رقابت های جام جهانی نوجوانان از امروز جمعه در هند آغاز می شود.
این بازی های با شرکت ۲۴ تیم برتر جهان در شش گروه چهارتیمی از امروز جمعه، چهاردهم مهر در هند به طور رسمی آغاز می شود و طی آن، تیم نوجوانان ایران که در گروه سه با تیم های گینه، آلمان و کاستاریکا همگروه است، فردا شنبه، پانزدهم مهر در نخستین دیدار خود به مصاف تیم آفریقایی گینه می رود.
شاگردان عباس چمنیان که به عنوان یکی از نمایندگان قاره آسیا دراین دوره از بازی های جام جهانی فوتبال نوجوانان شرکت کرده اند، در این مدت چندین اردوی تدارکاتی برگزار کرده اند که هفته گذشته در آخرین اردوی خود در اسپانیا مقابل تیم نوجوانان فرانسه به برتری رسیده و با آمادگی و روحیه مناسب راهی رقابت های هند شدند.
تیم نوجوانان ایران در اولین دیدار خود رودرروی تیم گینه قرار خواهد گرفت. نوجوانان ایرانی در دوره های قبلی جام جهانی سابقه بازی مقابل تیم های قاره آفریقا را دارند. تیم هایی که همواره با قدرت بدنی بالا و آمادگی مناسب گام در رقابت های مختلف حاضر می شوند و همین مسئله کار را برای شاگردان عباس چمنیان سخت خواهد کرد، اما اگر تیم ایران همان بازی که مقابل فرانسه انجام داد در برابر گینه هم انجام دهد، خواهد توانست از این بازی امتیاز کسب کند.
تیم ملی آرژانتین با توقف مقابل پرو شرایط صعودش را به جام جهانی سخت تر کرد.
در ادامه مرحله مقدماتی رقابت های فوتبال جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه در قاره آمریکای لاتین، بامداد امروز جمعه، چهاردهم مهر دیدارهایی برگزارشد که طی آن درمهمترین بازی، تیم ملی آرژانتین درادامه روند ناکامی های خود برابر پرو بدون گل مساوی متوقف شد و با ۲۵ امتیاز به رده ششم جدول رده بندی سقوط کرد، تا آلبی سلسته ضمن ناکامی در گلزنی دراین مسابقه و از دست دادن دو امتیاز حساس، از بازی های جام جهانی نیز دورتر شود. یاران لیونل مسی برای زنده نگه داشتن امید خود برای صعود به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه درهفته پایانی مرحله مقدماتی رودرروی اکوادور قرار خواهند گرفت تا شانسی برای صعود به روسیه ۲۰۱۸ داشته باشند.
درسایر بازی های برگزار شده این منطقه نیز، پاراگوئه با برد ۲-۱ مقابل کلمبیا، امیدهای خود را برای راه یابی به جام جهانی افزایش داد. شیلی با برد ۲-۱ برابر اکوادور ۲۶ امتیازی شد و به رده چهارم جدول رده بندی صعود کرد. اروگوئه مقابل ونزوئلا بدون گل مساوی متوقف شد و در مکان دوم جدول رده بندی جای گرفت و برزیل که صعودش به جام جهانی ۲۰۱۸ قطعی شده مقابل بولیوی ۰-۰ مساوی متوقف شد.
هفته پایانی این رقابت ها در شرایطی برگزار خواهد شد که تیم ملی برزیل به جام جهانی راه یافته و چهار تیم بعدی به طور مستقیم صعود خواهند کرد و تیم ششم در دیداری رفت و برگشت به مصاف نیوزیلند خواهد رفت و تیم پیروز دیدار پلی آف نیز به جام جهانی ۲۰۱۸ راه خواهد یافت.
کمیته نوبل جایزه ادبی سال ۲۰۱۷ را به کازوئو ایشی گورو اهدا کرد. کازوئو ایشی گورو یکی از نویسندگان شناختهشدهی معاصر بریتانیا محسوب میشود. او تا کنون رمانهای موفق زیادی آفریده که شماری از آنها نیز الهامبخش سینماگران بوده است.
دبیر کمیته نوبل، ضمن اعلام این خبر، ایشیگورو را نویسندهای توصیف کرد که «در رمانهای بسیار عاطفیاش، ژرفای حس موهوم ارتباط ما با جهان را فاش می کند.»
سارا دانیوس، ادیب و زیباییشناس و همینطور دبیر دائمی آکادمی نوبل، گفته است در بین آثار ایشیگورو از نظر او محبوبترین اثرش «غول مدفون» است ولی «بازماندهی روز» را نیز یک شاهکار واقعی توصیف کرده که با جهانی کافکایی به پایان میرسد. او سبک ایشیگورو را تلفیقی از جین آستین و کافکا دانسته وگفتهاست به این معجون اندکی پروست هم بیفزایید.
کمیتهی نوبل همچنین با ستایش از رمان «هرگز رهایم نکن» آن را رمانی دانسته که با لحنی سرد و برگرفته از داستانهای علمی در تار و پودش روایت میشود.
ایشیگورو در سال ۱۹۵۴ در ناکازاکی و از والدینی ژاپنی به دنیا آمد. خانواده او در سال ۱۹۶۰ به بریتانیا مهاجرت کردند و پدرش به عنوان یک اقیانوسشناس مشغول به کار شد. وقتی در کتاب «بازمانده روز» شخصیت اصلی کتاب، «استیونز» رهسپار روستایی در انگلستان میشود و از هوا و مناظر زیبا لذت میبرد، به نظر میرسد خود ایشیگورو در حال تمجید زیباییهای کشور است.
او هنگام بحث درباره میراث ژاپنی و تأثیر آن بر تربیتش میگوید: من کاملا مثل انگلیسیها نیستم، چون پدر و مادری ژاپنی در خانهای ژاپنیزبان مرا بزرگ کردهاند. پدر و مادرم فکر نمیکردند که قرار است مدتی به این بلندی در این کشور زندگی کنیم. آنها احساس مسوولیت میکردند که ارتباط مرا با ارزشهای ژاپنی حفظ کنند. من پیشینهای متمایز دارم. جور دیگری فکر میکنم و دیدگاههایم اندکی با بقیه فرق دارد.
حروف اسم ژاپنی «ایشیگورو» به معنای سنگ و سیاه هستند. دو رمان اول او در ژاپن اتفاق میافتند با این حال خود او در مصاحبههای متعدد تأکید کرده که با ادبیات ژاپن آشنایی چندانی ندارد و آثارش شباهتی به ادبیات ژاپن ندارند.
ایشیگورو، دانشآموخته رشتههای زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ است و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته نویسندگی خلاق در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است. تحصیل او در این رشته و مشق نویسندگی در حضور در کلاسهای «نگارش خلاقانه» با استادی آنجلا کارتر و ملکولم برادبری بی شک رمز موفقیت این نویسنده اند. اولین کتاب ایشیگورو در حقیقت پایاننامهاش بود، رمانی اعجاب انگیز با نام «منظره پریده رنگ تپهها».
شهرت ایشیگورو اما با رمان «بازمانده روز» رقم خورد، کتابی که جایزه بوکر را برایش به ارمغان آورد و نام او را بر سر زبانها انداخت. در سال ۱۹۹۳ از این رمان فیلمی ساخته شد که در آن آنتونی هاپکینز و اما تامپسون ایفای نقش کردند و این فیلم در هشت بخش کاندید جایزه اسکار شد. رمان «بازمانده روز» را در ایران، «نجف دریابندری» ترجمه کرده است.
رمان «هرگز رهایم مکن» او که در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسید، نامزد جایزه بوکر، جایزه «آرتور سی. کلارک» و همچنین نامزد جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا شد. این اثر ادبی به زبانهای فارسی، روسی، فرانسوی، آلمانی، هلندی، فنلاندی، بلغاری، ژاپنی، ایتالیایی، ایسلندی، چینی، اسپانیایی، دانمارکی، پرتغالی و… ترجمه شده است. این رمان از سوی مجله «تایم» به عنوان بهترین رمان سال ۲۰۰۵ معرفی شد.
آخرین رمان ایشیگورو «غول مدفون» است که در ایران با چند ترجمه متفاوت منتشر شده است. دو قهرمان این رمان، آکسل و بئاتریس، زوج سالخورهای هستند که برای پیدا کردن فرزندشان که گمشده است عزم سفر میکنند. این سفر در قرون کهن میگذرد و موقعیتش کشور انگلستان است.
بیشتر داستانهای ایشیگورو اغلب از زبان اول شخص نقل میشوند و راویان نامعتمد او عموما کاستیهای شخصیتی دارند. داستانهای او اغلب بدون نتیجهگیری مشخص به پایان میرسد. مشکلات پیش روی شخصیتهای داستانهای او در گذشته مدفونند و حلناشده باقی میمانند. به همین دلیل ایشیگورو خیلی از داستانهایش را با نوعی تسلیم و کنار آمدن غمانگیز به پایان میبرد .
از دیگر آثار ایشیگورو میتوان به منظر پریدهرنگ تپهها، هنرمندی از جهان شناور، تسلیناپذیر، وقتی یتیم بودیم و شبانهها: پنج داستان درباره موسیقی و شب اشاره کرد.
کازوئو ایشیگورو با جایزه نوبل ادبیات برنده یک میلیون کرون سوئد شده است. این جایزه در دهم ماه دسامبر سال جاری در استکهلم در حضور پادشاه سوئد به وی اهدا خواهد شد.
او در اولین مصاحبه خود درباره نوبلیست شدنش گفت: «کسب جایزه نوبل افتخاری بزرگ و به معنای آن است که من پا جای پای بزرگترین نویسندگانی که تاکنون زیستهاند، گذاشتهام. جهان در وضعیتی بسیار ناپایدار است و من امیدوارم تمام جوایز نوبل، نیرویی باشند برای پیش بردن دنیا به سمتی مثبت. عمیقا تحت تاثیر قرار میگیرم اگر به نحوی بخشی از این جَو باشم و به مثبت شدن فضا در این زمان بیثبات کمکی کنم.»
آکادمی نوبل در سال گذشته میلادی (۲۰۱۶) جایزه نوبل ادبیات را به باب دیلن، خواننده و ترانهسرای بنام آمریکایی اهدا کرد. باب دیلن که پس از اعلام برندهشدناش سکوت اختیار کرده و بیش از دو هفته از واکنش خودداری کرده بود، پس از گمانهزنیهای زیاد سرانجام از آکادمی نوبل به خاطر این جایزه قدردانی کرد.
او که به دلیل «گرفتاریها و مسئولیتهای گوناگون» در مراسم اهدای جوایز در روز دهم دسامبر حضور نداشت، سرانجام در پایان ماه مارس برای برگزاری دو کنسرت به سوئد رفت و جایزه خود را نیز در مراسمی کوچک و خصوصی دریافت کرد.
بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
جعبه ابزار نظریه
نویسنده: جفری نیلون و سوزان سرلز ژیرو
مترجم: عباس لطفی زاده و مرتضی خوش آمدی
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۳۵۲ صفحه
قیمت: ۲۲ هزار تومان
کتاب «جعبه ابزار نظریه» (مفاهیم اساسی در علوم انسانی، علوم اجتماعی و هنر) نوشته جفری نیلون و سوزان سرلز ژیرو با ترجمه مشترک عباس لطفی زاده و مرتضی خوش آمدی به تازگی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۲ چاپ شده است.
آن طور که مترجمان کتاب آن را معرفی می کنند، این اثر جعبه ابزاری نظری برای مداخله در فرهنگ های معاصر است و فرصتی برای آزمون ان در متن پرهیاهوی زندگی امروز. مولفان کتاب، تمام سعی خود را صرف واکاوی مفاهیم بغرنجی کرده اند که به صورت طبیعی در زندگی روزمره تجربه می شوند. واکاوی و ساخت زدایی از این مفاهیم، ضمن شناخت عمیق تر پیچیدگی های فرهنگی، انسان را در مواجهه با نظام های قدرت تواناتر می سازد. از این متن پیش رو، سرشار از ارجاعات انضمامی به حیات فرهنگی و اجتماعی جامعه معاصر است.
بسیاری از ارجاعات کتاب، مختص فرهنگ آمریکای شمالی است که البته بسیاری از آن ها در بستر فرهنگ جهانی شده، موضوع امروز هستند.
این کتاب ۱۳ فصل اصلی دارد که عناوین شان به این ترتیب است: «چرا نظریه؟»، «مولف و اقتدارش»، «خوانش»، «سوبژکتیویته»، «فرهنگ»، «ایدئولوژی»، «تاریخ»، «فضا/زمان»، «پساها»، «تفاوت ها»، «زندگی»، «طبیعت» و «عاملیت».
در فصل «فرهنگ»، مطالبی درباره چند فرهنگ گرایی، فرهنگ عامه و فرهنگ رسانه ای درج شده است. در فصل «پساها» هم مکاتب پسامدرنیسم، پساساختارگرایی و پسااستعمارگرایی تشریح شده اند. جنسیت، کوئیر، نژاد و طبقه هم موضوعاتی هستند که در فصل «تفاوت ها» به آن ها پرداخته شده است. زیست قدرت، مقاومت و اقتصاد فرهنگ هم موضوعات مطرح شده در فصل «زندگی» هستند.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
در «پسااستعمارگرایی» نیز همانند «پسامدرنیسم» و «پساساختارگرایی»، پرسش نخست به وضعیت و معنای واژه اصلی یعنی «استعمارگرایی» اختصاص دارد. اگر تاریخ جهان را مرور کنیم، «کشف» قاره آمریکا در قرن پانزدهم در واقع پیرنگ فرعی در تاریخ استعمارگرای بود: سیزده ایالت اصلی ایالات متحده نخستین مستعمرات انگلستان محسوب می شدند، فرانسه مدعی مالکیت بر بخش زیادی از کانادای امروزی و قسمت های مرکزی ایالات متحده بود، و بخش زیادی از آنچه را امروزه مکزیک و آمریکای جنوبی نامیده می شود، اسپانیایی ها استعمار می کردند. میراث این استعمارگری تا به امروز نیز باقی است، به ویژه این امر در زبان ملت های جدید مناطق استعماری نمود می یابد: برزیلی ها هنوز هم به زبان پرتغالی صحبت می کنند، مکزیکی ها در کنار بسیاری از زبان های بومی، اسپانیایی صحبت می کنند، در سراسر آفریقای استعماری به زبان فرانسه صحبت می شود، و همچنان نبرد فرهنگی شدیدی بین کانادایی های فرانسوی زبان و انگلیسی زبان وجود دارد. چنین نبردی در ایالات متحده پسااستعماری نیز وجود دارد، که در آن افرادی که به زبان اسپانیایی سخن می گویند، به زودی درصد چشمگیری از جمعیت کشور را تشکیل خواهند داد. این تضادها و میراث های زبانی آشکارترین یادگارهای استعمارگری در دنیای جدیدند.
«فلسفه فیزیک» (فضا و زمان)
نویسنده: تیم مادلین
مترجم: رعنا سلیمی
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۲۶۱ صفحه
قیمت: ۱۷ هزار تومان
کل واقعیت فیزیکی ای که با روش عمومی سودمندی بررسی می شود، به فلسفه فیزیک مربوط است. مثلا دنیای فیزیکی با جنبه های فضایی و زمانی نمایان می شود، بنابراین وجود و ماهیت فضا و زمان ( یا فضا-زمان) مبحثی اساسی است. به طور مشابه، ماده یعنی خمیرمایه ای که میزها، صندلی ها و سیارات از آن ساخته می شوند، نیز مبحثی اساسی است. نویسنده کتاب می گوید داستان نگارش این کتاب به زمانی بر می گردد که دانشجوی دکترا بوده و استادش با درخواست دانشجویان دکترای فلسفه و تاریخ علم، برای تدریس سمینارهای یک ساله درباره نسبیت در دانشگاه پیت موافقت کرد.
تیم مادلین می نویسد: بدون ارائه مستمر آن سمینارها و معرفی تمام و کمال روش های ریاضی جدید، نمی توانستم به نظریه ای بیندیشم که در اصل به روش هندسی باشد. سمینارهای جان نورتون این پس زمینه تاریخی را فراهم کرد که به زمان نیوتن بازگردیم و سمینارهای پیتر ماچامر به سوی گالیله راهنمایی مان کرد. جان ارمان و نورتون قبلا مباحثه حفره را به روشنی بیان کرده بودند و در آن کاملا با آن معمای شگفت آور آشنا شدم. در مجموع، این کتاب حاصل یک ربع قرن بازتاب ایده های بسیاری است که نیروی حیات بخش سمینارهای ذکرشده بود.
به عقیده نگارنده این کتاب، پرسش از ماهیت بنیادی واقعیت های فیزیکی، همزمان، پرسشی فلسفی و فیزیکی است. فیزیک به بررسی سرگذشت جهان فیزیکی در فضا و زمان (یا فضا-زمان) می نشیند، اما خود فضا و زمان وجودهایی مبهم اند که بر حواس نیز پدیدار نمی شوند؛ آن ها نه هیچ رنگی دارند و نه هیچ طعم، صدا، بو یا شکلی عینی، بلکه ظاهرا ساختاری هندسی دارند. این کتاب در پی واکاوی ماهیت این ساختار، ابتدا نظریه نسبیت را به مثابه نظریه ای در باب هندسه فضا و زمان بررسی می کند و در گام بعدی، سراغ نسبیت خاص و نسبیت عام می رود.
کتاب «فلسفه فیزیک» ۷ فصل دارد که به ترتیب عبارت اند از: «روایت های کلاسیک فضا-زمان»، «شاهدی برای ساختارهای فضایی و زمانی»، «حذف ساختار مشاهده ناپذیر»، «نسبیت خاص»، «فیزیک اندازه گیری»، «نسبیت عام» و «جهت و توپولوژی زمان».
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
توجه کنید که، با پیروی از این روش، ما یک دستگاه مختصات لورنتس در فضا-زمان مینکوفسکی بنا کرده ایم. با انتخاب های متفاوت ساعت معیار، واحدهای زمان، مبدا زمان و جهت محورهای فضایی، مختصات لورنتس متفاوتی به دست می آید و هر مجموعه از مختصات لورنتس ناشی از چنین انتخابی است.
در این جا بهتر است که شرایط منطقی را روشن کنیم. ابتدا که مفهوم دستگاه مختصات لورنتس را مطرح کردیم، کاملا بی ربط به فرایندهای فیزیکی بود و مختصات صرفا روشی انتزاعی برای مشخص کردن هندسه ذاتی فضا-زمان مینکوفسکی بود. سپس این هندسه را با مجموعه اصول فیزیکی قانون نور، قانون لَختی نسبیتی و فرضیه ساعت به رفتار ماده ربط دادیم. سرانجام نشان دادیم که اگر این اصول پذیرفته شوند، با فرایند فیزیکی معینی، یعنی با استفاده از حرکت لختی ساعت های آرمانی و پرتوهای نور در خلا، می توان مختصات لورنتس را برای فضا-زمان مینکوفسکی به دست آورد. در هیچ مرحله ای از این فرایند به «سرعت نور» یا اصل «سرعت ثابت نور است» اشاره نکردیم: در فضا-زمان مینکوفسکی به هیچ وجه امکان اندازه گیری عینی سرعت چیزی وجود ندارد. ما هیچ جا مفهوم یک «دستگاه مختصات لخت» یا اصل «همه دستگاه های لخت هم ارزند» یا این که «قوانین فیزیک در همه دستگاه های لخت شکل یکسانی دارند» استناد نکردیم. بلکه یک ساختار هندسی معین برای فضا-زمان را اصل قرار دادیم، با برخی از اصول فیزیکی مفهوم فیزیکی آن ساختار را برای رفتار ماده قابل رویت بررسی کردیم و سپس شرح دادیم که چگونه از این مطلب برای بنا کردن دستگاه مختصات استفاده کنیم.
پس از انجام دادن همه این کارها، اینک می توانیم بفهمیم که معنی «ثابت بودن سرعت نور» و «دستگاه مختصات لخت» و «هم ارزی همه دستگاه های لخت» چیست.
دزدهای ساحلی
نویسنده: پیام ابراهیمی
تصویرگر: آرزو قلیزاده
ناشر: پیدایش
تعداد صفحات: ۳۲ صفحه
قیمت: ۵ هزار تومان
داستان «دزدهای ساحلی» دربارهی یک خانواده پرجمعیت از لاک پشت هاست. در ابتدای این داستان یکی از لاک پشت ها گم شده است و خانواده تصمیم می گیرند به دنبال فرزند گم شده شان بگردند.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «لاک توز رفت و رفت تا به هتل بزرگ دریای عجیب نزدیک شد. خورشید تقریبا بالا آمده بود و چراغ های هتل خاموش شده بودند. سروصدای آدم ها از دور به گوش می رسید. صدای خنده هایشان، ترمز ماشین ها و شیرجه زدن توی استخر. لاک توز دیگر از صدای ماشین ها می ترسید. در طول راه چندبار با خودش فکر کرده بود نکند ماشین از روی لاک تاش رد شده باشد، اما چیزی توی دلش می گفت لاک تاش صحیح و سالم است.»
در ادامه کتاب «دزدهای ساحلی» کودک با رفتارهایی از انسان ها روبرو می شود که حیات لاک پشت ها را به خطر می اندازد.
آشنایی با زیستگاه لاک پشت دریایی، آلودگی های محیطی همچون «آلودگی نوری»، برخی از مواردی است که در این داستان مطرح شده است.
دن براون رماننویس مشهور آمریکایی با کتاب جدیدش «منشاء» به کلی از دنیای کتاب قبلی خود «دوزخ» فاصله گرفته و نظرات جنجالی چون «کد داوینچی» را ارایه کرده است.
در این کتاب بار دیگر نشانهشناس محبوب هاروارد یعنی رابرت لنگدان بازگشته است و بار دیگر در معرض خطر قرار دارد.
کتاب «کد داوینچی» که واتیکان را زیر سوال برده بود بیش از ۱۰ میلیون نسخه فروش کرد وبه چندین زبان ترجمه شد و در نهایت به آنجا منجر شد که براون بتواند صدها میلیون نسخه کتاب بفروشد.
داستان این بار براون به موزه گوگنهایم بیلبائو در اسپانیا مربوط میشود جایی که لنگدان باید ماجراهای جدیدش را دنبال کند. این کتاب به نوعی جنبه توریستی نیز پیدا میکند و بخشهایی از آن صرف معرفی بارسلون و معماری بینظیرش میشود.
در این کتاب ادموند کرش دانشجوی سابق لنگدان و میلیاردر ۴۰ ساله امروز، درست وقتی آماده است تا از یک اتفاق علمی-تکنولوژیکی که انقلابی در زندگی مردم به وجود میآورد خبر دهد، ترور میشود.
براون در چند سال اخیر وقت و پول زیادی را در اسپانیا صرف تحقیق درباره موضوع این کتابش کرده و میگوید چون این کشور ترکیبی از المان های سنتی و مدرن است ، او را مجذوب خود میکند. او که میگوید خشونت پلیس در برابر رایدهندگان کاتالان موجب دلشکستگی وی شده؛ میافزاید: اما از این موضوع دچار شوک نشده چرا که خطوط درهم فرهنگ اسپانیا دلیلی بود که او میخواست درباره این کشور بنویسد.
این نویسنده ۵۳ ساله از زبان رابرت لنگدان در این کتاب به بیان نظراتش درباره تکنولوژی پرداخته است .
«منشاء» دیروز در ۱۳ کشور جهان همزمان منتشر شد و مترجمان آن به زبانهای مختلف مثل کتابهای پیشین دن براون تحت تدابیر امنیتی و در حالی که دو ماه در خانهای در بارسلون در قرنطینه بودند، این کتاب را ترجمه کردند.
باز هم صفحه چهرهنما و باز هم گشت و گذاری به چهارسوی دنیای فرهنگ و هنر. در نهمین شماره این صفحه، از بزرگانی یاد کرده ایم که به قول شاعر ما نغمه ای ماندگار در صحنه ی زندگی سرودند و رفتند. همراه گزیده نویسی های این هفته ی ما به چهارگوشه ی دنیا سفر کنید و از حال فرهنگ سازان بزرگ این کره ی خاکی، خبر شوید…
نقشی برای صلح
اکتبر ماه تولد پابلو پیکاسو هنرمند بنام اسپانیایی ست. هنرمندی که در بسیاری از نوآوری های هنری قرن بیستم پیشگام بود. این هنرمند خلاق و پرکار با بیش از ۵۰ هزار اثر هنری، بیش از هر هنرمند دیگری بر دید و نگاه انسان امروز تأثیر گذاشته است.
این هنرمند زاده ی اسپانیا پس از اتمام تحصیلاتش در فرانسه نزد پدرش که استاد نقاشی بود به آموختن صورتگری پرداخت و پس از آن در سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۱۰، به اتفاق ژرژ براک مکتب کوبیسم را پایهگذاری کرد، سبکی که در آن اشیا توسط اشکال ساده هندسی ترسیم می شدند.
پیکاسو همچنین با بهرهگیری از هنر بدوی و صورتکها و تندیسهای آفریقایی، در راهی تازه قدم گذارد و عناصر اساطیری و نمادین را در آثارش جلوه گر شد.
اما علاوه بر دانش اساطیری و بهره گیری از هنر قدما؛ اوضاع بحرانی اروپا، جنگ داخلی اسپانیا و اشغال فرانسه توسط آلمانیها هم، دیگر از موارد مهم و تاثیر گذار در آثار او بودند.
تابلوی گرنیکا نمونه شاخص هنر تمثیلی او در این دورهاست. این تابلو که از جانب منتقدین هنری بعنوان مهمترین اثر هنر متعهد شناخته شد، به واسطه ی روایت تمثیلی اش از وحشت جنگ و ویرانی شهر ها و قتل عام مردم بی گناه، در پس اولین بمباران هوایی قرن بیستم، میلیونها بار در تراکت ها و اعلامیهٔ های تبلیغاتی ضد جنگ تکثیر شد و نام آشنا ترین اثر پیکاسو نام گرفت.
تک تک تابلوها و طرحهای پیکاسو، یادداشتهای روزانهٔ اوست و مجموعهٔ آنها کتاب زندگی یا به بیان دیگر اتوبیوگرافی اش محسوب میشوند.
پیکاسو علاقه خاصی به زنها داشت و علاوه بر زندگی شخصی تا مدتها نقاشیهایش مشخصاً تنها راجع به زنها بود.
تابلوی دوشیزگان آوینیون پیکاسو پرتاثیر ترین اثر هنری قرن لقب گرفته است، این نقاشی یکی از مهمترین آثار دوران ابتدایی شکل گیری کوبیسم و نقطه عطفی در حوزه هنر مدرن به شمار میآید.
پیکاسو این اثر را در تابستان ۱۹۰۷ و در فرانسه، پس از بازدید از نمایشگاهی از ماسکهای آفریقایی که در پاریس برپا بود، کشید. این شاهکار هنری قرن بیستم پنج زن جوان را در فاحشه خانه ای در خیابان آوینیون در شهر بارسلونای اسپانیا نشان میدهد. پیکاسو در خلق این اثر از اغراق در خصوصیات چهره بهره گرفت و در این راه تا آنجا یش رفت که به سبک و روشی تازه رسید. وی بعدها نیز از این متد در خلق چهرهها در آثارش بهره میبرد. به گفته بسیاری از منتقدان هنری، پیکاسو انسانها را با نقابی بر صورتشان تصویر میکرد.
شعرهای عاصی زنی زخمی
ماه اکتبر و زادروز سیلویا پلات شاعر و رمان نویس مشهور آمریکایی، بهانه¬ی ماست برای گفتن از این زن که به خاطر اشعار جسورانه و دردمند و همین طور زندگی کوتاه و سرنوشت تراژیکش، به چهره ای یگانه در ادبیات قرن بیستم بدل شده است.
سیلویا پلات در اکتبر سال ۱۹۳۲ در شهر بوستون و در خانواده ای از اهالی ادب و دانش زاده شد. پدرسیلویا یکی از هواداران المان نازی بود و در دانشگاه بوستون دررشته حشره شناسی کرسی استادی داشت. سیلویا هشت ساله بود که پدرش را از دست داد، این اتفاق روح دخترک را زیر سایه ی بهتی عظیم فرو برد. چنان که زیر نقاب چهره ی درخشان و شاداب او همواره شخصیتی از هم گسیخته و نا امید پنهان شده بود، او تاثیر این جراحت روحی را بعد ها در اشعاری چون “پدر” به تصویر درآورد.
او پایه گذار ژانری در شعر انگلیسی ست که شعر “اعتراف گونه” نامیده می شود. شعر “پدر” که یکی از اشعار مشهور اوست، تا کنون در بیش از هزار مقاله و کتاب موشکافی شده و برهنه ترین سرود اعترافی نام گرفته است.سیلویا پلات در این شعر برای آنکه از کابوس یادهای پدر آزاد شود، نخست او را “نازی” و خود را “نیمه یهودی” در نبرد چندین ساله مینماید.
سیلویا وقتی در هجده سالگی به کالج اسمیت راه یافت کارنامه ی درخشانی از نوشته های به چاپ رسانده اش را با خود به همراه داشت و در طول دوران تحصیل در کالج بیش از چهارصد شعر سرود. او در محافل ادبی لندن با شاعر پر آوازه ی انگلیسی تد هیوز اشنا شد و خیلی زود با او ازدواج کرد.
اما رابطه ی پر فراز و نشیب این دو دلداده پس از شش سال به جدایی کشید و یک سال پس از آن سیلویا پلات پس از گذراندن یک دوره ی سخت و در پی از هم پاشیدگی روانی در سی سالگی به زندگیش پایان داد.
آثار واپسین این شاعر فرمی سورئال دارند، گویی وجودی قدرتمند و عمیق او را در چنگ گرفته است. مرگ در این اشعار به تجسم کشیده شده و و دردهای روحی او به خوبی قابل لمس اند.
شعر طولانی لاله ها تصویری از رستگاری و سرگشتگی توامان شاعر است .شعر فضای بیمارستان را ترسیم می کند . شاعر بعد از عمل جراحی و بیهوشی روی تخت دراز کشیده و به دسته گل لاله ای که برایش هدیه آورده اند و کنار تختش است خیره شده است. لاله هایی که بدل به درونیات شاعر و دغدغه هایش شده اند و چون خود او لحظه ای آرامند و لحظه ای دیگر بیقرار و آشفته.
فضای این شعر ، حالات روانی و بیمار گونه ی شاعر را به تصویر می کشد . واژگان هذیان گونهی شعر، مخاطب را به وادی تردید می افکند و میان توهم امید و رویای یقین معلق می کند.
تشریح¬گر جان آدمی
رامبراند، نقاش هلندی قرن هفدهم و از نام آشنا ترین نقاشان همه تاریخ، مطابق برخی از روایت ها در روزهای آغازین اکتبر بدرود حیات گفته است. هنرمندی که جایگاهش در هنر نقاشی را به مثابه ی جایگاه داستایفسکی درادبیات دانسته اند، هنرمندی بدعت گذار که درست مانند داستایوفسکی تاثیر نگرفتن از او بسیار دشوار است.
سوژه های مذهبی، تاریخی، اخلاقی، طبیعی و انسا نی، منبع الهام او در آفرینش آثارش بوده اند. او برای نمایش احساسش از اصیل ترین وسایل انتقال احساس، کمک گرفته و با پخش نور وسایه، سوژه های دلخواهش را تجسم داده است.
برخی منتقدان براین باورند که هرگز نقاشی، مانند او در سایه و روشن و در بکار بردن نور و تاریکی، تاُمل، مطالعه و دقت نکرده است.
یکی از آثار مشهور او نقاشی ارسطو در کنار مجسمه نیم تنه هومر است، چهره ارسطو که در فضای تیرهای محصور شدهاست، با زنجیری که به گردن دارد همسان با سر مرمرین میدرخشد. زنجیر تا دست چپ فیلسوف امتداد یافته و از طریق آستین نگاه را به سوی چهره او بازمیگرداند. آستین دیگر لباس، ارسطو را به هومر ارتباط میدهد. با تکرار رنگ کرم نیم تنه در سراسر آستین، رمبراند این دو را بیشتر یه یکدیگر مرتبط میکند؛ جالب اینکه نوری که چهره و آستین ارسطو را روشن میکند بر چشمان نابینای هومر نتابیده است.
تابلوی درس آناتومی دکترنیکلاتولپ هم یکی از آثار سفارشی این نقاش برجسته است. این تابلو را صنف جراحان سفارش داده بودند تا در سالن تشریح آویخته شود در این اثر دکتر تولپ با شکل خشک و رسمی خود در حال تشریح بدن برای گروهی از جراحان است ولی دو نفر در سمت راست تابلو بنظر میآیند که از دیگران جدا شده و جلب این شدهاند که در بیرون چه میگذرد.
در جامعه آن روزهای ایران که هنوز سیطره موسیقی سنتی کم و بیش به چشم میخورد، معرفی ژانر دیگری از موسیقی که «پاپ» نام داشت، کاری بود کارستان و به غایت دشوار. در واقع تا سالهای سال، موسیقی تنها در انحصار خوانندگان سنتی بود و مردم چشم و گوششان تنها به صدای «تار» و نوای «نی» اخت گرفته بود. اما با گذر زمان و فراگیری موسیقی پاپ در فضای موسیقی جهان از یک طرف و پخش این نوع موسیقیها از رادیو و تلویزیون از طرف دیگر، تعدادی از هنرمندان و علاقهمندان موسیقی، متأثر از موسیقی غربی قرار گرفتند و آن را الگوی خود قرار دادند و تصمیم گرفتند بخت خود را در این راه بیازمایند؛ انتخاب و تقلیدی که البته از سوی پیشگامان موسیقی پاپ ایران، براساس اصول درست و صحیح صورت گرفت. این روند در سالهای نخستین بعد از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت تا اینکه حدود دو دهه بعد از پیروزی انقلاب، موسیقی پاپ بخوبی توانست جای پای خود را در موسیقی ایران محکم کند و طرفدارانی پروپاقرص برای خود بیابد. اما موسیقیای که امروزه به عنوان پاپ به گوش ما میرسد، تفاوتهای بسیاری با موسیقی پاپ دیروز دارد. تفاوتی که مهمترینش خالی شدن این سبک از موسیقی از محتوا و ارائه هر چیزی به نام موسیقی پاپ است. تورج شعبانخانی از آهنگسازان و خوانندگان صاحب سبک در موسیقی پاپ است که شهرت و محبوبیت بسیاری برای موسیقی پاپ ایران کسب کرد. او سالهای سال بر این اندیشه بوده است که به جوانهای این عرصه اصول درست موسیقی را بیاموزد و تا به امروز هم در کارش موفق بوده است. با او درباره نابسامانی موسیقی پاپ و خوانندگانی که این مسیر را انتخاب کردهاند، گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
***
موسیقی فیلم «آدمک» اولین کار جدی و از آثار شاخص شما بود که در دوران خود بسیار سر و صدا کرد. در ابتدا مختصری از ساخت این موسیقی و اینکه چگونه وارد این عرصه شدید، بفرمایید؟
من از ۱۷ سالگی موسیقی را به صورت حرفهای آغاز کردم و با همان سن کم خیلی زود به مرحلهای که باید رسیدم؛ به طوری که توانستم در مدت یک سال و نیم با اعضای گروهی که سرپرستی آن را برعهده داشتم، به اجرای برنامه بپردازیم. در یکی از این برنامهها با آقای خسرو هریتاش از کارگردانان خوب سینما آشنا شدم و این اتفاق آغاز همکاری من و ایشان بود. آقای هریتاش اصرار داشتند در فیلم «آدمک» که ملودی آن برای یک صدای متفاوت ساخته شده بود، بخوانم اما من چون سرباز بودم، پیشنهاد کردم یکی از دوستانم به نام فریدون فروغی که نوازنده جاز بود و صدای خاصی داشت، خوانندگی آن را به عهده بگیرد که مورد موافقت هم قرار گرفت و البته این کار هم جزو اولین کارهای فریدون محسوب میشد.
دوران سربازیام در ساری و در سپاه ترویج آبادانی بودم اما چون در مازندران هم کارهای فرهنگی بسیار رواج داشت، در آنجا به تدریس و آموزش مشغول شدم و در همان جا دوران سربازیام را گذراندم. زمانی که به تهران آمدم، با آنکه ۲۱ سال بیشتر نداشتم، توانستم به مانند یک آدم حرفهای وارد بازار کار موسیقی شوم.
قطعاتی چون «لانه مور» و «یک شب مهتاب» با صدای سیمین غانم و پری زنگنه از آثار آن دوران است. اما با ساخت قطعه «آدمک» توانستم کاری متفاوت از نظر ملودی و نوع خواندن نسبت به جنس کارهای آن زمان خلق کنم. البته ناگفته نماند در این زمینه گوش کردن به تکنیک و آثار فرنگی نیز بسیار تأثیرگذار بود در صورتی که متأسفانه موزیسینها و خوانندههای نسل امروز به اشتباه و از روی عدم آگاهی روی ملودیهایی که بهتر است اشعار انگلیسی جای بگیرد، کلام فارسی میگذارند و به خورد مردم میدهند یا تحریرهای راک و بلوز میخوانند. این سبکها تکنیکهای خوبی دارند اما جوانهای ما باید بدانند ما دارای ریشه هستیم و سبکهایی چون بلوز و راک از شاخ و برگهای موسیقی ما توانستهاند در دنیا ملودی بسازند و خود را معرفی کنند. ما هم آن دوران در موسیقی نوگرایی به وجود آوردیم اما نوگرایی که از ریشههای موسیقیمان سرچشمه گرفته است ما از تکنیکهای خارجی استفاده کردیم نه از تحریر و ملودیهایشان.
اما با برگزیده شدن گروه موسیقی «چارتار» در جشنواره موسیقی فجر پی به این نکته بردم که نیاز جامعه و مخاطبان ما، موسیقی ایرانی است یا زمانی که قطعه دشتی «هنوزم چشمای تو مثل شبهای پرستاره» که با صدای هنرمندان بسیاری خوانده شده است را ساختم، متوجه شدم استقبال از این گونه آثار هنوز هم در جامعه وجود دارد. بنابراین باز هم تأکید دارم نباید موسیقی فرنگی را وارد موسیقی ایرانی کرد بلکه بهتر است ریشههای موسیقی ایرانی با تلفیقی از تکنیک فرنگی به کار برده شود به طوری که شنونده رادیو و تلویزیون مسموم نشود.
در دوران شما هنرمندان مطرح بسیاری فعالیت داشتند که اغلب آنان براساس الگو و تجربه دیگران در موسیقی پاپ فعالیت میکردند اما آیا قبول دارید امروزه موسیقی پاپ دچار نابسامانی شده است؟
بله. این اتفاق تنها به این علت است که از موسیقی فرنگی تقلید میکنند.
خب هنرمندانی چون شما یا آقای فریدون شهبازیان به عنوان پیشکسوتان موسیقی پاپ تدبیری برای این نابسامانی ندارید؟
بله حتماً. البته اگر قدرت یا نفوذی داشتم زیرا آثار فعلی کاملاً طعم و بوی موسیقی غربی با تلفیقی از شعر فارسی است.
یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با موسیقیهایی با طعم و بوی غربی موافقت دارد؟
خیر. متأسفانه مشکل این وزارتخانه نداشتن کارشناس خوب است.
اما کارشناسانی که در دفتر موسیقی حضور دارند و به اشعار، ترانهها و ملودیهایی مجوز میدهند، اکثراً از تجربه موسیقایی برخوردارند. یعنی این افراد نگاهی به محتوای ترانه و موسیقی ندارند؟
موسیقی هنری است که نمیتوان مانع از آزادی آن بود. به طور مثال امروزه میبینیم هنرمندان زیرزمینی به فعالیت خود مشغولند و حتی به مرور زمان مجوز خود را از دفتر موسیقی میگیرند. البته من به شخصه مخالفتی با این مسأله ندارم و بهتر است کار خودشان را انجام بدهند اگر این دوستان به جایی رسیدند، که کمتر اتفاق میافتد، حتماً استحقاق آن را داشتهاند. حرف من این است مسئولان موسیقی باید به این نکته توجه داشته باشند هنرمندانی که در زمینه موسیقی پاپ فعالیت میکنند، نباید ریشه موسیقی ایرانی را فراموش کنند و نگاهشان تنها به موسیقی غربی باشد به این علت که ما برای این موسیقی زحمت کشیدهایم و از روی ناآگاهی و بی تجربگی موسیقی پاپ راهاندازی نکردهایم. مسئولان دولتی نباید فعالیت هنرمندانی چون ما را نادیده بگیرند؛ اگر کسی بتواند برای موسیقی پاپ کاری انجام بدهد، امثال هنرمندانی چون من، شهبازیان و… هستیم.
در واقع عقیده شما این است که مسئولان موسیقی تنها به خوراک موسیقایی جامعه و نسل امروز توجه دارند و مجوز میدهند؟
خیر. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا آنجا که بتواند، سعی کرده جلوی این اتفاقات بایستد اما بعضی مواقع دیگر اوضاع از دست همه خارج است و کاری نمیشود کرد. بنابراین میبینیم جامعه آرام آرام به این سمت کشیده میشود. اما تأکید میکنم اگر گروه «چارتار» حائز مقام نمیشد، هیچگاه این خوشبینی را نداشتم.
یعنی هنرمندان موسیقی پاپ امروز دچار گمراهی شدهاند؟
هنرمندان امروز ما نه اینکه گمراه شده باشند بلکه اگر مسیر درست را بدانند، امکان ندارد آن را ادامه بدهند در واقع متأسفانه چون در این راه تشویق شدند و مورد استقبال قرار گرفتند، ادامه مسیر دادند؛ اما اگر من در جایگاه این افراد قرار بگیرم، سعی میکنم بیشتر به ریشههای موسیقی ایرانی توجه داشته باشم تا موسیقی سیاهپوستان.
امثال این هنرمندان که به آن اشاره کردید، آیا تا به امروز برای آموزش یا بهره بردن از تجارب، از شما درخواست راهنمایی داشتهاند؟
بله. هنرمندان بسیاری چون فریدون آسرایی، مانی رهنما، نیما مسیحا و… با من همکاری داشتهاند اما یک دست صدا ندارد و به تنهایی نمیتوانم به کمک موسیقی پاپ بروم بلکه این اتفاقات باید در خود جامعه حل شود و جا بیفتد. نسل امروز ما باید بدانند که ۱۰ هزار سال گذشته هم موسیقی داشتهایم و موسیقی ما از قدمت بالایی برخوردار است. این سبک موسیقیها یا موسیقیهای بلوز برای سیاهپوستان جذابیت دارد البته برای ما هم زیبا است اما به این شرط که تحت تأثیر آن قرار نگیریم و از آن عبور کنیم نه اینکه کاملاً معیار کار را آن قرار بدهیم. بهطور مثال روی یک موسیقی بلوز شعر حافظ قرار بگیرد. ناگفته نماند خود من هم این کار را انجام دادهام اما تلفیقی زیبا و بجا. به طور مثال سال ۵۳ قطعه «گوهر یکدانه» که جزو کارهای اولیه من بود، با شعری از حافظ را در دو پارت آهنگسازی کردم. این کار با موسیقی پاپ آغاز میشود و با موسیقی سنتی و آواز به اتمام میرسد اتفاقاً بسیار مورد استقبال قرار گرفت. هنرمندان امروز ما نیز باید به دنبال کارهایی بروند که مانا باشد نه اینکه در کوچه بازارهای میسیسیپی اتفاق افتاده است.
شاید مخاطبان موسیقی چندان آگاهی ندارند که این موسیقی تقلیدی از به طور مثال سیاهپوستان است؟
خیر. مخاطبان آگاه؛ موسیقی خوب و بد را به درستی تشخیص میدهند حتی در بسیاری از مواقع این نوع تحریرها را دوست ندارند. اگر مردم میگویند آقای شجریان یا قربانی، به این دلیل است که این هنرمندان تحریر صدا را بخوبی میشناسند. در موسیقی پاپ نیز به همین صورت است. خوانندگان بسیار توانایی هستند که به شهرت رسیدهاند و امروزه طرفداران بسیاری دارند علت این محبوبیت هم آموزش موسیقی زیر نظر اساتید بوده است.
اما خوانندگان موسیقی پاپ دهه ۷۰ که از شاگردان استادان موسیقی نیز هستند، به مرور زمان کمرنگ شدند؟
این اتفاق به این علت است که در هر دوره اگر هنرمند فعالیت نداشته باشد، کم کم کنار گذاشته میشود اما اگر خوانندهای حرفهای باشد و تمام زندگیاش را وقف موسیقی کند، حتماً موفق خواهد بود. البته این هنرمندان عزیز باید به این نکته توجه داشته باشند در هنر خود نوآوری به وجود آورند که متأسفانه این هنرمندان جوان مسیر خود را ادامه میدهند و به بیراهگی میروند. دلیل اصلی این اتفاق هم قطع به یقین فعالیت نداشتن هنرمندانی چون ما است آن هم به این دلیل است که وقتی زندگی یک هنرمند تأمین نباشد و به اصطلاح گنجشک روزی روزگارش را بگذراند، مجبور است هیچ فعالیتی نداشته باشد و به عاقبت کار هم نمی اندیشد.
چرا بعد از انقلاب کمکار شدید؟
کمکار نشدهام در حال حاضر به دلیل محدودیتها از بسیاری از کارهایم چشمپوشی کردم و در چارچوبی فعالیت میکنم که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دچار مشکل نشوم. البته بعد از انقلاب حدوداً ۶۰ قطعه موسیقی ساختم اما بدون آنکه صدای آن را دربیاورم، بسیاری از خوانندگان روی آثارم خواندند؛ شاید هم یکی از دلایل آن بیتوجهی تهیهکنندگان باشد. امروزه دیگر تهیهکنندهای برای خواننده هزینه نمیکند تنها آلبوم را میگیرند و پخش میکنند و خواننده مجبور است از جیب خود هزینه کند.
شما هم به دلیل این بیحمایتیها دیگر به دنبال خوانندگی نرفتید و ترجیح دادید آثارتان بدون نام و نشانی به خوانندهها سپرده شود!
من برای دل خودم میخوانم و تمام زندگی من مردم هستند. همین مردم هستند که به من ارج میدهند و من امروز تورج شعبانخانی هستم. اگر مردم نباشند، تورج هم نیست.
بعد از انقلاب مردم چقدر شما را میشناسند؟
خیلی کم؛ شاید به این دلیل که سعی نکردم خیلی خودم را معرفی کنم. پیش از انقلاب تنها با نام تورج فعالیت میکردم. پدر و مادرم تأکید داشتند نام فامیلیام را هم معرفی کنم اما من میگفتم دوست ندارم مردم من را بشناسند تا برای یک سیگار خریدن از سر کوچه مجبور شوم لباس مبدل بپوشم. در واقع با همین نگاه وارد عرصه موسیقی شدم. بعد از انقلاب هم چون موسیقی پاپ وجود نداشت، حدوداً ۱۷ سال فعالیت نداشتم.
اوضاع زندگی به چه صورت میگذشت؟
به سختی تمام وسایل زندگیام، خانه، ماشین حتی وسایل لوکس و شیکی را که از نوجوانی به آن علاقهمند بودم و جمعآوری میکردم، به اجبار فروختم.
حمایتی از شما نشد؟
خیر. چون دوران جنگ بود ما به احترام شهدا موسیقی پاپ را متوقف کردیم.
کار مناسبتی هم برای جنگ نساختید؟
من موسیقی مناسبتی کار نمیکنم ممکن است کار حماسی که پول خوبی هم دارد قبول کنم اما کسی که برای جنگ موسیقی میسازد، باید برای جنگ بسازد نه من که فعالیتم موسیقی پاپ بود. البته آرزوهای بسیاری داشتم که اتفاق نیفتاد.
چه آرزویی؟
آموزش موسیقی به جوانان. مردم ایران بسیار هنرمند و با استعداد هستند و در هر گوشه دنیا هنرشان معرفی شده است. من به بیشتر آرزوهایم نرسیدم اما مطمئنم آینده بهتر از این خواهد بود چون فکرهای نویی در ذهنم دارم.
درخصوص این ایده و فعالیتتان کمکی هم از خانه موسیقی گرفتهاید؟
خیر. من عضو خانه موسیقی هستم منتهی هیچ حقوقی دریافت نمیکنم و به صورت آزاد فعالیت میکنم.
آیا خانه موسیقی توانسته به عنوان یک مرکز اصلی از هنرمندان حمایت کند؟
خیر. من هیچ رضایتی از خانه موسیقی ندارم و به نظر من سیاستگذاریهای این خانه باید تغییر کند. یک تعداد اسامی در این خانه عضو هستند که شناخته شده نیستند و تنها با دو- سه ماه آموزش به این خانه راه پیدا کردهاند. در صورتی که خانه موسیقی باید دوغ را از دوشاب تشخیص بدهد. بنده با رزومه ۳۰۰ اثر موسیقی فیلم و تئاتر با کسی که یک مدت کوتاه آموزش موسیقی داشته است، در یک ردیف قرار نمیگیرم!! خواهش من این است که مسئولان خانه موسیقی امثال ما هنرمندان را ناامید نکنند.
باز هم برگردیم به موسیقی پاپ؛ تعریف شما از موسیقی پاپ چیست؟
موسیقی پاپ (پاپیولار) یعنی موسیقی روز، موسیقیای که کلمات در آن تازگی دارند و نوآوری به وجود آمده است. خاطرم است زمانی که با خواننده توانایی چون مازیار کار میکردم، هر فصل او را یک آدم متفاوت و تقلیدی از یک هنرمند میدیدم. به او گفتم خواننده باید به سبک خود بخواند و فعالیت کند تا اینکه این اتفاق افتاد و او با یک صدای متفاوت معرفی شد.
نوگرایی که امروزه در هنرمندان وجود دارد، صحیح است یا غلط؟
تقلید صد درصد اشتباه. گرایش موسیقی دیگران باید با یک طعم و رنگ دیگر باشد نه مانند همان افراد.
آیا موسیقی پاپ بیان موضوع اجتماع با ناله و اندوه است؟
خیر. اما متأسفانه برای آنکه کار بیشتر گل کند و در دل مخاطب بنشیند، این گونه میخوانند. موسیقی پاپ یک موسیقی مفرح و شاد است، ناله ندارد چون به اندازه کافی در موسیقی سنتی ناله وجود دارد پس بهتر است نگاه تازهتری به موسیقی پاپ وجود داشته باشد.
امروزه به گونهای شده است که بازیگر، ورزشکار یا اشخاصی که پول بسیاری دارند، وارد عرصه موسیقی میشوند، آلبوم منتشر میکنند یا کنسرتی برگزار میکنند و با آنکه عدهای از افراد در این راه موفق نیستند، اما ترجیح میدهند این کار را تجربه کنند؟
بله. هنر خوانندگی کار جذابی است و مورد توجه قرار میگیرد اما همه این دوستانی که هنر خوانندگی را انتخاب میکنند، موفق نیستند بلکه این دوستان غربال میشوند و تنها دو یا سه نفرشان انتخاب میشوند و مابقی حذف میشوند و تنها یک هزینه اضافی است.
به طور مثال زمانی که میخواستم با خوانندهای کار کنم، تأکید داشتم اول باید صدای آن خواننده را بشنوم بعد کار شروع شود البته در این زمینه خواننده را کمک میکردم و با دو سه جلسه تمرین وقتی صدای او به اصطلاح پختهتر شد، ملودی میساختم. اگر آن خواننده استحقاق آن را داشت موفق میشود و به جایی که باید میرسد مگر اینکه خودش توانایی این کار را نداشته باشد. هفت نفر از خوانندگان بنام موسیقی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب از همان ابتدای کار با من همکاری داشتند و در واقع آنها را وارد موسیقی کردم. هرچند تعدادی از این خوانندهها که در آن سوی آب فعالیت میکنند، معرفت نداشتند و هیچ دلجویی از من نکردند.
برای شما تفاوت دارد به چه خوانندهای موسیقی آموزش بدهید؟
اگر فردی به من مراجعه کند و آموزش ندیده باشد، مجبورم با او همکاری کنم و به او آموزش بدهم. حتی اگر آن کار موفق نشود.
اما امضای شما پای آن کار خورده است؟
بله. کارهای بسیاری اسم من پای آن بوده است و رضایتی از آن نداشتم ولی به خاطر حفظ زندگیام مجبور بودم قبول کنم و سکوت کنم. در واقع هم باید دنیا را داشته باشم هم آخرت را! البته سعی میکنم این کار کمتر اتفاق بیفتد. امروزه اوضاع به گونهای شده است که پسرم از موسیقی دلزده شده و به من میگوید چرا مهندسی را ادامه ندادی!!
تهیهکنندگان موسیقی دراین باره چقدر مؤثر هستند؟
برنامهگذاران موسیقی مانند عقاب بالای سر یک تعداد افراد نشستهاند و مطمئنم هیچ گاه نمیگذارند من نوعی کنسرت برگزار کنم.
باز هم تأکید میکنم برای دلم به موسیقی روی آوردم و برای مردم میخوانم و آهنگ میسازم. رشته تحصیلی من مهندسی است و به خاطر علاقهام به هنر موسیقی توانستم به کمک زندهیاد مرتضی حنانه در این کار موفق شوم. زندهیاد حنانه اصول درست موسیقی را به من آموخت اما امروزه نه جوانان به دنبال هارمونیهای موسیقی میروند و نه امثال هنرمندان دلسوزی چون مرتضی حنانه دیگر وجود دارد.
این اتفاقات تنها در موسیقی پاپ وجود دارد یا اینکه موسیقی رپ، راک و… هم به همین صورت است؟
در موسیقی رپ و راک هم تقلید وجود دارد اما در این نوع موسیقیها هم هنرمندان خوب انتخاب میشوند. اتفاقاً بسیار کار خوبی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این نوع موسیقیها مجوز میدهد.
سیاستگذاران هم در بالا بردن این نوع موسیقیها نقش دارند؟
خیر. این موسیقیها تنها مخاطبان بسیاری دارند اتفاقاً کسانی که این موسیقی را آزاد کردهاند و مجوز میدهند، افراد با فکر و شعوری هستند برای اینکه اگر بخواهند این کارها را منع کنند، اوضاع بدتر خواهد شد مانند موسیقی زیرزمینی که به صورت پنهانی فعالیت میکنند. البته هنرمندان ما باید با یکدیگر رفاقت داشته باشند نه رقابت اگر هم رقابتی هست، سالم و سازنده باشد.
یعنی معتقدید اتفاق خوبیاست که محبوبیت موسیقی در دستان هنرمندان موسیقی پاپ افتاده است؟
بله. باید هم این اتفاق بیفتد جامعه این نوع موسیقی را میپسندد و بهتر است تجربه کند. البته ناگفته نماند موسیقی سنتی و اصیل ما هم جایگاه خود را دارد و هیچ گاه فراموش نخواهد شد.
آیا ممنوع الفعالیت شدن اتفاق خوبی برای یک هنرمند است؟
خیر به عقیده من، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید پای این هنرمندان بایستد.
خود من به شخصه در دورهای خودم را از نگاه مردم پنهان کردم و کسی هم سراغی از من نگرفت اما زمانی که به میان مردم آمدم، متوجه شدم مردم بسیار بامحبت هستند و دوست دارند هنرمند مورد علاقهشان فعالیت کند.
تلویزیون در معرفی یک هنرمند چقدر میتواند اثرگذار باشد؟
قطعاً تأثیر بسیاری خواهد داشت. رسانه ملی میتواند در حمایت و معرفی یک هنرمند مؤثر باشد.
در حال حاضر چه فعالیتی دارید؟
امروزه فقط سفارش ترانه میگیرم و روی آن موسیقی میسازم البته سعی میکنم ترانههایی باشد که در ذهن مردم جرقه ایجاد کند. به هرحال خواننده سرمایهاش را هزینه میکند باید او را تشویق کرد و کار درست را برای او انجام داد. البته یک تعداد از دوستان چندان دلسوز نیستند.
تصمیم ندارید کنسرتی برگزار کنید؟
بله حتماً در این فکر هستم و میخواهم تعدادی از رپرتوارهایی که از گذشته باقی مانده است به قول معروف زیر خاکی هستند و در سالهای گذشته ساخته شده را اجرا کنم.
موسیقی فیلم چطور؟
چون چند سالی در این کار وقفه ایجاد کردم در حال حاضر پیشنهاد خوبی ندارم.
البته کارهای خوب زیاد شنیدهام مانند موسیقی فیلم «شهرزاد» که بسیار زیبا و بجا بود و این یعنی انرژی مثبت از یک موسیقی.
چشمانداز شما از موسیقی پاپ چیست؟
ناامید نیستم!! فکر میکنم موسیقی پاپ آینده خوبی خواهد داشت البته با زحمتهای بسیار آقای مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قطعاً شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
دارنده مدال طلای تیراندازی با کمان المپیک و جهان نامزد بهترین ورزشکار کمیته بین المللی پارالمپیک در ماه سپتامبر شد.
وبسایت رسمی کمیته بین المللی پارالمپیک دراین باره گزارش داد: طبق معمول هر ماه که این کمیته بهترین ورزشکار را انتخاب می کند، امروز پنجشنبه سیزدهم مهر( ۵ اکتبر) ۵ نامزد ورزشکار برتر در ماه سپتامبر را اعلام کرد که درمیان آنها نام زهرا نعمتی، که در رقابتهای تیراندازی با کمان جهان در چین موفق به کسب یک مدال طلا و یک برنز شد، به چشم می خورد.
درفهرست منتشر شده کمیته بین المللی پارالمپیک علاوه بر نعمتی، نام اریک هوری، عضو تیم قایقرانی روئینگ استرالیا، جاستاس پازارائوسکاس، عضو تیم ملی گلبال لیتوانی، جتس پلات، دوچرخه سواری و تریاتلون هلند و بیرگیت اسکارستین، روئینگ سوار تیم نروژ هم حضور دارند.
شطرنج باز نوجوان ایرانی از این پس با تیم ملی انگلیس در رقابت های بین المللی و جهانی این رشته شرکت خواهد کرد.
خبرگزاری های ایران امروز پنجشنبه، سیزدهم مهر به نقل از روزنامه تایمز انگلیس گزارش دادند: برنا درخشانی، عضو تیم شطرنج نوجوانان ایران با قبول تابعیت انگلیس، به عضویت شطرنج این کشور درآمد و به این ترتیب در رقابت های بین المللی و جهانی شطرنج، تیم ملی انگلیس را همراهی خواهد کرد.
برنا درخشانی، ۱۵ ساله که در شهر کنت انگلیس اقامت دارد، چندی پیش در رقابت های شطرنج بین المللی جبل الطارق درترکیب تیم ایران حضور داشت و با حریف اسرائیلی خود مسابقه داد که پس از آن، توسط مسئولان فدراسیون شطرنج ایران با محرومیت مواجه شد و حالا با خبر امروز روزنامه تایمز و با قبول تابعیت انگلیس، تیم ملی شطرنج این کشور را همراهی خواهد کرد.
درسا درخشانی، خواهر بزرگتر این شطرنج باز نیز هفته گذشته به عضویت تیم ملی شطرنج آمریکا درآمد. درخشانی هم به علت حضور بدون حجاب اسلامی در مسابقات شطرنج جبل الطارق از جانب مسئولان فدراسیون شطرنج ایران با محرومیت مواجه و از این تیم اخراج شد.
تندیس جهان پهلوان تختی، اثر یک هنرمند ایرانی، در مراسمی توسط آکادمی ورزش آمریکا در نیویورک رونمایی شد.
خبرگزاری ایرنا درمطلبی نوشت: درمراسمی که چهارشنبه شب، دوازدهم مهر(۴ اکتبر) درموزه آکادمی ورزش آمریکا – آساما درنیویورک به مناسبت پنجاهمین سالگرد بزرگداشت، جهان پهلوان تختی، اسطوره کشتی و ورزش ایران با حضور بابک تختی، پسر جهان پهلوان تختی و اعضای انجمن دوستی ایران و آمریکای شمالی و شخصیت های علمی و فرهنگی برگزارشد از تندیس این قهرمان پرآوازه ورزش که به دست دکتر علیرضا خاقانی، هنرمند ایرانی ساخته شده و با انتقال به آمریکا به این آکادمی هدیه شده بود، به طور رسمی رونمایی شد.
این تندیس که نیم تنه جهان پهلوان تختی را به نمایش می گذارد، نزدیک به ۵۰ کیلوگرم وزن و در حدود یک متر ارتفاع دارد.
جهان پهلوان تختی در پنجم شهریورماه سال ۱۳۰۹ در محله خانی آباد تهران به متولد شد و در هفدهم دی ماه سال ۱۳۴۶ در تهران درگذشت. تختی، نخستین مدال طلای تاریخ ورزش ایران را در رقابت های کشتی آزاد بازی های المپیک ۱۹۵۶ ملبورن استرالیا کسب کرد.
این قهرمان نامی ورزش ایران درطول دوران حرفه ای خود موفق به کسب یک نشان طلا و دو نقره در بازی های المپیک، یک مدال طلا در بازی های آسیایی و دو طلا و دو نقره در رقابت های کشتی آزاد قهرمانی جهان شد که نام او در فهرست بزرگترین ورزشکاران قرن – فیلا به ثبت رسیده است.
بازیکن آلمانی تیم رئال مادرید به ستایش از پپ گواردیولا پرداخت و گفت: سبک کاری این مربی در دنیا منحصر به فرد است.
تونی کروس که در آکادمی فوتبال باشگاه بایرن مونیخ رشد کرد و دوران حرفه ای خود را درتیم های بایرلورکوزن و بایرن مونیخ زیرنظر یوپ هاینکس آغاز کرد، یکی از بازیکنانی بود که در فصل ۲۰۱۲- ۲۰۱۳ با قرمزهای باواریا فاتح سه گانه شد.
این بازیکن در نخستین فصل حضور گواردیولا در بایرن هم پیراهن این تیم را به تن کرد و پس از آن به رئال مادرید اسپانیا پیوست.
تونی کروس در مصاحبه با وبسایت فدراسیون فوتبال آلمان درپاسخ به این سئوال که چه کسی بیشترین تاثیر را روی دوران حرفه ای اش گذاشته، اظهارداشت: من سالی که زیر نظر پپ گواردیولا در بایرن مونیخ کار کردم را کم اهمیت نمی دانم، زیرا فکر می کنم همان یک سال، گام بلندی برای پیشرفت من بود.
وی افزود: من به دوران حرفه ای ام به صورت چند مرحله نگاه می کنم. یوپ هاینکس مهمترین مربی در سال های اول دوران حرفه ای ام بود، هم در لورکوزن و هم در بایرن.
بازیکن تیم ملی فوتبال آلمان در ادامه درباره سیستم کاری گواردیولا تصریح کرد: پپ گواردیولا در سیستمش از من به عنوان بازیکن محوری استفاده می کرد و به سبک بازی من کاملا می خورد.
بازیکن کهکشانی های مادرید درباره رفتن به این تیم گفت: فکر می کنم انتقالم به رئال در زمان مناسبی صورت گرفت. وقتی به یک تیم بزرگ خارجی می روید و جای خودتان را در تیم پیدا می کنید، یک گام دیگر رو به جلو برمی دارید. همه چیز خیلی آرام برای من پیش رفت. کارلو آنچلوتی من را می خواست و روی من حساب می کرد.
کاپیتان تیم اسکواش جوانان ایران با برتری مقابل حریف پاکستانی بر سکوی قهرمانی تورنمنت قطر ایستاد.
در رقابت های بین المللی اسکواش قطر که در دوحه پایتخت این کشور برگزار شد، علیرضا شاملی، اسکواش باز ۱۹ ساله ایرانی که با پیروزی مقابل حریفانش به دیدار نهایی راه یافته بود، برای کسب عنوان قهرمانی به مصاف رقیب پاکستانی خود رفت و در سه ست پیاپی از سد این حریف گذشت و به مقام قهرمانی این دوره از مسابقات دست یافت.
شاملی با این نتیجه، نخستین اسکواش باز ایرانی است که دراین رقابت ها قهرمان می شود.
تیم ملی ووشو ایران با قرار گرفتن بر سکوی قهرمانی جهان به سلطه طولانی مدت چینی ها دراین رشته خاتمه داد.
در روز پایانی چهاردهمین دوره رقابت های ووشو قهرمانی جهان در کازان روسیه، سه شنبه شب، یازدهم مهر درپیکارهای ساندا، تیم ملی ایران شب خاطره انگیزی را پشت سرگذاشت و موفق به کسب ۷ نشان طلا و یک نقره شد.
در رقابت های ساندا و دربخش بانوان، الهه و شهربانو منصوریان و مریم هاشمی موفق به کسب مدال طلا شدند و دربخش مردان، محسن محمد سیفی، یوسف صبری، معین تقوی و میلاد عارفی، گردن آویز طلا را از آن خود کردند و حمیدرضا قلی پور کاپیتان باسابقه تیم ملی ایران درجایگاه دوم قرار گرفت و به مدال نقره قناعت کرد.
درمسابقات تالو و درقسمت دوئلین، تیم سه نفره فرشاد عربی، نوید مکوندی و امیر محمدرضایی یک نشان طلا برای ایران کسب کردند و در انفرادی، زهرا کیانی و هانیه رجبی موفق به کسب ۲ نشان برنز شدند. به این ترتیب در رقابت های ساندا، تیم ملی ایران با کسب ۷ مدال طلا و ۱ نقره، بالاتر از چین به مقام قهرمانی رسید و چین را از سکوی نخست به پایین کشید. چینی ها با هفت نشان طلا در جایگاه دوم قرار گرفتند و روسیه ی میزبان با ۲ طلا و ۱ نقره و ۲ برنز در مکان سوم جای گرفت. در مجموع ساندا و تالو نیز، تیم ملی چین با ۱۵ نشان طلا بر سکوی قهرمانی قرار گرفت، تیم ملی ایران با ۸ نشان طلا، ۱ نقره و ۲ برنز نایب قهرمان شد و تیم هنگ کنگ با ۵ طلا، ۳ نقره و ۳ برنز در رده سوم جای گرفت.
باشگاه بارسلونا با حمایت از اعتصاب سراسری در ایالت کاتالان، تمرینات خود را تعطیل کرد.
روزنامه اسپانیایی الموندودپورتیوو، امروز سه شنبه، یازدهم مهر(۳ اکتبر) در مطلبی نوشت: سران باشگاه بارسلونا اعلام کردند که در تبعیت از دولت محلی ایالت کاتالان و در حمایت از اعتصاب سراسری این ایالت در اعتراض به برخورد ناشایست و خشونت آمیز دولت مرکزی و پلیس اسپانیا با مردمی که درهمه پرسی استقلال ایالت کاتالان درروز یکشنبه شرکت کرده بودند، تمرینات امروز را تعطیل کرده اند.
براساس این گزارش، در بیانیه باشگاه بارسا آمده است: آنها با قدرت در تجمع اعتراضآمیز شرکت کرده و باشگاه، امروز به طور کامل تعطیل خواهد بود و حتی تمرینات تیمهای پایه این تیم هم برگزار نخواهد شد.
درجریان یورش پلیس اسپانیا به مردم ایالت کاتالان که روز یکشنبه در همه پرسی استقلال این ایالت شرکت کرده بودند تعداد زیادی از مردم بندربارسلون مجروح شدند.
نخستین کنفرانس خبری سرمربی آلمانی و جدید استقلال امروز برگزارشد.
وینفرد شفر که صبح امروز سه شنبه، یازدهم مهر با حضور در باشگاه استقلال تهران قراردادش را امضا کرد و به طور رسمی هدایت آبی پوشان را برعهده گرفت، عصر امروز اولین کنفرانس خبری خود را با حضور خبرنگاران رسانه های گروهی در محل این باشگاه برگزار کرد.
شفر دراین نشست خبری، ابتدا از حضور خبرنگاران تشکر کرد و گفت: ممنونم که با این تعداد فراوان در اینجا حاضر هستید و این موضوع برای من ارزش دارد. خیلی خوشحال و خوشبختم که برای این باشگاه بزرگ کار میکنم.
وی افزود: بازیکنان ایرانی را به خوبی میشناسم و علی کریمی در تیم الاهلی امارات شاگرد من بوده است. کریم باقری، علی دایی، مهدی مهدوی کیا، وحید هاشمیان و چند نفر دیگر را میشناسم. از هواداران عزیز تشکر میکنم و میخواهم با آنها صحبت کنم. ما بدون آنها موفق نمیشویم. در گذشته همواره کنار تیم بودند و الان نیز همین توقع را از آنها دارم. هر تیم بزرگی حتی بایرن مونیخ و رئال مادرید نوسان دارند و برای خروج از این شرایط تنها باید تمرینات زیاد انجام داد. از تماشاگران توقع دارم در ورزشگاه کنار ما باشند زیرا به آنها احتیاج داریم.
سرمربی جدید آبی پوشان درادامه درباره جایگاه این تیم در لیگ برتر خاطرنشان کرد: وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، دلایل زیادی وجود دارد که باید آن را بررسی کنیم. توقع این را نداریم که من با دست زدن، تیم را متحول کنم و ما باید قدم به قدم تیم را تغییر دهیم. ما باید به تیم آرامش دهیم تا مشکلات را در مسیر درست با استفاده از تمرینات حل کنیم. از همه اعضای باشگاه استقلال میخواهم از نظر نظم و انضباط، زندگی حرفهای و غیره کمک کنند. بازیکن جوان و پیر برای من فرقی نمیکند و تنها بازیکن خوب و بد داریم. شخصیت بازیکنان مهم ترین موضوع است. در کارلسروهه و دیگر تیمها از استعدادهای پایه برای شروع کار خودم شروع کردم. کار تیمی برای من بسیار مهم است. این صحبت شامل تمامی اجزای باشگاه میشود و همه باید همدل باشیم. از باشگاه بابت این که به من اطمینان کردند خیلی تشکر میکنم.
این مربی آلمان همچنین درخصوص فوتبال ایران و داربی پایتخت اظهارداشت: از همین دیشب که وارد ایران شدم، انسانهای مهربانی را دیدم و صحبتهایی که با هیات مدیره و مدیرعامل داشتم، میدانم که همه همدل هستیم. داربی هم برای من یک بازی معمولی مانند دیگر مسابقات است. ۹۰ دقیقه مسابقه انجام میشود و بعد از آن همه چیز به شرایط عادی قبل از دیدار باز میگردد. مهمترین موضوع این است که تیم خودش را جمع کند و بتواند فوتبالی که میخواهیم را بازی کنیم. بازیکنان باید از نظر ذهنی آزاد باشند و میخواهیم روی این مسائل کار کنیم. در تمام کشورهایی که حضور داشتم، مربیان داخلی را به کادر اضافه کردم تا برای آینده زمینه سازی ایجاد شود و بتوانند مسیر را ادامه بدهند.
سرمربی تیم استقلال تهران در پایان و در پاسخ به سئوالی درباره دستیاری فرهاد مجیدی دراین تیم تصریح کرد: میدانم مجیدی برای همکاری تمایل دارد اما این مسائل با هماهنگی باشگاه انجام میشود. شما خبرنگاران به دنبال اطلاعات دست اول هستید، اما سیستم ما این است که تمام مسائل درون باشگاه انجام شود و سپس سخنگوی باشگاه آنها را اعلام خواهد کرد.
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران درجام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین برای دومین بار عمل جراحی شد.
به گزار خبرگزاری های ایران، حشمت مهاجرانی، یکی از پرافتخارترین مربیان تاریخ فوتبال ایران که مرداد ماه گذشته دردبی امارات از ناحیه معده تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، امروز سه شنبه، یازدهم مهر در آمریکا نیز مورد عمل جراحی مجدد قرار گرفت. به گفته همسر مهاجرانی، پزشکان آمریکایی به خاطر مساعد نبودن حال او مجبور شدند کیسه صفرای حشمت مهاجرانی را بردارند.
حشمت مهاجرانی یکی از مربیان پرافتخار فوتبال ایران است. قهرمانی تیم ملی ایران درجام ملت های آسیا درسال ۱۹۷۴ درتهران، صعود به بازی های المپیک ۱۹۷۶ مونترال کانادا با تیم ملی ایران و راه یابی تیم ملی ایران برای نخستین بار به جام جهانی درسال ۱۹۷۸ بخشی از افتخارات حشمت مهاجرانی با فوتبال ایران است. مهاجرانی درخاورمیانه هم مربی شناخته شده ای است. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی درایران مجبور به ترک کشور شد و به امارات و عمان رفت و فوتبال این دو کشور را در رده های نوجوانان، جوانان و بزرگسالان پایه ریزی کرد و باعث پیشرفت فوتبال در این دو کشور عربی حوزه خلیج فارس شد.