خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 24)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

از این دیــــدگاه / بخش نخست : گســل های فرهنگی ابراهیم هرندی

1. خفـخان

آیت الله… در یک جمله فتوا داده بود که کندن پیراهن برای سینه زدن در مجلس عزاداری امام حسین جایز نیست زیرا که این عمل با شئونات اسلامی و فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان جور در نمی آید و زنان و مردان دیگر را هم به معصیت وا می دارد.

در پی اعلام این فتوا، انجمن مداحان و شورای هیئت های سینه زنی و زنجیرزنی کشور در نامه های سرگشاده به آیت الله اعتراض کردند که در راه “آقا امام حسین”، برهنه و شیفته و آسیمه سر باید عزاداری کرد و اگر امام امت، خون گریه کردن برای امام حسین را جایز دانسته اند، شما چرا رو حرف امام حرف زده اید و حرف های امپریالیست ها و صهیونیست ها را تکرار کرده اید؟

61lokhti

جبهه بسیجیان ِذوب در ولایت از آیت الله خواست که توضیح دهند که چرا فتنه براندازی چند سال پیش، از دید ذره بینی ایشان دور ماند و حضرت آیت الله حکم تکفیر سران فتنه را که هنوز هم که هنوز است، در کمال وقاحت، زنده اند و در جامعه اسلامی ما راه دارند نفس بیهوده می کشند، صادر نکرده اند؟

اصلاح طلبان در سایت هایشان نوشتند که بجای پرداختن به این مسائل پیش پا افتاده، بهتر می بود که حضرت آیت الله، یزید زمان را مردم معرفی می کردند و جای دوست و دشمن را به آنان نشان می دادند.

سازمان های حقوق بشری پرخاش کردند که؛ آقا، سینه زنان با میل خودشان لخت می شوند. شما فکری بحال دختران و زنانی بکنی که این رژیم با تو سری روسری بر سرشان انداخته است و حقوق انسانی آنان را پایمال کرده و می کند.

فمینیست ها گفتند؛ آقا، چرا پای زنان را در این ماجرا به میان کشیده ای؟ چرا کندن پیراهن مردان، زنان را به معصیت وامی دارد؟ تا کی باید زنان در جامعه مرد سالار مسئول همه کژی ها و کاستی ها باشند و همه کاسه کوزه ها بر سر آنان شکسته شود؟ بجای این چرندیات، به فکر دخترانی باشید که از ترسِ اسید پاشی هفته هاست که از خانه بیرون نرفته اند.

سخنگوی سفیران جمهوری اسلامی در پیامی محرمانه خطاب به حضرت آیت الله یادآورشد که این گونه فتواها هزینه سیاسی زیادی برای جمهوری اسلامی دارد، چرا که امپریالیست ها و صهیونیست ها این مسائل را پیراهن عثمان می کنند و به نشخواری برای رسانه های استکباری مبدل می سازند. پس بهتر است که در این برهُه از زمان، علمای اعلام به حساسیت های این جوری توجه ویژه ای مبذول دارند تا قلب حضرت ولی عصر از همه ما راضی و خشنود باشد انشاالله.

ملی گرایان نوشتند، لطفاً فرهنگ ملی ایرانیان را رنگ مذهبی نزنید. یادتان باشد که همه ایرانیان شیعه نیستند و ما هم میهنان سنی و ارمنی و یهودی و بهایی نیز در این کشور داریم. ملیت فراگیرتر از دین افراد است و نباید این دو را به هم چسباند. ما همانگونه که ایرانی مسلمان داریم، ایرانی زردشتی و ارمنی و سنی و یهودی و بهایی و پیرو ان ِ ادیان دیگر هم داریم.

کانون جوانان کرد اعلام کرد که کدام فرهنگ ملی…
سکولارها نوشتند که آخر چرا بحران های …..
روشنفکران دینی گفتند که بهتر می بود……
جامعه طلاب جوان فریاد ….
صدای امریکا در برنامه…
بی بی سی…

با تماشای این همه، آیت الله… بیچاره درماند که برما چه رفته است که مردم این گونه وقیح شده اند و تو روی علما می ایستند؟ مملکت که بیش از سی سال است که بحمدالله اسلامی شده است. ما هم که حرف بدی نزده ایم. آنچه گفته ایم هم که بر اساس احادیث و روایت معتبر بوده است. پس وحدت کلمه مسلمین کجا رفت؟ کاسه صبر انقلابی مردم چرا لبریز شد؟ خدایا علمای اسلام چه شیوه ای باید در پیش بگیرند؟

2. گســل های فرهنگی

فرهنگ هر قوم شناسنامه آن است. شناسنامه ای که شیوه پیدایش و رویش و روش آن قوم را در خود دارد. اگر فرهنگ را برنامه ماندگاری در زیستبومی ویژه و سازگاری با ویژگی‏ های آن زیستبوم بدانیم، آنگاه می توان چگونگی پیدایش هر فرهنگ را در ارزش های بنیادین آن پی جست. این ارزش‏ ها برپایه شیوه بهره وری انسان از زیستبوم‏ اش شکل می‏گیرد. برای نمونه؛ فرهنگ مردم بیابان زی، ارجگذارِ آب و راه های نگهداری از آن است. در چنان فرهنگی بخش بزرگی از افسانه ‏ها و مثل ‏ها و متل‏ ها و شعرها و داستان ‏ها، درباره ارزشمندی آب و شگفتی آن است. این ارزشگذاری تا آنجا پیش می ‏رود که گونه ‏ای آب – آب حیات- را مایه زندگی جاودان می ‏داند و آرمان دیرین انسان یعنی ماندگاری جاودانه را در آب پی می‏ جوید. بهشت چنین فرهنگی، سرزمینی هماره آبسال و سرسبز است و دوزخ آن دریایی از آتش؛ یعنی همان پدیده ای که دشمن آب است و سفره آب ‏های رویدشتان را بخار می ‏کند.

عزای زنجیر آتشی در روستای بیاضه اصفهان

عزای زنجیر آتشی در روستای بیاضه اصفهان

در برابر این چشم انداز، فرهنگ اسکیموها آتش را سرچشمه هستی و شکوه و شادی می ‏داند. بهشت اسکیمو، دوزخی از آتش و روشنایی است؛ آتشی که می‏ تواند برف قطبی را آب کند. شهیدان کربلای اسکیموها، از بی آبی و تشنگی بشهادت نمی ‏رسند بل، که همه در سردچال ها یخ می زنند و به افسانه ها می پیوندد.

فرهنگ هر سرزمین ویژگی هایی دارد که تا پیش از فراریز شدن فرهنگ غربی به دیگر گستره‏های گیتی، ریشه در شیوه چگونگی بهره وری مردم از آن سرزمین داشت. یورش غربیان به دیگرکشورها از سده هیجده میلادی به این سو، ارزش های بومی را از چشم و دل مردم انداخته ‏است و راه ‏ها و روش‏ های سازگاری و ماندگاری هزاران هزار ساله آنان با راه ‏ها و روش ‏های غربی جایگزین کرده است. این رویداد بزرگ سیاسی- تاریخی، روند رویدادها را در جهان دگرگون کرده ‏است و تا خصوصی ترین زاویه‏ های ذهن همگان راه یافته است. این رویداد همچنین پیوند انسان و زیستبوم اش را گسسته‏ است. دیگر نه تنها ساختمان ‏ها بی توجه به آب و خاک و هوا ساخته می ‏شود، بلکه خوراک و نوشاک مردم نیز پیوندی با زیستبوم آن ها ندارد.

این چگونگی در کشورهای غیر غربی، گسل فرهنگی بزرگی میان نسل‏ های سالمند و جوان پدید آورده ‏است که می تواند زمینه سازِ ناگوارترین گرفتاری ‏های فرهنگی و اجتماعی ‏باشد. این گسل ها نیز چونان گسل‏های پوسته زمین که لرزه زا و ویرانگر است ، می تواند دراندک زمانی – بی که هدف ویژه ای‏ داشته‏ باشد – سازمان سیاسی و اجتماعی کشوری را دگرگون کند. گسل فرهنگی نزدیکترین بستگان انسان را با او بیگانه می کند؛ دختران را رو در روی مادران وا می‏دارد و پسران را بر پدران می‏ شوراند. هر چه جامعه جوانتر باشد، گرفتاری های ناشی از این چگونگی بیشتر است. ریشه بسیاری ازنابسامانی ها و ناهنجاری های فرهنگی و سیاسی کشورهایی که امروزه “جهان سوم” خوانده می ‏شوند، را می توان در این چگونگی جست. کشمکش‏ های ناشی از برخورد ارزش‏ ها و آرمان ‏های بومی و غربی، در بسیاری از این کشورها یا به انقلاب و یا به کودتا کشیده شده‏است. هر جا که انقلاب شده ‏است، ستیز برسر کهنه و نو بوده ‏است و هر جا که کودتایی در کار بوده‏ است، واژه ” نو”، پسوند نام کشور شده است؛ ترکیه نوین و یا گینه نو.

جامعه ای که فرهنگ گسل دار دارد، ناهنجار، پر تنش و بیمار است و مردم آن بحران زده، گیج، پریشان و نگرانند. بحران ارزشی، بحران زبان، بحران رفتارها و کردارهای فردی و اجتماعی. گیجی ادیب و استادی که در نمی ‏یابد که چرا جوانان و بویژه دانشجویان افسانه ها و اندیشه ها و شخصیت‏ های خارجی را بهتر و بیشتر از همتایان بومی خود می ‏شناسند و می ‏پسندند. نگرانی فرزندی که نمی ‏تواند پدر و یا مادر پیرش را در خانه خود نگهداری ‏کند، چرا که آنان از نسلی دیگرند و فرهنگی دیگر دارند و راه ‏ها و رسم ‏هایی را دنبا ل می ‏کنند که از دید فرزندانشان خرافی و کهنه و بی اساس است و با چشم انداز آن ها و همسرانشان همخوانی ندارد. نگرانی پدر و مادر از فرزندی که قرار بوده ‏است عصای پیری پدر و مادر باشد و اکنون آن ها را در خانه سالمندان رها کرده‏ است. پریشانی آنکه عمری در راه نگهداری سنت های کهن کوشیده ‏است و اکنون می‏ پندارد که این همه را باید با خود به گور بَرَد زیرا که فرزندانش به آن ها بهایی نمی ‏دهند و از آرمان ‏ها و ارزش ‏های دیگری می‏ گویند. زندگی در چنین جامعه ای، زیستن بر لبه پرتگاه است

بله. گسل‏های فرهنگی نیز دست کمی از گسل‏ های زمین ندارند. یکی زمین را می لرزاند و دیگری زمان را دگرگون می کند. زمین لرزه و انقلاب.

3. غربت و زبان ِ تن

ghorbatزندگی در غربت، آن هایی را که در بزرگسالی به آن تن می دهند، مچاله می کند. خواه غربت نشینی اختیاری باشد و خواه به ناگزیر. این چگونگی اندک، اندک روی می دهد و تا غریب بیاید بفهمد که براو چه رفته است، کار از کار می ‏گذرد. البته فهمیدن این رویداد، کار هرکسی نیست و بسیارند کسانی که هرگز از آن با خبر نمی شوند. آنان که هماره با آخور نشخوار خود دلخوش اند، هرجا که زمینه چرایشان فراهم باشد را سرای خود می دانند. بسیاری نیز از بازتاب ‏های ناخوشایندِ این رویداد آگاه می شوند، اما آن ها را نمی پذیرند و با آب و رنگ سیاسی و فلسفی، به بهنمایی آن می ‏پردازند؛ برای نمونه، این که، رفتن و جابجا شدن، همیشه به گواهی تاریخ سرچشمه آغازی تازه بوده است و بسیاری از بزرگان جهان، پس از ترک یار و دیار خویش به بزرگی رسیده اند. این که انسان باید جهان وطن باشد و همه جای عالم را سرای خود بداند. این که وطن و میهن و این گونه گفتمان ‏ها، برآیندی از بیماری خاک و خون است و باید از آن ها پرهیخت. و، نیز این که زندگی در کشورهای ” پیشترفته”، بسی بهتر از زیستن در سرزمین‏ های وامانده و جامانده و بحران زده است.

شاید این همه درست باشد، اما به گمان من، این نکته نیز درست است که غربت، آن هایی را که در بزرگسالی به آن تن می دهند، مچاله می کند. شیوه ماندگاری انسان در جهان در کشاکش‏ های زیستی وی با زیستگاهش شکل می گیرد. این چگونگی که از راه فرهنگ رخ می‏ دهد، بازتاب ‏های بسیاری برروی تن و جان انسان دارد که برخی تا پایان زندگی با او می مانند. نمونه این چگونگی، زبان ِ تن انسان۱ است که از راه دست و پا و لب و چشم و ابرو، پیام نمایی می ‏کند. این زبان را تنها پرودگان فرهنگ آن زبان در می‏ یابند. زبان ِ تن و ناگفته گویی با کمک اندام ‏های تن، زمینه ژرف زیستگاهی دارد و در سرزمین های بیگانه، نیازمند به بازپردازی و برگرداندن است. نیاز به بازپردازی و دیگر شدن در غربت، در زمینه های دیگر نیز روی می ‏دهد.

یکی از این زمینه‏ ها آگاهی فرهنگی‏ ست. غربت نشین مدام در کار مقایسه رویه‏ ها و سویه‏های فرهنگ خود ارزش‏ های آن با فرهنگ میزبان است. این چگونگی بسود فرهنگ میزبان پایان می ‏یابد.
…………
۱.Body Language

4. دلار

فُرات ای فُرات ای فُرات ای فُرات
(جودی خراسانی)
…..
dollar_symbol_m
دلار ای دلار ای دلار ای دلار
کجا می شتابی چنین بی قرار

همه چشم ها خیره بر روی توست
ز مـلا و دلال و بـازارِ کـار

همه عاشقان جمال تو اند
موافق، مخالف، ولایتمدار

یکی سوی تو آید از آن طرف
یکی می کند با تو زینجا فرار

بزرگان دین را بزرگی ز توست
که اکنون تویی ذات پرودگار

“خدا را برآن بنده بخشایش است”
که دارد ز تو صد هزاران هزار

شتابان کجا این چنین بی خیال
فراتر ز هر چه منار و چنار

همه ارج و قرب تو اسلامی است
وگرنه نبودت خریدار و یار

گر ایران ِ اسلامی اکنون نبود
کجا می شدی مایه افتخار؟

همان هش تومن بودی یا نُه تومن
کجا می رسیدی به صد یا هزار

کجا ارز دلخواه ما می شدی
کجا می شدی ارز ِ آینده دار

چو در لیفه تنبان رهبر شدی
فرون شد تو را ارزش و اقتدار

کنون اصل خود را تو گم کرده ای
هوار ای هوار ای هوار ای هوار

خیال از تو جامانده از سرکشی
ریال از تو افتاده از اعتبار

الم شنگه برپا چرا می کنی
سکولار ِ سگ مصب ِنابکار

تو کز محنت دیگران بی غمی”
چه نقشی ات باشد در این کارزار

شنو از من این پند بی بند را
که سازد تو را تا ابد ماندگار

اگر این حکومت ز جا برکنَی
“تو جاوید مانی و ما رستگار”

یادی از سیمون دوبوار / نویسنده، فمینیست و فیلسوف یاغی… رهیار شریف

Simone-de-Beauvoir25

نیمه‌ی نخستین ماه ژانویه یاد آور تولد ” سیمون دوبوار” است، کسی که در تعریف خود چنین می گوید: “اگر بخواهم خود را تعریف کنم، اولین چیزی که باید بگویم این است که من زن هستم”، زنی که بعدها مظهر روشنفکری و آزاد اندیشی زنان در قرن بیستم شد؛ تا آنجا که نظرات او در حیطه ی هویت زنان و حقوق اجتماعی آنها هنوز و از پی گذشت سالیان متمادی، باز هم بدیع و مترقی محسوب می شوند. او معتقد بود :” انسان زن زاده‌ نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود.”

از سیمون دوبوار

از سیمون دوبوار

نگاه چند جانبه و وسعت نظر “سیمون دوبوار” در همه ی زمینه ها سبب گردیده است، که امروز اوصافی متفاوت و بعضا متناقض از این نویسنده ی نامدار ارائه شود. اوصافی که نشات گرفته از شخصیت چند بعدی زنی ست که زیستن مطابق عرف و اجبار را تاب نمی آورد و نه تنها قلم که زندگی خود را الگویی ساخت برای زنانی که رهایی از قید و بندهای ساختگی و اعتلای همه جانبه ی هویتی را طالبند.

این فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی با آنکه در یک خانواده ی کاتولیک بورژوای به دنیا آمد و تحت تعلیمات دینی و بورژوایی قرار گرفت، اما با این همه از سرک کشیدن به کتابخانه ی پدرو مطالعه ی پنهانی کتابهای ممنوع شده غافل نبود، او بعدها و با وجود مخالفت شدید پدرش، زندگی مستقلی را از سرگرفت و به تحصیل در زمینه ی ادبیات و فلسفه در دانشسرای عالی، موسسه ی سنت مارین و سوربن پرداخت. تحصیل در فلسفه و پیوستن به حلقه ی فلسفی ” سارتر” و دوستانش، منجر به بروز رابطه ای عاطفی و پیچیده میان این دو گشت. رابطه ای که بر خلاف رسم زمانه، منجر به ازدواج و شکل گیری نهاد خانواده و در نتیجه پی گیری اخلاق بورژوایی مرسوم نگشت. ” ژان پل سارتر” و ” سیمون دوبوار” بی آنکه هرگز با یکدیگر پیمانی رسمی را امضا کنند، روابطی آزاد را با یکدیگر برقرار ساختند که در آن در همواره بر حفظ صداقت تاکید داشتند، اما در عین حال از آزادی برقراری ارتباط های جنسی و یا احساسی عمیق و یا سست با دیگر افراد نیز برخوردار بودند. سارتر و دوبوار بدین شکل تصور مرسوم و عوامانه ی همسانی عشق و ازدواج را نفی و اندیشه ی تک همسری که روال طبقه ی بورژوا بود را رد کردند.

سارتر و دوبوارهر دو جوانان طغیان گری بودند که در خانواده های مذهبی پرورش یافته بودند و خاطرات کودکی برای هردوی آنها تلخ و سیاه بود، از سویی “ژان پل” که در همان طفولیت پدرش را ازدست داده بود تنهاییش را با دیدن فیلم های صامت پر می کرد و از سوی دیگر “سیمون” همواره در میان دعواهای پدر عیاش و مادر مذهبی خود سرگردان بود. شاید رشد در چنین محیط هایی بود که آنان را به درهم ریختن معادلات و قواعد اجتماعی وا داشت. عصیانی که تنها به شیوه ی زندگی این دو نویسنده ختم نشد و چهره ی حقیقی خود را در آثارآنها به نمایش گذارد. برای مثال آنچه سارتر در “تهوع” و ” هستی و زمان” نگاشته نمودی ست از همین سرکشی.

ولی آنچه دوبوار را پرچمدار درهم شکستن قواعد دست و پاگیر اجتماعی ساخت، نوشتن کتابی تحت عنوان ” جنس دوم” بود که با الهام از اصول جنبش مدرن فمینیسم نگاشته شده بود.

از سیمون دوبوار

از سیمون دوبوار

دوبوار در ” جنس دوم” به تجزیه و تحلیل ستمی پرداخت که در طول تاریخ جنس زن را نشانه گرفته است، او کتاب را در دو بخش تهیه کرد، در بخش اول به تشریح و بررسی پدر سالاری و در بخش دوم به تحلیل تجارب ویژه ی زندگی زنان پرداخت.

” سیمون دوبوار” در این کتاب به مدارک موجود تاریخی استناد می کند و از دلایلی سخن می گوید که زنان را ناچار به پذیرش جنس درجه ی دوم در جوامع انسانی و شهری کرده است. او در این مسیر از علومی چون زیست شناسی، علوم طبیعی، اسطوره شناسی، فلسفه و جامعه شناسی بهره گرفته است. کتاب در اثر گذارترین بخش خود تحت عنوان ” زنان متاهل” به بررسی داستانها و نگاشته های دفتر خاطرات زنان نویسنده ای چون “ویر جینیا وولف” و “ادیت وارتون” می پردازد و از مردانی چون “استاندال”، “مونتاین” و “دی.اچ لورنس” به سبب سخن گفتن از جانب شخصیتهای زن داستانهایشان انتقاد می کند و این انتقاد را با افشای نحوه ی رفتار آنها با زنان زندگیشان همراه می کند. او مصرانه از زنان می خواهد که برای آزادی و احقاق حقوق خود تلاش کنند و استقلال مالی را شرط لازم برای این آزادی می داند. او اما تاکید می کند که پیروزی زنان در این نبرد در حقیقت نه به برتری آنان بلکه به برابری منجر می شود و شیرینی این پیروزی کام مردان را نیز شیرین خواهد کرد:

“وقتی که نیمی از بشر از چرخه بردگی نیمه دیگر رها شد و همراه با آن سیستم دروغ و ستم نیز از بین رفت، همه پی خواهند برد که مفهوم حقیقی رابطه زن و مرد چه مزیتی به تفاوت نابرابر زنان و مردان در وضعیت کنونی دارد”

اما انتشار” جنس دوم”، مصادف بود با زمانی که در فرانسه تنها یک سال از تصویب قانون حق رای برای زنان می گذشت و بحث درباره ی پیشگیری از بارداری و تولد فرزند ناخواسته به مثابه ی تابو به شمار می رفت و آن جامعه ی بسته، به هیچ وجه گستاخی های زنانه را تاب نمی آورد.

از همین رو چاپ این کتاب با آوار شدن سیل اعتراضات، مخالفت ها و تهمت ها همراه شد . کتاب مورد حمله ی تند مطبوعات قرار گرفت و واتیکان آن را تا مدتها در لیست کتابهای ممنوع قرار داد. جنس دوم همچنین سبب خشمگین شدن گروهی از مردان نویسنده شد و “آلبر کامو” در اعتراضی خشم آلود ابراز کرد که دوبوار مرد فرانسوی را به مضحکه کشانده است.

از سیمون دوبوار

از سیمون دوبوار

دوبوارگاه خسته از این قضاوتها و از فرط خشمی که نسبت به شرایط زنان در آن روزگار داشت از حیطه ی منطق خارج می شد و افسار گسیخته و بغض آلود عقایدی را ابراز می کرد که شاید به عقیده ی بسیاری غیرقابل قبول می نمودند، برای مثال در جایی عادت ماهانه زنان را انزجارآور، ترسناک و نشانه درد و مرگ توصیف کرده است و به طور کلی دوره های مربوط به تولید نسل در جسم زنان را وسیله ای جهت کنیز وار شمردن زن دانسته است.

سیمون دوبوار هم چنین رمان ” زمان رازداری” را بر اساس زندگی واقعی زوجی نوشته که از آشنایان او محسوب می شدند. زوجی که در عصر خود در پی خلاقیت و گشودن راه های جدید بوده اند، اما زمانی که در جایگاه پدر و مادر قرار گرفته اند افکار پوسیده ی گذشته را حمل می کنند و قادر به درک جهان بینی و روش زندگی جوانان و فرزندان خود نیستند:

“من هم چون میوه‌ای با جسم فرسوده، پوسیده می‌شدم، اما رسیده نمی‌شدم. دیگر نیرو و شادابی سابق را نداشتم. توانایی نوشتن را نداشتم. از جانب پسرم به آرزوهایم خیانت شده بود و همه‌ی آن‌ها بر باد رفته بودند. چیزی که بیش‌تر از همه غمگینم می‌کرد این بود که میان من و همسرم هم همه‌چیز فرو می‌ریخت و مسائل میان ما فاصله می‌انداخت و مهر و علاقه را نابود می کرد. من خود را فریب می‌دادم که دارم اوج می گیرم. در صورتی که در سراشیبی بودم. در راهی که پیش گرفته بودیم، سریعا به پیرمرد و پیرزنی در کنار هم تبدیل می‌شدیم…”

دوبوار در این کتاب کوشیده است تا معیارهای ارزشی حاکم بر خانواده ها را مورد بازنگری قرار دهد و به نسل های گذشته خاطرنشان کند که تناقض عملکرد نسل جدید با رویکرد آنها، دلیل بر ضدارزشی بودن رویه ی آنان نیست.

او دررمان سومش ” همه می میرند” از زندگی فوسکای هفتصد ساله روایت می کند، حاکمی که به علت هراس از مرگ و ترس از عدم کامیابی در احداث شهری سربلند وباشکوه، با نوشیدن اکسیر عمر جاودان، نامیرا گشته است. اما فوسکا در نهایت در می یابد که به آوارگی و ناامیدی ابدی محکوم است، چرا که دیگر هیچ عمل یا حادثه ای توجه او را جلب نمی کند چون او به جنبه ی موقتی و ناپایدار بودن آنها واقف شده است. به عقیده ی او کوشش انسان ها در به دست آوردن خواسته ها و آرزوهایشان بیهوده است، زیرا باید همه ی دستاوردهایشان را با مرگشان رها کنند. او حتی مبارزات اجتماعی و سیاسی را نیز عبث و پوچ می انگارد:

از سیمون دوبوار

از سیمون دوبوار

“شماها جمهوری و آزادی می خواهید؛ از کجا معلوم که موفقیت در این زمینه شما را به بدترین استبدادها نکشاند ؟؟؟ اگر آدم به اندازه ی کافی عمر کند می بیند که هر پیروزیی روزی به شکست تبدیل می شود…” درواقع دوبوار در این کتاب دست به گونه ای تجسس در زمینه ی توان تاثیر گذاری حرکت فردی بر مفهوم تاریخ زده است.

از دیگر آثار ماندگار این نویسنده می توان به “مهمان”، ” خون دیگر”، خاطرات یک دختر مطیع”، ” ماندارین ها”، “مرگی بسیار آرام”، ” تصاویر زیبا”، “کهنسالی” و “مراسم وداع” اشاره کرد.

سیمون دوبوار از سال ۱۹۶۸ علاوه بر نوشتن به حیطه ی مبارزات اجتماعی برای حقوق زنان نیز روی آورد. او در فعالیتهایی برای بدست آوردن حق سقط جنین و به وجود آمدن امکانات مناسب جهت این امر، ایجاد امکانات و حمایت از مادران مجرد، افشای تجاوز، مبارزه با ختنه زنان و مبارزه و پیشگیری ازخشونت علیه زنان شرکت داشت.

سیمون هم چنین در کتاب خاطرات خود از روابط عاشقانه اش با “نلسون آلگرن” و ” کلودلانزمن” می نویسد. او آشنایی با آلگرن، نویسنده ی امریکایی را انگیزه ی نوشتن ” جنس دوم” می داند و اقامت کوتاه مدت خود در امریکا و در کنار او را مسبب شناخت فراوانش از جامعه ی امریکا به حساب می آورد. او همچنین ازارتباط عمیق و عاشقانه اش با لانزمن جوان، نویسنده و روزنامه نگار یهودی، یاد می کند که هژده سال از او کوچک تر بوده است. روابطی که با وجود اطلاع سارتر از آنها، هرگز خدشه ای به پیوند مستحکم او و سیمون وارد نساختند، پیوندی که حتی پس از مرگ هم گسسته نشد و نام دوبوار و سارتر را پیوسته درکنار یکدیگر قرار داده است. شاید آرمیدن این دو اندیشمند در قبرهایی کنار یکدیگر نیز نشانه ای باشد بر اثبات این مدعا.

اعلام انزجار آقای کاظمینی بروجردی از عملیات تروریستی مذهبی

hebdo1

 سید حسین کاظمینی بروجردی

سید حسین کاظمینی بروجردی

ستایش می کنم آفریدگاری را که هرگز نوازش خلق را فراموش نکرد و هیچگاه امر به خشونت ننمود و پیامبری را برای آزار رعیت، ارسال نکرد و شریعتی را در قساوت، شکل نداد.
درود این پیشوای زندانی که بیش از ۳۰۰۰ روز در مرکز خشونت و قساوت استبداد به ظاهر مذهبی، جوانی و سلامتی و عمر خویش را از دست داد بر تمامی آزادی خواهان و صلح جویان عالم؛
این جانب بعنوان یک اسیر استبداد دینی که اخیرا به علت ارائه اسناد و مدارک مذهبی، در ردّ هر نوع قساوت و خشونتی به نام پروردگار، متهم به منازعه با حکومت اسلامی شده و محکوم به اعدام گردیده ام.

بیشتر بخوانید »

ضمیمه اقتصادی هفته شماره 42 سال 93

eghtesad4242

رشد ۲۴ درصدی بدهی بانک‌ها
براساس آخرین آمارها اعلام شده نقدینگی در پایان آبان ماه امسال به ۶٧٠ هزار میلیارد تومان رسیده که ٧/١٢ درصد نسبت به اسفند سال گذشته و ٣/٢۴ درصد در ١٢ ماه منتهی به آبان رشد داشته اشت. همچنین پایه پولی در ٨ ماهه امسال ۶/١ درصد کاهش و نسبت به آبان سال گذشته ١٧ درصد افزایش یافته است. بیشترین افزایش پایه پولی در سال‌های ١٣٨٧ تاکنون، مربوط به سال ٨٧ با ۶/۴٧ درصد و کمترین رشد سالانه هم در سال ١٣٩٠ با ۴/١١ درصد افزایش بوده است. در دوره ٨ ماهه نیز، سال ١٣٨٨ با ٩ درصد کاهش، بیشترین کاهش در پایه پولی را داشته و سال ١٣٨٧ با ١٨ درصد رشد، بیشترین افزایش را در این دوره زمانی داشته است. بر اساس این گزارش، خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی در پایان آبان امسال ١۶٧ هزار و ٩١٠ میلیارد تومان، بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی ٧٣ هزار و ٧۵٠ میلیارد تومان، خالص سایر اقلام منفی ١١۶ هزار و ٨٨٠ میلیارد تومان و خالص بدهی بخش دولتی به بانک‌ مرکزی که در پایان اسفند سال گذشته ٣ هزار و ٨٧٠ میلیارد تومان بوده است، در پایان آبان به منفی ١١ هزار و ۶۴٠ میلیارد تومان رسیده است. علت منفی شدن خالص بدهی بخش دولتی به بانک مرکزی با وجود بدهی انباشته دولت به بانک مرکزی طی سال‌های گذشته، سپرده‌‌گذاری دولت در طول سال نزد بانک مرکزی و کسر سپرده‌ها از بدهی‌هاست.

شمارش معکوس برای بورس تهران
شاخص کل بورس تهران با ٧٠۴واحد کاهش به ۶۶هزارو١٩٧واحد رسید و با ادامه روند نزولی بازار سرمایه، ارزش بازار به ٢٩٩هزارواحد کاهش یافت. نمادهای تاثیرگذار در کاهش شاخص بورس شامل فارس، تاپیکو، رمپنا، وبملت، وصندوق و فولاد بوده‌اند و تنها نماد وغدیر در شاخص کل اثر مثبت داشته است. شاخص ٣٠شرکت بزرگ با ٣۶واحد کاهش به دوهزارو٩٨١واحد رسید. همچنین شاخص بازار اول بورس با ۵١۴واحد کاهش به ۴٩هزارو١٠۴واحد رسید و شاخص بازار دوم فرابورس با ١۴١۴واحد افت به ١٢٧هزارو٩۶۴واحد رسید. در بازار نقدی فرابورس ایران نیز شاخص کل با ١٧واحد کاهش به ٧٣٩واحد رسید، ارزش بازار اول و دوم فرابورس به ۶٠هزارمیلیاردتومان، تعداد معاملات انجام‌شده در فرابورس درحال حاضربه ١٩هزارو٨۶١فقره و ارزش معاملات به ۶٣میلیاردتومان رسیده است. در پایان معاملات یک شنبه ۲۱ دی، نماد معاملاتی شرکت‌های قند هگمتان، ماشین‌سازی اراک و سرمایه‌گذاری صندوق بازنشستگی برای برگزاری مجمع عمومی عادی سالانه به‌منظور تصویب صورت‌های مالی، متوقف شدند. نماد معاملاتی شرکت سیمان تهران، با توجه به تعدیل پیش‌بینی درآمد هر سهم، متوقف شد. نماد معاملاتی شرکت رینگ‌سازی مشهد نیز، با توجه به عدم کشف قیمت در روز معاملاتی قبل (بدون محدودیت نوسان قیمت) آماده انجام معامله است. در همین روز تالار فرآورده‌های نفتی و پتروشیمی بورس کالای ایران شاهد عرضه ٢۵نوع کالای ٢٧تولیدکننده بود. در ساعت‌های پایانی کار بازار سرمایه، خبر انتشار سومین و بزرگ‌ترین اوراق مرابحه کشور به ارزش صدمیلیاردتومان توسط شرکت تامین سرمایه لوتوس پارسیان در خروجی پایگاه اطلاع‌رسانی بازار سرمایه ایران قرار گرفت.

۲۰میلیارددلار ارز دست مردم است
غلامرضا مصباحی‌مقدم عضو کمیسون اقتصاد مجلس گفت : راه درست این است که بودجه عمومی کشور بدون اتکای به نفت باشد. وی افزود: ٧١هزارمیلیاردتومان درآمد پیشنهادی دولت از محل نفت برای سال آینده بوده که ٣٠درصد بودجه عمومی کشور است، دولت این پیشنهاد را که آورد قیمت نفت ٧٢دلار بود اما الان زیر ۵٠دلار شده است و معنایش این بوده که درآمد نفت در بودجه باشد دیگر درآمد ٧١هزارمیلیاردتومان محقق نشده و در بهترین حالت ۵٠هزارمیلیاردتومان محقق می‌شود. مصباحی‌مقدم خاطرنشان کرد: ما ۵٠میلیارددلار در سال‌جاری صادرات کالای غیرنفتی داریم و این رقم جهش یافته است. اگر ارز ناشی از صادرات تبدیل به واردات کالاهای ضروری و واردات سرمایه شود به ارز ناشی از نفت نیاز نداریم. این تدبیر را دولت و مجلس باید دنبال کنند. مصباحی‌مقدم افزود: دوسوم درآمد نفت در حساب بانک مرکزی ما بلوکه می‌شود، درحال حاضر ١٣٠میلیارددلار ذخایر خارجی کشور را داریم ولی این دلارها در اختیار ما نیست بلکه معادل این درآمد از نفت را، دولت با ارجاع به بانک مرکزی، ریالش را دریافت می‌کند و با آن ریال کشور را اداره می‌کنیم. وی افزود: حدود ٢٠میلیارددلار ارز در دست مردم است که این باید جمع شده و سرمایه‌گذاری شود، ایران جزو کشورهایی است که بالاترین مصرف طلای زینتی جهان را دارد و از این نظر در رده دوم جهان هستیم، این طلا سرمایه است، این سرمایه باید اعطا شده تا جوانمان شاغل شود..

واردات گوشت قرمز ۳برابر شده
فارس: موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی اقتصاد کشاورزی اعلام کرد: بررسی واردات گوشت در دوماهه اول سال۹۳ و مقایسه آن با دوره‌های مشابه در سال‌های۹۱ و ۹۲ نشان می‌دهد میزان واردات گوشت‌قرمز در دوماهه اول امسال نسبت به ماه‌های مشابه در سال۹۲ بالغ بر سه‌برابر شده است. موسسه پژوهشی و برنامه‌ریزی اقتصاد کشاورزی در گزارشی اعلام کرد: بر اساس آخرین گزارش فائو پیش‌بینی می‌شود تولید جهانی انواع گوشت با ١/١درصد رشد از ٣٠٨/۵میلیون‌تن (شامل گوشت گاو، خوک، مرغ، گوسفند و بز) در سال۲۰۱۳ به ٣١١/٨میلیون تن در سال۲۰۱۴ برسد. میزان تولید انواع گوشت در سال۲۰۱۴ نسبت به سال۲۰۱۳ حدود ٣/٣میلیون‌تن افزایش خواهد یافت. قیمت گوشت صادراتی آمریکا حدود ٢/٧٢برابر قیمت گوشت مرغ صادراتی برزیل در دوره یادشده بوده است. به عبارت دیگر نسبت قیمت گوشت مرغ به گوشت گاو در بازارهای جهانی حدود ٢/٧برابر است اما این نسبت در ایران و در شرایط فعلی بیش از چهاربرابر است. طی فروردین‌ماه۱۳۹۲ الی اردیبهشت‌ماه۱۳۹۳ متوسط قیمت داخلی گوشت مرغ حدود ۶٣هزارو۴٧٨ریال بوده است همچنین متوسط قیمت گوشت گاو در این دوره ٢۵٩هزارو۵٢٩ریال و قیمت گوشت گوسفند ٢۴٨هزارو٣٣٠ریال برای هرکیلوگرم بوده است. در همین دوره متوسط قیمت هر کیلوگرم گوشت گاو حدود ۴/٠٩برابر گوشت مرغ بوده است. ضمن اینکه گوشت گاو حدود چهاردرصد بیشتر از قیمت گوشت گوسفند بوده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که قیمت گوشت مرغ در همین دوره ٨/١۵درصد رشد داشته است. همچنین قیمت گوشت گوسفند و گاو طی دوره فوق از حدود ٣/٨درصد رشد برخوردار بوده است. این در حالی است که قیمت نهاده‌های اصلی مانند علوفه (جو) در دوره موردنظر ۴۲درصد رشد داشته است. در همین دوره حجم واردات گوشت گاو حدود ٣/۵یرابر شده است. این در حالی است که تاریخ مصرف حدود چهارهزارتن از ذخایر گوشت کشور در آستانه اتمام بوده و شرکت‌ پشتیبانی امور دام به‌عنوان واردکننده این گوشت با اخذ موافقت دولت در پی عرضه این محصول در بازار است بنابراین با عنایت به همزمانی فصل تولید گوشت قرمز در کشور (عرضه بره‌های تولیدی دام سبک) و مازاد عرصه گوشت وارداتی، این سیاست در تقابل با بخش تولید بوده و اثرات مخرب آن بر تولید غیرقابل‌انکار است.

تسویه بدهی هند-ایران با خرید کالاهای کشور ثالث
همزمان با کاهش شدید قیمت نفت، ایران به دنبال انعطاف‌پذیری بیشتری در استفاده از حدود ۶ میلیارد دلار طلب خود از هند برای خرید کالاهای «خارج از شمول تحریم‌ها» غیر از «کالاهای بشردوستانه» از کشورهای ثالث است. منابع دولتی هند گفتند، ولی‌الله سیف، رییس کل بانک مرکزی ایران در دیدار اوایل دسامبر خود با مقامات هندی در تهران، در خصوص گزینه‌های موجود در این زمینه به گفت‌وگو پرداخته و فهرستی از کالاهایی را که کشورش قصد دارد از کشورهای ثالث وارد کند به طرف هندی داده است. این گزینه‌ها احتمالا کل بدهی نفتی معوق ایران از هند را تسویه خواهد کرد و صادرات کالاهای هندی به این کشور را افزایش خواهد داد.
هرچند ظاهرا هندی‌ها با پیشنهادات ایران مشکلی ندارند، اما این احتمال وجود دارد که دهلی نو بر دریافت تضمین‌هایی مبنی بر اینکه این اقدامات از سوی ایران برای دور زدن تحریم‌ها مورد سوءاستفاده قرار نخواهد گرفت، تاکید ورزد. دهلی‌نو ممکن است از ایران بخواهد تا واردات از کشور ثالث را توسط یک نهاد دولتی انجام دهد. همچنین احتمالا هند تاکید خواهد کرد که واردات انجام شده از امریکا و اتحادیه اروپا باید از تضمین‌های قوی‌تری برخوردار باشد و با انتقاد غربی‌ها مواجه نشود. شرط دیگر می‌تواند خرید کالاهای مشابه از هند به جای خرید آنها از یک کشور ثالث باشد.
تنها مواد غذایی و دارو به عنوان کالاهای بشردوستانه تلقی می‌شوند، در حالی که کالاهای خارج از شمول تحریم‌ها فهرست بلند بالایی دارند. ایران مجاز به استفاده از پول نفت خود برای خرید کالاهای بشردوستانه از کشورهای ثالث با ارزش افزوده صفر است. هند حدود ٧ درصد نفت مورد نیاز خود را از ایران وارد می‌کند. اما از زمانی که تحریم‌های سازمان ملل و غرب مکانیزم‌های معمول پرداخت پول به ایران را در سال ٢٠١١-٢٠١٠ مسدود کرده‌اند، ۵۵ درصد پول نفت ایران در قسط‌های مشخص پرداخت می‌شود و مابقی به روپیه در بانک یوسی اوی کلکته ذخیره می‌شود. منابع آگاه هند گفتند، ایران همچنین از هند خواسته است تا ارزش افزوده اعمال شده بر واردات ایران از کشورهای ثالث از طریق پول نفت دپو شده در هند را از ١۵ درصد به ۵ درصد کاهش دهد.

جزئیات توافق بزرگ نفتی ایران و چین
شاهرخ خسروانی قائم مقام شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی از توافق با چین به منظور فاینانس یکی از بزرگترین پروژه‌های پالایشگاه سازی ایران خبر داد و گفت: طرح تثبیت پالایشگاه آبادان با فاینانس چینی احداث می‌شود. وی با اعلام اینکه برای ساخت و راه اندازی این پروژه پالایشگاهی به حدود دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون یورو سرمایه‌گذاری نیاز است، اظهار داشت: بر این اساس توافق نهایی با فاینانسور چینی برای تامین منابع مالی این طرح پالایشگاهی انجام شده است. او همچنین گفت که هم اکنون مراحل طراحی و مطالعات احداث این پروژه پالایشگاهی انجام شده است و با تکمیل مراحل طراحی حجم دقیق منابع مالی برای احداث این طرح پالایشگاهی تعیین خواهد شد. خسروانی اضافه کرد که هدف از اجرای طرح تثبیت پالایشگاه نفت آبادان بهبود کیفیت تولید فرآورده های نفتی است، بیان کرد: همزمان با آغاز مطالعات این طرح، اجرای طرح تثبیت پالایشگاه نفت اصفهان هم در دستور کار قرار گرفته است. قائم مقام شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی با اشاره به تعیین پیمانکاران برخی از این پکیج‌های اجرایی، خاطرنشان کرد: این پروژه پالایشگاهی با مشارکت بخش خصوصی طراحی و احداث می شود، زیرا براساس اصل ۴۴ قانون اساسی مجموعه وزارت نفت نمی تواند به طور مستقیم سرمایه گذاری داشته باشد.
هدف از طرح تثبیت پالایشگاه نفت آبادان تثبیت ظرفیت پالایشی این پالایشگاه ۱۰۰ ساله، تولید محصولات بر اساس استاندارد یورو ۵ اتحادیه اروپا، کاهش آلاینده های زیست محیطی، افزایش تولید گازوئیل و بنزین با بهبود تکنولوژی تولید، همچنین کاهش تولید نفت کوره و جمع آوری مخازن و تاسیسات فرسوده اجرا خواهد شد..

افزایش ۸ میلیون تنی تولید محصولات پتروشیمی کشور
عباس شعری مقدم معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی گفت: تا پایان سال آینده حدود هشت میلیون تن به ظرفیت تولید محصولات پتروشیمی کشور افزوده می‌شود. با اشاره به برنامه شرکت ملی گاز ایران برای تحویل اتان فازهای اولویت نخست پارس جنوبی در مرداد ماه سال آینده به شرکتهای پتروشیمی ایران گفت: با ورود این اتان به مجموعه های پتروشیمی می‌توانیم اثرش را با افزایش پنج میلیون تنی مشاهده کنیم، همچنین با احتساب مجتمع های پتروشیمی موجود در خط لوله اتیلن غرب سال آینده در مجموع حدود هشت میلیون تن به ظرفیت تولیدمان افزوده می‌شود.مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی همچنین اظهار کرد: با تکمیل واحدهای متانول در حال ساخت، حدود ۲۵ میلیون تن متانول به تولید کشور افزوده می‌شود.

تختی در آیینه دیگران… این بچه ی دوست داشتنی خانی آباد / مینا استرابادی

takhtyyyy

اشاره: در ادامه ی ویژه نامه ی فرهنگی خلیج فارس، گزیده هایی از نقل و قول های رایج در میان شهر، باب غلام رضا تختی را گرد هم آورده ایم، تا بیشتر و از بیشتر از شخصیت او بدانیم و رازهایی که او را برای همیشه در دل و خاطر ایرانیان زنده نگه داشت… با هم بخواینم…

12-6-12-10718takhtiجیما کوریدزه – قهرمان روس – خبر مرگ تختی آتش به جانم زد

جیما کوریدزه قهرمان نامدار شوروی آخرین میدان بین المللی خود را برابر جوان برازنده ای از ایران برگزار کرد. این جوان کسی نبود جز غلامرضا تختی که در این رقابت فشار زیادی به کوریدزه وارد کرد و علاوه بر آن چنان او را تحت تأثیر قرار داد که قهرمان شوروی سالها بعد در مورد پهلوان کشورمان گفت: کشتی های تختی را در دوره های مقدماتی دیده بودم. جوان برازنده ای بود و سری نترس داشت. مستحکم و قوی بود و من به خاطر این مسائل دلواپس و نگران بودم. چون این آخرین میدان ورزشی من به حساب می آمد و حتما باید مدال می گرفتم. خوب یادم می آید. ۱۲ دقیقه با هم کشتی گرفتیم. اول فکر می کردم این جوانی که دست و پاهایش مثل فولاد است، انعطاف بدنی ندارد اما در عمل دیدم حریف جوانم مثل ژیمناست ها پر انعطاف است. فقط این را بگویم که یک معجزه مدال طلای المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی را به من ارزانی داشت. اما خودم بهتر از همه می دانستم که حق تختی باخت نبوده است. من تختی را به خاطر اخلاق، انسانیت و معرفتش دوست داشتم. او عالی بود، یک انسان کامل. من فکر نمی کنم دیگر مثل تختی کسی پا به عرصه کشتی گذارد. او حتی بعد از شکست هم به حریفان احترام می گذاشت و من هنوز خاطره لبخندهای ملیح او را فراموش نمی کنم. یک خبر آتش به جانم زد و قلبم تیرکشید. خبر آمد که تختی فوت کرده است. هیچ خبری ناگوارتر از این نبود باور نمی کردم کما اینکه هنوز هم باور نمی کنم مردی با آن صلابت چهره در نقاب خاک کشیده باشد.

جلال آل احمد – نویسنده – هرگز به طبقه خود پشت نکرد

از آن همه جماعت هیچ کسی حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آنوقت خودکشی؟ آخر مرد عادی ناتوان و ترسیده ای که ابتذال وجود روزمره خود را در معنای وجودی و در قدرت تن و در سرشناسی او جبران شده می دید- در وجود این بچه خانی آباد نو که هرگز به طبقه خود پشت نکرد- این نفس قدرت تن که به قدرت مسلط زمانه” نه گفت، ” نه ” نامجو شد و ” نه” شعبان و” نه” حبیبی؛ چطور ممکن بود که این مرد عادی سربزیر باور کند که خودکشی کرده؟ و ببینیم این افسانه سازی عوام آیا نوعی روش دفاعی نیست برای مرد عادی توی گذر تا شخصیت ترسیده خویش را در مقابل تسلط ظلم حفظ کند و امیدوار بماند؟ او پوریای ولی نبود. او هیچ کس نبود. او خودش بود، بگذار دیگران را به نام او و با حضور او بسنجیم. او مبنی و معنی آزادگی است.

خاطره از عکاس تختی

مردم علاقه زیادی به جهان پهلوان داشتند و همیشه در هنگام مشاهده وی از او امضا و عکس طلب می کردند. عکاسی که از تختی عکس می انداخت و در اختیار قهرمان قرار می داد تا به دوستداران بی شمارش اهدا کند از غلامرضا تختی درخواست کرد به این دلیل که دوربین وی خیلی معمولی است و کیفیت عکسها چندان جالب در نمی آید وی به آتلیه بیاید تا با رعایت اصول فنی عکاسی پرتره ای از تختی تهیه شود و به جای آن عکسهای بی کیفیت در اختیار مردم قرار بگیرد. اما قهرمان مسابقات المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به عکاس گفت: همین عکسها خوب است! وقتی عکاس بیشتر اصرار کرد، جهان پهلوان گفت: من خجالت می کشم و ناراحت هستم که روبروی دوربین بنشینم و با ژست عکس بگیرم.

دزدیده شدن ماشین و خرج خیریه…

نزدیکان غلامرضا تختی تعریف می کنند مدتی بود که اتومبیل جهان پهلوان مفقود شده بود. پس از چند روزی تختی اتومبیل خود را در حوالی منزلش مشاهده کرد که از نظر شماره و رنگ اتومبیل خودش بود اما قالپاق ها و تودوزی هایش نو شده بود. پهلوان به شک افتاد و وقتی درب اتومبیل خود را باز کرد یادداشتی دید که در آن نوشته شده بود:
” پهلوان برای ما کسر شأن بود که اتومبیل شما فرسوده و با تودوزی کهنه و رنگ و رو رفته باشد. با اجازه خودت آن را بردیم، تر و تمیز کردیم و آوردیم. ما را به خاطر این جسارت ببخش.”
تختی که واقعا تحت تأثیر گرفته بود اتومبیلش را به تعمیرگاهی برد و هزینه کارهای انجام شده را از تعمیرکار پرسید که او کل هزینه را ۵ هزار تومان تخمین زد. تختی هم این مبلغ را به یک مؤسسه خیریه اهدا کرد.

ناگفته گویى در ادبیات امروز ایران / ابراهیم هرندی

ngoftegoee

ابراهیم هرندی

ابراهیم هرندی

شیوه اداره حکومت و نهادهاى اجتماعى در هر جامعه، پیوندى نزدیک با چگونگى اندیشیدن و کارکرد ذهنیت مردم آن جامعه دارد. دولتمندان همواره برآنند تا همراه با بازسازى جهان بدلخواه خویش، ذهنیت و جهان درونى یکایک مردم را نیز در راستاى هدفهاى خود بازآرایى کنند تا هر فرد، خود خواسته، پاسدار ارزش‏هاى آنان باشد. این کوشش ِ بى امان که دستکارِ تردستى‏ها و ترفندهاى فن آواران ِ ویژه کار است، سربراهان را پاداش و گستاخان را گوشمالى مى دهد. از اینرو، گستاخان براى پرهیز و گریز از گوشمالى شدن، ناگزیر از چاره اندیشى هستند و هر راه چاره اى، نشانه شیوه دولترانى بر چگونگى شیوه اندیشیدن است.

سخن درباره کشاکشِ اندیشه و ایدئولوژى رشته ایست که سرى دراز دارد و گستره دامنه دارى را در روانشناسى اجتماعى دربر مى گیرد. هدف من در اینجا تنها بررسى برآیندى از این رشته با اشاره به دونمونه از کارهاى دو هنرمند ایرانى در این روزگار است.

گفتن سخنى ناگفته و فتنه انگیز با کاربرد ِ ایهام و تمثیل و ارسال المثل و طنز و کنایه، بدانگونه که به درگویند تا دیوار بشنود و ناگفته اى را چنان گویند که عاقلان دریابند، کارِ تازه اى نیست. هنرمندان و نویسندگان پیشین از دیرباز با این شگردها آشنا بوده اند و چندپهلویه گویی را سپرِ بلا مى‏پنداشته‏اند. اما آنچه امروز این شگردها را درخورِ بررسى مى کند، وجود سانسورِ سازمان یافته ِ تشکیلاتى است. این پدیده هنرمندان و نویسندگان کشورهایى را که در آنها آزادى بیان وجود ندارد، برآن مى دارد تا بخش بزرگى از انرژى ذهنى خود را صرف یافتن شگردهاى سانسور گریز کنند. چگونگى کاربرد این شگردها در ادبیات هردوره، گذشته از بازتاب آنها برکارهاى هنرى، نمایه بخشى از تاریخ آن دوره نیز مى تواند باشد.

یکى از راه‏هاى ارزیابى هر پدیده، مقایسه‏اش با الگوى آن پدیده‏ است. مقایسه “آنچه هست”، با آنچه “باید باشد”، کمبودها و کاستى‏هاى آنچه هست را نمایانتر مى کند. اما اگر این مقایسه ممکن نباشد، سخن درباره آنچه “باید باشد” مى تواند ذهن شنونده و یا خواننده را بسوى آنچه نیست، رهنمون مى شود. این شگرد را زنده یاد مهدى اخوان ثالث در منظومه اى بنام “آئین مردان حق” (۱)، به کار گرفته است. این منظومه، داستان ِ چرایى ِ جمله‏اى از شیخ ابوالحسن خرقانى است که برسردر خانقاهش نوشته شده بوده است. جمله این است: “نانش بدهید و نامش نپرسید که هرکس حق را بجان ارزد، بلحسن را به نان ارزد.”

فشرده این داستان چنین است:

روزى خواهنده اى پیر در خانقاه بلحسن پناه جست. مریدان چون وى را دیگر پرست یافتند، به خوارى از خانقاهش بیرون راندند. بلحسن چون ا ین ماجرا بشنید، فرمود تا آن جمله را برسردر ِ خانقاه نوشتند.

هرآنکس که آید به این در فرود
به اکرام و با آفرین و درود

به هر دین و ایمان امانش دهید
مپرسید از نام و نانش دهید

که هرکس که حق را بیرزد به جان
یقین بلحسن را بیرزد به نان

این داستان در همین جا پایان مى‏یابد، اما منظومه اخوان با یک سطر فاصله و چند ستاره اینگونه پیگیرى مى‏شود:

“چنین است آئین مردان حق
که بردین حق اند و ایمان حق

بدانند یزدان که او جان دهد
همو جان نه با شرط ِ ایمان دهد

همه خلق روزى خوران ِ حق‏اند
به جان و به نان میهمان حق‏اند

کریمى که مخلوق را جان دهاد
چگونه ورا خوان ِ بی‏نان نهاد؟

گر آبى برى یا که نانى بُرى
زیزدان تهى بل ز شیطان پرى”

چنین مى نماید که هدف شاعر از گزینش این داستان، انگیختن ذهن خواننده به مقایسه “آئین مردان حق” – آنسان که باید و بوده اند – با آئین آنانى است که امروز در ایران خود را جانشینان مردان حق می دانند، است. اخوان با گزینش ِ این داستان، گذشته از اعلام ناسازگارى خود با آئینى که بنام دین و ایمان حق بر مردم ستم روامى دارد، ذهن خواننده را نیز درگیر این پرسش مى کندد که براستى اگر؛

همه خلق روزى خوران ِ حق‏اند
به جان و به نان میهمان حق‏اند

پس چگونه است که امروز حکومتى که خود را تنها نماینده حق برروى زمین مى داند، این سان آسان برجان و خوان مردم ستم روا مى دارد و مخالفان راه خود را در بزرگراه‏ها و میدان‏هاى شهرها، بدار مى آویزد و خس و خاشاک می‏خواند‏؟ ناگفته اى را که اخوان در این منظومه با ما در میان مى گذارد این است که اگر در آئین مردان حق ، بردن آبرویى و یا بریدن نان کسى نشانه پیروى از شیطان و تهى بودن از یزدان است، پس اینان که بنام حق از بریدن ِ نان و گرفتن جان مردم باکى ندارند، دروغ مى گویند.

اخوان براى بیان این نکته، نخست سنجه ارزشى خود را در این مورد، یعنى ابوالحسن خرقانى را ، “مسلمانى بزرگ و عارفى نستوه”، معرفى مى کند و در آغاز درآمدى که براین منطومه آورده است وى را ” عارف بزرگوار معروف به صاحب نورالعلوم” خوانده است و افزوده است که؛ ” بلحسن خرقانى به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) به گواهى کتاب نورالعلوم او چنان عشق مى‏ورزد که تاکنون نظیر آن بسیار کم دیده شده، اگر چه همه عارفان چنین حال و هنجار و گفتارى داشته اند، اما ارادت او از گونه دیگرى ست، اخوان همچنین در زیرنویس این منظومه نیز آورده است که؛ ” در راستاى کرامات بلحسن خرقان، این را بسیارى نقل، یا بدان تلمیح و اشاره کرده اند که او برشیر سوار مى شد و مارى گرزه، چون تازیانه بدست مى گرفت.”

شاید هدف ِ اخوان از شرح کرامات ِ شامخِ ابوالحسن خرقانى این است که خواننده با استناد به این همه، با مایه و پایه ایمان وى آشنا شود و او را بعنوان نمونه اى از مردان حق بپذیرد. این پذیرش براى راهنمایى ذهن ِ خواننده به مقایسه خودبخودى، که هدف نخستین این منظومه است، ضرورى است.

شگرد ِ بى نام دیگرى که شاید ویژه روزگار کنونى باشد، برابرى دو نظام ِ ارزشى گوناگون است. یکى از بهترین آثار هنرى فارسى که در سالهاى گذشته در بهره ورى از این شگرد پیروز بوده است، نمایشنامه؛ ” اتللو در سرزمین عجایب”(۲)، نوشته زنده یاد غلامحسین ساعدى است. در این نمایشنامه، زنده یاد ساعدى، به بیننده نشان مى دهد که اگر قرار باشد نمایشنامه “اتللو” نوشته شکسپیر را در ایران برروى صحنه برند، چه خواهد شد. با چنین کارى، نویسنده، همه آنچه را که درباره حکومت کنونى مى خواهد بگوید، بى که اشاره اى به آن کند، مى گوید.

اهمیت این نمایشنامه در پیوند با سخن ما در این است که اگرچه این نمایشنامه را ساعدى در روزگار ِ تبعید خود در غربت نوشت و آشکارا و بى پرده هرچه دل تنگش مى خواست بگوید، مى توانست وگفت، اما با این همه، این شگرد ِ سانسور گریز را ابزار مناسبى براى ارائه کار خود ساخت. البته شاید ساعدى سناریوى این نمایشنامه را پیش از گریختن از ایران ساخته بوده است و در غربت آن را پرداخت کرده است. بهر روى، هدف من بررسى این نمایشنامه نیست.

نمونه دیگرى از این شگرد، داستان کوتاهى از زنده یاد هوشنگ گلشیرى با نام ” شرحى بر قصیده جملیه” (۳) است. رویداد این داستان این است که سید اسماعیل، مردى که نیمى از بینایى یک چشم فرزندش را در نزاع با کودک دیگرى از دست داده است، از دادگاه خواستار ِ “دیه شرعى” مى شود. چندى بعد بیست و پنج نفر شتر در پشت خانه اش به وى واگذار مى شود. پى آیند ِ داستان، چگونگى نگهدارى از شترها در شهر سارى است.

گلشیرى در این داستان ما را به مقایسه دو جهان با دو نظام ارزشى ناهمگون فرامى خواند تا از این رهگذر ناسازگارى و ناهمایندى این دو نظام را برما آشکار سازد: نخست جهان ِ امروز که متاثر از تمدن غربى و ارزش‏ها و منش‏ها و روش‏هاى آن است و دیگرى جهان اسلام و نظام ارزشى آن که برخاسته از سنت‏هاى کهن ِ صحرا نشینان عربستان در هزاره هاى پیشین است. این ناهمایندى از آغازِ داستان آشکار مى شود؛

“…خیابانها هنوزخلوت بود. یکى دو ماشینى هم که بود صبر کردند تا ساربان بپیچد توى قارن و شترها هم اول شاه را رفتند و پیچیدند. ما هم کمک کردیم، حتى از راننده ها خوهش کردیم بوق نزنند، مبادا یکیشان رم کند. ”

“…..شترها هم که معلوم است افسارشان ول شده بود وداشتند هل مى آوردند که بیایند توى بن بست و عره و نعره مى کشیدند. از طرف تکیه هم صداى بوق ماشین مى آمد که مى خواستند بروند به طرف خیابان فرهنگ، از این طرف هم که معلوم است؛ زنهاى همسایه هم جیغ مى کشیدند که؛ ” یکى به دادمان برسد، اینها مى خواهند بیایند توى خانه مان….”

خواندن ِ همین چند سطر مى تواند افروزه چند پرسشِ کفر آمیز در ذهن خواننده گردد. یکى این که آیا براستى مى توان با قوانین و شیوه هاى هزار و اندى سال پیش، جامعه مدرن امروزى را اداره کرد؟ گزینش ِ گستره جغرافیایى داستان نیز راهبر ِ ذهن خواننده این داستان بسوى پرسش اساسى دیگرى است. شتر، جانورى بیابان زى است که در سرزمین‏هاى ویژه اى یافت مى شود و نیازمند به آب و هوا و آذوقه ویژه خویش است. که در همه جا یافت نمى شود. پرداختن دیه با شتر در شهر سارى، با ما سخن از آیایى جهانشمول بودن این قوانین دارد. راستى در سرزمین‏هایى که مردم تنها نامى از شتر، آنهم در افسانه هاى کهن شنیده اند، چگونه مى توان این “وظیفه الهى – قضایى” را انجام داد؟ نیز تکلیف آن ستمدیده اى که با داشتن آپارتمانى کوچک در مرکز شهر، صاحب پنجاه نفر شتر مى شود چیست؟

شاید با آگاهى ِ توجه به این پرسش‏هاست که سید اسماعیل با دیدن شترها از پذیرفتن آنها سر باز مى زند و نعره زنان مى گوید که؛ “بابا نمى خواهم، چشم بچه ام از اولش هم بهتر است، پاهاى مورچه را از ده مترى هم مى بیند.” اما، ” حکمى است که شده.” اکنون سید اسماعیل و دوستانش مانده اند که چه باید به این شترها داد. غیاثى، دبیر بازنشسته ِ کتابخوان مى گوید که؛ ” باید به شان نواله داد.” آنها با تعجب مى پرسند؛ ” نواله دیگر چیست؟” غیاثى یادداشت کرده بود. از فرهنگ معین خواند؛ ” آرد مخصوص تمیز کرده گلوله ساخته.”
پرسیدیم: مخصوصش دیگر چه معنى دارد؟
گفت: من هم نفهمیدم
از سرشب تا صبح ناچار شده بود همه دیوانهایش را ورق بزند. مى گفت؛ ” منوچهرى فقط انگار سوار شتر شده، اما اگر امروز بیست و پنج شتر حى و حاضر نداشتیم، از کجا مى فهمیدیم شتر چه شکلى است؟
……………..
“…..شب توى انجمن فهمیدیم که نواله را با آرد و پنبه دانه درست مى کنند.”

اگر چه شتر جانورى ارزشمند براى چارواداران و ساربانان ِ بیابانگرد بوده و هست، اما براى شهر نشین امروزى نشانه اى از گذشته هاى بسیار دور است. هم از اینروست که براى شناخت آن، دیوان منوچهرى را باز مى کند. براى شهر نشین، این جانور نه تنها سنجه ارزشى نیست، بلکه مایه درد سر و گرفتاریست.

“…شترها هم دارند علفهاى سرِ دیوار را مى خورند؛ یا از سر ِ دیوار سردراز مى کنند توى باغچه مردم و هرچه پرتقال یا نارنگى دم دهنشان مى آید مى خورند. راستش صداى جیغ چند زن و بچه را هم شنیدیم، اما باز نرفتیم که به راى العین مى دیدیم که اینجا توى میدانچه جلو تکیه با همین ده دوازده شترى که به شکل نیم دایره ایستاده بودند، هیچ کس جرات نمى کرد از آن دو بن بست روبرو به میدانچه بیاید یا به خانه اش برود. اما وقتى سروصداها زیادتر شد و فریاد یکى را هم شنیدیم، ناچار رفتیم.”

بالاخره سید اسماعیل و یاران، ناچار به جادادن شترها در گوشه خلوتى در بیرون از شهر مى‏شوند.

“…..اصلاَ هر روز عصر مى رویم، غروب‏ها چند کُنده از درختهاى جنگلى روى آتش خوشرنگ مى گذاریم، پشت به خیابان، پشت به شهر، رو به آتش ساربانان و میان حلقه صدها شتر مى نشینیم و از کترى ِ آویخته از سه پایه چاى مى ریزیم و چپق مش رضا را دور مى گردانیم و در هواى خوش ِ گذشته از رفتگان قدیم یاد مى کنیم..

بخش پایانى داستان، با داورى نویسنده نیز همراه است که با ما از ناهمایندى شهر و شتر سخن مى‏گوید. آنکه دلى براى چاى از کترى آویخته از سه پایه و چپق مش رضا دارد، ناگزیر از پشت کردن به خیابان و شهراست، زیرا که در شهر جایى براى اطراق کردن و آتش افروختن ِ آنچنانى نیست.

شگردهاى هنرى، گذشته از کاربرد ابزارى در ساخت و پرداخت و ویرایش و آرایش ِ کارهاى هنرى و ستیز و گریز از سانسور، وانماى جهان نگرى هنرمندان نیز هست. در” آئین مردان حق” چنین مى نماید که اخوان، خود نیز پیرو این آئین است و سخن از درون ـ بعنوان خودى ـ ساز کرده است. وى تردیدى در حقانیت این آئین ندارد. از اینرو، مقایسه آرمانشهر این آئین و ویرانشهرِ کنونى آن، به ما از سر دلسوزى هشدار مى دهد که؛ ” هر عیب که هست از مسلمانى ماست.” از دید ِ اخوان، اینان کژاندیش و گمراهند ورنه پیروى از این آئین، دیو و دد را سر بفرمان انسان مى نهد!

نکته گفتنى دیگر در این راستا، این است که پى جویى آرمانشهر در گذشته، نشان از سارمان ذهنى واپسگراى فرد دارد. انسان مذهبى همیشه براى دریافت پاسخ نهایى ناگزیر از بازگشت به گذشته ـ یعنى بازگشت به سرچشمه وحى و روزگار پیامبران – است.

“شرحى بر قصیده جملیه” نیز برپایه مقایسه دو جهان با دو نظام ارزشى گوناگون استوار است. اما در این مقایسه، نویسنده رویکرد به گذشته را با دید انتقادى ِ طنز آلودى نگریسته است. پنداره هاى ناشى از سرگردانى شترها در شهر و سرک کشیدن آنها به خانه هاى مردم، همراه با جست و خیز کودکان و خیز و گریزِ بزرگسالان، همه ناشى از این نگرش است.

اخوان امروز را در برابر دیروز نهاده است تا با این برابرى، کژیها و کاستیهاى امروز را برنمایاند. گلشیرى، بُرشى از دیروز را در آئینه زمان کنونى مى تاباند، تا ناسازگارى این دو را برما آشکار کند. از دید وى در این داستان، بازگشت به گذشته شوخى گران و ناخوشایندى است که چون شتر در شهر، بارآوردى جز دردسر و گرفتارى نخواهد داشت.
آشکار است که نمى توان با بررسى نمونه ناچیزى از کارِ هنرمندى درباره وى ارزشداورى کرد بویژه اگر آن هنرمند از سرآمدن ِ روزگار خود نیز باشد.

یادداشتها:

۱. اخوان ثالث، مهدى. ترا اى کهن بوم و بر دوست دارم. چاپ دوم، ۱۳۶۹ انتشارات مروارید، تهران. ص ۲۳۹.

۲. ساعدى، غلامحسین. ” پرده داران آئینه افروز” نمایشنامه اتللو در سرزمین عجایب. ۱۳۶۵. پاریس، ص ۶۶.

۳. گلشیرى، هوشنگ. ماهنامه دنیاى سخن، شماره ۳۷-دى ماه ۱۳۶۹. ص ۴۴

از قهرمان و شعار، تا بی قهرمانی و شعور / دکتر علیرضا نوری زاده

maghalejadidddd

دکتر نوری زاده

دکتر نوری زاده

در فرهنگ و همزمان عواطف ما ، شخصیت قهرمان که عادتا در هاله ای از رمز و راز پیچیده بود ، هرگز نمی باید به پیروزی برسد . قهرمان وقتی قهرمان بود که با کودتا اگر برسر قدرت بود سرنگون میشد ، باتب و لرز به میدان اعدامش میبردند یا پیشتر در باغشاه یا باغشمال ، سرش را میزدند ویا بردارش میکردند . کوروش فولادی و پرویز نیکخواه چون زنده مانده بودند تا آرمانهای روزگار قهرمانی شان را، ولو مختصر در زمان آشتی با واقعیت ، تحقق بخشند ؛ به ضدقهرمان و بدتر تبدیل میشدند اما رفیق ناکاممان خسروگلسرخی مارکسیست که در دادگاه ، عبارتی را نه چندان صواب از امام حسین برلب آورده و حتی یک مقاله یا شعر ماندگار از خود به جا نگذاشته بود قهرمان میکردیم چون بدار مرگ میرفت . برایش شعر و حماسه ساختیم و هنوز هم . شاید اگر مانده بود امروز مثل همکاران آن روزش در کیهان ، چند کتاب داشتشعر و مقاله منتشر کرده بود . به دامونش میبالید و در برابر رژیم جهل و جور و فساد ولائی با آن دل سرشار عشق و عاطفه ، چنان مینوشت که دل استبداد را میلرزاند چرا باید روحیه قهرمان جوئی و پروری ما همکلاسی باهوش و آزاده من در دانشکده حقوق ، شاگرد اول کنکور سال ۴۶ عبدالکریم حاجیان سه پله و کرامت دانشیان رفیقش را به قتلگاه راهی کند اما هنوز نمیتوانیم اعتراف کنیم که زنده ماندن طیفور بطحائی و ایرج جمشیدی و علامه زاده ، مهمتر از گزینش مرگ برای اینکه ما چند قهرمان اضافی داشته باشیم ، بود . متاسفیم که چرا مریم و شکوه ( اتحادیه و میرزادگی ) اعدام نشدند که جنس ما هنگام ذکر مصیبت عاشورای عهد شاه جور شود و ویدا حاجبی دیگری نداشته باشیم که برایش مرثیه سردهیم . گور پدر پاسارگارد و دخترانی که زیر سایه مادرشان بزرگ شدند.

بیشتر بخوانید »

در حال و هوای کریسمس… نگاهی به برترین قصه های کریسمس در ادبیات دنیا / لیلا سامانی

اشاره:
کریسمس، که از جمله ی قدیمی ترین اعیاد ممالک غربی ست؛ در بسیاری از وجوه زندگی جلوه گر شده و با بسیاری از روابط و عواطف انسانی گره خورده؛ این جشن، چونان چون دیگر مناسبت های اجتماعی، بازتابی وسیع در ادب دنیا هم داشته و به صور گوناگون در قصص ادبی آورده شده. همکارمان ” لیلا سامانی ” نگاهی داشته به معروف ترین این قصه ها؛ که هر کدام با شرحی کوتاه هم همراه شده اند. این مطلب که بسیار هم خواندنی از آب در آمده را؛ در ادامه ی صفحه از پی بگیرید…

۱- هدیه‌ی مغان (هدیه‌های کریسمس) – اُ هنری (۱۹۰۵):

هدیه‌ی مغان

هدیه‌ی مغان

این داستان، درباره‌ی زوج جوان تنگدستی‌ست که در گیر و دار خرید هدیه‌ی کریسمس برای همدیگر از تنها دارایی‌های با ارزش خود می گذرند، این داستان مثال دیگر آثار اُ- هنری با پایانی شگفت‌انگیز و با طنزی خواستنی و در عین حال تکان‌دهنده خواننده را غافلگیر می کند. «هدیه‌ی مغان» نمودار عشق بی چشمداشت و خالصانه‌ایست که بی‌دریغ می‌بخشد و تنها به‌دنبال بهانه‌ای برای شاد کردن معشوق است.
نام غریب داستان، تلمیحی‌ست به داستان “سه مغ” سخاوتمند از زرتشتیان پارسی که به هنگام تولد مسیح، به دیداراو و مادرش، مریم، شتافتند و برای او هدایایی چون، طلا، صمغ و کندر به ارمغان بردند. این نام در چاپ‌های بعدی کتاب به دلیل ثقیل بودن به «هدیه‌های کریسمس» بدل شد.

۲- سرود کریسمس – چارلز دیکنز (۱۸۴۳):
داستان، روایت دگرگون شدن روحیات، احساسات و جهان‌بینی “ابنزر اسکروج” مرد خسیس، سنگدل و مردم‌گریز قصه در یک شب کریسمس است. ارواح زمانهای گذشته، حال و آینده به سراغ او می‌آیند و حقیقت اعمال و خصایل او را برایش نمایان می‌کنند. دیکنز با تصویر‌کردن داستانی امید‌بخش، به ثروتمندان جامعه نهیب می‌زند، بی‌تفاوتی‌شان نسبت به غم و رنج مستمندان را نکوهش می‌کند و بر ضرورت بیدار شدن و هویت‌یابی آنها تاکید می کند.
داستان، آمیزه‌ای از واقعیت و تخیل است؛ از سویی صحنه‌های ساده‌ی زندگی مردم کوچه و بازار تصویر می شود و از سوی دیگر درنوردیدن زمان و مکان به همراه ارواح، فضایی حیرت انگیز می‌آفریند.

۳- دختر کبریت فروش – هانس کریستین اندرسن(۱۸۴۵):

دختر کبریت فروش

دختر کبریت فروش

داستان روایت زندگی شب آخر زندگی دخترک کبریت فروشی‌ست که در سرمای بیرحم شب سال نو به دنبال مردم می دود تا کبریتهایش را به آنها بفروشد، مردمی که غرق در خرید سال نو اند و دخترک را هیچ می انگارند. شب هنگام زمانی که دخترک در خیابان یخ آجین تنها مانده است، کبریتهایش را تک تک روشن می کند تا با گرما و نور آنها رویاهای کودکانه اش را زنده کند، رویاهایی که با خواب ابدی او جاودان می شوند.

۴- آن خردمند دیگر- هنری ون دایک(۱۸۹۵):
چهار مرد خردمند پارسی (مغ)، در پی دیدن اختر عیسی در شرق، به سمت بیت لحم روانه می‌شوند، اما تنها سه نفر از آنها در موعد مقرر حاضر می‌شوند، هنری ون دایک، در این داستان، با آمیختن روایات انجیل متی و تخیل‌اش، روایت‌گر افسانه‌ی مغ چهارم، آرتابان و جست‌وجوی سی و سه ساله‌ی او در پی یافتن عیسای پیامبر شده‌است.

۵- وانکا – آنتوان چخوف (۱۸۸۶):

وانکا

وانکا

«وانکا» نام قهرمان این داستان برانگیزاننده است، او کودک یتیمی‌ست که در مسکو نزد یک کفاش پادویی می‌کند و روزگاری سخت و پرمشقت را سپری می‌کند. او در شب عید کریسمس و در غیبت ارباب و خانواده‌اش که برای جشن کریسمس به کلیسا رفته‌اند، اولین نامه‌ی عمرش را به پدربزرگش می‌نویسد و با ابراز دلتنگی به او التماس می‌کند به کمکش بیاید و نجاتش دهد:
«وانکا لرزید و آهی کشید، و دوباره به پنجره نگاه کرد. یادش افتاد که هروقت پدربزرگ برای کندن کاج عید به جنگل می‌رفت، او را هم با خود می‌برد. چه روزگار خوشی بود! یخ‌ها زیر پای آنها ترق تروق صدا می‌کردند و پدربزرگ می‌لرزید و دندان‌هایش به هم می‌خورد و وانکا هم همین کار را می‌کرد، پیش از کندن درخت عید، پدربزرگ اول چپقش را چاق می‌کرد، کمی انفیه بو می‌کرد و وانکای بیچاره را که از سرما می‌لرزید، دست می‌انداخت. درخت‌های کاج جوان، از یخ و برف پوشیده شده بودند. بی‌صدا و بی‌حرکت ایستاده و منتظر بودند ببینند کدامشان به زودی از پا درخواهند آمد. ناگهان خرگوشی از گوشه‌ای می‌جست و روی برف‌ها می‌دوید.» ( ترجمه : سیمین دانشور)

۶- کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف – لئو تولستوی (۱۸۹۰):

 کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف

کریسمس ویژه‌ی پاپا پانوف

تولستوی این داستان را با الهام از آیه‌ای از انجیل و با اقتباس از داستانی از «روبن سالنس» نویسنده‌ی فرانسوی نوشته‌است.
داستان، درباره‌ی پاپا پانوف، پیرمرد پینه‌دوزی‌ست که در راز‌و‌نیاز شب عید کریسمس، دیدار مسیح کودک را آرزو می‌کند تا بتواند زیباترین کفشی که دوخته‌است را به او هدیه بدهد، او در خواب به تحقق رویایش وعده داده‌می شود، به شرط آنکه اطرافش را خوب نگاه کند. آنچه در ادامه‌ی این داستان می‌آید نمایانگر اصول انسانیت و نوعدوستی‌ست، مهربانی و مروتی که زمان و مکان نمی‌شناسد و آدمهایی که همه می‌توانند در کسوت یک قدیس در آیند.

۷- فندق شکن و شاه موشها- ارنست هوفمان (۱۸۱۶) :
فندق شکن داستانی‌ست فانتزی که از داستان های جن و پری نشانه دارد. ماجرای قصه در شب کریسمس و برای ماری استالبوم، دختربچه‌ی هفت‌ساله‌ی آلمانی اتفاق می‌افتد.
او در جشن کریسمس یک عروسک فندق‌شکن هدیه می‌گیرد اما برادرش، فلیتز در جریان یک کشمکش عروسک محبوب دخترک را می شکند. ماری، نیمه شب از خواب برمی‌خیزد و مورد هجوم شاه موش و بقیه موشها قرار می‌گیرد. در همین میان، عروسک فندق شکن زنده می‌شود و از دخترک مراقبت می‌کند.
این داستان بعدها بدل به منبع الهامی شد برای چایکوفسکی، آهنگساز برجسته‌ی روس و خلق باله ی جاودانه ی فندق شکن با طراحی ماریوس پتیپا.

۸- نامه‌ای از بابا نوئل- مارک تواین:

نامه‌ای از بابا نوئل

نامه‌ای از بابا نوئل

زندگی شخصی نویسنده‌ی کتاب جاودان «ماجراهای هاکلبری‌فین» سرشار از تلخکامی و اندوه بود، او که شیفته‌ی فرزندانش بود، دختر بزرگش سوزی، را زمانی که در سفر بود، از دست داد و چند سال بعد، کوچک‌ترین دخترش در شب کریسمس و به شکلی ناگهانی از دنیا رفت. در این میان سوزی که ازکودکی بنیه‌ی ضعیفی داشت، مدام در بستر بیماری غنوده‌بود و بیشتر از همه از توجه پدرش بهره‌مند می‌شد، داستان «نامه‌ای از بابا نوئل» در حقیقت نامه‌ای‌ست که مارک تواین؛ آن را در جریان یکی از بیماریهایی کودکی دخترش و از طرف بابا نوئل برای او نوشته است.

یادی از مرتضی احمدی / یک دلداده ی زندگی… رهیار شریف

mortezaahmadiii

از جمله ی قدیمی ترین به اصطلاح ” طهرونی ” های این شهر پر حادثه و تاریخ بود یدی طولا در تمامی جنبه های فرهنگ عمومی داشت، از نمایش های روحوضی و تماشاخانه های لاله زار تا زمین های خاکی و تکه کلام های مردمی و موسیقی عامه پسند.

مرتضی احمدی

مرتضی احمدی

این طور که اهل تذکره نوشته اند او در سال ۱۳۰۳ در محله های جنوبی تهران به دنیا آمده و در همان مجال هم با زندگی و جلوه های دنیا آشنایی پیدا کرده. او به روایت خودش در ” خاک و خل ” های جنوب شهر با فرهنگ آشنا شده و به حب زندگی رسیده و صد البته که اقرار به همین موضوع نشانه ای خوب از درک عمیق او نسبت به معنای ” فرهنگ ” است و روایتی از نکته سنجی اش.
او در سالهای جوانی به تماشاخانه های شهر هم رسیده و از آنها هم راهی به سمت سینما گشوده؛ و … در تمامی سالهای فعالیت هنری اش صدایی آشنا برای چند نسل پیاپی هم شده و همین طور خالق کارکترهایی که جوری به خاطرات قومی ایرانیان سنجاق شده اند.
آقای احمدی علاوه بر تمامی اینها، روی بسیار خوشی به کلام و موسیقی عامیانه هم نشان داده و در راه گرد آوری ایشان همتی جد گمارده. چندین و چند اثر پژوهشی او باب مثل ها و ترانه های عامیانه، شاید تنها بیانگر گوشه ای از لطف او به این زبان و این فرهنگ بوده باشند.
او همچنین از جمله ی طرفداران قدیمی تیم فوتبال پرسپولیس بود و نشانه ای از معنای هواداری در دل کوچه پس کوچه های شهر. خودش می گفت که شاهین آنقدرها مردمی نبود و من برای گرفتن جانب مردم طرفدار پرسپولیس شدم و در این میان قدیمی ترین هوادار این تیم ام.
هر چه هست رد پای او را در تمامی جلوه های هنر عامه می توان پیدا کرد. مردی که فرهنگ را در معنی درستش، بستری از زندگی و شیوه ی همزیستی انگاشته بود و سالها برای زنده ماندن آیین های قدیمی شهر و دیارش تلاش می کرد.
در انتهای این یادنامه ی کوتاه، شعر آشنای ” حاجی فیروز ” که در کتاب ” کهنه های همیشه نو ” ی او آورده شده را از پی می آوریم و دیگر بار یادش را گرامی می داریم. با این توضیح که آقای احمدی در اینکتاب تحقیقی ماندگار ترانه های نمایش های تخته حوضی قدیم را جمع آوری کرده و کوشیده تا تمامی ایشان را همان طور که بودند برای نسل های بعدی به یادگار بگذارد…

حاجی فیروز…
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم بزبز قندی
ارباب خودم چرا نمی خندی؟
ارباب خودم گلی به جمالت
از کجا بگم وصف کمالت؟
بشکن بشکنه بشکن

من نمیشکنم
بشکن
بازم بشکنم
بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره
این عاشق بیچاره چقدر حوصله داره
اینجا تهروونه بعله
قر فراوونه بعله
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
یا حق
یا هو
حاجی فیروزم بعله
سالی یه روزم بعله
ای سال بر نگردی
بری دیگه بر نگردی
یا حق
یاهو
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
هر کی به کاری مشغول
پولی بریز تو کشکول
یا حق
یا هو

ســـــتیزِ کهـنه و نـو – بخش دوم/ ابراهیم هرندی

bakhshedovomharandi

اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم؟

ابراهیم هرندی

ابراهیم هرندی

گفتیم که ستیزِ کهنه و نو، کانونی ترین انگیزه رفتارها و کردارهای تاریخ ساز در جهان کنونی، بویژه در کشورهای پیرامونی ست. این ستیز برآیندی از نگرش مدرن به هستی ست که شیوه های کهن زیستی را در چشم نگرنده از سکه می اندازد و بی ارزش می کند. اگرچه این نگرش با هیچ فرهنگ و دین و آئین ویژه ای سرِ ستیز ندارد و هنجارهای اخلاقی آن همه باورها را ارج می نهد و آزادی آن ها را یکی از حقوق بشر می داند، اما فرهنگ ها و دین ها و آئین های کهن، بناگزیر در پرتو آن رنگ می بازند و خودبخود پس از چندی به موزه باورهای فولکلوریک سپرده می شوند. از اینرو، نگرش مدرن، بیشترین و بزرگترین دشمنانش را در خاستگاه خود، یعنی کشورهای مدرن جهان دارد.

بیشتر بخوانید »

گفتنی ها و نا گفتنی ها در باره بودجه سال آینده / دکتر منوچهر فرح بخش

majles-va-layehe-boodje

روحانی لایحه بودجه دولت خود برای سال آینده را در موعد مقرر به مجلس ارائه داد. او در نطق خود در مجلس مفصلا به تشریح بودجه پرداخت که نکات مهم آن بدین شرح است:
بودجه سال آینده با هدف کنترل تورم تهیه شده است.
یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های برنامه‌های اقتصادی دولت افزایش صادرات غیرنفتی است و رشد این موضوع به اقتصاد ما کمک خواهد کرد. امیدواریم سال آینده سهم بسزایی در صادرات غیرنفتی داشته باشیم و با ادامه این روند صادرات غیرنفتی در ۵۰ میلیارد دلار بگذرد
واردات کالاهای سرمایه‌ای رشد و افزایش قابل توجهی کرده است و این افزایش ما را به آینده این بخش امیدوار می‌کند.
افزایش درآمدهای غیرنفتی نقش اساسی در افزایش در تأمین منابع مالی دولت دارد که درآمدهای مالیاتی نسبت به سال گذشته از رقمی ۲۱.۸ و ۱.۳ درصد برخوردار هستند که نسبت درآمدهای غیرنفتی به کل منابع عمومی از ۴۷ درصد در سال ۹۳ به ۵۳ درصد افزایش می‌یاب..
استفاده از صندوق توسعه ملی راهکاری برای جبران کاهش درآمدهای نفتی است. تدبیر اندیشیده در کاهش سهم صندوق به ۳۰ درصد برای سال ۹۴ درآمد نفتی در نظر گرفته شده کاهش فاحشی پیدا نکرده است. در سال ۹۳ میزان ۲۷.۵ میلیارد دلار نفتی در بودجه در نظر گرفته شده بود . این رقم برای سال ۹۴ به ۲۴ میلیارد رسیده است لذا مجموع تدابیر اندیشیده شده موجب شد تا بودجه از کاهش شدید قیمت‌ نفت آسیب جدی نبیند و بشود بودجه متوازن و بدون کسری به مجلس تقدیم نمود.
متوسط سهم نفت در بیست سال گذشته در حدود ۴۵ درصد بوده است که در لایحه بودجه سال ۹۴ به میزان ۳۱.۵ درصد تقلیل یافته است.
بودجه کل کشور در سال ۹۴ بالغ بر ۸۳۷ هزار ۹۰۷ میلیارد تومان برآورد شده است که نسبت به رقم مشابه سال جاری از افزایش ۴.۳ درصدی برخوردار است. از این رقم، بیش از ۲۶۷ هزار و ۳۵۷ میلیارد تومان سقف بودجه عمومی دولت (هزینه های جاری و طرح‌های عمرانی) است.
در همین حال، حجم کل بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت، ۵۹۶ هزار و ۶۶۶ میلیارد تومان پیش بینی شده است که بیش از ۷۱ درصد حجم کل بودجه کل کشور برای سال ۹۴ را شامل می‌شود. بدین ترتیب بودجه با بیش از ۴۶ هزار میلیارد تومان کسری بسته شد.
در راستای تأمین منابع مالی لازم برای تحقق رشد مستمر قتصادی مجموعه سرمایه‌گذاری دولت و شرکت‌های دولتی در سال آینده معادل یک میلیون و ۵۱۱هزار و ۵۸۹میلیارد ریال برآورد شده است که نسبت به سال ۹۳ حدود ۱۸.۷درصد افزایش را نشان می‌دهد.
نسبت درآمدهای غیرنفتی به کل منابع عمومی از ۴۷ درصد سال ۹۳ به ۵۳درصد افزایش می‌یابد.
درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیرنفتی نسبت به سال ۹۳ از رشد معادل ۲۳و ۱۱درصد برخوردار هستند.
منظور کردن اعتبارات کافی برای خاتمه طرح‌هایی که پیشرفت فیزیکی بالای ۸۰درصد داشته‌اند،
تقویت اعتبارات برای ایجاد زیربناهای معادن بزرگ، افزایش ظرفیت فازهای گاز پارس جنوبی و همچنین حوزه‌های نفتی غرب کارون، اضافه شدن ۷هزار مگاوات به ظرفیت برق کشور با اجرای پروژه‌های بخش بخار نیروهای سیکل ترکیبی، توسعه مسکن،
تکمیل شبکه حمل و نقل و احداث بیش از ۱۵۰۰کیلومتر از انواع راه، بهبود وضعیت نگهداری زیرساخت‌ها، اقدام به عملیات ۳۱ بیمارستان با ظرفیت ۳۵۰۰تن، تأمین اعتبار لازم برای ۹ استادیوم ۱۵هزار نفری و به بهره‌برداری رسیدن ۳۰۰ پروژه ورزشی مد نظر است.
دررابطه با جزییات بودحه لازم به ذکر است که بودجه ۹۴ با ۴۶ هزار میلیارد تومان کسری بسته شد.
نوبخت رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور درتشریح بودجه سال آینده میگوید: منابع عمومی درآمدها شامل مالیات، عوارض و گمرک برای سال آینده ١١٩ هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شده، رشد منابع عمومی نسبت به امسال را ١/١٩ درصد اعلام کرد. همچنین این درآمدها شامل مالیات و عوارض بوده که ٨۶ هزار میلیارد تومان پیش‌بینی شده و ۶/٢٢ درصد نسبت به سال ٩٣ رشد نشان می‌دهد.
وی با اشاره به واگذاری دارایی‌های سرمایه‌یی که جزو اصلی آن فروش نفت و برخی املاک است، گفت: سال آینده ٧٣ هزار و ۶٠٠ میلیارد تومان سهم نفت بوده که نسبت به سال جاری ٨/٧ درصد کاهش یافته است. همچنین واگذاری دارایی‌های مالی که شامل سهام و اوراق مشارکت است ٣١ هزار میلیارد تومان با ٨/٠ درصد رشد پیش‌بینی شده است.
به گفته معاون رییس‌جمهور ۴٧ هزار و ٧٠٠ میلیارد تومان تملک دارایی‌های سرمایه‌یی با رشد ٨/١۵درصد بوده که اگر هفت هزار میلیارد تومان مهار آب‌های مرزی از محل صندوق توسعه ملی را به آن اضافه کنیم، حدود ۵۵ هزار میلیارد تومان برای طرح‌های عمرانی سال آینده اختصاص خواهد یافت که رشد بیش از ٣٠ درصدی دارد.
وی گفت: سال ٩۴ سال عادی نیست و سال سختی در پیش داریم. سال آینده نسبت به سال‌های گذشته سخت‌تر است چرا که درآمدهای میلیارد دلاری نصیب دولت «تدبیر و امید» نشده است. او گفت: ما معتقدیم «می‌توانیم». البته منظورمان از این عبارت این نیست که «همه‌چیز آرام است و ما چقدر خوشبختیم»، در ضمن مانند آدم کوچولوی سریال گالیور دایم تکرار نمی‌کنیم که شکست خواهیم خورد بلکه واقع‌بینانه و با تکیه بر شرایط موجود معتقدم می‌توانیم شرایط‌مان را تغییر دهیم.
وی گفت که ۴٨ هزار میلیارد تومان برای اعتبارات عمرانی پیش‌بینی شده است، حمل و نقل ۱۷ درصد، منابع آب ٢٣ درصد، مسکن و عمران ۲۲ درصد ، درصد، آموزش ١۶ و انرژی ١٧ درصد در سال آینده رشد خواهد کرد،
رییس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور خاطرنشان کرد: امسال اولویت پرداخت بودجه به طرح‌ها این بود که آنها پیشرفت فیزیکی بالای ٨٠ درصد داشته باشند اما برای سال آینده هم ٢١٠ طرح و ۴٧٠ پروژه که بالای ٨٠ درصد پیشرفت کرده در اولویت هستند و علاوه بر آن، دو شاخص دیگر یعنی تاثیر در توازن منطقه‌یی در محوری بودن برای اولویت‌بندی طرح‌ها درنظر گرفته شده است.
وی افزود: افزایش فازهای گاز پارس جنوبی با هدف تولید ٧۵ میلیون مترمکعب گاز و افزایش تولید نفت از اولویت‌ها است چون الان در حد یک میلیون بشکه نفت صادر می‌کنیم در حالی که می‌توانیم این رقم را به بیش از دو میلیون بشکه در روز افزایش دهیم. به همین جهت برای آماده کردن خود بعد از رفع تحریم‌ها باید توانمندی خود را افزایش دهیم، ضمن اینکه برای شرایط بد هم آمادگی داریم.
نوبخت ادامه داد: یک هزار و ۵٠٠ کیلومتر راه و پنج طرح ریلی بزرگ در کشور تکمیل و بهره‌برداری خواهد شد که به این‌ترتیب سنندج، کرمانشاه، ارومیه، رشت و اردبیل به شبکه سراسری راه آهن وصل می‌شوند. او با اشاره به برخی از ویژگی‌های بودجه ٩۴ گفت: در سال آینده یک هزار و ۶٠٠ میلیارد تومان برای تاسیسات خطوط گازرسانی، ٣٠٠ میلیارد تومان برای استانداردسازی سامانه گرمایشی مدارس با اولویت مدارس روستایی و ١٢٠ میلیارد تومان سرانه مدارس در نظر گرفته شده است. معاون رییس‌جمهور همچنین به تبصره ٣ اشاره کرد که بر اساس آن اجازه سرمایه‌گذاری ٣١٣ میلیارد تومان ناشی از فروش اموال شرکت‌های ایدرو و ایمیدرو برای مناطق کمتر توسعه‌یافته داده شده و در تبصره ۴ امکان استفاده دستگاه‌های اجرایی و بخش خصوصی برای ٣۵ میلیارد دلار فاینانس خارجی فراهم شود. نوبخت گفت: ٣٠٠ میلیون دلار از منابع صندوق توسعه ملی برای توسعه شرکت‌های دانش‌بنیان درنظر گرفته شده است.
معاون رییس‌جمهوری در ادامه اعلام کرد: همچنین رشد سرمایه‌گذاری کشور در سال آینده را ۴ درصد پیش‌بینی کرد و گفت: بر این اساس اقتصاد ایران حداقل ۵/٢ درصد رشد خواهد داشت، نقدینگی به ١٧ درصد محدود خواهد شد و نرخ تورم در محدوده ١۴ درصدی قرار خواهد گرفت.
وی درباره حجم کنونی دولت در اقتصاد ایران با توجه به سهم ٣٣ درصدی درآمدهای نفتی در بودجه ٩۴ گفت: متاسفانه حجم دولت در اقتصاد همچنان بالاست و بعد از دو دهه که از خصوصی‌سازی می‌گذرد هنوز نتوانسته‌ایم حجم دولت را در اقتصاد کشور کاهش دهیم. معاون رییس‌جمهوری در ادامه ضمن رد نظر برخی کارشناسان درباره حضور نزدیک به ٩٠ درصد دولت در اقتصاد کشور این میزان را کمتر از ٩٠ درصد اعلام کرد ولی تایید کرد که نقش دولت در اقتصاد در سال‌های اخیر کمرنگ نشده است.
نوبخت در پاسخ به سوالی درباره قیمت فروش نفت در بودجه سال آینده گفت: هم‌اکنون بسیاری از کشورها مانند عراق، نیجریه، مکزیک و روسیه قیمت نفت را در بودجه خود ٨٠ یا بیش از ٨٠ دلار در نظر گرفته‌اند. وی افزود: تا پایان امسال هم حداقل قیمت نفت هفت دلار کمتر از پیش‌بینی ما است، اما با این حال کشور را با مکانیزم تخصیص بدون کسری بودجه اداره می‌کنیم. او ادامه داد: در لایحه بودجه ٩۴ تبصره‌یی وجود دارد که بر اساس آن اگر قیمت نفت بیش از٧٢ دلار شد این اضافه درآمد به طرح‌های خاصی که عمدتا‌ عمرانی است تخصیص داده شود.
وی ادامه داد: از منابع عمومی برای هدفمندی یارانه‌ها برای سال ٩٢ نزدیک به ١١ هزار و ٢٠٠ میلیارد تومان، سال جاری ١٣٠٠ میلیارد تومان و سال آینده شش هزار و ٣٠٠ میلیارد تومان درنظر گرفته‌ایم. سال آینده یارانه نقدی همان ۴۵ هزار و ۵٠٠ تومان بین خانوار توزیع می‌شود و هر چقدر سال آینده از محل یارانه نقدی صرفه‌جویی شود، در طرح‌های عمرانی آن استان هزینه خواهد شد و هیچ مبلغی از پول یارانه‌ها به خزانه نمی‌رود، بلکه دولت از خزانه به هدفمندی اختصاص داده است.
معاون رییس‌جمهوری همچنین در مورد نرخ ارز در بودجه ٩۴ گفت: برای سال آینده کمتر از ١٠ درصد و ٢٠٠ تومان نرخ ارز رشد داشته و اعتقاد برای یکسان‌سازی نرخ ارز، بازار باید خود را با این شرایط تنظیم کند و تحت هیچ شرایطی حتی در صورت کمبود ارز، قیمت آن را بالا نخواهیم برد، زیرا معتقدیم نرخ ارز از نظر روانی روی قیمت کالاهای دیگر اثرگذار است و قطعا بدون دستور بازار را کنترل می‌کنیم و نمی‌گذاریم قیمت آن بالا برود و باید نرخ بازار خود را به سمت ٢٨۵٠ تومان بانک مرکزی نزدیک کند. سیاست قطعی دولت این است که نرخ ارز از ٢٨۵٠ تومان بالاتر نخواهد رفت.
معاون رییس‌جمهور در خصوص نرخ مالیات بر ارزش افزوده سال آینده گفت: طبق قانون سالی یک درصد باید به ارزش افزوده اضافه شود که ۵ درصد آن سهم دولت و ٣ درصد آن سهم شهرداری‌ها بوده و با توجه به اینکه یک‌درصد در سال جاری به بخش سلامت اختصاص داده شد، نسبت پنج به سه باید طبق قانون انجام شود و برای سال آینده مالیات بر ارزش افزوده ٩ درصد خواهد شد و حذف یا ماندن یک درصد بخش سلامت بستگی به نظر مجلس دارد.
از ناگفتنی های بودجه اینکه ظاهرا دارای یک رشد ۴ درصدی نسبت به بودجه سال جاری است که نشان میدهد بودجه انقباضی نیست ولی در عین حال چندان انبساطی هم به نظر نمیرسد. بنا براین بجز یک سری تغییرات سطحی انتظار زیادی از بودجه سال آینده نباید داشت. بودجه در یک محاسبات سطحی از همان ابتدا با یک کسری ۴۶ هزار میلیارد تومانی مواجه است، تجربه نشان داده است که کسری بودجه حتی در شرائط عادی در طول سال افزایش مییابد. بنابراین با توجه به کاهش مداوم بهای نفت و شرائط غیر عادی اقتصاد کشور باید منتظر افزایش نجومی کسر بودجه بود. صحبت از سرمایه گذاریهای میلیاردی با توجه به شرائط عمومی کشور از جمله تحریمها رویایی بیش نیست و تنها امیدواریهای کاذب است که دولت برای آرامش جامعه مطرح میسازد. کاهش وابستگی به درآمد نفت هم شعاری توخالی بیش نیست . وضعیت تولید بهتر نشده که بشود بر روی افزایش درآمد مالیاتی و گمرکی حساب کرد و سال آینده هم مانند همه سالها وابستگی دولت به درآمد نفت ار ۵۰ درصد متجاوز خواهد بود. دولت بیش از یکصد و پنجاه هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش عمومی و خصوصی بدهکار است در بودجه صحبتی از پرداخت دیون نشده است.
آنچه که در بالا به آنها اشاره شد درحالتی است که وضعیت موجود باقی بماند و در پایان هفت ماه فرجه تعیین شده برای پایان مذاکرات هسته ای به توافق فی مابین بیانجامد . در غیر اینصورت باید انتظار یک بحران واقعی اقتصادی را داشت که نجات از آن به آسانی میسر نخواهد بود. بنا براین برخلاف اظهار امیدواریهای روحانی و سایر مسئولین کشور احتمال اینکه اوضاع اقتصادی در سال آینده رو به وخامت گذارد بسیار زیاد است.

شرق، نمادی از آرامش و وجدان… نگاهی به رمان سفر به شرق اثر هرمان هسه/لیلا سامانی

هرمان هسه

هرمان هسه

نام “هرمان هسه” از آن دست نام هایی ست که به گوش تمامی ادب دوستان و اهالی فرهنگ آشناست، نامی که علاوه بر جایزه ی نوبل و گوته با هفت جایزه ی جهانی ادبی دیگر نیز گره خورده است.
هسه در جملگی آثارش بیزاری خود از هر آنچه بوی مدرنیته می داد را آشکار می کرد و بی پروا تلاش جوامع سرمایه داری برای سلطه طلبی و برتری جویی بر مردمان را نکوهش می کرد. رمان “زیرچرخ” او که تصویری ست از تناقضاتی که از سوی جوامع مدرن به بشر امروز تحمیل می شود، نمونه ای بارز از این نگرش است. او پس از شرکت در جنگ جهانی دوم، به بحران های شدید روحی گرفتار شد ولی هرگز از پویایی و خلق آثار ادبی دست بر نداشت.
اما آنچه او را از بسیاری از دیگر نویسندگان صاحب نام غربی، متمایز می سازد نگاه ویژه ی او نسبت به فرهنگ و ادبیات شرق است. خصوصیتی که شاید آن را از رگه ی شرقی مادرش به ارث برده باشد. داستانهایی که او در ” گرگ بیابان” ، “کودکی شعبده باز”، ” پرنده ” و … بیان می کند به واقع تلفیقی ست از آموزه های عرفان شرق و غرب. آثاری که منجر به نمود فلسفه ای جوینده، تعقلی پرسشگر و انسانیتی ژرف می گردند.
اما در این میان کتابهای “سیدارتا” و “سفر به شرق”، روایتی ناب تر از شرق و عرفان شرقی را به نمایش می گذارند، آثاری که وجه افتراقشان با یکدیگر در این نکته است که در اولی از “شرق” به عنوان محدوده ای جغرافیایی یاد می شود و در دیگری، “شرق” نمادی ست از وجدان، آرامش و آرمان:
“شرق مورد نظر ما سرزمینی خاص و محدوده ی جغرافیایی را شامل نمی شد، بلکه شرق برای ما زادگاه روح بود که جان را شکوفا و جوان می کرد، همه جا بود و هیچ جا نبود، همه ی زمان ها را به هم پیوند می داد و متحد می ساخت”
کتاب “سفر به شرق” ماجرای سیر و سلوک عرفانی- معرفتی بی سرانجام است و در حقیقت سفرنامه ای ست که پیش از رسیدن به مقصد نا تمام می ماند. داستان از زبان راوی اول شخص که یکی از رهروان این سفر است روایت می شود. او که در سراسر داستان با نام مستعار “ه. ه” شناخته می شود، از سفری پر نشیب و فراز و اسرارآمیز سخن می گوید، سفری مشحون از دوراهی، بیراهه و بن بست.
راوی که پس از گذراندن دوره ی کارآموزی و طی کردن آزمونهای سخت به عضویت یک “مجمع” پر رمز و راز پذیرفته شده ، به همراه دیگر اعضای این گروه، رهسپار این سفر شده است، سفری که در حقیقت حرکتی ست برای گسستگی از جبرها و دغدغه های پر آشوب زمانه، بدان سان که انسان را بی هیچ تعلق و اسارتی به سوی آرمان والا و آرامش ابدی رهنمون شود.
“سفر به شرق” سفری ست برای گذر از سرازیریهای غرور آفرین و سربالایی های یاس آلود. تلاشی ست برای عبور از سنگلاخ شک و تردید و رسیدن به راه هموار یقین و باور. نبرد سخت و نزدیک این دو وجه است که موجب بروز کشمکش در وجود رهروان این سفر می گردد. تا آنجا که خود راوی همواره از مجادله ی این دو تمایل معارض در عذاب است، “ه. ه” از سویی در عشق به ایمان و طلب وصال به یقین می سوزد و از سوی دیگر لبریز است از شک و تردید.

هرمان هسه

هرمان هسه

“تمامی حسرتها و اشتیاقهای حزن انگیزی که در طلب لحظه های خوب و متعالی در من پدید آمده بود مثل یک درد در وجودم ریشه دواند، چون درختی تناور در من قد برافراشت و چون کوهی بر هستی ام سنگینی کرد.”
ویژگی جالب توجه این سفر پذیرش تمایلات و آرزوهای شخصی افراد، -هر چند ناچیز و سطحی – است، به نحوی که همه ی همسفران می بایست علاوه بر هدف عالی و مشترک “مجمع” هدف و انگیزه ای شخصی را نیز دنبال کنند، این مساله آنقدر حیاتی ست که یکی از شروط پذیرفته شدن در گروه به حساب می آید. حال هدف یکی یافتن گنجی با نام ” تائو” ست، دیگری در جست و جوی صید مار “کوندالینی” ست و یا شخصی چون راوی در آرزوی وصل و دیدار “شاهزاده خانم فاطمه” است که از نوجوانی عشقی آتشین را نسبت او در دلش احساس می کرده است. این آرزوها و تمنیات در حقیقت به مثابه ی نوازش روحانی و رویای شیرین ذهن به کمک این مسافران می آیند و هدف و مقصود را برای آنان ملموس تر می سازند.

راوی در این سفر با گروه های کوچک و بزرگی هم سفر می شود که گاه به هم می پیوندند و گاه از هم می گسلند. راوی نیز گاه با این گروه ها و انشعابهایشان همراه می شود و گاه از همگی می برد و تنهایی اختیار می کند.
رهروان این سفر به تدریج با آزمونهایی مواجه می شوند، آزمونهایی که دشواری سفر را رقم می زنند و مسافران سست ایمان را از راسخان جدا می سازند، اینجاست که تزلزل و استواری رخ می نمایند و رهروان از یکدیگر منفک می شوند. چنان که در این داستان دو قطب متضاد را راوی و “لئو” در بر می گیرند، راوی نمادی ست از تردید و شک و “لئو” تندیسی از یقین و باور. اولی عقل مصلحت اندیش را فرا می خواند و آن یکی دلش را غرق در دریای ایمان ساخته است، راوی محتاط و چاره اندیش است و لئو جسور و بی باک.
اما به واقع وجه داستانی ماجرا از آنجایی آغاز می شود که “ه.ه” و همراهان در جشن عمومی مجمع در “برم گارتن” شرکت می کنند. دراین بزم جادویی و شور انگیز، راوی با بسیاری از شخصیت های باستانی، اساطیری، نویسندگان، شاعران و هنرمندان دیدار می کند، وجه شگفت انگیز تر این جشن حضور شخصیت های آفریده شده ی راوی در آثار ادبی اوست.
پس از اتمام جشن و به هنگام ادامه ی سفر، مسافران به تنگه ای دهشتناک به نام ” موربیوی سفلی” می رسند و در اینجاست که راوی با خطیرترین آزمون این سفر مواجه می شود. او به ناگاه گمان می برد که “لئو” ی خوش چهره، وفادار، مهربان و یاری رسان گروه ناپدید شده و او و دیگر مسافران را ترک کرده است، او هم چنین می پندارد که “لئو” یکی از اساسی ترین وسایل سفر که “سند مجمع” است را نیز با خود برده است، اینجاست که یاس و تشویش همیشگیش بر او غلبه می کند و او را به ورطه ی یاس و پریشانی می افکند. او که احساس می کند گروه از هم پاشیده و سفر نیمه کاره رها شده است، اراده اش را از دست می دهد از ادامه ی سفر سر باز می زند و از مجمع دور می افتد.
“هرچه این احساس در من بیشتر قوت می گرفت، بیش از پیش معلومم می شد که در یافتن لئو، نه تنها امیدم را از دست می دهم بلکه همه چیز به نظرم مظنون و شبهه آلود می آید، ارزش و مفهوم دوستی، معنای ایمان و پیمان، سفرمان به شرق و حتی همه ی زندگیمان به مخاطره افتاده بود.”
راوی پس از آن خود را به آب و آتش می زند تا نشانی از لئو و مجمع بیابد تا بتواند مجمعی که گمان می برد متشتت و پراکنده شده است را بار دیگر گرد هم آورد. وی در نهایت موفق به یافتن لئو می شود و پس از شرکت در دادگاه عمومی مجمع پی می برد که اختفای ظاهری لئو به واقع آزمونی بوده است برای محک زدن میزان ایمان او. و بر خلاف تصور او مجمع پیوسته در حال سفر است و راهش را به سوی شرق ادامه می دهد و اینجاست که می توان دریافت، “سفر به شرق” چهره ی ادبی همان اندیشه ای ست که در تمام ابعاد وجودی هرمان هسه ریشه دوانیده بود و بر همه ی ابعاد زندگی او سایه افکنده بود:
” همیشه به خاطر خواهم داشت که ایمان از واقعیت نیرومند تر است.”
کتاب ” سفر به شرق” سفری است درونی و همیشگی. سفری ست در شرح جوییدن و پوییدن بشر برای یافتن کنه وجودی خویش. سفری که انسان با انسی دیرینه دارد، انسی به قدمت تاریخ حیات بشر. هسه در این کتاب گاه مانند آنچه عطار در ” منطق الطیر” گفته است، از پرواز پرنده ی پر تکاپوی ذهن آدمی به سوی معرفت گوهر حقیقی جان سخن می گوید و گاه چون خیام در میان نا دانسته های بیشمار، حیران و پریشان به جهان می نگرد و یقین را دور و دست نیافتنی می بیند:
“تلاشهای ما در نگارش تاریخ این سفر کاری عبث بود و از دنبال کردن و مطالعه ی آن نوشته های نتیجه ای عاید نمی شد؛ می بایست آنقدر در این قسمت از بایگانی بمانند تا زیر گرد و غبار مدفون شوند […] حقیقت چه بود؟ چه چیزی را می بایست باور کرد؟ “

اولین عشق بزرگ من… عاشقانه گفتن در هوای کریسمس / محمد سفریان

lovek

کریسمس مهمترین جشن عمومی در ممالک مسیحی ست و گرم ترین شادی دسته جمعی در دل زمستان سرد؛ و روز میلاد مسیح در باور عامه. این جشن به طبیعت تمامی پدیده های اجتماعی در هنر و موسیقی هم بازتاب فراوانی داشته و جوری با ساز و ترانه گره خورده.
این روز پر آوازه ی مذهبی، که در بیشینه ی فرقه های مسیحیت در روز بیست و پنجم دسامبر جشن گرفته می شود، در لغت به معنای تاریخ عشای ربانی عیسی مسیح است و چنان که از نامش پیداست، جایی ریشه در مذهب دارد و عیدی ” دینی ” به حساب می آید.
این روز اما؛ بعدها با عنوان تاریخ میلاد عیسی مسیح شناخته شده و علی رغم مخالفان فراوان سرانجام در پی عبور ایام فراوان به صفحات تاریخ و باور شهر گره خورده. با این همه اما برخی از مورخین و دانایان به امور، روز میلاد مسیح را جعلی از تاریخ می پندارند که تنها به واسطه ی نزدیکی با جشن های کهن خورشید، این طور جان گرفته.

christmas-tree

در این میان و از آغاز سالهای قرن گذشته؛ این جشن رفته رفته از هیات جشنی مذهبی بیرون آمده و رفته رفته بدل به سروری مردمی و سکولار شده. جشنی با آیین ها و مراسم خاص که در اعجابی غریب در بیشینه ی ممالک مسیحی با هیاتی به نسبت واحد برگزار می شود.
در میان مشخصه های این جشن، شاید بیشتر از همه این هوای سرد زمستان و برف نشسته بر کوچه پس کوچه های شهر باشد که در بیشینه ی قصص و ترانه های متعلق به کریمس جلوه گر شده اند. همان سرمای زیادی که مهر گرمای خانه را صد چندان می کند و به مفهوم خانه رنگی صد چندان می زند. همین برف و سرما هم از جمله ی ارکان ثابت ترانه های کریسمس به شمار می رود و جوری با بی رنگی اش؛ رنگی از این جشن…
پاپا نوئل هم دیگر از مشخصه های جشن کریسمس است. هم آن پیرمرد ریش سفید مهربانی که برای بچه ها کادو می آورد. اهل تاریخ اما ریشه ی این شخصیت را به قدیس نیکولاس نسبت می دهند که در قرون اولیه ی مسیحیت در منطقه ی آناتولی زندگی می کرده و زندگی اش را در خدمت به مردم می گذرانیده. این طور که پیداست، پیکر او به دلیل سرمای بیش از حد هوا، به صورت طبیعی مومیایی شده و حالا و از پس عبور بیش از هزار سال، تا حدودی شمایلی از هیکل او را برای محققان معلوم کرده. در ادامه ی همین شواهد؛ برخی از باستان شناسان و علاقه مندان به تاریخ کهن، پاپانوئل واقعی را رنگین پوست انگاشته اند.
زنگوله های خبررسان و درخت کریسمس و کادوهای نهان شده در پس درخت هم دیگر از اجزای ثابت این جشن به شمار می روند. برخی بر این باورند که درخت سبز، به طبیعت همیشه سبز بودنش، سمبلی از حیات و سرزندگی ست و نشانه ای از ادامه دار بودن همیشگی زندگی در این جشن بزرگ…
در این میان، برخی هم سرمای خیابان را نشانه ای غریب برای خاطره شدن جشن شان انگاشته اند و مراسم خانوادگی و دوستانه شان را در فضای باز و کوچه و برزن به پا می کنند. هم آن جاست که صدای پخته شدن شاه بلوط ها و بازی بچه ها به زیبایی موسیقی می شوند و ماندگارتر از سرمای کوچه و گرمای خانه…
طرفه اینکه، تمامی این آیین ها و اجزای جشن هم در موسیقی بازتابی علنی پیدا کرده اند و در بسیاری از ترانه های کریسمس از پی آورده شده اند. جالب تر اما این نکته که، موسیقی ای که روزی، ملهم از این جشن بوده و یکی از زیبایی های کریسمس، در طی عبور سالیان، بدل به هویتی از کریسمس شده و این بار جای رنگ گرفتن از آن، جزئی از رنگش شده؛ چه برخی از ترانه های کریسمس حالا سالهاست که فراتر از زبان و مکان و عصر و فصل در خاطر نسل های یاپی مانده اند و در همه حال هم سبز بوده اند.
برخی از خواننده های بنام هم، در حال و هوای کریسمس ترانه های عاشقانه ساخته اند و رها از مذهب و بی مذهبی از عشق گفته اند و گمشده ی زندگی شان. از همین جمله ی است ترانه ی ” کی سارا ” ی مینا که در آلبوم زمستان اعجاب انگیز او هم آورده شده. ( این ترانه به همت بچه های چمتا، به فارسی آمده و زیرنویس شده و در انتهای این متن از پی آورده شده )
اما؛ این همه شادی و سرور، بی گمان روی دوم سکه ای هستند که سوی دیگرش از غم و تنهایی نشان دارد؛ چه به قول معروف؛ همین حضور اضداد هستند که باعث رنگ گرفتن مفاهیم می شوند؛ همین است که خیلی از ترانه های کریسمس هم به یاد آدم های درجنگ سروده شده اند و در وصف حال و هوای چشم های نگران و منتظر…
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که آدمیزاد، معمولا در لحظات شادی و هنگامه های شیرین زندگی ش، یاد آنهایی را زنده می کند که به هر دلیل از نعمت آسایش و امن و امان خانه محروم مانده اند؛ در این میان؛ ترانه ی ” آیا اونها می دونن که کریسمسه ” که توسط گروه باند اید اجرا شد شاید مهمترین ترانه ی تاریخ برای بازگو کردن این حس و حال باشد… ترانه ای که سالهای سال پر فروش ترین تک ترانه ی تاریخ بریتانیا لقب گرفته بود و نشانه ای از شعور و انصاف آدمیزاد شده بود.
سرآخر؛ خبرنامه ی ” خلیج فارس” این لحظات شاد رو به مسیحیان فارسی زبان تبریک می گه و علاوه بر اونهایی که جوری در این جشن سهیم اند هم، تو حال و هوای این نو شدن، برای همه ی شما همراهان نازنینش ، آرزوی شادی و سلامتی و دل زنده و جان آگاه می کنه…

پا نویس: این نوشتار با اندکی دخل و تصرف از متن برنامه ی ” چمتا ” استخراج شده است. مجله ی موسیقیایی چمتا همراه با حال و هوای کریسمس، موسیقی های مربوط به این جشن را در برنامه ای گرد هم آورده و به روی آنتن تلویزیون ایران فردا فرستاده. شما می توانید شرح این برنامه را در آرشیو تلویزیون و همین طور صفحه ی فیس بوک برنامه، دنبال کنید.

مجلس ختم ولایت فقیه و دروغهای اخوی ، سید محمد / دکتر علیرضا نوری زاده

mohamadkhamenei8

دکتر علیرضا نوریزاده

دکتر علیرضا نوریزاده

در میان خواهران و برادران رهبر جمهوری اسلامی بدون تردید سید محمد رئیس بنیاد ملاصدرا ( دکانی با بلعش سالیانه حداقل ۱۴ میلیارد تومان ) و ریاست عالیه بنیاد ایران شناسی و استادی حوزه و دانشگاه ، آلوده ترین از نظر مالی و اخلاقی و درعین حال وابسته ترین آنها به خارجی است . و شاید یکی از دلائل تبرا جستن از او توسط آقای خامنه ای در گذشته ؛ همین آلودگی هایش باشد در حالیکه سید هادی برادر کهتررهبر با آنکه دل در عشق اصلاح طلبان دارد و با خاتمی نرد دوستی میبازد ، هنوز هم از سید محمد مقربتر است همینطور سید محمد حسن شرکت نفتی که حالا بازبینی فیلم میکند و دستور به حذف صحنه هائی میدهد که ممکن است تماشاگر را به جهنم ببرد !

بیشتر بخوانید »

بینشی برای ایران آینده : سخنرانی کورش زعیم برای کنفرانس حقوق بشر هامبورگ

kurosh-zaeim

۱۹ آذر ۱۳۹۳ – ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴
عالیجنابان، بانوان و کدبانان،

کورش زعیم

کورش زعیم

از اعلام بیانیه جهانی حقوق بشر در ۱۹۴۸، هرگز تصور نمی شد که جامعه جهانی در هزاره سوم در چنین ژرفای اهریمنی و بیرحمی سقوط کند. اهریمنی و بیرحمی به وسیله گروههای متعصب مذهبی سازمان یافته توسط سیاستمداران متوهم کشورهایی که پیگیر بلند پروازی های بزرگ هستند؛ و نقض فاحش حقوق بشر توسط بیش از نیمی از دولتهای جهان که با رای آزاد مردم برگزیده نشده اند و مردمشان آنان را نمی خواهند.
چرا چنین سیر قهقرایی ذهن بشری در این دوران دانش و تکنولوژی پیشرفته؟ پاسخ آزمندی و شهوت قدرت، و سوء استفاده از انسانهای بیسواد و فقیر و ناامید از آینده است. بیست درصد جمعیت جهان هنوز بیسواد هستند، این حدود یک و نیم میلیون تن است، که بیشتر در جنوب و غرب آسیا، افریقای مرکزی و کشورهای عرب متمرکز هستند. با نرخ تولید مثل نسبتا بالا در این مناطق و چیرگی دولتهای خودکامه و فاسد، انتظار می رود که خشونت انسانی حتا بیشتر از آنچه امروز تجربه می کنیم رشد کند. بیشتر این مناطق زیر نفوذ تعبیری افراطی از مذهب هستند که ایمان خشک و عبودیت و تکلیف گرایی ضد طبیعت بشری را تجویز می کند. بنابراین، جمعیت بیسواد و فقیر از تلقین های خشونتگرایانه مصون نیستند.

بیشتر بخوانید »