هشتم مارس امسال، صد و هشتمین سالروز بزرگداشت روز جهانی زن است، روزی که به پاس قدردانی از دستاوردهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زنان در سراسر جهان به آنها پیشکش شدهاست. زنانی که همچنان برای آزادی، فرصتهای برابر و دنیایی عاری از تبعیض جنسیتی میکوشند. به مناسبت این روز نگاهی گذرا کردهایم به برخی کتابهای تاثیرگذار در حوزهی زنان و جنبشهای فمینیستی:
۱- «اتاقی از آن خود» نوشته ویرجینیا وولف
یکی از مشهورترین آثار وولف، کتابیست مشتمل بر سخنرانیهای او در کالج نیوهام و گرتن. این سخنرانیها که در سال ۱۹۲۸ تحت عنوان «زن و ادبیات» ایراد شده بودند، در سال ۱۹۲۹ در کتابی تحت عنوان «اتاقی از آن خود» چاپ و منتشر شدند. در این کتاب است که وولف آن جمله ی معروفش را بر زبان می آورد:
«زنی که می خواهد داستان بنویسد، باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد و این کار همان طور که خواهید دید، معضل بزرگ ماهیت واقعی زن و ماهیت واقعی داستان را حل نشده باقی خواهد گذاشت.»
نویسنده در این کتاب، با بررسی تاریخ ادبیات زنان، تاثیر سبک و ارزشهای مردسالارانه در آثار زنان، در حقیقت دست به نوعی «نقد فمینیستی» میزند. او در صدد است با کند و کاو در لایه های شخصیتی زن و هویدا کردن تبعیضهای جنسیتی روا شده به او، از به انزوا رفتن زن در دانش بشری– و به طور خاص، در ادبیات- بگوید و پس از آن آیندهی زن را در حیطهی داستان نویسی و ادبیات پیش بینی کند.
کتاب با آن که اثری غیر داستانی محسوب می شود و در دسته ی آثار ژورنالیستی وولف به شمار می رود، ولی در حقیقت تلفیقیست از داستان و مقاله. چرا که کتاب مشحون است از داستان، ویرجینیا کتاب را با نحوهی آماده شدنش برای سخنرانی در دانشگاه آغاز میکند و با شرح وقایع پیش رو، سیستم آکادمیک و نگارش انگلستان، که زن ستیز و زن گریز است را به نقد میکشد. او داستان جین وبستر را روایت می کند که «اتاقی از آن خود» ندارد، و در اتاق پذیرایی مشغول نوشتن «غرور و تعصب» است اما همواره در این تشویش به سر می برد که همسر یا خدمتکارهایش سر رسند و از رمان نوشتن او آگاه شوند.
۲- «جنس دوم» نوشته سیمون دوبوار
سیمون دوبوار این کتاب را با الهام از اصول جنبش مدرن فمینیسم نوشتهاست. او در «جنس دوم» به تجزیه و تحلیل تبعیضهایی پرداخته که در طول تاریخ جنس زن را نشانه گرفته است، این کتاب در دو بخش نوشته شدهاست، بخش اول به تشریح و بررسی پدر سالاری و بخش دوم به تحلیل تجارب ویژهی زندگی زنان اختصاص دارد.
سیمون دوبوار در این کتاب به مدارک موجود تاریخی استناد میکند و از دلایلی سخن می گوید که زنان را ناچار به پذیرش جنس درجهی دوم در جوامع انسانی و شهری کرده است. او در این مسیر از علومی چون زیست شناسی، علوم طبیعی، اسطوره شناسی، فلسفه و جامعه شناسی بهره گرفته است. کتاب در اثر گذارترین بخش خود تحت عنوان «زنان متاهل» به بررسی داستانها و نگاشته های دفتر خاطرات زنان نویسنده ای چون “ویر جینیا وولف” و “ادیت وارتون” می پردازد و از مردانی چون “استاندال”، “مونتاین” و “دی.اچ لورنس” به سبب سخن گفتن از جانب شخصیتهای زن داستانهایشان انتقاد می کند و این انتقاد را با افشای نحوهی رفتار آنها با زنان زندگیشان همراه می کند. او مصرانه از زنان می خواهد که برای آزادی و احقاق حقوق خود تلاش کنند و استقلال مالی را شرط لازم برای این آزادی می داند. او اما تاکید می کند که پیروزی زنان در این نبرد در حقیقت نه به برتری آنان بلکه به برابری منجر می شود و شیرینی این پیروزی کام مردان را نیز شیرین خواهد کرد:
«وقتی که نیمی از بشر از چرخه بردگی نیمه دیگر رها شد و همراه با آن سیستم دروغ و ستم نیز از بین رفت، همه پی خواهند برد که مفهوم حقیقی رابطه زن و مرد چه مزیتی به تفاوت نابرابر زنان و مردان در وضعیت کنونی دارد»
۳- «قصهٔ کُلفَت» اثر مارگرت اتوود
این کتاب داستانی که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد، نمونه از یک اثر پادآرمانی ست، سرزمین خیالی توصیف شده در این داستان پس از یک انقلاب به وجود آمده و قوانین آن بر اساس متن انجیل و قواعد مذهبی وضع شده اند. یکی از ویژگیهای این حکومت تبعیض جنسی شدید در مورد زنان است. به شکلی که در این نظام توتالیتر زنان به طبقات اجتماعی مختلفی تقسیم می شوند، در این میان ” کلفتها” طبقه ای هستند که وظیفه شان زادن و خدمت کردن به زنان طبقه ی بالاتر است. این زنان بی نام اند و با نام مالکان وقتشان خوانده می شوند، داستان از زبان یکی از زنان این طبقه روایت می شود. خواندن این کتاب به دلیل ” زبان بی پرده و محتوای ضد مذهبی” در برخی ایالات آمریکا ممنوع اعلام شده است.
۴- «حباب شیشه» نوشته سیلویا پلات
سیلویا پلات اگرچه بیشتر به سبب اشعار سودازده و جسورانهاش شهره است، اما رمان «حباب شیشهای» او به سبب نزدیکیاش با قصهی زندگی خود پلات، وسیلهایست برای جستن رد زخمهای روح بیقرار این زن عاصی. کتاب در ژانویه سال ۱۹۶۳ و با یک نام مستعار، تنها یک ماه پیش از انتحار سیلویا منتشر شد.
«حباب شیشهای» داستانیست که به یک اتوبیوگرافی پهلو میزند. روایت اصلی داستان، شرح اختلالات عصبی دختری جوان و با استعداد است که مدام با افکار خودکشی دست به گریبان است. پلات در این کتاب در حقیقت قصهگوی آشفتگیهای ذهنی بیشمار خودش شده و به نوعی روان رنجور و دردمندش را کاویدهاست. قهرمان داستان او دختریست با افکار مالیخولیایی، دختر موفق و غبطه برانگیزی که به سبب قلم درخشانش در اوان جوانی سردبیر بخش ادبیات یک مجله میشود و با بورس تحصیلی به دانشگاه میرود اما در همان حال، از درون شکسته و بیمار است و با افسردگی پیشروندهای دست به گریبان است. و اینها همه در تطابق تام و تمام با زندگی خود سیلویاست، چنانکه او در خاطراتش درباره روزهای پربار تحصیلش در کالج اسمیت نوشتهاست: «می خواهم کسی را دوست بدارم چون می خواهم دوستم بدارند، شاید بزدلانه خودم را زیر چرخ های اتومبیلی بیندازم چون نور چراغهایش مرا می ترساند. خیلی خسته ام، خیلی معمولی و آشفته.»
شرح درمان به وسیله شوک الکتریکی که هم در رمان و هم در زندگی واقعی برای سیلویا رخ داده بود، از دیگر نکات تکاندهندهی این کتاب است. پلات درباره این روزها در خاطراتش نوشته بود: «شگفت آور است که چطور بیشتر مواقع زندگی ام را گویی درون هوای رقیق حباب شیشه ای گذرانده ام.» او سرانجام و زمانی که سی ساله بود، سرش را درون فر اجاق گاز گذاشت و این حباب شیشهای را در هم شکست.
«حباب شیشهای» با زبان موجز و لحن عاری از پشیمانیاش، نمودار پیامدهایست که در زندگی زنان، از پس فداکردن آرزوهای شغلی و هنریشان رخ میدهد، قربانیهایی که در مسیر زندگی در یک «حباب شیشهای» گیر میافتند.
۵- «رنگ بنفش» نوشتهی آلیس واکر
این کتاب در سال ۱۹۸۲ منتشر شده و برنده ی جایزه ی پولیتز همین سال هم شده است. این کتاب ماجرای دختری سیاهپوست در دهه ی ۱۹۳۰ است که زندگی سختی را به عنوان یک زن و یک شهروند درجه دوم میگذراند. سکسیسم و نژاد پرستی مضامین اصلی این کتاب هستند. قهرمان این داستان به طور مستمر از سوی مردی که دختر، «پدر» خطابش میکند مورد تعرض قرار میگیرد. فرزندانش از او گرفته میشوند، خواهرش را از او جدا میکنند و به یک ازدواج تلخ و سیاه گرفتار میشود. اما در نهایت یک زن مستقل، به او یاد میدهد که عنان سرنوشتش را در دست بگیرد.
۶- «دفترچه ممنوع» اثر آلبا دسس پدس
“آلبا دسس پدس”، نویسنده ای ست که با وجود گرایشات فمینیستی، سعی کرده است تا کمتر از مسیر تعادل و انصاف خارج شود، او در رمانهایش به بررسی کشمکش درونی و بیرونی زنانی می پردازد که از قوانین مردسالارانه ی حاکم بر زندگیشان به تنگ آمده اند، آنها در تقابل میان خواسته های باطنی و آنچه از سوی اجتماع و خانواده به آنان تحمیل می شود، معلق شده اند. این چالش عظیم که از دیرباز معضل بسیاری از زنان در همه جای جهان بوده است، سبب شده که داستانهای این نویسنده ی ایتالیایی- کوبایی برای زنان بسیاری ملموس و آشنا باشد. مساله ای که شاید با حرفه ی روزنامه نگاری دسس پدس بی ارتباط نباشد.
شخصیتهای مخلوق پدس، معمولا زنان مشوشی هستند که در حیطه ی زندگی خانوادگی، دچار اضطراب و تلخ اندیشی شده اند، آنها یا زنان جوانی هستند که خود را تنها می دانند و یا زنانی میانسالند که از فراموش شدن و ندیده شدن در رنجند. از همین روست که برای فرار از این پوچی ونا بسامانی، به مسکن عشق پناه می برند، عشق هایی که هیچ راهی به سوی امنیت و آرامش گمشده ی آنان باز نمی کند و نتیجه ی پناه بردن، به این گریزگاه موقت، چیزی جزآشفتگی بیش از پیش روان پیچیده ی این زنان نیست، چرا که از این پس با ورود معضلی جدید به نام “تردید”، فصلی دیگر از استیصال آنان آغاز می شود.
ورود همین تردید است که به واکنشهای متفاوتی منجر می شود، برای مثال، این کشمکش، در رمان ” از طرف او”، “الساندرا” را به افسردگی و ناامیدی مبتلا می کند و در نهایت در پی جنون آنی ِ او، قتل شوهرش رقم می خورد و یا در ” عذاب وجدان” قهرمان زن داستان در تردید میان ماندن در کنار همسر و رفتن به نزد معشوقش دست و پا می زند، اما در” دفترچه ی ممنوع ” شکل این تعلیق و دودلی و همچنین واکنش قهرمان به آن متفاوت است.
رمان ” دفترچه ی ممنوع” وصف حال زن چهل و سه ساله ای به نام “والریا” ست، زنی که در میان حلقه ی وظایف خانه داری، کار بیرون از منزل و رسیدگی به مشکلات دو فرزند جوانش”میرلا” و “ریکاردو”، محاصره شده و ناگزیر است خود را فراموش کند. او از این که وقتی را تنها به خود اختصاص دهد، احساس گناه می کند وحتی ثبت وقایع روزمره در “دفترچه” ای که به تازگی آن را خریده است، را عملی “ممنوع” قلمداد می کند، او در حالیکه وجود چنین دفترچه ای را پنهان می کند، در جست و جوی کنج خلوتی ست تا بتواند در آن بیندیشد، بنویسد و خود را بیابد، زاویه ای که او هر چه در خانه اش می جوید، آن را نمی یابد، والریا، در خانه ای که او باید آن را برای شوهر و فرزندانش تبدیل به مامنی امن سازد، جایی برای بودن ندارد، از همین روست که به سکوت و خلوت بعد از ظهرهای شنبه در محل کارش پناه می برد، اما این خلوت هم با حضور رییس شرکت و ابراز عشقش نسبت به او برهم می ریزد و از آن پس “تردید” هم به دایره ی معضلات زندگی والریا افزوده می شود.
داستان درسالهای پس از جنگ جهانی دوم رخ می دهد، زمانی که ایتالیا، بحران اقتصادی شدیدی را از سر می گذراند و این امر سبب شده است تا خانواده ی چهار نفره ی والریا در وضعیتی پایین تر از سطح متوسط به سر ببرند و همین مشکلات اقتصادی بر معضلاتی نظیر شکاف میان والدین و فرزندان، افسردگی والریا و نگرانی همسرش دامن زده است.