خانه » هنر و ادبیات » ایرانیان و اندیشه تجدد/رضا اغنمی

ایرانیان و اندیشه تجدد/رضا اغنمی

نام نویسنده: جمشید بهنام
نام ناشر: انتشارات فرزان:
چاپ دوم.
تاریخ نشر: ۱۳۸۳ – تهران

در آغاز سلطنت قاجاریان، آغامحمدخان با پس گرفتن اراضی اشغالی از چنگ روسیان، قدرت گذشته را پیداکرده بود اما طولی نکشید به زمان سلطنت فتحعلیشاه جنگ با روس ها آغاز شد. ایران در هر دوجنگ بازنده بود. به گفته تاریخ، باعث و بانی جنگ دوم ایران وروس که بخش بزرگی از حاصل خیزترین مناطق ایراناز دست رفت، فتوای شرعی مجتهدین بود. و همان ها بودند که با تحریک عوام، مسلمین را برعلیه کفاربسیج کردند. در پی آن شکست های ننگین بود که عباس میرزا دست یاری به سوی دولت های کافر دراز می کند.
«عباس میرزا نخست به فکر لزوم ارتش افتاد و از ارتش روس و نظام جدید عثمانی الهام گرفت، اما لباس تازه سربازان ایجاد عکس العمل کرد و گفتند که عباس میرزا می خواهد لباس کفار را به تن مؤمنان کند. …مهمترین اقدام عباس میرزا فرستادن دانشجو به فرنگ بود … ص ۲۳ »
نویسنده کتاب شرحی از اعزام دانشجویان به فرنگ و گزارشی از از نظرات آن هارا درباره انقلاب فرانسه وروابط سیاسی واجتماعی مردم آن سامان را به دست می دهد. سپس اشاره ای دارد به سلطنت محمد شاه قاجار. می نویسد:
«محمدشاه در ۱۸۴۰ با فرمانی مسیحیان را از مزایای حقوقی دیگر رعایای ایران بهره ور ساخت … با صدور این فرمان اجازه ایجاد مدارس مذهبی و سرانجام تآسیس دارالفنون ونشانه هایی از کاهش قدرت روحانیان درسلطنت محمد شاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه است. صص ۲۷ – ۲۸ .»
بهنام با شرح حوادث آن سال ها اشاره هایی دارد به «مهدی » هائی که درمنطقه پیدا می شوند. مثلا درایران سید علیمحمد باب، درآفریقا «مردی که خودرا از فرزندان عبدالقادر جیلانی می دانست درالجزیره قیام کرد» و«مهدی دیگری به نام عبدالله با لقب بومزه پدیدار شد و مهدی سودانی که با انگلیسی ها جنگید و نیز مهدی های دیگری درمراکش و دیگر جاها. … جماعت زرتشتی در پیشواز پسر زرتشت کاروان به افغانستان فرستادند. در خراسان گروه کثیری چشم به راه خیرالدین نامی نشستند که در پیری در دیگ بخار شده بود و قراربود بار دیگری درسیمای جوانی دلاور و رشید برآید. مردم آذربایجان خبر ظهور مهدی را در گرجستان شنیده بودند … دراویش بشارت می دادند که به زودی آن زمان فرا خواهد رسید که فاصله میان دارا و ندار، میان زبر دست و زیر دست رخت برخواهد بست، اموال اشتراکی خواهد شد. … مهم این که طبق معتقدات شیعیان “هزاره” نیز فرا رسیده بود و امید ظهور امام زمان می رفت. در چنین جوی بود که مکتب شیخی وبابی توانستند رشد کنند. صص ۲۹ – ۳۰»
اشاره نویسنده به جنبش فرهنگی در این فصل نیز خواندنی ست :
«اولین چاپخانه های فارسی که در هندوستان تاسیس شدند با انتشار ترجمه ها کمک کردند. پس ازآن عباس میرزا چاپخانه ای درتبریز دایر کرد. و سپس چند چاپخانه سنگی در تهران شروع به کار کردند. دراین چاپخانه ها چند روزنامه به چاپ می رسید و تعداد قابل توجه از ترجمه ها. ایجاد دارالترجمه رسمی زیر نظر اعتماد السلطنه واقعه مهمی بود. …»
همو می نویسد
« … دیشب سرشام عرض کردم در سلطنت فتحعلیشاه کاغذی ناپلئون به فتحعلیشاه نوشته بود درمسئله مهمی و کسی نبود ترجمه کند همان طور سربسته پس فرستاده شد. حالا چهار پنج هزار نفر درتهران فرانسه دان هستند … بندگان همایون فرمودند آن وقت بهتر ازحالا بود هنوز چشم و گوش مردم این طور باز نشده بود. صص۴۴ – ۴۵»
طبیعی ست که رشد فکری مردم با مطالعه آثار نویسندگان خارجی که توسط ایرانی ها ترجمه شده است، ازآن حالت سکون و سکوت بدر آید. در همین دوران است که روزنامه دولتی به نام “وقایع اتفاقیه” که بعدها با تغییر نام به “روزنامه دولت علیه ایران” منتشر می شود. «این روزنامه ها به وسیله کارمندان عالیرتبه تهیه می شدند. … ناصرالدین شاه همین روزنامه های دولتی را نیز تحمل نکرد … دستگاه سانسور مطبوعات را ایجاد کرد. همه روزنامه ها تعطیل شدند … عمر روزنامه “وطن” به زبان فرانسه نیز ازیک شماره تجاوز نکرد. ص ۴۷ .»
پس معلوم می شود علاقه ناصرالدین شاه به انتشار روزنامه، تظاهر به تجدد بوده. واگرغیر این بود مایه تعجب می شد. این که هنوز جوهر روزنامه ها خشک نشده گرفتار سانسورمی شوند. ولی هرچه بوده دنباله اش گرفته می شود.این یکی ارشگردهای جامعه است وقتی پدیده نوظهوری مقبول طبعش واقع شد، چشم هم چشمی هم که شده، دنبالش می کند.
جمهوری اسلامی با همه خشونتی که در مورد مصرف الکل و دیش های ماهوارهای و … به کار گرفت سرانجام وقتی دید تیرش به سنگ خورده، نه تنها از سختی ها کاست بلکه عوامل خودی را وارد بازار این سودای سودآور کرد.
شروع مهاجرت به خارج در همان سحرگاه شکوفائی فکر، آغاز می شود. روسیه و عثمانی و هندوستان مرکز عده ای از ایرانیان قرار می گیرد که برای نشر افکارناپخته خود به آن کشورها پناه برده اند. آن عده درآشنائی با فضای آزاد، با نشر روزنامه ها و ترجمه کتاب ها و تماس با هموطنان داخل کشور، نقش مهمی دربیداری ایرانیان دارند. قبلا ، یعنی « … درسال ۱۸۳۴ مسیون های آمریکائی به منطقه مسیحی نشین ارومیه رسیدند و مدارس خود را دایر کردند. و سپس لازاریست های فرانسوی از ۱۸۳۷ به بعد در شهر سلماس و روستاهای ارومیه شروع به فعالیت کردند وپس ازآن مسیون های روسی و آلمانی وانگلیسی آمدند.ص۴۸ ۴۹ »
در زمان ناصرالدین شاه مردم با دیدن زنی که طبیب است دچار تعجب می شوند. « … خانم دکترماری اسمیت امریکائی به ایران آمدند. این خانم ۳۴ سال درایران ماند. این بانوی پزشک مردم تهران را دچار حیرت کرده بود و همه می پرسیدند چطور ممکن است یک زن دارای معلومات پزشکی باشد ص ۵۵».
این چند نکته نیز جالب است :
«درهمین دوره کالاهای فرنگی وارد بازارهای ایران شد. … پارچه های فرنگی جای پارچه های ایرانی وهندی را گرفت. مصرف چای و شکر که از ۱۸۵۸ / ۱۲۷۵ اندک اندک جای خودرا درزندگی روزانه ایرانیان باز کرده بود به صورت یک عادت عمومی درآمد. واژه های سماور و استکان اززبان روسی وارد زبان فارسی شد. چای کاروان به جای چای مسکو. … شمع و سپس نفت چراغ نیز از روسیه واردشد و از ۱۹۰۵/ ۱۳۲۳ ق. به بعد چراغ های نفتی شب ها از تاریکی خیابان ها کاستند. ص ۵۶ »
نویسنده اشاره هائی دارد به تشکیل اولین محل عکاسی و سینما که مورد استقبال و درعین حال حیرت مردم واقع شده است.

با انقلاب مشروطیت چهره ایران عوض می شود. اما بحران ها مانع دگرگونی های اجتماعی ست. با شروع جنگ اول جهانی ایران میدان تاخت و تاز بیگانگان شده. استبداد صغیر و فرار محمد علیشاه، کشور بی دولت و بی پناه رها شده به امان خدا تقسم بندی کشور بین روس و انگلیس، نا امنی وهرج و مرج ، قحطی و گرسنگی. فلاکت به اوج رسیده. یحیا دولت آبادی گزارش آن روزگاران تآسف بار را درسفری که از اروپا به ایران برمی گشت و خود شاهد و ناظر آن فجایع ملی بوده، در خاطرات یحیا نقل کرده است.
تقریبا دو دهه بعد ازآن، حوادثی در منطقه پیش می آید که درایران نیز اثر می گذارد. انقلاب اکتبر درروسیه و برآمدن آتا تورک درترکیه. انحلال سلطنت قاجارو برآمدن رضاشاه درایران واصلاحات عمومی آغاز می شود.
نویسنده کتاب درباره اصلاحات آتا تورک در ترکیه که : « … ازمیان بردن قدرت دنیوی خلافت و آنگاه حذف خلافت و اعلام جمهوری به جای سلطنت. دین را ازدولت جدا ساخت. تقویم میلادی راجانشین تقویم هجری قمری کرد. الفبارا تعییر داد. خانقاه ها را بست براهل طریقت سخت گرفت. کوشید زبان ترکی را از لغات عربی و فارسی پاک کند.»، مقایسه می کند با اصلاحات درایران که نشان ازتدبیرو وسعت فکری و عاقبت اندیشی مصطفا کمال پاشا دارد؛ در سنجش با اصلاحات رضاشاه که « … رضاشاه آرامتر عمل کرد و به اروپائی کردن آداب و رسوم و صنعتی کردن کشور قناعت نمود … ص۶۲»
با اشاره به اساسی ترین خدمت رضاشاه نکته جالبی را عنوان می کند.
«مهمترین کار دولت درراه تجدد، جدا کردن امر آموزش و دادگستری از دین بود. ص۵۸.»
نویسنده با اشاره به جنگ دوم جهانی و تلاش های دولت بعد ازملی کردن صنعت نفت سیاهه ای ازعمران و آبادی واصلاحات اساسی کشوررا به طور خلاصه ذکر می کند و می نویسد:
« این توسعه درابعاد اقتصادی خود بسیار موفق بود و در زمانی کوتاه راهی دراز پیمود … با این همه نارضائی وجود داشت … دولت که در نظر آنها نماینده تجدد بود به مخالفت برخاستند و دولت ستیزی مترادف ضدیت با تمدن غرب شد ص ۶۵ – ۶۶.»

درفصل دوم بحث بر سیر «اندیشه ها» ست. اندیشه های متفکرینی مانند آخوندزاده و طالبوف وملکم خان و … درچالش با کهنه پرستی وبحث تجدد فکر دینی که نماینده برجسته ش جمال الدین اسدآبادی ست که می گوید
« …. این مسلمانان هستند که نمیخواهند خودرا با اصول اسلام واقعی و با وضع جدید تطبیق دهند. گناه به گردن اسلام نیست .ص۹۴» وهمو از ” گشودن باب اجتهاد درکشورهای اهل تسنن” جانبداری می کند. درمقابل ملکم و آخوندزاده و هم اندیشان آن ها، با نگاهی ژرف اساسی ترین گرفتاری های دنیای اسلام را مطرح می کنند و می گویند:
« … در سرمشق های اجدادی و در نویدهای تصورات واهی از برای ما به به قدر ذره ای امید نیست راه نجات منحصر به همان راهی است که علوم دنیا برای ما صاف و آشکار ساخته اند. ص ۷۹» و آخوندزاده از نا به سامانی و آشفتگی اوضاع به خشم آمده می گوید :
« … درسراسر دستگاه دیوان یک کتاب قانون نیست و جزای هیچ گناه و اجر هیچ ثواب معین نمیباشد. عقل هرکس هرچند برسد معمول میدارد ص۷۸.» . همو درباره تغییر الفبا که سخت بدان معتقد است می گوید:
«عرب ها خطی را به گردن ما بسته اند که به واسطه آن تحصیل سواد متعارف هم برای ما دشوارترین اعمال شده است . ص ۸۲.»
جمشید بهنام در باره نهضت فکری و به ویژه درباره تجدد دینی درایران، با بررسی آرای اندیشمندان ترکیه و مصر خواننده را با افکار مسلمان ها و ناسیونالیست های ترکیه آشنا می کند. می نویسد:
« … صلاح الدین آکسور سپس به جنوب روسیه رفت و همراه با گاسپرینسکی در راه ترقی اقوام مسلمان ترک فعالیت کرد. در آنجا بود که با بینش غیردینی، آزادی زن ومفهوم نوسازی(مدرنیزاسیون) آشنا شد گاسپرینسکی به او آموخت که باید بیشتر در زمینه فرهنگی تکیه کرد تا سیاسی. آنچه برای آکچور اهمیت داشت سرنوشت ملت ترک بود. وی درکتاب سه سیستم سیاسی تآکید می کند که اصل ناسیونالیسم ترک است و اسلام باید در خدمت آن اصل باشد. … ص ۱۰۲»
احساس مسئولیت متفکران هرکشور درقبال مردم و وطن، نه تنها ضامن بقای استقلال و شرف ملی، بلکه نشانی از بالندگی شعور انسانی و تجلی گاه پیشرفت و آبادی ست. در ترکیه نیز مانند ایران تجدد با پیام های خلاف عادت و سنت، به سنگینی درمیان مردم راه یافت. شکستن سدهای فکری و بیشتر اعتقادی که از دیر باز برذهن مردم چیره شده و قرن ها برآن ها حاکمیت کرده البته که کار آسانی نبوده و نیست. دیرینگیِ افکار غالب معضل جوامع سنتی ست که تا به امروزمطرح است .با این تفاوت که ترک ها در آشنائی با اسلام، دردوران درخشان عثمانی، ازفرهنگ و تمدن غرب نیز سود برده بودند. با این که به گواهی تاریخ «تنظیمات عثمانی با اصلاحات عباس میرزا همزمان است ص ۸۹»، اما تفاوت تآسف بار است آن ها ملیت را اصل قانون زندگی قراردادند و امروزه مالک دینشان هستند .برخلاف ملت ایران، که زیر فشار سلطنت فقهای اسلام تنها پوسته ای از دین را می ستایند و مردان خدا را تخم ابلیس می خوانند.
نویسنده اشاره ای دارد به فخرالدین شادمان و کتاب “تسخیر تمدن فرنگی» ایشان.
«شادمان نخست تمدن فرنگی را می ستاید. شرح و وصف تمدن فرنگی درده کتاب هم نمی گنجد. تمدن فرنگی وارث تمدن یونانی و روم و ایران و عرب و مظهر علم و ادب دنیاست … باید درمقابل علم و ادب و هنرفرنگی سر تعظیم فرود آورد و کوشید تا به اسرار آنها پی برد … اما ازاین به بعد استدلال شادمان ساده لوحانه و مبهم می شود. … باید فارسی یاد بگیریم تا به تسخیر تمدن فرنگ قادر شویم … باید فکلی ها را هم از میان برد. این فکلی ها موجودات خطرناکی هستند که موجب تقلید احمقانه از اروپا میشوند.ص۱۱۸»
چند اندیشگی برخی از فضلای ما هم جای بحث دارد. انگار که افکار خودرا با دماسنج روزانه میزان می کنند و این تجربه را مردم در آستانه انقلاب ۵۷ به تلخی چشیدند. شاعر بلند پایه ای گفت « این که میآید به خدا میماند. بانوی نویسنده ای که مورد احترام جامعه بود گفت دلم میخواد صیغه آقا بشم. نقاش معروف، درودیوار شهر را با تصویر امام درمیان هاله ای از نور خدائی آذین بند کرد . خیلی ها گفتند امام زمان است!» اما، اما طولی نکشید که عظمت خدائی و عدالت امام زمانی، با جنایت های بیسابقه، وجدان های ساده اتدیش ملتی را که بی دریغ؛ دل وجان زیرپایش فرش کرده بودند؛ از تمامی باورهای ایمانی خالی کرد.

درفصل سوم که با تیتر«فرایند نوسازی» شروع می شود نویسنده نگاهی دارد، به اوضاع و تغییرات اقتصادی درکلیت. جائی سخن سنجیده ای دارد می نویسد « درایران علیرغم برخی تجربیات محدود، توجه زیادی به توسعه درون زا نشد و اصولا بُعد فرهنگی دربرنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی ایران جای مناسبی به دست نیاورد ص ۱۳۰
فصل چهارم « به سوی تجدد» است. که در رابطه با دگرگونی های اجتماعی ازقبیل تغییرات در خانواده َهای شهری و بالا رفتن میزان جوانان و رفاه نسبی جامعه و نگاهی گذرا ولی دقیق درجامعه شناسی ایران، استقلال زنان درانتخاب مشاغل آزاد ومشارکت آنان در حدمات دولتی و آموزشی، جلب دهقانان و کشاورزان به مراکز صنعتی و حاشیه نشینان شهری؛ و بیشتر تآکیدی ست جامعه شناسانه در تجزیه و تحلیل تجدد.
کتاب با این پیام که راوی آگاهی و افکار پیشرفته نویسنده است به پایان می رسد:
« … مراد غربی شدن نیست بلکه آمادگی برای زندگی در جهان امروز است با تآکید بر هویت فرهنگی خود و با مردم زمانه “معاصر” بودن.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*