اشاره:
در این روزها و سالهای زخمی استبداد که بر مام وطن بسیار دشوار عبور کرده اند؛ بسیاری از اهل فرهنگ و فرزندان نیک آن آب و خاک؛ یا به خانه در غربت رفته اند و یا دور از آرام آن خاک، روزگار غربت را تجربه می کنند؛ همین است که خواهی نخواهی معنا و مفهوم ” وطن ” بیش تر از پیش در اذهان جلوه گر شده و این پرسش بیش تر از قبل محل فکر و اندیشه شده.
” خلیج فارس ” به بهانه ی فرارسیدن دوم مرداد ماه؛ ویدئویی، ساخته ی ” محسن عمادی ” را باز نشر کرده؛ ویدئویی که به قرار سازنده اش در پی یافتن پرسشی ست برای همان سوال همیشگی شاملو؛ برای هم آنچه شاعر برای آزادی و رهایی اش؛ سالها با سلاح کلمه اش جنگید و لحظه ای پا پس نکشید. مرور توضیحات آقای عمادی هم خالی از لطف نیست و در راه رمز گشایی این گزارش بسیار مفید فایده است… پس ببینیم و بخوانیم و یاد شاعر آزادی مان را زنده کنیم…
یک – پس از غیاب احمد شاملو بود. احساس میکردم که هرگز حضور کسی را در نخواهم یافت که به من آن مایه توان دهد که حضور او میداد. سالها گذشت، تا اینکه در یک کنگرهی شعر در اسپانیا با آنتونیو گاموندا آشنا شدم و انگار که آن غایب را بازیافته باشم با او از مفهوم شعر، کلمه و واقعیت سخن گفتم. به خاطر او بود که زبان اسپانیایی آموختم و بعد، نتیجهی گفتگوهای او و کلارا خانس و من، در کتابی به اسم «از واقعیت و شعر» در مکزیک چاپ شد و شگفت آنکه چند سال بعد خود به مکزیک آمدم. نخستین مکالمهام را با گاموندا، با عباراتی از ریلکه آغاز کرده بودم و با ضرورت شعر نزد شاملو ادامه داده بودم. آن گفتگوها علاوه بر کتاب، بعدها فیلمی شد به نام «آنتونیوی عزیز». حضور احمد شاملو در هردوی آنها، حضوری روشن و قطعیست.
۲. کسی که سینما را چنان میپندارد که ژان لوک گدار، هرگز به این ویدئو نام سینما نخواهد داد. زیستن و تجربهی فیلمسازانی چون کامران شیردل و ابوالفضل جلیلی، مرا شرمگین میکند از اینکه بضاعت و فرصتی بیش از این ندارم. این ویدئو تمامن با دوربین عکاسی شخصیام فیلمبرداری شدهاست. بخشی که از ایران برایم ارسال شد، کیفیت کافی را هم نداشت. نه گروه فیلمبرداری و صدا در کار بودهاست و نه ادیتوری بیش از خودم. همهی کارهایش را درحدود یک هفته از ویرایش صدا و تصویر و زیرنویس خودم کردهام، روی یک کامپیوتر شخصی. کیفیت ویدئویی که در اینترنت میبینید قریب ده درصد کیفیت اصلی این ویدئو است. زیرنویسها هم باید اصلاح شوند تا دقت کافی را پیدا کنند و بنابراین، امیدوارم اهل سینما و ادب بر من ببخشند. گزارشیست و حرف دلیست، نه بیش و نه کم!
۳. در سفرهای بسیار، با همین ابزارهای اندک خانگی، سعی کردهام با دوستان و شاعرانی که همراه لحظات شخصیام بودهاند، روایاتی ثبت و ضبط کنم که شاید به کار تجسد خاطره بیایند. هیچکدام از این لحظات، رسمی نیستند و شاعرانی که روبروی دوربین قرار گرفتهاند، خود را در خانهی خود حس میکردهاند. ولی قطعن به من این اجازه را دادهاند که این تصاویر را چنان که میخواهم استفاده کنم. فیالمثل انسان نازنینی چون خوان خلمن در شرایطی روبروی دوربین من قرار گرفت که بسیار بیمار بود و دستش شکسته بود.
۴. ویدئوهایی که در محور شاملو ضبط کردهام به چهرههای این فیلم محدود نمیشود. بزرگان و عزیزانی چون آنتونیو گاموندا، خوزه امیلیو پاچهکو، السا کروس، فیلیپ اوله، مانوئل مارتینز فورخا، آنخل گیندا، انریکه سروین، فرانسواز روی، ناتالی هندل، شعله ولپی و غیره در این ویدئو نیستند. اگر زمانه همراهی کند در آینده با محور سه پرسش تبعید، ترجمه و واقعیت به پدیدهی شعر شاملو در سخن دیگران نزدیک خواهم شد. اینبار نه جسمام اجازه میداد و نه روحیهام و نه رخصتی که در اختیارم بود.
۵. پرسش اساسی این گزارش، همان پرسش شعر «ترانهی آبی» شاملوست. از خود میپرسد که موطن ما کجاست؟ میپرسد که در فقدانِ آنچه که دیگر با ما نیست یا وجود ندارد، همان خاکی که دور از دسترس است، همان کودکی از دست شده، چگونه با شعر، مقاومت و خود روبرو میشویم. اینکه چطور، صدای شاملو در این شعر، صدای همهی ما میشود.
۶. سپاسگزار معلم همیشهام، ع. پاشایی هستم و دستِ تمامی دوستان بامداد ساری را میبوسم، شهری که سخت دلتنگ آنم. مسئولیت هرآنچه در این گزارش آمده است با من است و نه با هیچکس دیگر. تدوین امریست که قدرتمداران خود میدانند که چهها میکند، خواه روایت حقیقت باشد و خواه روایت فریب. هرچه هست، خوانندهی شعر شاملو، خواهدش شناخت. و الباقی بقایتان، جان دشمن فدایتان!
منبع: سایت رسمی احمد شاملو