آنچه دکتر صادق زیبا کلام ، با شجاعت و درایت همیشه اش درباره حادثه دردناک و خونین منی ، عنوان کرده است بدون تردید یکی از بهترین نوشته های او در سالهای اخیر است. نوشته ای که به پیام خطرناک تبلیغاتی می پردازد که از نخستین ساعات پس از حادثه خوین، علیه سعودیها و در نهایت عربها ،آغاز شده و با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد. من در این نوشته نه قصد تبرئه اداره کنندگان شؤون حج را دارم ونه پایمال کردن خون شهدا را ، که جمع کثیری از آنها هموطنان بیگناه من بوده اند. بلکه قصد من آشکارکردن حقیقتی تلخ است که ادامه یافتن عمر نظام حاکم بر ایران ، هرروز برابعاد آن میافزاید .
پیش از حادثه منی ، مشاهده حاشیه هائی از مسابقه فوتبال بین دوتیم ایرانی و سعودی در تهران مرا در اندیشه نوشتن این مقاله برده بود . در مسابقه ، نوحه خوانی ، از پهلوی شکسته فاطمه زهرا میگفت و جماعتی اشک میریختند و به خلیفه دوم ناسزا میگفتند ، بعضی ترقه و نارنجک بر سر بازیکنان مهمان میریختند و عده ای نیز از موش و سوسمارخوری آنها یاد میکردند . نگاهی حتی سرسری بر نوشته های شماری از سایتهای وابسته به تشکیلات رهبری و سپاه و امنیت خانه مبارکه پس از حادثه مکه آشکار میکند که رژیم در تبلیغاتی هدایت شده ، برآن است تا با سیاسی کردن حادثه منی انتقام شکست خود را در یمن و بحرین ، با هدایت خشم عمومی به سوی عربستان و عربها ، بگیرد . آنهم رژیمی که نه تنها برای شهروندان خود ارزشی قائل نیست بلکه ناکارآمدی و فسادش در حمایت از حقوق شهروندانش بارها و بارها ثابت شده است به گفته محمد هاشمی برادر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که نه وابسته به اپوزیسیون است و نه در خارج ایران زندگی میکند هشت میلی متر باران در تهران تعدادی کشته به همراه دارد و نمیشود از تهران بدون دانستن واقعیتها در باره حادثه منی قضاوت کرد ( نقل به مضمون ) .
رژیم گذشته ایران و سیاستمدارانی که دربینشان پان ایرانیستهای آرزومند برپائی ایران بزرگ تاریخی هم بودند ، هرگز ضد عرب نبود . با عبدالناصر و بعث و قوم گرایان عرب دشمن بود و این دشمنی را پنهان نمیکرد اما هرگز ، عربها را به عنوان یک قوم تحقیر نمیکرد بلکه برعکس میکوشید همسایگان حاشیه خلیج فارس و شمال افریقا را جذب و تحبیب کند . در کنار مصالح سیاسی و استراتژیک ایران که بالمآل سیاست نزدیکی با همسایگان عرب را ضروری کرده بود وجود ملیونها هموطن عرب ایرانی ( ونه عرب زبان چنانکه بعضی این روزها مدعی میشوند ) به عنوان شهروندان کشور ما ، عامل دیگری بود که دولتهای پیش از برپائی جمهوری ولایت فقیه را ، به تفاهم و گاه تحبیب عربها و نه تحقیر و دشمن تراشی ، وامیداشت .
رهبر رژیم إیران به هیچ روی بیشتر از رضاشاه عاشق ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان ملی ما فارسی ، نیست . رضاشاه عربی نمیدانست ، از بیگانه متنفربود ، به تاریخ ایران پیش از ظهور اسلام سخت دلبسته بود با اینهمه حتی یک عبارت در ضدیت با عربها و دیگر اقوام ایرانی از او به جا نمانده است . أقای خامنه ای عربی میداند .پیش از انقلاب دشمنان شاه و ایران چون قذافی را ستایش میکرد ( در این زمینه و دلبستگی به عبدالناصر – که خود من نیز دلبسته اش بودم چون اورا مصدق دیگری میدانستم – از زبان خود ایشان و در جمع خاص و عام بسیار شنیده ام ) وقتی خطبه میخواند حتما بخشی را به زبان عربی ادا میکند . سالانه صدها ملیون دلار از کیسه ملت ایران خرج عربهای لبنان و فلسطین و عراق و سوریه و بحرین میکند . جوانان ایران را برای دفاع از یک رژیم بعثی که ادبیاتش ضد ایرانی است و خلیج همیشه فارس را عربی و سه جزیره تا ابد ایرانی را عربی و اماراتی میداند ، به مسلخ حلب و زبدانی و دمشق میفرستد اما همزمان ، ضدیت و دشمنی با عرب سنی را سرلوحه تبلیغات خود قرار داده است . تکلیف علمای جیره خوار ولی فقیه در قم هم معلوم است که هنوز شیپور رهبری به صدا در نیامده ، برای رقص صف کشیده اند .