خانه » مقاله (برگ 56)

مقاله

آزادسازی انتخابات: گامی به سوی انتخابات آزاد

اعلامیه اتحاد برای دموکراسی در ایران

«اراده ی مردم، اساس قدرت حکومت است : این اراده باید در انتخاباتی سالم ابراز شود که به طور ادواری صورت می‌پذیرد. انتخابات باید عمومی، با رعایت برابری در حق رأی و با رأی مخفی یا به طریقه‌ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.»
«هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه اجتماعی و بین المللی باشد که حقوق و آزادی های ذکر شده در این اعلامیه را به تمامی تأمین و عملی سازد.»

22568

– اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده های ۲۱ (بند ۳) و ۲۸

انتخابات همزمان برای دو نهاد مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در پیش است و مقامات جمهوری اسلامی از مردم خواستهاند که پای صندوقهای رأی بروند و به نامزدهایی که از صافی نظارت استصوابی شورای نگهبان گذشتهاند رأی بدهند.

شرکت و عدم شرکت در انتخابات ٬هر دو حق هر شهروند است. ولی همان طور که در اسناد حقوق بشری سازمان ملل و بیانیه ۱۹۹۴ پاریس اتحادیه بین المجالس آمده است، انتخابات وقتی معنا پیدا میکند که از خصوصیات زیر برخوردار باشد:

۱- انتخابات آزاد باشد و هر شهروند از حقوق برابر برای انتخاب کردن و انتخاب شدن برخوردار گردد؛
۲ – انتخابات سالم باشد؛ رأی هر شهروند محترم شمرده شود و شهروندان بتوانند بر آن نظارت کنند و بر سلامتی آن گواهی دهند؛
۳ انتخابات رقابتی باشد و در انحصار یک یا چند گروه خاص قرار نگیرد؛
۴ – انتخابات منصفانه باشد و نامزدها از امکانات عمومی برابر برای رساندن پیام خود به شهروندان برخوردار گردند.

در جمهوری اسلامی، اما، هیچگاه این خصوصیات در انتخابات تأمین نشده است:

قانون اساسی جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه٬ با اعمال تبعیض در حقوق شهروندی ٬عملا خط بطلان بر حقوق برابر شهروندان در انتخاب کردن و انتخاب شدن کشیده است، و در عمل با تشدید این نابرابری در طول زمان، دایره کسانی را نیز که در محدوده تبعیض های قانونی وبا وجود آن از حق انتخاب شدن برخوردارند ٬حتی علیرغم قوانین خود تنگ تر نموده و به عناصر خاصی از وابستگان حکومتی محدود کرده است . سلامتی انتخابات به معنای امانت در شمارش آرای رای دهندگان نیز در ایران همواره زیر سؤال رفته است، و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که میلیون‌ها نفر با شعار «رأی من کو» به خیابانها ریختند بیش از هر زمان دیگر رسوایی آن آشکار شد. همچنین، انتخابات در جمهوری اسلامی گرچه در دوره های گذشته تا حدی رقابتی بود، اکنون حتی از رقابت بین جناحهای حکومتی نیز اثر کمتری در آن مانده است. انتخابات در درون این نظام به تدریج به یک انتخابات فرمایشی تبدیل شده و استفاده از امکانات عمومی انحصارا در اختیار عناصر محدودی از وابستگان به قدرت حاکم قرار گرفته است.

فساد و انحطاط و عدم کارآئی نظام انتخاباتی در جمهوری اسلامی اکنون بیش از همیشه برای همگان روشن شده و برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه می‌رود که به یک خواست عمومی جامعه مدنی ایران تبدیل شود. نامه‌‌ ۲۹۶ نفر از استادان دانشگاههای کشور خطاب به آقای روحانی یکی از نمونههای بارز بیان خواست عمومی مردم برای برگزاری انتخابات آزاد است. در این نامه سرگشاده، امضاکنندگان که طیف وسیعی از دانشگاهیان رشتههای مختلف از سراسر کشور را در بر میگیرند، صریحا خواستار آن شدهاند که رییس جمهور اسلامی «زمینه یک انتخابات سالم، رقابتی، عادلانه و فراگیر» را فراهم آورد. در فراز دیگری از این نامه، بر ضرورت «وحدت ملی به معنای به کارگیری تمامی نیروهای فهیم و کاردان و قانون مدار، صرف نظر از سلائق فکری آنها برای برون رفت از مشکلاتی … که کشور ما در طول سالهای گذشته و به ناصواب به آنها دچار شده است» تأکید شده و تحقق آن تنها با «برگزاری انتخاباتی سالم و رقابتی که در آن همه گروه ها و سلیقه‌های گوناگون فکری بتوانند خود را در معرض داوری عموم مردم قرار دهند» ممکن دانسته شده است. امضاکنندگان تا آن جا بر اهمیت انتخابات آزاد تأکید دارند که عدم برگزاری «انتخابات غیر رقابتی، ناعادلانه و با مشارکت محدود شهروندان» را بر انجام آن مرجح دانستهاند.

همچنین بخش دیگری از فعالان شناخته شده سیاسی و جامعه مدنی٬ پیش از رد صلاحیتشان دست به ابتکار متهورانه ای زده و خواستار برگزاری نمایشی یک انتخابات آزاد و منصفانه همزمان در فضای مجازی شده اند .

این صدای بخش بزرگی از وجدان عمومی است که از زبان نخبگان جامعه بیان میشود و نشان میدهد که آزادی انتخابات در حال صعود به یک خواست ملی و همگانی است. این اظهارات، و تأکید بر این که حضور «همه گروه ها و سلیقه‌های گوناگون فکری» در میان نامزدان برای «برگزاری انتخابات ضرورت دارد»، درست در مقابل منطق معوج رهبر نظام است که با توهین مستقیم به شعور مردم از آنانخواسته است که در رأیگیری شرکت کنند بدون این که امکان رأی دادن به نمایندگان مطلوب خود را داشته باشند.

برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه، در تعادل قوای موجود وبا توجه به توان سرکوب و خفقان این نظام و همچنین به دلایل ساختاری و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، در این نظام در حد استانداردهای شناخته شده جهانی تحقق پذیر نیست، و تنها در یک نظام دموکراتیک که حقوق برابر همه شهروندان به رسمیت شناخته و تضمین شده باشد میتوان برگزاری انتخابات آزاد را انتظار داشت. ولی ما میتوانیم در هر شرایطی برای آزادسازی انتخابات تلاش کنیم، و اکنون که رأیگیری برای دو نهاد حکومتی در پیش است، باید از آن به عنوان فرصتی در این جهت بهره گرفت . حصول به درجات بالاتری از یک انتخابات رقابتی و منصفانه و سالم چیزی است که علیرغم تبعیض های نهادینه قانونی و حتی در چهارچوب محدودیتهای موجود نیز قابل دسترسی است و در مرحله‌ای می‌تواند زمینه را برای گذار به شرایطی که در آن امکان برگزاری انتخابات واقعی در استانداردهای جهانی فراهم شود آماده کند .

به این منظور و در جهت پرهزینه کردن اعمال تقلب در انتخابات پیش رو و قدمی در جهت سالم سازی آن موارد زیر را پیشنهاد می‌کتیم :

۱ – امروزه امکانات زیادی برای ارتباط با سایر شهروندان و جود دارد و هر فردی میتواند با استفاده از هر امکان ارتباطی، و از جمله، شبکه های اجتماعی و امکانات رسانه های اینترنتی و ماهوارهای آزاد از سلطه حکومت، خواستهای آزادیخواهانه خود را به اطلاع سایر هموطنان برساند. با گسترش هر چه بیشتر این فعالیت، و ایجاد همبستگی با سایر شهروندان، خواست انتخابات آزاد را میتوان به یک خواست ملی و سراسری تبدیل کرد.

۲ – به رغم این که نظام ولایتی جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن، برگزاری انتخابات آزاد را ناممکن کرده است، این حق هر شهروند است که در رأیگیریهای آن شرکت بکند یا نکند. بسیاری با این استدلال که باید با انتخاب «بد» از برآمدن «بدتر» مانع شد (گزینهای که با گذر زمان و تیزتر شدن تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان محدود و محدودتر شده است) به شرکت در رأیگیری دست میزنند، و د ر مقابل، دیگرانی شرکت در انتخابات را در حکم سیاهی لشگر تبلیغات رژیم شدن میدانند و به تعبیر رهبر نظام، آن را وسیلهای برای بیمه کردن و ادامه حیات رژیم میشمارند و در آن شرکت نمی‌کنند. صرف نظر از درستی یا نادرستی این استدلالات، مهم این است که شهروندان در اتخاذ تصمیم خود به ملاحظات کوتاه مدت و موضعی نیندیشند و بلکه چشمانداز و نتایج دوردست عمل خود را در نظر بگیرند و راهکارهائی را بر گزبنند که آنان را به هدف نهائی و لو یک قدم کوچک نزدیکتر کند.

۳ – شهروندانی که به هر دلیل تصمیم میگیرند در انتخابات شرکت کنند، میتوانند نقشی فعال در آن داشته باشند و به صورت یک شهروند-گزارشگر مشاهدات خود را ضبط و گزارش کنند: آیا رفتار مأموران اخذ رأی و نظارت کاملا بیطرفانه بوده است؟ آیا تبلیغاتی بر له یا علیه نامزد یا نامزدهای خاصی صورت میگیرد؟ آیا اقدامی برای فشار بر رأیدهندگان و حمایت از نامزد خاصی صورت گرفته است؟ آیا آرا کاملا مخفی است یا افرادی سعی دارند آنها را پیش از ریختن به صندوق چک کنند؟ آیا از آرا درست محافظت میشود یا در آنها دستکاری صورت میگیرد؟ آیا هر اقدام دیگری که بی‌طرفی کامل مأموران و آزادی کامل رأیدهندگان و رعایت مخفی بودن و عدم تبلیغات بر له یا علیه نامزد خاصی را نقض کرده مشاهده کردهاید؟ اگر هر یک از اینها صورت گرفته است آن را در اولین فرصت در شبکههای اجتماعی پخش کنید و به اطلاع سایر شهروندان برسانید.

باشد که برخورد فعال هموطنان ما به تدریج به یک موج عمومی تبدیل شود و خواست برگزاری انتخابات آزاد، رقابتی و منصفانه در آینده نه چندان دور در ایران عملی گردد.

به امید آن روز
اتحاد برای دموکراسی در ایران
۱۸ فوریه ۲۰۱۶ – ۲۹ بهمن ۱۳۹۴

مجلس خبرگان رهبری چه ساختاری دارد؟/فرشته قاضی

با پایان بررسی صلاحیت‌ها، تبلیغات داوطلبان مجلس خبرگان رهبری آغاز شده است، اما مجلس خبرگان رهبری چه ساختاری دارد و کمیسیون‌های داخلی این مجلس چه وظایف و کارکردی دارند؟ ۸۸ عضو مجلس خبرگان رهبری که بر اساس قانون، وظیفه انتخاب و نظارت بر عملکرد رهبر و ولی‌فقیه را بر عهده دارند در چه ساختاری و چگونه به وظایف قانونی خود عمل می‌کنند؟

Q229

اداره امور مربوط به اجلاس خبرگان رهبری، تهیه و تنظیم دستور کار این اجلاس، ضبط و بایگانی مشروح مذاکرات و چاپ و توزیع آنها بر عهده دبیرخانه مجلس خبرگان است. بر اساس اعلام ابراهیم امینی، که سال‌ها مسئول دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری بوده، تنظیم امور مربوط به کمیسیون‌ها و تهیه اطلاعیه‌ها و اعلام مواضع در مناسبت‌های مهم هم از وظایف دبیرخانه خبرگان است.
او در مصاحبه با مجله حکومت اسلامی گفته بود که انجام تحقیقات گسترده در کلیه موضوعات و مسائل مربوط به حکومت اسلامی و ولی‌فقیه از مهم‌ترین وظایف دبیرخانه خبرگان است که توسط معاونت تحقیقات انجام می‌شود. مجله حکومت اسلامی، فصلنامه‌ای است که از سوی دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری منتشر می‌شود. در حال حاضر محمود هاشمی شاهرودی، رئیس دبیرخانه خبرگان رهبری است.
معاونت تحقیقات به گفته ابراهیم امینی وظیفه فیش‌برداری و نمایه‌سازی آیات و احادیث مربوط به حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه، نمایه‌سازی مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، گردآوری مقالات منتشر شده در موضوع حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه و همچنین ایجاد کتابخانه تخصصی با عنوان اندیشه و فقیه سیاسی اسلام را عهده دارد است.
اما مجلس خبرگان رهبری متشکل از شش کمیسیون است. کمیسیون‌های تحقیق، اداری مالی، بررسی راه‌های پاسداری و حراست از ولی‌فقیه، سیاسی و اجتماعی، کمیسیون آئین‌نامه و کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی که زیر نظر هیئت‌رئیسه و دبیرخانه این مجلس فعالیت می‌کنند. کمیسیون‌هایی که هیچ‌گاه بحث‌ها و گزارشان مربوط به عملکرد و چگونگی عملکرد آنها منتشر نمی‌شود.
سید محمود واعظ موسوی که عضو دو کمیسیون حراست و پاسداری از ولی‌فقیه و کمیسیون اجتماعی و سیاسی است به سایت خبرآنلاین گفته است: “بر اساس آیین‌نامه مجلس خبرگان، هر کمیسیون حداقل هر دو هفته یک‌بار، جلسه‌ای را برگزار می‌کند. مثلاً در کمیسیون سیاسی و اجتماعی، به بررسی مسائلی در همین حوزه در کشور و منطقه می‌پردازیم. وظیفه ذاتی این کمیسیون این است که دستور کار اجلاسیه‌های خبرگان را تعیین کرده و به هیئت‌رئیسه خبرگان اعلام کند. علاوه بر این، مهمانان مدعو برای هر اجلاسیه و افرادی که لازم است گزارش‌هایی به اعضای خبرگان بدهند را به هیئت‌رئیسه پیشنهاد می‌دهد تا برای ارائه توضیحاتی به اجلاسیه‌ها دعوت شوند. هیئت‌رئیسه مجلس خبرگان هم گاهی با تغییراتی در لیست ارائه شده، مهمانان اجلاسیه‌های عمومی شهریور و یا اسفندماه را دعوت می‌کند”.
مجلس خبرگان رهبری هر سال دو اجلاس عمومی در ماه‌های شهریور و اسفند برگزار می‌کند، اما مشروح مذاکرات در این اجلاس هم محرمانه است و خبرنگاران تنها در افتتاحیه اجلاس امکان حضور دارند.
کمیسیون تحقیق

کمیسیون تحقیق اما یکی از مهم‌ترین کمیسیون‌های مجلس خبرگان رهبری است که بر اساس اعلام سایت این مجلس مربوط به اصل ۱۱۱ قانون اساسی است.
در اصل ۱۱۱ قانون اساسی آمده است: “هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می‌باشد. در صورت فوت یا کناره‌گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظف‌اند در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند”.
ماده‌های ۳۳، ۳۵ و ۴۲ آئین‌نامه داخلی مجلس خبرگان رهبری وظایف کمیسیون تحقیق را این‌طور توضیح داده: “این کمیسیون، موظف است هرگونه اطلاع لازم را درباره اصل یک‌صد و یازدهم، در محدوده قوانین و موازین شرعی، به دست آورد. هم‌چنین درباره صحت‌وسقم گزارش‌های رسیده، دراین‌باره، تحقیق و بررسی کند و اگر لازم بداند، با مقام معظم رهبری، در این زمینه، ملاقات کند. کمیسیون تحقیق موظف است پس از بررسی و تحقیق درباره مسائلی که درباره اصل یک‌صد و یازدهم پیش‌آمده است و آن‌ها را کافی برای تشکیل اجلاس خبرگان به این منظور نمی‌داند، نتیجه اقدامات انجام شده را به هیئت‌رئیسه گزارش کند. وظیفه دیگر این کمیسیون، این است که آمادگی خود را برای مشاوره در امور مربوط به رهبری، به مقام معظم رهبری اعلام کند و با هماهنگی معظم له، برای جلوگیری از نفوذ و دخالت عناصر نامطلوب در تشکیلات نهاد رهبری، مساعدت کند”.

پس از درگذشت محمدرضا مهدوی کنی که سال‌ها ریاست این کمیسیون را برعهده داشت، محمد یزدی به‌عنوان رئیس و محمود هاشمی شاهرودی و قربانعلی دری نجف‌آبادی به‌عنوان نائبان رئیس این کمیسیون معرفی شده‌اند. این کمیسیون ۱۱ عضو اصلی و پنج عضو علی‌البدل دارد که سید ابراهیم رئیسی، سیدهاشم بوشهری، محسن مجهتد شبستری، سید محسن خرازی، علی موحدی کرمانی، محسن قمی و مرتضی مقتدایی اعضای اصلی و ابوالقاسم وافی، اسدالله ایمانی، غلامعلی نعیم‌آبادی، سید علی شفیعی و محسن حیدری اعضای علی‌البدل این کمیسیون هستند”.
کمیسیون بررسی راه‌های پاسداری و حراست از ولی‌فقیه

ماده ۵۱ آئین‌نامه مجلس خبرگان رهبری مهم‌ترین وظایف کمیسیون بررسی راه‌های پاسداری و حراست از ولی‌فقیه را ارائه پیشنهاد درباره سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در “امور پژوهش درباره موضوع حکومت اسلامی به‌ویژه ولایت‌فقیه و نشر مطالب دراین‌باره و پاسخ به شبهات” و همچنین “معرفی ولایت‌فقیه در مجامع داخل و خارج کشور در سطح عموم مردم” عنوان کرده است.
بررسی شیوه‌های مناسب تدریس و ترویج اندیشه حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه در سطوح مختلف تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان و نیز رسانه‌های عمومی، به‌ویژه صداوسیما و ارائه راهکارهای مناسب به هیئت‌رئیسه مجلس خبرگان و گردآوری آمار و اطلاعات میدانی درباره آسیب‌شناسی و آفت‌های فکری و عملی حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه و ارائه راهکارهای مناسب برای رویارویی با آن‌ها از دیگر وظایف این کمیسیون ذکر شده است.

حسن روحانی، محسن حیدری، محمد واعظ موسوی، محی الدین حائری شیرازی، محمد بهرامی خوشکار، ابوالحسن مهدوی و عباسعلی سلیمانی اعضای اصلی و محمد پورمحمدی، سید مجتبی طاهری خرم‌آبادی و علی فلاحیان اعضای علی‌البدل کمیسیون بررسی راه‌های پاسداری و حراست از ولی‌فقیه در دوره کنونی هستند.
کمیسیون سیاسی-اجتماعی

حسن روحانی عضو کمیسیون سیاسی- اجتماعی هم هست. کمیسیونی که تبصره ۱ ماده ۵۲ آئین‌نامه داخلی مجلس خبرگان رهبری در شرح وظایف اش نوشته است: موظف است با تشکیل جلسه‌هایی با حضور نخبگان و مسئولان امور سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، مسائل مهم داخلی و جهانی را، که به‌گونه‌ای به انجام دادن وظایف خبرگان مربوط می‌شوند، بررسی کرده، گزارش آن را به هیئت‌رئیسه تقدیم کند تا در نخستین اجلاسیه خبرگان به آگاهی اعضا برسد.
حسن ممدوحی، هاشم هاشم زاده هریسی، سید مجتبی طاهری خرم‌آبادی، سید محمود علوی، غلامعلی نعیم‌آبادی (رئیس کمیسیون)، محمدتقی پورمحمدی، محسن کازرون و عبدالمحمود عبدالهی دیگر اعضای اصلی این کمیسیون و محمدحسین احمدی شاهرودی و سید محمد واعظ موسوی اعضای علی‌البدل آن هستند.
کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی

یکی دیگر از کمیسیون‌های داخلی مجلس خبرگان رهبری، کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ قانون اساسی است. اصل ۱۰۷ قانون اساسی، تعیین رهبر را وظیفه مجلس خبرگان دانسته و می‌گوید که خبرگان رهبری درباره همه فقها واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یک‌صد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند.
اصل ۱۰۹ قانون اساسی شرایط و صفات رهبر را برشمرده، شرایطی که اعضای کمیسیون اصل ۱۰۷ و ۱۰۹ مجلس خبرگان بررسی و مورد بحث قرار می‌دهند.
اعضای این کمیسیون محمد یزدی، قربانعلی دری نجف‌آبادی، سیدهاشم حسینی بوشهری، احمد بهشتی، مرتضی مقتدایی، احمد بهشتی، ابوالقاسم وافی، سید علی شفیعی، اسدالله ایمانی. حسن عالمی، عباس کعبی، و سید یوسف طباطبایی نژاد هستند. رضا رمضانی، محسن مجتهد شبستری، سید ابوالحسن مهدوی، سید حسن عاملی و علی رازینی اعضای علی‌البدل این کمسیون هستند.
کمیسیون آئین‌نامه

کمیسیون آئین‌نامه یا اصل ۱۰۸ قانون اساسی بر اساس مواد ۴۵ و ۴۶ آئین‌نامه داخلی مجلس خبرگان بررسی و تدوین قوانین مربوط به انتخابات و آیین‌نامه داخلی این مجلس را بر عهده دارد.
بر اساس قانون، تفسیر قانون انتخابات و آیین‌نامه داخلی مجلس خبرگان، در موارد ابهام، با خود خبرگان است و در موارد اختلاف، طرح استفساریه، از سوی هیئت‌رئیسه تهیه و برای بررسی و ارائه گزارش، به کمیسیون اصل یک‌صد و هشتم ارجاع می‌شود.
محسن قمی، سید ابراهیم رئیسی، احمد بهشتی، علی رازینی، محسن کازرون، محمدحسین احمدی شاهرودی، سید محمود علوی، محمدتقی واعظی، محمد بهرامی خوشکار، علی اسلامی و هاشم هاشم زاده هریسی اعضای اصلی و حسن عالمی، حسن نمازی، علی معلمی و غیاث‌الدین طه محمدی اعضای علی‌البدل این کمیسیون آئین‌نامه هستند.
کمیسیون اداری و مالی

ششمین کمیسیون مجلس خبرگان رهبری، کمیسیون اداری و مالی است که بررسی و پیشنهاد هزینه‌های مجلس خبرگان، تنظیم نمودار تشکیلاتی و ضوابط استخدامی کارمندان، بررسی و پیشنهاد هزینه‌های ناشی از امور نمایندگان، بازرسی و رسیدگی به همه دارایی‌های منقول و غیرمنقول مجلس خبرگان و تحقیق و تسویه‌حساب‌ها و رسیدگی به هزینه شدن بودجه سالانه بر اساس ماده ۴۸ آئین‌نامه داخلی خبرگان رهبری از وظایف این کمیسیون به شمار می‌رود.
علی فلاحیان، عباسعلی سلیمانی، محمد شاه‌چراغ، غیث الدین طه محمدی، علی‌اصغر دستغیب، علی احمد سلامی، سیدابراهیم سیدحاتمی اعضای اصلی و سیدعبدالهادی حسینی شاهرودی و حسن نمازی اعضای علی‌البدل این کمیسیون در مجلس کنونی هستند.
اما مجلس خبرگان رهبری تنها نهاد حکومتی ایران است که اعضای آن به گفته خودشان حقوقی دریافت نمی‌کنند. سایت “در صحن” به نقل از مرحوم محمدصادق نجمی، نماینده سابق مجلس خبرگان رهبری نوشته است که این مجلس برخلاف نهادها و مجالس دیگر مجلس شیوخ و علما است و اعضای آن وظیفه‌ای که به عهده گرفته‌اند، یک وظیفه دینی و واجب است که باید بدون در نظر گرفتن مزد انجام پذیرد.
آنها اما همزمان شغل‌ها و مسئولیت‌های متعددی اعم از عضویت در شورای نگهبان، حوزه‌های علمیه، امامت جمعه و نمایندگی ولایت‌فقیه در دانشگاه‌ها یا استان‌ها و شهرهای مختلف و نهادهای دیگر حکومتی دارند.

چرا اصلاح طلبان و اعتدالیون به دنبال حذف صادق لاریجانی هستند؟ /اکبر گنجی

جمهوری اسلامی رژیمی دیکتاتوری است که به نحو سیستماتیک حقوق بشر را نقض می‌کند. قوه قضائیه مستقل رکن رکین نظام دموکراتیک است که از مردم در برابر تجاوز رژیم سیاسی دفاع می‌کند. دخالت خودسرانه رژیم سیاسی در زندگی مردم، سلطه نامیده می‌شود. آزادی، آزادی از دخالت خودسرانه نظام سیاسی است.

22314

جمهوری اسلامی قدرت مطلقه را به ولی فقیه واگذار کرده تا سبک زندگی مردم را به مردم به زور تحمیل کند. آن سبک زندگی را به قانون تبدیل کرده‌اند و قوه قضائیه با کمک نظامیان آن‌ها را به همگان تحمیل می‌کند.

مجازات‌های کیفری،‌‌ همان مجازات‌های کیفریی است که اعراب پیش از اسلام برساخته‌اند و پیامبر اسلامی با اندکی اصلاح آن‌ها را برای مردم آن زمانه «امضا» کرده است. اما آن قوانین متعلق به اجتماعات قبیلگی، برای دوران معاصر کافی نیست، به همین دلیل مجازات‌های بسیاری تحت عنوان مجازات‌های بازدارنده به قانون مجازات اسلامی افزوده‌اند.

آیت الله خامنه‌ای در مرداد ۸۸ صادق لاریجانی (متولد ۱۳۳۹ نجف) را به ریاست قوه قضائیه منصوب کرد تا سرکوب شدید جنبش سبز و بازداشت شدگان را عملی سازد. صادق لاریجانی همیشه گفته است که کل قوه قضائیه و دادگاه‌ها تابع منویات مقام معظم رهبری قرار دارند. تبدیل دادگاه‌ها به دادگاه‌های فرمایشی دربار سلطان یکی از خدمات صادق لاریجانی به آیت الله خامنه‌ای بوده است.

مسأله حقوق بشر

صادق لاریجانی ضمن دفاع از مجازات‌های خشنی چون قصاص، سنگسار، ارتداد، تازیانه، و دیگر حدود فقهی، به شدت به حقوق بشر تاخته و آن را تحت عنوان حقوق بشر غربی رد کرده و می‌کند.

به عنوان نمونه در ۲۸ خرداد ۹۳ در سیمای جمهوری اسلامی گفت:
«عده‌ای با عناوین حقوق بشر وارد این موضوعات می‌شوند ولی ما در بحث قصاص و اجرای حدود کوتاه نمی‌آییم و از بحث‌های حقوق بشری واهمه‌ای نداریم… ما کشوری هستیم که انتخابات زیاد داشتیم اما متهم می‌شویم به عدم رعایت حقوق بشر و دموکراسی. ما یک مساله دیگر با غرب داریم. آن‌ها زیربنای اعتقادی ما را قبول ندارند و می‌خواهند ارزش‌های خود را به ما القا کنند چه دلیلی دارد که ما این‌ها را بپذیریم؟».

لاریجانی تأکید کرد که حقوق بشر و آزادی به معنای غربی‌اش را نمی‌توانیم بپذیریم. او زمانی- در تقابل با سخنان حسن روحانی- از وظیفه حکومت برای بردن اجباری مردم به بهشت دفاع کرد. اما بعد که مورد نقد شدید قرار گرفت، در توجیه مدعایش گفت که ما نظام لیبرال دموکراسی نیستیم، بنابر این همه قوا باید امکاناتشان را «برای رشد فضایل اخلاقی و مبارزه با فساد» به کار برند. حکومت باید با مروجان بدحجابی برخورد کند. لاریجانی فساد را به «بی‌بند و باری» تقلیل داده و آن را «اضرار به غیر» به شمار می‌آورد. ۸ سال «غارت ملی» دوران احمدی‌نژاد مورد حمایت تمام عیار آیت الله خامنه‌ای وشورای نگهبان را فراموش کرده است.

صادق لاریجانی در ۱۵ مرداد ۹۳ گفت که اعلامیه جهانی حقوق بشر به «کاغذ پاره» تبدیل شده است. او با استناد به فاجعه غزه، حقوق بشر را تحت عنوان پدیده «غربی» و «سکولار» رد کرد و گفت: «موضوع حقوق بشر اسلامی یک موضوع تجملی نیست و موضوع حقوق بشر سکولار غرب باعث به وجود آمدن این جنایات در کشورهای مختلف شده است. حقوق بشر غرب برای دفاع از مسلمین هیچ چیزی ندارد باید سازماندهی و ساز و کاری بین المللی برای دفاع از حقوق جمعیت میلیاردی مسلمین داشته باشیم».

لاریجانی با افتخار می‌گوید: «غرب فکر می‌کند نظام قضایی ما به دلیل اینکه مبتنی بر شرع است می‌خواهیم آن را پنهان کنیم اما ما به این نظام قضایی افتخار می‌کنیم و از قصاص و حتی رجم [سنگسار] نیز ناراحت نیستیم».

او از تفکیک جنسیتی در کلیه ادارات دفاع کرده و می‌گوید نباید از اتهام ارتجاع و عقب ماندگی بهراسیم، چرا که «جلوگیری از اختلاط زن و مرد در محیط کار به دلیل پیامد‌هایش اهمیت دارد و یک ارزش تلقی می‌شود». لاریجانی «احکام امضایی» یا برساخته‌های اعراب پیش از اسلام را «ارزش‌های مبتنی بر نصوص دینی» قلمداد کرده و می‌گوید که نباید از اجرای آن‌ها خجالت کشید. سپس می‌افزاید: «معتقدیم پرهیز از اختلاط زن و مرد به معنی برتری دادن مردان به زنان نیست و نباید فریب گرایش‌های فمنیستی را خورد…دفاع از جداسازی محیط کار یک نمونه از ایستادگی بر ارزش‌های الهی است».

صادق لاریجانی مخالف اعلامیه جهانی حقوق بشر است. منتها گمان می‌کند با «غربی»، «سکولار» و «فمنیستی» نامیدن این حقوق، به طور منطقی و فلسفی مخدوش بودن آن‌ها را اثبات کرده است.

دشمنی با روشنفکران و اتهام زنی به آنان

صادق لاریجانی دشمن روشنفکران است. همیشه آنان را، به جای نقد، مورد حمله قرار داده و حتی وقتی کم می‌آورد، به آنان اتهام می‌زند. به عنوان نمونه او در ۱۰/۳/۹۱ در جلسهٔ مسئولان عالی قضائی گفته است: «مصلحت امت اسلام در تبعیت از ولایت فقیه است و در طول تاریخ تا کنون هیچ فقیهی کشور را نفروخته است اما از میان روشنفکرانی که همواره خواهان کمرنگ شدن و حذف اسلام از زندگی و راه و حرکت مردم ایران بوده‌اند کسانی کشور را فروخته‌اند.» (منبع). این مدعای باطل را در مقاله «وطن‌فروشی روشنفکران و وطن‌خواهی فقیهان!» نقد و رد کرده‌ایم.

فقه، دکان و مغازه‌ای است که او را به قدرت رسانده است. به همین دلیل روشنفکر کوبی و فقه فروشی شغل اوست. وقتی هاشمی رفسنجانی، حسن خمینی را «علامه» نامید، صادق لاریجانی خطاب به هاشمی رفسنجانی گفت:
«آیا واقعاً شما تشخیص دهنده علامه هستید؟ کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند آیا قادر به فهم دقیق متون معمولی کتب حوزوی هستند؟ آیا می‌توانند ظرایف کتاب‌هایی مثل وسایل و کفایه شیخ انصاری را فهم کنند؟ آیا تحقیقات محقق نائینی، محقق عراقی، و محقق اصفهانی را در می‌یابند با این وضع این‌ها علامه تشخیص دهنده می‌شوند؟ این‌ها بازیگری است، این‌ها استهزاء حوزه‌های علمیه است، این‌ها خندیدن به شعور مردم است».

مخالف با نظارت بر رهبری

صادق لاریجانی در ٢٣ آذر ۱۳۹۴ نظارت مجلس خبرگان رهبری بر ولی فقیه را رد کرد و گفت:
«متاسفانه گاهی از قول برخی افراد و شخصیت‌ها چنین حرف‌ها و چنین توقعاتی را می‌نویسند و مطرح می‌کنند؛ که انتظارش نمی‌رود چون علی‌القاعده باید به نص قانون اساسی واقف باشند. نظارت مجلس خبرگان بر رهبری مانند این است که بگوییم که افراد در مقام تقلید از مراجع، چون باید شرایطی همچون (اعلم بودن یا مجتهد مطلق بودن) یا عدالت را در مرجع تقلید احراز کنند، پس بر وی نظارت دارند! سخنی که بطلان آن روشن است. چون وظیفه مقلد تشخیص ویژگی‌ها و صفات مرجعیت است. خلاصه آنکه آنچه در قانون اساسی آمده است» تشخیص «صفاتی خاص یا فقدان آن در رهبری است و تشخیص، تلازمی با نظارت ندارد».

این مدعای نادرست صادق لاریجانی را در مقاله «خامنه‌ای، خدای اشاعره» نقد و رد کرده‌ایم.

در آرزوی رهبری از طریق سرکوب سلطانی

صادق لاریجانی می‌داند که اگر مطیع محض آیت الله خامنه‌ای باشد و اوامر سلطانی او را عیناً به اجرا بگذارد، یکی از نامزدهای احتمالی جانشینی او خواهد شد (رجوع شود به مقاله‌ «آینده رهبری جمهوری اسلامی پس از مرگ آیت‌الله خامنه‌ای»).

لاریجانی نقش بسیار مهمی در سرکوب‌های سال‌های پس از جنبش سبز داشته است. پس از اعتراض‌های انتخابات ۸۸، چند هزار تن بازداشت، شکنجه و به زندان‌های بلند مدت- در دادگاه‌های فرمایشی- محکوم شدند. ده‌ها تن هم توسط نیروهای نظامی در خیایان‌ها کشته شده و سه تن هم در زندان زیر شکنجه کشته شدند.

رهبران جنبش سبز- به فرمان آیت الله خامنه ای- بیش از ۵ سال است که در منازلشان زندانی شده‌اند. صادق لاریجانی درباره حبس غیر قانونی و عدم محاکمه موسوی و کروبی و رهنورد در ۱۰ دی ۱۳۹۳ گفت که فتنه ۸۸ توطئه دولت‌های غربی برای براندازی جمهوری اسلامی بود. سپس از رحمت و صبر ولی فقیه سخن گفت: «در جریان فتنه شاهد تسامح، صبوری، رحمت و در عین حال استواری و صلابت مقام معظم رهبری بودیم. متاسفانه معاندان نظام رفتار رئوفانه مقام معظم رهبری در آن جریان را پررنگ نمی‌کنند در حالی که رهبر معظم انقلاب صبورانه و پدرانه فرصت‌های بی‌نظیری را در اختیار سران فتنه گذاشتند تا آنان به آغوش نظام باز گردند اما فتنه گران از این فرصت استفاده نکردند و موجب هتک حیثیت نظام اسلامی شدند».

رئیس قوه قضائیه رهبران جنبش سبز را به «خیانت» متهم کرد و گفت می‌گویند قوه قضائیه می‌ترسد سران فتنه را محاکمه کند، برای اینکه هیچ مدرکی علیه آنان ندارد. سپس شجاعانه گفت: «دستگاه قضایی بسیار مقتدر‌تر از این است که از محاکمه سران فتنه خوفی داشته باشد».

اما این شجاعت به سرعت فرو نشست و تأکید کرد به دلیل «اظهار نظرهای صریح برخی عوامل فتنه درباره اینکه گفته‌اند اصلا نتیجه محاکمه برایشان مهم نیست و آنان تریبونی می‌خواهند که حرفهای خود را بزنند»، دادگاه سران فتنه برگزار نمی‌شود. و اگر هم بشود، «دادگاه جای درد دل کردن سران فتنه و سخن پراکنی و تحریک عواطف مردم نخواهد بود و این افراد در دادگاه باید از خود و عملکردشان دفاع کنند و پرونده این افراد نیز به اندازه کافی مملو از موارد اتهامی است».

لاریجانی و سودای رهبری

صادق لاریجانی به عنوان یکی از آمران اصلی نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران، سودای رهبری دارد. در انتخابات خبرگان رهبری هفتم اسفند، کاندیدای استان مازندران است. استان مازندران ۴ نماینده در مجلس خبرگان رهبری خواهد داشت. ۸ نفر نامزد برای این استان تأیید صلاحیت شدند: ۱- صادق اردشیر لاریجانی. ۲- سید صادق پیشنمازی. ۳- سید رحیم توکل. ۴- علی اکبر سیفی کناری. ۵- نورالله طبرسی. ۶- محمد حسن گلی شیردار. ۷- علی معلمی. ۸- الله وردی مقدسی.
با توجه به خطر حذف صادق لاریجانی، الله وردی مقدسی به نفع صادق لاریجانی کناره گیری کرد.

لیست نامزدهای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای استان مازندران: ۱- نور الله طبرسی. ۲- صادق لاریجانی. ۳- علی معلمی. ۴- علی اکبر سیفی مازندرانی.
با وجود ۷ نامزد، اصلاح طلبان و اعتدالیون و دیگر نیروهای همراه آنان هنوز امید دارند که بتوان از طریق رأی اعتراضی صادق لاریجانی را حذف کنند. آن‌ها همه را به مشارکت در انتخابات دعوت می‌کنند و به شرکت کنندگان می‌گویند، اگر به ۴ نفری رأی دهند که صادق لاریجانی جزو آنان نباشد، او حذف خواهد شد.

اگر اصلاح طلبان و اعتدالیون موفق شوند و صادق لاریجانی رأی نیاورد، رأی ندادن به صادق لاریجانی، معنای نمادین بسیاری خواهد داشت. لاریجانی نماد «سرکوب سلطانی» است. او نماد مجازات‌های کیفری خشن (سنگسار، قصاص، تازیانه، قطع دست، و…) جوامع قبیلگی قبل از اسلام است. مخالفان داخل کشور می‌گویند که نه به صادق لاریجانی، نه به خامنه‌ای و ولایت فقیه و حکومتی است که به نام اسلام جنایت می‌کند. به نظر آن‌ها، نشان دادن اعتراض و دموکراسی خواهی، راه‌های گوناگونی دارد، به زیر کشاندن نمادهای «استبداد دینی» یک راه نمایش اعتراض و دموکراسی خواهی است.

تجلی سکوت سنگین مردم در روز رأی گیری/هوشنگ کردستانی

2284
هم میهنان، سکوت سنگین شما و ماندن در خانه‌ها در روز رأی‌گیری نشانه عظمت و آگاهی و احترام به شخصیت والا و حقوق انسانی است که می‌خواهید حاکم بر سرنوشت خود باشید و نه برده مشتی چپاول گر ضد بشر.
سکوت سنگین شما در روز رأی گیری، نشاندهنده پایداری و ایستادگی شما در برابر زورگویان، سرکوبگران و غارتگران سرمایه‌های ملی است. نشاندهنده خشم فرو برده و کوبنده شما نسبت به حاکمیتی است که در سی و هفت سال گذشته همه‌ی آزادی‌های فردی و اجتماعی را از میان برده و ایران را به گورستانی خاموش تبدیل کرده است.
برخی از جناح‌های حاکمیت و وابستگان آن‌ها در خارج از کشور می‌کوشند آرمان آزادیخواهانه و مبارزات ملی گرایانه شما را تا سطح ناچیز اعتراض به رد صلاحیت نامزدها یا حبس خانگی فردی کاهش دهند که پس از اعلام نتیجه انتخابات سال هشتاد و هشت روزی که به گفته شهردار تهران سه میلیون تن در اعتراض به نادرستی شمارش آراء به خیابان آمدند در سخنانی توهین آمیز و بدور از واقعیت گفت: «حضور میلیونی شما برای اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی! و بازگشت به دوران طلایی امام است»! یعنی تاریک ترین روزهای تاریخ معاصر ایران.
مردم تصمیم گرفته‌اند روز جمعه هشتم اسفند در ساعت‌های رأی‌گیری در خانه‌ها بمانند.
مادران و پدرانی که فرزندان دلبندشان به دست جلادان رژیم جان باخته‌اند و یا سال ها است که در زندان به سر می‌برند.
فرزندان پدر و مادر از دست داده و یتیم شده‌ای که داغ از دست دادنشان را همواره احساس می‌کنند.
شیر زنان دلاوری که سی و هفت سال پرچم دفاع از آزادی و احترام به شخصیت و حقوق انسانی را برافراشته نگهداشته اند.
جوانان و دانشجویان دلیری که آینده سازان ایران سرفراز فردا هستند. کشاورزان و کارگران زحمتکش هستی از دست داده یا بیکار شده که ماه ها حقوق دریافت نکرده اند.
معلمان و استادان، آموزش دهندگان نسل جوان که از سختی معیشت و تورم و گرانی کمر شکن رنج میبرند.
کارمندان و کارکنان بخش خصوصی و دولتی که به ریال حقوق می گیرند و به دلار خرج می‌کنند.
حاشیه نشینان و کارتن خواب‌های بی خانمان که بیشترشان جوانان امید از دست داده می‌باشند
نوجوانانی که روشنایی و امیدی در افق آینده نمی بینند و به مواد مخرب هستی سوز و زندگی تباه کن پناه برده‌اند و آئین های جوانمردی و سُنّت های پهلوانی را که لازمه جوانی و چالاکی است فراموش کرده‌اند.
تصمیم گرفته اند در روز رأی گیری شهرها را خالی بگذارند و مخالفت و خشم خاموش شان را به کسانی که اهرمهای قدرت را در دست دارند و جز به غارت سرمایه های ملی نمی‌اندیشند نشان دهند.
تجربه سال‌های گذشته ثابت کرده است همانگونه که فرقی میان نامزدهای حزب‌های مردم و ملیون دوران پیش از انقلاب اسلامی وجود نداشت، تفاوتی نیز میان جناح‌های حاکمیت اسلامی وجود ندارد.
از دید مردم آن‌ها شریک جرم در همه جنایت هایی هستند که در این سی و هفت سال اتفاق افتاده است.
در منطقه آشوب زده و توفان زایی که ایران در کانون آن قرار دارد، تنها نظامی می‌تواند در برابر تهدیدها و تحریک‌های خارجی پایداری و ایستادگی و از منافع ملی دفاع کند که دارای پایگاه مردمی بوده و از پشتیبانی ملت برخودار باشد.
در سال های اخیر باور به آزادی و حاکمیت ملی، مردم و جوانان را سرشار از نیرو و امیدوار به آینده کرده است. شکیبایی در پیکار برای تحقق آزادی و ایستادگی در برابر دشواری‌ها نشانه رشد فکری و نیک اندیشی و بهره گیری از تجربه مبارزاتی آن ها است.
سکوت سنگین مردم در روز رأی‌گیری بی‌تردید سردمداران نظام را ناگزیر خواهد کرد که از اعدام آزادیخواهان و ایران دوستان دست بردارند، به فشارهای کمر شکن و غیر قابل تحمل پایان دهند، قاتلان و آدم کشان را به ملت معرفی و آنان را به دادگاه ببرند، غارتگران را محاکمه و سرمایه‌های ملی را از آنان باز ستانند و…، چون بدون حمایت مردم قادر به مقاومت و ایستادگی در برابر خطرهایی که از چهارطرف حیات ملی ما را تهدید میکند نخواهند بود.
هم میهنان، خواست، اراده و اعتماد به نفس مهمترین عامل پیروزی شما است.
«هنگامی که در سکوتی غم انگیز صدایی جز زنجیر به بند کشیدگان و مداحان سینه چاک به گوش نمی‌رسد، سکوت در برابر خودکامگان همانقدر خطرآفرین است که به سود آنان اقدام شود.»
( شاتو بریان نویسنده سده هیجدهم فرانسه)

آیا راست است که / محمد ارسی

5
آیا راست است که:
هاشمی رفسنجانی تشکیل شورای رهبری را به این سبب پیش کشیده بود که با پروژه جانشین شدن پسر خامنه‌ای یعنی مجتبی خامنه‌ای مخالفت کند؟

آیا تشویق سید حسن خمینی برای نامزدی مجلس خبرگان، نقشه‌ای برای بر هم زدن این پروژه نبوده؟

آیا حقیقت است که رفسنجانی گفته: «تنها راه جلوگیری از اجرای این طرح فقاهتی- سلطنتی از نوع استبداد صفوی، آمدن سید حسن خمینی به میدان انتخابات است تا برنامه سپاه – مصباح – بسیج برای تحمیل مجتبی خامنه‌ای به مملکت و لغو جمهوریت نظام، بر هم بریزد؟

اگر راست نیست، پس سبب چیست که تمامی شخصیت‌ها و نهادهای زیر امر ولی فقیه از فرماندهان سپاه و بسیج گرفته تا شورای نگهبان و امامان جمعه، از قوه قضاییه تا رادیو- تلویزیون و کیهان یا رجانیوز و جوان… اینگونه تند به رفسنجانی حمله می‌کنند و دمی را در توهین به او از دست نمی‌دهند؟ اگر علی خامنه‌ای خود حامی این پروژه نباشد دار و دسته بسیجی- حزب‌الهی چطور جرات به این نوع توهین‌ها می‌کنند؟ در این میان، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی چه گناهی کرده؟ سید حسن خمینی را چرا چنین نا‌جوانمردانه می‌کوبند و تهدید و تحقیر می‌کنند؟

آیا حقیقت است که در پس پرده این اعمال مافیایی، مجتبی خامنه‌ای ایستاده که چنین با حسن خمینی و رفسنجانی کینه‌توزی می‌کند.

آیا راست است که همه فعالیت‌های ضد دولت روحانی و خرابکاری در جریان مذاکرات هسته‌ای را وی رهبری کرده؟ یا حقیقت است که آتش زدن سفارت عربستان، آنهم چند روز مانده به اجرای برجام با دستور مستقیم مجتبی خامنه‌ای صورت گرفته؟

آیا راست است که در فردای قرارداد لوزان، مصباح یزدی در حضور مقلدش مجتبی خامنه‌ای خطاب به فرماندهان سپاه- بسیج و اطلاعاتی‌ها گفته: «جلوی روحانی- هاشمی را حالا اگر نگیریم، ولی فقیه را استغفرالله عنقریب به انگشت ششم تبدیل می‌کنند بعد هم به بهانه سازندگی اقتصادی و حق‌الناس-بازی و از این جور چیز‌ها یا معامله با آمریکا می‌بندندش تا خشک بشه قطعش کنند. پس، ما یا آن‌ها، حق‌الله یا حق‌الناس، حکومت علی یا اصلاح‌طلبی، هر دو کنار هم نمی‌شه یکی باید از بین بره…»

آیا باور کردنی است که آقای علی خامنه‌ای در ملاقات با ولادیمیر پوتین- که دور از نظارت دولت روحانی و خلاف عرف دیپلماتیک صورت گرفت- تعهد کرده که:

١- ایران از این بیشتر به آمریکا نزدیک نشود، از هر گونه تماسی برای تنش‌زدایی با آمریکا جلوگیری کند، در عوض بر سطح و وزن همکاری‌ها با چین و روس‌ها بیفزاید.
٢- جمهوری اسلامی نیروی زمینی بیشتری به سوریه بفرستد و نیروهای سپاه را تحت رهبری ارتش روسیه در سوریه قرار دهد. همچنین برای بازگشت نفوذ روسیه به عراق هر گونه همکاری لازم را انجام دهد.

به این شرط که طرف روسی متعهد شود که:

١- در تقویت تسلیحاتی و تعلیماتی سپاه و بسیج به جد همکاری کند.

٢- روسیه فقط سپاه پاسداران را بعنوان طرف اصلی خود در ایران بشناسد و رابطه با دولت و وزارت امور خارجه را امری تشریفاتی تلقی کند.

۳- و مهم‌تر اینکه بعد از فوت «آقا» هر کسی را که سپاه و بسیج به‌عنوان ولی فقیه جدید بشناسد روسیه هم از او حمایت کامل کند.

می‌گویند این بشار اسد بوده که در سفر روسیه برای این قرارداد زمینه‌چینی کرده بوده. البته به تأیید و خواست خود آقای خامنه‌ای و شرکا.

حالا این خبر رعشه‌آور اگر راست باشد، تکرار عهدنامه ترکمن‌چای نیست؟ اگر غیر از این است چرا رهبر جمهوری اسلامی حمله به آمریکا را اینگونه تشدید کرده و وزارت امور خارجه را از هر گونه گفت‌وگو با آمریکا منع فرموده؟ یا پوتین چه قول شفاهی داده بوده که گفته: «ما از پشت خنجر نمی‌زنیم».

اینجاست که باید هشدار داد. به ملت دانای ایران ندا داد که نباید ساکت نشست زیرا تحقیر کنندگان شما، منکران حق الناس، فقهایی که رأی شما را تنها زیورآلاتی تزیینی بر پیکر حکومت فقاهتی تلقی می‌کنند و با پروژه تبدیل مجتبی خامنه‌ای به ولی فقیه مستبد بعدی، مصمم‌اند که از ایران زمین، مملکتی پادگانی چون کره شمالی بسازند تا بنا بر میل خود با مردم رفتار کنند.

هشدار به روحانیان و آن اصولگرایانی که نمی‌خواهند این روز‌ها آخرین روزهای خوش‌شان باشد. زیرا به این بیداد اگر اعتراض نکنند نخستین قربانی داعشیان وطنی آن‌ها خواهند بود.

باری، نگذاریم که این روز‌ها واپسین روزهای این اندک جمهوریت، ایرانیت و انسانیت باشد.

بهشت نواب صفوی چگونه جایی بود؟/حمید علوی

1
نواب صفوی: “ایران مملکت اسلامی است. بایستی احکام اسلام اجرا شود. اگر اجرا می‌شد، محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام نورباران بود.”

مملکت اسلامی است. بایستی احکام اسلام اجرا شود. اگر اجرا می‌شد، محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام نورباران بود.”
مجتبی نواب صفوی، رهبر گروه فدائیان اسلام دقیقا شصت سال پیش یعنی در روز ۲۷ دی ۱۳۳۴، یک دهه پس از اولین تروری که انجام داد، به جوخه اعدام سپرده شد.
اولین ترور گریبان احمد کسروی، پژوهشگر تاریخ، را گرفت که نواب صفوی او را متهم به قرآن‌سوزی و ارتداد کرد و با گلوله‌ “حکم خدا” را اجرا کرد.
کسروی در اردیبهشت ۱۳۲۴ از این ترور جان سالم به در برد اما در اسفند ماه همان سال پیروان فدائیان اسلام او را در دادگستری به قتل رساندند.

2

پس از اولین ترور، نواب صفوی گروه فدائیان اسلام را شکل داد که خواست نهایی آن تشکیل حکومت اسلامی در ایران بود.
نواب صفوی و فدائیان اسلام طی ده سال فعالیت در سپهر سیاسی ایران، پنج ترور در کارنامه خود به جا گذاشتند: ترور کسروی (۱۳۲۴)، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار (۱۳۲۸). حاج‌علی رزم‌آرا نخست وزیر (۱۳۲۹) درباره قتل رزم‌آرا بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند ترور او کار فدائیان اسلام نبود.
ترور حسین فاطمی وزیر خارجه (۱۳۳۱) و حسین علا، نخست‌وزیر (۱۳۳۴) هم نافرجام ماند.
همه این ترورها برای رسیدن به هدف اصلی یعنی تشکیل حکومت اسلامی بود.
بعد از ترور نافرجام علا، نواب صفوی و برخی اعضای فدائیان اسلام دستگیر و اعدام شدند.

روحانی ناسازگار

نواب صفوی در طول زندگی خود تقریبا با همه سر ناسازگاری داشت. از نظر برخی او روحانی احساساتی و متعصبی بود.
به نوشته حاجی مهدی عراقی از نزدیکان نواب، در زمانی که “در نجف مشغول خواندن درس [طلبگی] بوده یکی از این کتابهای کسروی به دستش می‌رسد که به امام جعفر صادق توهین کرده بود.”
در خاطرات عراقی می‌خوانیم که نواب کتاب را نزد دو مرجع می‌برد تا حکم ارتداد بگیرد. عبدالحسین امینی، از مراجع شیعه در نجف، از قصد او که آگاه شد به او توصیه کرد به درسش ادامه دهد و از دادن حکم امتناع می‌کند.
اما نواب صفوی به نظر این مرجع شیعه بی‌اعتنایی می‌کند و “وسایلش را جمع می‌کند و حرکت می‌کند به طرف تهران” تا تصمیم خود را به کرسی نشاند.
از دیگر موارد ناسازگاری نواب، اختلافش با ابولقاسم کاشانی بود. گفته می‌شود برخی اعضای جبهه ملی، کاشانی و نواب در جلسه‌ای شرکت می‌کنند و رزم‌آرا، نخست‌وزیر وقت به عنوان مانعی برای ملی شدن صنعت نفت معرفی می‌شود.

3
تلاش برای ترور حسین علا در سال ۱۳۳۴ ناموفق بود

برخی اسناد اشاره دارند که نواب در ازا ترور او، از کاشانی و جبهه ملی می‌خواهد احکام اسلامی اجرا شوند. بعد از تشکیل دولت ملی، این خواسته نواب عملی نمی‌شود و او از جبهه ملی و کاشانی فاصله می‌گیرد طوریکه حسین فاطمی، نفر دوم جبهه ملی را نیز ترور می‌کند.
عزت‌لله سحابی در خاطرات خود درباره اختلاف نواب و کاشانی نوشت: “فدائیان اسلام به کاشانی می‌گفتند شما که مذهبی و آیت‌الله و عضو جبهه ملی هستی، بایستی مدافع اجرای احکام اسلام باشی. کاشانی هم می‌گفت بی‌سواد‌ها، حالا وقت این حرف‌ها نیست.”
عراقی نیز در خاطرات خود، اختلاف نواب و کاشانی را به خاطر یکی از نزدیکان کاشانی می‌دانست.
در مجموع می‌توان گفت که نواب صفوی در رسیدن به حکومت اسلامی که مجری احکام اسلامی باشد، از هیچ کوششی مضایقه نکرد. از حذف فیزیکی موانعی که، به تصور او، بر سر این راه وجود داشت تا قطع ارتباط با هم صنف‌ی‌های خود.

راهنمای حقایق

نواب کتابی را در سال ۱۳۲۹ به چاپ رساند که به باور برخی محققان، سلف نظریه جمهوری اسلامی بود و در آن یک حکومت اسلامی ترسیم شده بود.
نام این کتاب “راهنمای حقایق یا اعلامیه فدائیان اسلام” بود.
این کتاب در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زنان، روحانیت و دادگستری دستورالعمل‌هایی صریح دارد که برای ایرانیانی که طی سه دهه در جمهوری اسلامی زندگی کرده‌اند، آشناست.
نواب معتقد بود با اجرای نظریات این کتاب، “ایران به یارى خداى جهان با اجراى دستورات گذشته بهشت جهان خواهد بود.”
از نظر او فرهنگ ایران فاسد بود و “شب و روز زنان و مردان در کوچه و بازار و اداره و مدرسه و کارخانه و سایر اماکن عمومی، با هم رو به رو شده و شب و روز حس شهوت عمومی بدون حساب مشغول فعالیت و هیجان است.”
و در این میان، بهترین کار برای زنان، “مدیریت خانواده، اولین مدرسه تولید و تربیت نسل بشر است” و اگر قرار است زنان در بیرون کار کنند باید ادارت و کارخانه‌های زنانه ایجاد شود و مدیران آنها باید زن باشند.
طبق دستورالعمل این کتاب، موسیقی، رمان‌ و سینما باید برچیده شوند مگر اینکه هدفشان ترویج احکام اسلامی باشد.

4

در حکومتی غیر از حکومت اسلامی “سپور و جاروکش خیابان‌ها همه رشوه خوارانند تا جناب نخست وزیر و شاه.”
نواب چندین بار تاکید کرده بود در جامعه‌ای که احکام اسلامی در آن اجرا نمی‌شود “همه از هم پاشیده‌اند و همه به هم بی‌اعتماد و بدبینند. دولت از ملت و ملت از دولت… آتش فساد، دورویی، شهوت، دروغ، خیانت، بی‌ناموسی، هرزگی و همه رذائل از بر و بوم ایران شعله‌ور شده و اختلاف عظیمی میان تمام طبقات مردم و حتی میان خانواده‌ها و فرد فرد جامعه حادث گردیده است.”
از نظر او “سه چهارم جامعه تحصیل‌کرده…دارای همه صفات زشت و رذائل هستند.”
از این‌رو “رجال جنایت‌پیشه” باید بمیرند.
در حکومت اسلامی نواب، “زناکار در منظر عمومی تازیانه” زده می‌شود و دست دزد بریده می‌شود.
در همه ادارات و امکان باید “پرچم سبز لااله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله علاوه بر پرچم ایران نصب کنند و صوت روح پرور الله اکبر در سه وقت شنیده” شود. او نتیجه می‌گیرد که “عدم اجرای احکام اسلام و قانون مجازات اسلام، یکی از عوامل بزرگ بدبختی است.”
اکنون با شکل گیری حکومت اسلامی پس از چند دهه، تاریخ می‌تواند قضاوت ‌کند که آیا ایران “بهشت” نواب شده است یا نه.

خامنه‌ای و حقیقت و صداقت هزینه‌های سنگین/اکبر گنجی

12

آیت الله خامنه‌ای همیشه از هزینه دادن برای اهداف، آرمان‌ها و برنامه‌ها دفاع کرده است. مدعای او این بود و هست که بدون هزینه دادن نمی‌توان به این‌ها دست یافت.
برای تأیید مدعا به سه نمونه زیر بنگرید:

الف- در ۱۳۸۷/۰۲/۱۱ در مورد هزینه جنگ، تروریسم و تحریم‌ها گفت: «هزینه‌ای که ملت ایران پرداخت کرد هشت سال جنگ تحمیلی بود؛ این هزینهٔ استقلال‌طآزادطلبیوعزت‌طلبی ملت ایران بود؛ ملت ایران آن را پرداخت کرد و خم به ابرو نیاورد. هشت سال جنگ را تحمل کرد، چون این هزینهٔ دست یافتن به استقلال ملت و قدرت ملی و افتخار ملی بود. قربانیان تروریسم کور دههٔ شصت در این کشور، هزینهٔ دیگری بود که ملت ایران پرداخت کرد. از اول انقلاب تا امروز تحریمهای اقتصادی و محاصرهٔ اقتصادی که بر ملت ما تحمیل کرده‌اند، هزینه‌هایی بود که ملت ایران پرداخت کرد».

بیشتر بخوانید »

شاه از ایران فرار نکرد

بازخوانی یادداشتی از صادق زیباکلام
۱۹ بهمن ۱۳۹۲

s2

تاریخ معاصر ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، شاهد تحریف‌هایی پیرامون برخی تحولات و رخدادهای سیاسی مهم تاریخی است. از آن جمله، موضوعات زندگی و سرنوشت محمدرضا پهلوی است. کمتر جنبه‌ای از زندگی فردی و غیرفردی شاه سابق را می‌توان سراغ گرفت که آنچه پیرامون آن در هیبت ثبت و ضبط تاریخی درآمده بی‌طرفانه بوده باشد. ازجمله سرنوشت وی در دوران انقلاب و سرانجام خروج او از کشور در ۲۶دی‌ماه سال ۵۷ و نهایتاً مرگ وی در تیرماه سال ۵۹ است. اگر از مابقی تاریخی که پیرامون دوران سلطنت وی بعد از انقلاب تدوین‌شده بگذریم، در خصوص روایت زندگی وی در دوران انقلاب و نهایتاً خروجش از کشور، به‌نوعی قلب تاریخ می‌رسیم. تصویری که از شاه در دوران انقلاب ترسیم شده، تصویر منطبق بر همه واقعیت نیست. در این تصویر، شاه صرفاً مجری اوامر آمریکا و انگلستان است که حسب دستورات کاخ سفید و مقامات لندن با خشونت و بی‌رحمی هرچه‌تمام‌تر، مردم ایران را سرکوب می‌کند، به دستور آمریکایی‌ها هرروز از کشته، پشته می‌سازد، منتظر فرمان از سفارت آمریکاست تا به کمک ارتش و قوای مسلح خود، از طریق کودتا و کشتار وسیع مردم بار دیگر قدرت را به دست گیرد، او درعین‌حال نگران است چون هرقدر سرکوب می‌کند، هرقدر امثال کشتار ۱۷ شهریور به راه می‌اندازد، نشانه‌ای از عقب‌نشینی مردم به چشم نمی‌خورد و لاجرم با چراغ سبز آمریکایی‌ها، وقتی هم خودش و هم سفارت آمریکا به این نقطه می‌رسند که سرکوب و کشتار مردم جواب نمی‌دهد و او چاره‌ای به‌جز کناره‌گیری از قدرت ندارد، بیمناک از آتش انتقام مردم، در ۲۶دی با کمک آمریکایی‌ها از کشور فرار می‌کند. این یک روایت است که بارها شنیده‌ایم؛ اینکه شاه و هم آمریکایی‌ها امیدشان را برای بازگشت به قدرت از دست نداده‌اند و باوجودآنکه انقلاب، پیروز شده است؛ بااین‌همه آمریکایی‌ها شاه را در آبان ۵۸ به آمریکا می‌برند تا مقدمات بازگشت وی به کشور را همچون سناریو کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲ یک‌بار دیگر تکرار کنند؛ اما دانشجویان انقلابی مسلمان که خطر را احساس کرده بودند و متوجه نقشه پلید بازگشت نظامی شاه به کمک سفارت آمریکا در تهران شده بودند، با تسخیر انقلابی سفارت آمریکا، این توطئه خطرناک محمدرضا پهلوی و آمریکا را عقیم می‌سازند. درواقع دانشجویان مسلمان خط امام یا اشغال سفارت آمریکا یا در حقیقت «جاسوس خانه آمریکایی‌ها در ایران» ماشین مرکز توطئه و خرابکاری شاه و آمریکایی‌ها را از حرکت می‌اندازند و انقلاب را بیمه می‌کنند.

بیشتر بخوانید »

به یاد زنده یاد دکتر هما ناطق/هوشنگ معین زاده

q1
در مقدمۀ کتاب « بشارت، خدا به زادگاهش باز می گردد» که در تاریخ ۱۳۸۴ منتشر شد، اشاره ای داشتم به مقالۀ زنده یاد دکتر هما ناطق در بهمن ماه ۱۳۸۱ در کیهان لندن، با تیتر «خودم کردم که لعنت بر خودم باد!». مقاله ای حاکی بر اظهار ندامت این بانوی فرهیخته در مشارکت خود، در انقلاب ایران و کتاب « گمراهان ولالضالین»، مهندس مهدی بازرگان و نقشی که این تحصیلکردۀ فرانسه در برپائی انقلاب اسلامی، پاک کردن چهره خمینی و واگذاری حکومت ایران به او و آخوندها داشته است.
بازرگان در کتاب گمراهان به شیوۀ آخوندی، به صحرای کربلای قرون وسطای اروپا زده، جائی که خود او با پول ملت ایران، برای علم آموزی به اروپا اعزام شده بود تا در دانشگاههای آنجا، بیاموزد و برگردد و به میهن خود خدمت کند. او در همان کشوری تحصیل کرده بود که یکی از سوژه های عمدۀ کتاب گمراهانش، ویکتور هوگو، شاعر، نویسنده و سیاستمدار متعهد فرانسوی بود. شخصیتی که در همان شرایط روزگار مهدی بازرگان در فرانسه، با شجاعت و شهامت به کلیسا و کشیشها نه گفت! و اجازه نداد که حتی شریعت مسیحیت در مدارس کشورش تدریس شود.
امروز پس از دهسال از انتشار کتاب بشارت، با درگذشت زنده یاد هما ناطق، این پژوهشگر فرهیخته، یاد نوشته او در کیهان لندن و کتاب گمراهان مهدی بازرگان افتادم و به نظرم رسید با یادآوری نوشتۀ هما ناطق و مقایسه اش با نوشتۀ مهدی بازرگان، ادای احترامی به این بانوی فرهیخته کرده و نام و یادش را بیش از پیش زنده سازم.
آنچه در مقدمه کتاب « بشارت، خدا به زادگاهش باز می گردد»، آمده است:

بیشتر بخوانید »

سد گتوند، روی دست ایران مانده است/ اگر سد را ۱۵ کیلومتر بالاتر ساخته بودند

1696376

به گزارش شهروند،سد گتوند روی دست محیط‌زیست ایران ماندگار است. آب هر روز شورتر می‌شود ولی هنوز راهکاری قطعی برای حل مشکلی که حالا به معضلی بزرگ برای محیط‌زیست کشور تبدیل شده، وجود ندارد. در ماه‌های اخیر راهکارهای بسیاری برای خلاصی از آب شوری که پشت سد گتوند جمع شده، پیشنهاد شده است.

راهکارهایی که هر یک معضلات بزرگتری را به همراه خواهند داشت. می‌گفتند یکی از راهکارها، تخلیه آب سد داخل خلیج‌فارس بوده است. راهکاری که در نظر کارشناسان محیط‌زیست، به معنای از بین رفتن حیات در این خلیج و آثار بد زیست‌محیطی در این منطقه است. راهکار دیگر، دور زدن سد بود. راهکاری که گفته می‌شود به زمانی هشت ساله نیازمند است. این راهکارها خیلی زود، بانه روبه‌رو شدند و پس از آنها راهکارهای دیگری ارایه شد.

بیشتر بخوانید »

آیا ۲۰۱۶ آخرین سال اجرای «برجام» خواهد بود؟ / دکتر رضا تقی زاده

194163_812

توافق چهاردهم ماه ژوئیه وین بر سر عقب راندن بخش‌های اصلی فعالیت‌های اتمی ایران در قبال رفع تحریم‌ها، که از آن با نام برنامه جامع اقدام مشترک یا «برجام» یاد می‌شود، سال آینده مسیحی مسیر دشواری برای ادامه حیات در پیش خواهد داشت.
با وجود علاقه بسیار نزد دو سوی اصلی توافق (آمریکا و جمهوری اسلامی) برای ادامه پایبندی بر تعهدات مندرج در «برجام»، و همچنین همکاری جامع جهانی برای فراهم آوردن تسهیلات لازم و کافی به منظور هموار ساختن مسیر اجرای آن بعد از پذیرفتن و اعلام روز آغاز کار، که به نظر می‌رسد در سه ماه آینده صورت گیرد، تحولات سیاست داخلی در ایران و آمریکا بیش از هر عامل دیگری می‌توانند این توافق را در خطر توقف قرار دهد.

بیشتر بخوانید »

ایران و بن بست سوریه

یادداشتی از دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین وزارت خارجه و تحلیل گر مسائل بین المللی

دکتر سید محمد صدر

دکتر سید محمد صدر

دیپلماسی ایرانی: در حالی که نزدیک به ۲۱ ماه از آغاز ناآرامی ها در سوریه می گذرد و در این مدت ده ها هزار نفر جان خود را از دست داده اند و صدها هزار نفر آواره گشته اند، اما هنوز این بحران پایان نیافته است، هرچند نشانه هایی از تغییر موضع روسیه دیده می شود. سوالی که برای بسیاری مطرح است این است که چرا این بحران اینقدر تداوم یافته است. در حال حاضر هم در سطح داخلی و هم در عرصه سیاسی و نظامی، هم در بین معارضین و هم در عرصه بین المللی بن بستی وجود دارد که موجب تداوم این بحران شده است.

پیش از پرداختن به بن بست داخلی سوریه ضروری است نگاهی به تنوعات قومی، مذهبی و زبانی موجود در سوریه انداخت که یکی از دلایل کشدار شدن این بحران و عدم توافق بر راه حلی برای برون رفت از بحران بوده است.

بیشتر بخوانید »

جمال الدین خانجانی چه گناهی کرده است؟

نوشته مهندس حشمت الله طبرزدی درخصوص همبندی سابق خود جناب آقای جمال الدین خانجانی

asd3026adds

جمال الدین خانجانی پیرمرد ۸۳ ساله بهایی در سالن ۱۲ رجایی شهر محبوس است.
به راستی ایا هیچ حکومتی،به جز جمهوری اسلامی که دارای ایدیولوژی جزم اندیش است، پیرمرد ۸۳ ساله را به جرم بهایی بودن و پایبندی به آموزه های دینی اش شکنجه و زندان می کند؟
اموالش را مصادره کرده اند، فرزندانش را به حبس کشیده اند ، خودش را به ۲۰ سال حبس محکوم کرده اند. درصورتی که او فقط یک وطن پرست است و جز سر بلندی ایران و ایرانی هیچ خواسته ای ندارد. چرا نباید کوشندگان حقوق بشری در این زمینه تلاشی انجام بدهند! چرا در اینجا نیز تبعیض و خودی و غیر خودی وجود دارد؟ آیا برای این که او یک زندانی بهایی است؟ ایا این به اصطلاح طرفداران حقوق بشر درک این معنا را دارند که پیرمرد ۸۳ ساله بودن و ۷ سال زیر شکنجه بودن و در زندان رجایی شهر بودن چیست؟حکومت تصمیم دارد مرده ی خانجانی را از زندان بیرون بیندازد اما تلاشگران حقوق بشر چرا با سکوت خود به حکومت کمک می کنند؟ انهایی که جوایز حقوق بشری را با لابی گری درو کرده اند، چرا فقط برای دوستان خود تلاش می کنند؟ ایا قرار نیست این تبعیض گری متعفن از بین برود؟ اگر دوستان خودشان با این وضعیت زندانی بودند، تا این حد سکوت می کردند؟ ایا جرم خانجانی این است که مسلمان نیست یاجرمش این است که با حکومت لابی گری ندارد؟ کدامش؟ ممکن است جرم دیگر او این باشد که با انقلاب بهمن ۵۷ موافق نبوده است. ،آیا این ها جرم است که برخی گروهها و شخصیت های نان خورده از قبل حقوق بشر، در باره ی او سکوت کرده اند؟ روزی که حکومت جسد او را از زندان بیرون انداخت و در یک جای نا معلوم دفن کرد، عرق شرم بر پیشانی همه ی مدعیان تبلیغی حقوق بشر خواهد نشست. این مطلب را همه به خاطر داشته باشید

درخواست مسعود رجوی از فرمانده استخبارات صدام برای حذف دکتر علیرضا نوری زاده

آنچه در زیر می خوانید گوشه ای از گفتگوی پیاده شده مسعود رجوی و فرمانده استخبارات صدام حسین برای حذف فیزیکی و ترور دکتر علی رضا نوری زاده است. در ادامه این صفحه کل متن گفتگو را خواهید یاقت.

مسعود رجوی در حال گفتگو با حبوش

مسعود رجوی در حال گفتگو با حبوش

مسعود رجوی: شما خودتان ما را راهنمایی کردید که از چه روشی جهت باز گرداندن او استفاده کنیم.

حبوش: پرونده این فرد و تحقیقات به عمل آمده، به اداره حقوقی مخابرات عراق تحویل داده شد تا نسبت به استرداد وی از راه «اینترپل» اقدام گردد. [درخواست دیگر] درباره «علی رضا نوری زاده» است که باید خوب مورد بررسی قرار گیرد….

مسعود رجوی: پیرو جلسه‌ای که در ژوئن گذشته با هم داشتیم، اگر شما نیاز به کمک دارید، ما در خدمت هستیم تا در جنگ سیاسی به شما کمک کنیم، به هر حال شما می‌خواهید آزمایش کنید، سپس طرح خودتان را اجرا کنید.

حبوش: ما درباره این فرد طرحی داریم که پس از بررسی با کمک شما هم نیاز ما و هم نیاز شما تأمین خواهد شد.

nourizadeh-iranefarda-tv

از گفت و شنود مسعود رجوی با مقامات استخبارات و اطلاعات عراق در زمان صدام حسین (صابر الدوری و طاهر جلیل حبوش و…) سالیان دراز می‌گذرد. صحبت‌های رد و بدَل شده؛ کلمه به کلمه ثبت و ضبط شده و مقامات عراقی (چه زمان صدام و چه یعد از روی کارآمدن حزبُ الدّعوهٔ اسلامی) به آن اشراف کامل داشته و دارند.
قاتلین زندانیان سیاسی نیز بعد از سال ۲۰۰۳ به گونی بزرکی از اینگونه ملاتها (کاست و نوار ویدئو) دسترسی داشتند و به‌واسطه امثال مالکی و ابراهیم الجعفری به‌شرح‌تر در جریان آن قرار گرفتند و بارها در تلویزیون و روزنامه‌های حکومتی عَلَم کردند و از آن سریال و سناریو ساختند.
پُر پیداست که بر مقامات اطلاعاتی اشغالگران عراق (سیا و…) نیز پوشیده نماند و تنها مردم ستمدیده ایران نا محرم بوده و هستند!

بیشتر بخوانید »

پنج دلیل برای تبرئه رسوای سعیدمرتضوی! / تقی روزبه

وقتی موش کوه می زاید!

نام سعیدمرتضوی با کهریزک و ابداع شکنجه ای بنام “کهریزکی شدن” و افزودن این واژه به ادبیات سیاه شکنجه، سرکوب اعتراضات سال ۸۸ و تولیدارعاب گسترده، قتل زهراکاظمی، توقیف روزنامه ها و دستگیری ده ها روزنامه نگار، و با فساد و اختلاس و حیف و میل گسترده بیت المال و خلاصه لیست بلندبالائی از انواع جرم ها و بزه های سیاسی و غیرسیاسی، گره خورده است. در انقلاب بهمن شعاری بر در و دیوار ها نقش می بست حاکی از آن که ننگ با رنگ پاک نمی شود. سعیدمرتضوی براستی چنان ننگی است که با هیچ رنگی پاک شدنی نیست.

sd99-8d94rttt410gf4f

و چنین بود که تبرئه سعیدمرتضوی با شوک بزرگی از ناباوری مردمی که در این سال ها مدام از نقش وی در جنایت کهریزک و بسیاری جنایت ها و سرکوب دیگر می خواندند و می شنیدند، مواجه گشت. آن ها ظاهرا تصوراین درجه از وقاحت از سوی دست اندرکاران نظام و قوه قضائیه را نداشتند. حتی خانواده روح الامینی که از قضا از جرگه خودی ها و فززندشان-محسن- یکی از بازداشتی ها و قربانیان کهریزک بوده است و زمانی که هنوزآب ها از آسیاب نیفتاده بود در نزدخامنه ای از ضرورت خونخواهی نظام نسبت به محسن عزیزش سخن رانده بود و خامنه ای در پاسخ وی با گذاشتن هندوانه به زیربغلش او را به یاران علی تشبیه کرده بود؛ اکنون با ابرازنارضایتی از صدورچنین حکمی آن را فاقدتوجیه حقوقی دانسته و هم چنان پیگیرمحاکمه عاملان قتل فرزندش می باشد. سازمان تأمین اجتماعی هم که حیف و میل و بالاکشیدن سرمایه های آن یکی دیگر از اتهامات سعیدمرتضوی است، نسبت به حکم صادره بدلیل عدم تناسب آن با ابعادسوء استفاده، اعتراض کرده است.

بیشتر بخوانید »