خانه » مقاله » احمد منتظری و مجتبی خامنه ای / محمد نوری زاد

احمد منتظری و مجتبی خامنه ای / محمد نوری زاد

4314

هردو آقازاده اند، اما این کجا و آن کجا؟

شهرتِ نخستِ مجتبی به شهرتِ شهرام جزایری بند است که در گام نخستِ پول روبی، یک هشتصد میلیونی از وی دشت کرد برای دستگرمی. گام های بلند مجتبی از سال هشتاد و هشت به این سوی شروع شد که با همکاری طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه – هم آدم کشت و هم بدست بابک زنجانی میلیاردها پول مردم را بالا کشید.
احمد اما تا کنون آزارش به کسی نرسیده و پولی از جیب کسی برنداشته. پدر مجتبی رهبر است و پدر احمد نیز می توانست رهبر باشد. پدر مجتبی اما به بقا در رهبری اش اصرار ورزید و برای ماندن در این جایگاه، و با دشمن دشمن و عصبیت و بداخلاقی هایی که خروجی اش بسیجیان بد دهن و فحاش و تخریب گر و بالا رونده از دیوار همسایگان اند، ملتی را سوخت و تباه کرد و به حسرت نشاند، پدر احمد اما خود به اختیار خود از تاج و تخت رهبری – که دم دستش بود – به نفع مردم چشم پوشید و عطای رهبری را به لقایش بخشود و به آزارهای ولایی تن سپرد و در دل همین آزارها نیز دست از این جهان شست تا پدر مجتبی بی رقیب سر به هزارتوی مناسبات آنچنانی اش فرو برد و امضایش را پای نگونبختی ملتی بنشاند و بر سند درماندگی ایرانیانِ غارت شده انگشت بزند.
مجتبی و پدرش به مردم پشت دارند و مشغول کندن پوست از تن مردم اند، و حال آنکه احمد و پدرش رو به مردم داشته و دارند و در این راه جز آزار ندیده اند. با همه ی این ها، مجتبی بر حریر رهبری لمیده و احمد به زندانِ ولایی کوچانده شده. می گویم: بدبخت آنانی که بخیال خود نه امروز که فردا را نیز مدیریت می کنند.
امروزِ مردم اگر دریده و برده شده، فردا حتماً از آنِ مردمی است که از دل هزارتوهای مخفی اش، اسرار اهالیِ بیت رهبری را بیرون می کشند. در آن روز، تماشای جمال جناب مجتبی تماشایی است. احمد آقا، ثانیه های زندان گوارایت. بدان که هر ثانیه ی زندان شما، پتکی است بر بساطِ حضرات ولایی. هستیم و تماشا می کنیم. بگرد تا بگردیم آقا مجتبی.

محمد نوری زاد پنجم اسفند نود و پنج – تهران

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*