خانه » 2017 (برگ 36)

بایگانی/آرشیو سالانه: 2017

پیام دانشجو

اینکه طرفداران روحانی می نویسند “رای ندادن در انتخابات” مانند “رای دادن به رییسی یا قالیباف” است، یکی از بی اساس ترین و غیردموکراتیک ترین سخنانی است که این روزها گفته میشود. کسانی که رای نمیدهند قاعدتا “تفاوت اصولی” میان هیچ یک از کاندیداها نمی بینند و ریاست جمهوری هیچ یک از آنها برایشان فرقی ندارد، حتی اگر منکر تفاوت روحانی و رییسی و قالیباف نباشند. کسی که ادعا میکند اگر رای ندهید یعنی به رییسی و قالیباف رای داده اید، در اصل با دیکتاتورمنشی ادعا میکند که مخالفان اقتدارگرایی در ایران فقط رای دهندگان به روحانی هستند؛ این یکی از مزخرفترین ادعاهاست.

طرفداران هر کس باید سعی کنند دیگران را قانع به رای دادن کنند، نه اینکه با برچسب زدن به دیگران تلاش کنند آنها را مرعوب سازند.
از سوی دیگر کسانی هم که ادعا میکنند هر کس که در #انتخابات شرکت می کند و (به روحانی) رای میدهد، خائن و حامی نظام است، ادعایی گزاف و بی اساس میکنند. اساسا رای دادن یا ندادن را نمیتوان به دیگران اجبار و اجحاف کرد و تنها میتوان برای رای دادن یا ندادن استدلال کرد و دلایل خود را برشمرد. اتهام خیانت زدن به رای دهندگان یا رای ندهندگان نشانه خودرایی و تعصب است.
به طرفداران روحانی و اصلاح طلبان پیشنهاد میکنم برای قانع کردن دیگران به رای دادن استدلال کنید و اگر آنها قانع نشدند به نظر آنها احترام بگذارید و به آنها برچسب نزنید. اگر انتخابات دو مرحله ای شود که احتمال آن کم نیست، در دور دوم انتخابات به رای بخشی از کسانیکه به روحانی رای نداده اند نیاز دارید. رفتار تحقیرآمیز شما و کمپین تان در دوران انتخابات با کسانی که قصد رای دادن ندارند، در دور دوم انتخابات پاشنه آشیلتان می شود. شما در دور دوم انتخابات به سختی بتوانید آرای معیشت خواه را با خود همراه کنید و باید تلاش کنید که آرای تحول خواهان را کسب کنید.
دولت و تیم روحانی عملکرد و ایستادگی قابل قبولی نداشته که چنگی به دل تحول خواهان بزند؛ حداقل بعنوان حامی دولت تلاش کنید تا گفتار و رفتارتان با منتقدان محترمانه باشد! در غیر اینصورت شکست روحانی – اگرناشی از تقلب نباشد – نتیجه عملکرد دلسردکننده او و رفتار پرخاشگرایانه حامیان اوست

چهار تذکر به محمد خاتمی درباره انتخابات

محمد خاتمی، رییس‌جمهوری اسبق ایران، ضمن حمایت از نامزدی حسن روحانی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ گفته است: انتخاب نشدن آقای روحانی احتمال بازگشت انزوای بین‌المللی و تحریم‌ها را افزایش خواهد داد. به گزارش سایت رسمی آقای خاتمی، وی روز سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت در دیدار با اعضای شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان گفته است:«همان‌طور که آقای جهانگیری و عقلای کشور باور دارند مصلحت مردم و کشور در تداوم دولت روحانی است».

✔️تذکر اول ـ آقای خاتمی، چشم‌های خود را باز کنید. جمهوری اسلامی و حکومت روحانیان عامل انزوای بین‌المللی مردم ایران است. بجای عوام‌فریبی حکومت خود را جمع کنید. بزودی خواهید دید، چه با ریاست‌جمهوری روحانی و چه با ریاست‌جمهوری رئیسی و یا قالیباف، انزوای بین‌المللی و تحریم‌ها افزایش خواهند یافت. خطر جنگ داخلی نیز به آن افزوده شده‌است.

✔️تذکر دوم ـ چه شد پس از هشت سال ریاست جمهوری شما که چهار سال آن هم‌زمان با استقرار مجلس ششم‌ بود، احمدی نژاد سر برآورد؟ آیا فراموش کردید که پس از آن‌ انتخابات در جمع خبرنگاران گفتید: سالم‌ترین انتخابات را برگزار کردیم؟ یعنی ثمره هشت سال حاکمیت مهم‌ترین فرد اصلاحات ، انتخاب احمدی نژاد در یک انتخابات سالم و پاکیزه بوده است!

تذکر سوم ـ ‌‌ آقای خاتمی، حداقل از آقای احمدی‌نژاد یاد بگیرید و شرافت خود را در گرو بقای حکومت سر تا پا فاسد خود نگذارید. احمدی‌نژاد وقتی به حاشیه رانده می‌شود، این قدر شرافت و جسارت دارد که در پیام خود از هیچ کاندیدی حمایت نکند و مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نکند. شما چطور؟ … ما رای یواشکی شما را در دماوند فراموش نمی‌کنیم.

✔️تذکر چهارم ـ آنانی که عقلای کشور می‌نامید، باعث نابودی ایران شده‌اند. برای مردم مصلحت تعیین نکنید. این گفتار همان قیم‌گرایی و شالوده نظریه منحط ولایت‌فقیه است که مردم را قاصر و محجور می‌شمارد. بدانید اگر مردم امکان انتخابات آزاد داشته باشند، از شما و هم‌قطاران شما عاقل‌تر هستند و مصلحت خود را بهتر تشخیص می‌دهند. در آن صورت شما باید به همان گوشه کتابخانه مالوف خود بروید و همگی از طمع حکومت بر مردم دست بردارید.

#امتناع

اتحاد برای دموکراسی در ایران-دعوت از کنشگران سیاسی به عدم مشارکت در نمایش انتخاباتی رژیم

انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در شرایطی برگزار می‌‌شود که رژیم حاکم در سراشیبی سقوط و انحطاط اخلاقی و سیاسی بی‌‌سابقه‌‌ای قرار گرفته است. نابسامانی‌‌های اقتصادی که در گسترش فقر عمومی و اعتصاب‌‌های روزافزون صنفی و کارگری از یک سو، و ناتوانی دولت از حل فساد لجام گسیخته مالی، اداری و به راه انداختن چرخ تولید و تأمین امنیت قضایی شهروندان از سوی دیگر به نمایش در آمده، به شدیدترین حد خود رسیده است. در صحنه بین‌‌المللی نیز سیاست‌‌های ماجراجویانه رژیم به بحران‌‌ها و کشمکش‌‌های فرقه‌‌ای دامن زده و انزوای سیاسی شدیدی را برای رژیم به ارمغان آورده است. رژیم ولایت فقیه چنان خصلت مافیایی به خود گرفته است که عناصر برجسته آن مانند هاشمی رفسنجانی به صورت مشکوکی سر به نیست می‌‌شوند و در یک «قحط الرجال» آشکار جانیان به نام را روانه میدان رقابت در انتخابات می کند.

در جمهوری اسلامی انتخابات هیچگاه عادلانه ومنصفانه نبوده است ولی حداقل می توانست گردش قدرت بین نخبگان خود نظام را تامین کند. اگر درگذشته، شرکت در انتخابات به معنای گزیدن بین بد و بدتر بود، امروزه اما، واقعیات نشان میدهند که انتخابات معنای حداقلی خودش را هم از دست داده است و رقابت بین جناح های محدود درون نظام نیز دیگر امکان پذیر نیست. بحران ریشه دار نظام، دستگاه انتخاباتی آن را نیز دچار بحران کرده است. انتخابات در جمهوری اسلامی ابتدا با نظارت استصوابی به گردش قدرت در دایره تنگ ملتزمان وفادار به ولایت فقیه محدود شد و سپس در چند دوره اخیر با کاربرد «مهندسی انتخابات»، تقلب سازمان یافته و دست بردن هر چه بیشتر در آرا برای کنترل نتیجه آن، به یک انتخاباتب نمایشی از پیش طراحی شده تبدیل شده است.
فقدان کارکرد چنین نظام انتخاباتی ونتایج ان ، علی رغم مشارکت بخش هایی ازجامعه مدنی وحمایت انان از جناح هایی که در دودهه اخیررای مردم را برای استمرار این نظام و نه تحقق مطالبات انان می خواستند، امروز جلو چشم همگان است وحاصلی جز کنترل هرچه بیشتر سپاه بر همه شئونات زندگی مردم وسرکوب جامعه مدنی وبه انسداد کشاندن همه راههای تغییر عقلانی در کشور نداشته است .
آیا وقت ان نرسیده است، کسانی که مردم را با هر وعده ووعیدی به پای صندوقهای رای می کشند، در مقابل سرنوشت آراء و مطالبات انان پاسخگو باشند ومسئولیت پی امد های سیاسی این کار راکه متوجه مردم خواهد شد، بعهده بگیرند؟
انتخابات در فرهنگ سیاسی دارای معنای روشن و تعریف مشخصی است و با آن چه که در جمهوری اسلامی به این نام برگزار می‌‌شود کمترین سنخیتی ندارد. نباید با این نمایش سیاسی همراهی کرد. باید تلاش کرد با بسیج جامعه مدنی و همبستگی نیروهای خواهان استقرار دموکراسی زمینه های برگزاری یک انتخابات آزاد واقعی در ایران فراهم گردد.
مردم آزاده ایران، کنشگران سیاسی، دموکراسی‌‌خواهان:
در ایران امروز شرایط ویژه ای حاکم شده است که شاخص های آن از نظر ابعاد و عمق، نسبت به گذشته از کیفیت نوینی برخوردارند. وضعیت وخیم و بحرانی اقتصاد، وجود چشم انداز تشدید فشارها و تحریم های جهانی، تشدید تقابل های منطقه ای، فقدان برنامه و راهبرد برای حل بحران اقتصادی، گستره و فراوانی حرکت های اعتراضی، اعتصابات، جنبش های مطالباتی و صنفی، حادتر شدن مشکلات ساختاری و درگیری‌‌های جناحی رژیم، و… از جمله دلایل حاکم شدن این شرایط ویژه است. به خوبی می‌‌توان دید که تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی به معنای تشدید خطر فروپاشی و اضمحلال کشور است. اینک تغییر نظام جمهوری اسلامی به یک نظام دموکراتیک عرفی دیگر نه یک آرزوی دوردست، بلکه به دلیل خطراتی که ادامه حیات این رژیم برای ایران و مردم آن دارد، بایستی به عنوان یک ضرورت سیاسی در دستور کار همه نیروهای دموکراسی خواه کشور قرار گیرد.
«اتحاد برای دموکراسی در ایران» نسبت به خطرات ادامه حکومت مافیایی ولایت فقیه برای آینده کشور به همگان هشدار می‌‌دهد و ضرورت همبستگی نیروهای دموکراسی‌‌خواه را برای نجات کشور از چنگال این رژیم از درون فرسوده و در سراشیب فروپاشی یادآور می‌‌شود. وقت آن است که دموکراسی‌‌خواهان از حالت واکنشی نسبت به عملکرد رژیم دست بکشند و خود ابتکار سیاسی را به دست گیرند. گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به یک ایران آزاد و دموکراتیک هدف مشترک همه دموکراسی‌‌خواهان ایران است. می بایست آن را به گفتمان غالب تبدیل کنیم و برای تحقق آن متحد شویم..

اتحاد برای دموکراسی در ایران

انتخابات در ایران : بیش از ۵۵ میلیون رأی دهنده از اطلاعات آزاد و مستقل محروم هستند

همزمان با آغاز کارزار انتخابات ریاست جمهوری در ایران،گزارش‌گران بدون مرز (RSF) بار دیگر نبود اطلاعات مستقل و آزاد در فضای رسانه‌ای ایران را محکوم می‌کند.

۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ابزار پخش زنده اینستاگرام با دستور دستگاه قضایی مسدود شد. از هفته‌‌ها پیش استفاده از این نرم‌افزار کاربردی به ویژه از سوی کاربران اینترنتی نزدیک به اصلاح‌طلبان که از رسانه‌های رسمی محروم هستند، افزایش پیدا کرده بود. اینستاگرام در ایران به شدت مهار می‌شود اماهنوز به شکل کامل مسدود نشده است.

۳ اردی‌بهشت، داستان کل کشور محمد جعفر منتطری با دفاع از مسدود کردن امکان تماس صوتی تلگرام باره علت آن گفت ” تمام دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی عنوان کردند که این سیستم به دلایلی خلاف امنیت کشور است.” با وجود ممنوع بودن شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای کاربردی در ایران به مانند توئیتر، فیس‌بوک و… اما این شبکه‌ها نقشی مهم در عرصه اطلاع‌رسانی ایفا می‌کنند. صفحه‌ها و حساب‌های کاربری برخی از مقامات رسمی و کاندیداهای انتخابات نیز در این شبکه‌ها بسیار فعال هستند.

در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ اعلام شد که بیش از ۱۰ تن از مدیران کانال‌های تلگرامی اصلاح طلب یا حامی دولت «توسط یک نهاد اطلاعاتی نظامی» بازداشت شده‌اند. از این میان علی احمدی‌نیا مدیر کانال اطلاع رسانی اصلاحات نیوز نام برده شده است. از آن تاریخ این کانا‌ل‌های اطلاع رسانی از دسترس خارج شده‌اند و اطلاعات زیادی از وضعیت بازداشت شده‌گان نیز منتشر نشده است.

این بازداشت‌ها به افزایش تنش میان دولت حسن روحانی و دستگاه قضایی منجر شد. در تاریخ ۱۷ فروردین محمود علوی وزیر اطلاعات گفت “نظر دولت این است که مسئله بازداشت مدیران کانال‌های تلگرامی به‌صورت مسالمت‌آمیز حل و مدیران آن‌ها آزاد شوند.” ۲۳ فروردین، محسنی اژه‌ای سخنگوی دستگاه قضایی پاسخ داد که “برخی از این افراد به اتهام مسائل ضد امنیتی و بعضی هم علاوه بر مسائل ضد امنیتی به دلیل ارتکاب به جرایم خلاف عفت عمومی و انتشار مطالب مستهجن دستگیر شده‌اند و بر اساس گزارشات رسمی این مطالب در پرونده‌های ایشان مطرح شده است.” وی با تهدید وزیر اطلاعات افزود “در خصوص این پرونده خاص مطالبی در مورد خود وزیر اطلاعات مطرح است که طبعا حتی ایشان نمی تواند در این پرونده اظهار نظر و گزارش تهیه کند.”

حتا در فضای کارزار انتخاباتی، قربانی اصلی جنگ قدرت میان جناح‌های نطام در ایران، نادیده انگاشتن تام و تمام آزادی اطلاع‌رسانی و حق دانستن شهروندان است. گزارش‌گران بدون مرز تأسف خود را از سانسور تحمیل شده بر رسانه‌ها و سرکوب روزنامه‌نگاران، که آن‌ها را از ایفای نقش اطلاع رسانی آزاد در باره انتخابات محروم می‌کند، ابراز می‌کند. با ۲۸ زندانی ایران یکی از ۵ زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای است.

رضا معینی مسوول دفتر ایران گزارش‌گران بدون مرز در این باره می‌گوید : « حق دسترسی آزاد به اطلاعات پیش شرط حق رأی دادن است. با زندانی کردن روزنامه‌نگاران و سانسور روزنامه‌ها، مسدود کردن سایت‌های اطلاع رسانی و شبکه‌های اجتماعی و سرکوب منتقدان، برگزاری انتخاباتی دمکراتیک ناممکن است. جمهوری اسلامی ایران باید به این وضعیت غیر قابل قبول پایان دهد و پیش از هر کاری همه فعالان رسانه‌ایزندانی را آزاد کند.

ایران یکی از زندان‌های بزرگ جهان زنان روزنامه‌نگار

از آغاز دی ماه ۱۳۹۵، شماری از روزنامه‌نگاران بازداشت شده‌اند. از این میان در تاریخ ۷ دی ماه طاهره ریاحی مسئول صفحه‌های اجتماعی خبرگزاری برنا، در ۴ بهمن ماه، زینب کریمیان، خبرنگار و همکار «حالا خورشید» برنامه گروه اجتماعی شبکه سه سیما و صالح دلدم کارگردان و مستند ساز جوان، در ۱۹ اسفند ۱۳۹۵هنگامه شهیدی روزنامه‌نگار پرسابقه، در ۲۶ و ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، مراد ثقفی مدیر مجله گفتگو و رامین کریمیان پژوهش‌گر و همکار این رسانه بازداشت شدند.

وزیر اطلاعات که به درستی بازداشت خودسرانه و غیر قانونی فعالان رسانه‌ای نزدیک به دولت را از سوی اطلاعات سپاه پاسداران تقبیح می‌کند، متأسفانه در برابر بازداشت روزنامه‌نگاران از این میان سه روزنامه‌نگار زن بازداشت شده توسط وزارت اطلاعات زیر مسوولیت‌اش سکوت می‌کند.

به این سه تن باید رؤیا صابری‌نژاد نوبخت، وب‌نگار زندانی که زا سال ۱۳۹۲ زندانی است و نرگس محمدیروزنامه‌نگار و فعال حقوق بشری را نیز افزود. وی به تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ محکومیت شش سال زندان خود راسپری کرد اما از این تاریخ محکومیت دوم خود یعنی ده سال زندان را آغاز کرده است. جمهوری اسلامی با این ۵ زن زندانی یکی از بزرگترین زندان‌های جهان برای روزنامه‌نگاران زن در جهان است.

« راهنمای عملی خبرنگاران در دوره‌ی انتخابات»، راهنمایی اجرایی برای خبرنگاران در پروسه انتخابات است. کتابچه تاکنون به زبان‌های دری/ فارسی، پشتو، عربی، انگلیسی برای همیاری در رصد و پوشش حرفه‌ای انتخابات از سوی خبرنگاران، منتشر و در میان خبرنگاران بسیاری از کشورهای جهان توزیع شده است.

رد پای ابتذال پیشین هنوز برقرار است…/رهیار شریف

نگاهی به پرفروش‌ترین فیلم‌های سال گذشته

اشاره…
سینمای ایران در سال گذشته؛ قریب به صد و سی اثر سینمایی تولید کرد و سالی پرکار را از سر گذراند. در این میان حضور چشم‌گیر فیلم های خوب و جمع و جورهای هنرمندانه از جوان‌های تازه به صحنه آمده بیشتر از هر چیز خود نمایی می کرد. حضور چند اثر از سینمای فاخر ایران در میان این فهرست ده نفره هم نمایانگر بهتر شدن ذائقه‌ی مخاطبین است و مخاطبینی که در ده سال گذشته، به شدت از معانی راستین سینما فاصله گرفتند و همراه ابتذال سینمای ایران در سالهای دهه‌ی هشتاد هر چه بیشتر و بیشتر از سخت‌پسندی‌ها و ذائقه‌ی سالهای قبلشان فاصله گرفتند. همکارمان «رهیار شریف» در بخش فرهنگی خلیج فارس، نگاهی انداخته به ده فیلم پرفروش سال. نگاهی نقادانه با توضیحاتی کوتاه و مختصر. با هم بخوانیم.

یک – فروشنده ۱۵٬۷۱۴٬۹۱۹٬۰۰۰ تومان

جایگاه اول؛ آن سینمای خوب


ایستادن فیلم اصغر فرهادی در جایگاه پرفروش‌ترین فیلم سال خود خبر میمونی‌ست. هم برای سینما و هم برای مخاطبین. مخاطبینی که در سالهای دهه‌ی هشتاد بیش از همیشه در معرض اتهام «کم دانشی» و بد بودن ذائقه قرار گرفته بودند؛ این بار نشان دادند که اگر محصول فرهنگی درخوری دور از ادا و اطوارهای افراطی روشنفکرانه، در اختیار باشد؛ ذائقه‌شان آنقدرها هم مشکلِ «پسندیدن» ندارد. فروشنده البته بعد از دیده شدن و شهره شدن در جشنواره‌های جهانی در اکران ایران هم موفق بود و درست همزمان با افکار راست گرایانه‌ی منسوخ «دونالد ترامپ» رئیس جمهور تازه به قدرت رسیده آمریکا در بزرگترین ضیافت سینمایی دنیا هم شرکت کرد و دومین اسکار سینمای ایران را برنده شد. تا بعد از مانور تبلیغاتی فراوان دولت احمدی نژاد بر روی اسکار اول، حالا مسئولین فرهنگی دولت روحانی هم این موفقیت فرهنگی را پای خودشان بنویسند و تا جای ممکن از یک اثر هنری، بهره‌برداری سیاسی کنند.

 

دو – من سالوادور نیستم۱۴٬۳۳۰٬۴۹۱٬۰۰۰تومان
رجعت به ابتذال دهه‌ی هشتاد


جایگاه دوم؛ آن هم با فاصله بسیار کم؛ در اختیار فیلمی ست که به گفته ی بسیاری از اهل سینما حتی ارزش یک بار تماشا را هم نداشت. باز هم طنزهای خالی از معنای دهه‌ی هشتاد و باز هم ستاره‌گرایی. رسیدن به فروشی بالا با اتکا به داستان های کم مایه و سرگرم کننده و اتکا به ستاره‌های نام آشنا که حضورشان تا حدبسیاری امضای موفقیت فیلم است؛ به علاوه‌ی ارائه‌ی تصاویری پرزرق و برق از ممالک آن سوی دنیا، برای تماشاگری که هنوز بعد قریب به چهل سال، زنان سینمای خودش را حتی در خواب هم روسری به سر می بیند؛ انگار که شوربختانه هنوز هم خواهان فراوانی دارد. فروش فراوان من سالوادور نیستم در کنار بسیاری دیگر از فیلم های اینچنینی گواهی بودند بر زنده بودن و رونق سینمایی که اهل فکر آرزوی کم رنگ تر شدنش را دارند.

 

پنجاه کیلو آلبالو ۱۳٬۶۵۵٬۹۴۸٬۰۰۰تومان
فروش زیاد در مدت کوتاه


باز هم حکایتی کاملا مشابه. این بار هم طنزی عامه پسند در کنار ستاره های نام آشنا و دست گذاشتن بر سوژه ای تقریبا ممنوعه. این فیلم که تنها مدت کوتاهی بر روی پرده بود و بعد به دلایل متفاوت از جمله سپرده شدن تبلیغاتش به تلویزیون های ماهواره ای، با ممنوعیت اکران مواجه شد؛ علی رغم حضور کوتاه مدت؛ به فروشی در خور دست پیدا کرد تا باز هم جای سینمای فاخر و هنری در میان فیلم های پرفروش کم و کمتر باشد.

 

سلام بمبئی ۱۳٬۵۸۹٬۹۸۱٬۰۰۰تومان
یک عشاقانه ی بالیودی


عاشقانه‌ای بالیوودی از مردان خوش چهره ی سینمای اران. محمد رضا گلزار که با نگاه سختگیرانه‌ی مسعود فراستی؛ بیشتر از یک بازیگر به یک «مانکن» مانند شده و از نگاه او حتی راه رفتن هم بلد نبوده؛ پس از چند سال دوری از سینما؛ بار دیگر با یک فیلم عامه پسند به سینماها برگشته. برخی این‌طور می گویند که سینما صنعت است و هر آنکه بتواند مردم را به سینماها بیاورد و چرخه‌ی اقتصاد سینما را بگرداند؛ بی گمان فردی سودمند برای سینما به حساب می آید. با این حساب محمد رضا گلزار چهره‌ای مفید برای سینما و اطرافیانش و خاصه تهیه کننده ها و سرمایه گذارها به حساب می‌آید. فردی که لااقل در قیاس با چهره‌های مشابه خودش در سالهای قبل فرق‌های بسیاری دارد. هم در نحوه‌ی بازی و هم در میزان درک از مفهوم هنر… انگار که مسئولیتی که سالها قبل با امثال محمد علی فردین؛ شروع شد حالا به گلزار و رفقا رسیده باشد. از این فرق و فاصله گفتن اما در مجال این مقال است و نه در حوصله ی کلام.

 

ابد و یک روز ۱۱٬۴۸۲٬۸۸۶٬۰۰۰ تومان
سینما؛ همین و تمام


یک فیلم تر و تمیز از یک کارگردان به اصطلاح فیلم اولی. فیلمی که در جشنواره ی فجر نود و چهار بسیاری از جایزه های را جارو کرد و توجه بسیاری از اهل قلم را متوجهیک کارگردان تازه ظهور کرده. فیلمی که متهم به سیاه نمایی شد و در گرفتن نقدهای نامنصفانه حتی تا آنجا رفت که «ضد زن» نامیده شد. اما در نگاهی عادلانه و به دور از هیجانات کاذب؛ ابد و یک روز؛ فیلمی بود به غایت “سینمایی ” . سوژه ای مناسب؛ بازی هایی دلچسب و باور کردنی و حتی چاشنی خیال و احساس همدردی با قهرمان‌های بی قدرت. فروش خوب این فیلم و حضورش در جایگاه پنجم، کمی بر بر سینمای فاخر در میان آثار پر رونق گیشه می‌افزاید و به قول معروف چه بهتر از این؟

 

بارکد ۱۱٬۱۸۷٬۳۷۹٬۰۰۰تومان
یک طنزشهری


 

بارکد هم ملودرامی طنازانه بود با ساختن آدمک هایی بی‌عرضه و تقریبا کم هوش که خیال دزدی‌های بزرگ در سر دارند. قهرمان های داستان اما در پی شکست های فراوان عاقبت موفق می شوند تا پوزه‌ی ضد قهرمان اول را به خاک بمالند. این فیلم عامه پسند لااقل در رعایت کردن المان‌های سینمایی نشانه های خوبی داشت. داستان اگر دلکش و گیرا نبود و به عمق زندگی نمی رفت، لااقل زننده و آزاردهنده هم نبود. همین طور کارگردانی و بازی ها و دیالوگ ها…

بادیگارد ۶٬۶۹۰٬۳۷۷٬۰۰۰تومان
آقای ارزشی خیال نو شدن ندارد

 

 

اثر تازه‌ی ابراهیم حاتمی کیا؛ باز هم یک فیلم ارزشی بود. فیلمی باز هم مثل همیشه در حال و هوای جنگ. با قهرمانی از جنگ برگشته و به نظام و آرمان های اول انقلاب وفادار مانده. فیلمی که علی‌رغم سرک کشیدن به مسایل روز و گفتن از انرژی اتمی و … باز هم بوی کهنگی و حرف های دیروز می داد. با این همه اما فیلم حاتمی کیا این بار هم مثل همیشه، رها از ارزش های تبلیغاتی بری نظم و باروهای شخصی او، از منظر سینمایی و داشتن یک کارگردانی منسجم، انتخاب نماها و تصویر برداری؛ لااقل در استانداردهای سینمای ایران فیلم خوبی به حساب می آمد و چشم از دیدن آنچه می دید، پشیمان نمی شد.

لانتوری ۶٬۲۹۶٬۹۰۲٬۰۰۰تومان
اسید پاش فرهنگی

 

 

کارگردان «من عصبانی نیستم» پس از توقیف فیلم قبلی؛ باز هم با یک سوژه‌ی جنجالی به پرده ی سینماها و برگه های روزنامه ها آمد. او این بار از پدیده ی شوم«اسید پاشی» گفت و با اتکا به ستاره‌های جوان و سوژه ی روزش فروش در خوری را هم تجربه کرد. این فیلم البته پس از یک رکود چند هفته‌ای و با خبرسازی آمنه بهرامی دختری که چند سال پیش قربانی این حادثه شده بود، دیگر بار در گیشه و فروش رونق گرفت. چرا که خانم بهرامی معتقد بود که این فیلم برگرفته از زندگی اوست و کارگردان برای این استفاده‌ی بی اجازه می بایست که یک میلیارد تومان به او غرامت بپردازد. خانم بهرامی حتی آقای درمیشیان را یک اسید پاش فرهنگی نام کرد. هرچند که شکایت او در نهایت سود بیشتری را نصیب عوامل فیلم کرد و لانتوری را بیشتر از قبل در معرض نقد و حرف قرار داد.

 

زاپاس ۴٬۸۱۶٬۱۱۴٬۰۰۰تومان
در هم و برهم و بی نظم

 

عوامل فیلم؛ در رویایی ترین خیال هایشان هم گمان نمی کردند که در جدول پروفروش های سال قرار بگیرند. فیلمی به غایت سطحی که بنا به گفته ی اهل فن تنها با اتکا به تبلیغات فراوان از رسانه ملی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای؛ در حال و هوای عید و بهار به صحنه آمد و به فروشی غیر قابل باور رسید…

 

خوب، بد، جلف ۴٬۶۴۶٬۰۹۲٬۰۰۰ تومان
یک کمدی تلویزیونی

 

 

 

آخرین فیلم این فهرست ده گانه همچنان فرصت افزایش فروش دارد. این فیلم که با قلم و کارگردانی پیمان قاسم خانی به بار نشسته؛ سوژه‌ای طنز دارد و با بهره گرفتن از نام های آشنا و شوخی های تلویزیونی؛ مردم عادی و شب نشینی‌های خانگیرا به سینما ها آورده

ایستاده در غبار…
افسوس اهل فکر

 

 

چه حیف که این فیلم جایی در فهرست فیلم های پر فروش ندارد. ایستاده در غبار که از نگاه چهره های مذهبی به عنوان رقیب فرهادی برای حضور در اسکار معرفی می شد؛ داستان زندگی یکی از سردارهای جنگ را روایت می کند؛ آن هم با روایتی کاملا نو و تازه که حتی در سینمای جهان هم بدعتی جدید به حساب می آمد. این همه نو آوری و ریزه کاری سینما تنها با قهر بودن مردم؛ از شخصیت‌های مذهبی؛ راهی به جدول پرفروش ها پیدا نکرد. گفتند که این فیلم یک فیلم تبلیغاتی ست. غافل از اینکه سینمای ایران پیشتر از این هم فیلم‌های سفارشی کم نداشته؛ این همه فیلم از سینمای جنگ و دیگر فیلم‌های مذهبی و سفارشی؛ کدام‌شان بار سینمایی این چنینی داشتند؟ کدامشان می‌توانستند مرزی اینگونه محو شده میان واقعیت و داستان برقرار کنند؛ تا که داستانت بوی زندگی بدهد و زندگی‌ات طعم قصه… حیف؛ از این فیلم به غایت سینمایی که راهی به دیده‌ی مردم میانی جامعه پیدا نکرد.

پایان نیست… راه هست…/ لیلا سامانی

به تماشای دنیای فرهنگ و هنر

«چهره نما»عنوان صفحه ی تازه ایست که برای شما دوستان و همراهان خوب مان در بخش فرهنگی خبرنامه‌ی خلیج فارس در نظر گرفته ایم. صفحاتی با همین هیات و با همین قلم پیشتر در یک مجله‌ی اینترنتی دیگر به چاپ می رسید. حال و با به اتمام رسیدن دوره ی چاپ آن سایت و همین طور نزدیکی معنایی و حال و هوایی این صفحه با یکی از برنامه های فرهنگی تلویزیون «ایران فردا» که از طریق همین گروه هنری تهییه و تدارک دیده می شود، بد ندیدیم تا سری جدید این مجموعه را این بار در خبرنامه‌ی خلیج فارس به دست چاپ بسپاریم.
چهره نما همان طور که از توضیح حک شده بر پیشانی اش بر می آید؛ نگاهی دارد به چهره ها و حوادث دنیای هنر، در چهارگوشه ی این دنیای بزرگ و کوچک. در نخستین صفحه ی این مجموعه؛ مسافر این سو و آنسوی خاکزمین شده ایم و از آنهایی گفته ایم که در دیدن و زیستن زندگی؛ سرآمد دیگران بوده اند. از رُم گردی شیرین ” آدری هپبورن ” یاد کرده ایم و از مرگ ستاره ای که زندگی معمول را به شهرت و هیاهو ترجیح داد. از فوئنتس مکزیکی گفته ایم و دافنه دو موریه ی بریتانیایی. اینها و دیگر کوتاه نوشته هایی از راوایان پر شور زندگی را در ادامه ی صفحه‌ی «چهره نما» از پی بگیرید…

آخرین معصوم…


چهارم ماه می مصادف است با تولد “آدری هپبورن” یکی از بزرگترین ستاره های تاریخ سینما. کسی که به قول “بیلی وایلدر”، “آن” ی داشت که او را برای همیشه ماندگار و تکرار نشدنی ساخت.
دوران کودکی و نوجوانی این بازیگر بلژیکی در هلند و در مدت جنگ جهانی دوم سپری شد و همین امر زندگی او را حتی با آن پیشینه ی اشرافی، دستخوش سختی ومرارت ساخته بود ، آدری پس از جنگ در حالی که شانزده سال بیشتر نداشت برای آموزش رقص باله به لندن رفت، هنری که مایه ی تسلی خاطر آزرده اش از جنگ و پیامدهای آن بود. آدری در سال ۱۹۵۳ با بازی در نقش پرنسس فیلم کمدی رمانتیک” تعطیلات رمی” به کارگردانی “ویلیام وایلر” موفق به کسب جایزه ی اسکار شد، بازی دلنشین و کمیک او با آن سیمای شاداب و نگاه نافذ در کنار “گریگوری پک” یکی از جذاب ترین فیلم های کمدی- درام تاریخ سینما را رقم زد.
آدری هپبورن در سال ۱۹۵۶ در فیلم ” جنگ و صلح” به کارگردانی “کینگ ویدور” همبازی “هنری فوندا” و همسرش ” مل فرر” شد.گرچه نسخه ی سینمایی رمان جاودانه ی تولستوی نتوانست، غنای این شاهکار ادبی را به جلوه در آورد اما بازی هپبورن در نقش ” ناتاشا” – که یکی از انسانی ترین و جادویی ترین مخلوقات ادبیات جهانی ست- بار دیگر چشمها را خیره کرد. سازگاری خصایص روحی و فیزیکی او با ناتاشا که با شادابی و سرزندگیش، محیط پیرامونش را تحت نفوذ خود می گرفت، با آن لباس مخملین قرمز در انتهای فیلم تجلی گر عشق زنانه ی تمام عیاری بود که گاه مادرانه و گاه معشوقه وار جلوه می کرد.

او که جای این و آن بودن را دوست نداشت…


“دیانا دُربین” یکی از محبوب ترین ستاره های سینمای کلاسیک آمریکا در نود و یک سالگی در گذشت. خبر در گذشت او را پسرش “پیتر.اچ. دیوید” با “چند روز” تاخیر به خبرگزاری ها اعلام کرد ولی از جزییات و دلیل مرگ مادرش حرفی به میان نیاورد. با وجود آنکه عمر کار حرفه ای دیانا دُربین، تنها به یک دهه محدود بود، اما او در همین مدت کوتاه همواره در اوج بود و به عنوان یکی از گران ترین بازیگران زن، لقب گرفت. او در سال ۱۹۳۶و پس از عقد قرارداد با استودیو یونیورسال در فیلم “سه دختر باهوش” در نقش یک دختر نوجوان ایده آل ظاهر شد. فیلمی که در سال ۱۹۳۷ کاندید جایزه ی اسکار بهترین فیلم شد و استودیو یونیورسال را از ورشکستگی نجات داد. دُربین با بازی در این فیلم برای خود اسم و رسمی بر هم زد تا جایی که در سال ۱۹۳۸ ( به همراه میکی رونی) جایزه ی اسکار ویژه ی نوجوانان را “به خاطر مشارکت چشمگیر در به روی پرده آوردن روحیه وتجسم جوانی” از اکادمی علوم و هنر سینمایی دریافت کرد.
او در سال ۱۹۴۴ در فیلم “تعطیلات کریسمس” ساخته ی “رابرت سیودماک” ظاهر شد. فیلم روایت آشنایی یک سرباز وظیفه به نام “چارلز میسن” ( دین هارنز) با یک خواننده کاباره به نام “جکی لمونت” (دیانا دربین) در تعطیلات کریسمس است. سرباز پای حرفهای این خواننده می نشیند و جکی از کارهای خلاف همسرش “رابرت مانت” ( جین کلی) و روابط بیمار گونه ی او با مادرش پرده بر می دارد. مضمون این فیلم هنوز و پس از گذشت هفت دهه هنوز یکی از تمهای فکر برانگیز است و ارتباط های پیچیده ی روانی مادر و فرزند را در لفافه مطرح می کند. اما دیانا دربین که پیش از این به واسطه ی حضور در فیلم های فانتزی – موزیکال محبوب شده بود، در این فیلم نامتعارف جلوه ی چندانی کرد.
دیانا دُربین در سال ۱۹۴۹ بعد از بازی در ۲۱ فیلم و در اوج شهرت جهانی، زندگی در روستایی فرانسوی را به همراه همسر سومش چارلز دیوید برگزید . او که علت این تصمیم را انزجار از در کانون توجه بودن اعلام کرده بود تا پایان عمرهرگز حاضر نشد بار دیگر به دنیای سینما برگردد و از حضور در اجتماع می گریخت.

یادی از روایت گر اسطوره ای عشق و آرزو


 

 

می امسال ، خاموشی کارلوس فوئنتس نویسنده ی برجسته ی مکزیکی یک ساله می شود. نویسنده ای آزاد اندیش و متعهد که آزادی نوع بشر و بازگشت او به حقیقت وجودی اش را می طلبید.
فوئنتس شخصیت های داستانی اش را از دل اساطیر می گذراند و با شیوه ی یگانه ی نگارشش آنها را در جهان امروز قابل درک می ساخت، شخصیتهایی که گویی دوباره به دل تاریخ باز می گشتند تا در استحاله ای غریب، سرنوشت خود را به گونه ای دیگر رقم بزنند. او با گزینش واژگانی جادویی فضای سورئال داستان هایش را عمیق تر می ساخت و با روایتهایی تو در تو و پیچیده که با مایه های عشق، مرگ و آرزو عجین شده بودند، تاریخ مکزیک و فراتر از آن سرزمین آمریکای لاتین را به نگارش در می آورد. فوئنتس نویسنده ای بود که مرز و محدوده را بر نمی تابید ولی همواره به اصالت و هویت پایبند بود، او با آن که بیش از نیمی از عمر خود را خارج از مکزیک گذرانده و از فرهنگ های گوناگونی تاثیر پذیرفته بود، اما در تصویرکردن تاریخ مکزیک در ادبیات معاصر جهان نقشی عمده ایفا کرد؛ او حتی مرز زمان و مکان را هم بر نمی تابید و راویان و قهرمانان داستانهایش را فارغ از چارچوب های زمانی ومکانی به گشت و گذار در گذشته می برد، حال آنکه همین قهرمانان در جغرافیایی دیگر و با رویدادهایی از جنس امروز دست به گریبان بودند. فوئنتس مرزی میان شعر و نثر هم قائل نبود، اکثر رمان های او گاه به شعری بلند می مانند که فضای فاخر و آهنگینشان، منظومه های کهن را به خاطر خواننده تداعی می کند، منظومه هایی که همگی از در هم تنیدگی دوگانه های ابدی بشری سخن می گویند و تاریخ و اسطوره را براین مدعا گواه می گیرند.

شک، مکر، حسادت، عشق، مرگ‌، جنایت…


” دیشب‌ در عالم‌ روِیا دیدم‌ که‌ بار دیگر به‌ ماندرلی‌ پا نهاده‌ام. در نظرم‌ چنین‌ جلوه‌ می‌کرد که‌ در مقابل‌ دروازه ی آهنین‌ کاخ‌ ایستاده‌ام‌ و به‌ طرف‌ گذرگاه‌ پرپیچ ‌وخم‌ آن‌ نگاه‌ می‌کنم…” این جملات پر رمز و راز بیش از آن که یادآور رمان به یادماندنی “ربه کا” باشد، شناسنامه ی “دافنه دو موریه” خالق بریتانیایی این اثر اند. نویسنده ای که صد و شش سال پیش در خانواده ای هنرمند و اشرافی دیده به جهان گشود.
اولین کتاب “دافنه دوموریه” به نام “روح دوست داشتنی” در سال ۱۹۳۱ چاپ شد و به دنبال آن، “مهمانخانه جامائیکا”؛ داستانی تاریخی درباره ی قاچاقچی ها که “آلفرد هیچکاک” بر مبنای آن فیلمی ساخت، کارگردانی که بعدها نیز داستان کوتاه دیگری از دوموریه به نام “پرندگان” ( ۱۹۳۶) و اثر برجسته اش “ربه کا” (۱۹۴۰) را دست مایه ی فیلمهای دیگرش قرار داد.
با وجود آن که هیچکاک در روایت سینمایی اش از ربه کا یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک را خلق کرده و در القای فضای رعب آور و اسرار آمیز داستان، بی نقص عمل کرده است، اما روایت مکتوب دوموریه در انعکاس سایه ی افسونگر ربه کا به قدری قدرتمند است که داستان حول این قهرمان مرده می چرخد و دیگران شخصیتهای فرعی محسوب می شوند. قهرمانی که با حضور وهم آلودش به داستان هویتی زنانه می بخشد و عناصری چون شک، مکر، حسادت، عشق، مرگ‌ و جنایت‌ را با آغشتن به روحیات زنانه تجلی می دهد. ربه کا نمایشگر قدرت روان متناقض و سودایی زن است، قدرتی سحر گونه که در زمان حیاتش، حسد و خشم را برمی انگیزد و بامرگش همگان را مسخر خود می کند.

مرهم درد سخت جدایی…


هفتم می مصادف است با تولد رابیندرانات تاگور موسیقدان، شاعر، فیلسوف و چهره‌پرداز هندی و نخستین برنده ی آسیایی جایزه ی نوبل ادبی.
تاگور از کودکی آموختن در تنهایی را برگزید و روحش هرگز با مقررات نظام های آموزشی عجین نشد. اشعاراو آمیزه ای ست از منظومه های غنایی و حماسی. چنان که در آثار او زیبایی وآرامش و هیبت و عصیان یک جا گرد هم آمده اند و نمایشی پرشور از هویت بشری را به دست می دهند:
رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
خدا هست.
زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
دامان خدا را می جوید .
خورشید هنوز طلوع میکند
فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است
بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد
امواج دریا، آواز می خوانند
بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.
گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .
نیستی نیست .
هستی هست .
پایان نیست.
راه هست.
تولد هر کودک، نشان آن است که
خدا هنوز از انسان ناامید نشده است

بازارچه کتاب – جمال‌زاده، شهروند شهرهای داستانی/ بهارک عرفان

بازارچه‌ی کتاب این هفته‌ی ما سرکی‌ست به پیشخوان کتاب‌فروشی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان کتاب. عناوین برگزیده‌ی ما در این گذر و نظر اینهاست:

 

 

شهروندِ شهرهای داستانی

نویسنده: حسن میرعابدینی
ناشر: دنیای اقتصاد
قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۴۴صفحه

 

این کتاب شامل تحلیل زندگی و آثار محمدعلی جمال زاده است و از مجموعه «ادبیات» این ناشر چاپ شده و اولین عنوان «مجموعه کلاسیک‌های ادبیات معاصر» است. این مجموعه به بررسی زندگی و حاصل ادبی نویسندگانی که اختصاص دارد که منتقدان درباره آثارشان، بسیار نوشته اند، به اجماعی رسیده اند و آن‌ها را در صف اول اثرآفرینان ایران جا داده اند. سید محمدعلی جمال زاده هم پایه گذار داستان‌نویسی جدید فارسی و مولف نخستین تحقیق اقتصادی ایرانی به روش غربی است.
نقش جمال‌زاده در نقد ادبی ایران به خاطر دیباچه‌ای است که به عنوان مقدمه «یکی بود یکی نبود» نوشته و از آن به منزله بیانیه‌ای ادبی یاد شده که به مکتب جدید نویسندگی در ایران رسمیت داده است. روشنفکرانی از قبیل تقی رفعت و جمال زاده خواهان ادبیات تازه و متجددی بودند که پاسخگوی نیازهای زمانه باشد و برای همگام شدن با تجدد جهانی به نوع (ژانر) ‌های تازه ادبی می‌اندیشیدند که قادر به انتقال احساسات و افکار جدید باشند. جمال زاده برای جایگزینی وضع جدید ادبی به جای شیوه‌های کهنه، بحث تجدد ادبی را در زمینه داستان نویسی پیش برد.
در کتاب پیش رو، پس از بخش مقدمه و زندگی و زمانه جمال زاده، معرفی آثار این نویسنده در کتاب درج شده و سپس آثارش در ۳ فصل اصلی «داستان کوتاه ۱»، «رمان‌ها» و «داستان کوتاه ۲» مورد بررسی قرار گرفته اند.
در قسمت زندگی و زمانه جمال‌زاده، جمال‌زاده و نقد ادبی و همچنین داستان‌نویسی او مورد بررسی قرار گرفته است. بین بخش‌های کتاب، «میان پرده ۱» و «میان پرده ۲» هم به چشم می‌خورند.
در بخش رمان‌ها، این عناوین مورد بررسی قرار گرفته اند: دارالمجانین، سرگذشت عموحسینعلی(شاهکار)، قلتشن دیوان، راه آب نامه، صحرای محشر، سر و ته یک کرباس. در بخش «داستان کوتاه ۲» هم این عناوین تحلیل شده اند: شاهکار، تلخ و شیرین، کهنه و نو، غیر از خدا هیچ کس نبود، آسمان و ریسمان، قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش دار، قصه ما به سر رسید.
پس از قسمت «پایان سخن» هم بخش‌های «جمال زاده شناسی»، «کتاب نامه»، «نمایه(اشخاص، آثار)» و «تصاویر جلد آثار محمدعلی جمال‌زاده» درج شده است.
در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:
جمال زاده تحت تاثیر رمان‌های سفرنامه ای دوره مشروطه، که خود متاثر از رمان‌های پیکارسکی چون سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و ژیل بلاس بودند، به چهره‌های داستانی ماجراجوی خود طی سفری طولانی و در برخورد با آدم‌ها و حوادث گوناگون شکل می‌دهد. در رمان‌هایی با پیرنگ سفر جستجوگرانه، قهرمان در پی مطلوبی خانه و کاشانه را ترک می‌کند و همراه بلدی سفر آغاز می‌کند. او پس از پشت سر گذاشتن ماجراهایی به خانه بر می‌گردد، در حالی که نگاهش به زندگی عوض شده است.
مولانا نیز شخصیتی در حد پهلوانان چنین قصه‌هایی می‌یابد. مثلا در بخش «باج سبیل» _ که نویسنده بعدا آن را به شکل نمایشنامه هم منتشر کرد _مولانا و جواد در بازار اصفهان شاهد زورگویی میرپنج قزاق به کاسبی خرده پا هستند. جمال زاده برای توصیف میرپنج _ که شخصیت “قلتشن دیوان” را به یاد خواننده آثار او می‌آورد _ تشبیهات نظامی‌به کار می‌برد: «منجلاب دهانش باز می‌شد و بسته می‌شد و … شلیک فحش و ناسزا بود که … به سر و صورت بقال بی نوا می‌بارید». مولانا متوجه می‌شود که «مردم رجاله و گروه دکاندارهای راسته بازار، بی حال و وارفته با رنگ‌های پریده و چشم‌های گودرفته بی فروغ، مانند چشمان گوسفند سربریده» ناظر ماوقع هستند.

 

تنگنا

نویسنده: فردریک دار
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۷۰ صفحه

«آسانسور»، «مرگی که حرفش را می زدی»، «کابوس سحرگاهی»، «چمن»، «قیافه نکبت من»، «بزهکاران»، «بچه پرروها»، «زهر تویی»، «قاتل غمگین»، «تصادف» و «دژخیم می گرید» عناوین رمان های دیگری هستند که پیش از این کتاب، در قالب مجموعه نقاب، با ترجمه آگاهی چاپ شده اند.
رمان «تنگنا» با گفتگوی دو زندانی محکوم به اعدام شکل می گیرد؛ فرّاری یک تبهکار حرفه‌ای است اما شارل بلوندوا کارخانه‌داری است که به قتل همسرش متهم شده است. او در بازگشت پیش از موعدش از شکار، متوجه خیانت همسرش شده و به جای نشان دادن واکنش آنی، تصمیم می‌گیرد مانند یک شکارچی متبحر، همسرش گلوریا را به سمت دامی بکشاند که امکان رهایی از آن وجود نداشته باشد.
شوهر عصبانی و کینه به دل گرفته، با هویتی جعلی شروع به اخاذی از همسرش می‌کند و او را در تنگنایی عذاب‌آور و طاقت فرسا می‌گذارد تا جایی که سررشته امور از دست شارل خارج شده و…
این رمان فردریک دار در سال ۱۹۵۶ چاپ شده و عنوان اصلی‌اش، جمله‌ای است از یکی از دعاهای مسیحیان کاتولیک با این معنی که «خداوندا ما را از شر شیطان برهان!». ۲ سال پس از انتشار این رمان، فیلمی سینمایی با اقتباس از آن و با عنوان «تنگنا» ساخته شد که هدف از انتخاب این نام برایش، القای وضعیت نداشتن راه پس و پیش بود. عباس آگاهی مترجم اثر هم برای ترجمه فارسی این اثر، همین نام را انتخاب کرده است.
این رمان ۱۲ فصل دارد و در قسمتی از آن می خوانیم:
به عقیده من، همه فاجعه های زناشویی، از این جا ناشی می شود: زن و شوهر اراده دوست داشتن یکدیگر را ندارند… به این دلیل که یکدیگر را خود به خود دوست دارند، زندگی زناشویی‌شان نابود می‌شود.
پاکتی به اسمم، در گیشه بود. به خودم گفتم که هرگز خانم کارمند سبیلو، به فکرش هم نمی‌رسد که یکی از چرخ دنده های اصلی یک فاجعه بوده است…

 

 

واقعیت نمایی و بداهت

نویسنده: منوچهر دین پرست
ناشر: پارسه
تعداد صفحات: ۱۲۲ صفحه
قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان

 

در کتاب «واقعیت نمایی و بداهت؛ تأویل‌های ژان لوک نانسی از سینمای کیارستمی» مولف سعی کرده تا به تبیین تأویل‌های فلسفی در سینمای کیارستمی بر پایه آراء فلسفی ژان لوک نانسی بر پایه مفهوم‌های «بداهت»، «ذات واقع» و «نگاه و تصویر» و در انتها «معنای زندگی» بپردازد. همچنین مولف سعی کرده در این کتاب به بررسی لایه‌های فلسفی سینمای کیارستمی و تأویل‌های آن بر اساس روش و متد نانسی و امکان‌پذیری فلسفه سینما بر اساس آراء و اندیشه‌های موجود در سینمای ایران بپردازد. بر این اساس مولف معتقد است که سینمای ایران می‌تواند راه و منش جدیدی در تفکرات فلسفی به خصوص با پشتوانه معرفتی، فرهنگی و تمدنی که دارد بازگشایی کند، در این کتاب نیز سعی بر آن است که با بررسی سینمای کیارستمی و تأویل‌هایی که از سوی ژان لوک نانسی صورت گرفته این سینما را مورد بازاندیشی قرار داد. بنا بر باور نویسنده این کتاب ما می‌توانیم بر اساس روش‌ها و بینش‌های فلسفی آثار هنری را مورد بررسی قرار دهیم و با طرح ایده‌های نوین راهی به سوی خلق آثار هنری با مبانی فلسفی بگشایم.
نانسی در کشاکش نوع سینمای کیارستمی به این نتیجه می‌رسد که در مورد کیارستمی نباید به دنبال «ژانر» فیلم بگردم یا دنبال سبک او، شخصیت یا اصالت سینمای او؛ بلکه باید بیشتر دنبال این باشم که سینما چگونه در آثار او وجود خودش را اثبات می‌کند. یعنی به یک معنا سینما چگونه خودش، خودش را به کرسی می‌نشاند و این مسأله‌ای بود که با قضیه، سبک‌ها و انتخاب‌های سینماتوگرافیک، با موضوع رابطه‌ای که نگران تاریخ سینما و آینده‌اش باشد، به کلی فرق داشت. این‌جا بیشتر با نوعی افتتاح سر و کار داریم؛ افتتاحی که البته پر بود از همه، آن‌چه در صد ساله هنر هفتم گذشته بود مثل این بود که می‌خواهیم بگوییم سینما دوباره شروع می‌شود. یا دنباله سینما همانا سرآغاز آن است.
در مقدمه کتاب می خوانیم: عباس کیارستمی یک تنه سیری ویژه در عالم سینمای ایرانی به وجود آورده و بخشی مهم از سینمای ایران را به خود اختصاص داده است. او مجموعه ارزشمندی از آثار سینمایی برای مخاطبان خود به جا گذاشته که برای هر رهرو تازه نفس علاقه مند به سینما نگرشی مفید و ارزنده است. کیارستمی کارگردانی است که نگاهی دیگرگونه به رویدادها و مسائل پیرامون ما دارد و تنها سینماگر ایرانی است که در مراسم صدمین سال تولد سینما نامش در کنار نام بزرگ ترین کارگردان های جهان قرار گرفته است.
روایت ها و تاویل های ژان لوک نانسی – فیلسوف فرانسوی – از سینمای کیارستمی، ما را با جان مایه سینمای او آشنا می کند. نانسی با عینکی فرانسوی توانسته فیلم های کیارستمی را واکاوی کند و بداهت، نوع نگاه و ذات واقع سینمای او را برای ما بشکافد.
در سال ۱۹۹۴ به مناسبت صدسالگی سینما، مسئولان مجله «کایه دو سینما» به فکر انتشار کتابی افتادند که در آن صد مؤلف درباره صد فیلم از آثار تاریخ یک قرن سینما چیزی بنویسند. نانسی به این درخواست پاسخ مثبت داد. او که فیلم «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی را دیده و سخت شیفته آن شده بود، سعی کرد به فیلم های دیگر این سینماگر ایرانی توجه بیشتری نشان دهد.
کتاب حاضر از هشت فصل تشکیل شده که در ابتدا زندگی و آرای عباس کیارستمی و ژان لوک نانسی بررسی شده است. سپس در فصول بعدی این عناوین مورد بررسی قرار گرفته است: کیارستمی در مقام سینماگر اندیشمند، نسبت فلسفه و فیلم، تأویل‌های سینمایی و پدیدارشناسی، سینمای بداهت ، تأمل و درنگی در فلسفه ذات واقع در سینما، حرکت در سینما، نوعی نگاه، و زندگی ادامه دارد.

 

جامعه شناسی روسپی گری

نویسنده: سعید مدنی قهفرخی
ناشر: پارسه
تعداد صفحات: ۴۰۰ صفحه
قیمت: ۳۵۰۰۰ تومان

 

در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: «روسپی کیست و روسپی گری از چه زمان و به چه هدفی گسترش یافت؟ تاریخ روسپی گری در ایران از چه زمانی آغاز می شود و چه عواملی در رشد این پدیده تأثیرگذار بوده اند؟
اغلب اوقات، زنان فحشا را به مثابه رفتاری موقت برای افزایش درآمد خود در نظر می گیرند اما به رغم خواسته خود در این کار باقی می مانند و قسمت اعظم درآمد آن ها را واسطه ها (پااندازان-حامیان) کسب می کنند؛ در واقع زنان تن فروش خود قربانی فعل مجرمانه ای هستند که مشتری های شان آن ها را تشویق می کنند. این کتاب، جمع بندی مطالعات سال های گذشته درباره روسپی گری است. نویسنده ضمن مروری تاریخی بر وضعیت روسپی گری در ایران و جهان و قوانین مرتبط با آن، مجموعه یافته های حاصل از مطالعه خود و همکارانش را با عنوان «ارزیابی سریع وضعیت روسپی گری در شهر تهران» به یافته های قبلی افزوده تا تصویری به روزتر و شفاف تر از موضوع ارائه دهد.

پرنده‌ی من /مینا استرآبادی

مو شکافی و کند و کاو در لایه های خودآگاه و ناخود آگاه هویت زنانه ، خصیصه ای ست که در همه ی رمانهای “فریبا وفی” مشهود و ملموس است. او ذره بین دقیقش را بر روی همه ی زوایای شخصیتی زنان داستانش می گذارد و در نهایت بدون تحمیل قضاوت خود، روح کالبد شکافی شده ی زن ایرانی را در معرض نمایش قرار می دهد. او در این مسیر با زبردستی تمام، از مسیر انصاف و تعادل خارج نمی شود و خود را از افراط و شعارهای فمینیستی مصون نگه می دارد. وفی در کسوت جراحی بی طرف زمانی به واکاوی اندیشه ی “شیوا” ی روشنفکر در “رویای تبت”می پردازد و یا زمانی دیگر روان زن معمولی و بی تکلف مخلوقش در رمان ” پرنده ی من” را جست و جو می کند.

رمان “پرنده ی من” از زبان زنی ساده، متاهل، خانه دار و نسبتا جوان روایت می شود، زنی درگیر تکرار زندگی روزمره و عاصی و سرخورده ازهیچ انگاشته شدن. زنی که در کنار شوهر و دو فرزندش زندگی یکنواخت و پوچی را می گذراند. او با حالتی ترحم وار در جست و جوی پناهی است که آن را نمی یابد، روابط سرد و بی رمق او با شوهرش “امیر” بر ملالت و دلزدگی او از زندگی دامن زده است، امیر نه بی مهر است و نه مهربان، نه حاضر و نه غایب، نه مسوول است و نه ولنگار. امیر دغدغه ها، آرزوها و بلند پروازی های خود را فدای زندگی خانوادگی نمی کند. از همین روست که برای رسیدن به رویای مهاجرت به کانادا، قفس خانواده را بر نمی تابد و” پرنده “ی رویاهایش را به سوی باکو پرواز می دهد، تا شاید سکویی برای اوج به سمت آرمان شهرش بیابد، ولی در این سوی ماجرا “پرنده ” ی اندیشه و رویاهای زن مجالی برای پرگشودن نمی یابد، او بار مسوولیت پروردن و تربیت کودکانش را به دوش می کشد، با مشقت و کمبودهای زندگی دست و پنجه نرم می کند تا شوهرش خسته بال از پرواز باز گردد و باز تکرار و تکرار…
کنار امیر دراز می‌کشم. حالا نه برایش زنم، نه مادر، نه خواهر. هیچ ربطی به هم نداریم. نور سرد و سفید تلویزیون مثل نورافکنی از خط دشمن به رویمان افتاده و دنبال شناسایی ماست که مثل دو غریبه روی قالی افتاده‌ایم. به امیر می‌چسبم و شانه‌هایش را محکم می‌گیرم. برمی‌گردد و توی خواب بغلم می‌کند. حالا نه او شوهر است و نه من همسر. نه او مرد است و نه من زن. دو آدمیم تنگِ هم و پناه گرفته در هم. ( صفحه ی ۹۸)
راوی داستان “پرنده ی من” آن قدر بی هویت و خود ویرانگر است که حتی نامش هم مجهول است، در سراسر داستان، حتی یک بار هم کسی او را به اسم صدا نمی زند. او درگیر تناقضات و کشمکشهایی ست که روح او را خراش می دهند، او از یک سو از داشتن یک خانه ی ۵۰ متری که به تازگی “مالک” آن شده اند، حس رضایت و شادمانی دارد و آن را به مثابه ی مامن و پایگاهی استوار می بیند ولی از سوی دیگر با زبانی تمسخر آمیز از آپارتمان کوچک و رقت بارش سخن می گوید:
ولی من دلم می خواهد از خانه مان حرف بزنم. خانه ای که در آن مستاجر هیچ صاحبخانه ای نیستیم. صاحبخانه شیطان نیست ولی همان اندازه می تواند روح آدم را تسخیر بکند.(صفحه ی ۱۰)
نوبت به من می رسد می گویم مالک. و تعجب میکنم از طعم شیرین آن. می آیم بالا و کلمه را مثل شکلاتی که یک دفعه کاکائو یش دهان را پرکند مزمزه میکنم. مالک. خدایا من مالکم.مالک. .(صفحه ی ۱۳)
باید بلند شوم و چراغ را روشن کنم. روشنایی توی خانه ناجور تقسیم شده است. آشپزخانه از حالا شب است. هال عصر است و اتاق خواب روز. .(صفحه ی۱۱)
برای راوی “زیر زمین” هم واژه ای ست با بار معنایی چندگانه، زیرزمین با این که تداعی گر خاطرات ترس، دلهره، تحقیرو تنبیه های دوره ی کودکی اوست، اما در عین حال مفری است برای پناه بردنش به کنج خلوت وفراموشی. او که مجال پرواز پرنده ی فکر و آرزوهایش را بر فراز زمین نمی بیند، ناچار راه فرود را می پوید و راه خلاصی را در زیر ِ زمین می یابد.
زیرزمین را دوست دارم. بعضی وقتها دوست دارم به آن جا برگردم. گاهی اوقات تنها جایی است که می‌شود از سطح زمین به آن جا رفت. مدت‌هاست که فهمیده‌ام همیشه زیرزمینی را با خود حمل می‌کنم. از وقتی که کشف کرده‌ام که آن جا مکان اول من است زیاد به آن جا سر می‌زنم. .(صفحه ی ۱۳۸)
قهرمان داستان، از جایگاه یک زن ایرانی به نابسامانی و در هم پیچیدگی شرایطش می نگرد، نگاهی که تنها به درگیری و جدال با درونش ختم می شود و به نمود بیرونی مشهودی منجر نمی شود، چرا که ضمیر او از کودکی با باورهایی نظیر تحمل، صبر و توداری عجین شده است. اما این باورها هم در زندگی زناشویی کسالت بارش، دستخوش تضاد و دوگانگی می شوند:
سکوت من گذشته دارد . به خاطر آن بارها تشویق شده ام . هفت هشت ساله بودم که دانستم هر بچه ای آن را ندارد . سکوت من اولین دارایی ام به حساب می آمد .(صفحه ی ۲۵)
[خاله محبوب گفت:] “خبر چین دوست ندارم” دستش را روی سینه استخوانی ام گذاشت :”زن باید یاد بگیرد همه چیز را این جا ، نگه دارد . فهمیدی ؟” فهمیده بودم .( صفحه ی ۳۵)
امیر از سکوت‌های من کلافه می‌شد[…] سکوت من او را می‌ترساند. کم‌کم عادت به پر حرفی پیدا کردم. حتی در مواقعی که لازم نبود. سال‌ها بعد یاد گرفتم که حرف می‌تواند حتی مخفیگاهی بهتر از سکوت باشد. .(صفحه ی ۲۷)
در این بین زن داستان اگر گاه لب به شکوه و اعتراض می گشاید و یا حتی فریادی از سر ناخوشی بر می آورد، معنایش قد علم کردن و فرار از استیصال نیست، بلکه ناله و فغانهایی ست که از سر ستم دیدگی و ناخوشی بر می خیزند، بی آنکه هیچ هدفی را دنبال کنند:
امیر می گوید:”صدایت را بیاور پایین” نمی آورم. بلند می شوم تا صدا بهتر پخش شود. خوشحالم که خانه مان کوچک است و او نمی تواند از دست فریادهای من در برود. آهسته می گوید:”طلاقت می دهم”مثل تیر خلاصی است که خیلی آرام و خونسرد شلیک می کند. من باید بمیرم. دراز بکشم و بمیرم. دراز می کشم ولی نمی میرم ( صفحه ی ۵۰)
وفی با بیانی موجز و رسا به تشریح دیگر زنان داستان می پردازد، او با تک جمله هایی گویا که با چاشنی طنز نیز همراه اند، شخصیت”مامان”، “خاله محبوب” و خواهرهای راوی،”شهلا” و “مهین” را به خوبی نمایانده است و در عین حال از مردان داستان هم غافل نمانده و به خوبی از عهده ی شخصیت پردازی آنان نیز بر آمده است:
مامان توی خواب هم زاری می کند ( صفحه ی ۲۹)
خاله محبوب می گوید:” من به عشق ماتیک زن جعفر شدم” ( صفحه ی۳۸)
شهلا برای هر چیز مراسمی دارد، آداب دارد، باید آن را اجرا کند ( صفحه ی ۸۸ )
مهین این روزها آواز می خواند، خرید می کند، انگلیسی حرف می زند، نامه می نویسد….( صفحه ی ۱۱۶)
از عمو قدیر و چشمکهایش وحشت داشتم [… ] چشمکی که اصلا پدرانه نبود ( صفحات ۳۴ و ۵۵)
یکی از ظریف ترین تعابیری که در رمان پرنده ی من به چشم می خورد، روایت “سیر شدن” انسانها و حربه هایی است که آنها در قبال این پدیده به کار می گیرند، با مقایسه ی این واکنشها، می توان اوج درماندگی و انفعال را در شخصیت اصلی داستان مشاهده کرد:
[امیر] وقتی از من سیر می شود مرد مجردی می شود که به اشتباه در خانه ی شلوغی مهمان است….
آقا جان وقتی از مامان سیر می شد، ویتامین را به خانه می آورد….
مامان وقتی سیر می شد اثاث خانه را توی حیاط می ریخت وچند روز پشت سرهم، زاری کنان همه جا را تمیز میکرد و به در و دیوار و زمین و همه جا دستمال میکشید….
“شهلا” وقتی سیر می شود رژیم می گیرد…..
“مهین” وقتی سیر می شود زن مردی که نمی شناسد می شود و به آن سر دنیا می رود …
من باید مفلوک تر از همه باشم که وقتی سیر می شوم [باید] سرم را روی شکم کسی که بیش از همه ازش سیرم بگذارم و به صدای آبکشی روده هایش گوش کنم و تازه شرمنده ی آن همه سیری باشم. ( صفحات ۶۰ و ۶۱ و۶۲)
زن، در” پرنده ی من” از داشتن هرگونه محدوده ی شخصی بی بهره است، امیر آنقدر در دست اندازی به این حریم، گستاخ است که از خواندن نامه ای که زن برای خواهرش نوشته هم ابایی ندارد. او با کنایه هایش در مورد پدر و مادر همسرش او را از گذشته متنفر، با تعریف از دخترهای قلمی خیابان، از حال بیزار و با نشان دادن پیرزنی مچاله از آینده نا امید می کند:
[امیر] می‌گوید:” پدر تو فقط در یک چیز نبوغ داشت، از راه به در کردن زنهای مردم”(صفحه ی ۴۹)
امیر می‌گوید: ” خیلی چاق شده‌ای مثل بوفالو. از دخترهایی که قلمی‌اند و توی خیابان راه می‌روند خوشم می‌آید؛ باریک و ظریف.”( صفحه ی ۱۱۰)
امیر پیرزنی را که به پاکت کاغذی کهنه و مچاله ای می ماند نشانم می دهد و می گوید:” بیست سال بعد ِ تو” (صفحه ی ۹)
نگاهی که وفی در این داستان به پدیده ی خیانت دارد، بسیار مشابه آن چیزی ست که در رمان “از طرف او” نوشته ی آلبا دسس پدس بیان شده است، خیانتی که گرچه از حیطه ی خیال و تصور بیرون نمی رود ولی بر جان و فکر زن چنبره زده است:
امیر خبر ندارد که روزی صد بار به او خیانت می کنم . وقتی که زیرشلواری اش به همان حالتی که در اورده وسط اتاق است . وقتی توی جمع آن قدر سرش گرم است که متوجه من نیست . وقتی سیر شده و یادش می افتد که منتظر ما نمانده است . وقتی مرا علت ناکامی هایش به حساب می آورد . وقتی زن دیگری را به رخ من می کشد . وقتی که می تواند از هر چیزی به تنهایی لذت ببرد.[…]. وقتی که تنهایم می گذارد ، به او خیانت می کنم [….] روزی صد بار از این زندگی بیرون می روم . با ترس و وحشت زنی که هرگز از خانه دور نشده است. آرام آهسته بی صدا و تا حد مرگ مخفیانه به جاهایی می روم که امیر خیالش را هم نمی کند.آن وقت با پشیمانی زنی توبه کار در تاریکی شبی مثل امشب دوباره به خانه پیش امیر باز می گردم. ( صفحه ی ۴۲)
رمان “پرنده ی من” موفق به دریافت جایزه ی رمان بنیادگلشیری و یلدا شده است، این رمان با بیانی شیوا و جسور بازگوکننده ی واقعیتهایی روزمره و در عین حال تکان دهنده است، واقعیت هایی آنقدر تلخ که وفی گاه برای باز گوییشان، ناگزیر دست به دامان طنزی گزنده شده است. گویی راوی با ریشخندی عالمانه درصدد است تا چشم خواننده را به روی معضلی بگشاید که از فرط وضوح و تکرار، به دیدنش عادت کرده است. معضلی که روح و تن یک انسان را درهم می شکند و پرنده ی ذهنش را تا ابد اسیر و محبوس نگه می دارد:
رویای من معیوب است . مثل آن بلور ترک برداشته است که حیفم آمد توی سطل آشغال بریزم ولی می دانم که دیگر به درد نمی خورد . چرخ فلکی که در آن هستم نمی تواند مرا جای دوری ببرد . می چرخم و می چرخم و در جای اولم هستم .( صفحه ی ۱۰۷)

مطلبی در پاسخ به یاداشت بابک داد؛ چرا نباید در انتخابات مهندسی شده شرکت کرد./اکبر کریمیان


در ابتداد سخنی دارم با خواننده مطلبم در مورد این یاداشت. چندی پیش یکی از دوستانم متنی را برایم ارسال داشت, ناگفته نماند که ارسال این نوشته در چارچوب بحثمان درباره انتخابات و یا انتصابات بوده, که جناب بابک داد ظاهرا نویسنده آن متن بودند. بعد از خواندن یاداشت او متوجه شدم که نویسنده مطلب “رای دادن” را از زاویه ای به خواننده اش توصیه کرده است که دیگران تا کنون نکرده بودند. البته آقای اکبرین در یاداشتی در مورد انتخابات پیشین نمایندگان مجلس ، ازهمین روش استفاده کرده بود. جناب اکبرین با عنوان اینکه “… برای نوشتن نامه بعضی از کاندیدها [مجلس که در لیست امید بودند] باید حتی دستکش بدست کرد”. او از جایگاه یک مخالف که راه دیگری برای نجات کشور و ملت نمیبیند, مردم را به رای دادن به امثال پورمحمدی تشویق و ترغیب میکرد. درست بمانند جناب بابک داد, ولی با تاکتیکهای خاص خودش, از دیدگاه یک مخالف, ولی دلسوزانه که راهی برای نجات کشور و ملت نمیبیند, نه فقط مردم را به رای دادن تشویق میکرد بلکه بنوعی روحانی را امیدی برای نجات کشور و ملت معرفی میکرد. لذا برآن شدم که نوشته او را به عنوان یک الگوی رفتاری استمرار طلبان در نظر بگیرم , هر چند امکان دارد که ایشان به این جناح وابستگی و یا تمایلی هم نداشته باشد, در چارچوب پاسخگوی دلیل عدم شرکت در انتخابات مهندسی شده را با دوستان درمیان بگذارم.
در خصوص یادداشتی از بابک داد، که متن آن را در پایان این یاداشت آورده ام, نکات کوتاهی دارم که به ترتیب در زیر آورده ام.
الف) جناب بابک داد از “جنگ” نابرابر انتخاباتی بین منتخبین مطلبش را شروع کرده و آنرا علت اصلی دفاع از کارکرد روحانی عنوان میکند و به خواننده مطلب خود گوشزد میکند که در گذشته، او انتقادهای بسیاری به روحانی نیز داشته است. اما متاسفانه پیشاپیش, نقد به مطلبش را به عنوان “انگهای” احتمالی دانسته و خود را از پاسخگویی با آنها بنوعی مبرا کرده است. این روش برخورد و پیش قضاوت کردن نسبت به نقدهای احتمالی و معرفی آنها بعنوان “انگها” چندان صحیح و سازنده نمی باشد.
ب) این اولین مشکل من با روش برخورد و ارائه نظریه “منطقی” و “عقلانی” ایشان بود. اما اجازه بدهید که گرد وغبار پروژه هسته ای بیاندازیم تا ۹۲ و ۹۱ بازیهای مهندسی انتخابات را بروبیم و نگاهی, همانطور که او خواسته بود, به سالهای مشکل دومم با یاداشت ایشان را بیان کنم. درآن دوران، جهان به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی بصورت قاطع برای هسته ای شدن و دستیابی به بمب اتمی مشغول کار است. اما توافق هسته ای که بابک داد به آقایان روحانی و ظریف منسوب کرده بود, صورت نگرفته است که ملت ایران خود را مدیون این و آن بداند. هر چند نباید از یاد برد که یک مشت انسانهای “بی بصیرت” برای خود پروژه ای را ساخته و تمام جناحهای نظام از اصلاح طلب تا اصولگرایش، در جهت آن گام برداشته بودند . این نبود که احمدی نژاد آمد تا این پروژه هسته ای را پیش ببرد و یا در زیر زمین خانه اش تولید انبوه اورنیم سازی کند. جنگ طلبی جناح های نظام هم با احمدی نژاد شروع نشده بود. در حقیقت این آیت الله خمینی, رهبر تمامی جناحها نظام، اولین آتش افروزی این نظام بود. از حاشیه بحثم که بگذرم، در واقع این آیت الله خامنه ای بود که این مذاکرات را در پشت صحنه پیش به توافق رسیده بودند. حتی ۵+۱ ، نمایندگان ایرانی با کارشناسانان ۹۲ میبرد. دو یا سه ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری را پذیرفته است. درست بمانند همین الان، که ۵+۱ وزیر خارج روسیه در کویت اعلام کرده بود که ایران تمامی شرطهای نمایندگان ایران و آمریکا در وین در حال مذاکره بر سر چگونه پیشبرد توافق هسته ای هستند. آیا شما در مطبوعات و خبرها در این باره چیزی خوانده اید؟ یا آمده است؟ و یا به آن اهمیت لازم را داده اند؟ مننمیدانم ولی آنچه مسلم است مرز بندیهای این به عنوان ۹۲ توافق ها و حتی نحوه پیشبرد این مذاکرات باید توسط رهبری مشخص و هدایت شود. اما اگر روحانی در سال سال در امور بین ۳۷ با تجربه بیش از ، وزیر امور خارج ایت الله خمینی و خامنه ای ، رئیس جمهور نبود، خب آقای ولایتی المللی, توافقنامه هسته ای را به انجام میرساند. شما هیچ شکی نداشته باشید که از چارچوب آنچه به توافق رسیده بود چیز کمتری بدست می آورد.
اگر از همین زاویه که آقای بابک داد از ما خواسته تا به آن نگاه کنیم، یعنی رهبر و سپاه تا مراجع تقلید و امامان جمعه، ادامهی حکومت و بقایشان را مدیون تیم حسن روحانی بدانیم، باید گفت نه عزیز جان، “درایت” آقا بوده است. نمونه این درایت را هم اکنون در وین در حال مشاهد هستیم. او بخوبی میداند که ترامپ به اصول انسانی توجه چندانی ندارد و مردم آمریکا نیز آمادگی کافی برای مداخله نظامی در ایران را دارند. پس باید به نوعی “نرمش قهرمانه” دیگر از خود نشان دهد تا حیات نظامش بخطر نیافتد .
ت) نمیدانم چرا داد بیان میکند که؛ “… برای همین اپوزیسیون سنتی خارج از کشور، از روحانی ها و خاتمی ها متنفرترند تا از احمدی نژادها!”. این یک تصور توهمی بیش نیست. اول ایشان با استفاده از کلمه “سنتی” در مقابل اپوزیسیون، دوباره از همان روش قبلیش استفاده کرده است تا راه نقد را بر خودش ببندد تا مشخص نشود که منظور ایشان از اپوزیسیون سنتی کیست. از سوی دیگر اینطور وانمود میکند که این “خارج نشینها هستند که متنفرترند از روحانی ها، خاتمی ها تا احمدی نژادها. چگونه ایشان به این “اصل” و “واقعیت” رسیده اند آشکار نیست ولی قطعا در اشتباه هستند و یا با مخالفان نظام در ایران نه ارتباطی دارند و نه از آنها خبری! من و خیلی از افرادی که اساسا با نظام تضاد غیر قابل حل، اگر بتوانم اینطور بخوانمش، داریم، هرگز از افراد متنفر نیستیم. ما از عملکرد افراد ناراضی و یا اعصبانی و در نهایت معترض هستیم. احمدی نژاد در ادامه حیات جمهوری اسلامی به همان اندازه که روحانی و خاتمی نقش عملی داشته اند، نقش داشته است. اینکه احمدی نژاد با دهان گشاد حرف میزد، تفاوتی در سیاست گذاری و برنامه های خارج از کشور جمهوری اسلامی نمی گذاشت. جناب بابک داد و بعضی از دوستان که مردم را بنا به دلایلی دعوت به شرکت در انتخابات میکنند، تصور میکنند که رئیس جمهور نقشی در تبیین ارتش، سپاه، شرکتهای کلان مثل قرارگاه خاتم الانبیا و آستان قدس رضوی و ، قوه قضائیه، نیروهای امنیتی ، سیاستهای خارجی … دارد.
دولت حتی توانایی تصویب قوانین بدون هماهنگی با بیت رهبری را ندارد. شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام میتواند هر قانونی را که آنها در مجلس بتصویب برسانند، میتوان مسدود کند. همان داستان “حکم حکومتی” در زمان دولت و تدارکاتچی ، را همه شنیده ایم .یعنی تمام این نهادها، مجلس و ریاست جمهوری ، مجلس ششم اصلاحات به ریاست آقای کروبی برای توجیه ادامه قدرت ولایت مطلقه فقیه بیش نیستند.
پ) با عنوان کردن مذاکرات به آن صورتی که آقای بابک داد به ما ارائه داده اند، بله باید به آقایان روحانی و ظریف پاداش داد، نه بخاطر اینکه راه نفس این حکومت را باز کردند، بلکه موجب شدند که کشور وارد جنگ خانمان سوزی دیگری نشود. اما آقایان روحانی و ظریف چرا ناسزا و تهمت و ناسپاسی بسیار از جناح مقابل دریافت میکنند، این مطلبی است که ایشان باید از خاتمی و … ، رفسنجانی ، آنها بپرسد نه از شخص دیگری! آنچه من و امثال من میتوانیم بگوئیم این است که آقایان روحانی خودشان بخش مهمی از بدنه این نظام بوده اند. آنها در شورای امنیت “ملی”، عضو بوده و شریک جنایت و مشکلات پروژه هسته ای هستند. آنها چرخ دندهای سیاست گذاری و اجرا این پروژه بوده اند. از نظر من آنهایی که این پروژه را پرورانده، به اجرا درآوردن و ادامه داده اند، همه و همه مجرمان و مسببین بدبختیهای ملت هستند. جناب بابک داد، اگر گمان میبرد که آقایان روحانی از این پروژه اطلاعی نداشتند، آنرا نپروراندن و به ادامه آن هم کمک نکردن، خب میتوان گفت که ، خاتمی ، رفسنجانی دست مریزاد. اما اینکه آنها مذاکرات هسته ای را آنطور که میخواستند پیشبردند، یا تمام چارچوب توافق شده را ترسیم و به اجرا درآوردند، بنظر من توهمی بیش نیست و رسیدن به برجام، هیچ امتیازی برای این و آن جناح نظام ایجاد نمیکند. فقط ثابت میکند که رهبران و دست اندرکاران این نظام بیشتر خائن به ملت هستند تا بی کفایت. در نتیجه باید به جناب بابک داد گفت که عزیز جان، شما اگر طرفدار روحانی و آنهای دیگر نیستید، بسیار خوب است، اما انصاف بدهید که چشم خودت را بر روی خیلی از وقایع و حقیقتها بسته اید.
ث) جناب بابک داد میفرماید که “پاسخ روحانی و دولتش، از طرف حکومتی م ت آنها دارد نفس یکشد، این بود که ّ که با هم را به مردم بدهد و به روحانی طعنه و کنایه بزند!”. من میگویم » یک نامزد خاص « رهبر پر اشتباه، دیروز بنشیند و آدرسهای از زمان خمینی تا کنون، اینچنین نکرده است؟ اینکه رهبر چقدر قدر نشناس است، ، عزیز جان چه موقع رهبر جمهوری اسلامی مطلب جدیدی نیست، ملت ایران چه خدمتها که به این نظام و رهبران ان نکرده اند، اما چه توهینها و خیانتها از آنها دیده است. اما آقای روحانی هر چه از آنها دریافت میکند، ربطی به من و شما ندارد، آنچه به من و شما مربوط است این است که آیا اقای روحانی و دیگرانی که یاد کردید برای رسیدن به حق حاکمیت ملت کاری کرده اند؟ یا حداقل در آن جهت قدمی به پیش برداشته اند؟
اینکه ایشان می فرماید که؛ “خاصیت روح متکبر و خودکامهی رهبر است … ” چنین و چنان میکند، تنها مشکل ملت ایران اعتقاد و اعتبار خودشان را از فرمانبری از این رهبر ، نیست. مشکل مهمتر ملت ایران این است که کاندیدهای ریاست جمهوری متکبر و خودکامه میگیرند و بر آن نیز تاکید میکنند و بعضی “روشنفکران این انتصابات که با رقابتها مهندسی شده برگزار میشود را به عنوان روزنه ای برای آزادی و حق حاکمیت ملت به جهانیان و مردم ایران معرفی و بیان میکنند. چه فرقی خواهد کرد که احمدی نژاد، گاندی و مندلا رئیس جمهور ایران شود!!! وقتی که توان قانونی برای اجرای طرح ساده اصلاح مطبوعات را نداشته باشند. حتی اگر مجلس طرحی را هم تصویب کند که حق حاکمیت ملت را به نوعی برسمیت بشناسد، دو نهاد “قانونی”، شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام، آنرا میتوانند بصورت قانونی در مقابل قبله ولایت مطلقه فقیه ذبح کنند. تازه نباید فراموشمان شود که آنهایی که قرار است “ناجیان ما باشند, در همان ابتدای کاندید شدنشان اعلام کرده اند که آنها تضمین کنندگان این نظام و قانون اساسی آن هستند و از ولی فقیه یا قدرت مطلقه، اطاعت مطلق خواهند کرد. این چه توهمی است که ما باید در انتظار “قهرمان” باشیم؟ چرا در تاریکی بدنبال چراغی می گردیم؟ اگر در تاریکی این نظام چراغی
میبود، همه بدون هیچ مشکلی میتوانستند آنرا ببیند. مشکل آن است که این نظام بارها و باره ثابت کرده است که قادر به تحول نیست، بارها و بارها این راه رفته ایم و بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرده ایم, اما دوباره از ترس احمدی نژادی ها به روحانی ها و یا دوباره از ترس رئیسی ها و قالیباف ها به دامن وعده دهندگان توخالی پریدیم. این امام زاده ها اگر کور نکند، تا به حال کسی را شفا نداده اند. درست است که بعضی از امام زاده ها عقرب و افعی ندارند، اما شفا دهنده هم نیستند. این پرورش خرافه هست که ما دخیل بستن به این امامزاده ها را تبلیغ کنیم.
خ) جناب بابک داد از پس آرزوی سرنگونی نظام و داستان “یا علی بکش، من هم روش”، شروع میکند و میگوید، “حق این هّ است که میگذاشتند اینها با همان فرمان تند، به سوی در ی نیستی میراندند و نابود میشدند!”. اما نه “صد حیف” او، که ما مخالفان نظام خوشحالیم که دیوانگی رهبران نظام تا آن حد نبود که خودشان را بکشند و ملت را بدنبال خود!! نکته ای که جناب بابک داد از آن غافل شده است این است که تمام جناح های این نظام درنده خو و متکبر بر یک اصل هم نظرند و ان حفظ نظام “الهی” است. اما آنچه باید به ان اضافه کنم این است که اپوزیسون، لااقل آنچه که ما میشناسیم، مشکل با نظام دارد نه با افراد. آقای خاتمی میتواند رئیس جمهور شود و مایه افتخار همه ما ایرانیان، اگر مردم را به حق حاکمیتشان برساند، شود. نه اینکه با وعده “قهرمانی” بیاید و با توجیه “تدارکاتچی” بودن، برود. این را سوزاندن فرصتهای “طلایی” میخوانند نه هوشمندی.
اما در رابطه با این “راننده مست” اول شما بفرمائید که چه کسانی این مست را راننده ماشین ملت کرده اند تا ما بدنبال شما از “رام” کنندگان آن تشکر کنیم. تمام آنانی که نام میبرید در حصر آیت الله منتظری خاموش ماندند و یا امضا کنندگان حکم حصر ایشان بودند. تمام اینهایی که نام بردید اگر در بقدرت رسیدن این راننده مست به رهبری مشارکت نداشته بودند، خاموش ماندن, آنزمانی که میتوانستند به ملت ایران کمک کنند که دیگر راننده مستی ماشین شان را نراند. دیگر از روحانی نمیگویم که خود بود و پیش برنده حجاب اجباری! نه دوست گرامی, جناب داد, این آخری حتی در ۷۸ تیر ۱۸ فرمانده سرکوب دانشجویان در از انهایی که پروژه “برجام” را بخوبی اجرا کرد » متنفریم « نه ما ، سبد اولی های شما جایی ندارد. همچنین دوست گرامی نداریم.اما امیدی هم به این “حقوق دان نظام، برای رسیدن به آزادی و دمکراسی نداریم .
چ) در اینکه رهبر و اساسا تمامی دست اندرکاران این نظام آدمهای “نمک به حرامی” هستند که هم نمک میخورند و هم نمکدان را میشکنند، جای تردیدی نیست. این را مردم از همان زمان آیت الله خمینی با پوست و استخوانشان درک کردند. در این گفته فقط یادشان نباید میرفت که این عارضی است همه ، جناب بابک داد درباری دست اندرکاران نظام نه شکی است و نه مشکلی گیر در این نظام. هیچ کدامشان از این قاعده نمکدان شکستن، خود را بصورت کامل پاک نکرده اند.
باید به جناب بابک داد در ترسیم شرایط جهانی در دوران بقدرت رسیدن آقای خاتمی تبریک گفت و تشکر هم کرد. اما این همان مشکلی است که اپوزیسیون با خاتمی داشت و هم آیت الله منتظری. خوب می بود که جناب بابک داد نامه آیت الله منتظری را بخاطر میداشت و یا حداقل آنرا یکبار هم که شده میخواند و درک میکرد که همین بندبازی خاتمی بود که دل تحول خواهان را چرکین و نا امید کرد و از صحنه خارجشان ساخت. بعد از آشکار شدن قتلهای زنجیره و دادگاه میکونوس، فضا بسیار آماده بود که حداقل شورای نگهبان را از قانون اساسی و از صحنه سیاسی خارج کند. اما چه تلخ که با انهمه پشتوانه، ایشان با حکم ، هم شبیه سال ۱۳۷۵ حکومتی خاموش شدند و عبا بر سر، دست به نوشتن ” نامه برای فردا” شدند. شرایط آنزمان، سال جهان جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده بود. راهی بجز نرمش ، بود. به خاطر پروژه هسته ای و ساختن بمب اتمی ۹۲ عبا را بر سر نکشد و قلم بدست ، قهرمانانه باقی نمانده بود. اگر در شرایط کنونی جناب بابک داد به امید این است که روحانی نگیرد و پا در صحنه بنهد تا حق حاکمیت ملت را باز پس بگیرد، همان اشتباهی را کرده است که تعداد زیادی از هموطنانمان کرده و آرزوهایشان را با وعده ها بر باد داده بودند. ۷۰در دهه
ج) آنچه باید در مورد نوشته جناب بابک داد مورد تایید قرار داد، سرنوشت روحانی است که به صف مغضوبین رهبر خواهد پیوست. اما این داستان نویی نیست، این تکرار سرنوشت روسای قوه مجریه در ایران است. آنچه جناب بابک داد از آن غافل شده بودند همین است که ما، آنهایی که رای ندادن را به عنوان رای دادن به حق حاکمیت ملت در نظر گرفته ایم، بدنبال فرستادن راننده مست به دره تاریخ نیستیم. ما خواهان رسیدن به ایرانی آباد و آزاد هستیم. نه مرگ خامنهای را میخواهیم و نه تنفری از فردی بدل داریم. ما خواهان نابودی استبداد دینی هستیم و با آنانی که حیات این نظام را تضمین میکنند در تضادیم. این . انتخاب راهی است برای رسیدن به آزادی و دموکراسی ، نه کینه ورزیست نه توهم گرایی ً ح) اینکه گفته میشود، “… روحانی فرد مطلوب من نیست. اما در شرایط موجود میدانم که کشور با انتخاب آن نامزدهای مثلا ب ، انقلابی همان داستان و منطق رنگ باخته انتخاب ین “بد و بدتر” است. فقط مهندسی بهتری شده ،” به عقب خواهد رفت ً قطعا است. استفاده از افسوس و صد کلام دیگر جناب بابک داد، اصل این منطق بی اساس که بارها به آزمایش گذاشته شده و هر بار مردود تر از دفعه قبلش موجب هدر رفتن نیروهای مردمی شده است، مطلب نوعی از ان نمیسازد.
در پایان آنچه مرا بر آن داشت تا پاسخ خودم را به متن بابک داد بنویسم، نه انگ زنی و نه تنفری نسبت به فردی بود. در واقع تشریح اینکه چرا رای ندادن را به عنوان رای به حق حاکمیت ملت میدانم که در مقابل ادامه قدرت طلبی ولایت مطلقه فقیه بوده
است. قدرتی که نه جوابگو به فردیست و نه تمکین کننده خواسته های ملت است. اینکه چند نماینده “مردمی” در مجلس بیایند و یا یک رئیس جمهور “حقوق دان”، “اصلاح طلب” و یا “مردمی” بر سرکار اید، مشکل ملت را حل نخواهد کرد. تاریخ سلطنت نشان داده است که آنها خساراتی را بر این کشور و ملت زده اند که شاید برای بازسازی آنها ، این فقها، از خمینی تا خامنهای پنجاه سال کار و تلاش لازم داشته باشیم. اشغال سفارت آمریکا، ادامه جنگ عراق علیه ایران، پروژه هسته ای و از همه بدتر ، پروژه امت سازی در مقابل گسستن و نابودی پیوندهای ملت، جز با دستورات و هدایت اتاق فکر و دولت پنهان رهبری امکان اگر هم وجود می داشتند، رئیس جمهور تحول خواه اگر هم بر سرکار می آمد, باز برای ، ناپذیر نبوده است. نمایندگان مردمی آموخته ایم. فلسفه انتخاب بین بد و بدتر، نیز ۷۰ محدود کردن قدرت ولی فقیه, ناتوان نمی بودند. اینرا بخوبی ما از وقایع دهه نشان داد که در سیستم ولایت-فقاهتی نه ثمر بخش است و نه توان جلوگیری از تخریبهای نظام و رهبری را دارد. آنچه از این فلسفه و راهکار ان، آمدن بد بجای بدتر، ثابت شده است, جز مردودی مکرر و نابودی و به هدر دادن نیرو و امید مردم چیز دیگری حاصل نشد است. اینکه افرادی چون بابک داد وآنهایی که بدون توجه به آنچه تاکنون اتفاق افتاده است، تحول خواهان را “تندرو”، “انقلابی گری”، “بی درایتی” و یا … میخوانند, اگر دروغی بزرگ نگفته باشند، اشتباه غیر قابل بخششی کرده اند. چرا که تحول خواهان، خواهان تندروی یا کندروی نیستند، بلکه برای آنها جهت تحولات مهم است نه چندان سرعت آن. سوالهایی که هر فردی میباید از خود بپرسد و بعد از پاسخگوی به آنها, موضوع خودش نسبت به انتخابات روشن سازد این است که؛ آیا انتخاب “بهترین فرد” ممکنه به عنوان رئیس جمهور میتواند، قدرت مطلق رهبری را بکاهد؟ آیا با بسر کار آمدن “بهترین رئیس جمهور” در ایران که معتقد به قانون اساسی بوده و در چارچوب ان قصد “خدمت” داشته باشد آیا میتواند حق حاکمیت مردم را به مردم باز گرداند؟ آیا با انتخاب “بهترین رئیس جمهور” قدرت طلبی سپاه و بیت رهبری در منطقه، جنگ با اسرائیل و آمریکا و بصورت خلاصه با جهانیان را میتواند پایان دهد، یا حتی تاثیری بر آنها میتواند بگذارد؟
مشکل من با این نظام نبود آزادی است، اما آنچه استمرار طلبان از آن دفاع میکنند “خود آزادی” است. وگرنه سالهاست، از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تاکنون، ملت ایران آزادی خودشان، از پوشش انتخابی شان گرفته تا بیان خواسته ها و حق تصمیم گیری بر سرنوشت شان را از دست داده اند. بنا بر این دلایل است که من پشتیبان خود اعلام میکنم و در کنار آنهایی هستم که با “رای ندادن، رای به حق حاکمیت ملت داده اند”.

یاداشت بابک داد

🔹 !» نجیب « رهنمودهای تازه یک رهبر 🔷

، جنگ آنقدر نابرابر است، که در برابر آن نمیتوان چیزی نگفت. حتی وقتی که خودت، دهها نقد به دولت حسن روحانی داری ! ها؛ ناگزیر میشوی برای روشنگری وارد شوی »انگ« اما میبینی رقبای او آنقدر کثیف بازی میکنند، با وجود احتمال
اشهدبالله (شهادتین باید خواند!!) که انتقادم از جناح حاکم، به منزله حمایت از روحانی نیست. انتقادهایم به روحانی را 🔹 خواندهاید. ضمن اینکه روحانی ستاد انتخاباتی دارد و میداند چطور از خود دفاع کند!
نگاه میکردیم، دنیا پا روی گلوی جمهوری اسلامی گذاشته بود و با ۹۲ و ۹۱ اما از این زاویه که ما از بیرون مملکت به سال ً توقف فروش نفت، کار نظام تقری نجات داد! »انهدام« با تمام بود که روحانی آمد و کل نظام و رهبری را از
از این زاویه که ما ناظر اوضاع بودیم، آنها از رهبر و سپاه تا مراجع تقلید و امامان جمعه، ادامهی حکومت و بقایشان را مدیون تیم حسن روحانی هستند. و برای همین اپوزیسیون سنتی خارج از کشور، از روحانیها و خاتمیها متنفرترند تا از احمدینژادها!
. این حکومت بود؛ اگر ادامه مییافت » نسخهی نابودی « احمدینژاد در حقیقت
دنیا با شتاب داشت روند “تحریمهای فلج کنندهاش” را پیش می د ۹۱ زمستان سال 🔹 ر . صادرات نفت ممنوع شد و نمایندگان ُب شدند تا میانجیگری کند. »عمان«رهبر، دست به دامان
پیوسته بود! »خاطرات« اگر آن سال غیر از روحانی (جلیلی یا مشایی) رئیسجمهور شده بود، حالا نظام اسلامی به
پاداش آن خدمت، و آن مذاکرات سخت که راه نفس این حکومت را باز کرد، چه بوده جز سیل ناسزا و تهمت و ناسپاسی؟ 🔹
طرفدارش نیستیم، اما انصاف که داریم. چشم که داریم.

پاسخ روحانی و دولتش، از طرف حکومتی م ت آنها دارد نفس یکشد، این بود که رهبر پراشتباه، دیروز بنشیند و ّ که با هم را به مردم بدهد و به روحانی طعنه و کنایه بزند! » یک نامزد خاص « آدرسهای
طعنه » ناجی خود « خاصیت روح متکبر و خودکامهی رهبر همین است که وقتی از طرف احمدینژاد تحقیر و ذلیل میشود، به و ظلم روا میدارد! کبر و غرورش او را به قهقرا برده و هنوز هم فرق راه و چاه را نمیفهمد. در واقع نمیخواهد بفهمد! به خدا که باید او را با چاهش تنها گذاشت!
هّ حق این است که میگذاشتند اینها با همان فرمان تند، به سوی 🔹 در ی نیستی میراندند و نابود میشدند! دلسوزانی پیدا میشوند و نازهای ، صد حیف که ملتی را به گروگان گرفتهاند و شاید برای حفظ این سرزمین و مردم از نابودی کنند. و مسافرانش (مردم) را، از »رام« حضرت آقا را میخرند و صبر ایوب پیشه میکنند؛ تا رانندهی مست این اتوبوس را بلای سقوط در امان نگه دارند.
اشارهام به خون دلی است که از نزدیک شاهد بودهام آن “سید” اخلاقمدار میخورد و تحمل میکرد تا آسیبی به ایران و ایرانیان افتادند. »حصر و بند« خود به ، نرسد. یا شیخ شجاع کروبی و میرحسین موسوی که برای نجات این خلق گروگان از نابودی
؛ زیرا این »متنفرند« حالا روحانی که اندکی شبیه به آنهاست، هم دشمنان داخلی دارد. و هم کسانی در اپوزیسیون خارج از او نجات دهد! » فروپاشی محض « مخالفان به درستی میفهمند که او چگونه توانست نظام اسلامی را از
بود. به خاطر حکم دادگاه میکونوس و مسائل دیگر، دنیا با جمهوری اسلامی در افتاده ۹۱ هم وضع شبیه سال ۱۳۷۵ سال 🔹 بود و در زمستان آن سال، ناگهان تمامی سفیران کشورهای اروپایی و قدرتهای منطقهای از تهران قهر کردند و رفتند!
یافت و از سقوط » مشروعیت « فشار بیرونی بر حکومت بالا گرفت، اما خاتمی که با رأی بالا انتخاب شد، نظام از نگاه جهانیان نجات پیدا کرد!
داشت! حالا ببینید که آن رهبر و نظام با ۷۶ کینهی خاتمی در دل مخالفانش، بابت آن حضور نجاتبخشی است که در سال خود چه رفتاری دارند؟ » ناجی «
شاید هرکسی جای او بود، یک بار برای همیشه این رانندهی مست را … روحانی هم به صف مغضوبین رهبر خواهد رفت 🔹 ه «با . تنها میگذاشت تا سزای اینهمه بلاهت و اشتباه و خودکامگیاش را ببیند » ه و چا ّ جاده و راه و در سعدی دربارهی برخورد با این گمراهان کلهشق و خودکامه میگوید:
چاه است و راه و دیدهی بینا و آفتاب؛ ➖
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش!
چندین چراغ دارد و بیراه میرود؟ ➖
بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش!
د « مطلوب من نباشد و یا ، شاید کشور با روحانی 🔹 . جلو برود. او فرد مطلوب من نیست » نُک
اما در شرایط موجود میدانم که کشور با انتخاب آن نامزدهای ب ا ، انقلا ی ً مثلا به عقب خواهد رفت. و ش ید بیراه نباشد اگر ً قطعا بگوییم این اتوبوس، تازه از سراشیب بیرون آمده. و اگر فقط قدمی به عقبتر بردارد، ای بسا در شیب سقوط بیافتد هّ و تا ته در برود.
افسوس که گروگان این رانندهی مست، این سرزمین و مردم بیپناهش هستند. و رهبران مستبد این حکومت، از این نقطه بردهاند! » بهرهها « ضعف، چه
به هر حال معتقدم مردم، بهترین تصمیم را خواهند گرفت.
بابکداد
۹۶ اردیبهشت ۶

دیدگاه اقتصادی ابراهیم رئیسی، کاندیدای ریاست جمهوری/دکتر منوچهر فرح بخش

حجت الاسلام ابراهیم رئیسی که دادن صفت ” حجت الاسلام قاتل” بسیار برازنده او است یکی از شش کاندیدای دست چین شده شورای نگهبان است که با اشاره آقای خامنه ای وارد گود مبارزه انتخاباتی دوازدهمین دوره ریاست جمهوری شده است. حکومت اسلامی با وجود انکه ادعا میکند راه مستقلی را انتخاب کرده و دنباله روی شیوه های متداول در غرب نیست، ولی در عمل نشان داده است که نه تنها چنین نیست، بلکه برعگس حساسیت و وابستگی عجیبی نسبت به شیوه های انتخاباتی متداول در غرب، به ویژه درحوزه تبلیغات دارد که همین نوع تبلیغات انتخاباتی کاندیدها از جمله مناطره زنده تلویزیونی گواه آن است.

از جمله کپی برداریهای دیگر حکومت اسلامی از نحوه انتخابات در غرب ارائه برنامه کاری میباشد که به ویژه در این انتخابات پیش رو خیلی مورد توجه قرار گرفته و زبانزد شده است، بطوریکه کاندیدا ها تا دهان باز میکنند از برنامه های خود سخن میگویند. ولی از آنجاییکه هیچگونه برنامه ای در کار نیست و فقط حرف است و حرف، لذا گفته ها بقدری مصنوعی، بی محتوا و گول زننده عرضه میشود که به شنونده حالت دل به هم خوردگی دست میدهد. در این نوشته به بررسی برنامه اقتصادی رئیسی میپردازیم تا مردم شناخت بهتری از این فرزند ناخلف بدست آورند.
او در معرفی خود ادعا میکند که با فقر و یتیمی و کار در نوجوانی رشد کرده، طعم محرومیت را چشیده و احساس محرومین را درک میکند که البته دروغ میگوید. زیرا که این ادعای او به هیچوجه با عملکرد شغلی او به عنوان عضو قوه قضاییه همخوانی ندارد، زیرا که یک فرد با چنین روحیه ای امکان ندارد که بتواند حکم اعدام برای هزاران زن و مرد جوان را که اتفاقا هدفی جز محرومیت زدایی و ایجاد زندگی بهتر برای هموطنان خود نداشتند صادر کند و آنها را به جوخه های اعدام سپرد. وی یکی دیگر از اقدامات مشعشعانه خود رارفتن به روستاهای اطراف مشهد برای امداد رسانی به محرومان میداند و اینک کشف کرده که چگونه ممکن است کسی بتواند تنها با درآمد ۴۵ هزارتومانی یارانه زندگی خود را اداره کند.
در مورد مقابله با بیکاری به خیال خودش برنامه کارشناسانه ای ارائه میدهد و فکر میکند برنامه ای بسیارآموزنده و عملی است، که میگوید: امروز با تحصیل‌کردگانی مواجه هستیم که مدرک‌ شان را در اختیار دارند، اما بیکار هستند، آمار رسمی ما تقریباً ۱۲ درصد بیکار را نشان می‌دهد که با احتساب تحصیل‌کردگان این آمار به ۴۰ درصد می‌رسد که ۳۰ درصد آن جوانان هستند. بسیاری از مفاسد برای بیکاری است و بسیاری از آسیب‌های اجتماعی هم حاصل فقر و محرومیت است، لذا ما باید امروز حتماً این شرایط اقتصادی را تغییر دهیم. امّتی که توانسته پیروزی‌هایی را ثبت کند و به عنوان الگو در جهان مطرح باشد، نمیتوانداین فقر را تحمل کرده و آنرا حل نکند. این برای من شده غصه که در طول ۴۰ سال هنوز در حال آسیب زدایی هستیم و نمیتوانیم شرائط اقتصادی را به نفع خود تغییر دهیم. آنچه مردم از ما می‌خواهند و خواست امام و شهدا بود، این است که شرایط فعلی تغییر کند، آن هم با توجه به ظرفیت‌های داخل کشور و بدون نگاه کردن به دست دیگران.
او برای شیرین کردن کام مردم وعده افزایش یارانه ها را میدهد و میگوید: می‌شود امروز با استفاده از نخبگان کشور گره از زندگی مردم باز کرد و یارانه‌ای که به سه دهک‌ پایین جامعه پرداخت می‌شود به ۲ یا ۳ برابر افزایش داد، بسیاری از افرادی که تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی هستند را از زیر پوشش بیرون آورد، ساخت مسکن ارزان قیمت جزو برنامه‌های ما در همین رابطه است. او سپس مسئله بیکاری پرداخته و به کاهش نرخ بیکاری از ۱۲ درصد به ۸ درصد که جز با ایجاد اشتغال میلیونی امکان‌پذیر نیست اشاره میکند، ولی چون برنامه مشخصی در ذهن خود ندارد، موضوع را اینگونه می پیچاند و میگوید: البته ممکن است عده‌ای نوشتن برنامه را به عهده مجلس گذاشته‌اند تا آنها به عنوان طرح آن را ارائه کنند و ابلاغ آن را به عهده رئیس مجلس گذاشته باشند، اما ما معتقدیم این برنامه باید عملیاتی شود که این موضوع امکان‌پذیر است.
یک نکته قابل توجه در سخنان وی نحوه ارتباط مردمی او است که میگوید: من در طول مدت کاری ام هیچگاه ارتباط‌م را با مردم قطع نکردم، هر شب در مسجد در خدمت مردم بودم و هفته‌ای یک روز را برای ارتباط با مردم اختصاص می‌دادم. ارتباط با مردم برای دولت ضروریست من به عنوان یک طلبه از مردم با مردم و در مردم هستم و یکی از زمینه‌های فهمیدن اشکالات دولت در مردم بودن است. در مقابله با اشرافیگری هم میگوید: روحیه اشرافی‌گری آفت بزرگی در سر راه آنان است. انقلاب ما پیامش ضد اشرافی‌گری است زیرا اشرافی‌گری امری نیست که توقف داشته باشد و تبدیل به یک مسابقه بین مسئولان می‌شود. مردمی که مشکلات بسیار سخت دارند نگاهشان به زندگی مسئولان است. حقوق‌های نجومی خلاف انتظار مردم است. کسانی که الگوهای مردم هستند نباید با اشرافی‌گری سازگار باشند. دولتی نظام سلامت اداری دارد که خود سالم باشد و زندگی محرومان را درک کند. باید جوری کار کرد که کسی نتواند فساد کند و در نظام بانکی امکان اختلاس را از بین برد. چیزی که مردم می‌خواهند اصلاح ساختارهای فسادزا است. قبل از هر شخصی رئیس دولت باید مدعی مقابله با مفاسد باشد و این وظیفه برای مدیران است و همه باید روحیه ضد فساد داشته باشند. به نظر ما اگر نزدیکترین افراد هم مرتکب فساد شدند عدالت ایجاب می‌کند که با آنها برخورد شود با هر کسی و در هر سمتی که باشد.
کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برای ازدواج جوانان هم برنامه ارائه داده میگوید: ما ابتدا باید ببینیم مشکل جوانان چیست، ما در مشهد بررسی کردیم و دیدیم که مشکل اصلی جوانان مسکن است، بر همین اساس ساختار یک مجموعه ۶۰۰ واحدی را شروع کردیم، موضوع مسکن مسئله بسیار مهمی است که باید حل شود. مسکن مهر مشکلاتی داشت که آقایان باید آن مشکلات را حل می‌کردند و ما ان‌شاءالله مسکن مهر را در سال اول دولت تحویل متقاضیان می‌دهیم. مسکن یکی از صنایعی است که همه صاحب‌نظران معتقدند می‌تواند شغل ایجاد کند، ما باید مسئله تسهیلات، شغل و مسکن را حل کنیم تا این دغدغه‌ها پایان بپذیرد و بتوانیم وضعیت معیشتی خوبی برای مردم و جوان‌ها ایجاد کنیم. او در خاتمه برای خالی نبودن عریضه گریزی هم به امریکا میزند و با اشاره به اقدامات آمریکا علیه حکومت اسلامی ایران و نحوه برخورد با آنها هم، گفت: راه‌حل مقابله با این تاکتیک آمریکا وحدت در کشور است. امروز جوانان ما در جای‌جای کشور اسلامی در حال ایستادگی هستند که این قدرت برای کشور است. اگر دشمن انسجام ما را ببیند وادار به عقب‌نشینی می‌شود. کشور ما باید علاوه بر اقتدار سیاسی، اقتدار اقتصادی هم داشته باشد و اگر ما وحدت ملی داشتیم آمریکا کاری نمی‌تواند بکند. هر جا سستی کردیم او پیش آمد و هرجا با تکیه بر داده‌ها ایستادیم باعث شد آنها از نام ایران بترسند
وی در پایان اظهار داشت: من در این عرصه آمده‌ام برای خدمتگذاری به مردم و همه بدانند که در این عرصه به هیچ عنوان زخم‌زبان‌ها و تبلیغات ما را مثل استادمان شهید بهشتی از میدان به در نخواهد کرد. بنای ایستادی برای خدمت به مردم را خواهیم داشت اگر سردار عزیز ما حاج قاسم سلیمانی از مجاهدت خسته شد ما هم خسته خواهیم شد. برای کشور ما این فقر و بیکاری زیبنده نیست و ما قادریم فقر را برطرف، بحران بیکاری را حل و فساد را ریشه‌کن کنیم.
با مرور برنامه کاری این کاندیدا به یاد خاطره ای از دوران تحصیل خود در آلمان افتادم که گفتن آن بیمورد نیست. در سالهای پایانی در رشته اقتصاد بیشتر وقت دانشجویان در سمینارها که معمولا سه ماهه بود سپری میشد. در یکی از سمینارها که تعداد ما به حدود ۲۵ نفر میرسید و سه روز در هفته به مدت دوساعت به طول میانجامید ” تشکیل هیات دولت در کشور آرژانتین ” توسط استاد، موضوع سمینار برای آن ترم تعیین شد . بیست وزیر تعیین گردیدند و من رییس بانک مرکزی شدم. در هر جلسه اطلاعات لازم توسط استاد که خود هم به عنوان رییس جمهور شرکت میکرد، مرتب و نسبت به بحث های درون هیات دولت در اختیار ما قرار میگرفت. خاطرم میاید کشور به علت وضعیت بد جوی با کاهش شدید صادرات کشاورزی از جمله گندم مواجه شده بود و بیشتر بحث درهیات دولت حول تامین بودجه دولت و در خواست های پولی وزرای کشاورزی و کار دور میزد که طرف صحبت هم وزیر دارایی بود و در نهایت به بانک مرکزی که من بودم رجوع میشد. طبیعتا چون موضوع حفظ ارزش پول ملی و سایر سیاستهای پولی اجازه نمیداد که در خواست وزرا عملی شود، لذا در هیات دولت هنگامه ای برپا بود تا سرانجام کار به جایی رسید که رییس جمهور وادار به مداخله شده و دولت را معزول کرد.
برنامه کاری این حجت الاسلام و دولتی که میخواهد تشکیل دهد بیشترمانند همان دولت کذایی سمیناری ما است که بیشتر به شوخی شباهت دارد تا برنامه ریزی برای اداره یک کشور هشتاد میلیون نفری با صدها مشگل لاینحل. از فحوای سخنان بسیار ساده انگارانه، بدون محتوای و غیر کارشناسانه رییسی به خوبی مشهود است که چند کارشناس نه چندان مجرب سر فصل هایی مانند بیکاری، تورم، رکود، اشتغال و امثالهم را انتخاب کرده و با کمی توضیحات سطحی به عنوان برنامه دولت در اختیارش قرار داده اند تا حرفی برای گفتن داشته باشد. اینکه قول میدهد که یارانه سه دهک پایین جامعه را سه برابر خواهد کرد، بیکاری ۱۲ درصدی را به ۸ در صد میرساند، مسکن برای جوانان میسازد و وعده های سرخرمن دیگر تماما حکایت از نادانی او دارد که نشان میدهد، حتا با الفبای اقتصاد هم آشنایی ندارد. هزینه کردن آسان است، ولی مشگل درامد زایی است که دولت چگونه بدست آورد که براقشار کم درآمد فشار وارد نیاید، تورم زا نباشد، تعادل اقتصادی حفظ شود و نوعی هزینه گردد که خروجی آن رونق اقتصادی، گسترش عدالت اجتماعی و بهبود شرائط زیست محیطی باشد. طبیعتا حصول این موارد مستلزم ان است که یک برنامه ریزی مدون و کارشناسانه صورت گرفته و همه جزییات و فعل و انفعالات نوسانزا محاسبه گردیده باشد که هم مستلزم وجود کارشناسانی مجرب است و هم زمان کافی برای تدوین آن. از گفته ها و عملکرد این ملای بیسواد چنین برمیاید که نه کادر مجهز کارشناسی در اختیار دارد و نه زمان کافی برای تهیه یک برنامه مدون جامعه پسند دراختیار داشته است. در واقع او به پشتگرمی بیت رهبری وارد این میدان کارزار شده و داشتن برنامه کاری مدون را چندان نگرفته است.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 05 – 96

ایران چهارمین وارد کننده میان ۱۷۵ کشور

جدیدترین آمار منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول نشان می دهد واردات ایران در سال ۲۰۱۶ برابر با ۱۳۹۵ رشد قابل توجه ۲۲ درصدی داشته است و این کشور از نظر میزان رشد واردات در میان ۱۷۵ کشور جهان رتبه چهارم را به خود اختصاص داده و در کنار کشورهای کوچک آفریقایی همچون گینه استوایی و اتیوپی قرار گرفته است. گینه استوایی با رشد ۳۸.۶ درصدی واردات در سال ۲۰۱۶ رتبه نخست جهان را از این نظر به خود اختصاص داده است. بورکینافاسو با رشد ۲۵.۳ درصدی و گرجستان با رشد ۲۲.۶ درصدی به ترتیب در رتبه های دوم و سوم از این نظر قرار گرفته اند. پس از ایران که در رتبه چهارم جای گرفته است کشور آفریقایی اتیوپی قرار دارد. رشد واردات این کشور در سال ۲۰۱۶ برابر با ۲۱.۸ درصد بوده است. بر اساس این گزارش ۲۹ کشور با رشد منفی واردات در سال ۲۰۱۶ مواجه شده اند. ونزوئلا با رشد منفی ۴۱ درصدی واردات، در انتهای رده بندی جهانی قرار گرفته است. میزان رشد واردات برخی کشورهای دیگر در این سال عبارت است از: فیلیپین ۱۹.۹ درصد، مراکش ۱۳.۲ درصد، مصر ۱۱ درصد، پاکستان ۸.۷ درصد، اوکراین ۷ درصد، قطر ۶.۸ درصد، امارات ۶.۲ درصد، بلژیک ۱۲ درصد، چین ۴.۸ درصد، ترکیه ۴.۴ درصد، آلمان ۳.۷ درصد، انگلیس ۲.۸ درصد و آمریکا ۱.۱ درصد. میزان رشد واردات ایران در ۴ ساله دولت یازدهم به ترتیب منفی ۷.۲ درصد، ۱۴.۴ درصد، منفی ۸.۳ درصد و ۲۲ درصد بوده است. این ارقام برای ۴ ساله دولت دهم به ترتیب ۴.۸ درصد، منفی ۰.۷ درصد، منفی ۸.۷ درصد و منفی ۱۳.۵ درصد بوده است.

تعطیلی کارخانجات شدت گرفته است

محمدرضا تاجیک، رئیس مجمع نمایندگان کارگران استان تهران در نشست خبری مجمع عالی نمایندگان کارگران ایران با اشاره به تعطیلی کارخانه‌های قو، جهان، ارج و کارخانه چینی ایرانی گفت: تا شهریور سال ۹۵ تعداد ۹۵۰ کارگاه تحت پوشش مجمع نمایندگان بودند که دچار مشکل شدند. وی با اشاره به اینکه در یک کارخانه چینی ۷۰۰ کارگر مشغول کار بودند که به واسطه توقف فعالیت خط تولید این کارگاه، بیکار شدند گفت: تولیدات سال گذشته این کارخانه با نصف قیمت فروخته شد و در حال حاضر فقط برای تسویه مطالبات خود درب این کارخانه باز است. او همچنین با اشاره به بدهی ۱۳۰ هزار میلیاردی دولت به تامین اجتماعی گفت: دولت با توجه به این بدهی، سازمان تامین اجتماعی هم در بخش تامین بودجه درمان و هم در بخش تامین بودجه پرداخت بازنشستگی با مشکل مواجه شده است. تاجیک با بیان اینکه بعضا سازمان تامین اجتماعی منابع پرداخت حقوق را از محل دریافت وام و فروش فروش اموال و مستغلات کارگران پرداخت می کند گفت: یک سونامی در انتظار سازمان تامین اجتماعی است و از دولت درخواست می شود نسبت به ساماندهی این وضع اقدام عاجل کند. عضو هیأت مدیره مجمع عالی نمایندگان کارگران با اشاره به اینکه معیشت کارگران روز به روز رو به تنزل است، گفت: در تعیین حداقل دستمزد سال جاری حداقل هزینه سالانه معیشت خانوار که مورد توافق شرکای اجتماعی قرار گرفته بود، لحاظ نشد و این مطالبه جامعه کارگری بود.

درآمد ریالی دولت در سال گذشته

براساس آمارهای منتشره توسط دولت، عملکرد بودجه سال ۹۵ کل کشور مشخص شد. طبق اطلاعات واصله، منابع عمومی در قانون بودجه سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۲۹۴ هزار میلیارد تومان بود که از این رقم ۲۸۲ هزار میلیارد تومان یعنی ۹۶ درصد تحقق یافته است. براساس گزارش سازمان برنامه و بودجه از منابع عمومی در سال ۱۳۹۵، مبلغ ۱۵۷ هزار میلیارد تومان سهم درآمدها، مشتمل بر درآمدهای مالیاتی، گمرک و سایر بود که در عمل ۱۴۸ هزار میلیارد تومان آن یعنی ۹۴ درصد محقق شد درآمدهای مالیاتی و گمرک ۹۷ درصد و درصد تحقق سایر درآمدها ۸۸ درصد است. سهم واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای (نفت و فرآوردهای نفتی و سایر) از منابع عمومی در قانون بودجه سال ۱۳۹۵ در حد ۷۹ هزار میلیارد تومان بود که عملاً ۷۴ هزار میلیارد تومان یعنی ۹۴ درصد آن تحقق یافته است
این رقم بدان معنا است که دولت در سال ۹۵ بالاترین درآمد ریالی را از منابع نفتی کسب کرده که برخلاف سیاست‌های اقتصاد مقاومتی یک رکود محسوب می‌شود. مصارف در قانون بودجه سال ۱۳۹۵ معادل رقم منابع در حد ۲۹۴ هزار میلیارد تومان بود که با توجه به عملکرد ۲۸۲ هزار میلیارد تومانی آن، بودجه سال ۱۳۹۵ با ۹۶ درصد تحقق، بدون کسری به صورت متوازن مدیریت شد.

کاهش ۱۳ هزار میلیاردی بدهی دولت به نظام بانکی از طریق تسعیر

در سال ۱۳۹۵ به منظور اصلاح نظام بانکی کشور و در جهت افزایش قدرت تسهیلات‌دهی بانک‌های دولتی، با استفاده از مجوز تبصره ۳۵ قانون اصلاح قانون بودجه سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۳ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان از بدهی دولت به نظام بانکی کاسته و مبلغ ۲۹ هزار میلیارد تومان به سرمایه دولت نزد بانک‌های دولتی افزوده شده است. در سال ۱۳۹۵ در راستای کاهش بدهی دولت به اشخاص حقیقی و حقوقی با استفاده از مجوز تبصره ۳۶ قانون اصلاح قانون بودجه سال ۱۳۹۵ مبلغ ۸ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان از بابت مطالبات پیمانکاران، مبلغ ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان صرفه تأدیه بدهی دولت به شهرداری‌ها، هزار میلیارد تومان بابت کمک به مسکن مهر، هزار میلیارد تومان به بنیاد مسکن و بنیاد شهید و ۴۰۰ میلیارد تومان برای آموزش عالی و ۲۰۰۰ میلیارد تومان صرف پرداخت پاداش بازنشستگان فرهنگی جمعاً ۱۵ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان از بدهی دولت به طلبکاران پرداخت شد. در سال ۱۳۹۵ با استفاده از مجوز تبصره ۳۷ قانون اصلاح قانون بودجه، مبلغ ۸ هزار میلیارد تومان برای پرداخت بدهی‌های سازمان بیمه سلامت پرداخت شد.

کاهش تولید ناخالص داخلی ایران در ۴ ساله دولت یازدهم

صندوق بین المللی پول از افت ۲۶۸ میلیارد دلاری تولید ناخالص داخلی ایران در دولت یازدهم خبر داد و پیش بینی کرد تولید ناخالص داخلی ایران در سال جاری نیز ۸.۳ میلیارد دلار نسبت به سال قبل از آن کاهش یابد و به ۳۶۸.۴ میلیارد دلاربرسد. تولید ناخالص داخلی ایران در سال گذشته ۳۷۶.۷ میلیارد دلار اعلام شده بود.بر اساس برآوردهای این نهاد بین المللی مجموع تولید ناخالص داخلی ایران در ۴ ساله ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ که برابر با دوره فعالیت دولت یازدهم است ۱۵۴۳ میلیارد دلار بوده است. تولید ناخالص داخلی ایران در این دوره ۴ ساله نسبت به دوره فعالیت دولت قبل یعنی سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ با افت ۱۵ درصدی مواجه شده است. در دولت دهم مجموع تولید ناخالص داخلی ایران بر اساس قیمت های جاری ۱۸۱۱ میلیارد دلار بوده است که بدین ترتیب در دولت یازدهم ۲۶۸ میلیارد دلار از حجم تولید ناخالص داخلی ایران کاسته شده است. بر اساس این گزارش در رده بندی جهانی بزرگترین اقتصادهای جهان در سال ۲۰۱۶، رتبه ۲۹ به ایران اختصاص یافته است. آمریکا با تولید ناخالص داخلی ۱۸.۵ تریلیون دلاری در جایگاه نخست از این نظر قرار گرفته است و چین با ۱۱.۴ تریلیون دلار و ژاپن با ۴.۹ تریلیون دلار به ترتیب در رتبه های دوم و سوم از این نظر قرار گرفته اند.

حجم نقدینگی به ۱۲۵۳ تریلیون رسید

پیمان قربانی معاون اقتصادی بانک مرکزی در چهارمین همایش بانکی و تجاری ایران- اروپا با اشاره به برخی متغیرهای پولی، اظهارداشت: حجم نقدینگی در پایان سال گذشته با ۲۳.۲ درصد رشد به ۱۲۵۳ هزار میلیارد تومان رسید. وی افزود: حجم پایه پولی در سال گذشته ۱۷.۱ درصد و ضریب فزاینده پولی به حدود ۷ درصد افزایش یافت. معاون اقتصادی بانک مرکزی ضمن اشاره به ثبات بازار ارز، گفت: نرخ تورم از ۴۰.۴ درصد در مهر ۹۲ به ۹.۵ درصد در اسفند ۹۵ رسید که در واقع وعده تورم تک رقمی بعد از ۲۶ سال محقق شد. قربانی با بیان اینکه جمعیت ایران جوان است، افزود: بر اساس هرم جمعیتی جمعیت ایران جوان و تحصیلکرده و دارای ویژگی های مناسب است که می تواند در رشد کشور مفید باشد. وی با تاکید بر اینکه نسبت مشارکت نیروی کار در ایران بالا است، تصریح کرد: ۴.۳ میلیون نفر دانشجو در کشور داریم که این جمعیت جوان با نرخ مشارکت فزاینده و تحصیلکرده نیروی کار مناسبی را در اختیار کشور قرار داه است. معاون اقتصادی بانک مرکزی با اشاره به زیان سپرده گذاران به دلیل بالاتر بودن تورم از نرخ سود سپرده، گفت: در ۳ سال گذشته این مشکل رفع و نرخ های سود مثبت شده است، البته نرخ های سود بیش از انتظار مثبت شده است و تلاش کرده و بانک مرکزی با ابزارهایی از جمله کاهش نرخ سود بازار بین بانکی، به دنبال مدیریت نرخ سود است

برنامه های اقتصادی جوک مانند کاندیداهای ریاست جمهوری

با انتخاب شش کاندیدای ریاست جمهوری از میان ۱۶۰۰ داوطلب ریز و درشت توسط شورای نگهبان پرده اول این نمایش خنده دار و مسخره و در عین حال غم انگیز انتخاباتی به پایان رسید و پرده دوم که بخش درام و گول زننده این نمایش فکاهی خواهد بود شروع شده است که به مدت بیست روز ادامه خواهد داشت. در این بخش کاندیداها در تبلیغات خود برنامه کاری خود را ارائه میدهند که طبیعتا حول اقتصاد میگردد. کاندیداتورها هر یک با سرهم کردن انواع راست و دروغها، خود را عقل کل، غمخوار مردم، دارای برنامه جامع اجرایی، و خلاصه ناجی ایران معرفی میکنند. خوشبختانه سالها است که ملت ایران دست این غاصبین را خوانده و توجهی به قول و قرار های آنها ندارد. منتها باز سوالی که پیش میاید علت شرکت اگثریت مردم که اعتقادی به وعده و وعیدهای دروغین این نوکران نظام اسلامی ندارند در انتخابات است که علل ویژه خود را دارد و بحثی است خارج از هدف این نوشتار .

بنابراین در انتخابات پیش رو اصلی ترین موضوع ساماندهی اقتصاد کشور است که جامعه انتظار دارد تا به بیند این عجق وجق های سیاسی که میخواهند چهار سال سکان اداره کشور را در دست گیرند، این بار چه دروغهایی را سرهم کرده تحویل ملت خواهند داد. در یک نگاه اجمالی به سوابق کاری آنها نشان میدهد که هیچیک از آنها تخصص و تجربه ای در اقتصاد که میخواهند ساماندهی کنند ندارند. با تجربه ترین از میان این شش نفر روحانی است که عملکرد اقتصادی دولت او در چهار سال گذشته است که نمیتواند نمره قبولی بگیرد. حکومت اسلامی اوضاع اقتصادی کشور را آنچنان به هم ریخته و به بن بست کشانده که با اصلاحات سطحی و موردی راه به جایی نخواهد برد.

اقتصاد کشور نیازمند به یک تحول اساسی تمام عیار و در واقع نوعی انقلاب اقتصادی است. در این رابطه اولین حرکت هم بایستی خلع ید از مجموع دست اندر کاران و مدیران فعلی در حکومت اسلامی که کشور را به این روز انداخته اند باشد. امری که انجام آن غیر ممکن است و کاندیداها نه تنها در قد و قواره ای نیستند که بتوانند چنین جرات و شهامتی از خود نشان دهند بلکه خود شریک دزد و رفیق قافله هستند. برای نشان دادن تصویری ازعمق بحران حاکم براوضاع اقتصادی کشور کافی است که به چند مورد زیر توجه شود:
بحران فراگیر در سیستم بانکی کشور: از ابتدای انقلاب که بانکهای کشور دولتی اعلام شدند وسایه فقه اسلامی برسیستم بانکی افکنده شد، بانکها عملا وارد یک دوران بلاتکلیفی شدند که با وجود اصلاحات هر چند نیم بند بعدی، از جمله برقراری مجدد بانکهای خصوصی و غیر دولتی، معهذا هیچگاه مدیریت سالم و منضبط مانند گذشته درسیستم بانکی برقرار نشد، بطوریکه بانکها تبدیل به مرکز فساد مالی و تقلبات گوناگون شدند، که پرداخت وامهای نجومی بدون وثیقه معتبر به افرادی خاص و شرکت در معاملات غیر بانکی مانند سرمایه گذاری در بخش ساختمان از جمله موارد مشخص آن میباشد. وصول این وام های بدون ضمانتنامه و پشتوانه کافی که رقم واقعی آن هیچگاه اعلام نشده، ولی در پنهان و آشکار صحبت از هزاران میلیارد تومان میشود عملا غیر ممکن گردیده . اگثر وام گیرندگان در دسترس نیستند، تعدادی اعلام ورشکستگی کرده اند، بخش اعظم پول ها هم به خارج منتقل شده و خلاصه بانکها مانده اند و هزاران میلیارد تومان مطالبات لاوصول که نمیتوانند در ترازنامه بانک به عنوان زیان مطرح سازند. از اینرو سالها است که ترازنامه بانکها غیر واقعی ارائه میشود، یعنی مبلغی نجومی به عنوان مطالبات به اضافه سود بانکی بالای ۲۰ درصد نشان میدهند که وجود خارجی ندارد. در حالیکه اگر ارقام واقعی درج شود، بسیاری از بانکهای خصوصی کشور میبایستی اعلام ورشکستگی کنند و بانکهای دولتی هم بدون حمایت دولت قادر به ادامه کار نمیباشند. در واقع و در یک کلام سیستم بانکی کشور ورشکسته و از نفس اقتاده است و تنها با تنفس مصنوعی دلار های نفتی است که هنوز توانسته ادامه حیات دهد.
بحران مالی در دولت به علت بدهی تریلیون تومانی: سردمداران حکومت اسلامی ایران از همان ابتدای انقلاب بر این باور بودند که کشور را فتح کرده اند و ثروت ملی را به عنوان غنائم جنگی به حساب میاوردندی. کما اینکه آیت الله خمینی در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرای رسما از غنیمت بدست آمذه سخن گفت. با این طرز فکر دستگاه دولت عملا محل پول سازی و تامین خواسته های مالی انقلابیون به شمار میرفت. در ضمن چون حساب و کتابی هم در بین نبود، بی مهابا از خزانه دولت هزینه میشد. از اینرو از همان ابتدای انقلاب دولت تبدیل به قلک حکومت اسلامی شده و با کسری بودجه مواجه بوده که هنوز هم ادامه دارد. از اینرو تعجب آور نیست که با وجود درآمد بالای نفتی معهذا مشاهاه میشود که دولت در مرز ورشکستگی قرار گرفته وعملا ورشکسته است. طیب نیا وزیر امور اقتصاد ودارایی رسما اعلام کرده است که بدهی دولت به سیستم بانکی، پیمانکاران و سازمانهای مختلف حدود ۷۰۰ هزار میلیارد تومان است، رقمی که به احتمال زیاد در صورت حسابرسی دقیق به یک تریلیون تومان هم میرسد. این درحالی است که تقریبا برنامه های عمرانی دولت خوابیده و راه اندازی مجدد انها هم بسیارغیر محتمل است. بودجه شرکتهای دولتی سر به بالای ششصد هزار میلیارد تومان میزند که اگثر انها هم ورشکسته بوده و تنها هزینه بر هستند تا درآمدزا.
هزینه های برون مرزی: با وجود یک چنین درهم ریختگی اقتصادی در درون کشور، پرداخت هزینه های برون مرزی که سالانه بالغ برچندین ده میلیارد دلارمیشود به یکی از عوامل اصلی در کاهش درآمد دولت تبدیل گشته است. بخش عمده هزینه جنگ تمام عیار در سوریه، همچنین است هزینه نگهداری حزب الله لبنان، کمک به شیعیان عراق، افغانستان، یمن، بحرین و همچنین هزینه سرسام آور تبلیغاتی توسط حکومت اسلامی تامین میشود. به عبارت دیگر بخش اعظم از بودجه دولت که میبایستی صرف توسعه و آبادانی کشور شود تبدیل به توپ و تانک و تامین مخارج میلیونها سوری و لبنانی میگردد.
فروپاشی بخش تولید کشور: یکی از دغدغه های بزرگ جامعه امروز ایران سایه پهن شده بحران بر روی بخش تولید کشور است، تا آنجا که حتا خطرفروپاشی آنرا تهدید میکند. این موتور اقتصاد کشور که میبایستی به بهترین وجه نگهداری شود و نیاز به تقویت مداوم و رفع مشگلات اجرایی دارد از سه جهت تحت فشار است که عبارتند از واردات ارزان قیمت کالا از چین و هند و ترکیه و غیره که تولیدات داخلی قادر به رقابت با آنها نیست. نرخ بالای بهره یا سود بانکی، همچنین شرائط بسیار نا بسامان سیستم بانکی در رابطه با دادن تسهیلات و بالاخره واردات از طریق قاچاق که بیش از یک چهارم واردات کشور را در بر میگیرد. بخش تولید از همان ابتدای انقلاب با شروع مصادره ها و قلع و قمع کارآفرینان و صاحبان کارخانجات مورد بی مهری حکومتگران اسلامی قرار گرفت تا بخش تجارت به ویژه تجارت قاچاق پرورانده شود.

دولت آینده برای نجات کشور چاره ای جز اصلاح ساختاری این سه عامل باز دارنده توسعه و سالم سازی اقتصاد کشور ندارد. در این رابطه طبیعتا وجود برنامه ای مدون و کارشناسانه و مدیران و مجریان صالح و مجرب مورد اعتماد جامعه یک ضرورت است. معرفی شش کاندیدا که بنا به خواسته رهبری که از جعبه شامورتی شورای نگهبان بیرون آمده نه تنها به لحاظ سلامت اقتصادی موجه نیستند، بلکه اصولا فاقد هرگونه برنامه مدون برای اصلاحات ساختاری میباشند. کما اینکه دو کاندیدا میرسلیم و هاشمی طبا که نقش کاریکاتوری دارند و بطور جدی مطرح نمیباشند، عملکرد اقتصادی روحانی و جهانگیری هم در چهار سال گذشته نشان داده که نه برنامه ای دارند و نه اصولا اراده ای در جهت تغییرات ساختاری در دولت وجود دارد. میماند دو کاندیدای تازه نفس، یعنی جنایتکاری بالفطره به نام رییسی که نه تنها سواد اقتصادی ندارد، بلکه هیچ تجربه دولتی در پرونده کاری او مشاهده نمیشود. دیگری قالیباف شهردار تهران که حرفه اصلی اش سپاهی گری است و به محاظ سیاسی یک شارلاتان به تمام معنا است. بنابراین وای به حال ملک و ملت که میخواهد عنان و اختیار مملکت و حفظ منافع ملی را به این آرسن لوپن های سیاسی سپارد.

گزیده خبرهای اقتصادی هفته 04 – 96

افزایش صادرات مواد خام دردوره اقتصاد مقاومتی

براساس آمار تجارت خارجی از ۱۵ قلم عمده صادرات غیرنفتی ۱۴ مورد آن مربوط به مواد خام نفتی و معدنی با وزنی بالغ بر ۷۸ میلیون تن است که مغایر با رویکرد اقتصاد مقاومتی است. طبق سند چشم انداز و همچنین اقتصاد مقاومتی میبایستی خام فروشی در حوزه نفت و گاز و معدن متوقف و این منابع طبیعی با فرایندهای مختلف به صورت تولیدات نهایی صادر شود. قابل ذکر اینکه در میان این پانزده قلم کالاهای صادراتی، حتا فرش، پسته و زعفران هم که به عنوان مواد خام شناخته نمیشوند و تا حدودی ارز آوری قابل توجهی دارند جزء این دسته به شمار نمیایند. از کل ۴۳ میلیارد و ۹۳۰ میلیون دلار صادرات کشور در سال ۹۵ بالغ بر ۲۲ میلیارد و ۱۷۶ میلیون دلار‌ آن به غیر از پسته مربوط به ۱۴ قلم کالای عمده صادر شده مواد نفتی و معدنی خام است. یعنی اینکه کمی بیشتر از نصف صادرات غیرنفتی را کاملا محصولات معدنی و نفتی تشکیل می‌دهند. در حالی که ارزش صادرات غیر نفتی با واردات کالا تقریبا یکسان و با اختلاف اندک است، اما وزن کالای صادراتی حدود ۳.۹ برابر کالای وارداتی است که نشان می‌دهد، هر تن واردات گرانتر و هر تن کالای صادراتی ارزانتر بوده است و حاکی است که صادرات غیر نفتی به شکل خام فروشی و بدون لحاظ کردن ارزش افزوده همچنان ادامه دارد.

روند رو به کاهش صادرات نفت

رویترز میگوید: انتظار می رود صادرات نفت خام ایران در ماه «می» به کمترین رقم در ۱۴ ماه اخیر برسد. بخشی از این کاهش صادرات به روند نزولی بازار تقاضا بر می گردد که برای مثال هند می‌خواهد واردات نفت خام از ایران را به دلیل مناقشه بر سر قرارداد یک میدان گازی با ایران به کمترین رقم در یک سال اخیر کاهش دهد؛ ضمن اینکه سفارشات ژاپن برای نفت خام ایران هم در ماه اوریل به بیش از نصف کاهش پیدا کرده است. ایران در ماه آینده حدود ۳ میلیون بشکه نفت خام ذخیره خواهد داشت و انتظار می رود صادرات نفت ایران در مجموع برای ماه می تقریبا یک میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه در روز باشد. میزان صادرات میعانات این کشور هم روزانه کمی بیش از ۳۷۰ هزار بشکه باشد که بیش از این میزان صادرات نفت خام و میعانات ایران در ماه فوریه با رسیدن به تقریبا ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار بشکه در روز بیشترین رقم در ۶ سال اخیر را به خود اختصاص داده بود. رویترز همچنین اعلام کرد که در ماه گذشته میلادی مجموع صادرات نفت و میعانات ایران به ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه در روز رسید؛ این در حالی است که ایران در ماه جاری و گذشته میلادی هیچ ذخیره ای از نفت خام و میعانات نداشته است. صادرات نفت و میعانات ایران به چین در ماه جاری میلادی کمی بیش از ۵۰۰ هزار بشکه خواهد بود که کمترین رقم در ۴ ماه اخیر است.

بازسازی راکتور اتمی اراک توسط چینی ها

سخنگوی وزارت خارجه چین اعلام کرد که قرارداد نهایی بازطراحی رآکتور اراک میان شرکت‌های چینی و ایرانی، در ٢٣ آوریل در وین پایتخت اتریش امضا خواهد شد. بازطراحی رآکتور آب سنگین اراک، یکی از جنبه‌های مهم توافق هسته‌ای میان کشورهای ۱+۵ و ایران در سال ۲۰۱۵ بوده است. براساس توافق هسته‌ای وین، ایران ملزم به ایجاد تغییراتی در این تأسیسات به نحوی است که این رآکتور هیچگاه نتواند در جهت تولید پلوتونیوم قابل استفاده در ساخت بمب اتمی، مورد استفاده قرار بگیرد. صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، در جلسه کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی گفت که توافق‌های اولیه درباره قرارداد بازطراحی رآکتور اراک انجام شده و امضای نهایی این قرارداد هفته آینده در وین انجام خواهد گرفت. صالحی گفت این قرارداد حدود ۲۰۰ صفحه است که جزئیات بسیار فراوانی دارد و ابعاد مختلف این همکاری را پوشش می‌دهد. او تصریح کرد که فعالیت‌ها در ارتباط با این راکتور به خوبی پیش می‌رود و ایران جلوتر از برنامه خود است. وی با تأکید بر این موضوع که ایران مسئولیت طراحی راکتور اراک و طراحی تجهیزات مرتبط با آن را برعهده دارد گفت: در نهایت، طراحی‌های ما از سوی ۲ کشور آمریکا و چین مورد ارزیابی علمی قرار می‌گیرد و این موضوع در قرارداد مذکور آمده است که این ۲ کشور باید در پایان، طراحی‌های ایران را تأیید کنند. خاطرنشان میگردد که ایران همواره تأکید داشته که هدف از تکمیل تأسیسات آب سنگین اراک، تولید مواد رادیواکتیو برای مصارف پزشکی است و هرگونه تلاشی برای دستیابی به مواد اولیه ساخت تسلیحات اتمی را رد کرده است. با این وجود، در جریان مذاکرات منتهی به توافق هسته ای وین، ایران با بازطراحی این رآکتور موافقت کرده است.

سقوط بازار سیمان کشور

مشکل نبود تقاضا برای سیمان، این صنعت را دچار بحران کرده است. جعفر سرقینی معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت معتقد است مشکل تولیدکنندگان سیمان با قراردادهای چند میلیون تنی داخلی حل نمی‌شود و باید بازارهای خارجی را مجددا فعال کرد. او در ادامه میگوید: در حال حاضر ۸۳ میلیون تن ظرفیت تولید سیمان کشور است که سال ۱۳۹۵ را حدودا با تولید ۵۳ میلیون تن سیمان تمام کردیم و متاسفانه در حال حاضر بازار مصرف در داخل رکود دارد و صادرات نیز از ۱۹ میلیون تن در سال ۱۳۹۳ به ۱۳ میلیون تن در سال ۱۳۹۵ کاهش یافت که علت آن نیز وجود ناامنی‌های داخلی در کشورهای همسایه به عنوان اصلی‌ترین بازار صادرات سیمان ایران است. معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت میگوید: امیدواریم امنیت به بازارهای همسایه بازگردد و بازار داخلی نیز از رونق کافی برخوردار شود تا مشکل تقاضای سیمان برطرف شود، چراکه در حوزه تولید هیچ مشکلی وجود ندارد و با ظرفیت ایجاد شده می‌توانیم تا سقف این ظرفیت به تولید بپردازیم. در حال حاضر ۱۰ میلیون تن ظرفیت کارخانه‌های دیگر نیز تا ۳۰درصد پیشرفت دارد و در نهایت به ۸۳ میلیون تن ظرفیت فعلی اضافه خواهد شد.

احصا و شناسایی شرکت‌های زیانده دولتی

وزارت اقتصاد در نودمین روز از اجرای برنامه ١٠٠ روز ١٠٠ اقدام خود که در آن به معرفی ٩٠ اقدام وزارت اقتصاد در دولت یازدهم می پردازد با معرفی «احصا و شناسایی شرکتهای زیانده دولتی»، به عنوان یکی از دستاوردهای این وزارت خانه در گزارشی آورده است: به طور کلی می‌توان چند عامل را در زیان‌ده شدن بنگاه‌های دولتی مقصر دانست که محدود بودن اختیارات مدیران، بهره‌وری پایین، نحوه قیمت‌گذاری و فاصله آن با قیمت‌ تمام‌شده، بروکراسی فربه و گیج‌کننده، عدم تطابق با فناوری‌های روز به دلیل نبود حس رقابت، عدم استفاده از متدهای جدید مدیریتی و عمر کوتاه مدیران از جمله آن‌هاست. براساس آمارهای رسمی، حدود نیمی از شرکت‌های باقی مانده در دست دولت زیان ده باشند. اگر شرکت‌هایی همچون شرکت بازرگانی دولتی ایران که ماهیتا زیان‌ده هستند و کسی بر آن ها خرده نمی‌گیرد را مستثنی کنیم، سایر شرکت‌های دولتی امکان سودآور شدن و یا قرار گرفتن در نقطه سربه سری را با اصلاح ساختار و بالا بردن بهره وری و کارایی خود دارند. از سوی دیگر شرکت های دولتی زیان دهی که به حکم قانون می باید در بخش دولتی باقی بمانند با تشخیص مشترک سازمان برنامه و بودجه و زارت امور اقتصادی و دارایی باید تا پایان تیرماه هرسال به هیئت وزیران اعلام شود. دست دولت در سامان دادن به وضعیت سایر شرکت های دولتی باز گذاشته شده و در مورد سایر شرکت های زیانده نیز با پیشنهاد معاونت امور بانکی، بیمه و شرکت های دولتی و با استفاده از اختیارات قانونی دولت در قالب واگذاری سهام یا انحلال شرکت و واگذاری اموال باقی مانده میتواند اقدام کند. در این راستا، معاونت امور بانکی، بیمه و شرکت های دولتی وزارت امور اقتصادی و دارایی از ابتدای آغاز به کار دولت که در آخرین فهرست، ۱۶۵ شرکت دولتی زیان‌ده بر اساس عملکرد سال ۱۳۹۴، جهت ابقا در سال ۱۳۹۵ احصا و جهت ارائه به هیئت وزیران به سازمان برنامه و بودجه ارسال شده است.

شانس دولت آینده در جذب سرمایه های خارجی

با توجه به کاهش درآمدهای نفتی و فرارسرمایه های داخلی به خارج از کشور، چنین به نظر میرسد که تنها راه باقی مانده برای برون رفت از بن بست اقتصادی موجود، جذب سرمایه های خارجی میباشد. امروزه با نگاهی به روند موفقیت آمیز بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی، ترکیه و سنگاپور و غیره نشان میدهد که سرمایه‌گذاری خارجی مهم‌ ترین موتور رشد اقتصادی و بهبود تولید به شمار میرود. اقتصاد ایران تاکنون به علت وجود درآمد نفت تجربه چندانی در جذب سرمایه‌های مستقیم خارجی نداشته و تجارت با جهان به‌ صورت عمده، بر اساس صادرات نفت، تا حدودی صادرات غیر نفتی و واردات کالا دنبال شده است. ولی اکنون اقتصاد کشور به مرحله ای رسیده که تنها برای برون رفت از رکود موجود نیازمند به حداقل یک سرمایه گذاری صد میلیارد دلاری است. جذب این رقم توسط حکومت اسلامی که با جهان سر جنگ دارد چندان آسان به نظر نمیرسد. بنا براین یکی از تصمیمات بسیار مهم دردولت آینده آماده سازی فضای داخل و خارج کشور برای جذب سرمایه های خارجی است. تصمیم سختی که بایستی کاهش ریسک سرمایه‌گذاری، بهبود رویکرد دیپلماسی و همچنین بهبود وضعیت مقررات سرمایه‌گذاری در بر گیرد.

جاذبه نوزایش یا افسون آرمان (ازدانته آلیگری تا فروغ فرخزاد)/رضا اغنمی

نویسنده: مهدی استعدادی شاد
زمان: زمستان ۲۰۱۷ – ۱۳۹۵
مکان: فرانکفورت آلمان

به روایت نویسنده تصویر روی جلد ازنقاشی های هنرمندانه ی «بوتوچلی» است که درسال ۱۴۸۵ درتابلویی زیبایی به مناسبت «مقاله ی تاریخساز» پیکومیراندولا زیرعنوان : «سخنی پیرامون شآن انسانی» منتشر کرده است. خواننده با مشاهده تابلوی باعظمت روجلد وعنوانش، خواندن و دریافتن مفهوم ذاتی کتاب را با اشتیاق دنبال می کند.
در پیشگفتار از مسافرت خود به ایتالیا وشهرفلورانس «که زادگاه دانته است و هم وارنا که آرامگاهش است» سخن می گوید و از رُنسانس یا نوزایش. درپایان همین پیشگفتار است که با یادآوری پشت سر نهادن تجریه های جُنبش روشنفکری هموظنان، می نویسد : «این جُستار نتیجه ی گفت و گو و جست و جویی است که میترا کوچکیان بانگارنده دراین سال ها داشته. او که برای “خود” شدن به دهه ها کوشیده و تاوان پرداخته . . . و بانکته بینی ها و اشاره های دقیق باعث تکامل متن شده است ازاو برای همیازی اش سپاسگزارم».

فصل بندی کتاب از یک شروع ودرشماره هفدهم برگ یکصد و سی و دو به پایان می رسد. فصل نخست ازپیدایش کلمه ی « رُنسانس» می گوید: « که عاریه ای از زبان فرانسوی بوده است . . . و ایتالیائی ها خودشان به آن دوره ی تاریخ « “رینا شمینتو” و شهر [فلورانس] را “فیرنزه”» می گویند با چنین نگاه انتقادی به شجاع الدین شفا و یا فریده مهدوی دامغانی مترجمان اثر(کمدی الهی و زندگانی او) یادآور می شود که : «مترجمانی که با همان نگاه اولیه کارشان، معلوم می ساختند زیر تأثیر جهان بینی محافظه کارانه بوده، به چالش با قالب های ذهن بومی برنیامده و بدین ترتیب جان و جنم آثار نامبرده را ضایع ونفله کرده اند». اشاره های مستند نویسنده به لغزش های مترجمان، که در این بخش آمده، دقت بیشتر او و امانتداری در ترجمه را توضیح می دهد ویادآور می شود.

درفصل دو از بت شکنی دانته، «دربینش مسیحی “تثلیث مقدس” [و اینکه] هیج نقشی برای حضور زن قائل نبوده است» سخن می گوید. در قرون وسطی ازنواندیشی و نوخواهی دانته، که فصل تازه ای درادبیات جهان، در مسیحیت گشوده، با شکستن باورهای تعصب دینی: «رابطه ی مردانه پدر و پسر و روح القدس را دگرگون ساخت». بئاتریس یا بئاتریچه آفریدۀ دانته در«کتاب زندگانی نو» درسیمای زنی با شخسیت ممتاز و کامل قد ظاهر می شود. شگفتا که نواندیشی تاریخی و بی نظیر دانته، نه تنها رخنه دربنیادهای فکری وایمانی پیروان مسیحیت پدید آورده : که «درحوزه فلسفه نیز تلقی سنتی و رویکرد ارسطویی را به چالش کشیده است». نویسنده، شهامت دانته را می ستاید. «گسست از سنت و عادت رایج زمانه را . . . وی با تأکید برسرودن به زبان محلی بدعت گذاری و از رسم و دستور تولید کتاب به زبان لاتین [زبان رسمی کلیسا و حاکمیت] سرپیچی کرده است».

درفصل سوم، نویسنده با اشاره به خاطرات خود در گذشته درباره بازخوانی آثار دانته، ومقایسه افکار او با سهروردی که در کتاب «قدرت و روشنفکران» آورده است، با روایت سفرهای سه گانه دانته در کمدی الهی و دیدن بهشت و هفت آسمان وعظمت پروردگار می نویسد : « بازهم درپی اثبات حق خود بر زمین است او باتردستی هرکنایه و قصه ای را به خدمت می گیرد و با گزارشی از تبعید نادرست خود و بی انصافی ارباب کلیسا و حماقت نهفته درکشمکش های فرقه ای به دست می دهد». درهمین جاست که مفهوم و گوهر برجستگی پیام نوخواهی وعقلانیت این اثر بزرگ دوران رُنسانس را برای پیروان ادیان توضیح می دهد : « کمدی الاهی، حدبث نفس دگراندیشی است که برای حیثیت و نام خود در برابر فرمان یورش شریعت پناهان به فراسوی این جهان گذرا سفر کرده است». با یادآوری سنت عرفانی و تلاش و تکرارهای «مدام گسست» عرفا سرانجام، نویسنده دراین مقایسه با یأس و ناامیدی، و به درستی نتیجه می گیرد هرعارفی که در مقابل باورها و احکام «خشک مقدسانه شریعت ایستادگی کرده ، اما با این قصد و نظر نه مسائل تحول تاریخی کشور خودرا حل کرده و نه با پیشرفت جهان همگام شده است».

نویسنده، درفصل چهارم بازهم گریبان بقول خودش مترجمان “خشکه مقدسان وطنی” را گرفته و از چشم پوشی برخی رابطه های آزاد زن ومرد مثلا: « کنارگذاشتن متن فرانچسسکا در دوزخ برای دانته بازگو کرده بی پیامد نبوده است . . . . . . قضیه ازاین قراربوده که در زندگی پیش از دوزخ، روزی شوهر فرانچسکا همسر خود پائولورا هنگام عشقبازی غافلگیر کرده و بزعم خود عاملین این رابطه ی ممنوع را باکشتن کیفرداده است». تیزبینی ها و دقت نویسنده در مقوله ی یادآوری ترجمه قابل حرمت است.
فصل پنجم: پیشدرآمیدی ست که نویسنده، ارتباط فکری دانته و فروغ را درفاصله زمان طولانی در پس چند قرن دگرگونی های جهانی، مورد توجه قرارداده و به احتمال قوی نخستین باراست که یک پژوهشگر ایرانی، جایگاه فکری شاعر آزاده ایرانی را بدین گونه معرفی می کند:
«جاذبه ی رُنسانس یا افسون آرمان وجه تسمیه ای دارد که به جز دانته، شخصیت دیگری را نیز شامل می شود. شخصیتی که فروغ فرخزاد است».

باز هم نگاهی دارد به دستاوردهای رُنسانس و سال تولد آن با روایت های مختلف : «برسرعمرش». هرچه هست دیدگاه هایش وسیع و گسترده تراست: «دامنه ی تماشایش نیز گسترده تراست». اندیشه ها باز و دامنه ی فکر وعقلانیت ش دلپذیر. دستاوردش آزادی و آزادگی انسان است ازبردگی و رهایی از قلاده های تعصب.

فصل ششم : اندک خاطره ای ازخود، واشتیاق به ادبیات و ذوق نویسندگی را با خواننده ها درمیان می گذارد. واز علاقه به شعرفارسی، به درستی می نویسد: «بدون شناخت سنت شعری در زبان فارسی نویسندگی اش درست و راست از کار درنخواهد ماند و بدین دلیل نیز مطالعه ی شعر و نظم آوری پیشینیان را پیشه کرده است». در همین جستجوهاست که با فروغ آشنا می شود. با جوهر شعری و افکار والایش بیشتر کلنجار می رود تا با جنم ش نزدیک شود و می شود. رگه های جهنده ی حسی و آفریننده ی او را درمی یابد. به کتابی که نوشته «شاعران و پاسخ زمانه» وعکس هایی که تصویر فروغ را بالاسرش دارد؛ دریافته است که فروغ : «به خاطر تیزهوشی و شاخک های قوی حسی خود شاعری برجسته و پیشرو بوده است؛ چرا که درتوجه به مسئله ی رُنسانس صاحب قدم و پیشگام شده و زودتر از بقیه درک ودریافت خود از امر نوزایش را پرداخته است».

نویسنده، دراین فصل به مسائل اجتماعی، سازمان یافته، اشاره هایی دارد که با شکافتن هریک از آنها و شناساندن حلقه های اتصالی، عادت های ناهنجار اجتماعی فرهنگی را که درجامعه ریشه دوانیده مطرح می کند. در رهگذرهمین گفتارها رواج بازار زیبائی را مثال آورده که دریغم آمد اینجا نیاورم :
« نگاهی بدین کیش شخصیت «عمل زیبائی» بیندازید. وقتی خوابیدن زیر دست جراحان به اصطلاح زیباساز این قدر همه گیرشده است. این روحیه ای است که زنان ومردان را خود خواسته زیر کارد و چاقوی پزشکان می کشاند؟ درجامعه ما گویی همه ازخود ناراضیند. می خواهند جلد عوض کنند. با خود مسئله دارند . . . . . . این جنسیت های زنانه و مردانه ای که می پندارند با زیرابرو برداشتن، مرتفع سازی چروک پوست یا تغییرشکل صورت، پستان، باسن و تقویت آلت جنسی ازخود آدم جدیدی می سازند، بقول رندان کورخوانده اند. اصلا به بیراهه می روند. هیچ بحران واقعی دراین صورت حل نخواهد شد. چون بحران شخصی و اجتماعی به قیافه و بازتابش درآینه ربطی ندارد».
درفصل بعدی نیز ادامه بحث رُنسانس و ارزش ودستاوردهایش درخودی و دیگران است، به ویژه در «تاریخ فرهنگ یونان و وقوف به ارزش حیثیت انسان و استقلال فرد انسانی . . . وآموزش هنر توازن» وبراین باور است که «میان سطرهای آثار دانته و فروغ چه اشاره هائی نهفته است». با چنین زمینه ها به تولدی دیگر می رسد و برجستگی ها ونبوغ فروغ را توضیح می دهد

درفصل هشتم نویسنده،: از دوکتاب ترجمه شده به فارسی: «اثری از یاکوب بورکهارت با نام فرهنگ رُنسانس درایتالیا ترجمه محمدحسن لطفی» ودومین کتاب « اثرارنست کاسیر است با نام فرد و کیهان درفلسفه ی رُنسانس» وآن که درواقع نخستین سخنور و پژوهشگرایرانی درباره ُرنسانس بوده: «ابراهیم گلستان برای دانشجویان دانشکاه شیراز به سال ۱۳۴۸ که درکتابش با نام “گفته ها” (ناشر روزن چاپ لندن ۱۳۷۷) آمده است.
نویسنده، با اندک گله مندی می نویسد : «دفترشعر فروغ هم می توانست ارجاع مناسبی باشد به شکوفائی بحث کمک کند ولی گلستان اشاره ای بدان ندارد». اما با نگاهی دقیق بستر فکری گلستان را می شکافد و اضافه می کند که : همو «توجه را به رویدادهایی جلب می کند که در تاریخ اندیشگران و سیر اندیشه صورت گرفته و باعث رشد و ترقی شده است. دراینجا است که “جنبش رُنسانس” الگوی راهنما می شود». درهمان سخنرانیست که گلستان رُنسانس را با وضعیتی که با برآمدن صفویه در ایران، همزمان با آنچه در اروپا صورت گرفته مقایسه می کند: «در زیر رنگ یک ایمان، انسان فرهنگی تبدیل شد به فرد فرقه ای و، بعد، آدم ملی. و تعصبی که باب حکومت بود شد زائیده زبونی و فقر وفلاکت فرهنگی. امکان نشر و گسترش فکر یا تمدن نورا برد. . . . هر جور بحث و چاره جوئی این انحطاط را با پرسش “چرا” شروع باید کرد».
ازدیدگاه نویسنده، گلستان «برخودپویی وخلاقیت تأکید دارد وتقلید را نفی می کند، مسئله او در سخن یاد شده ترغیب مخاطبان به خود کاوی و تمرین اندیشه است. اوسالها پیش از اینکه آرامش دوستداری پیدا شود . . . . . . همین سخنرانی گلستان برای دانشجویان دانشکاه شیراز سند پیشکسوتی او درارائه بحثی است که برهنر اندیشیدن تأکید می گذارد و آن را لازمه تحول می خواند». پایان این فصل با گلایه از گلستان و انتقاد از سعدی، « که مفهوم زن در مجموعه ای از “آدمی” “تن آدمی شریف است نه به حان آدمیت” به حساب نمی رفته است» .

فصل ۱۳ نگاهی ست به سروده های تکان دهنده ی فروغ، که قدرت بیان زخم های «زن بودن» زیر سلطه جامعه مرد سالاری خواننده را دچار شگفتی می کند در « دفتر نخست شعری زیر عنوان “عصیان” سروده است: به دور افکن حدیث نام، ای مرد/ که ننگم لذتی مستانه داده / مرا می بخشد آن پروردگاری / که شاعررا دلی دیوانه داده/ . . . . . . بیا بگشای در، تا پر گشایم/ به سوی آسمان روشن شعر/ اگر بگذاری ام پرواز کردن / گلی خواهم شدن درگلشن شعر.»
دردفتر شعر “عصیان” « فروغ درنفی شرایط اسیری شاعر گام برداشته است:
به لب هایم مزن قفل خموشی/ که در دل قصه ای ناگفته دارم/ زپایم بازکن بند گران را/ کزین سودا دلی آشفته دارم».به پدرش نامه ای نوشته ازمونیح وبرای او فرستاده. گلایه کرده ازپدرش به خاطر بی توجهی به استعدادهای او.«درعین حال نقدعادت ها و روش تربیت عمومی ست» که به بهانه نامه به پدر، پدران و لغزش های اساسی تربیت خانواده ها را به باد انتقاد گرفته است.
فصل ۱۶ با عنوان: «برای آخرین بار به قیاس متن های دانته و فروغ در رابطه با “رُنسانس” و تفاوت ها» ست. نویسنده با اشاره به : «زندگانی نو» اثردانته ، درمقایسه با “تولدی دیگر» اثر فروغ، که پیشکش شده است به «ا. گ» به کار گرفته، می توانست اولین پرسش ونقطه ابهام را دامن بزند که این طور نشد. زیرا معلوم گشت که منظور ابراهیم گلستان است که آن زمان ها به صورت کارفرما، حامی و معشوق فروغ بوده است». درادامه، تحلیل درستی دارد و می نویسد : « گلسنان که مخاطب مستقیم سخن “رُنسانس” فروغ بوده، در واقع می توانسته این رخداد را دستمایه یک گفتگوئی سازد. دیالوگی برای پرداختن به امر ضروری پوست انداختن جامعه ی ایرانی وبازبینی الگوهای فکری و رفتاریش درآن زمان تا شاید پیشگی ری حوادث بعدی حاصل شود حوادثی که ناشی ازتداوم سنت گرائی و چیره گشتن اُمُلان و اُزگلان بر رقیبان ومعترضان بود».

درآخرین فصل ازجاودانگی فروغ می گوید تا جائی که متحجران و بنیادگران اسلامی را نیز به ستایش سراینده ی دفترهای اسیر و دیوار و عصیان و . . . کشیده است. وکتاب به پایان می رسد.
استعدادی شاد، درآشنائی با سروده ها و افکار پیشتاز فروغ، پژوهش صادقانه ای ارائه کرده که هر خواننده منصف را به سپاس وا میدارد. به امید اینکه گسسترش دقت واحساس مسئولیت ایشان در این زمینه ها موثرافتد.

بازارچه کتاب / همراه من بیا/بهارک عرفان

بازارچه‌ی کتاب این هفته‌ی ما سرکی‌ست به پیشخوان کتاب‌فروشی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان کتاب. عناوین برگزیده‌ی ما در این گذر و نظر اینهاست:

 

وسوسه

7087

نویسنده: واسلاو هاول
مترجم: رضا میرچی
ناشر: جهان کتاب
قیمت: ۱۰۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۲۰صفحه

 

نمایشنامه‌های واسلاوهاول رئیس جمهور فقید جمهوری چک، بازتاب دهنده خلاقیت، ویژگی‌ها، دیدگاه‌ها و جهان‌بینی او هستند. دوره‌های پرتلاطم و پرفراز و نشیبی که‌هاول در آن زندگی کرده نیز از جمله مسائلی است که در نمایشنامه‌هایش بازتاب دارد.
واسلاوهاول در جایی نوشته است: تنها امیدی، که ارزش اش را دارد، آنیست که خود پیدایش کنیم، در داخل خویش و از طرف خود. با کمک خداوند، تئاتر واسطه این امر نمی تواند باشد، تئاتر، کلیسا نیست. تئاتر باید – با کمک خداوند – تئاتر باشد. به انسان باید یادآوری کند چنانچه دیر کند، وضعیت جدی خواهد شود، نمی توان تاخیر داشت.
هاول در زمینه تحول شغلی‌اش در حوزه تئاتر، از کارگری صحنه به نمایشنامه‌نویسی رسید و بعدها به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش از تئاتر رانده شد و ناچار به اشتغال به کارهای یدی شد. این سرنوشتی بود که بسیاری از روشنفکران چکسلواکی در دوران حاکمیت کمونیستی آن را تجربه کردند.
هاول پس از آزادی از زندان در بهار ۱۹۸۳، ۳ نمایشنامه نوشت که بین آثارش جایگاه مهمی دارند؛ لارگو دسیلاتو، وسوسه و بازسازی. در آن زمان، مهم ترین دغدغه ذهنی او بررسی امکان نوآوری در دورانی بود که شرایط تاریخی در آن به سرعت تغییر می کرد. یکی از مسائل مهم در مواجهه با نمایشنامه وسوسه، رابطه بین دو بعد از شخصیت‌هاول است. اول به عنوان نمایشنامه نویسی که در جهان فراواقعی قرار دارد و سپس به عنوان شهروندی پویا در دنیای واقعی که زندگی خود را صرف کنش سیاسی کرده است.
او نمایشنامه وسوسه را در ۱۰ پرده نوشته که عناوین این پرده‌ها به ترتیب عبارت است از: پژوهشکده، خانه فوستکا، باغ پژوهشکده، خانه ویلما، پژوهشکده، خانه فوسکا، پژوهشکده، خانه ویلما، خانه فوستکا، باغ پژوهشکده. او در یادداشتی پیش از آغاز متن نمایشنامه آورده است: «پیش از آغاز نمایش، در وقفه‌های بین پرده‌ها و همچنین در میان پرده‌ها موسیقی راک با طنینی «کهکشانی» پخش می شود. مهم این است که وقفه‌های بین پرده‌ها و همچنین میان پرده‌ها هرچه کوتاه تر… و با وجود تنوع و پیچیدگی متناوب صحنه … هر چه سریع تر باشد.»
این نمایشنامه نویس درباره نمایشنامه پیش رو نوشته است: نمایش وسوسه را در پاییز سال ۱۹۸۵ نوشته ام. شاید سریع نوشتن من پس از آزادی از زندان، در واقع برای حفاظت از خودم، فرار از ناامیدی و در حکم سوپاپ اطمینانی بود که باید آن را باز می کردم. از سال ۱۹۷۷ نوعی اندیشه فاوستی در ذهنم چرخ می زد. درست زمانی که برای اولین بار در زندان بودم، زمانی که شیاطین در زندان به گونه ای خاص سعی در وسوسه ام داشتند؛ چند بار سعی کردم آن را بازنویسی کنم، ولی هر بار نتیجه اش را دور انداختم.
هاول همچنین درباره این اثر نوشته است: این نمایشنامه در مورد علم، سحر، جادو و یا خرافه نیست. نمایشنامه ای درباره مردم، زندگی و جامعه است؛ مثل همه نوشته‌های قبلی من. اگر قرار باشد به نحوی ساده و به طور خلاصه چیزی در مورد معنا و یا پیامش بگویم، شاید بهتر باشد بگویم نمایشنامه ای است در مورد پیچیدگی‌ها، خطرات، بدی‌ها و چیزهای بی اهمیت زندگی روزمره. شر و بلای جاافتاده، خانگی و اهلی شده و حاضر در همه جا.

 

«به ژاپنی»

7088

مترجم: مهسا خراسانی
ناشر: منتشران اندیشه
قیمت: ۱۰۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۴۶ صفحه

 

این مجموعه داستان شامل گزیده داستان‌های کوتاه نویسندگان آمریکایی و اروپایی قرن بیستم است، نویسندگانی که آثارشان در این کتاب چاپ شده، از محبوب‌ترین و مشهورترین نویسندگان آثار ادبی به شمار می‌روند و غالب آن‌ها جوایز معتبر ادبی را از آن خود کرده و یا حتی بنیان‌گذار جوایز ادبی بوده اند که از آن میان می‌توان جان گلسورتی، آلبر کامو و شرلی جکسون را نام برد.
خراسانی درباره این اثر می گوید: ترجمه چنین مجموعه‌ای کاری دشوار و حساس بود. وفادار بودن به سبک نویسندگان در کنار انتقال صحیح مفهوم و رعایت پیچیدگی‌های ظریف ساختاری از اصول مهمی بود که در ترجمه داستان‌ها سعی کرده‌ام آن‌ها را رعایت کنم و امیدوارم نتیجه کار به تشخیص منتقدین و خوانندگان مطلوب باشد. برای انتخاب داستان‌ها علاوه بر ویژگی‌های ظریف و غنی ادبی به جذاب و پرکشش بودن آن‌ها نیز توجه کردم. حقیقتاً هر یک از این داستان‌ها جای تفکر و تعمق بسیار دارد و می‌توان آن‌ها را تک به تک از جنبه‌های مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد.
منتشران اندیشه یکی از ناشرانی است که در طرح حمایتی انجمن صنفی مترجمان با این انجمن همکاری می‌کند. این انجمن طرح حمایتی خود در حوزه نشر برای مترجمان عضو را، در ۳ سطح ترجمه اولی‌ها، مترجمان اهل قلم و بومی‌سازی مطالعات ترجمه در دستور کار قرار داده است.
به موجب این طرح، مترجمان می‌توانند در تمام مراحل انتخاب، ترجمه، ویرایش و چاپ کتاب از مشاوره‌ رایگان برخوردار شوند. «به ژاپنی» یکی از آثاری است که در مرحله‌ اول این طرح منتشر شده است.

 

 

همراه من بیا

7089

نویسنده: شرلی جکسن
مترجم: پیمان بهرام فرهنگ
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۳۱۵ صفحه
قیمت: ۲۳۰۰۰ تومان

 

«همراه من بیا» آخرین رمان شرلی جکسن، بانوی نویسنده متولد سال ۱۹۱۶ است. این نویسنده یکی از مولفان مهم داستان نویسی میانه قرن بیست آمریکاست. این نویسنده را به عنوان یکی از نویسندگان منزوی ادبیات آمریکا و همچنین یکی از نمادهای ادبیات این کشور می شناسند. این نویسنده علاوه بر داستان های کوتاه، ۶ رمان در کارنامه دارد. جکسن در سن ۴۸ سالگی بر اثر سکته از دنیا رفت.
رمان مذکور اثر نیمه تمام این نویسنده است که ناتمام مانده است. بخش های باقی مانده این رمان همراه با ۱۴ داستان کوتاه جکسن در قالب کتاب «همراه من بیا» چاپ شده اند. در این کتاب ۳ سخنرانی هم در کنار این داستان ها چاپ شده است.
هراس، تنهایی، خشونت و اتفاق‌های پیش‌بینی نشده از مسائلی هستند که در آدم های داستان های جکسن دیده می شود. می توان گفت که کتاب پیش رو، گزیده ای از وجوه مختلف کاری جکسن است که همه عناصر نامبرده در آن دیده می شوند. این نویسنده اولین داستانش را با نام جَنیس در سال ۱۹۴۰ در نشریه دانشگاه سیراکیوز منتشر کرد و سپس دبیر بخش داستان این نشریه شد. جکسن در همان دوران با همسر آینده اش استنلی ادگار هایمن آشنا شد. در همان سال پس از این که هر دو فارغ التحصیل شدند، ازدواج کرده و به دهکده گرینویچ نیوانگلند و سپس در سال ۱۹۴۵ به خانه قدیمی بزرگی در بنینگتن شمالی واقع در ایالت ورمونت نقل مکان کردند.

شرلی جکسن تا پایان عمرش با شوهر و ۴ فرزندش در این خانه و بین حدود ۳۰ هزار جلد کتاب زندگی کرد. او در سال ۱۹۶۵ در خواب دچار حمله قلبی شد و درگذشت.
در این کتاب، پس از «مختصری درباره شرلی جکسن»، «پیشگفتار مولف» و رمان ناتمام «همراه من بیا»، ۱۴ داستان کوتاه این نویسنده به ترتیب با این عناوین درج شده اند:
جَنیس، دربه دری توتی، گل کلمی به موهایش، می دانم چه کسی را دوست دارم، غریبه زیبا، خانه ییلاقی، جزیره، دیدار، صخره، یک روز در جنگل، پیژامه پارتی، لوئیزا خواهش می کنم برگرد، خانه کوچک، اتوبوس.
بخش بعدی کتاب هم «سه سخنرانی، همراه با دوستان» است که عناوین آن به این ترتیب اند: تجربه و داستان، شبی که همه مان آنفلوآنزا گرفته بودیم، بیوگرافی یک داستان، بخت آزمایی، توصیه هایی به نویسندگان جوان.

 

مهندسی که دلباخته اعداد بود

7090

نویسنده: پی‌یر بوالو و توماس نارسژاک
مترجم: عباس آگاهی
ناشر: جهان کتاب
تعداد صفحات: ۱۹۰ صفحه
قیمت: ۱۴۰۰۰ تومان

 

داستان این رمان، از یک کارخانه تجهیزات اتمی و با به قتل رسیدن ژرژ سوربیه دانشمند و مهندس ارشد این کارخانه آغاز می شود.
قاتل مهندس بدون به جا گذاشتن اثری از خود، در کمتر از ۱۵ ثانیه محل را ترک می کند. تنها مدرک موجود از قتل، یک پوکه فشنگ است. قاتل، اختراع مهندس سوربیه را هم که یک محفظه ۲۰ کیلویی سوخت موشک باشد، با خود برده است. این محفظه حاوی مواد رادیواکتیو است؛ استوانه ای که در صورت دستکاری شدن می تواند نیمی از پاریس را با خاک یکسان کند.
سربازرس ماروی، مسئول رسیدگی به پرونده قتل مهندس سوربیه می شود و در روند رسیدگی به این پرونده، به طور پیاپی با سوء قصدهای دیگری به همان شیوه با همان سلاح روبرو می شود. عامل سوء قصدها فردی ناشناس است و همیشه با سرعتی باورنکردنی از محل می گریزد…
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
ماروی برگشت و دید که آندره در جریان بیرون رفتن شان قرار گرفته است. سربازرس شوخی کنان گفت:
«شوهرتون رو با خودم می برم. خیلی طولانی نمی شه، ولی اون می تونه بهم کمک کنه…»
ماروی از پیش می دانست که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و تعقیب، حکم گردشی را پیدا خواهد کرد، ولی ناگهان بدش نیامده بود که با بلیآر، آن لحظه های از یاد رفته را تجدید کند. و حدس می زد که بلیآر هم به سهم خود همین هیجان شادی بخش را حس می کرد. دسیسه ای کوچک و مردانه که می بایست، جلوی آندره، چیزی از آن نشان ندهند. شام تقریبا با شادی و خنده پایان یافت. حالا بلیآر چرب زبانی می کرد. سر حال آمده بود، خدمت می کرد. او بود که دیرش می شد بروند بیرون، و زنش لبخند می زد. هنگامی که آندره رفت تا بطری کنیاک را بیاورد، بلیار به طرف دوستش خم شد و پرسید: «هنوز فکر می کنی که موضوع مربوط به جاسوسی می شه؟»
«من اصلا هیچ فکری نمی کنم. ولی روشنه که مونژو به حساب خودش کار نمی کنه.»
«اما اگه موضوع جاسوسی مطرح نباشه؟»
«می خوای که مونژو با استوانه چه کار کنه؟»
«چون به عقیده تو استوانه در اختیار اونه؟»
«من چه می دونم؟ فعلا رابطه ای رو بین مونژو، استوانه و یک شخص ناشناس که باید پیداش کنیم، حس می کنم. همین و بس. نمی دونم این رابطه چیه. اما یقین دارم که رابطه ای وجود داره و این خودش بد نیست.»