نیاز ۲۸۰۰ طرح نیمه تمام به ۴۰۰ هزار میلیارد تومان اعتبار جدید
غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی ایران در نشست هیات نمایندگان این اتاق گفت: بعد از انقلاب، پنج برنامه توسعهای در کشور اجرا شده است که به جز برنامه سوم، در سایر برنامهها به اهداف نرسیدهایم. وی تصریح کرد: بودجه برای ایجاد ثبات، تحریک رشد اقتصادی و توزیع درآمد تدوین میشود اما قوانین بودجهای ایران نه تنها به مساله متوازن کردن دخل و خرج دولت میپردازد، بلکه کارکرد آن در زمینه تحریک رشد اقتصادی مغفول مانده و عمده منابع بودجه صرف هزینههای جاری شده است. پروژههای عمرانی ناتمام ماندهاند و بخش خصوصی در این پروژهها گرفتار شده، این در شرایطی است که در طول پنج سال اخیر متوسط تحقق بودجههای جاری، ۹۵ درصد بوده در حالی که بودجه عمرانی کمتر از ۵۷ درصد محقق شده است.
وی ادامه داد: ۲۸۰۰ طرح عمرانی نیمه تمام و ناتمام در کشور وجود دارد که برای آنها تاکنون ۱۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه شده و اتمام این تعداد پروژه نیازمند ۴۰۰ هزار میلیارد تومان منابع مالی جدید است. به اعتقاد شافعی، دولت باید خود را مقید به ایجاد ارتباط منطقی بین برنامههای توسعه و قوانین بودجه سالیانه کند و در خصوص انضباط مالی، اصلاح ساختار و عدم پوشش هزینههای جاری از طریق اعتبارات عمرانی چارهاندیشی کند. وی گفت: در شرایط فعلی باید مشوقها در بخش تولید نه به عنوان یک هزینه، بلکه به عنوان سرمایهگذاری تلقی و با نگاه تولید، توسعه را تعریف کنیم.
20 طرح پالایشگاهی دردست چینی ها
ساجدی مدیرعامل شرکت ملی مهندسی و ساختمان نفت ایران از چشم انتظاری ۲۰ طرح پالایشگاهی برای تخصیص فاینانسهای چینی خبر داد و گفت: « برای اجرای طرح تثبیت ظرفیت پالایشگاه آبادان، بنا بود منابع مالی از طریق فاینانس توسط چینیها و شرکت طراحی و ساختمان نفت تامین شود که متاسفانه هنوز قرارداد تنفیذ نشده است.» وی با اشاره به اینکه بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی عملیاتی شدن فاینانس چین را پیگیری میکنند، اضافه کرد: «۲۰ طرح منتظر گشایش خط اعتباری چین هستند. البته منتظر منابع مالی طرح نشدیم و اقدامات اولیه طرح را آغاز کردهایم، به گونهیی که مهندسی زود هنگام انجام شده تا به محض رفع مشکل مالی آمادگی برای خرید تجهیزات داشته باشیم. در آخرین مذاکره با طرف چینی به نتایج خوبی دست یافتهایم.» وی از تولید بنزین به جای نفتکوره در پالایشگاه اصفهان با هدف تبدیل ۶٠ درصد از نفتکوره این شرکت به بنزین مرغوب خبر داد و گفت: «بنا شده یک واحد مشابه واحدی که درپالایشگاه شازند است نیز در این پالایشگاه ساخته شود که هزینه آن معادل دو میلیارد دلار برآورد شده است. در حال حاضر منتظر تصمیم هیات مدیره این شرکت خصوصی برای تامین مالی طرح هستیم.»
قاچاق کالا از ۱۷ استان کشور
خسروتاج قائم مقام وزیر صنعت، معدن و تجارت در امور تجارت گفت کالاهای قاچاق از ١٧ استان و نقاط مرزی کشور جریان دارد و افزود: بروکراسی سر راه واردات کالا از مبادی رسمی کشور، افزایش سود عوارض گمرکی، محدودیت ساکنان مناطق مرزی، فرآیند دشوار اخذ مجوز و پایین بودن کیفیت بعضی از اقلام تولید داخل از دلالیل قاچاق کالا محسوب میشود. معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت با اشاره به عمده کالاهای قاچاق وارداتی گفت: پوشاک، پارچه، لوازم خانگی، سیگار، لوازم آرایشی و بهداشتی، کفش و تلفن همراه از جمله کالاهای قاچاق وارداتی محسوب میشوند که به زودی راهکارهای لازم را برای جلوگیری از این امر اتخاذ خواهیم کرد. قائم مقام وزیر در امور تجارت تصریح کرد: باید بر روی ظرفیتهای منحصر به فردی که استانهای مختلف را از یکدیگر متمایز میکند تمرکز کنیم تا ظرفیتهای رقابتی منطقه رشد یابد. خسروتاج با بیان اینکه باید همه استانها باید بر روی ویژگی و مشخصه بارز استان خود تمرکز داشته باشند، گفت: امروز تحلیل فضای رقابتی بسیار مهم است و شناسایی نقاط قوت و ضعف بسیار مهم است و باید فرصتها را مشخص کنیم. وی با بیان اینکه در رشتههای مختلف در استانها میتوان فرصتهایی را برای توسعه آنها فراهم کرد، گفت: در بخش تجارت برای خروج از رکود و رونق اقتصادی، بخش تجارت نقش مهمی دارد.قائم مقام وزیر در امور تجارت و معاون توسعه بازرگانی داخلی گفت: در شرایطی که سیاستهای ضد تورمی در کشور دنبال شده و چندان نمیتوان به افزایش نقدینگی پرداخت باید با ایجاد تقاضا برای صادرات غیرنفتی حرکتی را در بخش صنعت به وجود آوریم. خسروتاج تصریح کرد: آمار شش ماهه سال جاری نشان میدهد کار دشواری برای رونق صادرات غیرنفتی نداریم. وی اظهار کرد: در بخش بازرگانی داخلی و در راستای شفافسازی و روانسازی نظام توزیع در طی چند ماه گذشته نشستهایی با واحدهای صنفی داشتیم.
واگذاری ۲۰ درصد از سهام پارس خودرو به رنو
مجید سوری مدیر سرمایهگذاری و بررسیهای اقتصادی سایپا اعلام کرد که مذاکره با رنو در زمینه واگذاری بخشی از سهام پارس خودرو در جریان است. وی با بیان اینکه یکی از پیشنهادات در حال بررسی، واگذاری ۲۰ درصد از سهام پارس خودرو به رنو است، خاطرنشان کرد: با خریداری ۲۰ درصد از سهام پارس خودرو، رنو صاحب یک صندلی مدیریتی در این شرکت خواهد شد. وی همچنین گفت: مسوولان شرکت رنو برای خریداری بخشی از سهام پارس خودرو مشتاق هستند و در این زمینه مذاکرات با برخی مسوولان شرکت رنوپارس که نماینده رنو در ایران هستند، ادامه دارد. سوری افزود: مطمئنا در صورت به نتیجه رسیدن توافق هستهای، مذاکره با رنو برای واگذاری پارس خودرو جدیتر خواهد شد. البته رسیدن به توافق در زمینه قیمت مورد قبول طرفین برای واگذاری سهام نیز بسیار مهم است. وی با بیان اینکه شرکت سایپا هماکنون حدود ۷۴ درصد از مالکیت پارس خودرو را در اختیار دارد، تصریح کرد: در صورت رسیدن به توافق بخشی از سهام سایپا در پارس خودرو به رنو واگذار خواهد شد.
خروج سالانه ۱۵۰ میلیون دلار ارز برای واردات چادرمشگی
ایران بزرگترین مصرف کننده چادر مشکی در دنیا به شمار میرود که حدود ۷۰ میلیون متر در سال مصرف دارد و برای تامین نیاز، نزدیک به ۱۵۰ میلیون دلار هزینه می شود. چادرمشگی از جمله کالاهایی است که از ابتدای انقلاب توسط یک گروه مافیایی کنترل میشود. از اینروهیچگاه مسئولان دولتی ، این عزم و اراده را نداشتهاند که تقاضای بازار را از طریق کارخانجات داخلی تامین کنند . واردات چادرمشکی در مقاطعی از سوئیس، کره و ژاپن بوده ولی در حال حاضر بیشتر از اندونزی، ویتنام و تایلند صورت میگیرد. این کشورها، علیرغم اینکه مصرف کننده چادر مشکی نیستند؛ اما بازار را تشخیص داده و برای ایران و کشورهای عربی، پارچه چادری تولید میکنند؛ درحالیکه در داخل کشور هنوز این تشخیص داده نشده که تولید صورت گیرد. بر اساس طرحی که انجمن صنایع نساجی ایران به وزارت صنعت، معدن و تجارت ارایه داده، دولت باید شرایط جذابی را برای تولیدکنندگان فراهم کند تا به تولید چادر مشکی بپردازند، به نحوی که کمکهای خود را به ارایه مبالغ مالی محدود نکند و معافیت مالیاتی، معافیت بیمه سهم کارفرما، دوره بازپرداخت طولانیتر وام و نیز تنفس ۵ ساله برای بازپرداخت وام را برای تولید کنندگان در نظر گیرد.
چرخش مالی سه میلیاردلاری مواد مخدر در ایران
سالهاست که تجارت مواد مخدر بزرگرین رقم قاچاق را درکشور تشکیل میدهد . درطول این سالها روزی هم نیست که از کشف انواع اینگونه مواد از تریاک و حشیش وگراس گرفته تا هرویین و شیشه و کوکایین در رسانه ها مطرح نباشد و سالانه صدها نفر به اعدام و زندان محکوم نگردد، معهذا نه تنها از حجم این تجارت مرگ کاسته نشده ، بلکه افزایش هم یافته است تا آنجا که رحمانی فضلی، وزیر کشوردر همایش دادستانهای عمومی، انقلاب و نظامی مراکز استانها در تبریز میگوید: چرخش مالی مواد مخدر در ایران سه میلیارد دلار است که موجب فساد، ناامنی و ناهنجاری در جامعه میشود.
بدهی دولت به بانک مرکزی و بانکها
بنا بر گزارش بانک مرکزی و نماگرهای ارائه شده توسط این بانک ، وضعیت بدهی دولت به بانک مرکزی و بانکها به ارقام نجومی رسیده است . بر این اساس، بدهی دولت به بانک مرکزی در بهار امسال به رقم ۱۹ هزار و ۱۱۴ میلیارد تومان و بدهی دولت به بانکها به ۸۱ هزار و ۱۳۷ میلیارد تومان رسیده است. همچنین بدهی شرکتها و موسسات دولتی به بانک مرکزی در سه ماهه ابتدایی امسال بالغ بر۱۹هزار و ۱۹۴ میلیارد تومان و به بانکها هزار و ۵۱۳ میلیارد تومان اعلام شده است. گزارش بانک مرکزی در عین حال، از مطالبات حدود ۶۳۶ هزار میلیارد تومانی سیستم بانکی از بخشهای دولتی و غیردولتی خبر میدهد.
از شبی که پرویزعزیز پیشنهاد نوشتن متن یا خاطراتی در باره واپسین لحظاتی که زندانیان را برای کشتارصدا می کردند به من داد، ذهنم دوباره درگیرتلخ ترین لحظات و رویدادها ی زندان شد.البته ذهن کسی که تنها یک روز هم در زندانهای جمهوری اسلامی اسیرشده باشد از کابوس آنچه بر خودش و دیگران گذشته است نمی تواند خالی باشد. اما مرور تلخ ترین لحظات زندان چنان روح و جان انسان را چنگ می زند که آن را با هیچ حادثه تلخ دیگری نمی شود مقایسه کرد. باور این مسئله شاید برای خیلی از افراد دشوار باشد ولی من بیش از پنج بار این متن را نوشتم و با هر سطر که نوشتم به آن لحظات پرتاب شدم و تمرکز نوشتن را از دست دادم و به حاشیه های دیگر کشیده شدم و مجبور شدم آن قسمت ها را تا حدودی حذف کنم واصل مطلب را دوباره بنویسم.شاید اگر آن حاشیه ها یا مواردی به عمد حذف نمی شد (که با هجوم موج احساسات نیازمند زمان بیشتری بود)ویا می توانستم تجربه تک تک زندانیانی که خاطراتشان را در این خصوص نوشته اند ذکر کنم نوشته خیلی طولانی می شد ولی از کیفیت بهتری برخوردارمی گردید اما پس از کلنجار فراوان به این نتیجه رسیدم در فرصتی دیگر و به طور مفصل تر به این موضوع بپردازم . من تنها بخشی از نوشته “فریدون تویی” از سایت “بیداران”را در انتها آورده ام. اما در کل از نظر من این بخش از شماره جدید نشریه آرش دشوارترین بخش آن است.
نثر خاص “ابوتراب خسروی”، موجب شده است که رمانها و حتی داستان های کوتاه این نویسنده بیشتر میان خوانندگان ویژه ی علاقه مند و شیفته ی ادبیات طرفدار داشته باشد. قصه هایی که خسروی می آفریند، در فضایی غریب و گاه سورئالیستی روی می دهند، او با درنوردیدن محدوده ی زمان، بسیاری از مرزها و تعلقات را بی معنا می کند و روایتی تو در تو و پیچیده را بازگو می کند که عناصر تشکیل دهنده ی آن، نه از منطق زمانی مالوف پیروی می کنند و نه فضاهای مکانی شان با یکدیگر سنخیت دارد.
ابوتراب خسروی
خسروی خود دوستیش با قلم را، مدیون آشنایی با “گلشیری” می داند، شاید از همین روست که نثرش مشابه آنچه گلشیری در “معصوم پنجم” و ” جن نامه” پیاده کرده است، به کهن گرایی ، پراکندگی و پوشیدگی تمایل دارد.
رمان “اسفار کاتبان” خسروی، با آن که از درونمایه های افسانه ای، مذهبی و تاریخی – که همان زمینه ی مورد علاقه ی اوست – برخوردار است ولی نسبت به “رود روای” رمزآلودگی و پراکندگی کمتری دارد.
رمان “رود راوی”، روایت گر زندگی جوانی به نام “کیا” از امت “مفتاحیه” است، او برای آموختن طب به لاهور می رود ولی پس از دو سال، تحصیل را ترک می کند و با شاگردی در نزد “مولوی عبدالمحمود” به مکتب “قشریه” می پیوندد، مکتبی که در تقابل شدید با مفتاحیه است، تا آنجا که هر دوی این فرقه ها پیروان یکدیگر را ملحد می دانند و حتی ریختن خون مخالفان خود را مباح می شمرند. کیا، در این بین به زنی روسپی به نام “گایتری” دل می بندد، او با این زن که هم نام مادر اوست در ساحل رود “راوی” واقع در لاهور آشنا می شود و به رغم ممنوعیت آموزه های قشریه، بارها به دیدار او می رود.
اما پس از چندی، کیا به سفارش عمو- برادر پدرخواندهاش، “کامل”- به دار المفتاح در رونیز فارس، بازمیگردد. کیا در بازگشت نام “گایتری” را در کتابی با خود همراه می کند و به این شکل، حضور معنایی و واژگانی گایتری را در زندگی خود رقم می زند. در رونیز، “مفتاح اعظم” فرمان می دهد، که با اجرای مراسم تسعیر، کیا را از لغرشهای گذشته اش پاک کنند، کیا، در مقابل مومنین دارالمفتاح، عریان به تخته بند بسته می شود و در حالی که درد تازیانه را بر جسم و جانش تحمل می کند، نام گایتری را صدا می زند و از روسپی لاهوری می خواهد تا از او باردار شود، تخته بند باردار می شود تا گایتری به رونیز بیاید و نطفه ی کیا را از تخته بند بگیرد.
پس از آن، کیا که از مراسم تسعیر سربلند بیرون آمده است ضمن اشتغال در “دارالشفا”، به سمت قائم مقامی مفتاح برگزیده می شود و به مطالعه در زمینه ی تاریخ فرق و نحوه ی شکل گیری آنان می پردازد.
رمان رود راوی نوشته ابوتراب خسروی
او ضمن دیداری رسمی از دارالشفا هم بازدید می کند. محلی که برای نگهداری و درمان بیماران رونیز اختصاص داده شده است. یکی از شایع ترین بیماری های این مرکز، “زخم کبود” است، که موجب نقص عضو بیماران شده است، چرا که به محض حادث شدن این زخم بر عضوی از بدن، پزشکان، “تسلیب”( قطع عضو ) را تجویز می کنند. در دارالشفا همچنین قسمتی وجود دارد که در آن برای اعضای قطع شده، اعضا ی مصنوعی ساخته می شود که بسیار به اعضا ی حقیقی مشابه اند.
کیا همچنین دراین دیدار با “اقدس مجاب” برخورد می کند. زنی مجنون که زخم کبود ندارد ،موهایش تراشیده شده و سرپرستار دار الشفا میگوید که او قصد کشتن مفتاح را داشته است. اقدس مجاب زاری می کند و تضرع کنان می گوید که این گفته تهمتی بر آمده از دسیسه است و او ارادتمند حضرت مفتاح و از مؤمنین مفتاحیه است. کیا که از گریه وفغانهای اقدس مجاب متاثر شده است، دستور میدهد، دیگر سر او را نتراشند و دستهایش را آزاد کنند.
از سویی گایتری که به رونیز آمده و ازتخته بند باردار شده است، فرزند کیا را به دنیا میآورد و سپس به لاهور باز میگردد. او که به علت ابتلا به زخم کبود در دار الشفا بستری شده است اجازه ی دیدار با کیا را نمییابد چرا که گایتری عضو فرقه ی مفتاحیه نیست.
سرانجام، درپایان داستان در مجلسی که برای نصب کیا به سمت ریاست مفتاحیه و جانشینی مفتاح اعظم ترتیب داده شده است. قدس مجاب که به واسطه کیا آزاد شده، به دستبوسی مفتاح میآید. او در مقابل چشم مؤمنان مفتاحیه با شلیک گلولههای پی در پی، مفتاح را می کشد و کیا را مجروح میکند و خودش به وسیله محافظان مفتاح کشته میشود.
رود راوی، داستانی ست نمادین با فضاهای سورئالیستی. داستانی که بر اساس بر هم ریختگی ساختار معمول بنا شده و خواننده را در فضایی میان وهم و واقعیت درگیر می کند، اما در نهایت، می توان از میان همه ی این عناصر به ظاهر از هم گسیخته و پراکنده، هدف و معنای کلی داستان و معانی نمادهای راز آلودش را دریافت.
رمان، در قالب تمثیل و نماد، مذهب را به چالش می کشد، خسروی در حقیقت با بیان نوع برخوردها و تقابلات دو فرقه ی کاملا مذهبی و متعصب، جامعه ی مذهبی پوسیده ای را به تصویر کشیده است که انسانها در آن مسخ شده و از خود بیگانه اند، تصویری که نمود آن در” تسلیب ” و اعضای مصنوعی بیماران دارالشفا، به خوبی ملموس است. فضای مخوفی که از انسانهای با اعضای تسلیبی ایجاد شده است، از اجزای سورئال داستان است و حکایت از انسانهایی دارد که از هویت و اصالت خود جدا شده اند، این انسانهای تسلیب شده با وجود نقص عضو هم به ورزش کشتی می پردازند. آنها حتی اگر از اعضایشان تنها پشت و سینه وسر داشته باشند، باز هم میل به کشتی گرفتن رهایشان نمی کند، حرکات کند وحلزون وار این انسانها که گویی نه در دارالشفا بلکه در محبس، اسیرند، از ایستایی و رخوت جامعه ی استبداد زده ای حکایت می کند که در آن به رهبر مذهبیاش به چشم یک ولی نگریسته می شود و تقدس و تنزهی که مردمان برای یک ولی قائلند، موجب شده که آنان از ماهیت درونی خویش تهی و به موجوداتی مصنوعی و منفعل بدل شوند.
رود راوی همچنین وامدار “بوف کور” صادق هدایت است. ساختار دوگانه ی روایت و هم چنین نقش زنان داستان از جمله مشابهت های فراوان این دو داستان است.
در سطح نخستین روایت، داستان از زبان راوی بی واسطه ای حکایت می شود که زندگی ایدئولوژیک کشورش را به تصویر می کشد و در سطح دیگر از اتفاقاتی سخن می گوید که مربوط به پیشینه ی تاریخی و اسطوره ای سرزمینش است، تلاقی و تداخل این دو سطح با یکدیگراست که از رازهای سیاستمداران کشورِ راوی، پرده بر می دارد و قدرت کنونی آنان را به اتفاقات کهن، باورهای آمیخته به خرافه وحتی متافیزیک مربوط می کند.
نکته ی دیگر، مربوط به زنان داستان است، همه ی شخصیتهای زن “رود راوی”، روسپی و تن فروش اند و همگی – جز یک نفر- ، یا با مفتاح و یاران نزدیکش در ارتباطند و یا حتی مادرآنهایند.
تکرار گایتری در نقش مادر- معشوقه نیز از وقایع نمادین داستان است. بدین گونه که مادرراوی که گایتری نام داشته، زنی از اهالی پنجاب بوده و در دارالمفتاح کنیزی می کرده است، او در حالی که کیا را باردار بوده از جانب مفتاح اعظم به “کامل” هدیه می شود ، او کیا را که پدری نامشخص دارد به دنیا می آورد و پس از مدتی بر اثر ابتلا به زخم کبود می میرد. مشابهت های این دو گایتری حدسی را به ذهن متبادر می کند مبنی بر اینکه مفتاح، پدر کیاست و همین نشان از تکرار و التقاط زمانی ای دارد که بر رمان حکم فرماست.
زمان وقوع داستان برای خواننده روشن نیست. چرا که از سویی سخن از اتومبیلها و پوشش خاص کت و شلوار شخصیتهای داستان در میان است. ولی از سوی دیگر گفت و گوها و نحوه ی زندگی شخصیتها با آنچه در این روزگار می گذرد، متفاوت است.
کیا که از طرف مفتاح ماموریت یافته است تا نوشتههایی که درباره اولیاء مفتاحیه در کتابخانه دار الشفا موجود است را سامان دهد. همواره میان گذشته و حال سرگردان است او در حال مرور تاریخ مفتاحیه و تورق کتابهای دارالکتاب است و شاید همین امر موجب نثر متکلف داستان شده است. چرا که داستانی پیش روی خواننده است که علاوه بر تاریخ گونه بودنش، سرشار است از مباحث فلسفی، فقه اللغت و افسانه.
مفتاح به کیا می گوید که گاهی شر به هیئت کلمات در میان کتابها ظاهر شده و فرمانروایان مفتاحیه را از اریکه سلطنت میاندازد و اکنون مؤمنان مفتاحیه به خاطر ورود شر در قالب کلمات در تاریخ رونیز دار المفتاح قادر به شناسایی اولیاء خود نیستند، از این روست که کیا را موظف می کند که مرور دوبارهای بر این کتب انجام دهد.
کیا ساعات زیادی را در کتابخانه میگذراند. رسالات مورخین متعددی را درباره سابقه رونیز و حاکمان آن مطالعه میکند. کسانی چون ابو احمد الحسن الاهوازی،ابو اخضر، الیاس ابو مقصود، السیوندی، ابن القرد و حسن بن منصور خزاعی در رسالات حدود الذات فی شی، شرح المسالک، حدود الاعمال فی شی،سلطان الحجر، رساله النبوغ و نوادر الوقایع هرکدام به نوعی به اظهار نظر درباره اولیاء مفتاحیه و عقاید آنان میپردازند.
در این میان کیا به قصه ای بر می خورد که کلید قفل بسیاری از رازهای سر به مهر حکومت را در خود جای داده است و آن، داستان “ام الصبیان”، معشوقه ی “ابودجانه ی اول”، است. ابودجانه که همه ی مفتاحیان از نسل اویند، از اسرای جنگ بصره بوده است که اسم اعظم را از شیخ کندری در زندانی که با او همسلول بوده است، میدزدد، او سپس از زندان می گریزد و هفت شبانه روز میرود تا به سرزمین بهشتگونهای میرسد. در آنجا صیحهای بر کوه میکشد، جنیان بر او ظاهر میشوند و شهری را بنا میکنند. با صیحهای دیگر-که به واسطه اسم اعظم به اینقدرت رسیده- مردمانی در شهر پدید میآیند. با سابقه و خاطره و تاریخ. ابودجانه حکمران آن شهر و مردمش میشود. نام این شهر رونیز- از توابع فارس- است.
ابو دجانه عاشق زنی به نام “ام الصبیان” می شود اما ام الصبیان در زمین تکثیر میشود و به همین دلیل ابو دجانه نمیتواند معشوقه اصلیاش را تشخیص دهد. تا اینکه ام الصبیان پس از روسپی گری بسیار در مقابل ابو دجانه به آسمان بالا میرود (همان چیزی که تحت عنوان “سلم السماء” از آن یاد می شود.)
ابو دجانه فرمان می دهد رصدخانه ای عظیم ساخته شود تا او بتواند ام الصبیان را ببیند . ابن اولاء با مصالح بسیار رصدخانهای میسازد. او خود میداند که دیدن ام الصبیان در آسمان ممکن نیست لکن این امر را از ابو دجانه مخفی نگه میدارد.ابودجانه با رؤیت آسمان از رصدخانه گمان میکند ام الصبیان را دیده و با او حرف میزند. ام الصبیان به ابو دجانه میگوید اگر میخواهد که او معشوقهاش باقی بماند باید پیغامش را به مردم زمین برساند و آن پیغام این است :”رنج است که شما را به فلاح خواهد رساند.”
ابن اولاء سازنده رصدخانه از هراس از ابو دجانه، گفتههای او را تأیید میکند:
ام الصبیان را با چشمانی سبز و با آن دهان و لبها دیدم که شرعیات مفتاحیه میگفت و وصیت مینمود که مؤمن به مفتاحیه باشید. مفتاحیون باید بر درد مقدسی که ما بر آن نازل میکنیم اقتدا کنند تا جسم آنان توانا گردد و روح آنان لا مکان بماند و چون سحابی آسمان گردند.
ابو دجانه صیحه میکشد که ما دیگر شاه نیستیم که مفتاح هدایت شما هستیم به ما ایمان بیاورید. تنها رنج است که شما را به فلاح خواهدبرد تا از جنس آتش شوید. بهشت،رؤیایی بیش نیست. این آتش است که شما را به مکان اعلای آسمانها خواهد برد. ابو دجانه به ام الصبیان میگوید آنها به شما ایمان آوردند. خلوص ایمانشان را بپذیر و با روح بزرگ خود در آنها حلول کن.
و از همین جاست که به نقش درد و رنجی که در سراسر رمان موج می زند می توان پی برد، صحبت از درد از همان نوشته های نخستین راوی آغاز می شود که دلیل پرداختن به وجود آن در ابتدا مبهم و گنگ است:
میپرسید چه اتفاقی افتاده که آدمی مثل من که تربیتی مفتاحی دارد، اصول خود را زیر پا گذاشته و بر سر درس معاندان مفتاحیه مینشیند […] به این نتیجه رسیدم که محصل طب نمیتواند عمق اجساد را نبیند، چون باید حداقل علت صوری درد را که علت مرگ هست در نسوج به عینه ببیند. و حال آنکه درد ماهیتی تجریدی دارد که تنها رد عبورش را در اجساد میگذارد. و در واقع آدمی مثل من به دنبال کشف ماهیت درد در کلاف سردرگمی از بو و رنگ و غرابت تن آدمی گم میشود و رد درد در جابه جای نسوج جسد مانده بود و لکن عین درد هیچجا نبود. برای همین چیزها بود که میباید رد درد را در جایی دیگر میزدم تا در مکانی دیگر بهغیر از تن آدمی به ملاقاتش میرفتم. مثلاً در مکانی به عین کلام. درد که تنها در نسوج تن آدمی پرسه نمیزند. گاهی هم ساکن اشیاء میگردد.
کیا از این رو تحصیل در رشته ی طب را رها می کند، که این نوع آموزش را کافی و اقناع کننده نیافته است، او می خواهد درد و رنج آدمی را به وضوح ببیند و لمس کند. به همین سبب است که به محض بازگشت از لاهور، ناچار است طعم درد را بچشد، او باید مراسم تسعیر را که با تشریفاتی خاص انجام می شود، طی کند. دراین مراسم که روی صحنه و در حضور اعضای والا مقام جامعه ی مفتاحیه، صورت می گیرد، عموی کیا، خطابه ی حضرت مفتاح را با صدای بلند می خواند و دستور العمل اجرای مراسم را برای کیا، بازگو می کند. او به کیا می گوید که بدون احساس شرمساری، همانند روزی که ازمادر متولد شده، برهنه شود:
صدا از سمت غرفهها میآمد که میگفت، کیا شرم نکن، تو هیچ اسراری نداری که پنهان کنی، مؤمنان دارالمفتاح همه محرم تواند. اسرار تن تو اسرار آنهاست […] همهی مؤمنان حاضر محرم اسرار دارالمفتاح هستند […] مؤمنین به عین دیوارهای خلوت تواند.
صاحب صدا سپس به کیا دستور میدهد که خودش را در اختیار صحابه ی تسعیر بگذارد. آنها به او میگویند که روی تخت بر شکمش دراز بکشد ” به عین آنکه خود را برای همخوابگی آماده میکنی” و این گونه تسعیر با فرود آمدن تازیانه، آغاز میشود و یکی از غریب ترین صحنه های رمان رقم می خورد، کیا در زیر ضربه های شلاق که با بی رحمی بر تن او فرود می آیند، گایتری را صدا می زند. او تختی که بر آن بسته شده را در آغوش می کشد و تصور هم آغوشی خود با گایتری را از کلمه به عینیت بدل می کند، او زمزمه می کند :” گایتری، از من بار بگیر”.
اجرای این مراسم، بعد جدیدی از درد را می گشاید، نظام سیاسی و سیستم قدرت، درد را به عنوان هویتی مستقل به کار می گیرند تا به واسطه ی آن خواسته های خود را به انسانهای تحت نفوذشان تحمیل کنند، این همان پیغامی ست که “ام الصبیان”، ” فاحشه ی مقدس” از آسمان برای قوم ابودجانه فرستاده است، هم چنان که کیا با مطالعه ی یکی از رساله های دارالکتاب می خواند:
گویا بر مفتاح اول آشکار میکند که کافی است درد را جزو اصحاب مؤمن خود درآورد تا به فرمان او باشد. در آن صورت دارالمفتاح فرومانروای زمین خواهد شد. سربازان تو باید هیئتی از صورتهای گوناگون درد و زخم و جنون باشند و از برای استقرار آن و جسم رعایای نافرمان باید اسباب لازم برای حلول آنها در جسم رعایا فراهم آید
این نحوه ی تفکر حتی پس از مجازات کیا هم به گونه ای به او تلقین می شود، چرا که به اوالقا می کنند همه ی آنها خادمان و جاسوسان حضرت مفتاح اند و در هیچ امری مخیر نیستند و حتی می گویند:
حضرت مفتاح فرمودهاند تا روزی که حتی یکی از گناهان کیا هم باقی مانده باشند زخمها حق ندارند مواضعشان را ترک کنند.
رود راوی هم چنان اشاره ای دارد، بر اختلافات ظاهری فرقه های مذهبی که گویی همه ی این نزاع ها و بحث و جدلها بازیچه ای ست برای بقا و تسلط هرچه بیشتر حکمرانان سلطه جو. در جایی کیا، دست نوشته ی الیاس ابومقصود از مصر را می خواند، دراین دست نوشته که منبع اصلی اطلاعات کیا دربارهی گذشته ی مفتاحیه است، چنین آورده شده است:
بدان ای پسر منشأ حیات بر ارض بر اصل تنازع استوار است […] در بینابین جمعین آدمیان هر آدمی باشد از برای دیگری. هیچ کس فی نفسه در امن نیست. الا ما که ایمان به اصول اباحیه از مشایخ به ما رسید. که میبایستی متنفر به اهالی ارض از هر نوع از جمله انس و جن و پرنده وکلهم اشیاء فی الارض بود. زیرا که از برای تنازع حتی بدون ادله باید متنفر بود. از هیمنه ی این تنفر هیچ مجالی از برای تقرب ودر دام شدن نباشد .
یادمانده های رحیم شریفی
جلد یکم
آنچه تا شهریور۱۳۵۹ شمسی درایران گذشت
چاپ اول پائیز ۱۳۹۲ (۲۰۱۳)
ناشر: انتشرات فروغ – کلن
کتاب مدتی پیش ازطرف نویسنده به دستم رسید. دوستی ازاهالی کتاب که بعدها شنیدم به کتاب خوری شهرت دارد ومن بیخبر ازسابقه اش بوده ام، بعد از چندماه روزی سرزده به دیدنم آمد و با عذر خواهی از تأخیر کتاب را پس داد. ماجرای کتاب خوری اش را پرسیدم گفت نه دیگه مدتیست کنارگداشته ام. بعد از خواندن کتاب های امانتی را پس میدهم. علتش را پرسیدم گفت جا ندارم! خنده ام گرفت. توضیح داد که درجا به جائی وتغییر منزل حمل کتاب ها دردسر بزرگی یرایش شده، و روی اجبار این عادت دیرینه را ترک گفته است! یاد سخن آن فرزانه افتادم: فقر، گاهی اوقات افتخار آفرین است.
فهرست هفت برگی مطالب در این دفتر ۳۱۱ برگی گواهی ست برتنوع روایت های نویسنده که از زادگاه خود درگز شروع کرده با «داستان معجزۀ خروج ازایران» جلد نخست یادمانده ها را بسته است. کار مفیدی که با وارسی گذر عمرش، هرآنچه براو رفته و گذشته را دراین دفتر با مخاطبین درمیان می گذارد.
درسرآغاز، روایت زادگاه من درگز، خوانندگان را با «وضع جغرافیائی واجتماعی و اقتصادی» آشنا می کند و سپس از«تحصیلات» ش می گوید و بازدید فیوضات مدیر کل فرهنگ خراسان از لطف آباد ومدرسه ای که خود معلم کلاس اکابر بوده، درحالی که همین آقامعلم شاگرد کلاس ششم همان مدرسه است. خاطرۀ خوشی از یک شاگرد کلاس اکابر تعریف می کند از مهاجرین قفقازی و شغلش دندانسازی ست. بیان روایی و همین خاطره انگیزه ای می شود که خواننده نمی تواند کتاب را از خود دور کند. ازملاهای سه گانه شهرمی گوید و تأملی دارد دربارۀ ملا صالح : «ذاکر امام حسین بود و بزم آرای شب های عیش و نوش بزرگان شهر، عرق می خورد و آوازخوبی داشت . . . شبی در مهمانی خانه ی ما ازقول نکیر ومنکر می گفت وقتی نکیر ومنکر می آیند دف و چنگ همراه دارند ودوتائی ازمرده می پرسند بیا ببینم توی دستمالت چی داری . . .» و ازشکیب نامی اهل حال وعرق خورکه صدای خوشی داشته . . . چندی بعد درتهران بهم می رسند. شکیب درلباس تمام عیار آخوندی . شب او را به خانه اش درخیابان اکباتان دعوت می کند:« یک سینی با بطری عرق ونان و پنیر وگوجه فرنگی وماست وخیار آورد.»
درحمام عمومی شهر، خاطره ای آورده که بادآوری اش خالی ازلطف نیست. «وقتی با پدر وارد خزینه شدیم شاشم گرفت وداخل آب گرم مشغول اجرای برنامه شدم یک مرتبه با اعتراض پدرمواجه شدم که گفت پدرسوخته نشاش! متحیر ماندم که او ازکجا فهمید که من داخل آب مشغول هستم. بعدها که بزرگ شدم از پدر پرسیم. گفت هرکس داخل آب بشاشد یک حالت انبساطی درچشمانش پیدا می شود و من با نگاه درچشمان تو فهمیدم که مشغول هستی.»
نویسنده، درهنرستان صنعتی مشهد که ازطرف آلمانی ها درشهرهای بزرگ ایران تأسیس شده بود به تحصیل می پردازد. با هجوم متفقین یه ایران و اشغال کشور، خروج آلمانی ها مدارس صنعتی مدتی تعطیل می شود. ازگرانی ارزاق و کمبود مواد غذائی می گوید که روس ها با خرید های کلان خود به وجود آورده بودند.خواننده، وقتی به نرخ گوشت ونان و تخم مرغ می رسد که دراین کتاب آمده، می پندارد پای حرف و حدیث راویان اصحاب کهف نشسته، که از قرن های گمشده سخن می گویند؛ اما نه! زمان وقوع حادثه – شهریور ۱۳۲۰ است وارزاق عمومی با همان قیمت ها.
ازجنایت های پاسبانی که با ورود روس ها به درگز، با پوشیدن لباس ستوان یکم شهربانی، درمسند رئیس شهربانی درگز تکیه زده گفتنی ها دارد.« مخالفین و آنهائی را که ثروتی داشتند می گرفت سر کیسه می کرد و آن هائی که توانائی پرداخت پولی نداشتند به عنوان مخالف کمونیسم تحویل روس ها می داد.» درجمعیت نیکوکاران: که با همیاری عده ای ازهمکلاسی ها تشکیل شده ازمصطفا جباریان نام می برد: «اهل مطالعه بوده و شعرهم خو.ب می گفت» نامه هائی که ازمشهد به او می نوشت، سرپاکت ها بازشده بود. به اوخبرمی دهد. نامه بعدی که به دست شریفی می رسد روی پاکت با این بیت مزین شده: «دست غیبی گررسد برنامۀ مستورمن/ باد برسوراخ . . . آلت شب کورمن».
ازتشکیل حزب میهن دردرگز و حزب توده و دیگر احزاب و کانون مهندسین ایران درتهران که بعد از شهریور ۱۳۲۰ راه افتاده بود، با گرایش های گوناگون و درگیریهای منطقه ای با طرفداران حزب توده، دگرگونی های اجتماعی آن سال ها را یادآور شده است. یکی ازاهالی محل درحین صحبت با آخوندی خواب شب پیشین خود را برای او تعریف می کند که مرده با نکیرومنکرروبه آسمان در حال رفتن هستند و میرسند به حائی که «روزنه های بزرگ و کوچک روشنی دیده می شد. پرسیدم این ها چه هستند جواب دادند که سوراخ روزی بندگان خدا هستند» من یاد توافتادم دیدم سوراخ روزی تو خیلی تنگ است. انگشتم را کردم که گشادش کنم. «به شدت چرخاندم ازشدت درد ازخواب پریدم دیدم انگشتم توی ماتحتم قرار دارد.» وسپس یادآور می شود که: « درتبریز آخوند را بد یمن می دانستند. به بچه ها تذکر می دادند وقتی ازمنزل بیرون می روند اگرچشمشان به آخوند افتاد سه دفعه تف کنند» منِ راقم این سطور دربچگی بارها دیده بودم که وقتی مادرم چشمش به آخوندی می افتاد، رو به دیوار سکه ای ازکیسۀ پولش را درمیآورد و به عنوان صدقه به فقرا می داد.
تصویر خاطره انگیزی ازاولین کنگره حزب ایران درمنزل اللهیارصالح دربهار۱۳۲۷ فضای خوش آن دهه آغازین آزادی ها را درخاطره ها زنده می کند. فصلی پرشور و التهاب، ودرآن دهه بود که بذرهای تازه ای درسرزمین نفرین شده جوانه زد. انگیزۀ هرز رفتن بذرها وبیراهه افتادن ها، امید و نا امیدی و پریشانی ها حکایت دیگری ست که درلایه های سنگین نادانی وجهالت های ریشه دارمان ازبین رفت.
نویسنده درمشهد، ازفعالیت خود درحزب ایران خاطره هایش را شرح می دهد. ازعضویت رضا مظلومان و سامی و علی شریعتی و . . . یاد می کند. دکترمظلومان (کورش آریامنش) به دست آدمکشان جمهوری اسلامی در آلمان به قتل رسید. دکتر «سامی در زمان نخست وزیری بازرگان وزیربهداری شد و با وضع دلخراش توسط رژیم اسلامی درمطبش کشته شد» علی شریعتی نیزسال ها قبل ازانقلاب ازهستی رهید.
شریفی به نقل از رسالۀ شیخ فضل الله نوری می نویسد: «شیخ رساله ای دارد به نام”تذکرِه الغافل و ارشادالجاهل” که درآن به صراحت نوشته است مساوات و حریت مؤذی ومخرب رکن قویم قانون الهی است زیرا قوام و دوام اسلام برعبودیت است وآزادی قلم وبیان ازجهات کثیره منافی قانون اسلام است.» ص ۸۳.
درداستان اسناد و چمدان بقائی آمده است : اسنادی که درتهران به بقائی سپرده شده بود و درچمدان اوبود گم می شود.اسنادی که دردادگاه لاهه ازطرف دکترمصدق باید به دادگاه ارائه می شد. «همه ناراحت بودیم . تنها فردی که آرام نشسته بود دکترمصدق بود. درلحظاتی که تشکیل جلسه نزدیک شد او آسترلباسش را شکافت و اسناد را بیرون آورد و درنهایت خونسردی گفت در کیف نگذاشتم که به سرنوشت کیف بقائی دچار نشود.»
دکترمصدق هشیارتز ازآن بود که به آدم های مثل بقائی اعتماد کند. تردید او دربارۀ خیلی ها، درسیر حوادث آشکارشد ونظراتش را تآیید کرد. پنداری درهمکاری های اولیه پی برده بود که روزی از پشت خنجر خواهد زد، استاد دانشگاه ومدرس فلسفه درتوطئۀ قتل رئیس شهربانی کشور- افشارطوس نقش اول را برعهده خواهد گرفت. نویسنده که دراثرتجربه های خود با ذاتِ این قبیل آدم ها آشنا بوده ازپایان بازیگریِ او می گوید: «. . . نصیب بقائی فقط یک نشان درجه یک رستاخیزشد وسرانجام به سرنوشت شومی گرفتارآمد وبا تحمل زندان و شکنجه در زمان خمینی زندگی اش پایان یافت و مکی سرش بی کلاه ماند».
در: «بررسی کمیته مرکزی درمورد پیام آیزنهاور»،«باری روبین» مسئول اجرای طرح چکمه حوادث کودتا را شرح می دهد: «اجرای کودتا توسط ما انگلیسی ها ۷۰۰ هزار پوند خرج برداشت. چون به نتیجه نرسید ما به آمریکائی ها متوسل شدیم» وبعد، ازتقسیم پول درجعبه های بیسکویت بین سیاستمداران و متنفذین ایرانی توسط برادران رشیدیان سخن می گوید. غارت خانه مصدق و شکستن گاو صندوق اسناد محرمانه، با همکاری ارتش واوباشان شهری، ازمسائلی ست که بازخوانی اش خواننده را سخت متأثر می کند. و دکترمصدق، به جرم ملی کردن صنعت نفت و بریدن دست بیگانه ازمنافع ملی با کمک ارتش، ازسوی بیگانگان با چنین عقوبت گرفتارمی شود! اما، درآفاق وجدان بشری آن که سرفراز ماند و درخاطره های ملی ابدی شد، همان زندانی دائم العمر بود که دراحمدآباد از هستی رهید و درخانۀ تبعیدی خود به خاک رفت. وشگفتا که کمتر ازسه دهه نگذشت که سرانجام پایانی آمران و ابزارهای قدرت بسی عبرت آموز بود!
در«تشکیل نهضت ملی، نویسنده، با یادآوری تاریخ و سیرشکل گیری آن، درپایان جان مطلب را ادا کرده است: « نقش بازرگان و رفقایش همیشه درجبهه ملی منفی بود و آن چنان اعتقادی به جبهه ملی و مصدق نداشتند. با اشاره به کتاب امیدها و ناامیدی ها، نوشته دکترسنجانی وسهند شماره ۲۰ » گروه بازرگان را معرفی می کند.ازفعالیت های شغلی خود درشهرهای گوناگون و تجربه هایش می گوید و ناراستی های برخی مجریان که خواندنی وبسی پندآموز است. درباره پیمانکار فرودگاه آبادان ازمهندس مقدم نام می برد که بنده راقم این یادداشت زمانی باایشان که دربرنامه های مخابراتی در فارس و جزایر جنوب مسئولیت های اجرایی داشتم آشناشدم. کارفرما نورتوروپ پیح آمریکائی بود و او مهندس ناظر. خودش را نوۀ حاج شجاع الدوله مراغه ای معرفی کرد وبا افتخار ازکشتارهای وحشیانه پدربزرگشان یاد می کرد.
ازآبادان و فاتحه خوانی سرقبر درگذشتگان روایت شنیدنی دارد. هوای داغ منطقه اجازه نمی دهد فاتحه خوانان بنشینند و برسرقبراموات قرآن بخوانند قبلا آیه های رحمت را می خوانند و در مشک فوت کرده وسرقبرها که میرسند : «سرمشک را باز می کنند ومقداری باد قرآن را روی قبرها رها می کنند.»
نویسنده در: جبهه ملی و نهضت آزادی اشاره ای دارد به رفتارهای بازرگان، و این که همیشه سر ناسازگاری با جبهه ملی داشته. به روایت ازکتاب امیدها و نا امیدی ها اثردکترسنجابی، در جلسه ای که سنجابی وبازرگان هم بودند، نشریه ای به امضای نهضت آزادی به دستشان می رسد که دکتر صدیقی وسنجابی و باقرکاظمی و صالح فرصت طلب معرفی شده بودند و اضافه برآن : «وقتی که ملت برای مبارزه ظاهر می شود آنها هم ازسوراخ ها بیرون می آیند و درروزهای دیگر معلوم نیست کجا هستند.» و بازرگان درپاسخ اعتراض به این رفتارعلنا می گوید نویسندگان رفقای ما هستند. دراین خاطره جا به جا از اختلاف ها بین سران جبهه ملی و نهضت آزادی و دوروئی برخی ها سخن رفته که خواننده را به شدت متأسف می کند. بیجا نبوده که دراین وادی اختلاف و نفاق، شاه یکه تاز میدان شده، اداره امورکلی کشوررا شخصا برعهده بگیرد.همان طوری که علم هم در خاطرات ش آورده «بخشدار هم که می خواست خودش تعیین» می کرد همه کارها با شاه بود. و اگر جز این می بود، پیشرفتی حاصل نمی شد. «اقبال ازجریان نفت وقراردادها ومذاکرات کناربود. وزیرخارجه دخالتی درامورخارجه نداشت. هویدا اگر حرفی می زد شاه می گفت . . . خورده است (نقل ازجلد دوم خاطرات ۴»
خدمت در آذربایجان شرقی، کارهای مفید و بنیادی نویسنده درسازمان بیمه های اجتماعی دراجرای مسئولیت ها، نشان می دهد که علاقمندی نویسنده به رفاه اجتماعی و پایبندیِ اجرای درست قانون را بیشتر مد نظردارد. بااین حال روایت های تلخ وشیرین او از تبریز و شرح خلق وخوی اجتماعی مرا که سال ها از زادگاهم دورشده ام، با خود به آن دیار کهن کشید وخاطره هایم را زنده کرد. به ویژه وقتی که رسیدم به «تیمسار هاشمی و فرش شهرداری تبریز»؛ حوادث وحشتناک آن روز یخبندان تبریز وهجوم ارتش به فرماندهی سرتیپ هاشمی و انبوه جنازه های خونین و یخزدۀ قربانیان در گورستان طوبائیه که امروزه بخشی از دانشگاه شده است. و من و چند نفر ازهمسالان با هدایت ریش سفیدان به توصیۀ مرحوم حاج میرزا فتاح شهیدی مجتهد شهر که درخانه محقری زندگی می کرد، درخیایان کهنه بالای مسجد کبود درهمسایگی مرحوم حاج محمدحسین سبحانی استاد حکمت ومدرس کم نظیر– پدر آیت الله جعفرسبحانی– ازصبح زود رفته بودیم به کمک کارکنان برای خاکسپاری جنازۀ آنها، که در راه فریب سیاست بازان جان شیرین خود را ازدست داده بودند. فقر و فلاکت شان خیلی ها را به گریه انداخته بود. به سرو صدایی که ازسوی خیابان می آمد دویدیم ببینیم چه خبرشده، کامیون های ارتش حامل سربازان مسلح با زن هایی که دایره می زدند و با وضع زننده و چندش آوری می رقصیدند درمیان هیاهوهای زنده باد ومرده باد. دو روزی ازفرارسران حکومت گذشته شهر بی صاحب و حکومت یک سالۀ پیشه وری متلاشی شده بود. درآن دوروز خورده حساب ها جماعتی را سوگوارکرد وتیمسار هاشمی خود را فاتح شهرخواند. وچوبه دارها برای کشتار رسمیِ آن ها که ماندن در وطن را برفرار به روسیه ترجیح دادند. بگذریم که اراین بیراهه رفتن اجباری پوزش می طلبم.
فعالیت های نویسنده درمآموریت کرمان وسایرشهرهای کشور، در رابطه با برخی مسئولان، گوشه هایی از چهره اداره کنندگان را عریان می کند. با کنار رفتن پرده از چهره ها عمق فساد اجتماعی و آلودگی های ریشه دار روشن می شود.
ازقول مهندس علی قلی بیانی، حزو اولین گروهی که به دستوررضاشاه به فرانسه رفتند، روایتی دارد که شنیدنی ست. برای خداحافظی بدیدن سنگلجی رفتیم.« او ضمن تجلیل ازاین اقدام و توصیه به ما گفت سعی کنید تمام وقتتان را صرف آموزش کنید این کشور احتیاج به افراد تحصیل کرده دارد تا کشور ازجهل و خرافات نجات یابد. بازرگان موضوع نماز و جایگاه نمازگذاری و قبله را پرسید. سنگلجی با نگاهی ازآن نگاه های عاقل اندرسفیه، جواب داد تشریف ببرید آنجا محل ها یی وجود دارد که بالایش نوشته اند توالت آنجا وضو بگیرید و نمازبخوانید ازمسجدهای ما تمیزتر است. بازرگان چشم هایش گرد شد و با تعجب به سنگلجی نگاه کرد . . . سنگلجی پرسید تو معنی نماز و فلسفه آن را میدانی . . . اگرنمیدانی واجب نیست. . . . جرآت کرد مجوز آن را بپرسد. سنگلجی جواب داد آیۀ قرآن را خواند«العسر مع السرا». درباره قبله پرسید. سنگلجی پاسخ داد که خدا درهمه جا وجود دارد. وبازرگان باخودش یک آفتابه به فرانسه می برد و در برگشتن اولین کتابی که می نویسد درباره طهارت است.
اخراج بختیار از جبهه ملی. با نخست وزیری بختیار، خبر اخراج او از جبهه ملی اعلام شد. دراین باره نویسنده جزئیات آن را شرح میدهد.
نویسنده، «درباره روشن گری های آقای بنی صدر»، نخستین رئیس جمهورحکومت اسلامی، از ناراستی های او می گوید. این مدعا که کارگردان اصلی خمینی بوده را رد کرده و به استناد « روزنامه انقلاب اسلامی به تاریخ ۲۶ در ماه ۱۳۵۸ می نویسد «من خودازنویسندگان اصل ۱۱۰ ولایت فقیه بودم واینکه می گویند به این اصل درمجلس خبرگان رأی نداده ام باید به شمابگویم که دروغ گفته اند ازهفت نفری که این اصل را نوشتند یکی خود من بوده ام».
با «داستان معجزه خروج ازایران» کتاب به پایان می رسد.
روایت های زیادی دراین کتاب از اختلاف های سران جبهه ملی ونهضت آزادی ودودوده بازی های حزب توده آمده که قابل درک است ودردآور. پنداری همگان یکدست وهمدل با صحابۀ مسجد ومنبر اتحادی نانوشته و ناگفته داشتند که کشوررا دربست به ملایان واگذارند. وسرانجامش نیز همین شد. این که آیا کل مردم ایران باافکار واندیشه های گوناگون دریک پایگاه مذهبی زیرطاق طاعت وبندگی میزیند ومتحد هستند، نباید تردید داشت. پیروزی آقای خمینی درنهایت این مسئله را تأیدد کرده است.
شایستگی نویسنده وصداقت او درتوضیح وقایع ازاهمیتِ ویژه ای برخورداست. همو دربازنگری به حوادث، مخاطبین را با روایت های تازه آشنامی کند. ازکردارهای پیشگامان ونام آوران وتنگ نطری ها پرده برمی دارد. جا دارد بگویم که این خاطرات صمیمانه را بیش از آن که انتظار داشتم صادقانه وسالم دیدم. وکلام آخر این که مطالعه این دقتر پرباررا به دوستان اهل کتاب توصیه می کنم.
سال گذشته در چنین روزهایی لو رید هنرمند یاغی و سرگشته ی آمریکایی رخت از جهان برکشید، هنرمندی که علاوه بر آوازخوانی در بسیاری از زمینه های هنری دیگر هم فعالیت کرده بود؛ از ترانه سرایی و نواختن ساز، تا آواز و عکاسی و بازی در سینما.
لو رید با نام شناسنامه ای لوئیس الن در دوم مارس سال ۱۹۴۲ و در یک خانواده ی معمول و میانی از یهودیان آمریکا و در بروکلین به دنیا آمد و از همان روزگار کودکی ساز به دست گرفت و به شیوه ی خودش گیتار زد. او بعدها آنقدر با سازش اخت شد که مثال دلخستگان شرقی، گیتارش را به دین و مذهب تشبیه کرد و برایش جلوه ی قدسی قائل شد.
لو از جمله ی معدود هنرمندانی ست که علی رغم جنون و بی قانونی تمام، راه درس و مشق مکتبخانه ای را رها نکرد. او مثال بسیاری از جوانان شهری به دانشگاه رفت و نویسندگی خلاق و کارگردانی سینما آموخت تا بعدها از همین دانش آکادمیک و شیوه ی اندیشیندن منظم، در متن ترانه هایش بهره بگیرد و نامش را بیشتر از همه به عنوان ترانه سرایی موفق که احوال انسان و جامعه اش را به خوبی می شناسد، در یاد تاریخ حک کند.
منفعت محیط دانشگاهی برای لوئیس جوان تنها در آشنایی با شیوه ی اندیشیدن خلاصه نشد؛ چه همان فضا بود که اسباب آشنایی ” لو ” با ” دلمور شوارتز” شاعر برجسته ی امریکایی را فراهم کرد، هم او که بنا به اعتراف رید زبان شاعرانه و ایجاز کلامی به او آموخت و با فن استعاره و تشبیه آشنایش کرد. لو رید بعدها ترانه های ” پسر اروپایی” و خانه ی من” را به او تقدیم کرد.
در کنار تحصیل در دانشگاه فعالیت های اجتماعی او هم از همان سالها آغازیدن گرفت. تجربه ی نوازندگی برای برنامه ی رادیویی “گشت و گذاری بر روی ریل لغزان” را شاید بتوان بسان نخستین تجربه ی حرفه ای او دانست. او در این برنامه مخاطبینش را با موسیقی جاز و آر اند بی یا همان ریتم اند بلوز آشنا می کرد و از بزرگان و گذشته ی این موسیقی نمونه می آورد.
نیویورک؛ کلان شهر پر جنب و جوشی که منبع الهام برای بسیاری از هنرمندان تاریخ شده؛ به سال ۱۹۶۴ میزبان لو رید شد و با دنیایی تازه آشنایش کرد؛ با تجربه ی همان کافه ها و کاباره هایش؛ آسمان خراش ها و محله های فقیرنشینش؛ تماشاخانه های گونه به گونه و دخترکان تن فروش خیابانی. هم اینجا بود که ذهن لو رید را به دنیایی تازه سوق داد. او بعدها از همین اجتماع اضداد بهره گرفت و در ترانه هایش از سکس، دراگ، فقر و دیگر چالش های انسان شهرنشین گفت…
The Velvet Underground: Lou Reed, Nico, Andy Warhol, and the Sounds of Dissent (1966-1985)
او در گام بعدی با تلفیق شیوه ی اختصاصی نواختن گیتارش با موسیقی جا افتاده ی راک اند رول گروه راک آوانگارد ” Velvet Underground” یا همان ژرفای مخملین را تشکیل داد که با حمایت “اندی وارهول” هنرمند شهیر آمریکایی به شهرت رسید. حرف و حدیث باب موفقیت این گروه بسیار است؛ ژرفای مهملین در رونق گیشه و دنیای پیچیده ی سرمایه آنقدرها موفق نبود اما این گروه را تاثیرگذارترین گروه موسیقی آن دوران نام کرده اند. تا انجا که ” برایان انو ” تهییه کننده ی بنام موسیقی در اظهار نظری جالب عنوان کرده که تمامی آنهایی که موسیقی ولوبت آنرگروند را خریدند در ادامه راه زندگی شان یک بند موسیقی راه انداختند.
نام این گروه به گونه ای به نام اندی وارهول هنرمند نام آشنای هنرهای بصری گره خورده. او روی جلد یکی از آلبوم های این گروه را طراحی کرد، نقشی که تصویر یک موز را نشان می داد که در انتهای آن نوشته شده بود به آرامی پوستش را بکنید و ببینید. این اثر که نمونه ای از ترکیب هنر عامه پسند با موسیقی بود، بعدها به یکی از شهره ترین کاورهای قرن بدل شد و در کتب و مراجع بسیاری از پی آمد.
Walk on the wild side
تجربه ی کار گروهی برای بسیاری از هنرمندان دنیا در افق محال جلوه کرده، همین یکه تازی ها و عدم هماهنگی با اغیار هم باعث شد تا لو رید در سال ۱۹۷۱ گروه ژرفای مخملین را ترک کند و تنها یک سال آنسوتر نخستین آلبوم سولو یش را به بازار عرضه کند. دو ترانه ی “روز عالی” ( Perfect Day (و “به دیوانگی بزن”(Walk on the wild side) که از جمله ی مشهورترین آهنگهای آن روزگار شدند، یادگار نخستین فعالیتهای تک نفره ی او هستند. ترانههایی که بعدها از جانب بسیاری از بزرگان موسیقی پاپ و راک همچون رابی ویلیامز و پتی اسمیت بازخوانی شدند. افزون بر این ترانه Walk on the wild side از سوی مجله معتبر “رولینگ استون” به عنوان یکی از پانصد ترانهی برتر تاریخ موسیقی پاپ و راک برگزیده شده است.
علاوه بر شیوه ی اختصاصی نواختن ساز و خط دادن به دیگران؛ صداقت و رک گویی سروده های رید هم برای اهل فن جالب آمده. تا آنجا که بی باکی و تهور ترانه های او را با روزگار خوش باب دیلن مقایسه می کنند. رید در بسیاری از ترانه هایش رها از قضاوت های دیگران، بی باک و بی پروا از جنون و سکس و مواد مخدر گفت و حتی یکی از آلبوم های انفرادی اش را هم ” هرویین ” نام کرد.
راه و رسم زندگی خصوصی او هم برازنده ی یادآوری ست؛ او که از همان روزهای اولیه ی درک از جنسیت، تمایلات دوجنسگرایانه داشت در نوجوانی و در اقدامی غریب توسط پزشکان به شک الکتریکی سپرده شد تا از این به اصطلاح بیماری، رهایی پیدا کند. رید در بیشینه ی گفت و گو ها و نوشته هایش با آمیزه ای از غم و زهرخند از آن تجربه ی تلخ یاد کرده و ترانه هایی را هم در شرح آن حزن عظیم سروده.علاوه بر این او برای چند سالی هم عشق و لطافت زنانه را تجربه کرد و به زندگی زناشویی روی آورد. برخی از ترانه های او هم به پاس عشقش به سیلویا مورالس همسر و شریک زندگی اش سروده شده.
این یاغی بی خانه و مجنون در پی روی آوردن فراوان به نشئه ی افیون و خمر شراب، سالها با بیماری کبدی دست و پنجه نرم می کرد؛ هم این بیماری هم سرانجام او را از پای در آورد و رمق ادامه دادن را از او گرفت. لو رید سرانجام در هفتاد و یک سالگی و در یک شب معمول پاییزی نیویورک بدرود حیات گفت تا این طور پرونده ی زندگی یکی از بزرگان قرن آخر گیرد و حکایت زندگی اش به پایان آید.
پا نویس: در حال و هوای روزهای مرگ لو رید، مجله ی موسیقیایی چمتا، سال گذشته و در چنین روزهایی شماره ی هفتگی اش را به زندگی و آثار و احوال این خواننده اختصاص داد. شما می توانید ویدوی این برنامه را در ادامه ی این مطلب ببینید…
آغاز نوامبر هر سال یادآور تولد “ماری آنتوانت” است، زنی که تنها به دلیل چشم گشودن در خانواده ای سلطنتی، قربانی قساوت تاریخ و بی شرمی سیاست شد.
ماری آنتوانت
کتاب “زندگی و سرانجام ماری آنتوانت”، نوشته ی “پیر نزلوف” که به قلم “ذبیح الله منصوری” به فارسی برگردانده شده است، از زندگانی آخرین ملکه ی فرانسه روایت می کند. ماری آنتوانت اتریشی از تبار یک خانواده ی هفتصد ساله بود و تمامی نیاکانش به مدت هفت قرن پادشاه بودند. تربیت و پرورش در چنین خاندانی بود که بی اختیار ذهنیت خودبزرگ بینی و تکبر را در اندیشه ی “ماری” زیبا، ریشه دارساخته بود.
ماری آنتوانت در سن چهارده سالگی و درآغاز نوجوانی، به همسری شاهزاده لویی در آمد و چهار سال پس از آن، زمانی که همسرش به پادشاهی فرانسه رسید، او نیز شهبانوی این کشور نام گرفت. اما تجمل پرستی و غرور وی که برخاسته از روح اشراف زاده ی او بود، سر منشا بسیاری از تهمت ها و شایعات ناروا و غلو آمیز درباره ی وی شد. فرانسویان به ماری آنتوانت، لقب “مادام ضرر” داده بودند، چرا که معتقد بودند او از اموال عمومی برای خود و بستگان اتریشی اش بهره می برد و با دست و دل بازی خزانه ی فرانسه را تهی کرده است، اما با مطالعه ی کتاب و آشنا شدن با شخصیت ماری آنتوانت، می توان دریافت که او این اعمال را نه از سر دنائت و چپاول، بلکه از روی ناپختگی و خامی مرتکب شده است. او زنی ست که چون دیگر زنان معمول روزگار، برای آرام کردن روح سرکشش، می آزماید ومی پوید. شاید از همین روست که نصایح مادر فرزانه و برادرش که بر تخت امپراتوری اتریش تکیه زده، را از گوشی می شنود و از گوش دیگر بیرون می کند.
ماری آنتوانت، ملکه ی زیبای فرانسه که به دلیل ضعف جسمانی لویی شانزدهم مدتها از نوازشهای شورانگیز زناشویی محروم مانده بود، به سبب معصومیت ذاتی و زیبایی خیره کننده اش مورد توجه بسیاری از مردان دربار فرانسه بود و همین امر دایره ی اتهاماتی که نام او را احاطه کرده، را وسیع تر کرده بود، تا جایی که هیچ کس جز شوهرش او را پاکدامن نمی شمرد و این افترا حتی در آوازهایی که برزبان مردم کوچه و بازار جاری بود، مشهود و بارزمی نمود:
آیا میخواهی یک قرمساق،
یک حرامزاده، و یک فاحشه را بشناسی؟
پادشاه، ملکه، و
آقای دوفن را ببین.
کتاب با این که وجود روابط عاشقانه میان ملکه و ” فرسن”، قهرمان جنگ، را کتمان نمی کند اما به کرات به این موضوع اشاره دارد، که به رغم وجود این احساسات عاشقانه هیچ مدرکی برای اثبات وجود روابط پنهانی و خیانت ماری به همسرش وجود ندارد. چنان که لویی- فیلیپ دو سگور چنین گفته است که :”او (ملکه) آبروی خود را از دست داد، ولی عفت خود را حفظ کرد.”
ماری آنتوانت مانند هر زن دیگری طالب معشوق خود بود، اما تفاوت، در اینجاست که او از نفوذ و قدرت خود برای نزدیک تر شدن به فرسن بهره می گرفت، به نحوی که از درخواست گوستاو سوم مبنی بر اینکه لویی شانزدهم، فرسن خوش سیما را با درجه ی سرهنگی به عنوان افسر “هنگ سلطنتی سوئد” در ارتش فرانسه تعیین کند، حمایت کرد تا شاید به واسطه ی این انتصاب فرسن زمان بیشتری را در کاخ ورسای و نزدیک به او بگذراند.
کتاب هم چنین به شرح وقایعی می پردازد که به انقلاب فرانسه انجامید، مردم فرانسه که به جای لفظ ملکه، ماری آنتوانت را با عنوان تحقیر آمیز اتریشی خطاب می کردند، او را به همراهی با عناصر ارتجاعی دربار و مخالفت با اصلاحات متهم می کردند، آنها معتقد بودند که اطرافیان لویی شانزدهم و در راس آنها ماری آنتوانت او را به ابطال تصمیمات مجلس موسسان مبنی بر لغو سیستم فئودالی فرانسه و روش ارباب و رعیتی وادار کرده اند. این باورها و هم چنین شایعه ی لگد مال کردن پرچم فرانسه از سوی ماری آنتوانت، او را بیش از پیش در نزد مرد گرسنه و خشمگین منفور ساخت. شایعاتی که برخی مورخین بر این عقیده اند که از سوی شبکه ی فراماسونری و سرویس اطلاعاتی انگلستان مهندسی شده بودند. حتی آن گفته ی معروف ماری آنتوانت که بر سر زبان مردم همه ی اعصار جاری شده است و او را به هنگام مواجهه با مردم معترض که شعار می داده اند: ” ما نان می خواهیم” با این جمله که “اگر نان ندارند شیرینی بخورند” توصیف کرده است، قدم دیگری بود در راه گسترش نفرت و حتی تمسخر او و دربار فرانسه.
اما سرانجام تظاهرات در مقابل کاخ ورسای به شورش مسلحانه بدل شد و مردم با شکستن حصار کاخ و کشتن سربازان محافظ آن، به ساختمانی که ماری آنتوانت در آن سکونت داشت حمله ور شدند، ماری آنتوانت به قسمت دیگر کاخ که مخصوص پادشاه بود گریخت. شورشیان از خانواده سلطنتی خواستند که ورسای را ترک گفته و به پاریس بیایند و لوئی شانزدهم که از ادامه شورش بیمناک بود این تقاضا را پذیرفت.
خانواده سلطنتی پس از انتقال به پاریس بیش از پیش تحت فشار قرار گرفتند و لوئی شانزدهم که عملا سلب اختیار شده بود، تصمیم گرفت مخفیانه از پاریس خارج شود و در نقطه دیگری از خاک فرانسه برای بازیافتن قدرت و اختیارات خود تلاش کند. اما این گریز با شکست مواجه شد و خانواده ی سلطنتی با اهانت و تحقیر، به پاریس بازگردانده شدند پس از آن اتهاماتی نظیر خیانت، توطئه با بیگانگان و فساد که همواره متوجه ماری آنتوانت بودند، پر رنگ تر و بیرحمانه تر شدند. پس از رای مجلس به خلع لویی شانزدهم از سلطنت و زندانی شدن اعضای خانواده ی وی در قلعه ی تامپل، جناح تندرو کنوانسیون به سرکردگی “روبسپیر”، پیشنهاد اعدام لویی شانزدهم را مطرح کرد، تا این که لویی شانزدهم روز ۲۱ ژانویه سال ۱۷۹۳ در سن ۳۹ سالگی به وسیله گیوتین اعدام شد.
روزی که حکم مجلس کنوانسیون را مبنی بر محکومیت لویی شانزدهم به او ابلاغ کردند ، به لویی گفتند که بعد از اجرای حکم ، خانوادهی او را به خارج خواهند فرستاد. بعد از اینکه لو یی شانزدهم به قتل رسید آنتوانت در این فکر بود که آیا به این وعده وفا خواهند کرد یا نه….
پس از اعدام لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت و پسر هشت ساله اش “لوئی شارل”، که در قلعه تامپل زندانی بودند بعد از مدتی با یورش عده ای به این زندان از یکدیگر جدا شدند، آنها با این بهانه که نگران وضع تربیت پسر ۸ ساله هستند، فرزند خفته در خواب را ازمادر جدا کردند. بعد ها در جریان محاکمهی ماری آنتوانت، زمانی که کودک خردسال را به دادگاه آوردند، مادر دریافت که کودکش را برای تربیت به سیمون پاره دوز سپردهاند.
صورت آماس کردهی کودک و رنگ و روی زرد او نشان از روزگار تلخ کودک داشت
ماری آنتوانت تا روز محاکمه اش در ۱۴ اکتبر ۱۷۹۳ در زندان “کونسیرژری” محبوس بود. او با لباس تیره مستعملی که از روز اعدام شوهرش بر تن داشت در جلسه دادگاه حضور یافت و مشاهده چهره شکسته و غمزده او جمعیت حاضر در جلسه را مبهوت ساخت. ماری آنتوانت روزی که در محضر دادگاه جنایی انقلاب حاضر شد ۳۸ سال داشت، ولی سالهای وحشتناک ۱۷۹۰ تا ۱۷۹۲ و چهارده ماه زندان و ضربه اعدام شوهرش به قدری او را درهم شکسته بود که پیرزنی شصت ساله یا بیشتر به نظر می رسید. موهای سرش تقریبا سفید شده بود و از شدت لاغری استخوان های صورتش دیده می شد.
لیلا سامانی – نویسنده مقاله
موارد اتهام ماری آنتوانت که در ادعانامه دادستان ذکر شده و براساس آن برای متهم تقاضای اشد مجازات شده بود، مشارکت وی در جنایات شوهرش لوئی شانزدهم و ترغیب او به کشتار مردم و شدت عمل در برابر انقلابیون، حیف و میل اموال عمومی، سوء استفاده از موقعیت، مکاتبه با دشمنان خارجی انقلاب و توطئه علیه کشور بود. ماری آنتوانت در آخرین دفاع خود گفت: “من هیچ گناهی ندارم مگر اینکه همسر لوئی شانزدهم بودن را برایم گناهی نابخشودنی بشمارید، و اگر این تنها گناه من باشد، به عنوان یک زن و طبق قوانین و عرف موجود چاره ای جز اطاعت از همسر خود و همدردی با او نداشته ام.” ولی دادستان در پاسخ او ادعاهای قبلی خود را تکرار و گفت ماری آنتوانت شریک تمام جنایاتی است که در دوران سلطنت لوئی شانزدهم در فرانسه رخ داده است.
آنچه بیش از همه، در این میان چهره ی خشن انقلاب فرانسه را هویدا و بی انصافی و ظلم روا شده به این زن را عیان ترمی سازد، شهادتی ست که کودک خردسالش در دادگاه علیه او می دهد:
“…سیمون پاره دوز به کودک گفته بود بگوید مادرش به مناسبت اینکه فساد اخلاقی داشته ، کودک را طوری مورد نوازش قرار میداده که با اصول انسانیت و اخلاق موافق نبوده است. این را هیچکس نپذیرفت.حتی تماشاچیانی که در دادگاه بودند این گواهی را نپذیرفتند و احساس کردند که شهادت مزبور جعلی است.”
اتهامی که ماری آنتوانت در پاسخ به آن چنین گفت:
اگر پاسخی نمی دهم به خاطر آن است که نمی توانم، چون یک مادرم ! همانند همه مادرهایی که در این جمع حضور دارند.
از دیگر اتهاماتی که فرانسویان ماری آنتوانت را شدیدا به آن محکوم می کردند، فساد اخلاقی بود، مساله ای که هیچ گاه ثابت نشد ولی انقلابیون آن را به مثابه ی حربه ای در دست خود می دیدند تا شاید به این وسیله زخمهای برنده تری بر روح این زن بنشانند.
آخرین جلسه دادگاه ساعت چهار صبح روز ۱۶ اکتبر تشکیل شد و رای دادگاه مبنی بر محکومیت اعدام ماری آنتوانت قرائت گردید. حکم اعدام ساعت ده صبح همان روز در میدان کنکورد اجرا شد و سر ماری آنتوانت با همان گیوتینی که برای اعدام شوهرش از آن استفاده شده بود از تن جدا گردید. ماری آنتوانت قبل از اجرای حکم اعدام چند ساعتی فرصت داشت که وصیتنامه ای بنویسد. ولی جز چند سطر بیشتر نتوانست بنویسد.
لویی شانزدهم وقتی بالای سیاستگاه ایستاد خطاب به مردم گفت،مردم من بیگناه هستم. ولی آنتوانت هیچ نگفت و فقط قبل از اینکه سرش را از سوراخ گیوتین عبور بدهند، چشمها را متوجه آسمان کرد. آنقدر زنها که اطراف گیوتین جمع شده بودند، فریاد میزدند که کسی نمیتوانست صدای سیاستگاه را بشنود. ولی وقتی سر آنتوانت از سوراخ خارج شد، دانستند که عنقریب ساطور فرود خواهد آمد. صدای فرود آمدن ساطور را هم کسی نشنید و همین قدر دیدند که برقی جستن کرد زیرا وقتی ساطور فرود میآمد نور آفتاب بدان تابید.
در تدوین نخستین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که در همهپرسی دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ ظاهرا بااکثریت ۲/۹۸ درصد آرا به تصویب ملت ایران رسید. هدف قانونگذاراران قانون اساسی ایجاد جامعه نمونه بر اساس موازین اسلامی ، نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصارات اقتصادی ، سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان بوده است. قانون اساسی بررفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه مردم چشمانداز روشن و نویدبخش تاکید دارد و پیریز اقتصاد صحیح و عادلانه برای ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محدودیت و زمینه ایجاد کار، مسکن، بهداشت و تعمیم بیمههای اجتماعی در تلاش میباشد، در فصل چهارم (اقتصاد و امور مالی) و اصل چهل و چهارم ، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را بر سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی مبتنی بر برنامهریزی منظم و صحیح تعیین نموده است. تا اینجای کار برداشت ازقانون اساسی دررابطه با منافع ملی میشود مثبت ارزیابی کرد ، ولی این تعاریف دلنشین درحد نوشته بر کاغذ باقی ماند. مذهبیون تازه به قدرت رسیده برای دستیابی به ثروت تصاحب کامل قدرت عجولتر از آن بودند که بخواهند تسلیم آرمانهای انقلابی شوند. انحراف از قانون اساسی از همان روز بعد از تصویب آن با دردست گرفتن بازار قاچاق مواد مخدر ، مشروبات الکلی ، سیگار و کالاهای غیر مجاز توسط کمیته های انقلاب شروع شد. ولی یورش واقعی اسلامگرایان به سرمایه های ملی بعد از خوراندن جام زهر به خمینی و پایان یافتن جنگ با عراق آغاز شد که سرداران تشنه قدرت و ثروت از میدان جنگ بازگشته و بدنبال پست و مقام بودند. از همان زمان سیاستهای کلی نظام دررابطه با صنایع بزرگ و مادر، بازرگانی خارجی، معادن، بانکداری، بیمه، پست، تلفن، هواپیمایی، راه و راه آهن که میبایستی به صورت مالکیت عمومی در اختیار دولت باقی میماند، مورد تجدید نظر اساسی قرار گرفت وترتیبی داده شد تا تحت عنوان خصوصی سازی شرکتهای بزرگ و سودآور و ثروتمند به بهانه انتقال از دولت به بخش خصوصی به افراد و سازمانهای خاص واگذار شد و در زمانی کوتاه فشر ثروتمند و پرقدرتی تحت عنوان «شبهدولتی» با حذف بخش تعاونی و تضعیف بخش خصوصی، به عنوان یک جریان نوپای اقتصادی شکل بگیرد.
اصل ۴۴ قانون اساسی که مهمترین اصل قانون اساسی در رابطه با اقتصاد کشوربشمار میرود چنان دستخوش تغییر ماهیت شده واین ثروتهای ملی با یورش فرماندهان سپاه، آیت الله های حکومتی ، نزدیکان رهبر، نیروهای امنیتی و دلالان و کارگزاران وابسته به رژیم که اصطلاحا تحت نام ” شبه دولتیها” معروف شده اند چنان به تاراج رفته که این اصل مهم قانون اساسی را از درون دچاراستحاله کرده است . به عبارت دیگربا نوعی ” کودتای نرم اقتصادی” به سردمداری سپاه بخش عظیمی از اقتصاد کشور در چنبره یک اقلیت تاراجگر بیوطن قرارگرفته است . شاید اگر این اقلیت صاحب قدرت و ثروت هم و م خود را مصروف به سازندگی کشور میکرد و فعالیتهایش درجهت بهبود اقتصادی کشورجریان مییافت اعتبارواعتمادی درجامعه پیدا میکردند. ولی متاسفانه چنین نشد و کل کشور، اجولانگاه فعالیتهای مخرب سیستم مدیریت تامغز سر فاسد این «شبهدولتیها» شده، بطوریکه انگشتان نامرعی آنها درجزء جزء اقتصاد کشور در حرکت است، تا آنجا که حتی دولت یعنی مجموعه وزارتخانهها، سازمانها و موسسات، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی در خدمت این قدرت است . همچنین موسسات بزرگ اقتصادی اعم از بازرگانی خارجی، صنعت وخدمات، تا زمین و مسکن ، ایجاد بانک، صرافی برای پولشویی، فعالیتهای بورسی، آلوده به این ویروس خطرناک هستند. یک چنین قدرتی طبیعتا در محدوده اقتصاد باقی نمیماند و در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در کانون قدرت سیاسی کشورنیز فعالانه حضور دارد و با لابیگریها آنهم از سطح بالا و از موضع قدرت نه تنها اقتصاد که سیاست و فرهنگ جامعه را هم مدیریت میکنند . «شبه دولتیها» تحت عناوین هیات امنا، هیاتمدیره، مدیرعامل و هیات نظارت حسابرسی، بخش قابل توجهی از نظام دیوانسالاری را به خدمت گرفته اند. هرچند که این پدیده نوظهور «شبهدولتیها» در اقتصاد کشوربرای ملت ایران بسیار خسارتبار بوده است ولی یک حسن هم دارد و آن تبدیل شدن این مرکز غارتگری و فساد به پاشنه آشیل حکومت اسلامی است . از آنجاییکه چنین سازمانهایی پایانی برای فعالیتهای خود پیش بینی نمیکنند روز به روز بیشتر در گنداب اقدامات خود فرو میروند و تردیدی نیست که دیر یا زود با خشم ملی مواجه خواهد شد .
رضا کاظمی تکلیمی نایب رییس صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر به درستی میگوید : طی دو دهه اخیر، بخش «شبهدولتی» با بلعیدن سهام یا مالکیت بخش دولتی و شکستن استخوانهای تعاونیها و به انزوا کشاندن بخش خصوصی، با قانونگریزی خود را «فربهتر» و فضای اقتصادی را برای سایر بخشها تنگ و تاریک کرده است. «شبهدولتیها» تحت عناوین نهادهای عمومی غیردولتی، بنیادها، نهادهای نظامی و انتظامی، تحت لوای صندوقهای بازنشستگی کشوری، لشکری، تامین اجتماعی، صدا و سیما، شهرداری تهران، صندوق ذخیره فرهنگیان، صندوق بازنشستگی نفت، ستاد اجرایی فرمان امام، بانکها و بیمهها با کسب امتیازات فراوان بر اساس الزامات زمانی و مکانی، گاهی خویش را «دولتی» محسوب تا از پرداخت مالیات، امتیازات بانکی و گمرکی و سایر معافیتهای قانونی بهرهمند کنند و هرگاه که اقتضا کند، خود را «خصوصی» مینمایند. در واقع این دوزیستان یا معروف به «خصولتیها» تلاش دارند که از امتیازات هر دو جریان اقتصادی دولتی و خصوصی بنا بر مقتضیات استفاده کنند.
گرچه ماده ۲۶ قانون برنامه پنجم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۳۹۴-۱۳۹۰) بر خروج بنگاهداری صندوقهای بازنشستگی که بخش قابل توجهی از «شبهدولتیها» را تشکیل میدهند، تاکید کرده است، ولی متاسفانه هیچ نهاد نظارتی، را یارای عملیاتی کردن این ماده قانونی نیست. واگذاری بنگاههای اقتصادی توسط سازمان خصوصیسازی با خوشبینانهترین حالت، انحراف بزرگی را در اقتصاد کشور ایجاد کرده است. تصمیمگیران در حوزه «شبهدولتیها» باید با بهکارگیری مدیران حرفهیی متخصص و کارآمد و غیرسیاسی بتوانند آثار خسارتبار ورشکستگی این بنگاههای اقتصادی را ازاله نمایند و با خروج از بنگاهداری و ورود به بازار پول و سرمایه و رهاسازی بنگاههای غیرضرور به بخش خصوصی، مصارف و منابع خویش را تنظیم و با کارآفرینی و کیفیتآفرینی محصولات خویش، کشور را از رکود خارج کنند. امید است دستگاههای ذی?ربط با آسیبشناسی دو دهه واگذاری و حاکمیت «شبهدولتیها» در اقتصاد ایران، راه خروج و بنبست اقتصاد ایران را مورد بازنگری مجدد قرار دهند.
یگی از پیامدهای مخرب شبه دولتیها اجرایی نشدن برنامه های توسعه میباشد که یک نمونه آن ” سند چشم انداز بیست ساله” میباشد. در سال ۱۳۸۴ همزمان با شروع برنامه چهارم توسعه ، سند چشم انداز بست ساله هم که توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تهیه و مورد تایید رهبری هم قرار گرفته بود به اجرا گذارده شد . برنامه چهارم که در دولت خاتمی تهیه شده بود در دولت احمدی نژاد یکی از خدمتگذاران صدیق شبه دولتیها عملا کنار گذارده شد و برنامه پنجم هم طوری سرهم بندی شده که توسط دولت روحانی عملا کنار گذارده شده است. فاجعه بارتر برنامه چشم انداز است که نیمی از بیست سال گذشته نخبگان دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام کرده «کشور به لحاظ اقتصادی ۹ سال از سند توسعه چشمانداز عقب است.».
نوبخت معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رییسجمهوری با اشاره به عقبماندگی از اجرای سند چشمانداز گفت: نیازمند جهشی بیشتر در برنامههای پیشرو یعنی برنامه ششم و هفتم هستیم و از این جهت برنامه ششم برنامهای بسیار پراهمیت است. وی تصریح کرد: باوجود پنج برنامه پیش از پیروزی انقلاب و پنج برنامه بعد از پیروزی انقلاب، ما هنوز به مرزهای توسعه یافتگی نرسیدهایم، درحالیکه برخی کشورها همراه یا بعد از ما این برنامهها را شروع کردهاند اما هماکنون در مراحل توسعه یافتگی قرار دارند و از نظر توسعه انسانی نیز در پلههای بالاتری ایستادهاند. وی یکی از مسایل موجود در برنامههای توسعهای کشور را فاقد نگاه بلند مدت بودن ذکر کرد و گفت: این برنامهها متسلسل نبوده و گاهی اوقات مسیرها تغییر میکردند. مثلا در یک برنامه ما محور توسعه را صادرات و در برنامهای دیگر محور توسعه را کشاورزی و در برنامهای دیگر محور توسعه را صنعت مشخص کردیم؛ این در حالی است که باید برنامه مشخصی در پیش میگرفتیم تا بتوانیم به هدفمان دست یابیم.
مردوخی اقتصاددان میگوید : سند چشمانداز ۱۴۰۴ به نیمه راه رسیده و نتایج مورد انتظار آن محقق نشده است. دلیل این موضوع هم واضح است؛ ما با هر سند بالادستی؛ از قانون اساسی گرفته تا قانون برنامه پنجساله، تا سند مهمی مانند سند چشمانداز ۲۰ساله، بهصورت تشریفاتی برخورد میکنیم. سندی را تدوین میکنیم، همایشهای متعدد برگزار و اخبار آن را مکرر بیان میکنیم و بعد ناگهان همهچیز در سکوت فرومیرود و دیگر خبری از آن نمیشود. در حالیکه تدوین چنین اسنادی نیازمند مطالعه پیش از تدوین و مطالعات جدیتر پس از تدوین است. لازم است پس از تدوین سند، تمامی نهادها و سازمانهای مختلف مطالعات جدی بسیاری را انجام دهند تا دریابند برای تحقق آرمانها و الزامات این سند چه اقداماتی باید انجام دهند. یعنی این مطالعات باید مبنای تصمیمگیری و عمل سازمانها قرار گیرد. یعنی اگر در سند چشمانداز اعلام شده ایران باید در بین ۲۳ کشور منطقه مقام اول اقتصادی باشد، چه اقداماتی باید در حوزه صنعت انجام شود، بخش کشاورزی باید چه کند، وضعیت کلانشهرها باید چگونه باشد، اشتغال باید چه وضعیتی داشته باشد و هزاران سوال و مطالعه جامع دیگر. اما کمتر خبری منتشر شده که نشان دهد سازمان و وزارتخانهای به این سمت رفته باشند. از طرف دیگر، اجرای برنامههای توسعه، پیشبرنده سند چشمانداز است. اما برنامههای توسعه چهارم و پنجم که باید در راستای سند چشمانداز میبود این اهداف را محقق نکرد. نمیتوان گفت که آنچه در سند آمده است اجرایی و عملیاتی نیست. درست است که این سند بخشی نیست اما بیانگر یک حالت آرمانی امکانپذیر است.مهمترین مشکل اجرایینشدن آن هم، برخوردتشریفاتیداشتن با آن است
میثم پیلهفروش، عضو مرکز پژوهشهای مجلس، با پیشبینی اینکه با کاهش قیمت نفت، حدود هفت هزار میلیارد تومان از بودجه امسال محقق نمیشود، گفت: سیاستمداران به دلیل توجه به منافع کوتاهمدت از مکانیسمهای ثبات بخش بودجهیی غفلت میکنند. وی با اشاره به اینکه قیمت هر بشکه نفت در بودجه امسال، ۱۰۰ دلار تعیین شد گفت: در شش ماه نخست سال ۱۳۹۳ میانگین قیمت نفت بالای ۱۰۰ دلار بود. اگر در شش ماه دوم هر بشکه نفت حدود ۸۰ دلار به فروش برود، میانگین فروش نفت در سال جاری، ۹۰ دلار خواهد بود؛ با این احتساب به ازای هر بشکه نفت خام صادر شده، ۱۰ دلار درآمد نفتی کشور کاهش خواهد یافت.
وی با اظهار اینکه پیشبینی میشود، بودجه سال ۱۳۹۳ با کسری حدود هفت هزار میلیارد تومانی مواجه شود، تاکید کرد: البته این کسری، رقم قابل توجهی نیست و دولت میتواند با مدیریت پرداختها، کاهش درآمدهای نفتی را کنترل کند.
این کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس با بیان اینکه «نکته مهم این است، چرا کشور به جایی رسیده است که با کاهش قیمت و صادرات نفتخام دچار شوک و نوسان شود» گفت: از برنامه سوم توسعه حساب ذخیره ارزی با هدف ثباتبخشی به بودجه عمومی طراحی شد و این امر در برنامه پنجم توسعه در قالب ماده ۸۵ و در کنار صندوق توسعه ملی به عنوان یک حساب پساندازه بین نسلی دیده شده است.
وی ادامه داد: هدف از افتتاح این حساب این بودکه در مواقع افزایش درآمدهای نفتی، بخشی از این درآمد ذخیره شود تا در زمان کاهش درآمدها، بودجه دچار بی ثباتی نشود؛ اگر به این مکانیسم عمل میشد دیگر نگران کاهش ۱۰ تا ۲۰ دلاری قیمت نفت خام نبودیم و بودجه در هر شرایطی با روال منطقی ادامه مییافت.
پیلهفروش با اظهار اینکه متاسفانه دولت قبل به این مکانیسم معتقد نبود و این حساب در عمل نابود شد، گفت: دولت دهم حساب ذخیره ارزی را نه تنها خالی تحویل داد بلکه دولت جدید این حساب را منفی تحویل گرفت.
غول «اوپک» توهم بود
تسنیم: پایگاه آمریکایی بوستونگلوب با اشاره به اینکه چندیندهه آمریکا از غولی به نام اوپک میترسید، نوشت: تصمیمات اوپک تاثیرگذاری واقعی بر عرضه جهانی یا قیمت نفت ندارد و ظاهرا اوپک قادر به کنترل اعضای خود نیست. عربستان و ۱۱ کشور دیگر تشکیلدهنده اوپک علنا بر تولید نفت محدودیت اعمال میکنند و بازار جهانی نفت را منطبق با منافع خود شکل میدهند. ترس از اوپک پس از تحریم ششماهه نفتی آمریکا از سوی کشورهای عربی در سال ۱۹۷۳، همواره بر سیاست انرژی آمریکا سایه افکنده است. امروز اوپک همچنان ۸۰درصد ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارد. با توجه به عضویت کشورهای دشمن آمریکا نظیر ایران و ونزوئلا در اوپک، این سازمان تواناییهای نسبتا کم این کشورها برای مخالفت با خواستهای واشنگتن را تقویت میکند. بهگفته جف کولگان، استاد علوم سیاسی دانشگاه براون، اما نگاهی دقیقتر به قدرت تاثیرگذاری واقعی اوپک بر بازار نفت نشان میدهد که آمریکا اشتباهی بزرگ را در مورد قدرت جهانی خود مرتکب شده است. وی تقریبا سهدهه آمارهای تولید نفت را بررسی کرده و آنها را با خطمشی رسمی اوپک در زمینه سقف تولید اعضا تطبیق داده است. آنچه وی دریافته این است که تصمیمات اوپک کاملا با میزان تولید نفت بیارتباط است. این در حالی است که اخیرا تردیدها نسبت به میزان تاثیرگذاری اوپک افزایش یافته است.
100میلیارد تومان برای حمایت غذایی
گزارش سازمان هدفمندی اعلام کرد که عملکرد شش ماهه هدفمندی یارانهها نشان میدهد درحالیکه سهم بخش تولید صفر است در این مدت ۹۵ % از درآمد هدفمندی یارانه صرف پرداخت یارانه نقدی شده است.دراین گزارش آمده است که درآمد دولت ازاردیبهشت ماه سال جاری تاکنون از اجرای تبصره ۲۱ قانون بودجه رقمی بالغ بر ۱۵ هزارمیلیارد تومان بوده درحالی که دراین مدت فقط۲۵ هزارمیلیارد تومان یارانه نقدی پرداخت شده که بدینترتیب درفاز دوم هدفمندی یارانه تولید بازهم صفر بوده است.
گزارش همچنین اعلام کرد که در شش ماهه نخست سال جاری در راستای اجرای جزء (۳) بند (ب) تبصره (۲۱) مبلغ ۲۰۹هزار و ۱۴۹ میلیارد ریال معادل ۲۱/۴۹ درصد بودجه مصوب و مبلغ ۲۰۷هزارو ۲۷۹میلیارد ریال یارانه نقدی به سرپرستان خانوار پرداخت شد. این در حالی است که جزء مورد نظر در تبصره هدفمندی در قانون بودجه به پرداخت یارانههای نقدی تعلق داشته و عنوان میکند که تا مبلغ ۴۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان از درآمد اصلاح قیمت حاملهای انرژی به طور نقدی و غیر نقدی توزیع شود . بر این اساس در نیمه اول امسال با پرداخت حدود ۲۰ هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان یارانه نقدی فقط کاهش ۲۰۰ میلیارد تومانی نسبت به پرداختهای انجام شده در مدت مشابه سال قبل در فاز اول که ثبت نام مجددی هم برای متقاضیان یارانه نقدی انجام نشده بود صرفه جویی شده است . در عین حال که درآمد شش ماهه ابتدایی از افزایش قیمت حاملهای انرژی حدود ۱۵ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان بوده که در مقایسه با هزینه انجام شده پنج هزار میلیارد تومانی کسری دارد.
تورم ایران ۶/۵ برابر متوسط جهانی
بانک جهانی از نرخ تورم ۲/۳ درصدی جهان در آگوست ۲۰۱۴ خبر داد و اعلام کرد نرخ تورم ایران در این ماه ۱۴/۸درصد بوده است. بانک جهانی در بخشی از جدیدترین گزارش خود به بررسی وضعیت تورم در جهان پرداخته و متوسط نرخ تورم جهان در ماه آگوست ۲۰۱۴ را نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲/۳ درصد اعلام کرده است. این نهاد بینالمللی نرخ تورم ایران در ماه آگوست ۲۰۱۴ برابر با مرداد امسال را ۱۴/۸ درصد برآورد کرده که ۶/۵ برابر متوسط جهانی است. نرخ تورم ایران که در سال۲۰۱۳ به ۳۹/۳ درصد رسیده بود در سال۲۰۱۴ روندی نزولی را طی کرده است. در ماه آوریل برابر با فروردین۹۳ نرخ تورم ایران از سوی بانک جهانی ۱۷/۴ درصد اعلام شده و این رقم در ماههای می، ژوئن، جولای و آگوست بهترتیب به ۱۶/۶، ۱۴/۶، ۱۴/۶و ۱۴/۸درصد رسیده است. ایران در ماه آگوست در میان اقتصادهای مهم جهان رتبه دوم تورم را داشته است. آرژانتین با نرخ تورم ۲۲/۱ درصدی در رتبه نخست از این نظر قرار داشته است. ایران و آرژانتین تنها کشورهایی بودهاند که تورم دو رقمی در این ماه داشتهاند. بانک جهانی نرخ تورم کشورهای صنعتی در ماه آگوست را ۰/۵درصد و این رقم برای کشورهای در حال توسعه را ۳/۴ درصد اعلام کرده است. نرخ تورم برخی کشورهای دیگر در این ماه عبارت است از: آمریکا ۱/۷درصد، ژاپن ۳/۳ درصد، منطقه یورو ۰/۴درصد، انگلیس ۱/۵ درصد، چین ۲/۱ درصد، روسیه ۷/۵درصد، ترکیه ۹/۵ درصد، عربستان ۲/۸ درصد، هند ۷/۷ درصد و پاکستان هفتدرصد.
تحقق ۳۳هزار میلیارد تومان درآمدهای مالیاتی
علی عسگری رییس کل سازمان امور مالیاتی کشور درآمدهای هفت ماهه مالیاتی کشور را ۳۳ ئهزار میلیارد تومان اعلام کرد و گفت: ۹۵ درصد درآمدهای پیشبینی شده برای این مدت محقق شده که البته این رقم ۵۴ درصد نسبت به ۷ ماهه سال قبل رشد داشته است. وی در حاشیه همایش بازرسان سازمان امورمالیاتی کشور در خصوص فاصله درآمدهای مالیاتی با بودجه کشور، افزود: این درآمدها نسبت به بودجه حدود ۵ درصد انحراف دارد زیرا ۹۵ درصد درآمدهای پیش بینی مربوط به ۷ ماهه محقق شده است. وی درباره پیش بینی درآمدهای مالیاتی در بودجه سال ۹۴، اظهار داشت: هماکنون مقدمات کار برای بودجه سال ۹۴ شروع شده اما در مراحل مقدماتی هستیم؛ برنامهریزیها در این زمینه به گونهیی است که اقدامات لازم براساس برنامههای معاونت نظارت و راهبری رییسجمهوری انجام شود. به گزارش تسنیم، معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی درباره برنامههای سازمان امور مالیاتی، اظهار داشت: عمدهترین تمرکز این سازمان در سال جاری بر پیشبرد طرح جامع و تحقق درآمدهای مالیاتی است. عسکری درباره برنامه استخدام ۱۲ هزار نفری در سازمان امور مالیاتی، گفت: برای این امر در سال ۹۱ آزمونی برگزار شد و ۵ هزار نفر براساس مجوز معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاستجمهوری و مدیریت و توسعه منابع انسانی رییسجمهور در سال گذشته استخدام شدند و ۷ هزار نفر باقیمانده نیز در سال جاری استخدام میشوند. از آنجا که نزدیک به دو هزار نفر از شرکتکنندگان در آزمون قبلی قبول نشدند، برای تکمیل ظرفیت ۱۲ هزار نفری قرار است در سال جاری آزمون برگزار شود.
شوک نفتی به دولت روحانی
از دیدگاه کارشناسان، در این شرایط تنها راهکار مقابله با کسری بودجه دولت تعدیل سقف هزینههای بودجهیی کشور است؛ موضوعی که طی هفته جاری کارشناسان مستقل و نزدیک به دولت بر آن تاکید کردهاند. حالا دولت روحانی برای مدیریت اقتصادی با گزینه های زیادی روبهرو نیست. دولت در شرایط کنونی نه امکان افزایش درآمدهای مالیاتی را دارد نه امکان حذف و کاهش بودجه هدفمندی یارانهها، نه امکان افزایش بهای فروش خدمات دولتی را دارد و نه تغییر در اندازه هزینههای جاری.
افزون بر اینها، صندوق توسعه ملی هم برای جلوگیری از نوسانات شدید بهای نفت خام به صورت جدی توانایی جلوگیری از شوکهای نفتی را ندارد. بنابراین دولت بنا دارد تا هزینههای عمرانی و سقف هزینههای بودجهیی خود را کاهش دهد؛ رویکردی که از آن برخی از اقتصاد دانان به عنوان تاکتیک اقتصاد مقاومتی یاد میکنند. وضعیت عمومی نشان میدهد که ایران بار دیگر از محل اتکای خود به درآمدهای نفتی ضربه غافلگیرکنندهیی خورده و اقتصاد آن متضرر شده است. کاهش درآمدهای نفتی در دومین سال دولت یازدهم به صورت جدی محدودیتهایی را برای اجرای برنامههای اقتصادی دولت در پی دارد، حداقل اینکه از دولت روحانی نباید وعدههای اقتصادی و انتظارات مسبوق به گذشته را داشت. برخی از اقتصاددانان براین باورند که وقتی بهای نفت کاهش مییابد، با وجود ریاضتها و پیامدها، عقلانیت بر اقتصاد ایران بیشتر حاکم میشود.
قیمت نفت بشکهیی ۴/۸۶ دلار
با پیشبینی افزایش زودهنگام نرخ بهره در امریکا، قیمت نفت خام دوباره کاهش یافت و بشکهیی ۴/۸۶ دلار به فروش رفت. قیمت نفت خام برنت ۵۳ سنت کاهش یافت و به قیمت ۸۶ دلار و ۵۹ سنت به فروش رفت. نفت امریکا نیز کاهش ۸۸ سنتی داشت و به قیمت ۸۱ دلار و ۳۲ سنت خرید و فروش شد. با خبر از توقف خرید اوراق قرضه از سوی بانک مرکزی امریکا، امروز قیمت دلار به بیشترین میزان خود طی ۵/۳ هفته گذشته رسید و در مقابل سبد ارزهای دیگر ارزش بیشتری پیدا کرد. همچنین بر اساس آمارهای بانک مرکزی امریکا تولید ناخالصی این کشور ۵/۳ درصد رشد داشته است که البته اجماع روی افزایش ۳ درصدی است.
بهبود چشمانداز اقتصادی امریکا در آینده اتفاق میافتاد همچنین بسیاری از کارشناسان معتقدند افزایش نرخ بهره از سوی فدرال رزرو امریکا در آیندهیی نزدیک و زودتر از زمان پیشبینی شده قبلی به دلیل انتشار آمارهای مناسب از اقتصاد امریکا به وقوع میپیوندد.
سایر محصولات پالایشگاهی نیز امروز با کاهش قیمت مواجه شدند به طوری که هر گالن بنزین کاهش ۸/۲ سنت داشت و به قیمت ۲۱۹ دلار و ۹۹ سنت به فروش رفت، همچنین قیمت گازوییل نیز با کاهش ۷۵/۹ دلاری به قیمت ۷۴۸ دلار به فروش رفت.
پیشبینی کسری ۱۴هزارمیلیارتومانی یارانهها
امین آبادی عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس از کسری بودجه هفتهزارمیلیاردتومانی دولت در بخش هدفمندسازی یارانهها در ششماه نخست سالجاری خبر داد. وی گفت: براساس تبصره ۲۱ قانون بودجه امسال ۵۹هزارو۳۰۰میلیاردتومان بهعنوان درآمد حاصل از اصلاح قیمتها و یارانه نان و انرژی در نظر گرفته شد که دولت توانسته است در ششماه نخست سالجاری حدود ۲۲هزارو۵۰۰میلیاردتومان تهیه کند. وی کسری بودجه دولت در این بخش را در ششماه نخست سالجاری بیش از هفتهزارمیلیاردتومان اعلام کرد و افزود: درصورت ادامه این روند پیشبینی میکنیم تا پایان امسال میزان کسری درآمد دولت حداقل به ۱۴هزارمیلیاردتومان برسد.
یشنهاد وزیر برای جبران کسری بودجه
وزیر امور اقتصادی و دارایی با بیان اینکه در سال جاری با کسری بودجه روبهرو نخواهیم شد، گفت: در صورتی که حساب صندوق توسعه ملی مشابه حساب ذخیره ارزی تلقی شود مشکل کسری بودجه سال ۹۴ حل خواهد شد. به گزارش خانه ملت، علی طیب نیا در پاسخ به این سوال که با توجه به کاهش قیمت جهانی نفت آیا در سال جاری با کسری بودجه روبهرو خواهیم شد؟ گفت: کسری بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت نخواهیم داشت. وزیر اقتصاد و امور دارایی با بیان اینکه آثار کاهش قیمت نفت در آینده مشخص خواهد شد، گفت: قطعا در دولت در صورت تداوم کاهش قیمت نفت به نحوی برنامهریزی خواهد شد که مشکل کسری بودجه در سال آینده حل شود. طیب نیا در تشریح راهکارهای جلوگیری از کسری بودجه در سال ۹۴ با تاکید براینکه باید حساب صندوق توسعه ملی مشابه حساب ذخیره ارزی تلقی شود، افزود: فلسفه وجودی حساب ذخیره ارزی این بود که بخشی از مازاد درآمدهای نفتی به این حساب واریز شود و در دورههایی که درآمد نفت کاهش مییابد و باعث میشود که درآمد نفت از حد پیشبینی شده در بودجه کمتر شود از این محل مابه التفاوت تامین شود، در قانون برنامه پنجم توسعه علاوه بر صندوق توسعه ملی حساب ذخیره ارزی نیز پیشبینی شده است، اما در قانون بودجه سال ۱۳۹۳ این موضوع مورد غفلت قرار گرفت یعنی برای درآمد مازاد احکام خاصی دیده نشد که حتی اگر درآمد مازاد وجود داشت نیز امکان واریز آن به حساب ذخیره ارزی نبود.
سرزمین کورش، سرزمین من، سرزمین دانایی، راستی، درستی و میهن دوستی. سرزمین برابری مردم و سروری جهان.
سرزمین من، جمهوری اسلامی، سرزمین ناراستی، نادرستی و میهن فروشی، سرزمین نادانی، تبعیض و نابرابری و مردمی تحقیر شده. از کجا به کجا آمده ایم!
سرزمین کورش، سرزمین من، شوراهایی که مهستان بودند، فرنشینان را بر می گزیدند، فرماندهان ارتش را برمی گزیدند، فرمان جنگ می دادند و فرمان صلح. قانون وضع می کردند، قانونهایی که در راستای پیشرفت کشور و امنیت و آسایش مردم و سرافرازی کشور بود. آن شوراها افتخار ایران بودند.
امشب از بخت دیدن نمایش “الکترا” در نمایشخانه اولد ویک در لندن برخوردار بودم. نمایشی که بازی کریستین اسکات توماس ، کارگردانی ایان ریکسون و ترجمه فرانک مگ گینس از متن یونانی ( نوشته سوفوکل) ان را به اجرایی برجسته از یک اثر کلاسیک ، در چشم منتقدان بریتانیایی تبدیل کرده است.
نماشنامه الکترا را محمد سعیدی در سال ١٣٣۵ به فارسی برگردانده است.
من نمایش را در حال و هوای در گیری ذهنی با مساله اعدام ریحانه جباری دیدم. صرف نظر از مناقشه میان ناظران ماجرای اعدام ریحانه ، انچه نقطه پیوند این نمایش و ماجرای اعدام شده، مساله حق انتقام است.
الکترا دختر أگاممنون، پادشاه- قهرمان یونانی، چند سال پس از مرگ پدر به لحظه انتقام خون پدر نزدیک می شود. او امید دارد که برادرش ارستیس انتقام خون پدر را از مادر خود بگیرد که أگا ممنون را کشته و با دشمن او همبستر شده است.
نقش الکترا را کریستین اسکات توماس بازی می کند که احتمالا بسیاری از ما با بازی او در ماه تلخ رومان پولانسکی أشنا شده ایم. منتقد گاردین بازی او را بازنمایی روشن و تکان دهنده زنی رنج دیده توصیف کرده است که پیچیدگی ایستادن بر سر حق انتقام در برابر خرد کسانی را نشان می دهد که الکترا را به پذیرفتن واقعیت مرگ پدر و گذشتن از انتقام توصیه می کنند. نخستین توصیه گر مادر الکتراست که مدعی است أگا ممنون را به این دلیل کشته است که او دخترش را برای نجات تروا نزد خدایان قربانی کرده است.
بازی خانم اسکات توماس به نحو خیره کننده ای کشاکش های روانی و فلسفی را بر سر برگزیدن رویای مبهم اجرای عدالت از یک سو و تن دادن به واقعیت از سوی دیگر، برای تماشگر قابل فهم می کند.
اگرچه اجرای عدالت در الکترا تنها با ریختن خون مادر و همراه غاصبش أگستوس امکان پذیر است اما این خونریزی به زبان امروز ما به نماد اجرای عدالت تعبیر می شود.
کسانی که الکترا را به صرفه نظر کردن از اجرای عدالت می خوانند به تب تابی بی توجه هستند که جان الکترا را در عشق به پدر فراگرفته است. الکترا و برادرش ارستیس انتقام را لازمه وفاداری به عشق پدر می دانند. وفاداری که سرشتی اخلاقی و مورد پذیرش خدایان دارد. حتی اگر به قیمت ریختن خون مادر به دست فرزند باشد.
همانطور که مرگ اگاممنون نتیجه بی وفایی معشوقه او یعنی مادر الکتراست ، کشته شدن مادر پاداش وفاداری فرزندان به پدر است.
معادله پیچیده ای که قضاوت را دشوار می کند. و این نقطه پیوند این افسانه یونانی با وضعیت بشری کسانی است که خواهان ریخته شدن خون به مثابه انتقام هستند و وضعیت کسانی که بخشش را توصیه می کنند. اگرچه بیشتر جامعه غربی، امروز مرگ را به مثابه سزای مرگ نمی پسندد( و از جمله من ) اما سوفوکل نشان می دهد که نهاد أدمیان هنوز ریختن خون به نشانه انتقام قتل ناروا را خوشتر و پذیرفته شده تر در قاموس خدایان می داند.
روی دیگر سکه الکترا اما عشق است با نماد دوگانه ان: عشق مادری که تن به خیانت می دهد و عشق دختری که در أتش انتقام می سوزد. این سرشت بی رحم و افسانه ای عشق معنایی دارد متفوت با أنچه امشب، در شب هالویین می شد در خیابان ها ی لندن دید. عشقی که به سادگی بازی کودکانه دختران و پسران امروز است.
قضاوت کردن دشوار است أنجا که گریزی نیست همانطور که هر انتقامی با حسرتی تاسف بار همراه است. می توان در این تردید کرد که ریحانه عادلانه محاکمه شده است اما نمی توان ماجرای پیچیده انتقام و گذشت را به سرنوشت جنگ رسانه ای بر سر این یا أن نظر کاهش داد.
لندن/ شب هالووین
سی و یکم أکتبر ٢٠١۴
تصویر ها: پوستر اجرای نمایش، بازی کریستین اسکات توماس در الکترا و حضور او در جشنواره فیلم کن
به گزارش ایسنا و به نقل از فدراسیون فوتبال، پس از ارسال نسخه عملکرد یک ساله فدراسیون فوتبال به کنفدراسیون فوتبال آسیا و فیفا، سپ بلاتر، رئیس فدراسیون جهانی فوتبال با ارسال نامهای به علی کفاشیان از وی تقدیر و تشکر کرد.
در متن نامه بلاتر به کفاشیان آمده است: دوست عزیزم، علی کفاشیان، از ارسال نسخه گزارش سالیانه فدراسیون فوتبال ایران در سال ۲۰۱۴ تشکر میکنم. همچنین به خاطر عملکرد خوب شما در راستای توسعه فوتبال در کشورتان تبریک میگویم.
وی همچنین در پایان نامه خود اشارهای به سفرش به تهران داشت و اعلام کرد: به یاد دارم که سال گذشته از ایران بازدید داشته و با مسئولان عالی رتبه کشورتان ملاقاتی داشتهام.
کنفدراسیون فوتبال آسیا:قوچان نژاد یکی از پنج مهاجم خطرناک جام ملت هاست.
سایت ای اف سی در گزارشی پنج مهاجم برتر جام ملتهای آسیا را معرفی کرد که نام رضا قوچاننژاد نیز در بین آنها دیده میشود. این سایت با معرفی این پنج بازیکن نوشت: فوتبال آسیا در سالهای گذشته پیشرفت زیادی کرده و مهاجمان بزرگی در این قاره متولد شدهاند که توانستهاند فوتبال آسیا را در جهان نشان دهند.
این سایت، شینجی اوکازاکی از ژاپن، تیم کهیل از استرالیا، رضا قوچاننژاد ازایران، سون هیونگ مین از کرهجنوبی وناصر الشمرانی ازعربستان را به عنوان پنج مهاجم زهردار جام ملت های آسیا ۲۰۱۵ استرالیا معرفی کرده است.
سایت ای اف سی درباره قوچان نژاد نوشت:وقتی کارلوس کیروش در سال ۲۰۱۱ هدایت تیم ملی ایران را بر عهده گرفت، تلاش زیادی برای بازیکنان ایرانی که در فوتبال اروپا بازی میکنند، کرد. یکی از این بازیکنان “رضا قوچاننژاد” بود. مهاجمی که در ایران متولد ولی در هلند بزرگ شد و مهارت فوتبال را آنجا آموخت. قوچاننژاد پس از بازی در تیمهای پایه فوتبال هلند در سال ۲۰۱۲ اولین بازی خودش را برای تیم ملی ایران انجام داد و از آن زمان هواداران فوتبال در ایران به او لقب “گوچی” دادند.
ماشین گلزنی فوتبال ایران در یازده بازی ملی خود موفق شد ۱۰ گل به ثمر برساند که یکی از این گلها در جام جهانی برزیل بود که وارد دروازه بوسنی شد. قوچاننژاد در انتخابی جام ملتهای آسیا عملکرد بسیار خوبی در تیم ملی ایران داشت و توانست گلهای مهمی را به ثمر برساند و باعث شود ایران به عنوان تیم نخست گروهش جواز حضور در مرحله نهایی این رقابتها را به دست آورد. باید ببینیم آیا این مهاجم ایرانی میتواند در استرالیا نیز وظایف گلزنی اش را انجام دهد یا نه.
قوچان نژاد که مدت کوتاهی را در چارلتون انگلیس سپری کرد، در حال حاضر در تیم الکویت کویت بازی میکند.
سیاسی:تمام طلب دایی را نقدا پرداخت کردیم.
رییس هیات مدیره باشگاه پرسپولیس از پرداخت نقدی تمام طلب علی دایی خبر داد.
حمیدرضا سیاسی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی ایسنا، درباره با توافق باشگاه پرسپولیس با علی دایی، اظهار کرد: ما تمام طلب آقای دایی را به صورت نقدی به ایشان پرداخت کردهایم و دایی دیگر حتی یک ریال هم از باشگاه پرسپولیس طلبکار نیست.
وی درباره انتخاب اسپانسر جدید باشگاه پرسپولیس نیز، گفت: فعلا قصد نداریم اسپانسری انتخاب کنیم و باشگاه را به صورت هیات مدیرهای اداره میکنیم. ما تمام هزینههای باشگاه را خودمان تامین میکنیم و نیازی به اسپانسر نداریم و پول بازیکنان را در وقت تعیین شده پرداخت میکنیم.
سیاسی در پاسخ به سوالی درباره بدهی مالیاتی نلو وینگادا نیز گفت: من اطلاعی از این موضوع ندارم و نمیدانم چطور آقای رحیمی برای پرداخت این بدهی ضمانت داده است.
قهر کادرفنی تیم ملی کاراته ایران درآستانه رقابت های جهانی آلمان
رییس فدراسیون کاراته که از دو هفته قبل مدیریت تیمهای ملی کاراته را نیز بر عهده گرفته است، در واکنش به قهر اعضای کادر فنی تیم ملی بزرگسالان و نرفتن به اردوی گیلان گفت: گویا حسین روحانی قهر کرده است، شهرام هروی هم گفته کار دارم و جعفری هم از قبل گفته بود مشکل دارد و به اردو نمیرود.
وی افزود: در صحبتی که با حسین روحانی داشتم ناراحت بود که چرا نام او در لیست مربیان تیم ملی برای مسابقههای جهانی وجود ندارد. نمیدانم گویا خودش را قبل از رهنما و هروی میداند که چنین حرفی میزند. در جلسهای که با او داشتم شرایط را برایش گفتم و توضیح دادم که ما نام رهنما و هروی را به عنوان مربی دادهایم و محدودیت داشتیم تا نفر دیگری را معرفی کنیم. به او گفتم که آیا میشد من رهنما و هروی را کنار بگذارم و نام تو را اعلام کنم؟!
وی ادامه داد: از دو روز پیش که اردوها شروع شده، پیگیر شرایط اردو هستم و همه چیز را دنبال میکنم و امروز هم به گیلان میروم تا از نزدیک همه شرایط را ببینم. صبحها حسینی کارهای بدنسازی، میدانی و چابکی را انجام میدهد و بعدازظهرها هم رهنما کارهای تخصصی و فنی را پیگیری میکند. این حضور در حالی است که او مدیرکل تربیت بدنی است و زمانش کم است.
رییس فدراسیون کاراته در مورد پیشبینیاش از نتایج احتمالی تیم ملی در مسابقههای جهانی آلمان گفت: همه شرایط خوب است و امیدوارم در این دوره از مسابقههای جهانی، کاراته ایران طلسمشکنی کند. مهدیزاده در وزن ۶۰ کیلوگرم عنوان قهرمانی جهان را دارد و شایستگیاش را در بازیهای آسیایی اینچئون نشان داد. در وزن ۶۷ کیلوگرم سعید احمدی نایب قهرمانی جهان را در کارنامه دارد و امیدوارم امسال به حقش برسد.
رونمایی از لوگوی رسمی بازی های جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه
به گزارش ایسنا، لوگوی رسمی جامجهانی ۲۰۱۸ در یک ایستگاه فضایی در کشور روسیه رونمایی و سپس در تئاتر بولشوی در مسکو به معرض دید علاقمندان گذاشته شد.
سپ بلاتر، رییس فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا) پس از رونمایی از لوگوی جامجهانی ۲۰۱۸ گفت: رونمایی از این لوگوی جامجهانی یکی از مهمترین گامها برای میزبانی این رویداد بزرگ بود که قرار است در کشور روسیه برگزار شود. افتخار میکنیم که این طرح را به مردم سراسر جهان نشان دادیم. این لوگو منحصر به فرد است و به خوبی روسیه و فیفا را در یک تصویر نشان میدهد و از دو شعار “جادو ” و “رویا” استفاده کرده است.
ویتالی موتکو، مسئول سازماندهی جامجهانی روسیه نیز گفت: میزبانی جامجهانی آرزوی میلیونها روس بود. تلاش کردیم تا این آرزو و رویا را در لوگوی جام جهانی ۲۰۱۸ نشان دهیم. جامجهانی کشورمان را تغییر خواهد داد و یک روسیه جدید و پیشرفته را به مردم جهان معرفی خواهد کرد. مطمئنم که دیدن رویدادی با این عظمت قلب میلیونها روسی و علاقمندان به فوتبال را روشن میکند.
روزهای پایانی اکتبر امسال مصادف است با دو ساله شدن خاموشی “هانس ورنر هنتسه” یکی از برجسته ترین آهنگسازان اواخر قرن بیستم . او که بیش از همه برای ساخت موسیقی تئاتر، اپرا و باله همین طور تعهد نسبت به هنر سیاسی شهرت داشت، در طول عمر حرفه ای خود ده سمفونی تاثیر گذار نوشت و بدین سان ارثیه ای وزین و پربار از خود برجای گذاشت.
“هانس ورنر هنتسه” در یکم ژوئیه ی سال ۱۹۲۶ در گوترزلوه در آلمان به دنیا آمد. پدراو معلم مدرسه بود و هنتسه از همان ابتدا با تفکرات سوسیالیستی آموزش دید، او در برانشوایگ آلمان نخستین آموزشهای موسیقی را آغاز کرد و گفته شده که نخستین قطعه موسیقی خود را در ۱۲ سالگی برای پیانو تصنیف کرد.
دوران کودکی و نوجوانی هنتسه مصادف بود با به قدرت رسیدن حزب نازی در آلمان و کشته شدن پدرش در دوران جنگ جهانی دوم در جبهه ی شرق. او در ۱۸ سالگی به خدمت سربازی اعزام شد و تجربیاتش از دوران اسارت در یک اردوگاه زندانیان جنگی بریتانیایی باعث نفرت ابدی او از فاشیسم شد.
هنتسه این نفرت عمیق را با عشق وافرش به موسیقی و با ساختن آهنگهایی در بزرگداشت هوشی مین و چه گوارا به صدا در آورد و برای همیشه جاودانه کرد.
پس از پایان جنگ و در سال ۱۹۴۵به هایدلبرگ رفت و به فراگیری نظریات موسیقی پرداخت و سپس در اوایل دهه ۱۹۵۰ در دارمشتات و سپس در پاریس در رشته آهنگسازی به تحصیل پرداخت.
در این دوارن هنتسه از آوانگاردهای کلاسیک مدرن به شمار می رفت، اما رفته رفته علاقه ی وافراو به ارتباط گسترده با مخاطبان موسیقی او را از نوگرایی افراطی بازداشت و به سمت و سوی ذائقه ی عمومی کشانید. او با تقویت زمینههای اجتماعی و سیاسی آثار خود در ونمایه ، محتوا و پیام آن را به عنوان محرک ذوق و سیاق هنری خود تعیین کرد و آثاری آفرید که طرفدارانش دیگر تنها به کارشناسان و منتقدان محدود نمی شد و مردم سراسر جهان را دربرمی گرفت.
موسیقی هنتسه مولفه های موسیقی مردمی را هم شامل می شود. موسیقی ای که از عناصر جاز تا مایه های ملودیک موسیقی سبک روز را در خود جای می دهد و تصاویری پدید می آورد که وجوه چندگانه و التقاطی آن دنیای رنگارنگی از موسیقی را به نمایش می گذاشت، چنان که خود او در زندگی نامه اش نوشته بود:
“در کارهایم تأکید دارم که رنگهای سرخ و سیاه، سبز و آبی وجود دارد، احساسات و عوالم روحی بسیاری که میتوانند در موسیقی بیان شوند.”
هانس هنتسه هم چنین به خاطر تعداد شگرف آهنگهایی که به صورت پیاپی برای تئاتر ساخته نیز جایگاه غیر قابل انکاری در نمایش معاصر اروپا دارد. موسیقی او سبکهای بسیار گوناگونی دارد و از استراوینسکی، موسیقی ایتالیایی، موسیقی عربی و جاز، و همچنین مکاتب سنتی آهنگسازی آلمان تأثیر گرفتهاست.
این آهنگساز خلاق، در سال ۱۹۵۳ به دلیل عدم تحمل اطرافیانش نسبت به عقاید چپ او و همجنسگراییاش، آلمان را به مقصد ایتالیا ترک کرد و در آنجا به عضویت حزب کمونیست ایتالیا در آمد.
در میان نزدیک به ۱۴۰ اثر هنتسه، بیش از ۴۰ کار صحنهای، ده سمفونی، کنسرتها، موسیقی مجلسی، اوراتوریو و قطعات آوازی و یک رکوئیم (موسیقی مردگان) شامل نه کنسرت دیده میشود.
از جمله آثاراپرایی این هنرمند می توان به اپرای سوگنامه برای عاشقان جوان، اپرای بلوار تنهایی، اپرای شاهزاده هامبورگ و اپرای لرد جوان اشاره کرد.
بارانِ برهوتِ بوف کورها شامل هفت جستار است با هفت شعر کوتاه از ساموئل بکث، که نویسنده، پیش ازعنوان آثارِ مورد نظر با آوردن سروده ای ازبکث؛ هفت کتاب را به نقد وبررسی برگزیده است. نباید فراموش کرد که روش و نگاهِ بهروز به نقد و نقادی، حال و هوای تازه ای دارد با نوگرائی های قابل تأمل. بیشترین توجه او تیزبینی درخوانش هرمتن درگستردگی و تمیزِ چند گانگی مفاهیم است و برانگیختن حس مخاطبینِ خود دراین مسیر. بنگرید بعنوانِ هشدار دهندۀ همین دفتر. او میداند چه میکند وچگونه نشانه گیری هایش را درکانون هدف ها بنشاند. همو آگاهانه، سرچشمۀ تعبیراتش را درادبیات متمرکز کرده. برایش فرقی نمیکند معاصر وکلاسیک حتی ادبیات اسطوره ای. در بستر فکری او «نقد» و «نقدنگاری» باهمۀ تفاوت ها وشکاف های تاریخی وفرهنگی حضوردارد وهماهنگیِ های نانوشتۀ عده ای ازنویسندگان. شاید بی دلیل نباشد اشاره به تأثیر روانیِ پیام نهانیِ این شیوۀ نقادیِ علمی در خوانندگان: دقت کافی در مطالعهِ هرمتن و هرموضوع، و توجهِ مضاعف رویِ دیگر ابعاد متن، درکِ درست و شکافتن و کنجکاوی. با تأمل و گسترش فکری در مفاهیم. به یقین عبور ازهمین سدّهاست که گرفتاریِ خواننده به ویژه منتقدان، در دام تعصب و تک اندیشی ها را منتفی میکند؛ معضل بنیادی فرهنگی را. روش تحسین آمیزی که بهروز به درستی با دنبال کردن نشانه ها، یافته های تازۀ خود را در قالب روایت ها دراین دفتر با خوانندگان درمیان گذاشته است.
جستار اول : «سایه ی سنگین نیمه تمامی های ما» ست و روایتی از«رمان سانسور یک داستان عاشقانه ی ایرانی» اثرشهریار مندنی پور نویسنده سرشناس. که به فارسی نوشته شده و توسط خانم سارا خلیلی به انگلیسی ترجمه شده ولی هنوزنسخه فارسی منتشر نشده است. امید این که وزارت ارشاد و سوداگرانِ حاکمِ حوزه علمیه را فراغتی حاصل آید و به این گونه امورفرهنگی نیز برسند و نشر کتاب فوق فراهم شود.
متن روایت «سانسور داستان عاشقانه ی ایرانی» ست. دارا وسارا دوجوان عاشق. «سارا دردانشگاه تهران ادبیات فارسی میخواند درکتابخانه ای دارا او را میبیند که برای تهیه بوف کورآمده است. با یک نگاه عاشق سارا میشود در نزدیکی های خانه اش با پهن کردن بساط کتابفروشی با سارا آشنا میشود و کتاب بوف کور را به سارا میفروشد و با شگردی هنرمندانه، پیام عاشقانۀ خود را به او میرساند: «زیر بسیاری از حروف این کتاب هم علامت گذاشته است. این حروف درکنار هم نامه ی عاشقانه ای را می سازند… دیگرنامه های عاشقانه ی دارا اما از حروف کتاب هایی ساخته می شوند که سارا باید از کتاب خانه ی عمومی تهران قرض کند.»
و اما دارا دانشجوی هنرهای زیبا که به دلیل عضویت دریک سازمان چپ دستگیر و به دوسال زندان مجکوم شده. پس ازگذراندن دوران محکومیت، درتلاش معاش سرگرم پخش و فروش فیلم های مجاز وغیرمجاز میشود و این بار به جرم پخش فیلم غیرمجاز دستگیر و راهی زندان میشود برای یک سال. پس از رهائی از زندان « سارا را در مقابل در اصلی دانشگاه تهران باز می یابد».
سارا خواستگاری پیداکرده به نام سنباد. «سنباد هنگام پیروزی انقلاب اسلامی کارمند اداره ی ثبت احوال شیراز است» مانند خیلی از هموطنان شریف با رنگ عوض کردن های موسمی «به یکی از کارگزاران حکومت جدید تبدیل شده است» با کسب انحصاری وارد کرن مداد ازچین به ثروت رسیده وجزو تازه به دوران رسیده ها سری میان سران حاکم دارد. در همان دوران خواستگاری و درشبی برفی ست که «سارا ازدارا می خواهد برای اثبات عشق اش به او خطر کند و ازخانه بیرون بیاید دارا چنین میکند تاخانه سارا می آید.» در پشت خانه سارا را درآغوش میکشد و نوازش، که به ناگهان ماشین گشت پلیس سرمیرسد وآن دو را دستگیر میکنند. سارا درمقابل قول ازدواج با سبناد وسیلۀ او آزاد میشود، اما سنباد «چون به وسعت عشق سارا به دارا پی میبرد، سارا را برای همیشه ترک می کند.»
ازنقش آفرین های دیگراین داستان دکترفرهاد است. «دکترفرهاد پزشکی فقیرنواز است» مطبش مرکزمداوای لایه های پائین دست و فقیرترین های اجتماعی ست. روزی «جسد مردی قوزی را دردرمانگاه اش می یابد. جسد را یکی در مطب گذاشته فرارکرده است. دکترفرهاد جسد را در صندوق عقب ماشین می گذارد تا جائی از شر آن خلاص شود.» جسدِ مرد قوزی، اما از پشت ماشین کهنۀ دکترفرهاد، به بیرون از جائی که پنهانش کرده سایه گسترده است. تاجائی که هر از گاهی چشم های مرد قوزی در تیررس نگاه بازیگران داستان آرامش آنها را بهم میریزد. روزی که سارا درخانه داراست. درخلوت خانه سارا زیربوته یاسمن دوچشم پنهان را می بیند. «چشم های مرد قوزی است» به دارا میگوید و دارا «وحشت زده به حیاط می دود، جسد یک مردقوزی را می بیند که به درخانه خیره شده است.»
نگاهِ دارا به سارا، که چند باربا دکترفرهاد آن دورا درحال صحبت دیده، چشم های پیرمرد قوزیِ بوف کور است. دارا قبلا بوف کور هدایت را خوانده است.
دارا و سارا درسالن انتظاربیمارستانی نشسته اند که با ورود یک زن یسیار زیبارویی درحلقۀ : « چهارمرد با لباس های غریبی به تن دارند . . . و یادآور لباس فرماندهان نظامی ی ایران درهزار و پانصدسال پیش است.» سارا، عروس خونین را به بیمارستان آورده اند. دکترفرهاد عروس را نجات میدهد «دکترفرهاد کسی است که عروس “داماد وحشی” را جراحی کرده است» سارای نظامی کیست؟ بهروز با آوردن او به صحنه درمنظومه خسروشیرین، خوانندگان را با سارا، شاهراده ارمنی که با خسرو ساسانی ازدواج کرده و درشب زفاف هرآنچه براو رفته آشنا می کند : «همه ی مردان جزیورش وحشیانه بر زنان راه دیگری نمی شناسند». همه مردها خلق وخوی خسرو [ساسانی] را دارند. یورش وحشیانه درهمه مردهاست. دارا، درمجلس عروسی دخترعموی سارا، درباغی در دامنه البرز وقتی سارا را درحال صحبت با دکترفرهاد میبیند «به این فکرمی افتد که سارارا ترک کند. میگوید «توسارایی نیستی که من میشناختم» سارا پاسخ میدهد : « . . . تنها کسی که من را همان طور دید که هستم، شاعری بود که دست فروشی میکرد.»
«درتکه ای ازسانسوریک داستان عاشقانه ایرانی پتروویچ، مأمور سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زیر واژه ها وجمله هائی خط می کشد» اسم مأمور سانسور ومأموریتِ پتروویچ بودار است و نیشدار، تداعیِ شایعۀ سلطۀ پنهانی وگستردۀ روسیان درحکومت اسلامیِ، رخنۀ اندیشه های سوسیالیستی مُدل شوروی و شیوه های امنیتیِ آن دوران؛ سانسورمطبوعات، ادبیات، بازداشت های مخالفین و کشتارها، انگار که کپی برابر اصل است! با این حال متوجه میشود که نویسنده داستان، رندتر ازاوست و به«جای رقص ازحرکات موزون استفاده کرده است».اما ازتناقض های مسلط نیز نباید غافل ماند. درچند سطر بالا، سارا میگوید « می خواهم برای توبرقصم». بهروز به هشیاری تضادها و تناقض های جاری را گوشزد میکند و میرود سراغ جوی آب و رقص وبوف کور تا نشانه های فرهنگ جاری در روایت های گوناگون را در قالب دیگربا بیانی تازه و نوشکفته مطرح کند.
درپیاده روبساط کتابفروشی پهن شده با کتاب های گوناگون. دارا وسارا به تماشای کتاب ها مشغولند. دارا کتاب فروش را میشناسد. نصرت رحمانی است – شاعر یک لاقبا که درهمان دهه های پرشور سرودۀ «کفر» ش اجازۀ چاپ پیدا نکرد؛ کفر برسر زبانها افتاد و بر درو دیوارها نوشته شد، اما طعنه هایش به آفرینش وآفریننده درخاطره ها ماند و ماندگار شد روانش شاد باد – به سارا پیش نهاد یک معامله را می دهد. «دستنوشته ی قدیمی خسرو وشیرین درمقابل روسری سارا» وبعد توضیح میدهد «این دستنوشته ها مال پانصد و سی و هشت سال پیش است» از مداخله دارا که میگوید ده بیست میلیون می ارزد عصبی شده زیرلب پاسخ میدهد «من هرگز درزندگی ام چیزجعلی نداشته ام» وسارا روسری را به شاعر میدهد. کتاب خسروشیرین را میگیرد و میروند. سارا قبلا درعروسی دخترعمویش به دارا گفته : «تنها کسی که من را همان طور دید که هستم، شاعری بود که دست فروشی میکرد.»
بهروز، دراین دیدار و گفتگوها، درنقش یک نقاد پرتوان از رازِ پنهان پرده برمیدارد: آن هم با چه فروتنی، تا درد و غم سنگینِ ساراهای روزگارانِ سیاه وخفقانِ همۀ دوران ها را روایت کند، با درستی و شرافتِ یک انسانِ متعهد به پاکی و پاکیزگی قلم تاهرجا که سارا هست « روسری ازسر بردارد» ازسرها بردارند. وهمه ساراهای جهان سیاه را از بندگی و طاعت برهاند.
درسانسور یک داستان عاشقانه ایرانی سارا درتظاهرات دانشجوئی با تابلوئی که به دست دارد:«مرگ بر آزادی، مرگ بر اسارت» ظاهر میشود. اولی شگفت انگیز است نه؟ اما شک وتردید راوی هم شنیدن دارد : « پلاکادری که سارا در دست دارد آزادی شاید تنهائی، یعنی شیرین بدون خسرو؛ . . . . یعنی جوی جدائی و وجوه مشترکِ عناصر فرهنگی با دیگرگوینده ها: خسرو وشیرین نظامی، سارا [ی] ناصر رحمانی و بوف کورهدایت»
پایان این جستار، یادآورتکرارها و وفاداری به عادت های سرسنگین است. «مقابل دانشگاه تهران هنگامه ای برپاست. و سارا از سخنان مرد قوزی خشمگین است که کسی او را صدا میکند. [. . . ] سارا به دقت پشت نرده ها می نگرد. چیزی آنجا نیست مگر از تنه ی چنارها وسروهای کهن محوطه ی دانشگاه [. . . ] بعد می شنود : دارا هستم [. . .] » درأیینه خیال سارا، بوف کور شکل میگیرد با سروکهنه و جوی آب پای درخت ، مردقوزی، زن سیاهپوش، نیلوفر کبود وسایه ای از جاودانگی که سیاهه ای نیست «جز تنهائی، جدائی، غریبه گی ثمرندارد.»
بررسی دیگر درباران برهوت بوف کورها، آخرین جستار باعنوان «که قلم وقلمدان هردو، درچمدان شماست» میباشد. بهروز دراین جستار نگاهی دارد به رمان عشق کُشی، نوشته ی محمد بهارلو. اینجا نیزبه شیوۀ دیگر فصل ها، متن با سروده ای از بکث آغاز میشود : «می آیند/ ناهمانند و همانند/ برای هریک ناهمانند و همانند است/ برای هریک غیاب عشق همانند است.»
دراین داستان نیر، بهروز نشانه های بوف کوررا کشف میکند. باتغییرهائی کم و بیش متفاوت با آنچه هدایت نقل کرده است. دربوف کورهدایت، راوی پس ازتریاک کشی وقتی ازخواب بیدار میشود «می خواهد «سرتاسر» زنده گی خود را برای سایه اش روایت کند» درعشق کشی بهارلو، راوی میگوید:« . . . من همان قدر نازک وشکننده . . . وقتی که بچه بودم. درست یادم بود سایۀ تنم روی دیوار عرق کردۀ حمام می افتاد.»
زن اثیری دربوف کورهدایت،«به خانه ی راوی می آید و دررخت خواب اوجان می دهد». درعشق کُشی بهارلو، «زن اثیری برتختی درزیر خانه فاروق نشسته است: « چشم های خسته اومثل این که چیزغیر طبیعی که همه کس نمی تواند ببیند، مثل اینکه مرگ را دیده باشد .» به روایت بهروز درعشق کُشی، نشانه هایی از “سگ ولگرد” و”سه قطره خون” هدایت نیز دیده میشود. درسگ ولگرد هدایت، پس از کشته شدن پات، توسط مأمورشهرداری، « حالا سه کلاغ گرسنه بالای جسد پات پرواز می کنند، به طمع دو چشم میشی اش.» درعشق کُشی، “چشمهای سگ” اندکی متفاوت روایت میشود: « درته چشمهای او یک روحِ انسانی . . . مثل همان چیزی که در چشمانِ آهوی زخمی دیده می شود.»
درسه قطره خون هدایت ” درتیمارستانی که «احمد بستری است» پس ازعجز والتماس کاغذ و قلمی گیرآورده مینویسد: سه قطره خون. دراین تیمارستان قفسی خالیست: «دراین قفس قناری ای زندانی بوده که گربه ای آن را دریده است. نگهبانان گربه را با تیرزده اند و سه قطره خون گربه زیردرخت کاج چکیده است. ناظم اما ادعا می کند خونی که زیر درخت کاج چکیده است خون مرغ حق است.» نشانه های سه قطره خون درعشق کُشی: «مرغ حق سه گندم از مال صغیر خورده و هرشب آن قدر ناله می کند تا سه قطره خون از گلویش بچکد.»
این نشانه های هماهنگ که همه اش با حروف ضخیم در داستان عشق کُشی آمده، تأمل انگیزاست. بهروز با مکثی گذرا این پرسش اساسی را مطرح میکند که :«صحنه هائی از سه قطره خون که درعشق کُشی حضوردارند به تمامی مطابق همان چیزی نوشته شده اند که درسه قطره خون می بینیم؟»، خود، پاسخ پرسشگونۀ خود را با «آیا این است که حضور سه قطره خون درعشق کُشی تنها نشانه ای ازحضور صادق هدایت را برجسته می کند؟ که با تغییر متن بوف کور، متن سه قطره خون نیز تغییر می کند.»
آخرین نگاه نویسنده دراین دفتر، روایت رضا براهنی است دربازنویسی یک اثر. با توجه به اینکه براهنی درتوضیحات خود واژه ی بوگام داسی رامیشکافد: «بوگام داسی درخدمت آلت رجلیت است» دایه با پستان های دولچه ای مرد شده ریش درآورده است. پدر راوی عاشق بوگام داسی شده. اما به وقت آبستنیِ او: «هیچ کس نمی داند جنینی که در زهدان او رشد میکند از پدر راوی ست یا عموی او.» جهت شناسائیِ پدر جنین به پیشنهاد بوگام داسی به اتاقی میروند برای آزمایش، که درآن اتاق مارناک قرار دارد. مارناک در زبان هندی یعنی دومار. مار یکی را میخورد و آن یکی را می اندازد بیرون. اما او «چنان مسخ شده است که هیچکس نمی داند پدر راویست یا عموی او.»
مار، دربوف کور نماد شیطان است به نماد بوگام داسی هم تبدیل می شود؛ به نماد زنی روسپی. و سرانجام اینکه : بنا «به روایت بازنویسی بوف کور، صادق هدایت هم دست راوی ی بوف کور است؛ که جهان مردانه ای ساخته است که درآن زنان یا روسپی اند یا مرده اند یا به سکوت محکوم شده اند.»
آیا این سرچشمه گی آثار هدایت برای نوشیدن وسیراب کردن نسل های بعدی در ادبیات، قابل بحث و نقد نیست؟ البته از این که که آثارهدایت منشاء افکار و اندیشۀ خیلی ازاهالی قلم شده تحسین آمیزاست، اما ازطرف دیگرحکایت ضعف و انفعال نسل های بعدی را روایت نمی کند؟ بهروز که با نقد نگاری درمکاشفه متونِ ادبی قلم میزند، با نقبی ازطریق آثار گوناگونِ ادبی، آرام آرام ازضعف ها و فرسودگی ها پرده برمیدارد و درنقش روایتگری صاحبنظرِ سختگوش، میراث های جامعه ی دربند امروزی راعریان میکند و به درستی، سرنوشتِ نسلِ معتاد به سانسور را در پای درختِ سرو با تمامیِ نیمه سنگینِ تمامیت ها به نمایش می گذارد : «سانسور یک داستان عاشقانه ی ایرانی را ببندیم. درخت سرو منزل آخرما است ؛ سایه ی سنگین نیمه تمامی های ما است.» ۳۳.
از قرار انواع بیماریهای مزمن اقتصاد ایران مسئولین اقتصادی دولت تدبیر و امید روحانی را کلافه کرده است ، این درحالی است که کاهش مداوم قیمت نفت نیز مزید بر علت شده ،دردی شدیدتر را بردردهای دیگر افزوده است. معمولا در چنین مواقعی است که بازار نسخه نویسان اقتصادی داغ میشود وانواع واقسام تجویزها توصیه میگردد. کما اینکه در ظرف این چندماه انواع راه حلها از حکم حکومتی اقتصاد مقاومتی بیرون آمده از بیت ولی فقیه گرفته تا دستورالعمل های مجلس ورهنمودهای مراجع و سفارشات بچه گانه ائمه جمعه و راهکارهای کارشنایان قد و نیم قد اصولگرا و غیر اصولگرا به دولت توصیه شده است که هیچکدام ارزش کارشناسانه ندارند . منتها اتفاقی که افتاده اینستکه تیم اقتصادی دولت که دست بر قضا تخصص و تجربه کافی درکارخود دارد ، در مقابل این فرمایشات و دستورالعملهای کم ارزش و بعضا غیر اصولی و دست و پا گیر قادر به انجام وظیفه موثر و کارساز خود آنهم با توجه به مقدورات و اختیارات محدودی که دارد نیست . بدتر آنکه باعث تشتت و چند فکری در میان آنها شده است. بعنوان مثال نوبخت سخنگوی دولت و سیف رئیس کل بانک مرکزی بدنبال کاهش نرخ تورم هستند و در این رابطه درجستجوی به کارگیری تدابیری میباشند تا برای مهار تورم رشد نقدینگی را کاهش دهند که تاکنون آنطور که باید و شاید موفق نبوده اند. در مقابل وزیر کشاورزی معتقد است که کاهش نقدینگی در بخش تولید گردش کار را کند و اقتصاد کشور را مسئله دار کرده است.
از طرف دیگر دکتر ربیعی وزیر کار و اموراجتماعی وهمچنین نعمت زاده وزیر صنعت ومعدن وتجارت از جمله مسئولینی هستند که از گسترش بخش خصوصی واقعی و آزاد سازی بازرگانی خارجی حمایت میکنند و راه چاره را در ایجاد یک بخش خصوصی مستقل و قدرتمند میبینند. اما در این میان طیب نیا که در واقع سکان اقتصاد کشور را در دست دارد مشگل اساسی اقتصاد کشور را در رقم نجومی یارانه ها تضخیص داده است و بدنبال اصلاح این معضل است، هرچند که تاکنون هم راهی برای آن کاهش آن پیدا نکرده است. در این میان زنگنه وزیر نفت که مهمترین پست کلیدی را در اختیار دارد و آنرا مدیریت میکند تاکنون از هرگونه اظهار نظر صریحی خودداری کرده و منتظر است تا نتیجه مذاکرات با دولتهای ۱ +۵ ووضعیت تحریمها روشن شود . دکتر نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور که از قرار نسخه مقابله با رکود اقتصادی دست پخت او است یک تحول تدریجی و همه جانبه را در قالب برنامه ایکه ارائه داده مد نظر دارد که مورد تایید روحانی هم قرار دارد.
با وجود تضادهای نظری بین مسئولین اقتصادی دولت ولی آنها در یک مورد اتفاق نظر دارند و ان پرهیز از ورود به تغییرات ساختاری و زیر بنایی است . آنها در جهت اصلاح معلولهایی مانند کاهش تورم ، کنترل نقدینگی ، ایجاد اشتغال وافزایش صادرات ، تثبیت نرخ ارز و امثالهم هستند، آنهم تنها ازطریق اصلاحات روبنایی ونه پیگیری علل . اینکه نیمی از اقتصاد کشور در کنترل دستگاه ولی فقیه است ، یا اینکه مافیای سپاه و عوامل وابسته به آن کنترل بازرگانی خارجی چه بصورت قانونی ، یعنی واردات از دریق مرزهای رسمی کشور وغیرقانونی ، یعنی بصورت قاچاق دراختیار دارند، اینکه بانکها بجای بانکداری تجارت میکنند ، اینکه بیش از ۵۰% از اقتصاد کشور ازجمله دستگاه بیت رهبری و سپاه و اقمارش دارای پرونده مالیاتی نیستند به هیچوجه مورد نظر دولت نیست، درحالیکه تیم اقتصادی دولت بخوبی میداند که همه خرابیهای اقتصادی کشور از همین مراکز سرچشمه میگیرد. بنا برآمارهای ارائه شده توسط سازمان مبارزه با قاچاق رقم واردات غیر قانونی به کشور از ۲۰ میلیارد دلار متجاوز است ، یعنی تقریبا دو برابر صادرات کالاهای غیر نفتی و معادل یک سوم واردات قانونی به کشور.
دولت تنها دومنبع در آمدی قابل ملاحظه در اختیار دارد، مالیات و در آمد نفت و گاز. مالیات همانطور که گفته شد ۵۰ درصدی است، یعنی دولت تنها قادر است از ۵۰ درصد مردم که دارای شناسنامه مالیاتی هستند و اگثرا هم کارمندان وکارگران و اصناف و کارخانه داران شامل میشود مالیات دریافت کند. منبع درآمدی دیگر قعنی نفت هم که دچار بحران قیمت شده وبیش از بیست در صد نسبت به ابتدای سال ارزانتر شده و از حدود ۱۰۵ دلار هر بشگه به حدود ۸۰ دلار رسیده است . این درحالی است که بودجه سال جاری دولت که با محاسبه نفت بشگه ای ۱۰۰ دلار با کسری قابل ملاحظه ای مواجه است که الزاما اولین کاری که صورت میگیرد حذف بودجه عمرانی است که تبعات خاص خود از جمله افزایش بیکاری به دنبال دارد . اگر میزان تولید نفت مانند گذشته بالا بود و صادرات حول و حوش دو میلیون بشگه در روز قرارداشت باز تاحدودی جای امیدواری داشت. ولی صدور تنها یک میلیون بشگه نفت که درآمد حاصل در صورت ثابت ماندن قیمت موجود از رقمی حدود ۲۷ میلیارد دلار تجاوز نمیکند، که از این مبلغ حدود ۴۰% آن نیز بایستی به شرکت نفت و صندوق ذخیره ارزی واریز شود رقمی نیست که بتواند تاثیری بر دردهای بیدرمان اقتصاد کشور حتی در حد قرص ضد درد داشته باشد.
دولت حکومت اسلامی در حال حاضردرگیر یک حمله گازانیری از خارج شده است . این حمله عبارت است از تحریمهای گروه ۱ + ۵ از یکطرف و نرخ نفت از طرف دیگر و بدان معناست که حکومت اسلامی اکنون در پشت میز مذاکرات هسته ای با موقعیتی متزلزل تراز گذشته نشسته است و اگر نتواند خود را از این حمله گاز انبری که بسیار زیرکانه برعلیه حکومت اسلامی تدارک دیده شده نجات دهد بدون شک بایستی منتظر فروپاشی اقتصادی باشد.
اسدالله عسگراولادی در نشست بررسی فرصتهای صادراتی ایران به چین در زمینه صنایع دستی گفت: در پنجماهه نخست سالجاری ۲۳.۴ میلیارد دلار صادرات صورت گرفته ودر مهرماه حجم صادرات در حدود ۴/۵میلیارددلار بوده و پیشبینی میشود تا پایان سال حجم صادرات از مرز ۵۰ میلیارددلار عبور کند. عسگراولادی ادامه داد: مسایل حملونقل کامل حل نشده و کشتیرانی به مقاصد اروپایی و آمریکایجنوبی به سختی انجام میشود که در کنار آن زمان رسیدن کشتی به روسیه در حدود دوماه است و تنها کشتیها به مقصد خاوردور به صورت منظم آماده فعالیت هستند. عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی یادآور شد: قیمت بالای تمامشده محصول ایرانی قدرت رقابت در بازارهای صادراتی را از ایران سلب کرده و کشورهایی همچون ترکیه، افغانستان، شیلی، ونزوئلا، عراق و کشورهای CIS رقیب ایران در برخی از محصولات شدهاند. وی گفت: در دنیا رسم بر این است که حداقل ۵۰درصد ارزش کالا وام بلندمدت با بهره هفتدرصد در اختیار تولیدکننده و صادرکننده قرار گیرد اما در ایران بهره بانکی بسیار بالاست. رییس اتاق ایران و چین تاکید کرد: مشکلات بانکی در پی تحریمها صادرکنندگان را بهشدت اذیت میکند و در حال حاضر برای جابجایی پول برای عدم اطلاع سازمانهای آمریکایی صدمات زیادی را متحمل شدهایم. او با اشاره به اینکه با برخی کشورها همچون روسیه در رابطه با صدور روادید مشکل داریم، بیان کرد: باید اعتبار روادید حداقل یکساله به صورت متعدد باشد تا افراد بهراحتی به بازارهای هدف سفر داشته باشند. در حال حاضر کشورهای اروپای غربی از ششماه تا سهسال برای تجار ویزا صادر میکنند
تولید فولاد ایران از ۱۲میلیونتن گذشت
انجمن جهانی آهن و فولاد در جدیدترین گزارش خود از رشد ششدرصدی تولید فولاد ایران در ۹ ماهه نخست سالجاری میلادی خبر داد. تولید فولاد ایران که در ۹ ماهه نخست سال ۲۰۱۳ بالغ بر ۱۱/۳۱۹ میلیون تن گزارش شده بود، در ۹ماهه نخست سالجاری میلادی به ۱۲/۰۷۶ میلیون تن افزایش یافته است. تولید فولاد ایران در سال۲۰۱۳ نیز با رشد ۶/۶ درصدی نسبت به سال قبل از آن به ۱۵/۴۲۱ میلیون تن رسید و ایران پانزدهمین فولادساز جهان دراین سال شد. ادامه روند صعودی تولید فولاد ایران در حالی است که کشورهای غربی این صنعت را تحریم و فروش تجهیزات و مواد اولیه ساخت فولاد به ایران را ممنوع کردهاند. براساس این گزارش در سپتامیر۲۰۱۴ تولید فولاد ایران بالغ بر ۱/۴۲۹ میلیون تن بوده که این رقم با رشد چهاردرصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل مواجه شده است. ایران در سپتامبر سال گذشته ۱/۳۶۴ میلیونتن فولاد تولید کرده بود. در سپتامبر سالجاری میلادی ۱۳۴میلیون تن فولاد در جهان تولید شده است. تولید فولاد جهان در این ماه نسبت بهمدت مشابه سال قبل کاهش ۱/۰درصدی داشته است.
افزایش تولید اوپک همزمان با کاهش قیمت
قیمت نفت از اواسط تابستان تاکنون ۳۰ دلار کاهش یافته است که تحلیلگران بازارانرژی، افزایش عرضه و کاهش تقاضا را یکی از مهمترین علل سقوط قیمت نفت میدانند. با وجود این، اوپک در تولید نفت رکورد زده و ۶۰۰ هزار بشکه در روز بیش از میزان توافقشده، نفت تولید میکند. البته تحلیلگران معتقدند ممکن است قیمت نفت به ۵۰ تا ۶۰ دلار درهربشکه هم کاهش یابد که دراینصورت باید منتظر تبعات جدی این موضوع براقتصاد کشورهای اصلی تولیدکننده نفت هم بود. در این میان، اعضای اوپک سکوت کرده و در مقابل کاهش قیمت نفت موضع خاصی اتخاذ نکردهاند؛ مگر افزایش تولید خود. تولید نفتخام کشورهای عضو اوپک در ماه گذشته با ۴۰۰هزاربشکه افزایش در روز به ۳۰/۶میلیونبشکه در روز رسیده است که این تولید رکوردی جدید در ۹ماه گذشته به حساب میاید و اکنون هم میزان مازاد تولید آنها ۶۰۰هزاربشکه افزایش یافته است. در این میان، لیبی و عراق بیشترین نقش را در افزایش تولیدات نفتی داشتهاند. بطوریکه متوسط تولید نفتخام لیبی در ماه سپتامبر با ۲۳۰هزاربشکه افزایش در روز نسبت به ماه آگوست به ۷۸۰هزاربشکه در روز رسیده است. بر این اساس تولید نفتخام لیبی با بازگشایی مجدد پایانههای صادراتی اسسیدر و راسلنوف بسرعت افزایش یافته و حتی دراواخر این ماه به رکورد ۹۲۵ هزاربشکه در روز رسیده است. البته اکنون با اعتصابات شرق این کشور مجددا تولید نفت به ۷۶۵هزاربشکه در روز کاهش یافته که این موضوع تردیدهایی را در زمینه بالاماندن سطح تولید این کشور ایجاد کرده است. همچنین عراق با افزایش روزانه ۲۰۰هزاربشکه تولید نسبت به ماه آگوست به تولید ۳/۱۵میلیونبشکه در روز دست یافته است. این درحالی است که با وجود درگیریهای شمال عراق با گروه تروریستی داعش و توقف صادرات نفتخام این کشور از طریق خطلوله کرکوک، صادرات نفتخام عراق صرفا از پایانه بصره در جنوب این کشور انجام میشود و به دلیل وجود محدودیت در سیستمهای پمپاژ و ذخیرهسازی نفتخام در این پایانه افزایش صادرات نفتخام این کشور تا حدودی محدود شده است.
اهداف توسعه پتروشیمی محقق نشد
دبیرکل انجمن صنفی کارفرمایی صنعت پتروشیمی با تشریح دلایل خروج سرمایه گذاران هند و عمان از طرحهای پتروشیمی ایران، گفت: با وجود لغو برخی از تحریمها هنوز میلیاردها دلار منابع ارزی حاصل از صادرات پتروشیمی در کره جنوبی بلوکه شده و کرهای ها هم اعلام میکنند هنوز بخشنامه لغو تحریمها به آنها ابلاغ نشده است . احمد مهدوی در جمع فعالان صنایع تکمیلی پتروشیمی با بیان اینکه در حال حاضر ایران ۱۶ % ذخایر گاز طبیعی و ۱۹ % ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارد، گفت: هم اکنون ایران بزرگترین دارنده ذخایر نفت و گاز جهان است . این مسئول از ذخایر عظیم نفت و گاز به عنوان مهمترین پتانسیل ومزیت توسعه صنعت پتروشیمی در کشور یاد کرد واظهار داشت: در طول چند سال گذشته بطورمتوسط سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد از محل تولید و صادرات نفت خام در اختیار داشتیم اما این منابع عظیم ارزی هیچگاه در خدمت تولید و صنعت کشور قرار نگرفت. وی با یادآوری اینکه با ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی می توانستیم کل زیر ساخت های توسعه را در کشور ایجاد کنیم، بیان کرد: این زیرساخت ها برای توسعه، تولید و رشد صنایع هیچگاه به طور کامل ایجاد نشد . مهدوی با بیان اینکه تا پایان برنامه پنجم توسعه باید ظرفیت تولید پتروشیمی ایران به بیش از ۶۰ میلیون تن افزایش پیدا می کرد، تبیین کرد: اما هم اکنون تولید محصولات پتروشیمی به حدود ۴۲ میلیون تن در سال رسیده که با اهدف برنامه پنجم توسعه مغایرت دارد
تجارت ۴۰ میلیارد دلاری ایران و چین
گمرک چین مبادلات تجاری ایران و چین در ۹ ماه نخست سال جاری میلادی را ۵۷۳/۴۰ میلیارد دلار اعلام کرد. مبادلات تجاری ایران و چین در ماههای ژانویه تا سپتامبر ۲۰۱۴ با رشد قابل توجه ۸/۴۶ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل مواجه شده است . بر اساس این گزارش صادرات چین به ایران در ماههای ژانویه تا سپتامبر امسال رشد قابل توجه ۱۱۴ درصدی را تجربه کرده و به ۶۰۸/۱۸ میلیارد دلار رسیده است . این در حالیست که واردات چین از ایران دراین مدت تنها ۹/۱۵ % افزایش داشته است. واردات چین از ایران در ۹ ماه نخست امسال ۹۶/۲۱ میلیارد دلار اعلام شده است. رشد قابل توجه صادرات چین به ایران در سال ۲۰۱۴ برخلاف انتظار فعالان اقتصادی است که پیشبینی میکردند با امضای توافق موقت هستهیی محدودیتها در زمینه مبادلات تجاری ایران با اروپا کاهش یابد و در نتیجه واردات کالاهای عمدتا بیکیفیت چینی کمتر شود. نه تنها صادرات کالاهای چینی به ایران کمتر نشده است بلکه در سال ۲۰۱۴ شاهد رشد قابل توجه ورود کالاهای چینی به کشور بودهایم. در نتیجه، فاصله تراز تجاری دو کشور که به نفع ایران بود بشدت کم شده استبر اساس این گزارش در ماه سپتامبر صادرات چین به ایران کاهش داشته است. چین دراین ماه ۷۱۲/۱ میلیارد دلار کالا به ایران صادر کرده است که این رقم نسبت به صادرات ۶۰۹/۲ میلیارد دلاری ماه قبل از آن افت ۳۴ درصدی داشته است. واردات چین از ایران در سپتامبر ۲۰۱۴ نسبت به ماه قبل از آن با رشد ۳۶ درصدی مواجه شده و به ۱۳/۲ میلیارد دلار رسیده است. چین در اگوست ۲۰۱۴ بالغ بر ۵۶۴/۱ میلیارد دلار کالا از ایران وارد کرده بود . همچنین گمرک چین اعلام کرد واردات نفت این کشور از ایران در ماه سپتامبر ۸/۵ درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته افزایش یافت و به روزانه ۵۰۳ هزار و ۲۶۱ بشکه رسید.
5 برابر نیاز کشور، برنج وارد شده است
نماینده مردم لنگرود در مجلس گفت: طبق آمار موجود، ۲ میلیون و۱۰۰ هزار تن برنج از ابتدای سال وارد کشور شده و این اقدام در حالی صورت گرفته که کل نیاز وارداتی کشور طی یک سال، ۴۰۰ هزار تن است. به نقل از مرکز پژوهشهای مجلس، مهرداد بائوج لاهوتی در رابطه با وضعیت کشت راتون(کشت دوم) درشالیزارهای شمال کشور، گفت: در زمان برداشت اول برنج، مقداری از این محصول، حین برداشت به زمین ریخته میشود که ثمره آن رویش دوباره برنج، بدون کوچکترین نگهداری و آبیاری بوده که کیفیت این محصول بسیار بالاتر از برنج های معمولی است
افزایش ۴۰ درصدی چکهای برگشتی
درحالی دبیرکل بانک مرکزی آمار چکهای برگشتی سیستم بانکی کشور را بهطور متوسط روزانه بین ۱۷ تا ۲۰ هزار چک عنوان کرد که این رقم در مدت مشابه سال گذشته بطور متوسط ۱۴ هزار فقره چک بوده است و نشان از افزایش ۴۱ درصدی چکهای برگشتی در یکسال اخیر دارد. دکتر رنجبر فلاح، مدیرعامل سابق بانک تجارت دلیل اصلی رشد آمار چکهای بانکی را رکود اقتصادی یکسال اخیر عنوان کرده میگوید: بدلیل رکودی که در اقتصاد وجود دارد صادرکنندگان چک توانایی عمل کردن به تعهدات خود را ندارند زیرا درآمدهای آنان با هزینههایشان تطابق ندارد . با توجه به اعلام این آمار همچنان نمیتوان بطور رسمی اعلام کرد که از رکود خارج شدهایم، زیرا وضعیت اقتصادی بنگاهها تاسف برانگیز است ودر صورت ادامه این روند احتمال افزایش آمار چکهای برگشتی در ماههای آینده نیز وجود دارد . آمار رسمی منتشر شده در خصوص چکهای برگشتی نشان میدهد که سال ۹۲ با ۵ میلیون و ۸۲ هزار فقره چک برگشتی به پایان رسید و این آمار به معنای آن است که در سال گذشته به طور متوسط ۱۴ هزار فقره چک در طول روز برگشت می خورده است . در سه ماهه نخست سال ۹۲ و همزمان با پایان فعالیت دولت دهم و آغاز به کار دولت یازدهم یک میلیون و ۱۲۷ هزار فقره چک برگشتی در سامانه بانک مرکزی به ثبت رسیده که این آمار به معنای برگشت خوردن روزانه ۱۲ هزار فقره چک به طور متوسط در آن تاریخ است