یکی از شگردهای حکومت اسلامی که از فقدان وطن دوستی ، طینت فریبکارانه و شیطانی سردمداران آن نشات میگیرد، ایفای نقش دوگانه حکومتگران در قالب پوزیسیون و اپوزیسیون در آن واحد است. این طرز فکر که از همان ابتدا در نظام اسلامی جا باز کرد عاملی شد تا اولین حکومت الله بر روی زمین برپایه دروغ و تزویر شکل گیرد. ترویج دروغ و ریا و بقول مذهبیون “تقیه” در سیستم حکومتی ملایان با اولین سخنرانی آیت الله خمینی در بهشت زهرا که گفت: آب و برق و اتوبوس را مجانی میکنیم و ملت را به مقام انسانیت میرسانیم رسمیت یافت وبه عنوان فرهنگ نظام فقاهتی مورد توجه قرار گرفت. از آن زمان به مسئولین تازه به قدرت رسیده یاد داده شد که هیچگاه واقعیتها را برای مردم بازگو نکنند و به قول معروف همواره دو پهلو پاسخ دهند تا کمتر گرفتار اعتراضات مردمی شوند.
آقای خامنه ای در استفاده از “فرهنگ تقیه” یک نقطه عطف بشمار میاید. او چنان روان و آشکار دروغ میگوید که انسان انگشت به دهان میماند، چگونه ممکن است رهبر یک مملکت که گفته ها و نظراتش ثبت در تاریخ خواهد شد و رهنمودهایش دستورالعمل دولت و مسئولین تلقی میشود اینگونه بی محابا آسمان و ریسمان را به هم بدوزد و نگران از عواقب خسارتبار آن هم نباشد. در این رابطه کافی است که به سخنرانی های او که در ماه های اخیر که به علت از هم پاشیدگی جامعه و ناکامی های رژیم اوج گرفته و با مناسبت و بی مناسبت با تکه کاغذی در دست، که نشان از تشتت فکری و عدم تسلط براعصاب او را نشان میدهد در مقابل میکروفن ظاهر میشود توجه شود. یک مورد مشخص از سخنان بی سرو ته آقای خامنه ای را میتوان در سخنرانی اخیرش در استادیوم آزادی در برابر بسیجی ها مشاهده کرد، که دروغهایش حتا مریدان حاضر محل را هم به تعجب واداشت . در همین تجمع بود که شاهکار به خرج داد رو به بسیجیان اعلام کرد که مملکت متعلق به آنها است. این در واقع فرمان آتش به اختیار به جماعتی جوان و رودررو قراردادن آنها در مقابل ملت بود استیصال و ضعف رهبر را میرساند. آقای خامنه ای فراموش کرده که او ظاهرا رهبر یک ملت ۸۰ میلیون نفری است و نه یک اقلیت دستچین و مزدبگیر حکومتی.
در رابطه با مشگلات مبتلابه اقتصاد کشور به ویژه موج گرانیها و کاهش ارزش پول ملی که به فاجعه حباب ارزی منجر شده، با وجود آنکه همه سرنخها به بیت رهبری و دولت پنهان او مربوط میشود، معهذا از در سخنان و اقدامات آقای خامنه ای هیچگونه راه حل عملی که کمک به برطرف کردن بحران موجود کند مشاهده نمیشود. چند روز پیش جلسه ای با حضورسران سه قوه و اعضای سازمان اقتصادی جدیدی بنام “شورای عالی هماهنگی اقتصادی” که آخرین ساخته و پرداخته دستگاه رهبری است و وظیفه اصلی آن هم تصمیم گیری های کلان و راهگشا در عرصه اقتصادی عنوان شده است در حضور وی تشکیل شد که گویا ۲.۵ ساعت هم به طول انجامید. از قرار آنچه که در این نشست سران نظام مطرح بوده، تاکید آقای خامنه ای بیشتر بر روی تامین نیازهای عمومی ، حل مشکلات جاری اقتصاد کشور و حل مشکلات نظام بانکی،نقدینگی،اشتغال وتورم و اینکه بایستی تصمیم های جدی و عملیاتی گرفته شود، بوده است.
آقای خامنه ای بارها با تظاهر به دلسوزی و ابراز نگرانی از شرائط اقتصادی کشور به مشگلات اشاره کرده و دستور العمل هایی هم صادر نموده، تا آنجا که ده سال پیش با حکم حکومتی دستور فروش ۸۰ درصد ازسهام شرکتهای دولتی مندرج دراصل ۴۴ قانون اساسی به بخش خصوصی را صادر نمود. ولی این اقدام نه تنها چاره ساز نشد، بلکه خدعه ای بود تا بدینوسیله یخش اعظم سهام شرکتهای سودآور و ارزشمند دولتی مانند مخابرات و شرکت صدرا و بانکها و غیره به ثمن بخس نصیب سپاه پاسداران و شرکتهای اقماری آن گردد. یا سه سال پیش دکترین اقتصاد مقاومتی راتهیه و برای اجرا به دولت ابلاغ نمود که اجرایی شدن آن حتا بطور صوری در شرائط موجود با موانع زیادی برخورد کرده است.
اخیرا رهبرنظریه جدیدی را مطرح ساخته و مشگلات اقتصادی مبتلابه کشور را به دو قسمت «چالشهای درونی و ساختاری اقتصاد کشور» و «مسائل ناشی از تحریمهای ظالمانه امریکا» تقسیم نموده است. از این رو از مسئولین و اندیشمندان خواسته تا برای رفع این دو معضل راه حلهای خردمندانهای را پیشنهاد کنند و به کار گیرند تا نتیجه آن، گرهگشایی از زندگی مردم و ناامید شدن دشمن در استفاده از حربه تحریم باشد. با این وجود وی در آخرین سخنرایی خود متذکرشد که هیچ بنبست و مشکل غیرقابل حلی در کشور وجود ندارد و با عزم و اراده مردم و مسئولان و استفاده از ظرفیت جوانان و نخبگان و با فعال کردن ظرفیتها و منابع ممتاز کشور، میتوان بر مشکلات درونی و تحمیلی فائق آمد.
آقای خامنه ای با این ترفندها و گفتار درمانی میخواهد چنین جلوه دهد که مشگلات اقتصادی کشور بیشتر مربوط به اختلافات درونی بین گروه های سیاسی ، عملکرد بد دستگاه های اجرایی و بالاخره تحریم های به قول او ظالمانه امریکا میباشد. بدین ترتیب او بسیار زیرکانه زیر مجموعه اقتصادی خود را در استتار کامل نگه میدارد تا انتقادی متوجه آن نشود. از این رو است که مشاهده میگردد در طول این سالها کمترین ایراد و انتقادی از جانب رهبری نسبت به زیر مجموعه های اقتصادی ولی فقیه مشاهده نشده است. گویی کارتل های عظیم اقتصادی منتسب به دستگاه رهبری مانند بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس و غیره اصولا وجود خارجی ندارند.
آقای خامنه ای در طول چهار دهه رهبری خود نشان داده که در گفتار درمانی و دادن آدرس عوضی تبحر و تخصص ویژه پیدا کرده است. یعنی درحالیکه به جز اطرافیان و مریدان رهبری و ساندیس خوران و حقوق بگیران رژیم تقریبا بقیه جمعیت کشورمتفق القول بر این باور هستند که منشاء فساد و سوء مدیریت حاکم بر کشور مجموعه بیت رهبری، متشکل از سپاه پاسداران، بسیج و نهاد های وابسته به سپاه، شرکتهای خصولتی و در یک کلام ” دولت پنهان” است. با این وجود دستگاه رهبری با همه قدرت تبلیغاتی و زر و زور خود تلاش میکند تا برای این منبع فساد نوعی حاشیه امن ایجاد کند تا با تضعیف سیستماتیک دولت که بازی با ارز و افزایش قیمتها شروع آن است، مقدمات علنی شدن دولت پنهان را فراهم ساخته، حتا آنرا جایگزین دولت موجود کند.
اینکه اقتصاد کشور زیر بار انبوهی از مشگلات اقتصادی مانند تورم، رکود، بیکاری، حباب ارزی، قاچاق کالا، کسری بودجه، ورشکستگی بانکها و بسیاری مشگلات دیگر کمر خم کرده است برکسی پوشیده نیست. همچنین بر همگان آشکار است که ایجاد این بار سنگین بر دوش ملت نتیجه عملکرد نظام حکومتی و در راس آن دولت پنهان است. ورود این قدرت نامرعی در سیاستهای کلان اقتصادی، تصاحب منابع مالی و تجاری کشور، همچنین گسترش فساد مالی و ایجاد باندهای مافیایی موجب گردیده تا دستگاه اجرای و دولت عملا تبدیل به چرخ پنجم گردیده و بخش خصوصی هم تنها برای بقای خود تلاش میکند. رهنمودهای علم اقتصادی برای برون رفت در رابطه با رفع مشگلاتی مانند کاهش نرخ تورم یا بیکاری، اصلاح علت ها توصیه شده و نه برخورد با معلولها. تنها با اصلاح ساختارها و به عبارتی دیگرعلت هااست، که میشود معلولها را اصلاح کرد.
این دستور العمل اقتصادی، یعنی حل مشگل معلولها از طریق اصلاح علتها درست بر خلاف منافع دولت پنهان است. بنا براین اینکه انتظار داشته باشیم که نظام با غزم راسخ به مقابله با تورم، بیکاری، بازار سیاه ارز و غیره پردازد امیدی واهی بیش نیست، که اگر بود اقتصاد کشور هیچگاه به حال و روز امروز نمی افتاد. تمرکز قدرت در دست یک اقلیت فاسد مسلح به زر و زورعلت اصلی تمام این خرابیهای است. اگر به ساختار کادرمدیریت کشور در بعد از انقلاب توجه شود مشاهده میگردد، که اداره کشور پس از یک دوره کوتاه مدیریت تکنوکراتهای گروه مهندس بازرگان و خلع ید از آنها، اداره کشور به دست باندهای برآمده از میدان تره بارا، بازاریان، معممین به ظاهر رادیکال، مداحان و نان به نرخ روز خورها افتاد. بعد هم که جنگ پیش آمد و پس از پایان جنگ هم گروه اسلحه به دست تشنه قدرت و پول به میدان آمد و تحت عنوان سپاه پاسداران و مدافع انقلاب مطالبه ارث کرد و آش را با جایش به غنیمت گرفت. درآمد عظیم نفت آنهم بدون حساب و کتاب فریبنده تر از آن است که حتا معتقدان واقعی به دین و ایمان را از راه به در نکند، چه رسد به معممین عقده ای و دست به دهان مانده و سپاهیان جنگ دیده با جیب خالی.
شاید آقای خامنه ای آنگونه که در باره اش قضاوت میشود انسان سفاک و بیرحم و به لحاظ مالی فاسد نباشد. ولی حرص و ولع در حفظ مقام و قدرت از او چنان انسان بی احساسی ساخته که بیشتر شبیه رباط عمل میکند تا انسانی دارای احساسات عمیق ملت دوستی با رسالت رهبری . اعمال و رفتار او به ویژه در ماه های اخیر اصلا شبیه به حاکمی که مسئولیت رهبری هشتاد میلیون هموطنش را برعهده دارد نیست. از نگاه سرد و بی تفاوت او چنین برداشت میشود که گرسنگی میلیونها انسان، دربه در بودن هزاران کودک در خیابانها، تن فروشی هزاران زن ایرانی، میلیونها خانواده حاشیه نشین بدون سرپناه ، در مقابل رانتخواریها، دزدیهای میلیون دلاری همراه با انواع و اقسام فسق و فجوراعوان و انصار ولی فقیه کمترین عگس العملی در نحوه مدیریت او بجا نگذارده است.
جز اینکه هر از چندگاهی در یک سخنرانی و مراسمی حضور یافته و وعده های دلخوش کننده دهد. عجیب است که گویی این خودکامگان، هیچگاه به تاریخ رجوع نمیکنند تا ببینند قدرت آنهم از نوع خشن و جابرانه آن هیچگاه عواقب خوشی نداشته و سرنوشت شومی برای بسیاری از آنها رقم خورده است. آیا آقای خامنه ای هیچگاه فکر کرده است که چه بر سر یک تریلیون دلار درآمد نفت در دوره رهبری خود اورده است. آیا خود را در مقابل این ملت زجر کشیده که قدرت را در طبق اخلاص گذارد و تقدیم معممین کرد و وی را به مقام اعلای رهبری رساند و خود را اینگونه علیل و ذلیل کرد شرمنده نمی بیند. آیا هنوز هم مقصر وضع موجود را در تحریم امریکا و فعالیت گروه های ضد انقلاب که تقریبا همه جامعه را فرا گرفته میبیند، که اگر چنین است همچنان سر بر زیر برف باقی خواهد ماند تاوقت حسابرسی که چندان هم دیر نیست فرا رسد.