خانه » هنر و ادبیات » داستان یک دوستی / با یانیس ریتسوس و فریدون فریاد … بهارک عرفان

داستان یک دوستی / با یانیس ریتسوس و فریدون فریاد … بهارک عرفان

فریدون فریاد

فریدون فریاد

من غریبه ام
با درختها فارسی حرف می زنم
درختها پاسخم می دهند
درون این خویشاوندی
غریبه نیستم
این‌ها زمزمه‌های شاعرانه‌ی مردی‌ست که بر خلاف نامش بی غوغا و هیاهو زیست و سرانجام در همان غریبگی رخت از دنیا برکشید. مردی که درغربت هم همان مسلک بی ادعایش را پیش گرفت و “فریاد” خاموشش را در دل خاکی که در آن رحل اقامت افکنده بود نیز به طنین افکند.

“فریدون رحیمی” با نام ادبی “فریدون فریاد”، زاده ی سال ۱۳۲۸ در خرمشهر بود، او که دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی ادبیات تطبیقی در ایران بود، برای ادامه ی تحصیل عازم فرانسه شد. پس از آن در سال ۱۹۸۵ به یونان رفت تا در رشته‌ی ادبیات یونانی تحصیل کند و در آنجا بود که با “یانیس ریتسوس” شاعر نامدار یونانی و چکامه سرای آزادی، آشنا شد، آشنایی عمیقی که به دوستی صمیمانه‌ی آن دو منجر گشت، تا آنجا که امروز دیگر نام فریاد با نام ریتسوس گره خورده است. فریاد که پیش از آن در سال ۱۳۵۷ در کسوت یک شاعر، مجموعه اشعاری با نام های “‌‌میلاد نهنگ” و “شاعر جوان” را منتشر کرده بود، این بار به ترجمه روی آورد و به انتشار برگردان های فارسی اشعار ریتسوس پرداخت، از جمله‌ی این آثار می‌توان به مجموعه اشعار به “تقویم تبعید” و “زمان سنگی” اشاره کرد. دوستی فریاد با ریتسوس و هم چنین تسلط بی چون و چرایش بر زبان یونانی سبب شد تا فریاد در میان جامعه ی ادبی و هنری یونان به چهره ای شناخته شده بدل شود. او در سال ۱۹۹۱ و یک سال بعد از مرگ ریتسوس کتاب ” آسمان بی گذرنامه” را منتشر کرد و در سال ۱۹۹۵ موفق به دریافت جایزه ی انجمن اروپایی گشت. فریاد هم چنین انتشار کتاب “خواب هایم پر از کبوتر و بادبادک است” در سال ۱۹۹۸ را در کارنامه‌ی خود دارد، این قصه که توسط یانیس ریتسوس به یونانی ترجمه شده، مدت ۱۲ سال است که درمدارس ابتدایی یونان به عنوان کتاب درسی تدریس می شود. این کتاب که با زبانی شاعرانه و بی تکلف صلح و دوستی را به تصویر می کشد، در پس زمینه اش واقعیات تلخ جنگ را نیز هویدا می کند.

عکس: حمید جانی پور

عکس: حمید جانی پور

اما تلاش های فریدون فریاد تنها به ترجمه‌ی یک سویه محدود نماند؛ او آثار بسیاری از شاعران فارسی‌زبان از جمله عطار، فردوسی و خواجوی کرمانی را به زبان یونانی ترجمه کرد و درسال ۱۹۹۷ ترجمه‌ی یونانی متونی از ادبیات کهن فارسی را در کتابی تحت عنوان “افسانه هایی از بهشت” منتشرساخت. وی همچنین در سال۱۳۸۲ برگزیده ای از داستان های کوتاه “آنتونیس ساماراکیس”، نویسنده ی یونانی را به فارسی ترجمه کرد وآنها را در کتابی به نام ” نفس و داستان های دیگر” توسط انتشارات چشمه چاپ کرد.

فریدون فریاد به خاطر ترجمه و نشر مجموعه شعر “زمان سنگی” برنده ی جایزه‌ی ملی ترجمه ی ادبی یونان در سال ۲۰۰۵ شد. این کتاب که شامل اشعاری ست که ریتسوس آنها را در اولین دوره ی تبعیدش سروده، به قول “آزگیرو ماندوتلو” ، با ترجمه ی وفادار و مسلط فریاد، مبلغ پیام صلح، برابری، همبستگی و نبرد مداوم برای جامعه انسانی عادلا‌نه‌ تر گشته است:
دیرگاه ، پس از جیره ی شبانه
هنگامی که باد آرام می گیرد
و ماهیانِ زرین شب در لای ران هایشان می لغزند
به چراغهای برقی “لاوریو” نظر می دوزند
چشمانِ خود را مثل گلوله هایی در قطار فشنگِ کهکشان فرو می کنند
و خاموش و بی سخن
راهِ چادرهایشان را در پیش می گیرند
“میخالیس” در آستانه ی در ایستاد
به جایی در دوردست ها نگریست و گفت:
” رفقای ما آن بالا می جنگند ”

فریدون فریاد این جایزه را طی مراسمی درسال ۲۰۰۶ از دست وزیر فرهنگ و تمدن یونان دریافت کرد، دراین مراسم فیلمی از مصاحبه ی این مترجم و شاعر ایرانی به دو زبان فارسی و یونانی پخش شد.
هم چنین پس از این مراسم رئیس مجلس یونان از فریدون فریاد و ۵ ادیب و مترجم برگزیده دیگر تقدیر به عمل آورد و تلویزیون ملی یونان هم با ساخت فیلمی یک ‌ساعته درباره ی معرفی آثار و زندگی فریدون فریاد و پخش چند باره ی آن، نام وی را در خاطره ی یونانیان ماندگار ساخت. این فیلم همچنین دو بار در جشنواره فیلم‌های مستند تسالونیکی نیز به نمایش درآمد. علاوه بر این موارد فریدون فریاد یک بارنیز برندهٔ مدال تقدیر از سازمان یونسکو شعبهٔ یونان شده‌است.

شعر فریدون فریاد، ترکیبی بود از شعر متفکر یونانی و شعر فارسی که موسیقی وار و بر آمده از احساس است. او شعرش را با همه ی جوانب زندگی اش می آمیخت و با زبانی روان و به دور از تصنع سخن می گفت:
درخت ها در آسمان
خورشید در زمین
مشق شعر می کنم

شعرهای او گاه به هایکوهایی می مانند که سکوت و وقفه در آنها با وقاری خاص جلوه می کند و خاتمه ی آنها با برشی غافلگیرانه رخ می دهد:
بر بنفشه ای
نام تو را نوشتم
پروانه ای بر لبهایم نشست

فریدون فریاد شاعری صادق است، شاعری که بی هیچ تکلفی گذران ذهنش را می سراید:
“در هر درنگ تاریکی
میان کلماتت
ستاره ای جای می دهی”

او آنقدر بر اصل صداقت مصر است که “علی بابا چاهی ” این مساله را به عنوان نقد شعر او بیان کرده:
“شعر فریدون فریاد شعر بی‌دروغ است و او برای گفتن شعر دروغ نمی‌گوید. او تاکید عجیبی بر دروغ نگفتن دارد، گاه دروغ گفتن در شعر بهتر از دروغ نگفتن است و این موضوع به جذایت شعر کمک می کند .”

فریاد اما ترجمه را به مثابه‌ی «کوسه» ای می‌پنداشت که در کمین حمله به هویت شاعر و زبان شعری‌اش نشسته‌است، کوسه‌ای که در صورت غفلت شاعر بخشی از پیکر شعر خلاقانه‌اش را می درد، از همین رو بود که او همواره خود را شاعر ایرانی می نامید و همواره در اضطراب از دست ندادن شعر خود بود او می گفت : ” من با درخت‌ها فارسی حرف می‌زنم و درختان هم با همان زبان به من پاسخ می‌دهند. منظورم این است که یک شاعر واقعی شاعر زبان مادری خود است”
“شعر از زخم می جوشد
بسان گلی سرخ
از سینه ی تو ”

سرانجام این شاعر و مترجم ایرانی صبح یکشنبه ۱۷ بهمن‌ماه سال ۱۳۹۰ در ۶۲ سالگی و در پی ابتلا به سرطان روده در بیمارستانی در آتن چشم از جهان فروبست. نام آخرین کتاب منتشر شده‌ی فریاد در ایران “شعر امروز یونان، پنجره‌ای روشن به صدسال شعر نو یونانی” (۱۳۸۸) بود. او همچنین پیش از مرگش مجموعه شعر جدید خود به نام “همهمه نخستین ستاره‌ها بر بام خانه‌ها” را برای انتشار به ناشری در ایران سپرده بود.

شعر را به پایان مرسان
نه
ستاره را آغاز کن

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*