خانه » هنر و ادبیات » گزارش نمایش فیلم قصه‌ها در لندن | محمد سفریان

گزارش نمایش فیلم قصه‌ها در لندن | محمد سفریان

قصه‌ها روی پرده؛ ماجرای شش سال سکوت پشت پرده

قصه‌ها که تمام می‌شوند، آدم‌ها و خانه‌ها و کوچه‌های قصه کجا می روند؟ این شاید اولین سوال هر آدم قصه دوستی باشد، بعد از تمام شدن یک داستان و یک زندگی کوتاه در فضایی سورئال با آدم های رایج در صفحات قصه… حکایت ادامه‌ی زندگی آدم‌های داستان و ترسیم خط سرنوشت‌شان البته که از دیر باز مطرح بوده و هر کس به قول شاعر از ظن خودش یار این خیال شده؛ همین موضوع و همین رویای شیرین هم شده است دست‌مایه ی فیلم آخر رخشان بنی‌اعتماد: «قصه ها» . فیلمی که از پس حضور در سینماهای تهران و جشنواره‌ی ونیز، این بار به فستیوال فیلم‌های ایرانی لندن رسیده بود، تا گشایشگر دوره‌ی ششم این جشنواره باشد.

n00064137-r-b-003

خانم بنی‌اعتماد که به همین مناسبت رخت سفر به لندن بسته و در سالن نمایش فیلم حضور پیدا کرده‌بود، پیش‌تر از آغاز فیلم و در جملاتی کوتاه و طنازانه، خطاب به حاضرین در سالن گفت که هیچ‌چیز برای یک فیلم ساز دلنشین‌تر از دیدن یک سالن پر نیست و ادامه داد که امیدوار است که این جمعیت تا به انتهای برنامه هم در سالن حاضر باشند و تاب تماشای فیلم او را بیاورند.
با این جملات، قصه‌های بنی اعتماد شروع شد، فیلمی در ادامه‌ی همه‌ی داستان های پیشینش، و برای دیدن دوباره‌ی زندگی آدم هایی که پیشتر با حافظه‌ی جمعی ایرانیان گره خورده بودند. از نوبر «روسری آبی»، تا عباس و ننه طوبای «زیر پوست شهر»؛ از سارای «خون بازی» تا مادر فداکار اسماعیل در «گیلانه».
شخصیت‌های فیلم‌های بنی‌اعتماد همگی ملموس‌اند؛ و از بطن و متن جامعه آمده‌اند، از جایی زیر پوست شهر. چه، به روایت فیلمساز، او بیشتر و پیشتر از همه یک مستند‌ساز است و داستان‌هایش هم همه خط واقعی دارند.
خانم بنی‌اعتماد در جلسه‌ی پرسش و پاسخ صمیمی آخر برنامه، عنوان کرد که این فیلم در واقع در برگیرنده‌ی حال و هوای او بوده‌است در زمان ساخته شدنش، زمانی که برای همه‌ی ایرانی‌ها یادآور یک دوره‌ی غم‌گنانه است، روزگاری شاید شبیه حال و هوای زمستان اخوان و دوره‌ای که کسی خیال پاسخ دادن به سلامی را ندارد.
او گفت که پیش‌تر از این فیلم، شش سال خود سانسوری کرده، چرا که دوست نداشته در دوره‌ی احمدی نژاد فیلم بسازد؛ آن هم بدین خاطر که درخواست مجوز از وزارت ارشاد او به گونه‌ای مشروعیت دادن به عوامل سینمایی بوده و او این کار را خوش نداشته‌است؛ خانم بنی اعتماد همچنین توضیح داد که از آنجا که شخصیتی به غایت قانون‌مدار دارد، حاضر به ساختن یک فیلم بدون مجوز نشده و چاره‌ی کار را در ساختن چند فیلم کوتاه دیده، فیلم‌هایی که از آغاز می دانسته همگی در کنار هم خواهند بود و در جامه‌ی یک فیلم بلند واحد در خواهند آمد.

151101170706_l38_rakhshan_1_640x360_m.fotohi_nocredit

او در قصه‌ها، از اغلب کاراکترهای قبلی‌اش استفاده کرده‌است و در راه جفت و جور شدن داستان و دور نماندن ازحال و هوای روز جامعه، چند شخصیت تازه را هم به داستان علاوه کرده؛ همین است که این فیلم برای بسیاری از اهل سینمای ایران جنبه‌ی نوستالژیک پیدا کرده و سر و شکلی تازه به خود گرفته.
فیلم با حکایت زندگی عباس «زیر پوست شهر» شروع می شود، عباسی که به هوای ویزای کشورهای خارجی، خانه‌ی پدری‌اش را فروخت و مادر و خواهر و برادرش را آواره‌ی کوچه‌های شهر کرد. عباس حالا یک راننده‌ی تاکسی شده بود و ننه طوبای مهربان و زحمت‌کش‌اش همچنان یک کارگر ساده که درگیر مشکلات فراوان است؛ جالب تر از عباس اما برادر کوچک او بود که به روایت داستان لیسانسیه شده و بی‌کار بود و در تظاهرات پس از انتخابات دستگیر؛ و حالا ننه طوبی دربه در دنبال یک وثیقه بود برای آزاد کردن فرزندش که به قول او، نهایت شرافت بود و انسانیت و هیچ خلافی مرتکب نشده بود.
نوبر «روسری آبی» هم بود، نوبر همسر یک کارگر زحمتکش شده بود؛ یک مرد کرد غیرت‌مند؛ که از قضای داستان همکار بیکار شده‌ی ننه طوبی بود. جالب تر از همه اما، نامه‌ی رسول رحمانی ست که در کشاکش سخت ترین روزهای بی پولی به دست او می رسد؛ نامه‌ی حلالیت طلبانه که خبر از پیشکش کردن یک خانه می دهد و غم فراوان و خود زنی شوهر متعصب را به همراه دارد.
همین خودزنی ها و دیالوگ‌های مرد کلاسیک ایرانی، بیشترحاضرین در سالن را به خنده انداخت؛ خانم بنی‌اعتماد اما گفت که از خنده‌ی تماشاگرها راضی است و اساسا به دنبال همین بوده؛ نه که صحنه‌ای کمیک خلق کرده باشد، که به دلیل دیگری و آن هم، نشانه گرفتن فیلم از خود خود واقعی زندگی.
او گفت که در زندگی خیلی اوقات در اوج غم به ناگاه می‌خندیم و نمی‌دانیم این خنده از کجا آمده، اما این خنده‌ها جزئی از زندگی ست. او همچنین گفت که این صحنه تماشاگرهای داخل ایران را هم به خنده انداخته و در این باب تمیزی میان ایرانیان داخل و خارج برقرار نیست.

1391452352_109503

او همچنین و در کشاکش همین بحث به تلاش‌های فراوان وزارت ارشاد برای دیده نشدن این فیلم اشاره کرد و گفت که قصه‌ها علی‌رغم برخوردار نبودن از اجازه‌ی تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و همین طورنبود بودجه‌ی کافی برای تبلیغ‌های شهری و همین طور کم بودن تعداد سینماهای اکران، باز هم دیده شد و اتفاقا بسیار هم دیده شد.
خانم بنی اعتماد همچنین توضیح داد که سالهاست که دنیا را از طریق دریچه دوربین و از راه سینما به نظاره نشسته و جز از این راه، طریق دیگری برای تماشای دنیا سراغ نکرده. او همچنین به دنیای مستتند اشاره کرد و گفت که سی سال است که مستتند ساز است و راوی قصه‌های جامعه؛ اما از همه جالب تر توضیح او باب پاسخ جامعه به آثار او بود، خانم بنی اعتماد گفت که به باور او کار فرهنگی و اعتراض اینچنینی مثل برخورد قطره‌ی آب با سنگ است، شاید که در ظاهر هیچ تفاوتی حاصل نشود، اما به مرور زمان وسالهای سال بعد، عاقبت این قطرات کار خودشان را می‌کنند و سنگ را در هم می‌شکنند.
دیگر حرف جالب به میان آمده، از پرسش یکی از مخاطبین انگلیسی حاصل شد، همان وقت که او از گفته های خانم بنی اعتماد در مورد عدم وجاهت احمدی نژاد پرسید و خواست که بداند آیا این وجاهت در دوران روحانی دوباره بر قرار شده؟ خانم بنی اعتماد بار در پاسخ دیگر بار از سیستم آشفته‌ی کشور در دوران ریاست احمدی نژاد بر کرسی ریاست امور اجرایی کشور گفت و عنوان کرد که مشکلات سینما با حکومت بسیار ریشه‌ای‌تر و عمیق‌تر از این حرف‌هاست اما این ماجرا در دوران احمدی نژاد به اوج خودش رسیده بود و اهل فرهنگ را شاهد روزگاری بسیار دشوار و غیر معمول کرده بود.
او سر آخر درباره‌ی کارهای در دستش این طور گفت که درباره‌ی آینده می بایست که با احتیاط صحبت کرد اما، او در حال حاضر بیشتر هوای مستند سازی دارد و بنا کرده است تا با همکاری مجتبی میر تهماسب یک پروژه‌ی بزرگ مستند را جلوی دوربین ببرد.
با این توضیحات نخستین شب فستیوال فیلم های ایرانی لندن به آخر آمد تا با این دیدار شیرین هواداران سینمای یرانی به مدت یک هفته شاهد به نمایش در آمدن گزیده‌ای از فیلم های داستانی و مستند ایرانی در سینماهای لندن باشند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*