خانه » مقاله (برگ 46)

مقاله

اندکی شادی باید/ که گاه ِ نوروز است/علی میرفطروس

در تواریخ سیستان آمده است:

4921

وقتی که سپاهیان«قُتیبه»(سردارعرب)،سیستان را به خاک و خون کشیدند،مردی چنگ‌نواز،در کوی و برزنِ شهر – که غرق خون و آتش بود-از کشتارها وجنایات «قُتیبه» قصّه‌ها می‌گفت و اشکِ خونین از دیدگان آنانی که بازمانده بودند،جاری می‌ساخت و خود نیز،خون می‌گریست… و آنگاه، بر چنگ می‌نواخت و می‌خواند:

چنگ نواز سیستانی

4922

-«با این‌همه غم
در خانهء دل
اندکی شادی باید
که گاهِ نوروز است

اندکی شادی باید/ که گاه ِ نوروز است».

ریقِ رحمت! /محمد نوری زاد

4931
هیچ به این فکر کرده اید که با این همه روز و ماه و سالی که سرداران و نظامیان رهبری در سوریه و درحوالی اسراییل حضور داشته و دارند، چرا تا کنون حتی یک فشنگ یک فشنگ یک فشنگ به سمت اسراییل شلیک نکرده اند؟ با همه ی درشتگویی ها و رَجَزهای سی و هشت ساله ی انقلابیون از آقای خمینی و خامنه ای گرفته تا سرداران و ملاها و آیت الله ها و کت شلواری هایِ حوالیِ بیت رهبری؟ که: ما می زنیم و تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم؟ دلیلش را بگویم؟ دلیلش این است که در آن روزهای نخست، حضرات را گمانِ خماری بر این بود که این خودشان بوده اند که انقلاب را رهبری کردند و بساط شاه را بر چیدند و رقبایی چون نهضت آزادی و مجاهدین و توده ای ها و چریک ها و چهره های شاخصی چون چمران را روفتند و برچیدند. ماه عسل انقلاب که سپری شد، و کودکانی که ورجه کنان از هرکجا بالا رفته بودند از دیوار سفارتخانه ها به زیر آمدند، خیلی زود حالی شان شد که ای عجب، آب اگر می خورده اند در رصد اسراییل و روس و آمریکا بوده.اکنون در ادامه ی همان زمین خوردنِ ناگهانی جلوی چشم مردم دنیا، بقیه ی راه را سینه خیز می روند تا کسی گمان بر بی خردی شان نبرد. اما این تو بمیری دیگر آن تو بمیری نیست. اینجور که از سکوت مرموز منطقه می شود فهمید، در معادلات اسراییل و روس و آمریکا، تاریخ مصرف حضرات به پایان آمده و با وسط کشیدن پول عرب ها و دلالیِ ترکیه و هزارتوی بالاتری ها قرار است فتیله ی جماعت ولایی در ایران پایین کشیده شود. گرچه ته مانده گرمای آن هیاهوهای بی پشتوانه شاید شعار بدهد که: کِی بوده که ابرقدرت ها بفکر سرنگونی نظام نبوده باشند؟، می گویم: جاذبه ی شیعه گستری، رایحه ای بود که زیرک تر ها جلوی دماغ گنده های نظام گرفتند تا هم پول مردم را بالا بکشند و هم فرصت ها را دود کنند و هم اسم و نقش آشکار ایران را در امتداد جنایتکاران جنگی به ثبت جهانی برسانند و نشان همگان بدهند. این دو دلیل، یعنی بی بنیه گی و از هم دریدگیِ داخلی، و دور خیز بالاتری ها برای تصویب سند و مدرک جهانی دال بر مداخله گری و جنایتکار بودنِ نظام ولایی در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و نوار غزه و حتی نیجریه، دو دلیلی است که سابق براین نبود. اکنون همه ی منطق ها و مدرک ها و فرصت ها برای یک جراحی اساسی در پیکره ی حضرات ولایی مهیا شده است. من رعشه را در بی قراری ها و سراسیمگی حضرات می بینم.

کاش در معادلات و حادثه هایی که یک به یک و در آینده ای نزدیک رو می شود، مردم ایران از جایگاه سیاهی لشگری و گوسفند گونگی و زائریِ امامزادها به جایگاه درست و تعیین کننده اشان فرا برده می شدند. این تنها راه رهایی کشور از هزار توی حادثه های در کمین است. شاید گنده های منطقه و جهان در گام نخست، و در نشست های بدون ایران شان، تصمیم بر این بگیرند که: ایران و سرداران و مدافعان حرمش هر چه زودتر و البته با خفت از سوریه و عراق بیرون روند. این خروج خفت بار، آغازی خواهد بود برای تنش های پشت بندش. بهمین خاطر، دست هایم را دور دهانم حلقه می کنم و رو به بیت رهبری داد می زنم: آهای، می دانم که صدای مرا می شنوید؟ پس می گویمتان: تنها راهی که در این عنقریبِ دریده شدن و فرو ریختن برای شما باقی مانده، و تنها داروی شفا بخش بیماریِ بیت رهبری و سردارانِ سپاه و ملاهای حکومتی، “مردم” اند. مردمی که از گودال سیاهی لشگری و زائری امامزاده ها و روالِ متداولِ چاکری، به جایگاه درست و شعوری شان کوچیده باشند و سر رشته های اراده ی کشور را در دست گرفته باشند. پتانسیل درونیِ من برای نگارشِ این متن، جز عبورِ سلامت گونِ سرزمین مان ایران و عبورِ بی آسیبِ ایرانیان از معبر وهزارتوی این حادثه های در کمین نیست. من دلم برای یکپارچگیِ سرزمین مان می تپد. اما آیا گلوی سیری ناپذیران را مجال و مهلتی هست برای پرهیز از ولعِ خام خواری؟ چه بسیار سیری ناپذیرانی که لقمه در گلو ریق رحمت را سر کشیدند و هیچ نیز به این نیندیشیدند که: کم بخور اما بمان!
محمد نوری زاد

گزارش «مثبت» آمانو و عوامل تهدید «برجام» طی ماههای آینده / رضا تقی زاده

گزارش فصلی و مثبت یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون پایبندی ایران نسبت به تعهدات مندرج در توافق اتمی اگرچه ادامه انتقادات دولت تازه آمریکا از آنرادشوار تر از پیش می سازد، با این وجود حفظ برجام در گرو رویدادهای داخلی و خارجی طی ماه های آینده است.

4830

سه روز پیش از انتشار متن غیر رسمی گزارش فصلی آژانس در مورد برجام، آمانو طی یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه انگلیسی زبان فاینانشال تایمز، ضمن پرداختن به جوانب توافق اتمی، محدودیتهای آژانس، بی‌نقص نبودن توافق و در عین حال امتیازات، و در نتیجه، ضرورت حفظ آن، از چارچوب متعارفی مسئولیت حرفه‌ای خود خارج شد و اظهار داشت در صورت شکست روحانی در انتخابات رییس جمهوریایران، حفظ برجام مشکل خواهد شد.
گذشته از انتقاد پاره‌ای ناظران نسبت به نحوه تازه تنظیم گزارش‌های آژانس پیرامون فعالیتهای اتمی ایران، که برخلاف گذشته در آنها از ذکر جزئیات پرهیز و تنها نکات کلی مورد اشاره قرار میگیرد، بیانیه جدید و بسیار نرم آژانس نه تنها حاکی از اجرای کامل تعهدات ایران است، که در دو مورد خاص از ضریب‌های تکلیف شده نیز فرار تر رفته.
یکی از دو مورد، میزان ذخیره مجاز آب سنگین ایران است که طی گزارش پیشین آژانس در ماه نوامبر سال گذشته اندکی بیشتر از اندازه اعلام شده بود، و دیگری ذخایر اورانیوم با غلظت حدود ۳.۶ در صد که از حساسیت و اهمیت بیشتری نسبت به آب سنگین برخوردار است.
اقدامات فراتر از تعهدات
گزارش تازه آمانو حاکی است که در حال حاضر ذخیره آب سنگین ایران در حدود ۱۲۴ تن است در حالیکه ایران مجاز به نگاه داری تا ۱۳۰ تن آب سنگین در هر زمان شده است.
در گزارش ۸ نوامبر سال گذشته آژانس اعلام شده بود که ذخیره آب سنگین ایران از حد مجاز فرا تر رفته، اما بر اساس گزارش تازه، چهار روز بعد از برگزاری انتخابات آمریکا، ایران ۱۱ تن آب سنگین خود را از کشور خارج ساخته است.
در مورد راکتور آب سنگین اراک که کوره اصلی آن پیشتر از محل خارج و حفره باقی مانده با بتن پر شده، بیانیه تازه حاکی از توقف کامل کار و خودداری ایران از تولید گویچه‌های سوخت اورانیوم خام است.
آینده راکتور آب سنگین اراک از یک سو در انتظار از سر گیری غیر محتمل کار توسط کارشناسان پر هزینه چینی است و از سوی دیگر تجدید آمادگی آمریکا برای ادامه مشارکت در مثلث همکاری با چین و ایران برای طراحی و ساخت راکتور تازه.
همزمان با انتشار غیر رسمی گزارش تازه آژانس علی اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی ایران در مصاحبه‌ای که از سوی خبرگزاری ایسنا منتشر شد، گفته است “کارشناسان» چینی در ازاء هر یک ساعت کار ۲۰۰ دلار دستمزد میگیرند”، در حالی که حتی سرنوشت طراحی راکتور آب سنگین اراک نیز در حال حاضر مبهم است و گزارش آژانس توقف کامل کار در اراک را تائید میکند.
بیانیه آژانس در مورد ذخایر اورانیوم غنی سازی شده در حد ۳.۶ در صد ایران، با تجدید نظر در مورد نحوه ارزیابی محصولی که ضمن انجام غنی سازی در سانتریفیوژها باقی میماند ( پسمانده‌های غنی سازی) ، حاکی از کاهش ذخیره به زیر ۳۰۰ کیلوگرم مجاز است.
با اوج گرفتن مخالفت های دولت تازه آمریکا علیه جمهوری اسلامی و توافق اتمی، جمهوری اسلامی که پیشتر از قصد تولید سوخت اتمی برای کشتی‌ها و زیردریایی‌ها خبر داده بود، روز ۲۵ ماه ژانویه سال جاری از تزریق گاز یو اف ۶ ( گاز اورانیوم) به سانتریفیوژ‌های پیشرفته موسوم بهآ ر-۸ و خبر داده بود.
جمهوری اسلامی مطابق تعهدات برجام مجاز به غنی سازی اورانیوم تنها با استفاده از سانتریفیوژ‌های قدیمی نوع آ ر-۱ است و این اقدام میتوانست به عنوان تخلف آشکار از مفاد برجام تفسیر شود.
گزارش تازه آژانس حاکی است که بر خلاف آنچه در رسانه‌های ایران منتشر شده بود، تنها یک دستگاه سانتریفیوژ نوع تازه با تزریق گاز اورانیوم مورد آزمایش قرار گرفته و غنی سازی اورانیوم نیز با آن انجام نشده.
در مجموع، گزارش مثبت آمانو حاکی است که در فاصله بیانیه قبلی تا کنون، اقدامات جمهوری اسلامی بدون تخلف قابل تشخیص،از تعهدات مندرج در برجام فراتر رفته است.
انتخاب رییس دولت
روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا و اتخاذ مواضع چالشی واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی، ابراز مخالفت کارکنان کاخ سفید با توافق اتمی و معرفی حاکمیت ایران به عنوان تهدیدی علیه صلح منطقه، رهبری سیاسی ایران را در مقابل دو تفکر راهبردی متفاوت قرار داده:
۱- ادامه تعامل با جامعه جهانی، انعطاف پذیری بیشتر با همسایگان و گرایش تدریجی به سوی «دولت متعارفی» ، با انتظار نرم شدن مواضع آمریکا.
۲- حرکت متقابل و متناسب با دولت تازه آمریکا در شطرنج مناسبات دو کشور، و روی کردن به سیاستهای سختگیرانه، مقاومت، و تحمل هزینه‌ها به این امید که نتایج پایداری، روشن تر از سازش پذیری و تغییر خواهد بود.
تکلیف این دو گزینه بعد از برگزاری انتخابات رییس جمهوری اسلامی اردیبهشت ماه آینده با شکست یا تجدید انتخاب حسن روحانی، معمار توافق اتمی، تعیین خواهد شد.
آمانو، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی طی صاحبه روز ۲۴ماه فوریه با فایننشال تایمز، ضمن با اهمیت شمردن تاثیر منفی آزمایشهای موشکی ایران بر آینده برجام، اهمیت بیشتر را در کفه انتخاب یا شکست روحانی قرار دادهو میگوید : ” سرنوشت رییس جمهور میانه رو ایران طی انتخابات ماه مه موجب احساس عدم امنیت میشود … در حالی که آقای روحانی نسبت به توافق (اتمی) بسیار پایبند بوده، چنانچه او (در انتخابات) بازنده شود، وضعیت تغییر خواهد کرد.”
دو راهی ترامپ
با وجود اعلام حمایت اتحادیه اروپا و دبیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، از توافق اتمی، علاوه بر پشتیبانی کامل چین و روسیه، ایستادگی دولت تازه آمریکا در مقابل آن، به تنهایی میتواند ادامه اجرای برجام را در شکل کنونی مانع شود.
با کنار رفتن مایکل فلین از پست مشاور شورای امنیت ملی در کاخ سفید میتوان انتظار داشت که اجرای طرح‌های مقابله با جمهوری اسلامی برای مدتی با تاخیر روبرو شوند، اما، توقف نا محدود فشار‌ها علیه جمهوری اسلامی تا حدود زیادی خوشبینانه خواهد بود.
ترامپ و همکاران او در مورد جمهوری اسلامی و توافق اتمی نقطه نظرهایی ابراز کرده اند که حاکی از گرایش‌های فکر آنها است.
دولت ترامپ نیازمند تدوین سیاست خارجی روشن در رابطه با جمهوری اسلامی و تعیین روشهای رسیدن به هدفهای تعیین شده در آن است.
این اتفاق یک شبه و مجزا از تحولات منطقه و تغییرات داخلی ایران روی نخواهد داد.
تعیین تکلیف جنگ با داعش در موصل و آینده سیاسی عراق، از نظر زمانی، نخستین عامل تاثیر گذار بر تدوین سیاست خارجی آمریکا در منطقه و در رابطه با ایران است.
هدف بعدی مسئله سوریه و ترتیب دادن تلاشهای جمعی برای پاک کردن منطقه از افراط گرایان اسلامی است.
در این میان انتخابات رییس جمهوری در ایران برگزار میشود که نتایج آن بدون تردید در فرمول بندی سیاست خارجی آمریکا عامل تاثیر گذاری است.
به این ترتیب برجام را دست کم برای شش ماه آینده و تا انتشار دو گزارش فصلی دیگر از سوی دبیرکل آژانس میتوان مصون از تهدید‌های داخلی و خارجی دید، به این شرط که تحول غیر منتظره ای، در درون یا بیرون از ایران، «نقشه راه» کنونی را تغییر دهد.
……………………………………

احمد منتظری و مجتبی خامنه ای / محمد نوری زاد

4314

هردو آقازاده اند، اما این کجا و آن کجا؟

شهرتِ نخستِ مجتبی به شهرتِ شهرام جزایری بند است که در گام نخستِ پول روبی، یک هشتصد میلیونی از وی دشت کرد برای دستگرمی. گام های بلند مجتبی از سال هشتاد و هشت به این سوی شروع شد که با همکاری طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه – هم آدم کشت و هم بدست بابک زنجانی میلیاردها پول مردم را بالا کشید.
احمد اما تا کنون آزارش به کسی نرسیده و پولی از جیب کسی برنداشته. پدر مجتبی رهبر است و پدر احمد نیز می توانست رهبر باشد. پدر مجتبی اما به بقا در رهبری اش اصرار ورزید و برای ماندن در این جایگاه، و با دشمن دشمن و عصبیت و بداخلاقی هایی که خروجی اش بسیجیان بد دهن و فحاش و تخریب گر و بالا رونده از دیوار همسایگان اند، ملتی را سوخت و تباه کرد و به حسرت نشاند، پدر احمد اما خود به اختیار خود از تاج و تخت رهبری – که دم دستش بود – به نفع مردم چشم پوشید و عطای رهبری را به لقایش بخشود و به آزارهای ولایی تن سپرد و در دل همین آزارها نیز دست از این جهان شست تا پدر مجتبی بی رقیب سر به هزارتوی مناسبات آنچنانی اش فرو برد و امضایش را پای نگونبختی ملتی بنشاند و بر سند درماندگی ایرانیانِ غارت شده انگشت بزند.
مجتبی و پدرش به مردم پشت دارند و مشغول کندن پوست از تن مردم اند، و حال آنکه احمد و پدرش رو به مردم داشته و دارند و در این راه جز آزار ندیده اند. با همه ی این ها، مجتبی بر حریر رهبری لمیده و احمد به زندانِ ولایی کوچانده شده. می گویم: بدبخت آنانی که بخیال خود نه امروز که فردا را نیز مدیریت می کنند.
امروزِ مردم اگر دریده و برده شده، فردا حتماً از آنِ مردمی است که از دل هزارتوهای مخفی اش، اسرار اهالیِ بیت رهبری را بیرون می کشند. در آن روز، تماشای جمال جناب مجتبی تماشایی است. احمد آقا، ثانیه های زندان گوارایت. بدان که هر ثانیه ی زندان شما، پتکی است بر بساطِ حضرات ولایی. هستیم و تماشا می کنیم. بگرد تا بگردیم آقا مجتبی.

محمد نوری زاد پنجم اسفند نود و پنج – تهران

بیداری ها و بیقراری ها(19)/علی میرفطروس

4746

اشاره:

«بیداری ها و بیقراری ها» نوشته هائی است «خطی به دلتنگی» که می خواست نوعی«یادداشت های روزانه» باشد،دریغا که-گاه-از«خواستن»تا«توانستن»،فاصله بسیاراست.

درسالهای مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که متضمن بسیاری ازدیده هاو دیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچندرونوشتِ موجود برخی ازآنها میتواندبه غنای این یادداشت ها بیفزاید.

«بیداری ها وبیقراری ها»تأمّلات کوتاه وگذرائی است برپاره ای ازمسائل فرهنگی ،تاریخی وسیاسی :دغدغه هاودریغ هائی درشبانه های غربت و تبعید که بخاطرخصلت خصوصی خود،گاه ،روشن و رام وآرام ؛ وگاه،آمیخته به گلایه وآزردگی وانتقاداست.شایدسخن«تبعیدیِ یمگان»-بعدازهزارسال-اینک سرشت وسرنوشت مارا رقم می زنَد.

این یادداشتهای پراکنده،حاصل پراکندگی های جان و شوریدگی های ذهن و زبان است درگذارِزمان؛«حسبِ حالی» که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:

حسبِ ‌حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند

محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند

***

4745

۲۵بهمن ماه۱۳۹۲=۱۴فوریهء ۲۰۱۴

گاه فکرمی کنم که آسیب های اجتماعی-فرهنگی و فروپاشی های اخلاقی وعاطفی سالهای اخیر در میهن ما یادآور صدماتی است که حملهء مغول ها (درقرن ۱۳میلادی)به ایران وارد کرده بود.اگرچه حدود۳۰سال پیش درکتاب«ملاحظاتی درتاریخ ایران»گزارشی ازهجوم ها وحملات متعدّدبه ایران و عواقب شوم آن حملات درفروپاشی مناسبات شهرنشینی و انقطاع تاریخی و فرهنگی ایران را به دست داده ام،امّاگفتگوی امروزم بادوستِ جان شیفته ام-دکنر«م.ر»-فرصتی شدتابامراجعه به کتاب«تاریخ جهانگشای جوینی» مشابهت های این دو دوران را با وی درمیان بگذارم.دوستی که وجودش دراین«ظلمات ظالم»،شعله ای از فروتنی ها و ارزش های بربادرفتهء انسانی است-تابه وی گفته باشم که«این نیز بگذرد»و ایران ما-باردیگر-ققنوس وار از خاکسترش برخواهدخاست و …

«عطاملک جُوینی»دولتمرد،نویسنده ،ادیب و تاریخ نگاربرجسته،خود شاهد و ناظرکشتارها و قتل عام های مغولان بود.کتاب او نمونهء فاضلانه و فاخری ازنثرِ فارسی درحدود ۷۵۰سال پیش است.او در ۲۲اسفند۶۶۱ خورشیدی/۱۲مارس۱۲۸۳میلادی چشم از«دنیای دون»فروبست.

حملهء مغول

جوینی درروایتی دردانگیز،زوال علمی،فروپاشی عاطفی و انحطاط اخلاقی خراسانِ بزرگ را -که ازمراکزمهم فرهنگ و علم و اندیشه درجهان بود-چنین گزارش کرده است:

-«مدارس درس؛مندرس و عالِم علم؛مُنطَمِس[نابود]گشته وطبقهء طلبهء آن در دست لگدکوبِ حوادث پایمالِ زمانهء غدّار و روزگار مکّار شدند…هنراکنون درخاک طلب بایدکرد:

هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد

زآن که اندر دلِ خاکند همه پُر هنران

…اکنون بسیط زمین-عموماً-وبلادخراسان-خصوصاً-خالی شد.هر یک از ابناء السوق[افراد بی سر و پا و بی فرهنگ]در زیِّ[هیأت و لباسِ] اهل فسوق،امیری گشته و هر مزدوری دستوری[صاحب مَسندی] و هر مزوّری؛وزیری و هر مُدبری[بخت برگشته ای]؛دبیری و هر شیطانی؛نایب دیوانی …و هر خسی کسی و هر خسیسی رئیسی و هر غادری[خائن وحیله گر]؛ قادری و هر دستاربندی؛بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان]از کثرت مال با جمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسحتِ[شادمانی]ِ حالی…

در چنین زمانی که قحط سالِ مروّت و فتوّت باشد و روزِ بازارِ ضلالت و جهالت،اخیار[نیکان]ممتحن[محنت زده ]وخوار،و اشرار؛ممکّن[ثروتمند]و در کار.کریمِ فاضل،تافتهء دامِ محنت و لئیمِ جاهل؛یافتهء کام نعمت.هر آزادی بی زادی و هر رادی مردودی و هر عزیزی تابع هر ذلیلی به اضطرار ،و هر با تمییزی در دست هر فرومایه ای گرفتار…»*

*-تاریخ جهانگشا،به تصحیح علاّمه محمدقزوینی،ج۱،انتشارات بامداد،تهران،بی تاریخ،صص۳-۵.

کودتای سفید در کاخ سفید؛ فلین قربانی توافق اتمی با ایران؟/رضا تقی‌زاده

اعلام کناره‌گیری ناگهانی مایکل فلین از پست مشاور امنیت ملی کاخ سفید، دونالد ترامپ را از حضور مردی کنار خود محروم ساخت که می‌توانست نقش کیسینجر در دولت نیکسون را ایفا کند- مشارکت سیاسی تاریخ‌سازی که پایان جنگ ویتنام را معماری و ورود چین کمونیست را به جامعه جهانی ممکن ساخت.

مایکل فلین از جمله معدود دستیاران مورد اعتماد ترامپ بود که همکاری خود را با او در جریان رقابت‌های انتخاباتی آغاز کرد و بعد از پیروزی در انتخابات، نقش موثری در برگزیدن اعضای دولت و همکاران اجرایی رییس جمهوری تازه داشت.

4742

استعفای فلین نامنتظره بود

طی ۴۸ ساعت نخست پس از اعلام کناره‌گیری مایکل فلین، منابع متعدد خبری و تحلیلی در آمریکا، از جمله «واشنگتن فری بیکن The Washington Free Beacon» که یک رسانه اینترتنی محافظه‌کار سیاسی- امنیتی با ارتباطات نزدیک در کنگره و نزد مسئولان اجرایی است، همچنین «سیکر The Saker» در ایالت فلوریدا با گرایش‌های روشن در امور امنیتی، و اطلاعات دست اول در امور داخلی روسیه، از وجود عوامل پنهان برای کنار گذاشتن فلین از ترکیب همکاران سیاست خارجی ترامپ گزارش دادند.

فری بیکن در این رابطه، «نومحافظه‌کاران» آمریکا را پشت سر توطئه حذف فلین معرفی کرد در حالی که حزب دمکرات نیز که نسبت به حفظ توافق اتمی به عنوان شاه‌بیت موفقیت‌های اوباما در عرصه سیاست خارجی دارای حساسیت فوق العاده است، کنار گذاشتن فلین را موفقیتی در صفوف خود تلقی می‌کند.

شروع برخوردها

ترامپ وعده داده بود علیه حلقه‌های سنتی قدرت در واشنگتن اقدام کند. در جریان انتقال دولت بخصوص بعد از انتشار گزارش‌های مربوط به مداخله سرویس‌های امنیتی روسیه در انتخابات رییس جمهوری به نفع ترامپ، او سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، از جمله سازمان سیا و همچنین اف‌بی‌آی را مورد انتقاد تند قرار داد و وعده کرد در مجامع اطلاعاتی آمریکا تغییرات اساسی صورت می‌دهد.

پنج روز بعد از ادای سوگند به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهوری آمریکا، فری بیکن، از ۳۳ بار پذیرایی لابی‌گرهای جمهوری اسلامی در کاخ سفید طی حدود یک سال و اندی منتهی به پایان مهلت رییس جمهوری اوباما گزارش داد که منبع خبر را می‌توان به کارکنان دولت تازه نسبت داد.

در گزارش فری بیکن، نام تریتا پارسی و حسین موسویان دیده می‌شد که از فرد نخست، مطابق لیست بازدیدکنندگان کاخ سفید، ۳۳ بار و از موسویان در دو نوبت پذیرایی شده بود.

طرف‌های اصلی پذیرایی از موسویان و تریتا پارسی، بنیامین رودز، یکی از مشاوران ارشد امنیت ملی و نطق‌نویس جوان اوباما بود که مسئولیت فروش تبلیغاتی توافق اتمی با ایران (برجام) به رسانه‌ها و اعضای کنگره آمریکا را بر عهده داشت.

رودز فارغ‌التحصیل دانشگاه نیویورک، که با موسسه تحقیقاتی معتبر «وودرو ویلسونWoodrow Wilson» در واشنگتن همکاری داشت، بعد از حادثه تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیویورک (دولت جرج بوش پسر) بنا به خواسته نومحافظه‌کاران گزارشی در این مورد تهیه کرد.
فلین می‌توانست نقش کیسنجر را در دولت نیکسون برای دولت ترامپ بازی کند Reuters©
نومحافظه‌کاران و جرج بوش با پرزیدنت ترامپ مخالف‌اند و در مورد روسیه و اعمال تحریم‌ها علیه آن کشور نیز با دولت اوباما نقطه نظرهای مشترک دارند.

مایکل فلین موافق لغو تحریم‌ها علیه روسیه و به شدت پشتیبان اعمال فشارهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی است، و در مورد توافق اتمی با ایران، همسو با دونالد ترامپ فکر می‌کند.

رویداد با اهمیت روزهای فوق‌العاده خبرساز اخیر در واشنگتن، همزمانی کناره‌گیری فلین با سفر با اهمیت نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به آمریکا است. در غیاب فلین، ترامپ تا حدودی منزوی و ناگزیر تحت تاثیر بیشتر مایک پنس معاون رییس جمهوری و ژنرال متیس وزیر دفاع خود قرار خواهد گرفت.

روز بعد از کناره‌گیری مایکل فلین، خبرگزاری ایرنا، متعلق به دولت، با حذف زاویه توافق اتمی ایران و هر نوع اشاره به نام یا نقش بن رودز، ترجمه فارسی قسمت‌های دست‌چین شده‌ای از گزارش فری بیکن و تحرکات پنهان و منجر به کناره‌گیری فلین را منتشر ساخت.

واکنش‌های روسیه

ماجرای فلین با انتشار گزارش‌هایی درز کرده به رسانه‌ها پیرامون ملاقات و گفتگوهای او و سفیر روسیه در واشنگتن پیش از تشکیل دولت ترامپ و مذاکره پیرامون لغو تحریم‌ها علیه روسیه آغاز شد. روسیه پیشتر متهم به مداخله در انتخابات آمریکا به نفع ترامپ شده بود.

روز سه شنبه، ۱۴ فوریه، روزنامه نیویورک تایمز که در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا در مقابل ترامپ قرار گرفته بود، طی گزارش تازه‌ای از قول چهار نفر کارکنان دولتی سابق و کنونی که نام آنها منتشر نشده، مدعی تماس‌هایی بین فلین و ماموران اطلاعاتی روسیه شد.

این گزارش مدعی است گفتگوهای فلین و افسران اطلاعاتی روسیه از یک سال پیش از انتخابات نوامبر گذشته انجام و وسیله مجامع اطلاعاتی آمریکا، از جمله سیا ضبط شده‌اند.

نیویورک تایمز پیشتر روسیه را متهم ساخته بود که ایمیل‌های رهبران حزب دمکرات را باز و به نفع ترامپ مفاد تعدادی از آنها را منتشر ساخته است.
در این رابطه دیمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین، ضمن رد اتهامات نیویورک تایمز اظهار داشت: «گزارش‌های بدون نام در روزنامه‌ها را نباید پذیرفت.»

بنا بر گزارش خبرگزاری تاس، که خبرگزاری رویترز متن آن را روز چهارشنبه منتشر ساخت، سخنگوی سرویس جاسوسی خارجی روسیه، گزارش نیو یورک تایمز را «ادعای بی اساس» خواند.

در همان روز ماریا زاخاروف، سخنگوی وزارت خارجه روسیه منکر هرگونه «تماس نامناسب بین نمایندگان ترامپ و ماموران اطلاعاتی روسیه» شد.
واکنش‌های متوالی و متنوع روسیه که طی آن پوتین هم به رد ادعاهای مطرح شده پرداخت، نشانه نارضایتی عمیق کرملین از تحولاتی است که می‌تواند دست کم در کوتاه‌مدت بر روند عادی‌سازی مناسبات کرملین و کاخ سفید تاثیر منفی بگذارد.

4743

خوشحالی زودهنگام تهران

با توجه به ابراز مخالفت‌های تند فلین با توافق اتمی و معرفی جمهوری اسلامی در کتاب تازه خود (صحنه نبرد) به عنوان «دشمن سهمگین که باید با آن به عنوان بخشی از افراط‌گرایی اسلامی در منطقه جنگید»، حکومت مذهبی تهران شاید در ابتدا کنار رفتن او را از کاخ سفید به فال نیک بگیرد.

بنا بر گزارشی که فری بیکن پیشتر از قول یکی از اعضای مجلس نمایندگان که درگیر پرونده اتمی ایران و طرح موضوع توافق در کنگره بوده منتشر ساخت، دولت اوباما، نگران از اینکه فلین با رفتن به کاخ سفید و دسترسی یافتن بر اسناد مذاکرات، مبادرت به افشای توافق‌های محرمانه با جمهوری اسلامی کند، طرح تخریب فلین را از ماه دسامبر سال گذشته کلید زدند.

انتشار این اسناد محرمانه به دلیل طبیعت «معامله» و «بده بستان» در آن، می‌تواند اعتبار توافق اتمی را نه تنها در آمریکا، که نزد اصولگرایان و نظامیان ایران نیز خدشه‌دار سازد. کنار رفتن فلین دست کم این نگرانی را موقتا از میان برده است.

نکته‌ای که احساس رضایت تهران را می‌تواند تا حدودی کاهش دهد رشد خط دیگری است: تقویت نفوذ جیمز متیس وزیر دفاع و مایکل پنس معاون رییس جمهوری در روند شکل‌گیری سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی، که هر دو مخالف سرسخت حکومت مذهبی ایران و منسوب به افکار جنگ‌طلبانه هستند.

پیش از کناره‌گیری فلین از جمع همکاران ترامپ، رهبران حکومت مذهبی ایران با وجود شناخت نقطه نظرهای مخالف وی، انتظار داشتند که نزدیکی محتمل مشاور ارشد امنیت ملی کاخ سفید با کرملین بتواند به تعدیل خصومت او با دولت تهران و حتی دست یافتن به «معامله»ای با دولت ترامپ بیانجامد. در غیبت فلین از کاخ سفید، برآوردن این انتظار بسیار دشوارتر است.

ترامپ بعد از فلین

بدون تردید افشاگری‌های منجر به کناره‌گیری فلین، روند عادی‌سازی زودهنگام مناسبات واشنگتن و مسکو را خدشه‌دار خواهد ساخت.

شاید برنامه دیدار ترامپ با پوتین که بنا بر شواهد متعدد، برگزاری آن در کشور اسلوانی، محل تولد ملانی، بانوی اول آمریکا تدارک دیده می‌شد تا مدتی دچار تعویق شود.

ترامپ طی مصاحبه مطبوعاتی مشترک چهارشنبه‌شب با نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، تا حدودی خارج از خط به نظر می‌رسید، با این وجود طی پاسخی به یک پرسش، توافق اتمی با جمهوری اسلامی را از یاد نبرد و آن را «بسیار بد» معرفی کرد.

با کناره‌گیری فلین، رییس جمهوری تازه نیازمند معرفی جانشین او است که انتصاب وی بر خلاف وزیران، نیازمند تائید سنا نیست. معرفی جانشین فلین می‌تواند تا حدودی انزوای سیاسی ترامپ را تعدیل کند، هرچند که رییس جمهوری هنوز زیر فشارهای سنگینی قرار دارد که مخالفان وی انتظار دارند حتی به کوتاه شدن دوران قانونی دولت او بیانجامد.

در واشنگتن نبرد قدرت میان تازه‌واردها به کاخ سفید و گاردهای قدیمی و مراکز قدرت وارد مرحله جدی‌تری شده است.

رییس ‌جمهوری آمریکا روز چهارشنبه اتهام ارتباط برخی از اعضای ستاد انتخاباتی‌اش با روسیه را «مزخرف» خواند و درز احتمالی اطلاعات از مراکز جاسوسی و آژانس امنیت ملی کشورش را «غیرقانونی» معرفی کرد.

در همین رابطه رییس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان آمریکا نیز در مورد افشای اطلاعات پیرامون استعفای فلین ابراز نگرانی کرده است.
رسانه‌های آمریکایی مخالف با ترامپ، از جمله سی‌‌ان‌‌ان، با استفاده از شرایط فراهم آمده در روزهای اخیر، فشارهای خود را علیه او افزایش داده‌اند.

سی‌ان‌ان، دو روز بعد از کناره‌گیری فلین گزارش ‌داد که علاوه بر مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، یکی دیگر از مشاوران ارشد رییس‌ جمهوری و رییس ستاد انتخاباتی او یعنی پل مانفورت نیز با ماموران روسی در تماس بوده‌اند.

الی لیک، مفسر قدیمی امور امنیت ملی در رسانه معتبر بلومبرگ در همین زمینه نوشته است: «در کاخ سفید ترامپ که مناسبات راحت و فرصت‌طلبانه‌ای با حقیقت دارد، بعید است که دروغ گفتن فلین به معاون رییس جمهوری آنقدر اهمیت داشته باشد که به استعفای او منجر شود.»

پرسش تازه منابع خبری مخالف ترامپ این است که رییس جمهوری از ماجرای تماس همکاران خود با ماموران روسی تا چه اندازه مطلع بوده؟

در نگاه مخالفان ترامپ پاسخ این پرسش می‌تواند برای او وضعیت مشابهی را فراهم سازد که پیشتر در ماجرای هتل واترگیت به کناره‌گیری نیکسون از مقام ریاست جمهوری منجر شد. خروج فلین از جمع کارکنان ترامپ را شاید بتوان مرحله‌ی نخست از کودتای سفید در کاخ سفید تلقی کرد.

دعوت تندروها و سونامی ناسیونالیسم افراطی/به قلم : افسرخلبان بهزاد معصومی

به نظر می رسد که ترامپ و همکاران نظامی و امنیتیش در دولتی که به دستان خود او چیده شده اند خوب می دانند که در قبال جمهوری اسلامی چه می خواهند بکنند.

در حالی که هنوز مواضع اصلی و سیاستهای واقعی و مقاصد دونالد ترامپ رئیس جمهور تازه بر اریکه قدرت نشسته ایالات متحده آمریکا به درستی برای خود مردم آمریکا روشن نشده، تندروهای ایرانی چه در جبهه حکومت اسلامی و چه در آن طرف خط چنان سنگ ترامپ را به سینه می زنند که گوئی بر سر دعوت از پرزیدنت آمریکائی برای حمله به ایران با هم مسابقه گذاشته اند.

MarineLePenBlackNatzi-772x418

دو حرکت مرتبط با ایران که دونالد ترامپ در این چند هفته اول ریاست جمهوری خود انجام داد، از نظر عملکرد بسیار متفاوت بوده اند و برای آنها می توان نتایج متفاوتی را پیش بینی کرد.

فرمان اجرائی منع ورود

امروز دیگر کمتر کسی وجود دارد که قبول نداشته باشد امضای فرمان اجرائی آقای ترامپ در مورد منع مدت دار ورود پناهندگان و اتباع هفت کشور از جمله ایرانی ها به آمریکا، چقدر شتابزده و حساب نشده بود. تا آنجا که با عکس العمل شدید جامعه مدنی آمریکا مواجه شد و حالا حتی اگر با شیوه های حقوقی هم دولت ترامپ این فرمان را نجات دهد و به اجرا بگذارد، بازهم چنین فرمانی مقتدر نخواهد بود و اجرای آن با اگر و اماهای زیادی روبرو خواهد شد.

اکنون معلوم شده در نوشتن فرمان اجرائی جنجالی دونالد ترامپ از کارشناسان خبره وزارت امورخارجه و سازمانهای امنیتی آمریکا هرگز استفاده نشده است. گویا نوشتن متن به این مهمی به شخصی سپرده شده بود که آشنائی خوبی با قوانین و مقررات و مسائل مهاجرتی و مرزبانی آمریکا نداشته است.

این فرمان که حداقل در بین ایرانیان خارج از کشور بسیار با آن مخالفت شد و از این ره آورد دوستان و مزدوران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا سوء استفاده های فراوان به نفع اربابشان کردند، نشان داد که ترامپ و همکارانش هنوز خوب نمی دانند در قبال موضوع ایران چه کارهائی را نباید بکنند.

گفته شده بود که هدف این فرمان اجرائی مبارزه با اسلام سیاسی و افراطی و ترور و تروریست است. اما بهتر است برای یک بار هم که شده با چشمانی باز همچون عقاب به قضیه نگاه کنیم . همه این کارها و تبلیغات برای کسب قدرت بیشتر و چپاول ملتهاست . همه سیاستمداران به دنبال معامله هستند. آنها بازیگرانی هستند که میخواهند ملتها را با حرکات خودشان شیفته و مبهوت کنند.

برخورد تند با آزمایش موشکی سپاه

حرکت دوم دونالد ترامپ که به ظاهر در قبال آزمایش موشکی سپاه در منطقه سمنان بود از جنس دیگری است. به نظر می رسد که ترامپ و همکاران نظامی و امنیتیش در دولتی که به دستان خود او چیده شده اند خوب می دانند که در قبال جمهوری اسلامی چه می خواهند بکنند.

این حرکتها که هدفشان تحقیر و ترساندن جمهوری اسلامی بود، برخلاف فرمان اجرائی منع ورود هرگز با مخالفتی جدی در داخل جامعه آمریکا روبرو نشد. لحن حملات مقامات آمریکائی به خصوص ژنرال فلین مشاور امنیت ملی و خود پزیدنت ترامپ چنان بی سابقه و سخت بود که تصوری جز زدن بر طبل جنگ نام دیگری نمی توان بر آنها گذاشت.

اینجا بود که بسیاری از تندروها چه در جبهه حکومت اسلامی و چه در جبهه مخالفان حکومت اسلامی به تعریف و تمجید از این حرکات دست زدند. تندروهای سپاه پاسداران و سایر نهادهای ضد مردمی که دستی در موشک هوا کردن اخیر داشتند خوشحالند از این که بدین ترتیب برجام بر هم می خورد و این یعنی شکست حسن روحانی در انتخابات پیش رو و سوار شدن دوباره آنها بر خر مراد برنامه اتمی مشکوک و پر هزینه بی حاصلشان برای ملت ایران و البته سود آور و جیب پرکن برای خودشان.

از آن سو عناصری تازه به دوران رسیده در خارج کشور که هیچ تجربه ای از وقایع سال پنجاه و هفت ندارند و گمان می کنند که تاریخ با موتور جستجوگر گوگل شروع شده است، چنان دست به توجیه تئوریک اقدامات و حرفهای رئیس جمهور آمریکا می زنند که گمان نمی رود استدلالهای آنها به عقل خود جناب ترامپ و استراتژیستهای او هرگز رسیده باشد.

مصاحبه ترامپ با فاکس

هردو این گروههای افراطی در شرایط خطیر حاضر در اشتباه بزرگی هستند و هرکدام به نوعی دارند پرزیدنت آمریکائی را دعوت می کنند که به ایران حمله کند. حمله ای که نوع و عواقب آن معلوم نیست و نمی توان پیش بینی کرد که تا چه حد رژیم جمهوری اسلامی را ضعیف می کند و تا چه اندازه به مردم ایران آسیب می زند. در حرفهای این دو گروه افراط گرا صحبتی از حساب سود و زیان نیست و هردو گروه فقط برای منافع شخصی خود چانه می زنند و به فکر مردم ایران نیستند.

در تایید سخنم مبنی بر این که هردو گروههای افراطی طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی در اشتباه محاسباتی هستند، نظر شما را به مصاحبه اقای ترامپ با فاکس نیوز جلب میکنم. دقت بفرمایید پرزیدنت ترامپ چه فرمودند. خلاصه کلام ایشان این بود: اگر قرار بود با ایران توافقی شود باید معامله خوبی انجام میشد و اگر جمهوری اسلامی در جبهه ما بود ما با همین توافق بد هم کنار می آمدیم.

دونالد ترامپ در گفت و گوی اخیر خود با «بیل اورایلی» مجری شبکه فاکس نیوز آمریکا به آزمایش موشکی، تهدیدهای هفته اخیر و توافق هسته ای ایران و جامعه جهانی اشاره کرد. پرزیدنت ترامپ گفت: اگر ایران می گفت خیلی خوب ما الان در کنار هم هستیم، من با این توافق کنار می آمدم اما برعکس شد، آنها جسورتر شده اند.

آقای ترامپ در همان گفتگو درباره توافق هسته ای با جمهوری اسلامی از دولت قبل آمریکا انتقاد کرد و گفت: این یکی از بدترین توافق هایی بود که من تا حالا دیده ام. فکر می کنم این توافقی بود که نباید هرگز مورد مذاکره قرار می گرفت. اگر قرار بود با ایران توافقی شود باید معامله خوبی انجام میشد.

سونامی ناسیونالیسم افراطی

جهان اکنون با مشکل دیگری نیز دست و پنجه نرم می کند. وجود افرادی مانند رودریگودوترته در فیلیپین، رجب طیب اردوغان در ترکیه، دونالد ترامپ در آمریکا، بوریس جانسون در انگلیس که در بالاترین سطوح حکومت حاضرند و ملی گرایان افراطی مانند ماری لوپن در فرانسه، خرت ویلدرس در هلند، بپه گریلو در ایتالیا و نوربرت هوفر در اتریش که همه برای به دست گرفتن قدرت در کشورشان خیز برداشته اند، همه نمونه های بارزی از سونامی بزرگی می باشد که باید دید در آینده چه می کنند.

یکی از ویژگیهای بارز این سونامی بازگشت نوعی از دیکتاتوری آشکار و نهان همراه با ایجاد نوعی از جّو خفقان و جّو رعب و وحشت در این کشورها میباشد. همه اینها در یک چیز مشترکند و آن نابودی و برچیدن بساط اتحادیه اروپاست. از این نظر آمریکای ترامپ نیز حامی آنها به شمار می رود.

آمریکا هیچ موقع از شکل گیری اتحادیه اروپا راضی نبوده، خواهان متلاشی شدن یا تضعیف آن می باشد. آمریکا تنها خواهان شکل گیری اتحادیه ی نظامی ناتو با بودجه حمایتی خود اروپائی ها بصورت بازوی نظامی آمریکا در منطقه بوده است. آمریکای ترامپ فکر می کند که در صورت نبود اتحادیه اقتصادی و حقوقی سیاسی اروپا بمراتب راحت تر توسط آمریکا قابل کنترل و هدایت می باشد. از این رو برای حفظ اتحادیه نظامی ناتو، آمریکا و دستگاه های تبلیغاتی آن همیشه و با تمام قدرت باید بر طبل “دشمنی مجازی” که اروپا را بشدت تهدید میکند می کوبند.

وظیفه نیروهای ملی

همانطور که در شرح بالا گذشت ملت ایران اکنون فقط با فاشیستهای مذهبی داخلی طرف نیست. بلکه تندروهای جنگ طلب داخل و بیرون از حاکمیت ایران و شوونیستها (ناسیونالیستهای افراطی) که در سراسر جهان هر روز بیشتر قدرت می گیرند نیز می توانند زیانهای فراوانی برای ایران داشته باشند.

ما با روشنگری و اتحاد میتوانیم کشور را با دستهای خود و مردم ایران از چنگال این فاشیستهای مذهبی در ایران و همچنین از گزند ناسیونالیستهای افراطی تازه به دوران رسیده غربی نجات دهیم. اردوغان همان زرهی را اکنون به تن دارد که ولادیمیر پوتین آن را بر علیه ما پوشیده و خامنه ای نیز از آن استفاده می کند.

استراتژی تبلیغاتی فاشیستهای مذهبی و نیروهای ملی گرای افراطی که بعضی از آنها این افراطی گری را را با اسلام و برخی دیگر با مسیحیت افراطی ادغام نموده اند، برایجاد ترس، شایعه پراکنی و تولید جو تشنج استوار است و نه بر تبلیغ برنامه های سیاسی اجتماعی سازنده و مردمی. اولویت آنها این است که استراتژی تبلیغاتی خود را توسط رسانه های غیر مستقل که وابستگی های عمیق به جریان های سیاسی دوگانه دارند جهت حفط یا کسب قدرت به پیش ببرند.

در مقابل این سیاست مزورانه نیروهای ضد ملی، وظیفه اصلی نیروهای ملی در شرایط خطیر فوق روشنگری و دادن تحلیل درست به مردمی است که هر روز هدف رسانه های وابسته داخلی و خارجی قرار دارند که می خواهند کشور عزیز ما ایران را به سراشیبی تجزیه و سقوط بکشانند.
Attachments area

صادق قطب زاده به روایت علی سجادی/سام قندچی

4688
حدود دو هفته پیش کتاب “غروب صادق” به قلم آقای علی سجادی منتشر شد (۱). این کتاب شرح زندگی صادق قطب زاده را از ابتدای فعالیت سیاسی در جنبش اسلامی در اواخر دهه ۱۳۳۰ در خارج کشور تا اعدامش در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ به اتهام اقدام برای کودتا علیه آیت الله خمینی، به رشته تحریر در آورده است. تز اصلی کتاب این است که طرح کودتا، توطئه شوروی برای نابودی او، و دلیلش هم اقدامات قطب زاده در به چالش کشیدن شوروی در دوران گروگانگیری سفارت آمریکا بوده است و مشخصاً نامه او به گرومیکو و نظر عبدالحلیم خادم درباره نامه ذکر می شود. البته خلع آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری از مرجعیت نیز که جدایی مجدد روحانیت دولتی جدید از بقیه روحانیت پس از انقلاب ۵۷ است، در ارتباط با همین ماجرای کودتای قطب زاده صورت می گیرد.

همچنین می دانیم در پی ماجرای گروگانگیری، آقای قطب زاده مقام خود را بعنوان وزیر امور خارجه از دست داد و وزیر خارجه بعدی نیز در دولت رجایی، میرحسین موسوی شد. اما در دوران گروگانگیری سفارت آمریکا، محمود احمدی نژاد نیز موضع مشابهی داشت که برخورد مساوی با شوروی را خواستار شده بود. در نتیجه شاید چنین موضعی در میان جریانات اصلی قدرت، طرفدارانی داشته و خود این امر شوروی را به وحشت انداخته و تبلیغات وسیع صادق قطب زاده باعث شده که شوروی او را رهبر چنین حرکتی تصور کند که می خواسته پای شوروی را از ایران قطع کند. با مطالعه کتاب می توان پاسخ به اینگونه سؤالات را بهتر برای خود یافت و برای خوانندگان، بسیاری از جزئیات شناخته نشده انقلاب ۵۷ و ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا نیز قابل توجه است.

4687

این کتاب همراه یادداشتهای روزانه صادق قطب زاده در سفر به عراق منتشر شده که نویسنده به اصل اسناد دسترسی داشته است. آنچه برای این قلم در این نوشتار جالب بود، اغراق های صادق قطب زاده در پیش از انقلاب درباره توان جنبش اسلامی و مشخصاً نهضت آزادی است که هیچگاه با این دقت نوشته ای را در مورد آنچه او مطرح می کرده، ندیده بودم و اگر تصویری که صادق قطب زاده می داده با واقعیت نهضت آزادی آن دوران مقایسه شود، اغراق آمیز و غیرواقعی بودن تبلیغات او آشکار است. گویی صادق قطب زاده بعنوان مسؤل بخش بازاریابی می خواسته از نهضت آزادی چیزی در دنیا عرضه کند که بسیار از واقعیت نهضت آزادی به دور بوده و حتی رهبران واقعی نهضت آزادی نظیر مهندس بازرگان هیچگاه چنین تصوری از تشکیلات خود نداشتند. شاید بشود کتابی در این مورد نوشت. منظور اینکه اگر واقعاً نهضت آزادی اینهمه توان داشت که بعد از انقلاب با یک گروگانگیری به هیچ تبدیل نمی شد.

البته نابودی صادق قطب زاده مطمئناً نه بخاطر چند صباحی عضویت در نهضت آزادی و نه هیچ تشکیلات دیگری بوده است. او در حقیقت در ماورای تشکیلاتها عمل میکرده است. ممکن است گفته شود که آیت الله خمینی هم چنین بود. اما آیت الله خمینی بعنوان بخشی از تشکیلات سنتی روحانیت در پایان کار توانست برفراز ساختار روحانیت ایران قرار گیرد، آنچه مکلاهای اسلامی ایران نظیر صادق قطب زاده هیچگاه نمی توانستند حتی شانس آن را داشته باشند. کتاب آقای علی سجادی بسیاری از سؤالاتی را برای خواننده مطرح می کند که می تواند سرآغاز بحثی شود در مورد شخصیتهایی که در ماوراء تشکیلاتهای سیاسی و عقیدتی عمل کرده اند و اینکه آیا آنچه قطب زاده برگزیده به دلیل غیرتشکیلاتی عمل کردن بوده یا به دلیل شخصیتی لوطی مسلک، و اگر دومی، چرا نتیجه اش اقدام مستقل برای نجات انقلاب، حتی به زعم خود، اما بسان ستارخان در مشروطیت نبوده و تلاشی برای کودتا در تله دولتی بیگانه یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود، حتی وقتی هراس او از افتادن ایران به مدار روسیه نقطه عزیمت او است. این ها و ده ها سؤال دیگر می توانند موضوعات خوبی برای تأمل خوانندگان این کتاب خواندنی باشند.

سی و هشتمین سال استقرار نظام اسلامی و آینده‌ی تاریک آن /هوشنگ کردستانی

4684

«ملتی که تاریخ خود را نخواند ناچار از تکرار آن است.»

این ضرب المثل بسیار پر معنی است. خوشبختانه نسل جوان کشور نشان داده است که تاریخ گذشته و معاصر را خوب می داند و آن را تکرار نخواهد کرد.

پیش از پایان سی و هشتمین سال استقرار استبداد مذهبی، استوانه انقلاب اسلامی فرو ریخت و فرصت نیافت بار دیگر به قدرت برگردد و دمار از مردم همه چیز باخته در آورد.

حجت الاسلام علی اکبر رفسنجانی که در سال های اخیر نام آیت الله هاشمی را بر خود نهاد بود، تا شاید مردم پیشینه غارتگری های مالی و جنایت های گذشته او را فراموش کنند، به لقاالله پیوست.

پیرامون مرگ یا کشته شدن او بحث و حدیث های زیادی شده و می شود.

این احتمال که جنگ قدرت میان جناح های حاکمیت پس از مرگ خامنه ای شدت گیرد وجود داشت، اما گویا این جنگ زودتر آغاز شد و رفسنجانی نخستین قربانی آن بود.

شاید انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و برنامه ها و تهدیدهای او پیرامون سرنگونی جمهوری اسلامی و امیدواری اصلاح طلبان رژیم و حزب کارگزاران سازندگی رسیدن به قدرت، تاریخ آغاز این جنگ را جلو انداخته باشد.

باید دید ترامپ در ضدیت با جمهوری اسلامی تا چه اندازه پیش خواهد رفت و گفتگوهای او تا چه حد به واقعیت خواهد پیوست، همچنین واکنش سردمداران اسلامی به آن چگونه خواهد بود. شاید هم خامنه ای احتمال یک برخورد نظامی با آمریکا را به سود خود و بقای نظام برآورد می کند.

آنچه روشن شده آن است که ترامپ در مورد عدم پذیرش برجام تا حدودی عقب نشینی کرده است. برجام توافقی است میان جمهوری اسلامی و پنج دولت بعلاوه یک. بنابراین آمریکا به تنهایی نمی‌تواند آن را لغو کند. تنها کاری که ترامپ می‌تواند انجام دهد گسترش تحریم ها است.

ترامپ تهدید کرده چنانچه جمهوری اسلامی به آزمایش‌های موشکی خود ادامه دهد، چون مغایر با توافق برجام است سکوت نخواهد کرد.

این موضع گیری باعث شده است که عربستان و امارت نشین‌های جنوب خلیج فارس به این نتیجه برسند که چنانچه با جمهوری اسلامی وارد جنگ شوند آمریکا به حمایت از آن‌ها برخواهد خاست و با جمهوری اسلامی درگیر خواهد شد.

موضع‌گیری ترامپ نه تنها این کشورها بلکه گروه‌هایی از اپوزیسیون مخالف نظام را نیز امیدوار کرده است که با بهره‌گیری از نارضایتی و ناامیدی جامعه، با پشتیبانی آمریکا و نه مردم ایران می‌توانند در آینده جانشین جمهوری اسلامی شوند.

دخالت آمریکا در بردن محمد رضا شاه و حمایت از به قدرت رساندن خمینی، نمونه نادرستی شده برای این گروه از اپوزیسیون که خواهند توانست با کمک آمریکا در ایران به قدرت برسند. ترامپ هم اشتباه خواهد کرد اگر بخواهد جریان های دست نشانده خود را در ایران جانشین جمهوری اسلامی کند.

نسل جوان ایران به ویژه در سال های اخیر نشان داده است که تصمیم پیرامون سرنوشت ایران در واشنگتن، لندن و مسکو گرفته نخواهد شد بلکه این مردم ایرانند که درباره آینده کشورشان تصمیم خواهند گرفت.

در این میان «طرفداران بقای نظام» که نام مستعار اصلاح‌طلبان را بر خود نهاده اند، با وجود حذف رفسنجانی بیشتر از سایر جریان‌ها امیدوارند که حمایت ترامپ شامل حال آنان و به قدرت رسیدن‌شان گردد.

اصلاح طلبان، ادعا می کنند بر کرسی قدرت نشستگان کنونی با سیاست های نادرست باعث سرنگونی نظام خواهند شد. اگر آن ها قدرت را به دست گیرند نظام را حفظ خواهند کرد. آن‌ها کسانی هستند که زیر چتر عالی جناب سرخ پوش جمع شده بودند. عالیجناب سرخ پوش همان کسی است که کرباسچی دبیر حزب کارگزاران سازندگی آنچنان تملّق ها در مورد او گفت که نوکران و چاکران خانه‌زاد به محمد رضا شاه نگفته بودند!

با مرگ رفسنجانی روشن نیست چه دگرگونی های درون جناحی میان اصلاح طلبان و نیز در رابطه با جناح های وابسته به خامنه ای روی خواهد داد.

انتخابات پیش روی ریاست جمهوری اسلامی که در اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد وضعیت را روشنتر خواهد کرد.

بی شک، یکی از ترس های خامنه ای- افزون از وحشتی که از گسترش جنبش ملی و آزادیخواهانه دارد- قدرت گرفتن احتمالی رفسنجانی و سرنوشت نامعلوم خود داشت.

تردید نیست که خامنه ای نه می خواهد و نه می تواند در سیاست رویارویی با جنبش ملی گرایانه و آزادیخواهانه مردم تغییر موضع دهد. او که بارها از استقلال صحبت کرده است گویا معنی استقلال را به درستی درک نمی کند.

مائو می گفت «قدرت از لوله تفنگ بر می خیزد.»

او با تکیه بر پشتیبانی چهارصد یا پانصد میلیون طرفداران خود این جمله را می گفت. در صورتی که خامنه‌ای در شرایطی است که با وجود آنکه از مردم و حتی مخالفان نظام درخواست کرد که در انتخابات شرکت کنند، عملاً انتخابات تحریم شد. آنان هم که به دلیل- نیاز مالی یا اعتقادات مذهبی- در انتخابات شرکت کردند به کسانی رأی دادند که کارنامه ای درخشان تری از او نداشتند. در کشور چین، چه در دوران مائو و چه پس از آن، دیده نشده اطرافیان رهبر سوء استفاده مالی کرده باشند. در صورتی که در اطرافیان خامنه‌ای کمتر کسی هست که دستش به سوء استفاده‌های مالی آلوده نباشد و در انتقال آن به خارج کوتاهی کرده باشد.

علت روشن است. سردمداران جمهوری اسلامی چه آنان که در رأس هرم قدرت هستند و چه جناح های داخلی که در کسب قدرت می‌کوشند، خوب می‌دانند که استبداد مذهبی در ایران ماندگار نیست و دیر یا زود جای خود را به نظامی مردم سالار خواهد داد. از این رو، از بالاترین سطح تا پائین ترین- حتی برخی از رؤسای فدراسیون‌های ورزشی- در دزدی و غارتگری و چپاول سرمایه‌های ملی گوی سبقت را از هم ربوده اند.

به هیچیک از همکاران دو شخصیت بزرگ تاریخ معاصر ایران، میرزا تقی خان امیر کبیر و دکتر محمد مصدق تهمت سوء استفاده مالی زده نشده است. در صورتی که در جمهوری اسلامی که علی خامنه ای رهبر آن است تنها گفتن «مقام معظم رهبری» مجوزی است که دست گوینده را در دزدی و غارتگری باز گذارد، از سران پاسدار گرفته تا نمایندگان مجلس اسلامی و مسئولان قوه قضایی و …

خامنه ای شاید خوشحال باشد به این که بله قربان گویانش می توانند گروهی از مردم را در حمایت از او بسیج کرده و به خیابان ها بکشانند، آن هم جمعیتی حدود نیم درصد از هشتاد میلیون جمعیت ایران.

علی خامنه ای گویا متوجه نشده که در نبود و عدم حمایت مردم، هیچ نظامی قادر به حفظ استقلال کشور نیست ولو آنکه موشک های دروبُرد یا میان بُرد در اختیار داشته و یا به پشتیبانی از حمایت یک قدرت خارجی نیز امیدوار باشد. قدرت های بزرگ همواره نشان داده‌اند، آنگاه که منافع کشورشان ایجاب کند به راحتی تغییر مسیر داده و پیمان های شان را نیز زیر پا می گذارند.

در تاریخ معاصر ایران چه از سوی ناپلئون امپراتور فرانسه و چه از سوی دولت فخیمه انگلستان! ما این بدعهدی‌ها و پیمان شکنی ها را دیده ایم. بنابراین خامنه‌ای در یک درگیری و برخورد نظامی با آمریکا نباید روی حمایت احتمالی چین یا روسیه حساب باز کند. دولت چین بیشتر در پی آن است که بدون تنش با آمریکا برنامه ابر قدرت شدن خود را عملی سازد.

روسیه نیز به ویژه درماه های اخیر نشان داده به دلایلی که فرصت بازگو کردن آن در نوشتار نیست، در محاسبات سیاسی خود ترکیه را بر جمهوری اسلامی برتری می‌دهد و در شرایطی که ترامپ دست همکاری به سویش دراز کرده به خاطر ایران این همکاری را از دست نخواهد داد.

علی خامنه ای یک بار در پاسخ به اکبر رفسنجانی که گفته بود اکنون دوران مذاکره است نه موشک، با عصبانیت گفت: آنان که چنین حرف هایی می زنند یا نادانند یا خائن!

البته قصد رفسنجانی نیز در بیان این مطالب نشان دادن گوشه چشمی بود به قدرت های غربی که اگر از جناح ما حمایت کنید، دنبال مذاکره و پذیرش خواست های شما هستیم و نه آزمایش موشک.

اکنون بپردازیم به این که اگر برخورد نظامی میان آمریکا و جمهوری اسلامی پیش آید، چه روی خواهد داد؟
همانطور که اشاره رفت، در صورتی که میان جمهوری اسلامی و آمریکا درگیری و برخورد نظامی پیش آمد، ترامپ تولیدکنندگان جنگ افزار را که هستی شان بسته به جنگ و خونریزی است راضی خواهد کرد و هم بخشی از رأی دهندگانش را، و نیز کشورهای عربی منطقه که با هزینه کردن میلیاردها دلار در دفاع از داعش برای سرنگون کردن اسد، اکنون شاهد نابودی آن هستند، عدم موفقیت و کامیابی شان را به دلیل حضور پاسداران در سوریه و حمایت از اسد می‌دانند.

آن‌ها می‌خواستند مانع شکل گیری کمربند امنیتی شیعه از ایران تا لبنان شوند، از این رو سیاست کاربردی خود را در جهت سرنگون کردن دولت سوریه و سپس عراق قرار داده بودند تا این دو کشو را تبدیل به یک کشور اسلامی با اکثریت سُنّی مذهب شود و امیدوار بودند که جنایت‌های داعش باعث مهاجرت و کاهش شیعیان این دو کشور گردد. همچنین عدم موفقیت در سوریه و عراق و درگیر شدن در یمن، اکنون چشم امیدشان به حمایت ترامپ در درگیری با جمهوری اسلامی است. خامنه ای می‌پندارد آمریکا با ایران درگیر یک جنگ زمینی نخواهد شد و در بمباران احتمالی نیز، در حقیقت این مردمند که جان و هستی خود را از دست خواهند داد و نه رهبر و اطرافیانش.

او می‌اندیشید در یک برخورد هوایی، خواهد توانست به بهانه جنگ با سرکوب بیشتر آزادیخواهان مانع شکل‌گیری یک قیام و خیزش سراسری مردمی گردد.

اما آنچه در این محاسبه ها به حساب نیامده، نیروی مردم ایران و اراده نسل جوان است که با فداکاری و از جان گذشتگی، آگاهانه و دوراندیشانه در راه رهایی از استبداد مذهبی مبارزه می کنند.

نسل جوان حاضر نیست اشتباه نسل گذشته را تکرار کند. برای رهایی از یک استبداد مذهبی، به دامن استبداد دیگری بیافتد.

جمهوری اسلامی دیر یا زود به همت و فداکاری ملی گرایان و آزادیخواهان سقوط خواهد کرد بدون آنکه وابستگان به بیگانه موفق شوند استبداد دیگری را در سرزمین اهورایی ایران مستقر سازند.

از مدار ٣۶ درجه‌ در کوردستان باشور تا منطقه‌ پرواز ممنوع بر فراز ایران بقلم: جمال پورکریم

jamal-poorkarim

دوران قدرت دمکراتها و ریاست جمهوری باراک اوباما به‌ پایان رسیده و هم اکنون جمهوریخواهان با ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رهبری ایالات متحده‌ امریکا را بر عهده‌ دارند.
طی مدت زمانی بسیار کوتاه پس از بقدرت رسیدن ترامپ، فشارها بر جمهوری اسلامی ایران تشدید و شتاب بیشتری به‌ خود گرفته‌ است.
تحریمهایی جدید علیه‌ سران رژیم کنونی ایران که‌ قبلا در زمان قدرت باراک اوباما برداشته‌ شده‌ بود، با سرعت و قدرتی بیشتر باز بر سر میز برگشته‌اند و اعمال شده اند و تمامی آن گزینه‌هایی که‌ به‌ نحوی به دیده اغماض بر آنها نگریسته می شد، بار دیگر بر روی میز قرار گرفته‌اند، از تحریمهای اقتصادی تا گزینه‌های نظامی بر علیه‌ زیاده‌ خواهی های جهموری اسلامی ایران، اکنون بار دیگر بر روی میز کابینه ترامپ خودنمایی می کنند.
از سوی دیگر یک ائتلاف بین المللی به‌ رهبری امریکا در منطقه‌ بر ضد جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته‌ است که از اسرائیل گرفته‌ تا اروپا و جهان عرب را دبرگرفته است.
هر چند سران جمهوری اسلامی، در ظاهر ترس از تهدیدات امریکا را انکار میکنند، اما در باطن و درون نظام، اوضاع به‌ گونه ای دیگر است و کلیت نظام از درون، دچار سراسیمگی و تشنجی کتمان ناپذیر شده‌ است.
هشدار و تهدیدات لفظی شخص علی خامنه‌ای بر علیه‌ دولت امریکا و همچنین آشفتگی پیدا در حرکات نظامی جمهوری اسلامی و ازمایشات موشکی و اجرای رزمایش و مانورهای نظامی و ماکتی، همگی نشان از هراس و فشارهایی است که‌ بر رژیم وارد آمده‌ است.
دخالتهای جمهوری اسلامی ایران در امورات داخلی کشورهای منطقه‌ و تلاش در جهت صدور انقلاب اسلامی و تروریسم به‌ جهان و همچنین تقویت و پشتیبانی از رژیم بشار اسد، حزب الله‌ لبان، شیعهیان عراق، بحرین، عربستان و حوثی های یمن و در مجموع تلاش برای تقویت هلال شیعی، کشورهای منطقه‌ را بر آن داشته‌ است تا به‌ دنبال راه چاره‌ای در جهت متوقف کردن رژیم ایران برآیند.
از سویی دیگر با توجه‌ به‌ انجام آزمایشات موشکی ایران که‌ خود بنوعی نقض توافق هسته‌ای یا همان برجام و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بود، جدای از امریکا، کشورهای اروپایی همانند المان، فرانسه‌ و بریتانیا را نیز نگران کرده‌ است.
آنسوتر، اوضاع داخلی ایران هم از لحاظ اقتصادی و هم از حیث نظامی در بحران و اشفتگی قرار گرفته‌ است، جدای از فقر، گرانی و بیکاری، گورنشینی، اعتیاد، خودکشی، طلاق، سکس فروشی و …غیره، احزاب و جریانات وابسته‌ به‌ ملتهای تحت ستم در ایران همانند کورد، بلوچ و عرب نیز مبارزاتی مسلحانه‌ را در درون مرزهای ایران اغاز کرده‌اند .
تهدیدات و هشدارهای دونالد ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی ایران، مشابه‌ و به‌ مثابه‌ همان تهدیداتی ست که‌ جورج بوش در سال ٢٠٠٢ در مقابل رژیم بعث عراق بکار میبرد.حرکات نظامی و تهدیدات لفظی جمهوری اسلامی ایران نیز همانا، همان تهدیداتی ست که‌ صدام حسین در پیش گرفته‌ بود.
خامنه‌ای و سپاه پاسداران که‌ در راس قدرت قرار دارند، این موضوع را درک کرده‌اند که‌ تهدیدات و هشدارهای ترامپ کذایی نیست، دونالد ترامپ اخطار داده‌ است که‌ “رژیم ایران با اتش بازی نکند و او اوباما نیست، باید رژیم ایران بفهمد که‌ رئیس جمهور امریکا و در نتیجه سیاستهای این کشور تغییری بنیادین نموده است”.
رئیس جمهور کنونی امریکا نیز به‌ خوبی دریافته‌ است که‌ تنها خطر جدی برای ثبات و ارامش در منطقه‌ و جهان، رژیم اسلامی ایران است.
بازگشت مجدد همه‌ی گزینه‌های زیر میز بر روی میز، طرح قرار دادن سپاه پاسداران در لیست ترور جهانی، تشدید تحریمها و بر هم زدن توافقات هسته‌ای با ایران و به‌ تازگی ورود ناو هواپیمابر و جنگی جورج بوش به‌ آبهای خلیج، گویای آغاز جنگی تمام عیار و با هماهنگی های قبلی بر علیه‌ رژیم ایران است.
از سیاست خارجی ٢٠١٧ امریکا به‌ ٢۶ سال قبل یعنی ١٩٩١ گریزی می زینم.
ایجاد یک منطقه‌ پرواز ممنوع در محدوده‌ جغرافیایی کوردستان باشور اشغال شده‌ توسط عراق که‌ به‌ مدار ٣۶ درجه‌ معروف بود ، منجر به‌ خودمختاری و تاسیس حکومت اقلیم کوردستان شد که‌ هم اکنون به‌ نمونه‌ای از دمکراسی در خاورمیانه‌ تبدیل شده‌ است .
حال فکرش را بکنید که‌ اگر این پروژه‌ توسط امریکا و همپیمانانش در ایران هم به‌ اجرا دراید .
اجرای مجدد این طرح و ایجاد منطقه‌ پرواز ممنوع بر فراز خاک اشغال شده‌ی ملتهای کورد، بلوچ و عرب میتواند، فضای مبارزه‌ را برای احزاب و جریانات سیاسی و نظامی این ملتها بازتر کرده‌ و رژیم ایران از داخل دچار بحران جدی تری شود.
یکی از راههای برون رفت از بحرانی که‌ جمهوری اسلامی ایران در داخل ایران ، منطقه‌ و جهان ایجاد کرده‌ است ، حمله‌ای نظامی با عنوان مداخله‌ بشر دوستانه‌ و دیکتاتور ستیزانه‌ است که‌ میتواند شامل منهدم کردن تاسیسات و بازوهای نظامی ایران و همچنین تقویت و پشتیبانی مالی و لوجستیکی از نیروهای مترقی و ازادیخواه اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی ایران توسط امریکا ، غرب و کشورهای عربی منطقه‌ که‌ ایران را تهدیدی برای خود میدانند ، شامل شود .چون ایران اتمی تهدیدی جدی خواهد بود نه‌ تنها بر علیه‌ منطقه‌ و خاورمیانه‌ ، بلکه‌ بر علیه‌ بشریت در عرصه‌ جهانی.
اگر عمر رژیم ایران بیش از این ببیشتر ه‌ درازا بکشد و در نهایت بتواند به‌ سلاح اتمی دست پیدا کند، همانا براندازی آن به‌ مراتب بسیار دشوارتر از امروز خواهد بود و هزینه های آن به مراتب بیشتر و گاها پرداخت نشدنی خواهد بود.

نفت،شاه،«انقلاب اسلامی»ودیگرهیچ!/علی میرفطروس

4653
بخش نخست

* سرشت وسرنوشت تحولات سیاسی ایران معاصر(ازسقوط و تبعید رضاشاه تا تضعیف وسقوط دولت مصدّق و سرنگونی محمدرضاشاه پهلوی)را نمی توان فهمیدمگراینکه ابتداء مسئلهء نفت و نقش آن درحیات سیاسی ایران معاصر فهم و درک گردد.

*شاه خطاب به رئیس جمهورآمریکا: هیچ چیز بیش از لحن تهدیدآمیزِ کانون های خاصِ قدرت[درآمریکا] و شیوه های پدرمآبانه واکنش ما را تحریک نمی کند!

* به راه انداختن«انقلاب های مصنوعی»توسط دولت های غربی به منظوردستیابی آسان و ارزان به میدان های نفتی و گازی کشورهای نفتخیز،استراتژی نوینی است که آخرین نمونهء آنرا دربه اصطلاح «انقلاب لیبی»و سرنگون کردن رژیم قذّافی بیادداریم.

***

سقوط رژیم محمدرضاشاه پهلوی(۱۳۵۷) عموماً ازمنظرسیاسی و دینی-ایدئولوژیک بررسی گردیده وبه نقش دولت های خارجی دراین رویدادسرنوشت ساز کمتر توجه شده است.

نگارنده دربرخی مقالات و کتاب های خود-ازجمله در«ملاحظاتی درتاریخ ایران»(۱۹۸۸)،«دیدگاه ها»(۱۹۹۳)وخصوصاًدرکتاب«دکترمحمدمصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست»(۲۰۰۸)باتوجه به اصلاحات اجتماعی گسترده و مدرنیزاسیون دوران رضاشاه و خصوصاً محمدرضاشاه و ضعف جایگاه و پایگاه اجتماعی روحانیّت و مذهب-به عنوان یک آرمان حکومتی-اصطلاح «انقلاب اسلامی»را درتوضیح رویداد سال ۱۳۵۷ نادرست نامیده و باتوجه به دیکتاتوری های خونبار شیلی،آرژانتین،کرهء جنوبی،اندونزی،اروگوئه وغیره درسال های ۱۳۵۰،عنصراستبدادسیاسی را نیز درتوضیح «انقلاب» و سرنگونی رژیم شاه نارسا دانسته است.

باتوجه به این نکات،نویسنده ضمن اشاره به علل و عوامل خارجی رویدادهای۵۷،به نقش نفت و کمپانی های نفتی درتحوّلات سیاسی ایران معاصر تأکیدکرده آنچنانکه معتقداست:«تاریخ معاصرایران با نفت نوشته شده است».بنابراین: سرشت و سرنوشت تحولات سیاسی ایران معاصر(ازسقوط و تبعید رضاشاه تا تضعیف دولت مصدّق وسرنگونی محمدرضاشاه پهلوی)را نمی توان فهمیدمگراینکه ابتداء مسئلهء نفت و نقش آن درحیات سیاسی ایران معاصر فهم و درک گردد.بااین اعتقاد، پایهء بحث نگارنده دربارهء رویدادهای منجربه سقوط محمدرضاشاه برروی نفت ونقش کمپانی های بزرگ نفتی متمرکزاست و براین اساس، نگارنده رویدادهای منجربه سقوط شاه را نه یک«انقلاب» بلکه یک«کودتای انقلابی علیه شاه»نامیده است.

خوشبختانه درسال های اخیر با آزادشدن اسنادمربوط به این دوران وخصوصاً انتشارمتن مذاکرات محرمانهء شاه و سفیروقت ایران درواشنگتن بامقامات دولت آمریکا پرتو روشنی برعوامل خارجی سقوط شاه افکنده شده و دراین باره-خصوصاً-پژوهش های پروفسور«اندرو اسکات کوپر»(Andrew Scott Cooper) به این بحث غنای بیشتری بخشیده و طرح ها،تبانی ها و توطئه های پُشت پردهء سرنگونی شاه را نشان داده است.

موج عظیم مردمی درراهپیمائی های سال۵۷ شاید با مفهوم«کودتا» مغایرباشدولی باتوجه به تقارن این راهپیمائی هابا روزهای تاسوعاوعاشورا -بعنوان فرصتی برای ابراز حضورجمعی مردم– و تبلیغات گستردهء رادیو-تلویزیون های خارجی(خصوصا بی بی سی) در دامن زدن وگاه هدایتِ اینگونه تظاهرات،می توان گفت که حضورمردم درصحنه،به بسیاری از کودتاهای سال های اخیر خصلتی انقلابی (یا مردمی)می دهد.به عبارت دیگر:در ایرانِ معاصر،باتوجه به نقش و نفوذِ رادیو-تلویزیون ها در ساختن و سَمت دادنِ افکارعمومی،توده های مردم-عموماً- پیاده نظام کودتاگران نفتی هستند.بنابراین،منظورنگارنده دراستفاده ازکلمهء«انقلابی»(درترکیب«کودتای انقلابی»)ناظر به دو موضوع اساسی زیراست:

۱- طرح وتدارکِ سرنگونی رژیم شاه ازبالا(توسط کمپانی های نفتی و دولت های حامی آنها)وتبلیغات گستردهء نشریات و رادیو-تلویزیون های غربی علیه شاه،

۲- حضورگستردهء مردم ناآگاه،مفتون و«ماه زده»(درپائین)به مثابهء پیاده نظام طرح هاو تبلیغات آمریکا و دیگردولت های غربی.

درواقع،اعتقادبه «دست انگلیسی ها»و«تئوری توطئه»درمیان ایرانیان از تجربه های تلخ تاریخی و سیاسی ناشی می شود.براین اساس بودکه حتّی دکترمحمد مصدّق نیزمعتقدبود:درایران،کارها فقط به دست و خواست دولت انگلیس انجام می شود.(برای نمونه نگاه کنیدبه:خاطرات و تأمّلات مصدّق،صص۳۴۱-۳۴۲).

دربارهء«مهندسی فکری»و«ساختن افکارعمومی توسط رادیو-تلویزیون ها»درمقدمه یا«پیش درآمدِِ» مقاله ای سخن گفته ایم و دراینجا می توان از نقش تبلیغات رادیوهای وابسته به دولت انگلیس در سه رویدادمهم تاریخ معاصرایران یادکرد:

۱-سقوط رضاشاه ،

۲- تضیف وسقوط دولت مصدّق

۳-سرنگونی محمدرضاشاه.

«بولارد»(سفیرکبیرمقتدر ِدولت انگلیس درایران)درخاطرات و گزارش های محرمانه اش تاکیدمی کندکه باتبلیغات دروغ و پخش خبرهای اغراق آمیزازطریق رادیو«بی بی سی»و«رادیودهلی»،«روال عادی حکومتِ رضاشاه رامختل کردند»و درنهایت،باعث سقوط حکومت وی گردیدند.

(برای آگاهی از نقش «بی بی سی»در سقوط رضاشاه نگاه کنیدبه مقالهء مسعودلقمان«رادیو و جابه‌جایی قدرت در شهریور ۱۳۲۰: سقوط یک شاه به کمک بی.بی.سی»؛ ماهنامه‌‌ء تحلیلی، آموزشی و اطلاع‌رسانی «مدیریت ارتباطات»؛ شماره‌ی ۹؛ بهمن‌ماه۱۳۸۹
http://mirfetros.com/fa/?p=17279 ).

گزارش های«بولارد»مربوط به ۷۵سال پیش است وطبیعی است که در رویدادهای سال ۱۳۵۷-باتوجه به گسترش و نفوذ رادیو-تلویزیون ها(خصوصاً بی بی سی)-مهندسیِ فکری،شکل دادن به افکارعمومی ،کشاندن مردم به خیابان ها و وقوع رویدادهای منجربه سقوط شاه می توانست آسان تر،هنرمندانه تر و مؤثرتر باشد.

به راه انداختن«انقلاب های مصنوعی»توسط دولت های غربی به منظوردستیابی آسان و ارزان به میدان های نفتی و گازی کشورهای نفتخیز،استراتژی نوینی است که آخرین نمونهء آنرا دربه اصطلاح «انقلاب لیبی»و سرنگون کردن رژیم محمدقذّافی (درسال ۲۰۱۱) بیادداریم:کشوری که درمیان کشورهای آفریقائی ازپیشرفت ورفاه اقتصادی-اجتماعی چشمگیری برخورداربوده است.اینک روشن شده که تصمیم قذّافی برای ملّی کردن منابع نفتی و گازی لیبی،تمایل او به خارج کردن ۱۵۰ میلیارددلارسرمایه های آن کشور ازبانک های اروپائی و آمریکائی،سودای قذّافی برای ایجادیک بانک آفریقائی و جانشین کردن دینارلیبیائی بجای دلار یا یورو، وغیره،عوامل اصلیِ حمله به لیبی و سرنگون کردن قذّافی بوده است.

شاه:

بین قدرت های امپریالیستی و ما برخوردی روی می دهد!

چنانکه خواهیم دیدطرح سرنگونی رژیم شاه، ۵سال پیش از وقایع ۱۳۵۷ (یعنی ازسال۱۳۵۳= ۱۹۷۴)کلیدخورده بود.رَوَندطرح و تدارک این سرنگونی را می توان چنین ترسیم کرد:

۱-محمدرضاشاه پس ازسقوط دولت مصدّق می خواست که به نحوی براجحافات کمپانی های نفتی خاتمه دهد و حاکمیّت مطلق ایران برمنابع و صنایع نفتی را تحقّق بخشد.بااین آرزو،درسال ۱۳۴۶ بهنگام افتتاح کارخانهء عظیم ذوب آهن دراصفهان و درحضور الکسی کاسگین(نخست وزیر شوروی)شاه بالحنی تند و تهدیدآمیز خطاب به کمپانی بزرگ نفتی اعلام کرد:

-«درسال ۱۹۷۹(یعنی دقیقاً سال۱۳۵۷)قراردادنفت باکنسرسیوم نفت خاتمه پیداخواهدکرد و شرکت های نفتی فعلی در ردیف بلندی خواهندایستاد و بدون هیچ مزایائی،مثل دیگران برای خریدنفت ایران بایدبیایند صف بکشند.درسال ۱۹۷۹(یعنی درست درسال۱۳۵۷) ما قراردادنفت خودمان باکنسرسیوم را به هیچوجه تمدیدنخواهیم کرد»…

4654

اخطارشاه به کمپانی های نفتی

۲- در ۲۲ اسفند ۱۳۴۷ شاه به کنسرسیوم نفت اخطار کرد که درآمد ایران باید ظرف دو ماهِ آینده به یک میلیارد دلار برسد وگرنه ایران نصف منابع نفتی خود را در اختیار خواهد گرفت«…گفتنی است که چندماه قبل ازاین اخطار،شاه پالایشگاه نفت تهران را(درتاریخ ۳۱اردیبهشت ۴۷)افتتاح کرده بود.

به دنبال این اخطار،شاه تأکیدکرد:

-« آنچه من می گویم کاملاً روشن است.من می گویم نفت، مال ما است اگر استخراجش نمی کنیدما خودمان آن را استخراج خواهیم کرد».

۳- نکتهء بسیارمهم اینکه،درگفتگو باروزنامه نگاران در ۵بهمن ۱۳۴۹شاه پیش بینی کرده بود:

اخطارشاه

4655

۴– در ۹ مرداد ۱۳۵۲ با تلاش های شاه، ایران به حاکمیّت کامل بر صنایع نفت ایران نائل شد بطوریکه بقولِ دکتر پرویز مینا (کارشناس برجسته و مدیروقتِ اموربین المللی شرکت نفت):

– «با در نظر گرفتن شرایط و اصول مندرج در قرارداد جدید ِ نفت می توان نتیجه گرفت که قانون ملی شدن صنعت نفت -به معنی و مفهوم واقعی- با عقد این قرارداد در سال ۱۹۷۳ به مرحله اجرا گذارده شد».(تحول صنعت نفت ایران؛نگاهی ازدرون،بنیادمطالعات ایران،آمریکا،۱۳۷۷/۱۹۹۸،ص۳۵).

ادامه دارد