خانه » مقاله » غیرمتعهدهایی که آغوش مسکو را گرم می‌کنند / علیرضا نوری زاده

غیرمتعهدهایی که آغوش مسکو را گرم می‌کنند / علیرضا نوری زاده

سیاست مستقل ملی در دوران شاه فقید جای خود را به روس و چین‌گرایی داد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ برابر با ۱۴ دِسامبر ۲۰۲۳ ۱۱:۰۰

دیدار ولادیمیر پوتین با علی خامنه‌ای- ۲۸ تیر ۱۴۰۱- وبسایت علی خامنه‌ای

برخی از اصحاب کراواتی خاصه خمینی «چپ» بودند اما کمتر کسی از آن‌ها دلداده روس‌ها بود و رو به قبله کرملین نماز می‌خواند. یزدی، چمران، بنی‌صدر، قطب‌زاده و به‌ویژه این آخری به شوروی بسیار بدبین بودند. روس‌ها هم جبهه ملی و عبورکنندگان از حاشیه‌اش را دشمن خلق‌ها و نوکر آمریکا می‌دانستند و عنوان «مثلث بیق» را روزنامه آهنگر، از توده‌ای‌های سابق، سر زبان‌ها انداخت.

شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در جریان انقلاب از شعارهای ساخته بهشتی و باهنر بود که به همراه یاران حلقه حقانی با روس‌ها هزار بار بیش از آمریکایی‌ها و غرب دشمنی می‌کردند، اما محمد موسوی خویینی‌ها، علی‌اکبر محتشمی‌پور، محمد ری‌شهری و سیدعلی خامنه‌ای از اصحابی بودند که از همان آغاز روس‌گرا بودنشان را آشکار کردند.

«نه شرقی، نه غربی» خیلی زود به «هم شرقی، با شرقی» تبدیل شد. درست مثل همان بلایی که سر گروه غیرمتعهدها آمد.

در نیمه دهه ۵۰ قرن بیستم، وقتی سران و نمایندگان ۲۹ کشور از شرق و غرب عالم در باندونگ اندونزی گرد هم آمدند تا سازمانی را پایه‌‌گذاری کنند که هدفش به ظاهر عملی کردن شعار «نه شرقی، نه غربی» بود. ستارگان نشست، دکتر سوکارنو، جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو، ژوزف تیتو و قوام نکرومه، باورشان نمی‌شد که این سازمان خیلی زود با حضور پررنگ چین و یکسری رژیم‌هایی که سر در آخور مسکو و اقمارش داشتند، شعار «نه شرقی» را فراموش خواهد کرد و عملا به ابزاری تبدیل می‌شود که مسکو در بزنگاه‌های مهم از خط وربط آن به نفع خود و علیه سیاست‌های غرب، به ‌ویژه ایالات متحده، بهره می‌جوید.

به جز تیتو که همواره سیاست مستقلی داشت، ناصر و سوکارنو و نکرومه به مرور پیوندهایی راهبردی با شوروی پیدا کردند. سوکارنو سرنگون شد و جانشینان او به راست زدند و با آمریکا وارد رابطه شدند. جانشینان نکرومه اما چپ‌زده‌تر شدند. هند هم در عین حفظ پیوندهای نظامی با شوروی، روابط با غرب را حفظ کرد. با اضافه شدن کشورهای تازه استقلال‌یافته آفریقایی که رهبرانشان اغلب دلبسته و گاه وابسته به اردوگاه شرق بودند، جنبش عدم تعهد به مرور از اهداف و آرزوهای بنیان‌گذارانش دور شد.

نخستین کنفرانس سران جنبش غیرمتعهدها سپتامبر ۱۹۶۱ در بلگراد برگزار شد. ستارگان باندونگ، همچنان در اوج شهرت و محبوبیت، در این نشست شرکت کردند و در همین نشست بود که جنبش در قالب یک سازمان بین‌المللی با حضور بیش از ۱۰۰ کشور جهان اعلام موجودیت کرد.

در دوران جنگ سرد، سازمان با برگزاری نشست‌های سالیانه، در عرصه روابط بین‌المللی نقشی چشمگیر پیدا کرد اما نگاه به شرق همواره مفهوم «غیرمتعهد» را که هدف بانیان جنبش بود، زیرسوال می‌برد. جالب اینکه کشورهایی چون عربستان سعودی که با غرب روابط تنگاتنگی داشتند یا الجزایر و گینه و اتیوپی که در آغوش شوروی بودند، به عنوان اعضای جنبش پذیرفته شده بودند؛ حال آنکه ایران به علت حضور در پیمان سنتو و بعد پیمان مرکزی، بعد از تشکیل رسمی جنبش در بلگراد به آن راهی نداشت و همین امر باعث شد که نگاه حکومت وقت ایران به جنبش پر سوءظن و منفی باشد؛ به گونه‌ای که رسانه‌های آن روزگار جنبش را آلت‌دست شوروی می‌دانستند که البته چندان هم بیجا نمی‌گفتند.

در سال ۱۳۵۷ با انقلاب ایران و سقوط رژیم سلطنتی، دولت انقلابی بلافاصله خروج ایران از کلیه پیمان‌های نظامی و سیاسی و امنیتی با غرب و هم‌زمان پیوستن به جنبش غیرمتعهدها را اعلام کرد. جالب اینکه نخستین نماینده ایران دکتر ابراهیم یزدی بود که به هاوانا، پایتخت کوبا رفت که دربست به اردوگاه شوروی وابسته و دارای نظامی با باورهای مارکسیستی و ضدآمریکایی بود.

نشست سران جنبش هر سه سال یک بار برگزار می‌شد و کشور میزبان سه سال ریاست سازمان را عهده‌دار است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، جنبش غیرمتعهدها چون گربه‌ای که سبیلش را زده باشند، سرگشته، بی‌وزن و هم‌زمان بی‌اعتبار شد؛ به گونه‌ای که بزرگان جنبش دیگر به حضور در نشست‌های سران چندان علاقه‌ای نداشتند.

نکته‌ای را یادآوری می‌کنم که در تاریخ این جنبش جایگاه ویژه‌ای دارد. در سال ۱۹۸۲، بغداد به میزبانی کنفرانس سران انتخاب شد. یعنی اینکه صدام حسین، متجاوز به خاک ایران، عضو دیگر جنبش، می‌توانست با برگزاری کنفرانس سران عملا اعتبارش را بالا ببرد و توانش برای میزبانی از رهبران کشورهای عضو جنبش و تامین امنیت آن‌ها را حین جنگ نشان دهد و لابد در پایان نشست هم زمینه انتشار بیانیه‌ای در محکومیت ایران که به «نداهای صلح‌طلبانه» او پاسخ نمی‌دهد، فراهم کند.

اینجا بود که نیروی هوایی زخم‌خورده ایران با پروازهای متعدد بر فراز بغداد و بمباران قصری که صدام برای نشست سران جنبش برپا کرده بود، آشکار کرد که بغداد جای امنی برای برگزاری نشست سران نیست. این باعث شد کنفرانس به تاخیر افتد و سرانجام در سال ۱۹۸۳ به جای بغداد در دهلی نو برگزار شود.

در سال ۱۹۸۶ که کنفرانس سران جنبش در حراره، پایتخت زیمبابوه، برگزار می‌شد، رئیس‌جمهوری ایران که آن روزها «پرزیدنت علی خامنه‌ای» بود، در راس هیئتی بلندپایه راهی کشور دوست و برادر، زیمبابوه، شد. در روز افتتاح، همه‌چیز به خوبی طی شد؛ فقط هیئت نمایندگی عراق به ریاست طه یاسین رمضان، معاون صدام حسین و طارق عزیز که جا به جا در باب جنگ‌طلبی رژیم اسلامی داد سخن می‌دادند، موی دماغ هیئت ایرانی شدند.

در سپتامبر ۲۰۰۶، بار دیگر هاوانا محل برگزاری کنفرانس سران بود و این بار محمد خاتمی، رئیس‌جمهوری وقت ایران، در ملاقاتی با طه یاسین رمضان، معاون صدام حسین، درباره شماری از مسائل حل‌نشده بین دو کشور بعد از آتش‌بس و قبول قطعنامه ۵۹۸ مذاکره کردند.

سال ۲۰۰۹ کنفرانس سران در شرم‌الشیخ مصر برگزار شد. سال ۲۰۱۲ در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، دارالخلافه اسلامی «طهران» میزبان کنفرانس سران غیرمتعهدها بود و محمد مرسی، رئیس‌جمهوری اخوانی مصر، ریاست جنبش را که به عهده حسنی مبارک معزول بود، به محمود احمدی‌نژاد تسلیم کرد؛ اما سخنرانی ضدسوری او ولی فقیه را سخت عصبانی کرد؛ به گونه‌ای که در عزل مرسی، نه اشکی ریخت و نه از شعارهای تکراری مصرف کرد.

جالب اینکه مترجم سخنان محمد مرسی در صداوسیمای جمهوری اسلامی برخلاف عرف بین‌الملل، هنگام پخش مستقیم این سخنرانی اظهارات رئیس‌جمهوری مصر را تحریف کرد و به جای سوریه که موردانتقاد مرسی بود، واژه بحرین را گذاشت.

هیئت سوری در اعتراض به اظهارات مرسی محل اجلاس را ترک کردند و ولید معلم، وزیر خارجه پیشین سوریه، به شبکه تلویزیونی العالم گفت: «آقای مرسی با مداخله در امور داخلی سوریه بار دیگر علیه سنت‌های جنبش غیرمتعهدها عمل کرد.» او افزود که دیدگاه‌های رئیس‌جمهوری مصر در مورد سوریه «بیشتر به اظهارات رهبر یک حزب شباهت دارد تا رئیس جنبش غیر متعهدها». دولت بحرین هم با احضار کاردار ایران به‌شدت از رژیم ایران انتقاد کرد.

حالا دیگر با هماغوشی رژیم با چین و روسیه، دولت اسلامی از آرمان‌های بنیان‌گذاران غیرمتعهدها بسیار دور شده است. رئیسی در کمتر از یک سال خاضعانه در برابر پوتین روضه می‌خواند ودر کرملین نماز عشا برگزار می‌کند و سیدعلی برای ولادیمیر طول عمر آرزو می‌کند. سیاست مستقل ملی را در دوران شاه فقید دیدیم و حس کردیم و حالا با غیرمتعهدی مواجه‌ایم که قبله‌اش مسکو و مدینه‌ فاضله‌اش پکن است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*