رقابت های وزنه بردای قهرمانی جهان، رستمی مدال نقره گرفت.
در ادامه این رقابت ها که در هیوستون آمریکا برگزار می شود پنجشنبه در دسته ۸۵ کیلوگرم، کیانوش رستمی وزنه بردار تیم ملی ایران با مجموع ۳۸۷ کیلوگرم در دو حرکت یک ضرب و دو ضرب بر سکوی دوم جهان ایستاد و نقره گرفت.
در حرکت یک ضرب، رستمی با مهار وزنه ۱۷۳ کیلوگرم به مدال نقره رسید، وی در دو ضرب وزنه ۲۱۴ کیلوگرم را بالای سر برد و با مجموع ۳۸۷ کیلوگرم گردن آویز نقره را از آن خود کرد.
دردسته ۸۵ کیلوگرم اوکولف از روسیه به مدال طلا دست یافت و آیوخاوف دیگر وزنه بردار روسی به نشان برنز رسید.
حمزه محمدی نشان برنز رقابت های وزنه برداری معلولان آزاد اروپا را کسب کرد.
در دومین روز این که در مجارستان در حال برگزاری است، اولین نشان کاروان ایران در دسته ۶۵ کیلوگرم به نام حمزه محمدی ثبت شد.
ایسنا دراین باره نوشت:حمزه محمدی در رقابتهای دسته ۶۵ کیلوگرم به مصاف حریفان رفت و با ثبت رکورد نهایی ۱۹۰ کیلوگرم به عنوان سوم و نشان برنز دست یافت.
نمایندگان چین و انگلستان نیز به ترتیب با رکوردهای ۱۹۵ و ۱۹۳ عناوین قهرمانی و نایب قهرمانی را از آن خود کردند.
کاروان ایران با سه نماینده در اوزان ۶۵، ۸۰ و ۱۰۷ کیلوگرم در این مسابقات شرکت کرده است.
روسیه اتهامات مربوط به دوپینگ را پذیرفت.
بعد از رسوایی روسیه در دوپینگ دوومیدانیکاران این کشور و تعلیق آنها از سوی فدراسیون جهانی، این کشور امروز اعلام کرد این اتهامات را پذیرفته و درخواست تجدید نظر درباره رفع تعلیق فدراسیون دوومیدانی از سوی فدراسیون جهانی را ندارد.
دبیر فدراسیون دوومیدانی روسیه در این باره گفت: ما با کمیسیونی که مسئولیت رسیدگی به این پرونده را دارد به خوبی همکاری میکنیم. من برای کسب نتیجه مثبت در زمان مشخص امیدوارم و ما به خانواده دوومیدانی بازخواهیم گشت.
ورزشکاران دوومیدانیکار روسی تا اطلاع ثانوی از حضور در المپیک ریو ۲۰۱۶ تعلیق شدهاند.
فیفا نامزدهای برترین بازیکن سال دنیا را اعلام کرد.
براساس اعلام فیفا، باشگاه رئال مادرید با داشتن ۱۲ بازیکن در این لیست، پیشتاز دیگر تیم هاست و پس از این تیم، بایرن با ۱۱ کاندید و بارسلونا با ۱۰ کاندید، دوم و سوم هستند.
فهرست نامزدهای برترین بازیکن سال ۲۰۱۵ جهان به شرح زیر است:
دروازه بانان : بوفون، کاسیاس، دخیا، کیلور ناواس، نویر
مدافعان: آلابا، آلبا، بواتنگ، کارواخال، کیه لینی، آلوس، داوید لوئیز، گودین، هوملس، ایوانوویچ، کمپانی، لام، مارسلو، ماسکرانو، په په، پیکه، راموس، جان تری، تیاگو سیلوا، واران
هافبک ها: تیاگو آلکانتارا، ژابی آلونسو، بوسکتس، هازارد، اینیستا، کروس، مودریچ، پیرلو، پوگبا، راکیتیچ، خامس، داوید سیلوا، یحیی توره، وراتی، ویدال
مهاجمان: آگوئرو، گرت بیل، بنزما، داگلاس کاستا، رونالدو، زلاتان، لواندوفسکی، مسی، مولر، نیمار، روبن، رونی، الکسیس سانچس، سوارز، ته وز
روسیه اتهامات مربوط به دوپینگ را پذیرفت.
بعد از رسوایی روسیه در دوپینگ دوومیدانیکاران این کشور و تعلیق آنها از سوی فدراسیون جهانی، این کشور امروز اعلام کرد این اتهامات را پذیرفته و درخواست تجدید نظر درباره رفع تعلیق فدراسیون دوومیدانی از سوی فدراسیون جهانی را ندارد.
دبیر فدراسیون دوومیدانی روسیه در این باره گفت: ما با کمیسیونی که مسئولیت رسیدگی به این پرونده را دارد به خوبی همکاری میکنیم. من برای کسب نتیجه مثبت در زمان مشخص امیدوارم و ما به خانواده دوومیدانی بازخواهیم گشت.
ورزشکاران دوومیدانیکار روسی تا اطلاع ثانوی از حضور در المپیک ریو ۲۰۱۶ تعلیق شدهاند.
جُستارها در زبان، ادب، و تاریخ فرهنگ پارسی
مؤلف : مسعود میرشاهی
ناشر: مهری
چاپ اول: مهر۱۳۹۴ – لندن
فهرست جستارها، پژوهش نویسنده دربارۀ فرهنکِ تاریخی ایران و درمجموع نگاه جالب وسنجیده به بخش های گستردۀ فرهنگ در منطقه و برخی اثرات نیک آن در دیگرنقاط جهان است. که باعشق وعلاقۀ ستودنی این اثر خواندنی را در۲۸۰ برگ برای مشتاقان فرهنگ پارسی و پارسی گویان تنظیم و منتشر کرده است.
نویسنده، نخستین برگ اثرش را با این یادآوری شروع کرده : «بازیافت های باستانشناسی گواه براین است که درفلات ایران از هزاره های هفتم پیش ازمیلاد ساخت جامعه وجود داشته است. آثاری که درغارهای کمربند، بستون، ورواسی خونجی؛ میرملاس وهمیان و . . . دیده می شوند نشانه ی نخستین ساخت خانواده درگستره ی ایران زمین دردوران بسیارکهن می باشد». همو با آوردن کشفیات بسیار در دیگرنقاط ایران، اطلاعات مستند مفیدی دراختیارخوانندگان قرار می دهد. بگویم که تصویرهای جالب و تماشائی از پوشاک گرفته تا پرتره ها ودیگراشیاء ظریف و زیبا مانند: «پوشاک بانوان ایلامی. پوشاک بانوی آمودریا، پوشاک خراسان. پوشاک بانوی مرودشت. درکنارش پرتره های الهه های مارلیک. پوشاک بانوان لرستان. پوشاک بانوان اشکانی. پوشاک بانوان در دل ایرانشهر، هاترا دردوره اشکانیان. پادشاه و شهبانوی مرو، پایان دورۀ اشکانیان و آغاز ساسانیان. بانوان در دوره ی ساسانی، موزانیک های بیشاپور. سنگ نگاره تاق بستان» و تابلوی زیبائی درشکل هندسی دایره با نام « دایره مروارید درتیسفون و در کنارش عکسی از دختر افغانی «درکُندز افغانستان»، البته در پوشاک و آرایش امروزی – اشاره و پلی بین دیروز و امروز با فاصله زمانی قرن ها – خواننده را چنان جذب و مسحور می کند که برای لذت بردن از تماشای آثارهنری و کم نظیر عصر کهن، خواندن و مطالعه متن را فراموش کرده وناخواسته رها می کند و سرگرم تماشای تصاویر می شود. پنداری دریک گالری سرگرم تماشای آثارهنری از هنرآفرینان بزرگ جهان ست. آثاری بسیار دلچسب، و مهمتر تکان دهنده فکر و اندیشه، خواه ناخواه هر اهل ذوقِ تماشاگر را وامیدارد درسکوت سنگین و مطلق خود فرو رود و با تحسین پاکی و صفا و سادگی صمیمیتِ گذشتگان و فراموش شده های تاریخ سر تعظیم فرو آورده ادای احترام کتد.
در برگ پنجاه پایان نخستین فصل است و به دنبالش منابع همین فصل. کارشایسته ای که نویسنده، زحمت خواننده ها را کم کرده و با نشان دادن منابع متن روایت هایش جلو کنجکاوی های برخی وسواسی ها را گرفته است. درفصل بعدی نویسنده، از دو ایرانی تبار یاد کرده که به قدیسین آئین مسیحیت درآمده اند. سرگذشت خواندنی آن دو را باعنوان: « دو شاهزاده مقدس پارسی در جنوب فرانسه» دربرگ های ۵۳ – ۵۸ شرح داده است. و سپس «کهن ترین نمایشنامه درباره ی ایرانیان پبشتاز سناریوی فیلم های ۳۰۰، و تولد یک امپراطوری است.
دراین فصل نویسنده ازفیلم «۳۰۰» که درسال ۲۰۰۶ درجهان پخش شد یاد کرده : «کاری از زاک سیندر وتولید استودیوئی دو کشورامریکا و انگلستان است که از روی داستان کارتونی «فرانک میلر» ساخته شده بود داستان فیلم درسال ۴۸۰ پیش از میلاد و درزمان خشایارشاه پادشاه هخامنشی می گذرد.» و سپس توضیخ می دهد که این فیلم خیالی ست وبنیاد تاریخی ندارد و به بهانه اینکه ایران وآمریکا راه های سازش را بسته اند، این فیلم ساخته شده شاید وسیلۀ گشایشی درحل این مشکل باشد. پس از آن فیلم : « تولد یک امپراطوری توسط “نوام مورو” ساخته شده و امسال (۲۰۱۴) به روی پرده آمد. داستان فیلم، بگونه ای فشرده است داریوش درجنگ با یونانی ها کشته می شود ارتمیس دختریونانی که دریونان برده بود توسط یک افسر ایرانی درخیابانی پیدا شده، نزد درباریان ایرانی آموزش و پرورش یافته، بزرگ می شود، این دختر برای انتقام ازیونانی ها که خانواده اش را پیش چشمش ازبین بردند، ازقدرت وارتش خشایارشاه استفاده کرده واورا برای خونخواهی داریوش پدرخشایارشاه به جنگ با یونانیان تشویق می کند. بالاخره، خشایارشاه بریونانی ها پیروز می گردد وآتن را به آتش می کشد . . . . . . بی شک خشایارشاه ناخواسته، پس از حمله به معابد آتن، تابوی یونانیان را درهم شکست و زمینه را برای خلاقیت فلسفی آنها آماده نموه است. ولی همین بی احترامی به آداب و رسوم و باورهای یونانیان کینه ای شد که سال ها پس ازاین جنگ اسکندرمقدونی به ایران حمله برد». و با آتش زدن و ویران کردن کاخ با عظمت تخت جمشید انتقام یونانیان را گرفت .
هزاره شاهنامه فردوسی در دوشنبه پایتخت تاجیکستان و «شاهنامه فردوسی به زبان قپچاقی». توضیح بسیار بجای نویسنده در مورد معرفی زبان قپچاق ولو کوتاه وفشرده جای سپاس دارد: «زبان قپچاقی که زبان درباری مملوکیان درشمال افریقا بود . . . به روایتی، مملوک ها ریشه ازآسیای میانه دارند و ازغلامان دوره ی ایوبیان بوده اند که سرداران آنها درسال های پسانتر، سلسله ی مملوکیان را ایجاد کردند (۱۲۵۰- ۱۵۱۷). بسیاری از زبان های معاصر ترکی از جمله زبان قزاقی، درقزاقستان ریشه در زبان قپچاقی دارند». رونوشت برگی با الفبای عربی فارسی، سروده ایست از برگردان داستان “جمشید” فردوسی، به زبان قپچاقی دربرگ های پایانی این فصل آمده است.
درفصل شیر و خورشید نماد ایرانیان، اطلاعات بسیار مفید با تصاویر سکه های “درهم کیخسرو سلجوقی و درهم سلطان محمد خدابنده و نشان سیک ها و نشان جمهوری اسلامی روی سیک ها و تابلوهایی ازدیوارهای شرقی شوش که به نقش شیر آراسته شده اند و تندیس شیر که درپیرامون کانال سوئز پیداشده و سنگ نوشته ی داریوش در معبد “هیبت یا هیبیس درمصر و . . . تابلوهای عتیقۀ بی نظیر، و خواننده شگفت زده از صبر و حوصلۀ نویسنده در جمع آوری این همه آثار کمیاب، پنداری کلید دار موزه ای از موزه های باستانی ست که تصویر این گنجینۀ گرانبها را دراختیار خواننده ها گذاشته است. ازشجاع الدین شقا و مقدمه ای که برکتاب «اسیر» فروغ فرخ زاد نوشته سخن می گوید و متن مقدمه را نیز آورده است. شفا می نویسد : «آینده، خانم فرخ زاد را یکی از شخصیت های جالب ادب امروز ما خواهد شمرد منتها امیدوارم این پیشرفت برای اوخیلی گران تمام نشود زیرا عادتا هنرمندان موفقیت خود را درعالم هنر بقیمت خوشبختی خویش خریداری می کنند».
درفصل :افشین، بابک، استروشن و … در سرآغاز این فصل می گوید : «سرگذشت افشین و بابک ومازیار دل هرایرانی را می لرزاند . . . بدین گونه افشین با غدر وحیله بابک را بگرفت و بند برنهاد . . . دیگرروز معتصم عباسی بنشست و . . . معتصم می خواست تا مردم بابک را به رسوائی و خواری ببینند». نویسنده به تفصیل بریدن دست و پای او و اینکه بابک با دست بریده و خونین صورت خود را سرخگون میکند که زردی صورتش با رفتن خون ازتن، به بیم و هراس او از مرگ تعبیر و تفسیر نشود. تصاویر دیدنی تابلوها و فرهنگسرای آریائی و سروده ای سه برگی از “مسعود سپند” این فصل نیز به پایان می رسد.
بعد از فصل سروده های فردوسی ورودکی، فصل «جایزه ی بنیاد منوچهر فرهنگی و فرهنگیان (آکادمی علوم) تاجیکستان» است. شامل بخشی شرح ازتشکیلات وجایزه های بنیاد منوجهر فرهنگی در سال ۲۰۱۱با تصاویردیدنی ازاستادان دانشگاه و رئیس زبان وادبیات خاورشناسی نسخه های خظی آکادمی علوم تاجیکستان درشهر دوشنبه پاییتخت تاجیکستان. نویسنده با اشاره به خدمات فرهنگی «اکبرتورسون» و ذکرنام آثار منتشر شدۀ او تلاش های این خادم فرهنگ زبان پارسی را می ستاید و یاد او را گرامی می دارد. ودرپایان، اشاره ای دارد به آثارفرهنگی «میرزا ملا احمد» :«تاکنون بیش از ۵۰ کتاب منتشر نموده است. ازجمله راجع به فرخی سیستانی، نشاط ومجمراصفهانی، فروغی بسطامی . . . . . . جنگ و صلح درشاهنامه رابه طبع رسانده است و در مجموعه و مجله و روزنامه های گوناگون تاجیکستان، روسیه، ایران وکشورهای دیگر با بیش از ۴۵۰ مقاله در زمسنه هاس ایرانشناسی به چاپ رسانده است». با روایت مشارکت های میرزا ملااحمد درداخل و خارج درهمایش [های] بین المللی: ابوعبدالله رودکی درایران، کنفرانس های سازمان ملل متحد ایران ترکیه، افغانستان این فصل به پایان می رسد.
کشف سنگ نوشته ی قوانین حمورایی درشهرشوش، نمایشگاهی دربارۀ ۴۰۰ سال تاریخ جلفای اصفهان درپاریس، نمونه های برجسته از آثار موزه ی آقا خان درموزه ی لوور پاریس، حصار تاجیکستان در سفرنامه ی جهانگرد فرانسوی گابریل بون ولو درسال ۱۸۸۷ ، در دری درسمرقند و بخارا، نگاهی به رباعیات سعدالدین حموی، فریاد و انتظار در شعر زنان افغانستان، گستره ی جهانی نوروز، دیار رودکی و بزرگداشت سال زبان فارسی – تا جیکی درتاجیکستان و سرانجام از بم تا جمشید و بازمانده های آن در دره ی آمودریا وبدخشان این دفتر پربار فرهنگی بسته می شود.
این کتاب مجموعه ای فشرده از فرهنگ و هنر و زبان از دوران کهن ایران است با برخی ازپدیده های نو و فعالیت ها درهمین زمینه در تاجیکستان. و ستودنی، تلاش نویسنده است که با مستند کردن روایت هایش اثر گرانبها و ماندنی دراعتلای فرهنگ ایران آفریده است .
استقلال – نفت، آبی پوشان با درخشش رحمتی راهی نیمه نهایی جام حذفی شدند.
در تنها بازی باقیمانده از مرحله یک چهارم نهایی رقابت های جام حذفی فوتبال ایران عصر چهارشنبه دو تیم تهرانی استقلال و نفت در ورزشگاه تختی به مصاف هم رفتند که این بازی سرنوشت ساز در پایان ۱۲۰ دقیقه به تساوی ۱-۱ رسید، اما استقلال روی درخشش مهدی رحمتی دروازه بان خود که موفق شد دو پنالتی بازیکنان نفت را مهار کند ۵-۴ و در مجموع ۶-۵ مغلوب کند و با این برد شیرین به مرحله نیمه نهایی این مسابقات راه یابند.
استقلالی ها در این مرحله در تبریز به مصاف تراکتورسازی این شهر می روند.
برانکو ایوانکوویچ:داوری ها علیه استقلال بود همه چیز را سر فدراسیون خراب می کردند.
سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس درباره تیتر روزنامه استقلال جوان مبنی بر اینکه پرسپولیس بیماری «خودصدرنشینبینی» دارد گفت: جمله «من یک رویا دارم» برایتان شناخته شده است. اگر آنها از این جمله ناراحت هستند، باید بگویم هر کسی حق دارد برای خودش رویا و هدفی داشته باشد. اینکه به این هدف میرسیم یا خیر، مسئله دیگری است. شاید آنها فکر میکنند ما باید بدون هدف باشیم. ما بدون هدف نیستیم. هرگز این تیم بدون بلندپروازی نمیتواند به موفقیت برسد. همین که این را مینویسند نشان دهنده این است که از ما میترسند.
برانکو ادامه داد: ما برای خودمان یک هدف را طراحی کرده ایم و می خواهیم قهرمان شویم. حالا اگر این خواسته ما مزاحم کسی است دیگر این مشکل خودشان است!
برانکو درباره اینکه اگر اشتباههای داوری برعکس میشد و به ضرر تیم استقلال بود، آیا آنها درباره پرسپولیس اظهار نظری نمیکردند،گفت: اگر این اتفاق میافتاد آنها همه چیز را بر سر فدراسیون و داوران خراب میکردند. در آن موقع ما صدر جدول بودیم. هر کسی میخواهد قهرمان شود باید بجنگد. نفت سال گذشته یکی از تیمهای خوب بود و در فینال جام حذفی هم حضور داشت. این تیم در دور سوم لیگ قهرمانان آسیا هم حضور داشت بنابراین این تیم نشان میدهد کیفیت بالایی دارد. طبیعی است که یک بازی بسیار سخت در انتظار ماست.
باشگاه راه آهن قرار مهدی تارتار را پنج سال دیگر تمدید کرد.
باشگاه راهآهن تهران در اقدامی جالب توجه قرارداد مهدی تارتار سرمربی تیم فوتبال این باشگاه را به مدت ۵ فصل دیگر تمدید کرد.
مهدی تارتار دراین باره خاطرنشان کرد: خوشبختانه علیرضا رحیمی مدیری فوتبالی و کاربلد است و مدیریت کلان باشگاه هم همین تفکر حرفهای را دنبال میکنند و کار کردن در چنین مجموعهای لذتبخش است. اینکه مثلا پس از مصدومیت محسن ایراننژاد قرارداد او یک فصل دیگر تمدید میشود یا از من برنامه بلندمدت میخواهند و قرارداد ۵ ساله میبندند، نشان از حاکم بودن تفکر حرفهای است و از این بابت خوشحالم.
با ابلاغ کفاشیان به کاشانی، کادر فنی تیم امید بدون مجوز حق مصاحبه ندارد.
مصاحبه اعضای کادر فنی تیم فوتبال المپیک ایران منوط به ارائه مجوز توسط مجموعه فدراسیون فوتبال شد.
به گزارش ایسنا، رییس فدراسیون فوتبال در جلسهای با کاشانی، مدیر تیم فوتبال المپیک ایران ممنوعیت مصاحبه اعضای کادرفنی امید را بدون کسب مجوز به حبیب کاشانی ابلاغ کرد و مصاحبه این اعضا را منوط به اجازه مجموعه فدراسیون فوتبال دانست.
در این جلسه کفاشیان ضمن ابراز نارضایتی از صحبتهای مایلیکهن و ایجاد فضاسازی و حواشی پس از آن عنوان کرد که چنین صحبتهایی عامل خدشهدار شدن وحدت تیمهای ملی و ناراحتی برخی ارکان فدراسیون فوتبال شده است.
مدیر تیم فوتبال المپیک نیز ضمن پذیرش صحبتهای رییس فدراسیون فوتبال چنین مسالهای را درست دانست و عنوان کرد که در راستای احقاق آن تلاش خواهد کرد.
گروه بندی رقابت های کشتی آزاد باشگاه های جهان برگزارشد.
با غیبت نماینده کوبا، دومین دوره رقابتهای کشتی آزاد جام باشگاههای جهان با حضور ۱۵ تیم در ۴ گروه از پنجشنبه در تهران آغاز خواهد شد.
ایسنا نوشت:گروهبندی رقابتهای کشتی آزاد باشگاههای جهان انجام شد و ۱۵ تیم حاضر در این رقابتها در ۴ گروه در ورزشگاه ۱۲ هزار نفری آزادی به رقابت با یکدیگر خواهند پرداخت.
این رقابتها طی دو روز و از پنجشنبه در سالن ۱۲ هزار نفری مجموعه ورزشی آزادی برگزار خواهد شد.
پیشنهاد نروژ و مقدونیه برای بازی دوستانه با تیم ملی فوتبال ایران
خبرگزاری مهر دراین باره نوشت:فدراسیون فوتبال مقدونیه پیشنهاد برگزاری یک بازی تدارکاتی بین تیم ملی این کشور با تیم ملی ایران را ارائه کرده است.
به گزارش مهر، تیم ملی ایران در حال حاضر با چند پیشنهاد بازی تدارکاتی مواجه شده است و برگزاری این بازی ها به نظر نهایی کارلوس کیروش و همزمان نبودن با برنامه مسابقات مقدماتی جام جهانی منوط است.
علی کفاشیان در این خصوص گفت: الان کشورهای نروژ و مقدونیه خواهان بازی با تیم ملی ایران هستند. همینطور تمام کشورهای آسیایی دوست دارند با ایران بازی کنند. من چند سال است در فدراسیون هستم ولی هیچ وقت این شرایط را نداشتیم که کشورهای مختلف دوست داشته باشند با ایران بازی کنند.
ایوانکوویچ به استیماچ گفتم برای دومی تلاش کند چون پرسپولیس قهرمان می شود.
سرمربی کروات سرخپوشان پایتخت مدعی شد که پرسپولیس این فصل مدعی اصلی قهرمانی است و به زودی در آسیا هم تبدیل به یکی از قدرتها خواهد شد.
برانکو ایوانکوویچ در گفتوگویی اختصاصی با سایت «ایندکس» کرواسی در پاسخ به این پرسش که «از پرسپولیس چه خبر؟ آیا روی این تیم پرافتخار و محبوب که هوادارانش هفت سال است منتظر قهرمانی در لیگ برتر ایران هستند، فشار وجود دارد؟»، گفت: در هر باشگاهی مشکلات کوچک و بزرگی وجود دارد و این کاملاً طبیعی است، ولی روی هم رفته احساس خوبی دارم. پرسپولیس در ایران فراتر از یک باشگاه است. پرسپولیس باشگاهی مقدس است که بیش از ۴۰میلیون هوادار در ایران دارد و سرمربیگری این تیم مسئولیت بالایی دارد، ولی پیش از هر چیز مربیگری این تیم بزرگ افتخاری برای من است.
وی در خصوص حضور زیاد مربیان کروات در فوتبال ایران در سالیان گذشته عنوان کرد: مربیان کروات مربیان قابل احترامی هستند، هرچند حتی با وجود اینکه آنها نتایج خوبی کسب میکنند، اغلب دستکم گرفته میشوند. مشکل ما پاسپورت است. ما تصویر و لابی مربیان پرتغالی، اسپانیایی، هلندی و آلمانی را نداریم و همواره باید خودمان را با کسب نتایج خوب به اثبات برسانیم. در ایران مربیان کروات از یوگسلاوی سابق هنوز هم دست به معجزه میزنند و این در ایران فراموش نمیشود. از اینکه حالا ایگور استیماچ هدایت سپاهان را بر عهده گرفته، خوشحالم و تقریباً هر روز با هم در تماس هستیم. به استیماچ گفتم که تیم بزرگی را در دست داری ولی (با خنده) برای کسب جایگاه دومی تلاش کن، چون جایگاه اول از آن تیم من (پرسپولیس) است.
کمیته اخلاق فیفا خواستار اعمال محرومیت مادام العمر پلاتینی شد.
ایسنا به نقل از مارکا نوشت:کمیته اخلاق فیفا خواهان محرومیت همیشگی میشل پلاتینی به دلیل رسوایی اخیرش شد. این تصمیم کمیته، توسط قاضی آلمانی هانس یواخیم اکرت در ماه دسامبر اعلام میشود.
در این صورت باید پایان حضور پلاتینی را از دنیای فوتبال نزدیک دانست. رییس یوفا که با محرومیت ۹۰ روزه رو به روست، همچنان برای ریاست فیفا نامزد است. این انتخابات ۲۶ فوریه برگزار خواهد شد.
مدیر برنامه های بیل می خواهد او به منچستر یونایتد برود.
منابع اسپانیایی از احتمال پیوستن بال ولزی کهکشانیها به جمع شیاطین سرخ خبر دادند.
براساس گزارشهای منتشرشده در رسانههای اسپانیایی، مدیر برنامههای گرث بیل در تلاش است تا این بازیکن را برای بازگشت به لیگ برتر و پیوستن به منچستریونایتد متقاعد کند.
منابع اسپانیایی مدعی شدهاند که جاناتان بارنت، مدیر برنامههای بیل با نمایندگان باشگاه منچستریونایتد مذاکراتی داشته و عنوان کرده است منچستر برای عملی شدن این انتقال باید با پرداخت دستمزد سالانه ۱۴ میلیون پوند موافقت کند.
لوئیز فنخال تمایل دارد تا یکی از دو ستاره رئال یعنی کریستیانو رونالدو و گرث بیل را به ترکیب تیمش اضافه کند، ولی با توجه به سن کمتر گرث احتمالاً اولویت این مربی هلندی او باشد.
آرسن ونگر سران یوفا را به مماشات با دوپینگ متهم کرد.
سرمربی تیم فوتبال آرسنال می گوید واکنش سران اتحادیه فوتبال اروپا، یوفا، در قابل مساله دوپینگ نشان می دهد که آنها این موضوع را پذیرفته اند.
آرسن ونگر در آستانه بازی حساس و سرنوشت ساز آرسنال با دینامو زاگرب در مصاحبه با اکیپ اظهار کرد یوفا باید با تیم هایی که بازیکنان آنها دوپینگ می کنند برخورد کند و این در حالی است که اگر تیمی دو و یا بیش از دو بازیکن دوپینگی داشته باشد، نتیجه برمی گردد.
وی گفت: بله البته اما این قانون شگفت آوری است. یوفا قانونی را اعمال می کند که از پیش طراحی شده اما من به شخصه با آن موافق نیستم. شما نمی توانید بگویید یک بازیکن تیم دینامو زاگرب دوپینگ کرده اما نتیجه این را می گوید.
نوشتن درباره «غلام»، آنطور که برادر او اکبر، برادر من محمدنقی، و من در محافل خصوصی و خودمانی، غلامحسین ساعدی را صدا میزدیم، قاعدتا برای شخصی مثل من که سوای مسائل ادبی، در مسائل غیرادبی هم به او نزدیک بوده، باید سادهتر از این باشد که حتی مقدمهای هم ضرورت داشته باشد، اما ناگهان چندین مقدمه، چندین متن و حتی چندین مؤخره، در هر زمانی که نام او بر زبان و ذهن میگذرد، چنان به ذهن هجوم میآورند که زبان قاصر میشود و دست بردن به قلم و کاغذ دشوارتر از هر زمان دیگر. و آدم وسوسه میشود که آیا فلان چیز را بگویم و از فلان چیز بگذرم و برسم به چیز دیگری که در وسطهای ارتباط چند ساله مطرح بود، و حتی مرگ او هم بر آن ارتباط بیتاثیر بوده؛ و یا نه، به برخی جزئیات بپردازم و از زمانی بنویسم که زندهیاد سیروس طاهباز و من از طرف دوستان نویسنده و خانواده ساعدی مأموریت گرفتن مسجد برای ادای احترام به عزیمت او به جهان باقی در پاریس را بر عهده گرفتیم.
سیروس، با استفاده از قد بلند نسبتا خمیده و ریش انبوه، خود را پدر ساعدی معرفی کرد و مرا به عنوان پسردایی او، رضا غنمی، و این کار چنان به ارتجال و تعجیل صورت گرفت که وقتی مسؤول مسجد از وزارتخانه مربوط اجازه میگرفت – خصوصا که سیروس، پسری چهار پنج سالی بزرگتر از خود را به عنوان طبیب معرفی کرده بود – نه مخاطب ما و نه دستگاه اجازهدهنده، بو نبردند که این دکتر ساعدی، هر چند طبیب بود، امکان داشت همان ساعدی باشد که بهرغم ستایش مقامات از فیلم «گاو»، نوشته او، به کارگردانی داریوش مهرجویی، از ایران، قاچاقی خارج شده و در پاریس به سبب شیرین شدن زیاده از حد در مهاجرت، میهمان چند قدمی مارسل پروست از یک سو، و صادق هدایت از سویی دیگر در گورستان معروف «پرلاشز» پاریس بوده باشد، البته به صورت زیرزمینی، و من همین چند سال پیش بازیگران نمایشنامه اقتباسی از رمان کوتاهم، «لیلیث» را با کارگردان و دستیار کارگردان سر خاک او جمع کردم و چند دقیقهای ذهن و گوش آنها را متمرکز غلامی کردم که صد ارباب باید در برابر استخوانهایش در زیر خاک دست به سینه میایستادند. و همان آقا که از مقامات مربوط استفاده کرده، اجازه گرفته بود، یک بار در مجلس عزاداری در مسجد، به من که دم در ایستاده بودم نزدیک شد و گفت باید واقعا طبیب بزرگی بوده باشد که این همه آدم را به مسجد کشانده، خدا رحمتش کند، تخصص ایشان چه بود! و من انگشتم را گذاشتم روی شقیقهام و او گفت، مغز! مغز! عجب! عجب! خدا رحمتش کند.
غلام حسین ساعدی
و همو یک بار هم توجه مرا به سمت چپ دره رودی مسجد، به جای خصوصیتری جلب کرد و گفت، آقا از شما خواهش میکنم شما کاری بکنید که مادر مرحوم بلند شوند و بروند بالا پیش خانمها، برای من مسوولیت دارد. و من نگاه کردم، در روز عزاداری نزدیکترین دوست، قاعدتا آدم خندهاش نباید بگیرد، و برای اینکه سر و ته قضیه را هم بیاورد، به روی خود نیاوردم. خنده را با لبخندی مهار کردم، و فقط دست او را گرفتم که اجازه بدهید شما را به مادر ایشان هم معرفی کنم، چون کسی که پشتش به ما بود و با جماعتی همه مرد، روی زمین نشسته بود و حرف میزد طرههای مویش از پشت سر روی گردنش ریخته بود و گاهی دست صاحب موها، کمی شتابزده و عصبی، بالا میرفت و موها را مرتب میکرد. و من، همانطور که دست آن آقا را گرفته بودم، به جمع نزدیک شدم و اخوان ثالث را به او معرفی کردم. هرگز اشتباهی به آن زیبایی، آن هم موقع عزاداری برای یک دوست، یا برای دیگری در حضور من پیش نیامده بود. مسؤول مسجد، اخوان را به سبب طرههای موهای آویزانش از پشت سر، با مادر ساعدی که در زمان اسارت پسرش در زمان شاه، دقمرگ شده بود، عوضی گرفته بود.
روز اول انقلاب را با ساعدی بودم. از حسنآباد تا میدان ارک، وقتی که صدای گلوله میآمد، مردم میایستادند و پیش میرفتند، و بعد گویا گفته شد که ساعت ۵ حکومت نظامی خواهد بود، و با هم رفتیم خانه ساعدی، و در حدود دو ساعت بعد، جوانی که سرایدار دائمی مطب ساعدی بود، وارد شد، و دو تا تلفن گذاشت روی میز. گفت، مردم کمیته مشترک را گرفتند و من فقط دو تا تلفن برداشتم، یکی مال شما، و آن یکی هم مال دکتر. از خانه ساعدی بود که من به خانمم تلفن کردم، در آمریکا و گفتم دولت سقوط کرد و انقلاب به پیروزی رسید. من با امیرکبیر سه کتاب چاپ کرده بودم، دو تایش ترجمه، و سومی شعر، تحت عنوان «مصیبتی زیر آفتاب». ساعدی «الفبا» را از طریق امیرکبیر چاپ کرده بود که مجلهای روشنفکری بود، اما من به او مطلب نداده بودم. و بعد همان «الفبا» را در زمان اقامتش در فرانسه چاپ کرد. پیش از آن نیز مدتی «انتقاد کتاب» نیل را سردبیری کرده بود، که گویا دوست مشترک بسیار فهمیده هر دوی ما زندهیاد رضا سیدحسینی به نیل معرفی کرده بود. در اوایل دهه چهل زیرزمین خانه من در خیابان آمل پاتوق روشنفکری بود. در واقع خانه من همان زیرزمین بود. سیروس طاهباز و ساعدی، موقعی که سیروس تازه «آرش» را شروع کرده بود، و خود ساعدی مدتی سردبیری مجله «آناهیتا» را بر عهده داشت.
با چند شماره «آرش» من هم همکاری کردم، اما ساعدی ادامه داد، و بعضی اوقات جلسات دوستانه ما در زیرزمین خانه ساعدی، که آن هم فقط یک زیرزمین در خیابان فرح آن زمان بود، تشکیل میشد. آنجا آزاد، ساعدی، طاهباز و من دور هم جمع میشدیم. وقتی که دکتر عنایت از مجله فردوسی رفت، محمد زهری گفت که از «فردوسی» کناره میگیرد، به خاطر دوستیاش با عنایت. و مرا به «فردوسی» معرفی کرد به عنوان مسؤول صفحات شعر. من مقالات اساسی خود را درباره شعر و رمان در «فردوسی» نوشتم، و تقریبا حدود ده سالی با آن مجله در زمان سردبیری عباس پهلوان کار کردم، هر چند روابطم با دکتر عنایت هم دوستانه بود و در مجله «نگین» او هم مقاله، شعر، قصه و مصاحبه چاپ میکردم، و دکتر عنایت شریفترین روزنامهنگاری است که در ایران دیدهام. با ساعدی دوستی هر روز عمیقتر و عمیقتر میشد، و نه تنها به خاطر مسائل ادبی، یک نوع اخوت ناگفته بین ما چهارنفر غلام، محمدنقی، اکبر و من پیدا شده بود. و هرگز بین ما هیچگونه اختلافی پیش نیامد. وقتی من سردبیر «جهان نو» را بر عهده گرفتم، آلاحمد و ساعدی نزدیکترین همکاران آن مجله بودند، و گاهی به دیگران سفارش مطلب میدادند. رشد ساعدی در دهه چهل رشدی درخشان بود. چاپ «لالبازیها» او مصادف بود با اجرای لالبازی فقیر از او به کارگردانی و بازی جعفر والی در تلویزیون که هم متن، هم بازی و هم کارگردانی درخشان بودند. آن «ده لالبازی» در واقع آغاز درخشان ساعدی بود. پول چاپ «ده لالبازی» و «آهوان باغ» اولین مجموعه شعر مرا سیروس طاهباز تهیه کرد، و ما بعد از مدتی به او قرض هامان را پرداخت کردیم. این «سه تفنگدار» موقعی به هم خورد که با رفتن عنایت، سیروس از فردوسی رفت و من به فردوسی رفتم. و میانه ما دو نفر سیروس و من در نیمه دوم دهه چهل شکراب بود، و واقعا بیدلیل، و شاعید علتش کشش عمیق سیروس به سوی گلستان بود و من هنوز با جلال به دوستیام ادامه میدادم.
ساعدی با هر دوی ما همکاری میکرد. ولی او هم با «فردوسی» همکاری نداشت. اما در «جهان نو» در کنار من بود. البته هیچکس نمیتواند ارزش کار سیروس طاهباز را در چاپ آثار نیما، در تدوین «آرش» و «دفترهای زمانه» نادیده بگیرد. ساعدی در پیش از انقلاب و پس از زندان شاه به آمریکا آمد، نامهای از سیروس طاهباز برایم آورد، که مرا بسیار خوشحال کرد. چهار روز پس از فرار شاه که به ایران برگشتم، سیروس در کنار برادرم محمدنقی و ساعدی در فرودگاه بودند، و عکسی که در آن روزگار روزنامه اطلاعات در فرودگاه گرفت، از من و ساعدی، زیباترین عکسی است که از دو دوست گرفته شده. بعد، البته تاریخ، دیگر کاملا معاصر است، و قضاوت ما درباره ساعدی، و موقعیتی که او دارد هنوز در حال شکلگیری است. مثلا ساعدی فرزند انقلاب مشروطیت، فرزند جنگ دوم جهانی، فرزند شکلگیری نهضت مصدق، فرزند تحولات دهه چهل، فرزند انقلاب بیست و دوی بهمن، فرزند تبعید بیبازگشت است. در عین حال ساعدی در تماس مستقیم با تعدادی از انقلابیون آذربایجان بود که در آن زمان هرگز معلوم نمیشد مجاهدند یا چریک. و ما در این مورد از یکدیگر سوالی نمیکردیم. صمد بهرنگی و بهروز دهقانی را اغلب در مطب دلگشا میدیدم – وقتی که به تهران میآمدند، و مطب ساعدی یک نوع درمانگاه گرفتاریهای روشنفکران بود. یعنی ساعدی وجوه متناقض داشت، و اغلب هم نمیتوانست تصمیم بگیرد. و آن بینابین، به نظر میرسید دوست داشت بیش از هر چیز دیگر کار خود را بکند، و دهه چهل درخشانترین دوران نگارش او بود. از همه مهمتر بهرغم دهها گرفتاری که برای خود میتراشید، سه چیز یادش نمیرفت: سفر، اغلب به شهرهای آذربایجان، نوشتن قصه، نوشتن نمایشنامه و همکاری با کارگردان و بازیگرها. دو فیلمی هم که در آن زمان از کارهایش ساخته شد، محصول آن روابط زودجوش و تقریبا خودبهخودی بود که یکیش را، «گاو»، مهرجویی کارگردانی کرد، و دیگری را، «آرامش در حضور دیگران»، تقوایی که در آن اولی از نویسندگان محمود دولتآبادی هم شرکت داشت، که آن موقع شهرت نویسندگی نداشت، و در دومی منوچهر آتشی و محمدعلی سپانلو هم بازی میکردند.
و البته «گاو» یکی از مهمترین فیلمهای جدید ایرانی است، و در واقع «گاو» مهرجویی و «رگبار» بیضایی، شاید دو فیلم مهم اولیه ایران باشند، و هر دو با ستایش هنرشناسان جدی روبرو بودهاند، «گاو»، البته، شهرت جهانی هم پیدا کرد. و اتفاقا با الهام از همین موضوع بحث میتوان به ساعدی قصهنویس نزدیک شد. ساعدی نثر ادبی را نه میشناخت و نه مینوشت، غرضم به صورت قراردادی ادبی، و یا متکی بر زبان ادبی است. در واقع این نثر از تاثیرپذیری عادی است. و در واقع با ابتدائیات نگارش سر و کار دارد. بیشتر شبیه نثر همینگوی که به رغم داشتن ریتمی خاص در توصیف طبیعت آغشته بود به درونیهای شخصیتها، عاری از صنایع بیان غیرعادی است. اما آن ریتم هست. در ساعدی آن ریتم به حداقل میرسد. موضوع خود «گاو» هم «مسخ» کافکا را به یاد میآورد، هم «کرگدن» یونسکو را، ولی بومیتی در آن هست که به طور کلی با نگارش شهری منطبق نیست. «عزاداران بیل» را همانطور که مینوشت، تلفنی برای من میخواند، نه همهاش را بلکه قطعاتی را که دم دستش بود. و به طور کلی میتوان گفت که جزء اولین آثار منطبق با صورت نوعی «قطعهقطعهنویسی» در زبان فارسی است. پیچ و مهرههای شخصیتی، فلسفی و روانشناختی در اثر، انگار از دور به هم چفت و بست میشوند. بیانهای زبانی، مقطع، ناگهانی و تعجبآور است، هرچند اعجابانگیز نیست. یعنی از سطح بیان عادی کمی به سوی بالا خیز برمیدارد، ولی سبکپذیری را در همان سطح زبان عادی روستایی نگه میدارد. ترس ساعدی از نثری که پاراگراف آن مثلا به طول سه صفحه باشد در این اثر به چشم میخورد. و ساعدی به کلی بدون تکیه بر ادبیات گذشته فارسی قصه را مینویسد و بیشتر، اگر با او زیاد حشر و نشر میداشتید، میدیدید که سبک نوشتهاش بیشتر شبیه حرف زدن ترکی یا فارسی اوست.
و طبیعی است که جزو اولین نمونههای قطعهقطعهنویسی در زبان فارسی است. ساعدی بعدا این حالت را در آثار دیگر تکرار میکند. اما شاید «عزاداران بیل» بهترین کتابی است که در قصه از ساعدی به جا مانده. این اثر کاملا با اثری مثل «شازده احتجاب»، که چندسالی بعد از آن نوشته شده فرق میکند. گلشیری نثر کلاسیک را نسبتا خوب میشناسد، اما تصورش از شکل رمان هرگز روشن نیست. فارغ کردن زبان از زبان ادبی باید برای قصهنویس متکی بر کلاسیسیسم زبان، در جهان معاصر به صورت یک اصل پذیرفته میشد. و گلشیری فکر میکرد که چون سبک دارد، پس باید سبک را بنویسد، نه رمان را و آدمها «ادبی» هستند، اما اصل «ادبیت» را که عبارت است از دادن نقش به زبان بر حسب موقعیت شخصیت، و مجموع موقعیتهای یک شخصیت در برابر مجموع موقعیتهای شخصیتهای دیگر، نمیتوانست، و یا اصرار داشت نتواند در زبان، به عنوان درون عمل آن شخصیت، جا دهد. به همین دلیل ضروری است گفتن این نکته که «عزاداران بیل» با هر چیز دیگری در آن نیمه اول دهه پنجاه، و حتی در نیمه دوم متفاوت است. و روایت آن با روایت هر کتاب دیگری در حول و حوش زمانی و تاریخی آن کتاب متفاوت است. مثلا در نثر همان دوره مثل نثر بعضی قصههای ابراهیم گلستان زبان خیز برمیدارد به طرف نوعی وزن، که بعدها هم در قصههای دیگر هم ادامه مییابد. ممکن است بگوییم ساعدی توان، سواد و یا تسلط آن را ندارد که زبان را به صورت دیگری به کار گیرد. اما تکلف موزون نثر گلستان همیشه به صورت ترمز عمل میکند. هر کسی که شیوهای دارد، کمی هم شبیه به آن شیوه است، بویژه در حرف زدن.
ساعدی با کبر به موضوعش نگاه نمیکند. کبر گلستان در نثر همه شخصیتها را شبیه یک رمه به جلو میراند، و وزن مدام ترمز میگیرد، اگرچه هر اثری قطعات درخشان دارد، اما مشکل میتوان گفت که گلستان قصهنویسی جدی است، یعنی کوشش برای زور زدن در راه نگارش از نوع خاص که در آن حتما یک سبک فراموشنشدنیای از خود باقی بگذارد، دمار از روزگار روایتی که باید در هر قصه باقی بماند درمیآورد. «عزاداران بیل» اما نزدیک است به دلیل نثر، دور است به دلیل قطعهقطعه شدن، و به طور کلی با نثرهای «خوب» مدیر مدرسه، و تنگسیر و پیش از آنها با «حاجیآقا»ی هدایت، و «سوو شون» سیمین دانشور و «شازده احتجاب» متفاوت است. در این تردیدی نیست که با «بوف کور» هم فرق میکند. و البته به کلی متفاوت است با «سنگ صبور»، که در آن هر آدم زبان خاص خود را دارد، و چوبک از نظر تقلید شیوههای گفتار «بیهمتا»ست، حتی اگر کمی در ساختن زبان شخصیتها راه اغراق رفته باشد. در «عزاداران بیل» ذهنیت حاکم بر قصه با متلاشی شدن و متلاشی کردن روایت سر و کار دارد، و قصه فرق میکند با آثار روایی دیگری که در آن ذهن نویسنده روشنفکر عمدا شیوهای را انتخاب میکند که به ظاهر مدرن است، و حتی واقعا مدرن است. در این رمان، اصل روایت در تلاشی، در تکه تکه شدن، در «از خودبیگانگی»های غیرمستمر و ریش ریش پیش میرود. در واقع این رمان با بهترین آثار ساعدی نمایشنامهنویس برابری میکند. آن قطع و وصلهای نابههنگام در نمایشنامهها، آن آدمهایی که ناگهان وارد و خارج میشوند، آن زبان شکستهبسته و یا به ظاهر شکستهبسته، و آن لالبازیها که همه فراموشناشدنی هستند. وقتی همه اینها را خواننده از ذهن خود میگذارند، حسی از ناتمامی به او دست میدهد. مثل این است که آدم همیشه، بخشی از یک چیز طولانی را میخواند که قرار است سرانجام در جایی یک نوع نتیجه غایی و پایانی رو شود، و نمیشود. و آیا این ناتمامی در واقع نوعی جهانبینی قصوی نیست که تقریبا بر همه قصههای کوتاه، رمانها و نمایشنامههای او حاکم است؟ ساعدی برادر من، غلام. یک عاشق.
منبع: مهرنامه
نام “غلامحسین ساعدی”، تصویر مردی لبخند به لب را در ذهنها تداعی می کند. لبخندی که سرانجام غم غربتش تلخ کرد. خود می گفت: «لبخند را چارهای نیست، در انتظار مرگ، که نمیخواهد و نمیآید… »
نوشتن از ساعدی، در حقیقت صحبت از نسل نویسندگان طرد شدهایست که خفقان و اختناق آنان را ناشناس و مجهول الهویه از خاک خود راند، تا آنجا که نسل جوان ایران اکنون از این نسل جز نامی مستور در لایه های سانسور نشنیده است . ساعدی در جرگهی همین نویسندگان است. نویسندهای که استعدادهای بی بدیلش به یغما رفت و در اوج خلاقیت و شکوفایی پژمرد. حال آنکه احمد شاملو درباره ی او میگوید: «ساعدی پیش از مارکز به رئالیسم جادویی دست یافت.» او «عزاداران بیل» را قبل از آن که نویسندگان ما «مارکززده» بشوند، نوشته بود.»
ساعدی که پس از تحمل رنج زندان و شکنجه های بسیار روح حساس و پر عاطفه اش مجروح گشته بود، درنهایت پس از انقلاب اسلامی در حالی که دل زده و افسرده شده بود، ناچار راهی غربت شد و تن به مرگی خودخواسته سپرد. چرا که این هجرت جراحتهای دوش او را عمیق تر و سوزان تر ساخت، آنچنان که بعدها شاعر بزرگ آزادی دربارهاش سرود:
« شاهد مرگ خویش بود/ پیش از آنکه مرگ از جاماش گلوییتر کند» وخود او در «دگردیسی و رهایی آوارهها» مینویسد: «دنیای آوارگی را مرزی نیست. پایانی نیست. مرگ در آوارگی، مرگ در برزخ است. مرگ آواره، مرگ هم نیست. مرگ آواره، آوارگی مرگ است. ننگ مرگ است.»
ساعدی، چه در حرفهی روانپزشکی و چه در مقام نویسندگی درد و زخم مردمش را می جست و در صدد درمان آن بود، همان چیزی که در فیلم ها و نمایشهای برگرفته از آثار او هم متجلی است، او با جسارتی هنرمندانه، پرده از حقایق خشن و گزنده ای بر می داشت که در همه ی بسترهای جامعه اش ریشه دوانده بود، تلخی های ملموسی که او در «گاو» و «دایرهی مینا» تصویر کرده ؛ آن چنان تکان دهنده اند که خواننده را بر جای خود میخکوب می کند. شاید از همین روست که محمد علی سپانلو معتقد است ویژگی ساعدی، آمیختن دانش و هنرش با یکدیگر است چرا که او بی هیچ ملاحظه همه ی رگه های تاریک – روشن واقعیت را رصد می کند.
برای مثال آنچه ساعدی در کتاب «عزاداران بیل» نگاشته است، نقدی ست بر توهم تاریخی ملتی که همواره خود را تسلیم سلطه گران و ناگزیر به پذیرش جبر آنان می دانسته اند. او در حقیقت آرمانگرایان روشنفکر و فعالین جنبشهای آزادی بخش را خطاب قرار می دهد و معتقد است تا زمانی که ریشه ی این درماندگی روحی و استیصال تاریخی خشکانده نشود، جامعه هرگز به سوی اعتلا و توسعه پیش نخواهد رفت.
«از جاده صدای شیهه اسب شنیده شد. پسر مشدی صفر با عجله رفت بالا، یک نفر پوروسی قمه به دست، دور وبر گاری می پلکید و آن ها را می پایید. تا سرو کله پسر مشدی صفر پیدا شد، مثل باد در رفت و در تاریکی حاشیه دره ناپدید شد.»
ساعدی در اواسط دههی ۴۰ همراه بهرام بیضایی و اسماعیل خلج اساس ساختمان هنر تئاتر را در ایران بنا نهادند. نمایشنامه های ساعدی هنوز هم در زمره ی بهترین نمایشنامه هایی هستند که به لحاظ ساختار و دیالوگ در زبان فارسی نوشته شده اند. از “چوب به دستهای ورزیل” و ” بهترین بابای دنیا” گرفته تا “اتللو در سرزمین عجایب” که ساعدی آن را در غربت نگاشت. نمایشنامه ای که اغراق نخواهد بود اگر آنرا یکی از بهترین آثار مکتوب طنز در ادب فارسی بدانیم.
غلام حسین ساعدی
آنچه او در آثارش از مفاهیمی نظیر خرافات، جنون، وحشت، مرگ، روشنفکران سرگشته، سرمایه داران بی مقدار، بی خانمانهای آواره و کشاورزان رانده شده از زمین ارائه می دهد، تابلویی از جامعه ی هراسان ، بی هدف و آشفته ای را به تصویر می کشد که نتیجه اش مسخ انسانها، فقر فرهنگی و افول اجتماعی جامعه است:
«مردم راه باز کردند و چارپایههایی را که جلو یخچال چیده بودند کنار زدند. مرد، چند بار بالا و پایین رفت و از پشت عینک تکتک آدمها و دهانهایی را که میجنبید تماشا کرد، به ظرف آشغال و تکه کاغذهای چرب که گوشهی دیوار روی هم ریخته بودند و زاویه دیوارها را پر کرده بودند خیره شد. صاحب مغازه روی یخچال خم شد و با لبخند گفت: «بفرمایین قربان.» همه ساکت و منتظر شدند که مرد لب باز کند و چیزی بگوید. مرد وقتی همه را وارسی کرد آمد و ایستاد به تماشای غذاهایی که پشت شیشه ی یخچال چیده شده بودند. چند لحظه بعد در حالی که ظرف گوشت را نشان میداد، پرسید: “گوشتتون تازهس؟” »
“ننه خانوم و ننه فاطمه نشسته بودند روی سکوی درگاهی نبی آقا، منتظر بودند که سر و صدا و رفت آمدهای داخل زیارتگاه تمام شود بروند تو. بیل زیر پای آن ها، باغ اربابی روبه رویشان و استخر بزرگ که از وسط خانه ها و زیر مهتاب رنگ پریده، مثل چشم مرده ای آسمان را نگاه می کرد.
سروصدا که کم تر شد، ننه خانوم بلند شد و در زیارتگاه را باز کرد و رفت توی تاریکی. با احتیاط شمعی روشن کرد. موش ها که روشنایی شمع را دیدند، هجوم بردند ضریح و از سوراخ های صندوق رفتند تو. ننه فاطمه که ایستاده بود جلوی در، با صدای آرامی گفت: ” یا الله، یا حضرت، یا علی، یا محمد، یا حسن، یا حسین، السلام علیک یا الله، یا حضرت، یا امام، یا علی، یا الله، مریض های بیل رو شفا بده!” “
برای نویسندهای چون او که صادقانه به وطنش عشق می ورزید، غربت و دوری از میهن به مثابه ی اسارت در صحرایی خشک و بی آب بود.پیکرش در زیر آتش زنه های هرم این بیابان می سوخت و بیش از پیش در خود فرو می رفت. چمدانهایش را باز نکرده بود؛ که می پنداشت مسافری درهم شکسته و خسته است و هرلحظه ممکن است این مسافرخانه ی معلق را ترک کند و به خانه بازگردد حال آن که خوب می دانست خانه ای ندارد، وطنی ندارد و راه بازگشتی نیز.
اوج افسردگی و پریشان احوالی او در یکی از نامه هایی که خطاب به همسرش نگاشته است مشهود است:
“من خستهام، بیخانمانم، دربهدرم. تمام مدت جگرم آتش میگیرد. من حاضر نشدهام حتی یک کلمه فرانسه یاد بگیرم. من وطنم را میخواهم. من زنم را میخواهم. بدون زنم مطمئن باش تا چند ماه دیگر خواهم مرد. من اگر تو نباشی خواهم مرد، و شاید پیش از این که مرگ مرا انتخاب کند، من او را انتخاب کنم.
به دادم برس! شوهر”
و سرانجام در دوم آذر سال ۶۴ در حالی که بیش از پنجاه سال نداشت در بیمارستان سنت آنتوان پاریس، در گذشت، و در کنار آن رانده شده ی بزرگ دیگر، “صادق هدایت” در گورستان “پرلاشز” آرمید.
ناصر پاکدامن که در آخرین لحظات زندگی ساعدی بر بالینش بوده است، چنین می گوید:
” صبح بود، ابر بود و بیمارستان بزرگ بیروحی بود و غلامحسین در حالت اغما بود و دیگر غلامحسین را من ندیدم. تنها کلماتی که از او در حالت اغما شنیدیم، این بود که : «من نویسندهام، وظیفهی من الان مبارزه با مرگ است. از این پس، نویسندگی من شروع میشود. باید نوشت… باید نوشت….»
اما ساعدی نمی دانست که سیزده سال بعد در همین ماه خزانی ، “محمد مختاری” و “محمد جعفر پوینده” به جرم همین نوشتن و ماندن در وطن در مسلخ استبداد به قتل خواهند رسید.
اشاره:
بیست و یکم نوامبر سال ۱۹۳۵، از قرار اهل تذکره، سالروز تولد ” فیروز “، اسطوره ی بی بدیل موسیقی لبنان است. به بهانه ی هشتاد سالگی این بانوی بلند آوازه، نگاهی دوباره انداخته ایم به زندگی و حالات و احوال او، از روزهای فعالیت آماتور تا دوران نهایت شهرت و محبوبیت و سردادن آواز برای بیروت زیبا… توضیح آخر اینکه ترانه ی بسیار دلنشین ” لبیروت ” نیز با ترجمه و زیر نویس فارسی و تصاویر اختصاصی تحریریه ی خلیج فارس از این شهر زیبا در انتهای این مقال آورده شده است. باشد که این احساسات شیرین وطن پرستانه، یاد زیبایی های خانه ی دوست داشتنی مان را در دلهای غم زده ی این روزهامان زنده تر کند… با هم بخوانیم…
سلام به بیروت و زیبایی های بی مثالش
شناختهشدهترین صدای لبنان در ذهن مردمان دنیا؛ با نام شناسنامه ای ” نهاد حداد ” در نوامبر ۱۹۳۵ و در یکی از محله های فقیرنشین بیروت به دنیا آمد؛ تا مثال بسیاری از بزرگان دنیای هنر؛ غم نداشتن ها را به معنا دریابد و به واسطه ی همین آشنایی با حال و احوال قشر زحمت؛ تا به انتهای زندگی صدایش را مرهم زخم های ایشان کند.
این طور که آورده اند؛ دختر خوش صدای شهر؛ از همان کودکی به شنیدن موسیقی علاقه ای وافر نشان می داده، هم آن وقت ها که نبود قدرت مالی برای خریدن یک رادیوی ساده باعث می شده تا ساعت های متمادی گوش به دیوار همسایه ها بایستد و به آواز بزرگان دوران گوش بسپارد؛ تا این طور مشق فقر و هنر را هر دو با هم نوشته باشد.
نهاد مثال دیگر کودکان در هفت سالگی به مدرسه رفت؛ اما روی خوشی به درس معلم نشان نداد؛ انگار که هر چه از هوش و حواس بهره برده بود، همه در خدمت ساز بود و همدم آواز؛ همین شد که درس مکتبخانه را خیلی زود رها کرد و با عنایت یکی از استعدادیاب های دوران، راهی مدرسه ی موسیقی شد. ” محمد فلیفل ” ، یکی از موسیقیدانان سوری و استاد مرکز موسیقی لبنان که به دنبال استعدادهای جوان برای رادیوی تازه تاسیس لبنان بود در مراسم جشن مدرسه، صدای نهاد را شنید و اعلام کرد که به طور قطع چهره ای را شناخته که در آینده ای نزدیک بسیار معروف خواهد شد.
نهاد در پی تحصیل موسیقی در مدرسه و همکاری با رادیوی لبنان، در همان سالهای نوجوانی بدل به چهره ای دوست داشتنی در عالم هنر لبنان شد؛ اما این پایان کار نبود و روزگار در طالع اش بسیار بیشتر از اینها نوشته بود چه همکاری با برادران رحبانی و ازدواج با عاصی رحبانی در سال ۱۹۵۴ راه را برای موفقیت های بیشتر وی هموار کرد و آوازه ی نامش را از مرزهای لبنان بیرون برد.
برادران رحبانی نه تنها در لبنان و جهان عرب، که در میان تمامی اهل موسیقی دنیا، چهره هایی شناخته شده به حساب می آیند؛ این دو با شناخت درست از موسیقی محلی لبان و سوریه و مصر و آمیختن تم های محلی با نواهای موسیقی آمریکایی، خالق نغمه هایی ماندگار شده بودند؛ صدای فیروز هم چونان چون نامش، انگار نگینی از فیروزه بود بر قامت این صداهای جاودان…
فیروز علاوه بر صدای بی مثال آسمانیاش، از جوانب دیگری هم در یاد تاریخ باقی مانده؛ او که در خانواده ای از مسیحیان لبنان به دنیا آمده بود؛ هرگز در بند باورهای فردی اش اسیر نشد و در همه حال همراه رفقای مسلمانش باقی ماند. او بارها و بارها برای مظلومیت مردم فلسطین آواز خواند تا صدای جاودانش نشانه ی بارزی شود از برتری انسان بر هر چه دین و آیین و مذهب. وطن پرستی ناب فیروز هم دیگر از مشخصه های متمایز کننده ی اوست؛ در سالهایی که لبنان درگیر جنگ و آتش داخلی بود و بیشینه ی اهل راحت این کشور، خاک خانه را به مقصد کشورهای امن ترک کرده بودند، او خاک سرخ خانه را به آرامش دیگر سرزمین ها ترجیح داد و در همان شرایط دشوار از عشقش به وطن آوازها ساز کرد.
بیروت از جمله ی زیبا ترین شهرهای مشرق زمین است؛ آنقدر زیبا که توریست های غربی؛ عروس خاورمیانه اش نام کرده اند؛ غذای خوب و طبیعت زیبا؛ مردمان مهمان نواز و زنان پری چهر، اینها همه از مشخصه های بیروتاند؛ آواز جاودانه ی فیروز هم انگار که موسیقی متن آن همه زیبایی شده باشد و مهر تاییدی بر یگانگی شهر.
در میان این همه نغمه های وطن پرستانه و انسان دوستانه؛ ترانه های عاشقانه ی فیروز هم چنان چون جامه ای فاخر بوده اند بر تن شعر عاشقانه ی عرب… بسیاری از عاشقانه هایی که با صدای فیروز برای تاریخ موسیقی به یادگار مانده اند؛ در سالهایی ضبط و اجرا شده اند که خاک لبنان با خون جوانانش سرخ شده بود… با این همه جنگ و نزاع و توپ و تانک را چه باک، آنگاه که به قول شاعر ما عشق فریادرس آدمیزاد می شود و ضمادی دلنشین بر زخم های همیشگیاش.
فیروز از پس سالها همکاری با برادران رحبانی، در پس بیماری شوهر؛ در سالهای انتهایی دهه هفتاد از جفت زندگی و یار هنری اش جدا شد و زان پس، با همکاری پسرش “زیاد رحبانی” به فعالیت حرفه ای اش ادامه داد. عاصی رحبانی هم از پس نبرد چند ساله با بیماری، سرآخر در سالهای میانی دهه ی هشتاد بدرود حیات گفت.
فیروز علاوه بر دنیای عرب و سرزمین های شرقی، در غرب هم خواننده ای نام آشنا به حساب می آید؛ علاوه بر فرانسه که به واسطه ی استعمار طولانی مدتش در شمال آفریقا؛ ارتباط تنگاتنگی با هنر و فرهنگ عربی دارد، مردمان آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی هم از جمله ی طرفداران او به حساب می آیند؛ او در سال ۱۹۹۹، کنسرتی بزگ در لاس وگاس ترتیب داد، که از حیث شرکت علاقه مندان و فروش سریع بلیط ها، همچنان در زمره ی خبرسازترین هاست.
فیروز همچنان می خواند و با دامنه ی وسیع صدا و تسلطش بر موسیقی شرق و غرب، بیشینه ی ذائقه ها را سیراب می کند. اهل کوچه و بازار و اصحاب موسیقی؛ صدا و هنر او را پسندیده اند و آثارش را دنبال می کنند. مردم شهر هم از او با عنوان سفیر ستاره ها یاد می کنند و سالهاست که با صدایش به جهان رویاهای ناب سفر می کنند.
صفحهی بازارچهی کتاب ما؛ بیشتر از هر مطلب دیگری بوی ایران و امروز و کتاب می دهد. باز هم به همراه خبرنگارمان بهارک عرفان در تهران؛ سری به پیشخوان کتاب فروشیهای شهر زده ایم و عناوین تازه را برگزیده ایم. با هم بخوانیم…
کلاف پرگره
کلاف پرگره
نویسنده: لیزا گراف
مترجم: فریده خرمی
ناشر: پیدایش
قیمت: ۱۸۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۲۸۷ صفحه
لیزا گراف در کالیفرنیا به دنیا آمده و تحصیلات دانشگاهیاش را در همین ایالت به انجام رساندهاست. او در دوران دانشگاه و به تشویق استادانش به نوشتن رمان برای نوجوانان روی آورد و آثارش با استقبال منتقدان و نوجوانان روبرو شد. او اکنون به طور تمام وقت در خانهاش در پنسیلوانیا رمان و داستان مینویسد و در دانشگاه، ادبیات کودکان تدریس میکند. «کلاف پر گره» دومین اثر از این نویسنده برای نوجوانان است که در انتشارات پیدایش ترجمه و چاپ شده است. این کتاب به انتخاب سایت آمازون، بهترین رمان نوجوان سال ۲۰۱۳ معرفی شده است.
کدی، دختر یتیم یازده ساله، توانایی خارقالعادهای در پختن کیک دارد، اما از بازیهای سرنوشت که از لحظهی تولد سر راهش گذاشته شده، بیخبر است. زمانی که کدی به اتاقی در طبقهی بالای فروشگاه بزرگ چمدانهای گمشدهی شهر، اسباب کشی میکند، با آدمهایی عجیب و غریب آشنا میشود که زندگیشان جوری به زندگی او گره خورده که هرگز تصورش را هم نمی کرد.
پیش از این، رمان «چتر تابستان» این نویسنده نیز، که برنده جایزه «سان شاین استیت» و نامزد جایزه «کراون» شده، توسط انتشارات پیدایش به چاپ رسیده است.
دزد
دزد
نویسنده: فومی نوری ناکامورا
مترجم: پیام غنیپور
ناشر: ققنوس
قیمت: ۸۵۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۶۰ صفحه
فومی نوری ناکامورا نویسنده این اثر متولد سال ۱۹۷۷ است. این نویسنده در یکی از مصاحبه های خود گفت که «از هجوم ایده برای داستان نویسی در حال انفجارم. این استعداد نیست. بیشتر شبیه مریضی است.» این نویسنده بعد از چاپ رمان «دزد» و برنده شدن جایزه کنزابورو اوئه در ژاپن، تبدیل به یک چهره بین المللی شد.
داستانهای نوری ناکامورا عموما به نگاههای پوچگرایانه، کودکان آزاردیده، فقر، باندهای گانگستری بیرحم، جنایت و بیاعتمادی به سیستم اجتماعی در زندگی معاصر ژاپن، میپردازند. در رمان «دزد» نویسنده روی شخصیتهایی متمرکز می شود که در جامعه معاصر ژاپن در فقر به دنیا آمدهاند. در این رمان، یک دزد در پر ازدحام ترین اماکن و نزدیک ترین فواصل با آدم ها در تردد و کاسبی مشغول است. این شخصیت در همین حال، دور از ارتباطات انسانی و در دنیای ذهنی خود زندگی می کند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
توی کیف پولش دویست و بیست هزار ین بود و چند کارت اعتباری و چند عکس کوچک که با نوهاش گرفته بود. پسر خندان ایستاده بود بینشان و با ادای بامزهای که درآورده بود، واقعا شاد و سرزنده به نظر میرسید. کیف را چپاندم داخل یک صندوق پستی و بی خیال باقی چیزهایی شدم که در آن بودند. ستون براق نقره ای یک ساختمان اداری در حال درخشیدن بود. نورش حرکت می کرد و می رفت بالا و در نور خورشید ذوب میشد. به جمعیت نگاه کردم و بار دیگر رفتم به میان مردم.
دنیای آشنا
دنیای آشنا
نویسنده: ادوارد پی. جونز
مترجم: شیرین معتمدی
ناشر: شورآفرین
ادوارد پی. جونز از بزرگترین نویسندگان قرن بیستویکم است که با رمان «دنیای آشنا»، بار دیگر، صدای سیاهان را با ادبیات به گوش جهانیان رساند. رمانی که عنوان برترین و بزرگترین رمان قرن را بر پیشانی خود دارد، و آنطور که والتون مویامبا، نویسنده، منتقد و استاد دانشگاه ایندیانا مینویسد: «از نظر من، دنیای آشنا، بهترین رمان چاپشده آمریکا در قرن ۲۱ است.»
رمان «دنیای آشنا» جایزه حلقه منتقدان ملی کتاب آمریکا، ۲۰۰۳، جایزهی پولیتزر ۲۰۰۴ و جایزه ایمپک دوبلین ۲۰۰۵ را از آن خود کرد و همچنین فینالیست جایزه کتاب ملی آمریکا، در سال ۲۰۰۳ هم بوده است. از دیگر جوایز و افتخارات جونز، میتوان به جایزه پنهمینگوی، پنمالامود، و نامزدی جایزه پنفاکنر و کتاب ملی آمریکا اشاره کرد.
«دنیای آشنا»، داستانی درباره دنیای سیاهان در آمریکای قرن نوزدهم است. داستان در سال ۱۸۵۵ در مزرعه مرد سیاهپوستی به نام هِنری تاونسند میگذرد. او یک برده به دنیا آمده، اما حالا یک ارباب است. اربابِ سیاه به آیندهیی میاندیشد با مزرعهای پنجاه هکتاری با سیوسه بردهی سیاه. او با بردهها به همان شکلی برخورد میکند که ارباب سفیدپوستش ویلیام رابینز با او رفتار میکرده. داستان حول محور دو نفر میچرخد: هنری تاونسند، اربابِ سیاه، و برده سیاهش، موسا، هرچند میتوان به نوعی شخصیت اصلی داستان را هنری تاونسند برشمرد، اما او قهرمان رمان نیست، زیرا ویژگیهای یک قهرمان را ندارد، بلکه شخصیت محوری داستان است که از زوایای مختلف مورد کنکاش قرار میگیرد. در کنار زندگی تاونسند، قصههای عاشقانه و کمدی شخصیتهای دیگر نیز طی چند دهه روایت میشود، که داستان بر شخصیت محوری موسا میچرخد.
جان فریمن، منتقد ایندیپندنت دربارهی جونز و شاهکارش مینویسد: «جونز در دنیای آشنا از سبکی موجز بهره میگیرد، و هرچه داستان پیش میرود، ریتم آن نیز تندتر میشود، و لحن نویسنده نیز جان میگیرد. جونز چنان با زبان بازی میکند و گاه در خلال داستان گریزی پرشور به گذشته و آینده میزند که به طرزی خیرهکننده، قدرت تسلط بر قلمش را به رخ میکشد. و چنان آگاهیاش را با شکیبایی درمیآمیزد که به راستی چیزی کم از معجزه ندارد.»
از شیرین معتمدی پیش از این در نشر شورآفرین رمان «روایت یک مرگ در خانواده» نوشته جیمز ایجی منتشر شده بود.
کندوکاوی در تل ابلیس
نویسنده: ژوزف کالدول
مترجم: محمد شریفی نعمتآباد
ناشر: نون
تعداد صفحات: ۴۰۰ صفحه
این کتاب مجموعه پژوهشهای تاریخی در مورد محدوده باستانی تل ابلیس با سرپرستی ژوزف کالدول است و مجموعهای از پژوهشهایی که در حوزههای مختلف در این زمینه انجام شده است.
منطقه باستانشناسی تل ابلیس در دشت بردسیر واقع شدهاست. حفاری این منطقه توسط یک هیئت باستان شناس آمریکایی و با همکاری اداره باستان شناسی ایران و در سال ۱۹۶۴ آغاز گردید. منشأ نام کنونی این تپه به درستی مشخص نیست اهالی اطراف عقیده دارند که روزگاری شخص بدسیرتی بر سر این تپه سکنی داشتهاست. این مسئله همراه با غیرعادی بودن خود تپه، دلیل شهرت آن به تل ابلیس است.
این محل در حقیقت بازمانده شهرک هفت هزار سالهای است که به دست اقوام پیشرفتهای که کشاورزان اولیه را تشکیل میدادهاند برپا شده و تا هزاره اول قبل از میلاد به مدت چهار هزار سال مرکز تمدن این ناحیه از استان کرمان بودهاست. بیشترین اطلاعات بدست آمده از زندگی اولیه در تل ابلیس مربوط به اواخر هزاره پنجم تا اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد است. با کاوش و مطالعه لایهای موجود در این تپه هشت دوره متمایز فرهنگی در آن شناسایی گردیدهاست. طبق شواهد بدست آمده صنعت فلزکاری در هزاره پنجم قبل از میلاد در این منطقه از پیشرفت زیادی برخوردار و به طرز وسیعی رایج بودهاست. آنچه فلزکاری تل ابلیس را بی نظیر میسازد، روش فلزگدازی و در درجه حرارت کم و بیش کنترل شدهای انجام میگرفتهاست.
ژزف کالدول رساله دکترای خود را در دانشگاه شیگاگو به سال ۱۹۵۷ گذراند. سپس موزهدار کل مردمشناسی موزه ایالت ایلینوا در اسپرینگفیلد وآنگاه استاد فولبرایت در دانشگاه تهران و دانشگاه ملی ایران شد. اینک استاد مردمشناسی دانشگاه جورجیاست. بیشتر دلبستگی به باستانشناسی شمالشرقی امریکا دارد و چند سال پیش در تل ابلیس به کاوش پرداخت و این کتاب نتیجه پژوهشها در دهه ۵۰ شمسیست.
محمد شریفی مترجم این اثر نیز داستاننویس و شاعر است که چاپ چهارم مجموعه داستان باغ اناری و مجموعه شعرهای مگر سکوت خداوند و جزیرههای معطل و همچنین ترجمه اسطورههای سرخپوستان آمریکا و ترجمه اشعار پاپ ژان پل دوم از جمله آثار او هستند.
چند روز پیش “همایش پنجمین کنفرانس بینالمللی صنعت احداث و انرژی” با حضور جمعی از مسئولین نظام برگزار شد. دراین همایش سخنانی توسط جهانگیری و به ویژه آخوندی وزیر راه ایراد گردید که قابل تعمق میباشد. اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهور درسخنان خود به موضوع کاهش درآمدهای نفتی پرداخت و بار دیگر درآمدهای نفتی دولت نهم و دهم مورد سوال قرار داد که هنوز مشخص نیست در آن دولت صرف چه اموری شده است. وی وضعیت فعلی اقتصاد را ناشی از تصمیمات اشتباه گذشته خواند و گفت: “برخی مشکلات ایجاد شده در گذشته و ایجاد رکود در اقتصاد به دلیل سوءمدیریتهایی است که در دورههای قبل صورت گرفته است.” وی به موضوع صادرات نفت پیش از تحریمها اشاره کرد: ” پیش از تحریمها بیش از دو میلیون و ٣٠٠ هزار بشکه نفت در روز صادر میشد که پس از تحریمها این میزان به کمتر از یک میلیون بشکه رسید. این در حالی است که قیمت نفت نیز از ١٠٧ دلار به مبلغی حدود ۴٠ دلار کاهش یافت و درآمدهای ارزی دولت که از محل نفت و گاز که در سال ۹۰ حدود ١١٨ میلیارد دلار بود در سال جاری و در بهترین حالت خود به ٢۵ میلیارد دلار رسید. ”
به گفته جهانگیری، حل مسائل اقتصادی کشور در اولویت بعدی دولت یازدهم است، در دوره گذشته اقتصاد کشور با آسیبی جدی مواجه شد که دولت یازدهم با توجه خاص به سیاستهای کلی اصل ۴۴ درصدد رفع این مشکلات برآمد. پیامد اصلی سیاستهای اصل ۴۴ این است که سقفی برای پرواز بخش خصوصی در کشور وجود ندارد، در کشور همگان به این واقعیت رسیدهاند که راهی جز ورود بخش خصوصی به اقتصاد وجود ندارد. در همین راستا نیز بخش خصوصی باید خود را آماده کند تا اقتصاد را در دست گرفته و با اشتغالزایی و یافتن شرکای خارجی کاری قابل عرضه در عرصه بینالملل انجام دهد. شرایط قانونی نیز برای این اقدامات وجود دارد.معاون اول رییسجمهور با بیان اینکه با تصمیم دولت سال گذشته و امسال حدود ٢٠ میلیارد دلار از منابع موجود در چین را فاینانس کردهایم، ادامه داد: «با تصمیمی که در سال گذشته و امسال اتخاذ شده است، این منابع جهت پروژههای مهم فاینانس شده است که بخشی از اینها به مرحله ال سی رسیده و بخشهای دیگر نیز گشایش یافته است. در سال گذشته حدود ١٠ میلیارد دلار از منابع این صندوق برای طرحهای آبی و خاکی برداشت شد.»جهانگیری نیم نگاهی هم به مشکلات نظام بانکی کرد و گفت: «حجم انبوه مطالبات معوقه و همچنین فعالیت موسسات غیرمجاز از جمله مشکلات نظام بانکی است که دولت مصمم است این نظام را اصلاح کند. در دولت سعی کردهایم که در سال جاری و با لحاظ همه محدودیتهای بودجهای با اتخاذ راهکارهایی حدود ١۵ هزار میلیارد تومان بودجه به بخش عمرانی تخصیص دهیم. تلاش خواهیم کرد که بازاری برای بدهیهای دولت به ویژه در ارتباط با پیمانکاران ایجاد کنیم و در راستای پرداخت بدهیهای دولت، در بودجه سال جاری دولت اجازه دارد که ١۶ هزار میلیارد تومان اوراق منتشر و به بدهکاران خود پرداخت کند به همین جهت در سال آینده نیز تلاش خواهیم کرد در بودجه کشور بر این موضوع تمرکز داشته باشیم
دراین همایش آخوندی وزیر راه نیز سخنانی ایراد کرد که تا حدودی نشان دهنده ابعاد فاجعه اقتصادی حکومت تحت کنترل آقای خامنه ای را عیان میسازد . او از رانت های پنهان و داراییهای مسموم سخن گفت و خواستار این گردید که شورایی مستقل زیر نظر معاون اول رییس جمهور برای تعیین تکلیف داراییهای سمی تشکیل گردد و پول از دست کسانی که ثروت ملت ایران را تصاحب کردهاند برگردانده شود. اینها اموال ملت را به یغما میبرند و باید فکری به حال این وضعیت کرد. بانکها مخاطب سخنان دیروز آخوندی بودند. در اقتصاد بانک محور ایران، هر بار پای داراییهای سمی به میان میآید بانکها متهمان ردیف اول هستند. وقتی بانکی نقش واسطهگری خود در بین سپردهگذاران و دریافتکنندگان تسهیلات را نادیده گرفته و بخشی از منابع در اختیارش را بلوکه کند یا به شرکتهای خاص با اهداف خاص برای تاثیرگذاری بر بازارهایی مانند طلا، سکه، ارز و مسکن اختصاص دهد، داراییهایش در معرض مسمومیت قرار میگیرد
این داراییهای سمی، همانگونه که از صفتشان برمیآید اقتصاد کشور را بیمار میکنند. حالا با طرح دوباره موضوع داراییهای سمی میتوان این نتیجه را گرفت که بانکها باید شرایطی دیگر را مد نظر قرار دهند. بانکهایی که از سوی دولت ملکف شدهاند نسبت به شفافسازی داراییها و اموالشان اقدام کنند و از بنگاه داری فاصله بگیرند. وی در توضیح داراییهای سمی نظام بانکی گفت: دولت یازدهم میراثدار حجم عظیمی از داراییهای سمی بانکهاست. پولها و داراییهای سمی نظام بانکی در بازار غیرشفاف ایجاد شد و این تسهیلات به نهادهای خاصی تحت عنوان تسهیلات بانکی ارایه شد. وی یادآور شد: در ١٠ سال گذشته ١٠٠ میلیارد دلار خصوصیسازی صورت گرفته که نحوه اجرای آن نوعی اختلال در نظام بنگاهداری ایران است. بنگاههای خصوصی ایران بسیار رنجور شدند که برای حضور در یک هماوردی بینالمللی با کاستی جدی مواجهیم. لذا در چارچوب اقتصاد مقاومتی به این استراتژی نیازمندیم که بنگاههای ایرانی را به روش ساختاری تقویت کنیم.
آخوندی درباره تعیین تکلیف میزان بدهیهای دولت و نیز تعیین تکلیف داراییهای سمی دو پیشنهاد ارایه کرد و گفت: دولت رقمی در حدود ١٠٠ میلیارد دلار از درآمدهای آتی نفت را در بازه زمانی ١٠ تا ١۵ ساله با نرخ بینالمللی اقدام به انتشار اوراق اسناد معادل ارزی کند و بدینترتیب بخشی از درآمدهای نفتی به پاکسازی اقتصاد ایران اختصاص یابد. وزیر راه و شهرسازی همچنین در مورد تعیین تکلیف داراییهای سمی ایران اظهار کرد: ما با انباشت بدهیهای دولت و بدهی ١٠٠ هزار میلیارد تومانی دولت به بانکها مواجهیم و چارهای نداریم جز اینکه یک تصمیم شجاعانه بگیریم. در این خصوص باید رانتهایی که به صورت غیرشفاف که میزان آن ١٠٠ هزار میلیارد تومان است بازگردانده شود. آخوندی ادامه داد: باید یک شورای مستقل زیرنظر معاون اول رییسجمهور تشکیل شود و تکلیف این پولها را مشخص کند و گرنه کسانی که ثروت ملت ایران را تصاحب کردهاند نشان دادهاند اهل برگشت دادن این پولها نیستند و اموال ملت را به یغما میبرند.
این عضو کابینه که پیش از این نگرانیاش از بدهیهای عظیم دولتی را بازگو کرده بود، باز هم به بدهی عظیم دولت اشاره کرد و ادامه داد: ما با انباشت بدهیهای دولت مواجهیم. این بدهی به ٣٠٠ هزار میلیارد تومان میرسد و ما چارهای جز اتخاذ یک تصمیم شجاعانه نداریم. وی البته پیشنهادی نیز برای ساماندهی این وضعیت داشت و با ارایه راهکاری گفت: ما باید دست به یک سم زدایی و سالمسازی بزنیم. میتوانیم روی بخشی از درآمدهای نفتی مان برای این سالمسازی اقتصاد حساب کنیم. به عنوان مثال بیاییم و در بازه زمانی ١٠ تا ١۵ ساله روی صد میلیارد دلار از درآمدهای نفتی مان حساب باز کنیم و با نرخ بینالمللی نسبت به انتشار اوراق اسناد، معادل با همین رقم ارزی اقدام کنیم. او گفت: به این ترتیب بخشی از درآمدهای نفتی به پاکسازی اقتصاد ایران اختصاص مییابد. ما در سختترین شرایط اقتصادی و تنگنای مالی قرار داریم. در این شرایط از طرفی بخش عمدهای از جامعه جوان و تحصیلکرده مهندسی وارد بازار میشوند که ما نیاز به ایجاد اشتغال برای آنها داریم. وی نتیجه این اقدام را از یک سو فراهم شدن فضا برای ورود سرمایههای بینالمللی خواند و از سوی دیگر گفت: رقابت سختی بین کنشگران بینالمللی و ایرانی ایجاد میشود که نیاز به یک توانمندی داریم تا بتوانیم از فرصتهای مشارکت بینالمللی حداکثر بهره را ببریم.
آخوندی از معضل خصوصیسازی و شکل آن غافل نشد و گفت: در ١٠ سال گذشته ١٠٠ میلیارد دلار خصوصی سازی صورت گرفته که نحوه اجرای آن نوعی اختلال در نظام بنگاهداری ایران است. بنگاههای خصوصی ایران بسیار رنجور شدند که برای حضور در یک هماوردی بینالمللی با کاستی جدی مواجهیم. لذا در چارچوب اقتصاد مقاومتی به این استراتژی نیازمندیم که بنگاههای ایرانی را به روش ساختاری تقویت کنیم. این دو مسئول در دولت تنها منتقدین به اوضاع فاجعه بار اقتصادی کشور نیستند، چندی قبل نامه چهار وزیر در انتقاد از اوضاع منتشر شد. همچنین ترکان معاون روحانی در امور مناطق تجاری و زنگنه وزیر نفت هم شکوه و شکایت خود از وضعیت موجود را پنهان نمیکنند. ولی گویی در حکومت اسلامی گوش شنوایی وجود ندارد. به قول معروف خانه از پای بست ویران است ، خواجه در فکر رنگ ایوان است . مملکت در حال فروپاشی است، ولی دغدغه آقای خامنه ای مختلط بودن اردوهای دانشجویی است و برای توقف آن حکم حکومتی صادر میکند. دغدغه دیگرش ترویج موسیقی است و دستور کنترل موسیقی را میدهد. دستور زندانی کردن چند روزنامه نگار را میدهد که میخواسته اند از طریق گسترش فرهنگ غربی نفوذ کنند و حکومت اسلامی را براندازند. آیا با این تفکر رهبری این کشور راه به جایی خواهد برد؟
کاهش ۱۵ درصدی صادرات
محمد لاهوتی رییس کنفدراسیون صادرات به تشریح آخرین وضعیت صادرات در بخشهای مختلف در سال جاری پرداخته و از رشد منفی ۱۵.۱ درصدی کلی صادرات و افت ۴۴ درصدی صادرات در بخش صنعت و معدن در هفت ماه ابتدایی امسال خبر میدهد. او گفت: وضعیت صادرات بعد از سالهای زیادی که رشد مثبت داشت طبق آمارها در هفت ماه ابتدایی امسال با رشد مفنی ۱۵.۱ درصدی روبرو شده است که مهمترین دلیل آن به کاهش قیمت نفت و تاثیر ۴۰ درصدی آن بر میعانات گازی بر میگردد. وی افزود: همچنین بخش صنعت کاهش ۴۴ درصد صادرات داشته است که به وضعیت عوارض صادراتی سالیان گذشته مربوط میشود که باعث شد بازارهای صادراتی از ما گرفته شود. با وجود آنکه این عوارض برداشته شد اما نتواستیم مجددا به جایگاه قبلیمان برگردیم. این عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران ادامه داد: کاهش صادرات را میتوان در بخش عوارض صادراتی در برخی کالاها از جمله محصولات چرمی سالامبور و وت بلو که حدود کاهش ۴۰ درصدی داشتهاند، مشاهده کرد. به گفته او موارد و موضوعاتی مانند طولانی شدن تصمیمگیری در خصوص برجام و حالت انتظاری که در جامعه به وجود آمد همگی باعث شد که صادرات با کاهش ۱۵.۱ درصدی در هفت ماه امسال روبرو شود. وی درباره وضعیت واردات در هفت ماه ابتدایی سال جاری نیز گفت: واردات در این مدت با کاهش ۲۱.۱ درصدی همراه شده است و از آنجاکه بیش از ۸۰ درصد واردات ایران کالاهای واسطهای تولید است این اتفاق نشاندهنده کاهش تولید داخل است. لاهوتی با بیان آمارهای دیگر از وضعیت صادرات اظهار کرد: در هفت ماهه امسال صادرات میعانات گازی ۴۱ درصد، فرش و صنایع دستی ۱۵ درصد، کشاورزی ۱۲ درصد، معدن ۴۴ درصد در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته رشد منفی صادرات داشتهاند.
خیانتی بزرگ به نام «غارت آب» در دولت گذشته
علیمراد اکبری معاون وزیر جهاد کشاورزی در امور آب، خاک و صنایع گفت: در دولت گذشته بالغ بر ٣٠٠ هزار حلقه چاه غیرمجاز احداث شد و از سوی دیگر نیز بدون نظارت، چندین برابر مجوز از چاههای مجاز آب برداشت شد و میلیاردها مترمکعب آب از این طریق هدر رفت که میتوان از آن به خیانتی بزرگ و «غارت منابع آبی کشور» نام برد. از سال ١٣٨۴ تا سال ١٣٩٢ براساس اطلاعات و آمار از سازمان بازرسی کل کشور ٣٠٠ هزار حلقه چاه غیرمجاز در کشور احداث شد، در حالی که از ابتدای انقلاب تا سال ١٣٨۴ تنها ١٠٠ هزار حلقه چاه غیرمجاز احداث شده بود که سبب شد میلیاردها مترمکعب آب از سفرههای زیرزمینی برداشت غیرمجاز و بیش از حد صورت بگیرد و خیانتی بزرگ که همان غارت منابع آبی است، انجام شود. وی افزود: وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو مصمم هستند در شرایط کنونی در راستای حفظ و تعادل آب سفرههای زیرزمینی برنامه و عملیات مدونی در این زمینه انجام دهند که میتوان به مسدود کردن چاههای غیرمجاز و کنترل برداشت از چاههای مجاز به اندازه تعیین شده اشاره کرد. در حال حاضر حدود ٨٠٠ هزار حلقه چاه وجود دارد که ۴٠٠ هزار حلقه آن مجاز و مابقی غیرمجاز است و سالانه بالغ بر ٢٠ میلیارد مترمکعب آب از طریق چاههای غیرمجاز و برداشتهای غیرمجاز از چاههای مجاز، غارت میشود که سطح سفرههای زیرزمینی به همین میزان نیز کاهش پیدا میکند. اکبری گفت: فرونشست در بسیاری از دشتهای کشور نیز شاهد این مدعاست که هماکنون بحران آب در کشور وجود دارد و زیرساختهای کشور و آب شرب شهرهای کلان به مخاطره افتاده است که در صورت مدیریت نشدن آن فجایای زیست محیطی نیز به دنبال خواهد داشت.
طلب ٨٠ هزار میلیاردی بانک مرکزی
بدهی بانکها به بانک مرکزی در چند ماه اخیردرمسیر کاهشی پیش میرفت، ولی آخیرا باز پرداختها رو به کندی رفته است. آخرین آمار اعلامی از سوی اکرمی مدیرکل اقتصادی بانک مرکزی حاکی از بدهی ۶/٨٠ هزار میلیارد تومانی بانکها به بانک مرکزی در پایان شهریورماه امسال است. گرچه وی توضیحاتی در رابطه با این تغییر ارایه نکرده ولی بررسی ترازنامه خردادماه بانکها که از سوی بانک مرکزی منتشر شده است، نشان میدهد که بدهی ۶/٨٠ هزار میلیاردی فعلی بانکها نسبت به پایان سال گذشته حدود چهار درصد کاهش یافته است. این در حالی است که اضافه برداشت بانکها و بدهی آنها به بانک مرکزی که طی سالهای اخیر روند رو به رشدی طی کرده از سال ١٣٩٢ تاکنون حدود ٣٠ هزار میلیارد تومان افزایش داشته و از ۵٣ هزار میلیارد به بالغ بر ٨٠ هزار میلیارد تومان رسیده است. با این وجود در سال جاری تا حدودی رویه اضافه برداشت بانکها تغییر کرده و در نیمه اول امسال حدود ۵٠٠٠ میلیارد تومان از آن کاسته شده است. اما در همین دوره شش ماهه ابتدایی سال میزان کاهش بدهی نیز با نوسان همراه بوده به گونهای که در پایان سه ماهه اول از حدود ٨۵ هزار میلیارد به ٨١ هزار میلیارد تومان رسیده ولی در انتهای سه ماهه دوم تنها ریزش حدود۵٠٠ میلیون تومانی داشته است. بر این اساس روند تسویه بدهیهای بانکها به بانک مرکزی در بین دو فصل اول و دوم سال کند شده است چرا که درصد کاهش در خردادماه نسبت به اسفند سال گذشته ۵/۵ درصد ولی در شهریورماه نسبت به اسفند حدود چهار درصد بوده است.
ایران در قعر جدول ‘شکاف جنسیتی’ مجمع جهانی اقتصاد
مجمع جهانی اقتصاد با بررسی شاخصهای اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و سیاسی گزارشی از شکاف جنسیتی و فاصله میان زنان و مردان کشورهای مختلف در بهرهمندی از فرصتها و مشارکت در امور مختلف منتشر کرده است. در گزارش مجمع جهانی اقتصاد ایسلند، نروژ، فنلاند، سوئد و ایرلند از حیث برابری جنسیتی بهترین وضعیت را در میان ۱۴۵ کشور بررسی شده دارند. آمریکا در جایگاه ۲۸، روسیه ۷۵، چین در رتبه ۹۱ و هند هم در رتبه ۱۰۸ قرار دارند. یمن، پاکستان، سوریه، چاد و ایران هم در میان کشورهای بررسی شده در قعر فهرست هستند و بدترین وضعیت را از نظر شکاف جنسیتی دارند. تاجیکستان رتبه ۹۵ را در این فهرست دارد و برخی کشورها، چون افغانستان، در این رتبهبندی بررسی نشده است. در مورد ایران در حالی که شاخصهای بهداشتی و آموزشی بطور نسبی فاصله زیادی با برابری کامل ندارند و ایران در موارد مختلف رتبههایی بین ۹۹ و ۱۱۰ دارد، اما شاخصهای اقتصادی و سیاسی در ایران حاکی از شکاف گسترده جنسیتی است و نرخ مشارکت زنان در بازار کار، سطح درآمد آنها، تعداد نمایندگان زن در مجلس و در مقامهای عالی دولتی، همگی در مقایسه با کشورهای دیگر جهان نابرابری بیشتری را نشان میدهد. در گزارش آمده است که از سال ۲۰۰۶ تاکنون شمار زنان حاضر در بازار حدود ۲۵۰ میلیون نفر بیشتر شده است. با این وجود در ۱۰ سال اخیر شکاف اقتصادی میان زنان و مردان تنها ۳ درصد کمتر شده است . در ۹۷ کشور تعداد زنانی که وارد دانشگاه میشوند بیشتر از مردان است و در ۶۸ کشور اکثریت نیروی کار ماهر را زنان تشکیل میدهند.تنها چهار کشور در جهان وجود دارند که بیشتر رهبران سیاسی آن زن هستند.
اجلاس سران کشورهای تولیئ کننده گاز در تهران
رهبران ۸ کشور عضو مجمع کشورهای صادرکننده گاز (جی سی ای اف) برای شرکت در سومین نشست مشترک، راهی تهران میشوند.قرار است این اجلاس دوشنبه دوم آذرماه به میزبانی حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، در تهران برگزار شود. پیش از نشست سران، وزرای نفت و انرژی کشورهای عضو، در تهران گرد هم میآیند.بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت ایران خبر داده است که روسای جمهور روسیه، عراق، ونزوئلا، بولیوی، نیجریه و گینه استوایی در اجلاس تهران شرکت میکنند. نخست وزیر الجزایر و رئیس جمهور ترکمنستان هم قرار است به عنوان مهمان ویژه در این اجلاس حاضر شوند. نشست پیشین سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز، تیرماه سال ۱۳۹۲ در مسکو و پیش از آن در دوحه قطر برگزار شده بود. در حال حاضر دبیرکل مجمع کشورهای صادر کننده گاز محمدحسین عادلی، از ایران است. الجزایر، بولیوی، برونئی، مصر، اندونزی، ایران، لیبی، مالزی، نیجریه، قطر، روسیه، ترینیداد و توباگو، امارات متحده عربی و ونزوئلا از اعضای مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز هستند.کشورهای عضو مجمع کشورهای صادرکننده گاز که به اوپک گازی هم معروف است، در حدود ۷۰ درصد ذخایر انرژی جهان را در اختیار دارند و ایران با بیشتر از ۳۳ تریلیون مترمکعب ذخایر اثبات شده، اولین دارنده ذخایر گازی در جهان است. قرار است تولید گاز ایران از ٧۵٠ میلیون متر مکعب به یک میلیارد و ٣٠٠ میلیون متر مکعب در پایان برنامه ششم توسعه برسد، در سال ٢٠١٣، بیش از ١۶۶ میلیارد مترمکعب گاز در ایران تولید شد. مقام های ایرانی میگویند با بهرهبرداری از فازهای جدید پارس جنوبی، این میزان تا پایان دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، افزایش خواهد یافت.
دور جدید مذاکرات نفت و گازایران و فرانسه
یک هیات چهل نفره متشکل از ۲۶ شرکت نفت و گاز و به سرپرستی پیر فابیانی مدیرعامل سابق شرکت توتال از فرانسه به تهران آمد. فابیانی گفت: همکاری شرکت های نفتی ایران و فرانسه نقطه عطفی برای دو کشور است و شرکتهای فرانسوی می توانند با شرکتهای توانمند صنعت نفت ایران همچون شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت ایران (اویک) همکاریهای مشترکی داشته باشند. درحاشیه سفر این هیات فرانسوی دیدار و گفتگوهایی بین بهزاد محمدی مدیرعامل شرکت مهندسی و ساختمان صنایع نفت ایران (اویک) و اریک لامبرلی مدیر توسعه بازار شرکت تکنیپ فرانسه انجام شده است . در همین حال، «استفان میشل» مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای توتال فرانسه اخیرا در کنفرانسی در تهران با اشاره به آمادگی این شرکت فرانسوی به منظور بازگشت صنعت نفت ایران، اعلام کرده است: توتال آماده تامین فاینانس، اجرای طرحهای کاهش هزینه تولید نفت و فناوریهای مورد نیاز صنعت نفت و گاز ایران است. هر دو شرکت فرانسوی توتال و تکنیپ سابقه کار تولانی با صنعت نفت و گاز کشور دارند. بنابراین شانس امکان همکاری مجدد وجود دارد.
هشتاد درصد کارگران زیر خط فقر قرار دارند
فتح الله بیات رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی کشور میگوید: درحالیکه ۴٠ میلیون نفر از جمعیت کشور را خانوارهای کارگری تشکیل میدهند، اعلام رقم دو میلیون تومان بهعنوان متوسط درآمد ماهانه خانوار غیر قابل پذیرش است و ادامه میدهد که درحالحاضر بخش اعظمی از کارگران فاقد درآمد ماهانه دو میلیون تومان هستند و با پایه حقوق ٧٠٠ هزار تومان امرار معاش میکنند چه برسد به اینکه پسانداز کنند. او مدعی شد: شاید ١٠ درصد کارگران که جزء مدیران مجموعههای کارگری و متخصصان هستند درآمد بالای دو میلیون تومان داشته باشند اما بیش از ٨٠ درصد کارگران زیر خط فقر قرار دارند و حقوق و دستمزد آنها به یک میلیون تومان هم نمیرسد. بیات اظهار کرد: اگر امسال همچون سالهای قبل، حقوق و دستمزد کارگران مخصوصا پایه حقوق ترمیم نشود، دیگر نمیتوان امیدی به بهبود زندگی خانوارهای کارگری داشت.
محمد بنا:با دیدن شاگردانم به موفقیت در المپیک امیدوار می شوم
سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی وضعیت فرنگیکاران حاضر در اردوی تیم ملی را خوب ارزیابی کرد و گفت: با دیدن تلاش و انگیزه شاگردانم، به کسب موفقیت در المپیک بسیار امیدوار میشوم.
وی در گفتگو با ایسنا، درباره وضعیت فرنگیکاران در سومین اردوی تیم ملی اظهار کرد: خوشبختانه شرایط کشتیگیران روز به روز بهتر می شود، مخصوصا سنگین وزنهای تیم ملی عالی کار میکنند. سوریان،نوروزی و رضایی و به طور کلی همه اعضای تیم بسیار با انگیزه و پر تلاش تمرین میکنند بگونهای که با دیدن آن ها من هم جوان میشوم و روحیه میگیرم.
سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی افزود: هر چند نمیتوانم به طور صد درصد برای موفقیت قول بدهم اما به شاگردانم ایمان دارم و میدانم برای رسیدن به موفقیت از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد.
پیروزی آلکمار با درخشش جهانبخش
در هفته سیزدهم رقابت های لیگ برتر فوتبال هلند شنبه تیم آلکمار در مصاف با هیرنوین به پیروزی ۳-۱ رسید.
در این دیدار، علیرضا جهانبخش ملی پوش ایرانی تیم آلکمار که تا در دقیقه ۸۸ در زمین مسابقه حضور داشت، پاس گل سوم تیمش را به ونسان یانسن داد تا در این پیروزی نقش داشته باشد. دیگر گلهای آلکمار را هم یانسن ۱۵ و مونیر الحمودی ۴۰ به ثمر رساندند. تک گل هیرنوین را هم میشل تورده در دقیقه ۶ به ثمر رساند.
آلکمار با این پیروزی، ۱۸ امتیازی شد و در جایگاه هشتم جدول قرار گرفت.
با ادعای گاتزتا دلواسپورت، رونالدو به پرز:رئال یا جای من است یا جای بنیتس
به ادعای گاتزتا دلواسپورت، کریستیانو رونالدو که به هیچ عنوان رابطه ی خوبی با رافا بنیتس، سرمربی رئال ندارد، پس از شکست شنبه شب گذشته، در گفتگو با فلورنتینو پرز، رئیس باشگاه، به او اعلام کرده است که رئال مادرید یا جای اوست یا جای بنیتس و اگر این مربی اخراج نشود، او بطور جدی به جدایی در انتهای فصل فکر خواهد کرد.
این در حالی است که لوئیس فان خال، سرمربی منچستریونایتد، به تازگی تایید کرد که این باشگاه به دنبال بازگرداندن رونالدو به الدترافورد است و این مسئله می تواند احتمال جدایی ستاره پرتغالی از رئال را تقویت کند.
بنیتس نه تنها با رونالدو که با برخی ستارگان بزرگ تیمش چون راموس و خامس نیز ارتباط خوب و حسنه ای ندارد.
بارسلونا با پیروزی پرگل رئال مادرید در ال کلاسیکو کهکشانی ها را تحقیر کرد.
مهمترین بازی هفته دوازدهم رقابت های فوتبال باشگاه های اسپانیا – لالیگا شنبه شب بین دوتیم رئال مادرید و بارسلونا در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو مادرید برگزار شد که این بازی حساس و دیدنی با برتری مطلق آبی و اناری ها خاتمه یافت.
بارسلونا در این دیدار رقیب سنتی خود را در خانه اش ۴ به صفر در هم کوبید، ضمن کسب یک برد پرگل خارج از خانه ۳۰ امتیازی شد و با ادامه صدرنشینی خود، فاصله اش با رئال نیز به شش امتیاز افزایش داد.
پس از اینکه سوارز در دقیقه ۱۱ و نیمار در دقیقه ۳۹، بارسا را دو بر صفر پیروز به رختکن فرستادند، کاپیتان اینیستا در دقیقه ۵۳ و بار دیگر سوارز در دقیقه ۷۴ اختلاف را به ۴ گل افزایش دادند. ضمن اینکه اخراج ایسکوی تازهوارد در ۸۴هم بر غم رئال ناکام افزود.
لیگ برتر فوتبال انگلیس و پیروزی درخشان لیورپول مقابل تیم پرستاره منچستر سیتی
در چارچوب هفته سیزدهم رقابت های لیگ برتر فوتبال انگلیس شنبه شب لیورپول میزبانش تیم پرمهره منچستر سیتی را در ورزشگاه اتحاد ۴-۱ در هم کوبید و با این نتیجه ضمن کسب یک برد شیرین خارج از خانه از منچستر سیتی یکی از مدعیان صدرجدول یک مغلوب بزرگ ساخت.
برای تیم لیورپول در این مسابقه الیاکوئیم مانگالا (۷ – گل به خودی)، فیلیپ کوتینیو (۲۳)، روبرتو فیرمینو (۳۲) و مارتین اشکرتل (۸۲) گلزنی کردند. تنها گل تیم منچستر سیتی را سرخیو آگوئرو (۴۴) به ثمر رساند.
با این نتیجه تیم لیورپول ۲۰ امتیازی شد و در رده نهم جدول قرار گرفت اما منچستر سیتی با ۲۶ امتیاز در مکان سوم ایستاد و نتوانست به صدر جدول بازگردد.
یک فنجان چای بی موقع
رد پای یک انقلاب
اعترافات امیرحسین فطانت
انتشارات مهراندیش
چاپ اول: ۱۳۹۳ – تهران
همان گونه که درعنوان کتاب آمده است، این دفتر اعترافات نویسندۀ مآمور ساواک، در لباس دوست، برای برائت خود از اتهام ننگین لودادن گروه خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان است. اما روایت دل سوزیها و ناهنجاریهایِ اخلاقیِ نویسنده، – باتوجه به اظهارات خودش که درآینده به آنها اشاره خواهم کرد – درتبیین دلایل بقدری ناباورانه است که دردها و آوارگی های راوی با همۀ آرایش های کلامی، نه تنها تآثیر چندانی دراصل موضوع نمی کند، حتا درنگاهِ محدود خواننده ها نیزاثری نمی گذارد. ساده انگاریست که بتوان با این روایت ها داوری وجدان عمومی را دگرگون کردن. بازآفرینی حوادثِ گذشته و گشودنِ دگربارۀ خاطره های زخمی به کنار از انتقال تجربه ها به امروزیان؛ گوشه هایی از بحرانِ تفکر اجتماعی و اندوه بازماندگان وهم اندیشانِ قربانیان را توضیح می دهد. پیشاپیش این نکته را باید گفت که علاقمندی و اظهار دوستی هرگز اجازه نمی دهد که با بهانه های توجیهی دوست را در دام انداخت، آن هم دام سازمان یافتۀ دستگاهِ مخوفی که به سلول تاریک و چوبۀ دارمی انجامد. کاری که نویسنده مرتکب شده است. دامگهِ شکنجه با کارنامۀ شدید و بیرحمانۀ امنیتی که اسم ش لرزه بر اندام ها می انداخت. چه کسی درآن زمانۀ بحران از نقش ستمگرانۀ ساواک بی خبر بوده آن هم دانشجوی۲۳ساله ای آگاه اهل کتاب و قلم درشهری چون شیراز. همو در تهران زمانی که سال آخر متوسطه را در دبیرستان فرگام می گذرانده درباره خود می گوید : « . . . تا آن موقع همه کتاب هائی را که گفته بودند ممنوع است خوانده بودم ومی توانستم از جبهۀ ملی و نهضت آزادی وپان ایرانیسم و ۲۸ مرداد و مصدق و انقلاب الجزایر و پیروزی خلق ویتنام حرف بزنم . بنگرید به برگ بیستم همین کتاب .
پدر بعد از پنج ماه زندانی شدن او از شیراز به تهران رفته برای ملاقاتش. به زندان قصر می رود. در دیدار از اتهام او می پرسد. پاسخ می شنود : «می خواستیم هواپیما بدزدیم» پدر «چشم هایش از تعجب گرد شد . پرسید چند می خواستی بفروشی؟ به کی می خواستی بفروشی؟». جالب است که ازپیش آگاه بوده می دانسته که : «داستان طرح هواپیما ربائی داستانی بود که ازهمان ابتدا همه چیزش طراحی ساواک بود برای جوان هائی که بالقوه ممکن بود یک روزی به نوعی خطرناک بشوند».
نویسنده بارها از دوستی ساده خود با کرامت یاد می کند. جائی هم با این تآیید : « رابطه من و کرامت اصلا رابطه سیاسی نبود. هیچ وقت نبود وهیچوقت نمی توانست باشد و هیچ دلیلی وجود نداشت تا باهم به جز دوستی ارتباطی داشته باشیم». با این پیش زمینه های خط کشی شده وقتی کرامت ازاو می پرسد « یک کاری هست. هسی؟» وموضوع را با او درمیان می گذارد « قراره درجشنواره سینمای کودک که حدود دوماه دیگه برگزار میشه به یک نفر جایزه بدن. فرح و ولیعهد هم هستند و قراره دراین مراسم ولیعهد را برای آزادی زندانیان سیاسی گروگان بگیرن همه چیز آماده و حساب شده است وبه هیچ چیز احتیاجی نیست مکر اسلحه. میتونی؟» با اعتماد کامل ازناممکن بودن اجرای برنامه و اطمینان ازاین که طراح برنامه ساواک است، اشاره ای دارد به قول خودش به ساده اندیشی کرامت و تجربه های خودش : «ازکرامت نباید بیش ازاین انتظارمی داشتم. تجربه گذشته او درمسائل سیاسی به اندازه من نبود و با شرائط اوهر دعوتی را به همکاری قبول می کرد».
در نگاه نویسنده، اکثر روشنفکرها ساده دل و نا آگاه ازمسائل پشت پرده هستند وبیگانه با زبان سیاسی. شاید بخشی ازسخن ش درست باشد اما نه درکلیت. بعنوان یک نظریه می پذیری و پای سخنانش می نشینی. گفته هایش را گوش می دهی. مکث می کنی و چکیدۀ سخنانش را می شکافی، در مییابی که این آموزه های بیمایه را به کلِ رفتار و تلاش های روشنفکری تعمیم دادن ونادیده گرفتن ارزش ها و نفیِ فضائل آن ها بهانۀ عوامانه ایست برای تاخت زدن فرهنگ بنیادی روشنگری با ادبیات واخلاق دامگستران وهم اندیشانشان. می پرسم : مبارزه و جدال نوگرائی، با سانسوروسرکوب و بیداری جوامع بردوش چه کسانی ست و کدامین طبقۀ اجتماعی برعهده گرفت تا پرده های اوهام دریده شود؟ وقتی هم دریده شد جهان رنگ دیگروتازه ای به خود گرفت. انسان، به عنوان آفرینندۀ اندیشه و رفاه بشریت، جایگاه خود را پیدا کرد؛ و باعلم وفنون و دانش بشری، کره خاکی را در یک دهکدۀ کوچک به نمایش گذاشت. در بسترچنین دگرگونی هاست که مکثی کوتاه در این گفتۀ ایشان پریشان فکری هایِ زمانۀ بحران زا را عریان می کند:
«بیش از هرچیز ازسادگی و شیفتگی کرامت و بیهوده گرفته شدن آن همه گفتگوهای ما بین خودمان عصبانی بودم. آن همه گفته های من ازتجربیات زندان ازساعت ها گفتگو درباره مبارزه و جریانات روشنفکری». این عصبانیت را انگیزۀ همکاری با ساواک دانسته درباره اش توضیح می دهد. حال آنکه اگردرست گفته باشد، به دست خود درلجنزاری فرورفته که ازندامت و آسیب های ویرانگرگرفتار پریشان فکری ها و تکرار«مهم بود و مهم نبود» خود را لو می دهد : «کرامت دستگیر می شد که بالاخره دستگیر می شد. چه می گفتم وچه نمی گفتم. این طرح از همان اول شکست خورده بود و کرامت؟ حد اقل ده پانزده سال. با دیگران کار زیادی نداشتند. . . . دلم برای کرامت می سوخت. بی رغبت نبودم که شش ماهی، یک سالی باز به زندان می رفت تا از بیهودگی روزمرگی خلاص می شد . . . برایم مهم نبود که با زندانی شدن کوتاه مدتش پی خواهند برد که ازطرف من لو رفته است و برایم مهم نبودکه همه خواهند فهمید من اورا لو داده ام وحتی برایم مهم نبود که خائن نامیده شوم و هرچیز دیگری که اتفاق می افتاد. نه اینکه برایم مهم نباشد، واهمه ای نداشتم. برایم این مهم بود که کرامت یک بار دیگر فرصت خواهد یافت تا حرف های مرا مرور کند. . . . اما مصیبت این جا بود که هیچ ضمانتی وجود نداشت که او را به مدت کوتاه محکوم کنند . . . با سابقۀ سیاسی وشرکت در طرحی چنین بزرگ».
درروایتی که با آرمان دربارۀ دستگیری کرامت قرار ومدارمی گذارند عریانتر ظاهر می شود. درچند چهره رخ می نمایاند. نویسنده درتوافق با آرمان می نویسد : «چنین شد که من در دستگیری گروه کمک کنم وحد اکثر محکومیت کرامت و علیرفم داشتن سابقه بین شش ماه تا دوسال باشد. چیزی که من فکر می کردم لازم بود و دراصل فرصتی تا ازاستیصالی که به آن مبتلا شده بود نجات پیدا کند. برای من سرنوشت دیگرانی که دراین ماجرا دست داشتند اصلا مهم نبود حداکثر کتکی خواهند خورد و چند ماهی زندان خواهند بود وبعد پخته خواهند شد و بهتر ازاین بود که بالاخره دیر یا زود خودشان را به کشتن دهند» .
یاد ادبیات حمزه فراهتی افتادم. با روایت های کتابش دربارۀ زنده یاد صمد بهرنگی که نویسنده، آثار ندامت وجدانش را دردلسوزی وپند و اندرزهای تحقیرآمیزآشکارکرده وبا کم بها دادن به ارزش فکر و منزلت صمد بین مردم، عقده های مسخ گونۀ خود را بیرون ریخته است. دربستر روایت ها بدتر و بیشتر خود را آلوده به ظن و بدگمانی کرده است. تآسف بارهم اندیشی اخلاق وزبان ادبیات این دو. بگذریم.
شگفتاور این که وقتی درکافه قناری با پرویزثابتی ملاقات می کند. پس ازقول وقرارها ثابتی سویچ اتومبیل پیکان را که درآن نزدیکی ها پارک شده به او می دهد، و او پیشاپیش می داند که صندوق عقب آن مملو با اسلحه هایی است که معمولا مدرک جرم مجرمین باید باشد ودادگاه پسند، به او می گوید: «وقتی بیرون می روی به مردی که کنار پنجره نشسته است نگاه کن و ببین اورا می شناسی یا نه؟ و ادامه داد، کمی مشکوک به نظر می رسد. بدون اینکه سرم را برگردانم گفتم: اگر پولی به دربان دادم یعنی او را می شناسم و بلند شدم». اینجاست که هوشیاری اعجاب انگیز و حیرت آوراین جوان۲۳ ساله دانشجوخواننده را به شک می اندازد: «داشتم می رفتم که ثابتی آن اشتباه بزرگ حرفه ای خود را با راندن این جمله بر زبان مرتکب شد که گفت: « اگرصدای تیراندازی بلندشد تو فرار کن نایست». این که نه تیراندازی می شود و نه او فرار می کند درسکوت می گذرد. حتا ماشین را درآنجا که ثابتی سفارش کرده پارک نمی کند و درخیابانی نزدیک همان محل می گذارد وبه سینمای چهارراه پهلوی تخت جمشید می رسد. روی صندلی سینمای خلوت می نشیند. درهول وهراس است که کشته خواهد شد. زیرچشمی دنبال قاتل خود می گردد: «هنوز منتظر بودم که کسی وارد سالن شود و کارم را تمام کند» باورکردنش مشکل است و به قول معروف خالی بندی و رنگ کردن خواننده! معمولا کسانی که در مظان تهمت باشند درچنین مواردی جاهای شلوق و محل های پرازدحام را انتخاب می کنند که راه گریزازخطرزیاد است. اینکه نویسنده با پای خود سالن خالی سینما را انتخاب کرده وکارقاتل را راحت می کند، پنداری درهمکاری با قاتل یا قاتلان خود تعهداتی دارد! سخنان بیمایه ای که با عقل سالم جور نیست.
از منظردید نویسنده و تحلیل ش «چرا مرا تنها برای پارک ماشین ازشیرازبه تهران کشیده بودند؟ این کسی که کنارپنجره نشسته بود چه کسی بود؟ چرا مرا نگاه می کرد؟ . . . . . . ناگهان متوجه این بازی پیچیده شدم. همه این صحنه سازی ها برای قتل من حین فرار بود . . . ». ازاین که می خواستند او را بکشند و نمی کشند لحظه ای آرام نیست. و دلیلی پیدا نمی کند : «این من بودم که ازهمان لحظه اول جریان خیال پروردۀ گروگانگیری را اطلاع داده بودم» این فکرها بارها تکرار شده است. ولی دراین روایت آنچه اهمیت دارد و برجسته شده پختگی فکراین جوان ۲۳ ساله است که اشتباه بزرگ ثابتی را که چهل سال پیش مرتکب شده، همان موقع فهمیده و درک کرده. با این امید که انشاءالله هیچگونه ارتباطی با زمانۀ تدوین کتاب ندارد!
نویسنده، پس از دستگیری گروه واعدام گلسرخی و کرامت، دردیداری با آرمان که به او قول داده بود کرامت فقط به زندان چندساله محکوم وسپس آزاد می شود، می گوید تو به من قول داده بودی با گفتن : «فقط گفت : متاسفم من خیلی سعی کردم قول داده بودم اما تهران این طور تصمیم گرفته بود» و این پرسش پیش می آید: نویسنده که جابجا از ساختگی بودن این پرونده سخن گفته وثابتی را کارگردان اصلی این نمایشنامه خودساخته وبی محتوا معرفی می کند، به روشنفکران می تازد وساده اندیش شان خطاب می کند، وتنها مرد میدان یعنی ثابتی که برای ارعاب دربار وتوجه شاه وملکه به خود «ثابتی»، این کاروان مرگ را راه انداخته است؛ چگونه قول یک ساواکی توطئه گرراباور کرده دوست و آشنای خود را پای چوبۀ دارفرستاده است؟!
چندی پس ازاعدام گلسرخی و کرامت، بانگاهی به گذشته از دستگیری واعدام های مخالفین می گوید. یادی هم از «اعدام دوشاعرپیشه بی گناه؟ که اصلا کاری نکرده بودند. چیزی دراین داستان برای من سخت غیرقابل فهم بود» باز ذهنش متوجه به مرگ و کشته شدن خود به دست ساواک می شود. شبح مرگ، البته دراندیشۀ خودساختۀ نویسنده همه جا دنبال اوست.
سایۀ هولناک همکاری با ساواک، درقتل آن دوشاعر پیشه «خسرو گلسرخی وکرامت دانشیان» زیر پوستِ لودهنده لانه کرده است. آبشخورپریشان گوئی ها وسرهم کردن روایت های بیمایه وبیپایه از ندامت آن غفلت هاست.
با دختری به نام زیبا در دانشگاه آشنا می شود. کارشان به ازدواج می کشد. ماندانا خواهر زیبا همان دخترجوانیست که «مسلح وبا اقتدار ایستاده بریک نفربر ارتشی که دریک دست تفنگ دارد و انگشت های دست دیگررا به علامت پیروزی بالابرده است» عکس اش زینت بخش درودیوارشهر و تیتراول روزنامه ها بود. درمراسم سالروز اعدام گلسرخی و دانشیان دردانشگاه شیراز، نام لو دهندۀ آن گروه اعلام وحکم جزای او از سوی انقلابیون صادرمی شود: «بهترین دوستان من قسم خورده اند که مرا مثل فاحشه ها بزک خواهند کرد. دراسنادی که ازحمله به ساختمان ساواک شیراز بدست آمده بود همکاری من در دستگیری گروه دانشیان و گلسرخی مسجل شده بود و دردانشگاه تهران و درمقر ستاد فدائیان غیابا دردادگاه خلق محکوم به مرگ شده ام».
شروع آوارگی نویسنده درتلاش معاش با دوره گردی و جدائی از زیبا، برگ هایی ازاین دفتررا در بر گرفته است. سفربه پاکستان، تهیه پاسپورت قلابی با نام محمد امیربخش پاکستانی، رفتن به افغانستان و شوروی وترکیه تا سوریه وگرفتاریهای پاسپورت پاکستانی، گدائی برای رفع گرسنگی ازمسافران اتوبوس ایرانی، وبرگشت به ایران وزندانی شدن درزندان ماکو ازخواندنی ترین بخش های این کتاب سرگرم کننده است. بعد ازدیداربا زیبا دربابلسر، تصمیم می گیرد خودش را درتهران به دادگاه معرفی کند. داوطلبانه به زندان اوین می رود. درملاقات با کچوئی خاطرات زندان و ملاقات با محکومان روایت های خواندنی دارد. از تیمسار باتمانقلیچ، سید جواد ذبیحی، دکترشمس سناتور و . . . یک قاچاقچی وپسرک دزد ومآمورساواک به نام محمد صدفی زاده «همان مآمورساواک بود که در ماجرای هواپیما ربائی قرار بود رهبرعملیات ما باشد». پس از مدت کوتاهی درسال۵۹ از زندان آزاد می شود. با شروع جنگ ایران و عراق درجنوب ایران شاهد بمباران ها ویرانی و کشتار وسرگردانی مردم آبادان و خرمشهر و کشته شدن سربازان و مدافعان جانباز به علت کمبود ابزار آلات و مهمات جنگی و نرسیدن کمک های لجستیکی شهرها و جبهه ها در آن حوالی می گذراند. درتهران، پائین ترازمیدان فردوسی سراغ خانه ای می رود که شنیده است خانۀ استاد دانشگاه است به قصد دزدی پول که پیرمرد و پیرزنی بیماردران خانه زندگی می کردند. با تهدید وهفت تیر کشی، زن که سرنمازبوده می گوید آن گردنبند را بردار برو ما پولی نداریم وگردنبند طلا را برمی دارد و خانه را ترک می کند. درپاریس با دختری پاتریسیا نام که اهل کلمبیاست آشنا می شود. شغل این خانم دزدی ازمغازه هاست. برای تآمین هزینه مسافرت با او« مقداری چک های مسافرتی می خریدم بعدا گزارش پلیس تهیه می کردم که چک ها را سرقت کرده اند. بانک مجددا به من چک های قبلی را می داد و من بیست و چهارساعت وقت داشتم که چک های قبلی را که ادعا کرده بودم سرقت شده اند نقد کنم . . .». در بد ترین شرایط بی پولی و فلاکت به سراغ آزاده شفیق می رود به بهانۀ فعالیت سیاسی، ولی موفق نمی شود او را تیغ بزند. خانم شفیق خیلی صریح می گوید :«من بودجه ای برای کمک به شما ندارم». در شهرپاریس کنارهتل خیلی معروف کیف مردی را قاپیده فرار می کند. رهگذران اورا گرفته تحویل پلیس می دهند. دردادگاه می گوید من یک ایرانی تحصیل کرده هستم علاقمند بودم تا درمورد سیستم حقوقی وجزائی وضعیت زندان های فرانسه تحقیق کنم . . .» دادگاه اورا تبرئه می کند وآزاد می شود. قاضی می گوید: «نمی توان زندان های فرانسه را ازداخل کتاب ها شناخت».
روح ماجرا جویانۀ نویسنده پای اورا به ساواک کشانده وازاو یک ساواکی پخمه ساخته است. اما، دربارۀ تضاد اندیشه، عمل و گفتار این دفتریکی دوتا نیست که چشم فرو بست وازکنارش گذشت. به احتمال زیاد آبشخورش از ندامت وجدان است که درذهنیت اولانه کرده است. تناقضات وآشفته گوییها را باید زیرذره بین نقد تشریح کرد تا سیمای واقعی این بازیگر چند لایه را شناخت. هستند کسانی در این جهان پهناور با شخصیت های رنگارنگ درطیف های گوناگون؛ ونویسندۀ این کتاب هم یکی ازآنها ست که در رنگ های دلخواه افکارخود را می آراید و دراختیار ساده دلان می گذارد.
وجدان قلم و اندیشۀ سالم انسان ها پاک ترین داور این گونه ادبیات است.
پیروزی با ارزش ایران مقابل ژاپن در رقابت های انتخابی هندبال المپیک
در ادامه این مسابقات در دوحه قطر، چهارشنبه تیم ملی هندبال ایران در سومین دیدار خود به مصاف ژاپن رفت که دریک بازی پایاپای و نفسگیر این تیم را ۳۱-۲۷ مغلوب کرد و به سومین برد پیاپی خود دراین دوره دست یافت.
هندبالیست های ملی پوش ایرانی پیش از این از سد عمان و ازبکستان نیز گذشته بودند.
تیم ایران در چهارمین دیدار خود جمعه، ۲۹ آبان به مصاف قطر، میزبان این مسابقات می رود.
تیم قهرمان در این رقابتها به صورت مستقیم راهی المپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو برزیل خواهد شد و تیمهای دوم و سوم باید در مسابقات بین قارهای با تیمهاى دوم و سوم قارههاى اروپا، آفریقا و آمریکا روبهرو شوند.
سلیمی جراحی شد و به المپیک خواهد رسید.
جراح بهداد سلیمی پس از انجام عمل جراحی بر روی زانوی وی این عمل را موفقیتآمیز عنوان کرد و گفت: بهداد سلیمی بعد از انجام کار فیزیوتراپی و ریکاوری مشکلی برای حضور در المپیک. ۲۰۱۶ ریو نخواهد داشت
دکتر سهراب کیهانی دراین خصوص به ایسنا گفت:این عمل که برای بازسازی رباط صلیبی قدامی بهداد سلیمی بود، امروز با موفقیت انجام شد و در حال حاضر هیچ مشکلی برای وی وجود ندارد.
وی در رابطه با حضور دوباره بهداد سلیمی در تمرینها و رقابتها افزود: از امروز کار فیزیوتراپی سلیمی آغاز خواهد شد و پس از ریکاوری به زودی قادر خواهد بود به تمرینهای خود ادامه دهد.
کیهانی در پایان گفت: من به جامعه ورزش این نوید را میدهم که عمل وی با موفقیت و به خوبی انجام شده و پس از گذراندن دوره ریکاوری، وی شرایط خوبی برای حضور در المپیک ۲۰۱۶ ریو خواهد داشت.
مبلغ قرارداد خاکپور مشخص شد، ۴۰۰ میلیون یکساله + ۲۰۰ میلیون پاداش صعود به المپیک
خبرگزاری ایسنا در خبری اختصاصی نوشت:مبلغ قرارداد محمد خاکپور پس از کش و قوسهای فراوان، از سوی فدراسیون فوتبال به عنوان نهاد متولی این موضوع به تصویب رسیده است تا این قرارداد در نهایت توسط سرمربی تیم ملی فوتبال المپیک ایران نیز امضاء و در نهایت اجرایی شود.
بر اساس این قرارداد قرار است محمد خاکپور برای یک سال قرارداد خود ۴۰۰ میلیون تومان دریافت کند.
همچنین در صورت صعود تیم المپیک به رقابتهای المپیک ۲۰۱۶ ریو، خاکپور ۲۰۰ میلیون تومان نیز پاداش دریافت خواهد کرد.
عابدینی:کی روش برود عزا نمی گیریم.
امیر عابدینی خصوص صحبتهای سرمربی تیم ملی ایران بعد از دیدار با گوام گفت: در ابتدا باید بگویم که کیروش واقعا یک مربی حرفهای و کاربلد است. او رفتارهای حرفهایاش را به رخ حریف میکشد و ضریب هوشی بسیار بالایی دارد. او در هر زمانی بهخوبی میداند چه واکنشهایی را از خودش نشان دهد. با تمامی این تفاسیر باید بگویم که جای آن مصاحبه در تهران بود نه گوام.
مدیرعامل پیشین باشگاه پرسپولیس ادامه داد: کیروش باید آن حرفها را در فرودگاه تهران میزد نه در کنفرانس مطبوعاتی در گوام. او میتوانست بعد از بازگشت به تهران، در فرودگاه درمورد مشکلاتی که وجود دارد حرفهایش را به خبرنگاران بزند. مطمئنا حرفهایی که کیروش در گوام زد میتواند بار روانی روی دوش شاگردانش بگذارد که البته این مربی را خیلی دوست دارند.
مدیرعامل پیشین باشگاه پرسپولیس در پاسخ به این سؤال که آیا تیم ملی بابت جدایی این مربی ضرر نخواهد کرد، گفت: اگر مشکلات برطرف شد، همه چیز خوب پیش خواهد رفت، ولی اگر درنهایت کار به جایی رسید که کیروش قصد جدایی از تیم ملی را داشت نباید عزا بگیریم. در این شرایط بلافاصله باید سرمربی جدیدی را انتخاب کنیم. من معتقدم تیم ملی با اقتدار بازی میکند، ولی اگر این مربی جدا شد ما به هیچ عنوان عزا نخواهیم گرفت و نباید عزا بگیریم.
اعتراض بلاتر و پلاتینی برای لغو محرومیت شان به جایی نرسید.
اعتراض رؤسای فدراسیون جهانی فوتبال و اتحادیه فوتبال اروپا به محرومیت ۹۰ روزهشان از انجام هرگونه فعالیتهای مرتبط با فوتبال فایدهای به حال آنها نداشت.
تسنیم دراین باره نوشت:کمیته استیناف فیفا به ریاست لری موسندن، اعتراضهای سپ بلاتر و میشل پلاتینی به محرومیت ۹۰ روزه آنها از انجام فعالیتهای مرتبط با فوتبال را رد کرد.
کمیته مستقل اخلاق فیفا در تاریخهای هفتم و بیستم اکتبر (۱۵ و ۲۸ مهر) به ترتیب سپ بلاتر و میشل پلاتینی را برای مشخص شدن اتهاماتی که به آنها در خصوص فساد اداری در فدراسیون جهانی فوتبال نسبت داده میشود، ۹۰ روز محرومیت از هرگونه فعالیتهای مرتبط با فوتبال درنظر گرفت که برای آنها عواقب سنگینی در پی داشت به خصوص برای پلاتینی که فرصت شرکت در انتخابات ریاست فیفا در سال ۲۰۱۶ را از دست داد.
طبق اعلام سایت فیفا، احکام کمیته استیناف فیفا در پاسخ به اعتراضات بلاتر و پلاتینی، چهارشنبه به آنها ابلاغ شده است و این دو در صورت تمایل میتوانند نسبت به این حکم به دادگاه داوری در ورزش نیز اعتراض کنند.
جانشین کواچ مشخص شد، لوزانو هدایت تیم ملی والیبال را برعهده گرفت.
فدراسیون والیبال ایران اعلام کرد، درپی مذاکرات مستمر مسئولان فدراسیون با خاویر رائول لوزانو آرژانتینی و آناستازی ایتالیایی سرانجام این فدراسیون با خاویر لوزانو به توافق رسید و به این ترتیب این مربی هدایت تیم ملی ایران را در مرحله مقدماتی المپیک ۲۰۱۶ ریو برزیل برعهده گرفت.
برهمین اساس، خوان سیچلومربی آرژانتینی و اسبق ایران نیز به عنوان مربی در تیم ملی رائول لوزانو همکاری خواهد داشت.
پیروزی تیم ملی هندبال ایران مقابل ازبکستان در مرحله مقدماتی المپیک ۲۰۱۶
در ادامه مرحله انتخابی هندبال بازی های المپیک ۲۰۱۶ ریودوژانیرو برزیل در دوحه قطر دوشنبه تیم ملی ایران مقابل ازبکستان به پیروزی ۳۳-۱۸ رسید و صاحب دومین برد پیاپی خود در این مسابقات شد.
ملیپوشان هندبال ایران که با هدایت عرفان اسماعیلاگیچ بوسنیایی دراین رقابتها شرکت کرده در بازی نخست خود نیز مقابل عمان به برتری رسیده بود.
تیم ملی هندبال ایران که با تیمهای عمان، قطر، عربستان، ژاپن و ازبکستان همگروه است، در سومین بازی خود در این رقابتها چهارشنبه برابر ژاپن قرار میگیرد.
رقابتهای هندبال انتخابی المپیک ۲۰۱۶ برزیل در قاره آسیا در دو گروه در کشور قطر در جریان است که تیم قهرمان این مسابقات بصورت مستقیم به المپیک صعود میکند و تیمهای دوم و سوم با تیمهای دوم و سوم قارههای دیگر، برای رسیدن به المپیک رقابت خواهند کرد.
از سوی اتحادیه جهانی کوراش آرش میراسماعیلی به مدت پنج سال از حضور در میادین ورزشی این رشته محروم شد.
خبرگزاری تسنیم در این باره نوشت:پس از اتفاقات رخ داده در جریان مسابقات کوراش قهرمانی جهان که چندی پیش در خرمآباد برگزار شد، کمیته انضباطی اتحادیه جهانی کوراش آرش میراسماعیلی، نایب رئیس فدراسیون جودو ایران را ۵ سال محروم کرد.
کمیته انضباطی اتحادیه جهانی کوراش با انتشار بیانیهای اتهامات وارده به آرش میراسماعیلی، سرمربی تیم ملی کوراش و رئیس کمیته برگزاری رقابتهای کوراش قهرمانی جهان به خاطر اتفاقات جنجالی که در این رقابتها در خرم آباد رخ داد، را اعلام کرد.
کاشانی:برانکو می داند چه بازیکنی بماند یا برود.
جعفر کاشانی رئیس هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس درباره اینکه آیا درباره نقل و انتقالات نیم فصل درجلسه هیئت مدیره صحبت شد و چه برنامهای وجود دارد؟ خاطرنشان کرد: در این ارتباط صحبتهایی داشتیم و هر کس به فراخور حال نظراتی دارد. هیأت مدیره قائل به این مساله است که نیازهای تیم را پیگیری و رفع کند. این بحث وجود دارد که به چند مهره نیاز داریم و در نهایت در این ارتباط نظر سرمربی تیم به عنوان متولی اول مسائل فنی لحاظ میشود. هیأت مدیره قرار نیست وارد چنین مسائلی شود و مسائل در قالب کمیته دنبال خواهد شد.
وی افزود:ما در پرسپولیس به عنوان تیمی بزرگ به بازیکنان بزرگ نیاز داریم که در شرایط سخت گرهگشای کار باشند و سایر نفرات را هدایت کنند. گاهی شما بازیکنان بزرگ را میآورید و گاهی هم گذر زمان باعث میشود بازیکن طی سالها با فرهنگ تیم و باشگاه، بزرگ شوند. ما در پرسپولیس چنین نفراتی داریم و هر قدر بازیکنان بزرگتر ما بیشتر شوند، به آنچه میخواهیم نزدیکتر میشویم. تا اینجا هم صبری که صورت گرفت توسط تیم خوب جواب داده شد. برای نقل و انتقالات هم به طور قطع برانکو بهتر از هر کسی ضعف و قوت تیم را میداند و برای رفع ضعفها نفرات مورد نظر را انتخاب میکند.
فرانسه میزبان یورو ۲۰۱۶ باقی ماند.
اتحادیه فوتبال اروپا – یوفا اعلام کرد تغییری در میزبان مسابقات یورو ۲۰۱۶ ایجاد نخواهد شد.
پس از اتفاقات رخ داده در شب بازی فرانسه – آلمان در پاریس که منجر به کشته شدن بیش از ۱۳۰ نفر و گروگان گیری عده ای شد، شایعاتی در مورد احتمال گرفته شدن میزبانی یورو از فرانسه شنیده می شد.
با این حال اتحادیه فوتبال اروپا، طی بیانیه ای اعلام کرده است، قرار به تغییر میزبان نیست، و فرانسه میزبانی مسابقات را در سال آینده برعهده خواهد داشت.
یورو ۲۰۱۶ تابستان آینده با حضور ۲۴ تیم در فرانسه برگزار می شود.
نبردهای عظیم، جنگهای داخلی و پیکارهای قبیلهای، یکی از قدرتمندترین پسزمینههای داستانهای عاشقانهاند. درهم آمیختن جنگ و عشق در ادبیات در حقیقت رویارو کردن دو هماورد دیرین است. دو رقیب ابدی که به تعبیر فرویدی همان تقابل «اروس» و «تاناتوس» یا کشمکش زندگی و مرگ است. فروید این دو واژهی اسطورهای را بر گزیدهاست تا صحنهی کشمکش روان آدمی را تصویر کند، نبردی که یک سویش اروس، بهعنوان نمادی از شور آدمی برای عشقورزی، شفقت، تدوام نسل و صیانت نفس ایستادهاست و در سمت دیگرش تاتانوس ربالنوع ویرانی، دشمنی، تجاوز و مرگ. با این اوصاف داستانهای با محوریت «عشق و جنگ» تابلوییست از رزم تنبهتن وخونین این دو حریف آشتیناپذیر. حدیث دست و پا زدن آدمیست در هنگامههای بلوا و غوغا، آنجا که میان آتش و خون، تنها عشق فریادرس آدمیست.
Ernest Hemingway
«ارنست همینگوی» یکی از تصویرگران زبردست این رزمگاه است. او به سبب حضورش در جنگهای پیاپی، پوچی این پدیدهی شوم را از نزدیک لمس کردهبود و نظارهگر لگدمال شدن آرمان جوانان همنسلش بود، راوی این سرخوردگیها شد و برای تقدیس زندگی، از داستانهای عاشقانهای گفت که در تقابل با جنگ و نیستی سر بر میکشیدند. او با به تصویر کشیدن جلوههای گوناگون مرگ، اعجاز عشق را والاترین موهبت هستی برشمرد. رمان «وداع با اسلحه» او که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد، براساس عشق آتشین خود او بود به پرستارش «اگنس فون کوروسکی»، زمانی که در جریان مجروح شدنش در جنگ جهانی اول، در بیمارستانی در ایتالیا بستری بود. همینگوی در این اثر قصهگوی شور و شیدایی «فردریک هنری» ستوان عاشقپیشهی آمریکایی به یک پرستار زیبای انگلیسی به نام «کاترین برکلی» شدهاست. او شکفتن این مهر و عشق را در برابر جلوهگر شدن هراس و نفرت زاییده از دل جنگ قرار دادهاست و در نهایت حقیقت جنگ را پیش چشم خواننده هویدا میکند، جنگی که نتیجهاش جز پوچی و نابودی امیدها و آرزوها نیست:
« و اکنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی که پر افتخار بودند؛ افتخاری نداشتند و قربانیان مانند انبارهای خواربار شیکاگو بودند که با موجودی گوشت کاری نمی کردند جز این که دفن اش کنند . کلمه های بسیاری بود که آدم دیگر طاقت شنیدن شان را نداشت و سرانجام فقط اسم مکان ها آبرویی داشتند. کلمه ها مجرد مانند افتخار و شرف و شهامت یا پوچ در کنار نام های دهکده ها ، شماره ی جاده ها ، شماره ی فوج ها ، وتاریخ ها ، ننگین می نمود» (ترجمه – نجف دریابندری)
«زنگها برای که به صدا در میآیند؟» عنوان اثر دیگری از این نویسندهی آمریکاییست که بر اساس تجربیات نویسنده از جنگهای داخلی اسپانیا نوشته شدهاست، همینگوی در این جنگ همنوا با آزادیخواهان بود و بهعنوان خبرنگار از نزدیک شاهد رخدادهای این سرزمین بود، داستان او برشی چهار روز و سه شبه است از این نزاع داخلی. زمانی که گروهی از پارتیزانها به سرکردگی «رابرت جوردن» قصد دارند در ماموریتی انتحاری از جانشان برای انقلاب مایه بگذارند. این اندیشههای انقلابی اما در مواجهه با جادوی عشق متزلزل میشوند، آنقدر که جوردن هنگام مواجهه با مرگ، زیبایی زندگی را در مییابد، حیاتی که با عشق او به «ماریا» و بهانههای سادهی زیستن، شیرین و خواستنی مینماید.
«هیچگاه به فکر او نرسیده بود که جایی که جنگی در پیش است، زنی هم در میان باشد. اصلا فکر نمیکرد که اگر در میان جنگی زنی هم وجود داشتهباشد با این سینهی کوچک، گرد و محکم شخصی را به خود فشار دهد. ولی این موضوع واقعیت داشت. رابرت جوردان فکر میکرد: «چقدر خوب است؟ چقدر خوب است. اصلا فکر نمیکردم.» و دوباره او را محکم و چسبان به سینهی خود فشرد ولی به او نگاه نمیکرد.» (ترجمه – رحیم نامور)
اما نمیتوان از عشق و جنگ گفت و «جنگ و صلح» تولستوی را از قلم انداخت. کتابی که به گفتهی رومن رولان «ایلیاد امروزین» است و درست همانند «ایلیاد» و «اودیسه» هومر حماسه و غزل را در هم تنیدهاست. این رمان تصویرگر فرهنگ و آداب و رسوم روسیهی قرن نوزدهم و نمایانگر صحنهی نبرد عظیمیست که در تاریخ این سرزمین ریشه دارد؛ داستانی آمیخته به زندگی روزمره انسانها و حدیث عشق و گسستنهای بسیار در بستری تاریخی؛ آن هم در هنگامهی پیکار میهنی ۱۸۱۲ و روزگار دشوار دفاع در برابر ارتش فرانسه و سردار بلند آوازهاش، ناپلئون بناپارت.
تولستوی در این داستان جامع، علاوه بر شرح دلاوریهای پهلوانان و قهرمانان جنگ، با نگرشی ژرف، حدیث هجر و وصل عشق را هم بازگو کردهاست. این داستان، قریب به ۶۰۰ کاراکتر طرحریزی شدهاند و در این میان قصهی دلدادگان بسیاری روایت میشود، هر کدام با صفاتی یگانه و فرجامهایی متمایز.
نویسنده در در این وسعت پردامنه از باور و زیبایی و سرنوشت ، تصویری تمام و کمال از عشق ارائه میکند؛ پرترهای غنوده بر بستری از حماسه و تاریخ که طیف گستردهای ازعشاق را به فراخور طبقه و خصایلشان در خود جای داده است.
تولستوی در این کتاب یکی از اصیلترین و شیرینترین مخلوقات ادبیات را آفریدهاست: «ناتاشا راستف». . زیبارویی تشنه زندگی و عشقورزی و بیزار از انفعال، دورویی و دروغ. ناتاشا با احساسات بیدریغ و سراسر شورَش، علاوه بر خود، زندگی اطرافیانش را هم پر از شادابی و سرزندگی میکند. مثل این است که او نمادی است از چیرگی آدمی بر «جنگ» در مفهوم ذاتی کلمه و رسیدن به «صلح»ی پایدار. او تجلیگر عشق زنانه تمامعیاریست کهگاه معشوقهوار وگاه مادرانه و دیگرگاه حتی فرشتهخو جلوه میکند؛ زنی که در این سیر استعلایی، خودش را به سبب لغزش و ندانمکاری روزگار جوانی مجازات میکند؛ او که داغدار برادرش میشود و تیماردار نامزد از دسترفتهاش، زخمیان جنگ را تیمار میکند و سرانجام با مهر بیدریغش سرچشمه تجدید حیات و نوسازی میشود؛ زنی که بهرغم میل فراوانش به دوست داشته شدن، از عزت نفس و فخرش به زنانگی نمیکاهد: «از جلوی آینه که میگذشت نگاهی به آن میانداخت و حالت سیمایش میگفت: آها! این منم. و چه خوبم! خیلی خوب! به هیچ کس هم احتیاج ندارم.» (جنگ و صلح – ترجمه سروش حبیبی – صفحه ۵۹۶)
رومن گاری این نویسندهی بیپروا و سرکش فرانسوی، یکی از منتقدان جدی جنگ بود و این خوی ضد جنگ را در تمامی آثارش هویدا کرد. او به تمام سویههای جنگ نظر میانداخت و با طنز تلخ ویژهی خودش، این پدیدهی سیاه را نقد میکرد؛ زبان و نگاهی که در تقابل با خشونت جنگ پارادوکسی غریب میآفرید. رومن گاری در رمان «بادبادکها» که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، روایتگر زندگی «لودویک فلوری»، پسرک روستایی یتیمی شدهاست که در اوان جنگ جهانی دوم دلباختهی «لیلا» یک دختر لهستانی اشرافزاده میشود. عشقی که همراه با فراز و فرودهای جنگ پیش میرود و همراه زندگی سراسر ماجرای این دو جوان میشود. لودویگ که در جریان جنگ به نهضت فرانسه ملحق شدهاست ، سینهاش صحنهی کشمکش عظیمتریست، جبههی دوم لودویگ آنجاست که باید در برابر تمام پلشتیها و خشونتهای جنگ، عشقاش به لیلا و امید به وصال دوبارهی معشوق را بیدار نگه دارد. او در اوج سیاهی محکوم است به امیدوار بودن. امید به بازگشت عشق گمشدهاش همانطور که منتظر بازپس گرفتن فرانسهی اشغال شده حتی وقتی پرچم نازیها از پنجرهی بناهایش آویزان است.
از دیگر آثار اینچنینی که بر محور تلاقی و عشق بنا شدهباشند میتوان به کتابهای «بربادرفته» اثر مارگارت میچل، «کتابخوان» نوشتهی برنهارد شلینک، «کوهستان سرد» به قلم چارلز فریزر، «بیمار انگیسی» اثر مایکل اونداتج و«تاوان» نوشتهی ایان مکیوون اشاره کرد؛ آثاری که بیشتر به سبب اقتباس سینماییشان در یادها ماندهاند.