ابراهیم هرندی
گستره همگانی در هر دوره گفتمان هایی کانونی دارد که زمینه ساز کنُش ها، واکنُش ها، بگومگوها، کشمکش ها و دادستدهای ذهنی و فرهنگی و اجتماعی می شوند. اگر ذهن انسان را به کامپیوتر مانند کنیم، این گفتمان ها را می توان نرم افزارهای آن کامپیوتر دانست که ذهن او را بکار وامی دارند و دارنده خود را می رانند و می روانند. ذهن انسان موتور حرکت تاریخ است که اندیشه ها، آرمان ها، آرزوها، رویاها، پنداره ها و انگاره های او، آن را بکار می اندازد و روندها و رویدادها را شکل می دهد. هر دوره از تاریخ، ابَر گفتمان ویژه خود را دارد که می توان آن دوره را با نام آن گفتمان خواند. ابَر گفتمانِ روزگار کنونی ایرانیان، “ستیزِکهنه و نو” است. این ستیز را در جدل های زبانی، جدال های خانواندگی، گُسل های نسلی، کشمکش های نوشتاری، دعواهای دینی، کلنجارهای ادبی، زد و خوردها و کشتارهای سیاسیِ خیابانی، زد و بند های فرهنگی، سیاسی و بازرگانی در سده گذشته می توان دید. هم شیخ فضل الله نوری را باید قربانی این ستیز دانست و هم قره العین را، هم امیرکبیر و هم فرخی یزدی، هم شهید محراب و هم فریدون فرخ زاد، هم هویدا و هم مرتضی مطهری، هم داریوش وپروانه فروهر و هم سعید سلطانپور. همه بخون تپیدگانی که در سده گذشته ،”شهیدان سیاسی” خوانده شده اند، را می توان قربانیان جنگ کهنه و نو پنداشت. البته این گفتمان، تنها ویژه ایران نیست و در دو سده گذشته، در همه کشورهای پیرامونی، میداندارِ گستره همگانی بوده است. اما این چگونگی در ایران، شکل آشکارتری یافته است و در سده گذشته، دو انقلاب ِ بزرگ را پدید آورده است.