بیست و هفتم اکتبر مصادف است با سالروز تولد سیلویا پلات شاعر و رمان نویس شهیر آمریکایی. زنی که علاوه بر اشعار جسورانه و دردمندش، به واسطه ی جذبه و جنون بی مانندش و همین طور زندگی سراسر رنج و بسیار کوتاه و سرنوشت تراژیکش، به چهره ای یگانه در ادبیات قرن بیستم بدل شد.
پلات خیلی زود با ساز و کار شعر حرفه ای آشنا شد و زمانی که در هجده سالگی به کالج اسمیت راه یافت کارنامه ی درخشانی از نوشته های به چاپ رسانده اش را با خود به همراه داشت. سیلویا در طول دوران تحصیل ش هم بیش از چهارصد شعر تازه سرود.
او در محافل ادبی لندن با شاعر پر آوازه ی انگلیسی تد هیوز اشنا شد و خیلی زود با او ازدواج کرد.
اما رابطه ی پر فراز و نشیب این دو دلداده پس از شش سال به جدایی کشید و دختر جوان، یک سال پس از آن جدایی و با تجربه ی روزگاری بسیار سخت، در فوریه ی سال ۱۹۶۳ در پی از هم پاشیدگی روانی به زندگیش پایان داد تا خودخواسته بیشتر از سی سال از لذت زندگی بهره نبرد.
آثار واپسین این شاعر فرمی سورئال دارند، گویی وجودی قدرتمند و عمیق او را در چنگ گرفته است. مرگ در این اشعار به تجسم کشیده شده و و دردهای روحی او به خوبی قابل لمس اند.
سیلویا پلات، ژانری را در ادبیات انگلیسی بنیان گذاشت که شعر “اعتراف گونه” نامیده می شود. شعر “پدر” که یکی از اشعار مشهور اوست، تا کنون در بیش از هزار مقاله و کتاب موشکافی شده و برهنه ترین سرود اعترافی نام گرفته است.
پدرسیلویا یکی از هواداران المان نازی بود و در دانشگاه رشته حشره شناسی تدریس می کرد. او در پی ابتلا به بیماری ” قانقاریا ” پایش را از دست داد و سر انجام در سال ۱۹۴۰ جان سپرد ، مرگ پدر شوک شدیدی بر دخترک هشت ساله اش وارد کرد، چنان که زیر نقاب چهره ی درخشان و شاداب او همواره شخصیتی از هم گسیخته و نا امید پنهان شده بود، اثر این شوک بعد ها در اشعاری چون “پدر” بر جا ماند…
سیلویا پلات در این شعر برای آنکه از کابوس یادهای پدر آزاد شود، نخست او را “نازی” و خود را “نیمه یهودی” در نبرد چندین ساله مینماید.
شعر طولانی لاله ها یکی دیگر از اشعار برجسته ی اوست. این شعر هویدا گر رستگاری و سرگشتگی شاعر است. شعر فضای بیمارستان را ترسیم می کند. شاعر بعد از عمل جراحی و بیهوشی روی تخت دراز کشیده و به دسته گل لاله ای که برایش هدیه آورده اند و کنار تختش است خیره شده است.
فضای این شعر ، حالات روانی و بیمار گونه ی شاعر را به تصویر می کشد . در تمام مدت شعر ، مخاطب دچار تردید باور کلمات است . هیچ گاه نمی شود به یقین آرامش و نوری را که شاعر از آن ها حرف می زند باور کرد ، همانقدر که سرخی و زخم ها را . کلمات به هذیان شبیه اند ، آنجا که از از دست دادن با شادمانی حرف می زند و از نفس کشیدن با اضطراب .
شعر لاله ها سرگشتگی انسان است . سرگشتگی و ناباوری و توهم امید . هیات تحریریه ی بخش فرهنگی ” خلیج فارس ” ترجمه ی این شعر را با زیر نویس فارسی برای شما فراهم آورده. با این توضیح که مجله ی فرهنگی چهارسو در برنامه ی آتی اش، بررسی آثار و احوال این شاعر برجسته را در برنامه اش گنجانده. اگر به دانستن بیشتر در مورد شعر او کنجکاوید، می توانید تماشای این برنامه در شنبه ی آینده را در برنامه ی هفتگی تان بگنجانید.