یادداشت اقتصادی هفته
این پروژه های نیمه تمام دولتی هم به درد بیدرمانی برای دولت تبدیل شده است . دراین سه دهه هردولت اسلامی که روی کار آمده از وزیر گرفته تا استاندار و فرماندار و وکلای مجلس به دلائل مختلف که سرآمد همه دلائل لفت ولیس ها و پورسانت بازیهاست انواع پروژه های ضروری وغیر ضروری را تهیه ومطرح کرده و اصرار در اجرای آن داشته اند. ولی ازمیان هزاران پروژه کمتر از ۲۰ در صد به ثمر رسیده است . در دوره احمدی نژاد که تاراج ملی بعنوان یک اصل در دولت پذیرفته شده بود، انگاری مسئولین مسابقه پروژه سازی گذارده بودند و زیر بغل هرمسئولی چندین پروژه مشاهده میشد.اکنون دولت روحانی که ظاهرا چنین مینماید که مسئولین اقتصادی اش توجه بیشتری به مشگلات اقتصادی دارند در مواجهه با هزاران پروژه نیمه کاره دولتی نمیدانند با این واقعیت تلخ و تقریبا لاینحل اقتصادی کشورچه کنند. از یکطرف کمبود بودجه دولت و تامین منابع مالی که در مواردی حتا انجام نشدنی است، ازطرف دیگر نیاز جامعه به انجام بسیاری از این پروژه ها دولت را در تنگنای بدی قرارداده است . افت شدید درآمدهای دولت مخفی کردنی نیست ، بنابراین سالها زمان میبرد تا امکان بهرهبرداری از یک پروژه فراهم شود، آنهم درصورتی که پروژه از رده خارج نشده باشد و هنوز قابلیت توجیح اقتصادی داشته باشند.
در حال حاضر بنا به گزارشهای معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاستجمهوری، از تنها ۲۹۰۶ طرح عمرانی نیمهتمام لیست برداری شده است که با فرض زمانبندی مناسب، و انجام صرفه جوییهای لازم به اجرا گذارده شود نیاز به یک بودجه ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی برای بهرهبرداریدارد. آنهم با این فرض که ساخت و تکمیل پروژه ها از هم امروز آغاز گردد. درحالیکه چنین فرضی نه به لحاظ برنامه ریزی عملی است ونه به لحاظ اجرایی . بنا براین حتا در صورت مصمم بودن دولت باز هم مدت زیادی زمان میبرد که ناچارا هزینه را تا دوبرابر یعنی بیش از ۴۰۰ هزارمیلیارد تومان افزایش خواهد داد.
شاید این تصمیم مسئولین اقتصادی دولت روحانی که از ابتدا اعلام کردند که فعلا با پروژه های نیمه تمام که به گفته جهانگیری معاون اول رییسجمهور “کاری سخت درروبروی دولت است ” ا نمیخواهند وقت دولت را تلف کنند تصمیم عاقلانه ای حد اقل در این مقطع زمانی باشد، ولی اینطور نیست که پس از این طرح وپروژه جدیدی تهیه نشود و بکلی متوقف گردد که چنین امری اصولا میسر نیست . بهرحال دولت هر روز با پروژه های جدیدی مواجه میشود که نمیتواند به بهانه کمبود منابع مالی آنها را نادیده گیرد ، بلکه باید فکر اساسی کند .
از قرار در دولت چنین تصمیم گرفته شده که اجرای بسیاری از پروژه ها بطور دربست به بخش خصوصی انتقال داده شود . براین اساس حرکتهایی هم شروع شده ، ازجمله اینکه در معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رییسجمهور نشست توجیهی نحوه واگذاری طرحها و پروژههای نیمهتمام دولتی به بخش خصوصی و تعاونی با حضور مقامات ارشد دولت و فعالان اقتصادی برگزارگردید که جهانگیری هم در آن شرکت داشت. در این جلسه با بیان اینکه اقتصاد ایران از ابتدا با چالش اساسی مواجه بود؛ گفت: “از جمله تبعات منفی وابستگی اقتصاد بودجه دولت به نفت این بود که ما در تمام دوران بعد از انقلاب با نوسان قیمت نفت مواجه بودیم. گاهی قیمت نفت بالا میرفت و همه خوشحال بودند که درآمدهای دولت افزایش یافته و پروژههای عمرانی بزرگی در کشور انجام میشود، اما گاهی قیمت نفت پایین میآمد و همه عزا میگرفتند که بودجه از کجا باید تامین شود و سرانجام طرحهای عمرانی به کجا میانجامد.”
وی افزود: به دلیل استفاده بیرویه از حساب ذخیره ارزی تصمیم گرفته شد که صندوق توسعه ملی ایجاد شود. البته این صندوق از کنترل دولت خارج شد و سه قوه در اداره و کنترل آن نقش دارند؛ هر چند بخش عمده برعهده قوه مجریه است و مقرر شده که اگر درآمد از سقفی بالاتر رفت، در سال اول ۲۰ درصد و در سالهای بعد سه درصد بیشتر از قبل امکان برداشت وجود داشته باشد.
جهانگیری با اشاره به درآمد ۱۰۰ میلیارد دلاری حاصل از فروش نفت در سال ۹۰، عنوان کرد: ۲۰ درصد این مقدار یعنی ۲۰ میلیارد دلار به حساب صندوق توسعه ملی واریز شد و کشور با ۸۰ میلیارد دلار اداره شد. در سال جاری نیز پیشبینی ما از درآمد نفت حدود ۶۰ میلیارد دلار است. البته این مساله طبیعی است؛ ما در آن دوران روزانه ۵/۲ میلیون بشکه نفت صادر میکردیم و هر بشکه نفت حدود ۱۰۰ دلار بود، اما امروز حدود یک میلیون بشکه نفت به همان قیمت صادر میکنیم که ۴۰ درصد کاهش نشان میدهد.
به گفته وی، ۳۱ درصد از این درآمد باید به حساب صندوق توسعه ملی واریز شود، بنابراین ما امسال باید با حدود ۲۵ میلیارد دلار کشور را اداره کنیم و طرحهای زیربنایی را به انجام برسانیم؛ در حالی که سه سال قبل این کار با حدود ۸۰ میلیارد دلار انجام میشد. طبیعی است در چنین شرایطی در کشور تورم، رکود، بیکاری و… پیش میآید. البته یک جهتگیری دولت این است که راهی در جهت کاهش اتکای درآمدهای دولت به نفت در پیش بگیرد. جهانگیری با اشاره به طرحهای نیمهتمام کشور، تصریح کرد: متوقف کردن طرحهای نیمهتمام کار بسیار دشواری است و نمیتوان این طرحها را بهطور کامل متوقف کرد. گاهی دولت در سفرهای خود با طرحهای ضروری مواجه میشود که مجبور است آنها را شروع کند، اما در دورهیی این طرحها به قدری زیاد شد که خروجی آنها دشوار شده و معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی باید اولویتبندی کند و بودجه لازم را به طرحهای نیمهتمام و ضروری اختصاص دهد. وی در بیان راهکارهای خود برای اتمام این طرحها، اظهار داشت: یک راه مهم این است که بخش خصوصی طرحهای نیمهتمام را تکمیل کند یا به صورت اداره ۱۰ ساله در اختیار داشته باشد یا اینکه کاملا به بخش خصوصی واگذار شده و خدمات آن از سوی دولت خریداری شود.
طباطبایی یزدی معاون رئیس جمهور در پاسخ به اینکه : در حال حاضر طرحهای عمرانی بسیاری در کشور وجود دارد که همینطور نیمهتمام مانده است و معاون اجرایی رییسجمهور در اظهارنظر اخیر خود از وجود ۷۵ هزار طرح عمرانی نیمهتمام خبر داد، آیا برآوردی وجود دارد از اینکه این توقف پروژهها چقدر خسارت به کشور وارد کرده است؟ میکوید: ببینید در سطح بنگاه تا یک پروژهیی یا فعالیتی به تولید نرسیده باشد، هنوز برای آن بهرهوری قابل اندازهگیری نیست. چون هنوز تولیدی ندارد. البته در سطح کلان، هرچه پروژههای نیمه تمام بیشتر باشد، نسبت ستانده به داده کل اقتصاد یعنی بهرهوری، کوچکتر خواهد بود و بهرهوری سرمایه لطمه زیاد خواهد دید. همچنین یک نکته ظریفی وجود دارد؛ چنانچه بهرهبرداری از یک پروژه خیلی طول بکشد، وقتی به زمان بهرهبرداری میرسد، دیگر تکنولوژیاش کهنه است و قدرت رقابت با دنیا را ندارد. رقابت یکی از عنصرهای اصلی ارتقای بهرهوری است. استفاده از تکنولوژیها و فناوریهای روز دنیا، یکی از مولفههای اصلی بهرهوری است. پس وقتی پروژه به بهرهبرداری میرسد، اصلا توان رقابت را ندارد. از طرفی، ممکن است سالها این تجهیزات وارد شده باشند و خاک خورده و بخشی از آنها معیوب شده باشند، به این ترتیب هزینه تعمیر و نگهداریشان بالا میرود. هزینه تعمیر و نگهداری هم که بالا رود، یعنی بهرهوری پایین میآید، چون تولید پایین میآید.
نکته دیگری هم مطرح است و آن اینکه یک دید غلطی در کشور وجود دارد. گروهی فکر میکنند باید تمام پروژههای نیمهتمام، تمام شود. این در حالی است که خیلی زمانها اقتصاد و بهرهوری و صلاح اقتصاد حکم میکند که پروژه نیمهتمام هیچگاه تمام نشود. یعنی هزینهیی که برای اتمام پروژه صرف میشود، ممکن است بیشتر از آن مقداری باشد که بعدا برای شما یک بازدهی به دنبال داشته باشد . پس ما باید الفاظمان را درست کنیم و سراغ پروژههای نیمهتمامی برویم که از نظر اقتصادی هنوز اتمامشان توجیه فنی و اقتصادی داشته باشد.
بهرحال ممکن است که این توجیهات تحت شرائط خاصی درست باشد یا نباشد، ولی بهرحال یک موضوع را ثابت میکند که از دید ملی قابل چشم پوشی نیست و آن اینست .ه که مسئولین در حکومت اسلامی ایران چه آسان نظاره گر نابود شدن سرمایه های کشور بوده و چه بیتفاوت درباره از بین رفتن منافع ملی کشور سخن میگویند. صحبت از هزاران میلیارد تومان سرمایه گذاری است که بدون هدف رها شده وحالا هم دولت میگوید بمن مربوط نیست و میخواهد به ثمن بخس به بخش خصوصی واگذار کند یا نام اسقاطی و بدون ارزش بر آن گذارده تا بقول معروف لوطی خور شود و این هم پایان ماجرای، هزاران میلیاردها تومان ضرر دیگری است که میرود پهلوی دست میلیاردها دلار ضررهای دیگر . معلوم نیست این ملت نفرین شده تا کی بایستی این دور تسلسل زیان را تحمل کند، فرق هم نمیکند که دولت هاشمی باش، خاتمی یا احمدی نژاد کلاش و اینک روحانی.
خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار سیاسی، فرهنگی، هنری و اقتصادی




سرانجام، موبی دیک رخ می نماید، آهاب سه شبانه روز او را تعقیب می کند و در این تعقیب و گریز موبی دیک که در صدد دفع نیزه های شلیک شده به سمت خود است، هر بار قسمتی از کشتی را خرد می کند و مسبب ویرانی کشتی و مرگ سرنشیانش می شود، او در روز سوم با یورشی ناگهانی گردن آهاب را می گیرد ، او را درون آب می کشد و هلاک می کند. او را که تا لحظات آخر فریاد می کشید:
آریان گلمگانی

تازه این پولها و پرداختها در مقابل معاملات با چین و روسیه درحکم انعام دادن است ارقام اصلی را بایستی در جیب این دولتها جستجوکرد. دراین میان دولت چین جای ویژه ای دارد وسالهاست که یک دستش در جیب حکومت اسلامی است ، گویی این دو دولت به لحاط مسائل مالی و تجاری یک روح هستند در دو بدن ، منتهی با این تفاوت که این جمع المال بودن یکطرفه است و حکومت اسلامی جرات نگاه چپ کردن به جیب دوست جون در جونی خود را ندارد. کما اینکه بیش از سه سال است که سی میلیارد دلار پول نفت دربانکهای چین جا خوش کرده اند و حکومت اسلامی ظاهرا بلحاظ تحریمها قادر به استفاده از آن نیست ، درحالیکه این یک کلاهگذاری محض است و ده ها راه برای خروج این پول وجود دارد که دوکشور بدان بی علاقه بوده اند. حال پس از گفتگوهای بسیار چین حاضر شده رقمی حدود ۵ میلیارد دلار از پول خود حکومت اسلامی را با صد ناز و عشوه در بخش پتروشیمی سرمایه گذاری کند که آیا بشود یا نشود . چون چین تاکنون از این حرفها زیاد زده است.


نمی شود داعش را سرزنش نکرد. نمی شود سر بریدن و به صلیب کشیدن آنهائی را که مثل داعش نمی اندیشند با استناد به آیات و روایات و احادیث، توجیه کرد. نمی شود جنایات داعش را به اسلام و اهل سنت نسبت داد و این همانی با صدر اسلام و صحابه را در قرن بیست و یکم میلادی، زمینه ساز آن دانست و دهها عامل را ناگفته گذاشت و گذشت. اما می شود وارد عرصه ی جست و جو شد و پاره هائی از داعش را در قوانین کشورهائی که داعش را سرزنش می کنند، بازیافت. فزون بر آن می شود تجویزاعدام و قتل بی محاکمه ی مردم را در اظهار نظرها و گاهی فتاوی آقایان پیدا کرد. منظورم آقایانی است که بر ما حکومت می کنند و این روزها به روی خودشان نمی آورند که داعش بوده و هستند و در پوشاک روزآمد تجددگرائی چنان در صفوف انقلابی خودنمائی کردند که یادمان رفت زیر نقاب شان را ببینیم. به درستی آنها را ندیدیم. نقاب آن داعشی که نهادهای قضائی ما را تسخیر کرد، از جنس پارچه ی سیاهی نبود که نقاب جانیان داعش امروز است. نقاب آنها مدرن بود و پر جاذبه و فرنگی. رفته بودند توی لاک دادگستری نوین ایران که یادگار داور و دیگر همفکران اوست . جمعی که دادگستری نوین ایران را بر پا داشتند، خصم قوانین داعشی بودند. نقاب را پس نزدیم تا زیر آن، داعش را ببینیم و قوانین داعش را ببینیم که خنجری است روی شریان هر آن کس که از آنها نیست. وقتی به این غفلت پی بردیم که دیگر شاهرگ مان زیر تیغ شان بود.
ژرژ سیمنون در سال ۱۹۳۱شخصیت “بازرس مگره” را آفرید، شخصیتی که قهرمان اصلی داستانهای پلیسی او شد و شهرتی کم نظیر را برای این نویسنده به ارمغان آورد.
از دیگر آثار این نویسنده می توان به “کارد و طناب” “امضای مرموز”، “کاراگاه در کاباره”، “شبی در چهار راه”، “بیگانگان در خانه”، “مرگ در پاریس”،” سایه ی گیوتین”، “دیوانه ای در شهر” و “تبهکار” اشاره کرد.
سیمنون در فاصله ی سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ به همراه همسر دوم خود “دنیس” در امریکا زندگی کرد.او سپس به فرانسه بازگشت و آخرین روزهای زندگانیاش را در سویس سپری کرد.
در این میان، حضور دو فیلم ساز معترض که در جریان انتخابات پیشین ریاست جمهوری از سینمای تماما دولتی ایران طرد شده بودند، نکته ای شایان توجه برای اهالی سینمای ایران است. در بین این سه فیلم، ” قصه ها ” ی رخشان بنی اعتماد در بخش مسابقه و ” پرزیدنت ” محسن مخملباف در بخش افق ها به نمایش در آمده اند و فیلم مخملباف گشایش گر این بخش نیز بوده است.

سالهای بعد می بینیم که سیمین تنها قالب غزل را برای بیان بر می گزیند امّا اوزان رایج را برای بیان اندیشه های خود کافی نمی بیند و به ابداع وزنهایی آغاز می کند که بتواند گردونه اندیشه ها و عواطف وسیع تر و امروزی تر باشد. درباره این وزنها به ذکر این نکته اکتفا می کنم که وزنهای ابداعی سیمین از آهنگ طبیعی کلام برخاسته است و مصراعها همه از پاره های جملاتی است که با آنها گفت و گو می کنیم. به همین دلیل در بسیاری از غزلها هیچ تغییری در بافت طبیعی جمله داده نشده است و سیمین بدون تکلف و با صمیمیت با ما گفت و گو می کند. یک قسمت از نزدیکی هایی که با شعر سیمین احساس می کنیم و عبور از پل رابطه را آسان می کند طبیعی بودن این وزنهاست و جدا نبودنشان از کلام روزمرّه. این را هم در پرانتز بگویم که گزینش غزل که یکی از فرمهای کلاسیک شعر فارسی است، آن هم در زمانی که همه شاعران به سوی شعر نیمایی جلب شده اند، خود شهامتی است، زیرا در خلاف جریان آب شنا کردن هم شهامت می خواهد و هم قدرت. و امّا محتوای غزلها: در سالهای بعد از انقلاب، و بویژه در سالهای جنگ با عراق، نبض شعر سیمین همچنان با دردهای هموطنانش همنواست. این همنوایی را از جمله در شعرهای “شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد”، “دوباره می سازمت وطن”، و “این کجا سپیده دم است” می بینیم. در گذر همین سالهاست که سیمین در کتاب “کلید و خنجر” می نویسد: “ما نویسندگان واژگان خود را از میان دود و آتش و خون و از میان جهل و جنگ و جنون گذر داده ایم. ما نوشته ایم تاریخ را، اما نه شمار جنگ زدگان و کشتگان و شهیدان و معلولان و اسیران را بل که علل را، نفس تخریب را، چرایی ها را، چگونگی ها را. می گویید نه؟ کتابهایمان را بخوانید”. در این بیان تاریخ بسیاری از شاعران دیگر نیز با سیمین همنوایی دارند. تاریخ ارقام و آمار را ارائه می دهد و شاعر حقایق ملموس را. سیمین می گوید: “شعرهای خود را پیش رو گذاشته ام؛ از سالهای پس از ۱۳۵۷ چه می تواند باشد؟ دفترهامان را باخون نقش زدیم. بی گمان از آن همگان هم از این دست است”. می بینیم که سیمین تکروی نمی کند بلکه خودش را همراه و هم قدم با سایرشاعران می بیند. 
اشاره: