درود بر شما هم میهن آزاده
ایران آزاد ماهنامه جبهه ملی ایران – هلند شماره ۱۰۰ فروردین ۱۴۰۰ تقدیم شما می گردد.
با مهر
از طرف دبیرخانه
آوریل 16, 2021
درود بر شما هم میهن آزاده
ایران آزاد ماهنامه جبهه ملی ایران – هلند شماره ۱۰۰ فروردین ۱۴۰۰ تقدیم شما می گردد.
با مهر
از طرف دبیرخانه
آوریل 5, 2021
!هم میهن گرامی, مهر نموده و ما را در پخش نامه پان ایرانیسم یاری نمایید. سپاس
نامه پان ایرانیسم
شماره ۱۲۶، سه شنبه ۰۱ فروردین ماه ۱۴۰۰، ۳۰ مارس ۲۰۲۱
www.paniranism.info . iran@paniranism.info
!تغار
چینیها از مقامات رژیم ایران خواستهاند در مورد جزئیات توافق ۲۵ساله سکوت کنند!
طومار شهروندان ایران به رییسجمهور چین: توافق با جمهوری اسلامی مردود است
وزارت خارجه ایران: الزامی نداریم سند توافق با چین را منتشر کنیم
منوچهر بختیاری پدر جانباخته راه میهن پویا بختیاری در ضرورت دفاع از میهن
توییت حجت کلاشی درباره انعقاد قرارداد با چین
مطالبی از نشریه ارگان رسمی حزب پانایرانیست در دهه چهل خورشیدی درباره سیاستهای توسعهطلبانهی چین.
هواداران پان ایرانیسم در برونمرز
همبستگی ملی . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید
کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران
درخواست هموندی
hamvandi@paniranist.org
نامه پان ایرانیسم در شبکه های اجتماعی
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan
—
به پان ایرانیست ها بپیوندید
اندیشه وحدت بخش پان ایرانیسم و کوشش در حزب پان ایرانیست و سازمان جوانان حزب پان ایرانیست یگانه راه نجات ایران از تجزیه و فروپاشی است.
شبکههای اجتماعی حزب پان ایرانیست
T.me/paniranist
Fb.com/paniranist.info
Instagram: paniranist.party
Telegram (http://t.me/paniranist)
کانال خبری پان ایرانیست
اخبار – مقاله – تحلیل – عکس – ویدیو
***
شبکه های اجتماعی نامه پان ایرانیسم
تارنما: www.paniranism.info
فیسبوک: facebook.com/nameh_paniranism
تویتر: twitter.com/paniranism
تلگرام: t.me/Naameh_Pan
آوریل 5, 2021
اگر این پیام به شکل صحیح دیده نمیشود، آن را به صورت آنلاین مشاهده کنید
اَدل نیوسان هورست
نوال سعداوی: رماننویس، پزشک و کنشگر برجستهی مصری
هفتهی گذشته، نوال سعداوی در سن ۸۹ سالگی از دنیا رفت. او که نویسندهی بیش از ۵۰ کتاب است، در سال ۲۰۰۷، در یکی از مصاحبهها خودش را اینگونه معرفی کرد: «من یک آفریقایی و از مصر هستم، نه اهل خاورمیانه. من جهانسومی نیستم. فقط یک جهان وجود دارد، یک جهان اقتصادی کاپیتالیستی و نژادپرست. من از بچگی فمینیست شدم، همان زمانی که شروع کردم به پرسش و متوجه شدم که زنان مورد ظلم و تبعیض هستند.»
سعداوی به معنای واقعی کلمه یک بتشکن بود. رمانهای او در جهانی که به شدت چندپاره، قبیلهای، نژادپرست، ضدعلم و به طرز بیشرمانهای جنسیتزده شده بود، حقایقی را بیان میکرد که او را نزد بسیاری از حکومتها و نظامها نامحبوب میساخت. وقتی از او پرسیده بودند که آیا سیاستمداری هست که برایش قابلاحترام باشد در جواب گفته بود: «در یک سیستم ظالمانه حتی فرشتگان نیز به فساد کشیده میشوند. کسی را به یاد ندارم که به وعدههایش عمل کرده باشد.»
سعداوی که از سن کم با این تناقضات مواجه شده بود همیشه به دنبال تغییر وضعیت موجود بود و نوشتههایش به طور خاصی سیاسی بودند. آثار او اغلب در زمرهی ادبیات سیاسی و زندگینامه دستهبندی شدهاند؛ اما این نگاه، هنر و خلاقیت موجود در آثارش را نادیده میگیرد. یک بررسی دقیقتر متوجه پیوند سیاست با زندگیاش و خلاقیتی که الهامبخش او بوده میشود.
نوشتههای او البته جنبهی علمی و غیرعاطفی نیز دارند. سعداوی بدون آن که در ورطهی عشق رمانتیک یا احساساتیگرایی افراطی بیفتد به بررسی مسائل میپردازد. برای ارزیابی و لذت بردن از آثارش باید این نکتهی مهم را در ذهن داشت…[ادامه مطلب]
لیاو اورگاد
نظریهای لیبرال برای دفاع از حقوق اکثریت
در کتاب «دفاع فرهنگی از ملل: یک نظریهی لیبرال دربارهی حقوق اکثریت»، لیاو اورگاد به رابطهی میان اکثریت و گروههای اقلیت در نظامهای لیبرال-دموکراتیک معاصر میپردازد. نویسنده توضیح میدهد که افزایش میزان مهاجرت و تعداد مهاجران در کل دنیا و بهویژه در کشورهای غربی و اروپایی، به انبوهی از درگیریهای پیدا و پنهان میان اکثریتها و اقلیتهای قومی در این کشورها دامن زده است. هرچند نویسنده از نظر سیاسی لیبرال است اما نحوهی پرداخت او به چندفرهنگیگرایی و رابطهی میان اکثریت و گروههای اقلیت، منحصربهفرد و البته چالشبرانگیز است. نویسنده به جای اینکه مثل نظریهپردازان چندفرهنگیگرایی از حقوق گروههای اقلیت قومی و فرهنگی دفاع کند، واکنشهای رخداده در میان گروههای اکثریت در کشورهای غربی برای دفاع از فرهنگ خود در برابر مهاجرت را در کانون توجه خود قرار داده است.
در این کتاب اورگاد سیاستهای مهاجرتی و اعطای تابعیت کشورهای غربی را مطالعه کرده و کوشیده است به طور مشخص به این پرسش پاسخ دهد که آیا سیاستمداران کشورهای غربی و گروههای اکثریت در این کشورها میتوانند «دلایل قابل دفاع و موجهی» برای سیاستگذاریهای معطوف به «محافظت» یا «دفاع فرهنگی» از اکثریت در برابر اقلیت ارائه دهند یا نه. به نظر اورگاد، الگوی مهاجرت در کشورهای غربی در مقایسه با آنچه کیملیکا در آثارش در دههی نود میلادی و بعدتر توضیح میدهد تغییر کرده است. او همچون محافظهکاران تا حدی معتقد است که چندفرهنگیگرایی کارایی دولت رفاه را با مشکل روبهرو کرده است. اورگاد میگوید اجرای سیاستهای چندفرهنگیگرایی به نوبهی خود مانع ادغام مهاجران شرقی در کشورهای غربی شده و به نوبهی خود به «واکنش منفی به چندفرهنگیگرایی» دامن زده است…[ادامه مطلب]
هوگو دروشِن
نجات نیچه از شرّ نازیها
در بخش «کتاب» به سراغ «والتر کافمن: فیلسوف، انسانگرا، بدعتگزار» به قلم استنلی کورنگولد رفتیم. اگر گفتگو دربارهی نیچه در دنیای انگلیسیزبانِ امروز جزئی از ادب و فرهیختگی به شمار میرود، همه به لطف یک نفر است: والتر کافمن. مهاجر یهودی آلمانی که در سال ۱۹۳۹ وارد ایالات متحده شد، پس از فارغالتحصیلی از کالج ویلیامز تحصیل در دورهی دکترای خود را در هاروارد متوقف کرد تا در نیروی هوایی ارتش آمریکا ثبت نام و در طی جنگ به عنوان بازجو برای اطلاعات ارتش خدمت کند. در برلین بر حسب تصادف به نسخهای از مجموعهی آثار نیچه برخورد و ــ مثل بسیاری دیگر چه پیش از خود و چه پس از خود ــ به سرعت شیفتهی وی شد.
کافمن به جای آنکه نیچه را فیلسوف رایش سوم بنمایاند، او را به نحوی استوار در سنت «بزرگ» فلسفی غرب جای میدهد، سنتی که «سقراط و افلاطون، لوتر و روسو، کانت و هگل» را شامل میشود. او در عین حال دِین نیچه به گوته را با سند و مدرک نشان میدهد، و در حوزهی شخصی ثابت میشود که آنچه تعیینکننده بوده خط سیر گوتهای است، بهویژه در نحوهی ارتباطش با ایدئال آلمانی بیلدونگ در آموزش و پرورش. هر کسی که آثار نیچه را میخواند با این واقعیت برخورد میکند که گویا نیچه مستقیماً برای او مینویسد.
ما تا ابد مدیون کافمن هستیم که نیچه را از دست نازیها نجات داد، و میراث او امروز این است که، حال در سپیدهدم قرن بیستویکم، میتوانیم آن بحثهای قرن بیستمی را پشتِ سر بگذاریم. شگفت اینکه چه بسا بهترین نحوهی گامبهگام با نیچه پیش رفتن این باشد که او را به زمانهی خودش بازگردانیم: اروپای اواخر قرن نوزدهم….[ادامه مطلب]
سپهرعاطفی – گودو
در میان ما
«آسو» در هفتهی گذشته مستندی دربارهی پناهجویان افغانستانی در آلمان را منتشر کرد. پناهجویانی که نه از افغانستان بلکه از ایران راهی آلمان شدند. آنها آوارهی کدام جنگ بودند؟ میتوانید روایتهای این پناهجویان و تجربهی آنها از تبعیض در ایران را در سایت ما تماشا کنید…[ادامه مطلب]
مریم صفاجو
نقاشی ظلم
در بخش «چند رسانهای» همچنین میتوانید مجموعهای از نقاشیهای مریم صفاجو را ببینید. صفاجو که خود بهائی است، در ایران نمونههایی از این سرکوب را تجربه کرده است. او به یاد دارد وقتی نوجوان بود، یک روز، صبحِ زود هشت پاسدار به خانهی آنها ریختند و همه جا را زیر و رو کردند، خواهر کوچکش گریه میکرد، و با گریه راهی مدرسه شد. بعدها خواهرش را به دانشگاه راه ندادند، و چون اعتراض کرد او را به زندان انداختند.
نقاشیهای او روایتگر این وقایع است و حاصل تحقیقهای دقیق و گفتگوهای او با کسانی که از نزدیک شاهد آنها بودهاند.
او میگوید سعی دارد در نقاشیهایش جزئیات واقعی را ثبت کند، مثلاً کفش و لباس و اشیاء و فضایی که در تصویرها میبینیم درست شبیه همانهاییست که در واقعیت بوده است. مریم صفاجو کارشناسی ارشد خود را در رشتهی هنر در مدرسهی موزهی هنرهای زیبا در بوستون گذراند و کارهایش تا به حال در چندین نمایشگاه از جمله دوسالانهی هنری لندن (London Art Biennale) به نمایش در آمده است…[ادامه مطلب]
پگاه بهروزی نوبر
چه نیروهایی یک شهر را شکل میدهند؟
در بخش «چند رسانهای» میتوانید ویدئویی دربارهی عواملی که فضای شهرها را میسازند و شکل میدهند ببینید. شهرها در گذشته چگونه با بیماریهای همهگیر مواجه شدهاند و چه تغییراتی کردهاند؟ شیوع بیماری کرونا چه اثری در فضاهای شهری و خانههای مردم داشته و چگونه ممکن است شهرها را تغییر دهد؟ پگاه بهروزی، پژوهشگر معماری و حوزهی شهری، در این ویدئو به بررسی این موضوعات پرداخته است…[ادامه مطلب]
عرفان ثابتی – سپهر عاطفی
یک کتاب: «آب و منازعه در خاورمیانه»
هژمونی آبی چیست؟ نابرابریهای فزایندهی آبی، هم بین کشورها و هم در داخل کشورهای خاورمیانه، چه نقشی در تغییر ساختار قدرت در این منطقه دارد؟ از استفاده از آب به عنوان نوعی سلاح چه میدانیم؟ در بخش «پادکست» در هفتهی گذشته به سراغ کتاب «آب و منازعه در خاورمیانه» رفتیم. گفتوگوی سپهر عاطفی با عرفان ثابتی دراینباره را بشنوید…[ادامه مطلب]
شمیم هوشمند
سودهای سرشار و ضررهای بیسابقهی بورس تهران
سال ۱۳۹۹ برای اهالی بازار سرمایهی ایران سالی استثنائی در بیش از نیم قرن گذشته بود. بازاری که در زمانی نه چندان دور اگر حجم معاملاتش از ده میلیون دلار بیشتر میشد پررونق به شمار میرفت، در بسیاری از روزهای سال ۱۳۹۹ارزش دادوستد روزانهاش از یک میلیارد دلار فراتر رفت و حتی در روزهای رکود هم در محدودهی ۵۰۰ میلیون دلار قرار گرفت، اعدادی که برای هر بازار درحالتوسعهای «رؤیایی» تلقی میشود. این تصور در بین طیف وسیعی از سرمایهگذاران قوت گرفت که به راستی معجزهای رخ داده و بورس تهران همان مرغ تخمطلایی است که هر روز دو سه درصد سود بیدردسر نصیب سرمایهگذاران میکند، سودی
که از رشد دلار هم به مراتب بیشتر است. اما چه شد که این حباب شکل گرفت؟
سیاست پولی، تشویق مقامات رسمی به حضور مردم در بورس، انتظارات تورمی، تعلل در عرضه و شیوع ویروس کرونا پنج عاملیاند که به شکلگیری این حباب دامن زدند. پنج عامل فوق دست به دست هم داد تا نه تنها بزرگترین حباب تاریخ بورس تهران شکل بگیرد بلکه سریعترین سقوط تاریخ این بازار در کوتاهمدت (معادل بیش از ۵۰ درصد کاهش متوسط ارزش دلاری سهام) نیز رقم بخورد. به عبارت دیگر، در بورس ۱۳۹۹ ترکیبی از عوامل اقتصادی، اشتباهات سیاستگذاران و رفتار سرمایهگذاران غیرحرفهای سبب شد که چشمگیرترین فراز و فرود تاریخ بازار سهام ایران شکل بگیرد. دراینباره در سایت ما بیشتر بخوانید…[ادامه مطلب]
کاری از مانا نیستانی
غرق شکنجهگر
مارس 27, 2021
از عملکرد مجالس تا فساد در قوهی قضاییه
سرویس سیاسی انصاف نیوز: محمود صادقی -نمایندهی مجلس دهم و عضو کانون وکلای دادگستری ایران- که احتمال کاندیداتوری او برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مطرح است، در یک گفتوگوی زندهی جنجالی با انصاف نیوز به بررسی مسائل مختلف کشور پرداخت.
صادقی در قسمتهایی از این گفتوگو گفت: «زمانی که به پروندهی مربوط به حسابهای قوهی قضاییه وارد شدم، گزارشهایی به من رسید. بعضی از متهمان پروندهی شهرداری -آقای کرباسچی- به من اطلاع دادند که ۵ هزار سکه جزو اموال شهرداری تهران به حسابهای قوهی قضاییه رفته است. توقیف که میکردند، آن مبالغ توقیفی باید به داخل خزانه میرفت، ولی به داخل این حسابها میرفته است. گفتند الان بخشی از اموال شهرداری تهران در حسابهای قوهی قضاییه است و باید به خزانه و به شهرداری برگردانده شود».
محمود صادقی در این گفتوگو درمورد دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی در طی این دورهی ۴۰ ساله و همچنین ضعفهای آن صحبت کرد. وی درمورد پروندههای قضایی که برای او ایجاد شده است توضیح داد و اشاره کرد که هیچ منع قانونی برای شرکت در انتخابات ندارد. او همچنین درمورد فعالیتهای خود در زمان نمایندگی مجلس دهم و طرحهایی که روی آنها کار کرده و نتایجی که گرفته است توضیح داد. صادقی همچنین درمورد بروکراسی زندان و فساد در قوهی قضاییه مطالبی را گفت. وی در انتها به برخی سوالات درمورد زندگی شخصی خود پاسخ داد.
بخش نخست متن گفتوگوی انصاف نیوز با محمود صادقی را در ادامه بخوانید؛ فیلم کامل این گفتگو نیز در ادامه میآید:
محمود صادقی: یکی از پرافتخارترین دورهها سال ۷۶ بود
انصاف نیوز: آقای دکتر شما اعلام آمادگی کردید برای اینکه کاندیدای ریاستجمهوری شوید. کسانی هستند که میگویند ما داریم از سال ۷۶ رای میدهیم و فایدهی آن را ندیدیم؛ ما را قانع کنید که بیاییم رای دهیم.
محمود صادقی: من هنوز اعلام آمادگی نکرهادم؛ بلکه در حال بررسی هستم. آن کسی که میگوید فایدهی رای دادن را ندیدم، باید همان سال ۷۶ که رای داد و آن ۸ سالی که آن دوره بود را بازخوانی کند. دستاوردهایی که در آن دورهی ۸ ساله با وجود همهی تنگناها داشتیم را ببینید چه دستاوردهایی بود. در طول برنامههایی که طی این ۴ دهه اجرا شده، یکی از پرافتخارترین دورهها آن دوره است. یعنی ما از لحاظ شاخصهای اقتصادی، رشد، کاهش تورم (کاهش تورم خطی که خیلی فراز و نشیب زیادی نداشت)، متعادل شدن نرخ ارز، کاهش فساد (طبق آمارهای داخلی و بینالمللی)، مشارکت سیاسی، بیشترین رشد فرهنگی (تیراژ کتابها، تیراژ مجلات و تولید فیلم)، آزادیها (به رغم همهی محدودیتها) و عمل مطابق با برنامهها دستاوردهای زیادی داشتیم.
زمانی که من در مجلس بودم -تقریبا زمانی که برنامهی ششم در حال تصویب بود- آقای نوبخت در سازمان برنامه یک گزارشی از برنامههای سابق داد؛ برنامهی سوم، چهارم و …. برنامهی سوم را آقای کاکایی اجرا کرد و برنامهی چهارم را نوشت؛ ولی وقتی میخواست آن را شروع کند به چالهچولهی دولت بعدی افتاد. بیشترین التزام به برنامه، در همان دوره بوده است. دورهای بود که ما در آن رشد معقولی داشتیم. عرصهی بینالمللی ما پویایی داشت و از آن حالتی که ما بهخاطر حوادث پیش از انتخابات -حوادثی مثل میکونوس که در اثر آن سفرا را فراخوانده بودند- با آن مواجه شده بودیم، بیرون آمدیم. ولی کلا وضع تغییر کرد و تغییر خیلی محسوس بود.
«نمیگوییم که در مدینهی فاضله بوده است»
بله، ولی الان دیگر بستر، آن بستر نیست، هست؟
البته اتفاقی افتاده است؛ حالا شاید برخی آن را صرفا یک اتفاق بدانند. اما بالاخره ما ۸ سال این تجربه را داشتیم. نمیگوییم که در مدینهی فاضله بوده است؛ حتما ضعفهایی هم وجود داشته است. ولی آن را تجربه کردیم. یا مثلا در همین دوره، در مرداد ۹۲ که انتخابات برگزار شد، یک موجی از امید در جامعه شکل گرفت. به طوری که آقای روحانی میگفت تورم ما هنوز هیچکاری نکرده، سیر نزولی پیدا کرده است. بعد هم در اثر اجرای برنامهها تورم ۴۲-۴۳ درصدی، به ۱۰ درصد رسید و حتی به ۸-۹ درصد. در یک مقطعی تورم یک رقمی شد. رشد ۷- و ۶- درصد، رسید به ۵ درصد و در یک دورهای با نفت به ۱۲ درصد رسید. یک آرامشی در فضای اقتصادی بهوجود آمد که تا حدودی در سال ۹۶ هم -در دورهی دوم آقای روحانی- تداوم داشت.
«تغییر در عرصهی بینالمللی را دستکم نگیرید»
شما تغییر در عرصهی بینالمللی را چیز کمی در نظر نگیرید و آن را دستکم نگیرید. اتفاقی که افتاد و ورود به عرصهی بینالمللی بعد از آن دورهی تنگناهایی که بود، باعث شد وارد یک فضای کاملا جدیدی شویم؛ که این نتیجهی انتخابات بوده است. حالا بعد از آن حوادثی اتفاق افتاده است، که بخشی از آن بهخاطر محدودیتها و فشارهای داخلی و وجود دولت موازی بوده و بخشی از آن هم به خاطر تنگناهایی بوده است که وجود ترامپ ایجاد کرده است. از بدشانسی خوردیم به یک آدم هنجارشکنی مثل ترامپ که فقط با ما مشکل نداشت، بلکه با کل جهان بینالملل مشکل داشت. این باعث شد که ما دچار یک چالش شویم.
بنابراین حتی در همین دوره -که شاید نمرهی بالایی هم به آن ندهیم- نتیجهی تغییر را کاملا دیدیم. چرا این را نادیده میگیریم؟ البته مردم حق دارند بپرسند که نظام انتخاباتی چه مقداری متناسب با خواستهها و مطالبات مردم است؛ چه در دورهی پیشاانتخابات (که مسائل مربوط به تایید صلاحیتها و رقابتی بودن انتخابات مطرح است) و چه در دورهی پساانتخابات (به خاطر محدودیتها، چالشها و …). اما باز به رغم همهی این مسائل ما نباید از تاثیرگذاری رای خودمان ناامید باشیم.
«انتخابات اسفند ۹۸ اصلا انتخابات نبود»
این حرفها پارسال هم در انتخابات مجلس به مردم زده شد، اما اصلا تاثیری نداشت و مشارکت بسیار پایین بود. فکر میکنید الان وضعیت فرق میکند؟
انتخابات اسفند ۹۸ که اصلا انتخابات نبود.
چرا؟
یک فضای یکدست رقابتی بود. اصلاحطلبان اصلا نتوانستند لیست بدهند. در ۱۶۰ و خردهای حوزه نتیجهی انتخابات از قبل معلوم بود. به این انتخابات نمیگویند.
«مجلس دهم تخریب شده است»
در انتخابات ۹۴ هم توفیر زیادی نداشت. حتی در تهران وضع از دفعهی قبل از نظر تایید صلاحیتهاشدهها بهتر بود…
بله، البته در ۹۴ هم ما چالش پیشاانتخابات را داشتیم. تقریبا بالای ۹۰ درصدِ چهرههای شاخص رد صلاحیت شدند. اصلاحطلبان یک فراخوان دادند. ۲۰۰ نفر در این فراخوان شرکت کردند. با یک سیری به آن ۳۰ نفر رسیدند و سی-هیچ برنده شدند. حالا اینکه عملکرد مجلس دهم چگونه بود، قابل بحث است. ولی دربارهی عملکرد مجلس دهم اطلاعات غلطِ -misinformation- زیادی به خورد جامعه داده شد. یعنی یک امپراطوری رسانهای با مرکزیت صداوسیما علیه آن مجلس از روزهای اول شکل گرفت. من که در صندلی مجلس بودم حس میکردم که چگونه ماشین تخریب آنها با خبرگزاریهای مختلف و انواع شگردهای رسانهای، وجههی این مجلس را عوض کرد. من اتفاقا کارنامهی مجلس دهم را امروز برای شما آوردهام که نشان میدهد چقدر تخریب شده است. یعنی اگر حوزههای مختلف تقنینی و نظاراتی را نگاه کنید، دستاوردهای بسیار خوبی داشت؛ با اینکه این مجلس، مجلس مطلوب اصلاحطلبان نبود، یعنی ما موفق نشدیم در ۴ اجلاسیه رئیس فراکسیون را رئیس کنیم.
«مدیریت مجلس دهم دست اصلاحطلبان نبود»
اصلا چرا اینقدر تلاش کردید که رئیس فراکسیون رئیس شود، در حالی که معلوم بود که آقای عارف اصلا این امکان را ندارد که رئیس شود؟
من میخواهم آن واقعیت را بگویم؛ میخواهم بگویم واقعیت مجلس دهم چیز دیگری بوده است. من قبل از اینکه به اینجا بیایم یک مصاحبهی طولانی با یکی از نشریات دانشجوییِ دانشگاه امام صادق داشتم. آنجا گفتم که عملا مدیریت مجلس دهم دست اصلاحطلبان نبود. آقای لاریجانی بهعنوان عضوی از فراکسیون مستقلین و با رای فراکسیون اصولگرایان (کسانی مثل آقای سالک، آقای ذوالنور و …) در ۴ اجلاسیه رئیس شد.
«ما توانستیم دستاوردهایی داشته باشیم»
اما اگر خوب مدیریت میشد، خیلی از آن کسانی که در لیست امید بودند، در فراکسیون امید هم میماندند.
آن بحث دیگری است. من میخواهم بگویم به رغم اینکه مدیریت مجلس دست اصولگرایان بود، ما توانستیم دستاوردهایی داشته باشیم. البته «تنوع طیف» یکی از مزایای پارلمان است؛ یعنی بازنمایی طیفهای جامعه اگر در مجلس هم بازنمود داشته باشد، جزو امتیازات یک مجلس است. میخواهم بگویم به رغم همهی آن مسائل، اگر عملکرد این مجلس را مطالعه بکنید، مشاهده میکنید که در بخشهای مختلف -در قیاس با مجالس گذشته- عملکرد خیلی خوبی داشته است؛ چه در حوزهی قانونگذاری و چه در حوزهی بحثهای نظارتی.
مردم در سال ۹۴ رای دادند و خروجی آن را در خیلی از جاها گرفتند. من چند تا مثال برای شما میزنم. حوزهی تخصصی من حقوق مالکیت فکری (مسائلی مثل کپی-رایت و …) است. برای مثال در این حوزه چند تا مصوبه داشتیم؛ از جمله «قانون پیشگیری و مقابله با تقلب علمی»؛ که من در آنجا خیلی نقش داشتم. در حوزهی پایاننامهفروشی، کتابفروشی، مقالهفروشی و در سایر حوزههای علمی، یک قانون خیلی خوبی تصویب شد که الان در حال اجرا است. آثار قانون یواشیواش دیده میشود. این یکی از قوانین بود. خیلی از قوانینی هستند که شاید اصلا در جامعه هم مطرح نباشند.
«ما جنگیدیم تا این قانون را تصویب کردیم»
همچنین قانونی مربوط به کاهش موارد اعدام تصویب شد؛ یعنی «اصلاح قانون مبارزه با قاچاق مواد مخدر» صورت گرفت و از جرم یک نوع «اعدامزدایی» شد. طبق آماری که سازمان عفو بینالمللی منتشر کرده است، آمار اعدام ما، ۵۰ درصد کاهش پیدا کرد. در آمارهای بینالمللی رتبهی ما بهبود پیدا کرد. از این آمارها که بگذریم بسیاری از خانوادهها از بیسرپرست شدن نجات پیدا کردند. من دخترهای محکومین به اعدام که به مجلس میآمدند و در اتاق خود من گریه میکردند و گفتوگو میکردند را یادم نمیرود. ما جنگیدیم تا این قانون را تصویب کردیم. قوهی قضاییه و کمیسیون قضایی مقاومت میکرد، این قانون چند بار در صحن رفت و برگشت. یک قانون دیگر هم بود که دوست من آقای دکتر فتحی برای آن تلاش کرد.
«قانون اعطای تابعیت به اطفالِ ناشی از ازدواج مادران ایرانی با همسران خارجی»
اینها چقدر از مشکلات جامعه را حل میکند؟
مشکلات جامعه متنوع است؛ در حوزههای مختلف این مشکلات وجود دارد. مثلا یک قانونی مربوط به «کاهش مجازات حبس تعزیری» تصویب شد که تازه امسال ابلاغ شده است و الان در حال اجرا است. همین قانون ۳۰ هزار زندانی را آزاد کرد. در همین دورهی کوتاهی که اجرا شده است، بنابر آمارهای سخنگوی قوهی قضاییه، ۳۰ هزار زندانی در اثر اجرای این قانون آزاد شدند. آثار این قانون طبیعتا به مرور زمان دیده میشود. یا قانون اعطای تابعیت به اطفالِ ناشی از ازدواج مادران ایرانی با همسران خارجی. الان طبق آخرین آماری که من دیدم حدود ۸۰-۹۰ هزار نفر تا کنون ثبتنام کردهاند.
برخی از منتقدین میگویند که همین قانون باعث میشود که سیل افغانها به سمت ایران بیاید و میگویند که چون در مجلس جو طوری بوده است که میتوانستند این را خوب نشان بدهند، این کار را کردند. وگرنه ملاحظات در آن دیده نشده است.
هر قانونی طبعا منتقدین خودش را دارد.
نه، ملاحظات در آن دیده نشده است.
چرا دیده شده است. تصویب این قانون هم خیلی پر چالش بود. یکشبه که تصویب نشد، قبلا هم حتی در ادوار قبلی طرح آن مطرح بوده است. در این دوره در اثر گفتوگوهای زیاد و تعدیلهای زیاد به نتیجه رسید؛ رفتوبرگشتهای زیادی با شورای نگهبان و نهادهای نظارتی داشت و نهادهای امنیتی در گفتوگوها مداخله کردند و مذاکره کردند. اتفاقا ابعاد امنیتی و اجتماعی آن را هم زیاد بررسی کردند. البته مخالف هم داشت. ولی به هر حال یک معضلی بود که رفع شد. یعنی شمار زیادی از اطفال ایرانی که هویت ندارند وجود داشتند. رهآورد این قانون و قوانینی از این دست، هویتبخشی به آدمها است. آدمی که اصلا شناسنامه ندارد، یعنی هویت ندارد. یعنی هویت او به رسمیت شناخته نمیشود. این آدمِ بیهویت، منشا جرم، قاچاق و سوءاستفادههای جنسی است.
بله، اما همین نوع قانون سیلی از افغانها را که کشور همسایهی ما هستند به سمت ایران میآورد. چون این قانون بیشتر مربوط به این نوع ازدواجها است.
اینکه فقط بگویند «سیلی» غلط است و باید «آمار» داده شود که آیا به دلیل این قانون سیل مهاجرت اتفاق افتاده است یا نه. دلایل مهاجرت بهخودیخود بحثهای مختلفی دارد. الان مهاجرت به دلیل کاهش ارزش ریال دیگر برای افغانها نمیصرفد. مهاجرت بیشتر دلایل اقتصادی دارد؛ مسائل حقوقی نمیتواند عامل مهاجرت باشد. اتفاقا در این قانون، مکانیسمهایی برای کنترل سوءاستفاده از آن پیشبینی شده است. ولی یک معضلی بود که سالها وجود داشت و در اثر تصویب این قانون رفع شد.
البته ما در حوزههای دیگر هم فعالیت کردیم. مثلا در سیستان و بلوچستان یک تعداد زیادی از آدمها شناسنامه ندارند. این بیشناسنامهگی و بیهویتی خیلی معضل دارد. یعنی آدم اصلا هویت حقوقی ندارد و مالک چیزی نمیتواند بشود. در حالی که کسانی در سیستان و بلوچستان هستند که نسلاندرنسل هویت ندارند. ما این را خیلی پیگیری کردیم و متاسفانه به نتیجهی عملی نرسیدیم.
میخواهم بگویم مسائلی هست که جزءبهجزء در حل مشکلات جامعه دخالت دارند. مثلا مجلس در حوزهی رفاه اجتماعی مصوبات خوبی داشت. اولا پرداختیها به مشمولان پرداخت که تحت پوشش بهزیستی هستند افزایش پیدا کرد. ثانیا مجلس دهم یک کف حداقلی برای آن گذاشت. آن مجلس تصویب کرد که پرداختیها نمیتواند کمتر از ۴۰ درصدِ حداقل حقوق باشد. این خودش کلی بار مالی داشت.
بالاخره اینها در مسائل مربوط به فقرزدایی و غیره تاثیر میگذارد. هر چند که شتاب تورم اینقدر زیاد است که شما هر چقدر هم که از این پرداختها داشته باشید، باز هم آنچنان تاثیری ندارد. همچنین قانون برنامهی ششم بخشهای مختلفی دارد و احکام خوبی در آن گنجانده شده است. در مسائل مربوط به شفافیت و پیشگیری از فساد، مادهی ۲۹ این برنامه که درمورد ایجاد سامانههای مربوط به اعلام حقوق و دستمزد کارکنان دولت بوده است، رفتهرفته دارد تاثیر میگذارد.
«مجلس دهم تا ایدهآلهای ما خیلی فاصله دارد»
خودتان از کل عملکرد مجلس دهم راضی هستید؟
نه، من راضی نیستم؛ یعنی تا ایدهآلهای ما خیلی فاصله دارد. دلایل مختلفی هم دارد. دلیل اصلی آن، تضعیف جایگاه مجلس در نظام حکمرانی است. این مجلس بهعنوان یکی از ارکان سهگانهی کشور بسیار در حاشیه رفته است. یک نمونهاش خود بنده هستم که بهعنوان نمایندهی مجلس یک تذکر دو دقیقهای میدهم و دو شب بعد از آن میگویند آن نماینده را بازداشت کنند! اصل ۸۶ قانون اساسی (مصونیت پارلمانی) اصلا به محاق رفته است. یعنی نگاه به این صورت است که نماینده اصلا نباید مسائل کشوری را چالش بکند. در حالی که طبق اصل ۷۴ قانون اساسی، نمایندهی مجلس میتواند در تمام امور کشور اظهار نظر بکند؛ یعنی در امور مختلف داخلی و سیاستها. طبق قانون اساسی، مجلس در همهی امور کشور نظارت دارد و در همهی امور میتواند تحقیق و تفحص بکند. ولی به مرور زمان این اختیارات به دلایل مختلف تضعیف شده است.
«دورهی پیشاانتخابات کاندیداها را فیلتر میکند»
هم تضعیف شده است و هم اینکه گاهی نمایندگانی اصلا چوب لای چرخ بقیهی بخشها میشوند. مثلا به دلیل منافع شخصی یا منافع پرتوپلایی که شاید ربطی به توسعهی کل کشور نداشته باشد اقداماتی میکنند.
آن قسمتی که من تحت عنوان «پیشاانتخابات» به آن اشاره کردم، در «پساانتخابات» خیلی موثر است. یعنی ما در نظام انتخاباتی یک دورهی پیشاانتخاباتی داریم و یک دورهی پساانتخابات. دورهی پیشاانتخابات کاندیداها را فیلتر میکند، انتخابات دو درجهای میسازد و میگوید به «اینها» رای دهید. شورای نگهبان اگر میخواهد این کار را بکند باید مسئولیتش را قبول کند. یعنی شورای نگهبان باید مسئولیت عملکرد نمایندگان مجلس را بپذیرد. چون شورایی است که بسیار در انتخابات دخالت میکند. اتفاقا دربارهی همین قانون اخیر که مربوط به اصلاح انتخابات ریاستجمهوری است، روزنامهی کیهان -یعنی آقای شریعتمداری و همکارانشان- یک مقاله نوشتند که طبق این قانون، شورای نگهبان باید عملکرد رئیسجمهور را تضمین بکند. یعنی بعدا باید جواب بدهد. من در مجلس هم سوال کردم که آیا ما عصارهی فضائل ملتیم؟ بعد جواب دادند نه، ما عصارهی فضائل شورای نگهبانیم! یک طنزی در آن هست ولی واقعا همین است. یعنی مجالس عصارهی فضائل سیستم نظارتی هستند.
آقای جنتی فرمودند که این مجلس دارد جای پولدارها میشود. مثلا یکبار ایشان گفته بود که نمایندهی مجلس فرق شخص حقیقی و حقوقی را نمیداند. خب این محصول کار شما است. مثلا ۱۲ هزار نفر میآیند شرکت میکنند، شما ۵ هزار تای آنها را تایید میکنید. آیا تا الان کار آماری کردید که ببینید آن ۷ هزار تایی که رد شدند، چه صلاحیتهایی داشتند؟ من گفتم که کار آماری بکنید، آنهایی که رد شدند را با آنهایی که تایید شدند از لحاظ صلاحیت اخلاقی و غیره بسنجید.
اگر پولدار بودند، تایید میشدند؟!
حالا دوباره این هم یک پرونده میشود!
پرونده به کجا رسید، بالاخره توانستید ثابت کنید یا نه؟
شما که اهل رسانه هستید حتما دیدید، چون اعلام شده است. خوشبختانه بخشی از آن اعلام شد. آقای اسماعیلی سخنگوی قوهی قضاییه بخشی از آن را اعلام کرد.
«این چه ربطی به شورای نگهبان دارد؟!»
آیا شما اعتقاد دارید که غیر از آن مواردی که ثابتشدنی است، تخلفاتی وجود دارد؟ چون به نظر میآید که یکجاهایی تخلف وجود دارد، اما نمیشود آن را ثابت کرد.
من الان چند تا پروندهی در دادسرا است. اتفاقا در همین دادسرایی که اخیرا داشتم، در لایحهام نوشتم که خواهشمندم بازپرس محترم از شعبی که در همین دادسرا -دادسرای فرهنگ و رسانه- هست پروندههای فلان شعبه را استعلام کند. حداقل یک گزارش شفافی تهیه کنید. من نمیگویم که مثلا فلان فقیه یا فلان حقوقدان [پول] گرفته است. ولی پیرامون این سیستم غلط نظارتی، یک مزرعه و کشتزاری برای کشت فساد درست شده است. این خیلی جای مناقشه، مداخله و تامل دارد که این سیستمی که قرار است فقط نظارت بکند، چهطور میآید اینقدر دخالت میکند. یعنی اصلا جاافتاده است! قبل از انتخابات، شورای نگهبان برآورد میکند که در فلان حوزهی انتخابیه کی رای میآورد و کی رای نمیآورد! این چه ربطی به شورای نگهبان دارد؟! ولی برآورد میکنند و بعضا براساس همین برآوردها، افراد را رد و تایید میکنند.
«میگویند بستگی دارد چه کسانی کاندیدا شوند!»
برای انتخابات ریاستجمهوری الان حداقل یک جناح -جناح غیر از اصولگراها- و حتی بخشهای از اصولگرایان منتظرند ببینند شورای نگهبان چه کسی را تایید و چه کسی را رد میکند. این یعنی چی؟ کجای دنیا این شکلی است؟ مثلا اصلاحطلبها باید ببینند که شورای نگهبان اجازه میدهد کدامیک از کاندیداهای آنها به میدان بیاید. جایی هست در دنیا وجود دارد که این شکلی باشد؟
نمیدانم والا! ایسپا یک نظرسنجی کرده که ظاهرا کاملا هم هنوز منتشر نشده است؛ مربوط به موج بهمن (موج سوم) است. خیلی جالب است؛ میگوید از افرادی که در سال ۹۲ گفتند «احتمالا» در انتخابات شرکت میکنند یا برای شرکت در انتخابات «مردد» هستند، پرسیده شده است در چه صورتی در انتخابات ریاستجمهوری سال بعد شرکت میکنید؟ ۴۳.۸ درصد گفتهاند بستگی دارد چه کسانی کاندیدا شوند! این یعنی در یک بلاتکلیفیاند. در نظامهای انتخاباتی دیگر از یک سال قبل مردم میدانند چه کسانی کاندیدا هستند. بعد با هم رقابت میکنند؛ مثلا رقابتهای درونحزبی شکل میگیرد.
اینجا اصلا همه میترسند چه چیزی نگویند که شورای نگهبان آنها را تاییدشان نکند!
من همین الان داشتم میآمدم، خانمم گفت دوباره یک چیزی نگویی بیایند بریزند درِ خانه!
احتمال دارد بریزند درِ خانه؟
میریزند، اما من شوخی میکنم.
اصلا شما تا به حال تهدید شدید؟
نه، غیر از همان چالشی که با قوهی قضاییه داشتم، مشکلی برای من بهوجود نیامده است. برای پروندههای بعدیِ آن الان میروم و میآیم. تهدید نشدم، ولی اقدام قضایی کردند.
وقتی امکان اقدام قضایی وجود دارد، چرا اصلا تهدید کنند؟
اقدام قضایی که دیگر شاید اسمش «تهدید» نباشد؛ ولی وجود دارد.
در حال حاضر چند تا پرونده دارید؟
یک پروندهی محکومیت است که مجازاتش ۲۱ ماه حبس بود که به ۱۱ ماه حبس کاهش پیدا کرد. برای آن هم باز رای دادگاه تجدید نظر صادر شد و من درخواست اعمال مادهی ۴۷۷ برای اعادهی دادرسی کردم. یک پرونده هم که در دادسرا دارم، شکایت شورای نگهبان است که مربوط به نمایندهی ملکان است. یکی هم مربوط به کرونا است که من اعلام کردم که کرونا گرفتم، گفتند که نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی کردهای! این ۳ تا پرونده هست که همزمان به آنها رسیدگی میشود. یکی هم دادگاه انقلاب دارم که به اتهام تبلیغ علیه نظام از من شکایت شده است. این پرونده مربوط به یک سخنرانی است که سال ۹۵ کرده بودم.
«من هیچ منع قانونی ندارم»
شما یک درصد هم احتمال میدهید که با این وضعیتی که دارید برای انتخابات ریاستجمهوری تایید صلاحیت شوید؟
من هیچ منع قانونی ندارم؛ یعنی از لحاظ قانونی هیچ منعی ندارم. اتفاقا در انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه که بحث میشد دوستان گفتند ما کسی را کاندیدا میکنیم که منع قانونی نداشته باشد. بعد بررسی حقوقی شد و من اصلا منع قانونی نداشتم. حتی اگر محکومیت من قطعی شود، باعث محرومیت از حقوق اجتماعی من نمیشود. محکومیت من ۱۴ ماه حبس بود که حالا به ۸ ماه کاهش پیدا کرده است. گفتند به جرم تمرد محکوم شدی؛ تمرد اصلا از جرایمی نیست که حتی به فرض اجرای حکم باعث محرومیت از حقوق اجتماعی شود که ازجملهی آن کاندیدا شدن است. یعنی حتی اگر همهی این محکومیتها قطعی شود، از نظر حقوقی مانع کاندیداتوری نیست. از جهات دیگرش هم که ما تایید میشویم. چون ما التزام به جمهوری اسلامی داریم. یعنی ما میخواهیم جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیادِ آن اجرا شود. نظام جمهوری اسلامی را اصلا ما ایجاد کردیم.
«رکن اساسی نظام مردم هستند»
اصلا این نظام جمهوری اسلامی کیست؟ نظام چیست؟
این را باید از شورای نگهبان بپرسید. اتفاقا این باعث شفافسازی میشود. رکن اساسی نظام مردم هستند.از نظر حقوق اساسی ارادهی مردم در یک نظام جمهوری، سازندهی نظام است؛ یعنی خالق نظام است.
مقصود از «نظام» چیست؟ اینکه مثلا میگویند شما «خلاف نظر نظام نظر دادید» یا این حرفی که زدید با «اصل نظام در تناقض است»، به چه معنی است؟
من هم در آن ماندهام و نمیدانم چیست! من وقتی نمایندهی مجلس بودم، یعنی جزو نظام بودم دیگر؛ یعنی ما یکی از ارکان نظام بودیم. من هم بر اساس اختیارات قانونی خود که جزوی از نظام هستم اعمال نظارت کردم.
«نظامهای آن کشورها، نظامهای دموکراتیک است»
شما حقوقدان هستید؛ جایی هست مثل فرانسه، روسیه، افغانستان، ژاپن و … که در مورد نظام در حقوق بگویند «شما با اصل نظام مخالفت کردید»؟
به این معنا که اینجا متداول است، حداقل من نشنیدهام. نظامهای آنها به هر حال نظامهای دموکراتیک است. البته روسیه ممکن است شباهتهایی به ما داشته باشد. ولی در نظامهای دموکراتیک حداکثر آزادی را برای انتخابکنندهها میگذارند. ولی مثلا به فرض میبینید طرف یک تز سوءاستفادهی اقتصادی داشته است، مثلا مالیات نداده است (یکی از اتهامهایی که به ترامپ وارد میشد همین بود که فرار مالیاتی داشته است)؛ اینها جزو چیزهایی است که در مجلس و در جاهای دیگر باعث استیضاح میشود. ولی اینکه یک نفر عقیدهی خودش را ابراز کرده باشد، باعث زدن اتهام به او نمیشود؛ خصوصا به ما که جانمان را برای نظام فدا کردیم و خواهیم کرد.
یعنی چی جانمان را برای «نظام» فدا کردیم؟
یعنی نسل ما در دورهی جنگ رفتیم و برای تمامیت ارضی کشور تلاش کردیم. نظام عناصری دارد. مردم پایهی اصلی آن هستند. این قلمرو -territory- یک رکن دیگرش است و حکومت رکن سوم است. یعنی این مثلث تشکیل یک نظام را میدهد. این ارکان باید با همدیگر باشند. اگر این حکومت مثلا مشروعیت مردمیاش را از دست بدهد، آن پایهی اصلی نظام از بین رفته است. این مثلث است که نظام را میسازد. حالا ممکن است فردی مثلا برخلاف تمامیت ارضی کشور اقدام کرده باشد. مثلا جاسوسی کرده باشد. این یعنی ضد نظام است. کسی که جاسوسی میکند علیه کشور خودش به این قلمرو و به این امنیت ملی ضربه زده است. یک چیزهایی از این قبیل خیلی پذیرفتهشده است. ولی اینکه مثلا طرف به فلان لایحه رای داده یا نداده است؛ اینجا جزو دلایل خدشه وارد کردن به صلاحیت افراد شده است!
«برای اولین بار فراکسیون شفافسازی را تاسیس کردم»
یعنی شما با شفافیت آراء به آن معنا در مجلس مخالف هستید؟
من هیچوقت مخالف نبودم. من اتفاقا برای اولین بار «فراکسیون شفافسازی» را تاسیس کردم. من با شفافیت آراء کاملا موافق هستم و اتفاقا آن را باعث ارتقاء مجلس میدانم. ما خودمان در این مورد برنامه داشتیم. ما یک برنامهی راهبردی داشتیم؛ که فراکسیون شفافسازی، ۹ تا راهبرد منتشر کرد. صفحهی اول آن شفافیت نهادهای نظام است. اینکه خود مجلس، شورای نگهبان، شورای امنیت (تا آنجایی که میشود)، مجمع تشخیص و هیئت دولت شفاف باشند و فقط تعدادی از آنها «استثنائا» محرمانه باشند. اصل بر باز بودن -openness- باشد. این اصلا باعث ارتقاء نمایندگی میشود. من جزو کسانی بودم که برای تصویب این قانون تلاش زیادی کردم. مثلا در هنگام رای به معاهدهی CFT، پالرمو و … آقای ذوالنور آنجا آمده بود طرفدار شفافیت شده بود! به یک حالت تهدیدآمیزی هم به نمایندهها میگفت که رایتان دیده میشود. میگفتند رایگیری کنیم برای اینکه رایها اعلام شود. همین که این را در دهانها میانداختند، عدهای را با یک بیان غیرمستقیم تحت فشار میگذاشتند که حواستان باشد این رایها خوانده میشود.
«گفتم عوضی آمدید اینجا!»
البته من میگفتم نمایندهای که بترسد که به فلان قانون رای دهد، اصلا نماینده نیست. چون نمایندگان شهرستانها میگفتند که وقتی ما به حوزهی انتخابیهی خود میرویم در آنجا هم گروههای فشار هستند. به ما میگفتند شما نمایندهی تهرانی کسی نمیتواند به تو چیزی بگوید، ولی من نمایندهی فلان شهرستان کوچک هستم که آنجا سپاه هست، بسیج هست و اطلاعات سپاه و فلان کس به ما گیر میدهند و ما را تحت فشار قرار میدهند. من هم گفتم شما اگر این جسارت را ندارید، اصلا نباید نماینده میشدید؛ عوضی آمدید اینجا. خیلی از نمایندگان هم اعلام میکردند که موافق یا مخالفاند و با وجود همهی فشارها تعدادی حتی نطق هم میکردند. ولی در انتخابات مجلس علیه چند نماینده تبلیغ میکردند که عوامل ترور شهید سلیمانی و لو دادن مکان حضور او اینها هستند، چون اینها به معاهدههای مربوط به FATF رای دادند! یک مغالطههای اینطوری میکردند.
شفافیت یکی از مؤلفههای نظامهای دموکراتیک است. باز بودن جزو ویژگیهای نظامهای دموکراتیک است. این جای تعجب دارد که کسی [مثل آقای ذوالنور] که اصلا ضددموکراسی است بیاید طرفدار شفافیت شود! من به آقای پناهیان که داد میزد که شفافیت وجود داشته باشد، میگفتم تو اصلا به پارلمان اعتقاد داری؟ به آزادی رای اعتقاد داری؟ کنار آزادی رای شفافیت هم معنا پیدا میکند. ولی با وجود این جزو کسانی بودم که طرفدار آن قانون بودم و آن قانون را باعث ارتقاء کیفیت کار مجلس میدانم.
شکاف بین مردم و کارگزاران
گفتید که برخی در مجلس پولی به هم زدند و از این نوع کارها انجام دادند. یکی از مخاطبها سوال کرده است که علت فاصلهی طبقاتی بین کارگزاران -اعم از اصلاحطلب و اصولگرا- و مردم چیست؟
فاصلهی طبقاتی یک معضل بزرگی در کشور است. حتی اخیرا رهبری هم دو-سه مرتبه خودشان گفتند که من اعتراف میکنم به اینکه ما در مسئلهی فاصلهی طبقاتی ناکام بودیم؛ کل نظام ناکام بوده است. آن یک تحلیل اقتصادی دارد. همچنین در جای خودش تحلیل سیاسی دارد که چه اتفاقاتی افتاد که این فاصلهی طبقاتی ایجاد شد. در اثر اعمال یک سری سیاستهای نئولیبرالیسمی و سیاستهایی که بعد از جنگ اعمال شد، این فاصلهها بهوجود آمد. در مورد مسئلهی شکاف بین مردم و کارگزاران، قبول دارم که این شکاف و فاصله -البته در بخشهایی- به دلایل مختلفی وجود دارد. به دلایل امنیتی، شبه امنیتی و به دلیل همین عدم شفافیت این فاصله ایجاد شده است.
مثلا ما جنگیدیم که حقوق نمایندگان را شفاف کنیم، نتوانستیم. من در فراکسیون شفافسازی هم اعلام میکردم که آقا نظام مالی و پرداختی مجلس شفاف نیست. حتی من در نطقام گفتم که منِ نماینده هم نمیدانم چقدر به حساب من ریخته میشود! یعنی فیش حقوقی صادر نمیکنند. میریزند به حساب شخص و بعدا او میفهمد که به حساب او ریخته شده است. یعنی شفافیتی در پرداخت وجود ندارد. سال ۹۵ در مشهد در دانشکدهی پزشکی بچهها پرسیدند که چقدر حقوق میگیرید، من رِنج پرداختیها را گفتم. در راه برگشت به تهران، وقتی هنوز به تهران نرسیده بودم نگاه کردم دیدم چه موجی ایجاد شده است. فردای آن روز ۱۰-۲۰ تا نماینده ریختند روی سر من که چرا این حرف را زدی! گفتند فردا که ما به حوزهی انتخابیهی خود برویم، مردم میگویند رد کن بیا! اینقدر میگیری، پس اینقدر هم به ما بده. من گفتم خب این ناشی از عدم شفافیت است.
«خیلی وقتها یککلاغ-چهلکلاغ میشود»
ممکن است حقوق نمایندگان مجلس در قیاس با خیلی از پارلمانهای دنیا رقمی نباشد. ولی چون شفاف نیست، اولا کنترل اجتماعی روی آن وجود ندارد، ثانیا خیلی وقتها یککلاغ-چهلکلاغ میشود. ثالثا جدا از حقوق نمایندگان، بعضیها از محل کارشان مامور به خدمت میشوند و یک حقوق کفی هم بابت هزینههای نمایندگی میگیرند. تقسیمبندی دارد؛ آن حقوق کفی که مربوط به نمایندگی است مثل همان حقوق مردم است و خیلی فاصلهای ندارد. مثلا آنموقع ۶-۷ میلیون بود که خیلی از مردم هم تقریبا این حقوقها را دارند. البته حقوق کارگران که خیلی پایینتر است ولی سطح متوسط مردم چنین حقوقهایی دارند.
هزینههای نمایندگی
ولی دریافتیهای دیگری که دارند چه میشود؟
دریافتیهای دیگر، هزینههای نمایندگی است. بر حسب اینکه حوزهی نمایندگی یک نماینده چند تا شهر باشد، هزینههایی برای آن نماینده ایجاد میکند. حتی پرداختیهای شهرهای کوچک که چند تا شهر هستند از تهران بیشتر است. مثل نمایندهی شهرستانی در آنجا دفتر دارد، راننده دارد، رفتوآمد دارد، تلفن دارد و برای مسکنش باید پولی پرداخت شود. اینها آیتمیهایی است که مربوط به هزینههای نمایندگی است. آن زمان (سال ۹۹) که ما جمع میزدیم رِنج آن بین ۱۷-۲۱ میلیون بود. بعد از اینکه من این را گفتم خیلیها ناراحت شدند و تا آخر مجلس هم من را سرزنش میکردند.
«جزو معترضین نسبت به عدم شفافیت پرداختیها بودم»
شما از همهی آن پرداختیها استفاده میکردید؟
من در بخش مربوط به حقوق، مامور به خدمت بودم. از دانشگاه میگرفتم و پرداختیهای مربوط به دانشگاه بود. به نمایندهی تهران کمتر از آن حد مربوط به خیلی از شهرهای دیگر پرداخت میشود. ولی خب پرداخت میکردند و هزینههایی داشت. مثلا ما -نمایندگان تهران- برای اولینبار در اسلامشهر، پردیس، لواسانات و … دفترهای جداگانه زدیم که خودِ اینها یک بار مالی داشت که از حقوق ما کم میشد. ما در فراکسیون پرداختیهایی داشتیم که در نتیجهی آن به ما حق عضویت میدادند. یکسری هزینهها به این شکل بود. ولی من جزو معترضین بودم؛ مخصوصا نسبت به عدم شفافیت پرداختیها.
در این مجلس ماجرای دنا و ماشینهایی که نمایندگان گرفتند مطرح شد. آیا شما قبلا در دورهی نمایندگیتان ماشین گرفتید؟
هر دوره اینطور است که با معاونت اجرایی مجلس توافق میکنند و چند تا گزینه میگذارند و میگویند نمایندهها انتخاب کنند. معمولا بعدا از حقوقشان کم میکنند؛ یک مبلغی پیشپرداخت میگیرند و بعد بهصورت قسطی از حقوقشان پرداخت میکنند. در آن دوره یک ماشینی دادند که چون خیلی کیفیتی هم نداشت، من آن را فروختم؛ اصل آن ماشین کرهای بود ولی تولید داخلی است. یکی از گزینهها آن بود. فکر میکنم قیمت آن ماشین ۹۰ و خردهای بود که بخشی از آن را در ابتدا گرفتند و بعد به صورت قسطی تا پایان دورهی نمایندگی کم کردند. البته بعضی از نمایندهها گزینههای دیگر هم داشتند؛ ماشینهایی با کیفیت بالا ولی قسطهای آنها بیشتر میشد.
شما در بعضی از حوزهها فعالیتها و پیگیریهایی داشتید از جمله در حوزهی زندانیان و در زمینهی شفافیتها، فساد و …. دربارهی حکم عیسی شریفی که اخیرا هم آمده است چه تحلیلی دارید؟ شما نمایندهی تهران هستید و میگفتند که پرونده مربوط به شهرداری تهران هم است. چه گفتهای در این مورد دارید؟ چون ما هیچی نمیدانیم. برخی میگویند این حکمی که آمده است فقط مربوط به اتهاماتی است که ربطی به شهرداری ندارد اما برخی دیگر میگویند پروندهای است که به شهرداری ربط دارد.
چه کسی میگوید به شهرداری ربطی ندارد؟! همهی آن پرونده به شهرداری مربوط میشود.
کل این محکومیت مربوط به شهرداری است؟
مربوط به پروژههایی است که تعاون سپاه در شهرداری داشته است و سوءاستفادههایی که از محل آن پروژهها کردند. اصلا موضوعِ آن این است.
«من بهعنوان نماینده درخواست تحقیق و تفحص کردم»
حکمی که صادر شده است، بخش دیگری ندارد که به آن رسیدگی نشده باشد؟
من درمورد بخش دیگر آن اطلاعی ندارم. ولی من بهعنوان نماینده درخواست تحقیق و تفحص کردم. من بهعنوان نماینده متقاضی تحقیق و تفحص از شهرداری تهران بودم و ۲۰ نفر دیگر از نمایندهها هم امضا کردند. ۴ جلسه هم آقای عیسی شریفی و آقای قالیباف در کمیسیون عمران آمدند و رفتند و بالاخره در انتهای آن در اسفند ۹۵ رایگیری شد که ۱۵ تا رای کم آوردیم. همان موقع آقای قالیباف پیام تقدیر و تشکر به مجلس داد که این را رد کردید. آن تحقیق و تفحص چند تا محور داشت، یکی همین مسئلهی شهرفروشی بود؛ یعنی فروش تراکم، یکی مسئلهی مربوط به تغییر کاربریها بود؛ که به صورت غیرقانونی کاربریها را تغییر داده بودند، یکی هم مسائل مربوط به پروژههای مشارکتی بود که مربوط به هولوگرامها و … میشد. عمدهی فساد این پروژههای مشارکتی به همین پرونده و این پروژههایی که راه انداختند مربوط میشد. این کار را تعاون سپاه و شرکتهای زیرمجموعهی آن -که اسمهای آنها دیگر همگی درآمده است- کرده بودند.
رقم محکومیتشان حدود ۴۰۰ میلیارد تومان است…
این عددی است که نتوانستند بگیرند. یک مبالغی مستند شده است. من تا آنجا که شنیدم مبالغ هزار میلیارد تومانی است.
مبالغی که گفته میشود حتی بین ۱۰-۲۰ هزار میلیارد تومان است…
تا آنجایی که من میدانم دادگاه نظامی بخشهایی را مستند کرده است. این ۴۰۰ میلیارد تومان چیزی است که هنوز نتوانستند مستند کنند. وگرنه استرداد خیلی شده است و رقمهایش خیلی کلان است. کانون آن، شهرداری بوده است. حالا ممکن است جرایم دیگری هم وجود داشته باشد به این دلیل که اینها نظامی بودند. در اجرای پروژهی شهرداری تهران این فعلوانفعالات اتفاق افتاده است.
شما از نحوهی رسیدگی به پرونده راضی هستید؟ چقدر در جریان آن ادعایی که آقای میرسلیم کردند قرار داشتید؟
همین که رسیدگی شده است، خوب است. ما این را در سال ۹۵ گفتیم و درخواست کردیم. اتفاقا وقتی که من کار روی آن پرونده را شروع کردم، خودم باور نمیکردم که این کیس، اینقدر عجیبغریب باشد. ما روی یکسری صورتهای مالی مناقشه داشتیم، درمورد هولوگرامها میگفتیم که هولوگرام -که یک ورقهی بهادار است- را از نظر قانونی اصلا نمیشود صادر کرد. در تغییر کاربریها سوالاتی داشتیم. نگاهمان بیشتر در حوزهی شهری بود. ولی بعد از اینکه در کمیسیون وارد بررسی شدیم، اصلا اینها وحشت کردند. یعنی طوری برخورد کردند که انگار یک صندوقچهی اسراری وجود دارد.
جالب است که ما وقتی آن زمان با برخی از کارشناسان یا اعضای شورای شهرِ آن زمان، برای بحث درمورد طرحی که میخواستیم اجرا کنیم جلسه میگذاشتیم، همه موبایلها را خاموش میکردند و در یخچال میگذاشتند! من میگفتم چه خبر است؟! ما که نمایندهی مجلسیم، شما هم که نمایندهی شورای شهرید، از کجا ترس دارید؟ میترسیدند بگویند و پچپچ میکردند. بعد فهمیدیم که این موضوع یک ابعاد عجیبغریبی دارد که به نیروهای نظامی و سپاه برمیگردد؛ بهخاطر همین میترسیدند که دنبال کنند.
«به چه دلیل این محاکمات محرمانه بوده است؟»
درمورد اینکه گفتید آیا از نحوهی رسیدگی راضی هستید، باید بگویم از لحاظ اصل آن بله، ولی یکی از اصول -طبق قانون اساسی- همان علنی بودن است. به چه دلیل این محاکمات محرمانه بوده است؟ دلیلی محرمانه بودن آن را حداقل باید اعلام کنند و شفاف کنند که چرا رسیدگی به این پروندهها محرمانه بوده است. جزو حقوق اساسی مردم است که از اینگونه دادرسیها آگاه باشد. حتی من به آقای میرسلیم که دنبال این پرونده بوده است میگفتم آقا شما متن رای را دارید؟ حتی متن دادنامه را هم ندارند! آقای میرسلیم هم ندارد که نمایندهای است که اصولگرا هم است و مورد اعتماد و معتمد نظام است. تا اطلاع قبلی که من داشتم هنوز ایشان به دادنامه دسترسی نداشت. حتی ایجاد تردید هم شد که اساسا این محکومیت در حد خبر است یا حکمی واقعا صادر شده است! اخیرا در زمینهی صدور قطعی حکم اطلاعرسانی شده است.
«در بحث مبارزه با فساد با شخصی کردن مخالفم»
آقای قالیباف سال ۹۶ به آقای روحانی یک جملهای را میگوید که «برخی از اطرافیان شما فاسد هستند». آقای روحانی میگوید که «پروندهی تو در سال ۸۴ دست من بود و اگر من مردانگی نمیکردم تو الان اینجا نبودی». شما درمورد این پرونده اطلاعی دارید؟
در بحث مبارزه با فساد با «شخصی کردن» کلا مخالفم. بهخصوص اینکه بیایند در مناظره مدام رسواسازی کنند. اصلا شگرد رسواسازی در مناظره اشتباه است. آقای روحانی اگر خبر داشتی چرا زودتر دنبال نکردی؟
شما آیا از این پرونده خبر دارید؟
من از جزئیات آن پروندهی خاصی که میگویند، اطلاعی ندارم.
لاریجانی گفت «سینهی من مخزنالاسرار است»
کلیات آن چهطور؟
یک چیزهایی درمورد آن شنیدهام که بحث ملک و … است. ولی من خبر ندارم. من در همان حوزهی شهرداری که خودم ورود کردم اطلاع دارم. مهم برای من اصلاح فرآیند بوده است، نه مبارزه با فاسد. فاسد آخرین حلقه است. شما باید بگویید چرا این ایجاد شده است. وقتی هم آقای لاریجانی در پاسخ به آقای یزدی درمورد ردوبدل شدن آن نامهها گفت «سینهی من مخزنالاسرار است»، من گفتم خب چرا مخزنالاسرار است؟! رئیس قوه هستی باید رسیدگی بکنی. الان برخی میگویند بعضی از نهادها وقتی از اشخاص تخلفی میبینند خیلی اوقات آن را بهراحتی کنار میگذارند. میگذارند کنار، میگویند فعلا باشد، بعد یک زمانی رو میکنند. اصلا سیستم مبارزه با فساد اینجوری شده است که به نتیجهنمیرسد؛ بهصورت مچگیری، انتقامجویی و رسواسازی شخصی افراد در موقع مناسب آن درآمده است. ولی نمیگویند که این چه سیستمی است که اکبر طبری -که الان به ۳۱ سال حبس محکوم شده است- از داخل آن بیرون میآید؟ مهم این است. یعنی چرا از داخل این سیستم اکبر طبری، عیسی شریفی، مهدی جهانگیری، محسن فریدونی و افراد دیگر بیرون میآیند؟
شما کی برای اولین بار از ماجرای اکبر طبری مطلع شدید؟ اگر این ماجرا اینقدر بزرگ است، آیا واقعا باید بعد از اینکه کار آقای لاریجانی تمام میشد، تازه از آن رونمایی میشد؟
من که روی این موضوع دست گذاشتم.
مگر اولین بار شما آن را مطرح کردید؟
بله، در صحنهی رسمی کشور اولین بار من در این زمینه اطلاعرسانی کردم.
«پروندهی حسابهای قوهی قضاییه هنوز مفتوح است»
منظور من این است که چرا قبل از آن اصلا کسی خبردار نشد؟
اتفاقا قبل از آن بوده است؛ زمانی که پروندهی حسابهای قوهی قضاییه را بررسی میکردیم. البته من شنیدم که پروندهی حسابهای قوهی قضاییه هنوز مفتوح است. از یک منبع موثقی -که اسم آن را نمیبرم و درگیر این پروندهها است- شنیدم که پروندهی آقای اکبر طبری و اعوان و انصارش درمورد سپردههای قوهی قضاییه هم هنوز مفتوح است. آن یک اتهامی است که جداگانه هنوز به آن رسیدگی نشده است. ولی اتفاقا وقتی من مطرح میکردم به تعدادی از نمایندگان اصولگرا میگفتم که آقا شما بیایید همراه ما شوید. بحث من بحث جناحی نیست، بحث اصلاح سیستم است. حالا اتفاقا من مطلع شدم که مثلا در مجلس هفتم هم تعدادی از نمایندهها دنبال این قضیه بودند. ولی خیلی سریع آن را جمعش کردند. البته یک تحقیق و تفحصی هم خود آقای دهقان که الان عضو شورای نگهبان است با یک تعدادی در همان مجلس هفتم روی قوهی قضاییه انجام دادند که برخی از آنها را هم برای مدتی بازداشت کردند ولی سروصدای آن خیلی بلند نشد.
نمایندگان مجلس در آن زمان در مسائل مربوط به صدور مدرک برای قضات از طرف دانشگاههایی مثل هاوایی ورود کردند. اتفاقا آنجا میگفتند که حسابهای قوهی قضاییه هم مورد سوال ما بوده است. یعنی این مسئله وجود داشته است. این مسئله را در زمان دولت اصلاحات هم، آقای نوربخش (که رئیس بانک مرکزی بود) مطرح کرده بود. چون اینها میآیند از شورای پول و اعتبار اجازه میگیرند و با بانک مرکزی هماهنگ میکنند که مکانیسم این حسابها چگونه باشد که به خزانه نرود. یعنی طبق قانون محاسبات، دستگاههای دولتی نمیتوانند حساب سپرده داشته باشند. بنابراین هر درآمدی که دارند باید در خزانهداریها متمرکز شود. این سیستم تغییر میکند. آقای نوربخش آن موقع جلوی آنها ایستاده بود. آن موقع زمان آقای رازینی -رئیس کل دادگستری استان تهران- بود. از آن موقع شروع شد. بعد بر اساس اذن رهبری آمدند حلش کردند.
«درمورد حسابهای قوهی قضاییه، گزارشهایی به من رسید»
من که وارد شدم، گزارشهایی به من رسید. اولین بار است که دارم این را در رسانهای به این شکلِ زنده میگویم. بعضی از متهمان پروندهی شهرداری -آقای کرباسچی- به من اطلاع دادند که ۵ هزار سکه جزو اموال شهرداری تهران به حسابهای قوهی قضاییه رفته است. توقیف که میکردند، آن مبالغ توقیفی باید به داخل خزانه میرفت، ولی به داخل این حسابها میرفته است. گفتند الان بخشی از اموال شهرداری تهران در حسابهای قوهی قضاییه است و باید به خزانه و به شهرداری برگردانده شود. یک فرآیندی بوده است.
قدیمیتر از آن حسابهای سازمان حج بوده است. زمانی که آقای مهاجرانی وزیر ارشاد بود، مسئولین سازمان حج میآمدند پولهای مردم -که بهعنوان فیش حج واریز میکردند- را سپرده میکردند و از سودش استفاده میکردند. وقتی به این مسئله اعتراض شد، اینها آمدند گفتند ما سود آن را به خود مردم میدهیم. یعنی به این صورت آن را حل کردند. بعد از آن، آقای طیبنیا به خود من جواب داد و گفت از ۲۰ سال پیش این حسابها شروع شده است!
آقای دکتر اولا که مخاطبها میگویند شما یکمقدار دارید محافظهکارانه حرف میزنید.
جدی؟! دیگر بیشتر از این؟
«یک ابرچالش داریم که بر تمام چالشها سایه انداخته است»
یکی گفته است که چرا با وجود این همه ثروت خدادادی وضعیت زندگی مردم اینقدر بد میگذرد و چرا عربها با نفت کمی که دارند در نازونعمتاند؟ شما این تفاوت را بیشتر حاصل فساد و ناکارآمدی میدانید یا چیزهای دیگر؟
این فساد است که ناشی از آن است. یک علتالعللی دارد که من در یکی از نطقهایم گفتم. آقای لاریجانی در یکی از نطقهایش ۲۰ تا چالش را شمرد؛ چالش نظام بانکی، محیط زیست، آب، آلودگی هوا، بازنشستگان و …. بعد از آن، من یک نطقی کردم و گفتم همهی این چالشها درست، ولی ما یک «ابرچالش» داریم که بر تمام این چالشها سایه انداخته است و آن «چالش در نظام مدیریت کلان کشور» است؛ در نظام مدیریت سیاسی، اقتصادی و … چالش داریم. در ادبیات اقتصادی به این نظام، نظام «تدبیر» میگویند. نظام تدبیرِ کشور چالش دارد. یعنی ما ضعف در نظام حکمرانی داریم. این نظام حکمرانی یک نظام یکپارچه نیست؛ نظامی است که بخشهای مختلفی دارد. انسجام در نظام حکمرانی وجود ندارد. بخشها همدیگر را خنثی میکنند. بر اساس دانش مدیریت، مملکت به این شکل قابل اداره شدن نیست. نظام حکمرانی بر اساس یک سری پارادایمهای مختلط، قدیمی و غیرشفاف اداره میشود.
«نظام اقتصادی ما یک مدل شترگاوپلنگ است!»
اصلا اگر بپرسیم نظام اقتصادی ما چه مدلی دارد، باید بگوییم یک مدل «شترگاوپلنگ» است! نه مدل سوسیالیستی است، نه مدل کاپیتالیستی و نه مدل اسلامی. ما هنوز اقتصاد اسلامی را تعریف نکردیم! ما گفتیم اقتصاد اسلامی نه این است و نه آن؛ نه کاپیتالیسم است و نه کمونیسم، نظام اسلامی است. خب نظام اسلامی کجاست؟ یک مدل شترگاوپلنگ است که اصلا معلوم نیست چگونه است. سیستم بانکیمان هم همینطور است. بچه که بودیم پدرم میگفت یک نخ حرام در لباست باشد، نمازت قبول نیست. قبل از انقلاب اصلا بانک را حرام میدانستند. پدرم میگفت خانهی یکی از اقواممان که کارمند بانک بود نمیرویم، چون لقمهشان حلال نیست. بهخاطر اینکه آن را ربا میدانستند. آن موقع ۱۲ درصد بود، خیلی هم شفاف به آن «بهره» میگفتند. الان میگویند «سود»، سیوچند درصد است. معلوم نیست چند درصد است!
نظام بانکی بههم ریخته است و نظام اقتصادی معلوم نیست چگونه است. مشکلات بسیاری مربوط به بخشهای مختلفِ حوزهی اقتصادی وجود دارد. تورمی داریم که اصلا در دنیا وجود ندارد. در چهار دهه، استمرار نرخ تورم به این شکل وجود داشته است. این سود بانکی در رباخوارترین کشورها وجود ندارد. نظام تدبیر کلان ما مشکل دارد و این روی بخشهای دیگر سایه انداخته است. حالا راه حل آن چیست؟ راهحل ریشهای و اساسی آن این است که ما باید یک بازنگری در ساختارهای نظام بکنیم.
«مردم باید مطالبه کنند»
چه کسی باید این کار را بکند؟
این با خواست مردم انجام میشود. مردم باید بخواهند و مطالبه کنند.
یعنی الان خواستهی مردم نیست؟
مردم باید این خواسته را مطالبه و دنبال کنند.
چهجوری؟
روش آن خیلی ساده نیست. ما که روشهای انقلاب را که پیشنهاد نمیکنیم. روشی که شورش بکنند و نظم را بههم بزنند که هیچگاه در کشور جواب نداده است. ولی باید مطالبه شود. نظام انتخابیهی ما برای تغییر وضع موجود باید تدبیری بیندیشد. یا باید دل ببندیم به دخالت ترامپ و خارجیها -که این را قطعا کسی قبول ندارد- یا باید انقلاب بکنیم یا باید راه اصلاحات را پیش بگیریم. اصلاحات هم به عقیدهی ما از مسیر صندوقهای رای پیش میرود. باید تلاش بکنیم برای اینکه نظام انتخاباتیمان را واقعا یک نظامی بکنیم که بتواند خواستههای مردم را دنبال بکند و این مطالبات منعکس شود تا تدریجا این نظام اصلاح شود.
اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا؟
در انتخاباتها یک طرف اصلاحطلبها هستند و یک طرف اصولگرایان؛ یکی از مخاطبان گفته است که به نظر شما «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»؟
من از یک جهت میگویم بله و از یک جهت میگویم نه. من اولین بار در یک کنگرهی حزب در کانون توحید [ارادهی ملت] گفتم که این شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» یک واقعیت است. درواقع بخشهای زیادی از تودههای مردم حس میکنند که این جناحهای سیاسی نمیتوانند مطالبات آنها را نمایندگی بکنند. اگرچه به این شعار از چند طرف دامن زده میشود. یکی از طرف کسانی که فضای کشور را صحنهآرایی میکنند؛ نهادهایی مثل نهادهای امنیتی که در جنگ روانی هستند و مهندسی اجتماعی میکنند. آنها خودشان به این مسئله دامن میزنند. مثلا وقتی میبینند اصولگرایی به بنبست رسیده است، میگویند دیگی که برای ما نمیجوشد [سر سگ توش بجوشد].
اما گرفت…
یک بخش دیگر هم بخش اپوزیسیونِ برانداز است که اصلاحطلبی را مانع براندازی میداند. یک بخشی هم واقعیت جامعه است. یعنی همهی اینها دست به دست دادند تا این شعار گرفت. این شعار کی پیاده شد؟ برای اولین بار جلوی دانشگاه تهران در ناآرامیهای سال ۹۶. حالا اینکه چه کسی این شعار را داد، چه کسی این شعار را مدیریت روانی میکند و چه کسی روی این موج سوار میشود بحثهای دیگری است. ولی بعد در اثر عملکردهایی که دو جناح داشتند این شعار رونق گرفت.
در طیف اصولگرا تمام امکانها فراهم است. یعنی پشت صحنه، روی صحنه، سیستمهای امنیتی، اطلاعاتی، همه چیز در خدمت جناح اصولگرا است. همهی قدرت پشت جناح اصولگرا است. کسی نسبت به این موضوع تردید ندارد. اصلاحطلبها با دست خالی به صحنه میآیند. بعد مجلس دهم شکل میگیرد در حالی که یک آدم گمنامی مثل من روی کار میآید؛ آن هم بعد از اینکه رد میشود، اعتراض میکند و تایید میشود. آن آدمهای شاخصی که تجربه داشتند و میخواستند کار بکنند حذف میشوند. بعد کارنامهی اصلاحطلبها را با من میسنجند و در نتیجه آن را محکوم میکنند.
یکی از دلایلی که به نظر من باعث شد این شعار بگیرد، موضعگیری آقای خاتمی در سال ۹۶ و آن بیانیهی مجمع روحانیون مبارز بود. اگر شما به عقب برگردید میبینید که مجمع روحانیون مبارز یک بیانیه داد و آن ناآرامیها را محکوم کرد و هشدار داد که ممکن است باعث سوریهای شدن کشور شود. بهخاطر تمامیت ارضی و حمایت از اصل نظام، بهخاطر تعهدی که به این کشور داشتند، علیرغم اینکه از وضع موجود ناراضی بودند، چنین بیانیهای را دادند. اتفاقا همان نقطهی شروع فحشها به آقای خاتمی بود. این به همان شعار دامن زد که میگویند هر دو تای آنها یک چیز را میخواهند.
«فکر میکنند که اصلاحطلبها باید اپوزیسیون باشند»
من ضعف عملکرد اصلاحطلبها را در یک بخشهایی انکار نمیکنم. ولی میخواهم بگویم بخشی از مسئله به این خاطر است که اصلاحطلبها بیسلاح و بیقدرت به صحنه میآیند؛ آدم اصلی نمیتواند بیاید. بخشی هم بهخاطر تعهدی است که دارند. یعنی مثال دایه و مادر است؛ وقتی که میبینند این بچه دارد از بین میرود، میگویند بیا دودستی مال تو؛ آقای خاتمی بیاید ما نخواستیم! فقط میخواهند اصل آن از بین نرود. وقتی که آقای خاتمی این نقش را بازی میکند، دیگر فکر میکنند که اصلاحطلبها باید اپوزیسیون باشند. در حالی که در جایی که اصل تمامیت ارضی، امنیت ملی و … هست، اصلاحطلبها همواره دفاع میکنند.
به فرض ما آمدیم از سپاه دفاع کردیم. اگر همان اتفاق بیفتد، من باز هم دفاع میکنم. وقتی که ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا میآید مداخله میکند و ارتش رسمی یک کشور را به داخل لیست تروریستی میبرد که این کار تبعات امنیتی زیادی میتوانست برای کشور داشته باشد، طبیعی است که ما از سپاه دفاع میکنیم. در این میان کسانی که گرایش اپوزیسیونی دارند و بخشی از بدنهی اجتماعی که فقط انتظار دارند که ما شعارهای اپوزیسیونی بدهیم، میآیند از ما هم انتقاد میکنند.
البته فکر میکنم بخشی از دلایلی که باعث شد این شعار بگیرد، سوء عملکرد بخشهایی از دولت آقای روحانی هم است. ما اصلاحطلبها از این دولت حمایت کردیم و تاوان بخشهایی از ضعفهای عملکرد دولت آقای روحانی را هم در قالب این شعار داریم میدهیم.
مارس 27, 2021
مارس 27, 2021
میخواهم بسیار فشرده، نظرم را راجع به روش رسیدن به سوسیال دموکراسی در ایران و شیوههای همکاری و همگامی سوسیال دموکراتها با دیگر جریانها بیان کنم.
نخست، باید تاکید کنم سوسیال دموکراسی یک جریان یا بلوک سیاسی است و در خود احزاب گوناگونی دارد که تاکیدشان بر مشکلات جامعه و شیوهی حل مشکلات آن متفاوت است، ولی همگی به ایدهی اصلی سوسیال دموکراسی یعنی دموکراسی، همبستگی ملی، رفاه عمومی، خشونتپرهیزی، آزادی عقیده و مذهب، کرامت انسان و اصلاح تدریجی جامعه با همکاری دیگر بلوکهای سیاسی، وفادارند.
دوم اینکه، سوسیال دموکراسی یک جریان دموکراتیک و اصلاحطلب است و همواره در یک نظام چندحزبی و یا کثرتگرا در رقابت و همکاری با دیگر بلوکهای چپ، لیبرال و محافظهکار فعالیت میکند. فعالیت جبههای و همکاری بینبلوکها برای سوسیال دموکراتها یک اجبار و نیاز سیاسی نیست بلکه یک دیدگاه نظری، خواست و هدف سیاسی است.
با این دیدگاه، برای ما سوسیال دموکراتها، هم حزب سوسیال دموکرات و هم جبههی وسیع متشکل از سایر بلوکهای سیاسی، اهمیت حیاتی دارد.
اکنون دورانی جدیدی است: هم از نظر سیاسی و هم از نظر فنی و تکنولوژیک.
امکانات فناوری نوین، ارتباطات و خبررسانی را آسانتر و گستردهتر کرده و شکلهای گوناگون گفتگو را فراهم آورده است.
آیا تشکلهای سنتی کارکرد خود را از دست دادهاند؟
آیا تشکلهای مجازی میتوانند جای سازمانها و احزاب و جبههها را بگیرند؟
جواب من، یک نه قاطعانه است: نه.
برای مبارزهی پیگیر جهت دستیابی به دموکراسی، آزادی و رفاه درایران، انسجام احزاب، بلوکهای سیاسی، تشکلهای صنفی و مدنی و جبههی گسترده احزاب و سازمانها و شخصیتها، لازم و ضروی است.
رسانههای اجتماعی مدرن، تنها ابزارهای لازم و ضروری برای بالابردن کیفیت دموکراسی درونسازمانی و یا ارتباط گستردهتر با تودهها و بسیج آسانتر آنها فراهم میکنند، نمیتواند و نباید جایگزین تشکلها شوند.
جمهوری اسلامی با عملکرد چهل ساله نشان داده است که اصلاحناپذیر و اصلیترین سد پیشرفت، آسایش و آرامش جامعهی ایران است.
ایران پساجمهوری اسلامی، ایرانِ همهی مردم، و ایرانی چند حزبی و کثرتگراست. احزاب و سازمانها گوناگون به نسبت اعتمادی که مردم به آنها دارند و به نسبت آرائی که از مردم بهدست میآورند در تصمیمگیریها و سرنوشت کشور شرکت میکنند.
بازهی سیاسی و ایدئولوژیک جبههی گذار از جمهوری اسلامی، بسیار گسترده است و طیفهای گوناگون ایدئولوژیک و سیاسی را در بر میگیرد: جمهوریخواهان، مشروطهخواهان، لیبرالها، ملیون، سوسیالدموکراتها، محافظهکاران و چپها.
هر گونه تلاش برای حذف نیروهای سکولار و دموکراتِ خواهان گذار از جمهوری اسلامی، حرکتی است در جهت بقای جمهوری اسلامی.
هیچ جریان سیاسی خواهان گذار را نباید از جبهه حذف کرد.
باید شیوههای همکاری را آموخت و با گفتگوهای پیاپی، در روشن شدن و نزدیککردن مواضع یکدیگر کوشید. بلوکهای گوناگون باید نخست خود را منسجم و برنامههای خود برای گذار و سیمای جامعه پس از جمهوری اسلامی را تدوین و منتشر کنند تا شناختها عمیقتر، سوء تفاهمها و ابهامات برطرف، و راه برای همکاری باز شود.
سپس، باید فصل مشترکها را بشناسیم و حول آنها متحد شویم.
سوسیال دموکراتهای ایران یکی از ستونهای اصلی جبههی گستردهی گذار از جمهوری اسلامی هستند.
سوسیال دموکراتهای جهان، در تاریخ کارنامهای مثبت و تجربه غنی در همکاری با بلوکها سیاسی دیگر در ساختن جامعه رفاه بربستر جامعه ویرانشده از جنگ، فقر و دیکتاتوری دارند. سوسیالدموکراتهای آلمان، سوئد و سایر کشورهای اسکاندیناوی و اروپای مرکزی، بر بستر جامعه ویران شده در دوران فاشیسم و یا در جامعههای بسیار فقیر با امکانات کم و منابع طبیعی بسیار محدود با همکاری، همیاری، دموکراسی، رواداری، خشونتپرهیزی، همبستگی ملی و اصلاح تدریجی، جامعه رفاه عمومی را بنا کردند.
ما سوسیال دموکراتها می خواهیم جامعهای مرفه مبتنی بر دموکراسی و حقوق برابر با روشهای اصلاحی بسازیم. هدف سوسیال دموکراسی، انسانهای آزاد و برابر در جامعهای رفاه همگانی با روحیهی همبستگی است.
همبستگی در جامعه از درک نیاز و وابستگی متقابل همه ما به هم شکل میگیرد و ژرف میشود. یک جامعه خوب با همکاری، ملاحظه و احترام متقابل ساخته میشود. این اصل هم در دوران گذار و هم در دوران سازندگی صادق است.
از اینرو، همکاری برای ما سوسیال دموکراتها اصل است و محتوای برنامهی نیروها برای حکومت پساجمهوری اسلامی بغایت تعیینکننده.
رژیم با روشهای گوناگونی تلاش در پیشگیری از شکل گرفتن جبههای گسترده علیه جمهوری اسلامی دارد. از آن میان:
هرکسی که در میان مردم محبوب است و امکان بسیج مردم را دارد یا از میان بر میدارد، یا زندانی میکند و یا با انتشار اطلاعات نادرست به اعتبار آنها را در جامعه لطمه میزند.
از آنجائی که مهمترین وظیفهی جنبش ما، گذار از جمهوری اسلامی و اصلیترین شرط گذار، اتحاد و همگامی همه نیروهای ضدرژیم است، به هرگونه موضعگیری در ظاهر انقلابی ولی در عمل تفرقهافکن باید با دیدهی تردید نگریست.
ما سوسیال دموکراتها، از فشرده شدن صفها و روشنشدن برنامه و روش مبارزه و ترسیم سیمای حکومت پساجمهوری اسلامی از سوی همهی سازمانها و حزبها و همه بلوکهای سیاسی رقیب ما خوشحال میشویم و خود نیز تمام تلاش و نیروی خودرا برای تشکیل یک حزب سوسیال دموکرات قوی با پایگاه مردمی و یک جبههی گستردهی سکولار، دموکرات و روادار، برای گذار از جمهوری اسلامی بهکار میگیریم.
در پایان میخواهم بر روی دو نکتهی مهم پافشاری کنم:
۱. خشونتپرهیزی
خشونتپرهیزی و خودداری از تخریب باید در سراسر جنبش ما و همهی کنشهای ما ساری و جاری باشد، طوری که از ویژگی بنیادی و آشکار جنبش گذار از جمهوری اسلامی شود.
عدم خشونت پساجمهوری اسلامی، به همان اهمیتِ عدم خشونت در سرنگونی رژیم است. با پایبندی به اعلامیهی جهانی حقوق بشر و پیماننامههای پیوست آن و با اعتقاد راسخ به لغو مجازات اعدام و عفو عمومی، هدف ما برقراری دموکراسی در ایران است نه اعمال خشونت و یا انتفام گرفتن از رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی.
۲. انفراد
پدیده انفراد و تشکلگریزی باید به دقت در سطح جنبش شکافته شود. منفرد بودن و عدم توانائی در همکاری و همقدمی با دیگران، یک ارزش نیست، بلکه یک ضدارزش است. به آنهائی که با افتخار میگویند: من به هیچ جریانی وابسته نیستم، باید گفت: عزیزم هنر نکردی که نمیتوانی با دیگران همکاری و همقدمی کنی. در این دورانی که اتحاد و همقدمی برای جنبش سرنوشتساز است، افتخار در همکاری و همقدمی است، نه در انزوا و انفراد و تشکلستیزی.
ما ضمن گرامیداشت خاطره و الهامگیری از عزیزانی چون شاهپور بختیار، داریوش و پروانه فروهر، عبدالرحمان قاسملو، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده و صدها کوشندگان دیگر در راه تشکل صنفی و سیاسی مردم ایران، باید به تلاش عزیزانی که اکنون جان، مال، وقت، انرژی و آسایش خود را صرف متشکلشدن جنبش میکنند ارج بگذاریم و به آنها افتخار کنیم و ناخشنودی خودمان را به منفردان و تشکلستیزان، آشکارا نشان دهیم.
ویرایش نخست ۲۶ دیماه ۱۳۹۹ (۱۵ ژانویه ۲۰۲۱)
بهروز شده ۶ فروردین ۱۴۰۰ (۲۶ مارس ۲۰۲۱)
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد
مارس 27, 2021
بچه بزرگ شد، لبخند زد، دستش را تکان میداد، موقع دندون در آوردنش بود، داشت خود را میشناخت، و شروع به “نه” گفتن کرده و حق انتخاب پیدا کرده بود، زمانی پاهایش را روی زمین گذاشت که راه برود و حرف بزند، قصد ربودنش را کردند. دستانش را بستند، لبانش را دوختند و هر کسی عضوی از بدنش را میخواست….
سه نفر بودند، نمیدانم آدم بودند، جن بودند، نمیدانم. اولی اسمش موذی بود و دومی هم خودش را مری میخواند و سومی هم موجی صدایش میزدند. موذی نزدیک مردها نمی نشست، از صدای مردها حالش بهم میخورد، گاهی هم استفراغ میکرد، استفراغش بوی لجن میداد.
مری، بدجوری جوگیر بود، با یک باد سردیش میشد و جیغ و داد راه مینداخت، با یک لبخند عرق میکرد و خشونت ۴۰ ساله را با زبانش روی میز لیس میزد. زبانش تبر بود و فکرش پر از تهدید و شانتاژ. دچار خود بزرگ بینی بود و فکر میکرد بدون او دنیا نمی چرخد.
موجی که دیگر خیلی موجی بود، بالا و پایین زدنش، ورد زبانها بود و بخصوص وقتی برای مودب بودن، تلاش میکرد مثل سوئدیها صحبت کند، بیشتر کمدی بود تا واقعیت. میگفت احساسی است و بهمین جهت به زنها نزدیکتر است. دیگه انصاف نیست هر مرد مشکل داری با این بهانه وارد جمع زنان شود.
براستی، عقده ها چقدر انسانها را از پای در میاورد، موذی ادعا میکرد تروما دارد و مری، خود بیگانه بودنش را بهانه میکرد و موجی هم دنبال یک ستاره میدوید، میگرفت، عاشق میشد و بعد هم فارغ، بارها و بارها چنین شده بود. شاید هم فقط عاشق خودش بود، کسی چی میداند؟!
روزی، با تهدید و داد، همه در میدان جمع شدند، بچه را در دستان خود گرفته بودند تا بمیرانند، عده ای مبایل بدست هم، عکس و فیلم میگرفتند و تک و توکی هم دور شدند که شاهد قتل نباشند. تبر و چوب و زبان ورم کرده سه نفر که باید مادرش برود و گور خود را گم کند، ما میخواهیم بچه را بزرگ کنیم، در فضا می چرخید، حمله و لباسهایش را دزدیدند، دندانش را کشیدند و “چشم سوسماری” که بر صندلی ریاست نشسته بود و همه را حاضر و غایب میکرد، از بهم زدن اوضاع سیر نمیشد؛ متمدنانه پرسید: فی فی جان تو چه میگویی؟ او سکوت کرد؛ تی تی جان تو چی میگویی، او داد زد “مادر باید اعدام شود”، و دستور دادگاه را با صدای بلند غرغره کرد. موذی لبخند زد و در دلش گفت حالا به من خرده میگیری، این سزای اعمالت و دوباره استفراغ کرد، بوی لجن حال آدم را بهم میزد. موجی هم پر هیجان که بالاخره شاهد یک اعدام خواهد بود. می می فریاد میزد بگو اشتباه کردی که بچه زاییدی، میروی یا بچه را میکشم! مادر میگفت همه مرا ببخشید که به مهمانی آش کشک خاله دعوت شدید، من فقط میخواهم بچه را حفظ کنم، نمیگذارم بمیرد، اون موقعها وقتی کار بچه زیاد بود، التماس میکردم که کمک کنید، نوک دماغتون را بالاتر گرفتید، حالا که بچه راه افتاده و حرف میزند، میخواهید بزرگش کنید؟ صدا بود وصدا، هیجان و احساسات و اشکهای پیدا و ناپیدا، بالاخره مادر گفت: باشه اشکال ندارد، بزرگش کنید ولی او را نکشید! اما آنها فقط” آری به اعدام” شعارشان بود! مرحبا به دستاورد خلخالی!
اما بچه نرفت، بصورتش خط انداختند ولی به مادر چسبیده بود، مادر در حالیکه سرش گیج میرفت، و حلقه اعدام تنگ تر میشد، ناگاه یکی از همان ها که عکس نمیگرفت، مبایل دستش نبود، بخود می پیجید و داد زد بس کنید، خجالت بکشید، نمایش را تمام کنید و حلقه طناب را پاره کرد و مادر را بغل کرد و بیرون برد، کمی نفس کشیدند، اشک ریختند و تا صبح نخوابیدند، کمی بعد، یکی دیگر که تا بحال ساکت نشسته بود، آنها را به تهدید و شانتاژ متهم کرد و سکوت پرستان مدرن نما را به باد انتقاد گرفت، همانهایی که یواشکی کار سه نفر را قبول نداشتند ولی در عمل در کنار آنها قرار گرفتند. هفته قبلش، یک نفر دیگر را زیر دست و پا له کرده بودند، او به مادر گفت، نقش من در اعدام تو چقدر بود؟ مادر گفت، بهش فکر نکن، چشم به فردا داشته باش. عجب ما انسانهایی پر مدعایی هستیم. اشرف مخلوقات! دموکراسی پوشان خیالی! گاهی فکر و زبان، از تفنگ و شمشیر بدتر است… پرسشها و انتقادات برحق، نادیده گرفته شد و سوشیال مدیا تبدیل به جولانگاه خود نمایی در جنگ شد و چشم سوسماری پرچم فراکسیون و انشعاب را برافراشت و بقیه هورا کشان بدنبالش دویدند.
وقتی آن فضا اندازه شعور را تعیین میکند که سایبری ها دستت میاندازند و می خندند، نباید به میزان خنده شان اضافه کرد! …سکوت پیشه کردیم…
بعد از مدتی، یک کپی شبیه همان بچه از چین سفارش دادند، شکل چینی، رنگ چینی و زنها چینی، البته قبل از آن بر اینستاگرام و فیسبوک تصویر یک کرونای چینی گذاشته بودند و لابد یک همخوابگی سوشیال مدیایی هم صورت گرفته بود که نتیجه اش بچه چینی از آب در اومده بود، ولی هنوز سایه تیکه پاره لباسهایی که دزدیدند و اموالی که به غارت بردند، را در آن میتوانی ببینی، حتی لکه های استفراغ موذی را بر طرح آن می بینی. داستان به همین جا خاتمه پیدا نمیکند، سناریو روزی برای فرد دیگری تکرار میشود. صدایی از دور می آید” بیدارشو عزیز، ما دشمن مشترک نداریم، ما خود دشمن هم هستیم”.
ناهید حسینی-لندن
مارس 27, 2021
مارس 27, 2021
صدوبیستوهشتمین ماهنامه ادبیات داستانی چوک تقدیم به شما- فروردین۱۴۰۰
برای دانلود تمامی شمارگان این ماهنامه ها و فصلنامه ها به سایت مراجعه کنید
www.chouk.ir
www.khanehdastan.ir
دورههای داستاننویسی، ویراستاری، نویسندگی خلاق و تولید محتوا، فیلمنامهنویسی، داستاننویسی نوجوان
بانک مجموعه داستان چوک شامل حدود ۵۰۰ داستان و داستانک است که طی ۱۵ سال فعالیت اعضای کانون فرهنگی چوک انجام گرفته و در ۱۱۲ شماره ماهنامه ادبیات داستانی چوک منتشر شده است. حالا در قالب یک مجموعه داستان تقدیم شما علاقمندان می شود. برای دوستان خود هم ارسال کنید. بینظیر در تاریخ ادبیات داستانی…
از اینجا دانلود کنید
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/15989-500.html
نگاهی به فیلم «شنای پروانه»
نگاهی به نمایشنامه «گوئرنیکا»
نقد روانشناختی بر کتاب «آنا»
نگاهی به داستان «خاطرۀ آرام»
مقاله «مهر و محبت یا غیظ و نهی»
خلاصه اسطوره «ماجرای پشم زرین»
نگاهی به داستان «راننده آمبولانس»
بررسی و نقد فیلم «چاقوکشی»؛ «روح»
نگاهی به داستان «دخترک پشت دیوار»
معرفی برنده جایزه نوبل «رومن رولان»
معرفی و بررسی رمان «شب عروسی من»
یادداشتی بر داستان بلند «دختر شاه توتی»
مقاله «ماهیت و شان هستی شناختی آثار ادبی»
مقاله تعریفی از نقد یا سخنسنجیِ روانشناختی
مقاله «نیهیلیسم، مکتبی تأثیر گذار بر آثار ادبی»
نقد و تحلیلی بر فیلم «جایی برای پیرمردها نیست»
نگاهی به داستان «وقتی نیچه گریست»؛ «نام من سرخ»
استراتژی ساخت داستان کوتاه «افسانه جزیره کبودان»
بریده کتاب «خطاهای نویسندگی و تجربیات نویسندگی»
نقد و تحلیلی بر داستان «شایو»؛ «دالِک»؛ «کارناوال وحشت»
این شماره همراه با: جواد کراچی، مریم عزیزخانی، آذر مهرور، الناز دادخواه، شهره وکیلی، سیما رحمتی، گارون سارکسیان اسدالله امرایی، کمال بهروزیان، فاطمه باروتکوب، مجید رحمانی، سمیه سیدیان، عینالله غریب، تهمینه زردشت، مریم ثروت، بهناز بدرزاده، ثنا خورشیدی، فاطمه اردلان، نازنین سلیمانی، وجیهه حسینی، رامین علیزاده، مرجان بابامحمدی، امیررضا پیری دلفان فرهاد قبادی، سپیده گلتراشنژاد، زهرا دستاویز (آذر)، صحرا کلانتری، محمد کارت، عبدالمطلب براتنیا، الیکا بازیار، الهام زارعی، آنی هوسپیان، علی ملایجردی، مصطفی ارشد، نیما فتاحی، رومن رولان، اسامو دازای، ناردوس، بن لوری، اورسولا ولفل آروین یالوم، اورهان پاموک، ریان جانسون، فرناندو آرابال، جوئل کوئن، اتان کوئن، سامرست موآم، آرزو کشاورزی، تولگا گوموشآی، ارنست همینگوی، کارتین دان، خالد حسینی، نورمن پتمن، استیفن کینگ، خیرالدین سلطانف، اشقاق احمد، پیت داکتر
تحریریه بخش داستان
بهاره ارشدریاحی (دبیر بخش نقد، مقاله، گفتگو) گیتا بختیاری (دبیر بخش داستان) ریتا محمدی، شهناز عرشاکمل، مصطفی بیان، سعید زمانی، مرتضی غیاثی، سیدعلی موسوی ویری، آنی هوسپیان، مرتضی فضلی، زهرا فرازاندام، مهدی هزاره، سوری رحیمی، رؤیا مولاخواه، الهام عیسی پور
تحریریه بخش ترجمه
پونه شاهی (دبیر بخش ترجمه)، اسماعیل پورکاظم سمیرا گیلانی، امیر بنینازی، محمد عابدی، مریم نفیسیراد، مژگان حقیقی
تحریریه بخش سینما و تئاتر
داود احمدی بلوطکی، میلاد پرنیانی، فرنوش رضایی درجی، راضیه مقدم، صحرا کلانتری
فعالیت های گسترده سیزده ساله کانون فرهنگی چوک و موسسه فرهنگی هنری خانه داستان چوک در یک نگاه، خانه داستان چوک، پایگاه فرهیختگان www.chouk.ir
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
telegram.me/chookasosiation
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری، اسطوره شناسی، تولید محتوا، داستان نویسی نوجوان و فیلمانه خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir
کارگاه های رایگان داستان و فلسفه در خانه داستان چوک
http://www.khanehdastan.ir/fiction-academy/free-meetings
دانلود ماهنامههای ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش صوتی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
www.chouk.ir/honarmandan.html
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر. اعتمادی
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15501-2019-02-14-22-43-17.html
گزارش و عکسهای همایش«روزجهانی داستان » و تقدیر از «جمال میرصادقی»
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش همایش «روزجهانی داستان» و تقدیر از «قباد آذرآیین»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش و عکسهای همایش «روز جهانی داستان» و مراسم تقدیر از «فریبا وفی»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/13838-fariba-vafi.html
گزارش همایش «روز جهانی داستان کوتاه» با تقدیر از «ژیلا تقیزاده»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14848-2018-02-12-08-31-27.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و مراسم تقدیر از «مریوان حلبچهای»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14501-translate-day.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و تقدیر از «محمد جوادی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15320-2018-10-12-15-57-07.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
کارگروه ویرایش ادبی چوک
http://www.khanehdastan.ir/literary-editing-team
کارگروه تولید محتوا
http://www.khanehdastan.ir/content-creation-team
صفحه ویژه مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس دوره ادبیات داستانی
http://www.chouk.ir/safhe-vijeh-azae/50-mehdirezayi.html
—
—
کانون فرهنگی چوک تریبون همه هنرمندان و حامی همه انجمن ها و کانون های فرهنگی است.این ایمیل توسط گروه گوگل کانون فرهنگی چوک برای شما ارسال شده است مدیران سایت ها و انجمن ها می توانند ازطریق این گروه گوگل به صورت
هفتگی یا ماهیانه فعالیت های کلی و آثار منتشر شده درسایت را به هزاران نفر اطلاع رسانی کنند . همچنان اطلاع رسانی ایمیل های فردی و وبلاگی قابل تایید
نیست از ارسال چنین ایمیل هایی خودداری بفرمایید
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
stop4story+unsubscribe@googlegroups.com
آدرس سایت کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir
mehdi_rezayi_mehdi@yahoo.com
info@chouk.ir
chookstory@gmail.com
مهدی رضایی
—
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «کانون فرهنگی چوک» در گروه Google ثبتنام شدهاید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به stop4story+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای مشاهده این گفتگو در وب از https://groups.google.com/d/msgid/stop4story/CAB1Hkr18wEq9M4%2BsRxBjdX3KrbvtPTox%3Dxshp2_qED1w_o33Ew%40mail.gmail.com بازدید کنید.
مارس 27, 2021
امروز شنبه ٧ فروردین ١۴٠٠ معاده ترکمانچای گونه ای که مفاد آن سرّی اعلام شده و مردم از جزئیات آن بی خبرند بین جمهوری اسلامی و چین امضا شد. سال گذشته خبرگزاری ایسنا گزارش داده بود که اژدهای چین وارد “مجموعه کاخ گلستان” می شود. اهمیت این امر از آنجاست که قرارداد ترکمانچای (١٢٠۶) شانزده سال بعد از عهدنامه ننگین گلستان (سال ١١٩٢) امضا شد. و اینگونه است که تاریخ تلخ و سیاه قراردادهای استعماری قاجار در حال تکرار است.
باید امروز روز عزای ایرانیان باشد. زیرا این قرارداد که جنبه های پنهان فراوان دارد از منظر استراتژیک و راهبردی یا بعبارتی “سند بالادستی” در یک فرایند یکطرفه و درازمدت ایران را به یک “نیمه مستعمره” چین تبدیل خواهد کرد. در طی دو دهه گذشته چین امتیازات فراوانی به کشورهای مختلف داده بود تا در پروژه “جاده راه ابریشم” شرکت کنند. اما ایران تنها کشوری است که بر عکس کشورهای شرکت کننده با تمکین مطلق و پذیرش نوعی کاپیتولاسیون (سرسپردگی حقوقی و قضایی) و برای فرار از فشار حداکثری آمریکا در مقابل چین تسلیم شده است تا چتر حمایتی چین را در شورای امنیت سازمان ملل در مقابل “جنگ با آمریکا و به اصطلاح استکبار” تضمین کند. این یعنی از ترس و توهم “مار غاشیه” به دامان اژدهای واقعی فرو رفتن! می توان از عضو شدن در سازمان همکاری شانگهای و اجرای طرح اینترنت ملی و کنترل فضای مجازی توسط تکنولوژی چینی بعنوان انگیزه های دیگر جمهوری اسلامی نام برد.
جمهوری اسلامی بدون پرداختن به جزئیات و انتشار مواد قرارداد اعلام کرده که این قرارداد در کلیت خویش جنبه های مختلفی را در بر می گیرد از جمله سرمایهگذاری های دراز مدت و استراتژیک در صنعت نفت ایران، شرکت ملی صادرات گاز ایران، شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران، کشاورزی, جهانگردی, فناوری, ارتباطات, بهداشت, تجارت و زیرساختها و همکاری نظامی، امنیتی، فرهنگی و قضایی. این دو جنبه آخری (فرهنگی و قضایی) اهمیت ویژه ای دارند. باید پرسید “ام القرای جهان اسلام” چه وجه مشترک فرهنگی با کشوری دارد که حداقل یک میلیون مسلمان خود را در اردوگاه های اجباری مغزشویی, اسلام زدایی و بیگاری زندانی کرده است؟ در مورد جنبه قضایی آن باید پرسید سیستم قضایی ایران که بر اساس شرع اسلام شیعه استوار است چه قرابت و همگونی با سیستم قضایی بنا شده بر مبنای آموزه های حزب کمونیست چین دارد؟ الا مستثنی شدن پاسخگویی حقوقی و قضایی شهروندان چینی شاغل در ایران بر اساس اصل کاپیتولاسیون؟ وانگهی بر طبق اصل ۷۷ قانون اساسی قبل از امضا و پذیرش, مفاد عهدنامهها و قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد. اما شوربختانه شاهد سکوت معنادار مجلسیان حلقه به گوش هستیم.
این قرارداد که بانی آن لاریجانی رئیس سابق مجلس به نیابت از رهبر جمهوری اسلامی است آنقدر سرّی و مخفی بود که اگر احمدی نژاد رئیس جمهور سابق آن را افشاء نمی کرد, هیچگونه حدس و حدیثی در مورد آن صورت نمی گرفت. و بقول سنایی “دُزد چینی” در تاریکی شب با چراغ می آمد و گزیدهتر کالا می بُرد. در طی دهه گذشته چین زیست محیط دریایی خلیج فارس و سواحل مکران را با حضور کشتی های ترال خود نابود کرد. بر اساس این قرارداد آنها نه تنها برخی از جزایر ایرانی خلیج فارس را با ایجاد پایگاه های نظامی عملا اشغال بلکه به سواحل مکُرّان در هرمزگان و جنوب بلوچستان نیز قدم خواهند گذاشت تا پروژه های مختلفی را در زمینه نفت, گاز, پتروشیمی, شهر سازی و زیرساخت های متعدد در دست بگیرند که در عمل باعث تغییر کامل بافت ژئوپلیتکی و ژئواکونومیک منطقه خواهد شد. سرمایه گذاری بین ٢٨٠ تا ۴٠٠ میلیارد دلاری چین با بهره بالا ایران را برای همیشه با لگام پذیری مطلق تحت استیلا و انقیاد چین خواهد کرد. چین, بخصوص در رابطه با کشورهای فقیر و ضعیف آفریقایی و آسیائی مثل پاکستان, بنگلادش, برمه (میانمار) و سریلانکا تجربه فراوانی در دیپلماسی اقتصادی سیاسی “قرض-تله” (وام ـ تله) و انعقاد قراردادهای نابرابر بین دو کشور نابرابر دارد. بسیاری از این کشورها به دلیل ناتوانی در بازپرداخت بدهی های سنگین ناچار شده اند بنادر مهم کشور خود را کاملا و با حفظ کاپیتولاسیون بمدت ٩٩ سال در اختیار چین قرار بدهند. اژدهای چین گربه ای نیست که محض رضای خدا موش بگیرد. چین معمولا بین ۶ تا ١١ درصد سود طلب می کند. با توجه به حداقل ٢٨٠ میلیارد دلار سرمایه گذاری چین و سقوط ممتد ارزش ریال ایران, در طی ٢۵ سال آینده ایران به کشوری ورشکسته و فروپاشیده تبدیل خواهد شد. زیرا هرگونه اصلاح در ضمائم این قرارداد باید با رضایت متقابل طرفین انجام شود. به همین دلیل حتی در فردای یک ایران آزاد و دموکراتیک و مستقل اما متمایل به غرب, باز هم گروگان “اژدها” خواهد بود.
از هموطنان تقاضا می کنم با مخاطرات دراز مدت, ماندگار و پر اهمیت این قرارداد احساسی و شعارگونه برخورد نکنند. زیرا همانگونه که ایرانیان در طی دو قرن گذشته نتوانستند جز نوحه سرایی ذره ای کار در مورد ضرر و زیان های دوام دار قراردادهای گلستان و ترکمانچای انجام بدهند, اکنون نیز با تکرار تاریخ بقول حکیم سعدی دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست؛ وگرنه سیل چو بگرفت سد نشاید بست. به احتمال زیاد در طی ٢۵ سال آینده چین ابرقدرت اقتصادی, نظامی و حتی سیاسی جهان خواهد شد. در آن صورت فسخ یکجانبه معاهده و لغو قرارداد های تجاری منبعث از آن بیشتر شبیه خودزنی از نوع عاشورایی خواهد بود و بس! دریغا تنها کاری که در این روز تلخ تاریخی از ما بر می آید, روشنگری, اعتراض, سازماندهی و شوربختانه تسلیت گویی و سوگواری و عزاست؛ و حقا باید عزا گرفت.
عبدالستار دوشوکی
شنبه ٧ فروردین ١۴٠٠
مارس 26, 2021
جمعه شب، ساعاتی پیش از به پایان رسیدن قرن چهاردهم و سال ۱۳۹۹ شمسی، با شاهزاده رضا پهلوی گپی جانانه داشتم. از نخستین دیدارمان در لندن ۳۹ سال میگذرد از آن پس بسیار بار به طور خصوصی و یا در رسانه های فارسی و عربی، با او به گفتگونشستهام. در دفتر مرکز پژوهشهای ایران و عرب از شاهزاده استقبال کرده ام، باهم بر سر یک سفره نشسته ایم و هربار حس کرده ام اگر بخت یاور ملت ما باشد و ما آتش زنندگان قیصریه وطن به خاطر دستمالی که انباشته از کین و قهر و جهل بود، رضا پهلوی را در هیأت پادشاه مشروطه، یا اگر اراده ملت بر نظام جمهوری سکولار دمکرات ملی، قرار گرفت، در مقام رئیس منتخب مردم، ببینیم و از حضور این انسان ملی و به معنای واقعی دمکرات، در مظهر نماد وحدت و همبستگی ملی ایرانیان بهره ور شویم، وطن را دوباره خواهیم ساخت و آرزوی سیمین بانوی نازنین را با ستون کردن استخوانهای خویش زیر سقف میهن شکسته دل غارت شده، تحقق می بخشیم.
نخستین بار که او را در لندن دیدم، او ۲۰ ساله بود و ما فاصله سنی چندانی با هم نداشتیم با این تفاوت که من فاجعه انقلاب را با پوست و گوشت و روح دیده و لمس کرده بودم و او دردهای ولیعهدی پدر از دست داده؛ و از ولایتهدی به آوارگی رسیده را، در کنار خانواده تلخکام و دردمندش به دوش میکشید.
دکتر فضل الله صدر در کنار شاهزاده نشسته بود و ما را معرفی میکرد. مرحوم شجاعی و چهره های سلطنت طلب آن روز در سالن ملاقات حضور پررنگی داشتند
در تصور بعضی شان من بیگانه ای در جمعشان بودم که حکم محکومیتش پیشاپیش صادر شده بودم . من اما پروا نکردم و به صراحت سؤلات و مطالبی را مطرح کردم که ابعاد محکومیتم را وسیعتر میکرد. اما در کمال شگفتی دیدم که شاهزاده جوان نه تنها از طرح سوالات و مطالبم دلخور نشد بلکه با پاسخهای بجا و مناسب، شماری از به ظاهر شاه پرستان متعصب را دلگیر ساخت و این دلگیری هفته بعد بیشتر و بیشتر شد. و آن زمانی بود که من حاصل دیدارم را با شاهزاه با تصویر روی جلد او در مجله مشهور الدستور به زبان عربی، و پست ایران رفیق دیر و دورم احمد شکرنیا؛ به چاپ رساندم. عنوان سرمقاله ام در پست ایران “مگسان گرد شیرینی” بود.
به شاهزاده گفتم شما در قاهره سوگند یاد کرده اید. آیا این سوگند بدین معناست که خود را شاه ایران میدانید؟ شاهزاده خیلی صادق و ساده گفت؛ زمانی سوگند من فعلیت پیدا میکند که ملت ایران مرا تأیید کند. بعد پرسیدم پیام شما به ارتش ایران هنگام تجاوز عراق و اعلام آمادگی تان به عنوان یک خلبان برای بیرون راندن دشمن از خاک میهن، آیا یک حرکت نمادین بود یا واقعا اگر فرمانده نیروی هوائی مجال میداد و شرایط فراهم میشد علی رغم همه خطرها به جنگ عراق میرفتید؟ با صداقتی معصومانه گفت؛ البته میرفتم شما شک دارید؟ خجالت کشیدم و بعد گفتم البته شکی ندارم.
مدتی بعد سخن را به همکاریش با دکتر بختیار و دکتر امینی و دیگر چهره های متشخص اپوزیسیون کشاندم. از دکتر بختیار با احترام بسیار یاد کرد، دکتر امینی را مؤمن به مشروطه پادشاهی دانست هم چون دکتر بختیار و سپس گفت مگر دکتر مصدق ملی کننده نفت جز این بود؟ ناگهان سکوتی سنگین بر سالن مسلط شد و من با بی پروائی بیشتری گفتم: اما سلطنت طلبان افراطی مواضع شما را قبول ندارند! شاهزاده بی پرواتر از من گفت مؤمنان به پادشاهی مشروطه جز این نمی اندیشند
بعضی مرا قطعه ای شیرینی می پندارند.
گفتم مگسانند گرد شیرینی! با نیم لبخندی پاسخم را داد … بعد سخن به نقش خارجی ها رسید و قصه هویزر و اعلامیه بی طرفی ارتش. شاهزاده که عملا در مقام یک خلبان خود را نظامی میدانست با افسردگی گفت؛ چه افسران عزیزی به سبب همین کار، جان باختند و در خون نشستند.
دو سال بعد در واشنگتن به منزل شاهزاده رفتم. پخته تر از پیش در خانه ای ساده زندگی میکرد و محافظانش دو ایرانی بودند از عشایر، چهره های سوخته، بلند قامت و استوار. یکیشان از نظامیان قدیمی بود و آن یکی سلحشوری جوانتر. کمی در باغچه خانه راه رفتیم و گپ زدیم و در خانه باز هم از آرزوها گفتیم و امیدها. از آن پس هربار ایشان به لندن میآمد و هربار که من به واشنگتن میرفتم، حتما دیداری داشتیم.
گفتگوی من با شاهزاده در روزنامه لبنانی «الحیاه» سروصدای زیادی در لبنان به پا کرد، حزب الله را به غضب آورد و دبیر کل منصوب سیدعلی آقا، تهدیدهائی کرد که هنوز هم ادامه دارد. گفتگوی دیگر ما در «الشرق الدوسط» نیز انعکاس وسیعی داشت. شاهزاده روابط ما و کشورهای عربی در دوران سلطنت پدر را با روابط آن روز مقایسه کرد و پیش بینی کرد که رژیم با اوهام خطرناکش در جستجوی صلح و دوستی نیست بلکه، هدفش صدور انقلاب نکبت بار به این سرزمینهاست.
عبدالرحمن الراشد سردبیر وقت روزنامه و چهره برجسته وسائل ارتباط جمعی در جهان عرب چنان از این گفتگو راضی بود که ترتیبی داد در تلویزیون «العربیه» بازخوانی شود بعد هم «العربیه» گفتگوئی با شاهزاده داشت.
یکبار در واشنگتن با جمشید چالنگی عزیزم در غروب مریلند گپ و گفتی جانانه داشتیم و بار دیگر با حضور دکتر نوری علا و دوستانی چند بر بال نسیم با چشم انداز رودی و نغمه های سرودی از آرزوها گفتیم . همیشه اورا صادق دیدم و سرشار از آمادگی برای به سال رساندن زورق به گل نشسته میهن.
بدفعات از خودم پرسیده ام ما از رضا پهلوی چه طلبی داریم و چه از او میخواهیم که حتی به اندازه تک تک ما جوانی نکرده، در سنین جوانی طعم تلخ آوارگی و بی پدری و بی وطنی را چشیده است. این دوستان چپ که حالا بشکن و بالا انداز راه انداخته اند، آیا یک صدم او در رنج و تعب و ترس و درد بوده اند؟
پدر با تاج و تختش، لیلا با همه دلنشینی و شیرین زبانیش و علیرضا که او را به یاد تصویرهای پدر بزرگ میانداخت، تنهایش گذاشتند. یکی از اقوام نزدیکش که در بین خانواده اش زندگی کرده بود همه هستی اش را غارت کرد و بدتر از آن با رژیم جهل و جور و فساد، به معامله اش گذاشت.
هر تشکلی را که بر شانه گرفت، با ناجوانمردی همراهان بر سرش فرو افتاد. افسانه ها برایش ساختند و رژیم هر از گاه بوزینه هائی را راهی فرنگستان کرد تا علیه او افسانه بسازند و خانواده عزیزش را مورد بی حرمتی قرار دهند.
اخیرا نیز شازده های قجر را راه انداخته اند که اگر قرار است پادشاهی برگردد ما هم هستیم و یادشان رفته که دولت فخیمه بعد از شهریور ۲۰ آقازاده ممدحسن میرزا را علم کرده بود که به جای پهلوی دوم تاج برسرنهد تا لابد ۱۷ شهر دیگر را تقدیم روسها کند. در بسیاری از نشستها که با حضورش برگزار شده؛ نهایت صبر و صمیمیت و درویشی را در او دیده ام. گاه در برابر حریفائی که هنوز دل به دریا نزده، پر پرواز هم درآورده اند. نیشش زدند و هیچ نگفت غمش ندیدند و او شادشان کرد و من بسیار بار بی اختیار گفتم ماشاءالله عجب تحملی دارید.
روزی که هزاران ایرانی در برابر مسجد گوهر شاد، آنجا که جدش پوزه آخوندها و مرتجعین را در مسأله کشف حجاب، لباس متحد الشکل و نظام وظیفه اجباری به خاک مالیده بود، به شاهزاده زنگ زدم . حال غریبی داشت انگار میشد نم اشکش را حس کرد. باهمه تجربه های خوب و مثبتی که در تعامل با مردم داشت شاید هنوز باور نمیکرد هموطنانش فریاد زنند رضا شاه روحت شاد …
گمان میکنم از همان زمان رضا پهلوی با نگاه دیگری به خود نگریست. چهل سال بعد از فرش پادشاهی را از زیر پایش کشیدن و نود و اندی سال بعد از به تخت نشستن پدر بزرگش، فرزندان و نوادگان مردمی که فریاد میزدند تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود؛ در مشهد وسپس در تهران و … آواز میدهند رضاشاه روحت شاد. برای شاهزاده این یک پیام دور از انتظار بود.
من روزی را که خلخالی جلاد سید روح الله کشمیری به ویرانگری مزار جدش، بلدوزر و بیل بدستانش را بسیج کرده بود به یاد دارم. همانروز خلخالی و اختری حسینیه دراویش گنابادی را در امامزاده حمزه ویران کردند. مزار پدرم آنجا بود فریاد میزدم و ناسزا میگفتم، یکی از مشایخ گنابادی آنجا بود آرامم کرد و گفت عکس برداشته ایم و بعد از باز سازی مقبرها را از نو میسازیم.
در گیرودار تظاهرات دیماه، تیغ کلنگی تابوتی را باز میابد. خودش است رضاشاه، نواده اش بخت آن می یابد چهره نیای در خاک خفته را که سالها پیش از تولد او به خاک سپرده شده بود باز بیند. سرنوشت بازیهای غریبی دارد.
حالا شاهزاده ای که از همه تاج و تخت از دست دادگان، از کنستانتین یونانی گرفته تا لگا روگوی آلبان، فاروق مصری و فیصل عراقی از مواهب سلطنت و ولایتعهدی کمتر بهره برده است، یکباره هموطنانش را شگفتی زده میکند.
او میتوانست تا پایان عمر شاهزاده رضا ولیعهد پیشین ایران باقی بماند. زندگی آرامی داشته باشد هر از گاهی به مناسبتی پیامی بدهد. صاحب سه داماد و نوه بشود مثل اغلب ما زندگی کند بی دغدغه خیال، بی واهمه از توطئه های رژیم جهل و جور و فساد. میتوانست کتاب خاطرات بنویسد، سخنرانی های سیاسی و فرهنگی بکند و بابتش کلی درآمد به دست بیاورد و خیالش آسوده باشد که پس از او فرزندان و نوادگانش نیازمند ارباب بی مروت دنیا، نخواهند بود. با اینهمه دلش آنجا بود که برای خاک و آب و خلیج همیشه فارس و بابلسر و سرپل تجریش و کباب و بلالش لک زده است …
گپ خودمانی شاهزاده با جمعی از یاران و همدلانش در آستانه نوروز به گمان من مهمترین پیام او در ۴۲ سال گذشته بوده است. او رسما اعلام میکند هموطنانم من شاه نیستم اما میراثی سنگین بر شانه دارم. چون به گزینه مردم باورمندم پس ضمن ادامه راه مبارزه، اگر بخت یارم شد و پس از آزادی میهن، مردم مینهم مرا برای انجام خدمتی برگزیدند، کمر همت میبندم و در خدمتشان خواهم بود. واژه “ایران بان” را؛ برمیگزیند. که در دل و جان می غلطد. در فردائی نه چندان دور به علت تشخصی که اودر بین اقشار مختلف جامعه یافته است انتخابش به ایران بانی؛ از همه گزینه ها محتمل تر است. حال فرض کنیم دو دوره چهار یا پنج ساله، او ایران بان شود، و بخشی از آرزوهای دیر و دورش را تحقق بخشد. آیا این چشم انداز برای ایرانیان آزادی خواه دلپذیرتر از به قدرت رسیدن قلتش الدیوانی نیست که با عنوان رهبر جمهوری دمکراتیک خلقهای ایران و یا، رئیس شورایعالی خلقهای ایران قدرت را به دست گیرد و چون کوتوله خپل کره ای دمار از روزگار ملت درآورد؟
به شاهزاده سالها پیش گفتم اگر گزینه ملت رژیم جمهوری مردمسالار سکولار بود، دو دوره به شما رأی میدهم و اگر مشروطه پادشاهی طرفداران بیشتری داشت، همراه مردم خواهم بود. شاهزاده حالا کار من را آسان تر کرده است. با صمیمیت از فعالان (و مدعیان رهبری) اپوزیسیون میخواهم صادقانه کلاه خود را قاضی کنند و به خود پاسخ دهند آیا، اگر در جایگاه رضا پهلوی بودند جمهوری را بر سلطنت ترجیح میدادند؟
رضاشاه جمهوری خواه بود؛ آخوندها سلطانش کردند، رضا پهلوی شاهزاده بود و هست، منش دمکراتش او را به جمهوری خواهی رساند.
لندن ۲۵ مارس ۲۰۲۱
مارس 25, 2021
مجموعه داستان «آواز گوسفندها»
رمان «چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟»
از پیوست دانلود کنید و به دوستان نیز هدیه کنید
مهدی رضایی متولد ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۲ در تهران است. بهطور جدی از سال ۱۳۸۰ فعالیت خود در حوزه ادبیات داستانی را آغاز کرد. آثار داستانی وی انتقادی- اجتماعی است و رگههای طنز تلخ اجتماعی از شاخصههای سبک نگارشی اوست. تابه حال آثارش به زبان های انگلیسی، روسی، کردی و سوئدی و ارمنی ترجمه شده است.
www.khanehdastan.ir
دورههای داستاننویسی، ویراستاری، نویسندگی خلاق و تولید محتوا، فیلمنامهنویسی، داستاننویسی نوجوان
صدوبیستوهفتمین ماهنامه ادبیات داستانی چوک تقدیم به شما- اسفندماه سال ۹۹
برای دانلود تمامی شمارگان این ماهنامه ها و فصلنامه ها به سایت مراجعه کنید
www.chouk.ir
www.khanehdastan.ir
دورههای داستاننویسی، ویراستاری، نویسندگی خلاق و تولید محتوا، فیلمنامهنویسی، داستاننویسی نوجوان
بانک مجموعه داستان چوک شامل حدود ۵۰۰ داستان و داستانک است که طی ۱۵ سال فعالیت اعضای کانون فرهنگی چوک انجام گرفته و در ۱۱۲ شماره ماهنامه ادبیات داستانی چوک منتشر شده است. حالا در قالب یک مجموعه داستان تقدیم شما علاقمندان می شود. برای دوستان خود هم ارسال کنید. بینظیر در تاریخ ادبیات داستانی…
از اینجا دانلود کنید
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/15989-500.html
م
تحریریه بخش داستان
بهاره ارشدریاحی (دبیر بخش نقد، مقاله، گفتگو) گیتا بختیاری (دبیر بخش داستان) ریتا محمدی، شهناز عرشاکمل، مصطفی بیان، سعید زمانی، مرتضی غیاثی، سیدعلی موسوی ویری، آنی هوسپیان، مرتضی فضلی، زهرا فرازاندام، مهدی هزاره، سوری رحیمی، رؤیا مولاخواه
تحریریه بخش ترجمه
پونه شاهی (دبیر بخش ترجمه)، اسماعیل پورکاظم سمیرا گیلانی، امیر بنینازی، محمد عابدی، مریم نفیسیراد، مژگان حقیقی
تحریریه بخش سینما و تئاتر
داود احمدی بلوطکی، میلاد پرنیانی، فرنوش رضایی درجی، راضیه مقدم، صحرا کلانتری
فعالیت های گسترده سیزده ساله کانون فرهنگی چوک و موسسه فرهنگی هنری خانه داستان چوک در یک نگاه، خانه داستان چوک، پایگاه فرهیختگان www.chouk.ir
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
telegram.me/chookasosiation
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری، اسطوره شناسی، تولید محتوا، داستان نویسی نوجوان و فیلمانه خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir
کارگاه های رایگان داستان و فلسفه در خانه داستان چوک
http://www.khanehdastan.ir/fiction-academy/free-meetings
دانلود ماهنامههای ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش صوتی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
www.chouk.ir/honarmandan.html
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر. اعتمادی
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15501-2019-02-14-22-43-17.html
گزارش و عکسهای همایش«روزجهانی داستان » و تقدیر از «جمال میرصادقی»
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش همایش «روزجهانی داستان» و تقدیر از «قباد آذرآیین»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش و عکسهای همایش «روز جهانی داستان» و مراسم تقدیر از «فریبا وفی»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/13838-fariba-vafi.html
گزارش همایش «روز جهانی داستان کوتاه» با تقدیر از «ژیلا تقیزاده»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14848-2018-02-12-08-31-27.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و مراسم تقدیر از «مریوان حلبچهای»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14501-translate-day.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و تقدیر از «محمد جوادی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15320-2018-10-12-15-57-07.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
کارگروه ویرایش ادبی چوک
http://www.khanehdastan.ir/literary-editing-team
کارگروه تولید محتوا
http://www.khanehdastan.ir/content-creation-team
صفحه ویژه مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس دوره ادبیات داستانی
http://www.chouk.ir/safhe-vijeh-azae/50-mehdirezayi.html
مارس 18, 2021
نمیدانم ورود به سال جدید را که همزمان شده است با شروع سده ۱۴۰۰ خورشیدی٬ بایستی به فال نیک گرفت و با این امید دلخوش کننده وارد سال جدید و قرن چهاردهم شد که زمان پایان مرارتها و عذابهای جسمی روانی چهل ساله حکومت اسلامی بر ملت ایران فرا رسیده است و انسان ایرانی قدرت و همبستگی لازم را پیدا کرده و توانا شده است که بتواند خطای نابخشودنی و تاریخی خود را جبران کرده٬ پس از تحمل ۴۲ سال زجر و مصیبت ٬ با کشیدن خط بطلان بر عجیب ترین انقلاب تاریخ آن را به زباله دان تاریخ اندازد. خرابی این بختک منحوس چنان شدید بوده است که نه تنها جامعه را مانند وقوع یک زلزله ده ریشتری بهم ریخته ٬ بلکه هر بار که به گذشته مراجعه می شود سایه شوم این هیولا دوباره ظاهر می گردد و انکاری خیال ندارد حتی سایه خود را از سر این ملت بردارد.
به هرحال باز بهمن ماه دیگری فرا رسید و با همه خاطرات خوب بدش سپری شد و برای چهل و سومین بار کابوس شوم و زجرآور انقلاب۲۲ بهمن ۱۳۵۷٬ روز سرنگونی نظام با عظمت پادشاهی سه هزار ساله را در اذهان عمومی زنده کرد. نظام پادشاهی ایران با وجود همه افت و خیزها٬ شکست و پیروزیها ٬ کوچک و بزرگ شدن ها٬ و ویژگی های خوب و بد پادشاهان آن در طول این سده ها٬ معهذا یک نتیجه بزرگ و جاودانی داشته است و آن حفظ و حراست از خطه ایران زمین و جلوگیری از ذوب شدن در جهان اسلام بوده است. در فضای دین محور آن روزگاران در منطقه ٬ ذوب شدن ایران در شعله های آتش سر به فلک کشیده اسلام ناب محمدی و محو شدن ملیت ایرانی می توانست هم مانند سایر کشورها و قبیله های منطقه اتفاق افتد که خوشبختانه چنین نشد و ایرانیان اصیل با قد برافراشتن در مقابل متجاوزین عرب و دفاع از میهن خود کاری کردند کارستان و لقمه ای نشدند که به آسانی از گلوی اعراب مسلمان پایین رود و ملت ایران تبدیل به امت اسلامی گردد.
ولی متاسفانه کاری که ؛ اسلام ناب محمدی ؛ در ۱۳۰۰ سال پیش و در اوج قدرت نمایی خود نتوانسته بود به انجام رساند و فرهنگ و ملیت ایرانی را به ٬ امت اسلامی تبدیل نماید ٬ در قرن بیست و یکم میلادی در ناف شهر ۱۵ میلیونی تهران با مردمانی نه چندان دین مدار تحقق پیدا کرد. برای انجام این منظور معمم شیاد و جویای نامی بنام روح الله خمینی توسط دست اندرکاران مناسب تشخیص داده شد و با راه اندازی جماعتی به ظاهر شیعه پرست در حمایت از او و کمک چند سازمان اطلاعاتی خارجی انقلابی به دقت مهندسی شده تدارک دیده شد و در بهمن ماه ۱۳۵۷ به اجرا گذارده شد . شوربختانه در زمانی کوتاه انقلابی هدفمند و با استفاده از امکانات ٬ نفوذ کلام و قدرت تبلیغاتی روح الله خمینی و حزب الله آدم کش و اختلاس گر او به ثمر رسید و خمینی فاتح انقلاب بر کشور مسلط شده و مانند دشمنی غدار کاری را که محمد موفق به انجام آن نشده بود را تحقق بخشید.
خمینی با راه اندازی جنگ با عراق به تشکیل لشگری بی رحم متشکل از اراذل و اوباش عاشق زر و زور در قالب سپاه پاسداران ٬ بسیج مستضعفان و سربازان گمنام امام زمان ٬ تحت عنوان دفاع از انقلاب اسلامی توانست عنان و اختیار دومین کشور ثروتمند جهان را در دست گیرند و متلاشی کردن ملیت ایرانی را از دو طریق : یکی تخریب و حذف تاریخ ٬ فرهنگ و ملیت ایرانی به کمک وارد کردن پدیده جدیدی بنام ٬ ولایت مطلقه فقیه در مقابل شاهنشاهی ایران و رواج دادن فقه و زبان قرآنی و اصطلاحات مبتذل عربی در جامعه ٬ دیگری تخریب ساختارهای اقتصادی ریشه گرفته از بطن جامعه از طریق تصاحب منابع سازنده ثروت٬ اعم از زیرزمینی و روی زمینی و فضایی و انسانی و تبدیل آن به ثروت امت اسلامی و قرار دادن آن زیر نظر ولی فقیه.
مردم ایران در حالی چهار دهه انقلاب منحوس و نکبت بار اسلامی را پشت سر گذارده اند که علاوه بر تحمل وحشی گری های حکومتگران در مدیریت کشور و تاراج ثروت ملی ٬ قتل و زندان مخالفین و غیر خودیها٬ می بایستی با سه بلای خانمانسوز دیگر ٬ یعنی تحریم اقتصادی آمریکا ٬ تاراج بیت المال و گرانی روزمره نیز دست و پنجه نرم می کرد. تا آنجا که تداوم آن کار را به امروز کشانده و کشور را در آستانه انقلاب گرسنگان قرار داده است. این در حالی است که عامل خطرناک دیگری بنام ویروس کرونا نیز به جمع گزندگان ملت پیوسته و سونامی مرگ تکمیل شده است. لذا جامعه هر روز نه تنها نظاره گر اعدام و زندان و شکنجه روحی و جسمی جوانان خود بدست دژخیمان حکومتی است٬ بلکه ناچار دم فرو بسته به این امید که بتواند روزی دودمان این شجره خبیثه را بر باد دهد.
ولی در این میان آیا اندیشمندان جامعه ما که سالها است در انتقاد از وضع موجود پیشقدم بوده اند و برای رسیدن به مدینه فاضله مورد نظر خود و بسط عدالت اجتماعی در تکاپو هستند و اکثرا هم به علت حضورشان در انقلاب اسلامی و نقش داشتن در پیروزی آن دچار عذاب وجدان شده اند ٬ هرگز راه حل دیگری به نظرشان نرسید تا جنبش مردمی وارد پروسه انقلاب نشود و مسیر پیشرفت و توسعه که پس از افت و خیز های پرهزینه تازه راه خود را پیدا کرده بود تغییر جهت ندهد ٬ که در آن صورت ایران در میان جوامع چه جایگاه والایی میداشت . برای شناخت از قدرت تخریبی سونامی انقلاب اسلامی که نظیرش در انقلابات جهانی به ندرت دیده شده است ٬ کافی است به چند مورد که تخریب ساختارهای اقتصادی را هدف قرار داد اشاره شود تا ابعاد ندانم کاری و در واقع خیانت غیر قابل بخشش قشر روشنفکر که جامعه را کورکورانه هدایت می کردند و مردم هم چشم بسته از آنها تبعیت می نمودند بهتر آشکار شود.
در روز ۲۳ بهمن که کشور عملا به دولت مهندس بازرگان تحویل داده شد ایران دو برنامه سوم و چهارم توسعه خود را ( ۱۳۴۱ – ۵۱) با موفقیت پشت سر گذارده ٬ رشد اقتصادی ۱۱ درصد و رشد صنعتی ۱۴ درصد را تجربه می کرد که ناگهان دچار آفت انقلاب شد. طبعا در ایجاد این تحول نفت نقش اساسی داشت . در اوایل دهه ۱۳۵۰ بهای نفت تحت تاثیر نوسانات بین المللی ٬ به گونه ای غیر مترقبه افزایش یافت و سبب گردید تا اقتصاد ایران نیز تحت تاثیر این جهش دچار بحران و عدم تعادل گردد. ولی دوراندیشی و پیش بینی های واقع بینانه شاه همواره عاملی بود تا بحرانها به مرحله تخریب نرسند.
در این رابطه با اجرای برنامه اصلاحات ارضی و رهایی جامعه از نظام ارباب رعیتی و بدنبال آن به اجرا گذاردن اصول ۱۹ گانه انقلاب شاه و ملت زمینه برای تثبیت پایه های یک تحول اقتصادی جامع فراهم شده بود که به اجرا گذارده شد تا روند پیشرفت و توسعه در چارچوب این اصول تحقق یابد. این پایه های اقتصادی مورد نظر عبارت بودند از :
– حوزه گردشگری و توریستی و محیط زیست
– کشت و صنعت دشت قزوین
– ساخت مجتمع های پتروشیمی و توقف صدور مواد اولیه
– گسترش صنعت نفت و فرآورده های پالایشگاهی
– گسترش صنعت گاز و برنامه ریزی برای انتقال آن به اروپا
– صنعت خود رو سازی و مشتقات آن
– ایجاد مجتمع های جدید فولاد و زیر مجموعه های آن
– مجتمع کشت و صنعت دشت مغان در استان گلستان
– مجتمع نیشکر هفت تپه در خوزستان
– مجتمع کشت و صنعت جیرفت در استان کرمان
در اینجا شاید لازم می بود طرز تفکر و آرمان های محمد رضا شاه که در چندین جلد کتاب وی منعکس گردیده و در اختیار همگان قرار داشت توسط آن اکثریت خاموش تازه مخالف شده مطالعه می گردید تا در سرعت تصمیم گیری و همصدایی با نیروهای چپ دشمن پادشاه عجله به خرج نمی دادند که امروز دچار عذاب وجدان گردند. همین عدم شناخت جامعه از طرز فکر پادشاه خود بود که به مخالفین چپ گرا میدان داد تا زایش انقلاب اسلامی و رویش انسان روان پریشی مانند خمینی از درون این زایش نامیمون را به عنوان امری مبارک بپذیرند. محمد رضا شاه یک شخصیت به تمام معنا اقتصاد محور به شمار می رفت و سیاست از نگاه او تنها وسیله ای در جهت رسیدن به اهداف اقتصادی معنا پیدا می کرد. از اینرو در تماسهایش با سران کشورها و شخصیت های بین المللی ٬ مراکز تجاری و غیره پایان مذاکرات همواره به یک تفاهم نامه اقتصادی منتهی می شد.
منطق دیگر شاه بر این اصل استوار بود که گسترش فعالیت در جامعه درحال توسعه٬ از تولید در بخش صنعتی گرفته تا کشاورزی ٬ خدماتی و گردشگری و غیره به لحاظ کمی و کیفی به حوزه فعالیت بخش خصوصی مربوط می شود که به گسترش رقابت نیاز دارد. در حالی که در یک چنین جامعه ای هم و غم دولت بایستی بر اجرای پروژه های سرمایه بر و تکنولوژی محور متمرکز باشد. مضافا به اینکه این پایه های اقتصادی در اثر سالها مطالعه و بررسی توسط کارشناسان داخلی و خارجی آگاهانه انتخاب شده است.
به عنوان مثال در برنامه پنجم توسعه ٬ دو پروژه شهرسازی یکی بنام ؛ طرح نمک آبرود ؛ منطقه ای واقع در ۱۲ کیلومتری شهرستان چالوس در استان مازندران که مقدمات برای ساخت یک شهر توریستی فوق مدرن با همه گونه امکانات تفریحی و رفاهی ٬ از جمله ایجاد انواع تله کابین هوایی که بتواند فاصله بین چالوس تا تهران را در کمتر از دو ساعت طی کند. همچنین مجلل ترین هتل ها٬ مال ها٬ رستورانها و مراکز تفریحی ساخته شود. بهترین سیستم هتل داری و انواع تفریحات گردشگری در حد فوق مدرن ایجاد گردد.
دیگری تبدیل کردن جزیره کیش به یک مرکز بانکداری – تجاری – تفریحی محاسبات دولت ایران درست بود و این دو مرکز توریستی می توانست در زمانی کوتاه به خانه دوم اعراب ثروتمند منطقه تبدیل گردد.
در مورد جزیره کیش برنامه توسعه بسیار گسترده تر در نظر گرفته شده بود. گفته می شود شاه در حین عبور از آسمان کیش به اسدالله علم وزیر دربار که از همراهان شاه بود میگوید: باید فکری به حال این جزیره زیبا به شود. مدتی بعد علم محمود منصف خواهر زاده خود را به شاه معرفی می کند و میگوید که وی کلید حل معمای جزیره کیش است و برای توسعه کیش برنامه های جاه طلبانه مفصلی را تهیه دیده که در صورت اجرا چهره جزیره را عوض خواهد کرد. در ۱۳۵۰ منصف با اختیارات تام وارد کیش میشود و کار را شروع می نماید. همه کاره جزیره می شود. چهار سال بعد بخش اول توسعه کیش مورد بهره برداری قرار می گیرد و در اجرای سایر پروژه ها از جمله ایجاد هتل های فوق مدرن ٬ انواع کازینوها و مراکز تفریحی و تجاری و اداری پایه های اولیه گذارده می شود. تصور کنید اگر انقلاب اسلامی رخ نمی داد و برنامه های پیشرفت و توسعه همچنان ادامه می یافت گل سرسبد منطقه به شمار می رفت. هر یک از موارد دهگانه فوق منبع درآمد لایزالی بعضا ابدی نصیب ملت ایران می کرد و اینکه ایران به عنوان دومین کشور ثروتمند جهان پس از آمریکا معرفی می شد یک واقعیت بود. تا آنجا که درآمد نفت صرف تامین بودجه امور رفاهی و آموزشی معنا پیدا می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جامعه به تدریج با سیستم درآمدی و هزینه ای جدیدی آشنا شد که پای ساز مان جدیدی بنام بیت رهبری را بدرون خزانه بانک مرکزی و بودجه دولت باز می کرد. همچنین سرمایه گذاری های عجیب و غریب جدیدی از قبیل شرکتهای خصولتی ٬ شرکتهای تعاونی با نامهای مختلف ٬ صندوقهای قرض الحسنه و بانک های مختلف مواجه شد که اکثرا با استفاده از انواع رانتهای حکومتی و بسیاری امتیازات دولتی دیگر ٬ از جمله پرداخت سهم الشرکه از محل سود و یا دارایی های شرکت را میسر می ساخت. واگذاری هزاران واحد تجاری متعلق به سرمایه داران فراری به٬ موسسات حکومتی زیر نظر بیت رهبری این شرکتها را چنان فربه کرد که هرکدام پس از مدتی خود به شرکتهای مقتدر و پولساز حکومتی تبدیل می شدند و در نتیجه بساط اختلاس ٬ رشوه خواری ٬ دلال محوری و آقازاده بازی گسترده تر می شد. اگر بر این پولهای باد آورده درآمد نجومی حاصل از صدور نفت را هم که با حکم حکومتی٬ خود زیر نظر گرفته اضافه کنیم در آن صورت ابعاد این قدرت مالی بهتر شناخته می شود. یک مورد مشخص در این رابطه درآمد نفت در دوره هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد می باشد که صحبت از ۸۰۰ میلیارد دلار می شود که معلوم نشد چه بر سر این رقم نجومی آمد که یک دلار آن هم نصیب استانهای گرفتار در فقر کشور نشد.
٬ داشتن سرمایه گذاری های حکومتی نه تنها این درآمدهای عظیم سوخت شد و از بین رفت ٬ بلکه به جای آن هزینه ها و خسارات چند صد میلیارد دلاری را بر جای گذاشته و به جامعه تحمیل کرده که نسل اندر نسل بایستی اسیر پرداخت این بدهیهای هنگفت باشد. در این رابطه اولین مورد آن هزاران میلیارد دلار خسارات ناشی از انقلاب اسلامی بود٬ مانند خروج سرمایه های ملی که پس از سالها زحمت و کوشش سرمایه داران داخلی و کارآفرینان در بانکهای کشور پس انداز شده بود که اکنون در بانکهای خارج جا خوش کرده اند. فرار مغزها که سرمایه ملی محسوب می شدند و سونامی فرار بیش از پنج میلیون نفر نیروی کار از خانه و کاشانه خویش است. خسارت عظیم دیگر خرابیهای مالی و جانی غیر قابل سنجش ناشی از جنگ بی حاصل با عراق بود. خمینی برای تشکیل امت اسلامی در قلمرو کشورهای مسلمان و صدام حسین به دنبال زنده کردن ناسیونالیسم عرب جنگ بی حاصلی را بین دو ملت به راه انداختند که انتهای آن جز صدها هزار نفر قربانی جنگی و صدها میلیارد دلار خسارات مالی و نسل ها دربدری و بیکاری چیز دیگری به ارمغان نیاورده است . به گفته هاشمی رفسنجانی جنگی که بیش از یک تریلیون دلار برای هر طرف دعوا آب خورده است.. یک شگرد بسیار غیر معمول اختلاس که احتمالا می تواند فقط در حکومت اسلامی ایران تجربه شده باشد ٬ اختلاس یا به عبارتی دود شدن بیش از ۱۰۰۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از صدور نفت در طی چهار دهه از دستگاه حکومتی است که ظاهرا خرج هزینه های برون مرزی و تبلیغات اسلامی شده است و ظاهرا اثری هم از خود برجای نگذاشته است . اگر چنین باشد که هست بخش اعظم آن سهم کردستان و بلوچستان بوده است که نوش جان اعراب دست بوس کن مانند حسن نصرالله شده است . هزینه میلیارد دلاری دیگر ریخت و پاشهای بی حساب و کتاب در جهت دسترسی به انرژی هسته ای است. پس از خاتمه جنگ با عراق خامنه ای به جای اینکه انبوه خسارات جانی و مالی برجای مانده برایش درس عبرت شده باشد و صلح و دوستی را شعار روز دولت خود قرار دهد٬ برعکس لقمه ای بسیار بزرگتر از دهان خود برداشت و با هزینه ای سرسام آور دسترسی مخفیانه به ساخت بمب اتم را پی گرفت. ارقام واقعی این اقدام دور از عقل و منطق هرگز برملا نشد و در آینده هم نخواهد شد. ولی قدر مسلم اینکه رقم آن چنان نجومی خواهد بود که بهتر است شنیده نشود.
ولی در راس تمام هزینه های نجومی هزینه میلیارد دلاری خسارات ناشی از تحریمهای اقتصادی آمریکا است و بالاخره اختلاسهای نجومی سردمداران است که نه تنها نقدینگی ٬ که زیر و روی مملکت را به تاراج برده اند.
هزینه های برباد رفته
در طول ۴۲ سال گذشته این تنها درآمدهای نجومی رژیم حاصل از اختلاسها و حیف و میل ها نبوده است که کل رژیم را به کجراهه و اختلاس کشانده ٬ بلکه پول بادآورده و بی حساب و کتاب نفت را بایستی انگیزه اصلی دانست.
هزینه جنگ ایران و عراق بنا به گفته هاشمی رفسنجانی رقمی حدود یک تریلیون دلار
هزینه سرشاخ شدن با آمریکا در چهار دهه گذشته و تحمل تحریم های اقتصادی حدود یک تریلیون دلار
هزینه دسترسی به انرژی هسته ای و ساخت بمب اتم حدود یکصد میلیارد دلار
هزینه جنگهای نیابتی٬ از جمله جنگ در سوریه حدود یکصد میلیارد دلار
هزینه های تبلیغاتی رژیم از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران حدود یکصد میلیارد دلار
فرض را بر آن می گذاریم که انقلاب اسلامی رخ نمی داد و سونامی خروج سرمایه ٬ فرار مغزها و کارآفرینان از کشور پیش نمی آمد و در نتیجه هزینه عظیم تخریب اقتصادی حاصل از انقلاب نیز وجود خارجی پیدا نمی کرد. طبیعتا در چنین حالتی جنگ با عراق هم پیش نمی آمد تا بنا بر گفته هاشمی رفسنجانی یک تریلیون دلار خرج این جنگ بی حاصل نمی شد. به عبارت دیگر سرنوشت ملک و ملت بدست یک مشت آخوند و دلال و مداح ٬ بچه دلال و پادوهای جویای نام میدانهای تره بار یک شبه سرهنگ شده مانند محسن رضایی ها و رفیق دوستها نمی افتاد.
در دهه ۱۳۵۰ دوات شاهنشاهی ایران برای اولین بار در تاریخ اتصال حلقه های زنجیر توسعه در همه زمینه ها را به یکدیگر تجربه می کرد و خوشبختانه آثار پیشرفت جمعی هم مشاهده میشد . در این رابطه کافی است به چند مورد زیر توجه شود :
تحول در بخش کشاورزی
گسترش صنعت پتروشیمی با ورود به بازار جهانی
گسترش صنعت فولاد و افزایش استخراج سنگ آهن از معادن
گسترش صنعت نفت و گاز و عبور از فضای خام فروشی
گسترش صنعت خودرو سازی
امروز ما در مقابل خود با دو ایران ۱۴۰۰ مواجه هستیم ٬ ایران ۱۴۰۰ شاهنشاهی و ایران ساخته و پرداخته حکومت اسلامی قضاوت با خواننده است.
مارس 11, 2021
مارس 11, 2021
شادیانههای چکامهسرایان به مردم و پرچم مبارزهی آنها در برابر قشریون و خودکامگان (شعرها و ترانه های سرزمین نوروز)
کشور من سرزمین شگفتانگیزی است. صدها مبارزه در صدها جبهه در جریان است. یکی از این جبههها، مبارزه برای بیان احساسات به ویژه احساس شادی و نشاط است. یک جریان عبوس و غمطلب میخواهد ترانه، شعر، شادی و نشاط را از لبها و دلها بزداید و اندوه و نوحه و مصیبت را جایگزین آنها کند. یک جریانِ در آشکارا عبوس و تارکدنیا ولی در پنهان دنیادوست و زرکیش، می خواهد مهرگان، سده، یلدا، چهارشنبهسوری و نوروز را از سالنامهها پاک کند و ایام عزاداری محرم، صفر، موسویه، زینبیه، حسنیه و فاطمیه را جایگزین آنها کند.
اما، شاعران که محمد در آیهی «وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ» [و شاعران را گمراهان پیروى مىکنند. سوره الشعراء، آیه ۲۲۴] و روایت «لأن یمتلئ جوف أحدکم قیحا خیر له من أن یمتلئ شعرا.» [اگر درون انسان پر از چرک باشد بهتر از آن است که از شعر پر باشد.] دشمنی آشتیناپذیر خود را با آنها نشان داد، همواره به پیشواز بهار رفتند و شکست زمستان سرد و سیاه و آمدن بهار روشن و شادیبخش را جشن گرفتند و به مردم بهارانه و یا بهاریه پیشکش کردند.
بهار در بهارانهها شاعران ما، به معنی نوزایی است و معنی نمادینی ژرف دارد که از تجدید حیات و نوسازی فردی تا اجتماعی را در بر می گیرد.
در بهارانهها، سرایندگان با ستایش از خوبروییهای بهار زیبا، رنگین، نوشکفته، نوساز، دگرگونساز و زندگیبخش، اشتیاق و چشمانتظاری خویش را برای رسیدن به یار و همدم و بهتر شدن انسان و جامعه را زمزمه می کنند. آرمان نابودی کهنه، رکود و سکون را و شوق زایش دوبارهی جنبش و حرکت را آواز می کنند.
سه عرصه زایش، دگرگونی و نوسازی در بهارانهها برجسته است.
دگرگونی طبیعت
دگرگونی فردی
دگرگونی اجتماعی
دگرگونی طبیعت
در برخی ار بهارانهها، شاعران چنان نقاشیهای زیبا و دلانگیزی از طبیعت ترسیم کردهاند، و چنان شکفتن گلها و آواز پرندگان تصویر کردهاند که جان از شنیدن و چشم و دل از دیدن آنها سیر نمی شود.
دگرگونی فردی
برخی بهارانهها علاوه بر وصف نوروز و جشن فروردین و توصیف زیبائیهای طبیعت، انسان را به نشاط، شادمانی و خودسازی تشویق میکند. حافظ در بهارانه زیر، ما را به خوشدلی تشویق می کند:
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بختِ بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
مولوی از ما می خواهد همگام با دگرگونی بهار، ما نیز تحول درونی و روحی پیدا کنیم و روادار و مهربان شویم.
در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟
خاک شو تا گُل برآیی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
دگرگونی اجتماعی
برخی از بهارانهها، تنها آثار هنری زیبا و بیان احساسات و شادی و نشاط نیستند، بلکه بیان زندگی مردم، دردها، رنجها، آرزو و آرمانهای آنها نیز هستند.
من در در یک کتاب که آدرس آن در زیر میآید، قدم به این گلستان پر طراوت بیکران گذاشتم و در گلزار سراسر سرزمین نوروز، ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان گشت و گذاری کردم. این کتاب رهاورد این گشت و گذار و عیدی من است برای شما.
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ
اسفند ۱۳۹۹
آدرس کتاب بهارانهها
https://t.me/AhadGhorbaniDehnari/1529