خانه » هنر و ادبیات » نگاهی گذرا به دومین فستیوال بین المللی تئاتردر لندن / علی اشرافی

نگاهی گذرا به دومین فستیوال بین المللی تئاتردر لندن / علی اشرافی

اشاره:
ماجرای فستیوال تئاتر ایرانی لندن، از منظر خبری؛ شاید واقعه ای بیات و خارج از زمان باشد؛ نگاه حاضر به این رویداد اما؛ بیشتر از جنبه ی گزارشی، نقد و بررسی و حرف دلی ست که از خامه ی یکی از افراد همیشه حی و حاضر در برنامه های فرهنگی و هنری لندن نگاشته شده است. ” علی اشرافی ” منتقد هنری و مدرس زبان ساکن لندن؛ سالهاست که وقایع هنری ایرانیان خارج نشین را با دقت و وسواس دنبال می کند؛ همین است که مطالعه ی این مطلب علاوه بر رویداد مورد بحث، نمایه ای از تکاپوهای ایرانیان برای زنده نگاه داشتن هنر و فرهنگشان در روزگار سخت تبعید را هم به دست می دهد. ” خلیج فارس ” با تشکر از او؛ این مطلب را در ضمیمه ی فرهنگی خبرنامه اش؛ چاپ می کند. با هم بخوانیم…

645c6d456sd

آن­چه در زیر می خوانیم به ­هیچ روی نقد کارشناسانه و همه­جانبه­ی نمایش­هایی که در فستیوال موضوع گفت- و- گو به­روی صحنه رفت، نیست و نمی­تواند باشد. به این دلایل آشکار که نه شمار بالای نمایش های فستیوال و نه بضاعت من در نقد و بر­رسی و نه حوصله این نوشته چنین مجالی را به دست نمی­دهند.


در این اندک من به­عنوان یک تماشاگر- که بیشترینه­ی نمایش ها را دیده و دنبال کرده است – و در جایگاه یک بیننده و آموزگار زبان فارسی- کوشیده­ام حسّ حاصل از دیدن و درنگ در فستیوال را با خوانندگان در میان بگذارم. تا گوشه­ای از زیست و ساز و کار هنر و هنرمندان تئاترِ خارج از ایران در معرض اگاهی و داوری، و ای بسا حمایت، قرار گیرد.

باری، این فستیوال پنجره­ای است، هر اندازه کوچک، به دنیای تئاتر و موقعیتی که در آن گرفتار یا محکوم به زیستن در آن است و خصلت نمای اقیانوس تکه تکه شده ی ایرانی، اعم از هنر و هنرمند و مخاطب در خارج از زیست بومش. در تبعید

برای این که در این سفر معرفتی با هم هم­راه باشیم به کلیات فستیوال اشاره ای می کنم و سپس به بر رسی جوانبی از آن می پردازم:

فستیوال بین­المللی تئاتر فارسی – انگلیسی برای دومین سال پی در پی در لندن برگزار شد. فستیوال از روز سی ام ژوئیه تا سوم اوت دو هزار و چهارده، به مدت پنج روز در یکی از سالن های مجهز تئاتر در شمال لندن به درازا کشید.

در این فستیوال روی­هم شانزده نمایش شرکت داده شده بودند وکارگردانان و هنرمندان از شهرهای مختلف اروپا شاملِ پاریس و کلن و فرانکفورت و لندن کارهای خود را به روی صحنه بردند. تعدادی از این کارها در بخش اصلی و شماری از آن ها در قسمت جنبی فستیوال به نمایش درآمدند.

مدیریت فستیوال با گروه نمایش سام و همت و کوشش ستودنی خانم سوسن فرخ­نیا هنرمند و مدرس و مشوق تئاتر در لندن بود. به درستی او یکی از شکل دهندگان پیگیر فعالیت و فعالان تئاتر در لندن است. هنرمندان جوان و کسانی که عناصر مختلف تئاتر مثل طراحی صحنه و دکور و لباس و نور و موسیقی بر شانه ی آنان بود همه به نوعی محصول و مرتبط با کلاس ها و تلاش های گروه هنری سام­اند.

آنچه در آغاز گفتنی و به باور من نقطه­ی قوت فستیوال است همانا ترکیب سنی نمایشنامه نویس­ها، کارگردانان و بازیگران است. در هر سه بخش، یعنی، متن و کارگردانی و بازی افرادی از چهل و پنج سال سابقه ی کار تا جوانانی با پنج سال پیشینه کارشرکت داشتند. ترکیبی از حرفه ای ها و رهروانی که در راه حرفه ای شدن اند. این امر حتا اگر معمول فستیوال ها نباشد اما، برای رشد هنرتئاتر فارسی و ایرانی در بیرون از سر زمینش و در برهه ای معین از تاریخ هنر در تبعید و مهاجرت- ارجمند است.

این هم­کاری و پیوند عملی بین دو نسل، نشان زنده بودن هنر تئاتر در خارج از ایران است. و به این اعتبار آن چه به­روی صحنه رفت محصول تلاش ارجمند هنرمندان ایرانی برای تداوم آفرینشگری بود که به نسبت پای فشردن شان بر تعهد انسانی به هنر و جامعه ی ایرانی در تبعید و مهاجرت در خور تحسین و زیبا و کاراست.

فستیوال لندن که نسبت به فستیوال­های کلن و فرانکفورت بسیار جوان است اما نشان این است که تئاترِ لندن در چند سال اخیر جان تازه ای گرفته و برای بالیدن از قابلیت­های بالایی برخوردار است. وجود نمایشنامه­نویس­ها و کارگردانان و نقش­آفرینانِ با سابقه در کنار جوانانِ فعال و پر شورِ این عرصه­ها نوید و چشم انداز روشن در هنر تئاترِ خارج از ایران می­تواند باشد. باروری فرهنگی و هنری جامعه­ی ایرانی در “کشور خارج از کشور!” در گرو به­کارگیری و بهره وری از همین استعدادها و امکانات موجود است. امکاناتی که می­تواند و می­باید برای بقا و به­کرد خود افزایش یابد. و برای گشودن درِ سالن های بیشتر و بزرگتر به­روی تماشاگر فارسی زبان و غیر فارسی زبان به پیش رود.

از نقاط قوت و دستاوردهای دیگر این فستیوال دیدن و داوری و یادگیری هنرمندان از هم و کار­های هم­دیگر بود. فرصتی که همیشه دست نمی­دهد. ده­ها کنش­گر قدیم و جدید پنج شبانه روز با هم دیدند و گفتند و شنیدند. دیدار و تبادل دانش و تجربه­ای که بی­گمان کارکرد و باز دهی یک دوره ی آموزشی فشرده داشت. شبکه ای از ارتباط در فضای هنری بازتولید شد که ثمره اش در سالن­های تئاتر و فستیوال­های آینده نمودار خواهد شد. گرمای دست ها و نگاه ها یخ های فاصله را آب می کند. آب کرد.

نکته­ ی درخشان این فستیوال که به گمان من می­تواند راهنما و انگیزه­ی همه ی فعالین و حتا تماشاگران تئاتر باشد این بود که دیدیم و دریافتیم – و یا می توانست چنین باشد- که نشان داد در کجای جهان و جامعه ایستاده ایم؟ به دنیای هنر برای عرضه کردن چه داریم؟ آیا شمعی هستیم، که در آیینه ی هنرِ زمانه واتاب داشته باشیم؟ و یا آیینه ای که شمع زمانه ی خود را بازتابانیم؟ دغدغه هامان چیست؟ در وادی زندگی با یاری هنر، به گذشته می­گریزیم؟ به پیش می­رویم؟ و یا فرو می­رویم؟ در این جا و از این جا، فستیوال، است که می توانیم فروتنانه ” فاصله ها” را ببینیم و بسنجیم. و بیندیشیم و آن­گاه استوار قدم برداریم.

لندن به عنوان یکی از تئاتری ترین شهر­های جهان می­تواند در این توسعه و به­کرد به کارورزان ایرانی هنر تئاتر یاری رساند و از فاصله­ها بکاهد. و حتی برای پروژه های جدی کمک مالی هم می­کند. تا جایی که بودجه اولیه همین فستیوال را Arts Council England تأمین کرده است.

برای فرا­­روی از وضع موجود و دستیابی به­جایگاه شایسته و مؤثر در هنر تئاتر در قدم اول باید کاستی ها و کمبودها و تنگناهای درونی و موانع بیرونی را بیابیم و سپس برای رفع آن ها بکوشیم. تعلیل و تحلیل و حتا اشاره ی گذرا به تمام کاستی ها و کمبودها و تنگناها و موانع موجود در فعالیت های هنری- فرهنگی و حاصل کارها از توان من و مجال این مقاله بیرون است. این کاری است که باید در آینده و به طور گروهی طرح و با کوشش جمعی، مانند بالا رفتن تعداد بیننده، شرکت منقدین به عنوان پل ارتباط بین هنرمند و جامعه و هم چنین تشکیل میز گردها برای نقد و بر رسی همه جانبه اجراها به رشد و گسترش هنر تئأتر یاری می رساند.

باری، از صندلی تماشاگر که در آینه ی فستیوال می­نگرم در کنار قوت­ها، رنج­های تئاترمان را هم می بینم: رنج کاهنده­ی پراکندگی را. پراکندگی در جهان، از انتهای نیم کره­ی غربی تا منتها الیه نیم کره­ی شرقی پراکنده ایم و پراکندگی ذهن و زبان و تجربه نیز میوه­ی تلخ این پراکندگی جغرافیایی است.

اگر پرتگاه رنجبار دیگر یعنی کم توانی و ناتوانی و فقر مالی – که خود ” احتضار فضیلت” است­- . را که بیافزاییم، حرکت به جلو را کندتر و مشکل­تر می کند. بویژه اگر نخواهی که دامن رسالت هنر را با دریوزه­گی و روزمره­گی بیالایی و یا به دلقک قدرت بودن در غلتی.

در جلسات بحث و گفتگو- که در دو نوبت برگزار شد- خانم سوسن فرخ نیا، مدیر فستیوال، در پاسخ این پرسش که: سنجه های گزینش کارها برای شرکت در فستیوال چه بوده است؟ با درد گفت: « توان و امکانات مالی نیز! کم نبودند کارهایی که از ارزش هنری بالایی برخوردار بودند ولی شرکت گروه نمایش چند نفری آن ها، برای نمونه از آمریکا، هزاران پوند هزینه داشت.» او اضافه کرد که « تنگنای مالی و نبود بودجه در هنر پر هزینه تئاتر، عموماً و همین فستیوال خصوصاً، بر روند خوانش و انتخاب متن و آرایش صحنه و دکور و موسیقی مستقیماً اثر سوء گذاشت! ما به جای خریدن وقت افراد خبره و تهیه ی دیگر عناصر شکل دهنده ی تئاتر، بناچار از نیروهای داوطلب درونی و خود بازیکران و کارگردان ها اسفاده کردیم!» و چنین اشد که تا چشم باز کردیم دیدیم که قبا به اندازه و بر قامت فستیوال ندوخته بلکه برعکس فستیوال را تا گنجیدن در جامه ی تنگ بودجه فشرده ایم و شاید کاسته ایم. در رفع این مانع و مشکل جای توانمندان موفق و با فرهنگ ایرانی – که شمارشان هم کم نیست – خالی است.

فستیوال لندن نباید ادعا کند- و نمی­کند- که در برگیرنده­ی تمام تلاش­ها و تلاش­گران عرصه­ی تئاتر فارسی و ایرانی در خارج از ایران است. شرکت و نمایش و داوری و رده بندی گروه­های پرشمار و فعالِ تئاتر برون­مرز در یک فستیوال البته شدنی نیست. باید همه­ی فستیوال­ها باشند و به فرصتی برای غلبه بر کاستی­ها و، در یک کلام، هر چه بیشتر حرفه ای شدن تئاتر تبدیل شوند . تا از این رهگذر هنرمندان بتوانند هنر خود را به سطح انگاره­ها و استانداردهای امروز بالا بکشند و به توانمندی انسان برای رهایی از موقعیت دشوارش یاری رسانند.

اگر بگویم که هنر تئاتر در خارج از ایران باید بار تئاتر داخل را هم به دوش کشد و ” معنا ” را از بند مانع­ها و ممنوعیت­های بی شمار و نفس گیر سانسور برهاند و ازپژمرده شدن هنر که همانا پژمرده­گی زندگی است جلو بگیرد، گزافه و بی­جا نگفته ام.

باری، دومین فستیوال تئاتر لندن که با سخنان ایرج جنتی عطایی و خواندن پیام هادی خرسندی آغاز شده بود با معرفی و دادن جایزه به بهترین­ها به پایان رسید. جایزه­ی پیش کسوت تئاتر به نشان ارج گذاری کارنامه­ای پربار و ماندگار، به رکن الدین خسروی اعطا شد که در نبود ایشان در سالن، ایرج جنتی عطایی به نمایندگی آن را دریافت کرد .

نهرهای سرازیر به فستیوال لندن به سرچشمه باز گشتند تا باز در کدام سالن و فستیوال به هم بپیوندند و با هم و مخاطب­هاشان دیدار کنند. تندرستی­شان پایدار و ذهن­هاشان پربار.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*