خانه » هنر و ادبیات (برگ 60)

هنر و ادبیات

به بهانه ی سالروز خاموشی مرد غزل معاصر / موازیان به ناچاری… بهارک عرفان

حسین منزوی

حسین منزوی

اردیبهشت امسال دهمین سال جدایی “حسین منزوی” از زمین و اهالی آن است. شاعری که گرچه برخی وی را پدر غزل معاصر ایران خوانده اند، اما اشعارآمیخته به موسیقی و عشق او هرگز آنگونه که باید قدر ندید و روحیه ی تغزلی او که در آن قداست و صفای روح و جان موج می زد، نزد مخاطب عام شناخته نشد و “منزوی” ماند؛ تا آنجا که پر فروش ترین کتاب وی، تنها چهار بار تجدید چاپ شده است.
حسین منزوی شاعری ست که در وانفسای انفعال و سکون شعر کهن و تحول تک بعدی شعر نو، غزل معاصر را جلوه ای دگرگونه بخشید و در عین پایبندی به ساختار سنتی غزل، در کاربرد واژگان و ترکیبات شیوه ای نوین را ابداع کرد، چنانکه “م.آزاد” گفته است : “حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.”
وی در بحبوحه ی سالهای پر تنش دهه ی ۴۰ و ۵۰ – که شعر شاعران نوپردازی چون شاملو به سلاحی برای مبارزه ی سیاسی و ابراز انتقادهای تند و تیز سیاسی بدل شده بود – عاشقانه سرودن و رهایی از تعلقات این چنینی را سرلوحه ی قلم شاعرانه اش ساخت،هرچند که این غزل های عاشقانه از مضامین اجتماعی هم بی بهره نمانده اند.
”منوچهر آتشی” در توصیف حسین منزوی گفته است که او “شاعر عشق همیشه” است. با این حال، خودش می گفت: “هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته اند، ولی به گمان من، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را دربربگیرد حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد”.

درادامه ، سه غزل عاشقانه ازاین شاعر شیرین سخن، را زمزمه می کنیم:

شمیم شمالی

شهر – منهای وقتی که هستی – حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آیینه ها ضربدر تو، بی عدد صفر، بعد از زلالی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است دیوان ماهت؟ دفتر شعرهای سیاهت؟
ای که هر ناگهان از نگاهت یک غزل می شود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت مشق آن چشم های مثالی
ای طلسم عدد ها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وی ورق خورده ی احتشامت هر چه تقویم فرخنده فالی!
چشم وا کن که دنیا بشورد! موج در موج دریا بشورد!
گیسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شمیم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
monzavi2

خیال خام پلنگم

gozareshgozareshg005
خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود

راز بزرگ تنهایی

بسر افکنده مرا سایه ای از تنهائی
چتر نیلوفر این باغچه بودائی
بین تنهائی و من راز بزرگی ست بزرگ .
هم از آنگونه که دربین تو زیبائی
بارَش از غیرو خودی هر چه سبکتر؛ خوشتر
تا به ساحل برسد رهسپُر در یائی
آفتابا تو و آن کهنه درنگت در روز
من شهابم من و این شیوه ی شب پیمائی
بوسه ای داد ی و تا بوسه ی دیگر مستم
کس شرابی نچشیداست بدین گیرائی
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
می گذارم که قلم پر شود از شیدائی
monzavi45

نگاهی به آثار و احوال آدری هپبورن – آخرین معصوم سینما / لیلا سامانی

آدری هپبورن
چهارم ماه می مصادف است با تولد زن بازیگری که “پیتر باگدانویچ” او را با لقب “آخرین معصوم سینما” وصف می کرد. “آدری هپبورن” بی شک یکی از بزرگترین ستاره های تاریخ سینماست و به قول “بیلی وایلدر”، “آن” ی داشت که او را برای همیشه ماندگار و تکرار نشدنی ساخت.
جذابیت منحصر به فرد و وجاهت توامان چهره ی او، ترکیبی از احساسات به ظاهر متناقض را به ذهن بیننده القا می کرد. در هم ریختگی هایی چون غربت نوستالژی و شیرینی طنز، سادگی کودکی و افسونگری زنانه، شجاعت و شکنندگی و معصومیت و عصیان.
دوران کودکی و نوجوانی این بازیگر بلژیکی در هلند و در مدت جنگ جهانی دوم سپری شد و همین امر زندگی او را حتی با آن پیشینه ی اشرافی، دستخوش سختی ومرارت ساخته بود ، آدری پس از جنگ در حالی که شانزده سال بیشتر نداشت برای آموزش رقص باله به لندن رفت، هنری که مایه ی تسلی خاطر آزرده اش از جنگ و پیامدهای آن بود.
اما استعداد بازیگری او که با بازی در تئاتر “ژی ژی” شکوفا شده بود، با اولین حضور جدی اش در سینما به اوج رسید.

آدری در سال ۱۹۵۳ با بازی در نقش پرنسس فیلم کمدی رمانتیک ” تعطیلات رمی” به کارگردانی “ویلیام وایلر” موفق به کسب جایزه ی اسکار شد، بازی دلنشین و کمیک او با آن سیمای شاداب و نگاه نافذ در کنار “گریگوری پک” یکی از جذاب ترین فیلم های کمدی- درام تاریخ سینما را رقم زد. در این فیلم آدری‌ِ ظریف و زیبا ماهرانه به نقش آفرینی پرداخت و با بازی سبک و کمیک خود طنازانه زبان به انتقاد کسانی گشود که در پی رسیدن به قدرت و تاج و تخت، مردم را فراموش کرده و خود را تافته ی جدا بافته به حساب می آورند.
پس از آن در سال ۱۹۵۴ برای بازی در فیلم ” پری دریایی” جایزه ی تونی را کسب نمود و در همان سال با بازی در فیلم “سابرینا” به کارگردانی “بیلی وایلدر” برای دومین سال پیاپی نامزد جایزه ی اسکار شد. او که این بار در کنار چهره های مطرحی چون “همفری بوگارت” و ” ویلیام هولدن” می درخشید، خبر از خلق شخصیتی ناب و بدیع برای زنان می داد. در حقیقت ورود آدری هپبورن به سینما به بخش وسیعی از مشخصه هایی که تا پیش از آن برای پیروزی زنان بازیگر در هالیوود موثر بود، پشت پا زد. او با دمیدن روح انسانیت و معصومیت در نقشهایش چهره ی جدیدی از دلربایی زنانه را به نمایش گذاشت که در آن زنی لاغر و نحیف، با شیطنتها و شیرین کاری های کودکانه و معصومانه عشوه گری می کرد و با صورت پری گونه و رفتار فرشته وارش هوش و قرار را از مردان می ربود.

آدری هپبورن در سال ۱۹۵۶ در فیلم ” جنگ و صلح” به کارگردانی “کینگ ویدور” همبازی “هنری فوندا” و همسرش ” مل فرر” شد.
گرچه نسخه ی سینمایی رمان جاودانه ی تولستوی نتوانست، غنای این شاهکار ادبی را به جلوه در آورد اما بازی هپبورن در نقش ” ناتاشا” – که یکی از انسانی ترین و جادویی ترین مخلوقات ادبیات جهانی ست- بار دیگر چشمها را خیره کرد. سازگاری خصایص روحی و فیزیکی او با ناتاشا که با شادابی و سرزندگیش، محیط پیرامونش را تحت نفوذ خود می گرفت، با آن لباس مخملین قرمز در انتهای فیلم تجلی گر عشق زنانه ی تمام عیاری بود که گاه مادرانه و گاه معشوقه وار جلوه می کرد.
صحنه ی پرستاری ناتاشا از مجروحان جنگ و به خصوص تیمارداری “آندری بالکونسکی” یادآور نقش پرستار داوطلبی ست که هپبورن در دنیای خارج از سینما و در سن شانزده سالگی، در جریان جنگ جهانی عهده دار شده بود. شاید همین تجربه ی تلخ جنگ و آوارگی و لمس جو وحشت و خفقان بود که او را تا این حد به “ناتاشا” ی جنگ و صلح نزدیک ساخته بود.
war-and-peace

بازی وی در فیلم ” عشق در بعد از ظهر” (۱۹۵۷) دومین همکاری هپبورن با وایلدر بود. فیلمی که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و بار دیگر نام آدری را به عنوان نامزد اسکار مطرح کرد، این روند درفیلم “راهبه ها”( ۱۹۵۹) ساخته ی “فرد زینه مان” هم تکرار شد. هپبورن به واسطه ی این فیلم برای بار دوم نامزد اسکار و برنده ی جایزه ی منتقدین فیلم نیویورک، جایزه بتا و نیز جایزه ی جشنواره فیلم سن سباستین شد.

audery-khalije-fars
“صبحانه در تیفانی” ( ۱۹۶۱) به کارگردانی “بلیک ادواردز” فیلم دیگری بود که بار دیگر هپبورن را کاندید جایزه ی اسکار کرد. این فیلم که اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته ی “ترومن کاپوتی” ست با بازی آدری هپبورن در نقش ” هالی گولایتلی” و “جرج پپارد” در نقش “پل ورجک” تبدیل به یکی از خاطره انگیزترین فیلم های تاریخ سینما شد. هالی گولایتلیِ مخلوق هپبورن با وجود وجهه ی شهوانی و جنسی اش، معصوم است، پرتره ی یگانه و ویژه ی آدری در این فیلم، با آن چوب سیگار معروف بر لب و دستکش های سیاه و زنانه اش بر دست در ترکیب با نگاه ملیح و همیشه معصومش تصویر گر وجوه متناقضی ست که با سرشت زن پیوندی ناگسستی خورده اند. “هالی” گاه جسور است و گاه ترسو، گاه متکی به نفس است و گاه درمانده، گاه وحشی و لجام گسیخته است و گاه اسیر و پایبند و گاه نزدیک است و گاه دست نیافتنی. او از هر محدودیتی بیزار است اما در ارتباط مستمر با “پل” اسیر می شود و این پایبندی را بر آن رهایی ترجیح می دهد. برخی گفته اند که این نقشی بود که هپبورن برای آن به دنیا آمده بود.

ادری در سال ۱۹۶۱ در فیلم دیگری با نام “ساعت بچه ها” به کارگردانی ” ویلیام وایلر “ بازی کرد و در سال ۱۹۶۳ برای بازی در فیلم “معما” ساخته ی” استنلی دانن” در مقابل “کاری گرانت” ، بار دیگر جایزه ی بتا را از آن خود نمود.
از دیگر نقش آفرینی های درخشان این بازیگر می توان به فیلم “بانوی زیبای من” ( ۱۹۶۴) اثر “جورج کیوکر” اشاره کرد. این فیلم که برگرفته از نمایشنامه ای نوشته ی “جرج برنارد شاو” است، با بازی سراسر شور و شوق هپبورن در نقش “الیزا” مبدل به یکی از جاودانه های سینما شد.
از جمله دیگر فیلم های مطرح آدری هپبورن می توان به چگونه یک میلیون دلار بدزدیم (۱۹۶۶)؛ تا تاریکی صبر کن (نامزد اسکار) (۱۹۶۷) ؛ رابین و ماریان (۱۹۷۶) اشاره کرد ؛ او در نهایت در سال ۱۹۸۹ با فیلم “همیشه” ساخته ی “استیون اسپیلبرگ” از دنیای سینما خداحافظی کرد.
او که ماحصل زندگی مشترک پنج ساله اش با “مل فرر” فرزندی به نام “شان بود، پس از جدایی از او با و دکتر “آندره آدوتی” ازدواج کرد که این زندگی مشترک هم سیزده سال به طول انجامید و آدری از آن صاحب فرزند دیگری به نام “لوکا” شد.

audrey_hepburn

آدری هپبورن از اوایل دهه ۱۹۷۰ و زمانی که هنوز جوان و در اوج بود حضورش در سینما را کمرنگ و فعالیت‌های نیکوکارانه اش را وسعت بخشید، به واسطه ی همین فعالیتها او در مارس سال ۱۹۸۸ به عنوان سفیر صلح سازمان ملل متحد و بنیاد کودکان سازمان ملل، یونیسف، مشغول به کار شد و مدتی را در آمریکای لاتین و آفریقا به کمک به کودکان فقیر پرداخت.
“هپبورن” در اواخر عمر خود به سرطان روده مبتلا شده بود ولی بیش از پیش به مسئولیت خود در قبال کودکان زیر خط فقر می پرداخت، وی که سرانجام در سال ۱۹۹۳ در اثر همین بیماری درگذشت تا زمان مرگش در تلاش بود تا شرایط زندگی کودکان نیازمند را ارتقا بخشد.
در سال ۱۹۹۹، بنیاد فیلم آمریکا ( American Film Institute )، وی را سومین ستاره ی بزرگ بازیگران زن در همه ی دوران معرفی کرد.

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

آدری هپبورن چه آنگاه که در لباس راهبه ها ظاهر می شد و چه آن زمان که جامه های پر زرق و برق شاهزاده های اشرافی را در بر می کرد، قلبش با شور و محبت دختر بچه ای بازیگوش می تپید و در همان حال جادو و حرارت غوطه ور میان چشمانش به او دلربایی یک زن را می بخشید. لحن خاص وعجین با صداقت او چنان با نگاه براق و مهربانش ترکیب می شد که حس آرامش را ناخودآگاه به ببینده القا می کرد. این تبادل عاطفه و احساس آنقدر عمیق و ریشه دار است که نسل های مختلفی را با خود درگیر کرده تا آنجا که هنوز هم فیلم های رمانتیک و خوش پایانش با وجود ترسیم دنیایی شگفت انگیز و گاه دور از ذهن، باور پذیر و دلنشین اند .
آدری هپبورن یاغی مهربانی بود که عصیان آرامی را از سر گرفت، او نه اسیر جلوه های زنانه بود و نه چون فمینیستهای افراطی از زنانگی رویگردان بود، ولی با این همه با به نمایش در آوردن چهره ی متفاوتی از زن هالیوودی، در برابر تظاهرها و دورنگی های زمانه قد علم کرد.
او معتقد بود که ” زیبایی یک زن به لباس هایی که می پوشد، نیست. زیبایی زن باید در چشمانش دیده شود، آنجا که منزلگاه عشق و مسیر رسیدن به قلب اوست.”

بیاد فرآی ،دانشمند و پژوهنده ایران دوست / داود هرمیداس باوند

357272_American-Iranologist-Richard-Nelson-Frye-

در گذر تاریخ، اندیشمندان، فلاسفه، مورخان و شعرا جایگاه و نقش ویژه در ارتقاء فرهنگ و تمدن جوامع خود داشته اند و برخی از آنها اثرگذار در شناخت و شناسایی و معرفی فرهنگ و تمدن جوامع دیگر بوده و بدینطریق با کسب شهرت جهانی، خدماتی نیز به توسعه تمدن بشری نموده اند. نام ونشان برخی از جوامع آنچنان با شهرت و اعتبار اندیشمندان آن جامعه عجین شده است که جاودانگی نام و شهرت اندیشمندان استمرار بخش وجود ذهنی، فرهنگی و سیاسی آن جامعه گردیده است.

بیشتر بخوانید »

جایی که کودکان می خوابند / لیلا سامانی

leyla-samaNI-24315

کودکی به مثابه بنیان شخصیت؛ کودکی به معنای بستر رویا؛ کودکی، هنگامه ی آموختن سواد زندگی… همه ی اینها و بسیار بیشتر از اینها هم.
در مورد دوران کودکی و اثرات شگرفش بر زندگی افراد بسیار گفته اند و تحقیقات علمی و دانشگاهی فراوان کرده اند. در گزارش این صفحه اما، گوشه ای از آن همه، نمودی عینی پیدا کرده؛ آن هم با ارائه ی تصاویری فکر برانگیز که از بسیاری موارد پرده برداشته اند، از الوان متنوع فرهنگ تا اقتصاد خانواده؛ از جنسیت کودکان و جغرافیای زندگی شان تا جنگ و صلح و برزخ کوچه و محل و شهرشان.
عنوان این مطلب اما، نام پروژه ی عکاسی ” جیمز مولیسون”، عکاس مستند نگار انگلیسی کنیایی تبار ۳۷ ساله ای ست که معتقد است اتاق خواب کودک جایی ست که در شکل گیری شخصیت و روند رشد او تاثیری ژرف دارد. او با الهام از کودکی سراسر قصه ی خودش، به دور دنیا چرخیده است و اتاق خواب بیش از ۵۰۰ کودک را به مثابه ی آینه ای از خلق و خو و درونیات آنها انعکاس داده است. او برای این کار و برای نشان دادن مولفه هایی چون تضاد طبقاتی، جنگ، تابو، مذهب، خشونت و … از کلیشه های مرسوم دوری کرده است. به عقیده ی او محل خواب از آنجایی حائز اهمیت است که جایگاه رویا دیدن کودک است، جایی که وقتی کودک چشمانش را باز می کند و از سرزمین رویاها به پایین می سرد، آنجا را می بیند.
این عکسها علاوه بر آنکه از غرابت کودکی حکایت می کنند، به شکلی تکان دهنده تنوع طبقاتی را هم به نمایش می کشند.

 آلکس 9 ساله - ریودو ژانیرو - برزیل

آلکس ۹ ساله – ریودو ژانیرو – برزیل

جیمی ، 9 ساله، نیویورک سیتی، آمریکا

جیمی ، ۹ ساله، نیویورک سیتی، آمریکا

نتو، 11 ساله، کاتماندو، نپال

نتو، ۱۱ ساله، کاتماندو، نپال

آلیسا، 8 ساله، کنتاکی، آمریکا

آلیسا، ۸ ساله، کنتاکی، آمریکا

خوان، 10 ساله، مدلین، کلمبیا

خوان، ۱۰ ساله، مدلین، کلمبیا

دوها، 10 ساله، الخلیل، کرانه ی باختری رود اردن

دوها، ۱۰ ساله، الخلیل، کرانه ی باختری رود اردن

تاییس، 11 ساله، ریودو ژانیرو، برزیل

تاییس، ۱۱ ساله، ریودو ژانیرو، برزیل

اکوژت، 8 ساله، برزیل

اکوژت، ۸ ساله، برزیل

بدون نام، 4 ساله، رم ، ایتالیا

بدون نام، ۴ ساله، رم ، ایتالیا

کایا، 4 ساله، توکیو، ژاپن

کایا، ۴ ساله، توکیو، ژاپن

ایندیرا، 7 ساله، کوتماندو، نپال

ایندیرا، ۷ ساله، کوتماندو، نپال

لامین، 12 ساله، سنگال

لامین، ۱۲ ساله، سنگال

بلال، 6 ساله، کرانه‌ی باختری رود اردن

بلال، ۶ ساله، کرانه‌ی باختری رود اردن

دونگ، 9 ساله، یون نان، چین

دونگ، ۹ ساله، یون نان، چین

بکرم، 9 ساله؛ نپال

بکرم، ۹ ساله؛ نپال

جاسمین، 4 ساله، کنتاکی، امریکا

جاسمین، ۴ ساله، کنتاکی، امریکا

روتی، 8 ساله، کامبوج

روتی، ۸ ساله، کامبوج

لی، 10 ساله، پکن، چین

لی، ۱۰ ساله، پکن، چین

راینون، 14 ساله، اسکاتلند

راینون، ۱۴ ساله، اسکاتلند

یادی از “چاولا وارگاس” صدای خشن مهربانی / محمد سفریان

Chavela-Vargas0608
بلبل خوش خوان آمریکای لاتین بود و رها از صدای زخم خورده اما مهربانش، کوشش گر فروتن آزادی آدمی و از جمله ی افرادی که بار سنگین سنت را به دوش کشید تا آیندگان سنگینی این قیود را کمتر درک کنند. در این مقال، آخرین روزهای ماه آوریل، که هنگامه ی به دنیا آمدن اوست را بهانه ای کرده ایم برای یک مرور گذرا به زندگی و آثار او. ( باشد که در فرصتی غنیمت تر، بیشتر و بیشتر از او بگوییم و خودمان را به میهمانی سخاوتمند صدایش دعوت کنیم)
“چاولا وارگاس” در آوریل سال ۱۹۱۹ در کاستاریکا به دنیا آمد و هنوز طعم امان خانه را مزه نکره بود که آواره ی دنیا شد؛ آن هم به واسطه‌ی فرار از جامعه و خانواده‌ی سنتی اش، که تاب یاغی گری های او را نداشتند.

بیشتر بخوانید »

یادی از نویسنده ی در گور و آزادی خواه در حبس / حکایت مردم به اسارت رفته… محمد سفریان

MARKEZ1

نام “گابریل گارسیا مارکز” در میان سطور ادبیات جهان آنقدر برجسته و متمایز است که دیگر نیازی به تفسیر و توضیح ندارد. آنچه او ” رئالیسم جادویی ” اش نامید و در آثارش متبلور کرد، آن چنان ماهرانه، واقعیت و خیال را درهم می تیند که گاه دیگر تمیز این دو از یکدیگر ناممکن می بود.
مارکز اما؛ علی رغم این بهره برداری از خیال و قدرت تصویر سازی و جان دادن به اموری که در عالم واقع رخ نداده اند؛ دست چیره ای هم در روایت کردن واقعیت داشت؛ از سابقه ی طول و دراز روزنامه نگاری اش تا مشهورترین رمان تحقیق شده ی شهری او؛ که از قصای روزگار مدت زمانی هم اسباب درک بهتر ایرانیان از شرایط موجود برای میل به تحقق رویاها و آرزوهاشان بود؛ چه یکی از رهبران جنیش آزای خواهی کنونی ایران؛ در یکی از سخنانش، ایرانیان را به مطالعه ی این اثر مارکز تشویق کرده بود و ای عجب که پیام او از حصر هزار بار بیشتر از حرف و کلام دیگران بر مردم ایران نتیجه بخش بود. کتاب مذکور در کوتاه زمانی نایاب شد و به چاپ های مکرر رسید؛ و صفحات اهل قلم در شبکه های ارتباط اجتماعی؛ پر شد از حرف این کتاب و قصه ی مردمان در خانه به اسارت رفته.

بیشتر بخوانید »

پنج شنبه بازار کتاب / انگار کمی مرده بودم …بهارک عرفان

KETAB4175

باز هم پنجشنبه و باز هم سفری به دیار کتاب و قصه؛ در سی و دومین پنجشنبه بازار کتاب همکارمان ” بهارک عرفان” در تحریریه ی بخش فرهنگی خبرنامه ” خلیج فارس”؛ با نگاهی به تازه های بازار نشر؛ معرفی کوتاهی از کتاب های هفته را در این صفحه فراهم آورده که با هم می خوانیم…

بیشتر بخوانید »

نقد و بررسی کتاب / افغانی رمان عارف فرمان … رضا اغنمی

aref-farman

این رمان خواندنی از عارف فرمان نویسنده افغانی است و سرگذشت جوانی به نام علی که دراثر جنگ های داخلی و ورود قوای نظامی شوروی به افغانستان، توسط خانواده اش، افغانستان را به قصد ایران از طریق پاکستان ترک میکند. پدرش به او توصیه کرده که حتما به ایران برود و آن جا بماند. زمانه ایست که حکومت افغان با ببرک کارمل است. زمانی که امریکا، مجاهدین افغان را برای براندازی کمونیست ها به زعامت بن لادن با انواع تجهیزات نظامی ومالی پشتیبانی می کرد.

بیشتر بخوانید »

نگاهی به آثار و احوال سیمون دوبوار / راه و رسم زن شدن… لیلا سامانی

SAMANI0065

نزدیک به نیم قرن از خاموشی ” سیمون ارنستین لوسی ماری برتراند دوبوار” می گذرد، کسی که خودش را به ساده گی این طور تعریف می کرد: “اگر بخواهم خود را تعریف کنم، اولین چیزی که باید بگویم این است که من زن هستم”، زنی که بعدها مظهر روشنفکری و آزاد اندیشی زنان در قرن بیستم شد؛ تا آنجا که نظرات او در حیطه ی هویت زنان و حقوق اجتماعی آنها هنوز و از پی گذشت سالیان متمادی، باز هم بدیع و مترقی محسوب می شوند. او معتقد بود :” انسان زن زاده‌ نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود.”
نگاه چند جانبه و وسعت نظر “سیمون دوبوار” در همه ی زمینه ها سبب گردیده است، که امروز اوصافی متفاوت و بعضا متناقض از این نویسنده ی نامدار ارائه شود. اوصافی که نشات گرفته از شخصیت چند بعدی زنی ست که زیستن مطابق عرف و اجبار را تاب نمی آورد و نه تنها قلم که زندگی خود را الگویی ساخت برای زنانی که رهایی از قید و بندهای ساختگی و اعتلای همه جانبه ی هویتی را طالبند.

بیشتر بخوانید »

یادی از راجر ایبرت منتقد منصف سینما… سینما؛ زندگی؛ جامعه… بهارک عرفان

roger_ebert_american_society_cinematographers_h_2012

آپریل امسال مصادف است با یک ساله شدن خاموشی “راجر ایبرت”، منتقد و فیلمنامه نویس معروف آمریکایی که از جمله ی معدود منتقدین شهره میان عامه ی مردم بود.
راجر ایبرت در هژدهم ژوئن سال ۱۹۴۲ در شهر اوریانا از ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد. او از همان دوران نوجوانی اش به خواندن و نوشتن نقدهای ادبی و سینمایی روی آورد و کار در مطبوعات را از دوران دبیرستان با نوشتن مطالب ورزشی در روزنامه‌های محلی همین طور نوشتن مطالبی برای نشریات علمی تخیلی آغاز کرد
او سپس وارد دانشگاه اوربانا شامپاین ایلینوی شد و سردبیری نشریه ی دانشگاه را برعهده گرفت و نقدهایی بر فیلم های “زندگی شیرین” و “بانی و کلاید” نوشت. ایبرت از “بانی و کلاید” به عنوان “نقطه عطف در تاریخ سینمای آمریکا و کاری واقعی و عالی” یاد کرد.

بیشتر بخوانید »

پنج شنبه بازار کتاب – بهارک عرفان – بعد از پایان

Untitled-1500

باز هم پنجشنبه و باز هم سفری به دیار کتاب و قصه؛ در سی و یکمین پنجشنبه بازار کتاب همکارمان ” بهارک عرفان” در تحریریه ی بخش فرهنگی خبرنامه ” خلیج فارس”؛ با نگاهی به تازه های بازار نشر؛ معرفی کوتاهی از کتاب های هفته را در این صفحه فراهم آورده که با هم می خوانیم…

بیشتر بخوانید »

به بهانه سالروز خاموشی خسوس فرانکو تصویر گر رویاهای ساد… لیلا سامانی

آوریل امسال، خاموشی “خسوس فرانکو” سینماگر شهیر اسپانیایی یک ساله شد.

leyla-samani

“خسوس فرانکو مانرا” در ۱۲ می ۱۹۳۰ در مادرید متولد شد. او آهنگسازی را از شش سالگی آغار کرد و در کنسرواتوار رئال مادرید نواختن پیانو و هارمونی را فرا گرفت. فرانکو سپس در مدرسه سینمایی ایدک در پاریس تکنیک‌های کارگردانی را فرا گرفت و پس از بازگشت به اسپانیا ابتدا به عنوان مدیر تولید و فیلمنامه‌نویس در موسسه آگاتا فیلمز مشغول به کار شد.
او که فعالیت خود درسینما را به عنوان مدیر دوبلاژ، دستیار کارگردان، مدیر تولید و کارگردان واحد دوم ( درفیلم های آمریکایی – اسپانیایی) آغاز کرده بود، نخستین فیلم بلندش با عنوان ” ما ۱۸ ساله هستیم ” را در سال ۱۹۵۹ ساخت و سه سال پس از آن با فیلم “فریادهایی در تاریکی ” خود را به عنوان نمونه ی برجسته ای از فیلمسازان ژانر وحشت معرفی کرد.

بیشتر بخوانید »

پنج شنبه بازار کتاب / داستانهای پس از مرگ – بهارک عرفان

ketab65896

در سی امین شماره ی پنجشنبه بازار کتاب، باز هم سفری داشته ایم به دنیای تازه های بازار نشر؛ همکارمان ” بهارک عرفان” در تحریریه ی بخش فرهنگی خبرنامه ” خلیج فارس”؛ معرفی کوتاهی از کتاب های هفته را در این صفحه فراهم آورده که با هم می خوانیم…

بیشتر بخوانید »

یادی از اکتاویو پاز / عریان کردن فردا از تمامی نام ها … لیلا سامانی

فروردین امسال مصادف بود با یکصدمین زادروز “اکتاویو پاز” شاعر و اندیشمند مکزیکی . متفکری جهان وطن که معتقد بود عشق و زبان قادرند ابزاری برای وحدت بشریت بیافرینند. اندیشه ای غنی که با کثرت فرهنگی زادگاه اساطیری اش آمیخته شده و با نثری قدرتمند در آثارش هویدا شده است. نثری لبریز از مفاهیم تاریخی – فلسفی وسرشار از تصاویر ناب زندگی و آثاری در ستایش آزادی، عشق و زن.

khabarnamekhalijefars

“در دنیای ما عشق تجربه‌ای تقریبا دست نیافتنی است. همه‌چیز علیه عشق است: اخلاقیات، طبقات، قوانین، نژادها و حتی خود عشاق: زن برای مرد همیشه آن “دیگری” بوده است، ضد و مکمل او. اگر جزئی از وجود ما در عطش وصل اوست، جزه دیگر -که به همان اندازه آمر است- او را دفع می‌کند. زن شئی است، گاه گران بها، گاه زیانبار، اما همیشه متفاوت. مرد با تبدیل کردن زن به شی‌و با دگرگون کردن او به نحوی که منافع، خودخواهی، عذاب و حتی عشقش انشا می‌کند، زن را به یک آلت، به وسیله‌ای برای کسب تفاهم و لذت، راهی برای رسیدن به بقا دگرگون می‌کند. چنان‌که “سیمون دوبووار” گفته است، زن بت است، الهه است، مادر است، جادوگر است، پری است اما هرگز خودش نیست.بنابراین روابط عشقی ما از همان آغاز تباه شده است، از ریشه مسموم است.” ( دیالکتیک تنهایی)

بیشتر بخوانید »

به بهانه ی درگذشت ساسان تبسمی مترجم ایرانی / نگاهی تازه به ادبیات داستانی… مینا استرابادی

صبح روز ۱۱ فروردین ساسان تبسمی مترجم برجسته ی ادبیات داستانی نویسندگان فرانسه زبان، به علت ایست قلبی در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

54877777777777hgjku

ساسان تبسمی متولد سال ۱۳۲۵ بود و ترجمه ی آثار متعددی از نویسندگان چون پل الوار، کریستین بوبن، پاتریک مودیانو، ژرژ سیمنون، فرانسوا موریاک، روژه فورمن و آنتونیا فریزر را در کارنامه ی ادبی خود دارد.

بیشتر بخوانید »