: «گفت من آرزو دارم این اتفاق بیفتد».
درباره حساسیت های مردم ازروابط با اسرائیل و تمایل به پان عربیسم جاری درجامعه، ومعامله نفت با اسرائیل سخن رفته، که عالیخانی یا تأیید این که :«طرح دشت قزوین برنامه درجه فوق العاده ای بود» با گفتاری خیرخواهانه فارغ ازآرمان های شعاری پاسخ می دهد: «می خواستیم چیزهایی به خورد مردم بدهیم که مطابق سلیقه خودمان بود و ممکن بود درست نباشد».
روایت، و اظهارنظرعالیخانی در باره تیمساربختیار شنیدنی ست: «وقتی به هتل برگشتم، آن دوست دیگر من که همراه بختیار بود [ نام دوستش را هرگزنمی گوید] گفت «امروز اینجا غوغایی بود” تو نبودی بشنوی» پرسیدم «چه اتفاقی افتاده؟» گفت روسای سی آی ای با بختیار ملاقات داشتند و بختیار به من هم گفت توبیا درجلسه بنشین» ولی خب این دوست من حرفی نمی زده فقط گوش می کرده. آنجا بختیار به شدت انتقاد کرده بود وازاینکه اطرافیان شاه فاسدند و این کشور احتیاج دارد به یک [کابینه] که بتواند با کفایت و جدیت کاربکند. بدون اینکه نتیجه گیری کند گفت یک چنین حرف هایی زدند». درنوبت چهارم آمده است: « وقتی که سوار هواپیما شدیم که بیاییم تهران بختیار گفت: « من می خواستم به شما بگویم که من استعفا داده ام». خاطره قتل تیمسار بخیتار و شایعاتی که درآن زمان برسر زبان ها بود، گفته می شد «که بختیار رئیس مقتدرساواک درملاقات با کندی مطالبی از حکومت شاه برای او فاش کرده وعلیه شخص شاه سخنانی گفته تا جائی که او را نسبت به سیاست های شاه بدبین کرده، درحقیقت مرتکب خیانت به شاه شده و به مکافات آن نیز به تیر غیب! [شهریار] گرفتار و کشته می شود»، پس آن شایعه ها حقیقت داشته است. همکاری با انتظام و امیرعباس هویدا درشرکت نفت و ازروابط کاری بین آنها، ازویلیام دارسی که درسال ۱۹۰۰ میلادی ونخستین قرارداد اکتشاف به او واگذار شد. کشف نفت درخوزستان: «ازعجایب بود که لایه اول نفتی درمسجدسلیمان، درعمق خیلی کم چند صدمتری کشف شود». نوبت چهارم به پایان می رسد.

در ریاست دانشگاه تهران

در این گفتگوی پُربار و ماندنی، ناگفتنی های تاریخی بسیار نهفته است که به احتمال زیاد، جای دیگر کمتر درباره آن ها سخن رفته و هرگز مکتوب و مستند شده است. مثلا در ردیف بیست وسوم، موضوعی آمده است که پرسشگر می پرسد:«فرمودید یک عکسی هم دیده بودبد که شاه داشت ازیک پادگان بازدید می کرد و لباس هایی تن سربازان ایرانی بود که امریکلئی ها به عنوان کمک نظامی داده بودند. روی کمربندشان عبارت «یواس آرمی» ارتش امریکا حک شده بود» پاسخ می دهند که «این بی دقتی است حالا شما ازیک کشوری کمک نظامی هم می گیرید اقلا به این چیزها باید توجه بکنید دیگر. یو اس آرمی یعنی چه؟ با اشاره به سلطنت رضاشاه و تمجید از انضباط آن دوران»، ار بی مبالاتی حکومت وقت شکایت کرده است. به روایت از خاطراتش پس از پایان تحصیلات وقتی به ایران بر می گردد با مشاهده رفتار آمریکائی با زبانی تلخ می گوید : «می دیدم رابطه مسئولان امریکا با مسئولان ایرانی، حالت ارباب و نوکری دارد»! به پرسش هایی چند، درباره گزارش های نادرست مقامات امریکا به دقت گوش می دهد و بلافاصله پاسخ می دهد “غلط است” و اصل مطلب را با جزئیات توضیح می دهد. پایان ردیف بیست وسوم، درملاقات با مرحوم آیت الله حکیم که فوق العاده تحت تأثیر قرارگرفته، با تمجید ازمقام و وقار و شخصیت ایشلن یادآور می شود که منرلش : «خارج از نجف، درشهر کوفه بود. کوفه درکنار رودخانه فرات قرار گرفته.. . . منزلی که من رفتم عبارت بود ازیک خانه خیلی خیلی ساده ای که کاملا به سبک خانه های روستائی ایران ساخته شده بود دریک حیاط محقر خیلی کوچک که یک ایوان داشت داخل آن هم سه یا چهارتا اتاق بود، . . . محقر و ساده.

نوبت بیست و چهارم که آخرین گفتمان این کتاب ۷۱۹ برگی ست با یادآوری از جشن شیراز و حضور آقای عالیخانی در «هیئت امنای جشن هنر شیراز» شروع شده است. دراین بخش نیز مسائلی پیش آمده که برخی ها برای نخستین بار است که تنها بین خواص مطرح بوده و به قول امروزی ها رسانه ای نشده بود یا صاحب این قلم بیخیرمانده است. از این فساد دروزارت اقتصاد باتوجه به گزارش سفارت امریکا، و اسامی اشخاصی با نام های برگزیده ازسوی گزارشگر سفارت، که درنهایت مورد حیرت و تعجب اقای عالیخانی و طبعا نادرست بودنش را با شگفتی پاسخ می دهد. درباره کارخانه سیمان وتولیدات آنها نیز پرس وجوهایی شده است . سرانجام با کار بسیار نیک فرهنگی – تاریخی و زمینه های انتشار «خاطرات علم» که توسط آقای عالیخانی منتشر ومورد استقبال عموم قرار گرفت. پس ازآن اسناد مدارک، و چند تصویر ماندنی و اعلام و سپس صفحاتی چند به انگلیسی درمعرفی اثر، کتاب به پایان می رسد.

جا دارد که این اثرپربار به دقت مطالعه شود و اسرار نهان مانده درسینه های مسئولان و نقش آفرینان امور بنیادی کشور، مکتوب ومستند گردد. حال که این رجل خیرخواه، پیشقدم شده، جرئت نشان داده ولو با اندک وسواس و محافظه کاری با سینه پردرد پیش رفته و این باب نیمه بسته را گشوده، دیگر مدیران ومسئولان گذشته که درقید حیاتند، به مانند ایشان درادای دین ملی خود با دکترعالیخانی همگام شوند.

خندان به قیمت «توفیق» ارتجاع/ لیلا سامانی

سال جدید خورشیدی، مصادف شد با انتشار خبر درگذشت حسین توفیق، یکی از کهنه‌کاران در عرصه‌ی مطبوعات ایران. او در سن ۸۸ سالگی و به خاطر ابتلا به عفونت ریه در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت. حسین توفیق همراه با دو برادرش عباس و حسن توفیق نشریه توفیق را در سال‌های پیش از انقلاب منتشر می‌کرد. نشریه‌‌ای که بسیاری آن را نخستین نشریه‌ی کاملا اختصاصی فکاهی در ایران خوانده‌اند. این مجله اما بیش از نود سال پیش، به همت پدر برادران توفیق و با شعار «بخند تا دنیا به ریشت نخندد» پای گرفت و پس از نیم قرن فعالیت در تیرماه سال ۵۰ خورشیدی از انتشار بازماند.

5094

با تمام این احوال، آشنایی با این مجله برای نسلی که چندین دهه با تولد، انتشار و خاموشی این نشریه فاصله دارد، تنها به شنیده‌هایی از پدران و پدربزرگها و یا نهایتا دیدن چند تصویر آرشیوی خلاصه می‌شود.
درگذشت حسین توفیق اما برای ما در بخش فرهنگی خبرنامه‌ی خلیج فارس بهانه‌ای شد برای بازنشر مصاحبه‌ای با هادی خرسندی، شاعر و طنز پرداز ایرانی، او که سالهاست از طریق نشریات متفاوت با طنز مطبوعاتی ایران در ارتباط بوده‌است. این گفت‌وگو پیشتر و به مناسبت چهلمین سالروز انتشار مجله‌ی توفیق انجام شده‌بود، آقای خرسندی در این مصاحبه به سویه‌ی دیگری از کارکرد این نشریه
نگاه می‌کند و بر این باور است که نوشته‌های توفیق بیشتر بار عامیانه و کوچه بازاری داشتند و کمتر از ظنز فاخر و ادبی بهره می‌گرفتند.

شرح این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

4963

– آقای خرسندی، می‌خواستم در ابتدای گفت و گو از شما بپرسم شما چه عناصری را در توفیق ِ توفیق دخیل می دانید؟

– فکاهی بودن و شیرین‌کاری های توفیق برای ملت شوخ طبع و بذله گوی ما جاذبه داشت. از این اصل کلی که بگذریم یکه تاز بودن و بی رقیبی، نقش اساسی در این مورد داشت. من در جریان بودم که مدیران توفیق با دوستانی که در حکومت داشتند پیشاپیش پای هر رقیب احتمالی را که قرار بود به میدان بیاید قلم میکردند. بسیاری تقاضاهای انتشار نشریات فکاهی در آن دوران بی جواب می‌ماند. گاهی علاقمندان انتشار نشریه ای فکاهی مجبور می‌شدند نشریه شان را به صورت ضمیمۀ نشریۀ ای که اجازه انتشار میداشت (مثل تهران‌مصور و صدای مردم) منتشر کنند، چرا که امتیاز جداگانه به آنها نمیدادند.

– با این حساب نقش و تاثیر این نشریه را در تربیت طنزنویسان و ارتقا طنز معاصر چگونه ارزیابی می کنید؟

– سوال وارد نیست! روزنامه فکاهی توفیق چنانچه از اسمش برمیآید، نشریه «فکاهی» بود و نه ادعای «طنز» در آن بود و نه معمولاً خبری از آن. داغترین سوژه هایش در آخرین سالهای انتشار، بند کردن به پیپ و عصای هویدا و ازدواج نخست وزیر و کنایه به ناتوانی های او بود: «تو که ماه عسل کاری نکردی – چطور داماد میشی؟ هیهات هیهات!» (روی جلد یکی از شماره های توفیق با کارتونی از بازگشت امیرعباس هویدا از ماه عسل)
توفیق در «تربیت طنزنویسان» نقشی نداشت، بلکه در بی تربیت کردن آنها نقش مؤثر داشت: مثلاً نشریه ای بود شدیداً ضد زن. کارتون ها و شعرها و لطیفه ها در تمسخر و تقبیح زن جماعت در توفیق بسیار بود. این زن، مادر زن بود، یا مادر شوهر، یا عیال، یا همسر، یا «دختر حوا». یا زنی که کنار دریای شمال مایوی دو تکه پوشیده بود یا دختر خانمی که مینی ژوپ به تن داشت و یا زنی که منشی مدیرکلی بود. توفیق رویهمرفته نگاهی هیز و ارتجاعی به زن داشت.

گفتم «رویهمرفته»، یادم آمد: وقتی راج کاپور بازیگر سینمای هند به ایران آمده بود، در لابه لای خبرها آمد که راج کاپور میخواهد با خانم پوران (خواننده معروف) فیلم مشترک بسازد. این «شعر» به مناسبت این خبر در توفیق آمد:

آنچه من از ورود حضرت راج
شدم آگاه روی رویهمرفته
میگذارم در اختیار شما
خواه و ناخواه رویهمرفته
چونکه پوران ز هجر راج کاپور
میکشد آه رویهمرفته
خواهد اکنون بپا کند با او
فیلم کوتاه رویهمرفته

این را شاعرتمام وقت توفیق که زمانی از پایه های روزنامۀ چلنگر و وردست محمدعلی افراشته بود، سروده بود. ببنید توفیق چه جوری نویسندگان را «تربیت» میکرد!

5096

در سال ۴۰ که من به توفیق رفتم تعریف میکردند که حسن آقا (صاحب امتیاز توفیق که کاریکاتور هم میکشید و مرد هم موقری بود) یک روز صندلی را بلند میکند که بزند توی سر اردشیر محصص! محصص چون در کاریکاتور نوآوری داشت بیش از مدتی کوتاه در توفیق دوام نیاورد.
در دهه ۴۰ در اوج داغ شدن بازار مینی ژوپ ناگهان شایع شد که در چهارراه سیدعلی تهران (که محله قدیمی اعیان نشین بود) خانمی مینی ژوپ پوش بر بساط میوه فروشی مشغول جدا کردن میوه بوده که ناگهان یک عمله از قفا او را می بیند و به او حمله میکند ….

شایعه با آب و تاب در محافل مذهبی چرخید (اگر از همانجا راه نیفتاده بود) و حکایت «عمله و مینی ژوپ» تا ماه ها نقل و نقل مجالس بود. این رباعی شیرین! هم به این مناسبت در «توفیق» چاپ شد:

«در چهارره سیّدعلی رفتم دوش»
«دیدم دوهزار دلبر مینی پوش»
«هریک به زبان حال با من میگقت»
«کو آن عمله کجاست آن میوه فروش؟»

در سال هائی که به جبر زمان، حضور زنان ایرانی در ادارات دولتی و غیر دولتی پررنگ میشد، و اوقات مرتجعین را تلخ کرده بود، توفیق با نگاهی مذهبزده و پسمانده، مرتب کارتون ها، شعرها و لطیفه های در بارۀ روابط مدیرکل ها با منشی و ماشین نویس منتشر میکرد. میزان بالا رفتن حساسیت بسیاری پدرها و برادرها و شوهرها از بازتاب این شیرینکاری های بی معنی و نامربوط را نمیشود اندازه گرفت البته. بله البته چیزهای خنده داری مینوشتند!!

– سوال بعدی من، درباره‌ی طیف خوانندگان این مجله است و اینکه آیا توفیق فقط مخاطبان خاص را درگیر میکرد یا مخاطب عام را هم جذب میکرد؟

– خوانندگان خاص و خواص توفیق همان خوانندگان عام وعوام آن بودند. روشنفکران و دانشجویان و چپی ها عنایتی به توفیق نداشتند. توفیق عامیانه مینوشت و طیف اصلی خوانندگانش بازاری ها و مذهبی ها و فوقش ملی – مذهبی ها بودند. بسیاری نویسندگان و شاعرانش هم از همین طیف بودند. یکیشان تاجر آجر بود (شیرین هم شعر میگفت) یکیشان نامه نویس دم پستخانه و یکی حجره دار بازار. توفیق از لحاظ ارزش ادبی و سیاسی چیزی بود در آن سر طیف کتاب هفتۀ شاملو، مثلاً.
توفیق خرافه ستیز نبود بلکه بود گرایش بازاری داشت. این دعای عربی «من الله توفیق و علیه تکلان» در صفحۀ آخر تمام شماره‌های آن چاپ میشد و معروف‌ترین شعار تبلیغاتیش «همشهری شب جمعه دو چیز یادت نره!» هم بار حاج آقائی و شب جمعه ای داشت!

– از آنجا که غالبا طنزنویس وصاف حال و روایت زمانه‌ی خویش است، به نظر شما توفیق تا چه حد توانسته بود، بر زمان چیره شود و ماندگاری را جایگزین عبور دوران کند؟

– جواب را از ورق زدن هر یک از شماره های پنجاه ساله توفیق میتوانید پیدا کنید. توفیق در پس زمان مانده بود. یک مقدار شایعات عامیانۀ عوام خوشخیال پشتوانۀ کارش بود. مثلاً وقتی ملکۀ انگلستان به ایران آمد شایع شد که توفیق شاه را به صورت حاجی فیروز کشیده که در پای پلکان هواپیما «ارباب خودم سلامو علیکم» برای الیزابت دوم میخواند. برای ما که در توفیق بودیم شنیدن این شایعه، هم مضحک بود هم مدهش! (هم برای صاحبانش باعث شادی.)

امروز ما از طنز کتاب «التفاصیل» فریدون توللی حرف میزنیم، «چرند و پرند» دهخدا را هنوز میخواینم و طنز صادق هدایت هنوز برایمان زنده است و نسیم شمال و ایرج میرزا …. اما از توفیق چه مانده؟ کدام حرف؟ کدام شعر؟ کدام طنز توفیق امروز قابل نقل است؟ کدام «ماندگاری»؟.

– با توجه به اینکه در برهه‌های مختلف سانسورها و توقیفهای متعدد سد راه انتشار توفیق بودند، به نظر شما چه عامل و یا عواملی موجب شده بود که این نشریه نزدیک به نیم قرن پایداری کند و حیاتش را حفظ کند؟

– سانسور و توقیف مطبوعات محدود و منحصر به توفیق نبود. همه نشریات زیر بازرسی و ممیزی و توقیف بودند. توفیق چون میدان بازی و شوخی داشت شهیدنمائی می‌کرد و الم شنگه راه می‌انداخت. بسیاری از نویسندگان و خبرنگاران نشریات مختلف بازداشت و زندانی و ممنوع القلم می‌شدند اما با توفیق چنین برخوردی نمیشد. یادم هست که در دهۀ ۴۰ دولت اسدالله علم به تعطیل فله ای یک دوجین نشریات مخالف‌خوان پرداخت، اما البته توفیق مستثنا بود.
«اسدالله علم جهت مقابله با نشریات و کنترل فعالیتهای آنها دوست دیرینه‌اش جهانگیر تفضلی را به عنوان سرپرست انتشارات و تبلیغات منصوب کرد. تفضلی در این راه با بهانه‌های واهی نشریات ضد دولتی را توقیف کرد و صرفاً به جرایدی اجازه فعالیت داد که در چارچوب برنامه‌های دولت علم گام برمی‌داشتند».

(از سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران)

برای «نیم قرن پایداری و حیات» توفیق اگر جز سر نهادن به ضوابط و استفاده از روابط، عوامل دیگری متصور است، لطفاً آن عوامل را موجب پایداری و حیاتش بدانید!

«اکتشافات ابن سینا» برای کودکان/مینا استرآبادی

5080

ماریا پوپوا، نویسنده‌ی بلغاری تبار مقیم آمریکا در وبلاگ مشهورش “BrainPickings” و به مناسبت روز جهانی کتاب کودک، کتابی تصویری از زندگی ابن سینا، طبیب سرشناس ایرانی، را معرفی کرده‌است. او دلیل علاقه‌اش به کتاب‌های اینچنینی را در اهمیت پاسداشت شخصیتهای اینچنینی عنوان کرده‌است. شخصیت‌هایی که به لحاظ تاریخی تاثیرگذار و الهام‌بخش‌اند.

این کتاب را فاطمه شرف‌الدین، نویسنده‌ی لبنانی با عنوان «اکتشافات ابن سینا» نوشته و تصویرگری آن را انطلاق محمدعلی، نقاش عراقی ساکن ایران برعهده داشته‌است.

5081

«یک تجلیل عمومی از حس کنجکاوی و پشتکار بی‌امان برای آموختن» این خصایصی‌ست که پوپوا برای این کتاب بر می‌شمرد. کتابی که در آن دو زن از اهالی خاورمیانه، قصه‌گوی زندگی یکی از دانشمندان پیشرو در «عصر طلایی اسلام» شده‌‌اند.
میزان دلپذیری این کتاب با افزوده‌شدن تصاویر گوناگون به پس‌زمینه‌های یکسان دوچندان شده‌است. کتابی که در آن واحد هم علمی‌-تاریخی‌ست و هم یک کتاب معاصر کودک.

5082

نقاشی‌های خیره‌کننده‌ی این کتاب ادای دینی‌ست به نقاشی‌های نسخ خطی کتابهای کهن اسلامی و نثر غنایی اول شخصی که نویسنده برای روایت زندگی‌نامه‌ی ابن سینا به کار گرفته‌است، شارح کودکی او به عنوان یک تشنه‌ی خواندن و آموختن و همینطور راوی اکتشافات علمی و پزشکی‌ اوست در طول حیاتش.

5083

5086

5087

5088

5090

5091

… و بالاخره تاجگذاری ادبیات بر سر شاه فولک / رهیار شریف

سرانجام، باب دیلن، پس از گذشت شش ماه از اعلام نتیجه‌ی آکادمی ادبی نوبل، این جایزه‌ی ارزشمند را در یک محفل خصوصی و پشت درهای بسته و دور از حضور نمایندگان رسانه‌ها دریافت کرد. این آوازخوان ترانه‌نویس، پس از دریافت لوح و مدال نوبل در استکهلم برای اجرای کنسرتی به روی صحنه رفت. او در این کنسرت کلمه‌ای بابت دریافت جایزه‌اش حرف نزد.

Untitled-8

انتخاب امسال کمیته‌ی ادبی نوبل سراسر حاشیه و ماجرا بود. کمیته نوبل اکتبر سال گذشته اعلام کرد که جایزه نوبل ادبی به خاطر «خلق بیانی شاعرانه مبتنی بر سنت موسیقی آمریکایی» به باب دیلن، خواننده و ترانه‌سرای آمریکایی تعلق می‌گیرد.

برگزیدن ساختارشکنانه‌ی یک ترانه‌سرا وخواننده از همان آغاز اعلام، واکنشهای مثبت و منفی بسیاری را موجب شد.

این جنجال‌ها اما با عدم پاسخگویی این خواننده‌ی «خانه‌به دوش» (A Rolling Stone) به تماس‌های مکرر آکادمی شدت گرفت، تا آنجا که یکی از اعضای این آکادمی او را «متکبر و بی‌ادب» خواند. سرانجام باب دیلن پس از دو هفته سکوت شگفتی و قدردانی‌اش را به خاطر بردن این جایزه را اعلام کرد و گفت که آن را «با افتخار» می‌پذیرد. او در عین حال اعلام کرد به خاطر «تعهدات دیگر» نخواهد توانست در استکهلم و در این مراسم حاضر شود و شخص دیگری به جای او جایزه‌اش را دریافت خواهد کرد.

ارزش جایزه نوبل ادبی هشت میلیون کرون سوئد است. برای دریافت این مبلغ دیلن موظف است در طی شش ماه خطابه نوبل‌اش را در قالب یک پیام ویدیویی یا حتی یک ترانه تقدیم آکادمی نوبل کند، در غیر اینصورت او ممکن است پاداش مالی را از دست بدهد.

به گفته دبیر دائمی آکادمی سوئد ظاهراً دیلن در هفته‌های آینده نسخه نهایی پیام ویدیویی‌اش را برای آکادمی ارسال می‌کند.

باب دیلن، پیش از این گفته بود هرگز وقت نکرده به این فکر کند که آیا ترانه‌های او در قلمرو ادبیات هم جای می‌گیرد یا نه.او گفته بود تعجب می‌کند که چگونه در صف نویسندگانی مانند آلبر کامو و ارنست همینگوی قرار گرفته. دیلن گفته بود: «اگر می‌دانستم روزی نوبل ادبی می‌گیرم، مثل این بود که من بگویند روزی به کره ماه سفر می‌کنی.»

بازارچه کتاب – بازخوانی خاطرات برنده‌ی نوبل / بهارک عرفان

بازارچه‌ی کتاب این هفته‌ی ما سرکی‌ست به پیشخوان کتاب‌فروشی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان کتاب. عناوین برگزیده‌ی ما در این گذر و نظر اینهاست:

 

وقتی حالت بده کسی سراغت رو نمی‌گیره

5076

نویسنده: باب دیلن
مترجم: محمدعلی برقعی
ناشر: دنیای اقتصاد
قیمت: ۲۰۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۲۹۵صفحه

پیش از این ترجمه ترانه‌های باب دیلن در قالب دو جلد توسط انتشارات گل آذین منتشر شده است و حالا ترجمه جلد اول خاطرات این ترانه سرا و خواننده که چند ماه پیش برنده جایزه نوبل ادبیات شد، به چاپ رسیده است. این چهره را برجسته ترین و تاثیرگذارترین ترانه سراهای نیم قرن اخیر آمریکا می‌دانند که شعر و ترانه، پاره جداناشدنی تاریخ و فرهنگ آن است.
دیلن، زبان و صدای تازه‌ای به کالبد بی‌جان موسیقی همه پسند دهه ۶۰ آمریکا دمیده و ترانه‌هایش حاصل تفکر و ذهنیت شخصی‌اش بوده‌اند. اما مردم فکر می‌کردند دیلن از اعماق دل آن‌ها می‌خواند. لقب‌هایی مانند «صدای نسل نو» به همین دلیل به او اعطا شده است. باب دیلن، موسیقی فولک را از انحصار عده‌ای خاص که بیشتر به شکل سنتی راجع به ملوان‌ها و سربازها می‌خواندند، بیرون آورد. او سبک فولک _ راک را آفرید و با باب کردن آهنگ‌های طولانی، جوانان را به سمت شعر کشاند.
باب دیلن، علاوه بر موسیقی و شعر، در حوزه نقاشی، نویسندگی و فیلم سازی هم تجربیاتی داشته و توانسته جوایزی چون اسکار، گلدن گلوب و گرمی‌را در کارنامه خود ثبت کند. دلیل آکادمی‌نوبل هم برای اعطای جایزه نوبل ادبی به دیلن، بیان شاعرانه تازه از دل سنت ترانه سرایی آمریکا اعلام کرد.
کتاب «وقتی حالت بده کسی سراغت رو نمی‌گیره» شامل جلد اول زندگی نامه این چهره آمریکایی، از عناوین مجموعه «زندگی نامه» انتشارات دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است. باب دیلن در این کتاب، تنها از خود و خاطراتش نمی‌گوید. او با زبان خاص خود، که مترجم اثر گفته سعی کرده آن را حفظ کند، حال و هوای جامعه ای را که در آن می‌زیسته و شکوفا شده، اخبار روز و شرایط سیاسی را شرح داده است.
این کتاب ۶ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: آماده شدن برای اجرا، سرزمین از دست رفته، صبحی دوباره، ای رحمت، رود یخ، باب دیلن به روایت

نامزدی آقای ایر

5077

نویسنده: فرهاد بردبار
مترجم: عاطفه حبیبی
ناشر: چترنگ
قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۶۷ صفحه

دراین کتاب، آقای ایر مردی منزوی است که همسایه‌هایش از او می‌ترسند. او خیلی پایش را از در خانه‌ بیرون نمی‌گذارد؛ فقط هفته‌ای یک‌بار به کلوب بولینگ می‌رود، جایی که در آن همه خیال می‌کنند او یک پلیس است. وقتی زنی در حوالی محل زندگی آقای ایر به قتل می‌رسد، سرایدار خانه انگشت اتهام را به سوی او نشانه می‌گیرد و از این به بعد پلیس چشم از او برنمی‌دارد و هر روز و هر ساعت تعقیبش می‌کند. غافل از اینکه تنها گناه آقای ایر این است که یک دل نه صد دل عاشق دختری اشتباه شده است.
رمان «نامزدی آقای ایر» اثر نویسنده بلژیکی، ژرژ سیمنون پیش از این دو بار به انگلیسی ترجمه شده است و در سال ۱۹۸۹ اقتباسی سینمایی از آن روی پرده رفت.
رمان‌های روان‌شناختی سیمنون آمیزه‌ای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسان‌هاست. او ترس‌ها، عقده‌های روانی، گرایش‌های ذهنی و وابستگی‌هایی را توصیف می‌کند که در زیر نقاب زندگی یکنواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منتهی می‌شوند. روزنامه گاردین از سیمنون به عنوان یکی از مستعدترین نویسندگان قرن بیستم نام برده است و ویلیام فاکنر، نویسنده شهیر آمریکایی، در موردش می‌گوید: «خواندن آثارش را دوست دارم. او مرا یاد چخوف می‌اندازد.»

 

بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین

5078

نویسنده: رنسام ریگز
مترجم: پیمان اسماعیلیان
ناشر: پیدایش
قیمت: ۳۷۰۰۰ تومان

رمان «بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین» که تیم برتون، کارگردان آمریکایی براساس آن فیلمی کارگردانی کرده را با ترجمه پیمان اسماعیلیان منتشر شد.
ماجرای رمان «بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین» از این قرار است که پدربزرگِ جیکوب طی حادثه‌ای کشته‌ می‌شود. جیکوب اعتقاد دارد که هیولایی وحشتناک به پدربزرگش حمله کرده و او را کشته است.
او برای کشف راز این حادثه تصمیم می‌گیرد به جایی دور سفر کند؛ جزیره‌ای متروک و خانه خانم پرگرین؛ یتیم‌خانه عجیبی که پدربزرگ در آن بزرگ شده استجیکوب به‌زودی می‌فهد که بچه‌های خانه خانم پرگرین بیشتر از آن چیزی که از پدربزرگ شنیده‌ است عجیب و غریب هستند. حوادث عجیب و خطرناک یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتد و…
اگرچه این کتاب بیشتر در ژانر ادبیات وحشت قرار می‌گیرد اما تیم برتون، کارگردان معروف آمریکایی نیز با اقتباس از این رمان، فیلمی ساخته که بیشتر در ژانر تخیلی و فانتزی قرار می‌گیرد.

 

دژخیم می‌گرید

5079

نویسنده: فاطمه بن­ محمود
مترجم: رحیم فروغی
ناشر: پیدایش
قیمت: ۱۱۰۰۰ تومان

فاطمه بن‌محمود متولد تونس‌، فلسفه‌خوانده و معلم است. در این کتاب مجموعه‌ای از داستانک‌های (داستان‌های مینی‌مال چندخطی) این نویسنده تحت عنوان دو دفتر و به نام‌های ‌«از سوراخ در» و «جنگل در خانه» گردآوری شده است.
نثر بن‌محمود بسیار ساده و بی‌تکلف است و داستانک‌های او مضامین مختلفی همچون عرفان، زندگی، عشق و… را دربردارد. این داستان‌های مینی مال گاهی با طنز نیز همراه می‌شود.
در یکی از داستانک‌های این کتاب آمده: «شاه می‌ترسید مردم هوس آزادی به سرشان بزند. همه پرنده‌ها را در قفس زندانی کرد. اما ترس، دست از سرشان برنمی‌داشت. قفس‌های دیگری آورد و تخم پرنده‌ها را هم، در قفس به بند کشید…»

پیامبر/رضا اغنمی

5062

نویسنده: قادر عبدالله
ترجمه : سهیلا
نشرباران. سوئد
طرح جلد: مهدیس میدانی
چاپ اول:۲۰۱۲ (۱۳۹۱ )

در پشت جلد ضمن معرفی نویسنده، از فعالیت های ادبی قادرعبدالله ساکن هلند با سابقه ممتد یاد شده ، همچنین ازجوایزی که برنده شده است: «به خاطرمجموعه داستان «عقاب ها» جایزه شارلوت کولر، به خاطر رمان دختران وپارتیزان ها، جایزه بهترین مقاله نویس ازسوی انجمن روزنامه نگاران هلند ۱۹۹۷دریافت مدال ملکه به پاس تلاش به زبان هلندی مدال شوالیه لژیون دونور فرانسه، دکترای افتخاری دانشگاه گرونیگن وجایزه بهترین کتاب خارجی سال ۲۰۰۹ درایتالیا به خاطر رمان «خانه مسجد».
نخستین برگ کتاب با عنوان «زید منشی محمد» شروع می شود. در سراسر کتاب زید راوی اول شخص است. زید، دربچگی همراه مادرش به شهرطائف می رود در ازدحام مردم در بازار گم می شود. مادر نگران و پریشان به هر دکه و سوراخ سرمی زند فرزند پنج ساله خود را پیدا نمی کند. زید دزدیده می شود. خاطره مادر و بازار ازخاطره ش زدوده می شود. پس از: « دوسال تمام در آخورها و انبارهای برده داران مانند سگ زندگی می کردم» بنگرید به ص۴۲. درهفت سالگی برده فروشی او را به خدیجه می فروشد. درخانه اشرافی و مجلل خدیجه لباس نو و ترو تمیز می پوشد. با ورود شوهرش می گوید «ببین برات یک هدیه آوردم. شوهرش محمد ابن عبدالله نام داشت. او بعدها پیغمبرخدا شد».

ازآن روز فرزند پیامبر می شود. اما پیامبر در جستجوی والدین حقیقی زید است. پیدا می کند. آن ها ازدیدن او درلباس پاکیزه وتمیز ناباورانه نگاهش می کنند. هفته ای را درخانه با پدر ومادرش می گذراند. روز جمعه پدرش اورا به خانه خدیجه برمی گرداند «می گوید خوشبختی او دراین خانه با شماست». خدیجه، آموزش خواندن و نوشتن زید را بر عهده می گیرد. زید می گوید: « اما من نگاهم به محمد بود».
ازتغییر حالت پیامبر در زمان وحی می گوید:«می لرزید. به زمین می افتاد. و زانو می زد، سرش را مانند اسبی به زمین فشار می داد وچیزی نامفهوم زمزمه می کرد . . . . می ترسیدم و نمی دانستم چه باید بکنم. هراسان پیش خدیجه می دویدم او را خبر می کردم . . . اما بعدها فهمیدم این وظیفه من است که کنار محمد بمانم. به این کارعادت کردم». زید بالاسر پیامبر آن قدر می ایستاد تا پیامش را بگیرد و بخوابد. تا رحلت رسول خدا، در خدمت شان بوده : «من مردی شده بودم موهایم سیاه بوده و نیمی از سبیل هایم سفید شده بود».

با فوت پیامبر، «عمر مهم ترین رهبر اسلام بوده . . . او مردی زیرک ورهبر و سرداری بی رحم بود» زید را فرا خوانده تا سوره ها و گفته های محمد را جمع اوری کند: «ما هیچ سوره ای از او نداریم گفته ها و سوره هایش را جمع آوری کن. دراین کار عجله است».
زید با فرمان عمربن خطاب، جمع آوری آیه ها وگفته های پیامبر را برعهده می گیرد. نخستین کارش ملاقات با زنان پیامبر بوده: «آن ها کاغذهایی را به من دادند که جمله ها و آیه هایی از محمد روی آن ها نوشته بود و همچنین آیه هایی که روی لباس ها ملیله دوزی یا روی زیور آلات شان حکاکی شده بود».
سالی طول می کشد تا زید، تمام آیه ها و گفته های پیامبررا از همان منابع که قبلا گفته شد، جمع آوری کرده و شتابان نزد عمر می رود: « جلوی او زانو زدم و گفتم: قرآن». اما کار به این سادگی ها نبود. شش گروه دیگر دست اندرکار بودند : «هر کدام به نوعی قرآن را جمع آوری کرده بودند» به زید اعتراض می کردند که قرآن را خودش نوشته و ربطی به محمد ندارد. سیاست عمر کارساز می افتد. ازانتشار قرآن زید جلوگیری می کند و می گوید تنها به : «به عنوان مرجع استفاده شود». سرو صداها را می خواباند. بعد ازکشته شدن عمر و جانشینی عثمان، بار دیگر مسئله ی نشر قرآن مطرح می شود. روزی عثمان همان شش گروه را با بار شترها : «که پراز دست نوشته های قرآن بود درخانه پذیرفت. بعد آن ها را بیرون فرستاد که دررا قفل کنند . . . عثمان مرا صدا زد و گفت “زید همه را بخوان برای آن وقت بگذار، آنچه را که احتیاج است به نوشته هایت اضافه کن و بقیه را گنار بگذار». با خاتمه کار روزی زید عثمان را خبر می کند. به دستور عثمان خانه خلوت می شود. اومی ماند و صاحب خانه. زید می گوید:« من پشت میزتحریر نشستم قرآن را باز کردم وفهرستی از نکته هایی که درآنها تردید داشتم به عثمان نشان دادم». با صلاح دید عثمان مطالب دیگری اضافه و وارد قرآن می شود.«آن ها را به صد وچهارده فصل تقسیم کردم. “قرآن درصد و چهارده سوره برای هر فصل یک عنوان انتخاب کنم . مثل میز، زنبور، چهارپایان، زنان، مریم و غیره». عثمان قبول کرده می گوید: «همین بس است تمامش می کنیم! بقیه را ازبین ببر . . . همه را بسوزان». به کمک هفت مرد اسب سوار درحالی که قرآن را درلای پارچه ای سبزرنگ گذاشته بودند به مسجد برده در جایگاه ویژه ای می گذارند. «عثمان شمشیرش را برآورد و به روی کتاب گذاشت گفت : «این قرآن محمد است. هیچکس جرئت حرف زدن نداشت. همه از جا برخاستند که قرآن را ببینند».

درعنوان «مکه» ازبافت شهر مکه و بت های سنگی وچوبی که «حدود سیصد و شصت و پنج بت . . . به آنها طلا و زینت آلات آویزان بود» سخن رفته سپس اشاره ای دارد به همسایه ها شرق وغرب عربستان. «ایران پارسیان از هزاران سال پیش یک رژیم پادشاهی، یک دین، یک خدا، داشتند که “اهورا مزدا” نام داشت. غرب روم صغیر انها هم یک خدا یک پیامبر داشتند که اسمش عیسی بود و کتابشان هم انجیل بود ».
درعنوان «باهیرا کشیش مقدس» آمده است که روزی کشیس باهیرا درصومعه با دیدن پسربچه ای باموهای مشکی فرفری، حلو اورا گرفته اسمش را می پرسد و همچنین اسم پدر وقبیله اش را. او می گوید محمد.
«کشیش باهیرا لحظه ای می ایستد و بعد جلو می رود خم می شود و . . . می گوید تو یک انسان برگزیده هستی». عرب ها در کتاب ها نوشته اند که کشیش با زیر و رو کردن کتاب های قدیمی در حضور ابوطالب عموی پیامبر، از علائم ماه دربدن او می گوید: «کشیش و طالب با دستانی لرزان لباس محمد را بالا می زنند و با تعجب نشانه ی ماه را در میان شانه های او مشاهده می کنند». همین برای عرب ها نشانه ای بود که «محمد جانشین عیسی است».
عنوان «درجستجوی ورقد» ازمسافرت های محمد با کاروان ها به شهرهای دور و نزدیک خبر می دهد: «محمد هنوز بیست سال نداشت که به زندگی در زمینه کار تجارت آغاز به کار کرد . . . رشوه خوار نبود ودرستکار بود . . . در کاروانسراها با تاجران دیگری که ازپادشاهی بزرگ پارس، مصر و اتیوپی و روم صغیر می آمدند برخورد می کرد واینگونه بود که او با زرتشت پیغمبر فارس ها وعیسی و موسی و فرعون های مصر آشنا شد».
درعنوان ابراهیم سرمشق محمد، ازعلاقه ی محمد به ابراهیم سخن رفته : «ابراهیم که از نژاد عرب ها بوده کسی که درست نقطه مقابل موسی و عیسی بود . . . . . . ابراهیم ضد بتهای مردم قبیله اش بود می خواست که آنها را ازبین ببرد. حتی روزی با یک تبر آن ها را شکست. ابراهیم را گرفتند ودرآتش انداختند».
عنوان «خدیجه اولین زن محمد»، ورقد که بازرگان معتبری بوده وسیله آشنائی محمد با خدیجه را فراهم می سازد. از شخصیت خدیجه و احترام شخصی زید به او: «او نه تنها بانوی من بلکه برای من بیش از این ها ارزش داشت. او مادر من نبود ولی می توانست مادرم باشد . . . . . . پانزده سال بزرگتر از محمد بود و چهار فرزند داشت. خدیجه به او سه هزار شتر داد و صدها آدم دراختیارش گذاشت. محمد بی سواد بود. خدیجه به او خواندن و نوشتن یاد داد».
در«خدیجه، برای محمد انجیل می خواند». زید ازخاطره های گذشته می گوید و از خانه خدیحه زمانی که خدیجه برای محمد کتاب انجیل می خواند: «تا آن موقع هنوز ندیده بودم که یک زن کتاب بخواند یا مردی سرش را روی پاهای زنی بگذارد».
قصه ی کودکی موسی را که خدیجه ازانجیل برای محمد، خوانده درذهن کودکانه زید لانه بسته، در بزرگ سالی آن را بازخوانی می کند: «اشک در چشم هایم جمع می شد. قصه ی کودکی موسی بود. فرعون به مردمش فرمان داد” پسران نوزاد را به رودخانه بیاندازند، اما دختران می توانند زنده بمانند». شرح روایت در انجیل، آب انداختن موسی طفل سه ماهه، توسط مادرش: «درسبدی حصیری گذاشت و درآن را با گل پوشاند و سبد را دررودخانه به دست آب داد» شنیدن این گونه قصه ها زمینه فراهم آورده: « تا محمد در قرآن ازصد بار بیشتر به این مسئله اشاره کرده است». از بد خطی محمد شکوه می کند، می نویسد که :« او مرد سخن گفتن بود». ازسکوت وآرامش محمد واین که بیشتر اوقات با خود و دراندیشه با خود بود، بارها سخن گفته است.

درعنوان: «غار حرا» که دربیرون شهر مکه قراردارد و بخشی از زندگی محمد شده :«مدت پنج سال تمام، یعنی از سی و پنج سالگی تا چهل سالگی بارها ازاین کوه بالا رفته است» راز و نیاز درخلوت خود و خدایش برکسی معلوم نشده. با مشورت خدیجه، روزی زید، محمد را تا کوه دنبال می کند. درغار کسی نبود «چند کتاب و قلم و چند دست نویس . . . چند تکه پوست که روی آن ها نوشته شده بود . . . مثل خط میخی بود. کتاب ها را ورق زدم انجیل و تورات و تاریخ مردمان قدیم وکتاب پیامبر پارسیان میان آنها بودند. و یادداشت هایی درمورد ستارگان و کهکشان. آیا این کتاب ها متعلق به محمد بودند؟». محمد را درستیغ کوه می بیند نشسته روی سنگ در سکوتی مطلق. به شنیدن صدایی که سال ها در انتظارش بود.

درعنوان «جبرئیل، پیام می آورد» از تردید سخن رفته : « محمد رااز درون می خورد. چهره اش زرد و لاغر شده بود. میل به خوردن را از دست داده بود . . . . . مردی بی سواد، . . . همه ی سرمایه ی همسرش را به باد داده بود . . . آخرین دعوای محمد و خدیجه را خوب به یاد دارم. خدیجه می گفت این که زندگی نیست نه برای تو . نه برای من؟ تاکی می خواهی در غار زندگی کنی؟» محمد، در پاسخ خدیجه هیچ نمی گوید.«عبایش را برمی داشت ازدر بیرون می رفت و دوباره به غار پناه می برد» تا روز موعود که «هفدهم عود بود شب دوشنبه». جبرئیل نازل می شود و محمد را صدا می زند: «دستی ازمیان نوربیرون آمد ونوشته ای را دربرابر محمد گرفت و گفت: اقراء محمد! بخوان محمد!» نمی تواند بخواند پس از اصرار جبرئیل می خواند: «اقراء بسم ربک الذی خلق. بخوان به نام پروردگارت» جبرئیل پس از خواندن حکم خدا ناپدید می شود.
عنوان «فرشته در اتاق»، دیدارهای تکراری را یادآورشده و محمد بارها جبرئیل را درخلوت خود ملاقات می کند. تا جائی که می گوید:
«فکر می کنم که دیوانه شده ام. صداهائی می شنوم صدای فرشته را می شنوم».
زید درعنوان: «علی پسرعموی محمد» ازملاقات خود درمسجد با مولا علی سخن می گوید. «او می دانست که من درباره زندگی محمد می نویسم». از روزی می پرسد که محمد پس از دیدار با جبرئیل، با حالتی نزار و پریشان با ابوبکر و عمر و عثمان برخورد کرده و علی تنها کسی ست که ازمذاکرات آن چهارنفر خبر داشته است. به روایت علی: «محمد با حرف های تازه اش آنها را دچارحیرت می کند : «اقراء بسم ربک الذی» عمر می گوید: « محمد، تو مأموریت را آغاز کرده ای» آن دو دیگرنیز با راهنمائی ها یی او را تإیید می کنند. «عمر شانه راست محمد را بوسید. عثمان شانه ی چپ محمد را بوسید و ابوبکر پیشانی محمدرا».

زید، تلاش های دائم محمد وتوهین و تحقیر و آزار و اذیت های مردم کوچه بازار مکه را به ایشان، جا به جا شرح می دهد. مردی که کارش خرید و فروش اسب بوده روزی درحین سخنرانی محمد دربازار اسب فروش ها به او می گوید: «تو که نه سواد خواندن و نه سواد نوشتن داری؟» محمد درپاسخ می گوید: «من هم می دانم. خدا می داند. او به همه چیز آگاه است» پرسش هایی ازطرف اشخاص گوناگون با مسخره وپرخاش پیش می آید و« درحالی که زیر لب غرولند که هیچ نمی داند و هیچکاری هم بلد نیست» محل را ترک می کردند. مردم درانتظار معجزه از او بودند واین گره مشکل درعنوان «آشا، شاعر مکه» با دست شاعر گشوده می شود: «یک شب مستخدمم را نزد او فرستادم و به او گفتم که این پیام را درگوش محمد زمزمه کند” محمد سوره های تو معجزه های تو هستند” من، زید، زمانی که آشا این را گفت چشمانم پرازاشک شد». پس از آن درمقابل هر پرسشگر: معجزه ات کو؟ «محمد این بار با صراحتی بیشتر جواب داد سوره هایم! کتاب من! قرآن معجزه من است». آشا درمقام شاعر بزرگ مکه با اشاره به نبوغ محمد: «هرچه او می گفت ازتفکرات خداوند بود. با این حرف او یک فدرت الهی به سخنانش می داد. . . . شیوه ی بیان او تازه بود ونثرش تکان دهنده بود، اما او تقلب می کرد. او داستان های قدیمی طایفه های دیگررا بر می داشت و دریک قالب زیبای عربی جاسازی می کرد و به شیوه ی خودش به بازار می داد».

درعنوان «الله. قرآن . اسلام»، آشا، روان محمد پیامبر را می کاود: « محمد مردی بود که رویای بزرگ درسر داشت . . . او دروغ می گفت . . . او درواقع دروغ می ساخت و خودش به این ساخته ها اعتقاد داشت . . . او می گفت گفتارهای قرآن به او نازل شده، اما او همه را از خودش در می آورد . . . و من ازاین همه قدرت تخیل او، لذت می بردم». از زیبائی سوره ها و قسم هایی که در قرآن آمده به تحسین یاد می کند. زید، با شنیدن این همه روایت های تازه از زبان آشا، یکی از سروده های آشا را برایش می خواند. زید از مخالفت های ابولهب که عموی پیامبر بود می گوید. همچنین ازعلی و نظراتش درباره پیامبر « اوهمان محمد بود که غیرممکن را ممکن می کرد».
عنوان: «دستورالعملی تازه یا فرمانی جدید» محمد برای شکست قدرت حاکم در مکه، قانون های تازه را بین مردم پخش می کرد وطرفدارانش روزبه روز بیشتر می شد. در اثر زد و خورد بین طرفداران پیامبر وحکومت: «شورای مکه تصمیم گرفت به این نا آرامی پایان دهد» اخراج محمد و یارانش ازمکه، از تصمیمات مهم بود. همچنین ممنوعیت جای خواب و غذا به محمد و یارانش و . . . فرمان های شورای شهررا روی پارچه ای نوشته بالای دیوار کعبه آویزان می کنند. «پیرترین مردان شهر هم نمی توانستند به یاد بیاورند که تا به حال کسی به این شکل از شهر اخراج شده باشند». عمر وعثمان هردوپنهان می شودند. محمد نیزمدتی در خانه عمویش به صورت مخفی زندگی می کند. «درعنوان یاسر» بنا به روایت زید، آنها مدتی در دره شعیب زندگی می کنند:«زیر نظرعثمان مردان شروع به کشت وکار زمین کردند». پس از سه سه سال زندگی مخفی دردره شعیب، با تدبیرعمر با زید، آن دو درتاریکی شب به مکه می روند عمر می گوید: «پا بگذار روی شانه ام وبرو روی پشت بام . . . لوحه ی فرمان شورا که به دیوار آویزان شده طناب را ببُرولوحه را لوله کن وباخودت بیار». زید فرمان عمر را انجام داده به شعیب برمی گردند. مدتی بعد خدیجه از دنیا می رود.

درعنوان «موصب، قرآن را بهترازهرکسی می شناخت» با معرفی اوکه از طرفداران محمد بوده وحافظه خوبی هم داشته «سوره های محمد را بیان می کرد. آن ها را می نوشت و به صورتی آنها را تفسیر می کرد که محمدرا دچارتعجب می کرد». زید می گوید شبی که محمد مرا بالای کوه برده بود گفت : «ازطرف الله پیامی دریافت کرده ام تا دین اسلام را در یثرب ترویج کنم». روز دیگر درحالیکه «سوره های محمد را درجیب عبایم گذاشتم»، با شش تن عازم پثرب می شوند. حضور تنی چند از خانواده مادری محمد دریثرب، کمک بزرگی بود برای پیشبرد اهداف ایشان.

درعنوان «یثرب، بهشت شهرها» ازطراوت شهر وباغ های آباد با درختان میوه و زنان زیبا « یثرب به خاطرخوب بودن آب وهوا زنانی زیبا پوست بودند که با چشمانشان تورا می خوردند» آمنه، مادر پیامبر نیزاهل یثرب بود. در دیدارهای دوستانه ی خود با سران عرب، آن ها را علیه یهودیان متحد کرد. گفتن دارد که به علت تحقیرعرب ها ازسوی یهودی ها دریثرب، تبلیغ دین تازه عربی زمینه های بجا و مساعدی داشت تا پیامبر با خاطری آسوده، اما بی سروصدا به جمع آوری طرفداران دین عرب سرگرم شود وموفق هم می شود. «او به آنها گفت “ما به شما یک کتاب مقدس عرب زبان خواهیم داد و یک رهبر». پیامبر از مکه به یثرب هجرت می کند. « درواقع دنیای اسلام ازاین تاریخ شروع می شود».
درعنوان«سلمان پارسی، سردارایرانی» زمانی که پیامبر درمدینه بود و سلمان با معرفی عمر به یاران محمد پیوسته، شبی که «محمد و سلمان تنها درمسجد نشسته بودند»، تدارک حمله به کاروان تجارتی آماده شده و برکاروان می تازند:«ما با ۳۰ اسب و ۱۵۰ شتر با بارهای مواد خوراکی وکالا وارد شهرخوشبخت مدینه شدیم». حالا که «مزه ی خوش این سرقت را چشیدند دومین غارت راحت تر انجام دادند». مکه دروحشت راهزنان فرو می رود. درحمله دیگر به کاروانی بزرگ غنائم زیادی نصیب طرفداران اسلام می شود. «۷۲۳ شتر با باری از ابزار جنگی، شمشیر ودیگرلوازم آهنی ۹۳ رأس اسب تعلیم دیده ی میدان جنگ و مقادیر زیاد که شامل چندین بار شتر، نوشیدنی وخوراکی های متنوع و لباس و کفش و اسرای جنگی و ۴۷ نفر زنانی که با کارواینان بودند». شکست لشکریان مکه، به محمد و نبوغ وحقانیت اوکمک می کند.
در عنوان«یهودیان» ازضرورت حمله شدید لشکر مکه به مدینه وعقب نشینی ابوسفیان سخن رفته است. با این که قبلا به یاران محمد ضربه ای سخت وارد کرذه وشایعه زخم مهلک و کشته شدن محمد برسرزبان ها بود. با یادآوری اختلاف با یهودیان، وکشف توطئه : «قوم بن نظیر توطئه کرده بودند تا او را بکشند محمد به موقع متوجه شد وتوانست فرار کند» نزول وحی پاره کردن قرارداد با یهودیان، «اوتمام نخلستان هایشان را به آتش کشید. این کار محمد کمر یهودیان را شکست». یهودیان با دست خود خانه هایشان را ویران و با خاک یکسان کردند و محل زندگی خود را ترک کردند. «پول و طلا را باید تحویل می دادند». شهرمدینه خروج یهودیان را جشن گرفته وشادی کردند. «مدینه یکپارچه پشت محمد ایستاد». با قدرت گرفتن محمد، بزرگان مکه باردیگر به جنب و جوش افتاده و دراندیشه ی مقابله با پیامبر بودند.
زید، به سراغ یکی از خاخام های یهود رفته تا خاطره های اورا نیزیادداشت کند. خاخام پیر پس ازمعرفی خود می گوید: «تمام عمرم را در کنیسه ها زندگی کرده ام و کتاب های قدیمی را خوانده ام. ولی هیچ پیامبری به اندازه ی محمد این همه خشونت به کارنبرده است . . . ما دیگر جاره ای نداشتیم که قبول کنیم او یک پیامبر است و الله یک خدای تازه و قرآن یک کتاب مقدس است. . . نصف بیشتر کتابش را یعنی بیش از دوسوم آن را از روی کتاب ما تورات برداشته است. . . . او پیغمیر دزدان بود». عنوان خندق جنگ خندق و شکست لشکرمکه و این که «محمد جنگ را بدون ریخته شدن خون برده بود» قابل توجه است. درعنوان«مصالحه» برای نخستین بار ،« محمد و ابوسفیان باهم دست دادند» اما، شگرد حیرت آورپیامبر، نزدیک شدن او به حبیبه است. حبیبه دختر ابوسفیان، زمانی که بیوه و با سه فرزندش درحبشه زندگی می کرد، با دریافت نامه و هدایایی ازطرف محمد، وسیله ی زید، از او دعوت می کند که به مدینه برود. حبیبه با فرزندانش به مدینه رفته با محمد ازدواج می کند. «خبر درشهر پخش شد. به گوش ابوسفیان رسید . . . . . . محمد یک عضوقبیله ی ابوسفیان شد. هیچکس درمکه بدون اجازه ی ابوسفیان حق کشتن محمد را نداشت».

با عنوان «کعبه»، مکه فتح می شود. با شکستن بت ها «درطول شب ده ها نفر از خانه هایشان بیرون کشیدند وکشتند» محمد بعداز پانزده روز به مدینه برگشت. در عنوان «قران و شمشیر» ازنامه های پیامبر به پادشاه پارسیان، پاره کردن آن، پس ازهفت سال حمله به سرزمین «پارس به فرمان عمرسربازان خانه ها را غارت کردند و عمر خودش قصرپادشاه را به آتش کشید».
«سفر شبانه»، روایت معراج پیامبر را توضیح می دهد.
عنوان «اوهمه چیزرا تدارک دید» ازمرگ پیامبر می گوید و با این جمله: «ابوبکر شمشیرمحمد را بست و رو به مکه به نماز ایستاد. همه فهمیدند که محمد رفته است».
«زید سخن می گوید» پیامی ست بسی قابل تأمل. نویسنده، درسیمای زید، از وادی خاموشان ابدی، به پیروان پس ازنسل خود پیام می فرستد. پنداری، زید درقبر به کمال رسیده، دل آزرده ازسکون و سکوت قرون پیروان. نیش می زند. نیش برای بیداری و تحول وشاید، گسست قلّاده ها! : «الان که شما این را می خوانید، من زید مدت هاست که مرده ام. زید خودش را درقبرش خوشبخت احساس می کند زمانی که وظیفه اش را خوب انجام داده باشد. محمد برای او انجام داد من اما برای محمد».
کتاب به پایان می رسد.

نشانه ای از بهبود اقتصادی در افق سال جدید دیده نمیشود /دکتر منوچهر فرح بخش

آخرین ماه های دولت یازدهم مصادف شده است با پایان سال ۱۳۹۵ خورشیدی. سالی که کارنامه دولت به لحاظ اقتصادی نمیتواند مثبت ارزیابی شود. البته در گزارشات دولتی با تبلیغات بی امان خود و ارائه آمارهای نادرست چنین وانمود میشود که سالی با موفقیت پشت سرگذارده شده است که گزارشات متعدد معاونت اقتصادی بانک مرکزیرا میتوان به شهادت گرفت. پیمان قربانی معاون اقتصادی بانک مرکزی رشد اقتصادی بخش های مختلف اقتصادی در سال درحال پایان را چنین اعلام کرده است: ارقام رشد اقتصادی بر اساس سال پایه ۹۰، نشانگر این است که رشد اقتصادی در سه ماهه ابتدای سال به ۷.۴ درصد رسیده است، این رقم در گروه کشاورزی ۳.۵ درصد، ۵۶.۱ درصد نفت، ۴.۹- صنعت و معدن، صنعت و برق و گاز آب نیز مثبت و ساختمان نیز منفی بوده است، اما در سه ماهه پایانی رشد اقتصادی به ۱۱.۹% رسیده است که متشکل از رشد ۴.۱ درصدی کشاورزی، ۶۵.۷ درصدی گروه نفت، ۳.۱ درصدی گروه صنایع و معادن بوده است. صرفنظر از فصل بندیهای وی آنچه که به وضوح قابل تشخیص میباشد، نقش تعیین کننده رشد بالای ۶۵ درصدی نفت میباشد که بر سایر بخش ها نیز سایه انداخته است. به عبارت دیگر اگر درآمد نفت وجود نداشت رشد اقتصادی بخشهای دیگر هم معنا پیدا نمیکرد. بنا براین در چنین حالتی نمیشود از رشد اقتصادی که معنای خاص خود را دارداستفاده ابزاری کرد. در واقع رشد اقتصادی مورد ادعای دولت به منزله آن کودک بیافرایی است که با هیکل نحیف اسکلتی خود شکم بزرگی دارد.

4969

قربانی همچنین کاهش نرخ تورم از بالای ۴۰ درصد هنگام تشکیل دولت یازدهم به رقم ۸.۹ درصد موجود را نیز از شاهکارهای دولت روحانی معرفی کرده که آنهم جای حرف دارد. واقعیت این است که افزایش نرخ تورم در دولت احمدی نژاد تنها حاصل بی سیاستیها، سوء مدیریتها، فساد مالی و اختلاس های فله ای وعلنی کارگزاران حکومتی بود که با وجود درآمد نجومی نفت اقتصاد کشور را به مرز فروپاشی رساندند. در دولت روحانی بدون تردید اقدامات تاثیر پذیری در جهات مختلف از جمله ایجاد نظم اقتصادی در دستگاه دولت، بازگرداندن آرامش به بازار ارز، روی آوری به واردات کالاهای تورم شکن، رفع تحریم فروش نفت و برقرار شدن ارتباطات بانکی باخارج، در کاهش نرخ تورم اثر گذار بوده است. البته شروع مذاکرات هسته ای و توافق فرجام نیز نباید فراموش شود که نقش مهمی در باز گرداندن نسبی آرامش به بازار داشته است. ولی ناگفته نماند که موفقیت در کاهش نرخ تورم به بهای نهادینه شدن رکود در اقتصاد کشور و افزایش بیکاری تمام شده است. رکودی که برای رفع آن هیچگونه برنامه مدون و پیش بینی شده ای در دستور کار دولت مشاهده نمیشود و چنین به نظر میرسد که سال آینده نیز بایستی سال رکودی به حساب آورد.
به هرحال اگر بخواهیم اقتصاد کشور را بطور اختصار به تصویر کشیم که تحت چه شرائطی به سال جدید منتقل میشود با چنین وضعیتی برخورد میکنیم:
– رشد نقدینگی به مرز ۱۲۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده که رشدی معادل ۲۶ درصد نسبت به سال گذشته را نشان میدهد. یک چنین حجم عظیم از رشد بی هدف نقدینگی میتواند درزمان مقابله با رکود اقتصادی که به هرحال زمان آن دیر یا زود فرا خواهد رسید، بسیار مسئله ساز گردد و جامعه مجددا با خطر افزایش موشکی نرخ تورم مواجه گردد.
– رشد تولید صنعتی کشور همچنان شرائط بحرانی را طی میکند. امیدواریهای به وجود آمده درارتباط با توافقنامه برجام که تصور میرفت پس از امضای آن اقتصاد کشور با هجوم سرمایه داران خارجی برای سرمایه گذاری در ایران مواجه خواهد شد، با نگاه منفی سیستم بانکی جهانی به حکومت اسلامی خیلی سریع به ناامیدی کشانده شد، تا آنجا که نه تنها یک دلار خارجی در بخش تولید سرمایه گذاری نشده، بلکه سرمایه داران ایرانی هم بجای سرمایه گذاری، شروع به انتقال نقدینگی خود به خارج از کشور کرده اند که گرم شدن بازار ارز وافزایش ۵۰ درصدی نرخ دلار گواه آن است. درحال حاضر بیش از نیمی ازواحدهای تولیدی کشور به ویژه در بخش تولید خصوصی به علت بدهی های بانکی، نداشتن نقدینگی و عدم توانایی در رقابت با کالاهای مشابه وارداتی خوابیده و یا با حداقل ظرفیت کار میکنند. این در حالی است که بخش تولید کشور به طور کلی به علت عدم وجود تسهیلات بانکی در جهت سرمایه گذاری، عدم دسترسی به تکنولوژی مدرن، فرسودگی و از رده خارج شدن ماشین آلات و دستگاه ها نیاز به یک دگرگونی بنیادین دارد. در واقع چنانچه سیستم تولید صنعتی کشور بخواهد صادرات محور گردد که برای بقای خود نیاز به آن دارد. چاره ای جز نوسازی و به روز کردن سیستم تولید ندارد که آنهم یک سرمایه گذاری چند صد میلیارد دلاری را می طلبد.
– آمار بیکاران یکی از دغدغه های بزرگ جامعه به شما میرود. متاسفانه دولت رقم دقیق جویندگان کار را منتشر نمیکند و آنچه که ارائه میدهد آمارهای به شدت دستکاری شده ای است که از طریق آنها رسیدن به آمارهای واقعی را تقریبا غیر ممکن میسازد. آمارهای دولتی نرخ بیکاری را حدود دوازده درصد اعلام میکند. درحالیکه رقم واقعی بیکاران در سطح کشور به بیست درصد میرسد. چند روز پیش پایه دستمزد کارگری حدود یک میلیون تومان اعلام شد. این درحالی است که خط فقر بنا بر گزارشات رسمی و معتبر به رقم ۲.۳ میلیون تومان رسیده است. به هرحال جامعه به گونه ای نگران روزی است که موج انسانی جویندگان کار و زیر خط فقری ها برپاخیزند وشهرها را اشغال کنند، اتفاقی که ممکن است حتا در سال جدید رخ دهد.
– وضعیت نگران کننده بانکها که غالب آنها به اختلاس ها، حساب سازیها و به ویژه عدم باز پرداخت وام های صدها میلیارد تومانی بدون پشتوانه که به خواص داده شده و وصول آنها را غیر ممکن کرده، اغلب بانک ها را به مرز توقف و ورشکستگی کشانده است. در واقع سیستم بانکی کشورعملا در یک بحران خفته خود ساخته فرو رفته که برون رفت از آن غیر ممکن به نظر میرسد. از طرفی پرداخت رقم سود بانکی یا نرخ بهره حدود ۲۰ درصد که تحت شرائطی به ۲۴ درصد هم میرسد به معنای آن است که بانکها بایستی بتوانند حداقل درآمدی ۳۰ درصدی از پس اندازها به دست آورند و این رقمی نیست که بانکها بتوانند از راه های مشروع مانند وام دهی به دست آورند، لذا چاره ای جز ورود فعال در بخش تجارت و خرید و فروش ملک و غیره که ارتباط چندانی با فعالیتهای مجاز بانکی ندارد، ندارند.
– بدهی دولت به سیستم بانکی، پیمانکاران و سازمانها و موسسات مختلف که مبلغ آن بنا به گفته طیب نیا وزیر امور اقتصاد و دارایی به ۷۰۰ هزار میلیارد تومان میرسد. همچنین است کسری بودجه سنواتی دولت که هرسال فاصله بین درآمد و هزینه بزرگتر میشود. سیستم مالیاتی کشور به علت وجود بخش اقتصاد فقاهتی تحت کنترل ولی فقیه و همچنین موسسات اقتصادی متعلق به سپاه پاسداران که از پرداخت مالیات معاف هستند هیچگاه در مسیر طبیعی رشد مانند جوامع پیشرفته قرار نخواهد گرفت.
– توقف دراجرای بسیاری از پروژه های عمرانی که تعداد آنها به بیش از دوهزار در سطح کشور بالغ میگردد، آنهم به علت نبودن بودجه سبب گردیده تا بسیاری از آنها دچار فرسودگی و از کار افتادگی ماشین آلات و دستگاه ها شده و تعداد زیادی از پروژه ها ارزش و اهمیت اولیه را از دست داده اند. در نتیجه هزاران میلیارد تومان خسارت متوجه منافع ملی گردید و بودجه ای بسیار بیشتر مورد نیاز است تا بشود این پروژه ها را سرو سامان داد. بنا بر گفته طیب نیا وزیر امور اقتصاد ودارایی کل مبلغی که در سال جاری برای پرژه های عمرانی هزینه شده حدود ۲۵ هزار میلیارد تومان بوده که قطعا بسیاری از پرداختهای متفرقه نیز از این بودجه پرداخت شده است.
– هم اکنون هزاران شرکت دولتی که اگثر آنها هم زیان ده هستند روی دست دولت مانده که سهام بخشی از آنها تحت عنوان سهام عدالت توزیع شده است. این سهام که ظاهرا به میلیونها ایرانی تعلق گرفته در ده سالی که از عمر آن میگذرد، نه تنها درآمدی را متوجه دارندگان این سهام نکردهّ بلکه دولت در حال برنامه ریزی است تا برای انتقال قطعی سهام مبلغی حدود ۵۰۰ هزار تومان از هر صاحب سهم در یافت کند. به هرحال بایستی تکلیف این شرکتهای دولتی که بخش عظیم از بودجه کشور را به خود تخصیص داده است روشن شود.
اگر بر این مشگلات، معضلات دیگر مانند بی آبی، کودکان کار، کارتن خوابها، زنان خیابانی، فروشندگان اعضای بدن خود نیز اضافه شود، آنوقت است که ابعاد فاجعه در جامعه آخوند زده وصاحب الزمانی ساخته و پرداخته ولی فقیه را میتوان دریافت و انسان را به فکر وا میدارد که این حکومت جبار کشور را به کجا میبرد.
به هرحال دولت روحانی درحالی سال جدید را شروع خواهد کرد که بایستی این بار سنگین مشگلات را که فقط به بخشی از آنها اشاره شد بر دوش کشد. اینکه شانه های او، البته در صورت انتخاب مجدد به ریاست جمهوری، توان حمل این بار سنگین را داشته باشد، سوالی است که بایستی منتظر و نظاره گر اوضاع در سال پیش رو بود.