خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 24)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

ناگفته گویى در ادبیات امروز ایران / ابراهیم هرندی

ngoftegoee

ابراهیم هرندی

ابراهیم هرندی

شیوه اداره حکومت و نهادهاى اجتماعى در هر جامعه، پیوندى نزدیک با چگونگى اندیشیدن و کارکرد ذهنیت مردم آن جامعه دارد. دولتمندان همواره برآنند تا همراه با بازسازى جهان بدلخواه خویش، ذهنیت و جهان درونى یکایک مردم را نیز در راستاى هدفهاى خود بازآرایى کنند تا هر فرد، خود خواسته، پاسدار ارزش‏هاى آنان باشد. این کوشش ِ بى امان که دستکارِ تردستى‏ها و ترفندهاى فن آواران ِ ویژه کار است، سربراهان را پاداش و گستاخان را گوشمالى مى دهد. از اینرو، گستاخان براى پرهیز و گریز از گوشمالى شدن، ناگزیر از چاره اندیشى هستند و هر راه چاره اى، نشانه شیوه دولترانى بر چگونگى شیوه اندیشیدن است.

سخن درباره کشاکشِ اندیشه و ایدئولوژى رشته ایست که سرى دراز دارد و گستره دامنه دارى را در روانشناسى اجتماعى دربر مى گیرد. هدف من در اینجا تنها بررسى برآیندى از این رشته با اشاره به دونمونه از کارهاى دو هنرمند ایرانى در این روزگار است.

گفتن سخنى ناگفته و فتنه انگیز با کاربرد ِ ایهام و تمثیل و ارسال المثل و طنز و کنایه، بدانگونه که به درگویند تا دیوار بشنود و ناگفته اى را چنان گویند که عاقلان دریابند، کارِ تازه اى نیست. هنرمندان و نویسندگان پیشین از دیرباز با این شگردها آشنا بوده اند و چندپهلویه گویی را سپرِ بلا مى‏پنداشته‏اند. اما آنچه امروز این شگردها را درخورِ بررسى مى کند، وجود سانسورِ سازمان یافته ِ تشکیلاتى است. این پدیده هنرمندان و نویسندگان کشورهایى را که در آنها آزادى بیان وجود ندارد، برآن مى دارد تا بخش بزرگى از انرژى ذهنى خود را صرف یافتن شگردهاى سانسور گریز کنند. چگونگى کاربرد این شگردها در ادبیات هردوره، گذشته از بازتاب آنها برکارهاى هنرى، نمایه بخشى از تاریخ آن دوره نیز مى تواند باشد.

یکى از راه‏هاى ارزیابى هر پدیده، مقایسه‏اش با الگوى آن پدیده‏ است. مقایسه “آنچه هست”، با آنچه “باید باشد”، کمبودها و کاستى‏هاى آنچه هست را نمایانتر مى کند. اما اگر این مقایسه ممکن نباشد، سخن درباره آنچه “باید باشد” مى تواند ذهن شنونده و یا خواننده را بسوى آنچه نیست، رهنمون مى شود. این شگرد را زنده یاد مهدى اخوان ثالث در منظومه اى بنام “آئین مردان حق” (۱)، به کار گرفته است. این منظومه، داستان ِ چرایى ِ جمله‏اى از شیخ ابوالحسن خرقانى است که برسردر خانقاهش نوشته شده بوده است. جمله این است: “نانش بدهید و نامش نپرسید که هرکس حق را بجان ارزد، بلحسن را به نان ارزد.”

فشرده این داستان چنین است:

روزى خواهنده اى پیر در خانقاه بلحسن پناه جست. مریدان چون وى را دیگر پرست یافتند، به خوارى از خانقاهش بیرون راندند. بلحسن چون ا ین ماجرا بشنید، فرمود تا آن جمله را برسردر ِ خانقاه نوشتند.

هرآنکس که آید به این در فرود
به اکرام و با آفرین و درود

به هر دین و ایمان امانش دهید
مپرسید از نام و نانش دهید

که هرکس که حق را بیرزد به جان
یقین بلحسن را بیرزد به نان

این داستان در همین جا پایان مى‏یابد، اما منظومه اخوان با یک سطر فاصله و چند ستاره اینگونه پیگیرى مى‏شود:

“چنین است آئین مردان حق
که بردین حق اند و ایمان حق

بدانند یزدان که او جان دهد
همو جان نه با شرط ِ ایمان دهد

همه خلق روزى خوران ِ حق‏اند
به جان و به نان میهمان حق‏اند

کریمى که مخلوق را جان دهاد
چگونه ورا خوان ِ بی‏نان نهاد؟

گر آبى برى یا که نانى بُرى
زیزدان تهى بل ز شیطان پرى”

چنین مى نماید که هدف شاعر از گزینش این داستان، انگیختن ذهن خواننده به مقایسه “آئین مردان حق” – آنسان که باید و بوده اند – با آئین آنانى است که امروز در ایران خود را جانشینان مردان حق می دانند، است. اخوان با گزینش ِ این داستان، گذشته از اعلام ناسازگارى خود با آئینى که بنام دین و ایمان حق بر مردم ستم روامى دارد، ذهن خواننده را نیز درگیر این پرسش مى کندد که براستى اگر؛

همه خلق روزى خوران ِ حق‏اند
به جان و به نان میهمان حق‏اند

پس چگونه است که امروز حکومتى که خود را تنها نماینده حق برروى زمین مى داند، این سان آسان برجان و خوان مردم ستم روا مى دارد و مخالفان راه خود را در بزرگراه‏ها و میدان‏هاى شهرها، بدار مى آویزد و خس و خاشاک می‏خواند‏؟ ناگفته اى را که اخوان در این منظومه با ما در میان مى گذارد این است که اگر در آئین مردان حق ، بردن آبرویى و یا بریدن نان کسى نشانه پیروى از شیطان و تهى بودن از یزدان است، پس اینان که بنام حق از بریدن ِ نان و گرفتن جان مردم باکى ندارند، دروغ مى گویند.

اخوان براى بیان این نکته، نخست سنجه ارزشى خود را در این مورد، یعنى ابوالحسن خرقانى را ، “مسلمانى بزرگ و عارفى نستوه”، معرفى مى کند و در آغاز درآمدى که براین منطومه آورده است وى را ” عارف بزرگوار معروف به صاحب نورالعلوم” خوانده است و افزوده است که؛ ” بلحسن خرقانى به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) به گواهى کتاب نورالعلوم او چنان عشق مى‏ورزد که تاکنون نظیر آن بسیار کم دیده شده، اگر چه همه عارفان چنین حال و هنجار و گفتارى داشته اند، اما ارادت او از گونه دیگرى ست، اخوان همچنین در زیرنویس این منظومه نیز آورده است که؛ ” در راستاى کرامات بلحسن خرقان، این را بسیارى نقل، یا بدان تلمیح و اشاره کرده اند که او برشیر سوار مى شد و مارى گرزه، چون تازیانه بدست مى گرفت.”

شاید هدف ِ اخوان از شرح کرامات ِ شامخِ ابوالحسن خرقانى این است که خواننده با استناد به این همه، با مایه و پایه ایمان وى آشنا شود و او را بعنوان نمونه اى از مردان حق بپذیرد. این پذیرش براى راهنمایى ذهن ِ خواننده به مقایسه خودبخودى، که هدف نخستین این منظومه است، ضرورى است.

شگرد ِ بى نام دیگرى که شاید ویژه روزگار کنونى باشد، برابرى دو نظام ِ ارزشى گوناگون است. یکى از بهترین آثار هنرى فارسى که در سالهاى گذشته در بهره ورى از این شگرد پیروز بوده است، نمایشنامه؛ ” اتللو در سرزمین عجایب”(۲)، نوشته زنده یاد غلامحسین ساعدى است. در این نمایشنامه، زنده یاد ساعدى، به بیننده نشان مى دهد که اگر قرار باشد نمایشنامه “اتللو” نوشته شکسپیر را در ایران برروى صحنه برند، چه خواهد شد. با چنین کارى، نویسنده، همه آنچه را که درباره حکومت کنونى مى خواهد بگوید، بى که اشاره اى به آن کند، مى گوید.

اهمیت این نمایشنامه در پیوند با سخن ما در این است که اگرچه این نمایشنامه را ساعدى در روزگار ِ تبعید خود در غربت نوشت و آشکارا و بى پرده هرچه دل تنگش مى خواست بگوید، مى توانست وگفت، اما با این همه، این شگرد ِ سانسور گریز را ابزار مناسبى براى ارائه کار خود ساخت. البته شاید ساعدى سناریوى این نمایشنامه را پیش از گریختن از ایران ساخته بوده است و در غربت آن را پرداخت کرده است. بهر روى، هدف من بررسى این نمایشنامه نیست.

نمونه دیگرى از این شگرد، داستان کوتاهى از زنده یاد هوشنگ گلشیرى با نام ” شرحى بر قصیده جملیه” (۳) است. رویداد این داستان این است که سید اسماعیل، مردى که نیمى از بینایى یک چشم فرزندش را در نزاع با کودک دیگرى از دست داده است، از دادگاه خواستار ِ “دیه شرعى” مى شود. چندى بعد بیست و پنج نفر شتر در پشت خانه اش به وى واگذار مى شود. پى آیند ِ داستان، چگونگى نگهدارى از شترها در شهر سارى است.

گلشیرى در این داستان ما را به مقایسه دو جهان با دو نظام ارزشى ناهمگون فرامى خواند تا از این رهگذر ناسازگارى و ناهمایندى این دو نظام را برما آشکار سازد: نخست جهان ِ امروز که متاثر از تمدن غربى و ارزش‏ها و منش‏ها و روش‏هاى آن است و دیگرى جهان اسلام و نظام ارزشى آن که برخاسته از سنت‏هاى کهن ِ صحرا نشینان عربستان در هزاره هاى پیشین است. این ناهمایندى از آغازِ داستان آشکار مى شود؛

“…خیابانها هنوزخلوت بود. یکى دو ماشینى هم که بود صبر کردند تا ساربان بپیچد توى قارن و شترها هم اول شاه را رفتند و پیچیدند. ما هم کمک کردیم، حتى از راننده ها خوهش کردیم بوق نزنند، مبادا یکیشان رم کند. ”

“…..شترها هم که معلوم است افسارشان ول شده بود وداشتند هل مى آوردند که بیایند توى بن بست و عره و نعره مى کشیدند. از طرف تکیه هم صداى بوق ماشین مى آمد که مى خواستند بروند به طرف خیابان فرهنگ، از این طرف هم که معلوم است؛ زنهاى همسایه هم جیغ مى کشیدند که؛ ” یکى به دادمان برسد، اینها مى خواهند بیایند توى خانه مان….”

خواندن ِ همین چند سطر مى تواند افروزه چند پرسشِ کفر آمیز در ذهن خواننده گردد. یکى این که آیا براستى مى توان با قوانین و شیوه هاى هزار و اندى سال پیش، جامعه مدرن امروزى را اداره کرد؟ گزینش ِ گستره جغرافیایى داستان نیز راهبر ِ ذهن خواننده این داستان بسوى پرسش اساسى دیگرى است. شتر، جانورى بیابان زى است که در سرزمین‏هاى ویژه اى یافت مى شود و نیازمند به آب و هوا و آذوقه ویژه خویش است. که در همه جا یافت نمى شود. پرداختن دیه با شتر در شهر سارى، با ما سخن از آیایى جهانشمول بودن این قوانین دارد. راستى در سرزمین‏هایى که مردم تنها نامى از شتر، آنهم در افسانه هاى کهن شنیده اند، چگونه مى توان این “وظیفه الهى – قضایى” را انجام داد؟ نیز تکلیف آن ستمدیده اى که با داشتن آپارتمانى کوچک در مرکز شهر، صاحب پنجاه نفر شتر مى شود چیست؟

شاید با آگاهى ِ توجه به این پرسش‏هاست که سید اسماعیل با دیدن شترها از پذیرفتن آنها سر باز مى زند و نعره زنان مى گوید که؛ “بابا نمى خواهم، چشم بچه ام از اولش هم بهتر است، پاهاى مورچه را از ده مترى هم مى بیند.” اما، ” حکمى است که شده.” اکنون سید اسماعیل و دوستانش مانده اند که چه باید به این شترها داد. غیاثى، دبیر بازنشسته ِ کتابخوان مى گوید که؛ ” باید به شان نواله داد.” آنها با تعجب مى پرسند؛ ” نواله دیگر چیست؟” غیاثى یادداشت کرده بود. از فرهنگ معین خواند؛ ” آرد مخصوص تمیز کرده گلوله ساخته.”
پرسیدیم: مخصوصش دیگر چه معنى دارد؟
گفت: من هم نفهمیدم
از سرشب تا صبح ناچار شده بود همه دیوانهایش را ورق بزند. مى گفت؛ ” منوچهرى فقط انگار سوار شتر شده، اما اگر امروز بیست و پنج شتر حى و حاضر نداشتیم، از کجا مى فهمیدیم شتر چه شکلى است؟
……………..
“…..شب توى انجمن فهمیدیم که نواله را با آرد و پنبه دانه درست مى کنند.”

اگر چه شتر جانورى ارزشمند براى چارواداران و ساربانان ِ بیابانگرد بوده و هست، اما براى شهر نشین امروزى نشانه اى از گذشته هاى بسیار دور است. هم از اینروست که براى شناخت آن، دیوان منوچهرى را باز مى کند. براى شهر نشین، این جانور نه تنها سنجه ارزشى نیست، بلکه مایه درد سر و گرفتاریست.

“…شترها هم دارند علفهاى سرِ دیوار را مى خورند؛ یا از سر ِ دیوار سردراز مى کنند توى باغچه مردم و هرچه پرتقال یا نارنگى دم دهنشان مى آید مى خورند. راستش صداى جیغ چند زن و بچه را هم شنیدیم، اما باز نرفتیم که به راى العین مى دیدیم که اینجا توى میدانچه جلو تکیه با همین ده دوازده شترى که به شکل نیم دایره ایستاده بودند، هیچ کس جرات نمى کرد از آن دو بن بست روبرو به میدانچه بیاید یا به خانه اش برود. اما وقتى سروصداها زیادتر شد و فریاد یکى را هم شنیدیم، ناچار رفتیم.”

بالاخره سید اسماعیل و یاران، ناچار به جادادن شترها در گوشه خلوتى در بیرون از شهر مى‏شوند.

“…..اصلاَ هر روز عصر مى رویم، غروب‏ها چند کُنده از درختهاى جنگلى روى آتش خوشرنگ مى گذاریم، پشت به خیابان، پشت به شهر، رو به آتش ساربانان و میان حلقه صدها شتر مى نشینیم و از کترى ِ آویخته از سه پایه چاى مى ریزیم و چپق مش رضا را دور مى گردانیم و در هواى خوش ِ گذشته از رفتگان قدیم یاد مى کنیم..

بخش پایانى داستان، با داورى نویسنده نیز همراه است که با ما از ناهمایندى شهر و شتر سخن مى‏گوید. آنکه دلى براى چاى از کترى آویخته از سه پایه و چپق مش رضا دارد، ناگزیر از پشت کردن به خیابان و شهراست، زیرا که در شهر جایى براى اطراق کردن و آتش افروختن ِ آنچنانى نیست.

شگردهاى هنرى، گذشته از کاربرد ابزارى در ساخت و پرداخت و ویرایش و آرایش ِ کارهاى هنرى و ستیز و گریز از سانسور، وانماى جهان نگرى هنرمندان نیز هست. در” آئین مردان حق” چنین مى نماید که اخوان، خود نیز پیرو این آئین است و سخن از درون ـ بعنوان خودى ـ ساز کرده است. وى تردیدى در حقانیت این آئین ندارد. از اینرو، مقایسه آرمانشهر این آئین و ویرانشهرِ کنونى آن، به ما از سر دلسوزى هشدار مى دهد که؛ ” هر عیب که هست از مسلمانى ماست.” از دید ِ اخوان، اینان کژاندیش و گمراهند ورنه پیروى از این آئین، دیو و دد را سر بفرمان انسان مى نهد!

نکته گفتنى دیگر در این راستا، این است که پى جویى آرمانشهر در گذشته، نشان از سارمان ذهنى واپسگراى فرد دارد. انسان مذهبى همیشه براى دریافت پاسخ نهایى ناگزیر از بازگشت به گذشته ـ یعنى بازگشت به سرچشمه وحى و روزگار پیامبران – است.

“شرحى بر قصیده جملیه” نیز برپایه مقایسه دو جهان با دو نظام ارزشى گوناگون استوار است. اما در این مقایسه، نویسنده رویکرد به گذشته را با دید انتقادى ِ طنز آلودى نگریسته است. پنداره هاى ناشى از سرگردانى شترها در شهر و سرک کشیدن آنها به خانه هاى مردم، همراه با جست و خیز کودکان و خیز و گریزِ بزرگسالان، همه ناشى از این نگرش است.

اخوان امروز را در برابر دیروز نهاده است تا با این برابرى، کژیها و کاستیهاى امروز را برنمایاند. گلشیرى، بُرشى از دیروز را در آئینه زمان کنونى مى تاباند، تا ناسازگارى این دو را برما آشکار کند. از دید وى در این داستان، بازگشت به گذشته شوخى گران و ناخوشایندى است که چون شتر در شهر، بارآوردى جز دردسر و گرفتارى نخواهد داشت.
آشکار است که نمى توان با بررسى نمونه ناچیزى از کارِ هنرمندى درباره وى ارزشداورى کرد بویژه اگر آن هنرمند از سرآمدن ِ روزگار خود نیز باشد.

یادداشتها:

۱. اخوان ثالث، مهدى. ترا اى کهن بوم و بر دوست دارم. چاپ دوم، ۱۳۶۹ انتشارات مروارید، تهران. ص ۲۳۹.

۲. ساعدى، غلامحسین. ” پرده داران آئینه افروز” نمایشنامه اتللو در سرزمین عجایب. ۱۳۶۵. پاریس، ص ۶۶.

۳. گلشیرى، هوشنگ. ماهنامه دنیاى سخن، شماره ۳۷-دى ماه ۱۳۶۹. ص ۴۴

از قهرمان و شعار، تا بی قهرمانی و شعور / دکتر علیرضا نوری زاده

maghalejadidddd

دکتر نوری زاده

دکتر نوری زاده

در فرهنگ و همزمان عواطف ما ، شخصیت قهرمان که عادتا در هاله ای از رمز و راز پیچیده بود ، هرگز نمی باید به پیروزی برسد . قهرمان وقتی قهرمان بود که با کودتا اگر برسر قدرت بود سرنگون میشد ، باتب و لرز به میدان اعدامش میبردند یا پیشتر در باغشاه یا باغشمال ، سرش را میزدند ویا بردارش میکردند . کوروش فولادی و پرویز نیکخواه چون زنده مانده بودند تا آرمانهای روزگار قهرمانی شان را، ولو مختصر در زمان آشتی با واقعیت ، تحقق بخشند ؛ به ضدقهرمان و بدتر تبدیل میشدند اما رفیق ناکاممان خسروگلسرخی مارکسیست که در دادگاه ، عبارتی را نه چندان صواب از امام حسین برلب آورده و حتی یک مقاله یا شعر ماندگار از خود به جا نگذاشته بود قهرمان میکردیم چون بدار مرگ میرفت . برایش شعر و حماسه ساختیم و هنوز هم . شاید اگر مانده بود امروز مثل همکاران آن روزش در کیهان ، چند کتاب داشتشعر و مقاله منتشر کرده بود . به دامونش میبالید و در برابر رژیم جهل و جور و فساد ولائی با آن دل سرشار عشق و عاطفه ، چنان مینوشت که دل استبداد را میلرزاند چرا باید روحیه قهرمان جوئی و پروری ما همکلاسی باهوش و آزاده من در دانشکده حقوق ، شاگرد اول کنکور سال ۴۶ عبدالکریم حاجیان سه پله و کرامت دانشیان رفیقش را به قتلگاه راهی کند اما هنوز نمیتوانیم اعتراف کنیم که زنده ماندن طیفور بطحائی و ایرج جمشیدی و علامه زاده ، مهمتر از گزینش مرگ برای اینکه ما چند قهرمان اضافی داشته باشیم ، بود . متاسفیم که چرا مریم و شکوه ( اتحادیه و میرزادگی ) اعدام نشدند که جنس ما هنگام ذکر مصیبت عاشورای عهد شاه جور شود و ویدا حاجبی دیگری نداشته باشیم که برایش مرثیه سردهیم . گور پدر پاسارگارد و دخترانی که زیر سایه مادرشان بزرگ شدند.

بیشتر بخوانید »

در حال و هوای کریسمس… نگاهی به برترین قصه های کریسمس در ادبیات دنیا / لیلا سامانی

اشاره:
کریسمس، که از جمله ی قدیمی ترین اعیاد ممالک غربی ست؛ در بسیاری از وجوه زندگی جلوه گر شده و با بسیاری از روابط و عواطف انسانی گره خورده؛ این جشن، چونان چون دیگر مناسبت های اجتماعی، بازتابی وسیع در ادب دنیا هم داشته و به صور گوناگون در قصص ادبی آورده شده. همکارمان ” لیلا سامانی ” نگاهی داشته به معروف ترین این قصه ها؛ که هر کدام با شرحی کوتاه هم همراه شده اند. این مطلب که بسیار هم خواندنی از آب در آمده را؛ در ادامه ی صفحه از پی بگیرید…

۱- هدیه‌ی مغان (هدیه‌های کریسمس) – اُ هنری (۱۹۰۵):

هدیه‌ی مغان

هدیه‌ی مغان

این داستان، درباره‌ی زوج جوان تنگدستی‌ست که در گیر و دار خرید هدیه‌ی کریسمس برای همدیگر از تنها دارایی‌های با ارزش خود می گذرند، این داستان مثال دیگر آثار اُ- هنری با پایانی شگفت‌انگیز و با طنزی خواستنی و در عین حال تکان‌دهنده خواننده را غافلگیر می کند. «هدیه‌ی مغان» نمودار عشق بی چشمداشت و خالصانه‌ایست که بی‌دریغ می‌بخشد و تنها به‌دنبال بهانه‌ای برای شاد کردن معشوق است.
نام غریب داستان، تلمیحی‌ست به داستان “سه مغ” سخاوتمند از زرتشتیان پارسی که به هنگام تولد مسیح، به دیداراو و مادرش، مریم، شتافتند و برای او هدایایی چون، طلا، صمغ و کندر به ارمغان بردند. این نام در چاپ‌های بعدی کتاب به دلیل ثقیل بودن به «هدیه‌های کریسمس» بدل شد.

۲- سرود کریسمس – چارلز دیکنز (۱۸۴۳):
داستان، روایت دگرگون شدن روحیات، احساسات و جهان‌بینی “ابنزر اسکروج” مرد خسیس، سنگدل و مردم‌گریز قصه در یک شب کریسمس است. ارواح زمانهای گذشته، حال و آینده به سراغ او می‌آیند و حقیقت اعمال و خصایل او را برایش نمایان می‌کنند. دیکنز با تصویر‌کردن داستانی امید‌بخش، به ثروتمندان جامعه نهیب می‌زند، بی‌تفاوتی‌شان نسبت به غم و رنج مستمندان را نکوهش می‌کند و بر ضرورت بیدار شدن و هویت‌یابی آنها تاکید می کند.
داستان، آمیزه‌ای از واقعیت و تخیل است؛ از سویی صحنه‌های ساده‌ی زندگی مردم کوچه و بازار تصویر می شود و از سوی دیگر درنوردیدن زمان و مکان به همراه ارواح، فضایی حیرت انگیز می‌آفریند.

۳- دختر کبریت فروش – هانس کریستین اندرسن(۱۸۴۵):

دختر کبریت فروش

دختر کبریت فروش

داستان روایت زندگی شب آخر زندگی دخترک کبریت فروشی‌ست که در سرمای بیرحم شب سال نو به دنبال مردم می دود تا کبریتهایش را به آنها بفروشد، مردمی که غرق در خرید سال نو اند و دخترک را هیچ می انگارند. شب هنگام زمانی که دخترک در خیابان یخ آجین تنها مانده است، کبریتهایش را تک تک روشن می کند تا با گرما و نور آنها رویاهای کودکانه اش را زنده کند، رویاهایی که با خواب ابدی او جاودان می شوند.

۴- آن خردمند دیگر- هنری ون دایک(۱۸۹۵):
چهار مرد خردمند پارسی (مغ)، در پی دیدن اختر عیسی در شرق، به سمت بیت لحم روانه می‌شوند، اما تنها سه نفر از آنها در موعد مقرر حاضر می‌شوند، هنری ون دایک، در این داستان، با آمیختن روایات انجیل متی و تخیل‌اش، روایت‌گر افسانه‌ی مغ چهارم، آرتابان و جست‌وجوی سی و سه ساله‌ی او در پی یافتن عیسای پیامبر شده‌است.

۵- وانکا – آنتوان چخوف (۱۸۸۶):

وانکا

وانکا

«وانکا» نام قهرمان این داستان برانگیزاننده است، او کودک یتیمی‌ست که در مسکو نزد یک کفاش پادویی می‌کند و روزگاری سخت و پرمشقت را سپری می‌کند. او در شب عید کریسمس و در غیبت ارباب و خانواده‌اش که برای جشن کریسمس به کلیسا رفته‌اند، اولین نامه‌ی عمرش را به پدربزرگش می‌نویسد و با ابراز دلتنگی به او التماس می‌کند به کمکش بیاید و نجاتش دهد:
«وانکا لرزید و آهی کشید، و دوباره به پنجره نگاه کرد. یادش افتاد که هروقت پدربزرگ برای کندن کاج عید به جنگل می‌رفت، او را هم با خود می‌برد. چه روزگار خوشی بود! یخ‌ها زیر پای آنها ترق تروق صدا می‌کردند و پدربزرگ می‌لرزید و دندان‌هایش به هم می‌خورد و وانکا هم همین کار را می‌کرد، پیش از کندن درخت عید، پدربزرگ اول چپقش را چاق می‌کرد، کمی انفیه بو می‌کرد و وانکای بیچاره را که از سرما می‌لرزید، دست می‌انداخت. درخت‌های کاج جوان، از یخ و برف پوشیده شده بودند. بی‌صدا و بی‌حرکت ایستاده و منتظر بودند ببینند کدامشان به زودی از پا درخواهند آمد. ناگهان خرگوشی از گوشه‌ای می‌جست و روی برف‌ها می‌دوید.» ( ترجمه : سیمین دانشور)

۶- کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف – لئو تولستوی (۱۸۹۰):

 کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف

کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف

تولستوی این داستان را با الهام از آیه‌ای از انجیل و با اقتباس از داستانی از «روبن سالنس» نویسنده‌ی فرانسوی نوشته‌است.
داستان، درباره‌ی پاپا پانوف، پیرمرد پینه‌دوزی‌ست که در راز‌و‌نیاز شب عید کریسمس، دیدار مسیح کودک را آرزو می‌کند تا بتواند زیباترین کفشی که دوخته‌است را به او هدیه بدهد، او در خواب به تحقق رویایش وعده داده‌می شود، به شرط آنکه اطرافش را خوب نگاه کند. آنچه در ادامه‌ی این داستان می‌آید نمایانگر اصول انسانیت و نوعدوستی‌ست، مهربانی و مروتی که زمان و مکان نمی‌شناسد و آدمهایی که همه می‌توانند در کسوت یک قدیس در آیند.

۷- فندق شکن و شاه موشها- ارنست هوفمان (۱۸۱۶) :
فندق شکن داستانی‌ست فانتزی که از داستان های جن و پری نشانه دارد. ماجرای قصه در شب کریسمس و برای ماری استالبوم، دختربچه‌ی هفت‌ساله‌ی آلمانی اتفاق می‌افتد.
او در جشن کریسمس یک عروسک فندق‌شکن هدیه می‌گیرد اما برادرش، فلیتز در جریان یک کشمکش عروسک محبوب دخترک را می شکند. ماری، نیمه شب از خواب برمی‌خیزد و مورد هجوم شاه موش و بقیه موشها قرار می‌گیرد. در همین میان، عروسک فندق شکن زنده می‌شود و از دخترک مراقبت می‌کند.
این داستان بعدها بدل به منبع الهامی شد برای چایکوفسکی، آهنگساز برجسته‌ی روس و خلق باله ی جاودانه ی فندق شکن با طراحی ماریوس پتیپا.

۸- نامه‌ای از بابا نوئل- مارک تواین:

نامه‌ای از بابا نوئل

نامه‌ای از بابا نوئل

زندگی شخصی نویسنده‌ی کتاب جاودان «ماجراهای هاکلبری‌فین» سرشار از تلخکامی و اندوه بود، او که شیفته‌ی فرزندانش بود، دختر بزرگش سوزی، را زمانی که در سفر بود، از دست داد و چند سال بعد، کوچک‌ترین دخترش در شب کریسمس و به شکلی ناگهانی از دنیا رفت. در این میان سوزی که ازکودکی بنیه‌ی ضعیفی داشت، مدام در بستر بیماری غنوده‌بود و بیشتر از همه از توجه پدرش بهره‌مند می‌شد، داستان «نامه‌ای از بابا نوئل» در حقیقت نامه‌ای‌ست که مارک تواین؛ آن را در جریان یکی از بیماریهایی کودکی دخترش و از طرف بابا نوئل برای او نوشته است.

یادی از مرتضی احمدی / یک دلداده ی زندگی… رهیار شریف

mortezaahmadiii

از جمله ی قدیمی ترین به اصطلاح ” طهرونی ” های این شهر پر حادثه و تاریخ بود یدی طولا در تمامی جنبه های فرهنگ عمومی داشت، از نمایش های روحوضی و تماشاخانه های لاله زار تا زمین های خاکی و تکه کلام های مردمی و موسیقی عامه پسند.

مرتضی احمدی

مرتضی احمدی

این طور که اهل تذکره نوشته اند او در سال ۱۳۰۳ در محله های جنوبی تهران به دنیا آمده و در همان مجال هم با زندگی و جلوه های دنیا آشنایی پیدا کرده. او به روایت خودش در ” خاک و خل ” های جنوب شهر با فرهنگ آشنا شده و به حب زندگی رسیده و صد البته که اقرار به همین موضوع نشانه ای خوب از درک عمیق او نسبت به معنای ” فرهنگ ” است و روایتی از نکته سنجی اش.
او در سالهای جوانی به تماشاخانه های شهر هم رسیده و از آنها هم راهی به سمت سینما گشوده؛ و … در تمامی سالهای فعالیت هنری اش صدایی آشنا برای چند نسل پیاپی هم شده و همین طور خالق کارکترهایی که جوری به خاطرات قومی ایرانیان سنجاق شده اند.
آقای احمدی علاوه بر تمامی اینها، روی بسیار خوشی به کلام و موسیقی عامیانه هم نشان داده و در راه گرد آوری ایشان همتی جد گمارده. چندین و چند اثر پژوهشی او باب مثل ها و ترانه های عامیانه، شاید تنها بیانگر گوشه ای از لطف او به این زبان و این فرهنگ بوده باشند.
او همچنین از جمله ی طرفداران قدیمی تیم فوتبال پرسپولیس بود و نشانه ای از معنای هواداری در دل کوچه پس کوچه های شهر. خودش می گفت که شاهین آنقدرها مردمی نبود و من برای گرفتن جانب مردم طرفدار پرسپولیس شدم و در این میان قدیمی ترین هوادار این تیم ام.
هر چه هست رد پای او را در تمامی جلوه های هنر عامه می توان پیدا کرد. مردی که فرهنگ را در معنی درستش، بستری از زندگی و شیوه ی همزیستی انگاشته بود و سالها برای زنده ماندن آیین های قدیمی شهر و دیارش تلاش می کرد.
در انتهای این یادنامه ی کوتاه، شعر آشنای ” حاجی فیروز ” که در کتاب ” کهنه های همیشه نو ” ی او آورده شده را از پی می آوریم و دیگر بار یادش را گرامی می داریم. با این توضیح که آقای احمدی در اینکتاب تحقیقی ماندگار ترانه های نمایش های تخته حوضی قدیم را جمع آوری کرده و کوشیده تا تمامی ایشان را همان طور که بودند برای نسل های بعدی به یادگار بگذارد…

حاجی فیروز…
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم بزبز قندی
ارباب خودم چرا نمی خندی؟
ارباب خودم گلی به جمالت
از کجا بگم وصف کمالت؟
بشکن بشکنه بشکن

من نمیشکنم
بشکن
بازم بشکنم
بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره
این عاشق بیچاره چقدر حوصله داره
اینجا تهروونه بعله
قر فراوونه بعله
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
یا حق
یا هو
حاجی فیروزم بعله
سالی یه روزم بعله
ای سال بر نگردی
بری دیگه بر نگردی
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
یا حق
یا هو

ســـــتیزِ کهـنه و نـو – بخش دوم/ ابراهیم هرندی

bakhshedovomharandi

اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم؟

ابراهیم هرندی

ابراهیم هرندی

گفتیم که ستیزِ کهنه و نو، کانونی ترین انگیزه رفتارها و کردارهای تاریخ ساز در جهان کنونی، بویژه در کشورهای پیرامونی ست. این ستیز برآیندی از نگرش مدرن به هستی ست که شیوه های کهن زیستی را در چشم نگرنده از سکه می اندازد و بی ارزش می کند. اگرچه این نگرش با هیچ فرهنگ و دین و آئین ویژه ای سرِ ستیز ندارد و هنجارهای اخلاقی آن همه باورها را ارج می نهد و آزادی آن ها را یکی از حقوق بشر می داند، اما فرهنگ ها و دین ها و آئین های کهن، بناگزیر در پرتو آن رنگ می بازند و خودبخود پس از چندی به موزه باورهای فولکلوریک سپرده می شوند. از اینرو، نگرش مدرن، بیشترین و بزرگترین دشمنانش را در خاستگاه خود، یعنی کشورهای مدرن جهان دارد.

بیشتر بخوانید »

گفتنی ها و نا گفتنی ها در باره بودجه سال آینده / دکتر منوچهر فرح بخش

majles-va-layehe-boodje

روحانی لایحه بودجه دولت خود برای سال آینده را در موعد مقرر به مجلس ارائه داد. او در نطق خود در مجلس مفصلا به تشریح بودجه پرداخت که نکات مهم آن بدین شرح است:
بودجه سال آینده با هدف کنترل تورم تهیه شده است.
یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های برنامه‌های اقتصادی دولت افزایش صادرات غیرنفتی است و رشد این موضوع به اقتصاد ما کمک خواهد کرد. امیدواریم سال آینده سهم بسزایی در صادرات غیرنفتی داشته باشیم و با ادامه این روند صادرات غیرنفتی در ۵۰ میلیارد دلار بگذرد
واردات کالاهای سرمایه‌ای رشد و افزایش قابل توجهی کرده است و این افزایش ما را به آینده این بخش امیدوار می‌کند.
افزایش درآمدهای غیرنفتی نقش اساسی در افزایش در تأمین منابع مالی دولت دارد که درآمدهای مالیاتی نسبت به سال گذشته از رقمی ۲۱.۸ و ۱.۳ درصد برخوردار هستند که نسبت درآمدهای غیرنفتی به کل منابع عمومی از ۴۷ درصد در سال ۹۳ به ۵۳ درصد افزایش می‌یاب..
استفاده از صندوق توسعه ملی راهکاری برای جبران کاهش درآمدهای نفتی است. تدبیر اندیشیده در کاهش سهم صندوق به ۳۰ درصد برای سال ۹۴ درآمد نفتی در نظر گرفته شده کاهش فاحشی پیدا نکرده است. در سال ۹۳ میزان ۲۷.۵ میلیارد دلار نفتی در بودجه در نظر گرفته شده بود . این رقم برای سال ۹۴ به ۲۴ میلیارد رسیده است لذا مجموع تدابیر اندیشیده شده موجب شد تا بودجه از کاهش شدید قیمت‌ نفت آسیب جدی نبیند و بشود بودجه متوازن و بدون کسری به مجلس تقدیم نمود.
متوسط سهم نفت در بیست سال گذشته در حدود ۴۵ درصد بوده است که در لایحه بودجه سال ۹۴ به میزان ۳۱.۵ درصد تقلیل یافته است.
بودجه کل کشور در سال ۹۴ بالغ بر ۸۳۷ هزار ۹۰۷ میلیارد تومان برآورد شده است که نسبت به رقم مشابه سال جاری از افزایش ۴.۳ درصدی برخوردار است. از این رقم، بیش از ۲۶۷ هزار و ۳۵۷ میلیارد تومان سقف بودجه عمومی دولت (هزینه های جاری و طرح‌های عمرانی) است.
در همین حال، حجم کل بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت، ۵۹۶ هزار و ۶۶۶ میلیارد تومان پیش بینی شده است که بیش از ۷۱ درصد حجم کل بودجه کل کشور برای سال ۹۴ را شامل می‌شود. بدین ترتیب بودجه با بیش از ۴۶ هزار میلیارد تومان کسری بسته شد.
در راستای تأمین منابع مالی لازم برای تحقق رشد مستمر قتصادی مجموعه سرمایه‌گذاری دولت و شرکت‌های دولتی در سال آینده معادل یک میلیون و ۵۱۱هزار و ۵۸۹میلیارد ریال برآورد شده است که نسبت به سال ۹۳ حدود ۱۸.۷درصد افزایش را نشان می‌دهد.
نسبت درآمدهای غیرنفتی به کل منابع عمومی از ۴۷ درصد سال ۹۳ به ۵۳درصد افزایش می‌یابد.
درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیرنفتی نسبت به سال ۹۳ از رشد معادل ۲۳و ۱۱درصد برخوردار هستند.
منظور کردن اعتبارات کافی برای خاتمه طرح‌هایی که پیشرفت فیزیکی بالای ۸۰درصد داشته‌اند،
تقویت اعتبارات برای ایجاد زیربناهای معادن بزرگ، افزایش ظرفیت فازهای گاز پارس جنوبی و همچنین حوزه‌های نفتی غرب کارون، اضافه شدن ۷هزار مگاوات به ظرفیت برق کشور با اجرای پروژه‌های بخش بخار نیروهای سیکل ترکیبی، توسعه مسکن،
تکمیل شبکه حمل و نقل و احداث بیش از ۱۵۰۰کیلومتر از انواع راه، بهبود وضعیت نگهداری زیرساخت‌ها، اقدام به عملیات ۳۱ بیمارستان با ظرفیت ۳۵۰۰تن، تأمین اعتبار لازم برای ۹ استادیوم ۱۵هزار نفری و به بهره‌برداری رسیدن ۳۰۰ پروژه ورزشی مد نظر است.
دررابطه با جزییات بودحه لازم به ذکر است که بودجه ۹۴ با ۴۶ هزار میلیارد تومان کسری بسته شد.
نوبخت رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور درتشریح بودجه سال آینده میگوید: منابع عمومی درآمدها شامل مالیات، عوارض و گمرک برای سال آینده ١١٩ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده، رشد منابع عمومی نسبت به امسال را ١/١٩ درصد اعلام کرد. همچنین این درآمدها شامل مالیات و عوارض بوده که ٨۶ هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده و ۶/٢٢ درصد نسبت به سال ٩٣ رشد نشان می‌دهد.
وی با اشاره به واگذاری دارایی‌های سرمایه‌یی که جزو اصلی آن فروش نفت و برخی املاک است، گفت: سال آینده ٧٣ هزار و ۶٠٠ میلیارد تومان سهم نفت بوده که نسبت به سال جاری ٨/٧ درصد کاهش یافته است. همچنین واگذاری دارایی‌های مالی که شامل سهام و اوراق مشارکت است ٣١ هزار میلیارد تومان با ٨/٠ درصد رشد پیش‌بینی شده است.
به گفته معاون رییس‌جمهور ۴٧ هزار و ٧٠٠ میلیارد تومان تملک دارایی‌های سرمایه‌یی با رشد ٨/١۵درصد بوده که اگر هفت هزار میلیارد تومان مهار آب‌های مرزی از محل صندوق توسعه ملی را به آن اضافه کنیم، حدود ۵۵ هزار میلیارد تومان برای طرح‌های عمرانی سال آینده اختصاص خواهد یافت که رشد بیش از ٣٠ درصدی دارد.
وی گفت: سال ٩۴ سال عادی نیست و سال سختی در پیش داریم. سال آینده نسبت به سال‌های گذشته سخت‌تر است چرا که درآمدهای میلیارد دلاری نصیب دولت «تدبیر و امید» نشده است. او گفت: ما معتقدیم «می‌توانیم». البته منظورمان از این عبارت این نیست که «همه‌چیز آرام است و ما چقدر خوشبختیم»، در ضمن مانند آدم کوچولوی سریال گالیور دایم تکرار نمی‌کنیم که شکست خواهیم خورد بلکه واقع‌بینانه و با تکیه بر شرایط موجود معتقدم می‌توانیم شرایط‌مان را تغییر دهیم.
وی گفت که ۴٨ هزار میلیارد تومان برای اعتبارات عمرانی پیش‌بینی شده است، حمل و نقل ۱۷ درصد، منابع آب ٢٣ درصد، مسکن و عمران ۲۲ درصد ، درصد، آموزش ١۶ و انرژی ١٧ درصد در سال آینده رشد خواهد کرد،
رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور خاطرنشان کرد: امسال اولویت پرداخت بودجه به طرح‌ها این بود که آنها پیشرفت فیزیکی بالای ٨٠ درصد داشته باشند اما برای سال آینده هم ٢١٠ طرح و ۴٧٠ پروژه که بالای ٨٠ درصد پیشرفت کرده در اولویت هستند و علاوه بر آن، دو شاخص دیگر یعنی تاثیر در توازن منطقه‌یی در محوری بودن برای اولویت‌بندی طرح‌ها درنظر گرفته شده است.
وی افزود: افزایش فازهای گاز پارس جنوبی با هدف تولید ٧۵ میلیون مترمکعب گاز و افزایش تولید نفت از اولویت‌ها است چون الان در حد یک میلیون بشکه نفت صادر می‌کنیم در حالی که می‌توانیم این رقم را به بیش از دو میلیون بشکه در روز افزایش دهیم. به همین جهت برای آماده کردن خود بعد از رفع تحریم‌ها باید توانمندی خود را افزایش دهیم، ضمن اینکه برای شرایط بد هم آمادگی داریم.
نوبخت ادامه داد: یک هزار و ۵٠٠ کیلومتر راه و پنج طرح ریلی بزرگ در کشور تکمیل و بهره‌برداری خواهد شد که به این‌ترتیب سنندج، کرمانشاه، ارومیه، رشت و اردبیل به شبکه سراسری راه آهن وصل می‌شوند. او با اشاره به برخی از ویژگی‌های بودجه ٩۴ گفت: در سال آینده یک هزار و ۶٠٠ میلیارد تومان برای تاسیسات خطوط گازرسانی، ٣٠٠ میلیارد تومان برای استانداردسازی سامانه گرمایشی مدارس با اولویت مدارس روستایی و ١٢٠ میلیارد تومان سرانه مدارس در نظر گرفته شده است. معاون رییس‌جمهور همچنین به تبصره ٣ اشاره کرد که بر اساس آن اجازه سرمایه‌گذاری ٣١٣ میلیارد تومان ناشی از فروش اموال شرکت‌های ایدرو و ایمیدرو برای مناطق کمتر توسعه‌یافته داده شده و در تبصره ۴ امکان استفاده دستگاه‌های اجرایی و بخش خصوصی برای ٣۵ میلیارد دلار فاینانس خارجی فراهم شود. نوبخت گفت: ٣٠٠ میلیون دلار از منابع صندوق توسعه ملی برای توسعه شرکت‌های دانش‌بنیان درنظر گرفته شده است.
معاون رییس‌جمهوری در ادامه اعلام کرد: همچنین رشد سرمایه‌گذاری کشور در سال آینده را ۴ درصد پیش‌بینی کرد و گفت: بر این اساس اقتصاد ایران حداقل ۵/٢ درصد رشد خواهد داشت، نقدینگی به ١٧ درصد محدود خواهد شد و نرخ تورم در محدوده ١۴ درصدی قرار خواهد گرفت.
وی درباره حجم کنونی دولت در اقتصاد ایران با توجه به سهم ٣٣ درصدی درآمدهای نفتی در بودجه ٩۴ گفت: متاسفانه حجم دولت در اقتصاد همچنان بالاست و بعد از دو دهه که از خصوصی‌سازی می‌گذرد هنوز نتوانسته‌ایم حجم دولت را در اقتصاد کشور کاهش دهیم. معاون رییس‌جمهوری در ادامه ضمن رد نظر برخی کارشناسان درباره حضور نزدیک به ٩٠ درصد دولت در اقتصاد کشور این میزان را کمتر از ٩٠ درصد اعلام کرد ولی تایید کرد که نقش دولت در اقتصاد در سال‌های اخیر کمرنگ نشده است.
نوبخت در پاسخ به سوالی درباره قیمت فروش نفت در بودجه سال آینده گفت: هم‌اکنون بسیاری از کشورها مانند عراق، نیجریه، مکزیک و روسیه قیمت نفت را در بودجه خود ٨٠ یا بیش از ٨٠ دلار در نظر گرفته‌اند. وی افزود: تا پایان امسال هم حداقل قیمت نفت هفت دلار کمتر از پیش‌بینی ما است، اما با این حال کشور را با مکانیزم تخصیص بدون کسری بودجه اداره می‌کنیم. او ادامه داد: در لایحه بودجه ٩۴ تبصره‌یی وجود دارد که بر اساس آن اگر قیمت نفت بیش از٧٢ دلار شد این اضافه درآمد به طرح‌های خاصی که عمدتا‌ عمرانی است تخصیص داده شود.
وی ادامه داد: از منابع عمومی برای هدفمندی یارانه‌ها برای سال ٩٢ نزدیک به ١١ هزار و ٢٠٠ میلیارد تومان، سال جاری ١٣٠٠ میلیارد تومان و سال آینده شش هزار و ٣٠٠ میلیارد تومان درنظر گرفته‌ایم. سال آینده یارانه نقدی همان ۴۵ هزار و ۵٠٠ تومان بین خانوار توزیع می‌شود و هر چقدر سال آینده از محل یارانه نقدی صرفه‌جویی شود، در طرح‌های عمرانی آن استان هزینه خواهد شد و هیچ مبلغی از پول یارانه‌ها به خزانه نمی‌رود، بلکه دولت از خزانه به هدفمندی اختصاص داده است.
معاون رییس‌جمهوری همچنین در مورد نرخ ارز در بودجه ٩۴ گفت: برای سال آینده کمتر از ١٠ درصد و ٢٠٠ تومان نرخ ارز رشد داشته و اعتقاد برای یکسان‌سازی نرخ ارز، بازار باید خود را با این شرایط تنظیم کند و تحت هیچ شرایطی حتی در صورت کمبود ارز، قیمت آن را بالا نخواهیم برد، زیرا معتقدیم نرخ ارز از نظر روانی روی قیمت کالاهای دیگر اثرگذار است و قطعا بدون دستور بازار را کنترل می‌کنیم و نمی‌گذاریم قیمت آن بالا برود و باید نرخ بازار خود را به سمت ٢٨۵٠ تومان بانک مرکزی نزدیک کند. سیاست قطعی دولت این است که نرخ ارز از ٢٨۵٠ تومان بالاتر نخواهد رفت.
معاون رییس‌جمهور در خصوص نرخ مالیات بر ارزش افزوده سال آینده گفت: طبق قانون سالی یک درصد باید به ارزش افزوده اضافه شود که ۵ درصد آن سهم دولت و ٣ درصد آن سهم شهرداری‌ها بوده و با توجه به اینکه یک‌درصد در سال جاری به بخش سلامت اختصاص داده شد، نسبت پنج به سه باید طبق قانون انجام شود و برای سال آینده مالیات بر ارزش افزوده ٩ درصد خواهد شد و حذف یا ماندن یک درصد بخش سلامت بستگی به نظر مجلس دارد.
از ناگفتنی های بودجه اینکه ظاهرا دارای یک رشد ۴ درصدی نسبت به بودجه سال جاری است که نشان میدهد بودجه انقباضی نیست ولی در عین حال چندان انبساطی هم به نظر نمیرسد. بنا براین بجز یک سری تغییرات سطحی انتظار زیادی از بودجه سال آینده نباید داشت. بودجه در یک محاسبات سطحی از همان ابتدا با یک کسری ۴۶ هزار میلیارد تومانی مواجه است، تجربه نشان داده است که کسری بودجه حتی در شرائط عادی در طول سال افزایش مییابد. بنابراین با توجه به کاهش مداوم بهای نفت و شرائط غیر عادی اقتصاد کشور باید منتظر افزایش نجومی کسر بودجه بود. صحبت از سرمایه گذاریهای میلیاردی با توجه به شرائط عمومی کشور از جمله تحریمها رویایی بیش نیست و تنها امیدواریهای کاذب است که دولت برای آرامش جامعه مطرح میسازد. کاهش وابستگی به درآمد نفت هم شعاری توخالی بیش نیست . وضعیت تولید بهتر نشده که بشود بر روی افزایش درآمد مالیاتی و گمرکی حساب کرد و سال آینده هم مانند همه سالها وابستگی دولت به درآمد نفت ار ۵۰ درصد متجاوز خواهد بود. دولت بیش از یکصد و پنجاه هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش عمومی و خصوصی بدهکار است در بودجه صحبتی از پرداخت دیون نشده است.
آنچه که در بالا به آنها اشاره شد درحالتی است که وضعیت موجود باقی بماند و در پایان هفت ماه فرجه تعیین شده برای پایان مذاکرات هسته ای به توافق فی مابین بیانجامد . در غیر اینصورت باید انتظار یک بحران واقعی اقتصادی را داشت که نجات از آن به آسانی میسر نخواهد بود. بنا براین برخلاف اظهار امیدواریهای روحانی و سایر مسئولین کشور احتمال اینکه اوضاع اقتصادی در سال آینده رو به وخامت گذارد بسیار زیاد است.

شرق، نمادی از آرامش و وجدان… نگاهی به رمان سفر به شرق اثر هرمان هسه/لیلا سامانی

هرمان هسه

هرمان هسه

نام “هرمان هسه” از آن دست نام هایی ست که به گوش تمامی ادب دوستان و اهالی فرهنگ آشناست، نامی که علاوه بر جایزه ی نوبل و گوته با هفت جایزه ی جهانی ادبی دیگر نیز گره خورده است.
هسه در جملگی آثارش بیزاری خود از هر آنچه بوی مدرنیته می داد را آشکار می کرد و بی پروا تلاش جوامع سرمایه داری برای سلطه طلبی و برتری جویی بر مردمان را نکوهش می کرد. رمان “زیرچرخ” او که تصویری ست از تناقضاتی که از سوی جوامع مدرن به بشر امروز تحمیل می شود، نمونه ای بارز از این نگرش است. او پس از شرکت در جنگ جهانی دوم، به بحران های شدید روحی گرفتار شد ولی هرگز از پویایی و خلق آثار ادبی دست بر نداشت.
اما آنچه او را از بسیاری از دیگر نویسندگان صاحب نام غربی، متمایز می سازد نگاه ویژه ی او نسبت به فرهنگ و ادبیات شرق است. خصوصیتی که شاید آن را از رگه ی شرقی مادرش به ارث برده باشد. داستانهایی که او در ” گرگ بیابان” ، “کودکی شعبده باز”، ” پرنده ” و … بیان می کند به واقع تلفیقی ست از آموزه های عرفان شرق و غرب. آثاری که منجر به نمود فلسفه ای جوینده، تعقلی پرسشگر و انسانیتی ژرف می گردند.
اما در این میان کتابهای “سیدارتا” و “سفر به شرق”، روایتی ناب تر از شرق و عرفان شرقی را به نمایش می گذارند، آثاری که وجه افتراقشان با یکدیگر در این نکته است که در اولی از “شرق” به عنوان محدوده ای جغرافیایی یاد می شود و در دیگری، “شرق” نمادی ست از وجدان، آرامش و آرمان:
“شرق مورد نظر ما سرزمینی خاص و محدوده ی جغرافیایی را شامل نمی شد، بلکه شرق برای ما زادگاه روح بود که جان را شکوفا و جوان می کرد، همه جا بود و هیچ جا نبود، همه ی زمان ها را به هم پیوند می داد و متحد می ساخت”
کتاب “سفر به شرق” ماجرای سیر و سلوک عرفانی- معرفتی بی سرانجام است و در حقیقت سفرنامه ای ست که پیش از رسیدن به مقصد نا تمام می ماند. داستان از زبان راوی اول شخص که یکی از رهروان این سفر است روایت می شود. او که در سراسر داستان با نام مستعار “ه. ه” شناخته می شود، از سفری پر نشیب و فراز و اسرارآمیز سخن می گوید، سفری مشحون از دوراهی، بیراهه و بن بست.
راوی که پس از گذراندن دوره ی کارآموزی و طی کردن آزمونهای سخت به عضویت یک “مجمع” پر رمز و راز پذیرفته شده ، به همراه دیگر اعضای این گروه، رهسپار این سفر شده است، سفری که در حقیقت حرکتی ست برای گسستگی از جبرها و دغدغه های پر آشوب زمانه، بدان سان که انسان را بی هیچ تعلق و اسارتی به سوی آرمان والا و آرامش ابدی رهنمون شود.
“سفر به شرق” سفری ست برای گذر از سرازیریهای غرور آفرین و سربالایی های یاس آلود. تلاشی ست برای عبور از سنگلاخ شک و تردید و رسیدن به راه هموار یقین و باور. نبرد سخت و نزدیک این دو وجه است که موجب بروز کشمکش در وجود رهروان این سفر می گردد. تا آنجا که خود راوی همواره از مجادله ی این دو تمایل معارض در عذاب است، “ه. ه” از سویی در عشق به ایمان و طلب وصال به یقین می سوزد و از سوی دیگر لبریز است از شک و تردید.

هرمان هسه

هرمان هسه

“تمامی حسرتها و اشتیاقهای حزن انگیزی که در طلب لحظه های خوب و متعالی در من پدید آمده بود مثل یک درد در وجودم ریشه دواند، چون درختی تناور در من قد برافراشت و چون کوهی بر هستی ام سنگینی کرد.”
ویژگی جالب توجه این سفر پذیرش تمایلات و آرزوهای شخصی افراد، -هر چند ناچیز و سطحی – است، به نحوی که همه ی همسفران می بایست علاوه بر هدف عالی و مشترک “مجمع” هدف و انگیزه ای شخصی را نیز دنبال کنند، این مساله آنقدر حیاتی ست که یکی از شروط پذیرفته شدن در گروه به حساب می آید. حال هدف یکی یافتن گنجی با نام ” تائو” ست، دیگری در جست و جوی صید مار “کوندالینی” ست و یا شخصی چون راوی در آرزوی وصل و دیدار “شاهزاده خانم فاطمه” است که از نوجوانی عشقی آتشین را نسبت او در دلش احساس می کرده است. این آرزوها و تمنیات در حقیقت به مثابه ی نوازش روحانی و رویای شیرین ذهن به کمک این مسافران می آیند و هدف و مقصود را برای آنان ملموس تر می سازند.

راوی در این سفر با گروه های کوچک و بزرگی هم سفر می شود که گاه به هم می پیوندند و گاه از هم می گسلند. راوی نیز گاه با این گروه ها و انشعابهایشان همراه می شود و گاه از همگی می برد و تنهایی اختیار می کند.
رهروان این سفر به تدریج با آزمونهایی مواجه می شوند، آزمونهایی که دشواری سفر را رقم می زنند و مسافران سست ایمان را از راسخان جدا می سازند، اینجاست که تزلزل و استواری رخ می نمایند و رهروان از یکدیگر منفک می شوند. چنان که در این داستان دو قطب متضاد را راوی و “لئو” در بر می گیرند، راوی نمادی ست از تردید و شک و “لئو” تندیسی از یقین و باور. اولی عقل مصلحت اندیش را فرا می خواند و آن یکی دلش را غرق در دریای ایمان ساخته است، راوی محتاط و چاره اندیش است و لئو جسور و بی باک.
اما به واقع وجه داستانی ماجرا از آنجایی آغاز می شود که “ه.ه” و همراهان در جشن عمومی مجمع در “برم گارتن” شرکت می کنند. دراین بزم جادویی و شور انگیز، راوی با بسیاری از شخصیت های باستانی، اساطیری، نویسندگان، شاعران و هنرمندان دیدار می کند، وجه شگفت انگیز تر این جشن حضور شخصیت های آفریده شده ی راوی در آثار ادبی اوست.
پس از اتمام جشن و به هنگام ادامه ی سفر، مسافران به تنگه ای دهشتناک به نام ” موربیوی سفلی” می رسند و در اینجاست که راوی با خطیرترین آزمون این سفر مواجه می شود. او به ناگاه گمان می برد که “لئو” ی خوش چهره، وفادار، مهربان و یاری رسان گروه ناپدید شده و او و دیگر مسافران را ترک کرده است، او هم چنین می پندارد که “لئو” یکی از اساسی ترین وسایل سفر که “سند مجمع” است را نیز با خود برده است، اینجاست که یاس و تشویش همیشگیش بر او غلبه می کند و او را به ورطه ی یاس و پریشانی می افکند. او که احساس می کند گروه از هم پاشیده و سفر نیمه کاره رها شده است، اراده اش را از دست می دهد از ادامه ی سفر سر باز می زند و از مجمع دور می افتد.
“هرچه این احساس در من بیشتر قوت می گرفت، بیش از پیش معلومم می شد که در یافتن لئو، نه تنها امیدم را از دست می دهم بلکه همه چیز به نظرم مظنون و شبهه آلود می آید، ارزش و مفهوم دوستی، معنای ایمان و پیمان، سفرمان به شرق و حتی همه ی زندگیمان به مخاطره افتاده بود.”
راوی پس از آن خود را به آب و آتش می زند تا نشانی از لئو و مجمع بیابد تا بتواند مجمعی که گمان می برد متشتت و پراکنده شده است را بار دیگر گرد هم آورد. وی در نهایت موفق به یافتن لئو می شود و پس از شرکت در دادگاه عمومی مجمع پی می برد که اختفای ظاهری لئو به واقع آزمونی بوده است برای محک زدن میزان ایمان او. و بر خلاف تصور او مجمع پیوسته در حال سفر است و راهش را به سوی شرق ادامه می دهد و اینجاست که می توان دریافت، “سفر به شرق” چهره ی ادبی همان اندیشه ای ست که در تمام ابعاد وجودی هرمان هسه ریشه دوانیده بود و بر همه ی ابعاد زندگی او سایه افکنده بود:
” همیشه به خاطر خواهم داشت که ایمان از واقعیت نیرومند تر است.”
کتاب ” سفر به شرق” سفری است درونی و همیشگی. سفری ست در شرح جوییدن و پوییدن بشر برای یافتن کنه وجودی خویش. سفری که انسان با انسی دیرینه دارد، انسی به قدمت تاریخ حیات بشر. هسه در این کتاب گاه مانند آنچه عطار در ” منطق الطیر” گفته است، از پرواز پرنده ی پر تکاپوی ذهن آدمی به سوی معرفت گوهر حقیقی جان سخن می گوید و گاه چون خیام در میان نا دانسته های بیشمار، حیران و پریشان به جهان می نگرد و یقین را دور و دست نیافتنی می بیند:
“تلاشهای ما در نگارش تاریخ این سفر کاری عبث بود و از دنبال کردن و مطالعه ی آن نوشته های نتیجه ای عاید نمی شد؛ می بایست آنقدر در این قسمت از بایگانی بمانند تا زیر گرد و غبار مدفون شوند […] حقیقت چه بود؟ چه چیزی را می بایست باور کرد؟ “

اولین عشق بزرگ من… عاشقانه گفتن در هوای کریسمس / محمد سفریان

lovek

کریسمس مهمترین جشن عمومی در ممالک مسیحی ست و گرم ترین شادی دسته جمعی در دل زمستان سرد؛ و روز میلاد مسیح در باور عامه. این جشن به طبیعت تمامی پدیده های اجتماعی در هنر و موسیقی هم بازتاب فراوانی داشته و جوری با ساز و ترانه گره خورده.
این روز پر آوازه ی مذهبی، که در بیشینه ی فرقه های مسیحیت در روز بیست و پنجم دسامبر جشن گرفته می شود، در لغت به معنای تاریخ عشای ربانی عیسی مسیح است و چنان که از نامش پیداست، جایی ریشه در مذهب دارد و عیدی ” دینی ” به حساب می آید.
این روز اما؛ بعدها با عنوان تاریخ میلاد عیسی مسیح شناخته شده و علی رغم مخالفان فراوان سرانجام در پی عبور ایام فراوان به صفحات تاریخ و باور شهر گره خورده. با این همه اما برخی از مورخین و دانایان به امور، روز میلاد مسیح را جعلی از تاریخ می پندارند که تنها به واسطه ی نزدیکی با جشن های کهن خورشید، این طور جان گرفته.

christmas-tree

در این میان و از آغاز سالهای قرن گذشته؛ این جشن رفته رفته از هیات جشنی مذهبی بیرون آمده و رفته رفته بدل به سروری مردمی و سکولار شده. جشنی با آیین ها و مراسم خاص که در اعجابی غریب در بیشینه ی ممالک مسیحی با هیاتی به نسبت واحد برگزار می شود.
در میان مشخصه های این جشن، شاید بیشتر از همه این هوای سرد زمستان و برف نشسته بر کوچه پس کوچه های شهر باشد که در بیشینه ی قصص و ترانه های متعلق به کریمس جلوه گر شده اند. همان سرمای زیادی که مهر گرمای خانه را صد چندان می کند و به مفهوم خانه رنگی صد چندان می زند. همین برف و سرما هم از جمله ی ارکان ثابت ترانه های کریسمس به شمار می رود و جوری با بی رنگی اش؛ رنگی از این جشن…
پاپا نوئل هم دیگر از مشخصه های جشن کریسمس است. هم آن پیرمرد ریش سفید مهربانی که برای بچه ها کادو می آورد. اهل تاریخ اما ریشه ی این شخصیت را به قدیس نیکولاس نسبت می دهند که در قرون اولیه ی مسیحیت در منطقه ی آناتولی زندگی می کرده و زندگی اش را در خدمت به مردم می گذرانیده. این طور که پیداست، پیکر او به دلیل سرمای بیش از حد هوا، به صورت طبیعی مومیایی شده و حالا و از پس عبور بیش از هزار سال، تا حدودی شمایلی از هیکل او را برای محققان معلوم کرده. در ادامه ی همین شواهد؛ برخی از باستان شناسان و علاقه مندان به تاریخ کهن، پاپانوئل واقعی را رنگین پوست انگاشته اند.
زنگوله های خبررسان و درخت کریسمس و کادوهای نهان شده در پس درخت هم دیگر از اجزای ثابت این جشن به شمار می روند. برخی بر این باورند که درخت سبز، به طبیعت همیشه سبز بودنش، سمبلی از حیات و سرزندگی ست و نشانه ای از ادامه دار بودن همیشگی زندگی در این جشن بزرگ…
در این میان، برخی هم سرمای خیابان را نشانه ای غریب برای خاطره شدن جشن شان انگاشته اند و مراسم خانوادگی و دوستانه شان را در فضای باز و کوچه و برزن به پا می کنند. هم آن جاست که صدای پخته شدن شاه بلوط ها و بازی بچه ها به زیبایی موسیقی می شوند و ماندگارتر از سرمای کوچه و گرمای خانه…
طرفه اینکه، تمامی این آیین ها و اجزای جشن هم در موسیقی بازتابی علنی پیدا کرده اند و در بسیاری از ترانه های کریسمس از پی آورده شده اند. جالب تر اما این نکته که، موسیقی ای که روزی، ملهم از این جشن بوده و یکی از زیبایی های کریسمس، در طی عبور سالیان، بدل به هویتی از کریسمس شده و این بار جای رنگ گرفتن از آن، جزئی از رنگش شده؛ چه برخی از ترانه های کریسمس حالا سالهاست که فراتر از زبان و مکان و عصر و فصل در خاطر نسل های یاپی مانده اند و در همه حال هم سبز بوده اند.
برخی از خواننده های بنام هم، در حال و هوای کریسمس ترانه های عاشقانه ساخته اند و رها از مذهب و بی مذهبی از عشق گفته اند و گمشده ی زندگی شان. از همین جمله ی است ترانه ی ” کی سارا ” ی مینا که در آلبوم زمستان اعجاب انگیز او هم آورده شده. ( این ترانه به همت بچه های چمتا، به فارسی آمده و زیرنویس شده و در انتهای این متن از پی آورده شده )
اما؛ این همه شادی و سرور، بی گمان روی دوم سکه ای هستند که سوی دیگرش از غم و تنهایی نشان دارد؛ چه به قول معروف؛ همین حضور اضداد هستند که باعث رنگ گرفتن مفاهیم می شوند؛ همین است که خیلی از ترانه های کریسمس هم به یاد آدم های درجنگ سروده شده اند و در وصف حال و هوای چشم های نگران و منتظر…
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که آدمیزاد، معمولا در لحظات شادی و هنگامه های شیرین زندگی ش، یاد آنهایی را زنده می کند که به هر دلیل از نعمت آسایش و امن و امان خانه محروم مانده اند؛ در این میان؛ ترانه ی ” آیا اونها می دونن که کریسمسه ” که توسط گروه باند اید اجرا شد شاید مهمترین ترانه ی تاریخ برای بازگو کردن این حس و حال باشد… ترانه ای که سالهای سال پر فروش ترین تک ترانه ی تاریخ بریتانیا لقب گرفته بود و نشانه ای از شعور و انصاف آدمیزاد شده بود.
سرآخر؛ خبرنامه ی ” خلیج فارس” این لحظات شاد رو به مسیحیان فارسی زبان تبریک می گه و علاوه بر اونهایی که جوری در این جشن سهیم اند هم، تو حال و هوای این نو شدن، برای همه ی شما همراهان نازنینش ، آرزوی شادی و سلامتی و دل زنده و جان آگاه می کنه…

پا نویس: این نوشتار با اندکی دخل و تصرف از متن برنامه ی ” چمتا ” استخراج شده است. مجله ی موسیقیایی چمتا همراه با حال و هوای کریسمس، موسیقی های مربوط به این جشن را در برنامه ای گرد هم آورده و به روی آنتن تلویزیون ایران فردا فرستاده. شما می توانید شرح این برنامه را در آرشیو تلویزیون و همین طور صفحه ی فیس بوک برنامه، دنبال کنید.

مجلس ختم ولایت فقیه و دروغهای اخوی ، سید محمد / دکتر علیرضا نوری زاده

mohamadkhamenei8

دکتر علیرضا نوریزاده

دکتر علیرضا نوریزاده

در میان خواهران و برادران رهبر جمهوری اسلامی بدون تردید سید محمد رئیس بنیاد ملاصدرا ( دکانی با بلعش سالیانه حداقل ۱۴ میلیارد تومان ) و ریاست عالیه بنیاد ایران شناسی و استادی حوزه و دانشگاه ، آلوده ترین از نظر مالی و اخلاقی و درعین حال وابسته ترین آنها به خارجی است . و شاید یکی از دلائل تبرا جستن از او توسط آقای خامنه ای در گذشته ؛ همین آلودگی هایش باشد در حالیکه سید هادی برادر کهتررهبر با آنکه دل در عشق اصلاح طلبان دارد و با خاتمی نرد دوستی میبازد ، هنوز هم از سید محمد مقربتر است همینطور سید محمد حسن شرکت نفتی که حالا بازبینی فیلم میکند و دستور به حذف صحنه هائی میدهد که ممکن است تماشاگر را به جهنم ببرد !

بیشتر بخوانید »

بینشی برای ایران آینده : سخنرانی کورش زعیم برای کنفرانس حقوق بشر هامبورگ

kurosh-zaeim

۱۹ آذر ۱۳۹۳ – ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴
عالیجنابان، بانوان و کدبانان،

کورش زعیم

کورش زعیم

از اعلام بیانیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸، هرگز تصور نمی شد که جامعه جهانی در هزاره سوم در چنین ژرفای اهریمنی و بیرحمی سقوط کند. اهریمنی و بیرحمی به وسیله گروههای متعصب مذهبی سازمان یافته توسط سیاستمداران متوهم کشورهایی که پیگیر بلند پروازی های بزرگ هستند؛ و نقض فاحش حقوق بشر توسط بیش از نیمی از دولتهای جهان که با رای آزاد مردم برگزیده نشده اند و مردمشان آنان را نمی خواهند.
چرا چنین سیر قهقرایی ذهن بشری در این دوران دانش و تکنولوژی پیشرفته؟ پاسخ آزمندی و شهوت قدرت، و سوء استفاده از انسانهای بیسواد و فقیر و ناامید از آینده است. بیست درصد جمعیت جهان هنوز بیسواد هستند، این حدود یک و نیم میلیون تن است، که بیشتر در جنوب و غرب آسیا، افریقای مرکزی و کشورهای عرب متمرکز هستند. با نرخ تولید مثل نسبتا بالا در این مناطق و چیرگی دولتهای خودکامه و فاسد، انتظار می رود که خشونت انسانی حتا بیشتر از آنچه امروز تجربه می کنیم رشد کند. بیشتر این مناطق زیر نفوذ تعبیری افراطی از مذهب هستند که ایمان خشک و عبودیت و تکلیف گرایی ضد طبیعت بشری را تجویز می کند. بنابراین، جمعیت بیسواد و فقیر از تلقین های خشونتگرایانه مصون نیستند.

بیشتر بخوانید »

سفره هایی در کوچه های داستان… لیلا سامانی

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

نویسنده مقاله: لیلا سامانی

ادبیات داستانی، روایت خلاقانه و دگرگونه‌ای از جنبه‌های حقیقی زندگی‌ست، واگویه‌هایی که اگرچه با تخیل و دانش نویسنده قوام می‌یابند، اما در حقیقت نشانگر سویه‌های ساری و راستین هستی اند و بازتابی از آنچه بر آدمی و تفکراتش می گذرد. در این میان «غذا» همواره، بعنوان یکی از نیازهای نخستین بشر برای زیستن، نقشی برجسته میان سطور کتابهای داستان داشته است.
سبک آشپزی، نوع خوراک، نحوه‌ی چیدمان، جای خوردن غذا و ذائقه‌ی کاراکترهای داستانها نشانگر طبقه‌ی اجتماعی، قومیت، نژاد و گاه سن و جنسیت آنهاست و یکی از ارکان شخصیت‌پردازی.
با سرک کشیدن میان کتابهای داستان، در‌می‌یابیم که نویسندگان بزرگ تصاویر روشنی از وعده‌های غذایی قهرمانهای مخلوقشان به‌دست می دهند، از آن کاسه‌ی فرنی مسکینانه‌ در «اولیور تویست» گرفته تا میز پرزرق و برق مهمانی باغ در «گتسبی بزرگ».
«غذاهای خیالی»، عنوان کتابی‌ست که «دینا فرید» عکاس و نویسنده‌ی آمریکایی منتشر کرده‌است، کتابی مشتمل بر آلبومی از خاطره‌انگیز‌ترین وعده‌های غذایی میان ورقهای ادبیات.
کتاب، تصویرگر پنجاه وعده‌ی غذایی برگزیده از میان ادبیات داستانی طی دو قرن اخیر است. نویسنده، علاوه بر طباخی، طراحی هنری و عکاسی از سفره‌ی خیالی- حقیقی‌اش، در توصیف هریک از خوراکها چند جمله‌ی کوتاه از کتاب مرجع هم آورده است.
با هم قسمتهایی از این کتاب را ورق می‌زنیم:

گتسبی بزرگ- اسکات فیتزجرالد- ۱۹۲۵:

leila001

روی میزهای خوراک که با دیسهای براق اردور رنگین شده بودند، ژامبون تنوری پرادویه و ظرفهای سالاد با نقش لوزی‌لوزی و گوش‌فیلها و بوقلمونهایی که گویی با کمک جادو به رنگ طلایی در آمده بودند، شانه به شانه‌ی هم می ساییدند.

موبی دیک- هرمان ملویل- ۱۸۵۱:

leila002

این طاس‌کباب را از حلزونهای کوچک آبدار به اندازه‌ی فندق درست کرده بودند که با بیسکویت کوبیده، خمیر شده و گوشت نمک‌سود خوک را به اندازه‌ی پاره‌های برف ریز کرده همه را در کره سرخ کرده و نمک و فلفل فراوان به آن زده بودند. اشتهای ما که از سفر یخ زده تیز شده بود و خصوصا کویکونگ که غذای مطلوب خود را پیش روی خود می‌دید و طاس کباب هم بسیار لذیذ بود، با سرعت بسیار همه را به درون فرستادیم …

آلیس در سرزمین عجایب- لوییس کارول-۱۸۶۵:

leila003

ﯾﮏ ﻣﯿﺰ ﻏﺬاﺧﻮری زﯾﺮ درﺧﺖ در ﺑﯿﺮون از ﺧﺎﻧﻪ وﺟﻮد داﺷﺖ و ﺧﺮﮔﻮش ﻣﺎه ﻣﺎرس و ﮐﻼﻫﺪوز در ﺣﺎل ﺧﻮردن ﭼﺎی ﺑﻮدﻧﺪ. ﻣﻮﺷﯽ ﻧﯿﺰ در ﺣﺎل ﺧﻮاب ﺑﯿﻦ آﻧﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد .ﻫﺮ ﺳﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ در ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ اﻣﺎ ﻣﯿﺰ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰرگ ﺑﻮد و ﺟﺎی ﻧﺸﺴﺘﻦ زﯾﺎدی داﺷﺖ .آﻟﯿﺲ روی ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﺰرﮔﯽ در اﻧﺘﻬﺎی ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ. خرﮔﻮش ﻣﺎه ﻣﺎرس ﺑﺎ ﺻﺪای دوﺳﺘﺎﻧﻪ ای ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﯽ شراب ﺑﻨﻮش. آﻟﯿﺲ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ اﻃﺮاف ﻣﯿﺰ ﻧﮕﺎه ﮐﺮد اﻣﺎ آنجا به‌غیر از چای چیزی نبود.

سرگذشت نارنیا: شیر، کمد و جادوگر- سی. اس. لوئیس – ۱۹۵۰:

leila004

ﻣﻠﻜﻪ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮ آدم، ﻧﻮﺷﻴﺪن ﺑﺪون ﺧﻮردن لطفی ﻧﺪارد. ﭼﻪ ﭼﻴﺰی را ﺑﻴﺸﺘﺮ دوﺳﺖ داری ﺑﺨﻮری ؟ ادﻣﻮﻧﺪ ﮔﻔﺖ: راﺣﺖ اﻟﺤﻠﻘﻮم ﻟﻄﻔﺎ، ﻋﻠﻴﺎﺣﻀﺮت. ﻣﻠﻜﻪ ﻳک ﻗﻄﺮه دﻳﮕﺮ از ﺑﻄﺮی روی ﺑﺮف رﻳﺨﺖ و ﻓﻮرا ﺟﻌﺒﻪ ﮔﺮدی ﻧﻤﺎﻳﺎن ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ روﺑﺎن ﺳﺒﺰ اﺑﺮﻳﺸﻤﻴﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﻮد. هنگامی ﻛﻪ ﺟﻌﺒﻪ ﺑﺎز ﺷﺪ ﭘﺮ ﺑﻮد از ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ راﺣﺖ اﻟﺤﻠﻘﻮم. ﻫﺮ ﺗﻜﻪ ﺗﺎ ﻣﻐﺰش ﺷﻴﺮﻳﻦ و ﻧﺮم ﺑﻮد و ادﻣﻮﻧﺪ ﺗﺎ آن وﻗﺖ ﭼﻴﺰی ﺑﻪ آن ﺧﻮﺷﻤﺰگی ﻧﭽﺸﻴﺪه ﺑﻮد.

مسخ – فرانتس کافکا – ۱۹۱۵:

leila005

“…برای اینکه سلیقه‌ی برادرش را به دست آورد، خوراکی‌های گوناگون را روی یک روزنامه‌ی کهنه چید، روی آن آشغال‌سبزیهای نیمه‌گندیده، استخوانهای غذای دیروز که سس سفیدی به آن خشک شده بود، انگور کورنت، بادام، یک تکه نان کره‌مالیده نمک‌زده و یک تکه بی‌نمک گذاشته بود …”

طرف خانه‌ی سوان- مارسل پروست- ۱۹۱۳:

leila006

در یک روز زمستانی در بازگشتم به خانه، مادرم که می‌دید سردم است، پیشنهاد کرد بر خلاف عادتم برایم چای بسازد. اول نخواستم، اما نمی دانم چرا نظرم برگشت؛ فرستاد تا یکی از آن کلوچه‌های کوچک و پف‌کرده‌ای بیاورند که «پتیت مادلن» نامیده می‌شوند و پنداری در قالب خط- خطی یک صدف «سن ژاک» ریخته شده‌اند. و من دلتنگ از روز غمناک و چشم انداز فردای اندوهبار، قاشقی از چای را که تکه‌ای کلوچه در آن خیسانده‌بودم بی اراده به دهان بردم. اما در همان آنی که جرعه‌‌ی آمیخته با خرده‌های شیرینی به دهنم رسید، یکه خوردم حواسم پی حالت شگرفی رفت که در درونم انگیخته‌شده‌بود. خوشی دل‌انگیزی خود در خود، بی هیچ شناختی از دلیلش مرا فرا‌‌گرفت.

الیور تویست- چارلز دیکنز- ۱۸۳۷:

leila007

آش قسمت شد و دعای مفصلی هم برای نیکوکاران محل خواندند، آشها ناپدید شد. بچه‌ها با هم نجوا کردند و به اولیور اشاره نمودند، بچه‌هایی که پشت سرش بودند به او سقلمه زدند. او که کودکی مفلوک و گرسنه بود، از جای برخاست و به سوی آشپز رفت. در‌حالیکه پیاله و قاشقش را در دست داشت و با بیانی که بر اثر حجب و کمرویی آشفته می‌نمود، گفت: « آقا لطفا قدری دیگر هم به من بدهید.»

هایدی- یوهانا اشپیری-۱۸۸۰:

leila008

کتری خیلی زود جوش آمد، در همین فاصله پیرمرد یک تکه پنیر بزرگ را با یک چنگال آهنی دراز روی آتش نگه داشته‌بود و مدام آن را می چرخاند تا هر دو طرف آن برشته و طلایی شد و هایدی همه‌ی اینها را با شوق و کنجکاوانه تماشا می کرد.

ناطور دشت- جی.دی سلینجر-۱۹۵۱:

leila009

هر وقت که بخواهم بیرون غذا بخورم، معمولا فقط یک ساندویچ پنیر و یک لیوان شیر مالت‌دار می‌خورم. البته این غذای زیادی نیست ولی عوضش شیر مالت‌ ‌دار کلی ویتامین دارد. ه. و. کالفیلد، هولدن ویتامین کالفیلد.

حباب شیشه- سیلویا پلات- ۱۹۶۳

leila10

دیگر زمان آن رسیده بود که سالاد آووکادو و خوراک خرچنگ را به چنگ بیاورم، پدربزرگم عادت داشت هر یکشنبه برایم آووکادویی بیاورد که آن را در ته چمدان، زیر لباس چرکهایش قایم کرده بود.
او به من یاد داده بود که چه طور آووکادو را بخورم. در تابه‌ای سس فرانسوی و ژله‌ی انگور را آب می کردم و شکم آووکادو را با این سس درخشان پر می‌کردم.

یادی از علی حاتمی…رهیار شریف

شب بی چراغ روشن…

alihatami-yadvareh

علی حاتمی

علی حاتمی

پانزدهم آذرماه، سالروز مرگ علی حاتمی ( ۱۳۲۳- ۱۳۷۵ ) ست؛ هم او که از جمله ی نوابغ سینما و ادبیات ایران بود و در رسیدن به بلوغ حرفه ای سرآمد دیگران بود. علی حاتمی در همان نخستین ساخته ی سینمایی اش و در زمانی که تنها بیست و پنج سال دشت، یک شبه ره صد ساله رفت و با ساختن ” حسن کچل “، برترین موزیکال تمام تاریخ ایران را خلق کرد و در ردیف بزرگان سینمای ایران قرار گرفت.

به او لقب ” شاعر سینما ” هم داده اند، هم او که در تصویر سازی هم چونان چون شیوه ی بهره گرفتن از کلمات یگانه بود و در آمیختن تصویر و کلمه هم نبوغی تمام داشت. او همچنین راوی قصه گونه ی تاریخ معاصر ایران بود و درکی عمیق از مفهوم تاریخ و سازنده های راستینش داشت؛ چه او بارها و بارها در گفت و گو هایش عنوان کرده بود که آرزو دارد، تاریخ ایران را دیگر بار بنویسد، آن هم با شیوه ی مردمی و دقت بر روی زندگی مردمان کوچه و بازار.
از او و سینمایش گفتن، حکایت ها می طلبد و حوصله ها هم، در این مجال اما، به همت تیم تحریریه ی بخش فرهنگی خلیج فارس، تنها گزیده هایی از دیالوگ های شیرینی را گرد آورده ایم که از خامه ی او برای سینما و فرهنگ ایران به یادگار ماندند و در بسیاری از مواقع هم از پس تکرار فراوان بدل به ضرب المثل مردمی شدند.
با هم این گفته های شیرین را مرور کنیم و همراه این کلمات پر معنی، خاطرات دوست داشتی فیلم های او را هم دیگر بار به ذهن بیاوریم…

علی حاتمی

علی حاتمی

در فیلم کمال‌الملک از زبان استاد نقاش :
من آرزو طلب نمی‌کنم، آرزو می‌سازم.

دیالوگی به یاد ماندنی از فیلم حاجی واشنگتن :
آیین چراغ، خاموشی نیست.

دیالوگ آخر امیرکبیردر سلطان صاحبقران در حمام فین کاشان:
مرگ حق است ولی به دست شما بسی مشکل، اما شوق از میان شما رفتن مرگ را آسان می‌کند.

دیالوگ امین تارخ در فیلم دلشدگان که با صدای جاودانه استاد شجریان همراه است:
در طریقت ما شرط اول تر دامنی است و آدم خیس هراس بارون نداره!

یکی از دیالوگ های بیادماندنی فیلم مادر:
شب رو باید بی‌چراغ روشن کرد.

علی حاتمی

علی حاتمی

مظفرالدین شاه در فیلم کمال الملک:
همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.

باز هم در فیلم کمال الملک، ناصرالدین شاه خطاب به مدیر مدرسه هنر می‌گوید:
هنر مزرعه بلال نیست که محصولش بهتر شود، از ستاره‌های آسمان هم یکی می‌شود کوکب درخشان، الباقی ای، سوسو می‌زند.

حبیب آقا در آخرین دیالوگ فیلم سوته دلان:
همه عمر دیر رسیدیم .

کمیته مجازات، جایی که می‌گوید:
این ملت خواب، این ملت بنگی و افیونی و خواب (علی حاتمی برگذشتگان ما خرده می‌گیرد که چرا به جای مبارزه، عقب نشستند و اسیر افیون شدند… )

در «حسن کچل» دیالوگ بسیار زیبایی به یادم هست:
شاعر و تاجر که با هم فرق نداره، تاجر ورشکسته شاعر میشه، شاعر پولدار میره تاجر میشه!

ناصرالدین شاه در کمال الملک:
برای آمدن به چشم نقاش، باید درچشم انداز بود.

مظفرالدین شاه:
کار جهان به اعتدال راست میشود. اتابک بدش نیاید، ما که صدراعظم مثل بیسمارک نداریم .

ندای ایرانیان، اسب تروای خاتمی یا حزب مردم خامنه‌ای؟ / دکتر علیرضا نوری‌زاده

maghalejadidazarmah

دکتر علی رضا نوریزاده

دکتر علی رضا نوریزاده

نوروز ۵۸ را با اعدامهای بهمن و اسفند پشت سر گذاشته بودیم بعد فروردین و اردیبهشت خونین بود و دیداری کوتاه که پس از قتل زنده یاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی با مرحوم محسن پزشکپور یار و همسنگر دیرین او داشتم . پزشکپور خواستار دیداری مفصل تر شد . قراری گذاشتیم در پارک هتل و به اتفاق داریوش نظری به دیدارش رفتم ( نظری یکی از برجسته ترین و شجاعترین نویسندگان امید ایران بود که بعد از توقیف مجله یکسره به کار وکالت پرداخت وناگهان آتش مرگ دختر و همسر به جانش زد و بعد سرطان و … تو گوئی که بهرام هرگز نبود ) بر سر نهار پزشکپور افسرده از اعدام آژیر – نام حزبی عاملی تهرانی – و اوضاع کشور از پادشاه گلایه بسیار کرد و یادآور عبارت پر از دردش در روز خروج شاه شد که کدام چوپانی گله اش را به کام گرگ میدهد و میگریزد؟ حرفهامان به درازا کشید تا آنجا که در باره حزب رستاخیز گفت ” لقمه بدطعم و بوی ایران نوین را استفراغ فرمودند و به اسم خوراک رستاخیز برابر ما نهادند که بفرمائید برایتان غذای مخصوص سفارش داده ایم البته اگر نخورید یا تشریف ببرید اوین و یا خارج!” – نقل به مضمون – پزشکپور خود از خورندگان این غذا بود و چند روز بعد از تشکیل رستاخیز ضمن اعلام پیوند پان ایرانیستها به حزب جدید از اندیشه های داهیانه اعلیحضرتی که حقا دوستش داشت و به او وفادار بود تقدیر کرد .

بیشتر بخوانید »

تراز بازرگانی کشور گواه ناکارآمدی دولت روحانی / دکتر منوچهر فرح بخش

eghtesadi98

یکی از معیارهای مهم و موثر در اندازه گیری موفقیت یا عدم موفقیت دولت تراز بازرگانی است . در واقع مثبت یا منفی بودن تراز بازرگانی کشور به مثابه کارنامه قبولی یا مردودی برای دولت به شمار میرود. مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در تحلیل اجمالی اخیرخود نسبت به آمار تجارت خارجی در ۶ ماه نخست سال جاری با تاکید بر افزایش ۲۰ درصدی صادرات کشور در مقابل رشد ۳۰ درصدی واردات در نیمه اول امسال، اعلام کرد: وابستگی نان و برنج به واردات بالا یک تهدید برای امنیت غذایی کشورمحسوب میشود . در بررسی وضعیت کلی تراز بازرگانی کشور آمده است: صادرات با رشد حدود ۲۰ درصدی از ۱۹.۳۹۴ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۲ به ۲۳.۱۹۹ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۳ رسیده است. در عین حال، واردات از رشد بیشتری (حدود ۳۰ درصد) برخوردار بوده به نحوی که میزان واردات از ۲۰.۰۸۷ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۲ به ۲۶.۰۲۱ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۳ رسیده است. تغییرات فوق باعث شده تا کسری تراز تجاری ایران (بدون منابع صادرات نفتی، گاز و تجارت چمدانی) در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۳ رشد بسیار بالای ۳۰۰ درصدی را تجربه کند و تراز تجاری از ۶۹۳ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۲ به ۲۸۲۲ میلیون دلار در ۶ ماهه نخست سال جاری برسد. قابل ذکراست که صادرات ایران از لحاظ وزنی در هر دو دوره مورد بررسی از وزن واردات بیشتر بوده و از نظر ارزشی در هر دو دوره از ارزش واردات کمتر است که نشانگر صادرات کالاهای حجیم با ارزش افزوده کم و واردات کالاهای سبک با ارزش افزوده بیشتر است.
شاید با نگاه به این ارقام ، صرفنظر ازرشد منفی تراز تجاری چنین برداشت شود که رشد ۲۰ درصدی صادرات و رشد ۳۰ درصدی واردات در دوره مورد بررسی نشانگر تضعیف تحریم های بین المللی برعلیه ایران و یا کم اثر شدن تحریم های فعلی بر فرآیند تجارت خارجی کشور است . حکومت اسلامی به شدت علاقمند است که برداشت عمومی چنین باشد تا آنرا بعنوان امتیازی برای خود به ثبت رساند که با دور زدن تحریمها امریکا را شکست داده است . درحالیکه واقعیت امر جنین نیست و افزایش تجارت خارجی ربطی به تحریمها ندارد ، زیرا که قسمت اعظم افزایش صادرات، ناشی از بالا رفتن صادرات میعانات گازی و محصولات پتروشیمی مانند پروپان مایع شده، متانول، بوتان مایع شده، پلی اتیلن گرید فیلم و قیرنفت هستند که همگی در زیرگروه مشتقات نفتی و پتروشیمی قرار می گیرند و منع صادراتی ندارند. کالاهای فوق نزدیک به ۲۳ درصد از آمار صادرات را شامل شده و این امر نشان دهنده وابستگی صادرات غیرنفتی کشور به محصولات وابسته به بخش نفت و گاز است بوده و صادرات غیرنفتی سایر کالاها تنها رشدی اندک (در حدود ۲ درصد) نسبت به دوره قبل داشته است.
درمقابل افزایش اینگونه صادرات و همچنین تولیدات آهن یا فولاد، کاهش قابل ملاحظه صادرات برخی دیگر از کالاها مانند اوره و سیمان سفید نسبت به دوره قبل به چشم میخورد که از ویژگی‌های صادرات ایران در این دوره م است. نکته دیگر اینکه خریداران عمده کالاهای صادراتی ایران کمافی السابق پنج کشور چین، عراق، امارات متحده عربی، افغانستان و هند میباشند که نزدیک به ۷۰ درصد صادرات کشور را خریداری میکنند. این محدودیت در خرید به معنای آن است که کالاهای ایرانی در بازا رجهانی جایگاهی ندارند و چین و هند هم به عنوان دو وارد کننده عمده کالاهای ایران صرفا به خاطر امتیازات ویژه ای که این دو کشور در خرید نفت از ایران دریافت میکنند هنوز به عنوان خریدار عمده کالاهای ایران باقی مانده اند. با این وجود در مورد صادرات به این کشورها نیز به جز چین که وارداتش از ایران افزایش داشته، ارزش صادرات به چهار کشور دیگرکاهش یافته است که نشانگر از دست رفتن تدریجی بازارهای صادراتی به این کشورها است.
از نظر ارزشی، حدود ۷۰ درصد واردات مربوط به کالاهای واسطه ای، حدود ۱۸ درصد مربوط به کالاهای سرمایه ای و حدود ۱۲ درصد مربوط به کالاهای مصرفی است که در این میان واردات کالاهای سرمایه ای با رشد حدود ۷۳ درصد، بیشترین رشد را به خود اختصاص داده است که اگر این آمار صحت داشته باشد و درصد واردات کالاهای مصرفی کاهش پیدا کرده باشد نکته مثبتی است در تراز تجاری کشور.
در این میان ارزش واردات دانه گندم سخت و وسایل نقلیه با موتور پیستونی درونسوز نسبت به دوره قبل افزایش چشمگیری (به ترتیب ۱۲۳ درصد و ۱۵۳ درصد) داشته است. کالاهای عمده وارداتی کشور در ۶ ماهه نخست سال ۱۳۹۳ شامل دانه گندم سخت، وسایل نقلیه با موتور پیستونی، برنج، دانه ذرت دامی و کنجاله سویا بوده است . این آمار حاکی از آن است که مصرف برخی کالاهای اساسی مانند نان، برنج و تولید دام و طیور که به صورت مستقیم به تامین امنیت غذایی کشور مرتبط است، وابستگی زیادی به واردات دارد و از این منظر می تواند در مواقع بحرانی کشور را با آسیب هایی مواجه کند.
به دنبال ا گزارش مرکز پژوهش های مجلس آمار ده ماهه تراز تجاری توسط گمرکات کشورنیزاعلام شده است که نشان میدهد در ۱۰ ماهه سال ۲۰۱۴ میلادی ۶۶ میلیون و ۳۶۵ هزار تن کالا بدون احتساب میعانات گازی و نفت خام به ارزش ۲۷ میلیارد و ۹۴۱ میلیون دلار از کشور صادر شده است . همچنین در ۱۰ ماهه ۲۰۱۴ میلادی ۳۴ میلیون و ۲۴۳ هزار تن کالا به ارزش ۴۶ میلیارد و ۳۷۸ میلیون دلار ارزش واردات ایران بوده است که به این ترتیب واردات نیز نسبت به مدت مشابه سال گذشته میلادی ۲۴ درصد رشد داشته است. به این ترتیب تراز بازرگانی ایران در مدت مذکور برابر با منفی ۱۸ میلیارد و ۴۳۷ میلیون دلار می شود . بنا بر اعلام گمرک ارزش واردات در این مدت، ۶۲.۴ درصد از ارزش کل مبادلات خارجی کشور را تشکیل داده است. افزایش سهم واردات از تجارت خارجی ایران در حالی صورت گرفته که اخیرا گمرک ایران خبر از نزدیک شدن آمار واردات و صادرات به یکدیگر و افزایش آهنگ رشد صادرات غیرنفتی ایران در مقابل آهنگ رشد واردات داده .
این کسری تراز تجاری حاکی از آن است که دولت روحانی در مبارزه با تورم تدبیر خاصی به کار نبرده است ، جز اینکه با افزایش واردات کالاهای پر مصرف از افزایش قیمت این کالاها کاسته است ، کما اینکه اگر واردات کالاهای مصرفی مورد نیاز جامعه کاهش پیدا کند قوس صعودی افزایش قیمتها دوباره اوج میگیرد. حکومت اسلامی ایران فی الواقع بایستی شکرگذار محمدرضا شاه باشد که با پایه گذاری صنعت پتروشیمی و باز کردن پای این صنعت به بازار های جهانی باعث گردیده تا امروز حکومت اسلامی راه نفسی داشته باشد و الی معلوم نبود صادرات ایران به جز پسته و فرش و سایر کالاهای مشابه در چه وضعیتی قرار داشت. در رابطه با تراز بازرگانی در شش ماهه دوم نیز نباید انتظار معجزه داشت و کمابیش مانند شش ماهه اول جریان خواهد داشت . بنا براین پیش بینی میشد که تراز تجاری کشور در پایان سال به رقمی حدود یکصد میلیارد دلار بالق گردد که حدود ۴۶ دمیلیارد دلار آن سهم صادرات و حدود ۵۴ میلیارد دلار نیز به واردات تعلق خواهد داشت . بنابراین تراز تجاری کشور درسال جاری با یک کسری ۸ درصدی مواجه خواهد بود.

یادواره ای بر زندگی و مرگ احسان نراقی

عاشق واقعی وطن بودن…
رهیار شریف

احسان نراقی

احسان نراقی

دو سال پیش در چنین روزهایی “احسان نراقی” نویسنده، جامعه شناس و پژوهشگر ایرانی بعد از یک دوره ی طولانی بیماری در سن هشتاد و شش سالگی، در تهران و در منزل شخصی اش در گذشت.
احسان نراقی در سال ۱۳۰۵ در کاشان و در خانواده ای مذهبی متولد شد، وی که از نوادگان “ملا احمد نراقی” و “ملامهدی فاضل نراقی” از روحانیون برجسته ی دوره ی قاجار بود، پس از اتمام تحصیلات مقدماتی اش در کاشان و دارالفنون تهران، راهی اروپا شد و موفق به اخذ مدرک لیسانس جامعه شناسی از دانشگاه ژنو و مدرک دکترا از دانشگاه سوربن شد. نراقی در دوره ی دانشجویی هم چون بسیاری دیگر از جوانان هم نسل خود، به تفکرات چپ روی آورد و برای مدتی هوا دار حزب توده بود و حتی در سوییس اقداماتی جهت کمک به تشکیلات کمونیستی انجام می داد. اما این هوا داری با گذر زمان جای خود را به دل زدگی و سرخوردگی از این حزب داد.
نراقی در سال ۱۳۳۱ و در بحبوحه ی جنبش ملی شدن صنعت نفت به ایران بازگشت ، او که به علت زمینه ی مذهبی و همچنین روابط خانوادگی با مواضع آیت الله کاشانی نزدیک بود، نقش سخنگوی این روحانی را در مواجهه با خبرنگاران ایفا می کرد.
این جامعه شناس ایرانی در سال ۱۳۳۷ همزمان با تدریس در دانشگاه تهران به همراه دکتر غلامحسین صدیقی ” و “دکتر علی‌اکبر سیاسی”، “موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی” را پایه گذاری کرد، موسسه ای که در حقیقت زیر مجموعه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و علاوه بر انتشار کتاب های متعدد بخصوص در زمینه علوم اجتماعی، در تهیه و تدوین طرح جامع کلان شهرهایی همچون تهران و شیراز نقش داشت. نراقی به مدت دوازده سال مدیریت این موسسه را به عهده داشت.
نراقی در طول زندگی خویش همواره با بانیان و صاحبان قدرت سیاسی در تعامل بود، ازاین جمله می توان به ارتباط نزدیکش با دربار سلطنتی پهلوی اشاره کرد، او به علت روابط خانوادگی اش با فرح پهلوی، سالها به عنوان مشاور وی فعالیت می نمود و به خاطر مقابله با افکار چپ در برهه ای از حمایت قاطع حکومت پهلوی برخوردار بود. احسان نراقی هم چنین در روزهای پایانی رژیم پهلوی طی هشت نشست خصوصی با محمدرضا شاه پهلوی به مشاوره ی او پرداخت و پیشنهاداتی را برای اصلاح امور و جلوگیری از وقوع انقلاب مطرح کرد.
از دیگر مسوولیتهای او در سالهای پیش از انقلاب می توان به تصدی ” اداره جوانان” سازمان آموزش علمی و فرهنگی ملل متحد “یونسکو” و ریاست “موسسه تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی کشور” اشاره کرد.
از احسان نراقی آثار متعددی برجای مانده است، او که پس از پیروزی انقلاب ۵۷ چند بار بازداشت شده و دو سال را نیز در اوین گذرانده بود، پس از آزادی و مهاجرت به فرانسه کتاب ” از کاخ شاه تا زندان اوین” را نوشت که شرحی ست بر خاطرات وی در این دوران .

احسان نراقی

احسان نراقی

علاوه بر این کتابهای “پایان یک رویا”، “علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن”، “آئین جوانمردی” (ترجمه از هانری کُربن)، “اقبال ناممکن”، “آن حکایت‌ها”، “غربت غرب”، “در خشت خام”، “طمع خام” و “نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران” از جمله آثار منتشر شده از احسان نراقی در ایران به شمار می روند.
اما یکی از آثار چالش بر انگیز نراقی کتابی ست با نام “آنچه خود داشت”. کتابی که برخی آن را برآمده از موج غرب ستیزی و پرهیز از “غربزدگی ” و بازگشت به ریشه ها می دانند که در دهه ی چهل و پنجاه خورشیدی و با سردمداری متفکرانی چون “جلال آل احمد” و “علی شریعتی” آغاز شده بود و حتی گاه آن را هم ردیف کتاب “آسیا دربرابر غرب” داریوش شایگان” نیز به شمار می آورند.
احسان نراقی در دهه ی نود میلادی مشاور فدریکو مایور، مدیر کل وقت یونسکو بود و در حقیقت تنها فرد ایرانی ست که موفق به کسب این مقام گشته است. این جامعه شناس ایرانی که در سالهای پایانی عمرش به تناوب میان تهران و پاریس گذران عمر می کرد ، دو بار موفق به کسب جایزه ی “لژیون دونور فرانسه” از روسای جمهور این کشور شده بود.
مرگ این جامعه شناس و نویسنده ی ایرانی در آذر نود ویک، بسیاری از اهل قلم ایرانی را به تکاو انداخت و هر کدام از ظن خودشان یار او کرد. جالب اینکه در سوگ رفتن او، از مذهبی و سکولار تا هنرمند و روزنامه نگار شریک شدند و هر یک با نوشتن چند خطی موضعشان را در باب او اعلام کردند.
به عنوان نمونه و در همان ایام، ” محمد علی ابطحی” معاون و رییس دفتر محمد خاتمی ، رییس جمهور پیشین ایران در صفحه ی فیس بوکش طی یادداشتی کوتاه چنین از نراقی یاد کرد: ” احسان نراقی هم از این دنیا رفت. پیگیر بود. نا امید نمی شد. این رژیم و آن رژیم برایش فرق نداشت. سعه صدر داشت. این اخلاق هایش را خیلی دوست داشتم. خدا رحمتش کند”
“ابراهیم نبوی” نویسنده و طنز پرداز ساکن بلژیک ( که حالا چند صباحی هست به آمریکا مهاجرت کرده ) هم طی مطلبی مبسوط با عنوان ” احسان نراقی، آخرین ناصح قدرت شرقی” او را مردی معتدل و دانشمند توصیف کرد، وی در جایی از یادداشتش آورده است:
“او [ نراقی] تا آخرین لحظه ها تلاش می کرد تا مانع تندروی و هیجان و سخت سری در میان نیروهای سیاسی شود. می گفت: ” دموکراسی چیز خوبی است، اما در کشور ما که همیشه یک پادشاهی هست، یک آدمی باید باشه که این پادشاه را نصیحت کنه که مردم رو نکشه.” و معتقد بود تا زمانی که تغییرات سیاسی عمیق رخ نداده است، یک مصلح سیاسی باید از طریق ارتباط با قدرت مانع اشتباهات بیشتر قدرت حاکم شود.”
دیگر از اینها “علی دهباشی” نویسنده، روزنامه نگار و سردبیر مجله ی بخارا نیز، در مطلبی با تیتر” مردی برای تمام فصول” به شرح زندگی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی احسان نراقی پرداخته است، در بخش پایانی این مطلب آمده است:
” از ویژگی های دکتر نراقی، صفت ایران دوستی او بود که به غایت در تمامی زندگی او به چشم می خورد به ویژه در عرصه بین المللی . هنگامی که سرزمین ما آماج حملات زمینی و هوایی صدام حسین بود، او یونسکو را بر آن داشت تا به خاطر حفظ میراث فرهنگی این حملات را محکوم کند و چندین بار مدیرکل وقت یونسکو به اهتمام دکتر نراقی از ایران دفاع کرد. و در سایر موارد که صحبت از منافع ملی ایران بود همواره در صف اول حاضر می شد. بسیار خوش قلب ود . هیچگاه بدخواهی کسی را از او ندیدم . اگر ناراحتی و گرفتگی و آزردگی برایش پیش می آمد به سرعت فراموش می کرد. بسیار اهل “دستیگری” بود. به خصوص برای دانشجویان و اگر استعدادی می یافت دست به هر کاری می زد که آن دانشجو به جایگاهی که باید برای ادامه تحصیل پیدا کند برسد. غالباً به داد و یاری کسانی می رفت که به هر دلیلی دیگر مورد توجه نبودند و در این کار اصرار می ورزید.خودش این حال را بیش از هر کس تجربه کرده بود و این هنر را داشت که زبان آنها را می فهمید. هیچ استاد پیری را ندیدم که به اندازه دکتر نراقی با جوانان نشست و برخاست داشته باشد. انعطاف پذیری یکی دیگر از ویژگی های دکتر نراقی بود. تحمل شنیدن نظر مخالف خود را داشت و به همین دلیل علاقمند به گفتگو بود و از شنیدن انتقاد و نظرهای متفاوت با خود هراسی نداشت و از آن استقبال می کرد. فروتنی ذاتی و واقعی او آنقدر جذابیت داشت که محفل گرم و دلنشین او را همواره ترجیح بدهیم. یادش گرامی باد و خاک بر او گوارا”

dassssa4r