ادبیات فارسی با پیشینه بیش از هزار ساله اش همواره بستر پرورش واژه ها و موضوع های مختلفی در آثار منظوم و منثور خود بوده است. در این میان برخی از واژه ها همچون «شراب» ، «گل» ، «شمع» ، «یار» ، «عشق» و بسیاری از واژگان دیگر همواره به عنوان ابزار پرمصرفی در دست خالقان آثار نوشتاری مورد استفاده بوده اند. این واژگان پرمصرف نه تنها در طول صدها سال پیام رسان شاعران و نویسندگان ما بوده اند بلکه همچنان در ادبیات معاصر نیز مورد استفاده قرار می گیرند. از آنسو برخی از واژه های پرمصرف پیشین در ابیات کهن، امروزه به دلایل مختلف کمتر در نوشته ها دیده می شوند. برای نمونه ترکیبهایی همانند «لب لعل» و «کمان ابرو» و یا واژگانی همچون «شاهد» و «زنار» سنخیتی با ساختمان ادبیات معاصر ندارند و طبیعی ست که مورد استفاده نیز نباشند. این تغییرها در ادبیات فارسی اتفاق نیکویی ست که نشان از پویایی زبان و ذهنیت امروزی خالقان آثار ادبی دارد.
در این نوشته به طور خاص نگاهی گذرا به استفاده از واژه «پاییز» در ادبیات فارسی داریم. کمتر فارسی زبانی ست که حتی با وجود آنکه اهل شعر و ادبیات نباشد، نوشته ای منظوم یا منثور در وصف زیبایی ها فصل پاییز و حال و هوای عاشقانه اش نخوانده باشد. ولی پرسش این جاست که حضور پررنگ و دامنه دار این واژه در ادبیات فارسی از چه زمانی آغاز شده است.
اگر به ادبیات کهن برگردیم در می یابیم که استفاده از واژه «پاییز» فراوانی زیادی در بین اشعار گذشتگان نداشته و به جای آن واژه «خزان» ابزار کار شاعران بوده است. یکی از معروفترین استفاده های از این واژه در آن شاهکار زیبای «منوچهری دامغانی» است که با صنعت زیبای «واج گرایی» حرف «خ» را به زیبایی زینت بخش شعرش ساخته:
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
حافظ شیرین سخن نیز اینچنین هنرنمایی کرده است:
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
مولوی در میان شاعران کهن از جمله شاعرانی ست که بیشتر از سایرین از واژه خزان استفاده کرده:
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
با دقت در نمونه های ذکر شده می توان دریافت که هیچ اثری از حال و هوای عاشقانه پاییز در آن دیده نمی شود و تمامی استفاده هایی که از این واژه در ادبیات کهن بر جای مانده نیز دارای همین خصوصیت هستند. در واقع «خزان» به عنوان عامل مخرب گلها و بوستانها و یا تشبیهی از پژمردگی و فرسودگی در مقابل سبزی و خرمی قرار داشته است.
و اما از ادبیات کهن که گذر کنیم معروف است که در ادبیات معاصر «پاییز» را بهار عاشقان خوانده اند. کمتر شاعری ست که در وصف پاییز نسروده باشد و عاشقی را در پاییز به تصویر شعر نکشیده باشد. این تغییر کاربری «خزان» به «پاییز» از ادبیات کهن به معاصر بسیار زیبا و ادیبانه است. البته همچنان در ادبیات معاصر نیز «پاییز» نشانه افسردگی و زردی ست ولی حس عاشقانه نهفته در این فصل و همینطور زیبایی های رنگارنگش باعث شده که کاربرد اضافه تری در ادبیات معاصر پیدا کند.
زنده یاد «مهدی اخوان ثالث» که تسلطی کم نظیر نیز بر آثار پیشینیان داشت در وصف زیبایی های پاییز شعری بی نظیر دارد و آن را پادشاه فصلها می خواند. شاعر هم دوران وی «فروغ فرخزاد» نیز از زیبایی و حس عاشقانه و البته ملال انگیز این فصل سخن به میان آورده و در شعر معروفش چنین سروده «وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم/ وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم». دیگر شاعر برجسته دوران ما «محمدعلی سپانلو» نام دفتر شعرش را «پاییز در بزرگراه» گذاشته که ژرفای مفهوم واژه پاییز را نشان می دهد. در بین شاعران معاصر «سهراب سپهری» تنها شاعری ست که چندان به پاییز نپرداخته است. با درنظر گرفتن هر دو کاربرد این واژه نباید هم انتظار داشت که شاعری همانند سهراب که خرمی و سرسبزی را دوست دارد و عاشقانه نیز نمی سراید علاقه ای به استفاده ی پررنگ از این واژه داشته باشد.
آخرین نمونه را از زبان «میلاد عرفان پور» شاعر جوان معاصر می خوانیم که سروده:
تلخ است که لبریز حقایق شده است/ زرد است که با درد موافق شده است
عاشق نشدی و گر نه می فهمیدی/ پاییز بهاری است که عاشق شده است
بهرحال اینکه نخستین بار چه کسی و یا چه جریان ادبی باعث چنین تغییری شد کم اهمیت نیست ولی مهمتر آن است که بدانیم با استفاده از رویکردی مناسب و ذوق هنری می توان افرینشی دامنه دار و اثرگذار داشت.
تقصیر تو نیست / هرچه هست زیر سر پاییز است / که به نسیمی عقل را می رباید / تا دل / بی اگر و امایی/ تنگ توشود.
همین یک سرودهی کوتاه آ. کلوناریس، شاعر یونانی، با ترجمهی دلانگیز احمد پوری، خود گواه حال سودازدهی خزان و فصل برگریزان است. به همین بهانه و در آستانهی قدم پاییز نگاهی کردهایم به برخی از مهمترین اشعار پاییزی ادبیات دنیا. اشعاری که در تاریخ ادبیات دنیا مثال کواکبی نورانی میدرخشند.
۱- قصیدهی پاییز اثر جان کیتس
مترجم: محمدحسین بهرامیان
این شعر با شکوه از جمله معروفترین اشعار جان کیتس به شمار می رود. شعر در ابتدا با تصاویری کمابیش مبهم اما راوی فصل زیبای پاییز وتابستان آغاز می شود. تابستان و ببار نشستن میوه تصویر برجسته ای است که شاعر آن را بسیار دقیق پرورده است….و سر انجام قطعه غم انگیز سوم که اندوه سرد زمستان را به روایت می نشیند.
۱
فصل مه و میوه های دل انگیز
آغوش گشوده کسی که در بلوغ جاری است از سمت آفتاب
همراه می شویم با خورشید که برکت می بخشد و پربار می کند
همراه می شویم با خوشه های انگور و تاک هایی که پیچیده اند بر سایه بان بام کاهگی
با میوه ها که مغزشان پرآب شده است وبارور
با جالیز شادمان و میوه های صدف مانند درختان فندق
با هسته های شیرین شان
ارمغانی برای شکفتن دوباره
و سر انجام گل ها و زنبور های عسل
با این گمان که روز های گرم را هرگز پایانی نیست
چرا که کندوی چسبناکشان از تابستان سرشار است
۲
کجایت باید یافت؟
در خانه نشسته ای یا بر غله های بی تشویش
می رقصد گیسوانت نرم هماهنگ با باد و افشانی گندمزار
صدایی نیست در نشای نیمه کار
سرمست و مدهوش از عطر خشخاش ها
آنگاه که رد پای تو بر کرت ها گلها را برهم می تابد
بسان لحظه چیدن خوشه ها شکیبا و آرام و صبور شیار شخم را دنبال می کنی
سیب ها را می فشاری با چهره ای صبور
تو لحظه لحظه داری می نگری آخرین قطره های شهد را
۳
ترانه های بهار کجایند
کجایند آه
تو ترانه ی دیگری داری به آنها میندیش
آنگاه که روز های رو به انتها را آبیاری می کنند بلند ابر ها
در ادراک دشتهای دروه شده گلگون
در ناله مگس های سوگوار
در میان درختان سر فراز بید
و در فرو رفتن زندگی و مرگ در تند باد های هستی
صدای دل انگیز بره های فربه از بلندای تپه و رود
و زیر خوانی جیزجیزک ها
و آواز سینه سرخی که از انسوی دیوار باغ آوازش به گوش می رسد
و چلچله هایی که در عمق آسمان هیاهویی راه انداخته اند
۲- «ترانهی پاییزی» اثر پل ورلن
مترجم: سارا سمیعی
این شعر در نخستین دفتر شعر ورلن با نام «اشعار زحلی» و در سال ۱۸۶۶ منتشر شد. در خلال جنگ جهانی دوم و در جریان اشغال فرانسه به دست نیروهای نازی، برخی از ابیات این شعر بدل به ابزاری شدند برای انتقال پیامهای محرمانه به جنبش مقاومت فرانسه.
هقهقِ درازِ ویلونهای پاییز
با نوایی بلند و نه دلانگیز
قلبم را جریحه دار میکند.
آنگاه که ساعت زنگ میزند
من بینفس، از چهرهام رنگ میپرد
یادِ گذشته میکنم و اشک میچکد.
خود را به بادِ سهمگین میسپارم
تا بَرَد مرا به هر سویی که خواهد
چونان برگی که بر خاک میفِتَد.
۳- «برگهای مرده» اثر ژاک پرهور
مترجم: محمدرضا فرزاد
«برگهای مرده» را ژاک پرهور، شاعر فرانسوی سرودهاست. متن مالیخولیایی این شعر را بعدها ژوزف کوزما، آهنگساز مجاریتبار بستر ساخت ترانهای کرد با همین نام. کوزما این موسیقی محزون را در سال ۱۹۴۵ ساخت، ملودی غریب این ترانه در حقیقت سوگوارهی کوزماست در رثای مادر و برادرش که به دست هواداران نازیها به قتل رسیدند. «برگهای مرده» نخستین بار در سال ۱۹۴۶در فیلم «دروازههای شب» و با اجرای ایو مونتان به ثبت رسید، اما با این وجود، کورا ووکر دیگر خوانندهی فرانسوی پیش از اکران فیلم اجرای خودش از این ترانه را منتشر کرد.
در سال ۱۹۴۷ جانی مرسر، ترانهسرای آمریکایی روایت انگلیسی «برگهای مرده» را سرود و آن را «برگهای پاییزی» نامید. «برگهای پاییزی» را نخستین بار جو استفورد، خوانندهی آمریکایی اجرا کرد.
خوانندگان بسیاری، هر دو نسخهی فرانسوی و انگلیسی این ترانهی عجین با تاریخ را بازخوانی کردهاند که از این میان میتوان به ادیت پیاف، ژولیت گرکو، فرانک سیناترا، نت کینگ کول، آندرهآ بوچلی، دالیدا، اریک کلاپتون و اندی ویلیامز اشاره کرد.
آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری
آن روزهای خوش را که با هم دوست بودیم
زندگی آن روزها روشن تر بود
و خورشید گرم تر از امروز.
برگ های خشک جاروب شد
خاطرات و افسوس ها نیز
و باد شمال آن ها را با خود برد
به شب سرد فراموشی
می بینی فراموشش نکرده ام
آوازی را که به ما می ماند.
با هم زیستیم
تویی که مرا دوست می داشتی
و منی که ترا دوست می داشتم.
اما زندگی،کسانی را که عشق می ورزند
جداشان می کند از هم
گرچه بسیار آرام و
بی هیچ خش خشی
و دریا از ساحل برمی دارد
ردپای عاشقانی که با راه خویش رفتند.
۴- «ملال پاریس» اثر شارل بودلر
چه تیزند پایان روزها در پاییز!
آه! تیز تا حد درد!
درست همچون آن احساسات لذت بخشی
که ابهامشان از شدتشان نمی کاهد؛
هیچ نوکی تیزتر از نوک نامتناهی نیست.
شادی عظیم غرق کردن نگاه
خیره خویش در بی کرانگی آسمان و دریا!
تنهایی، سکوت، پاکی قیاس ناپذیر نیلگون!
زورق بادبان کوچکی که در افق می لرزد،
در کوچکی و انزوایش،
تقلیدی از هستی جبران ناپذیر من؛
نغمه یکنواخت موج؛
همه این ها افکار مرا می اندیشند،
یا من افکار آنها را می اندیشم
(چرا که در شکوه خیالبافی، این من به سرعت گم می شود!)؛
می گویم می اندیشند،
اما با موسیقی و تصویر، بی مباحثه، بی قیاس، بی استنتاج.
با این همه این اندیشه ها، چه از من باشند چه برخاسته از چیزها،
به سرعت تند و تیز می شوند.
نیرویی که جذب لذت نگردد، بی قراری و درد به بار می آورد.
اینک اعصاب بیش از حد کشیده شده ام
تنها ارتعاشاتی مویه گر و اندوه بار را انتقال می دهند
. و اکنون ژرفای آسمان مبهوتم می کند؛
درخشش آن مرا به ستوه می آورد.
بی اعتنایی دریا، سکون منظره، منقلبم می سازد…
آه! آیا باید تا ابد رنج کشیم،
یا تا ابد از هر آنچه زیباست بگریزیم؟
طبیعت، ای افسونگر بی رحم،
رقیب همواره پیروز، رهایم کن! ا
ز وسوسه کردن امیال و غرورم باز ایست،
تحقیق در زیبایی، دوئلی است
که در آن، هنرمند پیش از آنکه به خاک افتد،
فریاد دهشت سر می دهد
۵- «آوازِ عاشقانهی جی. آلفرد پروفراک » اثر تی. اس. الیوت
مترجم: محمود داوودی و خلیل پاکنیا
الیوت در این شعر مشهورش با بهره گرفتن از کارکرد کهنالگوی پاییز، این فصل را بستری کرده برای گفتن از ناکامی و بی معنایی عشق در دور
پس بیا برویم، تو و من،
وقتی غروب افتاده در افق
بیهوش چون بیماری روی تخت
بیا برویم، از این خیابانهای تاریک و پرت
از کنج بگو مگویِِ شبهای بیخوابی
در هتلهای ارزانِ یک شبه
و رستورانهایی که زمیناش،
پوشیده از خاکاره و پوست صدفهاست:
از خیابانهایی که کشدارند مثل بحثهای ملالآور
که با لحنی موذیانه
تو را به سوی پرسشی عظیم میبرند…
نه، نپرس، که چیست؟
بیا به قرارمان برسیم
زنان میآیند و میروند در اتاق
حرف میزنند در بارهی میکلآنژ
این زردْ مه که پشت به شیشههای پنجره میمالد
این زردْ دود که پوزه به شیشههای پنجره میمالد
گوش و کنار شب را لیسید
بر چالههای آب درنگید
تا دودهی دودکشهای فضا را بر پشت گرفت
لغزید به مهتابی و ناگهان شتاب گرفت
اما شبِ آرام اکتبر را که دید
گشتی به دور خانه زد و خوابید
وقت هست ٱری وقت هست
تا زردْ دود در خیابان پایین و بالا رود
و پشت به شیشههای پنجره بمالد؛
وقت هست، آری وقت هست
تا چهرهای بسازی برای دیدن چهرههایی که خواهی دید
وقت هست برای کشتن و آفریدن،
برای همهی کارها و برای روزها، دستها
تا بالا روند و پرسشی دربشقاب تو بگذارند؛
وقت برای تو و وقت برای من،
وقت برای صدها طرح و صدها تجدیدنظر در طرح
پیش از صرفِ چای و نان
زنان میآیند و میروند در اتاق
حرف میزنند در بارهی میکلآنژ
وقت هست آری هست
تا بپرسم، جرئت میکنم؟ و جرئت میکنم؟
وقت هست که برگردم و از پلهها پایین بروم،
با لکهی روشن بر فرقِ سرم
میگویند: چه ریخته موهایش!
کتِ صبحهایم،
یقهی سفیدِ بالازده تا چانهام،
کراوات گران بهای ِ مُد ِ روزم با سنجاق سادهاش،
میگویند: چه لاغرند پاها و بازوهایش
جرئت میکنم
جهان بیاشوبم؟
در یک دقیقه وقت زیادی هست.
وقت برای رفتن و برگشتن تصمیمها و تجدیدنظرها
زیرا همه را میشناسم من، از پیش میشناسم-
همهی شبها، صبحها، غروبها
من با قاشقهای قهوه، زندگیام را پیمانه کردهام
میشناسم من صدای محتضران را که به مرگ میافتند
در پس زمینهی آهنگی که از اتاقهای دور میآید
چگونه شروع کنم؟
و میشناسم من همهی نگاهها را، از پیش میشناسم-
نگاهی که در عبارتی میپردازدت
و ٱنگاه که پرداخته به سنجاق ٱویخته بر دیوار دست و پا میزنم
چگونه شروع کنم
خاکستر ِ روزها را بالا بیاورم
و چگونه شروع کنم؟
و میشناسم من همهی دستها را، از پیش میشناسم-
دستها با دستبندها، سفید و برهنه
که درنور چراغ، کُرکها بورند
عطر لباس است این
که پرتکرده حواسم را؟
بازوها آرمیده روی میز، یا پنهان زیرِ شال
و باید شروع کنم؟
و چگونه شروع کنم؟
. . . . . .
بگویم، در غروب از کوچههای تنگ گذر کردهام
و مردانِ تنهایی را دیدهام با پیراهنهای آستین بلندشان
خمشده از پنجره، در دودِ آبی پیپهایشان؟…
شاید میبایست چنگکی عظیم میبودم
خراشنده بر زمین دریای ِ خاموش
. . . . . .
غروب و شب چه به ناز خوابیدهاند!
انگار، زیرِ نوازش انگشتهای ظریف
خوابیده… خسته…یا شاید چشمها را بسته
به بازی خوابند بر کف اتاق، کنارِ تو و من.
خیال میکنی که من بعد از صرفِ چای و کیک و بستنی
توانش را دارم لحظه را به لحظهی بحرانش بکشانم؟
گرچه روزهدار بودهام، زار زدهام و دعا کردهام
گرچه دیدهام سرم را- کم پشت – آوردهاند بر سینی
اما پیامبر نیستم— و مهم هم نیست؛
من لحظهی دودشدنِ بزرگیام را دیدهام
و پادویِ ابدی که کُتم را با پوزخند میآورد
سخن کوتاه، ترسیده بودم
نه، واقعا فکر میکنی ارزشش را داشت
که بعد از فنجانها و بعد از چای و مزهی مرباها
و میان بشقابها و در لا به لای حرفهای پرتی که در بارهی
تو و من میزنند
ارزشش را داشت
که با تلخخندی بر لب
گوی ِجهان را گوی ِکوچکی کنی
و بغلتانیش به سوی پرسشی عظیم
و بگویی:
» من العاذرم، از گور برخاستهام و ٱمدهام با تو
سخن بگویم همه چیز را بگویم–
شاید وقتی کسی کنار زنی بالشی را مرتب کرد
باید بگوید:« نه، چنین قصدی نداشتم.
نه، اصلا قصدی چنین نداشتم. »
واقعا ارزشش را داشت
ارزشش را داشت
بعد ازغروبها، آستانهی درها، خیابانهای بارانخورده
بعد از رمانها، فنجانهای چای
دامنهای غبار روبِ مجلسها–
اینها و خیلی چیزهای دیگر؟
نمیتوانم بگویم آنچه را که قصد گفتناش را دارم!
اما انگار فانوسِ خیال نقش عصبهایم را انداخت
بر پرده:
ارزشش را داشت
که کسی، بعد از مرتبکردن بالشی، شالی بر شانهای
به سوی پنجره بچرخد
و بگوید:»اصلاً اینطوری نبود،
من چنین قصدی نداشتم، اصلاً »
. . . . . .
نه، من شاهزاده هاملت نیستم، چنین بودنی در کار هم نبود.
من سیاهی لشکرم، آماده در رکاب، یکی دو صحنهی کوتاه
وقتی نمایش پیش نمیرود، وارد میشوم تا رایزن شاهزاده باشم
واسطه باشم، بیهیچ ارادهای، شاد، که محرم راز باشم
سیاَس و با احتیاط ، پُروسواس
سخنپرداز اما ابله
پُر از شکلک، گاهی دلقک
پیر میشوم… پیر میشوم…
میخواهم پایینِ شلوارم را تا بزنم.
جرئتاش را دارم هلویی بخورم؟
طاسیام را مثل دیگران بپوشانم؟
میخواهم با شلوارِ سفید کتانی، تنها در ساحل قدم بزنم.
شنیدم که دخترانِ دریا، برای هم آواز میخوانند
گمان نمیکنم برای من دیگر آواز بخوانند.
دیدم سوار بر موجها رو به دریا میتازند
موی سفیدِ موجها را به وقت برگشتن شانه میکردند
وقتی که آبهای سیاه و سفید را باد میبرد
بیتوته کردیم در تالارهای آب
در حلقهی تاجهای خزهیِ دختران دریا
سرخ و قهوهای
تا صدای آدمی بیدارمان کند و غرق شوی
باز هم صفحه چهرهنما و باز هم گشت و گذاری به چهارسوی دنیای فرهنگ و هنر. در نهمین شماره این صفحه، از بزرگانی یاد کرده ایم که به قول شاعر ما نغمه ای ماندگار در صحنه ی زندگی سرودند و رفتند. همراه گزیده نویسی های این هفته ی ما به چهارگوشه ی دنیا سفر کنید و از حال فرهنگ سازان بزرگ این کره ی خاکی، خبر شوید…
سودا سرای خزان
در این شماره و به یمن قدم پاییز از ادیبی یاد میکنیم که جانش خزان آلود بود و تولد و مرگش با این فصل زیبا گره خورده است. دیلـــِن تامـــِس شاعر اهل ولز، شاعری که در گذر عمر کوتاهش چند مجموعه شعر کوچک، مجموعهای از داستانهای کوتاه و یک نمایشنامه منتشر کرد و با همین آثار ادبیات انگلیسی را غنا و صورتی نوین بخشید.
دیلن در پاییز سال ۱۹۱۴ در بندر “سوان سی” در ولز زاده شد، او در دوران تحصیلات مقدماتی دانش آموزی معمولی بود و با ترک دبیرستان آموزش آکادمیک را برای همیشه وداع گفت. اوپس از آن از راه بازیگری، گزارشگری، بررسی کتاب، نوشتن برنامههای رادیویی، و هر کار دیگری که نصیبش میشد، امرار معاش می کرد. دیلن در جنگ جهانی دوم در پدافند هوایی بود؛ تجربه ای که مسبب پالودن اندیشه اش شد و شعرهای آینده ی او را معنا بخشید.
او در بیست و دو سالگی با کیتلین مکنامارا ازدواج کرد، صاحب سه فرزند شد و در دهکدهی ماهیگیری لافارن اقامت گزید. خانهاش، که خانهی قایقی نامیده می شد، زمانی اسکلهی کرجیها بود.
دیلن بیست و یک ساله بود که با شاعرانگی سودایی و سبک پرشورش در جهان درخشید. او بی ارائهی تجربههای اولیهی معمول و ظاهراً بی هیچ پیشینهای افسونگرترین شاعر زمان خود شد. درهمین دوران بود که کار شعرخوانی در رادیوی بی بی سی را آغاز کرد. شعرخوانی های او با خروش و ظرافت توامانی همراه بود که شنونده را مسحور خود می کرد. اشعاری فاخر با واژگانی غنی و مفاهیم ژرف فلسفی که با صدای کوبنده ی تامس همراه می شدند و سروده ای موسیقی گون خلق می کردند. هوایی که تامس در آن دم میزد، حیرت انگیز بود. او با معصومیتی بدوی در جهان جست و خیز میکرد و از آشفتگی غنی و رهای آن چون کودکی بهوجد میآمد.
“زیر میلک وود” آخرین کار دیلن تامس بود. این شعر در حقیقت یک نمایش مردمی غنایی است و گستره ی کلام در آن آنقدر وسیع است که اندیشه های ژرف فلسفی تا قصیدههای ملایم و وقیح را در بر میگیرد. در این اثر چیزی رخ نمیدهد مگر در اذهان شخصیتها که در طی بیست و چهار ساعت از سپیده دمی تا سپیده دم دیگر برانگیخته میشوند تا لحظههای گسسته و اساسی زندگی خود را به یاد آورند.
تامس سرانجام در نیویورک و با بیماری ” انسفالوپاتی” به یکباره ازپا درآمد. و دو هفته پس از جشن تولد سی و نه سالگی اش در نهم نوامبر سال ۱۹۵۳ درگذشت.
در ذهنیت شاعرانه تامس زندگی و مرگ دریک توازن و درهمآمیختگی شگفتانگیزاند. نگاه دیلن تامس به هستی و همسنگ آن به نیستی، نگاه عجیب و پیچیدهای است. در شعر او هستی و نیستی همگام با هم ثبات و تعادل زندگی ادمی را رقم می زنند.
قصهگوی پایداری آدمی
نیمه ی دوم سپتامبر مصادف است با زادروز ویلیام فاکنر رماننویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات. او یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آمریکا و مشخصاً ادبیات جنوب آمریکاست داستانهای او شرح حال شخصیتهای گوناگونی چون بردههای آزادشده، ، سفیدپوستان تهیدست، جنوبیهای طبقه کارگر و یا اعیان را شامل می شد که با موضوعات عمیق عاطفی، ظریف و تو درتو پرداخت می شدند
شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است او در مقابل شیوه مینیمالیستی نویسنده معاصرش، ارنست همینگوی، فاکنر در نوشتههایش مکرر از جریان سیال ذهن بهره میگیرد
بسیاری از داستانهای فاکنر در شهر خیالی یوکناپاتافا Yoknapatawpha اتفاق میافتد که بسیاری منتقدان آن را عظیمترین آفرینش خیالی در ادبیات میدانند
فاکنر از اوایل دهه بیست میلادی تا شروع جنگ جهانی دوم، که به کالیفرنیا نقل مکان کرد، ۱۳ رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه منتشر کرد مجموعه این آثار پایهی شهرت او شد و در نهایت منجر به دریافت جایزه نوبل در سن ۵۲ سالگیش شد
از جمله آثار او می توان به خشم و هیاهو ، گوربهگورو روشنایی در ماه اوت اشاره کرد در سال ۱۹۹۸، مؤسسه کتابخانه نوین رمان خشم و هیاهوی او را ششمین کتاب در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم قرار داد.
بخشی از این کتاب را با ترجمه بهمن شعلهور میخوانیم:
« سرد و یخزده روز دمید دیوار متحرکی از نور خاکستری که از شمال شرقی میآمد، و بهجای آنکه آهسته به رطوبت بدل شود، گویی از هم میگسیخت و به ذرات ریز و زهرآلود تجزیه میشد، مانند غبار که وقتی دیلسی در کلبه را باز کرد و ظاهر شد، از جوانب مثل سوزن در گوشتش فرو میرفت، و مادهای بر پوست مینشاند که بیش از آنکه رطوبت باشد به روغن رقیقی شباهت داشت که خوب نبسته باشد دیلسی کلاه خمیری سیاه شق و رقی روی عمامهاش به سر گذاشته بود و رودوشی مخمل حنایی رنگی با حاشیهای از خز مندرسی که معلوم نبود مال چه حیوانی است روی پیراهن ابریشمی ارغوانی رنگش به تن داشت و با صورت پرشیار و چالهافتادهاش که رو به هوا گرفته بود و یک دست لاغر که کف آن مثل شکم ماهی شل بود کمی دم در ایستاد، بعد رو دوشی را کنار زد و سینهی پیراهنش را امتحان کرد
پیراهن از روی شانههای استخوانیاش پایین میافتاد، از روی پستانهای افتادهاش رد میشد، بعد روی شکمش تنگ میشد و دوباره می افتاد و کمی بالاتر از دامنهایش پف میکرد، دامنهایی به رنگهای پرشکوه و پا بهمرگ که او همچنان که بهار و روزهای گرم میرسید، آنها را لایه به لایه از تن بیرون میکرد او زمانی زن تنومندی بود ولی حالا استخوانبندیش به جا مانده بود که پوستی پلاسیده آن را شل در میان گرفتهبود، پوستی که روی شکمش که گویی استسقا داشت دوباره تنگ میشد انگار عضله و بافت شهامت یا استقامت بودند و روزها و سالها آنها را آنقدر خوردهبودند که تنها استخوانبندی سرسخت به جا ماندهبود که چون ویرانهی بنایی یا نشانهای بالای رودههای خوابآلود و نفوذناپذیر برپا بود و بالای آن صورت رمبیدهاش بود که استخوانهای آن گویی بیرون از گوشت قرار داشتند، با حالتی که تسلیم و رضا و در عین حال سرخوردگی آمیخته به حیرت یک کودک در آن خوانده میشد به جانب روز پرشور و شر بلند شدهبود تا اینکه او برگشت و دوباره داخل خانه شد و در را بست.»
استاد پایانهای شگفتانگیز
سپتامبر ماه تولد اُ. هنری (O. Henry) نویسنده ی برجسته ی آمریکایی هم هست. این داستان کوتاهنویس پرکار امریکایی، استاد پایانهای شگفتانگیز و صورتگر زندگی قشر متوسط مردم نیویورک بود. اغلب داستانهای او با طرحی پیچیده، سر از فضاهای طنزآمیز و تصادفی درمیآورند و به قول معروف به خواننده رودست می زنند؛ گرچه برخی از منتقدان علاقهی چندانی به کارهایش نشان ندادند ولی تودهی مردم عاشق داستانهایش هستند.
این نویسنده در طول عمرش بیش از ۴۰۰ داستان کوتاه نوشت. امروزه جایزهای نیز به نام او وجود دارد، اُ.هنری در ادبیات آمریکا نوعی از داستان کوتاه را به وجود آورد که در آنها گرهها و دسیسهها در پایان داستان به طرزی غافلگیرانه و غیرمنتظره گشوده میشوند و راه را بر روی از پیش خواندن ماجرا می بندند. داستانهای این نویسندهٔ آمریکایی معمولاً حول چهار محور زندگی شهری بویژه نیویورک، عشق و روابط عاشقانه، زندگی در غرب در مایهٔ وسترن و طنز میچرخند و قهرمانهایش عموما مردم عادی از قبیل کارمندان، مأموران پلیس، پیشخدمتها و … هستند.
بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
راهنمای مردن با گیاهان دارویی
نویسنده: عطیه عطارزاده
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۱۱۷ صفحه
قیمت: ۱۲ هزار تومان
این کتاب پنجمین عنوان از مجموعه «کتابهای قفسه قرمز» است که توسط این ناشر چاپ میشود.
کتاب های قفسه قرمز چشمه، داستان های ساختارگرا، جریان گریز و ضد ژانر این ناشر را در بر میگیرند. دو مجموعه دیگر کتابهای قفسه آبی و سیاه این ناشر هم داستانهای ژانری و داستانهای پلیسی و جنایی داستان نویسان ایرانی را شامل میشوند.
«راهنمای مردن با گیاهان دارویی» اولین رمان نویسنده اش است که منتشر میشود. داستان این رمان درباره دختر جوانی است که چشمانش نمیبیند و در خانهای همراه مادرش، در کار خشک کردن، ترکیب و آماده سازی گیاهان دارویی فعالیت میکند. به دلیل ناتوانی این دختر در بینایی، او در استفاده از قوای دیگرش قدرت پیدا کرده و توانسته در ساختار و وجوه گوناگون اشیا، گیاهان دارویی و البته رابطه با مادرش توانسته به درک جدید و جذابی برسد.
تنهایی، در این رمان یک مفهوم برآشوبنده است و رهایی از آن، راههای عجیب و گاه خونینی دارد. شخصیت اصلی داستان که همیشه در خانه بوده برای یک مراسم خانوادگی پا از خانه بیرون میگذارد و همین مساله باعث بروز اتفاقاتی میشود…
این رمان ۲۳ فصل دارد که با عبارت «پرده» نامیده شده اند. بنابراین، رمان «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» مانند یک نمایشنامه که چند پرده دارد، ۲۳ پرده دارد.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
مادر میگوید برای مان ماشین بگیرند. میگوید باید هر چه سریعتر برگردیم خانه. صدایش تکانم میدهد. محیط اطراف را احساس میکنم. میخواهم جلوش را بگیرم اما زبانم بند آمده و اختیار تنم با من نیست. خاله میگوید برای ناهار برویم خانه پاپا. میگوید کل فامیل جمعاند. مادر نمیخواهد به آن خانه برود، آن هم حالا که خانم کوچک و پاپا رفتهاند. میگوید تحمل آن همه خاطره را ندارد. میگوید تا همین جا برایش کافی است. هرچه اصرار میکنند نمیتوانند مادر را به ماندن راضی کنند. منصور میرود که برایمان ماشین بگیرد. من صدای فریاد پرندگان را به وضوح میشنوم. جهان را برداشته است. سوار ماشین که میشویم منصور خم میشود و دستش را از کنار من که صندلی عقب نشستهام دراز میکند و چیزی به راننده میدهد. تمام.
راه که میافتیم و مدتی میگذرد تلاش میکنم بیدار بمانم. گوشم را به شیشه سرد ماشین میچسبانم و زور میزنم از فرو افتادن پلک ها جلوگیری کنم. کف دستانم میسوزند. مادر توی خودش است و حرف نمیزند. صدای نفس هایش آرام و بریده بریده به گوش میرسد. زبانم خشک است. هنوز تنها چیزی که هست بوی کتان است. صورتم را به شیشه ماشین میچسبانم و همه چیز را مرور میکنم. منصور خیس عرق است. به صدای راه گوش میدهم. جای دستانش را بر تنم احساس میکنم، دو حفره سرخ داغ اند. به خواب میروم و وقتی با تکان مادر بیدار میشود جلوِ خانه دروازه دولت ایم. تنم را نیشگون میگیرم و از ماشین پیاده میشوم.
نان حلال
نویسنده: فردریک دار
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: ر جهان کتاب
تعداد صفحات: ۱۵۲ صفحه
قیمت: ۱۲هزار تومان
«نان حلال» درباره جوانی بی کار و بی پول است که در پی پیدا کردن یک شغل، به شهرستانی کوچک و دلگیر می رود. این جوان با نام بلز دولانژ به طور اتفاقی در یک باجه تلفن راه دو، کیف پول زنانه پر از پولی را پیدا می کند. صاحب کیف، زنی بدلباس اما زیباست و بلز در جستجویش به تنها بنگاه کفن و دفن شهر می رسد…
این رمان، ۳ بخش دارد. بخش اول ۵ فصل، بخش دوم ۴ فصل و بخش سوم هم ۷ فصل دارد. فردریک دار پیش از شروع متن رمان نوشته است: اشخاص این کتاب و نام هایشان تخیلی اند. هرگونه شباهت با افراد واقعی تصادفی است.
«آسانسور»، «مرگی که حرفش را می زدی»، «کابوس سحرگاهی»، «چمن»، «قیافه نکبت من»، «بزهکاران»، «بچه پرروها»، «زهر تویی»، «قاتل غمگین»، «تصادف»، «تنگنا»، «دژخیم می گرید» و «اغما» رمان هایی از فردریک دار هستند که پیش از این در قالب مجموعه نقاب، با ترجمه آگاهی چاپ شده اند.
در قسمتی از رمان «نان حلال» می خوانیم:
بعد از ظهر به امور مربوط به … کِرِمان پرداختم. مسائل مربوط به تشییع را که می بایست فردای آن روز صورت گیرد تنظیم کردم.
به محض صرف شام رفتم و دراز کشیدم و سعی کردم کتابی بخوانم، ولی پانزده بار جمله اول را از نو شروع کردم و موفق به درک معنی حروف کنار هم چیده شده نشدم…
با این حال چراغ را روشن گذاشتم و خیلی زود به خواب رفتم، اما وسط شب نور چراغ از خواب بیدارم کرد. خیس عرق بودم. تشویش گنگی عذابم می داد. از دستشویی کمی آب خوردم، آب طعم زنگ می داد… لباس هایم که روی صندلی گذاشته بودم بوی جسد می دادند… به منتها درجه افسرده بودم… ظرف چند روز، به خاطر عشق زنی، موجب مرگ دو نفر شده بودم. تبدیل به قاتلی شده بودم و این را می پذیرفتم، بی آن که مقاومتی نشان دهم، بی آن که کوچک ترین تفاوتی با «قبل» ببینم. به دنبال هم نشینی با اموات منطقه، بالاخره فهمیده بودم که آن ها وحشت انگیز نیستند. آن ها تغییر صورت داده بودند، فقط همین. کاستن هم تغییر صورت داده بود.
دکمه چراغ را که از بالای تخت آویزان بود فشار دادم… سیاهی گریبانم را فشرد. بعد چشم هایم به آن عادت کرد و سیاهی برطرف شد. مستطیل پنجره، با لکه شیری پرده ها و شعله دوردست تیر چراغ برق… خط روشن و طلایی زیر در اتاق… بازتاب های مبهم آینه میز آرایش، همه این ها به روشنایی تعلق داشتند! همه این ها تقویتم می کردند، اعتماد بخش بودند… می بایست از روشنی استفاده کنم، چون به زنده ها تعلق داشت!
شعر تر و سیم و زر
نویسنده: علیرضا جعفری و مهدی شفیعیان
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۱۷۶صفحه
قیمت: ۱۲ هزار تومان
کتاب « » نوشته توسط نشر منتشر و راهی بازار نشر شد.
این کتاب دو بخش اصلی دارد که با نام های «قسط اول» و «قسط دوم» نامگذاری شده اند. قسط اول، «ادبیات فارسی» و قسط دوم «ادبیات انگلیسی» است.
مولفان کتاب درباره و تقسیم بندی آن می گویند: در نخستین گام، به کُنه ادبیات فارسی رفته و با مداقه در اشعار مولانا و حافظ تلاش کرده ایم مخاطبان خود را به این نتیجه برسانیم که اگر در سروده های عارفانه و عاشقانه این دو شاعر بزرگ می توان استعاره های اقتصادی را به وفور یافت و از گنج آن برداشت کرد، این مقصود حتما در میان آثار نویسندگان دیگر ادبیات فارسی، خواه متقدم یا متاخر، دور از دسترس نخواهد بود.
در قسط دوم این کتاب، نویسندگان، به غرب و ادبیات انگلیسی در مفهوم کلی آن پرداخته اند؛ یعنی ادبیات به زبان انگلیسی، چنان که کنت کک را از آمریکا، سی. اچ. سیسن را از انگلستان و ازرا پاوند را که تقریبا به طور مساوی زندگی حرفه ای و شاعری اش را در این دو کشور گذراند و البته به دلیل فعالیت های متعدد و شایان سیاسی و ادبی در ایتالیا و فرانسه و زندگی نسبتا طولانی مدتش در آن دو دیار می تواند ادبیات غرب را به صورت کلی نمایندگی کند.
در قسط اول، دو زیرمجموعه با عناوین «اقتصاد واژگون عشق در غزلیات شمس» و «حافظ: خزانه دار زر سرخ و نقد روان» چاپ شده است. در قسط دوم هم ۳ بخش قرار دارد که به این ترتیب اند: «اِزرا پاوند: پول گرای رباستیز»، «پرتگاه اعداد در شعر سی. اچ. سیسِن» و «کِنِت کُک و طلای راهبان»
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
پیوند بسیار نزدیک میان شعر و اقتصاد در پاوند و میزان قابل انتقال بودن ارزش های موجود در هر یک از این حوزه ها به دیگری را می توان به وضوح در تصویر thickening که به معنای ضخیم یا قطور و نیز کند شدن است مشاهده کرد. پاوند معمولا این تصویر را به مثابه استعاره ای برای پیوند ناگسستنی میان شعر، زیبایی شناسی و اقتصاد ارائه می کند. برای مثال، او در شعر «مابِرلی» که نخستین حمله علنی وی به ربا و رباخواران است از این تصویر استفاده می نماید، آن جا که می گوید کهنه سربازان «خانه می آیند تا ببینند نیرنگ/ خانه می آیند تا ببینند دروغ های کهنه و رسوایی های نو/ ربا را که پیرسال است و ضخیم/ و دروغگویان را در مکان های عمومی» (تاکید از نگارندگان است). وی همچنین در یکی از مهم ترین سروده های خود می گوید: «با ربا خط ضخیم می شود/ با ربا هیچ مرز مشخصی وجود ندارد». منظور اقتصادی پاوند از «خط» در این جا خط تولید به مصرف است، بدین معنا که کالاهای تولیدی و ضروری مردم به دلیل وجود رباخواران و واسطه های آزمند و بی رحم یا اصلا به دست مصرف کننده نمی رسند یا به چند برابر قیمت به مردم عرضه می گردند.
نوروز سال جشنِ کهن
نویسنده: محمد میرشکرایی
ناشر: نقد افکار
قیمت: ۳۰ هزار تومان
تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه
نوروز کهنترین سال جشن مستمر جهان است که به هیچ گروه قومی و دینی و زبانی و سرزمینی وابسته نیست و برخاسته از مجموعه شرایط طبیعی و اقلیمی و فرهنگی فلات ایران و سرزمینهای پیرامون و پیوسته با آن است و از روزگارانی دور، زنده و پویا و برجا و پایدار مانده است.
امروز، از مناطق شرقی چین تا دریای مدیترانه و از دشتهای جنوب سیبری تا کرانههای سند و تا خلیج فارس، نوروز جشن ملی و سنتی آغاز سال ملتها است. در پهنه گسترده این سرزمینها که حوزه جغرافیایی گسترش فرهنگ ایرانی است. نوروز شاخصترین عنصر فرهنگ معنوی و وجه مشترک مردمان بیش از دوازده کشور منطقه است. کشورهای عضو پرونده ثبت جهانی نوروز، که بزرگترین پرونده ثبتی در فهرست آثار ثبت شده در حوزه میراث معنوی (ناملموس) جهان به شمار میرود.
در کشورهای ایران، افغانستان، آذربایجان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکیه و عراق، نوروز جشن رسمی و سنتی آغاز سال است و در هندوستان و پاکستان نیز برای بخش بزرگی از مردم، چنین جایگاهی دارد.
به جز اینها در تمام سرزمینهای کردنشین، نوروز جشن ملی و سنتی و بزرگترین جشن سال است، افزون بر سرزمینهای یاد شده، نوروز را ایرانیانی که در طول تاریخ به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند، به همراه خود به همه جا بردهاند. بدین سبب امروزه نوروز در شرق اروپا، مناطق غربی چین و استان سین کیانگ (ختن)، بخشهایی از سواحل شرقی آفریقا تا روسیه و ایالات متحده آمریکا و نیز در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به عنوان یک جشن سنتی وارد فرهنگ این سرزمینها شده است.
سرمربی تیم لیورپول با بیان اینکه تیمش برتری کاملی نسبت به سویا داشت اظهارداشت: حق ما بیشتر از یک امتیاز در این دیدار بود.
شب گذشته لیورپول در اولین بازی خود در لیگ قهرمانان اروپا مقابل مهمانش سویای اسپانیا در ورزشگاه آنفیلد ٢-٢ مساوی متوقف شد تا قرمزهای مرسی ساید در ابتدای این مسابقات دو امتیاز بازی خانگی را از دست بدهند.
یورگن کلوپ، سرمربی لیورپول در پایان این بازی در مصاحبه با خبرنگار شبکه بی تی اسپورت با ناعادلانه خواندن این نتیجه گفت: برای ۸۵ دقیقه نمایشی مناسب برای کسب سه امتیاز مقابل تیمی خوب داشتیم. به جز دو گلی که دریافت کردیم موقعیتی به حریف ندادیم. تیم من خوب بازی کرد و همه شور و شوق و اراده شاگردان مرا دیدند، اما تنها یک امتیاز گرفتیم. تساوی احساس خوبی ندارد و ما باید بهتر شویم، ولی به شخصه از نمایش امشب شاگردانم راضی هستم.
وی افزود: شایسته نتیجه بهتری بودیم و حریف تنها دو موقعیت داشت، اما باید این نتیجه را قبول کنیم. الان احساس خوبی نداریم، ولی اگرهمینجوری بازی کنیم امتیازات زیادی کسب می کنیم.
تیم ملی فوتبال ایران همچنان برترین تیم قاره آسیا است.
رده بندی برترین تیم های ملی فوتبال دنیا در ماه سپتامبر امروز توسط فیفا اعلام شد که براین اساس، تیم ملی ایران با ۸۶۵ امتیاز و یک پله سقوط نسبت به ماه قبل دررده بیست و پنجم دنیا و بالاتر از سایر رقبایش در مکان نخست قاره آسیا قرار گرفت.
دررده بندی تیم های آسیایی، ژاپن و استرالیا در مکان های دوم و سوم ایستاده اند.
در فهرست برترین های فیفا در ماه جاری میلادی، تیم ملی آلمان با ١۶٠۶ امتیاز، به صدر جدول رده بندی صعود کرد و جای برزیل را دراین مکان گرفت. برزیل و پرتغال نیز با ١۵٩٠ و ١٣٨۶ امتیاز دوم و سوم هستند.
رقابت های والیبال قهرمانان قاره ها فردا در ژاپن پیگیری می شود.
درادامه این دوره از مسابقات، فردا تیم ملی والیبال ایران در سومین بازی خود در دیداری حساس و سرنوشت ساز به مصاف برزیل، قهرمان بازی های المپیک ۲۰۱۶ ریو می رود.
ملی پوشان والیبال ایران در دوبازی قبلی خود با شکست تیم های مطرح ایتالیا و آمریکا فراتر از حد انتظار ظاهر شده و درصدر جدول رده بندی قراردارند و درصورت برد در برابر برزیل تا حد زیادی حضور خود را بر روی یکی از سکوهای اول تا سوم این دوره قطعی خواهند کرد.
شاگران ایگورکولاکوویچ در دو بازی قبلی با اینکه ابتدا از حریفان خود عقب بودند، اما با ارائه نمایش درخشان به شرایط مسابقه برگشتند و درپایان از ایتالیا و آمریکای مدعی یک مغلوب بزرگ ساختند.
تیم های ملی والیبال ایران و برزیل تاکنون ۱۲ بار به مصاف هم رفته اند که سهم تیم ایران سه برد و سهم برزیلی ها هم ۹ برد از این بازی ها بوده است.
سایت سیدابراهیم رییسی را که باز میکنی گزینه دوم آن، برنامه «دولت کار و کرامت» است، اما کدام دولت؟ دولتی که قرار بود در صورت پیروزی در انتخابات ٩۶ تشکیل شود یا دولت آیندهای که تولیت فعلی آستان قدس سودای تشکیلش را در سر دارد؟ ١٧ فروردین امسال بود که سید ابراهیم رییسی با انصراف از حضور در هیات نظارت بر انتخابات، کاندیداتوری خود را برای انتخابات ریاستجمهوری ٩۶ اعلام کرد. هرچند با وجود حمایتهای همهجانبه جناح راست و حتی انصراف قالیباف به نفع رییسی، او نتوانست به توفیقی در انتخابات دست پیدا کند و با رای تقریبی ١۶ میلیونی در مقابل آرای نزدیک به ٢۴ میلیون حسن روحانی قافیه را به رییسجمهور باخت تا اصولگرایان شکست دیگری را متحمل شوند. اما رییسی بعد از ٢٩ اردیبهشت ٩۶ با رییسی قبل از ١٧ فروردین بسیار متفاوت است. پشتوانه آرای ١۶ میلیونی به او اعتمادبهنفسی داده که مثل دوران انتخابات همچنان به سخنرانیها و انتقاداتش ادامه میدهد، کانال تلگرامی و رسانههای حامی او فعالند و دیدارها و سخنرانیهایش نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است. رییسی قبل از انتخابات بیشتر از آنکه سابقه کنش سیاسی داشته باشد سوابق قضایی داشت. این روحانی ۵٧ ساله زاده نوقان مشهد فعالیت خود را در جمهوری اسلامی از ٢٠ سالگی در دستگاه قضایی آغاز کرد. از دادستانی کرج و همدان و تهران گرفته تا معاونت اول قوه قضاییه، از دادستانی کل کشور تا دادستانی ویژه روحانیت. رییسی که ١٠ سال هم رییس سازمان بازرسی کل کشور بود با درگذشت شیخ عباس واعظطبسی از سوی رهبر انقلاب به عنوان تولیت آستان قدس رضوی(ع) منصوب شد.
منجی ناگهانی اصولگرایان
شاید عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و نمایندگی دورههای چهارم و پنجم مجلس خبرگان رهبری تنها فعالیتهای سیاسی جدی او تا پیش از انتخابات ٩۶ بودند. اما سیدالقضات خراسانی به یکباره به منجی اصولگرایان تبدیل شد آن هم در حالی که چندان به سازوکار جمنا اعتقادی نداشت و حتی در جلسهای که باید برنامههای نامزدهای جناح راست به جمنا ارایه میشد شرکت نکرد و صولت مرتضوی که از قضا شهردار وقت مشهد بود را به عنوان نماینده خود به آن جلسه فرستاد. در هر صورت اصولگرایان که به دنبال مهرهای میگشتند که کارنامه اجرایی چندانی برای نقد کردن نداشته باشد و در انتخابات هم تا به حال شکست نخورده باشد حول محور رییسی جمع شدند تا شاید هزار جزیره تکهتکه جناح راست بتوانند با تبدیل شدن به مجمعالجزایر اصولگرا انتخابات را به نفع خود رقم بزنند. هرچند حسن روحانی بازی آنها را دوباره بههم زد تا همچنان دستشان از پاستور کوتاه بماند. با این وجود سید ابراهیم رییسی گویا همچنان در فضای انتخابات حرکت میکند. او که با حکم رهبر انقلاب به عنوان عضو حقیقی به مجمع تشخیص مصلحت نظام هم راه یافته تا قبل از اعلام کاندیداتوری در انتخابات تقریبا ١٣ ماه تولیت آستان قدس را به عهده داشت اما حجم دیدارها و سخنرانیهای رییسی در طول این سهماه و نیم بعد از انتخابات چند برابر آن ١٣ ماه قبل از اعلام کاندیداتوری است. آیتالله واعظطبسی مرحوم هم در زمانی که تولیت آستان قدس را به عهده داشت آنقدر دیدار و سخنرانی انجام نمیداد. رییسی در فاصله اعلام کاندیداتوری تا انتخابات، به اقتضای فضا و فرصت تبلیغات، دیدارها و سخنرانیهای زیادی انجام داد و شهر به شهر خود را به مردم معرفی کرد. اما سفرهای استانی او به نقاط مختلف کشور بعد از انتخابات کمی عجیب به نظر میرسد. البته او در ٧ خرداد و نخستین سخنرانی خود بعد از شکست در انتخابات اعلام کرد که «وکیل و صدای مردم محروم خواهد بود». رییسی در همین سخنرانی با گلایه از نحوه برگزاری انتخابات باز هم انتقاداتی را نسبت به چهار سال دولت روحانی مطرح کرد و گفت: دوقطبیکردن، روش فرسوده انگلیسیها است. آنها میخواهند مردم یک جامعه را چند قسمت کنند. این کار برای این است که از پاسخ به سوالات مردم فرار کنند. سوال مردم این است که چهار سال شما چه کردید؟ مردم میگویند کار، شما بگویید چقدر ایجاد اشتغال کردید نه که آدرس غلط بدهید و بگویید اینها میخواهند دیوار بکشند. او در این مدت دیدارها، سفرها و سخنرانیهای متعدد و متنوعی داشته است. رییسی یک هفته بعد از انتخابات و با شروع ماه رمضان تا پایان این ماه تقریبا هر شب سخنرانی و جلسات تفسیر قرآن داشت که در این جلسات انتقاداتی را هم نسبت به وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور و جهان مطرح میکرد و بهطورمثال در یکی از این جلسات، فساد جامعه را نتیجه سکوت و فراموشی امر به معروف دانست و در جلسه دیگری اظهار کرد: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شد، باید منتظر میدانداری انسانهای بد عمل، بد سخن و بد سیرت بود. حتی درگذشت مادر همسر رییسی یعنی مرحوم ریختهگرزاده همسر آیتالله علمالهدی در میانههای ماه رمضان هم باعث نشد تا او این جلسات سخنرانیاش را تعطیل کند.
دیدارهای همهجانبه تولیت آستان قدس
دیدارهای او را میتوان به چند دسته عمومی، خصوصی و بینالمللی تقسیم کرد. رییسی در این مدت با اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی، سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، سردار محمد باقری رییس ستاد کل نیروهای مسلح، فرمانده جدید نیروی انتظامی خراسان و فرهاد رهبر رییس جدید دانشگاه آزاد اسلامی _که در انتخابات عضو ستاد رییسی بود و پس از ریاست به دیدار او رفت- دیدار و گفتوگو کرد. همچنین آیات عظام جعفر سبحانی، مکارمشیرازی، نوریهمدانی، صافیگلپایگانی، وحیدخراسانی، شبیریزنجانی و علویگرگانی پس از تشرف به حرم امام رضا (ع) با تولیت آستان قدس دیدار کردند. از طرفی رییسی تقریبا هر هفته دیدارهای مردمی خود را برای برطرف کردن مشکلات آنها برگزار کرد و با طلاب غیرایرانی معتکف، اساتید دانشگاهها، هنرمندان، فعالان امر به معروف و نهی از منکر، علما و طلاب اصفهان، اساتید بسیجی، اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان، مدافعان مسجدالاقصی، جوانان مومن انقلابی، فعالان اربعین، اعضای مجمع تقریب مذاهب، مسوولان جشنهای زیر سایه خورشید و… دیدارهایی داشت و در جمع آنها به ایراد سخنرانی پرداخت. سخنرانی در جشنواره بینالمللی کتاب، جشنواره بینالمللی امام رضا(ع)، مراسم روز خبرنگار، اختتامیه نهمین اجلاس مجمع عمومی اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی و حتی کنگره پزشکی بینالمللی درمان مداخلهای انسداد مزمن عروق کرونر از دیگر برنامههای سخنرانی رییسی در این چند ماه بوده که تقریبا در هر کدام گریزی هم به وضعیت کشور، منطقه و جهان و وضع مطلوب دولت مد نظرش داشته است. مثلا رییسی در دیدار اعضای کمیسیون آموزش تصریح کرد: اسلام، به دولت هدایتگر معتقد است نه دولت رفاه! دولت هدایتگر سعادت انسان را در همه ابعاد مد نظر دارد، در چنین دولتی فرهنگ، موضوع اول است. او در این جلسه توصیهای هم به دولت داشت و افزود: دولت میتواند با تقویت سیاستهای حمایتی و نظارتی در حوزه تولید و اشتغال بسیاری از گرههای پیش روی کشور را بگشاید. رییسی همچنین در جمع اساتید بسیجی یادآور شد: سیاسی بودن به معنای حضور در یک حزب و دسته سیاسی نیست بلکه به معنای آن است که انسان نیاز اقتضائات زمان را بشناسد و متناسب با آن شرایط نقش و وظیفه خود را ایفا کند. سیاسی بودن به معنای درد و مشکلات جامعه را شناختن و در جهت رفع آنها تلاش کردن است. او چند دیدار بینالمللی هم داشت از جمله دیدار با وزیرامور خارجه عراق، رییس مجلس سنای پاکستان، سیدعمار حکیم رییس مجلس اعلای عراق، تولیت حرم امام حسین (ع)، تولیت حرمین کاظمین(ع) و امام جمعه کربلا ، مصاحبه تفصیلی با دو خبرگزاری اصولگرای فارس و تسنیم و دیدار با مدیران، خبرگزاری مهر از دیگر اقدامات او در این مدت بوده است. رییسی در همین مصاحبه تفصیلی ماجرای دیدار خود قبل از انتخابات با امیرحسین مقصودلو (تتلو) خواننده رپ زیرزمینی را توضیح داد و باز هم با انتقاد از، به گفته او تخلفات، تخریبها و نحوه برگزاری انتخابات، انتقاداتی هم نسبت به دولت روحانی مطرح و بیان کرد: اگر امروز ما نگرانیم که برخی در دنبال کردن اهداف پیشرفت و تعالی کشور، لنگ میزنند، بهخاطر این است که این ضعفها و ناکارآمدیها، ممکن است مردم را نسبت به اصل نظام و کارآمدی آن بدبین کند. او همچنین به حفظ سرمایه اجتماعی که با انتخابات ایجاد شده اشاره و تاکید کرد: من با وجود نگرانی از معضلاتی که برای معیشت مردم و عزت و اقتصاد ملی پیشبینی میکنم، اما کشور را در دوره پس از آن در آستانه یک تحول مدیریتی میبینم. این تحول، بهاعتقاد من با گرایش عموم مردم و آگاهی آنان رخ خواهد داد، فارغ از اینکه مجری آن، امثال بنده یا این و آن باشد، بنابراین تلاش توده عظیمی که در این انتخابات به شعارهای مطرحشده از سوی اینجانب اعتماد کرد به هدر نرفته، این ارادهها بر اساس قواعد مردمسالاری در جلب نظر سایرین و تعیین مسیر آیندهای نزدیک در کشور موثر خواهد بود. تعیین مسیر آینده و حفظ سرمایه اجتماعی نکاتی است که رییسی به آنها اشاره میکند و عملکردش در این مدت هم نشان میدهد که هم برای آینده و هم برای حفظ این سرمایه برنامه دارد.
سفرهایی که قرار نیست تمام شوند
او در این چند ماه مانند ایام انتخابات چند سفر به استانهای مختلف کشور هم داشته است. سفرهایی که شاید برای این انجام میشود تا دامنه فعالیتهای رییسی تنها به خراسان محدود نشود و از طرفی میان مردم شهرستانها به فراموشی سپرده نشود. رییسی دوبار به قم سفر کرده و سخنران راهپیمایی روز قدس در این شهر بوده است. در سالروز ورود امام رضا (ع) به نیشابور رفته، برای شرکت در همایش صیانت از روحانیت به ارومیه، برای مراسم گلابشویی حرم حضرت شاهچراغ (ع) به شیراز و برای بازدید از مناطق سیلزده به کلات سفر کرده است. سفر به استان خراسان جنوبی به عنوان حوزه انتخابیهاش در خبرگان و شهرهای بیرجند، سربیشه و نهبندان و دیدار با علما، طلاب، خانواده شهدا، ائمه جمعه و مردم این استان از دیگر برنامهای او بود و در همین سفر از برنامه آستان قدس برای تاسیس بانک قرضالحسنه بدون ربا خبر داد. رییسی همچنین سفری هم به استان سیستان و بلوچستان داشت و در آنجا با مولوی عبدالحمید که در انتخابات از روحانی حمایت کرده بود و علمای شیعه و سنی این استان دیدار داشت. سفر دیگر او در هفته گذشته به شهرکرد برای سخنرانی در اجتماع غدیریون صورت گرفت که در آنجا خطاب به دولتمردان توصیه کرد: اگر دولتمردان ١٢ بند توصیهای رهبر انقلاب را اجرایی کنند، شاهد تعالی و پیشرفت کشور و رفع دغدغهها و مشکلات مردم خواهیم بود. آخرین سفر رییسی هم در تعطیلات عید غدیر به شهرستان فردوس باز میگردد. این چند ماه پیامهای مختلفی هم صادر کرده از جمله محکومیت حادثه تروریستی تهران، تبریک آزادسازی موصل، تسلیت درگذشت حبیبالله کاسهساز تهیهکننده سینما، غلامرضا شکوهی شاعر خراسانی و شهید محسن حججی، محکومیت یورش صهیونیستها به مسجدالاقصی و محکومیت تحریمهای جدید امریکا علیه ایران. افتتاح و کلنگزنی پروژههای مختلف در خراسان و سایر نقاط کشور هم از دیگر برنامههای تولیت آستان قدس بوده است. از جمله کلنگزنی مسجد و مجتمع فرهنگی خاتمالانبیا (ص) در شهرستان نهبندان، کلنگزنی مجموعه چند منظوره فرهنگی درمانی امام رضا(ع) در بیرجند، افتتاح دفتر بنیاد کرامت امام رضا(ع)، افتتاح زائرشهر مشهد و آخرین آنکه رونمایی از محصولات تولیدی سوغات فرهنگی زائر رضوی بود. رییسی در ایام انتخابات از سوی اصولگرایان با لقب سید محرومان خطاب میشد و در این مدت هم تلاش کرده با حضور در کنار اقشار مختلف مردم و همسفره شدن با آنها وجهه مردمی خود را حفظ کند.
سودای گم شده لیدری اصولگرایی
جناح راست همچنان در سردرگمی شکست بعد از انتخابات به سر میبرد و مثل زمان بعد از درگذشت آیتالله مهدویکنی همچنان کسی را به عنوان زعیم خود نشناخته، با این وجود اصولگرایان هنوز گویا برای لیدری فردی مثل رییسی به جمعبندی نرسیدهاند و خود او هم فعلا تمایلی برای کار تشکیلاتی سیاسی نشان نداده اما فعالیتهای پساانتخاباتی او و رها بودن نخ تسبیح جناح راست ممکن است آنها را دوباره به هم برساند. رییسی بعد از انتخابات همچنان رویه دوران انتخابات را با همان شدت ادامه میدهد و سعی میکند در متن جامعه باشد تا فراموش نشود. این تلاش برای «فراموش نشدن» در برخی دیگر از چهرههای شکست خورده اصولگرا از جمله «محمود احمدینژاد» کاندیدای رد صلاحیت شده این دور از انتخابات هم دیده میشود. محمود احمدینژاد در تمام چهار سال اخیر تلاش کرده است تا به هر شکل ممکن از یاد نرود. البته که چنین رفتاری برای او که هشت سال در مرکز توجهات بوده است عجیب نیست اما سید ابراهیم رییسی روزهای انتخابات ٩۶ را نیک به یاد دارد هرچند نتیجهای که در ذهنش بود تحقق نیافت اما خودش آن را دوست دارد. در بیشتر سخنرانیهای پس از انتخاباتش هم به همین رای ١۶ میلیونی است که تکیه میکند. اما آینده نزدیکی که ابراهیم رییسی به آن اشاره دارد چه زمان است؟ به هر حال انتخابات آینده ریاستجمهوری و پشتوانه رای رییسی میتواند برای او این ذهنیت را به وجود بیاورد که خود را در ردای ریاستجمهوری آینده ایران تصور کند. تصوری که اگر قرار باشد اصلاحطلبان در باد پیروزیهای خود بخوابند و احیانا دولت در بهبود وضع موجود موفق نباشد ممکن است چندان دور از ذهن به نظر نرسد. کنایههای هرچند وقت یکبار او به دولت و برخی انتقادها به دولت را شاید بتوان نمونه دیگری از این برنامهریزیها دانست. هر چه که هست سیدابراهیم رییسی پساانتخابات ٩۶ هیچ شباهتی با قبل از انتخابات ندارد. تکههای هزار پاره اصولگرایی با وجود تمام ناکامیهایشان از او چهرهای در ایام انتخابات ساختهاند که او سخت دوستش دارد و میخواهد ادامهاش دهد.
اسطوره تیم پرسپولیس از بازی برتر این تیم مقابل الاهلی عربستان تمجید کرد.
درپی برد ۳-۱ پرسپولیس مقابل الاهلی عربستان و صعود به جمع چهار تیم برتر لیگ قهرمانان آسیا، وبسایت لیگ قهرمانان این قاره به مصاحبه با علی دایی، کاپیتان و سرمربی سابق سرخپوشان پایتخت پرداخت.
علی دایی دراین گفتگو درباره بازی پرسپولیس و الاهل عربستان اظهارداشت: وقتی قبل از این مسابقه گفتم که پرسپولیس، الاهلی را شکست میدهد و الاهلی تیم ضعیفی است، سعودیها به من خندیدند. الان هم میگویم که پرسپولیس، الهلال عربستان را حذف خواهد کرد و به فینال لیگ قهرمانان آسیا راه خواهد یافت و باید برای بازی در ورزشگاه آزادی آماده شویم.
تیم های پرسپولیس تهران و الهلال عربستان در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا به مصاف هم می روند که طبق برنامه، این دو تیم چهارم مهرماه به میزبانی الهلال در شهر ابوظبی امارات به مصاف هم می روند و در بازی برگشت که به میزبانی پرسپولیس برگزار خواهد شد، دو تیم در یکی از دو شهر دبی امارات یا مسقط عمان با هم دیدار دارند که شهر میزبان بازی برگشت به زودی از جانب مسئولان باشگاه پرسپولیس اعلام خواهد شد.
رقابت های والیبال قهرمانان قاره ها با پیروزی ایران مقابل آمریکا پیگیری شد.
در ادامه این مسابقات که با شرکت شش تیم برتر دنیا در ژاپن برگزار می شود امروز تیم ملی والیبال ایران در دومین دیدار خود رودرروی تیم قدرتمند و مدعی آمریکا قرار گرفت که با ارائه یک بازی هدفمند و برتر حریف خود را در یک ماراتن پنچ گیمه، ۳-۲ و با نتایج (۲۰-۲۵، ۱۷-۲۵، ۲۷-۲۵، ۲۵-۲۱ و ۱۵-۱۲) از پیش رو برداشت و به دومین برد پیاپی خود دست یافت. ملی پوشان والیبال ایران با این پیروزی، ضمن کسب دو امتیاز شیرین، بالاتر از تیم ملی برزیل درصدرجدول رده بندی قرار گرفتند.
این دیدار با برتری تیم آمریکا آغاز شد واین تیم درگیم های اول و دوم با زدن سرویس های سرعتی و دفاع روی تورعالی، توپ و میدان را دراختیار گرفت و روی بازی ضعیف و سردرگم تیم ملی ایران دو گیم اول مسابقه را از آن خود کرد و دو به صفر پیش افتاد.
درادامه، کولاکوویچ، سرمربی تیم ملی ایران تغییراتی را در ترکیب این تیم انجام داد که این تغییرات باعث شد تیم ایران به بازی مسلط شود. با ورود معنوی نژاد و فرهاد قائمی، ملی پوشان والیبال ایران رو به زدن سرویس های سرعتی آورده و همین مسئله باعث شد تا به بازی مسلط شده و ست های سوم و چهارم را با ارائه یک بازی برتر از آن خود کنند.
برای مشخص شدن تیم پیروز این مسابقه جذاب و دیدنی، بازی به ست نهایی و پنجم کشیده شد که دراین ست نیز تیم ملی ایران نبض مسابقه را دردست داشت و موفق شد به برتری ۱۵-۱۲ برسد و درنهایت این دیدار حساس را ۳-۲ به سود خود خاتمه داد و به دو امتیاز ارزشمند دست یافت.
ملی پوشان والیبال ایران فردا استراحت دارند و جمعه در سومین دیدار خود به مصاف برزیل می روند.
در دیگر بازی برگزارشده امروز نیز برزیل در مصاف با ایتالیا تن به شکست ۳-۲ داد.
سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس با بیان اینکه الهلال عربستان تیم کاملا حرفه ای است، اظهارداشت: دیدار با این تیم، فینال زودرس لیگ قهرمانان آسیا است.
برانکو ایوانکوویچ، سرمربی موفق و کروات تیم فوتبال پرسپولیس تهران پس از برتری این تیم مقابل الاهلی عربستان و صعود به مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا درجمع خبرنگاران گفت: ما پیروزی بزرگی مقابل الاهلی کسب کردیم. درتمام دقایق بازی، خصوصا وقتی یک بر صفر پیش بودیم و بازیکنمان اخراج شد، جنگیدیم. بازیکنان من موفق ظاهر شدند و توانستیم یک بازی بسیار خوب به نمایش بگذاریم. خوشحالیم که توانستیم به بازی برگردیم و آن نتیجه دلخواه را به دست بیاوریم. این بازی یک بازی دراماتیک بود و پیروزی مقابل رقیب عربستانی، ما را به مرحله بعد برد.
سرمربی سرخپوشان پایتخت درخصوص تاثیر تعویضهایی که درنیمه دوم بازی انجام داد، تصریح کرد: ما با تعویض بازیکنانی مانند منشا، رسن و مصلح بهتراز قبل بازی کردیم وموفق شدیم از سد الاهلی بگذریم. با آمدن این بازیکنان خون تازهای در تیم ما ایجاد شد که توانستیم نتیجه بگیریم. فصل قبل فقط ۱۳ بازیکن در اختیار داشتم و واقعا روی نیمکت دستم خالی بود اما امسال بازیکنانی داریم که میتوانیم تعویض کنیم. بازیکنانی همچون محرمی و نعمتی هم روی نیمکت حضور دارند که هر زمان بخواهیم از آنها استفاده میکنیم. امشب علیپور عالی بازی کرد و انرژیاش را در بازی گذاشت، اما وقتی منشا وارد زمین شد قدرت تهاجمیمان را حفظ کردیم. مصلح را هم به زمین آوردیم تا از سانترها بیشتر استفاده کنیم.
وی درپایان درباره دیدار پرسپولیس برابر الهلال دیگر تیم عربستانی در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان گفت: بازی ما با الهلال یک بازی ۵۰- ۵۰ است. هیچکس نمیتواند نتیجه این بازی را پیشبینی کند. در بازی رفت و برگشت با این تیم به تساوی رسیدیم. الهلال پرافتخارترین تیم آسیاست و من بازی این تیم مقابل العین را دیدم. آنها بسیار قدرتمند هستند و بازی ما با الهلال یک جنگ تمامعیار است. در این بازی هر کس بهتر بجنگد برنده خواهد بود.
پپ گواردیولا، سرمربی اسپانیایی منچستر سیتی براساس آمار و ارقام، گرانترین تیم تاریخ دنیا را در اختیار دارد.
به گزارش رسانه های انگلیسی، موسسه آمار و ارقام فوتبال دنیا تحقیقی درباره گرانترین تیم باشگاهی دنیا انجام داد و درنهایت بررسی موسسه فوق به این نتیجه رسید که باشگاه منچسترسیتی انگلیس با در اختیار داشتن بازیکنانی به ارزش ۸۵۳ میلیون یورو و بالاتر از تیم های مدعی پاریسن ژرمن فرانسه و رئال مادرید اسپانیا به عنوان گرانترین باشگاه فوتبال دنیا انتخاب شد.
براساس این تحقیق، منچستر سیتی در فصل نقل و انتقالات تابستانی بازیکنان فوتبال اروپا، برای به خدمت گرفتن بازیکنانی مانند بنجامین مندی، کایل واکر، برناردو سیلوا، ادرسون و دنیلو ۲۴۲ میلیون یورو هزینه کرد. این درحالی است که پاریسن ژرمن فرانسه با ۸۵۰ میلیون یورو در جایگاه دوم قراردارد. سن ژرمن در پنجره نقل و انتقالات ۳۹۵ میلیون یورو هزینه کرد که این رقم ۱۸۰ میلیون یورو بیشتر از منچستر سیتی است، اما سیتی زن ها در لیست ۲۵ نفره خود بازیکنان گرانتری را دراختیار دارد.
در رده سوم این لیست، باشگاه منچستریونایتد است که ارزش بازیکنانش معادل ۷۸۴ میلیون یورو تخمین زده شده است. دراین فهرست، رئال مادرید قهرمان فصل قبل لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا با ۴۹۷ میلیون یورو در مکان ششم جای دارد.نکته جالب توجه اینکه در فهرست ۱۰ تیم گرانقیمت موسسه آمار و ارقام فوتبال، ۶ تیم انگلیسی حضور دارند.
پرسپولیس تهران با پیروزی مقابل الاهلی عربستان به جمع چهار تیم برتر لیگ قهرمانان فوتبال آسیا راه یافت.
درادامه دور برگشت مرحله یک چهارم نهایی این رقابت ها امشب، تیم های الاهلی عربستان و پرسپولیس تهران درورزشگاه محمدبن زاید ابوظبی امارات به قضاوت مانینگ از چین در دیداری حساس و سرنوشت ساز به مصاف هم رفتند که این مسابقه با برتری ۳-۱ پرسپولیس خاتمه یافت، تا سرخپوشان پایتخت با این برد شیرین در دوبازی رفت و برگشت با غلبه بر رقیب عربستانی خود به مرحله نیمه نهایی این فصل لیگ قهرمانان آسیا راه یابند.
این بازی با برتری پرسپولیس آغاز شد و سرخپوشان پایتخت در دقیقه ۵ روی پاس دقیق محسن مسلمان و ضربه دیدنی علی علیپور به گل برتری رسید، تا با این گل، نیمی از ورزشگاه محمدبن زاید ابوظبی غرق در شادی شود. هنوز دقایقی از این بازی نگذشته بود که کمال کامیابی نیا با خطای بی مورد بر روی بازیکن الاهلی با کارت قرمز مستقیم داور چینی از زمین مسابقه اخراج شد و باعث شد تیمش ۸۰ دقیقه را ده نفره ادامه دهد.
درادامه این نیمه، پرسپولیس با اینکه ده نفره شده بود، اما موقعیت های گل بیشتری نسبت به الاهلی داشت و دوبار روی ضربات علیپور و طارمی تا آستانه گشودن دروازه حریف پیش رفت که این ضربات با بی دقتی مهاجمان پرسپولیس راهی به دروازه الاهلی پیدا نکرد و درنهایت نیمه اول با برتری یک به صفر پرسپولیس خاتمه یافت.
با آغاز نیمه دوم، الاهلی که با این نتیجه از دور رقابت ها حذف می شد روی دروازه پرسپولیس یکپارچه حمله ور شد و دردقیقه ۵۵ با ضربه الجمعان به گل تساوی رسید، تا ربروف و شاگردانش نفسی به راحتی بکشند. درادامه، پرسپولیس که با این نتیجه شانسی برای صعود به جمع چهار تیم برتر نداشت با تعویض های طلایی برانکو ایوانکوویچ، سرمربی کروات خود دروازه الاهلی را آماج حملات خود قرارداد و با یک یار کمتر نسبت به حریف تیم برتر میدان شد و عرصه را چنان به الاهلی تنگ کرد که این تیم چاره ای جز تسلیم شدن مقابل نماینده شایسته ایران نداشت. برانکو، همچون بازی رفت در اواسط نیمه دوم با ورود بشاررسن، گادوین منشا و شایان مصلح شرایط بازی را کاملا دگرگون کرد و همین تعویض ها باعث شد پرسپولیس درپایان بازی از الاهلی عربستان یک مغلوب بزرگ بسازد.
پرسپولیس در دقیقه ۸۲ روی ضربه شایان مصلح تازه وارد به یک ضربه پنالتی دست یافت. دراین دقیقه، موتاز الهساوی، مدافع الاهلی توپ را با دست از روی خط دروازه بازگرداند که داور چینی بی درنگ نقطه پنالتی را نشان داد و این بازیکن را از زمین مسابقه اخراج کرد. گادوین منشا نیز این ضربه پنالتی را به زیبایی هرچه تمام تر به قعر دروازه الاهلی فرستاد و پرسپولیس را دراین بازی ۲-۱ پیش انداخت. درادامه، باز این پرسپولیس بود که توپ و میدان را دراختیار داشت و در دقیقه ۹۳ با حرکت تکنیکی بشاررسن، بازیکن عراقی خود که در محوطه جریمه حریف با خطای مدافع الاهلی سرنگون شد و داور برای دومین بار دراین مسابقه نقطه پنالتی را نشان داد و مهدی طارمی این ضربه را به گل سوم پرسپولیس بدل کرد و تیرخلاص را برپیکر تیم عربستانی وارد کرد. درنهایت این بازی حساس و سرنوشت ساز با برتری۳-۱ شاگردان برانکو ایوانکوویچ خاتمه یافت و پرسپولیس در مجموع دو بازی رفت و برگشت با پیروزی ۵-۳ مقابل الاهلی عربستان، مقتدرانه به مرحله نیمه نهایی این فصل لیگ قهرمانان آسیا صعود کرد و حریف الهلال دیگر تیم عربستانی حاضر دراین مرحله شد.
تیم ملی والیبال ایران رقابت های قهرمانان قاره ها را با برد آغاز کرد.
این مسابقات از امروز با شرکت شش تیم برتر جهان در دو شهر ناگویا و اوزاکای ژاپن آغاز شد که طی آن، تیم ملی والیبال ایران در نخستین دیدار خود به مصاف ایتالیا، نایب قهرمان المپیک ۲۰۱۶ ریو برزیل رفت و دریک ماراتن نفس گیر حریف قدرتمند خود را ۳-۲ و با نتایج (۲۵-۱۹، ۲۳-۲۵، ۲۸-۲۶، ۲۹-۳۱ و ۱۵-۱۱) از پیش رو برداشت و این دوره از رقابت ها را با یک برد شیرین و دلچسب آغاز کرد.
ملی پوشان والیبال ایران با پیروزی مقابل تیم مدعی ایتالیا، هم دو امتیاز باارزش کسب کرد و هم انتقام شکست مقابل لاجوردی پوشان در لیگ جهانی امسال را گرفت. تیم ملی والیبال ایران در دومین دیدار خود دراین پیکارها فردا رودرروی تیم قدرتمند آمریکا قرار خواهد گرفت.
دردیگر بازی برگزارشده امروز، برزیل در سه ست پیاپی از سد فرانسه گذشت.
گزارش نیویورکر از تلاش مبلغان طراز اولِ جنگ عراق برای جلوگیری از درگیری نظامی با ایران
نیویورکر نوشت: شبح جنگی ویرانگر بر منطقه سایه انداخته است؛ ترامپ عاشق رجزخوانی و بیاثرکردنِ هر آنچیزی است که اوباما انجام
داده است و این وسط، ماجرای ایران وضعیتی شبیه به سال ۲۰۰۲ دارد؛ به ویژه که هواداران آتشین جنگ عراق دوباره به صحنه سیاسی آمریکا بازگشتهاند، البته این بار در مقام منتقدان آتشین ترامپ؛ آنها در روزهای آتی در سناریوی احتمالی جنگ با ایران، نقشی تعیینکننده بازی خواهند کرد.
به گزارش «انتخاب»؛ پاییز پانزده سال پیش، در آستانه حمله به عراق، یکی از مجابکنندهترین دفاعیهها برای آغاز جنگ نه از سوی رئیسجمهور وقت، جرج بوش، یا حامیان وی در کنگره، بلکه به وسیله کتاب مفصّل و پرجزئیاتی فراهم آمد که یک تحلیلگر سابقِ سیآیای نوشته بود و بهطرز پیشبینیناپذیری در فهرست آثار پرفروش و در میان کتابهای بالینی اهالی واشنگتن قرار گرفت. در آن زمان، کن پولاک که حالا در مقام پژوهشگر با مؤسسه بروکینگز همکاری میکند، بهطرزی متین اما محکم این استدلال را مطرح کرد که حمله نظامی آمریکا به عراق برای عزل صدام حسین امری ضروری و با هزینه مناسب شدنی است؛ او در واقع این اقدام را «بهترین گزینه آمریکا یا حداقل کمضررترین گزینه» خواند. نسبت به تحلیلهای کتاب که به هزینه بالای رفع «تهدید صدامی مسلح به سلاح هستهای»، یعنی احتمال «عراقی درگیر آشوب و جنگ داخلی»، اشاره میکرد و بر مخاطرات چنین معادلهای صحه میگذاشت، عنوان یک سویه کتاب، «طوفان تهدیدآمیز: دفاعیهای بر حمله به عراق»، بیشتر در ذهنها باقی ماند.
در هرحال، کتاب بهسرعت به بنیان فکریِ مبلغان جنگ عراق تبدیل شد؛ کسانی که بیشترشان، برخلاف پولاک، در مورد عراق هیچ چیز نمیدانستند. سیاستمداران دموکرات هم بهانه و توجیهی یافتند که یک سال پس از حملات یازده سپتامبر، از مخالفت با رئیسجمهور اجتناب کنند. کسانی نیزکه به استدلالهای مطرح شده در دفاع از این جنگ باور نداشتند مجبور شدند تأییدیههای کارشناسی از اطلاعات سرهمبندیشدهی دولت را جدی بگیرند. درنهایت، الته همچون تصمیم حمله به عراق، این کتاب هم از آزمون زمان سربلند بیرون نیامده است.
بازگشت حامیان جنگ عراق به صحنه، در مقام منتقد ترامپ
این روزها لاجرم وقایع سال ۲۰۰۲ را در ذهن زنده میکند. همچون آن زمان، امروز نیز دولت جدیدی بر سر کار آمده که یک کشور خاورمیانهای را هدف حملات و انتقادات خویش قرار داده است: این بار نوبت همسایه عراق است، یعنی ایران. امروز هم همچون آن زمان، یک رئیسجمهور بهطور پیوسته و بهطرز فزاینده آن کشور خاورمیانهای را تهدید میکند و اطلاعات را در جهت پیشبرد مقاصد سیاسی خویش دستکاری میکند تا با واقعیتهای بدیل جور دربیایند. و امروز هم همچون آن زمان، برخی از نافذترین صداهای بیرون از دولت، نقش حیاتیای را در بیاعتبار ساختن یا مشروعیتبخشی به تصمیماتی ایفا خواهند کرد که خطر وقوع یک جنگ غیرضروری و شتابزدهی دیگر را با خود به همراه دارند.
طی یک دههی گذشته، حامیان جنگ عراق در واشنگتن داغ این ننگ را بر پیشانی داشتهاند، اما زندگی حرفهای تعداد معدودی از آنان از این بابت لطمه خورده است، حتی پس از آنکه حملهای که با شعار «مأموریت به انجام رسید» آغاز شده بود به ستیزِ فرقهای بدل گشت که جان ۴۵۰۰ آمریکایی و چند برابر این تعداد عراقی (که بیشتر آنان غیرنظامی بودند) را گرفت و به وجاهت اخلاقی و استراتژیک ایالات متحده در جهان آسیب سختی وارد آورد.
چندین تن از حامیان و مبلغان طراز اولِ جنگ عراق امروز اما دوباره به صحنه بازگشتهاند: پیش از موعد انتظار، و از طریق اعلام مخالفت بنیادی و آتشین خود را با رئیسجمهور ترامپ — و ادبیات و لحن پوپولیستی و دیدگاههای انزواطلبانه ناگوارش — ؛ آنها از این طریق تجدید حیات سیاسی یافته و به میدان بازگشتهاند. ویژگیهای مشترک این افراد، اتخاذ سیاستهای متمایل به راست، سیاست خارجیِ جنگطلبانه و حمایت شدید از حمله به عراق است. امروز، آنها، علیرغم تمام مسائل، به عنوان گروهی متشکل ازغیرمنتظرهترین و مؤثرترین صداهای مخالف، قد علم کردهاند.
دیوید فروم، کسی بود که عبارت معروف جرج بوش در آن نطقی را ابداع کرد که سنگبنای جنگ را گذاشت: «محور شرارت». امروز مقالات ضدترامپ وی در مجله آتلانتیک در زمره کوبندهترین و شیواترین مقالات مخالف ترامپ است. مکس بوت، عضو شورای روابط خارجی، کسی بود که به مناسبت دهمین سالروز جنگ عراق نوشت، حامیان این جنگ «اصلاً نیازی به ابراز ندامت ندارند»؛ حالا او بهطور بیامان مدیریت ناکارآمد ترامپ در حوزه امنیت ملی را در تلویزیون و رسانههای چاپی و توییتر به باد انتقاد گرفته است.
راههای بسیاری وجود دارد که ترامپ به توافقنامه ضربه بزند و موجب بروز بحران با ایران شود. پاییز امسال موعد دو ضربالاجل است: در ماه سپتامبر، آمریکا باید تحریمهای بهتعلیق درآمده درنتیجه برجام را لغو کند؛ در ماه اکتبر، آمریکا باید گواهی دهد که ایران به توافقنامه پایبند است.
ویلیام کریستول، مؤسس مجله ویکلی استاندارد، در سال ۲۰۰۳ پیشبینی کرد که با کشف سلاحهای کشتار جمعی حامیان جنگ عراق «محق» دانسته خواهند شد؛ تا همین دو سال پیش، او ادعا میکرد که «ما در مورد جنگ در عراق کار درستی انجام دادیم». اخیراً، اما، او منتقد تمام عیار ترامپ، بابت همهچیز است: از روابط دردسرسازش با روسیه تا برخورد نامناسبش در قبال مسئله کره شمالی.
برت استفنز را هم نباید فراموش کرد؛ او سردبیر اورشلیم پست بود وقتی که این روزنامه در سال ۲۰۰۳ یکی از معماران اصلیِ جنگ عراق، یعنی پل ولفُویتس را به عنوان «مرد سال» انتخاب کرد و نقش او را در مقام «مؤلف اصلیِ» دکترینِ جنگ بازدارنده در بوق و کرنا کرد، دکترینی که «از اقدام نظامی آمریکا علیه سایر دولتهای سرکش حمایت میکند». وی در مقام یکی از ستوننویسهای باسابقه وال استریت ژورنال به دفاع از وجود مدارک مستند برای توجیه جنگ با عراق آن هم تا مدتها پس از اثبات بیاعتباری این مستندات ادامه داد، اما از قرار معلوم حملات وی به ترامپ به مذاق مدیریت روزنامه خوش نیامده و او اوایل سال جاری به نیویورک تایمز کوچ کرده است.
در آمریکا، همه چیز برای جنگ با ایران مهیا است
امروز اینها و سایر جمهوریخواهانِ مخالف پروپاقرص ترامپ با جبههی «مقاومتِ» متمایل به چپِ ضد ترامپ آرمانی مشترک یافتهاند و این جبهه با شور و اشتیاق از حضور رسانهای آنها استقبال میکند؛ امری که در دوران ماقبلِترامپ ناممکن به نظر میرسید. این همپیمانیِ مصلحت و اعتقاد طی ماههای آینده و زیر سایهی ستیز و تعارضِ بالقوهی دیگری در خاورمیانه، با آزمون دشواری روبرو خواهد شد. همه این مفسران دیدگاه مشترک دیگری نیز دارند: حمایت دیرین از اتخاذ موضع خصمانهتری در قبال ایران، شامل برخورد نظامی، تغییر حکومت، یا هر دو.
مخالفتها با ترامپ از سوی حامیان جنگ عراق، غالباً ریشه در اکراه و بیزاریِ رئیسجمهور نسبت به مداخله و عمل آمریکا در خارج از مرزهای کشور دارد. در مورد نکوهش از ترامپ به خاطر سلب مسئولیت از خویش در مقام رهبر آمریکا، از جمله بیاعتنایی وی به حقوق بشر، خوارداشتِ متحدان ، و کرنش وی در مقابل ولادیمیر پوتین، شاید این منتقدان حق داشته باشند. اما اظهار شک و سوءظنِ ترامپ در خصوص ماجراجوییهای نظامی، خصوصاً در خاورمیانه، احتمالاً یکی از معدود مواضع خردمندانه وی در حوزهی سیاست خارجی بوده است. با این جود، این موضع به دوران نامزدی برای ریاست جمهوری برمیگردد؛ در مقام رئیسجمهور، ترامپ عملیات نظامی در افغانستان، سوریه، عراق، یمن و سومالی را، آنهم اغلب بدون اعلام یک استراتژی شفاف یا بدون مباحثه عمومی، شدت بخشیده است. در مورد ایران، با آنکه نوعی «بازبینی» صوریِ سیاستها همچنان پی گرفته میشود، میل مفرط خودِ ترامپ به رجزخوانی و وسواس آشکارش برای بیاثرکردنِ هر آنچه اوباما انجام داده است، بیش ازپیش دارد به مسیری خطرناک منتهی میشود.
ترامپ مدتهاست توافقنامه هستهای با ایران را به عنوان «بدترین توافقنامه تاریخ» تقبیح میکند. در ماه ژوئیه، وی با بیمیلی در مقابل کنگره گواهی داد که ایران در حال اجرای برنامه جامع اقدام مشترک است — نام سابق توافقنامه سال ۲۰۰۵ که برنامه هستهای ایران را بهطور نسبی متوقف کرد و زمان مورد نیاز برای تولید مواد کافی برای ساخت تنها یک سلاح هستهای را در ازاء برداشته شدنِ تحریمها به بیش از یک سال افزایش داد. اما در ماه ژوئیه، ترامپ گفت که اعتقاد دارد ایران به «روح» توافقنامه پایبند نیست. نکته دیگری که وقایع سال ۲۰۰۲ را به یاد آدمی میآورد، آن است که بنابر گزارشات واصله ترامپ فارغ از دادههای سرویسهایاطلاعاتی و علیرغم آنکه بقیهی دنیا به این نتیجه رسیدهاند که ایران به تعهدات خود پایبند است، تیمی را برای پروندهسازی علیه ایران به خدمت گرفته است. همین چهارشنبهی گذشته، بازرسان بینالمللی نظر کارشناسانهای را بازگو کردهاند که وزارت امور خارجهی خود ترامپ هم آن را تأیید میکند: اینکه ایران تواقفنامه را نقض نمیکند.
راههای بسیاری وجود دارد که ترامپ به توافقنامه ضربه بزند و موجب بروز بحران با ایران شود. پاییز امسال موعد دو ضربالاجل است: در ماه سپتامبر، آمریکا باید تحریمهای بهتعلیق درآمده درنتیجه برجام را لغو کند؛ در ماه اکتبر، آمریکا باید گواهی دهد که ایران به توافقنامه پایبند است. ترامپ میتواند از گواهی دادن به پایبندی ایران به برجام سرباز بزند؛ تحریمهایی را که درنتیجه توافقنامه هستهای به تعلیق درآمدند از نو وضع کند؛ به شدت و به دلایلی نامرتبط با برنامه هستهای، تحریمها بر ایران را افزایش دهد؛ یا علیرغم عدم وجود مدارکی مبنی بر تخلف، خواستار آن شود که ناظران بینالمللی اجازهی بازدید از مراکز نظامی حساس ایران را داشته باشند– این تهدید در هفتهی جاری و از سوی نمایندهی آمریکا در سازمان ملل، نیکی هیلی، مطرح شد.
اگر چنین اتفاقاتی رخ دهند، میتوان بهراحتی تصور کرد که اوضاع تعمداً یا ناخواسته به سمت جنگ و ستیز برود. ترامپ از پیش تماسهای سطح بالای دیپلماتیک بین دو کشور را متوقف کرده است، تماسهایی که برای رفع سوءتفاهمها و جلوگیری از تبدیل شدنِ اختلافات کوچک به منازعات جدّی ضروری هستند. در همین اثناء، صحبت از تبلیغ برای تغییر حکومت در تهران –در بین جمهوریخواهان کنگره، در محافل سیاسی محافظهکار واشنگتن، و حتی از سوی مقامات دولت ترامپ — فضا را نگران کننده تر کرده است. اگر ترامپ تحریمهای جدیدی وضع کند، ممکن است ایران از تعهداتش ذیل توافقنامه هستهای تخطی کند. ممکن است بین مستشاران نظامی آمریکا و نیروهای ایرانی که از قبل در عراق، یمن و سوریه در مجاورت یکدیگر مشغول عملیات بودهاند، برخوردی صورت بگیرد. یا همانطور که در گذشته هم اتفاق افتاده است، ممکن است ناوهای نیروی دریایی ایران ناوهای جنگی آمریکا را در آبراههای باریک اطراف شبهجزیره عربستان به چالش بکشند.
در صورت عملی شدن هر کدام از این سناریوها، ترامپ انگیزهای برای حمله به ایران، احتمالاً از طریق اقدام نظامی مستقیم، پیدا میکند. عدهای از کارشناسان سیاست خارجی وی را تشویق خواهند کرد، درست همانطور که وقتی بعد از حمله شیمیایی موحشِ ارتش سوریه در ابتدای سال جاری، موشکهای تاماهاک را به سوی پایگاههای نظامی آن کشور پرتاب کرد، او را مورد تأیید و تشویق قرار دادند. تقریباً میتوان گفت که ایران، در مواجهه با بدگمانی نسبت به مقاصد آمریکا، مسلماً و به احتمال زیاد بهشکلی نامتقارن، دست به اقدامات تلافیجویانه در بخشهایی از منطقه خواهد زد، در نقاطی که نیروهای ایران برتریهایی نسبت به آمریکا دارند و منافع و نیروهای آمریکا آسیبپذیر اند. پیشبینی وقایع بعدی دشوار و مهار آنها حتی دشوارتر است.
برخی دلخوش به آن هستند که تیم امنیت ملی ترامپ جلوی اقدامات نظامیِ نابخردانه را خواهد گرفت. تا اینجای کار، آنها موفق شدهاند ترامپ را قانع کنند کاری به توافقنامه هستهای نداشته باشد و سه تن از پرسروصداترین حامیان جنگ با ایران را از شورای امنیت ملی کنار گذاشتهاند. اما وزیر دفاع، جیمز متیس، که اخیراً در وصف او گفته شده که «کینهای ۳۳ ساله به ایران» دارد؛ هربرت ریموند مکمستر، مشاور امنیت ملی؛ و جان کلی، رئیس دفتر جدیدِ کاخ سفید، همگی در زمره فرماندهان نظامیِ مستقر در عراق بودند وقتی ایران با امریکایی ها در عراق درگیر شد. هر کاری هم که این سه نفر در مورد مسائل دیگر برای مهار تصمیمات غریزی و ناگهانی ترامپ انجام داده باشند، باید به یاد داشت که در مورد مسئله ایران، آنها ممکن است همین نقش بازدارنده را ایفا نکنند.
تردید موافقان دیروز جنگ در مورد رهبر امروز آن
بهطور خلاصه، تعمداً تیشه زدن به ریشه توافقنامه هستهای خطر جرقه زدنِ یک جنگ و ستیز دیگر را در پی دارد. و آن هم به چه قیمتی و در چه حالی؟ امروز مجابکنندهترین مبنای منطقی برای آغاز جنگ با ایران– که توانایی آن کشور برای دستیابی به سلاح هستهای بود — با این توافقنامه از میان برداشته شده است. و ۱۵۰ ناظر بینالمللی در حال انجام بازرسیهایی هستند که به جهان اجازه میدهد بفهمد که آیا ایران سعی در تقلب دارد یا خیر.
همه شواهد حاکی از آنند که زیرپاگذاشتن توافق هستهای یا دامن زدن به تنشهای نظامی فقط اوضاع را بدتر خواهد کرد. موضع آمریکا چیز عجیب و جدیدی نیست، چرا که در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما که از توافق هستهای دفاع میکرد و رسیدناش به مقام ریاست جمهوری مرهون مخالفتهایش با جنگ عراق بود، روی این مسائل کار کردهایم. پرسش جالبتوجهتر آن است که حالا آن دسته از منتقدان ترامپ که حامی جنگ عراق بودند، چه خواهند کرد. اکثر آنها علیرغم مخالفتشان با توافق هستهای و حمایت پیشینشان از اقدامات جدّی، بهطرزقابلتوجهی در این مورد سکوت اختیار کردهاند.
با توجه به تمام چیزهایی که آنها در مورد بیکفایتی و تزویرِ دولت جدید نوشتهاند، آیا به قطار یک جنگ و ستیز غیرضروری دیگر خواهند پیوست؟ و آن هم تحت رهبریِ رئیسجمهوری که بهزعم ایشان شایستگی خدمت در مقام فرماندهی کلّ قوا را ندارد؟ ما دیدگاههای فعلی آنان را جویا شدیم. اغلب آنها هنوز دارند رویکرد انتخابیشان را سبک و سنگین میکتند، و اکثراً مایل نستند دستشان را رو کنند.
مکس بوت تاپیش از امضای توافقنامه، تنها «گزینهی معتبر» برای مقابله با ایران را «کارزار بمباران» خوانده بود، و بعدتر در مقالهای با عنوان «چرا توافق هستهای ایران بد است؟ به کرهی شمالی فکر کنید»، مخالفتش با پیمان برنامه جامع اقدام مشترک را اعلام کرد. او از طریق ای-میل به ما گفت که ترامپ باید برای مهار رشد قدرت ایران در خاورمیانه بیشتر تلاش کند» اما تصدیق کرد که چنین مواجهاتی «مسائل حساس و بغرنجی هستند که به فرماندهی کل قوای بسیار قابل و شایستهای نیاز دارند که دست به مخاطرات اهمالکارانه نزند. این توصیفی نیست که در مورد ترامپ صدق کند.» وی همچنین گفت که رئیسجمهور «اشتباه خواهد کرد، اگر در صورت عدم وجود شواهدی دال بر تقلب ایران– که تا جاییکه من میدانم فعلا وجود ندارند– از پیمان برنامهی اقدام مشترک خارج شود.»
فروم گفت که ترجیح میدهددیدگاههایش در مورد ترامپ را حین واکاوی و بررسی این توافق در مجله آتلانتیک شرح دهد، اما با مقایسه وضع فعلی با شرایط سال ۲۰۰۲ مخالفت کرد و گفت که سخت بتوان تصور کرد «ترامپ در ماه اکتبر ۲۰۱۷ دست به عمل تهاجمیِ عجیبی بزند — با توجه به آنکه هیچ کار مقدماتیای برای جلب حمایت و پشتیبانیِ سایرین انجام نداده است، از هیچ حمایتی از جانب دموکراتها برخوردار نیست، و حتی از حزب خودش نیز خاطرجمع نیست.» ویلیام کریستول که زمانی نوشته بود «مدتهاست که زمان آن رسیده که ایالات متحده با زبانی با ایران صحبت کند که آن را میفهمد: زبان زور» و برای مقالهای در مورد برجام عنوانِ «یک توافق بسیار خوب– البته برای ایران» را برگزیده بود، از اظهار نظر در این خصوص خودداری کرد. برت استفنز که در اولین سالگرد توافقنامه نوشته بود که «چیزی که دیپلماتها پیمان برنامهی اقدام مشترک مینامند، نزد بقیهی ما به توافقِ فاجعهآمیز با ایران معروف است»، گفت که «بر سر یک دو راهی گیر افتاده است»: بین سیاستی که ممکن است از آن حمایت کند و رئیسجمهوری که برای اجرای این سیاست مورد اعتماد او نیست.
وی گفت که «حتی بهترین مشاوره و توصیه هم اگر از مجرای نادرست و معیوبی عبور داده شود، خروجی بدی خواهد داشت. و برای من، درسی که از جنگ عراق میتوان گرفت آن است که نود درصد قضیه اجرا و پیادهسازی سیاستهای اتخاذ شده است. در سطح نظری، من ممکن است این استدلال را مطرح کنم که ما باید از این توافق خارج شویم، برای رسیدن به یک توافق بهتر مذاکره کنیم، و با استفاده از ترکیبی از تحریمها و فشارها وزنه قدرتمان را متعادل کنیم، اما جنگ عراق به ما آموخته است که باید بهشدت مراقب پیامدهای بعدی تصمیماتمان باشید… یکی از بیشمار دلایلی که موجب سرخوردگی و اندوه من از ریاستجمهوری ترامپمیشود، آن است که برای اجرای همان معدود مواردی از دستورکارش که تصادفاً واقعاً با آنها موافقم، نمیتوانم به او اعتماد کنم.»
مخاطرات زیادی در این بین وجود دارد؛ ترامپ که دوران ریاستجمهوریاش تا اینجای کار این چنین نگرانکننده و اهمالکارانه بودهاست، بعید نیست مرتکب اشتباهی شود که تقریباً به اندازهی جنگ عراق برای آمریکا گران تمام شود. اگر حامیان آن جنگ از تمایل آشکار ترامپ برای پذیرش خطر جنگ یا زدن جرقهی آن حمایت کنند، به رویکردِ خطرناک دولت اعتبار و به کنگره مبنایی منطقی برای همراهی با آن میدهند. با توجه به انتقادات آنها ازترامپ، یک پاسخ منطقیتر این خواهد بود که بهطور عمومی تصدیق کنند که هر اقدامی از سوی دولت برای برخورد با ایران عواقب خطرناکی در پی خواهد داشت، یا اینکه رئیسجمهور برای مدیریت کارآمدِ چنین برخوردی قابلاعتماد نیست.
برای مفسرانی که همچنان در حال سبک و سنگین کردنِ موضعشان هستند– و اعضای کنگره که بهزودی مجبور خواهند شد موضع خود را اعلام کنند–ماههای منتهی به جنگ عراق دربردارنده درسی عبرتآموز است. در ماه اکتبر ۲۰۰۲، تقریباً یک ماه پس از انتشار کتاب پولاک، کنگره با تقریباً هفتاد درصد رأی موافق مجوز استفاده از نیروی نظامی علیه عراق را صادر کرد. تا کنون بسیاری از آن رأیدهندگان متحمل پیامدها و ناکامیهای انتخاباتی شدهاند، رأیشان را انکار یا برای توجیه آن تقلاکردهاند.
تنها یک سال پس از حمله به عراق، پولاک کتابی در مورد ایران منتشر کرد. این بار، برای حلوفصل برنامهی هستهای آن کشور به دفاع از دیپلماسی روی آورد. در بخش تکمیلی و دنباله این کتاب که در سال ۲۰۰۳ و فقط هفتهها پیش از موفقیت بزرگ دولت اوباما در مذاکرات هستهای منتشر شد، وی متذکر شد که جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای نسبت به شروع جنگ ارجحیت دارد. او همچنین ادعا کرد که کتاب پیشین وی در مورد عراق مورد سوءتفسیرِ کسانی قرار گرفته است که «چیزی جز عناوین فرعی و سطرهای دستچینشده آن را نخوانند.»
در هفتههای اخیر، پولاک به ما گفت که با آنکه موافق رویکردی قاطعانهتر برای مقابله با ایران در منطقه است، اعتقاد دارد که به مخاطره انداختن توافق هستهای یا تن دادن به خطر تنشی جدی کار اشتباهی خواهد بود. پولاک با شرح خط سیرفکریاش، اولین کسی است که بر مسئولیت خویش در مورد وقوع جنگ عراق صحه میگذارد. هیچکس نباید کسانی که مقام رسمی یا قدرتی ندارند را به خاطر هیچ تصمیم و سیاستگذاریِ عمدهای سرزش یا ستایش کند. این مسئولیت درنهایت بر دوش رئیسجمهوری است که ما او را انتخاب میکنیم. و هیچکس هم نباید گمان کند که میتوان بدون هیچ عواقبی مشاوره داد و مشاوره گرفت، خصوصاً اگر قرار باشد این مشاورهها یک بار دیگر کشور را به سراشیبیِ جنگ هل دهند.