در پنجمین سالروز درگذشت کریس مارکر، کارگردان سرشناس و تجربه گرای فرانسوی نگاهی داریم به زندگی و آثار و احوال او.
کریس مارکر با نام حقیقی ” کریستین فرانسوا بوش ویل نو” در ۲۹ جولای سال ۱۹۲۱ بنا به روایتی در یکی از حومه های شمال غرب پاریس زاده شد.
او که پیش از روی آوردن به سینما رمان نویس و مقاله پرداز بود، در زمره ی منتقدان سینمای نوین فرانسه محسوب می شد که در عرصه ی ساخت و توسعه ی فیلم های کوتاه و مستند نقش موثری ایفا کرد و آثارش با دیگر مستندسازانی چون “تروفو” و “شابرول” که به ساختن فیلم های مستند بلند روی آورده بودند تفاوتی بارز داشت.
کریس مارکر از شاگردان فلسفه ی “ژان پل سارتر” بود و با گذران دوره ای در این زمینه موفق به اخذ مدرک لیسانس شده بود، دوره ای که وی درفیلم مستند ۱۶ میلی متری “میراث شباویز” به آن اشاره می کند. وی در جریان جنگ جهانی دوم، عضو نهضت مقاومت ضد فاشیستی فرانسه بود و به عنوان چتر باز در جنگ حضور داشت. جنگی که سرآغاز یادداشت برداری وی از همه ی حوادث و رویدادها شد. مارکر پس از آن و در پی آغاز به کار در سازمان یونسکو امکان سفر به بسیاری از کشورهای سوسیالیستی آن زمان را یافت، همین سفرها بودند که دستمایه ی ساخت فیلمها ونگارش مقاله های فراوانی از سوی او شدند.
مارکر که از جمله مخالفان سرسخت استعمار و نظام سرمایه داری و از منتقدین جدی سیاستهای اقتصادی و عملکرد های فرهنگی کشورهای غربی در آسیا و آفریقا به شمار می رفت، در سال ۱۹۵۳ با همکاری “آلن رنه ” فیلمی مستند تحت عنوان ” تندیس ها نیز می میرند” در باره ی انهدام هنر سیاهان ساخت؛ این فیلم از هدف استعمار برای نابود کردن سنتها و بی ریشه کردن ملل تحت امر خود پرده بر می داشت و در حقیقت نوعی رسواگری در زمینه ی امپریالیسم فرهنگی و انتقاد به سیاستهای اقتصادی برآمده از این نظام ها بود. رویکرد ضد استعماری و انتقادی این فیلم باعث شد که پخش آن تا مدتها در پاریس ممنوع باشد. وی سپس در سال ۱۹۵۶ در همکاری دومش با “آلن رنه ” در فیلم مستند “شب و مه” در سمت دستیار کارگردان از قربانیان اردوگاه های نازی ها سخن گفت.
مارکر پس از آن اساس فیلم های مستند کوتاهش را بر پایه ی سفرهای فراوان خویش بنا نهاد، فیلم هایی چون “یک شنبه در پکن” ( ۱۹۵۶)، “نامه ای از سیبری” (۱۹۵۸)، “کوبا آری” (۱۹۶۱)، “دور از ویتنام”(۱۹۶۷) و فیلمی با محوریت کشور اسراییل با نام ” توصیف یک نبرد” (۱۹۶۰) از این جمله اند.
فیلم های مارکر را نمی توان پیرو سبک مشخصی دانست؛ چرا که وی در حقیقت خالق شیوه ی جدیدی از مستند است، آثار او که نام مقاله ی فیلم شده برازنده ی آنهاست، گاه به کتیبه هایی تاریخی شبیه اند که با ایدئولوژی های محدود کننده و پیش داوری های کورکورانه در تقابل اند. مارکر با استفاده ی تمام و کمال از گفت و گوها و بهره گیری هنرمندانه از تصاویر پویا گزارش های مستندش را عمقی خارق العاده می بخشد. او با تنیدن زمان های مختلف در سطوح متفاوت مخاطبش را به اندیشیدن و رها شدن از پیش فرضهای ذهنی اش دعوت می کند. همین بدعت او در فرم و قاطعیت و جسارتش در بیان حقایق است که به مخاطب جرات روبرو شدن با چالش فکری اش را می بخشد و او را برای عکس العمل انتقادی اش جسور و مصمم می سازد.
نقش مارکر به عنوان یکی از مهمترین استعدادهای سینمای جدید فرانسه تا حدی ست که ژانر خلاقانه ی او در عرصه ی سینمای مستند بعد ها توسط “ژان لوک گدار”، “شانتال آکرمن”، “پیر پائولو پازولینی”، “ورنر هرتسوگ”، “ارول مویس” و … دنبال شد.
درونمایه ی فیلم های مارکر همگی از لحاظ سیاسی متعهدانه اند، او در فیلم هایش مبارزه های سندیکایی و کارگری را به نمایش می گذارد و از مبارزه ی نیروهای مخالف و انقلابی سخن می گوید. فیلم ” ماه مه زیبا” که یکی از آثار شناخته شده ی وی و از جمله ی معدود فیلم های بلند او به شمار می رود، شرحی ست جامعه شناختانه بر ارزشهای اخلاقی و فرهنگی پاریس در سالهای دهه ی ۱۹۶۰ ، فیلمی که به بررسی موضوع محکمه های عمومی کودتای نظامی در الجزیره و مشکل باور استقلال الجزایر در پایتخت فرانسه می پردازد.
اما این کارگردان شهرت خود را مدیون فیلم “اسکله” ( ۱۹۶۲) است. این فیلم که تنها اثر داستانی مارکر است تاثیر زیادی بر سینماگران تجربی جهان گذاشت و الهام بخش فیلم سازان بسیاری از جمله تری گیلیام و فیلم داستانی اش” ارتش دوازده میمونی” شد. این فیلم به لحاظ فرم، مونتاژی هنرمندانه و احساس برانگیز از متن و تصاویر است و مارکر در آن همچون دیگر فیلم هایش استعداد ادبی خود را به کارگرفته و گفتار شگفت آوری را در متن ایجاد کرده است.
مارکر همچنین در سال ۱۹۸۲ با ساخت فیلم ” بی آفتاب” جلوه ی دیگری از آثار مستند خود را به نمایش گذاشت. او در این فیلم با تلفیق بریده های مستند و داستان و در هم آمیختن گفتارهای فلسفی اش، فضایی رویایی و علمی تخیلی پدید آورد. درونمایه ی بی آفتاب خاطرات سفر او به ژاپن است و نامش برگرفته از ازمجموعه اشعار بی آفتاب اثر “مودست موسورگسکی” است. ساخت این فیلم باعث علاقه مند شدن کریس مارکر به شیوه ی فیلم سازی دیجیتال و ساخت فیلم “طبقه ۵ “(۱۹۹۷) شد.
از دیگر آثار این کارگردان سرشناس و خستگی ناپذیر فرانسوی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
فضانوردان(۱۹۵۹)، راز کومیکو(۱۹۶۵)، اگر من چهار شتریک کوهانه داشتم(۱۹۶۶)، دوراز ویتنام(۱۹۶۷)، رودیاسوتا(۱۹۶۷)، به امید دیدار،امیدوارم(۱۹۶۸)، روی ششم پنتاگون(۱۹۶۸)، سینه تراکت(اعلان سینمایی)(۱۹۶۸)، از برزیل به شما می گویم (۱۹۶۹)،روز فیلم برداری(۱۹۶۹)، طبقه نبرد(۱۹۶۹)، کلمات معنا دارند(۱۹۷۰)،کارلوس ماریگلا(۱۹۷۰)، قطار در حرکت(۱۹۷۱)، از پراگ به شما می گویم:دومین دادگاه آرتور لندن(۱۹۷۱)، زنده باد نهنگ(۱۹۷۲)، سفیر(۱۹۷۳)، تنهایی خواننده زمینه خوان(۱۹۷۴)، پهنای آسمان سرخ است(۱۹۷۷)، ژونکیوپا (۱۹۸۱)، ۲۰۸۴(۱۹۸۴) ،از کریس تا کریستو(۱۹۸۵) آ.ک(۱۹۸۵) (درباره آکیرا کوروساوا)، خاطراتی برای سیمون(۱۹۸۶)، میراث شباویز(۱۹۸۹)، برلینر بالاد(ترانه برلینی)(۱۹۹۰)،مقبره الکساندر(۱۹۹۲)، پستچی همیشه اسب را صدا می زند(۱۹۹۲)، بیست ساعت در اردوگاه(۱۹۹۳)، حافظ صلح(۱۹۹۵)، کسوف(۱۹۹۹)، یک روز از زندگی آندری آرسنویچ( ۱۹۹۹ درباره آنده تارکوفسکی)، خاطرات یک آینده (۲۰۰۱) و گربه های نشسته (۲۰۰۴)
کریس مارکر که سالهای پایانی عمرش در پاریس و به دور از جنجال های رسانه ای و مصاحبه های مطبوعاتی روزگار می گذراند، در سی دی “بی خاطرگی” ( Immemory One ) که آن را برای موزه ی ژرژ پمپیدو پاریس تهیه کرده بود، بخشی از خاطرات کودکی و زندگی شخصی خود را به تصویر کشیده است.
فیلم های مارکر مملو است از تاملاتی عمیق من باب عکسهایی که جایگزین شناخت انسانها از یکدیگر و رویدادها شده اند. او در ابتدای فیلم ” آخرین بلشویک” خود از قول ” جرج استاینر” می گوید ” این عکس های گذشته است که بر ما چیره شده و نه خود گذشته ” و یا در فیلم “بی آفتاب” از زبان ” شاندرو کراسنا” چنین نقل قول می کند: ” من آن ژانویه را که در توکیو بودم، به یاد میآورم، یا بهتر است بگویم عکسهایی را که آن ژانویه در توکیو گرفتم به یاد میآورم. این عکسها جایگزین خاطرهی من شدهاند. آنها خود خاطرهی من هستند.” مارکر هم چنین در فیلم ” بی خاطرگی” نقب هایی به فضای پروستی هم می زند و مفاهیم خاطره و زمان را با افکار فلسفی خویش به تصویر می کشد.
بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
….
درآمدی بر نظریه و اندیشه انتقادی در تاریخ هنر
نویسنده: حمید کشمیرشکن
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۲۲۸ صفحه
قیمت: ۲۳ هزار تومان
مطالب این کتاب براساس کتاب «روشها و نظریههای تاریخ هنر» از آن آلیوا نوشته شده است. مولف کتاب، پیش از تالیف این اثر، سالها پیش، «روشها و نظریههای تاریخ هنر» را ترجمه کرده ولی آن را چاپ نکرده بود. هدف نویسنده از نوشتن این کتاب، ارائه یک درسنامه کاربردی و مختصر و مفید برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و علاقه مندان هنر، با توجه به رویکردهای معاصر به تاریخ هنر بوده است.
این کتاب ۷ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از: «نظریه چیست؟»، «موضع گیری در برابر دانش»، «تجزیه و تحلیل فرم، نماد و نشانه»، «هنر و بافتار»، «روان کاوی و ادراک هنر»، «رویه های نظری» و «استفاده عملی از نظریه».
سوال مهمی که کتاب «درآمدی بر نظریه و اندیشه انتقادی در تاریخ هنر» در پی پاسخگویی به آن است، این است که چگونه ممکن است برخی نظریهها مانند نشانه شناسی، شمایل نگاری، مارکسیسم، پسااستعماری، فمینیسم یا نظریههای روان کاوی، برای توسعه یک متن تاریخ هنری به ما کمک کنند. در خلال دهه های اخیر مطالعه هنر به شکل فزایندهای پیچیده و چندوجهی شده است، با مفاهیم و متدولوژیهای برگرفته از گسترهای از رشتههای گوناگون برای کشف رابطه میان هنرمند، اثر هنری، بیننده و جامعه. علاوه بر حساسیتها و بستگیهای معمول به تکنیک، سبک، زندگی هنرمندان، بافتارهای فرهنگی و تاریخی، شمایل نگاری و غیره، اشتیاقی شدید به ابزارهای تحلیلی به این رشته اضافه شده اند. از میان آنها به عنوان مثال میتوان به امکاناتی اشاره کرد که روان شناسی دریافت، نظریه روان کاوی، جامعه شناسی، اندیشه های سیاسی به ویژه مارکسیسم و اشکال متنوع آن، ساختارگرایی، نشانهشناسی، فمینیسم، نظریه فرهنگی و ساختارشکنی فراهم می کنند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
باختین معتقد است انگاره زبان تک گویی ما را به استانداردسازی یا استفاده از «زبان رسمی» سوق میدهد که همگی مجبور به صحبت کردن با آن هستند (مثال خوب در این مورد بحث موجود درباره اعتبار انگلیسی سیاهان در شهرهای بزرگ انگلیسی زبان، از جمله نیویورک و لندن است که لحن های زبانی و دایره لغات متفاوتی دارد). در مقابل زبان چندصدایی با هدایت زبان به سمت چندگانگی و شامل کردن گستره وسیعی از راه های مختلف صحبت کردن و راهبردهای دایره لغات رتوریکی (خطابی) متفاوت، به گریز از مرکز تمایل دارد. باختین معتقد است هر دو نوع زبان همواره در هر گفتاری در حال کار هستند. این مفهومی بنیادی برای کمک به ما برای درک ارزشها و تفسیر راههای متفاوت سخن گفتن در خصوص هنرهای تجسمی و از طریق آن است: چه مطالعه صنایع دستی خانگی و محلی باشد و نیز سقف کلیسای سیستین، یا تحقیق روی تجربه خانواده های کارگری در موزه ها و نیز نوشته های گرینبرگ و یا دیگر منتقدان برجسته هنر.
از دید پساساختارگرایان «واقعیت بیرون از زبان و در حکم چیزی اصیل وجود ندارد، بلکه مفهومی برساخته و زبانی است و در نتیجه پویا، ناایستا و دگرگون شونده است؛ پس معنا نیز پیوسته در سیلان است و به تعویق می افتد.» پساساختارگرایان همچنین معتقدند ساختارها حقایق همگانی و بی زمان در انتظار کشف شدن نیستند، بلکه عملکردهایی هستند که برای تفسیر جهان پیرامون مان خلق می کنیم.
رامونا و پدرش
نویسنده: بورلی کلییری
مترجم: نورا حقپرست
تصویرگر: آلن تییگرین
ناشر: پیدایش
تعداد صفحات: ۱۰۸ صفحه
قیمت: ۳هزار و ۵۰۰ تومان
این اثر نخستین بار در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است. رامونا و پدرش داستان دختری است که تازه متوجه شده که پدرش کار خود را از دست داده است. دخترک دلش میخواهد بتواند به پدرش کمک کند و شبیه به پسری که در تبلیغات تلویزیونی است پول زیادی در بیاورد.
کتاب رامونا و پدرش که برندهی جایزهی نیوبری شده است، یکی از پرطرفدارترین کتابهای بورلی کلییری است. بورلی کلییری کتابهای زیادی با نگرش روانشناختی به مشکلات بچهها نوشته است که بسیاری از آنها جایزه گرفتهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «دخترها دوباره نقشهی جدیدی کشیدند. این نقشه جسورانهتر بود، باید قبل شام سیگارهای پدرشان را پیدا میکردند. خوشبختانه آقای کیمبی مشغول تعمیر ماشین بود. قبل از شام میخواست حمام کند. پس دخترها برای اجرای نقشهشان وقت کافی داشتند. سر میز شام، بئاتریس و رامونا گاهی زیر چشمی به هم نگاه میکردند. رامونا از بس هیجانزده بود نمیتوانست سرجایش آرام بگیرد.»
ساعت گرگ و میش
نویسنده: ژیلبرت سسبرون
مترجم: پرویز شهدی
ناشر: جهان کتاب
تعداد صفحات: ۴۵۶ صفحه
قیمت: ۴۰ هزار تومان
دو دوست، یکی سرباز دیگری دبیر، یکی جسم را بهکار میگیرد و دیگری روح را، یکی عملکردن را یاد میدهد و دیگری فکر کردن را، یکی خشونت بهخرج دادن را در پیش میگیرد و دیگری عدم خشونت را. اما به کجا میرسند؟
هر صفحه و هر فصل از کتاب «ساعت گرگ و میش» مملو از گفتههای جاندار، تکاندهنده، گاه گزنده و گاه نوازشآمیز است. این کتاب نگاهی دارد به الجزایرِ دوران استعمار؛ در واقع نگاهی به مردم و روشنفکران فرانسه در زمانی که الجزایر از مستعمرات آن به شمار میرفت و تقابل دو دیدگاه متضاد که «رولان» شخصیت اصلی داستان با افراد دیگر خصوصاً «جورج» به عنوان فردی با دیدگاه متفاوت، دارد.
نویسنده این اثر «ژیلبرت سسبرون» در ایران نام چندان شناخته شدهای نیست. او که در سال ۱۹۱۳ در پاریس به دنیا آمد، در سال ۱۹۳۴ مجموعه شعری به نام سیلاب منتشر کرد. اولین رمان سسبرون «بیگناهان پاریس» در سال ۱۹۴۴ در سوئیس منتشر شد. او ۴ سال بعد با رمان «زندان ما خود قلمرویی است» جایزه سنت بوو را از آن خود کرد.
جوینده طلا
نویسنده: ژان ماری گوستاو لو کلزیو
مترجم: پرویز شهدی
ناشر: چشمه
قیمت: ۳۰ هزار تومان
تعداد صفحات: ۳۵۶ صفحه
نویسنده این کتاب، متولد سال ۱۹۴۰ در شهر نیس فرانسه است. او در ۲۳ سالگی با انتشار اولین اثرش با نام «صورت جلسه» برنده جایزه رنودو شد. بسیاری این رمان را الهام گرفته از آلبرکامو و دیگر نویسندگان جریان رمان نو میدانند. این نویسنده در سال ۱۹۶۷ برای خدمت سربازی به تایلند فرستاده شد اما به دلیل اعتراضهای زیادش به سوءاستفاده جنسی از کودکان، اخراج و به مکزیک فرستاده شد. سپس از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ به بومیان پاناما پوست و با آن ها زندگی کرد. تجربهای که او از این سالها به دست آورده، به تعبیر خودش، منقلب کننده بوده است.
لو کلزیو در سال ۱۹۸۰ به خاطر رمان «صحرا» برنده جایزه ادبی بزرگ پل موران از فرهنگستان فرانسه شد. او در سال ۲۰۰۸ همزمان با انتشار داستان «همیشگی گرسنگی» برنده جایزه ادبی نوبل شد.
رمان «جوینده طلا» درباره زندگی مصیبت بار آدمهایی است که زندگی را به دنبال گنجی موهوم و بیحاصل، هدر میدهند. در داستان «جوینده طلا» جوینده این گنج یک نفر است اما نمادی از کل بشریت و انسانهای به اصطلاح متمدن و مترفی است که هر روز، بیشتر از گهواره شان، یعنی طبیعت فاصله میگیرند و در نابودی خود و زادگاهشان یعنی کره زمین تلاش میکنند.
این رمان ۷ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: بخش نخست «دره بوکان، ۱۸۹۲»، بخش دوم «فارست ساید»، بخش سوم «به سوی جزیره رودریگ، ۱۹۱۰»، بخش چهارم «رودریگ، خلیج کوچک انگلیسیها، ۱۹۱۱»، بخش پنجم «ایپر، زمستان ۱۹۱۵، سُم، پاییز ۱۹۱۶»، بخش ششم «به سوی رودریگ، تابستان ۱۹۱۹ _ ۱۹۱۸»، بخش هفتم «ماناناوا، ۱۹۲۲».
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
این جا، هیچ چیز میان من و آسمان نیست. روی عرشه دراز میکشم، سرم را روی دریچه بسته میگذارم و با تمام وجود ستارهها را، انگار برای اولین بار باشد، تماشا میکنم. آسمان، میان دو دکل بالا و پایین میرود، صورتهای فلکی میچرخند، لحظهای بیحرکت می مانند و دوباره به چرخش درمی آیند. هنوز آنها را به جا نمی آورم. این جا ستارهها، حتا ضعیفترین و کوچکترینشان جوری میدرخشند که به نظرم جدید میآیند. صورت فلکی اوریون، سمت چپ کشتی است و طرف شرق شاید عقرب باشد که ستاره آنتارس میانش میدرخشد. این ستارهها را با برگشتن به جلو کشتی، چنان واضح نزدیک افق میبینم که کافی است فقط پایینتر را نگاه کنم تا بالا و پایین رفتن کندشان را ببینم. صدای پدرم را میشنوم که هنگام راهنمایی کردنمان در تاریکی باغ، از ما میخواست ستارههای کم اهمیت و ناپایدار را که بالای خط تپهها در نوسان بودند، خوب بشناسیم.
فهرست تیم ملی ایران برای بازی با کره جنوبی و سوریه اعلام شد.
به گزارش خبرگزاری های ایران، کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران امروز۱۱ بازیکن را به اردو فراخواند. این بازیکنان که برای دو دیدار مقابل کره جنوبی و سوریه در مرحله مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه دعوت شده اند باید خود را عصر امروز به کادر فنی تیم ملی معرفی کنند.
همچنین به گفته کارلوس کی روش، اسامی بازیکنان لژیونرهم پنجم شهریوراعلام خواهد شد.
اسامی بازیکنان دعوت شده به اردوی تیم ملی به شرح زیر است:
دروازه بانان: علیرضا بیرانوند و حامد لک
بازیکنان: سید جلال حسینی، محمد انصاری، وحید امیری، مهدی طارمی، امید نورافکن، وریا غفوری، روزبه چشمی، سعید آقایی و مهدی ترابی.
در لیست اعلامی کی روش، پنج بازیکن از پرسپولیس و سه بازیکن از استقلال حضور دارند.
تیم ملی فوتبال ایران که صعودش به بازی های جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه قطعی شده روزهای نهم و چهاردهم شهریور در دو دیدار تشریفاتی به مصاف کره جنوبی و سوریه می رود.
رسانه های عربی و اروپایی به بررسی دیدار تیم های پرسپولیس تهران و الاهلی عربستان پرداختند.
دو تیم پرسپولیس تهران و الاهلی عربستان شب گذشته در دوررفت مرحله یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان آسیا در مسقط عمان به مصاف هم رفتند. دراین دیدار، ابتدا الاهلی دو به صفر از پرپسولیس پیش افتاد، اما پرسپولیس با تعویض های طلایی برانکو ایوانکوویچ سرمربی کروات خود به بازی بازگشت و با زدن دوگل، بازی باخته را به تساوی کشاند. پس از پایان بازی، رسانه های عربی و اروپایی به تحلیل این مسابقه حساس پرداختند که اکثر آنها به شدت ازعملکرد سرمربی الاهلی انتقاد کردند.
روزنامه عربستانی الریاضه با انتقاد از تاکتیک های ربروف، سرمربی اوکراینی الاهلی نوشت: ربروف اصلا تعویض های خوبی دراین بازی انجام نداد و الاهلی دردقایق پایانی نابود شد.
اسپورت، دیگر روزنامه عربستانی درباره این دیدار گزارش داد: الاهلی می توانست با نتیجه پر گل تیم فوتبال پرسپولیس را شکست، اما در نهایت با تساوی متوقف شد و قدر موقعیت های خود را ندانست. الان با این نتیجه دیدار برگشت سخت خواهد بود.
روزنامه الشرق با اعلام اینکه ربروف الاهلی را نابود کرد، نوشت: الاهلی قدر پیروزی ارزشمندی را که در دسترس داشت ندانست و با تساوی متوقف شد. بازیکنان الاهلی در دقایق پایانی از لحاظ بدنی کم آوردند. تعویض های ربروف ناامید کننده بود و باعث شد تا روند بازی تغییر کند.
خبرگزاری رویترز نیز در بررسی بازی پرسپولیس و الاهلی اعلام کرد: الاهلی پیروزی برابر تیم فوتبال پرسپولیس را با تساوی عوض کرد. نماینده عربستان قدر برتری برابر حریف ایران را ندانست و تساوی ناامید کنندهای را به دست آورد.
خبرگزاری آلمان هم در مطلبی با بیان اینکه تیم عربستانی قدر پیروزی مقابل نماینده ایران را ندانست، تصریح کرد: بازیکنان الاهلی سردرگم بودند و در دام پرسپولیس گرفتارشدند، اما با توجه به اینکه در بازی چهارشنبه شب پرسپولیس میزبان بود شانس صعود الاهلی در بازی برگشت بیشتر است و خبرگزاری فرانسه نیز در مطلبی نوشت:تیم الاهلی می توانست دراین بازی گل سوم را به ثمربرساند، اما حسین المقهوری قدر فرصت بسیار خوبی را که به دست آورد ندانست تا الاهلی بازی ۲ صفر برده را با تساوی ناامیدکننده ۲-۲ عوض کند.
بازی برگشت دو تیم الاهلی و پرسپولیس ۲۱ شهریور به میزبانی نماینده عربستان درابوظبی، پایتخت امارات برگزار می شود و تیم پیروز در مجموع دو بازی رفت و برگشت به مرحله نیمه نهایی رقابت های لیگ قهرمانان آسیا صعود خواهد کرد.
رئیس هیات مدیره باشگاه پرسپولیس وضعیت مالی سرخپوشان را مطلوب خواند.
جعفر کاشانی درباره پرداخت طلب مانوئل ژوزه پرتغالی و سه دستیارش به خبرگزاری مهر گفت: برای پرداخت بدهی های بین المللی خود نیاز به زمان داریم تا بتوانیم برای هر کدام تامین بودجه کنیم. این اتفاق درحال رخ دادن است و بسیار خوشبین هستیم که بتوانیم در زمانی که فیفا اعلام می کند مطالبات ملی آنها را پرداخت کنیم.
وی همچنین درخصوص پرداخت بخشی از قرارداد بازیکنان پرسپولیس تصریح کرد: بازیکنان تیم هم طبق روالی که در نظر گرفته شده است از لحاظ مالی تامین خواهند شد. موضوعاتی است که لازم است در آن ریز شد و بهتر است سخنگوی باشگاه در این باره، پاسخگو باشد. موضوعی که بسیار اهمیت دارد حرکت مدیریت رو به سمت باشگاهداری اصولی است. می خواهیم باشگاه باشیم و کارهای زیر بنایی را انجام دهیم.
عضو هیات مدیره باشگاه پرسپولیس درباره علت تغییر اسپانسر اصلی این تیم اظهارداشت: باید تامین منابع ملی در فصل پیش رو را تمام و کمال دنبال می کردیم. این موضوع اهمیت فراوانی داشت وبه همین خاطر چنین تصمیمی اتخاذ شد.
رسانه انگلیسی به تمجید از علی دایی، آقای گل فوتبال ملی در جهان پرداخت.
وبسایت انگلیسی فوتبال تایمز در گزارشی تفضیلی به سابقه علی دایی، کاپیتان و سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال ایران پرداخت و نوشت: رکورد ۱۰۹ گل زده علی دایی در بازی های ملی را هنوز کسی نتوانسته در دنیا بشکند، رکوردی که او را بالاتراز بزرگانی همچون پله، فرانتس پوشکاش، کریستیانورونالدو و مسی قرارداده است.
این سایت در ادامه گزارش خود نوشت: زندگی ورزشی اسطوره فوتبال ایران را آمار و ارقام تشکیل میدهد. از سال ۱۹۹۳ تا زمان بازنشستگیاش یعنی سال ۲۰۰۷، دایی، ۱۰۹ گل ملی به ثمر رساند و در واقع اولین بازیکنی شد که توانست تعداد گلهایش را در رده ملی سه رقمی کند. دایی یکی از همان نسل از بازیکنانی مثل گئورگی هاگی، هریستو استوویچکوف و دیگو مارادونا است که وقتی پیراهن تیم ملی کشورش را بر تن میکرد قدر و قیمت آن را میدانست.
فوتبال تایمز افزود: علی دایی در این برهه از زمان، بازی در تیم ملی ایران را در اولویت خود قرار داد و درچهار فصل فوتبالی خود در اروپا فقط ۴۶ بازی انجام داد. در سال ۱۹۹۴ علی دایی به پرسپولیس پیوست و از آن جا بود که در واقع فوتبال علی دایی نمود پیدا کرد. او در آن سال موفق شد در ۱۸ بازی ملی ۲۲ گل به ثمر برساند و راهی تیم السد قطر شود. هشت گل از این ۲۲ گل در رقابتهای جام ملتهای آسیای امارات در سال ۱۹۹۶ به ثمر رسید که فقط چهار گل آن در جریان برد تاریخی ۶ بر ۲ برابر کره جنوبی ثبت شد. ایران نیمه نهایی را در ضربات پنالتی به عربستان سعودی باخت، ولی عملکرد فوقالعاده خوب او سبب شد که در بین نامزدهای توپ طلای آسیا قرار بگیرد و بعد از خداداد عزیزی نفر دوم برترین بازیکن سال آسیا شود.
این سایت درپایان نوشت: دایی در جام جهانی ۲۰۰۶، ۳۶ ساله بود و از دوران اوجش فاصله گرفته بود. منتقدان او اعتقاد داشتند دایی دیگر نباید در ترکیب ثابت تیم ملی فوتبال ایران به میدان برود، اما با این حال این بازیکن بزرگ حمایت فرانتس بکنباوئر را داشت که او را یکی از بهترین بازیکنان و سفرایی که بایرن در تاریخ فوتبالش داشته معرفی ک
مرحله یک چهارم نهایی رقابت های لیگ قهرمانان فردا برگزار می شود.
بازی های دور رفت این مرحله فردا آغاز می شود که طبق برنامه پرسپولیس تهران در ورزشگاه سلطان قابوس مسقط، پایتخت عمان در دیداری حساس و سرنوشت سازی میزبان الاهلی عربستان است.قضاوت این دیداربرعهده ادهم مخادمه اردنی است.
سرخپوشان پایتخت که به عنوان صدرنشین لیگ برتر ایران راهی عمان شدند برای دیدار فردا به دنبال کسب برد و سه امتیاز مسابقه با رقیب عربستانی هستند تا ذخیره ای مناسب برای بازی برگشت داشته باشند.
پرسپولیس در این فصل با به خدمت گرفتن، شجاع خلیل زاده و شایان مصلح درخط دفاع، بشار رسن عراقی و سیامک نعمتی در خط هافبک و گادوین منشا نیجریه ای در خط حمله، به خوبی خود را برای رویارویی با الاهلی عربستان آماده کرده اند.
برانکو ایوانکوویچ، سرمربی کروات پرسپولیس هم درباره این بازی گفت: الاهلی یکی از بهترین تیم های قاره آسیا است. این تیم در خط هافبک و دفاع به خوبی خود را تقویت کرده و نباید از مهاجمان گلزن این تیم غفلت کرد.
وی افزود: ما برای این بازی برنامه مشخصی داریم و به دنبال این هستیم که نتیجه خوبی را در بازی رفت رقم بزنیم و قدرت فوتبال ایران را در آسیا نشان دهیم. در سوی دیگر میدان، الاهلی عربستان نیز که این فصل سرگئی ربروف اوکراینی را به عنوان سرمربی دراختیار دارد چند بازیکن جدید را در فصل نقل و انتقالات تابستانی به خدمت گرفته و از این نظر به خوبی خود را تقویت کرده است.
دیدار برگشت دو تیم ۲۱ شهریور به میزبانی الاهلی عربستان در ابوظبی امارات برگزار خواهد شد
رقابت های بسکتبال کاپ آسیا با قهرمانی استرالیا خاتمه یافت.
دیدار فینال این دوره از مسابقات یکشنبه شب بین تیم های ملی بسکتبال ایران و استرالیا در بیروت، پایتخت لبنان برگزار شد که این مسابقه حساس که با برتری ۷۹-۵۶ استرالیا خاتمه یافت تا کانگوروها بر سکوی قهرمانی این دوره قرار گیرند. تیم ملی بسکتبال ایران نیز که دراین دوره از مسابقات با سرمربیگری مهران حاتمی و با ترکیبی از بازیکنان جوان و باتجربه به رهبری حامد حدادی شرکت داشت با ارائه بازی های خوب بدون شکست به فینال صعود کرد، اما در مسابقه پایانی مغلوب قدرت برتر استرالیا شد و به مقام نایب قهرمانی قناعت کرد.
درپایان رقابت های بسکتبال کاپ آسیا حامد حدادی و محمد جمشیدی از تیم ملی بسکتبال ایران در منتخب قرار گرفتند و حامد حدادی، کاپیتان و مهره تاثیرگذار تیم ملی ایران عنوان ارزشمندترین بازیکن را از آن خود کرد و برای چهارمین بار صاحب این عنوان شد و بار دیگر نشان داد موثرترین بازیکن در بسکتبال قاره کهن است.
دردیدار رده بندی نیز کره جنوبی با شکست ۸۰-۷۱ نیوزیلند بر سکوی سوم ایستاد.
هفته پنجم رقابت های فوتبال باشگاه های برتر ایران عصر فردا آغاز می شود.
بازی های این هفته عصر سه شنبه با برگزاری چهار دیدار وارد هفته پنجم می شود که در مهمترین مسابقه استقلال تهران در ورزشگاه آزادی میزبان پدیده مشهد است.
آبی پوشان پایتخت از چهار بازی قبلی خود دو باخت، یک برد و یک تساوی دارند و با کسب ۴ امتیاز و قرارگرفتن در رده یازدهم جدول رده بندی در بحران به سر می برند و برای رهایی از وضع موجود چاره ای جز برد مقابل مهمان مشهدی خود ندارند. علیرضا منصوریان، سرمربی استقلال که با کسب نتایج ضعیف تحت فشار زیاد رسانه ها و هواداران این تیم قراردارد درپی برد برابر پدیده است چون درصورت عدم کسب نتیجه مناسب وضعیتش روی نیمکت سرمربیگری استقلال به خطر بیفتد. در آنسوی میدان، پدیده مشهد با هدایت رضا مهاجری در فصل نقل و انتقالات بازیکنان خوبی را به خدمت گرفته در چهار هفته ابتدایی با کسب ۵ امتیاز در مکان ششم جدول رده بندی قرار دارد و فردا برای کسب امتیاز گام به ورزشگاه آزادی تهران خواهد گذاشت.
در سایر بازی ها نیز سپاهان اصفهان میزبان سپیدرود رشت است، سایپای تهران که با برد هفته گذشته مقابل استقلال با ۱۰ امتیاز و به خاطرتفاضل گل کمتر نسبت به پرسپولیس دررده سوم جدول است پذیرای تراکتورسازی تبریز است و درصورت برد دراین مسابقه به صدرجدول رده بندی صعود خواهد کرد و صنعت نفت آبادان به دیدار ذوب آهن اصفهان می رود.
آقای بابک داد سفرنامهنویسِ سابقِ محمد خاتمی و خبرنگارِ کمپین انتخاباتی خاتمی در سال ۷۶ و صاحب آثاری چون صد روز با خاتمی، خاتمی در ایتالیا ۹۹، خاتمی در پاریس و از همنظرانِ شیخ مهدی کروبی در انتخابات سال ۸۸ و جریان موج سبز در مکتوبی تمام پلیسی بهسان دورانی که پس از حوادثِ موج سبز در چندماهی که در خفیهگاه!! تشریف داشتند و لحظه به لحظه با تلویزیون صدای آمریکا و از مخفیگاهشان در ایران! اوضاعِ حوادث انتخابات را گزارش میکردند به دفاع از همنظر و کاندید مورد دلخواهشان پرداختهاند. اینکه ایشان پس از حوادث موجِ سبز همراه با دو فرزند و سگ محبوبشان نانسی، پیش از بازداشت مجبور به ترک منزل شده و چندماهی در بگیروببندهای پس از ۸۸ مجبور به اختفا میشوند و مارکوپولویی در سواحل خزر از این شهر به آن شهر جابهجا شده و البته بهطور منظم با موبیل و تلفنِ کارتی بیآنکه سربازان گمنام بتوانند رد ایشان را بزنند رنج و زحمتِ گزارشِ لحظه به لحظه کشیده و اینکه آخرین خبرها چهگونه (؟) به ایشان میرسید! و دستودلبازانه خبر خورد اپوزیسیون میدادند را به شعور عاقلان وا مینهم.
بابک داد در دوران اختفای چند ماهه خود که بیشتر در رامسر و عباسآباد و سواحلِ دریای خزر به امر خطیر گزارش ماجرا داشتند در شرح سریالی فرار و اختفای دردمندانهشان مینویسند:
«برای ناهار رفتیم به جادهی عباسآباد- کلاردشت. در یک فرعی جنگلی، زیر انبوهی از درختان سبز نشستیم و اولین غذای بین راهی را با دستهای خودمان درست کردیم و با لذت تمام خوردیم. مدت مقاومت ما شده بود چهار روز[… ] بساط جوجهکباب پشت ماشین بود و هر جا میرسیدیم، بچهها بال مرغ که خیلی هم ارزان است سیخ میزدند و به نانسی میرسیدند و من هم با موبایل، تایپ میکردم یا خبر میخواندم. موبایل را طوری میگرفتم مثل اینکه دارم از دلبندانم و سگشان، عکس یادگاری میاندازم[… ]نانسی عاشق استخوان بال مرغ بود و آن روز دلی از عزا درآورد [… ]نانسی بالا و پایین میپرید و بین درختها برای خودش خوشحال بود نانسی[… ] (۱)
و اینهمه را البته تنها و تنها عاقلان دانند!
آقای داد در نوشتارشان تحت عنوان “رفع حصر از ملت آغاز میشود” در رهنمودی خردمندانه! از مردم (امت) خواستهاند هر شب ساعت ۱۰ شب بر روی پشتبامها رفته و فریاد اللهاکبر سر دهند و بعد به سمتِ کوی اختر (منزل میرحسین) و جماران و بیت رهبر بروند. شوخی نمیکنم ایشان نوشتهاند: “از اللهاکبر شبانه (هر شب ساعت۱۰) بر پشتبامها شروع کنیم. بعد برای حرکتِ جمعی به سمتِ کوی اختر، بیت رهبر و جماران… غیر از این باشد، تاوان سنگینی بابت سکوت و انفعال خود خواهیم داد”. (۲)
آقای داد در سرسپردهگی کامل به اصلاحات و نوعی دیگر از گفتمان اسلامی برای بهبود و تغییرِ جامعه به امتِ پشتِ بامی و اللهاکبر دخیل میبندند.
ایشان حتا ساعتِ اللهاکبر کشیدنِ امت را هم ۱۰ شب تعیین کردهاند تا امتِ همیشه در صحنه پس از بازگشت از کار و دیدن شهرزاد و دورِ همی و ال کلاسیکو و خوردن شام با انرژی تمام جهت عملیات محیرالعقول مشتِ محکم و عربدهکشیی شبانه به پشتِ بام رفته و بعد دورِ همی به سمتِ بیت رهبر رهسپار شوند! طوفان خندهها!
ایشان در دفاع از روحانی و چیدمان کابینهاش که از شوریی آش و دستپختاش صدای خان نیز بلند شد میفرمایند: «سیاستمدار، مثل شطرنجباز است. او نه میتواند و نه باید مثل “حسنکراستگو! ” صاف و صادق بگوید چرا چنین کابینهای چیدهام! وقتی که روحانی با “افسوس” از “اما نشد”ها حرف میزند، دارد لابلای این حرفها به مردم پیغام میدهد که یادم هست که با شما چه قراری دارم. وقتی با زبان معکوس میگوید: “هیچ فشاری روی من نبود”، یعنی بوده! و “شما مهلتم بدهید”» (۳) طوفان خندهها!
مرا از آنجا که فاقد هرگونه اطلاعات پزشکی-به ویژه روانشناسی- هستم با این توصیه و فرازِ نوشتهی آقای داد کاری نیست.
بهانهی این نوشته اما آنجایی است که آقای بابک داد بزرگوارانه! بیآنکه نامی از من به میان آورند در “پینوشتِ” مکتوبشان در واکنش به نوشتهی اخیر من مرتبط با جریان اعتصاب غذای آقای کروبی مرا و پوشیدهنگارانه شماری دیگر از جانبهدربردهگان ۶۷ را با القابی چون سینهچاکان قلابی، مدعیان دروغین، ریاکاران قبیلهی حکومت، نقابداران دفاع از قربانیان مظلوم کشتارهای ۶۷ و… حکومتی خواندهاند: «این جور وقتها، سروکلهی سینه چاکان قلابی و مدعیان دروغینی که فقط «نقاب» دفاع از قربانیان مظلوم کشتارهای ۶۷ را میزنند، پیدا میشود تا با فحاشی به کروبی و موسوی، مردم را دلسرد و چندپاره و متفرق کنند. ما مدافع حقوق قربانیان مظلوم تمامی این سالها و کشتار ۶۷ هستیم. ولی حالا باید برای دفاع از حق سه محصور اقدام کنیم. هر کسی در این میان، نفاق ایجاد کند، «ریاکاری از قبیلهی حکومت» است پس فریب این بازی نخنمای حکومت را نخوریم» (۴)
بابک داد در بیست و نهمین سالگشت کشتار بزرگ خامدستانه حرمت میشکند. با ادبیاتی حوزوی و حکومتی چون ریا، نفاق، مظلوم، بر زمینی پای میگذارد که اصلا جای سفتی نیست. این گماشتهی قدرت که “اکنون به عنوان یک روزنامهنگار مهاجر با امیدواریبازگشت به ایران” (۳) به زعم خود شده است خونخواه “قربانیان مظلوم ۶۷” کارآگاه پواروی صادراتی بابک داد خوب میداند تابستان ۶۷ آجرِ دیواری است که اگر کشیده شود خروارها نکبت بر سر پدیدآورندهگانش آوار خواهد کرد. از محبوبش خاتمی که در آن هنگامهی جنون و خون وزیر ارشاد و اطلاعرسانی بوده تا معبودش کروبی و آن دیگر و آن دیگر.
جناب داد! راستی شما که دستِ کم در سه جلد کتاب و افزون از چند صد صفحه به شرح تورهای زیارتی سیاحتیی محبوبتان سید محمد خاتمی پرداختهاید چند صفحه مطلب در مورد بیبدیلترین کشتار تاریخ سیاسیی معاصرمان تابستان ۶۷ نوشته که حالا مدافع “قربانیان مظلوم”اش شدهاید. شما در طول مهاجرتتان در پاریس چند نوبت از کنار سالنهای بزرگداشت شصتوهفتیها عبور کردهاید.؟ البته قابل فهم است که “روزنامهنگاری مهاجر” چون شما که در “آرزوی بازگشت به ایران” است برای آنکه تنش به سالنهای برگزاری نخورد و یحتمل “نجس” نشود، از سمت دیگر خیابان عبور میکند.
تمیز بمانید آقای داد! تمیز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-نگاه کنید به “بخش پنجم فرار از ایران” وبلاگ بابک داد
۲-نگاه کنید به”رفع حصر از ملت آغاز میشود” گویا نیوز و وبلاگ بابک داد
۳- نگاه کنید به “کابینه شطرنجبازی روحانی. پیشگفته
۴- “رفع حصر از ملت آغاز میشود” پیشگفته
نویسنده : ماریا تبریز پور
ناشر: نشر ناکجا
مدیرهنری وطراح: رضا عابدینی
ویراستار:غزل فیض
چاپ نخست: پاریس. ۲۰۱۵
این دفتر یکصد وسیزده برگی شامل ده داستان کوتاه با مضامین گوناگون و برخی ها همگون. با پیشگفتاری سنجیده و پرمایه ازخانم تینوش نظم جو، که درست بنگری هماهنگ با درک دقیق مفهوم داستان های کتاب، بخشی ازفرهنگ حاکم درکشوررا به نمایش گذاشته. و مهم، طرح این پرسش که چرا شرایط موجود، نسل جوان ایران امروزی کشور را وادار کرده به زبانی بنویسند که خواننده ای ندارد:
«حدوحدودی که ازبالا، درهاله ای ازابهام، برایشان تعیین کرده اند.حد وحدودی که سنت ها،عادت ها، و حتی ناخودآگاه خودشان به آن ها تحمیل می کند. حد و حدودی که متناقض است با “نوشتن”، اگر نوشتن را، رفتن، کاویدن و کشف حس ها و تأثیراتی بدانیم که در طول زندگی درناخود آگاه ما انبار می شوند؛ و ادبیات را ابزار به جنب و جوش آوردن این احساسات زیر پوستی».
همو، ازسرسختی نویسنده می گوید و لجاجت ش درگفتمان ها. با انتقاد از محدودیت ها وداوری های:
«محتاطان ناصح و بیش از هرچیز، پیش ازهرچیزعلیه خودش تا مرز خود ویرانی . . . و ما در ادبیات او بخشی از روح گمشده وسرگردان خود را با تعجب در می یابیم».
فهرست داستان ها عبارتند از:
عسل ایرانی – قفل – قلمه – خانه ی اجاره ای – قول – رادیو پیام – ضرب المثل – حلزون ها – مثلث بی زاویه – بالکن .
دراین بررسی چند داستان را برگزیده ام تا با گشت و گذاری درفضای روایت ها با سبک وسیاق و افکارنویسنده بیشترآشنا شویم.
نخستین داستان «عسل ایرانی» ست.
راوی قصۀ مرگ خود را، شب هنگام درسرمای گزندۀ کشور اطریش شرح می دهد. خواننده قبلا با خواندن این جمله:
«این که دیگران با شنیدن مرگم چه می کنند»
مطمئن شده که مرگی دربین نیست. اما اشاره ای سخت انتقادی و گزنده به عادت های موروثی دارد که داوری جماعتی دربارۀ خیلی ها پس ازمرگ زیر و رو می شود. انسان زندۀ پلید و نادان دیروزی درلباس شریف و دانای پس ازمرگ برسرزبان ها می افتد. انبوه معتادان به عادت های زشت درجامعه کم نیستند. نویسنده با تمیز دقیقا درست این بیماری اجتماعی، شلاق وار برسر معتادان می کوبد بلکه مؤثر افتد. گواینکه خودش نیز دربرخی روایت ها نا خواسته دراین دام گرفتار می شود.
«یه جورهایی احساس کمبود محبتم جبران می شه. وقتی که یه دفعه عزیزبشم، اینکه دیگران درموردم حرف بزنند خیلی واسم جالبه. مخصوصا معشوقم با چشم های قشنگ عسلی اش».
راوی، به دلیل رد نشدن از خط عابر پیاده، درتصادفی با یک اتومبیل پورشه که با سرعت بالایی در حرکت بود، روبه روی کافۀ گودو، برزمین افتاده و مُرده. دختری ست بیست .پنج شش ساله دانشجو و اهل ایران. این ها را پلیس کشف کرده. آن هم بعد از آن که مطمئن شده، دختر دراثر تصادف مُرده است. کیف دستی اش را هم به دقت وارسی کرده اند:
«کیف معمولی زنانه با تمام وسایل احتمالی یک دختر بیست و پنج تا سی ساله رژلب، کرم مرطوب کننده، یک عدد نواربهداشتی، رزرو . . . . . . پلیس درحال گشتن کیف به همکارش می گفت که زنان را باید از وسائل داخل کیف شناخت وبه نظر او این جنازه، جنازه ی یک دخترکاملا معمولی است».
اسم دوست نزدیکش را به نام «شادی زندگانی» وارد ایمیل کرده. تا صدمین ایمیل برایش می فرستد و از راوی جوابی نمی گیرد. به قول خودش «پس ازچند ثانیه شجره ی طیبه ام روی صفحه ی مونیتور ظاهرشد». پدر ومادرپس ازشنیدن خبرمرگ به اطریش آمده کتاب ها و هرآنچه ازدخترباقی مانده با خود به ایران می برند. شرکت بیمه نصف هزینه برگشت [حمل] جنازه را به ایران می پردازد. آگهی فوت و برگزاری مراسم ازسوی دانشجویان ایرانی مقیم وین را در مجله “قاصدک” چلپ تهران منتشر شده که :
به خاطر «ازدست رفتن «خانم عسل ایرانی . . . این دانشجوی دکترای موسیقی» برگزار می کند. سرانجام در یک سوپرمارکت ایرانی همسرش شیشه عسل دردست:
«سعی می کرد روی شیشه رو بخونه به سمت من اومد و با لهجه ی کودکانه فارسی اش پرسید این عسله یا مربا؟ گفتم عسله، عسل من».
داستان به پایان می رسد.
قول
ازداستان های قوی این دفتراست. ماندگاری ازنخستین دوران زندگی رو به رشد، بال وپرکشیدن .
آرزوهای دختری نوجوان. بازآفرینی گذشته های دختر و مادرش. گله مند ازهم. مادر می گوید:
« منو مسخره می کرد و می گفت: «آره شعر بخون، طبال بزن، بزن که نابود شدم درتارغروب زندگی پود شدم. یادته خودتو از بالکن پنجره می خواستی بیندازی پائین، می گم نه یادم نیست. میگه ذلیل مرده، من که یادمه ازدست تو چه ها کشیدم»
دخترمی گوید:
«میگم تو یادته وقتی دوازده سالم بود و تازه نوک سینه هام جوانه زده بود یک بار توی اتاق اومدم لباسم رو عوض کنم تو پشتت بهم بود انگار، نمی دونم، نمی دونم دلم می خواست تن منو نگاه کنی، می خواستم منو نگاه کنی بدون اینکه فقط منو ببینی، تو یه دفعه برزخی شدی وبهم تشرزدی وگفتی: “آدم جلوی مادرش این طوری بی حیایی نمی کند” اون جابود که واسه دفعه اول خجالت کشیدم یادته؟»
مادرمی میرد. راوی داستان می گوید:
«وقتی مُرد، انگار یه باری از دوشم برداشته شد، آره، من که نکشته بودمش اون خودش مُرد ازبس که پیر وفرتوت شده بود آره وقتش شده بود. همه مون به موقع وقتمون می شه. آدم ازهرچیزی که واسه همه اتفاق می افته که نباید بترسه»
همین شیوه ورفتار دردوستی و روابط عاشقانه نیز دنبال می شود. مرگ را بازی می پندارد. درباره بارداری ودوستی که عاشقانه عشق می ورزد وازاوحامله شده می گوید: «استفراغم می گیره وعق می زنم. حامله می شم . حمال یک موجود زنده که مثل لخته ی خونه. مثل یه زخمه، می شم. حملش می کنم وتو روحت ازماجرا خبر ندارد. چه اهمیتی داره که داشته باشه؟ . . . . . . تنی که با تن تو همبازی بوده، تنی که بامن ناتنی بوده میره یه روزی زیرخاک. تو به من قول دادی اگه باشی، بیای شب اول پیشم تا چشمم به تاریکی عادت کنه و بعد بری. تو قول دادی. قول»
با دلی پرخون درد واندوه شکست وآواره گی ها را توضیح می دهد :
«رفتم به شهر دیگه. جنده ی آواره ی تبعیدی شدم. بچه ام رو کول می کردم و خودم را زن شهید معرفی می کردم. زن شهید یا مفقود شده، یا زن اسیر جنگی. همه ی اینها یه جوری درباره من صدق می کرد». باز، برمی گردد به گذشته ها بازآفرینی یادمانده های تلخ و شیرین.
مادرملکه ذهن راوی شده. همه جا با اوست. وقتی بچه اش گریه می کند سایه مادررا می بیند. درخلوت شبانه، مادر را تک وتنها:
«حالا که مُرده، قابل احترام و عزیزه. کاری به کارم نداره و فقط یه آهنگی رو با خودش زمزمه می کنه و واسه خودش عزاداری می کنه” بین تموم بخت ها، بخت منم خرابه، خرابه . . . روی آبه ، خرابه، روی آبه . . . ازجایش بلند میشه و بهم تعظیم می کنه می گه من بهت افتخار می کنم. شما درضمن اولین شاعرخانواده ما بودین و به خاطر این هیچوفت درک نشدین. شما واسه ما قابل احترامین دخترم . . . مادربزرگم هم از یه گوشه سروکله اش پیدا میشه . . . مادر ودختر از کنار هم رد می شن وبه هم تنه می زنن و زیرلب به هم متلک می گن».
“داستان قول” با این پیام حسرتبار که روایت شده به پایان می رسد:
من همیشه دوست داشتم برای تو چنگ بزنم. ببین این طوری»»
بازآفرینی گفتگوهای گذشته دراین داستان ستودنی که از گنجینه حبس خانه درونی سرریز شده از بهترین داستان های «رئالیسم خیالپردازانه» است که باید به دقت مطالعه کرد.
داستان «ضرب المثل» که ازملاقات هفتگی راوی، با روانشناس ش آغاز می شود، پس از ازاندک مطالعه، انگیزه ی عنوان داستان با این خبر که :«دکترم همیشه از ضرب المثل های معروفش خرج می کند»، با آوردن چند نمونه از ضرب المثل های رایج و باسابقه، روشن می شود. و دفتر دو دوست دلخواهش را باعناوین شماره ۱ و ۲ باز می کند. به کوتاهی بخشی از خلقیات هریک و سطح رابطه ها با هرکدام یادآور می شود.
به روایت ازگفتگویی ازقول شماره یک که حتما غربی ست می نویسد:
« شما شرقی ها خودتان هم نمی دونین دنبال چی هستین» ومن می گویم شما غربی ها، همه چیزتون شیشه ای یه وهمه چیزتون رو می شه حدس زد. جائی برای تعجب آدم نمی گذارین. او می گوید من تورو دوست دارم اصلا شرق وغرب یعنی چه؟ . . . و من باخنده می گویم تو راست میگی نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی». می بیند که از حرفش سردرنیاورده توضیح می دهد که این یک شعار است. می نویسد:
«اوخنده های مرا دوست دارد . . . می گوید لبم را دوست دارد ولی نمی خواهد که به دستش بیاورد. نمی خواهد لبم را زندانی خودش بکند. می گوید لبم باید پرواز کند و آزاد باشد. من خنده ام می گیرد و تصور می کنم لبم را که بال درآورده و درحال واگردی است و همه آدم ها را یکی یکی ماچ می کند و پرواز می کند».
از شماره ۲ می گوید :
« اگر سرش درد بگیرد حتما من مقصرم ازبس که دراتاق سیگار کشیدم وخانه را خوب تهویه نکردم یا برایش قهوه درست نکردم . . . شماره ۱ و۲ همدیگررا نمی شناسند. ۱ در شهر ایکس زندگی می کند و ۲ درشهرایگرک من هم شهر زد هستم ایکس و ایگرک به هم نزدیک اند ولی زد از هردوی اینها دور است . دور دور».
درسنجش آن دو می گوید که :« من با هیچ کدامشان نیستم. من حتی با خودم هم نیستم». باشماره یک که رو به روی هم نشسته اند و «من جلو آینه می گویم ازت متنفرم». و گریه سرمی دهد!
به سراغ شماره ۲ می رود که :
«هرگز نمی شود چیزی بگویم. تا بخواهم چیزی بگویم احتمالا بحث فلسفی می شود ومن احساس حماقت خاله زنکی بودن بهم دست می دهد. او همیشه می گوید زن ها حرف های روشنفکری زیاد می زنند ولی ته دلشان همه می خواهند ازدواج کنند و بچه دار بشوند».
داستان با رفتن راوی به مطب روانشناس درجمعه صبح به پایان می رسد.
صراحت لهجه و گفتمان های بی پرده و روشن دراین داستان قابل تأمل است وامید بسیار به ادبیات زنان درکشور.
آخرین داستان دراین بررسی «بالکن» است.
راوی داستان زن زیبائی ست تنها:
«که درکاخم زندگی می کنم. ازکاخم معمولا بیرون نمی آیم. برای هوا خوری بالکنم را به هرجای دیگری ترجیح می دهم». ازنویسنده بودن و شعرسرودن خودش می گوید. «وقتی هم که خیلی دلتنگ می شوم خاطره می نویسم». برخی اوقات هم از«چیزهای کلاسیک خوشم نمی آید. به لباس پوشیدن اعتقادی ندارم “نه همین لباس زیباست نشان آدمیت” این مصرع هم از سروده های خودم است».
لخت و بی لباس بودن وقدم زدن دربالکن خانه خودش را دوست دارد. در کشوری که هست از زندگی اش راضی است.
در کلوپ یا سازمانی عضو شده با اسم و فامیل کژال تیزپا. اندازه قد ۱۸۰ سانتیمترو لب های قلوه ای و . . . حاضر به ازدواج و بچه دارشدن. سرریزشدن پیشنهادات گوناگون پرسش وپاسخ تا گشودن
فضایی دیگر.
واز آن پس است که افق های دیگری درمنظر دید وسیع نویسنده ظاهر می شود! تخیل جادوئی است یا واقعیتی از دنیای شگفت انگیز تکنولوژی؟
«توی معاشرت هایم همش سر دقیقه ی ۴۷ باردار می شم. این دقیقه ی ۴۷ چه رازی درخودش دارد؟ بااینکه ازروش های جلوگیری و ضدبارداری استفاده می کنم. اما بچه ام معمولا حدود دقیقه ی ۱۱۷ سقط می شه، اون هم بعد ازدعوای نه چندان شدیدی برسریک دگمه ناچیز برای روشن کردن وب گم»
احساس می کند باردارشده. می گوید حتما پسراست که اینقدر وول می خورد وشیطنت می کند :
« نمی دونم این صفحه ی جادوئی رو به رویم با این پنحره های قشنگش چه خاصیتی داره که هی راه به راه حامله ام می کنه . . . . . . وقتی از حقش و ازدگمه و پنجره حرف می زنه دیگه یه موجود دیگه میشه و من و ازخودم می ترسونه . . . . . . آدم نمی تونه توی خونه خودش توی شورتش خونریری بکنه».
در را می بندد و روی کسی باز نمی کند . نیروهای دولتی به با لکن حمله می کنند همسایه او را لو داده است.
«بابد بهشون هشدار بدم که با یه دختر کُرد طرف هستید و سابقه فعالیت های سازمانی ام را توضیح دهم و قبل از واردشدنشون خودم دست به کار بشم و بچه ام رو خودم به دنیا بیاورم».
داستان به پایان می رسد و کتاب بسته می شود.
با آرزوی موفقیت بانوی نویسنده با قلم لخت و تیز و صراحت کلام ش.
در گذر تاریخ جوامع بشری فرازهایی پدیدارمی شوند که به عنوان نقطه عطفی مسیر آیند ه جامعه مربوطه را مشخص می سازند. حال اگر این فراز یا ضعف اجتماعی – سیاسی بعنوان فرآیند جریان دیالکتیکی داخلی به نحوی از انحا در معرض تاثیرات مکانیکی خارجی که خود ناشی از یک روند متکالمه و یا دیالکتیکی بس گسترده تر و جهان نگرا قرار گیرد، پویایی و دینامیسم ناشی از پتانسییل انقلابی آنها دچار نوعی نارسایی و اختلال مزمن می شود.
بویژه اگر بین کانون اثرگذار و جامعه اثرپذیر نوعی رابطه ژئوپلیتیکی وجود داشته باشد نهضت سیاسی اجتماعی جامعه اثرپذیر بعضا نمی تواند جدا از اثرات ناشی از فعل و انفعلات سیاسی آن کانون و مصالح و منافغ نسبی آن راه مترقیانه خود را در پیش گیرد. به خصوص وقتی جامعه اثرپذیر، برای رهای از تنگناها و تحمیلات وارده خارجی بر آن می شود در کانال روند مسلط مترقیانه مورد بحث ورود نموده و فرآیند آن را در جهتی متفاوت از خواست بانیان جنبش در راستای مصالح خود سوق دهد، و بدین ترتیب ضمن حفظ چارچوب و مظاهر جنبش مزبور، هسته محتوایی آن را از لحاظ باروری و شکوفایی دچار عقامت و عنانیت سیاسی مورد نظر نماید. چنانچه در پی صدور فرمان مشروطیت، که حاکی از پیروزی مردم بود انتظار می رفت که خواستها و مطالبات آنها در عرصه های زیر تحقق پیدا نماید:
– حفظ تمامیت سرزمینی، حاکمیت ملی ، استقلال سیاسی و وحدت ملی .
– قطع تحمیلات قدرتهای استعماری و پایان دادن به استبداد فردی و آسیب پذیری های آن ،به دیگر سخن متوقف ساختن اعمال نفوذ و تحمیلات قدرتهای مزبور به استبداد فردی از طریق تهدید، تحمیل، تطمیع، و دیگر شیوه های استعماری برای نیل به مقاصد مورد نظر.
-استقرار نظام پارلمانتاریستم و تنظیم مشارکت مردم در تصمیم گیریهای عمومی کشور از طریق انتخابات آزاد.
– برقرار عدالت خانه مستقل مبتنی بر ارزشهای حقوقی مترقیانه روز
– آزادی احزاب، انجمن ها ، اتحادیه ها، و اصناف و فراتر از آن آزادی مطبوعات و دیگر آزادی های اساسی
دریغا که این مطالبات و انتظارات مردم از نظام مشروطه ، دولت مستعجلی پیش نبود زیرا یک سال بعد مردم ایران با آگاهی از قرارداد تحمیلی ۱۹۰۷ دایر به تقسیم ایران به مناطق نفوذ بدون مشورت و نظرخواهی حکومت مرکزی ایران، به یکباره نه تنها حاکمیت ملی و استقلال سیاسی کشور را مورد خدشه جدی استعمار یافتند، بلکه شرایط سیاسی تحمیلی پیش آمده را مانع اجرای صحیح قانون اساسی نوپا دانستند. فراتر از آن باروری و توسعه مترقیانه آتی مشروطیت را به دو دلیل مورد تردید دانستند : ِ یکی اختلالات سیاسی و اجتماعی در پیش، ناشی از اجرای اصول و مقررات قرارداد تحمیلی مورد بحث ،
دیگر آنکه دو قدرت استعماری هریک به دلایل خاص خود باروری مشروطیت را مغایر با منافع و مصالح خود می دانستند. زیرا انگلستان نیک می دانست که باروری مشروطیت به منزله جرقه ای خواهد بود برای اشتعال جنبش آزادی خواهانه در شبه قاره هند ، و حمایت ابزاری او از انقلاب مشروطیت صرفا به منظور واداشتن روسیه به پذیرش پیشنهادی بود که در سالهای ۱۸۹۵، ۱۹۰۰، و ۱۹۰۵ با سماجت تمام عرضه شده بود و بدلایلی پاسخ مثبت در پی نداشت . زیرا روسیه از لحاظ اقتصادی و تجاری، نفوذ ویژه در شمال ایران داشت، و در عین حال از جهت سیاسی دارای آزادی مانور بود به سوی شبه قاره هند. از طرفی دیگر برای روسیه که یک سال قبل انقلاب مشابهی را در خاک خود تجربه و سرکوب کرده بود، پذیرش نتایج پیروزمندانه انقلاب در همسایگی خود قابل قبول نبود. ولی با انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ تمامی این نگرانی ها برطرف گردید .بدین ترتیب از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۷ مشروطیت نیمه جان بر اساس قانون اساسی به حیات خود ادامه می دهد. از سه دوره مجلس ،مجلس اول با کودتای محمدعلی شاه روبرو گردید. مجلس دوم با اولتیماتوم روس ها از کار انداخته شد، و مجلس سوم که در آن احزاب جان گرفته بودند ،مانند حرب دموکرات و اعتدالیون که در ائتلاف با هم بودند، طی اشغال ایران در جنگ جهانی اول دولت موقتی تشکیل داده بودند که بدلیل حضور بیگانگان از کار افتاد. از مجلس پنجم به بعد عملا مشروطه به مشروطه سلطنتی استبدادی تبدیل گردید.
ولی با تمام این رویدادها که حاکی از عقامیت سیاسی مشروطه از یک سو، و آزادیهای تحقوق نیافته مشروطیت و تمنیات سیاسی ارضا نشده آن از سوی دیگر بود،همه و همه سبب گردید که ملیون ایران برآن شوند که در هر فرصت سیاسی پیش آمده اقدام به احیای قانون اساسی اولیه مشروطیت و اصلاح و توسعه مترقیانه آن بر اساس مقتضیات روز بنمایند. نهضت ملی کردن صنعت نفت که از آن به عنوان ادامه راه انقلاب مشروطیت و رنسانس سیاسی یاد گردید افق جیدی برای انجام این مقصود پدیدار ساخت. به خصوص آنکه رهبر نهضت ملی در فرازهایی از نظرات و بیانات خود، فرآیند ملی شدن صنعت نفت را زمینه مساعد برای نیل به مقاصد ذیل اعلام داشته بود:
۱.قطع دخالت و نفوذ بیگانه در ساختار روند سیاسی ایران برای حفظ منافع و مصالح استعماری خود
۲.انتقال مسالمت آمیز حاکمیت از شاه به مردم و تعدیل صلاحیت شاه از حکومت به سلطنت
۳.استقرار واقعی نظام پارلمانتاریسم و مشارکت مردم در اداره عمومی کشور از طریق انتخابات آزاد
۴. آزادی احزاب، اتحادیه ها و جوامع مدنی سازمان یافته
۵. آزادی مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی
۶.تفکیک قوا بر اساس موازنه و کنترل با تاکید ویژه بر استقلال قوه قضاییه
۷. سیاست موازنه منفی در امور خارجی ،یا به دیگر سخن ، سیاست عدم تعهد
همانطوری که می دانیم جریان ملی کردن صنعت نفت و فرآیند آن ارتباط ویژه با مسایل خارجی بویژه مواضع سه قدرت ذیربط، یعنی انگلستان، شوروی و آمریکا داشت. دولت انگلستان که خود برای بازسازی و توسعه اقتصادی اقدام به ملی کردن صنایع و بانکهای کشور نموده و حکومت کارگری این کشور آن را اقدامی مترقیانه تلقی نموده بود، اقدام ایران به ملی کردن صنعت نفت را امری غیر قانونی اعلام نموده و مانع صدور نفت ایران به خارج، بعنوان کالای قاچاق می نماید. انگلستان داراییهای ایران را نیز بلوکه نموده، فرآتر از آن قضیه را به دیوان بین المللی دادگستری می برد. انگلستان در دادخواست خود موضوع را دعوی بین دو دولت تلقی نموده و برای صحت این مدعای خود سه دلیل زیر را ارایه می نماید:
۱.چون ایران و انگلستان هردو صلاحیت اجباری دیوان را به رسیمت شناخته اند، شکایت هریک از طرفین اختلاف، کافی برای رسیدگی دیوان می باشد.
۲.ایران در قراردادهای منعقده با ترکیه، سوییس و دانمارک، تصریح نموده که در صورت بروز اختلاف درباره اجرا و تفسیر قراردادها ، رسیدگی به آنها بر اساس حقوق بین الملل خواهد بود. و اینک انگلستان با استناد به اصل کامله الوداد، رسیدگی به این دعوی را در صلاحیت دیوان می داند.
۳. در اختلاف ناظر به اجرا و تفسیر قرارداد دارسی ۱۹۰۱ که در سال ۱۹۳۳ به شورای اجرایی جامعه ملل ارجاع گردید، این دعوی بعنوان دعوای دو دولت تلقی گردید.
دیوان ابتدا قبل از رسیدگی به امر صلاحیت اقدام به صدور قرار موقت می نماید که مورد اعتراض شدید ایران واقع می شود. زیر ایران برآن بود که دیوان قبل از هرچیز باید روشن نماید که آیا صلاحیت رسیدگی به این دعوی را دارا می باشد یا نه،و به همین جهت اعلامیه ناظر به صلاحیت اجباری دیوان را باز پس می گیرد. اما دیوان پس از ورود به ماهیت دعوا، به دلایل زیر مبانی ادعایی مورد ارائه انگسلتان را دال بر صلاحیت خود برای رسیدگی به دعوای مورد بحث نمی داند:
” الف- ایران در اعلامیه ناظر به صلاحیت اجباری دیوان، تصریح دارد که دیوان صلاحیت رسیدگی به اختلافاتی را دارد که از این تاریخ به بعد پیش خواهد آمد. بنابراین ناظر به دعوای گذشته، یعنی عطف به ما سبق نخواهد شد. بر اساس همین منطق، استناد به اصل ملل کامله الوداد در این مورد مصداق ندارد
ب – اگر دولتی بر اساس حمایت دیپلماتیک از اشخاص حقیقی و حقوقی دفاع می نماید، این امر واقعیت دعوایی بین یک دولت و شرکت خارجی را به دعوای بین دو دولت تغییر نخواهد داد. لذا از آنجاییکه دعوای مورد بحث، دعوای بین دولت ایران و یک شرکت خارجی است نه دعوای بین دو دولت، دیوان خود را صالح برای رسیدگی نمی داند.
در همین راستا شکایت از انگلستان در دادگاه های توکیو و میلان ، دایر به حمل و نقل کالای قاچاق، یعنی نفت ایران، مسموع واقع نشد. آنها اقدام ایران به ملی کردن صنعت نفت را یک امر قانونی تلقی نمودند.
ناکامی و نافرجامی در عرصه حقوقی، انگلستان را بر آن داشت، قضیه را در شورای امنیت سازمان ملل پیگیری نماید، -که ظاهرا به استناد عدم اجابت قرار موقت صادره دیوان، که انگلستان آن را تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی تلقی می کرد- مساله را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع نمود.
هیات نمایندگی ایران با استفاده از کرسی شورای امنیت نه تنها اشاره به دخالتهای شرکت نفت ایرن و انگلیس در امور داخلی ایران داشت، بلکه به عدم ایفای تعهدات مندرج در قرارداد تمدیدی ۱۹۳۳، از جمله عدم ذکر دهها شعب شرکت نفت در کشورهای خارجی و درآمد حاصله آنها در دفاتر تجاری، و صدر مقادیر قابل توجه نفت به دریاداری در دفاتر مزبور و غیره و عدم رعایت قوانین کار و رفتار غیرانسانی با کارگران حصیرآباد و حلبی آباد، به آگاهی جهانیان رسانیده شد. از آنجاییکه شورای امنیت حاضر نشد اقدام ایران را نسبت به قرارداد موقت، تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المملی تلقی نماید، لذا اشعار داشت چون مساله ارجاع شده به شورا صرفا جنبه حقوقی دارد و طبق بند ۳ ماده ۳۶ منشور تصریح دارد بر اینکه: ” اختلافات قضایی باید به طور کلی توسط طرفین دعوا بر طبق مقررات اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری به دیوان مزبور ارجاع گردد و این قضیه نیز قبلا به دیوان ارجاع گردیده، لذا دیوان این موضوع را از دستورکار خود خارج می نماید”. بنابراین شکایت انگلستان به این مرجع سیاسی بین المللی نیز با نافرجامی روبرو گردید.
بنابراین اقدامات ایران در امر ملی کردن صنعت نفت، از لحاظ حقوقی و سیاسی در مراجع بین المللی مربوطه قرین موفقیت بود. و اما از آغاز اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت، دولت انگلستان فرآیند این رویداد را از دو جهت نگران کننده برای منافع جهان غرب در آغاز جنگ سرد وقت تبلیغ می نمود:
یکی آنکه شرایط اجتماعی سیاسی دولت مصدق زمینه ساز تسهیل سلطه کومونیست ها بر ایران خواهد شد، دگر آنکه الگو و سابقه ملی کردن نفت زمینه ای خواهد شد که مصری ها دست به ملی کردن کانال سوئز بزنند. به خصوص در این زمان حزب وفد مصر به رهبری نحاس پاشا در تعارض سیاسی جدی با انگلیسها در رابطه با تخلیه پایگاه نظامی در اسماعیلیه، مساله الحاق سودان به مصر، و بازنگری منع حقوقی کانال سوئز بود.
اما موضع دولت شوروی در خصوص جریان ملی کردن صنعت نفت و فرآیند آن که به دگر سخن به نوعی مبارزه ضد استعماری تلقی می شد و انتظار آن بود که نهضت مزبور مورد حمایت دولت شوروی قرار گیرد. ولی به چند دلیل استالین با نهضت ملی کردن نظرموافق نداشت، و از طریق حزب توده ،سیاست اخلال، کارشکنی و ناسازگاری با دولت مصدق را در پیش گرفته بود:
الف- از دیدگاه استالین، جنبش ها و نهضت هایی که فرآیند آنها در طیف جهان غرب و امپریالیستی حل و فصل می شود درخور اتلاق واقعی مبارزه ضد امپریالیستی نیستند. (به همین جهت مبارزات گاندی و نهرو را نیز بر این روال تلقی می نمود).
ب- در صورتی که نهضت ها و یا جنبش های مورد بحث ارتباطی با دژ سوسیالیست بین المللی و یا حزب کمونیست آن کشور نداشته باشند مورد اعتماد و اطمینان لازم نبوده و نخواهند بود.
ج- ولی مهمترین دلیل مخالفت شوروی مبتنی بر این استدلال بود که امپریالیسم انگلستان، امپریالیستی است فرتوت ،فرسوده، و رو به افول، ولی آمریکا امپریالیستی است حاد و هار که از طریق مساله ملی کردن صنعت نفت برآن است جانشین بریتانیا در ایران شود. بعلاوه با اعلام و پیگیری استراتژی Containment، یعنی انسداد و متوقف ساختن شوروی و بلوک شرق در مرزهای جغرافیایی و سیاسی وقت، اقدام به دسته بندی های نظامی همسو با ناتو را، به کشورهای واقع در همسایگی شوروی و در کمربند شمالی خاورمیانه، تسری می دهد. لذا شوروی قویا خواهان حفظ وضع موجود در ایران از جمله استمرار حضور بریتانیا بود و حزب توده نیز مجری همین برنامه در ایران بوده و بهمین جهت عنوان ” توده نفتی” را کسب کرده بود.
از سوی دیگر موضع آمریکا، با مواضع بریتانیا و شوروی بویژه در دو سال اول نخست وزیری دکتر مصدق، متفاوت بود. در این رابطه دولت آمریکا سه مرحله نسبتا متفاوت را در پیش گرفته بود. در مرحله اول آمریکا با توجه به دو سابقه، از ملی کردن صنعت نفت ایران حمایت نمود، زیرا آمریکا در سال ۱۹۴۵ در کنفرانس بین المللی انرژی که در واشنگتن برگزار شده بود، پیشنهاد کرده بود که به امتیازهای نفتی انحصاری پایان داده شود و رویه مشارکت جانشین آن شود. ولی انگلیس ها که با مشارکت آمریکایی ها در شرکت نفت ایران و انگلیس موافق نبودند، در مقابل اشعار داشتند آماده اند مقادیر قابل توجه نفت به قیمت ارزان به شرکت های آمریکایی بفروشند که مورد پذیرش آمریکایی ها قرار نگرفت. بنابراین رقابت بین دور کشور ادامه داشت. دیگر آنکه آمریکایی ها با انعقاد قراردادهای جدید با ونزوئلا، سپس عربستان سعودی و کویت، قاعده یا اصل تنصیف یا ۵۰ –۵۰ را پذیرا شدند ، و با وجود آنکه قاعده ۵۰- ۵۰ به عنوان رویه مسلط در قراردادهای نفتی پذیرفته شده بود، ولی شرکت نفت ایران و انگلیس حاضر به رعایت آن در قرارداد گس-گلشاییان نشده بود.
از سوی دیگر گروهی در وزارت خارجه آمریکا، به رهبری “مک گی” معاون سیاسی آن وزارتخانه بر آن بودند برای جلوگیری از نفوذ خزنده و فزاینده کمونیسم، می باید از نسیونالیسم حمایت جدی شود. آنها ملی کردن صنعت نفت را بعنوان نهضت ناسیونالیستی در این راستا تلقی نموده و قویا خواهان حمایت از آن بودند، به همین جهت آمریکایی ها گذشته از حمایت از نهضت ملی، با هرگونه اقدام نظامی از سوی انگلستان در مقام مخالفت برآمدند و صرفا با حضور غیر فعال ناو موریشس انگلیس در خلیج فارس موافقت کردند. در مرحله دوم آمریکایی ها در مقام میانجی گری بین ایران و انگلیس برآمدند .در انجام این مقصود “آورل هریمن” مجری این امر گردید، و نامبرده در پرتو سیاست شاتل دیپلماتیک یعنی رفت و آمد بین تهران و لندن، نهایتا موفق گردید که لندن با صدور اعلامیه هایی پذیرای اصل ملی شدن صنعت نفت ایران شود. به دنبال آن دو هیات یکی به رهبری جکسون و دیگری به ریاست استوپس مختار سلطنتی برای مذاکره جهت انعقاد قرارداد جدید به ایران آمدند. ولی چون پیشنهاد های آنها مغایر با قانون ۹ ماده ای ملی شدن تشخیص داده شده بود، ره به جایی نبرد.
در مرحله سوم، آمریکایی ها رویه ای کاملا جدید در پیش گرفتند. دراین باره “آنتونی ایدن” در کتاب خود اشعار می دارد” ما دیدیم که ایران، از کارت آمریکا علیه ما استفاده می کند، لذا برآن شدیم این کارت را از دست مصدق خارج نماییم.” برای این مقصود، در اجلاس مجمع عمومی در پاریس، ایدن به اچسون وزیرخارجه آمریکا، پیشنهاد مشارکت آمریکا در نفت ایران را می نماید. ابتدا با استقبال اچسون مواجه نشد، ولی با ادامه مذاکرات، به توافق در این مورد نایل شدند. برای پیشبرد این مقصود، ابتدا مک گی که طرفدار جدی ایران بود از سمت معاونت سیاسی به سمت سفیر آمریکا در ترکیه منصوب گردید، و همفکران او چون جرج آلن و گریدی نیز هریک به مسولیت جدید خارج از آمریکا منصوب شدند.
در طی این توافق، پیشنهاد باتک بین المللی که به تایید دو قدرت رسیده بود به ایران ارایه می شود. در این پیشنهاد بانک اشعار می دارد که به هیچوجه کار آن ارتباطی با ملی شدن صنعت نفت و خلع ید نخواهد داشت و مدنظر بانک نخواهد بود . بانک مجاز خواهد بود طی دو سال به ترتیبی که لازم می داند صنعت نفت را مدیریت نماید. ایران که این پیشنهاد را دایر بر نفی ملی شدن صنعت نفت و در واقع کل جریان نهضت تلقی می کرد و پذیرش آن را خیانت به نهضت می دانست، اعلام می دارد که “ید بانک، ید امانی است ،بانک زیر نظر شرکت ملی نفت و ودر چارچوب ملی شند صنعت نفت خدمات فنی برای دو سال انجام داده ، مزایا و منافع مورد توافق را دریافت خواهد داشت”. نتیجنتا این پیشنهاد مورد قبول واقع نشد. و پس از آن دو پیشنهاد مشترک ترومن-چرچیل و آیزنهاور-چرچیل ارایه گردید که به نتیجه مورد نظر منتهی نگردید. در طی آن دو دولت، در مقام برکناری دولت دکتر مصدق برآمدند. برای انجام این مقصود، چهار الی پنج برنامه پیش بینی شده بود که در صورت نافرجامی یکی، از برنامه بعدی استفاده شود.
البته اجرای برنامه های مورد نظر می بایست با همکاری مخالفان دولت مصدق که گذشته از سوابق و نگرش سیاسی متفاوت اینک همگان در جهت نیل به هدف واحد، یعنی ساقط کردن دولت مصدق ، دارای اشتراک مساعی جدی شده بودند. طیف گسترده مخالفان، گذشته از افرادی از اعضای سابق جبهه ملی که ظاهرا به سبب مخالفت با تقاضای مصدق،دایر بر کسب اختیارات جدید، از وی و جبهه ملی جدا شدند، شامل احزاب و گروههایی مانند: حزب اراده ملی، به رهبری سید ضیاء الدین، حزب عدالت جمال امامی، حزب وطن، مجمع مسلمانان مجاهد شمس قنات آبادی، فداییان اسلام ، حزب زحمتکشان ملت ایران، حزب استقلال عبدالغیر آزاد، حزب سومکا داود منشی زاده، حزب آریا سپهر، حزب توده، گروه افسران بازنشسته تحت رهبری سرلشکر فضل اله زاهدی، و همگان در سایه دربار.
برنامه های موردنظر برای ساقط کردن مصدق عبارت بود از :
۱.تقاضای تعدای از روحانیون فعال در جریان سیاسی-اجتماعی ایران و فعال پشت پرده از آیت اله بروجردی به صدور فتوایی دایر بر تغییر دولت وقت .(ولی ایشان حاضر به انجام این امر نشدند).
۲. تغییر یا برکناری دولت مصدق از طریق مجلس شورای ملی : گو اینکه انتخابات مجلس نیمه تمام انجام گرفته بود و ظاهرا دولت اکثریت نسبی داشت ولی رای گیری درباره موضوعی خاص، خلاف آن را ثابت کرد. بدین معنی که دولت دکتر مصدق، با توجه به قطع صدور نفت، و مواجهه با مشکلات مالی شدید ، برای رفع این معضل برآن شد که اقدام به نشر اسکناس شود. ولی از آنجاییکه نشر اسکناس مورد نظرفاقد پشتوانه بود، نمی بایست به اطلاع عموم رسانده شود، زیرا آگاهی از این امر موجب سقوط ارزش پول و بحران مالی می شد. در این رابطه انتخاب بارزس بانک مرکزی در دستور کار مجلس قرار گرفت و آقای حسین مکی که از مخالفین سرسخت دولت بود،با اکثریت آرا برای این پست انتخاب گردید. این رویداد نه تنها ضرورت نشر اسکناس را منتفی ساخت، بلکه حاکی از آن بود که دولت اکثریت مورد تصور را در مجلس ندارد. دکتر مصدق برای خنثی کردن برنامه مخالفین، دست به انحلال مجلس از طریق رفراندوم زد.
۳. برنامه بعدی صدور فرمانی از سوی شاه، ناظر به برکناری دکتر مصدق و انتصاب وزیر جدید بود. ولی از آنجاییکه انجام این امر، یعنی ابلاغ فرمان شاه، بوسیله سرهنگ نصیری، سوار بر تانک و نیمه شب انجام و قبل از آن دکتر فاطمی بازداشت و مورد ضرب و جرح قرار می گیرد، مجموعه این رخداد در زمان غیر متعارف تعبیر به نوعی کودتا می شود. به خصوص پس از اعلام این وضعیت، شاه نیز بلافاصله از رامسر به قصد بغداد، ایران را ترک می کند. و این امر تعبیر کودتا را تقویت می نماید.
۴. بالاخره مرحله بعد انجام کودتا به اهتمام کرمیت روزولت و دیگر فعالان خارجی از یکسو، و برادران رشیدیان و توزیع کنندگان پول از سوی دیگر در محدوده برنامه ای ( بنام برنامه چکمه) صورت می گیرد.
اما در مورد کودتای مورد بحث و صحت انجام آن ، بوسیله دولت های آمریکا و انگلیس، لازم است به چند نکته اشاره شود:
-اسناد منتشره از سوی دولت های مزبور، همگی حاکی از انجام کودتا بوسیله آنها است. زیرا انتشار این اسناد و اذعان تاکیدی آنها به کودتا، نه تنها افتخاری برای دولت های مزبور نیست، بلکه به ساقط کردن یک حکومت مردمی، حکومتی که سال قبل از آن در سی ام تیرماه با قیام مردمی به مسوولیت بازگردانده شده بود، به چیزی جز اقدامی استعماری یا امپریالیستی نمی توان تعبیر نمود. به همین جهت برخی از شخصیت های آمریکایی، از این رویداد اظهار تاسف نموده اند.
۲. در دایره المعارف های معتبر، مانند آمریکانا، بریتانیکا، و شوروی سابق، همگان از این رویداد بعنوان کودتای مشترک آمریکا -انگلیس یاد کرده اند.
۳.در بسیاری از کتب علمی دانشگاهی، از سرنگونی حکومت های لیبرال دموکراتیک مانند دولت دکتر مصدق در ایران، دولت آربنز در گواتمالا، وارگاس در برزیل، و آلن ده در شیلی ،بوسیله آمریکا و استقرار نظامهای دیکتاتوری پس از آن با دید انتقادی برخورد شده است.
۴. بالاخره درک عمومی جهانی (Universal Understanding) از این واقعه بعنوان کودتای خارجی نام برده اند.
داود هرمیداس باوند
سخنگوی جبهه ملی ایران
۲۸ مرداد ۱۳۹۶
در میهنمان ایران بسیارند مادربزرگانی بسانِ ” بانی فینی” که به سوگ نوههایشان نشستهاند، نوه هائی که قربانی آزار جسمی و جنسی و روانی شدهاند. کمینه ترین کار این است که یکی ازاین روبانها را برداریم، به خود بیاویزیم و با بازماندگان و قربانیان کودک آزاری همدردی کنیم، و در گامی پیش تر به ” کمپین روبان آبی” بپیوندیم.
****
تراژدی بانی فینی Bonnie Finney
“بانی” ساکن ویرجینای امریکا یک دختر داشت، دختری که شادی آفرینِ زندگی او بود. دخترازدواج کرد، ازدواج و ارتباطهای نامناسب و مساله سازدخترسبب شدند تا بانی مدتها شاهد آزارجسمی و روانی نوههای خردسالاش باشد، آزارهائی که سرانجام منجر به مرگ یکی از نوهها شد. بانی بهار سال ۱۹۸۹ “کمپین روبان آبی” را به عنوان نشانه و نمادِ مبارزه با کودک آزاری و حمایت از کودکان آغازکرد تا شاید مادربزرگهای دیگر شاهد تراژدی مرگ نوههایشان براثر کودک آزاری نباشند. بانی رنگ آبی را به نشانه کبودی تنهای آزاردیدۀ کودکان برگزید.
در میهنمان ایران بسیارند مادربزرگانی که به سوگ نوههایشان نشستهاند، نوه هائی که قربانی آزارجسمی و جنسی و روانی شدهاند. کمینه ترین کاراین است که یکی ازاین روبانها را برداریم، به خود بیاویزیم و با بازماندگان و قربانیان کودک آزاری همدردی کنیم، ودرگامی پیش تربه “کمپین روبان آبی” بپیوندیم.
کودک آزاری (Child Abuse) چیست؟
درمیهنمان سالها کودک آزاری مترادف با “تنبیه بدنی” و ” آزارجنسی” بود. دلیل چنین برداشتی را رشد رو به افزایش این نوع کودک آزاریها، وتقویتِ زمینههای فرهنگی و مذهبی پیدائی و تداومشان درجامعه میباید، دانست. این برداشت و فهم، که کودک آزاری تنها دردو حوزۀ فوق متمرکزاست به تدریج تصحیح، تدقیق و کامل ترشد و امروزفراترازاین دو عرصه، به برداشت وتعریفی جامع وتا حدودی مانع ازکودک آزاری اتکا شده است. (براساس مصوبه کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، کودک به هرانسانی که زیرهیجده سال تمام باشد، گفته میشود. حکومت اسلامی خلاف کنوانسیون حقوق کودک که در سال ۱۹۸۹ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسید و حکومت اسلامی دراسفند ماه سال ۱۳۷۲به آن ملحق شد، طبق تبصره ماده ۱۲۱۰ قانون مدنیاش: ” سن بلوغ درپسرپانزده سال تمام ودر دختر نُه سال تمام قمری ” اعلام کرده است.)
کودک آزاری آسیب رسانیِ جسمانی وروانی به کودک است، کودک آزاری اجبارآشکارو پنهان کودک به انجام هرنوع کاروعملی ست که به سلامت جسمانی و روانی و رفتاری کودک آسیب برساند. عوامل این آسیب رسانیها دراکثر موارد والدین یا اطرافیان کودک و یا کارکنان بخشهای مختلف و ارگانهای مسئول حکومتی و دولتی هستند.
موارد اصلی کودک آزاری عبارتند از:
۱- تنبیه بدنی کودک (Physical)
۲- سوء استفاده جنسی ازکودک (Sexual)
۳- سوء رفتارهیجانی و آزارروانی کودک (Emotional)
۴- عدم تامین نیازهای اولیه رفاهی، بهزیستی و تفریحی، غفلت ازمراقبتهای تغذیهای، بهداشتی ودرمانی کودک (Neglect)
۵- ترک کودک (Abandonment) و ربودن کودک
۶- استفاده از موادمخدر در محیط زندگی و یا مجبورکردن کودک به استفاده ازمواد مخدر (مستقیم یا غیرمستقیم) (Substance abuse)
۷- بهره برداری از کودکان در جنگ و عملیات تروریستی.
در میان انواع کودک آزاری، آزارروانی کودکان درایران شایع ترازآزارجسمی و جنسی ست. آزارجنسی کودکان نیزدرسالهای اخیرافزایش چشمگیری داشته است. کودک آزاری جسمی در اکثر موارد توسط پدرو مادر یا نزدیکان به کودک صورت میگیرد، پسران بیشتر توسط پدران و برادران، و دختران توسط مادران یا خواهران بزرگتر مورد آزارجسمی وروانی قرارمی گیرند. در مورد کودک آزاری جنسی نیز پدران بالاترین میزان ارتکاب را دارند و پس ازپدر یکی ازنزدیکان به کودک مرتکب این عمل میشود.
کودک آزاری از زبانِ آمار
کودک آزاری مشکل و معضلِ جامعه بشری ست. “سالانه حدود ۴۰ میلیون کودک زیر ۱۵ سال مورد ِکودک آزاری قرار میگیرند”. آمارکودک آزاری دربخش هائی ازجهان، به ویژه درجوامعی شبیه جامعه ما با توجه به تعریف کودک آزاری و تنوع آن و نیزنظام آماری” حکومتی – ایدئولوژیک “، دقیق و قابل اتکا نیست. بهمین خاطرمی باید قربانیان کودک آزاری بیش از ۴۰ میلیون قربانی درسال باشند. (برای نمونه: سازمان جهانی کاراعلام کرده است که ۲۱۵ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله، به ویژه درکشورهای در حال توسعه دردام کار گرفتارهستند.)
درحکومت اسلامی ایران نظام آمارگیری، وآماردهی مبتنی برواقعیت نیست چرا که حکومت اسلامی برخوردی ایدئولوژیک و سیاسی با امر” آماردهی” کرده و میکند. این حکومت هرآنجا که آمارها به زیان حکومت و اسلام تلقی شوند و ناکارآمدی این حکومت و فکررا نشان دهند، واکنشی منفی از خود بروزداده وآمارها را دستکاری کرده است. آمارهای متفاوت و متناقض درباره فقر، بیکاری، اعتیاد، تن فروشی، بیماریهای روانی و مقاربتی (ایدز)، خشونت، زندان، اعدام و… نمونهاند. این امر بی تردید شامل حال کودک آزاری نیزشده است. فقدان تحقیق جامع و ملی، ریشه یابانه و کارشناسانه درباره اشکال و شیوع کودک آزاری، که زمینه دستیابی به آمارهای دقیق را فراهم میسازد، نشان ازبی توجهی این حکومت به پدیده کودک آزاری دارد.
آمارهای ارائه شده در باره کودک آزاری آمارهائی هستند که از پژوهشهای ناقص و محدود، روزنامهها و مراکزدولتی و گاه تشکلها غیردولتی که امکانات محدودی دارند، به دست آمدهاند.
درایران ازسالهای ۷۶-۷۵ گزارشهایی درمورد کودک آزاری درمطبوعات منتشر، وموضوع و اصطلاح کودک آزاری مطرح شده است. دراین گزارشها کودک آزاری درحوزۀ آزارجسمی و جنسی مد نظربوده و به آزارهای روانی و اشکال دیگرکودک آزاری توجه نشده است. موارد درج شده درروزنامهها نیز برپایه اطلاعات و گزارش هائی ازتهران و مراکزاستانها بودهاند که بیشترجنبه خبرو شرح ماجرا و رخداد داشتهاند. رخدادهای مشابه درشهرستانها یا روستاها امکان انتشار و انعکاس نداشتهاند.
اینها بریده هائی از آمارهای ارائه شده در باره کودک آزاری هستند:
” براساس نظرسنجیهای انجام شده، ۵۰ درصد والدین ایرانی معتقدند که تنبیه بدنی برای کودک لازم است و ۴۰ درصد از والدین به انجام تنبیه بدنی گرایش دارند. “، “۴۷ درصد از کودک آزاریهای گزارش شده به انجمن حمایت ازحقوق کودکان توسط پدران بوده است. “، ” آمارهای موجود درسازمان بهزیستی و سازمانها غیر دولتی نشان میدهند پسران بیش از دختران مورد کودک آزاری قرار میگیرند”، ” ۷۰ در صد کودکان تهرانی تنبیه میشوند و ۳/۲۷درصد از خانوادههای تهرانی کودک آزار هستند، یعنی ازهرسه خانواده در یک خانواده کودک آزاری صورت میگیرد. ”
” در مطالعه وزارت بهداشت ایران درخصوص کودک آزاری که با حمایت یونیسف انجام گرفته ۳۱ در صد کودکان ۱تا ۵ سال، ۲۰ درصد افراد ۶تا ۱۱سال و ۹ درصد افراد ۱۲تا ۱۸ سال مورد آزار جسمی قرار گرفتهاند. ”
“براساس پژوهشی که سال ۷۱ برروی ۲۲۴۰ دانش آموز تهرانی انجام شد، نوجوانان دبیرستانی گزارش دادند حداقل یک بارتنبیه بدنی شدهاند، ازاین تعداد ۳۴ درصد درگذشته تنبیه شدهاند و ۲۴درصد درزمان جاری. ۱۳۸ دانش آموزنیز گزارش دادند، تنبیه آنها منجر به جراحت هائی از جمله شکستگی و زخمی شدن شده است. ”
” ۶۶ درصد کودک آزاریها از سوی مردان اعمال میشود (در برخی آمارها پسران بیش از دختران و دربرخی دیگر دختران بیش از پسران قربانی کودک آزاری اعلام شده اند)… همچنین ۲۵ درصد از کودک آزاریها در خانواده هایی روی میدهد که در آنها طلاق اتفاق افتاده است”، ” تا پایان سال ۱۳۹۴، ششصد و پنجاه هزار تماس (اطلاع و گزارش) درخصوص کودک آزاری ثبت شده است، این گزارش به طورعمده کودک آزاریهای شدید فیزیکی رادربرگرفته وآزار روانی و تحقیرو توهین به کودکان گزارش نشده است. ”
آمارهای سال ۱۳۹۰ نشان دادهاند کودکآزاری در ایران بیش از ۲۳مورد در روز بوده است. بر این اساس ۴۹. ۸ درصد کودک آزاریها آزار جسمی، ۳۱. ۳ درصد غفلت، ۱۲. ۵ درصد آزار روانی و روحی و ۲. ۷ درصد آزار جنسی است. ”
سازمان جهانی کاردرسال ۱۹۹۵ تخمین زد ” بیش از ۴/۷۱ درصد کودکان ایرانی بین ۱۰ تا ۱۴ سال از لحاظ اقتصادی فعال بوده و درسرشماری رسمی ایران در سال ۱۳۷۵ اعلام شد بیش از ۴ درصد جمعیت شاغل ایران بین ۱۰ تا ۱۴ سال داشتند که در این آمار جمعیت شاغل، ۱۴/۵ میلیون نفر ذکر شده است. بنابراین تعداد کودکان کار ۱۰ تا ۱۴ ساله، که ۴ درصد آن هستند در حدود ۶۰۰ هزارنفراست. درسال ۱۳۷۵ حدود ۳۸۰ هزار کودک در سن ۱۰ تا ۱۴ سال درایران کارثابت داشتهاند که تعداد دست فروشان و مشاغل موقت هم به این آمار اضافه میشود. “، ” طبق آخرین اطلاعات مرکز آمارایران ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار کودک درایران به صورت مستقیم درگیر کارهستند “.
علل کودک آزاری
کودک آزاری مساله و معضلی خانوادگی و اجتماعی ست که عوامل گوناگونی درچرائیِ پیدائی و تدوام حضورو حیات آن نقش دارند.
۱-عوامل فردی
الف: کودک آزار میتواند مبتلا به بیماری روانی باشد. خطرناک ترین کودک آزاران سایکوپاتها هستند. تقریبا ۲درصد (۱تا ۳ درصد) از مردم مبتلا به این نوع ازاختلال شخصیت هستند. سایکوپات بیماری با رفتارهای غیرعادی و خشونت آمیز و اختلالهای شخصیتی ست. سایکوپات درغالب موارد تداعی کنندۀ واژه جنایت، جنایت کار وفردی بی رحم است، فردی خونسرد، و بی تفاوت که دست به قتل و جنایت میزند. سایکوپات خودشیفته، خودمحورو خودخواه ست. ازهنجارها و قوانین اجتماعی تخطی میکند وبه حقوق دیگران توجهی ندارد و این حقوق را پایمال میکند. به ظاهرآرام و متین و باوقار مینماید اما دردرون بسیار شکننده و آسیب پذیراست. دربرابرنیازها و امیال جنسی نابردبار، کم مقاومت و هیجانی ست. قربانیان سایکوپات معمولا کودکان هستند که آسیب پذیرترند. قربانی گرفتن سایکوپات معمولا با تجاوز جنسی همراه است. رفتاری شک برانگیز ومرموز دارد و همواره درخفا برنامه ریزی میکند، قربانی خود را با برنامه و نقشه به دام میاندازد. درمرحله اقدام احساس خود آگاهی خود را از دست میدهد و از خود بیخود میشود. ارضای جنسی برایش اهمیت پیدا میکند. فریبکارست آنگونه که بعد ازارتکاب جرم و جنایت به ظاهر به دنبال مجرم و قاتل میگردد. برخی او را ” آنتی سوشیال” یا ضد جامعه میدانند.
برخی از صاحب نطران میان سایکوپات وشخصیت ضد اجتماعی تفاوت هائی قائلاند و مشخصه هایی روانی، عصبی و رفتاری ویژهای برای توصیف شخصیت ضد اجتماعی به کارمی برند. برخی از سایکوپاتها، به ویژه آنان که دست به جنایت میبرند در دوران کودکی یکی ازوالدین خود را از دست دادهاند، چنین رخدادی را در بروز رفتارهای خشونت آمیزآنان دخیل دانستهاند.
سایکوپاتی امروز به انواع گونه گون تقیسم شده است. تغییرات کروموزومی و ژنتیک در بروز این بیماری نقش دارند، اما نقش عوامل خانوادگی، گروهی و اجتماعی در تشدید انواعی از این بیماری را نمیتوان نادیده گرفت.
ب: درصدی ازکودکانی که قربانی کودک آزاری میشوند، در صورت عدم التیام پیامدهای روانی کودک آزاری، در سن بلوغ و یا بزرگسالی کودک آزار میشوند.
ج: برخی ازکودک آزاران به بیماری پدوفیلی مبتلا هستند. تمایل این بیماران به کودکان، که تمایلی جنسی ست را ناشی از” اختلال شخصیت” این افراد دانستهاند. برخی پدوفیلی را با بچه بازی یا شاهد بازی یکسان پنداشتهاند.
۲- عوامل خانوادگی
درگیریها و بحرانهای خانوادگی ناشی ازازدواجهای نامناسب، طلاق، مصرف مواد مخدر توسط والدین هم میتوانند کودک آزاری تلقی شوند و هم زمینه را برای کودک آزارشدنِ کودکی که درچنین فضائی رشد میکند، فراهم سازند. محرومیتهای عاطفی و غفلت از تامین نیازهای اولیه کودک عامل موثردرابتلا کودکان به اختلالهای کوناگون جسمی و روانی و رفتاری خواهد بود، و این نوعی کودک آزاری ست، که علاوه بر فقرو بیکاری و اعتیاد والدین، بحرانهای خانوادگی نیز میتوانند، در بروز این غفلتها و بی توجهیها نقش داشته باشند.
۳- عوامل اجتماعی و اقتصادی
ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی مانند فقرو بیکاری در بروز و تشدید کودک آزاری نقش مهمی دارند. فقروبیکاری برروان ورفتار آدمی تاثیرمخرب دارند و فرد را تحریک پذیرو عصبی میکنند، چنین افرادی میتوانند رفتارکودک آزارانه جسمی و روانی داشته باشند. فقر و بیکاری زمینه را برای کارکودکان به اشکال مختلف، تن فروشی کودکان و استفادههای جنسی (پورنوگرافیک) از کودکان، قاچاق کودکان، فرارکودک از خانه مهیا میکند.
۴-عوامل فرهنگی
الف: فرهنگ مرد و پدر سالارانه، فرهنگ سلطه و خشونت است و فضای جامعه ما هنوزآکندۀ چنین فرهنگی ست. در چنین فضائی دیدگاهی که تبیه بدنی کودک و ” توپ و تشر” و تهدید و توهین راعواملی تربیتی و اصلاحی و آموزشی تلقی میکند، رشد بیشتری داشته و خواهد داشت. بسیاری از پدرها و مادرها، کودک آزاری را فقط در قالب جسمانی میبینند و به اشکال دیگر کودک آزاری توجهی نمیکنند.
ب: ناآگاهی درباره روشهای تربیتی درایران دامنگیراکثر خانوادهها ست، والدین وحتی آموزگاران و تعلیم دهندگان حق دارند و حق خود میدانند برای ادب و تربیت کردن کودکان آنها را تنبیه بدنی کنند
ج: بچه بازی از انواع کودک آزاری جسمی، جنسی و روانی ست. این پدیده درمیهن ما وجود داشته ودارد، تبلیع هائی ازاین دست که زنها برای کارِخانه و تولید فرزند و پسربچهها برای خوشگذرانی مناسب ترند، معنائی جز تبلیغ بچه بازی نداشته است.
برقراری رابطه جنسی با کودکان اگرچه زیرپوشش” شاهدبازی” رنگ و لعابِ “عرفانی و ادبی” میگرفت اما پوشیده نماند.
برخی ادعا کردهاند در ایران باستان و پیش از اشغال ایران توسط اعراب مسلمان بچه بازی و لواط وجود نداشته و اگر به ندرت دیده شده از طریق یونانیها به صورت عشق افلاتونی و زیبا پرستی، ویا ترکها به بصورت رابطه جنسی مرد با مرد و یا پسر بچهها به ایران راه یافته است، ادعائی که با اسناد تاریخی که پژوهشگران غربی ارائه دادهاند همخوان نیست. قبل ازاسلام که زرتشتیان رابطه جنسی مرد با مرد را محکوم میکردند و آنرا سرچشمه آلودگی و روح اهریمنی میدانستند، دلایل و شواهد کمتری مبنی برشیوع بچه بازی درجامعه ما وجود دارد، اما بعد ازحمله اعراب و اسلام بچه بازی شایع شد. دلیل را برخی کمبود آثارمکتوب و ثبت موارد بچه بازی، ازدوره قبل ازاسلام میدانند. واقعیت این است که این پدیده قدیمی ست وجغرافیای بمراتب وسیع تری ازآنچه “شرق” خوانده میشود را دربرمی گیرد. در ایران درکارنامه بسیاری ازپادشاهان، روحانیون، شعرا و فلاسفه ” بچه بازی” ثبت است. حتی نصیحت نامهها و”قابوس نامه”هایمان درباره تمتع ازغلامان جوان نوشتهاند که: ” میلِ خویش به یک جنس مدار تا از”هردو گونه بهره ور باشی” و فراموش نشود ” درتابستان میل به غلامان کن و درزمستان میل به زنان”.
ریشۀ پدیده بچه بازی و سوء استفاده جنسی از کودکان نابالغ را علاوه درفرهنگ اجتماعی، درمحرومیتها ومحدودیتها درمناسبات زن و مرد بخاطر مذهب، فقر و معضلهای دیگر اجتماعی نیز میباید جستجو کرد.
۵- عوامل مذهبی – قانونی
تشیع سیاسی، همانگونه که حیات حکومت اسلامی نشان میدهد از سوئی کودک آزاری را تقبیح میکند وجرم میپندارد و از سوی دیگرمشوق و مُبلغ کودک آزاری میشود. بارقههای این تشویق و ترغیب را درقوانین مختلفه حکومت اسلامی و درزمینههای دیگر اجتماعی میتوان دید. ازدواج درسنین کودکی یک نمونه از کودک آزاری روانی، جنسی و جسمی ست.
درحکومت اسلامی، به دلائل شرعی، کودک آزاری درمواردی جرم محسوب نمیشود. با توجه به آسیبپذیری کودکان جرمانگاریِ همۀ اشکال کودک آزاری ضروری ست و کمک مهمی به سلامت جامعه خواهد بود. درعمل، قوانین اسلامی موجود درایران درحوزه کودک آزاری نقش مهمی درکاهش کودک آزاری ایفا نکردهاند و درمواردی حتی رفتارهای کودک آزارانه را به عنوان امور تربیتی کودک قلمداد و تائید کردهاند.
در رابطه با جرائم آزارجنسی کودکان و استفاده جنسی ازکودکان، استثمار جنسی و فحشاء و قاچاق کودکان درقوانین کیفری حکومت اسلامی قاطعیت و روشنی وجود ندارد. ماده ۶۴۰ قانون مجازات اسلامی، در فصل هیجدهم تحت عنوان جرایم ضدعفت و اخلاق عمومی، به طور کلی و عام مقرر شده است که: ” هرکس نوشته یا طرح، گراور، نقاشی، تصاویر، مطبوعات، اعلانات، علایم، فیلم، نوار، سینما و یا به طور کلی هر چیز که عفت و اخلاق عمومی را جریحهدار کند، برای تجارت و توزیع… نگهدارد و.. به حبس از سه ماه تا یک سال و جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار رالک تا شش میلیون رالع و تا ۷۴ ضربه شلاق یا به یک یا دو مجازات مذکورمحکوم خواهد شد. ”
سال ۱۳۸۱طرحی ۱۲ مادهای به پیشنهاد “انجمن حمایت از حقوق کودکان “به مجلس اسلامی ارائه شد که با پیگیری کمیسیون بهداشت مجلس تصویب شد. براساس این مصوبه کودک آزاری ازمصادیق جرائم عمومی اعلام شد و اعلام جرم علیه کسانی که مرتکب کودک آزاری میشوند، عملی و ممکن گردید. طبق این مصوبه اعلام شکایت نیازبه شاکی خصوصی ندارد و هرکس میتواند به محض دیدن مورد کودک آزاری آن را گزارش دهد و دادستان هم بهعنوان مدعیالعموم باید موضوع را پیگیری کند.
دراین قانون اشخاصی که به سن هیجده سال تمام نرسیدهاند مورد حمایت قرارمی گیرند و هر نوع اذیت و آزارکه موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است. حداکثر مجازاتی که در این قانون برای کودک آزاری پیش بینی شده است ۶ماه حبس و ۱ میلیون تومان جزای نقدی است. تصویب این قانون اگرچه گامی در کمک به کودکان قربانی محسوب میشود اما نواقصی دارد. ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی میگوید: ” پدریا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیرمحکوم خواهد شد “. این تعزیرهم با استناد به ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی است که تصریح میکند در صورتی که فردی به قصاص محکوم و این حکم ازاو سلب شود به لحاظ جنبه عمومی جرم به ۳ تا ۱۰ سال حبس محکوم میشود”
در ماده ۱۱این لایحه آمده است” هرکس مرتکب قتل عمد یا ضرب و جرح عمدی کودک یا نوجوان شود و به هر علتی قصاص نشود، علاوه بر پرداخت دیه طبق مقررات، حسب مورد به بیش از دو سوم حداکثر مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد”. ودرباره قصاص یا عدم قصاص پدردرصورت کشتن فرزند سکوت کرده است. هنوزهم درخصوص قتل فرزند امکان قصاص پدر وجود ندارد.
در کتاب قانون مدنی، درتوضیح ماده قانونی ۱۱۷۹ آمده است: مرزحق تنبیه را دوعامل معین میکند: ۱- درونی (قصد تنبیه و محافظت) ۲- بیرونی (اندازه متعارف)… طبق این ماده قانون مدنی” ابوین” حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمیتوانند طفل خود را خارج از حدود تأدیب، تنبیه نمایند. همچنین طبق بند اول ماده ۵۹ (وبند ت ماده ۱۵۸) قانون مجازات اسلامی: اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار محجورین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام میشود، مشروط بر اینکه اقدامات مذکور درحد متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد، مجاز است. ”
و ازاین نوع موارد: طبق ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامی تائید آزارجنسی کودکان نیاز به شاهد دارد… درصورت آزار کودک از سوی پدرش، نمیتوان شکایتی علیه وی مطرح کرد و…
طبق قوانین مجازات اسلامی” اطفال بزهکار”را میتوان تبیه بدنی کرد مشروط براینکه طبق تبصره ۲ ماده ۴۹: ” تنبیه بدنی بایستی به میزان و مصلحت باشد. ”
تعصب مذهبی – ناموسی و پدیده “غیرت” سبب کودک کشی درجامعه ما شدهاند. دختران قربانیان این دست جنایتها بودهاند که توسط پدر، برادرو یا یکی ازنزدیکان اس به قتل رسیدهاند و قاتلان “به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیرمحکوم شدند. ”
پیامدهای کودک آزاری
کودک آزاری پیامدها و عوارض جسمانی، روانی و رفتاری دارد، عوارضی که میتوانند عمری کوتاه یا بلند مدت داشته باشند. کودک آزاری به تمامی جنبههای سلامت جسمانی و روانی و رفتاری کودک آسیب میرساند. درواقع بسیاری از کودکان: ” آینه هائیاند نمایانگررفتاری که با آنان میشود. ” به همین دلیل درسن بلوغ و بزرگسالی شاهد رفتارهای غیرعادی و ناهنجاربا تاثیرهای مخرب انسانی و اجتماعی از سوی کسانی هستیم که درکودکی قربانی کودک آزاری بودند. پرخاشگری، ماجراجوئی همراه با کارهای خطرآفرین و هیجانی، فعالیت جنسی زودهنگام، اعتیاد به مواد مخدر، اضطراب، افسردگی و افکارپارانوئید ازدیگرآسیب هائی هستند که قربانیان کودک آزاری ازخود بروزمی دهند. کودک آزاریهایی که پنهان صورت میگیرند، هنگام بلوغ و بزرگسالی پیامدهای روانی و رفتاریاش آشکارمی شوند.
تنبیه بدنی و آزارجنسی، بیش ازسایرکودک آزاریها منجربه نقص عضو و مرگ کود ک شدهاند.
آسیب کودک، آسیبِ آینده جامعه است، بهمین خاطر کودک آزاری نه فقط پیامدهای فردی، بل که پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی نیز به بار خواهد آورد.
راههای پیشگیری از کودک آزاری
با اتکا به شواهد، آمارها و شاخصهای موجود در ایران، افزایش خشونت دراشکال کوناگون، فقر، اعتیاد، بیکاری، طلاق، ازدواج در سنین کودکی، بی توجهی به وضعیت بیماران روانی، تن فروشی و استثمارجنسی کودکان، افزایش کودکان کار وخیابانی و… تردیدی برجای نمیماند که میزان کودک آزاری درایران درهمه اشکال آن افزایش یافته است. عدم اطلاع رسانی و کم اهمیت پنداشتن و کم توجهی به کودک آزاری ازسوی ارگانهای مسئول مملکتی ازعوامل تاثیرگذاروافزایش دهندۀ این پدیده درایران است. آنچه حکومت اسلامی درراستای پیشگیری ازامرکودک آزاری کرده است به قول خودِ حکومتیان درسطح ” خُرد” است. بنابراین دررابطه با حل معضل کودک آزاری، حتی در حد کاهش آن، امیدی به حکومت اسلامی نمیباید داشت. جنبش مدنی، رسانهها، بخش آگاه جامعه تاثیر گذارترازحکومت عمل کردهاند. اپوزیسیون حکومت اسلامی نیزبه نظر میرسد برایش ” کوچک” است و” اُفت دارد” که به امر کودکان توجه کند!
باری، راه برای پیشگیری ازکودک آزاری با شناخت عواملی که سبب پیدائی کودک آزاری میشوند، هموارخواهد شد. درراستای چنین شناختی برای پیشگیری از بروزو گسترش بسیاری ازانواع کودک آزاری و کاهش میزان کودک آزاری برداشتن این گامها ضروری ست:
۱- بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی در سطح جامعه:
کاهش فقروبیکاری سبب کاهش کودک آزاری میشود. فقر و بیکاری برروان و رفتارانسان تاثیرهای مخربی میگذارند و وی را به سوی رفتارهای غیرعادی وناهنجار سوق میدهد، که کودک آزاری یکی ازاین دست رفتارها خواهد بود. رفاه عامل کاهش چشمگیرِ کودک آزاری ست. کودک آزاری هائی همچون کارکودکان، کودکان خیابانی، سوء استفاده و استثمارجنسی از کودکان پیوندی قوی با فقر و بیکاری در جامعه دارند.
۲- آموزش:
فرایند آموزش کودکان، والدین و جامعه در کاهش کودک آزاری نقش مهمی ایفا میکند. کودکان باید معنای کودک آزاری را بدانند، و دربرابرهرنوع آزارواکنش نشان دهند. دربسیاری ازخانوادهها، درمدارس و مراکز آموزشی، تنبیه بدنی خشونت زبانی را کودک آزاری نمیدانند و به انجام آن مبادرت میورزند، به همین خاطرکودک آزاری جسمی عموما توسط والدین یا نزدیکان به کودک و محل هاو مراکز آموزشی صورت میگیرد. کودکان میباید نقاط خصوصی (جنسی) بدن خود را بشناسند و آن قدر حساس باشند که هرگونه تماس با اعضای بدنشان را غیرعادی بدانند و گزارش وخبربدهند. میباید به کودکان و خانواده آموزش داده شود که در مورد کودک آزاری جنسی درغالب موارد سهم پدربالاترین میزان بوده است. آموزش درباره مسایل جنسی درمدارس و آگاهی دادن به کودکان همراه با اجرای سند آموزشی ۲۰۳۰ سازمان یونسکو، که در بخشی ازآن به موضوع آموزش جنسی درمدارس اشاره شده، ضروری ست. مخالفت حکومت اسلامی با این سند به زیان سلامت کودک و جامعه است. آگاهی کودکان نسبت به مسایل جنسی سبب میشود تا کم تر قربانی شوند. درآموزش و پرورش اسلامی سخن گفتن ازبدن انسان و مسائل جنسی تابو وگفتمانی ممنوعه است، و این ازعوامل تشدید و گسترش کودک آزاری جنسی ست.
سکوت کردن و حرف نزدن از آزار وتجاوز یکی از بدترین سنتهایی است که با زمینههای فرهنگی و مذهبی درکشور ما وجود دارد. سکوت و ترس ازبیان آزارو تجاوزباعث میشود کودک آزاربه عمل خویش ادامه دهد. به فرزندان باید آموزش داد دربرابرهر نوع آزارسکوت نکنند، به آنها باید اطمینان داد که از آنها حمایت خواهد شد. خانوادهها میباید این سد فرهنگی و مذهبی را بشکنند و کودک آزاری را اعلام کنند. سکوت واحساس گناه پیامدهای روانی خواهد داشت. کاهش اعتماد به نفس، هراس ازبرقراری رابطه با دیگران و گوشه گیری در زمرۀ این پیامدها هستند. بسیاری ازاین دست “قربانیان خاموش” حتی دربزرگسالی تا مدتها نمیتوانند با اطرافیان وهمسران خود روابطی طبیعی بر قرار کنند.
نظارت و سرکشی مسئولانه ازکودکانی که موردآزارقرارگرفتهاند، ضروری ست. تاسیس خانههای امن برای کودکان آسیب دیده از کودک آزاری پراهمیت است.
رسانهها در روشنگریِ ابعاد مختلف زیستی- روانی و اجتماعی کودک آزاری، شناساندن انواع وعلل آن، و نیزراه پیشگیری از پیدائی و گسترش آن نقشی کلیدی وپراهمیت دارند. چنین نقشی را تشکلهای مختلف مدنی، درکنار مبارزه برای تامین حقوق کودکان میتوانند، ایفا کنند. هرچند این تشکلها درشرایط سیاسی، اجتماعی واقتصادی، وسرکوبِ حکومتی درشرایط سختی کارها و وظایف خود، پیش میبرند.
۳- قانون:
اعدام و قصاص، به ویژه به شیوۀ اسلامی، راه حل معضل کودک آزاری جنسی و جسمی نیست. با پاک کردن صورت مسئله، مسئله حل نمیشود. این که عامل کودک آزاری را فقط و فقط کودک آزار دانست، قضاوتی دقیق نیست. افزایش کودک آزاری درایران را برخی عدم برخورد قاطع با کسانی که مباردت به کودک آزاری میکنند، دانستهاند. ” در موارد متعددی با اعلام کودک آزاری به دادگاههای جزایی، دادگاهها به ویژه زمانی که پدر مبادرت به کودک آزاری میکند، با بی اعتنایی برخورد میکنند”. هیچ گونه توجیه قانونی، فرهنگی و مذهبی دررابطه با کودک آزاری نباید پذیرفته شود. تبیه بدنی، ازدواج زودرس- که نوعی آزار جسمی و جنسی و روانی ست – ” بچه بازی” در جامعه توجیه فرهنگی وشرعی شده است. باید به قوانین عرفی و انسانی اتکا کرد.
باید از تجارب مؤثرکشورهای دیگر استفاده کرد. نحوه برخورد سیستمهای قضایی کشورها با طیف وسیع کودکآزاری متنوع و متفاوت است. (درآلمان از سال ۱۹۶۹ میلادی مقررشد کودک آزاران جنسی که بیش از ۲۵ سال سن دارند، درصورت موافقت کمیسیون پزشکی با استفاده از دارو آزمندی و رفتارجنسیشان کنترل شود. درسوئد نیز قانون مشابهی از سال ۱۹۹۳ اجرا میشود. در فرانسه و اسپانیا هم تمهیداتی برای اجرای موارد مشابه انجام گرفته است. دراسپانیا نه تنها مجازات کودک آزاران تشدید شده، بل که افراد کودک آزارپس ازطی دوران محکومیت به مدت ۲۰سال تحت نظرقرارخواهند گرفت تا درآینده و پس از آزادی نتوانند درمحیط هائی که کودکان و نوجوانان حضوردارند کارکنند. درامریکا کودک آزارپس ازسپری کردن دوران محکومیتاش تحت کنترل ونظارت قرارمی گیرد.)
برای کاهش کودک آزاری میباید قوانینی سنجیده وقاطع تدوین شود. آموزش این قوانین در خانواده و مراکز آموزشی و از طریق رسانهها اهمیت دارند. کودک، خانواده و جامعه باید بدانند کودکان چه حقوقی دارند و وظایف خانواده، جامعه و به ویژه حکومت در این رابطه چیست؟ وچه کمک هایی از طرف سازمانها وارگانهای حکومتی و دولتی دراختیارشان قرارمی گیرد.
۴- کودک آزاری خشونت است و وجود وگسترش خشونت ازمشکلات جامعه ماست. تقدیس خشونت به ویژه ازسوی حکومت و در بسیاری از مراسمهای مذهبی (تاسوعا و عاشورا)، کشاندن کودکان به مجالس عزاداری خشونت آمیز، و تماشای شلاق زدن و اعدام، رفتارهائی کودک آزارانه هستند. پیامدهای روانی ورفتاری این نوع بد آموزیها میتواند درآینده آن کودک را به انجام کودک آزاری و رفتارهای خشونت آمیزسوق دهد.
تقویت و گسترش تفکر پدرسالارانه و اعمال سلطه و زور به ویژه برروان و رفتارکودکان تاثیرگذارخواهد بود و باعث تمایل و گرایش آنها به کودک آزاری دردوران بلوغ و بزرگسالی میشود.
۵- شناسائی، کنترل و درمان بیماران سایکوپات و سایراختلالهای روانی و رفتاری که میتوانند سبب کودک آزاری شوند، در کاهش کودک آزاری نقش خواهند داشت. این بیماران میباید درمان، کنترل و مهار شوند. در صورت ارتکاب به جرم، نظارت و کنترل میباید همراه با آگاه سازی اطرافیان فرد بیمار یا مجرم، صورت بگیرد تا اطرافیان نیزدرکیفیت رابطه خود و خانوادهشان با این افراد دقت کنند وازبروزخطر احتمالی آکاه باشند.
۶- اعتماد مفهومی ست پراهمیت و پیچیده که در مناسبات میان انسانها مطرح است. دریک فضای نابهنجار اجتماعی و فرهنگی ایجاد و تداوم اعتماد دررابطههای خانوادگی و بیرون از خانواده خدشه دار میشود. به کودک وخانواده باید آموزش داده شود که بسیاری از کودک آزاریها را اعتمادهای نسجیده سبب شدهاند. بسیاری ازکودک آزاریها توسط افرادی که مادر، پدر و خود کودک (درحد برداشتی کودکانه) به فرد کودک آزاراعتماد کردهاند، اتفاق افتاده است.
۷- بحث حجاب و پوشش کودک درپیوند با بروز و گسترش کودک آزاری، بحثی انحرافی و گمراه کننده است. حجاب و پوشش نقشی دربروزو گسترش کودک آزاری ندارند. درحکومت اسلامی دختران و زنان محجبه و با پوشش اسلامی بیش ترمورد آزارجنسی و خشونت فیزیکی و زبانی (متلک گفتن و…) قرارمی گیرند. و براستی”حجابیون” معلومشان نیست که چرا پسران نیزقربانیان کودک آزاری جنسی هستند و دربعضی مناطق مسلمان نشین جهان بیش ازدختران مورد آزار جنسی قرار میگیرند؟!
بانک مرکزی اعلام کرد میزان جذب و تجهیز منابع مالی خارجی برای طرحهای سرمایهای در ایران در طول دولت یازدهم ۱۱ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار است که در قالب ۳۶ طرح در کشور اجرایی میشود و این مبلغ به منزله «تجهیز قطعی» منابع مالی خارجی بوده و جذب کامل تسهیلات به تدریج و در طول دوره ساخت پروژهها انجام میشود. در پی اعلام آمار مربوط به تسهیلات مالی خارجی در کشور توسط وزیر امور خارجه در مجلس شورای اسلامی بر مبنای آمار بانک مرکزی و برداشت نادرست برخی رسانهها به آگاهی میرساند، آمار اعلامی توسط آقای دکتر ظریف بیانگر میزان اخذ تسهیلات مالی خارجی برای تامین مالی طرحهای زیربنایی و تولیدی کشور و عملیاتی شدن فرآیند آن از طریق گشایش اعتبار اسنادی است. بر این اساس، معیار تهیه این آمار نیز در هر سه دولت نهم، دهم و یازدهم، یکسان و به میزان مبالغ اعتبارات اسنادی گشایششده برای طرحها و پروژههای مصوب دولتی و غیر دولتی است. این گزارش حاکی است، اعتبارات اسنادی گشایش شده برای طرحها در دولت نهم در قالب ۸۹ طرح جمعا به مبلغ معادل دلاری ۴/٣ میلیارد، در دولت دهم با ۲۹ طرح جمعا به مبلغ معادل دلاری ٩/٣ میلیارد و در دولت یازدهم با ۳۶ طرح جمعا به مبلغ معادل دلاری ٨/١١ میلیارد بوده است.
درآمد و هزینه سالانه خانوارهای ایرانی چقدر است؟
بانک مرکزی در گزارشی در رابطه با درآمد ناخالص نشان میدهد که هر خانوار ایرانی در سال گذشته به طور متوسط درآمدی در حدود ۳۹ میلیون ۲۳۷ هزار تومان داشته است، که نسبت به مجموع درآمد سالانه در سال ۱۳۹۴ حدود ۱۱.۳% افزایش دارد. آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری کشور در سال ۱۳۹۵ و با نمونه گیری از ۱۷ هزار و ۶۰۰ خانوارحاکی از آن است که در این سال متوسط تعداد افراد خانوار ایرانی ۳.۳۳ نفر بوده که نسبت به سال قبل از آن کاهش دارد. همچنین از کل تعداد خانوارها، خانوارهای چهار نفره با ۲۹.۴ درصد بیشترین و خانوارهای ۱۰ نفر و بیشتر با ۰.۱ درصد کمترین سهم را دارا هستند. همچنین بررسی هزینههای ناخالص خانوارهای ایرانی حکایت دارد که متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار حدود ۳۹ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان در سال است {حدود سه میلیون و ۲۷۵ هزار تومان در ماه} برآورد میشود. بررسی جزییات هزینههای خانوارهای ایرانی نشان میدهد ۳۵.۳ درصد به” مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوختها”، ۲۲.۹ درصد به “خوراکیها و آشامیدنی”، ۱۰.۶ درصد به “حمل و نقل”، ۸.۴ درصد به “کالاها و خدمات متفرقه”، ۵.۹ درصد به “بهداشت و درمان”، ۴.۳ درصد به “پوشاک و کفش”، ۴ درصد به “لوازم، اثاث و خدمات مورد استفاده در خانه”، ۲.۱ درصد به هر یک از دو گروه “ارتباطات” و “رستوران و هتلداری”، ۱.۹ درصد به هر یک از دو گروه “تفریح و امور فرهنگی” و همچنین” تحصیل” و ۰.۳ درصد به دخانیات اختصاص داشته است.
شکاف زیاد دستمزد با هزینه معیشت
احمد مشیریان معاون وزیر کار درباره برنامه این وزارتخانه برای کاهش فاصله حداقل دستمزد با هزینه معیشت که سال گذشته با توافق شرکای اجتماعی ۲ میلیون و ۴۸۹ هزار تومان تعیین شد، گفت: دستمزد سالانه باید به میزانی افزایش یابد که عقب ماندگیهای گذشته جبران شود که متاسفانه طی سالیان گذشته حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم رشد نکرده یا اینکه رشد نرخ تورم به میزانی بوده که حداقل دستمزد را پوشش نداده، به همین دلیل در ابتدای آغاز به کار دولت یازدهم فاصله زیادی بین دستمزد و تورم ایجاد شده بود. وی گفت: با توجه به شکاف دستمزد و تورم ناشی از سالیان گذشته، امروز شاهد عدم پوشش هزینه سبد معیشت هستیم اما امیدواریم بتوانیم با همین روند علاوه بر پوشش نرخ تورم، بخشی از مطالبات و عقب ماندگیهای دستمزد سالانه را جبران کنیم. باید سعی کنیم هم تورم را کنترل کنیم هم میزان دستمزد را به گونهای طی سالهای آینده افزایش دهیم که عقب ماندگیهای گذشته جبران شود.
انتقاد رییس اتاق بازرگانی از افزایش سهم دولت در اقتصاد
غلامحسین شافعی رییس جدید اتاق بازرگانی ایران در نشست هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران عنوان کرد: امروز با چندین پدیده متناقض روبرو هستیم. دائما از کوچک شدن دولت در اقتصاد صحبت می کنیم اما با گذشت زمان هر ساله شاهد بزرگتر شدن و افزایش سهم دولت در اقتصاد هستیم. از خصوصی سازی، مردمی کردن اقتصاد و واگذاری نهادهای دولتی به خصوصی سخن به میان می آوریم اما شاهد پیدایش ساختار جدیدی در اقتصاد هستیم که تحت عنوان “خصولتی” هستیم. این بخش جدید پاسخگویی در قبال جامعه را مورد خدشه قرار داده است که باعث ناهنجاری های دیگری شده است. این موارد و بی شمار موارد دیگر در کشور ما طنزهای واقعی اما تلخی هستند که هر روز شاهد افزایش آن ها در اقتصاد هستیم. وی تصریح کرد: امروز این ها واقعیت های تلخ اقتصاد ما است که دیگر نمی توان با بی تفاوتی از کنار آن گذشت. امروز بخش خصوصی وظیفه خود می داند که به این مسائل توجه کند و با صراحت بیشتری راجع به آن ها سخن بگوید. شافعی با اشاره به برخی مشکلات دیگر در اقتصاد گفت: از جمله مشکلات بزرگ می توان به اشتغال، بدهی های دولت، رکود واحدهای تولیدی، بحران آب و محیط زیست، فسادهای گسترده و عدم شفافیت اشاره کرد. دیگر نگاه جزیره ای به این مشکلات نمی تواند راهگشا باشد. امروز راهکارهای عملی برای حل این مشکلات مورد تقاضاست و نه راهکارهای کوتاه مدت و مسکنگونه.
تعطیل واحدهای تولیدی به تدریج سرعت میگیرد
در حالیکه چندین سال است که تعطیلی واحدهای تولیدی بزرگ و نامدار مانند بازی دومینو ادامه دارد و یکی پس ازدیگری سقوط میکند، حال مدتی است که نوبت به واحدهای کوچک و کارگاه ها کشیده است، از جمله واحدهای پیراهن دوز. رئیس اتحادیه پیراهندوزان از تعطیلی ۴۰ درصد واحدهای تولیدی این صنف در سال گذشته خبر داد و گفت: حدود ۹۰ درصد افرادی هم که در این بازار فعالیت میکنند، مجبور به آن شدهاند که کالای خود را به اسم کالای خارجی و با لیبلهای برندهای مختلف به فروش برسانند.»مجتبی درودیان ادامه داد: «در حالحاضر در بازار پوشاک رکود شدیدی حاکم است که یکی از دلایل عمده این رکود را میتوان به واردات برندهای مختلف مربوط دانست.» او همچنین عنوان کرد: «البته ما به هیچعنوان مخالف ورود پوشاک برند نیستیم، اما لازم است قبل از واردات این کالاها امکاناتی در اختیار تولیدکنندگان قرار گرفته و تمهیداتی اندیشیده شود تا برای این بخش قدرت رقابت وجود داشته باشد.
رانت میلیاردی در واردات خودرو
بازار خودروهای وارداتی در سال جاری تحت تاثیر تصمیمات عجیب وزارت صنعت قرار گرفته به طوری که افزایش شدید واردات خودرو در چند ماه اول سال و سپس ممنوعیت ناگهانی واردات، موجب افزایش لجامگسیخته قیمتها در بازار شد تا سودی نجومی نصیب مافیای خودرو شود. با اجرای ممنوعیت واردات خودرو همه برندهای وارداتی تقریبا ۱۵ درصد افزایش قیمت یافت به عنوان مثال تو اسفند سال گذشته حدود ۲۱۵ تا ۲۲۵ میلیون تومان فروخته میشد،ولی اکنون نزدیک به ۲۹۰ میلیون تومان است. با ابلاغیههای وزارت صنعت، معدن و تجارت، آن هم در آخرین هفتههای دولت یازدهم معنادار است و میتواند با توجه به حجم گردش مالی بیش از ۱۲ هزار میلیارد تومانی بازار خودرو، رانت گستردهای برای افرادی خاص ایجاد کند. سعید موتمنی، رئیس اتحادیه نمایشگاهداران و فروشندگان خودرومیگوید: با انتشار اخبار احتمال ممنوعیت ثبت سفارش واردات خودروهای خارجی توسط اشخاص حقیقی از اوایل تیرماه، تلاطمی خاص و معنادار در بازار خودروهای وارداتی ایجاد شده و از همان ابتدا احتمال افزایش ۲۰ درصدی قیمت خودروها مطرح شد، اما نکته اساسیتر این بود که رانتهای مختلف ازجمله فروش برگههای ثبتسفارش و همچنین گسترش دلالی خرید و فروش خودرو آغاز شد.
پس از هفته ها بحث و گفتگو و حرف و حدیث های داغ رسانه ای در باره اعضای جدید هیات دولت که عمدتا دیکته شده توسط دستگاه امنیتی برای سرگرم نگهداشتن جامعه برنامه ریزی شده بود، سرانجام دولت اعتدال و امید وضع حمل کرد و ۱۸ پسر کاکل زری تقدیم ملت شهید پرور نمود. تا با ایجاد تحولات بنیادین در ساختارهای اقتصادی کشور ” انقلاب شکوهمند اقتصادی ” را به ثمر رسانده، ظرف چهار سال آینده فقر را ریشه کن سازند. منتها از آنجایی که سال نکو از بهارش پیدا است، نیکو بودن دولت دوازدهم را هم میتوان ازبررسی سوابق اعضای آن شناخت. متاسفانه سوابق این گردن شکسته هایی که قرار است اقتصاد رو به فروپاشی کشور را در چنین روزهای سختی هدایت کنند بقدری ضعیف و بیرنگ است که حتا برای مدیریت درشرائط عادی هم موجه نمیباشند. به قول یکی از کارشناسان اقتصادی، روحانی بالاخره موفق شد کابینه ای خاکستری هم رنگ ریش خود را شکل دهد.
درکابینه جدید سکان اقتصاد کشور به دست مسعود کرباسیان سپرده شده است که خود با زبان بی زبانی اقرار کرده است که تخصص و تجربه ای در اقتصاد کلان نداشته و دانش اقتصادی اش نیزدرحد متعارف است. از اینرو او بیشترخود را انسانی تکنوکرات معرفی میکند تا کارشناس اقتصادی. دومین مرد اقتصادی کابینه محمد شریعتمداری وزیر پیشنهادی صنعت و معدن و تجارت میباشد که از قرار او هم تحصیلات دانشگاهی دارد و وزیر بازرگانی در دولت خاتمی بوده، در دولت یازدهم هم درسمت معاون اجرایی انجام وظیفه میکرده است. منتها او از دو ویژه گی برخوردار است که نردبان ترقی او به شمار میرود، یکی اینکه از اهالی بسیار نزدیک به بیت رهبری است و دیگر اینکه مرد مورد قبول مافیای تجاری به شمار میرود. این دو وزیر کاکل زری کابینه قرار است که اقتصاد از نفس افتاده کشور را حیات بخشند و شکوفا سازند.
روحانی در چهار سال اول ریاست جمهوری، با انتصاب طیب نیا به عنوان وزیر اقتصاد و دارایی و سکاندار اقتصاد کشور، مسعود نیلی، به عنوان مشاورارشد اقتصادی که هردو از اقتصاد دانان برجسته کشور به شمار رفته و به لحاظ فساد مالی هم پرونده پاکی دارند، همچنین ولی الله سیف رییس بانک مرکزی و محمدرضا نعمت زاده وزیر با سه دهه سابقه وزارت و معاونت، هرچند با پرونده مالی به شدت آلوده به فساد را به عنوان وزیر صنعت و معدن و تجارت، نشان داد که میخواهد فضای اقتصادی کشور را متحول سازد. این تیم اقتصادی هرچند که در چهار سال گذشته چندان موفق عمل نکرد، معهذا توانست با اقداماتی تا حدودی بجا حداقل نرخ تورم را کاهش دهد، سقوط رشد اقتصادی را تا حدودی متوقف سازد و آرامش نسبی را به بازار باز گرداند. اقداماتی که در مقایسه با دوره احمدی نژاد تا حدودی موثر واقع شد، ولی این تحرکات درمقابله با کوه مشگلات اقتصادی قطره در مقابل دریا بود. در رکود و بیکاری موفقیتی حاصل نشد، از سرمایه گذاریهای خارجی که دولت بسیار به آن دل بسته بود خبری نگردید. طرح های عمرانی همچنان دست نخورده باقی ماند، کسری بودجه افزایش یافت. رفرم سیستم بانکی معلق ماند، اصلاحات مالیاتی قطره چکانی صورت گرفت، تراز بازرگانی رشد منفی داشت و در صد فقر هم همچنان رو به فزونی. از اینرو در مجموع میتوان چنین نتیجه گیری کرد که تیم اقتصادی دولت یازدهم در کار خود موفق نبوده است.
اکنون در تغییرات اعضای دولت نکته ای که بیان آن بسیار حائز اهمیت میباشد، عدم انتخاب مجدد طیب نیا به وزارت امور اقتصاد ودارایی است که روحانی تلویحا خواسته نشان دهد که اشکال عدم پیشرفت در حوزه اقتصاد درکار طبیب نیا بوده است. در حالیکه به جرات میتوان گفت که طیب نیا با توجه به دانش و تخصص اقتصادی، تجربه، و صداقت و درستی در کار موجه ترین وزیر دارایی در حکومت اسلامی بوده است. منتها مشگل طیب نیا در رک گویی، بیان واقعیتهای اقتصادی با وجود فشار حکومتی و پاکدستی و اختلاف شدید و آشکار او با دولت پنهان است که سبب گردید تا بیت رهبری آنرا برنتابد. طیب نیا در آخرین سخنرانی خود که وصیت نامه سیاسی- دولتی او به شمار میرود به مشگلات اساسی اقتصاد کشور پرداخت که بطور اختصار به آنها اشاره میشود:
– وظیفه دولت دوازدهم این است که اصلاحات ساختاری و جدی را در اقتصاد ایران انجام دهد. بدون اجرای یک برنامه اصلاح ساختاری نمی توان مشکلاتی که در فرآیند رشد اقتصادی وجود دارد برطرف کرد. – دولتی بودن و نفتی بودن اقتصاد ایران عامل اصلی این مشکلات است. وجوه ناشی از فروش نفت، درآمد نیست، بلکه فروش دارایی است، در حالی که فرد عاقل اگر دارایی خود را بفروشد آن را باید تبدیل به احسن کند، درآمد نفتی متعلق به نسل های بعدی است و نباید در نسل کنونی مصرف کرد
– بدون ایجاد یک نظام مالیاتی کارآمد، نه می توان با تورم و نه با کسادی در بلندمدت مقابله کرد؛ پس باید نظام مالیاتی بطور ساختاری اصلاح شود.
– باید به دنبال توسعه صادرات غیر نفتی بود. صادرات غیر نفتی آسیب پذیری اقتصاد را کاهش میدهد و زمینه را برای ارتقای کیفیت و کارایی در بخش تولید را فراهم میسازد.
– سیاستهای ارزی، پولی و اقتصادی باید صادرات را مبنا و هدف قرار دهد؛ به نحوی که سیاستها بازدارنده نباشد؛ این در حالی است که هنوز فضای فکری کشور، سیاست جایگزینی واردات است ودر فکر مدیران و فعالان اقتصادی هنوز جای دارد.
– بخش خصوصی بایستی تقویت شده وگسترش یابد، در مقابل دولت کوچک شود. او وجود بنگاه های اقتصادی دولتی را یک مشگل جدی تلقی میکند.
مشگلاتی را که طیب نیا بر روی آنها انگشت گذارد به سیاستهای اقتصاد کلان مربوط میشود و او به مشگلات اساسی دیگر مانند بدهی ۷۰۰هزار میلیارد تومانی دولت ، یا سقوط بخش تولید، ناهنجاریهای سیستم بانکی، وضعیت اسفبار قاچاق کالا نپرداخت. به تعدد نرخ ارز، پایین بودن بهره وری، بحران کم آبی، بحران محیط زیست، بی انضباطی پولی و مالی در سند بودجه، بی انظباطی اداری و… اشاره ای نداشت، که در آنصورت کل نظام زیر علامت سوال میرفت و میبایستی نقش بیت رهبری و سپاه و غیره مطرح میشد که دیگر در قد و قواره طیب نیا نبود.
حال روحانی میخواهد زمام امور اقتصادی کشور را به دست کرباسیان تکنوکرات که هیچگونه انگیزه و برنامه اقتصادی ندارد و سرنوشت صنعت و تجارت را هم در اختیار شیاد سیاسی دست کج و بدنامی که تجربه ای در امر تولید در پرونده کاری اش مشاهده نمیشود بسپارد. ولی الله سیف رییس بانک مرکزی هم که تابحال نشان داده چرخ پنجم درشکه به شمار میرود همچنان بر مسند بانک مرکزی تکیه میزند. تنها امید روحانی به مسعود نیلی است که مسئولیت برنامه ریزیهای اقتصادی را به او محول کرده است. شاید انتخاب افراد تکنوکرات در یک اقتصاد بدون مشگلات ساختاری بی ضرر باشد و یا حتا مفید واقع گردد، ولی در یک اقتصاد از هم پاشیده که هر حرکت بایستی حساب شده و برنامه ریزی شده صورت گیرد گزینش افرادی در این سطح میتواند فاجعه بار باشد.
اقتصاد کشور بقدری از مسیر طبیعی خود خارج شده و خط انحرافی پیش گرفته که بازگشت ازآن یک برنامه ریزی ساختار شکن با قدرت اجرایی ویژه میطلبد. همانطور که در بالا اشاره شد اقتصاد کشور دچار یک یا دو مشگل نیست، بلکه وجود زنجیره ای از مشگلات راه تنفسی اقتصاد کشور را چنان تنگ کرده که در واقع بایستی نوعی انقلاب اقتصادی رخ دهد و به درستی هم هدایت شود تا بشود به تدریج حالت خفگی اقتصادی موجود را کاهش داد و برای انجام این مهم هم به قول معروف گاو نر میخواهد و مرد کهن. طیب نیا اگر دارای اختیارات تام میشد و بیت رهبری اجازه میداد تا اصلاحات ساختاری را استارت زند، میتوانست فرد مناسب و موجه برای این منظور باشد. همینقدر که او با وجود تحمل خود سانسوری دهان باز میکند و گره های کور اقتصادی را مطرح میسارد، نشان میدهد که درد را به خوبی شناخته دانش و تخصص و جسارت مقابله با آن را هم دارد، ولی اجازه آقا را ندارد.
در جوامع پیشرفته صدها سال تلاش شد تا جامعه تفکر اقتصاد محوری را در خود نهادینه کند. از اینرو امروزه هراقدامی دراین جوامع با معیار و ارزش اقتصادی آن سنجیده میشود و تمام عوامل دیگراز ایده ئولوژی گرفته تا سیاست و فرهنگ و غیره تبدیل به عوامل تقویت کننده وابزار کاراقتصاد شده اند. به همین جهت هم رمز موفقیت این جوامع را بایستی در تحول فکری مردمان این جوامع جستجو کرد. در ایران نیز با شروع سلطنت رضاشاه تلاش در آشنا کردن جامعه با تفکر اقتصاد محوری در شکل کاملا ابتدایی آن کلید خورد و به تدریج پیش میرفت. تا اینکه در سال ۱۳۴۱ با اجرای برنامه انقلاب سفید محمد رضاشاه و قرارگرفتن دکترعلینقی عالیخانی در راس وزارت اقتصاد شناخت جامعه وارد فاز جدیدی از تفکر محوری شد، که در صورت تداوم آن تا به امروز ایران نیز دارای نظام اقتصادی متکی بر جامعه همانند جوامع پیشرفته میگردید.
متاسفانه انقلاب اسلامی از همان ابتدا با تفکر اقتصاد محوری که تازه در جامعه بود نه تنها به مخالفت برخاست، که آنرا ضد اخلاق، ضد دین و ترویج پول پرستی معنا کرد و در مقابل ایده ئولوژی دین محوری را جایگزین نمود. بر این اساس میبایستی همه استعدادها ، امکانات و حتا تفکر جامعه بر پایه دین مداری بنیان گذارده میشد و همه عوامل شکل دهنده جامعه، مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هنر … به عنوان وسیله و ابزار کار در خدمت تفکر دین محوری قرار گیرد. دقیقا انحراف اقتصاد کشور از مسیر طبیعی خود از همین نقطه آغاز شد تا اینکه به وضعیت اسفبار موجود رسیده است. اکنون هرچند که بخشی از حکومت بن بست اقتصادی را با تمام وجود لمس میکند و خطر فروپاشی را نزدیک می بیند وانجام بعضی از اصلاحات ساختاری در حوزه حکومتی اعم از دستگاه ولی فقیه ، دولت و موسسات خصولتی را اجتناب ناپذیر تشخیص داده است. ولی بخش قدرتمدار و رانتخوار حکومتی که در پشت سد سکندر بیت رهبری سنگر گرفته، هیچگونه رفرم در حوزه اقتصادی خود را بر نمی تابد و هنوز امیدوار است که با اصلاحات اقتصادی سطحی بحران را از سر خواهد گذراند.
از اینرو است که طیب نیا بایستی به دانشگاه باز گردد و سکان اقتصاد کشور به دو مامور مطیع و گوش به فرمان سپرده شود تا با مبادا با اقداماتی نا بجا خاطر خلیفه مسلمین مکدر گردد. در خاتمه هر تعریفی را برای این هیات دولت جدید میتوان به کار برد، به جز دینامیک بودن، خلاقیت داشتن یا هدفمند عمل کردن. از اینرو نباید انتظار زیادی از این کابینه داشت و به این امید نشست که این وزرا بتوانند گره ای از گره های کور اقتصاد کشور را بگشایند. فعلا تمام امیدواری دستگاه حکومتی به ۵۰ میلیارد دلار درآمد سالانه نفت است، همان درآمدی که این حکومت را سرپا نگهداشته تا بلای جان ملت گردد. احتمالا چهار سال آینده هم مانند سالهای گذشته سپری خواهد شد و ندانم کاریها، اشتباهات پی درپی، رانتخواریها و فساد هم همچنان ادامه خواهد داشت، منتها همراه با تبلیغات و سخنرانیهای بیشتر وشیرین تر و دروغ های داغتر و آبدارتر روحانی و دیگر مسئولین. ولی در این میان یک موضوع را حکومت اسلامی و شخص ولی فقیه نباید فراموش کند و آن اینکه خواسته یا نا خواسته در دام امریکا گرفتار شده و مجبور است هر روز هزینه های بیشتری را برای فعالیتهای برون مرزی خود تحمل کند. این درست همان دامی است که شوروی ابر کشور گرفتار آن شد و سرانجام به زانو درآمد، چه رسد به حکومت کاغذی اسلامی موجود با تولید ناخالص داخلی حدود ۶۰۰ میلیارد دلار خود که میخواهد با غول اقتصادی جهان با تولید ناخالص ۱۷.۵ تریلیون دلار پنجه در پنجه افکند.