خانه » هنر و ادبیات » آخرین بازمانده ی نقالی کهن / به بهانه ی یک ساله شدن کوچ اش … مینا استرابادی

آخرین بازمانده ی نقالی کهن / به بهانه ی یک ساله شدن کوچ اش … مینا استرابادی

یک سال از خاموشی مرشد “ولی الله ترابی” یکی از آخرین بازماندگان نقالی ایران می گذرد.

xd4f5g6sd

این طومار نویس و نقال بنام، که طی پنج دهه ی اخیر در پویا نگاه داشتن این هنر اصیل تلاشهای فراوانی کرده بود، در حالی مغلوب بیماری سرطان شد، که قلبش از بی توجهی مدیران هنری نسبت به نقال و نقالی دردمند بود. “مرشد ترابی”، پس از “سعدی افشار” و “محمود استادمحمد” سومین هنرمندی ست که در طی ماه های اخیر غریبانه می کوچد، هنرمندانی که همگی در زمینه ی نمایشهای آیینی – سنتی فعالیت می کردند و این هنر را با جانشان آمیخته بودند و سرآخر هم به علت کمبود دارو، بی توجهی و فقر رخت از دنیا برکشیدند.

مرشد ترابی در سال ۱۳۱۵ و در خانواده ای تعزیه خوان متولد شد و از همان کودکی با نمایشهای سنتی و آیینی خو گرفت. او در سالهای بعد و پس از تلمذ در محضر استادان هنر نقالی مکتب تهران، خود بدل به یکی از زبده ترین استادان این رشته شد، به نحوی که سبک مخصوص به خود را در این زمینه بنا نهاد.

این نقال پرآوازه، هنری را نمایندگی می کرد که این روزها چراغش رو به خاموشی ست، هنری که روزگاری آتش کاروانسراها و قهوه خانه ها را شعله ورمی کرد و با نقالی داستانهای ملی، حماسی و اسطوره ای سرزمین مادری، جمعی سراپاگوش را، گرد هم می آورد.

حافظه ی قوی، فصاحت کلام، سخنوری و اشراف تمام و کمال بر شاهنامه از جمله خصایصی بود که “مرشد ترابی” در نقالی هایش از آنها سود می جست. قدرت بیان و انعطاف حرکات بدنی او به گونه ای بود که بیننده را برجای خود میخکوب می کرد، حرکاتی چابک، اغراق آمیز، غلو شده و صحنه پر کن. درست مثل زمانی که با دور زدن وارد صحنه می شد، “منتشا” را زیربغلش می گذاشت، دستانش را بر هم می کوبید و می گفت : ” یکی داستان است پر آب چشم / دل نازک از رستم آید به خشم” و بعد با بهره گیری از شگردهای سخن چون طومار خوانی، حال گردانی، رجز خوانی، حاشیه گویی و … صدای گرم و گیرا و زنگ دارش را از دل حنجره ی توانمندش اوج و فرود می داد و سرانجام زخم خوردن پهلوی سهراب را به تصویر می کشید.

فن بداهه گویی در کنار تسلط بر متن نقل های تاریخی و ادبی هم از جمله ی دیگر توانایی های ترابی بود، آنجا که او بی هیچ پرده پوشی با مخاطبش سخن می گفت و حتی از او برای ادامه ی نمایشش یاری می گرفت.

این استاد هنر نقالی ، علاوه بر تهیه و تنظیم چندین طومار نقالی – که اساس کار نقال است – روایت‌های گوناگون شاهنامه را نیز در چندین جلد گردآوری نموده که یک جلد آن با عنوان مشکین‌نامه توسط انتشارات “نمایش” به چاپ رسیده است.

او سرانجام در انزوا و تنهایی، در بیمارستان “مدائن” تهران و در سن هفتاد و هشت سالگی زندگی را بدرود گفت.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*