خانه » هنر و ادبیات » گفت و گو با هنگامه گلستان از انقلاب اسلامی تا روزهای جنبش سبز با عکاسی خبری/ محمد سفریان

گفت و گو با هنگامه گلستان از انقلاب اسلامی تا روزهای جنبش سبز با عکاسی خبری/ محمد سفریان

4667

حوادث سال هشتادوهشت، خواهی نخواهی تداعی کننده روزهای انقلاب ۵۷ بود. روزهایی که مردم  ایران در مقابل آنچه “استبداد “نامش می کردند ایستادگی کردند تا در نهایت بساط ریشه دار سلطنت از جامعه برچیده شود… به بهانهی همزمانی با روزهای انقلاب با هنگامه گلستان گفت و گو کرده ایم… هم او که سالهاست در بطن عکاسی خبری ایران حضور دارد و از نزدیک با تحولات عکس و عکاسی در ایران آشناست… او معتقد است وسعت عکسهایی که از جنبش سبز ایران برای تاریخ به یادگار مانده است، قابل مقایسه با عکس های انقلاب ۵۷ نیست… این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

 

 

خانم گلستان، در این گفت و گو بناست از حوادث و رویدادهای سال ۵۷ بگوییم، در آن زمان شما عکاسی را شروع کرده بودید؟

بله. من عکاسی را خیلی پیش تر از ۵۷ شروع کرده بودم. اما آنزمان بیشتر تک و توک برای خودم عکس می گرفتم. از شلوغی های انقلاب هم عکاسی کرده ام. اما آن روزها آنقدر شلوغ بود که راستش جرات نمی کردم دوربین به دست به حادثه نزدیک شوم. بیشتر از دور می ایستادم و عکس می گرفتم …

اوضاع عکاسی خبری در آن روزگار چطور بود؟

آن زمان عکاس های خبری آنقدرها زیاد نبودند. چند نفری بودند که عکس خبری می گرفتند و برای همه شناخته شده بودند. کاوه بود و محمد صیاد و محسن شاندیز و یکی دو نفر دیگر . اینها همیشه در خیابان بودند. اما خب به هر حال آن موقع هم مثل حالا، آدم های زیادی بودند که از حوادث خیابانی عکس می گرفتند. مردم عادی و دانشجوها… خلاصه خیلی هایی که عکاس حرفه ای نبودند اما از انقلاب ایران عکاسی می کردند…

4770

آن زمان اینترنت و دیگر ابزار اطلاع رسانی مثال امروز مهیا نبودند… سوال من این است که این عکس ها چطور به دست مخاطب می رسید؟
اینها با فاصله ی زمانی زیاد به نمایش در آمدند. بعدها که نمایشگاه های عکس انقلاب دایر شدند، آدم های عادی و یا عکاس هایی که در آن زمان شهرت نداشتند، آمدند و کارشان را ارائه دادند. اساساً عکس های زیادی از انقلاب ۵۷ موجود است…

به نظر شما، آن عکس ها چه تاثیری در پیشبرد انقلاب داشتند؟

تاثیر عکس در آگاه کردن مردم داخلی و جامعه ی جهانی خیلی خیلی زیاد بود. یادم می آید که مردم از حوادث خیابانی عکس می گرفتند و بعد این عکس ها را در تظاهرات بعدی استفاده می  کردند. یک سری از این عکس ها هم که خب به دست جامعه ی بین المللی می رسید. آن وقت ها اولین عکس هایی که از خیابان های ایران به دست دنیا رسید، یه سری از عکس هایی بود که کاوه گرفته بود. اون مجموعه ی عکس ها در مجله ی تایم چاپ شدند. بعد چند شماره ای از اون مجله به ایران آمد. دانشجوها برگه های مجله رو کنده بودند و به در و دیوار دانشگاه چسبانده بودند. این عکس ها خیلی برای جوانان تاثیر گذار بود و البته برای جامعه ی جهانی هم. مثلاً مدیر تایم به کاوه گفته بود که ما تازه با عکس های تو از واقعیت خیابان های تهران آگاه شدیم… حالا حرف عکس شد، یک چیز دیگر هم یادم آمد… در همان تظاهرات خیابانی تهران یکی را به خاطر می آورم که از دو طرف خودش مقواهایی بلند آویزان کرده بود، و روی مقوا ها را پر عکس کرده بود. یک کلاه هم از همین عکس ها درست کرده بود و گذاشته بود سرش. اسم خودش را گذاشته بود نمایشگاه سیار. همین طور توی خیابان ها راه می رفت، بعد پلیس که می آمد، عکس ها را از تنش در می آورد، اوضاع که آرام می شد دوباره تنش می کرد. اتفاقاً ازش عکس هم گرفته بودیم. اما حالا نمی دانم آن عکس کجاست…

4769

راستی یک سوال دیگر، بسیاری از جوان های امروز حوادث انقلاب را تنها در کتاب های تاریخ خوانده اند، می خواهم از شما که یکی از شاهدان ماجرا بودید بپرسم، که شما این صدای تغییر و دگرگونی را از چه زمانی احساس کردید؟

من البته در این زمینه تجربه ی شخصی ام را می گویم. نخستین زمزمه های تغییر از همان اوایل سال ۵۷ شروع شد. بعد از درگیری های قم، ماجرا به تهران هم شیده شد و مردم برای اولین بار در تظاهرات خیابانی :” مرگ بر شاه ” گفتند. یادم هست که برای ما مردم عادی، شنیدن مرگ بر شاه، کمی ترس داشت. کاوه در یکی از مصاحبه هایش به اینها اشاره کرده… به نظر او نخستین جرقه ی انقلاب، همان حوادث قم بود که اتفاقاً کاوه از آن تظاهرات عکاسی هم کرده…

حالا اگر موافقید، کمی هم از عکاسی خبری حوادث اخیر بگوییم… به نظر شما چه تفاوت هایی میان عکاسی خبری این دوره و سالهای انقلاب ۵۷ وجود دارد؟

من باز هم از کاوه نقل و قول می کنم. کاوه سالها پیش این روزها را پیش بینی کرده بود. یعنی می گفت روزی خواهد رسید که مردم بلافاصله به عکس ها دسترسی پیدا خواهند کرد. همین هم شد. این بار به دلیل وجود اینترنت و دیگر ابزار ارتباط جمعی، خب عکسها بسیار سریع به دست مخاطبین رسید. دیگر از این هم بحث تعداد عکس ها بود که این بار در مقیاس بسیار بالاتری نسبت به انقلاب ۵۷ بودند … و غیر از اینها هم بحث نزدیکی به حادثه… ببینید من با عکاس های جوان که صحبت می کردم، هیجاناتشان را به خوبی درک می کردم. اساساً در دنیای واقعیت، وقتی در آنسو با انسانی اسلحه به دست طرفی، نزدیکی به حادثه بیشتر و بیشتر ناممکن جلوه می کند… با این وجود، این بار عکس هایی بیرون آمدند که از دل حادثه ثبت شده بودند.

4771

این بار بحث حضور پرشمار عکاسان غیر حرفه ای هم مطرح بود… درست است؟

بله. این بار درست پس از انتخابات و درگیری های بعد از آن، به هر حال بساط عکاسی حرفه ای را تعطیل کردند. خبرنگارهای خارجی را هم بیرون کردند. این شد که مردم خود دست به کار شدند و از وقایع اخیر عکاسی کردند. اینچنین بود که عکس های بسیار زیادی از چهارسوی اتفاقات بر روی اینترنت قرار گرفت… در این میان البته یک موضوع دیگر هم مطرح است. آن زمان برای عکاسی از حلقه های فیلم استفاده می کردیم. یعنی می دانستیم که تا شب، مثلاً می توانیم صد تا عکس بگیریم. بنابراین امکان عکاسی از همه چیز و همه کس، مهیا نبود، اما حالا عکاسی دیجیتال این محدودیت را از بین برده… این است که پوشش تصویری وقایع اخیر با مقایاس بسیار بالاتری نسبت به سالهای قبل صورت گرفت…

در میان حرف هایتان به خبرنگاران خارجی اشاره کردید، حالا دوباره برگردیم به سالهای انقلاب، سوال من این است که در آن زمان برای خبرنگاران خارجی مجوز تهیه عکس و خبر صادر می شد؟

بله. اما داستان حضور عکاس و خبرنگار خارجی به کل متفاوت بود. آنها برای حضور در میان مردم آزاد نبودند. تمام عکاس های خارجی با یک مامور رژیم و یک مترجم همراه می شدند و تنها در جایی حضور پیدا می کردند که آن مامور می خواست…

در حوادث اخیر هم ماجرا همین بود، مثلاً برای بیست و دوم بهمن امسال، اجازه ی فعالیت به خبرنگاران خارجی داده شد، اما روزنامه نگاران ایرانی مجال تهیه خبر و عکس را پیدا نکردند…
بله. به هر حال کنترل یک عکاس خارجی بسیار ساده تر است. یادم می آید کاوه از زمان جنگ تعریف می کرد که تمام عکاس های ایرانی و خارجی را سوار یک اتوبوس می کردند. اتوبوسی که تمام شیشه هایش  را گِل مالی کرده بودند، طوری که در طول راه امکان دیدن هیچ چیز میسر نبوده. سر آخر همه را بر روی یک تپه پیاده می کردند که مثلاً چند ماه پیش یک اتفاق ساده ای در آنجا رخ داده بوده. عکاس های ایرانی موضوع را می دانستند، برای همین، سوژه را برای عکاسی مناسب نمی دیدند، اما عکاس های خارجی که از ماجرا آگاه نبودند، شروع می کردند از همه چیز عکاسی کردن. بله به هر حال این ماجرا وجود دارد… کنترل کردن عکاس های خارجی به هر حال سهل تر است…

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*