خانه » هنر و ادبیات » به بهانه یک ساله شدن خاموشی محمود استاد محمد/ خر عاشق و شاعر شهر قصه… مینا استرابادی

به بهانه یک ساله شدن خاموشی محمود استاد محمد/ خر عاشق و شاعر شهر قصه… مینا استرابادی

fdsku8973495jaskldf

یک سال پیش و در شامگاه دوم مرداد، “محمود استادمحمد” از چهره های شاخص و تاثیر گذار هنر تئاتر ایران، در سن شصت و سه سالگی و از پس نبردی دوساله با سرطان کبد در گذشت.
محمود استاد محمد، درآبان سال ۱۳۲۹ در تهران به دنیا آمد. او فعالیت نمایشی خود را در نوجوانی و پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و سپس نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در نمایش های “بیژن مفید” و عضویت در آتیله تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش “شهر قصه” در نقش “خر خراط” به شهرت رسید. خری که جز خراطی عاشقی را هم پیشه کرده بود و عمق ساده دلی، شرافت و یکرنگی قشر کارگر را در این مونولوگ ماندگار نمایش ایران فریاد می زد:
“آره داشتیم چی‌ می‌گفتیم؟
بنویس…
ما رو دیوونه و رسوا کردی
حالیته؟؟
هر چی بود زیر سر چشم تو بود
یه کاره تو راه ما سبز شدی
ما رو داغون کردی
حالیته ؟ ”
استاد محمد پس از آن، در سال ۱۳۴۸ در نمایش “نظارت عالیه” به کارگردانی “ایرج انور” به ایفای نقش پرداخت. وی پس از انحلال آتیله تئاتر، در سال ۱۳۵۰ به بندر عباس سفر کرد و در آنجا گروه نمایشی “پتوروک” را تشکیل داد.
این هنرمند، پس از انقلاب، همانند بسیاری از همقطاران سرخورده اش، به کانادا مهاجرت کرد، مهاجرتی که سیزده سال به طول انجامید .
او درسال ۱۳۷۷ دوباره به ایران باز گشت و فعالیت هنری خود را از سر گرفت. در کارنامه ی هنری او نگارش نمایشنامه‌های بسیاری همچون “آ سید کاظم”،”شب بیست و یکم”‌،”تهرن”،”کافه مک ادم” و… به چشم می خورد.
اهالی تئاتر و نمایشنامه نویسان ایرانی، “آسید کاظم” را “یکی از ماندگارترین آثار ادبیات نمایشی ایران” خوانده و استاد محمد را به عنوان طلایه دار جریانی توصیف کرده اند که با وارد کردن زبان مردم کوچه و بازار به ادبیات نمایشی، زبان تئاتر را به زبان روزمره ی مردم نزدیک کرد.
استادمحمد، اردیبهشت ماه گذشته از روی تخت بیمارستان به نقد وضعیت تئاتر امروز در ایران پرداخته و از قدر ندیدن امثال”سعدی افشار” انتقاد کرده بود. او به “خلق و اجرای آثار بی هویت” در عرصه ی نمایش ایران اشاره کرده و گفته بود: ” جریانی به اسم تئاتر آوانگارد، تئاتر پست مدرن و پرفورمنس شکل گرفته که از بس زبان الکنی دارد خودش هم نمی‌فهمد چه می‌گوید، چه برسد به تماشاچی داخل سالن. آنها که در تئاتر کشور خود به چنین جریانی دست پیدا کرده‌اند دورانی را پشت‌سر گذاشتند که ما در ایران هنوز آن مسیر را طی نکرده‌ایم. بکت به این دلیل به نویسنده‌ای بزرگ تبدیل شد که پشت دست نویسنده‌ای پرقدرت به نام جیمز جویس نشست و واژه به واژه از فردی شنید که کافی بود کلمه‌ای بگوید تا جریانی در جهان به راه بیفتد. پس بکت به حق به اثری که خلق کرد و جایگاهی که رسید دست پیدا کرد، چون عقبه و پشتوانه‌ای به نام جویس داشت.وقتی زبان اجرای آن‌ها الکن است مشکل به خودشان برمی‌گردد نه مخاطب، اگر قرار باشد هر شکلک درآوردن بی‌معنا روی صحنه را تئاتر پست مدرن بنامیم کاری ندارد، من هم این کلاه را بالا می‌اندازم و می‌گیرم و می‌گویم تئاتر پست مدرن اجرا کردم.”
از دیگر کارهای محمود استاد محمد می‌توان به “شب بیست و یکم”، “سیرى محتوم”، “چهل پله تا مرگ”، “عکس خانوادگی” و “سپنج رنج و شکنج” اشاره کرد.
استاد محمد دو سال گذشته به دلیل ابتلا به سرطان کبد، از فعالیت در عرصه ی تئاتر باز ماند و سرانجام در حالی بدرود حیات گفت که از سوی مسولان فرهنگی کشور، هیچ گونه پی گیری ای جهت تامین نیازهای دارویی اش صورت نگرفته بود.
چند صباحی پیش تر از مرگ او؛ “مانا استادمحمد”، دختر این هنرمند، در گفت و گو با خبرگزاری ها گفته بود: “ما ناچاریم ماهی ۲۰ میلیون تومان بپردازیم تا داروهای پدرم را تهیه کنیم.” شرایطی که به نوشته ی خبرگزاری های داخلی ایران، به دلیل وضعیت آشفته ی دارو، بغرنج تر هم شده بود، تا آنجا که این هنرمند طی روزهای آخر نتوانسته بود داروی بیماری‌اش را مصرف کند. این در حالی است که طبق نظر پزشک معالجش، حتی وقفه چند روزه‌ای نباید در مصرف داروها ایجاد می‌شد. بیماری ای که خود استادمحمد سرسختانه امیدوار به شکستش بود: “من زود به خانه برمی‌گردم و کار بیماری را می‌سازم، دوتا سرطان که چیزی نیست … این روزها بیشتر از تمام عمر شوق نوشتن را در وجودم احساس می‌کنم، هیچوقت چنین حسی نداشتم. حتی از ده دقیقه هم نمی‌گذرم و به محض پیدا کردن فرصتی می‌نویسم.”

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*