خانه » ضمیمه سیاسی هفته » اگر رضاشاه نبود … علیرضا نوری‌ زاده

اگر رضاشاه نبود … علیرضا نوری‌ زاده

12412222222222222

خانم فریبا داودی مهاجر در مقاله ای دلچسب از جنبش خزینه گفته است و اینکه اگر رضا شاه نبود هنوز خزینه بود؟
خواننده ای (جلیل) در برداشت خود از این مقاله اشاره کرده بود : سوال مهم تراین است، اگر رضاخان ظهور نمی کرد، ایرانی باقی می ماند؟

پاسخ جلیل خیلی روشن است ، نه اگر رضاشاه نبود ایران حداقل در مرزهای امروزینش وجود نداشت ، لابد تهرانی بود و اصفهانی و … و الباقی بلاد به همان جا رفته بودند که ۱۷ شهر قفقاز و ماوراء النهر و سلیمانیه و خانقین و بخش بزرگی از بلوچستان رفته بود .

پیش از انقلابی که فتنه شد ( یا به قول محسن خاتمی کودتای حوزه علیه ایران معاصر ) کمتر کسی از ما پهلوی اول را می شناخت . خود دستگاه نیز در این عدم شناخت مؤثر بود که به قول اسدالله علم الملک عقیم و به قول شیخ اجل دو پادشاه در اقلیمی نگنجند – حتی اگر یکی مرحوم و پدر شاه موجود باشد ) در کتابهای درسی مان به اشاره از او یاد میشد و در رسانه ها دوستان چپ و اهالی ولایت قدرت ، با باد کردن در آستین پسر پدر را انکار میکردند . اهالی حوزه هم قضاوتشان معلوم بود . این رضا خان سوادکوهی و بعدا شاه پهلوی بود که دکان قضای آنها را بسته بود . این رضاشاه بود که با پایه گزاری آموزش و پرورش نوین ، ،آموزش را از چنگ آنها بدر آورده بود و مدرسه را به جای مکتب خانه نشانده بود. هم او بود که مقام زن را از وسیله ی آشپزخانه و دفع شهوت و ادامه نسل آقا ، به جایگاه شریک زندگی مرد ، با حجاب جهل برگرفته، رسانده بود ( خاطرات بهبودی را بخوانید که رضا شاه روز کشف حجاب همسر و دخترانش چه حالی داشت . مردی شرقی پایبند به سنتها ، به خود می پیچید اما برای رهائی زن درد غیرت را به جان خرید )

این رضاشاه بود که با یاری روحانی برجسته وآزاد اندیش وقت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم ، برای عمامه و لقب رجل دین داشتن ، امتحانی برقرار کرد که ۸۰ درصد از چلوار برسران در آن رفوزه شدند . هم او بود که دانشکده معقول و منقول ( اللهیات ) را برپا داشت تا عالم دین به جامع المقدمات و صرف میر و الفیه حاج ملا هادی بسنده نکند.

رضاشاه مستحب بودن وجود سه چهار شپش در سر را نشانه بدبختی و فلاکت میدانست بنابراین تا توانست حمام ساخت و حتی اصلاح سر و ریش را برقرار ساخت و با کلاه پهلوی و بعدا شاپو ملتی را که با دستارهای چرک و متعفن و اشرافش با کلاه عثمانی (قاجاری) هیچ نشانه ای از ایرانی بودن نداشتند، آراست و هویت ظاهری بخشید .

بساط روضه خوانی بر پا کردن و دروغ و احادیث و روایات بی پایه را در طول سال بر فراز منبر به خورد مردم دادن ، در دوران او بیفروغ شد ، در حالیکه خودش در صف عزاداران حسینی در آغاز ، حاضر میشد و کاه بر سرمیریخت .

اگر روضه ای برپا میشد تابع نظم و قوانینی بود که مجال نمیداد با سه متر چلوار ، طرف روزی صدبار به اهل بیت دروغ ببندد پهلوی فاطمه زهرا را بشکند فرزند نامده اش را اسم بگذارد و به دست خلیفه دوم سقطش کند ( بی آنکه کسی از او بپرسد نادان ! علی شیر خدا و شمشیر برنده اسلام وقتی همسرش را میزدند کجا بود ؟ و یا علی اصغر امام چهارم شیعیان است و اصولا امام حسین در صحرای کربلا کودک شیرخواره نداشت تا او را بردست بگیرد . آن حسینی که مظهر عدالت خواهی و شجاعت و تقوا بود برای جرعه آبی التماس نمیکرد و گلوی کودکش را به تیر حرمله گرفتار نمیکرد . دخترش سکینه بانو از موسیقیدانان بزرگ عصر خویش بود و دهها شاگرد داشت وآنگونه که آخوندها میگفتند توی خرابه های شام تا روز مرگ اشک نمیریخت . )

رضاشاه برای اهالی حوزه به ویژه دکاندارانشان ، یادآور مثال بسم الله و جن بود . با این توضیح که حتما رضاشاه جن نبود .

خمینی به محض به قدرت رسیدن نخست قوه قضائیه را به چنگ اهالی حوزه ، بازگرداند ، بعد دست روی آموزش و پرورش گذاشت ( اتصال حوزه و دانشگاه ، اسلامی کردن آموزش و پرورش و …) سپس حجاب را اجباری کرد و همزمان رسانه ها را در اختیار گرفت ( قطب زاده را به تلویزیون فرستاد اما خیلی زود با فشار مرتجعین حوزوی و ایل و تبارش اورا برداشت و جمعی از رادیکال ترین عواملش را به رادیو تلویزیون فرستاد ) اطلاعات و کیهان را با دو میلیون تیراژ مصادره کرد آیندگان و بامداد را بست دکتر فرزامی و امیرانی را کشت و مجلات پرتیراژ امیدایران به سردبیری من و تهران مصور به سردبیری مسعود بهنود و فردوسی به سردبیری عباس پهلوان و نگین دکتر محمود عنایت و … را توقیف کرد وتیغ استبداد و سانسور را به بدترین وجه با قلمها و دستهای ما آشنا کرد . خمینی اقتصاد مدرن و مدون ایران را که یادگار پهلوی ها و شماری از برجسته ترین اقتصاد دانان کشور بود با عبارت اقتصاد مال خر است ، به اقتصاد چرتکه و نظام حاج حبیب مؤتلفه تبدیل کرد .

در باب رضاشاه چه بگویم که اجازه نمیدهد ۵۳ کمونیست راکه نیتشان برقرای نظام استالینی در ایران بود در دادگاه نظامی محاکمه شوند و به صدرالاشراف میگوید حکم دادگاه نظامی از پیش معلوم است اینها نیتشان چیزی بوده اما در عمل که کاری نکرده اند پس جرمشان سیاسی است.

( ریشهری و محمدی گیلانی به دستور خمینی هزاران چپ و مجاهد و ملی را که به جز مخالفت با رژیم او حتی برپایه قوانین اسلام ناب محمدی انقلابی ولائی ، جرمی مرتکب نشده بودند ، به مسلخ فرستادند و حتی جلوی تلاشهای سید علی خامنه ای را که با توده ای ها نزدیک بود برای نجات جان کادرهای قدیمی و بعضی از جوانترها مثل رحمان هاتفی ، گرفتند . در عصر جانشین او شماری از برجسته ترین نویسندگان و شاعران و متفکران را که نه سلاحی به جز قلم داشتند و نه دارودسته ای که در اندیشه براندازی باشد ، بوسیله ذوب شدگان در ولایت سیدعلی سلاخی شدند . هفتاد سال پس از رضاشاه هنوز ماجرای فرخی یزدی ورد زبانهاست اما کمتر کسی از احمد میرعلائی و غفارحسینی و حاجی زاده شاعر و کودکش ، دکتر صانعی و بانویش ، داریوش فروهر و پروانه ، محمد مختاری و پیروز دوانی ، محمدجعفر پوینده ، ابراهیم زال زاده ، کاظم سامی ، حسین برازنده ، مهدی دیباج ، آیت الله طالقانی ، احمد خمینی ، شمس الدین امیرعلائی ، ملا محمد ربیعی ، فاروق فرساد ، سعیدی سیرجانی ، سیامک سنجری ، معصومه مصدق ،مظفر بقائی ،حسین سرشار ، مجید شریف ، فرزین مقصودلو ، دکتر علیمراد داودی ، فاطمه قائممقامی ، روحی روشنی و … در داخل کشور و دهها تن از برجسته ترین پویندگان راه آزادی و رهبران اپوزیسیون از دکتر قاسملو و شرفکندی گرفته تا دکتر برومند و دکتر شاپور بختیار ،از رضا مظلومان تا عبدالله قادری و فتاح عبدلی و اردلان تا برادر مسعود رجوی و نقدی و چیتگر و … در خارج کشور ، یاد میکند .چرا راه دور برویم در سالروز انقلابیم ، حداقل دوهزارتن از دولتمردان ، نظامیان ، مدیران ، اندیشمندان ، روزنامه نگاران ، روحانیون و … که وابسته به رژیم پیشین شناخته شدند در همان ماههای نخست انقلاب تیرباران و یا به دار آویخته شدند .

بار دیگر کار ارزنده حمید شوکت در گشودن پرونده چپ ملی ایران در مصاحبه با مهدی خانبابا تهرانی و کوروش لاشائی و ایرج کشکولی … را خواندم . هزار افسوس که کوروش نیست تا گپ و گفتی جانانه داشته باشیم به او و پرویز نیکجواه تا همیشه مدیونیم . چه ناجوانمردانه آنها که حقیقت را بسیار پیش از ما دریافتند ، هدف تیرهای زهرآگین کلام خود کردیم . با مهدی اما قرار گفتگوئی را دارم . مردی با هزار آرزو و ایده آل برای سربلندی ایران . آیا رضاشاه و پسرش سربلندی ایران را نمیخواستند ؟ اگر چنین است چرا دشمنشان داشتیم ؟

در باره رضاشاه چه بگویم وقتی در پاسخ آتاتورک که می پرسد ، به سرباز بی سواد ترک دوماهه باالفبای لاتین خواندن و نوشتن یاد میدهیم شما چرا خط فارسی را لاتین نمیکنید؟ میگوید : من مشکل زیادی دارم چون باید پاسخ فردوسی و حافظ و سعدی را بدهم به آنها چه بگویم اگر خط فارسی را عوض کنم؟

فریبا داودی مهاجر حزب خزینه را رسواکرد . کار بسیاری از ما باید آن باشد که ، دانسته ها و برداشتهای خویش را از روزگار پدر و پسر بازگوئیم . خجالت نکشیم از اینکه با انقلاب همراه بودیم و یا از پهلوی ها بدمان میامد . دریافتهای تازه خود را باز گوئیم . خجالت ابدی نصیب ما خواهد بود اگر سکوت کنیم و حقایق را در پرده ی شعار و مالیخولیای انقلاب بپوشانیم . هیچ انقلابی به رستگاری نمیرسد . انقلاب فرانسه با صفحات خونینش نباید الگوی ما باشد . دستاوردهای مثبتش را به حساب صاحبان گیوتین نگذاریم .

برای من دردناک است وقتی می بینم هموطن عرب خوزستانی من ، امروز از شیخ خزعل امامزاده میسازد و حضرت فردوسی را لعن میکند چنانکه خلخالی کرد . اما شادمان میشوم وقتی کاک عبدالله مهتدی و کاک مصطفی هجری ، کاک صلاح و کاک فاروق و کاک کاوه کرد ایرانی ، از یکپارچگی ایران میگویند واز همبستگی ایرانیان . افسرده میشوم که الهام علییف با پترو دلارهایش پرچم آذربایجان جنوبی به دست بعضی غافلان میدهد اما بلافاصله حسن شریعتمداری را می بینم که به ترکی آوای وحدت ایران و ایرانی سرمیدهد . جیش العدل آزارم میدهد اما حسین بر را داریم و دوشوکی را که حاضر نیستند خار به پای ایران برود . رژیم بختیاری را میکشد اما بختیاری همصدا با شاپور شهیدش می سراید ، من و دل گر فنا شدیم چه باک / غرض اند میان سلامت اوست .

این رضا شاه بود که ایران را یکپارچه کرد . اینرا دکتر صادق زیبا کلام با شجاعت در تلویزیون حاج عزت آواز کرد . ما حتی در خارج شجاعت زیباکلام را نداریم؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*