خانه » 2017 (برگ 40)

بایگانی/آرشیو سالانه: 2017

بازارچه کتاب. قربانی/ بهارک عرفان

بازارچه‌ی کتاب این هفته‌ی ما سرکی‌ست به پیشخوان کتاب‌فروشی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان کتاب. عناوین برگزیده‌ی ما در این گذر و نظر اینهاست:

 

قربانی

Untitled-1

نویسنده: جویس کرول‌ اوتس
مترجم: علی قانع
ناشر: چترنگ
قیمت: ۳۱۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۴۱۱صفحه

 

ادنتا فرای زن میان‌سال سیاه‌پوستی است که پریشان‌احوال خیابان‌ها را در جست‌وجوی دختر چهارده‌ساله‌اش می‌گردد؛ دختری که روز بعد وقتی دست‌وپابسته در زیرزمین یک کارخانه متروکه پیدا می‌شود، ادعا می‌کند مورد تعرض گروهی قرار گرفته است. داستان «قربانی» به پرونده‌ای حل‌نشده در نیویورک دهه ۸۰ می‌پردازد و در هر فصل از کتاب ماجرا از دید یکی از شخیصت‌های داستان روایت می‌شود.
جویس کرول اوتس، نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش بارها در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌ تایمز قرار گرفته‌اند. او این بار دست به نگارش رمانی زده است که تأثیر غم‌انگیز خشونت جنسی، نژادپرستی، بی‌رحمی و قدرت را بر زندگی آدم‌های بی‌گناه به تصویر می‌کشد.
این کتاب بر اساس پرونده‌ای واقعی نوشته شده و سعی دارد به جنبه‌های متفاوت آن معنا ببخشد. نیویورک پست می‌نویسد: «قربانی» را باید در میان بهترین کارهای اوتس جای داد. روایت او با حوصله و به تدریج، آجر به آجر داستان را بنا می‌کند و زمینه اجتماعی ماجرا را برای خواننده‌اش روشن می‌کند. قربانی هجونامه‌ای است بر روابط میان نژادها.

 
4772
 

خط و نوشتار

 

نویسنده: اندرو رابینسون
مترجم: فاطمه توسلی
ناشر: حکمت سینا
قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۸۲ صفحه

 

در مقدمه این کتاب آمده است؛ خط، هنر تثبیت ذهنیات است. خط را می توان بزر گترین اختراع بشر دانست. به کمک این اختراع، تاریخ تمدن بشر به یادگار مانده است. انسان اولیه، برای حفظ امور مورد نیازش، به رسم صور آنها پرداخت و اولین گونه نوشته، حدود بیست و دو هزار سال پیش، به شکل «تصوی رنگاری » پدید آمد؛ سپس جای خود را به «اندیش هنگاری » داد. در این روش، اندیشه ها با علائمی مستقل از زبان نمایش داده م یشدند. این روش نیز ناکارآمد بود زیرا رابط های منطقی بین علائم نگارشی و اصوات مربوط وجود نداشت.
پس باید سبک دیگری جایگزین می شد که ارتباط بیشتری با زبان گفتار داشته باشد. در نتیجه، «صوتنگاری » خلق شد. صوتنگاری نیز به نوبه خود به مرحله «آو انگاری » (سیلابی) و در نهایت «الفبایی » کشانیده شد. از ثبت اولین بر تصاویر بر روی دیوار غارها در حدود بیست و دوهزار سال پیش تا اختراع خط میخی به عنوان اولین خط توسط سومری ها در بین النهرین در حدود هزاره سوم ق.م. تقریباً هفده هزار سال طول کشید. این کتاب، مروری است بر سیر تکاملی خط و نوشتار در تمد نهای بزرگ جهان.
نوشتار و سواد در کل نیرو های مثبت تلقی شده اند. تمام والدین امروزی می خواهند فرزندانشان توانایی خواندن و نوشتن داشته باشند ولی در طول تاریخ بیش از ۵٠٠٠ ساله نوشتار نگرشی منفی نسبت به گسترش آن وجود داشته است که شاید خیلی آشکار نبوده است. در قرن پنجم ق.م، سقراط فیلسوف یونانی(کسی که هیچگاه یک کلمه هم چاپ نکرد) در داستان خدای مصری توت، خالق اسطوره ای نوشتار، به این نگاه دوگانه ما نسبت به «گفتار قابل دیدن» اشاره می کند.
توت، پس از این خلق روشنفکرانه اش، نزد پادشاه آمد تا پاداش سلطنتی دریافت کند، اما به جای تحسین، پادشاه به او گفت: «تو اکسیری خلق کرده ای که از حافظه نیست، بلکه از یاداوری است؛ و تو به شاگردانت ظاهر عقلانیت را عرضه می کنی نه عقلانیت واقعی را؛ زیرا آنها چیزهای زیادی را بدون آموزش می خوانند و به نظر می رسد چیزهای زیادی می دانند ولی در اکثر موارد نا آگاهند».

سکوت

Untitled-3

نویسنده: شوساکو اندو
مترجم: حمیدرضا رفعت نژاد
ناشر: نشر نو

قیمت: ۱۸۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۲۳۲ صفحه

 

نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۸۰ توسط انتشارات تاپلینگر در نیویورک منتشر شده و مقدمه ای از مارتین اسکورسیزی کارگردان آمریکایی نیز برای آن چاپ شده است. شوساکو اندو در سال ۱۹۲۳ در توکیو متولد شده و ۱۰ ساله بوده که پدر و مادرش از هم جدا شده اند. او پس از این جدایی، به همراه مادرش به شهر کوبه رفت. مهم ترین اتفاق زندگی اندو در ۱۱ سالگی اش رخ داد و این بود که غسل تعمید دید و کاتولیک شد. او در این باره می گوید: کاتولیسیسم برایم مثل لباسی از پیش دوخته بود که باید آن را به تن می کردم و می دیدم که اندازه ام است یا باید از شرش خلاص شود. بارها سعی کرده ام ترکش کنم، اما نشده است، نه این نخواهم، نمی توانستم ترکش کنم.
«سکوت» به گواه بسیاری از منتقدان، مهم ترین اثر اندو است. او ژاپن را مردابی می بیند که هرچیز را از درون می پوساند و هر بذری را که در آن زمین کاشته شود تباه می کند. این رمان او، داستان جنگی است بین باران مدامی که از ابرهای سنت و فرهنگ کشورش می بارد و بذر مسیحیتی که با چنگ و دندان می خواهد در آن خاک ریشه بداوند؛ مثل پروانه ای که به دام عنکبوت گرفتار شده باشد. اندو را گراهام گرین ژاپن خوانده اند. ایمان و باور شخصی او هم، مانند گرین، با دین و آیین کشورش تفاوت دارد.
اندو و گرین، درد این سوال را درک کرده اندکه وقتی نه از رومیان اند و نه از یهودیان، چه صلیبی را باید به دوش بکشند و خداوند چه سرنوشتی را برایشان مقدر کرده است؟ آخرین فیلم ساخته شده توسط مارتین اسکورسیزی، با اقتباس از این رمان و با همین نام ساخته شده است.
اسکورسیزی در مقدمه‌اش بر این رمان می‌نویسد: سکوت برای من حکایت کسی است که ابتدا قدم به راه مسیح گذاشته اما دست آخر از شرورترین شخصیت مسیحیت، یعنی یهودا سر در می آورد. عینا جا پای او می گذارد و در این راه است که قادر به درک نقش یهودا می‌شود. این یکی از دردناک ترین معماها در تمام مسیحیت است. نقش یهودا چه بود؟ مسیح درباره او چه فکر می کرد؟ ما امروز چه درکی از او داریم؟ با کشف انجیل یهودا، طرح این سوالات واجب تر هم شده است. اندو بی پرده تر از هر هنرمند دیگری که می شناسم به مساله یهودا می پردازد. او این نکته را درک کرده که مسیحیت برای بقا و وفق دادن خود با فرهنگ های دیگر و در بزنگاه های تاریخی، نه فقط به نقش مسیح، بلکه به نقش یهودا نیز محتاج است. این رمان را اولین بار حدود ۲۰ سال پیش دست گرفتم، تا به حال به کرات آن را خوانده ام و می خواهم از روی آن فیلمی بسازم. برایم منبع الهامی است که آن را جز در اندکی از آثار هنری نیافته ام.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:
آسمان تاریک شده بود. ابرها به آرامی از بالای کوه نزدیک زمین می آمدند. این جا جلگه چیزو کانو بود. انگار بوته ها بر زمین می خزیدند و تا چشم کار می کرد خاک قهوه ای و تیزه بود. سامورایی ها با هم بحث می کردند و به محض این که حرفشان تمام شد، دستور دادند کشیش را از اسب پایین بیاورند. طولانی نشستن بر پشت اسب، آن هم با دست هایی که محکم بسته شده بود، کار خودش را کرده بود؛ تا پایش را بر زمین گذاشت دردی نفس بُر در ران هایش دوید و خم شد.
یکی از سامورایی ها با چپق بلندش تنباکو دود می کرد. کشیش از وقتی به ژاپن آمده بود تنباکو ندیده بود. سامورایی دو سه پک زد و دود را بیرون داد و چپق را دست به دست چرخاند. حکومتی ها در این بین مراقبش بودند.
بالای تخته سنگی چندنفرشان می ایستادند و می نشستند و برای مدتی طولانی به سمت جنوب نگاه می کردند. بعضی هایشان پشت صخره ای خودشان را خلاص می کردند. آسمان شمال صاف بود، اما ابرهای متراکم و سنگین دم غروب از جنوب حرکت می کردند. کشیش گه گاه به جاده ای که از آمده بودند نگاهی می انداخت، اما از کیچی جیرو خبری نبود. احتمالا در راه عقب افتاده بود یا شاید از تعقیب آن ها خسته شده بود و راهش را کشیده و رفته بود.
«آن ها این جایند! آن ها این جایند!»یکی از ماموران با اشاره به جنوب فریاد زد و از همان سو دسته ای از سامورایی ها با خدم و حشمشان، شبیه همان هایی که آن جا منتظر بودند، به آرامی نزدیک می شدند. سامورایی چپق به دست، به سرعت پشت اسب پرید و به تاخت به پیشواز آن ها رفت. از همان روی اسب تعظیمی کرد و آن ها هم به سردی جوابش را دادند. کشیش فهمیده بود قرار است به دست ماموران جدیدی سپرده شود.

زیگورات

Untitled-4

نویسنده: اکرم پدرام‌نیا
ناشر: نفیر
قیمت: ۲۱۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۹۲ صفحه

 

داستان این رمان را شخصیتی با عنوان مانی زرشناس، باستان‌شناس دانشگاه کلمبیا (نیویورک) روایت می‌کند که به همراه یکی از پژوهش‌هایش، مخاطب را به چهار هزار سال پیش می‌برد و اندوه و رنج، شور و شادی، عشق و تپش نخستین مردم متمدن باستان، ساکنان تپه سیلک و هم‌زمان مردم جهان امروز را برای او آشکار می‌کند بر همین اساس منتقدان این رمان را قصه از خودبیگانگی و تنهایی انسان عنوان کرده‌اند.
اکرم پدرام‌نیا در مقام مولف و مترجم در دانشگاه تهران در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است و پس از آن در دانشگاه علوم‌پزشکی ایران در رشته پزشکی تحصیل کرده و در خارج از ایران نیز در رشته ایمونولوژی و Health Informatics به تحصیل ادامه داده است.
وی در ایران و در مقام مترجم آثاری چون از دولت‌های فرومانده نوام چامسکی، گیلگمش اثر جون لندن و لطیف است شب اثر اسکات فیتزجرالد را منتشر کرده است و در مقام تالیف نیز سه رمان نفیر کویر، زیگورات و زمستان تپه‌های سوما را منتشر کرده است.
رمان زیگورات پس از نخستین انتشار نامزد دور نهایی جایزه ادبی مهرگان در سال ۱۳۹۳ نیز بوده است.
این رمان پیش از این و در سال ۱۳۹۰ از سوی نشر قطره منتشر شده بود.

گفت و گو با هنگامه گلستان از انقلاب اسلامی تا روزهای جنبش سبز با عکاسی خبری/ محمد سفریان

4667

حوادث سال هشتادوهشت، خواهی نخواهی تداعی کننده روزهای انقلاب ۵۷ بود. روزهایی که مردم  ایران در مقابل آنچه “استبداد “نامش می کردند ایستادگی کردند تا در نهایت بساط ریشه دار سلطنت از جامعه برچیده شود… به بهانهی همزمانی با روزهای انقلاب با هنگامه گلستان گفت و گو کرده ایم… هم او که سالهاست در بطن عکاسی خبری ایران حضور دارد و از نزدیک با تحولات عکس و عکاسی در ایران آشناست… او معتقد است وسعت عکسهایی که از جنبش سبز ایران برای تاریخ به یادگار مانده است، قابل مقایسه با عکس های انقلاب ۵۷ نیست… این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

 

 

خانم گلستان، در این گفت و گو بناست از حوادث و رویدادهای سال ۵۷ بگوییم، در آن زمان شما عکاسی را شروع کرده بودید؟

بله. من عکاسی را خیلی پیش تر از ۵۷ شروع کرده بودم. اما آنزمان بیشتر تک و توک برای خودم عکس می گرفتم. از شلوغی های انقلاب هم عکاسی کرده ام. اما آن روزها آنقدر شلوغ بود که راستش جرات نمی کردم دوربین به دست به حادثه نزدیک شوم. بیشتر از دور می ایستادم و عکس می گرفتم …

اوضاع عکاسی خبری در آن روزگار چطور بود؟

آن زمان عکاس های خبری آنقدرها زیاد نبودند. چند نفری بودند که عکس خبری می گرفتند و برای همه شناخته شده بودند. کاوه بود و محمد صیاد و محسن شاندیز و یکی دو نفر دیگر . اینها همیشه در خیابان بودند. اما خب به هر حال آن موقع هم مثل حالا، آدم های زیادی بودند که از حوادث خیابانی عکس می گرفتند. مردم عادی و دانشجوها… خلاصه خیلی هایی که عکاس حرفه ای نبودند اما از انقلاب ایران عکاسی می کردند…

4770

آن زمان اینترنت و دیگر ابزار اطلاع رسانی مثال امروز مهیا نبودند… سوال من این است که این عکس ها چطور به دست مخاطب می رسید؟
اینها با فاصله ی زمانی زیاد به نمایش در آمدند. بعدها که نمایشگاه های عکس انقلاب دایر شدند، آدم های عادی و یا عکاس هایی که در آن زمان شهرت نداشتند، آمدند و کارشان را ارائه دادند. اساساً عکس های زیادی از انقلاب ۵۷ موجود است…

به نظر شما، آن عکس ها چه تاثیری در پیشبرد انقلاب داشتند؟

تاثیر عکس در آگاه کردن مردم داخلی و جامعه ی جهانی خیلی خیلی زیاد بود. یادم می آید که مردم از حوادث خیابانی عکس می گرفتند و بعد این عکس ها را در تظاهرات بعدی استفاده می  کردند. یک سری از این عکس ها هم که خب به دست جامعه ی بین المللی می رسید. آن وقت ها اولین عکس هایی که از خیابان های ایران به دست دنیا رسید، یه سری از عکس هایی بود که کاوه گرفته بود. اون مجموعه ی عکس ها در مجله ی تایم چاپ شدند. بعد چند شماره ای از اون مجله به ایران آمد. دانشجوها برگه های مجله رو کنده بودند و به در و دیوار دانشگاه چسبانده بودند. این عکس ها خیلی برای جوانان تاثیر گذار بود و البته برای جامعه ی جهانی هم. مثلاً مدیر تایم به کاوه گفته بود که ما تازه با عکس های تو از واقعیت خیابان های تهران آگاه شدیم… حالا حرف عکس شد، یک چیز دیگر هم یادم آمد… در همان تظاهرات خیابانی تهران یکی را به خاطر می آورم که از دو طرف خودش مقواهایی بلند آویزان کرده بود، و روی مقوا ها را پر عکس کرده بود. یک کلاه هم از همین عکس ها درست کرده بود و گذاشته بود سرش. اسم خودش را گذاشته بود نمایشگاه سیار. همین طور توی خیابان ها راه می رفت، بعد پلیس که می آمد، عکس ها را از تنش در می آورد، اوضاع که آرام می شد دوباره تنش می کرد. اتفاقاً ازش عکس هم گرفته بودیم. اما حالا نمی دانم آن عکس کجاست…

4769

راستی یک سوال دیگر، بسیاری از جوان های امروز حوادث انقلاب را تنها در کتاب های تاریخ خوانده اند، می خواهم از شما که یکی از شاهدان ماجرا بودید بپرسم، که شما این صدای تغییر و دگرگونی را از چه زمانی احساس کردید؟

من البته در این زمینه تجربه ی شخصی ام را می گویم. نخستین زمزمه های تغییر از همان اوایل سال ۵۷ شروع شد. بعد از درگیری های قم، ماجرا به تهران هم شیده شد و مردم برای اولین بار در تظاهرات خیابانی :” مرگ بر شاه ” گفتند. یادم هست که برای ما مردم عادی، شنیدن مرگ بر شاه، کمی ترس داشت. کاوه در یکی از مصاحبه هایش به اینها اشاره کرده… به نظر او نخستین جرقه ی انقلاب، همان حوادث قم بود که اتفاقاً کاوه از آن تظاهرات عکاسی هم کرده…

حالا اگر موافقید، کمی هم از عکاسی خبری حوادث اخیر بگوییم… به نظر شما چه تفاوت هایی میان عکاسی خبری این دوره و سالهای انقلاب ۵۷ وجود دارد؟

من باز هم از کاوه نقل و قول می کنم. کاوه سالها پیش این روزها را پیش بینی کرده بود. یعنی می گفت روزی خواهد رسید که مردم بلافاصله به عکس ها دسترسی پیدا خواهند کرد. همین هم شد. این بار به دلیل وجود اینترنت و دیگر ابزار ارتباط جمعی، خب عکسها بسیار سریع به دست مخاطبین رسید. دیگر از این هم بحث تعداد عکس ها بود که این بار در مقیاس بسیار بالاتری نسبت به انقلاب ۵۷ بودند … و غیر از اینها هم بحث نزدیکی به حادثه… ببینید من با عکاس های جوان که صحبت می کردم، هیجاناتشان را به خوبی درک می کردم. اساساً در دنیای واقعیت، وقتی در آنسو با انسانی اسلحه به دست طرفی، نزدیکی به حادثه بیشتر و بیشتر ناممکن جلوه می کند… با این وجود، این بار عکس هایی بیرون آمدند که از دل حادثه ثبت شده بودند.

4771

این بار بحث حضور پرشمار عکاسان غیر حرفه ای هم مطرح بود… درست است؟

بله. این بار درست پس از انتخابات و درگیری های بعد از آن، به هر حال بساط عکاسی حرفه ای را تعطیل کردند. خبرنگارهای خارجی را هم بیرون کردند. این شد که مردم خود دست به کار شدند و از وقایع اخیر عکاسی کردند. اینچنین بود که عکس های بسیار زیادی از چهارسوی اتفاقات بر روی اینترنت قرار گرفت… در این میان البته یک موضوع دیگر هم مطرح است. آن زمان برای عکاسی از حلقه های فیلم استفاده می کردیم. یعنی می دانستیم که تا شب، مثلاً می توانیم صد تا عکس بگیریم. بنابراین امکان عکاسی از همه چیز و همه کس، مهیا نبود، اما حالا عکاسی دیجیتال این محدودیت را از بین برده… این است که پوشش تصویری وقایع اخیر با مقایاس بسیار بالاتری نسبت به سالهای قبل صورت گرفت…

در میان حرف هایتان به خبرنگاران خارجی اشاره کردید، حالا دوباره برگردیم به سالهای انقلاب، سوال من این است که در آن زمان برای خبرنگاران خارجی مجوز تهیه عکس و خبر صادر می شد؟

بله. اما داستان حضور عکاس و خبرنگار خارجی به کل متفاوت بود. آنها برای حضور در میان مردم آزاد نبودند. تمام عکاس های خارجی با یک مامور رژیم و یک مترجم همراه می شدند و تنها در جایی حضور پیدا می کردند که آن مامور می خواست…

در حوادث اخیر هم ماجرا همین بود، مثلاً برای بیست و دوم بهمن امسال، اجازه ی فعالیت به خبرنگاران خارجی داده شد، اما روزنامه نگاران ایرانی مجال تهیه خبر و عکس را پیدا نکردند…
بله. به هر حال کنترل یک عکاس خارجی بسیار ساده تر است. یادم می آید کاوه از زمان جنگ تعریف می کرد که تمام عکاس های ایرانی و خارجی را سوار یک اتوبوس می کردند. اتوبوسی که تمام شیشه هایش  را گِل مالی کرده بودند، طوری که در طول راه امکان دیدن هیچ چیز میسر نبوده. سر آخر همه را بر روی یک تپه پیاده می کردند که مثلاً چند ماه پیش یک اتفاق ساده ای در آنجا رخ داده بوده. عکاس های ایرانی موضوع را می دانستند، برای همین، سوژه را برای عکاسی مناسب نمی دیدند، اما عکاس های خارجی که از ماجرا آگاه نبودند، شروع می کردند از همه چیز عکاسی کردن. بله به هر حال این ماجرا وجود دارد… کنترل کردن عکاس های خارجی به هر حال سهل تر است…

تاثیر مدرنیته بر اثار صادق هدایت/همایون کاتوزیان

بیست وهشتم بهمن ماه برای اهل ادب ایران یک روز خاص است. روزی که بنا به اقرار تاریخ ادبیات ایران تولد بزرگترین قصه نویس روزگار معاصر را در خودجای داده وسالروزتولدصادق هدایت نام گرفته.به بهانهی همین همزمانی نگاهی انداخته ایم به یادداشت دکتر هما کاتوزیان باب تاثیر مدرنیته بر آثار این نویسنده. با همبخوانیم…

4765

هدایت واندیشه ی مدرن…

برای آنکه دریابیم آثار صادق هدایت تا چه حد برخاسته از اندیشه‌ی مدرن بوده لازم است ابتدا مقدمه‌ای در باب تعریف ادبیات و داستان نویسی مدرن بیان کنیم تا آشکار شود یک اثر ادبی یا داستان مدرن چه ویژگی‌هایی دارد و هدایت تا چه حد با این سبک آشنا بوده و مدرن بودن در نوشته‌های او چگونه نمایان شده‌است.
در یک نگاه جامع به تاریخ ادبیات جهان در می یابیم که همواره تفاوتهایی بین نظریه ادبی کلاسیک و مدرن وجود دارد که این تفاوت ها در داستان نویسی هم کاملاً آشکار است دکتر کاتوزیان در این رابطه می گوید:« در دید کلاسیک مولف پیش از اثرش وجود دارد. مولف می خواند، می آموزد، تجربه می کند، رنج می برد و در نتیجه اثرش پدید می آید. یعنی رابطه زمانی-تاریخی بین مولف و متن نوشته اش وجود دارد که انگار مولف پدر و نوشته اش فرزند است. امّا در دید و نظریه جدید ادبی این فاصله ی زمانی بین نویسنده و نوشته وجود ندارد.» اگر نگاهی تاریخی به ادبیات در دوره‌های کلاسیک در سرزمین ها و اعصار مختلف مثلاً در یونان و روم قدیم، در ایران بعد از اسلام و در اروپای بعد از رنسانس بیندازیم می بینیم نقش نویسنده و گوینده غالب و مسلط بوده است. باری در ادبیات جدید «هم در دموکراسی‌های ابتدایی اعصار قدیم و هم در دموکراسی های پیشرفته ی معاصر شنونده و خواننده سهم به مراتب بیشتری در تکوین و تفهیم و در نتیجه نوشتن یک اثر ادبی دارند.»
در اصطلاح ادبی چنانچه نویسنده و گوینده در داستان، رمان یا بطور کلی در نوشته ادبی تاثیر بیشتری داشته باشند آن اثر خوانشی تری بوده و به ادبیات سنتی و کلاسیک نزدیکتر است و هر چه سهم خواننده در تکوین و تفهیم یک اثر بیشتر باشد آن اثر نگارشی تر بوده و به تعاریف ادبیات مدرن پایبندتر بوده و در نتیجه اثری مدرن است.
پس از این مقدمه‌ی کوتاه بد نیست نگاهی هم به دسته بندی آثار هدایت در نگاه دکتر کاتوزیان که به حق نقدهای کامل و جامعی بر آثار هدایت نوشته اند داشته باشیم و ببینیم هر دسته از این آثار تا چه حد نگارشی بوده و با اصول داستان نویسی مدرن منطبق است.
او آثار هدایت را در چهار دسته کلی و به این صورت تقسیم بندی کرده‌است:
دسته اول:
دسته اول شامل داستانهای رئالیستی و انتقادی هدایت می شود مانند داستان “طلب آمرزش” و “علویه خانم”. در این سبک داستانهای هدایت قضاوتی در مورد شخصیت های داستان صورت نمی گیرد و این سبک داستان تا حدود زیادی از شخص، شخصیت و آراء هدایت فاصله دارند و نویسنده سعی داشته نگاهی واقع گرایانه به شخصیت هایی که در این سبک داستانها به آنها پرداخته داشته باشد و در نتیجه این آثار نگارشی بوده و مدرن محسوب می شوند. در این سبک آثار هدایت هیچ برنامه سیاسی و هیچ مکتب خاصی تحقق نمی یابد و اگر قضاوتی هم صورت گیرد عمدتاً منفی است علویه خانم یقبه باشی و میرزا یدالله و مشهدی شمعباز و عزیز آقا و گداعلی و دیگران از مردمان نسبتاً محروم اجتماعی اند اما آینه ی تمام نمای صفات عالی نیستند. و در هر صورت نویسنده هیچ قضاوت ملموس منتقدی نسبت به گفتار و کردار شخصیت های این داستانها در نوشته اش نمی کند که این خود نشان از رئالیستی بودن، نگارشی بودن و نتیجتاً مدرن بودن این آثار است.
دسته دوم:
دسته دوم آثار هدایت در این طبقه بندی شامل آثار ناسیونالیستی و رمانتیک او می شود مثل داستانهای “پروین دختر ساسان”، “آخرین لبخند” و “سایه ی مغول”. حضور عقاید و آثار نویسنده در این آثار طوری است که گاه کار به شعار دادن و حتی ناسزا گفتن می کشد. طبیعی است که این سبک آثار به واسطه متاثر بودن از افکار و عقاید نویسنده خوانشی تر بوده و در نتیجه کلاسیک و سنتی شمرده می شوند هر چند که بعدها وقتی اینگونه احساسات در دوران رضا شاه به تبلیغات حکومتی تبدیل شد یک نوع نوستالژی-حسرت بر گذشته های دور- جای امید و حرارت برای تجدد و نوسازی را می گیرد که اوج این احساسات هم در کتاب توپ مرواری قابل مشاهده است که در آن هدایت مخالفت خود را با ناسیونالیسم دولتی رضا شاه به صورت واضح ابراز
می دارد.
به هر رو این سبک آثار هدایت با ادبیات کلاسیک متجانس ترند تا ادبیات مدرن.
دسته سوم:
دسته سوم داستان های هدایت از منظر آقای کاتوزیان داستان های طنز آمیز و طنزنامه های او نظیر:”وغ وغ ساهاب”، “حاجی آقا”، و” قضیه زیر بته” هستند در این گونه از داستان های هدایت بازهم تا حدودی نظرات و اندیشه های شخص او حضور دارند، اما ظرافت و ادبیت آن نسبت به آثار ناسیونالیستی و رمانتیک هدایت بیشتر است. با این همه ته مایه و ماهیت این نوشته ها هم بیشتری خوانشی بوده و به مفاهیم سنتی نزدیکتر است.
دسته چهارم:
آخرین دسته از آثار هدایت روان داستان های او می باشند که مهمترین داستان های صادق هدایت و معروفترین آن ها هم در همین رده قرار می گیرند نظیر: “بوف کور”، “سه قطره خون”، “زنده بگور”، “مردی که نفسش را کشت”، “عروسک پشت پرده”، “هوسباز” و “فردا”.
دکتر کاتوزیان در توضیح این که چرا نام روان داستان را به این سری از نوشته های هدایت اطلاق کرده می گوید: “نام روان داستان از این رو به این سری از نوشته های هدایت اطلاق شده که به نحوی [ماهیت این آثار] به ذهنیات مربوط است، اعم از روان شناسی، فلسفه، هستی شناسی و متافیزیک”.
از منظور دکتر کاتوزیان همچنین حضور هدایت در روان داستان هایش اساساً حضوری عاطفی و روان شناختی است، نه عقلی و اجتماعی، یعنی این آثار بیشتر نگارشی اند تا خوانشی و در نتیجه جزء آثار مدرن به حساب می آیند هر چند که به لحاظ تکنیک شاید بیشترشان به رئالیسم سنتی نزدیکتر باشند.
“بوف کور” و “سه قطره خون” را باید از نگارشی ترین آثار هدایت دانست یکی به دلیل آنکه حضور شخص هدایت در آنها حضوری عاطفی و روان شناختی است نه عقلی، سیاسی و جامعه شناسی و دیگری به این دلیل که اسلوب و بدایع و ابزار ادبی ای که در ساختار و شکل بعضی از آنها به کار رفته است معنا و مفهوم اثر را مبهم تر کرده و در نتیجه کم و بیش به تعبیرهای گوناگون و حتی متضاد اعتبار می بخشد که این خود یکی دیگر از ویژگی های آثار مدرن می باشد و نشان از حضور تفکر مدرن در این آثار است.
در منظور دکتر همایون کاتوزیان اگر ما نگاهی به روان داستان های هدایت بیاندازیم خواهیم دید “مانند تراژدی های شکسپیر، هنگامی که اغلب روان داستان های هدایت به پایان می رسند یکی دو نعش روی صحنه باقی می مانند اما تفاوت این دو دقیقاً در این است که روان داستان های هدایت تراژدی نیستند، بلکه چه با بیان رئالیستی و چه سورئالیستی و چه به اشکال دیگر مدعی ترسیم شرایط واقعی و دائمی زندگی بشرند.” که شاید همین را هم بتوان دلیل دیگر در مدرن بودن این دسته از آثار هدایت دانست.
از جمله مشخصه های مدرن در آثار هدایت را باید در “سه قطره خون” دید. در این داستان که دارای مایه های سمبولیک و سورئالیستی نیز هست هدایت مرتب از تکنیک عکس برگردانی یا mirror imagery استفاده کرده است. همچنین داستان از دو بخش مرتبط با هم ساخته شده است یعنی زندگی در زمان حال و زندگی در گذشته.
اگر بخواهیم مشخصاً راجع به تکنیک عکس برگردانی در این داستان صحبت کنیم می توان گفت احمد/عباس در دارالمجانین عکس برگردان احمد/سیاوش در بخش دوم داستان است و از این عکس برگردان ها در این دسته از آثار هدایت به فراوانی یافت می شود مثلاً راوی و پیرمرد خنزر پنزری در بوف کور و یا لکاته و زن اثیری در بوف کور که هر کدام عکس برگردان دیگری هستند.
اگر به روان داستان های هدایت نگاهی اجمالی داشته باشیم خواهیم دید مسائلی که در آنها مطرح می شوند مکان و زمان نمی شناسند و در تحلیل به هیچ فرهنگ و اجتماع ویژه ای محدود نیست که خود می تواند نشانی دیگر از عدم حضور نویسنده در این آثار و تاکیدی بر وجود اندیشه مدرن در این آثار باشد.

4766
یکی دیگر از مسائل همواره مطرح در روان داستان های هدایت مسئله زن می باشد که هدایت با نگاه سنتی و ایده آلیستی به زن در نگاه مرد موافق نبود، و همانطور که از شخصیت های اصلی زن در داستان های او برمی آید چون زن اثیری در بوف کور که به ذات اصلاً انسان نیست و مجسمه در عروسک پشت پرده که بازهم با آن که نمادی از زن کامل و اسطوره ای است اما نمود واقعی ندارد و یک مجسمه است نه انسان همه شخصیت های ایده آل زن محکوم به نیستی و نابودی اند چرا که ذاتاً موهوم و خیالی اند آنچنانی که وقتی راوی بوف کور می خواهد با لکاته که عکس برگردان زن اثیری است هم بستر شود و یا به تعبیری به وصال او برسد زن که خیالی ایده آلیستی و موهوم بیش نبوده در اثر ضربه چاقویی بصورت اتفاقی می میرد و در عروسک پشت پرده هم درخشنده که عکس برگردان مجسمه و نماد زن ایده آل است به ضرب گلوله ی مهرداد کشته می شود. می توان این گونه نتیجه گرفت که هدایت باری معتقد به وجود عشق افلاطونی و سنتی نبوده و تفکر ایده آلی نسبت به معشوق و وصال او را خیالی پوچ خوانده است.
با توجه به وجود نقدهای فراوان در زمینه ی تحلیل روان شناختی هدایت و این که شاید بعضی ها تمایل داشته اند که این آثار را به سبب افسردگی های هدایت از یک سو و نوع نگاه او در داستان هایش به اجتماع، زن و… به عقده ی ادیپی ارتباط دهند باید متذکر شوم اولاً از اینرو که این مقاله کوششی است در جهت شناخت تاثیر مدرنیته بر ادبیات ایران و نه نقدی روان کاوانه و از سویی دیگر به این دلیل که همانطور که دکتر کاتوزیان می فرمایند: “یک اثر ادبی پیش از آنکه روان شناسی، جامعه شناسی یا هر مقوله ی دیگری را بازتاب دهد یک اثر ادبی است.” نویسنده از نقل هر بحث یا تحلیلی در این رابطه خودداری کرده و سعی نموده تا صرفاً به پیدا کردن و نقل ویژگی ها و خصوصیات مدرن ادبی در آثار هدایت پرداخته و وارد بحث های روان شناسی نشود تا یک اثر ادبی را با معیارهای ادبی و مدرن سنجیده و تاثیر تفکر و ادبیات مدرن را در دیدگاه این نویسنده ی معاصر برای مخاطب ایرانی آشکار نماید.
در میان نقدهای گوناگونی که بر آثار هدایت و به ویژه بوف کور نوشته شده برخی هم عقیده دارند که بوف کور یکی از آن جهت که نخستین بار در هند توسط هدایت انتشار یافته و یکی به دلیل تبدیل راوی داستان به پیرمرد خنزرپنزری متاثر از اندیشه های بودایی بوده است اما دکتر کاتوزیان در این خصوص بر این نظرند که: “از سویی مقوله ی تناسخ در فرهنگ های گوناگون به چشم می خورد و گذشته از آن نکته اساسی در آئین بودایی «تولد دوباره» و پیشرفت به سوی کمال است که در نیستی محض یا نیروانه صورت می پذیرد. حال آنکه تبدیل راوی بوف کور به پیرمرد خنزرپنزری نه فقط پیشرفتی به سوی کمال نیست بلکه عین سقوط و اضمحلال است.” از اینرو ایشان تعبیر و برداشت بودایی از بوف کور را صحیح ندانسته اند.
وجود تکنیک های مدرن نظیر عکس برگردانی، اتفاق افتادن داستان در دو زمان و عدم محدودیت داستان به فرهنگ و اجتماعی خاص و حتی مخالفت با شکل ایده آلیستی و افلاطونی و سنتی عشق به زن، همه و همه را می توان از ویژگی های مهم روان داستان های هدایت دانست که هریک به بیانی از تاثیر مدرنیته در آثار او حکایت دارد.

اقتصاد مقاومتی سه ساله شد، راندمان کار نزدیک به صفر/دکتر منوچهر فرح بخش

پس از فاجعه اقتصادی و تاراج بیت المال در دوره هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد که منتخب شخص ولی فقیه بود، اقتصاد کشور چنان بهم ریخته شد که ولی فقیه را برآن داشت تا تدبیری اندیشد. تشکیل دولت روحانی و شروع مذاکرات هسته ای موقعیتی را فراهم ساخت تا رهبری با ارائه برنامه ” اقتصاد مقاومتی ” و ابلاغ آن به دولت باب تازه ای را در فضای اقتصادی کشور بگشاید. «اقتصادمقاومتی» اولین بار توسط آقای خامنه ای در دیدار با جمعی از کارآفرینان کشور در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ مطرح شد که چندان مورد توجه قرار نگرفت.

4753

ولی چند ماه پس از روی کار آمدن دولت روحانی در اول اسفند ماه ۹۲ این برنامه همراه با سیاستهای اجرایی آن به دولت ابلاغ شد. البته این تدبیر اقتصادی خامنه ای ابتدا به ساکن مطرح نشد، بلکه در شرائطی اعلام گردید که کمر اقتصاد کشور زیر فشار تحریم های اقتصادی غرب وکثافت کاریهای مالی دولت احمدی نژاد خم شده بود و فروپاشی اقتصادی یک تهدید جدی به شمار میرفت.
برنامه اقتصادی پیشنهادی ولی فقیه که در ۲۴ ماده تهیه شده بود به چند مورد اساسی تاکید دارد که عبارتند از رفع وابستگی بودجه دولت از درآمد نفت، تامین بودجه از محل اصلاح قوانین مالیاتی، افزایش تولید داخلی و گسترش صادرات، مبارزه با فساد و مواردی دیگری از این قبیل. در همان زمان در مقاله ای اشاره کردم که این حکم حکومتی رهبری ارزش واعتبارش بیشتر از یک انشای دبیرستانی از نوع صادق صداقت نخواهد بود. دلیل این قضاوت هم استناد به قانونمندیها و مکانیسم علم اقتصاد بود که اقتصاد مقاومتی هیچگونه همخوانی با آن ندارد. نظام اقتصاد فقاهتی من درآوردی حکومت معممین ساز و کارهای ویژه خود از جمله تسلط مستقیم شخص ولی فقیه بر بیش از ۴۰ درصد از منابع اقتصادی کشور و تسلط غیر مستقیم بر بقیه اقتصاد کشور را دارد. درحالیکه دولت در تصمیم گیریهای کلان اقتصادی سهم بسیار ناچیزی دارد. بنابراین حکم حکومتی ولی فقیه به آدرس عوضی فرستاده شده و بایستی به بخش اقتصاد فقاهتی احاله میشد.

حال فرض را بر آن میگذاریم که ولی فقیه همه گونه مساعدت در جهت اجرای اقتصاد مقاومتی را برای دولت فراهم کرده باشد. دولت برای دست یابی به اهداف اقتصادی تعیین شده در برنامه رهبری میبایستی ابتدا نقشه راه را آماده سازد و سپس برآن اساس امکانات جامعه یعنی نیروی انسانی و سرمایه ملی را به کار گیرد. در این رابطه هر اندازه که این سه عامل، یعنی برنامه های اجرایی، نیروی انسانی و سرمایه گذاریها بهتر و بیشتر در یکدیگر ادغام شوند، راندمان کار نیز بالاتر خواهد رفت. به عنوان مثال برای کاهش بیکاری، اشتغال زایی به عنوان هدف تعیین میشود و برنامه های اجرایی هم فراهم میگردد. قدم بعدی سرمایه گذاری و به کار گیری نیروی انسانی است. رسیدن به این هدف مستلزم آن است تا سرمایه گذاری همراه با عملکرد نیروی انسانی بخش تولید در یک ترکیب منطقی با یکدیگر عمل کنند.

در طرح اقتصادی ولی فقیه هرچند که اهداف مشخص شده ولی دستورالعمل اجرایی برای نیل به اهداف به ویژه در رابطه با ترکیب نیروها بایکدیگر مشخص نیست و به دولت واگذار شده است. این درحالی است که دولت خود اهداف یکساله در قالب بودجه سالانه و اهداف پنج ساله در چارچوب برنامه پنجساله توسعه را در دستور کار خود دارد. لذا چه بسا که پیاده کردن اقتصاد مقاومتی در بسیاری از موارد در تضاد با خواسته های دولت تجلی یافته و سبب گردیده تا اهداف مورد نظر وارد فاز بلاتکلیفی گردد. به عنوان مثال دستور العمل اقتصاد مقاومتی در بخش تولید ایجاد تسهیلات مالی برای این بخش و رفع مشگلات آنها بوده است. اما در عمل دولت فقط توانسته ۱۶هزار میلیارد تومان تسهیلات فراهم کند و تنها تعدادی از واحدهای تولیدی موفق شدند از این تسهیلات ۱۶هزار میلیاردی استفاد کنند. از اینرو مشاهده میشود که در اولین سال اقتصاد مقاومتی هیچگونه اقدام مثبتی در این زمینه رخ نمیدهد. مرداد ماه شورای اقتصاد در قالب ۱۹ مصوبه، ۱۸۱ سیاست اجرایی و ۶۸۷ برنامه عملیاتی را تصویب میکند و برای اجرا به دستگاه های مربوطه ابلاغ میشود. هر مصوبه را برنامه عملیاتی اقتصاد مقاومتی شامل میشد که اجرای آن به دقت ترسیم شده بود. ولی هیچگاه عملی نگردید و خلاصه معلوم نیست که سرانجام ۶۷۸ برنامه عملیاتی به کجا کشانده شد.

دستور العمل دیگر اقتصاد مقاومتی مبارزه با فساد مالی و رانتخواری و قاچاق است. در رابطه با قاچاق کالا در طول سه سال گذشته هیچگونه مبارزه جدی مشاهده نشده ورقم آن همچنان حول و حوش ۲۵ میلیارد دلار باقی مانده که طبیعتا ضربه ای کاری بر بخش تولید ناتوان کشور به شمار میرود. همچنین است در مورد رانتخواری و فساد مالی در سازمانهای دولتی و حکومتی که نه تنها جم نشده که بیشتر هم گردیده است. سال گذشته دولت «نظام یکپارچه پیشبرد و پایش اقتصاد مقاومتی را با هدف اطمینان از صحت و اجرای سیاستهای اقتصادمقاومتی تدوین کرد که بر روی کاغذ باقی ماند. رهبری برای پایان دادن به حالت باری به هر جهت دولت و ایجاد تحرک در پیاده کردن برنامه ها در ابتدای سال ۹۵ شعار سال را «اقتصاد مقاومتی؛‌ اقدام و عمل» تعیین کرد. تعیین این شعار هم پس از خوابیدن هیاهوی تبلیغاتی آن کمک زیادی به احیای اقتصاد مقاومتی نکرد و بیشتر اقدامات در حد مصوبات و نقاشی روی کاغذ یا بررسیهای چند کارشناس در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و احیاناً سایر دستگاه­های دولتی باقی ماند. در جند ماه گذشته با وجود ۲۷ مصوبه و ۱۲۱ پروژه ستاد فرماندهی اقتصادمقاومتی، دولت باز درصدد الویت‌بندی پروژها برآمده و پرسشنامه‌هایی برای صاحبنظران و اقتصاددانان ارسال کرده و از آنها خواسته است که این ۴۳ طرح و ۲۰۰ پروژه را در رابطه با اقتصادمقاومتی با مشخص کردن ضرایب، الویت­‌بندی کنند که چیزی جز بازی با زمان معنی نمیدهد.

اواخر مردادماه سال جاری درهفته دولت، به این مناسبت که ستاد فرماندهی اقتصادمقاومتی از ابتدای تشکیل تا اول شهریور ۹۵، ۲۴ جلسه تشکیل داده بود، گزارش یکساله اقتصادمقاومتی در ۲۶ بند در حضور خامنه ای قرائت شد. در این گزارش عملکرد تأکید شده بود که مصوبات ستاد موجب تسهیل در ارائه تسهیلات به بنگاههای خرد و متوسطی شده است که به‌ دلیل چک برگشتی، تسهیلات معوق و نیز بدهیهای بیمه‌ای و مالیاتی، امکان دریافت تسهیلات نداشتند. نسبت واحدهایی که موفق شدند تسهیلات بگیرند به کل واحدهای معرفی شده از سوی ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی به نظام بانکی تنها ۱۳.۳ درصد است؛ از مجموع ۲۲۲ هزار میلیارد تومان مورد نیاز برای تعداد ۲۳۱۸۱ (واحد معرفی شده به نظام بانکی تنها تعداد ۳۲۰۶ واحد تولیدی موفق به اخذ تسهیلات شده­‌اند که رقم کل تسهیلات اعطایی تنها ۲۵۰۰ میلیارد تومان بوده است؛ یعنی تنها ۱.۱۴ درصد از تسهیلات مورد تقاضای ستاد فرماندهی اقتصادمقاومتی توسط نظام بانکی پرداخت شده است. دولت بسیار گرفتار تر از آن است که بتواند مصوبه های مربوط به اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشد. تنها بدهی بخش دولتی به بانک ها به ۱۴۸ هزار میلیارد تومان در آذر ۹۵ رسیده است.

یعنی رشد بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی مدام در حال افزایش است. این موضوع حکایت از این دارد که دولت در بخشهای مختلف با کسریهایی روبه‌رو است. از سوی دیگر دولت در سالهای گذشته اوراق منتشر کرده و در زمان سررسید موفق به پرداخت اصل و بهره آن نشده و سیستم بانکی مجبور است آن را تأمین نماید. این تأمین مالی توسط نظام بانکی یکی از دلایل کسری منابع در آن است. انتشار اوراق توسط بخش دولتی در قوانین بودجه ۱۱ هزار میلیارد تومان در سال ۹۲ به ۲۷.۵ هزار میلیارد تومان در سال ۹۵ افزایش یافته است که البته بخشی قابل توجه از این اوراق سال جاری به فروش نرفته است.

علاوه بر این، در لایحه اولیه بودجه سال ۱۳۹۶ بیش از ۷۷ هزار میلیارد تومان جهت تامین مالی از طریق فروش اوراق در نظر گرفته شده است. یعنی حدود سه برابر سال ۹۵. ملاحظه میشود با این اوصاف روند اقتصاد در این بخش در سالهای آینده بسیار وخیمتر و بدهی دولت به بانکها و کسری منابع بانکها به شدت بیشتری افزایش خواهد یافت. این مسئله در کنار وجود معوقات قابل ملاحظه باعث می‌شود در مبادلات پایاپای روزانه نظام بانکی، برخی بانکها با کسری مواجه شوند. زمانی که با کسری مواجه میشوند برای جبران یا باید ازسیستم بین بانکی قرض کنند یا باید از بانک مرکزی استقراض کنند. بدهی بانکها به بانک مرکزی از ۵۵.۶ هزار میلیارد تومان در شهریور سال ۹۲ به ۱۰۴.۸ هزار میلیارد تومان در آذر ماه سال جاری افزایش یافته است. این روندی است که از دست متولیان اقتصادی کشور خارج شده است.

بنابراین رشد نقدینگی به‌صورت سرسام‌آوری در حال افزایش است . به هر حال پس از گذشت سه سال و با وجود تبلیغات بسیار گسترده و فشار همه جانبه بیت رهبری به دستگاه دولت، با این وجود هیچگونه پیشرفت محسوسی که اقتصاد بهمریخته کشور را تا حدودی سامان دهد مشاهده نمیشود. سیستم مالیاتی کشور همچنان مبهم و نیمه فعال باقی مانده، نحوه هزینه کردن درآمد نفت به هیچوجه شفاف نیست، بدهیهای دولت همچنان رو به افزایش است و چنین به نظر میرسد که بایستی عطای اقتصاد مقاومتی را به لقایش بخشید.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 44 – 95

بدهی دولت به بانکها ۳۱ درصد افزایش یافت

بر اساس گزارش بانک مرکزی، تا پایان آذر ماه سال جاری، بدهی بخش دولتی(شامل دولت و شرکت های دولتی) به سیستم بانکی ۲۰۹ هزار میلیارد تومان بوده که نسبت به آذر ماه سال ۹۴، حدود ۲۵ درصد افزایش یافته است. بر این اساس بدهی دولت به سیستم بانکی ۱۷۹ هزار میلیارد تومان می‌باشد که نسبت به آذر ماه سال گذشته با ۳۱ درصد افزایش رو به رو شده است. این گزارش نشان می‌دهد بدهی شرکتهای دولتی به بانکها با رقم ۲۹ هزار میلیارد تومان با کاهش یک درصدی رو به رو شده است. بررسی گزارش بانک مرکزی نشان میدهد تا پایان آذر ماه سال جاری بدهی بخش غیر دولتی به سیستم بانکی با رقم ۸۶۸ هزار میلیارد تومان با افزایش ۲۷ درصدی مواجه شده است. گفتنی است جمع کل دارایی سیستم بانکی تا پایان فصل سوم سال جاری ۲۴۰۰ هزار میلیارد بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد ۱۶.۷ درصدی داشته است.

4752

عبور نقدینگی از مرز ۱۱۸۴ هزار میلیارد تومانی/رشد ۲۸ درصدی در آذر

آمارهای بانک مرکزی حکایت از نقدینگی ۱۱۸۴ هزار میلیارد تومانی در آذرماه امسال دارد که نسبت به آذر سال گذشته ۲۸.۱ درصد رشد را نشان می دهد. جدیدترین گزارش بانک مرکزی از خلاصه دارایی ها و بدهی های سیستم بانکی حکایت از نقدینگی ۱۱۸۴ هزار میلیارد تومانی دارد. بر این اساس میزان نقدینگی آذرماه امسال نسبت به آذر سال ۹۴ حکایت از رشد ۲۸.۱ درصدی و نسبت به اسفندماه سال گذشته نیز حکایت از رشد ۱۶.۵ دارد. در این میان سهم پول ۱۵۴ هزار میلیارد تومان بوده که نسبت به آذرماه سال گذشته ۳۳ درصد و نسبت به اسفندماه سال قبل هم ۱۲.۷ درصد رشد داشته است. این در حالی است که سهم شبه پول ۱۰۳۰ هزار میلیارد تومان بوده که نسبت به آذرماه سال گذشته ۲۷.۴ درصد و نسبت به اسفندماه ۹۴ هم ۱۷.۱ درصد رشد داشته است.

نگاه ناامید کننده رئیس خانه صنعت به بخش تولید

عبدالوهاب سهل آبادی رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت با اشاره به اینکه در حال حاضر رشد بخش صنعت بدون احتساب نفت فقط ۲ درصد است، اظهارداشت: دولت قرار بود ۵ درصد از بهره تسهیلات ۱۶ هزار میلیاردی را به تولیدکنندگان پرداخت کند اما متأسفانه این موضوع اجرایی نشد. وی با بیان اینکه با بهره ۲۲ درصدی هیچ گره‌ای از بخش تولید باز نخواهد شد، افزود: قصد سیاه نمایی نداریم اما وضعیت رکود بازار اصلاً خوب نیست واحدها نمی توانند در این شرایط به فعالیت اقتصادی بپردازند. ممکن است یکسری از واحدهای تولیدی بزرگ یا خصولتی‌ها بتوانند از صندوق توسعه منابع دریافت کنند اما واحدهای کوچک متوسط که امکان دریافت این منابع را ندارند محکوم به تعطیلی هستند. وی با اعلام اینکه امروز کارخانه پلی اکریل اصفهان با ۲ هزار کارگر در حال تعطیل شدن است، گفت: امروز حتی پول تولیدکنندگان که در بانک ها است ارزش واقعی خود را ندارد و سیستم بانکی هم کمبود منابع را بهانه کرده و حاضر به ارائه تسهیلات نیست در این شرایط کدام واحد تولیدی می تواند مقاومت کرده و به فعالیت اقتصادی بپردازد.

۵۰میلیارد دلار نیاز برای سرمایه‌گذاری‌ در معدن و صنایع معدنی

مهدی کرباسیان رئیس سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی در همایش آشنایی با فرصت های همکاری معدنی ایران وفنلاند گفت: در ایران ۶۸ نوع ماده معدنی وجود دارد که برای توسعه آن نیازمند سرمایه‌گذاری ۵۰ میلیارد دلاری هستیم. وی با اشاره به وجود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع پهنه معدنی برای اکتشاف در ایران، گفت: این مسئله فرصت مناسبی را برای شرکت‌های ایرانی و فنلاندی فراهم می‌کند تا در زمینه اکتشاف با یکدیگر همکاری کنند. کرباسیان با بیان اینکه بازار ۴۵۰ میلیون نفری حوزه خاورمیانه، امکان صادرات از طریق خلیج فارس و دریای عمان را فراهم می‌کند، افزود: پروژه‌هایی در زمینه سنگ‌ آهن، مس و غیره داریم که سرمایه‌گذاران فنلاندی می‌توانند در این زمینه فعال شوند. میکا نوکانن، مدیر سازمان زمین‌شناسی فنلاند نیز در این همایش با اشاره به همکاری این سازمان با بخش زمین‌شناسی و معدن ایران، گفت: باید انگیزه بیشتری برای سرمایه‌گذاران خارجی در ایران فراهم شود. وی ادامه داد: سازمان زمین‌شناسی فنلاند در ایران بسیار فعال است و می‌توانیم اطلاعات خوبی را به طرف ایرانی ارائه کنیم تا وارد فعالیت‌های حفاری شوند. پتری پلتونن، قائم مقام وزیر اقتصاد و کار فنلاند نیز در این همایش با بیان اینکه دو کشور پتانسیل بالایی برای همکاری‌های معدنی دارند، گفت: می‌توانیم تکنولوژی‌های سبز و نو را به ایران ارائه کنیم که باعث افزایش بهره‌وری می‌شود.

۶۰درصد واردات از تنها ۵ کشور

بر پایه این گزارش در ۱۰ ماهه سال جاری ۲۷ میلیون و ۵۵۵ هزار تن انواع کالا به ایران وارد شده است که ارزش این کالاها به بیش از ۳۴ میلیارد و ۹۸۰ میلیون دلار می‌رسد. در این میان، سه میلیون و ۶۰۶ هزار تن کالا به ارزش هشت میلیارد و ۴۰۳ میلیون دلار از چین به ایران وارد شده که بیش از ۱۳ درصد از سهم وزنی و ۲۴ درصد از سهم ارزشی کل واردات ایران را در برمی‌گیرد. امارات متحده عربی دومین صادرکننده کالا به ایران است، به طوری که در این مدت کشور ایران، چهار میلیون و ۴۰۳ هزار تن کالا به ارزش پنج میلیارد و ۴۷۸ میلیون دلار از امارات وارد کرده است. در همین مدت ۱.۲ میلیون تن کالا به ارزش دو میلیارد و ۷۸۵ میلیون دلار از جمهوری کره به ایران وارد شده است. ترکیه چهارمین شریک تجاری ایران در امر واردات است، به این ترتیب که یک میلیون و ۳۲۴ هزار تن کالا به ارزش دو میلیارد و ۱۹۲ میلیون دلار از این کشور به ایران وارد شده است. پس از ترکیه، آلمان نیز از صادرکنندگان بزرگ کالا به ایران به شمار می‌رود. بر اساس آمار گمرک از تجارت خارجی ۱۰ ماهه ایران در سال جاری، ۸۴۳ هزار تن کالا به ارزش یک میلیارد و ۹۶۲ میلیون دلار از آلمان به ایران وارد شده است.

۹۰ درصد گوشی‌های بازار قاچاق است/ سود ۳۵۰ میلیون دلاری قاچاقچیان

حسین غروی عضو هیات مدیره فدراسیون واردات ایران با بیان اینکه سالانه نزدیک به ۱۲و نیم میلیون گوشی تلفن همراه به داخل کشورقاچاق می شود، گفت: بخش خصوصی در انتظار رجیستر شدن گوشی های موبایل است. وی در خصوص آمار واردات گوشی تلفن همراه اظهار داشت: تقاضای بازار در کشور ما، سالانه حدود ۱۴میلیون دستگاه است که طبق برآوردهای اعلام شده از سوی مراجع رسمی، کمتر از ۱۰درصد آن از طریق واردات قانونی پوشش داده می شود. او با بیان اینکه به عبارت دیگر سالانه نزدیک به ۱۲و نیم میلیون گوشی تلفن همراه به داخل کشورقاچاق می شود، افزود: حال سوالی که ایجاد می شود این است که حمل و نقل ماهیانه ۱ میلیون دستگاه گوشی قاچاق، چگونه در کشور صورت می گیرد و امنیت شبکه ورود و توزیع آن چگونه تامین می شود که خبری از شناسایی و دستگیری مجرمان آن شنیده نمی شود؟ به گفته غروی، این موضوع حاکی از وقوع دو اختلال جدی در اقتصادی کشور است. اول اینکه باید اعتراف کنیم علی رغم همه شایستگی هایی که در بخش خصوصی شناسنامه دار وجود دارد، تامین بازار کشور سالهاست که به قاچاقچیان واگذار شده است. و دوم اینکه برخی دستگاه ها و سازمان ها در این فرایند مقصر هستند و خواسته یا ناخواسته جاده صاف کن قاچاق شده اند. غروی تصریح کرد: اگر قیمت هر گوشی تلفن همراه را به طور میانگین ۲۰۰ دلار در نظر بگیریم، سالانه حدود ۲.۵ میلیارد دلار از سرمایه این کشور، توسط بخش پنهان و زیرزمینی اقتصاد بلعیده می شود و این برای یک کشور با واردات حدود ۵۰ میلیارد دلاری، یک فاجعه تمام عیار است. مجموع حقوق از دست رفته دولت از ناحیه عدم پرداخت حقوق و عوارض گمرکی و همچنین مالیات ارزش افزوده، بالغ بر ۳۵۰ میلیون دلار در سال می شود و البته به این عدد باید درآمد از دست رفته ناشی از مالیات عملکرد را هم اضافه کرد. وی افزود: از آنجایی که کالای قاچاق، فرصت های اشتغالزایی را از بین می برد، نباید فراموش کنیم به موازات فربه شدن بازار قاچاق، توان شرکت های قانونی و رسمی برای جذب نیروی انسانی نیز کاهش پیدا می کند که با توجه به بحران بیکاری در کشور، ضرر بسیار بزرگی نیز از این ناحیه به اشتغالزایی در کشور وارد می شود، که باید به هزینه های از دست رفته دولت اضافه کرد.

بیداری ها و بیقراری ها(19)/علی میرفطروس

4746

اشاره:

«بیداری ها و بیقراری ها» نوشته هائی است «خطی به دلتنگی» که می خواست نوعی«یادداشت های روزانه» باشد،دریغا که-گاه-از«خواستن»تا«توانستن»،فاصله بسیاراست.

درسالهای مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که متضمن بسیاری ازدیده هاو دیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچندرونوشتِ موجود برخی ازآنها میتواندبه غنای این یادداشت ها بیفزاید.

«بیداری ها وبیقراری ها»تأمّلات کوتاه وگذرائی است برپاره ای ازمسائل فرهنگی ،تاریخی وسیاسی :دغدغه هاودریغ هائی درشبانه های غربت و تبعید که بخاطرخصلت خصوصی خود،گاه ،روشن و رام وآرام ؛ وگاه،آمیخته به گلایه وآزردگی وانتقاداست.شایدسخن«تبعیدیِ یمگان»-بعدازهزارسال-اینک سرشت وسرنوشت مارا رقم می زنَد.

این یادداشتهای پراکنده،حاصل پراکندگی های جان و شوریدگی های ذهن و زبان است درگذارِزمان؛«حسبِ حالی» که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:

حسبِ ‌حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند

محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند

***

4745

۲۵بهمن ماه۱۳۹۲=۱۴فوریهء ۲۰۱۴

گاه فکرمی کنم که آسیب های اجتماعی-فرهنگی و فروپاشی های اخلاقی وعاطفی سالهای اخیر در میهن ما یادآور صدماتی است که حملهء مغول ها (درقرن ۱۳میلادی)به ایران وارد کرده بود.اگرچه حدود۳۰سال پیش درکتاب«ملاحظاتی درتاریخ ایران»گزارشی ازهجوم ها وحملات متعدّدبه ایران و عواقب شوم آن حملات درفروپاشی مناسبات شهرنشینی و انقطاع تاریخی و فرهنگی ایران را به دست داده ام،امّاگفتگوی امروزم بادوستِ جان شیفته ام-دکنر«م.ر»-فرصتی شدتابامراجعه به کتاب«تاریخ جهانگشای جوینی» مشابهت های این دو دوران را با وی درمیان بگذارم.دوستی که وجودش دراین«ظلمات ظالم»،شعله ای از فروتنی ها و ارزش های بربادرفتهء انسانی است-تابه وی گفته باشم که«این نیز بگذرد»و ایران ما-باردیگر-ققنوس وار از خاکسترش برخواهدخاست و …

«عطاملک جُوینی»دولتمرد،نویسنده ،ادیب و تاریخ نگاربرجسته،خود شاهد و ناظرکشتارها و قتل عام های مغولان بود.کتاب او نمونهء فاضلانه و فاخری ازنثرِ فارسی درحدود ۷۵۰سال پیش است.او در ۲۲اسفند۶۶۱ خورشیدی/۱۲مارس۱۲۸۳میلادی چشم از«دنیای دون»فروبست.

حملهء مغول

جوینی درروایتی دردانگیز،زوال علمی،فروپاشی عاطفی و انحطاط اخلاقی خراسانِ بزرگ را -که ازمراکزمهم فرهنگ و علم و اندیشه درجهان بود-چنین گزارش کرده است:

-«مدارس درس؛مندرس و عالِم علم؛مُنطَمِس[نابود]گشته وطبقهء طلبهء آن در دست لگدکوبِ حوادث پایمالِ زمانهء غدّار و روزگار مکّار شدند…هنراکنون درخاک طلب بایدکرد:

هنر اکنون همه در خاک طلب باید کرد

زآن که اندر دلِ خاکند همه پُر هنران

…اکنون بسیط زمین-عموماً-وبلادخراسان-خصوصاً-خالی شد.هر یک از ابناء السوق[افراد بی سر و پا و بی فرهنگ]در زیِّ[هیأت و لباسِ] اهل فسوق،امیری گشته و هر مزدوری دستوری[صاحب مَسندی] و هر مزوّری؛وزیری و هر مُدبری[بخت برگشته ای]؛دبیری و هر شیطانی؛نایب دیوانی …و هر خسی کسی و هر خسیسی رئیسی و هر غادری[خائن وحیله گر]؛ قادری و هر دستاربندی؛بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی[شتربان]از کثرت مال با جمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسحتِ[شادمانی]ِ حالی…

در چنین زمانی که قحط سالِ مروّت و فتوّت باشد و روزِ بازارِ ضلالت و جهالت،اخیار[نیکان]ممتحن[محنت زده ]وخوار،و اشرار؛ممکّن[ثروتمند]و در کار.کریمِ فاضل،تافتهء دامِ محنت و لئیمِ جاهل؛یافتهء کام نعمت.هر آزادی بی زادی و هر رادی مردودی و هر عزیزی تابع هر ذلیلی به اضطرار ،و هر با تمییزی در دست هر فرومایه ای گرفتار…»*

*-تاریخ جهانگشا،به تصحیح علاّمه محمدقزوینی،ج۱،انتشارات بامداد،تهران،بی تاریخ،صص۳-۵.

کودتای سفید در کاخ سفید؛ فلین قربانی توافق اتمی با ایران؟/رضا تقی‌زاده

اعلام کناره‌گیری ناگهانی مایکل فلین از پست مشاور امنیت ملی کاخ سفید، دونالد ترامپ را از حضور مردی کنار خود محروم ساخت که می‌توانست نقش کیسینجر در دولت نیکسون را ایفا کند- مشارکت سیاسی تاریخ‌سازی که پایان جنگ ویتنام را معماری و ورود چین کمونیست را به جامعه جهانی ممکن ساخت.

مایکل فلین از جمله معدود دستیاران مورد اعتماد ترامپ بود که همکاری خود را با او در جریان رقابت‌های انتخاباتی آغاز کرد و بعد از پیروزی در انتخابات، نقش موثری در برگزیدن اعضای دولت و همکاران اجرایی رییس جمهوری تازه داشت.

4742

استعفای فلین نامنتظره بود

طی ۴۸ ساعت نخست پس از اعلام کناره‌گیری مایکل فلین، منابع متعدد خبری و تحلیلی در آمریکا، از جمله «واشنگتن فری بیکن The Washington Free Beacon» که یک رسانه اینترتنی محافظه‌کار سیاسی- امنیتی با ارتباطات نزدیک در کنگره و نزد مسئولان اجرایی است، همچنین «سیکر The Saker» در ایالت فلوریدا با گرایش‌های روشن در امور امنیتی، و اطلاعات دست اول در امور داخلی روسیه، از وجود عوامل پنهان برای کنار گذاشتن فلین از ترکیب همکاران سیاست خارجی ترامپ گزارش دادند.

فری بیکن در این رابطه، «نومحافظه‌کاران» آمریکا را پشت سر توطئه حذف فلین معرفی کرد در حالی که حزب دمکرات نیز که نسبت به حفظ توافق اتمی به عنوان شاه‌بیت موفقیت‌های اوباما در عرصه سیاست خارجی دارای حساسیت فوق العاده است، کنار گذاشتن فلین را موفقیتی در صفوف خود تلقی می‌کند.

شروع برخوردها

ترامپ وعده داده بود علیه حلقه‌های سنتی قدرت در واشنگتن اقدام کند. در جریان انتقال دولت بخصوص بعد از انتشار گزارش‌های مربوط به مداخله سرویس‌های امنیتی روسیه در انتخابات رییس جمهوری به نفع ترامپ، او سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، از جمله سازمان سیا و همچنین اف‌بی‌آی را مورد انتقاد تند قرار داد و وعده کرد در مجامع اطلاعاتی آمریکا تغییرات اساسی صورت می‌دهد.

پنج روز بعد از ادای سوگند به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهوری آمریکا، فری بیکن، از ۳۳ بار پذیرایی لابی‌گرهای جمهوری اسلامی در کاخ سفید طی حدود یک سال و اندی منتهی به پایان مهلت رییس جمهوری اوباما گزارش داد که منبع خبر را می‌توان به کارکنان دولت تازه نسبت داد.

در گزارش فری بیکن، نام تریتا پارسی و حسین موسویان دیده می‌شد که از فرد نخست، مطابق لیست بازدیدکنندگان کاخ سفید، ۳۳ بار و از موسویان در دو نوبت پذیرایی شده بود.

طرف‌های اصلی پذیرایی از موسویان و تریتا پارسی، بنیامین رودز، یکی از مشاوران ارشد امنیت ملی و نطق‌نویس جوان اوباما بود که مسئولیت فروش تبلیغاتی توافق اتمی با ایران (برجام) به رسانه‌ها و اعضای کنگره آمریکا را بر عهده داشت.

رودز فارغ‌التحصیل دانشگاه نیویورک، که با موسسه تحقیقاتی معتبر «وودرو ویلسونWoodrow Wilson» در واشنگتن همکاری داشت، بعد از حادثه تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱ نیویورک (دولت جرج بوش پسر) بنا به خواسته نومحافظه‌کاران گزارشی در این مورد تهیه کرد.
فلین می‌توانست نقش کیسنجر را در دولت نیکسون برای دولت ترامپ بازی کند Reuters©
نومحافظه‌کاران و جرج بوش با پرزیدنت ترامپ مخالف‌اند و در مورد روسیه و اعمال تحریم‌ها علیه آن کشور نیز با دولت اوباما نقطه نظرهای مشترک دارند.

مایکل فلین موافق لغو تحریم‌ها علیه روسیه و به شدت پشتیبان اعمال فشارهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی است، و در مورد توافق اتمی با ایران، همسو با دونالد ترامپ فکر می‌کند.

رویداد با اهمیت روزهای فوق‌العاده خبرساز اخیر در واشنگتن، همزمانی کناره‌گیری فلین با سفر با اهمیت نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به آمریکا است. در غیاب فلین، ترامپ تا حدودی منزوی و ناگزیر تحت تاثیر بیشتر مایک پنس معاون رییس جمهوری و ژنرال متیس وزیر دفاع خود قرار خواهد گرفت.

روز بعد از کناره‌گیری مایکل فلین، خبرگزاری ایرنا، متعلق به دولت، با حذف زاویه توافق اتمی ایران و هر نوع اشاره به نام یا نقش بن رودز، ترجمه فارسی قسمت‌های دست‌چین شده‌ای از گزارش فری بیکن و تحرکات پنهان و منجر به کناره‌گیری فلین را منتشر ساخت.

واکنش‌های روسیه

ماجرای فلین با انتشار گزارش‌هایی درز کرده به رسانه‌ها پیرامون ملاقات و گفتگوهای او و سفیر روسیه در واشنگتن پیش از تشکیل دولت ترامپ و مذاکره پیرامون لغو تحریم‌ها علیه روسیه آغاز شد. روسیه پیشتر متهم به مداخله در انتخابات آمریکا به نفع ترامپ شده بود.

روز سه شنبه، ۱۴ فوریه، روزنامه نیویورک تایمز که در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا در مقابل ترامپ قرار گرفته بود، طی گزارش تازه‌ای از قول چهار نفر کارکنان دولتی سابق و کنونی که نام آنها منتشر نشده، مدعی تماس‌هایی بین فلین و ماموران اطلاعاتی روسیه شد.

این گزارش مدعی است گفتگوهای فلین و افسران اطلاعاتی روسیه از یک سال پیش از انتخابات نوامبر گذشته انجام و وسیله مجامع اطلاعاتی آمریکا، از جمله سیا ضبط شده‌اند.

نیویورک تایمز پیشتر روسیه را متهم ساخته بود که ایمیل‌های رهبران حزب دمکرات را باز و به نفع ترامپ مفاد تعدادی از آنها را منتشر ساخته است.
در این رابطه دیمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین، ضمن رد اتهامات نیویورک تایمز اظهار داشت: «گزارش‌های بدون نام در روزنامه‌ها را نباید پذیرفت.»

بنا بر گزارش خبرگزاری تاس، که خبرگزاری رویترز متن آن را روز چهارشنبه منتشر ساخت، سخنگوی سرویس جاسوسی خارجی روسیه، گزارش نیو یورک تایمز را «ادعای بی اساس» خواند.

در همان روز ماریا زاخاروف، سخنگوی وزارت خارجه روسیه منکر هرگونه «تماس نامناسب بین نمایندگان ترامپ و ماموران اطلاعاتی روسیه» شد.
واکنش‌های متوالی و متنوع روسیه که طی آن پوتین هم به رد ادعاهای مطرح شده پرداخت، نشانه نارضایتی عمیق کرملین از تحولاتی است که می‌تواند دست کم در کوتاه‌مدت بر روند عادی‌سازی مناسبات کرملین و کاخ سفید تاثیر منفی بگذارد.

4743

خوشحالی زودهنگام تهران

با توجه به ابراز مخالفت‌های تند فلین با توافق اتمی و معرفی جمهوری اسلامی در کتاب تازه خود (صحنه نبرد) به عنوان «دشمن سهمگین که باید با آن به عنوان بخشی از افراط‌گرایی اسلامی در منطقه جنگید»، حکومت مذهبی تهران شاید در ابتدا کنار رفتن او را از کاخ سفید به فال نیک بگیرد.

بنا بر گزارشی که فری بیکن پیشتر از قول یکی از اعضای مجلس نمایندگان که درگیر پرونده اتمی ایران و طرح موضوع توافق در کنگره بوده منتشر ساخت، دولت اوباما، نگران از اینکه فلین با رفتن به کاخ سفید و دسترسی یافتن بر اسناد مذاکرات، مبادرت به افشای توافق‌های محرمانه با جمهوری اسلامی کند، طرح تخریب فلین را از ماه دسامبر سال گذشته کلید زدند.

انتشار این اسناد محرمانه به دلیل طبیعت «معامله» و «بده بستان» در آن، می‌تواند اعتبار توافق اتمی را نه تنها در آمریکا، که نزد اصولگرایان و نظامیان ایران نیز خدشه‌دار سازد. کنار رفتن فلین دست کم این نگرانی را موقتا از میان برده است.

نکته‌ای که احساس رضایت تهران را می‌تواند تا حدودی کاهش دهد رشد خط دیگری است: تقویت نفوذ جیمز متیس وزیر دفاع و مایکل پنس معاون رییس جمهوری در روند شکل‌گیری سیاست خارجی ترامپ در قبال جمهوری اسلامی، که هر دو مخالف سرسخت حکومت مذهبی ایران و منسوب به افکار جنگ‌طلبانه هستند.

پیش از کناره‌گیری فلین از جمع همکاران ترامپ، رهبران حکومت مذهبی ایران با وجود شناخت نقطه نظرهای مخالف وی، انتظار داشتند که نزدیکی محتمل مشاور ارشد امنیت ملی کاخ سفید با کرملین بتواند به تعدیل خصومت او با دولت تهران و حتی دست یافتن به «معامله»ای با دولت ترامپ بیانجامد. در غیبت فلین از کاخ سفید، برآوردن این انتظار بسیار دشوارتر است.

ترامپ بعد از فلین

بدون تردید افشاگری‌های منجر به کناره‌گیری فلین، روند عادی‌سازی زودهنگام مناسبات واشنگتن و مسکو را خدشه‌دار خواهد ساخت.

شاید برنامه دیدار ترامپ با پوتین که بنا بر شواهد متعدد، برگزاری آن در کشور اسلوانی، محل تولد ملانی، بانوی اول آمریکا تدارک دیده می‌شد تا مدتی دچار تعویق شود.

ترامپ طی مصاحبه مطبوعاتی مشترک چهارشنبه‌شب با نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل، تا حدودی خارج از خط به نظر می‌رسید، با این وجود طی پاسخی به یک پرسش، توافق اتمی با جمهوری اسلامی را از یاد نبرد و آن را «بسیار بد» معرفی کرد.

با کناره‌گیری فلین، رییس جمهوری تازه نیازمند معرفی جانشین او است که انتصاب وی بر خلاف وزیران، نیازمند تائید سنا نیست. معرفی جانشین فلین می‌تواند تا حدودی انزوای سیاسی ترامپ را تعدیل کند، هرچند که رییس جمهوری هنوز زیر فشارهای سنگینی قرار دارد که مخالفان وی انتظار دارند حتی به کوتاه شدن دوران قانونی دولت او بیانجامد.

در واشنگتن نبرد قدرت میان تازه‌واردها به کاخ سفید و گاردهای قدیمی و مراکز قدرت وارد مرحله جدی‌تری شده است.

رییس ‌جمهوری آمریکا روز چهارشنبه اتهام ارتباط برخی از اعضای ستاد انتخاباتی‌اش با روسیه را «مزخرف» خواند و درز احتمالی اطلاعات از مراکز جاسوسی و آژانس امنیت ملی کشورش را «غیرقانونی» معرفی کرد.

در همین رابطه رییس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان آمریکا نیز در مورد افشای اطلاعات پیرامون استعفای فلین ابراز نگرانی کرده است.
رسانه‌های آمریکایی مخالف با ترامپ، از جمله سی‌‌ان‌‌ان، با استفاده از شرایط فراهم آمده در روزهای اخیر، فشارهای خود را علیه او افزایش داده‌اند.

سی‌ان‌ان، دو روز بعد از کناره‌گیری فلین گزارش ‌داد که علاوه بر مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، یکی دیگر از مشاوران ارشد رییس‌ جمهوری و رییس ستاد انتخاباتی او یعنی پل مانفورت نیز با ماموران روسی در تماس بوده‌اند.

الی لیک، مفسر قدیمی امور امنیت ملی در رسانه معتبر بلومبرگ در همین زمینه نوشته است: «در کاخ سفید ترامپ که مناسبات راحت و فرصت‌طلبانه‌ای با حقیقت دارد، بعید است که دروغ گفتن فلین به معاون رییس جمهوری آنقدر اهمیت داشته باشد که به استعفای او منجر شود.»

پرسش تازه منابع خبری مخالف ترامپ این است که رییس جمهوری از ماجرای تماس همکاران خود با ماموران روسی تا چه اندازه مطلع بوده؟

در نگاه مخالفان ترامپ پاسخ این پرسش می‌تواند برای او وضعیت مشابهی را فراهم سازد که پیشتر در ماجرای هتل واترگیت به کناره‌گیری نیکسون از مقام ریاست جمهوری منجر شد. خروج فلین از جمع کارکنان ترامپ را شاید بتوان مرحله‌ی نخست از کودتای سفید در کاخ سفید تلقی کرد.

دعوت تندروها و سونامی ناسیونالیسم افراطی/به قلم : افسرخلبان بهزاد معصومی

به نظر می رسد که ترامپ و همکاران نظامی و امنیتیش در دولتی که به دستان خود او چیده شده اند خوب می دانند که در قبال جمهوری اسلامی چه می خواهند بکنند.

در حالی که هنوز مواضع اصلی و سیاستهای واقعی و مقاصد دونالد ترامپ رئیس جمهور تازه بر اریکه قدرت نشسته ایالات متحده آمریکا به درستی برای خود مردم آمریکا روشن نشده، تندروهای ایرانی چه در جبهه حکومت اسلامی و چه در آن طرف خط چنان سنگ ترامپ را به سینه می زنند که گوئی بر سر دعوت از پرزیدنت آمریکائی برای حمله به ایران با هم مسابقه گذاشته اند.

MarineLePenBlackNatzi-772x418

دو حرکت مرتبط با ایران که دونالد ترامپ در این چند هفته اول ریاست جمهوری خود انجام داد، از نظر عملکرد بسیار متفاوت بوده اند و برای آنها می توان نتایج متفاوتی را پیش بینی کرد.

فرمان اجرائی منع ورود

امروز دیگر کمتر کسی وجود دارد که قبول نداشته باشد امضای فرمان اجرائی آقای ترامپ در مورد منع مدت دار ورود پناهندگان و اتباع هفت کشور از جمله ایرانی ها به آمریکا، چقدر شتابزده و حساب نشده بود. تا آنجا که با عکس العمل شدید جامعه مدنی آمریکا مواجه شد و حالا حتی اگر با شیوه های حقوقی هم دولت ترامپ این فرمان را نجات دهد و به اجرا بگذارد، بازهم چنین فرمانی مقتدر نخواهد بود و اجرای آن با اگر و اماهای زیادی روبرو خواهد شد.

اکنون معلوم شده در نوشتن فرمان اجرائی جنجالی دونالد ترامپ از کارشناسان خبره وزارت امورخارجه و سازمانهای امنیتی آمریکا هرگز استفاده نشده است. گویا نوشتن متن به این مهمی به شخصی سپرده شده بود که آشنائی خوبی با قوانین و مقررات و مسائل مهاجرتی و مرزبانی آمریکا نداشته است.

این فرمان که حداقل در بین ایرانیان خارج از کشور بسیار با آن مخالفت شد و از این ره آورد دوستان و مزدوران جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا سوء استفاده های فراوان به نفع اربابشان کردند، نشان داد که ترامپ و همکارانش هنوز خوب نمی دانند در قبال موضوع ایران چه کارهائی را نباید بکنند.

گفته شده بود که هدف این فرمان اجرائی مبارزه با اسلام سیاسی و افراطی و ترور و تروریست است. اما بهتر است برای یک بار هم که شده با چشمانی باز همچون عقاب به قضیه نگاه کنیم . همه این کارها و تبلیغات برای کسب قدرت بیشتر و چپاول ملتهاست . همه سیاستمداران به دنبال معامله هستند. آنها بازیگرانی هستند که میخواهند ملتها را با حرکات خودشان شیفته و مبهوت کنند.

برخورد تند با آزمایش موشکی سپاه

حرکت دوم دونالد ترامپ که به ظاهر در قبال آزمایش موشکی سپاه در منطقه سمنان بود از جنس دیگری است. به نظر می رسد که ترامپ و همکاران نظامی و امنیتیش در دولتی که به دستان خود او چیده شده اند خوب می دانند که در قبال جمهوری اسلامی چه می خواهند بکنند.

این حرکتها که هدفشان تحقیر و ترساندن جمهوری اسلامی بود، برخلاف فرمان اجرائی منع ورود هرگز با مخالفتی جدی در داخل جامعه آمریکا روبرو نشد. لحن حملات مقامات آمریکائی به خصوص ژنرال فلین مشاور امنیت ملی و خود پزیدنت ترامپ چنان بی سابقه و سخت بود که تصوری جز زدن بر طبل جنگ نام دیگری نمی توان بر آنها گذاشت.

اینجا بود که بسیاری از تندروها چه در جبهه حکومت اسلامی و چه در جبهه مخالفان حکومت اسلامی به تعریف و تمجید از این حرکات دست زدند. تندروهای سپاه پاسداران و سایر نهادهای ضد مردمی که دستی در موشک هوا کردن اخیر داشتند خوشحالند از این که بدین ترتیب برجام بر هم می خورد و این یعنی شکست حسن روحانی در انتخابات پیش رو و سوار شدن دوباره آنها بر خر مراد برنامه اتمی مشکوک و پر هزینه بی حاصلشان برای ملت ایران و البته سود آور و جیب پرکن برای خودشان.

از آن سو عناصری تازه به دوران رسیده در خارج کشور که هیچ تجربه ای از وقایع سال پنجاه و هفت ندارند و گمان می کنند که تاریخ با موتور جستجوگر گوگل شروع شده است، چنان دست به توجیه تئوریک اقدامات و حرفهای رئیس جمهور آمریکا می زنند که گمان نمی رود استدلالهای آنها به عقل خود جناب ترامپ و استراتژیستهای او هرگز رسیده باشد.

مصاحبه ترامپ با فاکس

هردو این گروههای افراطی در شرایط خطیر حاضر در اشتباه بزرگی هستند و هرکدام به نوعی دارند پرزیدنت آمریکائی را دعوت می کنند که به ایران حمله کند. حمله ای که نوع و عواقب آن معلوم نیست و نمی توان پیش بینی کرد که تا چه حد رژیم جمهوری اسلامی را ضعیف می کند و تا چه اندازه به مردم ایران آسیب می زند. در حرفهای این دو گروه افراط گرا صحبتی از حساب سود و زیان نیست و هردو گروه فقط برای منافع شخصی خود چانه می زنند و به فکر مردم ایران نیستند.

در تایید سخنم مبنی بر این که هردو گروههای افراطی طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی در اشتباه محاسباتی هستند، نظر شما را به مصاحبه اقای ترامپ با فاکس نیوز جلب میکنم. دقت بفرمایید پرزیدنت ترامپ چه فرمودند. خلاصه کلام ایشان این بود: اگر قرار بود با ایران توافقی شود باید معامله خوبی انجام میشد و اگر جمهوری اسلامی در جبهه ما بود ما با همین توافق بد هم کنار می آمدیم.

دونالد ترامپ در گفت و گوی اخیر خود با «بیل اورایلی» مجری شبکه فاکس نیوز آمریکا به آزمایش موشکی، تهدیدهای هفته اخیر و توافق هسته ای ایران و جامعه جهانی اشاره کرد. پرزیدنت ترامپ گفت: اگر ایران می گفت خیلی خوب ما الان در کنار هم هستیم، من با این توافق کنار می آمدم اما برعکس شد، آنها جسورتر شده اند.

آقای ترامپ در همان گفتگو درباره توافق هسته ای با جمهوری اسلامی از دولت قبل آمریکا انتقاد کرد و گفت: این یکی از بدترین توافق هایی بود که من تا حالا دیده ام. فکر می کنم این توافقی بود که نباید هرگز مورد مذاکره قرار می گرفت. اگر قرار بود با ایران توافقی شود باید معامله خوبی انجام میشد.

سونامی ناسیونالیسم افراطی

جهان اکنون با مشکل دیگری نیز دست و پنجه نرم می کند. وجود افرادی مانند رودریگودوترته در فیلیپین، رجب طیب اردوغان در ترکیه، دونالد ترامپ در آمریکا، بوریس جانسون در انگلیس که در بالاترین سطوح حکومت حاضرند و ملی گرایان افراطی مانند ماری لوپن در فرانسه، خرت ویلدرس در هلند، بپه گریلو در ایتالیا و نوربرت هوفر در اتریش که همه برای به دست گرفتن قدرت در کشورشان خیز برداشته اند، همه نمونه های بارزی از سونامی بزرگی می باشد که باید دید در آینده چه می کنند.

یکی از ویژگیهای بارز این سونامی بازگشت نوعی از دیکتاتوری آشکار و نهان همراه با ایجاد نوعی از جّو خفقان و جّو رعب و وحشت در این کشورها میباشد. همه اینها در یک چیز مشترکند و آن نابودی و برچیدن بساط اتحادیه اروپاست. از این نظر آمریکای ترامپ نیز حامی آنها به شمار می رود.

آمریکا هیچ موقع از شکل گیری اتحادیه اروپا راضی نبوده، خواهان متلاشی شدن یا تضعیف آن می باشد. آمریکا تنها خواهان شکل گیری اتحادیه ی نظامی ناتو با بودجه حمایتی خود اروپائی ها بصورت بازوی نظامی آمریکا در منطقه بوده است. آمریکای ترامپ فکر می کند که در صورت نبود اتحادیه اقتصادی و حقوقی سیاسی اروپا بمراتب راحت تر توسط آمریکا قابل کنترل و هدایت می باشد. از این رو برای حفظ اتحادیه نظامی ناتو، آمریکا و دستگاه های تبلیغاتی آن همیشه و با تمام قدرت باید بر طبل “دشمنی مجازی” که اروپا را بشدت تهدید میکند می کوبند.

وظیفه نیروهای ملی

همانطور که در شرح بالا گذشت ملت ایران اکنون فقط با فاشیستهای مذهبی داخلی طرف نیست. بلکه تندروهای جنگ طلب داخل و بیرون از حاکمیت ایران و شوونیستها (ناسیونالیستهای افراطی) که در سراسر جهان هر روز بیشتر قدرت می گیرند نیز می توانند زیانهای فراوانی برای ایران داشته باشند.

ما با روشنگری و اتحاد میتوانیم کشور را با دستهای خود و مردم ایران از چنگال این فاشیستهای مذهبی در ایران و همچنین از گزند ناسیونالیستهای افراطی تازه به دوران رسیده غربی نجات دهیم. اردوغان همان زرهی را اکنون به تن دارد که ولادیمیر پوتین آن را بر علیه ما پوشیده و خامنه ای نیز از آن استفاده می کند.

استراتژی تبلیغاتی فاشیستهای مذهبی و نیروهای ملی گرای افراطی که بعضی از آنها این افراطی گری را را با اسلام و برخی دیگر با مسیحیت افراطی ادغام نموده اند، برایجاد ترس، شایعه پراکنی و تولید جو تشنج استوار است و نه بر تبلیغ برنامه های سیاسی اجتماعی سازنده و مردمی. اولویت آنها این است که استراتژی تبلیغاتی خود را توسط رسانه های غیر مستقل که وابستگی های عمیق به جریان های سیاسی دوگانه دارند جهت حفط یا کسب قدرت به پیش ببرند.

در مقابل این سیاست مزورانه نیروهای ضد ملی، وظیفه اصلی نیروهای ملی در شرایط خطیر فوق روشنگری و دادن تحلیل درست به مردمی است که هر روز هدف رسانه های وابسته داخلی و خارجی قرار دارند که می خواهند کشور عزیز ما ایران را به سراشیبی تجزیه و سقوط بکشانند.
Attachments area

سرنوشت نامعلوم طرح های عمرانی در بودجه سال آینده /دکتر منوچهر فرح بخش

اجرای طرح های عمرانی و توسعه در سطح ملی و استانی که به هزاران میرسد یکی از دغدغه های بزرگ دولت روحانی را تشکیل میدهد. در سال ۱۳۶۸ که رفسنجانی به ریاست جمهوری رسید، چنان مست قدرت بود که تصور میکرد آنگونه که در حوزه سیاست با استفاده از نفوذ خود اهدافش را کما بیش به کرسی می نشاند، در حوزه اقتصاد هم چنین خواهد بود و میتواند برنامه های بلند پروازانه بازسازی و نوسازی کشور را با استفاده از نفوذ خود که هنوز دچار توطئه های ولی فقیه برای کاهش قدرت او نشده بود را به اجرا گذارد، غافل از اینکه اقتصاد سازو کارهای خود را دارد و بسیار پیچیده تر از آن است که بشود ساده انگارانه با آن برخورد کرد. برای اجرای موفقیت آمیز حتا یک پروژه بایستی عوامل مختلفی که بعضا خارج از حیطه قدرت دولت هستند مانند فن آوریها به کار گرفته شوند، که فقدان هریک از آنها برنامه را با شکست یا تاخیرمواجه میکند.

4698

رفسنجانی در برنامه سازندگی بلند پروازانه خود پروژه های عمرانی عظیم تهیه شده در رژیم گذشته را که آماده اجرا بودند، ولی میبایستی در زمانهای متفاوت به اجرا گذارده میشدند، مانند پروژه های سنگین نفت و گاز و پتروشیمی ، فولاد، متروی تهران، سدسازی ها، فاضل آب، کانال کشی ها را بدون یک بررسی کارشناسانه و شناخت از کمبودها و نیازمندیهای اساسی این طرح ها مانند بودجه، فن آوری ، کادر متخصص، مدیریت اجرایی را به اجرا گذارد. از طرف دیگر وعده بازسازی پنج استان به شدت آسیب دیده را هم در دستور کار دولت قرار داد. این درحالی بود که دولت نه شناخت کافی از این پروژه های عظیم مطرح شده داشت، نه بودجه آن فراهم شده بود، مدیران و کارشناسان مجرب و کارکشته هم که یا جلای وطن کرده و یا ازکار برکنار شده بودند، از تکنولوژی مدرن هم خبری نبود. نتیجه آن شد که در دوره اول ریاست جمهوری رفسنجانی برنامه سازندگی او با شکست مواجه شد و پروژه ها یکی پس از دیگری متوقف میشدند. در زمینه بازسازی شهرها مشگلات از این هم بیشتر بود و حرکت سازنده قابل قبول در هیچیک از مناطق جنگ زده به جز مراکز خاص مشهود نبود.
دوره دوم ریاست جمهوری هم به همین شکل سپری شد و از آن همه پروژه که به اجرا گذارده شد، به جز معدودی بقیه نیمه کاره باقی ماندند. در نتیجه آنچه که میراث امیرکبیر حکومت اسلامی باقی صدها پروژه نیمه تمام، یک نرخ تورم ۵۰ درصدی و پنج نوع نرخ برای دلار بود.
در دوره ریاست جمهوری خاتمی تعدادی از پروژه های برزمین مانده تکمیل شده و به بهره برداری رسیدند، ولی از طرفی هم اجرای پروژ های جدیدی در برنامه سوم توسعه گنجانده شد که درپایان برنامه بسیاری از آنها نیمه کاره باقی ماند. برنامه چهارم توسعه که بسیار کارشناسانه تهیه شده بود و در صورت اجرای درست بسیار سازنده میبود، اجرای آن به دولت احمدی نژاد کشانده شد. کارشناسان بی تجربه و کج اندیش دولت احمدی نژاد این برنامه را چنان مورد دستکاری قرار دادند که عملا به برنامه بی سر و ته دیگری تبدیل شد که در نهایت هم ناکام ماند. برنامه پنجم توسعه هم که بدون وجود سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت احمدی نژاد تهیه شده بود به هرچیز شباهت داشت، جز یک برنامه مدون توسعه. در دولت روحانی انتظار میرفت که تحولی در رابطه با پروژه های نیمه تمام صورت گیرد وعده های زیادی هم داده شد ولی هنوز اقدام ویژه ای که به کاهش طرح های برزمین مانده بیانجامد صورت نگرفته است.
در حال حاضر آمارهای دولتی نشان میدهد که بیش از ۲۵۰۰ طرح ملی و حدود ۷۰۰۰ طرح نیمه تمام استانی در کشوروجود دارد. درصد بالایی از این طرح های برزمین مانده به ویژه طرح های استانی میراث دولت احمدی نژاد است که در سفرهای استانی بی شمار خود در جلسات با استانداران به تصویب میرسیده، بدون آنکه بودجه آنها تامین شده و توجیه فنی و اقتصادی کارشناسانه آن در دسترس باشد. این به معنای آن است که برای تکمیل طرح ها یک رقم نجومی چندین صد هزار میلیارد تومانی بودجه لازم است که تهیه آن نه در قدرت این دولت و نه دولتهای بعدی خواهد بود. این درحالی است که این طرح ها به دلیل وعده های داده شده به مردم،هم اکنون جز مطالبات جامعه تلقی می شوند که از دولت اجرای آنها را می خواهند. متاسفانه با گذر زمان و ورود فن آوریهای جدید بسیاری از این طرح ها دیگر توجیه اقتصادی ندارد و ثروت بر باد رفته محسوب میشود. بررسی ها نشان می دهد، هزینه دیرکرد در تکمیل پروژه های عمرانی در۱۳ سال گذشته رقمی بالای ۱۱۰ هزار میلیارد تومان بوده است.
نکته بسیار حائز اهمیت در دیرکرد وعدم تکمیل طرح های عمرانی در آن است که اراده لازم در جهت انجام آن وجود ندارد و لذا چندان جدی تلقی نمیشود. در حالیکه در مورد طرح های خاص، به ویژه در آن طرح هایی که بده بستانهای آنچنانی و دلالیهای نجومی بالا مطرح باشد عملیات اجرایی به سرعت پیش میرود. در این رابطه بهترین مثال سد سازیها هستند. قرارگاه خاتم الانبیا که در واقع سد سازی کشور را درمونوپول خود دارد، ده ها سد ساخته که بسیاری از آنها توجیه اقتصادی ندارد، سد دومیلیارد دلاری گتوند به معادن نمک برخورد کرده و خروجی اش آب نمک است، ولی در مقابل درآمد قانونی و غیر قانونی سرشاری را نصیب قرارگاه کرده است. درواقع دولت به بودجه عمرانی به صورت قلک نگاه میکند، که هرگاه بودجه جاری کشور با کاهش مواجه میشود بلا فاصله سراغ بودجه عمرانی میرود. مثلا اگر دولت برای تامین بودجه دزدخانه ای مانند سازمان تبلیغات اسلامی که هیچ بازده ارزشمندی ندارد دچار کسری بودجه میشود، به راحتی سراغ بودجه عمرانی رفته کسری را از این محل تامین میکند، درحالیکه برعگس آن ممکن نیست چون آخوندها جیغ بنفش میکشند.
اجرای طرح های عمرانی میتواند کمک موثری در ایجاد توازن در اقتصاد کشور باشد. هم اکنون که جامعه دوران سخت رکود را تجربه میکند، چنانچه دولت بخواهد بر این رکود تا حدودی فائق آید، چاره ای جز راه اندازی طرح های برزمین مانده ندارد که هم اشتغالزا است، هم بخشی از هزینه های بی ثمر دولت که صرف نگهداری طرح میشود کاهش مییابد و هم اینکه بار دولت سبک شده ومیتواند برنامه های عمرانی جدیدی را تدارک به بیند. در لایحه بودجه سال ۱۳۹۶ بودجه عمرانی به میزان ۶۲.۷ هزارمیلیارد تومان، یعنی کمتر از یک سوم بودجه جاری برآورد شده که نسبت به عملکرد سال جاری به میزان ۱۶۶ درصد رشد نشان میدهد، ولی اینکه این بودجه در طول سال آب نرود و فدای هزینه های جاری نگردد بسیار بعید است.
یکی از اشتباهات بزرگ دولت ها در حکومت اسلامی در زمینه اجرای طرح های عمرانی به بازی نگرفتن بخش خصوصی مستقل است، درحالیکه اگر این بخش یطور فعال وارد عمل شود میتواند کمک موثری برای دولت به شمار آید. ظاهرا دولت روحانی در صدد برآمده تا بخش خصوصی را در اجرای طرح ها مشارکت دهد. از اینرو در تبصره ۲۰ لایحه بودجه سال آینده عنوان شده که به منظور تسهیل تأمین مالی طرح های تملک دارایی های سرمایه ای دارای توجیه اقتصادی و مالی (با اولویت طرح های نیمه تمام)، دولت در نظر دارد با جلب مشارکت بخش خصوصی و از طریق حداقل ۲۰ درصد آورده بخش خصوصی به صورت مشارکت، حداکثر ۲۵ درصد از محل اعتبارات عمرانی، ۲۵ درصد از طریق صندوق توسعه ملی و ۳۰ درصد مابقی از محل منابع داخلی بانک ها، پروژه ها را تأمین مالی کند. این راهبرد دولت، با توجه به شرایط نامساعد تحقق اعتبارات عمرانی، حجم گسترده طرحهای عمرانی نیمه تمام و کاهش سرمایه گذاری بخش خصوصی و دولتی طی سالهای گذشته، می تواند گامی مثبت ارزیابی شود. ولی با توجه به سوابق و نگرانی حکومتگران از قدرت گیری بخش خصوصی مستقل تحقق چنین برنامه ای چندان خوشبینانه به نظر نمیرسد
مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در بررسیهای خود نشان میدهد که در ۱۹ سال گذشته نشان می دهد که به طور متوسط، ۹۷ درصد از اعتبارات بودجه جاری، محقق شده، درحالیکه در همین مدت زمانی، تنها ۶۹ درصد از بودجه عمرانی محقق شده است. از سویی تحقق درآمدهای عمرانی در بودجه های سالانه همواره در نوسان و طی سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ کاهشی بوده است. از طرفی از ابتدای سال ۱۳۹۵ تا پایان آبان ماه همین سال، تنها ۲۶ درصد از این اعتبارات تحقق یافته که به نظر نمی رسد تا پایان سال جاری مابقی این اعتبارات تحقق یابد.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 43 – 95

رتبه ۶۷ در جذب سرمایه خارجی، پایین تر از کنگو

مستوفی رئیس کمیسیون اتاق بازرگانی ایران گفت: ایران تا سال ۱۴۰۴ به ۴۵۰ میلیارد دلار جذب سرمایه خارجی نیاز دارد اما اکنون در رده ۶۷ در میان کشورهای مختلف پایین تر از کنگو و بنگلادش قرار داریم. سوال مهم در این زمینه این است که چرا اقتصاد ایران در جذب سرمایه داخلی و خارجی مطلوب عمل نمی کند؟ سرمایه گذار در جایی سرمایه گذاری می کند که امنیت وجود دارد. کشور ما به لحاظ سیاسی امنیت خوبی دارد و باید در زمینه امنیت اقتصادی هم به شرایط مطلوب برسد تا جذب سرمایه محقق شود. مستوفی همچنین به برخی از موانع جذب سرمایه اشاره کرد و گفت: تامین مالی پروژه ها و توجیه نداشتن اکثر پروژه به لحاظ فنی و اقتصادی از مهمترین موانع جذب سرمایه هستند. وی با بیان پیشنهاداتی برای حل مشکلات سرمایه عنوان کرد: الویت بندی صنایع و بخش های اقتصادی، عملیاتی کردن طرح پنجره واحد، تغییر ساختار مالی بانک ها، اهمیت و اجرای FATF، کاهش نقدینگی و استقلال بانک مرکزی از جمله پیشنهادات کمیسیون سرمایه گذاری اتاق ایران برای جذب سرمایه است.

4696

افت ۶/١٨ درصدی تراز بازرگانی غیرنفتی در ۶ ماه

تراز بازرگانی غیرنفتی کشور در نیمه نخست سال ٩۵ نسبت به مدت مشابه سال گذشته با افت ۶/٨ درصدی مواجه شده است. براساس آمار منتشر شده از سوی گمرک ایران در نیمه نخست سال جاری میزان صادرات به لحاظ وزنی ۵٩ میلیون و ١٣٢ هزار تن به ارزش ٢١ میلیارد و ٧٠۶ میلیون دلار بود که در مقایسه با مدت مشابه سال ٩۴ به لحاظ وزنی رشد ۴۶/٢۵ درصدی و از نظر ارزشی رشد نزدیک به ۶ درصدی داشته است.در مقابل میزان واردات در مدت مذکور به لحاظ وزنی ١۵ میلیون و ٧٨٨ هزار تن و از نظر ارزشی ٢٠ میلیارد و ٣٠٨ میلیون دلار گزارش شده که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته به لحاظ وزنی با افت ٢٠/٨ درصدی و از نظر ارزشی با افت ۶١/٢ درصدی مواجه بود. از طرفی آمار صادرات قطعی (به تفکیک میعانات گازی، پتروشیمی و…) نشان از رشد صادرات کشور به دلیل رشد صادرات پتروشیمی داشته و همچنان پتروشیمی سهم عظیمی از صادرات ایران را شکل می‌دهد. همچنان با مراجعه به آمار رقمی گمرک به ثبت ارزش صادرات غیرنفتی در ماه‌های منتهی به خراد ٩۴ با رقم ١١ میلیارد و ۵٧ میلیون دلار برمی‌خوریم که باتوجه به مدت مشابه سال قبل با رقم ١٠ میلیارد و ۴٧٢ میلیون دلار شاهد رشد در ارزش صادرات غیرنفتی هستیم.در این بین چین همچنان نخستین مقصد صادراتی ایران به شمار می‌رود به طوری‌که سهم چین در نیمه نخست سال ٩۵ با ۴٩/٢١درصد کل صادرات غیرنفتی بالاترین میزان مراوده صادراتی ایران را در برمی‌گیرد. باتوجه به آمار گذشته، در حال حاضر ۵ کشور عمده طرف معامله در صادرات غیرنفتی همچنان در این عرصه ماندگارند. چین ۴٩/٢١، امارات متحده عربی ٩٢/١۶، عراق ۴٩/١۴، جمهوری کره ١١/٨، هند ۴٠/٧ و سایر کشورها ۵٨/٣١ درصد از صادرات غیرنفتی بهره می‌برند.

صادق قطب زاده به روایت علی سجادی/سام قندچی

4688
حدود دو هفته پیش کتاب “غروب صادق” به قلم آقای علی سجادی منتشر شد (۱). این کتاب شرح زندگی صادق قطب زاده را از ابتدای فعالیت سیاسی در جنبش اسلامی در اواخر دهه ۱۳۳۰ در خارج کشور تا اعدامش در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ به اتهام اقدام برای کودتا علیه آیت الله خمینی، به رشته تحریر در آورده است. تز اصلی کتاب این است که طرح کودتا، توطئه شوروی برای نابودی او، و دلیلش هم اقدامات قطب زاده در به چالش کشیدن شوروی در دوران گروگانگیری سفارت آمریکا بوده است و مشخصاً نامه او به گرومیکو و نظر عبدالحلیم خادم درباره نامه ذکر می شود. البته خلع آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری از مرجعیت نیز که جدایی مجدد روحانیت دولتی جدید از بقیه روحانیت پس از انقلاب ۵۷ است، در ارتباط با همین ماجرای کودتای قطب زاده صورت می گیرد.

همچنین می دانیم در پی ماجرای گروگانگیری، آقای قطب زاده مقام خود را بعنوان وزیر امور خارجه از دست داد و وزیر خارجه بعدی نیز در دولت رجایی، میرحسین موسوی شد. اما در دوران گروگانگیری سفارت آمریکا، محمود احمدی نژاد نیز موضع مشابهی داشت که برخورد مساوی با شوروی را خواستار شده بود. در نتیجه شاید چنین موضعی در میان جریانات اصلی قدرت، طرفدارانی داشته و خود این امر شوروی را به وحشت انداخته و تبلیغات وسیع صادق قطب زاده باعث شده که شوروی او را رهبر چنین حرکتی تصور کند که می خواسته پای شوروی را از ایران قطع کند. با مطالعه کتاب می توان پاسخ به اینگونه سؤالات را بهتر برای خود یافت و برای خوانندگان، بسیاری از جزئیات شناخته نشده انقلاب ۵۷ و ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا نیز قابل توجه است.

4687

این کتاب همراه یادداشتهای روزانه صادق قطب زاده در سفر به عراق منتشر شده که نویسنده به اصل اسناد دسترسی داشته است. آنچه برای این قلم در این نوشتار جالب بود، اغراق های صادق قطب زاده در پیش از انقلاب درباره توان جنبش اسلامی و مشخصاً نهضت آزادی است که هیچگاه با این دقت نوشته ای را در مورد آنچه او مطرح می کرده، ندیده بودم و اگر تصویری که صادق قطب زاده می داده با واقعیت نهضت آزادی آن دوران مقایسه شود، اغراق آمیز و غیرواقعی بودن تبلیغات او آشکار است. گویی صادق قطب زاده بعنوان مسؤل بخش بازاریابی می خواسته از نهضت آزادی چیزی در دنیا عرضه کند که بسیار از واقعیت نهضت آزادی به دور بوده و حتی رهبران واقعی نهضت آزادی نظیر مهندس بازرگان هیچگاه چنین تصوری از تشکیلات خود نداشتند. شاید بشود کتابی در این مورد نوشت. منظور اینکه اگر واقعاً نهضت آزادی اینهمه توان داشت که بعد از انقلاب با یک گروگانگیری به هیچ تبدیل نمی شد.

البته نابودی صادق قطب زاده مطمئناً نه بخاطر چند صباحی عضویت در نهضت آزادی و نه هیچ تشکیلات دیگری بوده است. او در حقیقت در ماورای تشکیلاتها عمل میکرده است. ممکن است گفته شود که آیت الله خمینی هم چنین بود. اما آیت الله خمینی بعنوان بخشی از تشکیلات سنتی روحانیت در پایان کار توانست برفراز ساختار روحانیت ایران قرار گیرد، آنچه مکلاهای اسلامی ایران نظیر صادق قطب زاده هیچگاه نمی توانستند حتی شانس آن را داشته باشند. کتاب آقای علی سجادی بسیاری از سؤالاتی را برای خواننده مطرح می کند که می تواند سرآغاز بحثی شود در مورد شخصیتهایی که در ماوراء تشکیلاتهای سیاسی و عقیدتی عمل کرده اند و اینکه آیا آنچه قطب زاده برگزیده به دلیل غیرتشکیلاتی عمل کردن بوده یا به دلیل شخصیتی لوطی مسلک، و اگر دومی، چرا نتیجه اش اقدام مستقل برای نجات انقلاب، حتی به زعم خود، اما بسان ستارخان در مشروطیت نبوده و تلاشی برای کودتا در تله دولتی بیگانه یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود، حتی وقتی هراس او از افتادن ایران به مدار روسیه نقطه عزیمت او است. این ها و ده ها سؤال دیگر می توانند موضوعات خوبی برای تأمل خوانندگان این کتاب خواندنی باشند.

سی و هشتمین سال استقرار نظام اسلامی و آینده‌ی تاریک آن /هوشنگ کردستانی

4684

«ملتی که تاریخ خود را نخواند ناچار از تکرار آن است.»

این ضرب المثل بسیار پر معنی است. خوشبختانه نسل جوان کشور نشان داده است که تاریخ گذشته و معاصر را خوب می داند و آن را تکرار نخواهد کرد.

پیش از پایان سی و هشتمین سال استقرار استبداد مذهبی، استوانه انقلاب اسلامی فرو ریخت و فرصت نیافت بار دیگر به قدرت برگردد و دمار از مردم همه چیز باخته در آورد.

حجت الاسلام علی اکبر رفسنجانی که در سال های اخیر نام آیت الله هاشمی را بر خود نهاد بود، تا شاید مردم پیشینه غارتگری های مالی و جنایت های گذشته او را فراموش کنند، به لقاالله پیوست.

پیرامون مرگ یا کشته شدن او بحث و حدیث های زیادی شده و می شود.

این احتمال که جنگ قدرت میان جناح های حاکمیت پس از مرگ خامنه ای شدت گیرد وجود داشت، اما گویا این جنگ زودتر آغاز شد و رفسنجانی نخستین قربانی آن بود.

شاید انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و برنامه ها و تهدیدهای او پیرامون سرنگونی جمهوری اسلامی و امیدواری اصلاح طلبان رژیم و حزب کارگزاران سازندگی رسیدن به قدرت، تاریخ آغاز این جنگ را جلو انداخته باشد.

باید دید ترامپ در ضدیت با جمهوری اسلامی تا چه اندازه پیش خواهد رفت و گفتگوهای او تا چه حد به واقعیت خواهد پیوست، همچنین واکنش سردمداران اسلامی به آن چگونه خواهد بود. شاید هم خامنه ای احتمال یک برخورد نظامی با آمریکا را به سود خود و بقای نظام برآورد می کند.

آنچه روشن شده آن است که ترامپ در مورد عدم پذیرش برجام تا حدودی عقب نشینی کرده است. برجام توافقی است میان جمهوری اسلامی و پنج دولت بعلاوه یک. بنابراین آمریکا به تنهایی نمی‌تواند آن را لغو کند. تنها کاری که ترامپ می‌تواند انجام دهد گسترش تحریم ها است.

ترامپ تهدید کرده چنانچه جمهوری اسلامی به آزمایش‌های موشکی خود ادامه دهد، چون مغایر با توافق برجام است سکوت نخواهد کرد.

این موضع گیری باعث شده است که عربستان و امارت نشین‌های جنوب خلیج فارس به این نتیجه برسند که چنانچه با جمهوری اسلامی وارد جنگ شوند آمریکا به حمایت از آن‌ها برخواهد خاست و با جمهوری اسلامی درگیر خواهد شد.

موضع‌گیری ترامپ نه تنها این کشورها بلکه گروه‌هایی از اپوزیسیون مخالف نظام را نیز امیدوار کرده است که با بهره‌گیری از نارضایتی و ناامیدی جامعه، با پشتیبانی آمریکا و نه مردم ایران می‌توانند در آینده جانشین جمهوری اسلامی شوند.

دخالت آمریکا در بردن محمد رضا شاه و حمایت از به قدرت رساندن خمینی، نمونه نادرستی شده برای این گروه از اپوزیسیون که خواهند توانست با کمک آمریکا در ایران به قدرت برسند. ترامپ هم اشتباه خواهد کرد اگر بخواهد جریان های دست نشانده خود را در ایران جانشین جمهوری اسلامی کند.

نسل جوان ایران به ویژه در سال های اخیر نشان داده است که تصمیم پیرامون سرنوشت ایران در واشنگتن، لندن و مسکو گرفته نخواهد شد بلکه این مردم ایرانند که درباره آینده کشورشان تصمیم خواهند گرفت.

در این میان «طرفداران بقای نظام» که نام مستعار اصلاح‌طلبان را بر خود نهاده اند، با وجود حذف رفسنجانی بیشتر از سایر جریان‌ها امیدوارند که حمایت ترامپ شامل حال آنان و به قدرت رسیدن‌شان گردد.

اصلاح طلبان، ادعا می کنند بر کرسی قدرت نشستگان کنونی با سیاست های نادرست باعث سرنگونی نظام خواهند شد. اگر آن ها قدرت را به دست گیرند نظام را حفظ خواهند کرد. آن‌ها کسانی هستند که زیر چتر عالی جناب سرخ پوش جمع شده بودند. عالیجناب سرخ پوش همان کسی است که کرباسچی دبیر حزب کارگزاران سازندگی آنچنان تملّق ها در مورد او گفت که نوکران و چاکران خانه‌زاد به محمد رضا شاه نگفته بودند!

با مرگ رفسنجانی روشن نیست چه دگرگونی های درون جناحی میان اصلاح طلبان و نیز در رابطه با جناح های وابسته به خامنه ای روی خواهد داد.

انتخابات پیش روی ریاست جمهوری اسلامی که در اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد وضعیت را روشنتر خواهد کرد.

بی شک، یکی از ترس های خامنه ای- افزون از وحشتی که از گسترش جنبش ملی و آزادیخواهانه دارد- قدرت گرفتن احتمالی رفسنجانی و سرنوشت نامعلوم خود داشت.

تردید نیست که خامنه ای نه می خواهد و نه می تواند در سیاست رویارویی با جنبش ملی گرایانه و آزادیخواهانه مردم تغییر موضع دهد. او که بارها از استقلال صحبت کرده است گویا معنی استقلال را به درستی درک نمی کند.

مائو می گفت «قدرت از لوله تفنگ بر می خیزد.»

او با تکیه بر پشتیبانی چهارصد یا پانصد میلیون طرفداران خود این جمله را می گفت. در صورتی که خامنه‌ای در شرایطی است که با وجود آنکه از مردم و حتی مخالفان نظام درخواست کرد که در انتخابات شرکت کنند، عملاً انتخابات تحریم شد. آنان هم که به دلیل- نیاز مالی یا اعتقادات مذهبی- در انتخابات شرکت کردند به کسانی رأی دادند که کارنامه ای درخشان تری از او نداشتند. در کشور چین، چه در دوران مائو و چه پس از آن، دیده نشده اطرافیان رهبر سوء استفاده مالی کرده باشند. در صورتی که در اطرافیان خامنه‌ای کمتر کسی هست که دستش به سوء استفاده‌های مالی آلوده نباشد و در انتقال آن به خارج کوتاهی کرده باشد.

علت روشن است. سردمداران جمهوری اسلامی چه آنان که در رأس هرم قدرت هستند و چه جناح های داخلی که در کسب قدرت می‌کوشند، خوب می‌دانند که استبداد مذهبی در ایران ماندگار نیست و دیر یا زود جای خود را به نظامی مردم سالار خواهد داد. از این رو، از بالاترین سطح تا پائین ترین- حتی برخی از رؤسای فدراسیون‌های ورزشی- در دزدی و غارتگری و چپاول سرمایه‌های ملی گوی سبقت را از هم ربوده اند.

به هیچیک از همکاران دو شخصیت بزرگ تاریخ معاصر ایران، میرزا تقی خان امیر کبیر و دکتر محمد مصدق تهمت سوء استفاده مالی زده نشده است. در صورتی که در جمهوری اسلامی که علی خامنه ای رهبر آن است تنها گفتن «مقام معظم رهبری» مجوزی است که دست گوینده را در دزدی و غارتگری باز گذارد، از سران پاسدار گرفته تا نمایندگان مجلس اسلامی و مسئولان قوه قضایی و …

خامنه ای شاید خوشحال باشد به این که بله قربان گویانش می توانند گروهی از مردم را در حمایت از او بسیج کرده و به خیابان ها بکشانند، آن هم جمعیتی حدود نیم درصد از هشتاد میلیون جمعیت ایران.

علی خامنه ای گویا متوجه نشده که در نبود و عدم حمایت مردم، هیچ نظامی قادر به حفظ استقلال کشور نیست ولو آنکه موشک های دروبُرد یا میان بُرد در اختیار داشته و یا به پشتیبانی از حمایت یک قدرت خارجی نیز امیدوار باشد. قدرت های بزرگ همواره نشان داده‌اند، آنگاه که منافع کشورشان ایجاب کند به راحتی تغییر مسیر داده و پیمان های شان را نیز زیر پا می گذارند.

در تاریخ معاصر ایران چه از سوی ناپلئون امپراتور فرانسه و چه از سوی دولت فخیمه انگلستان! ما این بدعهدی‌ها و پیمان شکنی ها را دیده ایم. بنابراین خامنه‌ای در یک درگیری و برخورد نظامی با آمریکا نباید روی حمایت احتمالی چین یا روسیه حساب باز کند. دولت چین بیشتر در پی آن است که بدون تنش با آمریکا برنامه ابر قدرت شدن خود را عملی سازد.

روسیه نیز به ویژه درماه های اخیر نشان داده به دلایلی که فرصت بازگو کردن آن در نوشتار نیست، در محاسبات سیاسی خود ترکیه را بر جمهوری اسلامی برتری می‌دهد و در شرایطی که ترامپ دست همکاری به سویش دراز کرده به خاطر ایران این همکاری را از دست نخواهد داد.

علی خامنه ای یک بار در پاسخ به اکبر رفسنجانی که گفته بود اکنون دوران مذاکره است نه موشک، با عصبانیت گفت: آنان که چنین حرف هایی می زنند یا نادانند یا خائن!

البته قصد رفسنجانی نیز در بیان این مطالب نشان دادن گوشه چشمی بود به قدرت های غربی که اگر از جناح ما حمایت کنید، دنبال مذاکره و پذیرش خواست های شما هستیم و نه آزمایش موشک.

اکنون بپردازیم به این که اگر برخورد نظامی میان آمریکا و جمهوری اسلامی پیش آید، چه روی خواهد داد؟
همانطور که اشاره رفت، در صورتی که میان جمهوری اسلامی و آمریکا درگیری و برخورد نظامی پیش آمد، ترامپ تولیدکنندگان جنگ افزار را که هستی شان بسته به جنگ و خونریزی است راضی خواهد کرد و هم بخشی از رأی دهندگانش را، و نیز کشورهای عربی منطقه که با هزینه کردن میلیاردها دلار در دفاع از داعش برای سرنگون کردن اسد، اکنون شاهد نابودی آن هستند، عدم موفقیت و کامیابی شان را به دلیل حضور پاسداران در سوریه و حمایت از اسد می‌دانند.

آن‌ها می‌خواستند مانع شکل گیری کمربند امنیتی شیعه از ایران تا لبنان شوند، از این رو سیاست کاربردی خود را در جهت سرنگون کردن دولت سوریه و سپس عراق قرار داده بودند تا این دو کشو را تبدیل به یک کشور اسلامی با اکثریت سُنّی مذهب شود و امیدوار بودند که جنایت‌های داعش باعث مهاجرت و کاهش شیعیان این دو کشور گردد. همچنین عدم موفقیت در سوریه و عراق و درگیر شدن در یمن، اکنون چشم امیدشان به حمایت ترامپ در درگیری با جمهوری اسلامی است. خامنه ای می‌پندارد آمریکا با ایران درگیر یک جنگ زمینی نخواهد شد و در بمباران احتمالی نیز، در حقیقت این مردمند که جان و هستی خود را از دست خواهند داد و نه رهبر و اطرافیانش.

او می‌اندیشید در یک برخورد هوایی، خواهد توانست به بهانه جنگ با سرکوب بیشتر آزادیخواهان مانع شکل‌گیری یک قیام و خیزش سراسری مردمی گردد.

اما آنچه در این محاسبه ها به حساب نیامده، نیروی مردم ایران و اراده نسل جوان است که با فداکاری و از جان گذشتگی، آگاهانه و دوراندیشانه در راه رهایی از استبداد مذهبی مبارزه می کنند.

نسل جوان حاضر نیست اشتباه نسل گذشته را تکرار کند. برای رهایی از یک استبداد مذهبی، به دامن استبداد دیگری بیافتد.

جمهوری اسلامی دیر یا زود به همت و فداکاری ملی گرایان و آزادیخواهان سقوط خواهد کرد بدون آنکه وابستگان به بیگانه موفق شوند استبداد دیگری را در سرزمین اهورایی ایران مستقر سازند.

از مدار ٣۶ درجه‌ در کوردستان باشور تا منطقه‌ پرواز ممنوع بر فراز ایران بقلم: جمال پورکریم

jamal-poorkarim

دوران قدرت دمکراتها و ریاست جمهوری باراک اوباما به‌ پایان رسیده و هم اکنون جمهوریخواهان با ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رهبری ایالات متحده‌ امریکا را بر عهده‌ دارند.
طی مدت زمانی بسیار کوتاه پس از بقدرت رسیدن ترامپ، فشارها بر جمهوری اسلامی ایران تشدید و شتاب بیشتری به‌ خود گرفته‌ است.
تحریمهایی جدید علیه‌ سران رژیم کنونی ایران که‌ قبلا در زمان قدرت باراک اوباما برداشته‌ شده‌ بود، با سرعت و قدرتی بیشتر باز بر سر میز برگشته‌اند و اعمال شده اند و تمامی آن گزینه‌هایی که‌ به‌ نحوی به دیده اغماض بر آنها نگریسته می شد، بار دیگر بر روی میز قرار گرفته‌اند، از تحریمهای اقتصادی تا گزینه‌های نظامی بر علیه‌ زیاده‌ خواهی های جهموری اسلامی ایران، اکنون بار دیگر بر روی میز کابینه ترامپ خودنمایی می کنند.
از سوی دیگر یک ائتلاف بین المللی به‌ رهبری امریکا در منطقه‌ بر ضد جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته‌ است که از اسرائیل گرفته‌ تا اروپا و جهان عرب را دبرگرفته است.
هر چند سران جمهوری اسلامی، در ظاهر ترس از تهدیدات امریکا را انکار میکنند، اما در باطن و درون نظام، اوضاع به‌ گونه ای دیگر است و کلیت نظام از درون، دچار سراسیمگی و تشنجی کتمان ناپذیر شده‌ است.
هشدار و تهدیدات لفظی شخص علی خامنه‌ای بر علیه‌ دولت امریکا و همچنین آشفتگی پیدا در حرکات نظامی جمهوری اسلامی و ازمایشات موشکی و اجرای رزمایش و مانورهای نظامی و ماکتی، همگی نشان از هراس و فشارهایی است که‌ بر رژیم وارد آمده‌ است.
دخالتهای جمهوری اسلامی ایران در امورات داخلی کشورهای منطقه‌ و تلاش در جهت صدور انقلاب اسلامی و تروریسم به‌ جهان و همچنین تقویت و پشتیبانی از رژیم بشار اسد، حزب الله‌ لبان، شیعهیان عراق، بحرین، عربستان و حوثی های یمن و در مجموع تلاش برای تقویت هلال شیعی، کشورهای منطقه‌ را بر آن داشته‌ است تا به‌ دنبال راه چاره‌ای در جهت متوقف کردن رژیم ایران برآیند.
از سویی دیگر با توجه‌ به‌ انجام آزمایشات موشکی ایران که‌ خود بنوعی نقض توافق هسته‌ای یا همان برجام و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بود، جدای از امریکا، کشورهای اروپایی همانند المان، فرانسه‌ و بریتانیا را نیز نگران کرده‌ است.
آنسوتر، اوضاع داخلی ایران هم از لحاظ اقتصادی و هم از حیث نظامی در بحران و اشفتگی قرار گرفته‌ است، جدای از فقر، گرانی و بیکاری، گورنشینی، اعتیاد، خودکشی، طلاق، سکس فروشی و …غیره، احزاب و جریانات وابسته‌ به‌ ملتهای تحت ستم در ایران همانند کورد، بلوچ و عرب نیز مبارزاتی مسلحانه‌ را در درون مرزهای ایران اغاز کرده‌اند .
تهدیدات و هشدارهای دونالد ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی ایران، مشابه‌ و به‌ مثابه‌ همان تهدیداتی ست که‌ جورج بوش در سال ٢٠٠٢ در مقابل رژیم بعث عراق بکار میبرد.حرکات نظامی و تهدیدات لفظی جمهوری اسلامی ایران نیز همانا، همان تهدیداتی ست که‌ صدام حسین در پیش گرفته‌ بود.
خامنه‌ای و سپاه پاسداران که‌ در راس قدرت قرار دارند، این موضوع را درک کرده‌اند که‌ تهدیدات و هشدارهای ترامپ کذایی نیست، دونالد ترامپ اخطار داده‌ است که‌ “رژیم ایران با اتش بازی نکند و او اوباما نیست، باید رژیم ایران بفهمد که‌ رئیس جمهور امریکا و در نتیجه سیاستهای این کشور تغییری بنیادین نموده است”.
رئیس جمهور کنونی امریکا نیز به‌ خوبی دریافته‌ است که‌ تنها خطر جدی برای ثبات و ارامش در منطقه‌ و جهان، رژیم اسلامی ایران است.
بازگشت مجدد همه‌ی گزینه‌های زیر میز بر روی میز، طرح قرار دادن سپاه پاسداران در لیست ترور جهانی، تشدید تحریمها و بر هم زدن توافقات هسته‌ای با ایران و به‌ تازگی ورود ناو هواپیمابر و جنگی جورج بوش به‌ آبهای خلیج، گویای آغاز جنگی تمام عیار و با هماهنگی های قبلی بر علیه‌ رژیم ایران است.
از سیاست خارجی ٢٠١٧ امریکا به‌ ٢۶ سال قبل یعنی ١٩٩١ گریزی می زینم.
ایجاد یک منطقه‌ پرواز ممنوع در محدوده‌ جغرافیایی کوردستان باشور اشغال شده‌ توسط عراق که‌ به‌ مدار ٣۶ درجه‌ معروف بود ، منجر به‌ خودمختاری و تاسیس حکومت اقلیم کوردستان شد که‌ هم اکنون به‌ نمونه‌ای از دمکراسی در خاورمیانه‌ تبدیل شده‌ است .
حال فکرش را بکنید که‌ اگر این پروژه‌ توسط امریکا و همپیمانانش در ایران هم به‌ اجرا دراید .
اجرای مجدد این طرح و ایجاد منطقه‌ پرواز ممنوع بر فراز خاک اشغال شده‌ی ملتهای کورد، بلوچ و عرب میتواند، فضای مبارزه‌ را برای احزاب و جریانات سیاسی و نظامی این ملتها بازتر کرده‌ و رژیم ایران از داخل دچار بحران جدی تری شود.
یکی از راههای برون رفت از بحرانی که‌ جمهوری اسلامی ایران در داخل ایران ، منطقه‌ و جهان ایجاد کرده‌ است ، حمله‌ای نظامی با عنوان مداخله‌ بشر دوستانه‌ و دیکتاتور ستیزانه‌ است که‌ میتواند شامل منهدم کردن تاسیسات و بازوهای نظامی ایران و همچنین تقویت و پشتیبانی مالی و لوجستیکی از نیروهای مترقی و ازادیخواه اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی ایران توسط امریکا ، غرب و کشورهای عربی منطقه‌ که‌ ایران را تهدیدی برای خود میدانند ، شامل شود .چون ایران اتمی تهدیدی جدی خواهد بود نه‌ تنها بر علیه‌ منطقه‌ و خاورمیانه‌ ، بلکه‌ بر علیه‌ بشریت در عرصه‌ جهانی.
اگر عمر رژیم ایران بیش از این ببیشتر ه‌ درازا بکشد و در نهایت بتواند به‌ سلاح اتمی دست پیدا کند، همانا براندازی آن به‌ مراتب بسیار دشوارتر از امروز خواهد بود و هزینه های آن به مراتب بیشتر و گاها پرداخت نشدنی خواهد بود.