خانه » هنر و ادبیات » این جا برقص/سه دفتر شعر/رضا اغنمی

این جا برقص/سه دفتر شعر/رضا اغنمی



نام کتاب: این جا برقص

نام شاعر: حسن حسام

چاپ اول : ۱۳۹۷– لندن

نام ناشر: مهری –  لندن

کتاب مجموعه ایست ارسه دفترشعر  باعنوان : زخمه ها – شعرهای خیابانی وآن سوی پرچین. سپس (نکته ها) درهفت برگ، که شاعر باصبروحوصله، شآن نزول برخی سروده ها را توضیح داده ومستند کرده. مهمتر، ادای دین به اندیشمئدان  وسخنوران را یادآور شده است.

عنوان کتاب «این جا برقص» برداشت ازجمله گویا وزیبای مارکس است:

«گل همین جاست. این جا برقص»  بنگرید به نکته ها ص۱۳۸

برخی از سروده های این دفتر پُرمحتوا و خواندنی را جهت بررسی برگزیده ام

نخستین سروده دفتربا این عنوان:

آوای شب سنگین

.

شب دراز به حافظ دلا پیام رسان

که فال باز کند صبح را غزل خوانان

چه مرگزاست شب هول درسیه کاری

جوان کُش ست و جهانی زجور او گریان

شکنج گیسوی دل دار نیست این شب تار

شب است و رهزن فردا و قاتل انسان

زلال عاطفه را دشمن است این بی داد

بسیج کن همگان را، جهان بپا خیزان

بزن به  اهرمنان تیغ تر، سکوت مکن

مده مجال به دیوان و آدمیخواران

غریق شوکت عشقیم و پرده دار دلیم

شرار و شاعر و شوریده ایم  و شبسوزان

بزن به طبل سفر  ای رفیق راه سحر

که عطر باغ بهاری شود، زمین خندان.

عم.ان:

درشکارگاه

شاعر، با دیدن آهویی زیبا و خواب آلود، پنداری با تابلویی در دست روی صحنه ظاهر می شود با بغض گره خورده درگلو،  فاجعۀ بیرحمی وعاطفۀ کور انسانی را با اندوه می خواند:

«بیش ازآن که/ سرش/ تهی شود ازرؤیا/  با دوچشم خسته ی رعنا/ ازردیف درختان خیس/ می گذرد/ تا آخرین نگاه بی تابش،/ یله برغروب شعله ور شنگرف/ بنشیند، / برلاجورد آسمانی/دریاوار/ سگ و شکارچیان اما/ رهیاب شان،/ مسیرتازه خون/ و اشتیاق است . . . /

آبش بده / نکُش / نفس می کشد هنوز/ آهوی زیبای تنهای زخمی».

سومین سرودۀ این بخش باعنوان:

«باگالیا و پریا» ست درهمدلی با: «برای دل آتش گرفته ی فرزانه و بهرنگ»:
تا به دیدار گنجشک ها/ روشن شویم/ چشم هامان/ تاریک می شد/ و ما/ بادست های خود/ که عاجز بودند/ نگاه می کردیم/ خفته بودند آنان/ بازی گوشانه و معصوم/  . . . . . .

ای . . . ی/ شهاب الدین/  باغبان مهربان/ مرد تاجیک! / مهربانتر بکار این دو بوته ی نارس را/  آهاِی . . . / شهاب الدین/ مواظب بیل ات باش/ وقتی که خاک تشنه را خراش می دهی …   

دومین دفتر «شعرهای خیابانی» ست که با عنوان سودائیان شروع شده. سروده ای که به پژوهشگر خوشنام وامین آقای  باقرمؤمنی درنود و یکمین بهار زندگی اش پیشکش شده با چنین آغازی:
بافصل های درگذرباد/ پیرانه سر،/ ایام را ورق می زنند / در شب خوانی هاشان/ آوازهای بومی می خوانند/ و اسب بادپای زمان را/ مثل ستاره/ رصد می کنند/  ای جانِ جان/ جانِ جهان/ نمان درچله ی زمستان!/ میعادگاه/ سحرگاهی است/ شنگرفی وشکوفان/ درمرغزارِ بی افق خیس/ سرشارِ شیهه اسبان باردار/ ونم نم باران/

آن جا: / جهان/ جوان/ ونان و آزادی/  با آبادی/ در هفت خانِ شادی/ خان اول/ خواهد شد/ دراین گدار سخت سر/ اما، راه بهار/ چون داسِ ماه/ درشبِ ابری/ پنهان است! و راه پیمایان،/ دسته/ دسته/ گروه/ گروه/ باچشمانی خسته/ دریایی آرزو/ خورشیدی درسر/ بغضی درگلو/ بی خیال تاول پا /  برسنگلاخ سخت / پای می کشند/ و راه می بُرند/تا از شبانه ی خرافه وغارت،/ گذرکنند/ درفصل های برگ ریزان/ در فصل های سرد.

شاعر دراین سروده از نسل مؤمنی وهماندیشان اومی گوید. با اشاره به آمال و آرزوهای زخم خوردۀ آن ها از استفامت رهروان آزادی و جان سختی ومقاومت مبارزان، با منادیان خرافه وغارت، روایت تلخ زمانه را شرح می دهد..

گفتن دارد  که فجایع تاریخی حاکمیت ستمگران و گسترش سیاهی های خفقان ومرگ، پیوسته بالاسر مردم درپروازند، ملکۀ ذهن شاعر حساس را دراین دفتر عریان می کند.

عنوان  آوازخوان  را می خوانیم :

براین فلات کهن / باران مرگ/ در هرچهارفصل/ ماننده ی تگرگ/ می بارد/ ازکورش و انوشیروان / تا وارث امام زمان/ با تاج ها/ وعمامه ها/ و دشنه ها و تفنگ ها/ دردریای خون وجنون / می رقصند/

چشم / می کنند/ لب / می دوزند/ زبان / می بُرند / گردن / می زنند / پوست / می درند/ نشاء می کنند مردمان را/ هزار/ هزار/ براین خاک بی بهار/

دهان به آواز بازکنی/ گلویت را/ با طناب بافته از دُم اسبان/ یا الیاف گیاهان/ یا کابل برق/ یا سیم تلفن / چنان می فشرند،/ که آواز قناری/ در حنجره ی نازکت / خاموشی گیرد/ جرمت این است/ آوازخوان!/

در زمستان بلند این دیار/ نشسته برشاخ ساری  بی بار/ چهچه، می زنی / به شوق شکفتن گل/ درانتظار بهار/

شگفتا! / چه جانِ سختی داری/ آواز خوان! هنوز/  زنده ای!

عنوان :

این جا برقص.

«برای محمود صالحی و رضا شهابی و همه ی پرومته های درزنجیر» سروده شده است»:

ترا که شورشباب/ ونمک جهانی/ سهمت/ زنجیر است/ و سفره ی خالی/ پس آنک/ برقص/ دست  افشان و پای کوبان/ با گسستن رنجیر/ درمیانه ی مستان/ و آواز تهی دستان/ که سرنوشت خونبارت/ پیکاراست/ و تازه کردن این خاک دان پیر/

پیرما گفت. /سازسرنوشتت را/ تاریخ می نوازد/ نه دانائی ما./ تاریخ بی قراری ها / تاریخ داد و ستد /

تاریخ دهان های گرسنه/  تاریخ چشم های حسرت / درافقی گم / تاریخ آرزوهای له شده/  تاریخ رنج و کار/ وقتل گاه مردم هُشیار/

پیرما گفت:

ای یار/ گل همین جاست /این جا برقص / حلاج وار/ حتا / درپای دار.

دفترسوم با عنوان:

آن سوی پرچین   شامل سروده های:

ماهی شدی بچه – غریبه – کابوس ماه تاریک – دختر کوبائی ! و اندوه ماه خسته است.                 در پایان سروده ها «نکته ها» آمده درشش برگ، که انگیزه و مفهوم مستند برخی عناوین را توضیح داده است.

پژوهشی مورد ستایش که عشق وعلاقه ووابستگیِ  شاعر به تاریخ را به خواننده توضیح می دهد.

صراحت کلام در تمام سروده ها جلب توجه می کند. بنگرید به برگ ۱۵ عنوان «باگالیا وپریا» –

عنوان «آوازخوان» برگ ۵۳ – برگ ۷۱ در «سرزمین زندانی». و . . .

حسن حسام، دراین کتاب خواندنی وپُر بارش، بخشی از تاریخ سرکوب وخفقان و دار وطناب را با زبانی عریان به آثارفرهنگی تبعیدیان افزوده است که باید به دقت خواند و رگ و ریشۀ نهادی شدۀ «فقراندیشه» درجامعۀ باستانی را دریافت و با آسیب های فاجعه بارش آشنا شد و فلاکت هایش !

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*