اشاره:
در این روزها و سالهای زخمی استبداد که بر مام وطن بسیار دشوار عبور کرده اند؛ بسیاری از اهل فرهنگ و فرزندان نیک آن آب و خاک؛ یا به خانه در غربت رفته اند و یا دور از آرام آن خاک، روزگار غربت را تجربه می کنند؛ همین است که خواهی نخواهی معنا و مفهوم ” وطن ” بیش تر از پیش در اذهان جلوه گر شده و این پرسش بیش تر از قبل محل فکر و اندیشه شده.
” خلیج فارس ” به بهانه ی فرارسیدن دوم مرداد ماه؛ ویدئویی، ساخته ی ” محسن عمادی ” را باز نشر کرده؛ ویدئویی که به قرار سازنده اش در پی یافتن پرسشی ست برای همان سوال همیشگی شاملو؛ برای هم آنچه شاعر برای آزادی و رهایی اش؛ سالها با سلاح کلمه اش جنگید و لحظه ای پا پس نکشید. مرور توضیحات آقای عمادی هم خالی از لطف نیست و در راه رمز گشایی این گزارش بسیار مفید فایده است… پس ببینیم و بخوانیم و یاد شاعر آزادی مان را زنده کنیم…
یک – پس از غیاب احمد شاملو بود. احساس میکردم که هرگز حضور کسی را در نخواهم یافت که به من آن مایه توان دهد که حضور او میداد. سالها گذشت، تا اینکه در یک کنگرهی شعر در اسپانیا با آنتونیو گاموندا آشنا شدم و انگار که آن غایب را بازیافته باشم با او از مفهوم شعر، کلمه و واقعیت سخن گفتم. به خاطر او بود که زبان اسپانیایی آموختم و بعد، نتیجهی گفتگوهای او و کلارا خانس و من، در کتابی به اسم «از واقعیت و شعر» در مکزیک چاپ شد و شگفت آنکه چند سال بعد خود به مکزیک آمدم. نخستین مکالمهام را با گاموندا، با عباراتی از ریلکه آغاز کرده بودم و با ضرورت شعر نزد شاملو ادامه داده بودم. آن گفتگوها علاوه بر کتاب، بعدها فیلمی شد به نام «آنتونیوی عزیز». حضور احمد شاملو در هردوی آنها، حضوری روشن و قطعیست.
۲. کسی که سینما را چنان میپندارد که ژان لوک گدار، هرگز به این ویدئو نام سینما نخواهد داد. زیستن و تجربهی فیلمسازانی چون کامران شیردل و ابوالفضل جلیلی، مرا شرمگین میکند از اینکه بضاعت و فرصتی بیش از این ندارم. این ویدئو تمامن با دوربین عکاسی شخصیام فیلمبرداری شدهاست. بخشی که از ایران برایم ارسال شد، کیفیت کافی را هم نداشت. نه گروه فیلمبرداری و صدا در کار بودهاست و نه ادیتوری بیش از خودم. همهی کارهایش را درحدود یک هفته از ویرایش صدا و تصویر و زیرنویس خودم کردهام، روی یک کامپیوتر شخصی. کیفیت ویدئویی که در اینترنت میبینید قریب ده درصد کیفیت اصلی این ویدئو است. زیرنویسها هم باید اصلاح شوند تا دقت کافی را پیدا کنند و بنابراین، امیدوارم اهل سینما و ادب بر من ببخشند. گزارشیست و حرف دلیست، نه بیش و نه کم!
۳. در سفرهای بسیار، با همین ابزارهای اندک خانگی، سعی کردهام با دوستان و شاعرانی که همراه لحظات شخصیام بودهاند، روایاتی ثبت و ضبط کنم که شاید به کار تجسد خاطره بیایند. هیچکدام از این لحظات، رسمی نیستند و شاعرانی که روبروی دوربین قرار گرفتهاند، خود را در خانهی خود حس میکردهاند. ولی قطعن به من این اجازه را دادهاند که این تصاویر را چنان که میخواهم استفاده کنم. فیالمثل انسان نازنینی چون خوان خلمن در شرایطی روبروی دوربین من قرار گرفت که بسیار بیمار بود و دستش شکسته بود.
۴. ویدئوهایی که در محور شاملو ضبط کردهام به چهرههای این فیلم محدود نمیشود. بزرگان و عزیزانی چون آنتونیو گاموندا، خوزه امیلیو پاچهکو، السا کروس، فیلیپ اوله، مانوئل مارتینز فورخا، آنخل گیندا، انریکه سروین، فرانسواز روی، ناتالی هندل، شعله ولپی و غیره در این ویدئو نیستند. اگر زمانه همراهی کند در آینده با محور سه پرسش تبعید، ترجمه و واقعیت به پدیدهی شعر شاملو در سخن دیگران نزدیک خواهم شد. اینبار نه جسمام اجازه میداد و نه روحیهام و نه رخصتی که در اختیارم بود.
۵. پرسش اساسی این گزارش، همان پرسش شعر «ترانهی آبی» شاملوست. از خود میپرسد که موطن ما کجاست؟ میپرسد که در فقدانِ آنچه که دیگر با ما نیست یا وجود ندارد، همان خاکی که دور از دسترس است، همان کودکی از دست شده، چگونه با شعر، مقاومت و خود روبرو میشویم. اینکه چطور، صدای شاملو در این شعر، صدای همهی ما میشود.
۶. سپاسگزار معلم همیشهام، ع. پاشایی هستم و دستِ تمامی دوستان بامداد ساری را میبوسم، شهری که سخت دلتنگ آنم. مسئولیت هرآنچه در این گزارش آمده است با من است و نه با هیچکس دیگر. تدوین امریست که قدرتمداران خود میدانند که چهها میکند، خواه روایت حقیقت باشد و خواه روایت فریب. هرچه هست، خوانندهی شعر شاملو، خواهدش شناخت. و الباقی بقایتان، جان دشمن فدایتان!
منبع: سایت رسمی احمد شاملو
محمد ابراهیم باستانی پاریزی، استاد تاریخ، نویسنده و روزنامه نگار کهنه کار ایرانی، که از جمله ی بازماندگان نسل پیشین ادبیات ایران بود، صبح روز پنجشنبه پنجم فرودرین؛ و در بیمارستان مهر تهران دار فانی را وداع گفت.
خبرگزاری های داخلی، دلیل مرگ این چهره را کهولت سن و بیماری کبدی دانسته اند؛ او در هنگام مرگ در آستانه ی نود سالگی بود.
به گزارش خبرگزاری ” مهر “، مراسم تشییع باستانی پاریزی، پنجشنبه هفتم فروردینماه، از مقابل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار میشود. قرار است که او در گورستان بهشت زهرا، در کنار همسرش، حبیبه حائری، دفن شود.
باستانی پاریزی فعالیت های دانشگاهی اش را در سال ۱۳۳۸ و با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آغاز کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تماموقت دانشکده ادبیات بود.
او در سال ۱۳۲۱ در مجله ” بیداری کرمان ” مقالهای انتشار داد با عنوان «تقصیر با مردان است و نه زنان». انتشار این مقاله سرآغازی بود بر فعالیت گسترده او به عنوان یک روزنامهنگار و مقالات و پاورقیهای بسیاری در روزنامههای پربازتاب آن زمان، نشریاتی مانند کیهان و اطلاعات و خواندنیها انتشار داد.
باستانی پاریزی علاوه بر دانشگاه و مطبوعات؛ چهره ای نام آشنا در عالم داستان نویسی و تاریخ نگاری هم به حساب می آمد. او نخستین کتابش را سال ۱۳۲۴ منتشر کرد. این اثر که شرح و تفسیری است بر نامههای شیخ محمد حسن زیدآبادی با عنوان «پیغمبر دزدان» منتشر شد و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است. از باستانی پاریزی بیش از ۴۰ کتاب منتشر شده است، از جمله مجموعه هفت جلدی «سبعه ثمانیه» که هر یک بر مبنای عدد هفت استوار است.
بسیاری از اهالی قلم باب مرگ او، مطالبی چند قلمی کرده اند؛ همکارانمان در تحریریه ی بخش فرهنگی خلیج فارس، برخی از این مطالب را گرد هم آودره اند که با هم می خوانیم.
علیرضا طبایی، شاعر و پژوهشگر ادبی:
باستانی پاریزی تنها یک استاد ممتاز تاریخ نبود، بل، ادیبی گرانسنگ، فرزانه ای والا، نویسنده ای توانا، طنزپردازی برجسته و هنرمند، شاعری خوش قریحه و افزون بر همه اینها، بزرگمردی بود که با حافظه وقاد و اعجاب آفرین، به درستی زمان و مکان کاربرد هر سخن، هر شعر، هر لطیفه، هر خاطره و یادبود را در می یافت و کلام و سخن و متن و پژوهش خود را با چاشنی آنها می آمیخت، و از این معجون دلنشین، ارمغانی بایسته و شایسته می آفرید که مخاطب را تا آخرین سطر و آخرین واژه از افسون خود رها نمی کرد و می شد آن را بارها و بارها خواند و باز هم در همان افسون شناور شد.
باستانی پاریزی به راستی یکی از استوانه های فرهنگ و ادب در روزگار ما بود. آنچه او در طول نزدیک به یک قرن آفرید، از مقاله و پژوهش و شعر و سخنرانی و طنز، گنجینه ای است که دست روزگار را بر آن، امکان تطاول نیست. و در کنار این هنرآفرینی، استاد ممتاز تاریخ و فرهنگ ایران زمین، سالیان سال به پرورش شاگردان و دانشجویان و جوانان مستعدی همت گماشت که راه و سیره او را ادامه خواهند داد و آموخته ها و اندوخته های ارزشمندی را که از او فرا گرفته اند، به نسل های بعدتر خواهند سپرد تا نام و آثار استاد باستانی پاریزی، همواره بر پیشانی تاریخ و فرهنگ روزگار ما در طول زمان درخشان باقی بماند.
باستانی پاریزی، استاد فروتن و فرزانه بزرگواری بود که اندوخته های علمی و ادبی و فرهنگی خود را، سخاوتمندانه و با بزرگ منشی در اختیار دوستداران و جویندگان فضل و علم و دانش قرار می داد. او بزرگمردی بود که به راستی عاشق ایران، فرهنگ و ادب پارسی و هنر و فضیلت هایی بود که میراث و گنجینه قوم ایرانی است. و افزون بر این، او با تمام وجود به زادگاه خود «پاریز» و سرزمین بالندگی خود کرمان عشق می ورزید. عدد هفت برای او، چون واژه ای مقدس، عزیز بود و تعدادی از کتاب ها و آثار خود را با سود جستن از این عدد جادویی، نامگذاری کرده است: نای هفت بند، اژدهای هفت سر، خاتون هفت قلعه، آسیای هفت سنگ، کوچه هفت پیچ، زیر این هفت آسمان، سنگ هقت قلم و سرانجام هشت الهفت.
همراه این آثار که همه، مجموعه مقالات و پژوهش های اوست، آثار ارزشمند دیگری در زمینه های کرمان شناسی، مجموعه شعر و زندگینامه بزرگان نگاشته است که همه گواهی بر گستردگی دامنه آگاهی ها و نشانه موشکافی و دقت و حافظه اوست که از آن جمله می توان به: پیغمبر دزدان، فرماندهان کرمان، وادی هفت واد، گنجعلی خان، یادبود (مجموعه اشعار)، کورش کبیر یا ذوالقرنین، تلاش آزادی، یعقوب لیث، شاه منصور، از پاریز تا پاریس، حماسه کویر و … اشاره کرد.
علی دهباشی
باستانی پاریزی تاریخ را به میان مردم برد و آثارش در میان غیردانشگاهیان هم نفوذ بسیاری داشت.
سردبیر و مدیر مسئول مجله «بخارا» با اشاره به اینکه بیشترین آثار باستانی پاریزی در مجله کلک و بخارا چاپ میشد، در گفتوگو با ایسنا، گفت: من این افتخار را داشتم که در طول ۲۵ سال انتشار مجله کلک و بخارا با اظهار لطف باستانی پاریزی همواره مقالات او را در این دو مجله چاپ کنم و آخرین نوشته او هم در شماره نوروزی مجله بخارا چاپ شد.
او ادامه داد: به نظر من باستانی پاریزی یکی از مهمترین مورخین تاریخ ایران است که توانست تاریخ را از حالت خشک و غیر جذاب دربیاورد و به میان مردم ببرد.
این پژوهشگر افزود: باستانی پاریزی با توانایی که در پرداختن به موضوعات تاریخی ایران داشت توانست جامعه غیردانشگاهی را با تاریخ آشنا کند. به شهادت چاپهای مکرر کتابهایش، آثار او در میان مردم نفوذ بسیاری داشت و باستانی پاریزی مورخ تاریخ مردم ایران است. او به شخصیتهایی میپرداخت که هرگز در کتابهای تاریخ به آن صورت که باید اهمیت نداشتند و او به آنها این اهمیت را داد و من درگذشت او را به همه دوستدارانش تسلیت میگویم.
هوشنگ مرادی کرمانی
با اظهار تأسف از درگذشت باستانی پاریزی و برگزار نشدن مراسمی برای بزرگداشت او، این استاد دانشگاه را شناسنامه کرمان خواند.
او ادامه داد: من همیشه گفتهام هیچ نویسنده و هنرمندی وجود ندارد که به اندازه باستانی پاریزی با تاریخ زادگاهش گره خورده باشد. حتی شهریار را نمیتوان با تبریز گره زد چون دیگرانی هم بودهاند که تبریز را شناساندهاند، اما باستانی پاریزی شناسنامه فرهنگ و تاریخ کرمان است. نکته بعدی اینکه باستانی پاریزی تاریخ بسیار تلخ، غمبار و سرشار از تنش ایران را شیرین کرد و از دبیرستان و دانشگاه به خانهها برد و مردم تاریخ را خواندند که لذت ببرند به جای اینکه امتحان بدهند.
مرادی کرمانی ادامه داد: باستانی پاریزی نگاهی مردمی به تاریخ داشت و مردم را در تاریخ پررنگ کرد. تاریخ، تاریخ حکمرانان و زورگویان است اما او تاریخ را مردمی کرد و از مردم زمانه حرف زد. من متخصص نیستم اما در ایران کمتر کسی است که به مردم در زیر سایه تاریخ اهمیت بدهد.
این نویسنده با اشاره به اینکه باستانی پاریزی به روستاهای کوچک هویت بخشید، گفت: باستانی پاریزی کتابی دارد به نام «روستازادگان دانشمند» یا «حماسه کویر». او در این کتاب به زنان و مردانی که از روستاهای کوچک و مرحوم برخواستند و کارهای بزرگ علمی کردند، هویت داد. چیزی که در گذشته، آدمها پنهان میکردند را به افتخاری برای آنها بدل کرد. بسیاری علیآباد، حسین آباد و فیض آباد را از آخر اسم خود حذف میکردند اما بعد از کتاب باستانی پاریزی، هر کس پشت اسمش، اسم روستایی بود به آن افتخار میکرد.
مجید تفرشی
توجه خاص باستانیپاریزی به زندگی افراد کمتر شناختهشده یا در تاریخ مورد توجه قرار گرفتهنشده بسیار ستودنی و مرجعی مهم است. این اهمیت آنجا بیشتر نمایان میشود که توجه داشته باشیم که اطلاعات ما از مسوولان محلی و مدیران میانه ایران بسیار کم است و بانک اطلاعاتی جدی و منبع قابل اعتماد یکپارچهای در ایران در اینباره وجود ندارد. یکی دیگر از نکاتی که از استادم باستانیپاریزی آموختم و امیدوارم هرگز از یاد نبرم، مساله بررسی اشتباهات توسط خود پژوهشگر و به تعبیر خاص باستانی «خودمشت و مالی» است. عرصه پژوهشهای تخصصی و به خصوص تاریخی، گاهی حس ناپسندی را به آدمی القا میکند که از انتقاد سالم دیگران آزرده شود و خود نیز به بازنگری و اصلاح اشتباهاتش دست نزند. باستانی از نخستین کسانی در ایران بود که با شهامت با اذعان به این اصل بدیهی که انسان جایزالخطا و بلکه واجبالخطا است، شجاعانه، بیش از دیگران و پیش از دیگران به اشتباهات و سهویات نوشتههای خود توجه کرده است.
آخرین نکتهای که از استادم محمدابراهیم باستانیپاریزی به یادگار دارم این است که برخلاف توهم عوام و حتی برخی از کوتهاندیشان عرصه تاریخنگاری، اسناد تاریخی، چه منتشر شده و چه منتشر نشده، اوراق یکبار مصرفی نیستند که با استفاده یک محقق یا حتی انتشار کامل آنها از اعتبار ساقط شوند و دیگر به درد کس دیگری نخورند. باستانی معتقد است که دهها و صدها نفر میتوانند روی یک سند تاریخی کار کرده و تحقیقات و نظرات متفاوتی را بر اساس آن سند انجام دهند. چنان که خود باستانی در آثار مختلفش با مهارت و استادی مفاهیم و مطالبی را از منابع و اسناد بیرون کشیده و عرضه کرده که چندین محقق قبل از او که بر روی همین منبع کار کرده بودند به آن توجهی نکرده بودند.
روحانی رئیس جمهوردر نشست مشترک دولت و مجلس که موضوع آن کاهش تورم بود، با اشاره به مهار تورم دراقتصاد بیمار کشور گفت اکنون وظیفه بزرگ ما شکستن رکود است که شروع کرده ایم. منظور روحانی از شکستن رکود ، لایحه ای است که درچهار برنامه کوتاه مدت برای رفع رکود و دستیابی به رونق اقتصادی با احتساب و بدون احتساب ادامه تحریمها تهیه شده است. این نقشه راه “مبارزه با رکود” که بطور قطع ساخته و پرداخته دکتر نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور است از آنگونه انشاهای صادق صداقتی است که ازخواندن یا شنیدن آن احساس امیدواری میکنید، ولی در نهایت درهمان حد تعریف و تمجید باقی میماند.
در مقدمه این گزارش آمده است: دولت یازدهم در مسیر ایفای مسوولیت خود در پرداختن به مسایل اصلی و مهم کشور، پس از خارجکردن اقتصاد از التهاب بسیار بالای تورمی و طراحی هدفمندی یارانهها با سازوکاری متفاوت و اعمال ملاحظات شرایط رکود تورمی در آن، تهیه برنامه خروج «غیرتورمی» و «پایدار» از رکود را در دستور کار قرار داده است. برای تشخیص صحیح مساله اقتصاد ایران طی سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲، لازم است قدری به عقب بازگشته و سیاستها و وقایع اقتصادی کشور طی سالهای گذشته مورد بررسی قرار گیرند. بهخصوص برای شناسایی عوامل دسته سوم که بر عمق رکود اثر میگذارند، لازم است مروری بر تحولات سالهای پیش از وقوع رکود، یعنی سالهای نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ صورت گیرد. بر این اساس گزارش حاضر چهار دوره زمانی را مورد بررسی قرار میدهد. دوره اول: سالهای نیمه دوم دهه ۸۰ (سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹)، دوره دوم: از دیماه ۱۳۸۹ تا انتهای مردادماه ۱۳۹۲، دوره سوم: از شهریورماه ۱۳۹۲ تا امروز، دوره چهارم: ماههای پیشرواز ۱۳۹۳. گزارش سپس به اقتصاد ایران در سالهای ۸۵ تا ۸۹ و پس از آن به تحولات اقتصادی دی ۱۳۸۹ تا مرداد ۱۳۹۲ اشاره دارد و اینکه تحریمهای نفتی و بانکی ، فساد مالی ، نوسانات ارزی و مواردی دیگر چه ضربات جبران ناپذیری بر اقتصاد کشور وارد کرده است. روحانی سپس به دوره استقرار دولت یازدهم پرداخته میگوید: در این دوره، تورم مهار و بازار باثباتتر شد اما در عین حال پرداختهای نقدی به خانوارها نیز با مسایل و مشکلات مختلف دست بگریبان بود که مهمتر از همه در این زمینه کسری بودجه است که فشار مالی سنگینی بر دولت تحمیل میکند. وی سپس به ماههای پیش رو و جهتگیری دولت برای برونرفت از رکود پرداخته میگوید در بخش قبل اشاره شد که همچنان برخی سازوکارهای باقیمانده از دورههای قبل بهعنوان مانعی جدی بر سر راه خروج از رکود واقع شدهاند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تحریم؛ محدودیت مبادلات مالی و تجاری با خارج، تقاضای موثر؛ کاهش درآمد خانوار و بودجه دولت، تنگناهای مالی؛ مشکل تامین منابع مالی برای تولید، کاهش سرمایهگذاری، وجود عدم قطعیتهای اقتصادی و سیاسی. با اتخاذ رویکردی واقعبینانه، به نظر میرسد بخش عمده محدودیتهای موجود در مبادلات مالی و تجاری که در نتیجه تحریم بوجود آمده، در سال ۱۳۹۳ همچنان پابرجا باشد. بنابراین درآمدهای ارزی در دسترس اقتصاد کشور در سال ۱۳۹۳ با میزان مطلوب آن فاصله خواهد داشت. برای اتخاذ رویکردی مناسب در جهت رفع گلوگاههای موجود، باید به محدودیتهایی نیز توجه کرد. بعنوان مثال هدف خروج از رکود نباید منجر به ازدسترفتن دستاورد مهم کاهش تورم شود. از طرف دیگر، اتخاذ رویکردی برای خروج از رکود در سال ۱۳۹۳ نیازمند تعیین پیشفرضهایی است. به این معنی که اگر فرض شود تحریمها در سال ۱۳۹۳ با کاهش مواجه میشوند، رویکرد خروج از رکود با شرایطی که همچنان تحریمها پابرجا باشد متفاوت خواهد بود. بر این اساس، در ادامه مجموعهای از پیشفرضها و محدودیتهای موجود برای مجموعه سیاستهای خروج اقتصاد از رکود در سال ۱۳۹۳ گردآوری شده است. جهتگیری دولت برای خروج از رکود با مبنا قراردادن این موارد طراحی شده است. دستاورد کاهش تورم از ۲/۳۶درصد در مهر سال ۱۳۹۲ تا ۲/۲۶درصد در خرداد سالجاری دستاوردی مهم است که تداوم آن میتواند ثبات بیشتر در سطح اقتصاد کلان و اعتماد بیشتر فعالان اقتصادی به آینده را در پی داشته باشد. تاثیر این دستاورد در ثبات بازارهای دیگر مانند ارز و داراییها نیز زیاد است. بنابراین از اتکا به منابع بانک مرکزی برای خروج اقتصاد از رکود پرهیز خواهد شد.
روحانی پس از این مقدمات و صغرا ، کبرا گوئیها که گوش ملت پر شده ، بدون آنکه در ایجاد آن کوچکترین نقشی داشته ، ولی ولی ضایعات آن گریبانش راگرفته و باپوست و گوشت خود حس میکند وارد اصل مطلب برنامه کاری مورد نظرش میشود. روحانی حداقل تا این حد انصااف دارد که حاصل هزینه های بی حاصل درآمدهای نفتی را بروز بیماری هلندی در اقتصاد کشور معرفی کند که معنی اش آن است که وی چنین راهی را نخواهد رفت. لذا پیشنهاد میدهد: از آنجایی که بخش عمده اشتغال کشور- بهخصوص اشتغال صنعتی- در بنگاههای کوچک متمرکز است و این بنگاهها طی سالهای گذشته بیشترین آسیب را از بیثباتیهای اقتصاد کلان متحمل شدهاند، لازم است مسیر خروج از رکود بگونهای ترسیم شود که توسعه و رشد بنگاههای کوچک و متوسط را در پی داشته باشد. باید توجه داشت گرچه اتخاذ حمایتهای خاص از بنگاههای بزرگ میتواند منجر به خروج اقتصاد از رکود شود؛ اما این خروج از رکود، خروجی اشتغالزا نخواهد بود و ممکن است تداوم این سیاستها در سالهای آتی مجددا رشدهای اقتصادی غیراشتغالزا را به همراه داشته باشد .
او سپس به افزایش حجم پول با هدف تحریک تقاضا اشاره میکند ، ولی آنرادر شرایط حاضروسیله مناسبی برای افزایش رشد اقتصادی نمیداند و معتقد است تحریک تقاضا در شرایطی که همچنان سمت عرضه اقتصاد با محدودیتهایی از جمله تامین مالی، واردات مواد اولیه و کالاهای سرمایهای و عدم قطعیتهای مختلف مواجه است، تنها منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد و نمتواند منجر به تحرک تولید شود. از اینرو افزایش حجم پول نخواهد توانست منجر به رونق تولید و در نتیجه افزایش درآمد خانوارها از محل اشتغال شود و بالعکس با ایجاد تورم، رفاه خانوارها را کاهش خواهد داد که حرف درستی است.
پس از این مقدمه چینیهای دانشگاهی روحانی شاهکار دکتر نیلی را رو میکند و میگوید: همانند آنچه درخصوص بررسی عوامل موثر بر ورود اقتصاد ایران به رکود اشاره شد، میتوان برای خروج از رکود نیز از همان چارچوب تحلیلی استفاده کرد. به این معنی که میتوان در چارچوب ادبیات چرخه تجاری عوامل اصلی خروج از رکود را به ترتیب زیر طبقهبندی کرد:
– عواملی که میتوانند تکانه اولیه را برای خروج از رکود ایجاد کنند (نیروهای پیشران)،
– عواملی که سازوکار رشد ایجادشده در یک بخش را به سایر بخشهای اقتصاد منتقل میکنند (مکانیزمهای انتشار)،
– محرکهای جانبی و عوامل تشدیدکنندهای که میتوانند منجر به افزایش رشد اقتصادی شوند (عوامل زمینهای)، – عواملی که رشد ایجادشده را در طول زمان منتقل خواهند کرد
بنابراین تجهیز منابع مالی میتواند نقطه شروعی بر ایجاد سازوکارهای خروج از رکود باشد. ازاینرو در ادامه مجموعه عواملی که بعنوان «نیروهای پیشران»، منابع ارزی و ریالی را برای شروع فرآیند خروج از رکود تجهیز میکنند، ذکر شدهاند. منظورا ز تجهیزمنابع، ایجاد منابع جدید یا مصرف بهینه منابع در جهت افزایش رشد اقتصادی است. بخشهایی که بعنوان عوامل اولیه خروج از رکود میتوانند نقش مهمی ایفا کنند، عبارتند از:
الف- بنگاههای پیشرو در بازار داخلی (نفت، گاز، پتروشیمی، صنایع معدنی و صرفهجوییانرژی)،
ب- صادرات صنعتی و خدمات پیمانکاری و مشاورهای به کشورهای همسایه،
ج- گردشگری،
د- مسکن،
ه- آزادسازی منابع بلوکهشده یا تامین مالی به پشتوانه این منابع.
۲- عوامل انتشاردهنده: عوامل انتشاردهنده عواملی هستند که انتقال رونق ایجادشده در یک بخش به سایر بخشهای اقتصاد توسط آنها انجام میشود. بازار سرمایه، بازار پول (بانکها)، بودجه دولت و صنایعی که دنباله صنایع پیشرو قرار دارند، از جمله مواردی هستند که میتوانند رونق را به سایر بخشها منتقل کنند. به این صورت که بازار سرمایه (بورس) و بازار پول (بانک) علاوه بر آنکه نقش مهمی در تجهیز منابع ریالی مورد نیاز بخشهای پیشرو – که در بند قبل به آنها اشاره شد- دارند، بلکه با انتقال منابع ایجادشده توسط بخشهای پیشرو بسمت سایر بخشهای اقتصادی موجب انتشار رونق در اقتصاد میشوند. همچنین تامین سرمایه در گردش بنگاههای اقتصادی توسط بانکها میتواند محدودیتهای موجود بنگاههای اقتصادی برای تامین نقدینگی مورد نیاز را کاهش دهد. بودجه عمرانی دولت یکی دیگر از عوامل انتشاردهنده است که با تخصیص کارای منابع ارزی و ریالی تجهیز شده به سمت بخشهای خدماتی و گسترش زیرساختهای اقتصادی، تحرک بیشتری در اقتصاد کشور فراهم میکند.
مجموعه موارد ذکرشده میتوانند منجر به انتشار و تسری رونق ایجادشده در بخش نفت و گاز به سایر بخشهای اقتصاد از جمله بخشهای صنعت و خدمات شوند. مجموعه این رویکردها عبارتند از:
الف- تخصیص کارای منابع بودجه عمرانی،
ب- ایجاد و تقویت سازوکار مالی تجهیز
سازوکار مالی تجهیز پسانداز (بازار سرمایه)،
ج- بهبود وضعیت بانکها از نظر مطالبات معوق و بالا بردن قدرت اعطای تسهیلات آنها،
د- توسعه صنایع پاییندستی انرژی،
هـ- جهتگیری بانکهای به سمت قراردادهای یکساله (تامین سرمایه در گردش)،
۳- عوامل زمینهساز: همانطور که در بخشهای قبل اشاره شد، عوامل زمینهساز عواملی هستند که شدت اثر تکانهها وعوامل انتشاردهنده در جهت ایجاد رکود و رونق را تعیین میکنند. عوامل زمینهساز میتوانند شرایط مساعد را برای تشدید آثار مخرب رکود یا آثار مثبت رونق اقتصادی فراهم کند. کیفیت بودجه دولت، بهبود روابط خارجی اقتصاد در جهت جذب سرمایه و تکنولوژی، ثبات و قابل پیشبینی بودن تحولات بازار ارز، بهبود مستمر فضای کسب و کار بنگاههای اقتصادی، کاهش قابل توجه و پایدار تورم و در نهایت کاهش دخالت در بازار محصول و قیمتگذاری کالاهای مختلف، از جمله مواردی هستند که زمینه مناسب برای تسری رونق در بخشهای مختلف اقتصادی را فراهم میکنند. هرچه موارد ذکرشده علایم مثبت بیشتری در جهت بهبود فضای اقتصادی کشور بروز دهند، نقش عوامل انتشار و عوامل اولیه ایجاد رونق پررنگتر خواهد بود:
الف- استفاده از سازوکارهای بودجه،
ب- بهبود آرام مبادلات خارجی،
ج- کاهش قابل توجه تورم،
د- ثبات نسبی بازار ارز، هـ- بهبود نسبی محیط کسب و کار، و- احتراز از سرکوب مالی.
۴- عوامل انتقالدهنده رشد در طول زمان: بهبود سمت تقاضای اقتصاد کشور مولفهای اثرگذار برای انتقال رونق ایجادشده در سمت عرضه به دورههای بعد است.
من مطمئنم زمانیکه آقای روحانی این انشای دکتر نیلی را قرائت میکرده اگثریت نمایندگان در خواب تشریف داشتند ، چون محل خواندن آن در یک سمینار و یا کلاس درس بود و نه مجلسی که بایستی با این ساده انگاریهای گول زننده وقت دولت و مجلس و ملت گرفته شود.
یک سال پیش و در شامگاه دوم مرداد، “محمود استادمحمد” از چهره های شاخص و تاثیر گذار هنر تئاتر ایران، در سن شصت و سه سالگی و از پس نبردی دوساله با سرطان کبد در گذشت.
محمود استاد محمد، درآبان سال ۱۳۲۹ در تهران به دنیا آمد. او فعالیت نمایشی خود را در نوجوانی و پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و سپس نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در نمایش های “بیژن مفید” و عضویت در آتیله تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش “شهر قصه” در نقش “خر خراط” به شهرت رسید. خری که جز خراطی عاشقی را هم پیشه کرده بود و عمق ساده دلی، شرافت و یکرنگی قشر کارگر را در این مونولوگ ماندگار نمایش ایران فریاد می زد:
“آره داشتیم چی میگفتیم؟
بنویس…
ما رو دیوونه و رسوا کردی
حالیته؟؟
هر چی بود زیر سر چشم تو بود
یه کاره تو راه ما سبز شدی
ما رو داغون کردی
حالیته ؟ ”
استاد محمد پس از آن، در سال ۱۳۴۸ در نمایش “نظارت عالیه” به کارگردانی “ایرج انور” به ایفای نقش پرداخت. وی پس از انحلال آتیله تئاتر، در سال ۱۳۵۰ به بندر عباس سفر کرد و در آنجا گروه نمایشی “پتوروک” را تشکیل داد.
این هنرمند، پس از انقلاب، همانند بسیاری از همقطاران سرخورده اش، به کانادا مهاجرت کرد، مهاجرتی که سیزده سال به طول انجامید .
او درسال ۱۳۷۷ دوباره به ایران باز گشت و فعالیت هنری خود را از سر گرفت. در کارنامه ی هنری او نگارش نمایشنامههای بسیاری همچون “آ سید کاظم”،”شب بیست و یکم”،”تهرن”،”کافه مک ادم” و… به چشم می خورد.
اهالی تئاتر و نمایشنامه نویسان ایرانی، “آسید کاظم” را “یکی از ماندگارترین آثار ادبیات نمایشی ایران” خوانده و استاد محمد را به عنوان طلایه دار جریانی توصیف کرده اند که با وارد کردن زبان مردم کوچه و بازار به ادبیات نمایشی، زبان تئاتر را به زبان روزمره ی مردم نزدیک کرد.
استادمحمد، اردیبهشت ماه گذشته از روی تخت بیمارستان به نقد وضعیت تئاتر امروز در ایران پرداخته و از قدر ندیدن امثال”سعدی افشار” انتقاد کرده بود. او به “خلق و اجرای آثار بی هویت” در عرصه ی نمایش ایران اشاره کرده و گفته بود: ” جریانی به اسم تئاتر آوانگارد، تئاتر پست مدرن و پرفورمنس شکل گرفته که از بس زبان الکنی دارد خودش هم نمیفهمد چه میگوید، چه برسد به تماشاچی داخل سالن. آنها که در تئاتر کشور خود به چنین جریانی دست پیدا کردهاند دورانی را پشتسر گذاشتند که ما در ایران هنوز آن مسیر را طی نکردهایم. بکت به این دلیل به نویسندهای بزرگ تبدیل شد که پشت دست نویسندهای پرقدرت به نام جیمز جویس نشست و واژه به واژه از فردی شنید که کافی بود کلمهای بگوید تا جریانی در جهان به راه بیفتد. پس بکت به حق به اثری که خلق کرد و جایگاهی که رسید دست پیدا کرد، چون عقبه و پشتوانهای به نام جویس داشت.وقتی زبان اجرای آنها الکن است مشکل به خودشان برمیگردد نه مخاطب، اگر قرار باشد هر شکلک درآوردن بیمعنا روی صحنه را تئاتر پست مدرن بنامیم کاری ندارد، من هم این کلاه را بالا میاندازم و میگیرم و میگویم تئاتر پست مدرن اجرا کردم.”
از دیگر کارهای محمود استاد محمد میتوان به “شب بیست و یکم”، “سیرى محتوم”، “چهل پله تا مرگ”، “عکس خانوادگی” و “سپنج رنج و شکنج” اشاره کرد.
استاد محمد دو سال گذشته به دلیل ابتلا به سرطان کبد، از فعالیت در عرصه ی تئاتر باز ماند و سرانجام در حالی بدرود حیات گفت که از سوی مسولان فرهنگی کشور، هیچ گونه پی گیری ای جهت تامین نیازهای دارویی اش صورت نگرفته بود.
چند صباحی پیش تر از مرگ او؛ “مانا استادمحمد”، دختر این هنرمند، در گفت و گو با خبرگزاری ها گفته بود: “ما ناچاریم ماهی ۲۰ میلیون تومان بپردازیم تا داروهای پدرم را تهیه کنیم.” شرایطی که به نوشته ی خبرگزاری های داخلی ایران، به دلیل وضعیت آشفته ی دارو، بغرنج تر هم شده بود، تا آنجا که این هنرمند طی روزهای آخر نتوانسته بود داروی بیماریاش را مصرف کند. این در حالی است که طبق نظر پزشک معالجش، حتی وقفه چند روزهای نباید در مصرف داروها ایجاد میشد. بیماری ای که خود استادمحمد سرسختانه امیدوار به شکستش بود: “من زود به خانه برمیگردم و کار بیماری را میسازم، دوتا سرطان که چیزی نیست … این روزها بیشتر از تمام عمر شوق نوشتن را در وجودم احساس میکنم، هیچوقت چنین حسی نداشتم. حتی از ده دقیقه هم نمیگذرم و به محض پیدا کردن فرصتی مینویسم.”
حکومتهای توتالیتر و تمامیتخواه معمولا یک ویژگی برجسته دارند. یک مساله که در کل ساختار و بافت حکومت نمود پیدا میکند و در تمامی زیرمجموعهی آن رژیم به انحاء مختلف خود را نشان میدهد. این ویژگی از ایدئولوژی حاکمیت نشات میگیرد. یعنی اگر حکومت ناسیونال سوسیالیسم آلمان باشد، این ویژگی بهصورت «برتریجویی» فرد آلمانی در تمام شئون خود را نشان میدهد و یک آلمانی در تمامی حوزههای سیاسی و اجتماعی نوعی «برتریطلبی» دارد. اگر حکومت استالین باشد، این ویژگی اخلاقی «تظاهر و ریا» است که در جامعهی بیطبقهی کذایی این رژیم نمایان میشود.
رژیم اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست و در این حکومت هم مسالهی «جنسیت» که برگرفته شده از ایدئولوژی اسلامی است در تمام ساختار دستگاه جمهوری اسلامی در تمام دوران خود را نمایانده است. البته بیشمار ویژگی در حکومتهای توتالیتر وجود دارد، و در اینجا مقصود، نه محدود کردن کل حکومت به «یک مساله» که بررسی «مساله» است. موضوعی که برجسته میشود و در ساختار تاثیر میگذارد.
فوتبال مردمیترین و سیاسیترین ورزش جهان است. وقتی تیمهای کشورها در حال رقابت بودند، باراک اوباما، اولاند، مرکل و…همگی به تماشای مستقیم تیم ملی کشورشان نشسته و با گل زدن تیمشان به هوا میپریدند. همه دوست داشتند که تیمشان به مرحله بعدی صعود کند و قهرمان جهان شود. برزیل به همین دلیل میلیاردها دلار هزینه کرد تا دوباره قهرمان جهان شود.
رئیسجمهور آلمان و صدر اعظم آن کشور، رئیسجمهور برزیل، رئیسجمهور روسیه و… در مراسم فینال شرکت داشتند. مرکل هم از این پیروزی استفاده سیاسی خواهد کرد. چرا نکند؟ ورزش قوی، یکی از نشانههای نظام سیاسی کارآمد است. فوتبال آمریکا هم پیشرفت کرده و در جام بعدی با برنامهریزی، بالاتر هم خواهد رفت.
ده سال پیش دیوان بینالمللی لاهه به درخواست مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای رسیدگی به مسئله حصارسازی در سرزمینهای فلسطینی، پس از پنج ماه رسیدگی به این شکایت ایجاد حصار در سرزمینهای فلسطینی و هر نوع تشکیلات مرتبط با ادارۀ آن را غیرقانونی و مغایر قوانین بینالملل تشخیص داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه مهمترین نکات این رأی عبارت است از:
– دادگاه بینالمللی لاهه احداث دیوار حایل توسط اسرائیل در کرانه باختری را مغایر قانون بینالملل دانسته و اعلام میدارد که آن بخش از این دیوار که تاکنون در سرزمینهای فلسطینی ساخته شده باید برچیده شود.
– احداث دیوار توسط اسرائیل بهعنوان یک قدرت اشغالگر در سرزمینهای فلسطینی از جمله ساخت این دیوار در بخش شرقی بیتالمقدس، خلاف قانون بینالملل است.
– دولت اسرائیل موظف است از ادامه ساخت این دیوار در سرزمینهای فلسطینی از جمله بیتالمقدس شرقی دست برداشته و در همین مرحله به ساخت این دیوار خاتمه دهد.
– همچنین، به تمامی دولتهای جهان اعلام شده است که طبق قانون باید از شناسایی این وضعیت خودداری ورزند و اطمینان حاصل کنند که دولت اسرائیل این حکم را به اجرا میگذارد.
– اسرائیل موظف است به نقض قانون بینالملل خاتمه دهد.
۱۵ سال از جنایت خونین ۱۸ تیر گذشت. جنایتی که در آن چهار دانشجو کشته یا ناپدید شدند، یک سرباز وظیفه جان باخت و صدها دانشجو زخمی و زندانی شدند. پس از این جنایت آشکار، این دانشجویان بودند که تنبیه شدند. عزت ابراهیمنژاد که در جریان حمله بهدانشجویان کشته شد پس از مرگ، متهم به تضعیف امنیت ملی شد، اکبر محمدی در زندان جان باخت، از سرنوشت سعید زینالی هیچ خبری در دست نیست. همینطور که از سرنوشت فرشته علیزاده و تارا حامیفر.. آمران این جنایت هم تبرئه شدند و پرونده در کمال وقاحت رژیم مختومه شد.
حسن سعادتمند، رییس کانون سراسری پیمانکاران عمرانی ایران از پرداخت ۱۸۱۰ میلیارد تومان مطالبات معوق پیمانکاران توسط دولت خبر داد و گفت: با توجه به وعدههای مسوولان دولت یازدهم، اواخر سال گذشته ۴۸۱۰ میلیارد تومان از معوقات پیمانکاران پروژههای عمرانی پرداخت شد. وی تصریح کرد: این اقدام دولت در واقع شروع دوباره پروژههای متوقف شده عمرانی در کشور است. با توجه به اینکه سال گذشته فقط ۱۰ درصد از پروژههای عمرانی فعال و ۹۰ درصد غیرفعال بود با اقدام دولت یازدهم در پرداخت بخشی از مطالبات پیمانکاران در حال حاضر ۲۰ تا ۲۵ درصد پروژهها فعال شده است. وی با اشاره به قول مسوولان دولت یازدهم برای پرداخت همه مطالبات پیمانکاران پروژههای عمرانی کشور در سال ۹۳، گفت: بر اساس تصمیم دولت مقرر شده که به پروژههای با پیشرفت کمتر از ۲۰ درصد خاتمه پیمان داده شود، همچنین مبالغی را برای نگهداری به پروژههای با پیشرفت فیزیکی ۲۰ تا ۸۰ درصد اختصاص یابد و فقط اولویت با پروژههای با پیشرفت بالای ۸۰ درصد برای اتمام باشد. در همین حال سعید زمانیان دهکردی، عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس حل معضل رکود تورمی را از اولویتهای کشور دانست و گفت: ۴ میلیون کارگر فصلی در کشور از طریق پروژههای عمرانی امرار معاش میکردند، اما به دلیل مشکلاتی از قبیل تعطیلی پروژههای عمرانی بیکار شدهاند و دولت باید برای حل مشکل پیمانکاران و راهاندازی دوباره پروژههای عمرانی اقدام کند. نماینده مردم شهر کرد در مجلس گفت: بیکاری شالوده امنیتی، اجتماعی و سیاسی را تحتالشعاع قرار میدهد و بیکاری ۴ میلیون کارگر فصلی برابر با ایجاد مشکل در زندگی ۱۶ میلیون ایرانی است، چرا که هر کدام از این اشخاص بیکار، بطور میانگی نان آور یک خانواده ۴ نفره هستند.
دستور ویژه برای توقف یک مزایده جنجالی
قراربود در یک مزایده جنجالی ۲۵ در تیرماه در اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان سنگر از توابع استان گیلان برگزار شود، مزایده مربوط به یک واحد صنعتی ۲۰۰ میلیارد تومانی است که به مبلغ ۹ میلیارد تومان بمزایده گذارده شده است. پس از انتشار خبر مزایده ۹ میلیارد تومانی در استان گیلان، وزیر امور اقتصادی و دارایی دستور رسیدگی آنرا برای مدیرعامل بانک ملی صادر کرده است.. بر پایه این گزارش، شرکت ایحا گستر شمال به عنوان بزرگترین مجتمع صنایع چاپ و بستهبندی ایران که با سرمایهگذاری بخش خصوصی در استان گیلان احداث شده، پس از تغییرات متوالی نرخ ارز در حالی با انباشت بدهی ۱۲۵ میلیارد تومانی به بانک ملی روبهرو شده که طی سالهای گذشته با وجود بسیاری از مصوبات و دستورات از سوی مسوولان ذیربط همچنان با چالش مواجه است. ارزش ۲۰۰ میلیارد تومانی این کارخانه تنها با استناد به ارزیابی یک هیات هفت نفره از گروه کارشناسان نخبه دادگستری برآورد شده، این درحالی است که از سوی فعالان صنعتی (چاپ و بسته بندی) چنین مجتمعی حداقل ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه خواهد داشت. دستور ویژه وزیر اقتصاد و دارایی خطاب به مدیرعامل بانک ملی در حالی صادر شده است که به تازگی با مصوبه هیات دولت و ابلاغ معاون اول رییسجمهور علیاصغر یوسفنژاد به عنوان یکی از اعضای هیات حمایت از صنایع موضوع قانون حمایت صنعتی و جلوگیری از تعطیلی کارخانههای کشور منصوب شده و به نظر میرسد دولت در تلاش است تا سازوکارهای لازم جهت رفع مشکلات صنایع را فراهم کند
از هر طرف که شود محکوم سود امریکاست
امریکا از محل جریمه بانکهای فرانسوی و آلمانی به اتهام آنچه نقض تحریمهای ایران میخواند، ۳ میلیارد دلار به بودجه دولتی خود اضافه کرد . به نقل از آسوشیتدپرس، امریکا ۳/۳ میلیارد دلار از جریمه بانکهای فرانسوی و آلمانی را در سرمایه عمومی دولت هزینه میکند. این گزارش مینویسد: این میزان سرمایه بیش از اعتبار سیستم زندانها یا برنامه رفاه یک ساله کودکان در این کشور است. ۲۹۸ میلیون دلار از این پرداختها برای معالجه معتادان به الکل و سایر اعتیادها در ادارات دولتی این کشور هزینه خواهد شد. این میزان ۵۱ درصد بیش از اعتبار دولتی این بخش است. آندرو کومو در جلسه نقش نیویورک در بررسی بانکها اعلام داشت: بخش سرویس مالی نیویورک به نقش موثر و توانمند خود برای مبارزه با پولشویی ادامه میدهد. چندی پیش، بزرگترین بانک فرانسه به نام پاریباس به اتهام نقض تحریمهای امریکا علیه سودان، کوبا و ایران طی بازه زمانی ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ به پرداخت جریمه تاریخی ۹/۸ میلیارد دلاری به دولت امریکا محکوم شد. کردیت اگریکول و سوشیت جنراله دیگر بانکهای فرانسوی نیز تحت تحقیقات امریکا قرار گرفتهاند. همچنین کامرزبانک، دومین بانک بزرگ آلمان نیز به اتهام انجام مبادلات با کشورهای تحت تحریم واشنگتن قرار است حداقل ۵۰۰ میلیون دلار جریمه شود.
کل سرمایههای موجود کشور یک میلیون و ۳۰۰ هزار میلیارد تومان است
علی آقا محمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جلسه تخصصی بررسی ابعاد اقتصاد مقاومتی که در معاونت امور مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، گفت : کل سرمایه موجود کشور یک میلیون و ۳۰۰ هزار میلیارد تومان است و گفت: نرخ استهلاک این سرمایهها در صورتیکه از آنها بهرهگیری نشود برابر با چهار درصد است. وی با بیان اینکه براساس چشمانداز ۲۰ ساله، ایران باید به رشد اقتصادی ۸ درصدی دست یابد، افزود: باید ۴/۲ درصد از این رقم از بهرهوری ایجاد شود که این امر نیاز به رشد سرمایهگذاری دارد. آقا محمدی تصریح کرد: در حالی که ایران در سختترین شرایط دارای ۴۰ درصد پس انداز است اما میزان سرمایهگذاری در آن تنها ۲۵ درصد است، به همین دلیل همواره فاصلهیی بین سرمایهگذاری و پسانداز وجود دارد.
جزییات گزارش نعمتزاده به دولت
هیاتوزیران پس از بحث و بررسی درباره گزارش وزیر صنعت، معدن و تجارت، کمیسیون امور زیربنایی، صنعت و محیطزیست را مامور بررسی پیشنهادهای ارایهشده بهمنظور تقویت صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی کرد. محمدرضا نعمتزاده وزیر صنعت، معدن و تجارت با ارایه گزارشی درباره «صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی» در جلسه هیات دولت، گفت: ۸۱هزار واحد صنایع کشور متعلق به صنایع کوچک و متوسط است که این تعداد، ۹۲درصد کل صنایع کشور را تشکیل داده و با اشتغالی بالغ بر یکمیلیوننفر، سهم ۴۵درصدی از کل اشتغال صنعتی کشور را به خود اختصاص داده است. وی، توجه ویژه دولت به صنایع کوچک و متوسط را موجب کمک قابلتوجه به ایجاد اشتغال و رفع رکود دانست و گفت: ۱۴هزار واحد صنعتی از صنایع کوچک به دلایل مختلف طی سالهای گذشته متوقف شدهاند که میتوان با ارایه تسهیلاتی معادل ۴۰هزارمیلیاردریال به بخشی از آنها که قابلیت راهاندازی مجدد را دارند، در کوتاهمدت اشتغالی بالغ بر ۱۱هزارو۲۰۰ نفر ایجاد کرد.
سقوط تولید نفت ایران به پایینترین سطح ۸ساله
تولید نفت کشور در سال ۹۱ به پایینترین میزان خود در هشت سال اخیر رسیده است. میزان تولید نفت خام کشور در سال ۹۱ حدود یک میلیارد و ۴۰میلیونو۶۰۰هزاربشکه (۱۰۴/۶میلیون بشکه) بوده که از این میزان ۶۴۵میلیونو۶۰۰هزار بشکه به عنوان خوراک در پالایشگاههای داخلی به مصرف رسیده و ۴۱۳میلیونو۵۰۰هزار بشکه به طور مستقیم صادر شده است. بر این اساس تولید نفت خام در سال ۹۱ نسبت به سال ۹۰ از کاهش ۲۷/۲درصدی برخوردار شده که یکی از دلایل اصلی آن عدم سرمایهگذاری لازم جهت اکتشاف و تولید نفت بوده است؛ زیرا سازمان هدفمندی یارانهها جهت اجرای طرح خود از بودجه شرکت ملی پالایش و پخش و شرکت ملی گاز استفاده کرده و این شرکتها را با موانعی در تامین منابع مواجه کرده است. ادامه تشدید تحریمهای بینالمللی علیه ایران و محدودیتهای حمل و نقل دریایی را میتوان از دیگر دلایل افت تولید نفت برشمرد.
آمار صندوق بین المللی پول در مورد یارانه ها
صندوق بین المللی پول در مورد موفقیت برنامه یارانه ها در مورد ایران مینویسد: بنا به آمارهایی که منتشر شده، بیشترین کسانی که از یارانه بنزین در ایران منفعت میبرند، همچنان بالاترین دهک درآمدی جامعه و همان ثروتمندان هستند. بر این اساس، پایینترین دهک درآمدی جامعه ۸ درصد، دهک دوم ۱۱ درصد، دهک سوم ۱۶ درصد، دهک چهارم ۲۴ درصد و بالاترین دهک، یعنی دهک دهم ۴۱ درصد از یارانه بنزین بهرهمند میشوند. این اعداد و ارقام نشان میدهد که توزیع یارانه سوخت هنوز منطقی نشده و بالاترین دهکها بیشترین سهم از یارانه انرژی را میبرند؛ چراکه معمولا اقشار کمدرآمد جامعه یا وسیلهنقلیه ندارند یا اگر هم دارند، بهطور محدود از آن استفاده میکنند. در مقابل، اقشار پردرآمد جامعه بیشترین تعداد وسایل نقلیه را در اختیار داشته و سهم زیادی از یارانه سوخت را به خود اختصاص میدهند. در زمینه یارانه برق نیز پایینترین دهک ۱۳ درصد، دهک دوم ۱۶ درصد، دهک سوم ۱۹ درصد، دهک چهارم ۲۱ درصد و دهک دهم ۳۱ درصد از این یارانه برخوردار هستند. همچنین در خصوص بحث مربوط به سهم مردم از یارانه نان، پایینترین دهک جامعه ۱۹ درصد، دهک دوم ۲۰ درصد، دهک سوم ۲۰ درصد، دهک چهارم ۲۰ درصد و دهک دهم ۲۱ درصد از یارانه نان بهرهمند میشوند. از سوی دیگر، گزارش صندوق بینالمللی پول نشان داده که ایران تنها کشور صادرکننده نفت است که اصلاح جامع یارانهها را در دستور کار قرار داده است و در ابتدای اجرای طرح اصلاح یارانهها که از سال ۸۹ آغاز شد، موفق عمل کرد؛ به خصوص پرداخت یارانههای نقدی توانسته درآمد خانوارها را بهبود بخشد. براساس این گزارش، پرداخت ماهانه یارانه ۴۴۵۰۰ تومانی در سال ۲۰۱۱ به خانوارها، به خصوص خانوارهای فقیر با درآمد متوسط روزانه بالای دو دلار ، بسیار موثربوده است؛ چراکه این یارانه درآمدی بالغ بر ۴۵ دلار را برای هر یک از اعضای این خانوار در ماه ایجاد میکرد. همین موضوع باعث شده بود ضریب جینی در سال ۲۰۱۱ به ۳۷ درصد برسد؛ در حالی که در سال ۲۰۱۰ ضریب جینی ۴۱ درصد بوده است. با این حال، در این گزارش آمده است که در حال حاضر آمار رسمی که بتواند نشان دهد از سال ۲۰۱۲ به بعد که ایران با تورم بالا مواجه شده در دسترس نیست، زیرا ارزش پول ملی کاهش یافته و ارزش واقعی دستمزدها پایین آمده، و اینکه اتفاقاتی که طی سه سال گذشته برای شاخصها و متغیرهای اقتصادی ایران افتاده است همه روی سیاست هدفمندی تاثیرگذار بوده است. گزارش «اعتماد» در این خصوص حاکی است که البته صندوق بینالمللی پول در جولای ۲۰۱۱ نیز یک گزارش دیگری درباره اصلاح یارانهها در ایران منتشر کرده بود که براساس آن، اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها مثبت ارزیابی شده بود. اما نگاهی به گزارش این صندوق یکسری علامت سوالها را بر جای میگذاشت و اینکه اطلاعات صندوق بینالمللی پول از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از چه منبعی به دست آمده است. دقت در این گزارش نشان میداد که یکی از همکاران تهیه این گزارش، محمدرضا فرزین، یعنی دبیر وقت ستاد هدفمندی یارانهها بود.
از جمله مشهورترین شعرای عصر جدید بود و در صف معدود روشنفکرانی که از سیاست، پلی به سوی زندگی بهتر آدمیان ساخته بودند.
عاشقانه هایش ناب بودند و سرشار از صوور خیال، با تصویری بدیع و اسطوره ای از زیبایی و دنیای اعجاب انگیز زنانه؛ و شعرهای اجتماعی اش هم، راه و رسمی برای زندگی بهتر. در این مجال، دوازدهمیمن روز ماه جولای که سالروز تولد “پابلو نرودا” ست را بهانه ای کردیم برای گفتن دوباره و چند باره از این شاعر و سیاستمداری شیلیایی. مردی که واژگان شاعرانه اش گاه حریری از غزل به تن می کنند و گاه چون تازیانه ای می شوند بر گرده ی بیداد. نرودا، بیش از آن که شاعر سیاست باشد، شاعر مردم است. او با نگاه ریزبین و شاعرانه اش جای جای زندگی مردم سرزمین اش و بالاتر از آن دنیا را می کاود و از بطن هر نگاه، هر حادثه و هرلحظه شعر می زاید. پیوندی که او میان شعر و سیاست برقرار ساخت هم، در راستای همین میل عمیقش به ارتباط با مردم کوچه بازار بود، شعری که در عین بلاغت ادبی، از ابهام ها و پیچیدگی های معماگونه بری بود. زبانی ساده و صمیمی که با وجود تصویر رنج ها و دردهای مردمان، شادی و امید در آن موج می زد. دکلمه ای از شاعر با ترجمه ی فارسی در ویدئوی برگزیده ی ما آورده شده؛ با این توضیح که این ویدئو به همت اعضای تحریریه ی مجله ی فرهنگی چهارسو زیرنویس شده است. دیگر اینکه این برنامه هر هفته شنبه غروب به روی آنتن شبکه ی جهانی ایران فردا می رود و طی زمانی ۴۰ دقیقه ای؛ چندسوی دنیای فرهنگ و هنر ایران و جهان را می کاود. وقت اگر یارتان بود؛ تماشای چهارسو را در برنامه ی هفتگی تان بگنجانید…
امروزه صنعت گردشگری بهعنوان یکی از منابع اصلی ایجاد درآمد دربسیاری از کشورها بطور جدی مطرح و برای توسعه آن برنامه ریزیهای گسترده ای درجریان است. درآمد این تجارت تمیز و درعین حال فرهنگی ، تفریحی و سالم، براساس برآوردها پس از صنایع نفت و خودروسازی درمرتبه سوم صنعت درآمدزای جهان قرارگرفته است و این در حالی است که هنوز فرصتها و امکانات زیادی برای گسترش این صنعت وجود دارد. از نظر اقتصادی این صنعت بشدت اشتغالزاست و با کاهش بیکاری افزایش درآمد میکند. مضافا به اینکه میزان سرمایه گذاری برای ایجاد یک فرصت شغلی در حوزه گردشگری بسیار پایینتر از بخش صنعت و یا سایر بخشهاست. بعبارت دیگر اشتغالزایی در این صنعت به سرمایهگذاری کمتری نیاز دارد و از همین رواست که تقریبا همه کشورهای جهان بدنبال گسترش این صنعت در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر برای بهرهگیری از مزایای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بویژه دریافت سهم بیشتری از درآمد جهانی حاصل از گردشگری و همچنین بالابردن سطح اشتغال در کشور متبوع خود هستند.
زمانی بود که آمار گردشگری درمحاسبات جهانی جایگاهی نداشت ، ولی اکنون ازمهممترین آمارها بشمار میرودو براساس آمار سازمان جهانی گردشگری از میان ۱۵ شاغل در جهان یک شغل به گردشگری اختصاص دارد. ازیک مجموعه ده نفره گردشگر یک فرصت شغلی ایجادمیشود. در حال حاضرحدود ۲۶۰میلیون نفردر جهان در صنعت گردشگری و صنایع مرتبط با آن اشتغال دارند و درآمدهای حاصل از این صنعت در مجموع حدود ۹% تولید ناخالص داخلی کشورهای جهان را بخود اختصاص داده است. یعنی گردش مالی بیش از یک تریلیون دلار درسال از مجموع ۱۳ تریلیون دلار بازرگانی جهانی.
مشارکت در یک چنین درآمد قابل ملاحظه و تقریبا بدون دردسر گرفتاریهای تولیدی ، تجاری علی الاصول میبایستی ایده آل و بقطه اولیه حرکت هر دولتی باشد. حال سوال این است که چرا درحکومت اسلامی ایران با وجود غنی بودن کشور بلحاظ آثار کردشگری و دیدنیهای بسیار تاریخی ،طبیعی و تفریحی و با داشتن رتبههای ممتاز درعرصه گردشگری نتوانسته از این موهبت خدادادی استفاده کند و سهم مناسبی داشته باشد؟ . روزی دکتر ماهاتیری محمد نخست وزیر اسیق مالزی در یکی از سفرهایش به ایران گفت “اگر مدیریت جاذبههای توریستی استان اصفهان در اختیار مالزی قرار گیرد، سالانه برابر با ارزآوری نفت برای ایران درآمد میداشت” . بر اساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، ایران در ردیف ۱۰ کشور ممتازدنیا در زمینه گردشگری قرار دارد. اما سهم کشور ما از این صنعت سودآور چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ گردش مالی ؛ کمتر از نیم درصد است . آنگونه که آمارهای نیم بند کشور نشان میدهند ، بر اساس آمار منتشره در سال ۲۰۱۳ از مجموع ۱۵۰میلیون سفر خارجی در جهان، سهم ایران تنها چهارمیلیوننفر بوده است وه آنهم بیشتر مربوط به دیدن از اماکن زیارتی بوده است که در واقع برای دینداران یک وظیفه الهی محسوب میشود و نه یک وسیله گردشگری.همچنین بنا بر گفته مسعود سلطانیفر رییس سازمان میراث فرهنگی در سال ۲۰۱۳ در کل جهان مبلغ ۱۲۵۰ میلیارد دلار ازمحل جابجایی گردشگران درآمد کسب شده که بنا بر آمار منتشره سهم ایران در همین سال از محل جذب گردشگر فقط پنجمیلیارددلار بوده است و این یعنی فقر شدید ایران از درآمد صنعتگردشگری .اهمیت درآمد صنعت توریسم زمانی مشخص میشود که میزان درآمد آن را با میزان صادرات نفت و گاز ایران بسنجیم. بنا بر گفته بیژن زنگنه وزیر نفت درآمد ایران از محل صادرات نفت خام و میعانات گازی در سال ۹۲ ،۴۱.۶ میلیارد دلار بوده است. درآمدی درحد درآمد سالانه صنعت گردشگری ایتالیا . اعداد و ارقام نشان میدهد سهم صنعت گردشگری در اقتصاد ایران بسیار اندک است بر اساس آمار منتشره سهم مستقیم سفر و گردشگری نسبت به سهم سایر بخشهای اقتصاد ایران در تولید ناخالص داخلی، حدود ۲% از کل اعلام شده است. بر این اساس ایران در بین ۱۸۴کشور جهان باید رتبه ۱۴۷ را به خود اختصاص دهد این در حالیست که صنعت گردشگری ترکیه با ۴/۱ درصد از تولید ناخالص داخلی توانسته رتبه ۷۶ را به خود اختصاص دهد.
گردشگری تنها بازدید از یک محل و یا برگذاری تعطیلات معنا نمیدهد و در واقع بسیار عمیقترو چند وجهی تر از آن است ، تا آنجا که میتواند مستقیم و غیر مستقیم بر سایر بخشهای اقتصادی هم اثر گذارباشد. . از اینروصنعتی است چندوجهی ، ازجمله اینکه روی درآمد ارزی، افزایش درآمد ملی جامعه میزبان، افزایش درآمد دولت، افزایش سرمایهگذاری، افزایش اشتغال نیروی کار، توسعه تولید، فروش و گردش اقتصادی صنایع دستی تاثیر مستقیم دارد و مهمتر اینکه چه بسا میتواند باعث تغییر دید فرهنگی و نگرشی اجتماعی گردشگران در مورد آن کشور بوجود آورد. به همین دلیل توجه به این صنعت از اهمیت بالایی برخوردار است و کشورها برای افزایش سهم خود برنامهریزیهای مفصلی را انجام دادهاند. برای مثال یک نمونه آن کشور ترکیه است که در فاصله سالهای ۲۰۱۳-۲۰۰۵، از نظر جذب گردشگران خارجی عملکرد قابل توجهی را به نمایش گذاشت. ترکیه در سال ۲۰۰۵میلادی برای اولینبار توانست وارد فهرست ۱۰کشور برتر به لحاظ جذب گردشگران خارجی شود و رتبه نهم را به خود اختصاص دهد. در حال حاضر ترکیه سالانه حدود ۲۵میلیارددلار از محل صنعت گردشگری درآمد دارد و دولت این کشور همچنین قصد دارد این رقم را به ۵۰میلیارددلار در سال ۲۰۲۳ برساند. همچنین میتوان به شیخنشین دوبی اشاره کرد که با جذب بیش از ۱۰میلیونگردشگر تنها در سال ۲۰۱۳ رکورد تازهای را در گردشگری خود و کشورهای حاشیه خلیجفارس ثبت کرده است. این در حالی است که شیخنشین حاشیه خلیجفارس از نظر جاذبههای گردشگری به هیچوجه قابل مقایسه با ایران نبوده و ترکیه نیز در ردهبندی تعداد اماکن تاریخی ۱۷پله پایینتر از ایران قرار دارد!
نکته دیگر عدم توازن بین ورودیها و خروجیهای صنعت گردشگری ایران است بر اساس مستندات موجود در سال ۲۰۱۳ حدود هفتمیلیوننفر ایرانی با صرف هزینهای معادل ۱۰میلیارددلار به خارج از کشور سفر کردهاند و در همین سال ایران فقط پذیرای چهارمیلیون گردشگر بوده و از این محل درآمدی معادل پنجمیلیارددلار کسب کرده است. این عدم توازن نشانگر نبود برنامهای مدون در عرصه گردشگری است. با توجه به رتبه ممتاز ایران در جاذبههای گردشگری میتوان گفت در صورت اتخاذ تدابیر لازمه و جذب گردشگران بیشتر؛ هر یک از مناطق گردشگری ایران در حکم چند حلقه چاه نفت است؛ چاههایی که نهتنها تمام نمیشوند که با استحصال بیشتر رونق بیشتری هم میگیرند. اگرچه در سند چشمانداز توسعه پیشبینی شده تا سال ۱۴۰۴ ایران باید میزبان ۲۰میلیون گردشگر باشد و از این محل ۲۵میلیارددلار درآمد ارزی کسب کند، اما رسیدن به این میزان نیازمند یک برنامه ریزی اساسی است که آثار آن مشاهده تمیشود. در زیر به آمار گردشگری درچند کشور اشاره شده ، ازجمله ایران که با فاصله زیاد در آخر جدول قرارگرفته است.
بیش از یک قرن از تولد “هرمان هسه” ادیب و نویسنده ی آلمانی – سویسی می گذرد. نویسنده ی برجسته ای که در تمام زندگی اش با بی اعتنایی به سلطه گری و جاه طلبی های سیاسی تنها از آزادگی و پالودگی روح آدمی سخن گفت و در جدالی عیان با اندیشه های ناسیونالیستهای افراطی در مقام حمایت از آزادی نوع بشر بر آمد، شاید از همین روست که نام او درمیان سطور تاریخ ادبیات قرن بیستم این چنین درخشان و متمایز است.
هرمان هسه در دوم ژوییه ی سال ۱۸۷۷ در آلمان متولد شد. او که فرزند دو مبلغ مذهبی بود، تا پیش از رسیدن به استقلال شخصی به علت تضادهای درونی با پدر و مادر و آموزه های آنان با روح حساس و سرکشش در نبرد بود. فرار از کلیسای ماول بروان – که در آن بورس تحصیلی در رشته الهیات پروتستانتیسم داشت – ، خودکشی های نافرجام ، بزهکاری و سپری کردن دوره هایی در دار التادیب از جمله ی نتایج این جنگ و جدل ها بود.
اما با همه ی این اوصاف، شغل پدر و کتابخانه ی عظیم پدر بزرگ مادری اش، دکتر”هرمان گوندرت” هند شناس مشهور، موجبات آشنایی هرمان هسه با ادبیات و دوستی اش با قلم را فراهم آورد. او نخستین شعرش با نام “مادونا” را در سن هژده سالگی در نشریه ای اتریشی منتشر کرد و سه سال بعد از آن مجموعه اشعاری با نام ” ترانه های رمانتیک” را در تیراژی ۶۰۰ نسخه ای به چاپ رساند. کتاب گرچه از سوی مخاطبان مورد استقبال قرار نگرفت، اما ذره ای از عطش و شور هسه برای نوشتن نکاست، تا آنجا که سرانجام اشعار و متون ادبی منتشر شده ی او در نشریات متعدد توجه موسسه ی انتشاراتی “فیشر” را به خود جلب کرد. این موسسه که در حال حاضر هم یکی از معتبرترین ناشران آلمان به حساب می آید، در سال ۱۹۰۴ رمان ” پیتر کامنتسیند” این نویسنده را منتشر کرد و بدین سان شهرت را برای این نویسنده ی جوان به ارمغان آورد.
هسه در همین سال با “ماریا برنولی” ( همسر اولش) ازدواج کرد و همراه او شهر را به قصد روستایی دور افتاده در جنوب آلمان ترک گفت. در همین زمان بود که آمیختگی زندگی اش با طبیعت، سفر و کوهنوردی های متعدد، دستمایه های داستانی جدیدی را برای او آفرید و بیزاری و انقطاعش از مدرنیته و شهر نشینی در همه ی آثارش هویدا ساخت.
رمان “زیر چرخ” (۱۹۰۶) نمونه ی بارز همین نگرش اوست، که از تناقضات تحمیل شده به بشر امروز از سوی جوامع مدرن سخن می گوید و با گریز زدن به خاطرات نوجوانی خود از خشونت ها و مصائب مدارس شبانه روزی پرده برمی دارد.
هسه که در سال ۱۹۱۲ به سویس مهاجرت کرده و تابعیت آن کشور را پذیرفته بود، در سال ۱۹۱۴ و همزمان با جنگ جهانی اول، از انزوا و عزلت خودخواسته اش بیرون آمد و این بار به شیوه ای اجتماعی و سیاسی زبان به سخن گشود، وی بر خلاف بسیاری از روشنفکران و نویسندگان آلمانی هم عصر خود، ضمن تقبیح جنگ و برپایی تظاهرات صلح جویانه از اسرای جنگی حمایت می کرد و از مفاهیمی چون صلح جهانی و حقوق بشر سخن می گفت، مفاهیمی که حتی در دنیای امروز هم از جمله آمال بشر محسوب می شوند.
هسه، پس از به اتمام رسیدن جنگ ، رمان “دمیان” ( ۱۹۱۹) را با نام مستعار” امیل سینکلر” منتشر کرد، رمانی که به یکی از مشهورترین آثار هسه بدل شد و “توماس مان” آن را شاهکاری فراموش نشدنی خواند. دمیان شرح شاعرانه ی زندگی پررنج نسل پس از جنگ است، نسلی که بند مذهب را از پایش می گسلد و برای احیای هویت خویش دست و پا می زند.
هرمان هسه در سال ۱۹۲۲ کتاب “سیذارتا” را به چاپ رساند، این کتاب که ماحصل تجربه های سفر وی به هند و علاقه ی شخصی اش به عرفان شرقی و تفکرات بودیستی بود، تصویر گر تکامل عرفان زمینی هسه است. او در این رمان با زبانی بی تکلف از ثقیل ترین اندیشه های عرفانی سخن می گوید و ضمن تحلیل مبانی فلسفه ی هندو، از آرزوی باطنی اش برای آرام گرفتن جوامع بشری روایت می کند. کتاب شرح حال جوانی برهمن زاده به نام”سیذارتا” ست که برای رسیدن به مقصد خود برای دوری از راحت طلبی، “عشق شهوانی” و خود بینی از خانواده ی خود می گسلد و سالها را به ریاضت می گذراند، اما پس از چندی در می یابد همین ریاضت نیز به اندازه ی همان سرخوشی و آسودگی او را از ورطه ی حقیقت ناب دور کرده است، او تصمیم به ترک ریاضت می گیرد و حتی پس از ملاقات با بودا هم منصرف نمی شود و با خود می گوید:
“سر آنچه در ساعت تنویر فکرو رسیدن به مقام بودایی یا همان بیداری از خواب غفلت برتو گذشت در تعالیمت یافت نمی شود و دانش چیزی نیست که از کسی به کس دیگر منتقل شود و رستگاری را نیز نمی توان با تعالیم به دست آورد”.
اما “گرگ بیابان” (۱۹۲۷) ، “سفر به شرق” ( ۱۹۳۲) و”بازی تیله های شیشه ای” ( ۱۹۴۳) از جمله آثاری هستند که با وجود روایت اندیشه های همیشگی هسه، با زندگی اجتماعی و توده های مردم نیز در آشتی اند.
رمان گرگ بیابان در واقع تلفیقی ست از آموزه های عرفان شرق و غرب. رمانی که نمایانگر فلسفه ی جوینده، تعقل پرسشگر و روح متعالی نویسنده است. هسه در این رمان با زبانی ادبی و فاخر، از مشقت و بی خانمانی انسانهایی می گوید که انسانیتی ژرف در دل و اندیشه هایی والا در سر دارند و با قلمی استادانه می نویسد:“او که به جای صبر، در پی موسیقی؛ به جای لذتجویی، در پی شادی؛ به جای پول، در پی معنویات و به جای انجام وظیفه در یک مؤسسه در پی کار است، چنین کسی در جهان زیبای ما وطنی نخواهد یافت.”
لیلا سامانی – نویسنده مقاله
هسه در “سفر به شرق” ضمن ارائه ی ادراکی جدید از زندگی و انسانیت، تحول فکری و فردی خود را نیز به تصویر می کشد. او در این کتاب از سفری درونی و جاودان سخن می گوید، سفری که شرح جوییدن و پوییدن آدمی ست برای یافتن حقیقت وجودی اش:
“شرق مورد نظر ما سرزمینی خاص و محدوده ی جغرافیایی را شامل نمی شد، بلکه شرق برای ما زادگاه روح بود که جان را شکوفا و جوان می کرد، همه جا بود و هیچ جا نبود، همه ی زمان ها را به هم پیوند می داد و متحد می ساخت”
اثر دیگر او رمان دوجلدی “بازی تیله های شیشه ای” ست، کتابی که جهانشهری آرمانی را در قرن بیست و سوم میلادی توصیف می کند و خواننده را به سوی تصورسرزمین کمال مطلوب سوق می دهد.
هسه در این رمان ضمن تصویر آرزوهایش برای بشریت از سرزمینی سخن می گوید که در قلمرو آن خبری از همهمه و بحران های جوامع شهری نیست و کمال جویان و مشتاقان عالم معنا در آن رها از آزار و اذیتهای سلطه جویان سکنی دارند. کتاب که در حقیقت انتقاد ادبی و گزنده ی هسه به فاشیسم هیتلری ست، تابلویی ست که از یک سو تلفیق فلسفه ی غرب و عرفان شرق و از سوی دیگر درهم تنیدگی فرمولهای علمی و نتهای موسیقی را به نمایش در می آورد.
جسارت هسه در تجربه کردن و کشف حقایق درآثاراو به خوبی مشهود است، تا آنجا که کتابهای او به مثابه ی مشوقی برای تغییر و تحول نگرش آدمی به زندگی هستند، کتابهایی که قهرمانان آشنا و قویش به ندای ذهنی خواننده تلنگر می زنند و او را به خود شناسی دعوت می کنند: “دنیا به وجود نیامده است که کسی بخواهد آن را بهتر کند. شما را هم نیافریده اند که بهتر شوید. شما را ساخته اند تا خودتان باشید.”
هرمان هسه در سال ۱۹۴۶ موفق به دریافت جایزه ی نوبل ادبی شد و از سال ۱۹۳۲ میلادی جایزهای به نام او (Hermann-Hesse-Preis) به دیگر نویسندگان برگزیده اهدا میشود.
ترانه ها و صدایی که مثال خاستگاه شان، پیر اند و سرشار از رمز و راز و شیرینی؛ ترانه هایی در وصف زیبایی زن و شرح عشق جانسوز شرقی؛ حرف از موسیقی دلنشین ” ناظم الغزالی ” ، بت موسیقی مردمی عراق است که تاثیری شگرف بر موسیقی مشرق زمین گذاشت و خیلی زود هم جهان زنده ها را بدرود گفت و به مادر عجایب پیوست.
” ناظم غزالی ” با سرودن ترانه ها و تنظیم آهنگ ها و اجراهای نابش، موسیقی عراق را در نزد مردمان دنیا پر رنگ کرد و نشانه ای از شکوه این سرزمین در روزگار گذشته شد.
حالا و در این وانفسا شاید تکرار دوباره ی ترانه ای از ناظم مرهم درد سرزمینی مهن و پر افسانه ای باشد که امروز در دام تندروهای مذهبی گرفتار آمده و مزه ی آرامش را از یاد برده.
ترانه ای از او با ترجمه ی فارسی به همراه نشانی ویدئوی این ترانه که به همت تیم چمتا با زیر نویس فارسی ارائه شده در ادامه ی این صفحه از پی می آیند. با این توضیح که برنامه های چمتا در دوازدهمین شماره از فصل پنجم به سراغ این صدای دوست داشتنی سرزمین ناموس اعراب رفته و زندگی و آثار و احوال ” ناظم غزالی ” را مروری دوباره کرده؛ دیگر اینکه این ترانه و دیگر آثار او هم، به سعی و لطف ” جمال بزرگ زاده ” و ” رمضان ساعدی ” به فارسی آورده شده اند.
وقت و حوصله اگر یارتان بود، تماشای چمتای این هفته در شنبه ی پیش رو را در برنامه تان بگنجانید که به قول شاعر ما نی خوش نغمه و ساز خوش آهنگ، انده می برند از خاطر تنگ…
قولی یا حلو …
قولی یا حلو منین الله جابک
ای دختر زیبا روی به من بگو خدا تو را از کجا آورده است
خزن جرح قلبی من عذابک
زخم دلم از جفای تو آماس کرده است
قولی وش شفت منی أذیه
به من بگو چه آزاری از من دیده ای
قلبک من صخر ما حن علیا
که اینگونه نسبت به من سنگدل شده ای
بیدی جبت لنفسی حجایه
با دست خودم برای خودم دردسر ساختم
خلیت الخلق تحجی ورایا
و حالا همه مردم پشت سرم درباره ام حرف میزنند
قولی یا حلو منین الله جابک
ای دختر زیبا روی به من بگو خدا تو را از کجا آورده است
خزن جرح قلبی من عذابک
زخم دلم از جفای تو آماس کرده است
قولی یا حلو شجابک علیا
ﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ، ﭼﺮﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﯼ
جمدت الالم والهم بیا
ﺁﺗﺶ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺍﺳﺖ
وانا اللی اجرحت ایدی بیدیا
این من هستم که با دستان خود دستم را زخمی کردم
هویتک وانت مغتر بجمالک
عاشق تو گشته ام اما تو مغرور زیبائی خودت هستی
“صادق چوبک”، یکی از پیشگامان داستان نویسی مدرن و از جمله بنیان گذاران قصه نویسی کوتاه در ایران در تیر ماه ۱۲۹۵ خورشیدی در بوشهر و در خانواده ای بازرگان متولد شد. او دوران کودکی و نوجوانی اش را درشهرهای شیراز و بوشهر گذراند و سپس برای ادامه ی تحصیل راهی کالج آمریکایی تهران شد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و بعدها به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی مترجم هیات مستشاران آمریکایی شد .
او که نوشتن را از پانزده سالگی و با چاپ مقاله هایی در روزنامه ی محلی “بیان حقیقت” آغاز کرده بود، در سال ۱۳۲۴ نخستین کتابش با نام “خیمه شب بازی” که مشتمل بر ۱۱ داستان کوتاه بود را نوشت. چوبک در این مجموعه داستان با زبانی جسورانه و قلمی مسحور کننده دست به وصف تازه ای از صحنه های زندگی می زند، ایجاز خاص کلام او سبب می شود تا خواننده از همان آغاز خود را در دل رویدادها و صحنه ها بیابد. پرداختن به روابط و غریزه ی جنسی زنان یکی از موضوعاتی ست که چوبک در داستانهایش به آن توجه ویژه داشته است. موضوعی که نویسندگان معاصر او محتاطانه و در لفافه به آن می پرداختند، اما چوبک با جراتی تمام از همان نخستین داستانهایش بی پرده و صریح به این مساله پرداخت و آن را بر مدار زندگی زنان سنتی ایران هم گستراند، شیوه ای که تا آخرین اثرش، رمان “سنگ صبور” نیز پابرجا ماند.
خیمه شب بازی با داستان ” نفتی” آغاز می شود، داستانی که زندگی حسرت بار “عذرا” را روایت می کند، پیردختری که در آتش طلب جسم یک مرد می سوزد و دست به دامان امامزاده شده است:
“اما تمام زندگی عذرا یک طرف و مسافرتش به قم یک طرف. خاطره این سفر، بستگی شیرینی با زندگی او داشت. در همین مسافرت بود که برای اولین بار در عمرش، دست خشن و مردانه شوفر اتوبوس زیر بغل او را نزدیک پستانش گرفت و سوارش کرد. آن شب را هیچوقت از یاد نمیبرد و همیشه دقایق آن را به خاطر میآورد و از آن لذت میبرد. لذتی جنونآمیز و شهوانی.”
شخصیت عذرا در داستان نفتی شالوده ی شخصیتی بسیاری از زنان داستانهای چوبک است، چوبک بر عکس بسیاری از نویسندگان پیشینش زن را به صورت قدیسه ترسیم نمی کند، او عذرا را زنی می داند با غریزه ی جنسی طبیعی، زنی که زنجیر سنت و مذهب چنان او را در بند کرده است که حتی امامزاده هم در نظرش به مردی می ماند که قادر است جوابگوی امیال تن او باشد.
از دیگر داستانهای این مجموعه می توان به ” گلهای گوشتی”، ” زیر چراغ قرمز”، “پیراهن زرشکی”، ” بعدازظهر آخر پاییز”، “مردی در قفس” و “عدل” اشاره کرد که همگی نگاه خود را به قشر فرودست و ضعیف جامعه معطوف کرده اند. کتاب خیمه شب بازی به علت داستان “اسائه ی ادب” تا ده سال اجازه ی تجدید انتشار نیافت و نهایتا با جایگزین شدن داستان “آه؛ انسان” از ورطه ی توقیف نجات یافت. چوبک در سال ۱۳۲۸، دومین مجموعه داستان خود، با نام ” انتری که لوطی اش مرده بود” را منتشر کرد. این کتاب که مشتمل بر ۳ داستان و یک نمایشنامه است، با داستان “چرا دریا طوفانی شده بود؟” آغاز می شود، داستانی که بعدها دستمایه ی ساخت فیلمی به نام “دریا” به کارگردانی “ابراهیم گلستان” و همکاری “فروغ فرخزاد” شد و به دلایلی نا تمام ماند. دو داستان دیگر این مجموعه به نامهای “قفس” و “انتری که لوطی اش مرده بود” هر دو داستانهایی تمثیلی اند که شرح نومیدانه و پوچ انگارانه ای از زندگی را ارائه می دهند، داستان”قفس” روایتی تلخ است از دنیایی که در قالب یک مرغدانی به تصویر کشیده شده است،این دنیای احاطه شده با میله های سیاه امکان اشراف و درک دنیای بیرون را از محبوسان آن می گیرد، از سوی دیگر دستی که هر روز قربانی جدیدی را برمی گزیند و باخود می برد سبب می شود پریشانی و اضطراب ساکنان این دنیای نا امن و سراسر ابهام همیشگی و فزاینده باشد. چوبک هم چنین در داستان ” انتری که لوطیش مرده بود” از ماجرای انتری سخن می گوید که در پی مرگ لوطی اش، زنجیر خود را گسسته و به آزادی رسیده است. این آزادی گرچه آرزوی همیشگی انتر بوده است، اما هیچ گره ای از کار او نمی گشاید و در نهایت سرگشته و حیران و هراسان از لمس این حس جدید و خطرات زندگی به جسد لوطی پناه می برد و مرگ را بر بی پناهی و تنهایی ترجیح می دهد.
صادق چوبک در سال ۱۳۲۹ به عنوان مترجم در شرکت نفت استخدام شد و در همین سال ها همکاری خود با مجله های ادبی را نیز آغاز کرد، او سپس برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد به آمریکا و به دعوت کانون نویسندگان شوروی به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان سفر کرد. چوبک پس ازآن به ترجمه در ادبیات داستانی پرداخت و کتابهای “پینوکیو، آدمک چوبی” اثر “کارلو کولودی” و “آلیس در سرزمین عجایب” نوشته ی “لوییس کارول” را به فارسی برگرداند. و در سال ۱۳۳۸ شعر “غراب” “ادگار آلن پو” را ترجمه و در نشریهی “کاوش” به چاپ رساند. چوبک در سال ۱۳۴۲ نخستین داستان بلند خود با نام “تنگسیر” را منتشر کرد، داستانی که به لحاظ مضمون و درونمایه با آثار پیشینش تفاوتی بنیادین داشت و آن قرار گرفتن بستر روایی ماجرا بر داستانی حماسی بود.
تنگسیر پر خواننده ترین رمان صادق چوبک است و به زبانهای مختلفی ترجمه شده است . این رمان بر پایه ی جهان بینی رئالیستی بنا شده و برخی صاحب نظران آن را به لحاظ تکنیک های نوشتاری زیباترین اثر چوبک برشمرده اند. تنگسیر از حماسه ی قیام “زار محمد” علیه کسانی که در امانت خیانت کرده و مال او را به یغما برده اند حکایت می کند، “زار محمد” بر خلاف دیگر شخصیتهای مخلوق چوبک، ما بین جبر و اختیار اراده ی خویش را قدر می نهد و با سلحشوری و دلیری برای نگهبانی از مردانگی و عزت نفس خود برمی خیزد. این رمان پر کشش و جذاب بار دیگر توانایی چوبک را در شخصیت پردازی و توصیف وقایع به نمایش در می آورد، نقل روایت ماجرا بر اساس جریان سیال ذهن، بهره گیری از مذهب، تاریخ و اسطوره و در هم آمیختن شرح دقیق جزییات رویدادها به شیوه ی واکاوی ذهنی از جمله خصوصیات درخشان این اثر به شمار می روند.
چوبک دراین رمان هنرمندانه مایه هایی از شعر و نمایشنامه را نیز جای داده است و با لحنی ساده و صمیمی که برآمده از شخصیت مردمان عادی جنوب است، عادی ترین گفت و گو ها و جمله بندی ها را بی هیچ افراط و تفریطی به رشته ی تحریر در آورده است. ملاحت و ظرافتی که در لحن شخصیتهای داستان نهفته است، همچنین گزینش واژگان و جملات دلنشین مخاطب را با در سطور کتاب غرق می کند. این رمان بعدها دستمایه ی ساخت فیلمی با همین عنوان به کارگردانی “امیر نادری” و بازی ” بهروز وثوقی” شد. چوبک این رمان را به همسرش “قدسی خانم” که تا پایان عمر او را عاشقانه دوست می داشت تقدیم کرد.
این نویسنده پس از آن در سال ۱۳۴۳ مجموعه داستان “روز اول قبر” را منتشر کرد و آن را به پسرش “روزبه ” هدیه کرد. این کتاب مشتمل بر نه قصه ی کوتاه و یک نمایشنامه با عنوان هفت خط است که این نمایش توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به روی صحنه رفت. مجموعه داستان دیگر او کتاب “چراغ آخر” است که در سال ۱۳۴۴ به چاپ رسید.
چوبک سپس در سال ۱۳۴۵ واپسین رمان خود با نام “سنگ صبور” را به چاپ رساند. او در این کتاب با استفاده از مونولوگ یا گفت و گوی درونی ، برای نخستین بار روایت خطی را درهم شکست تا به این طریق واقعیتهای بیرونی را در روان شخصیتهایش منعکس کند. سنگ صبور از جنایات قاتل مجنون و بی رحمی به نام “سیف القلم” سخن می گوید که عزمش را برای کشتن روسپیان شهر جزم کرده است تا با پاکسازی جامعه به رسالت اجتماعی خود عمل کند. شخصیتهای این رمان همگی طی فصولی جداگانه از زبان راوی اول شخص داستان از دغدغه های خاص خود روایت می کنند.چوبک در این داستان به رغم تعدد شخصیتها با تصویر گری ماهرانه به توصیف حالت روانی و ستیز درونی آنها با خویش می پردازد و چهره ی مشمئز کننده ای از جهل و خرافه و فقر را ارائه می دهد. “تورج فراز مند” در باره ی این اثر گفته است:
“سنگ صبور شرح داستان غمانگیز تنهاییست،تنهایی انسانها و سرودیست در ستایش آزادی، و مرثیهایست بر تیرهبختیها و سوگیست در اندوه زنان و کودکان بیپناه این سرزمین و ستایشیست از دانش،زیرا که جهل و نادانی در آن محکوم شده است”
شخصیت “بلقیس” در “سنگ صبور” نماینده ی تمام عیارشخصیتهای زن مخلوق چوبک است، او زنی ست با ابعاد شخصیتی پررنگی تری نسبت به عذرای “نفتی”. چرا که این بار بلقیس با وجود آنکه زنی شوهر دار است، به تنهایی و انزوا کشیده شده و در این تنهایی به جنون غریزه ی جنسی مبتلا شده است، شوهر او مدام پای منقل است و از مردانگی بویی نبرده و بلقیس بعد از گذشت چندین سال ازازدواجش هنوز باکره مانده است. او تقصیر همه ی این بدبختی ها را به گردن آبله رویی خود می اندازد وگمان می کند همه ی مردها از او فراری اند تا آنجا که به “گوهر” همسایه ی روسپی اش حسادت می کند و آرزوی فاحشه بودن را در سر می پروراند. او که در تمنا و طلب جسم یک مرد می سوزد، تنها راه نجات خود از این سرگشتگی را رهایی از بند بکارتش می داند، آرزویی که پس از برآورده شدنش، بلقیس را به تنها بودن همیشگی اش آگاه می سازد و او در می یابد که رابطه ی جنسی قادربه پیوند زدن عاطفه و روح انسانها با یکدیگر نیست.
چوبک اکثر زنان داستانی اش را از میان طبقات فقیر و طرد شده ی اجتماع برمی گزیند زنانی که جامعه از آنان اجسامی مصرفی و بی ارزش ساخته است. او هم چنین سرکوب غرایز زنان به دلایل اخلاقی ، مذهبی و عرفی را یکی از محرومیتهای زنان ایرانی برمی شمرد و از فقر، عدم استقلال مالی زنان و اعتقادات خرافی به عنوان موانع زندگی انسانی آنان سخن می گوید و آن را ماحصل جبری می داند که از سوی جامعه ی ایران به آنان تحمیل می شود. چنان که حتی زن فرانسوی “اسب چوبی” در کتاب ” چراغ آخر” هم قربانی اعتقادات و رفتارهای شوهر ایرانی اش می شود. با این تفاوت که او تسلیم این وضع نابسامان نشده و برای حفظ این خانواده ی بی بنیان دست و پا نمی زند وبا بازگشت به وطن خود، شرایط زندگی اش را تغییر می دهد.
اما چوبک از زنان دیگری هم سخن می گوید، زنانی که همه ی زنانگی شان را در مادر بودن خود خلاصه کرده اند، زنانی سرشار از عطوفت و رافت که صبورانه مشکلات و مصیبتها را به دوش می کشند و با جان و دل حاضرند هستی شان را فدای آسایش همسر و فرزندانشان سازند. از مادر اصغر ( بعد از ظهر آخر پاییز) و مادر جواد ( چراغ آخر) گرفته تا “شیرو”( تنگسیر) و “جهان سلطان” ( سنگ صبور).
دستمایه های داستانهای چوبک، معمولا انتقادهای تلخی ست به معایب و زشتی های جامعه. مسائلی نظیر فقر، گرسنگی، ظلم، زورگویی، دروغ، تهمت، فحشا، جهل، خرافات، بی عدالتی و … از جمله تم ها داستانهای او هستند. شخصیتهای داستان های او عموما از تیره روزترین و ستم دیده ترین افراد جامعه هستند که همواره با محرومیت دست و پنجه نرم می کنند، محرومیتهایی که منجر به مرگ یا درماندگی این شخصیتها می شود و چوبک در کسوت یک رئالیست تمام عیار و بی هیچ اغماضی این دنیای سیاه و تاریک را ترسیم می کند. او هم چنین اندیشه هایی فلسفی را با داستانهایش می آمیزد و مسائل بنیادین انسانی نظیر مرگ، هستی، پریشانی، خود بیگانگی، سرنوشت و جبر و اختیار را نیز به حیطه ی بحث می کشد. چوبک در عصری که فقر تقدیس می شد و تنگدستان به سبب فقرشان محق شناخته می شدند، به دور از آرمانگرایی و خیالبافی، فقر و جهل را زمینه ساز یکدیگر خواند و اعتقادات مذهبی و خرافی را به باد انتقاد گرفت.
آخرین اثر صادق چوبک، ترجمه ی کتاب “مهپاره” است که در زمستان ۱۳۷۰ توسط انتشارات نیلوفر در تهران منتشر شد. مه پاره شانزدهمین بخش از نسخهی کهن مفصل سانسکریتی به نام “جوهر اقیانوس زمان” است. این کتاب شامل مجموعه ی به هم پیوسته ی ۲۰ داستان عاشقانه ی هندوست و طرح آن به سبک و سیاق داستانهای “هزار و یک شب” شکل گرفته است.
لیلا سامانی – نویسنده مقاله
صادق چوبک که در سال ۷۳ خود را بازنشسته کرده و راهی انگلستان وسپس امریکا شده بود، در اواخر عمر بینایی اش را از دست داد و سرانجام در ۱۳ تیرماه ۱۳۷۷ یک روز پیش از تولد هشتاد و دو سالگی اش در برکلی آمریکا درگذشت. بنا به گفته همسرش او در روزهای پایانی عمرش دلتنگ و بی قرار ایران بود:
” این روزهایِ آخر چه قدر سخت اندوهبار بود چوبک. چه قدر سخت بر او میگذشت. صادق راه میرفت و گریه میکرد. از اینکه در ایران نبود و دور بود گریه میکرد. تمام مدت اشک میریخت و گریه میکرد برای ایران. میگفت قدسی، آیا ممکن است که من یکبار دیگر به ایران بروم و آنجا را ببینم؟… وصیت کرد که جسدش را بسوزانیم و خاکسترش را به اقیانوس بدهیم. میدانید که صادق به این حرفها عقیدهای نداشت؛ به ختم و دور هم جمع شدن و سخنرانی کردن و روضه و عزاداری. همهی نوشتههایش را سوزاند و وصیت کرد که جسدش را هم بسوزانیم”
تو گویی همان سرنوشت زار محمد تنگسیر که پس از پیروزی بر دشمنان تن به مهاجرت اجباری می دهد، برای خالقش تکرار شده است:
“هیچوقت من دلم نمی خواس از این سرزمین برم … شاید من اصلا گور نداشته باشم ، گور می خوام چکنم.”
مردم همیشه مردمند و این قدرتمندان هستند که با رانده شدن از قدرت بهسوی مردم میآیند و بعد از ترک قدرت تازه بهیاد میآورند که ظلم چیست؟ استبداد چیست؟ روحانیون چه میکنند؟ در کشور چه میگذرد و .. این ویژگی تمام حکومتهای «توتالیتر» است که راندهشدگان از قدرت بهسوی مردم میآیند.