خانه » هنر و ادبیات » پنج شنبه بازار کتاب / انگار کمی مرده بودم …بهارک عرفان

پنج شنبه بازار کتاب / انگار کمی مرده بودم …بهارک عرفان

KETAB4175

باز هم پنجشنبه و باز هم سفری به دیار کتاب و قصه؛ در سی و دومین پنجشنبه بازار کتاب همکارمان ” بهارک عرفان” در تحریریه ی بخش فرهنگی خبرنامه ” خلیج فارس”؛ با نگاهی به تازه های بازار نشر؛ معرفی کوتاهی از کتاب های هفته را در این صفحه فراهم آورده که با هم می خوانیم…


ketab1411

رمان «خانم زایدن‌مان زیبا» در واقع درباره لهستان قرن بیستم است: قصه اختناق و خشونت، ظلم و اجحاف، سنگینی طاقت‌فرسای ایدئـولوژی (فاشیـسم، سوسیالیسم و…) و به موازات آن، امید و آرزو، مقاومت و ایستادگی در برابر ارتش اشغالگر و خبرچین‌ها. این رمـان نخستین بـار در سال ۱۹۸۶ در لهستـان و دو سـال بعد در آلمـان منتشر شـد.
ایرما زایدمان، بیوه موطلایی و زیبایی است که شوهرش، پزشک رادیولوژیست، چند ماه پیش از اشغال لهستان درگذشته است. ایرما لهستانی است. با اشغال لهستان و حضور فاشیست‌های آلمانی، او تازه در می‌یابد که یهودی است و یهودی بودن مترادف است با اردوگاه کار و کوره آدم‌سوزی.
نویسنده کتاب، آنجی شجپیورسکی (۱۹۲۸-۲۰۰۰) پس از پایان جنگ جهانی دوم به تحصیل علوم سیاسی در دانشگاه پرداخت؛ مدتی روزنامه‌نگار بود؛ اواسط سال ۱۹۵۰ اولین رمان او «پدران عصر» منتشرشد؛ از ۱۹۵۸ به مدت دو سال وابستـه فرهنگی لهستان در کپنهاگ بود؛ پس از بازگشت به ورشو با ممنوعیت قلم روبه‌رو شد، برای همین مقالات انتقادی، رمان‌های جنایی و قصه‌هایش برای جوانان را با نام مستعار می‌نوشت.
اولین رمانش «عبادتی برای شهر آراس» (۱۹۷۱) در اروپا مورد توجه قرارگرفت. رمان «خانم زایدن‌مان زیبا» دیوار گمنامی پیرامون او را شکست و برایش شهرت جهانی به ارمغان آورد. در ۱۹۹۱ در اولین انتخابات آزاد لهستانِ پس از جنگ، با اکثریت چشمگیری به عنوان سناتور و عضو فراکسیون «سولیـدارنوش» (اتحادیـه همبستگی) انتخاب شـد. او در ۱۶ ماه مـه سال ۲۰۰۰ در ورشـو درگذشت.

ketabb

رمان «انگار کمی مرده بودم»، درباره زندگی مردی است که بر اثر تصادف اتومبیل به کمای موقت فرو رفته است. او در حالت نیمه بیهوشی، متوجه مسایل بسیاری می‌شود. در بخشی از این رمان آمده است: «دوست دارم به خودم فحش بدهم. داد بزنم و یقه خودم را خودم بگیرم ولی فقط سرم را تکان می‌دهم. ترس‌هایم مسخره‌تر از آنند که بتوانم بگویم. من همیشه می‌ترسیدم…» «زمانه بی‌مجنون»، «دویدن میان زندگان» و «از جنس بلور» از دیگر آثار این نویسنده به شمار می‌آیند.

tgghy764

«دفتر یادداشت‌های روزانه یک نویسنده» شامل یادداشت‌هایی از داستایوفسکی با موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و شخصی ست. داستایوفسکی در نوشته‌هایش مسایل سیاسی روز، ماجراهای تبعیدش به سیبری، حوادث روزمره و کتاب‌هایی را که مشغول نگارش آن‌ها بود، ثبت کرده است.

این مجموعه با همین ترجمه در سال‌های گذشته از سوی ناشر دیگری منتشر شده بود. صالح رامسری درباره چاپ نخست این کتاب از سوی نشر معین و تغییرات اعمال شده بر متن کتاب چنین توضیح داد: ۲۵ سال پیش ناشری به نام «بزرگمهر» این کتاب را منتشر کرده بود اما این ناشر اکنون فعالیت نمی‌کند. این اثر را در گذشته به وزارت ارشاد فرستادیم که به تازگی به چاپ رسیده است.

فئودور میخاییلوویچ داستایوفسکی، رمان‌نویس اهل روسیه و خالق آثاری چون «جن زدگان»، «ابله»، «قمار باز»، «برادران کارامازوف» و «جنایت و مکافات» در ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی، در اثر خونریزی ریه درگذشت.

این نویسنده در سال ۱۸۶۶ میلادی «جنایت و مکافات» را نوشت و در اکتبر همان سال رمان «قمارباز» را در ۲۶ روز تحریر کرد. در فوریه سال ۱۸۶۸ دختر این نویسنده (سوفیا) به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. وی نوشتن رمان طولانی «ابله» را در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رساند و «همیشه شوهر» را در پاییز همان سال در درسدن نوشت. در ماه سپتامبر ۱۸۶۹ دختر دومش به نام لیوبوف به دنیا آمد.

داستایوفسکی نویسنده‌ای است که در اغلب آثارش شخصیت‌هایش را به لحاظ روانشناسی نیز تحلیل می‌کند و ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان و به تصویر کشیدن مردمی عصیان‌زده، بیمار و روان‌پریش است.

ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم، در خرداد ماه ۱۳۰۵ در بانه به دنیا آمد و سال ۱۳۹۰ در تهران درگذشت.

از میان کتاب‌های تالیف و ترجمه‌ یونسی می‌توان به ترجمه «دن ‌کیشوت» و «سه تفنگدار» برای نوجوانان، «آرزوهای بزرگ»، «خانه‌ی قانون‌زده» از چارلز دیکنز، «آشیان عقاب» از کنستانس هون، «توفان» از ویلیام شکسپیر، «اسپارتاکوس» از هوارد فاست، «جنبه‌های رمان» ای. ام. فورستر، «سیری در نقد ادب روس» و نگارش «گورستان غریبان»، «دلداده‌ها»، «فردا»، «مادرم دو بار گریست»، «کج‌کلاه و کولی»، «داداشیرین»، «شکفتن باغ»، «خوش آمدی» و «دعا برای آرمن» اشاره کرد.

ketab-dar-ayene

محمدرضا قانون‌پرور با همکاری مهدی نجف‌زاده کتابی با عنوان«در آینه ایرانی» تالیف کرده است،‌تا با کاوش در متون ادبی به بررسی جامعه‌شناختی آگاهی‌های مردم جامعه بپردازد.

مساله مواجهه ایرانیان با آنچه «غرب» نامیده شده، همچنان در چشم‌اندازهای متفاوت و حتی متضاد، در فضای اندیشگی ایران در جریان است و حتی در فراگشت‌های تاریخی به طرح پرسش‌های جدید نیز انجامیده است. با این وجود، پرسش‌های اصلی همچنان پابرجاست: «غرب چیست؟» یا بهتر بگوییم «غربی که به سمت آن رهسپاریم یا از آن می‌گریزیم چیست؟».

نویسنده کتاب، نه از رهگذر مالوف مطالعات سیاسی بلکه از گذرگاه فرهنگی و با استفاده از استعاره استاندال به چینن پرسش‌هایی پاسخ داده است. استعاره استاندال به ما می‌گوید؛ امن‌ترین گذرگاه برای درک آگاهی‌های مردم یک جامعه و تغییرات بنیادین آن، موشکافی در متون ادبی آنان است. به تعبیر گرین‌بلات هرگونه مذاکره، مجادله، نزاع و جنگ طبقاتی، اجتماعی و سیاسی در لابه‌لای فریاد‌ها و سکوت‌های قهرمانان داستان‌ها و تئاتر‌ها دیده می‌شود.

در کتاب حاضر،‌ ادبیات داستانی یا آن‌چیزی که غربی‌ها به آن افسانه‌های اجتماعی می‌گویند، مورد بحث اصلی کتاب است. «در آینه ایرانی» یکی از معدود‌ کتاب‌هایی است که از طریق خوانش متون داستانی، تصویر ایدئولوژیک در نزد ایرانیان را از آغاز تا به امروز، به نمایش گذاشته است.

marde-roodbari

کتاب «مرد رودباری و دختر بازرگان» شامل داستان‌ها و افسانه‌های مردمان کرانه‌های رود هلیل در کرمان، با گردآوری و نگارش منصور علیمرادی منتشر شد.

«جوگِرو»، «خریده»، «حسنِ یک تیر زن و دو شیرکَُش»، «کاکا دروغ‌بند»، «شاه عباس»، «نادرشاه»، «تلافی»، «احمدَک»، «کُره هَولی»، «خرس و پیرمرد»، «داد و بیداد»، «قسمت‌نویس»، «دختر گوساله‌چران»، «دزد و دختر پادشاه»، «سه چاووش»، «لَشکری»، «پسر وزیر و سگ پیرزال»، «هر که کند به خود کند» و «شاه عباس و دختر فقیر» از داستان‌های این مجموعه هستند.

این کتاب در برگیرنده حدود سی افسانه از هیجده راوی است که در هفت شهرستان کهنوج، جیرفت، عنبرآباد، قلعه گنج، منوجان، فاریاب و رودبار جنوب در کرانه های هلیل رود ضبط شده اند.راویان این افسانه ها عبارتند از مصطفی آزادی شیبکوه، عوض پگاه، عباس حیدرپور، جانعلی خاوند، پرس‌سیما خسروی، رحمت‌الله دبیر، مشهدی‌زینب دوراندیش، محمد سالاری‌فرد، زیاده صادقی، چنگیز علیمرادی، میرداد علیمرادی، محمد کشت‌کار و غلامعلی نظری.

در بخشی از داستان «تلافی» آمده است: «تلافی طلاها را گرفت و دارایی زن را، هرچه که باارزش بود، جمع کرد و گذاشت روی خر. به زن گفت مقداری پشم و پنبه بیار، زن آورد، تلافی گرفت برای مُرده ریش و سبیل درست کرد و او را بست روی خر و چوبی زد زیر چانه‌اش و رفت.»

در قسمتی از داستان «کُره هَولی» می‌خوانیم: «شاهزادگان لاشه‌های آهوها را انداختند ترک اسب‌های‌شان و تاخت دادند به سمت شهر. کچلک هم همه‌ی آهوها و خدم و حشمش را آزاد کرد و کله‌های آهوها را انداخت توی خورجینِ همان پیریابو و راه افتاد به سمت شهر.»

 

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*