یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

پیش‌شرط ریاض و قبول ضمنی واشینگتن / علیرضا نوری زاده

«سعودی‌ها پیش‌شرطی گذاشته‌اند: تشکیل دولت فلسطین، توافقنامه امنیتی با آمریکا، آنگاه چراغ صلح را در ظلمت جنگ روشن کردن. اگر رهبران اسرائیل شجاعت ملک عبدالله و برادرش سلمان و فرزندش محمد را داشته باشند، تحقق صلح دور از دسترس نخواهد بود»
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۳ مه ۲۰۲۴ ۸:۴۵

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده، در دیدار با شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، ریاض، ۲۹ آوریل ۲۰۲۴- Reuters

آیا توافق واشینگتن و ریاض بر یک پیمان است، یا آن‌گونه که در رسانه‌های عربی می‌گویند، قراردادی زمان‌دار برای ملتزم شدن آمریکا در صیانت از زمین و آسمان عربستان سعودی است؟ هر اسمی بر آن بگذاریم در این واقعیت تغییری ایجاد نمی‌شود که آمریکا این قرارداد را در ابعاد کوچک‌تری از قرارداد دفاعی ابدالدهر خود با اسرائیل، و پیمان عجیب‌وغریبش با قطر، بررسی می‌کند. قطر، امارتی که اگر طول و عرضش را بکشید در جیب شهریار خودمان جا می‌گیرد، با میزبانی بیش از ۲۴۰ جنگنده بمب‌افکن آمریکایی عملا کارت سفیدی در دست دارد که نصیب دیگر متحدان آمریکا نشده است. ایران عصر شاه فقید و در زمانی که دوست ایران و باورکننده نقش و جایگاه ایران در منطقه و آسیا و افریقا، یعنی ریچارد نیکسون، در کاخ سفید بود توانست حضور پررنگش را در خلیج‌فارس و اقیانوس هند چنان جا بیندازد که رویدادها را به نفع مصلحت ملی خود هدایت کند. چه آن روز که به بحرین مجال داد سرنوشتش را خودش مقرر کند، چه زمانی که سه جزیره تا ابد ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک را به زیر پرچم ملی خود باز آورد، و چه آن‌گاه که به تقاضای سلطان قابوس به یاری‌اش شتافت تا لقمه چپ کمونیست‌های ظفار و اربابان عدنی آن‌ها نشود. معمولا کودکانی که می‌کوشند نقش بزرگ‌ترها را بازی کنند با بینی زخمی و گردن شکسته از بازی خارج شده‌اند، حالا یا به‌زور یا با حماقت‌های خود. روزگاری کویت دست به بازی‌هایی بزرگ‌تر از جایگاه خود زد. پس از اینکه صدام حسین آنجا را اشغال کرد تنها آرزو داشت دوباره بر پای خویش بایستد. دیگر نه میانجی رفع اختلاف‌های روسیه و چین شد و نه وسیله آشتی سوریه و غرب؛ به خود پرداخت و امروز از ثبات و اعتبار بسیار برخوردار است. اما قطر پا را در گالشی کرده است که سه چهار نمره از پایش بزرگ‌تر است. بامدادان، سر بر حریم آقای آمریکایی‌اش دارد، ظهر نماز وحشت به‌سوی قبله تهرانی‌اش می‌خواند، عصر با هنیه و زهار و موسی ابومرزوق عصرانه می‌خورد، غروب احوال ابومازن را می‌پرسد و سری به‌سوی برادر بزرگ در ریاض خم می‌کند و شامگاه با ساقی اسرائیلی نرد محبت می‌بازد، و همه اینها برای این است که قد بکشد و اندازه برادر بزرگ‌ترش سعودی شود. گویی نمی‌داند که «سرو و آلوچه ز یک خاک برون می‌آیند/ سرو بر عرش نظر دارد و آلو بر فرش». اگر رژیم ولایت فقیه ره به رقابت با سعودی زد و تا نقطه یک درگیری پیش رفت با آنکه حداقل عرض و طولی وسیع داشت و پول و نوکر و موشک بسیار، اما درنهایت دست توسل به‌سوی چین دراز کرد و با واسطه به ریاض گفت، «چون دایره ما ز پوست‌پوشان توایم/در دایره حلقه‌به‌گوشان توایم!»

بازی ۷ اکتبر در غزه خطایی استراتژیک بود که ولی فقیه، خلاف عهد و پیمانش، مرتکب آن شد و این کلاه بزرگ‌تر از دستارش سرانجام سرش را خواهد بلعید. همان‌طور که کفش گشاد قطر پایش را آسیب خواهد زد.

جمال عبدالناصر هزینه بلندپروازی‌های خود و اتحاد نامبارک با سوریه و لشکرکشی به یمن را با خفت جنگ ژوئن و صدام حسین پاسخ واقعی تجاوز به کویت را در گور پس داد. همان‌‌طور که معمر القذافی مجازات طرح کشتن ملک عبدالله، پادشاه فقید سعودی، و دخالت‌هایش در آفریقا و خاورمیانه را با گلوله‌ یک تپانچه طلا پرداخت کرد که امیر قبلی قطر به یک سروان لیبیایی هدیه داده بود.

دولت‌ها و شخصیت‌های بین‌المللی جایگاه و اعتبار خود را با تعارف و هدایا تحویل نمی‌گیرند، بلکه در پرتو عملکرد خود و نه در زمانی کوتاه اعتبار کسب می‌کنند. بعد از جنگ شش‌روزه عرب‌ها و اسرائیل ملک فیصل فقید به یاری مصر و سوریه و اردن رفت که سرزمینشان را از دست داده بودند. گفت آرزویش نماز در مسجدالاقصی در بیت‌المقدس است. با آنکه جان بر این آرزو گذاشت اما برادرانش خالد و فهد و عبدالله و سلمان، پی‌گیر تحقق آرزوی برادر بزرگ‌تر شدند، اما نه با تیر و تفنگ، بلکه با طرح صلحی که تحققش نیازمند رهبر شجاعی مانند اسحاق رابین بود که در واشینگتن و وای‌ریور دست دشمنش عرفات را فشرد و با گلوله‌های یک دست راستی افراطی یهودی به قتل رسید. طرح صلح میان فلسطینی‌ها و اسرائیل (درواقع عرب‌ها و اسرائیل ) نخستین‌بار در کنفرانس سران عرب در مغرب مطرح شد و فلسطینی‌های زیر پرچم عرفات تلویحا پذیرایش شدند، اما وابستگان عراق و سوریه و قذافی با آن مخالفت کردند. بار دوم نیز در کنفرانس سران عرب در ۲۰۰۲ در بیروت مطرح شد. عمرو موسی، دبیرکل وقت اتحادیه عرب، در کتابش با عنوان «سال‌های اتحادیه عرب» می‌نویسد: «جنگ به بن‌بست رسیده است. سادات و ملک حسین به صلح رسیده بودند. درواقع، ملت‌های عرب ما را مکلف کرده بودند راهی پیدا کنیم. حادثه ۱۱ سپتامبر به ما یادآور می‌شد با چهره آشفته‌ای که تروریست‌ها از عرب و مسلمان به دنیا ارائه داده‌اند ما باید ردای صلح بر تن می‌کردیم، زیرا حمله به ما با عنوان تروریست یا، حداقل مسئول تربیت آن‌ها، در پی حوادث ۱۱ سپتامبر، ما را در موقعیت دشواری قرار داده بود. این سعودی بود که با اعتبار و جایگاه و نفوذ خود در جهان عرب و اسلام می‌توانست مبشر صلح باشد. به راه انداختن یک جنگ دیپلماتیک که ما را از رویارویی دور کند بدون دادن امتیازات دردناک و متقابل ممکن نبود. تفکر ولیعهد سعودی در آن زمان تفکر درستی بود برخاسته از منطق (بده و بستان) و شاهزاده عبدالله (ملک عبدالله بعدی) تنها کسی بود که می‌توانست صلح را عملی کند. او اعتبار فوق‌العاده‌ای در افکار عمومی عرب، دولت‌های اسلامی و جامعه بین‌المللی داشت، بنابراین پیشنهاد یا ابتکار او گامی تاریخی بود که ارزش حمایت همه‌جانبه را داشت.»

برپایی دو کشور با خروج اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی در ژوئن ۱۹۶۷، تشکیل دولت فلسطین با پایتختی بیت‌المقدس شرقی در مقابل به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی ۲۲ کشور عربی و ۵۴ کشور اسلامی ( در بیانیه ای که در مورد طرح صلح ولیعهد وقت سعودی در نشریات معتبر جهان ازجمله تایمز لندن و واشینگتن پست و … به چاپ رسید ، نام جمهوری اسلامی ایران نیز در کنار نام دیگر کشورهای اسلامی ذکر شده بود)، خلاصه طرح صلح ملک عبدالله بود. توافق‌های پیشین مانند «کمپ دیوید» و «وادی عربه» بین طرف‌های عربی و اسرائیل با میانجی‌گری بین‌المللی منجر به صلح عمدتا دوجانبه میان مصر و اسرائیل و اسرائیل و اردن شده بود. اسلو پای فلسطینی‌ها را به‌سرعت به دایره صلح کشاند اما رابین نماند تا به توافق‌ها بُعد عملی بدهد. در این مرحله رژیم ولایت فقیه مشغول بازی با فلسطینی‌ها شد، همان بازی که سال‌ها عبدالناصر و صدام حسین و حافظ الاسد دست در کار آن بودند؛ اختلاف‌اندازی میان فلسطینی‌ها و نبردهایی که طی بیش از ۴ دهه خسارت‌های مالی و انسانی زیادی برای فلسطینی‌ها به بار آورده است. در عین حال لبنان نیز به اسارت حزب‌اللهی درآمده است که شیر از سینه ولایت فقیه نوشیده و پول از خزانه ملتی ربوده است که از سال ۱۳۸۸ فریاد می‌زند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران». هفتم اکتبر هم به اسرائیل و هم به کشورهای عرب نشان داد که تنها همان طرح ملک عبدالله می‌تواند با یک روند آرام و با مردانی از نوع رابین، مانند اسحاق هرتزوگ از حزب کارگر، ایهود اولمرت (ایهود اولمرت و خانم تسیپی لیونی از احزاب لیبرال میانه) و در سوی فلسطینی‌ها محمود عباس، نبیل ابو ردینه مسیحی، مروان برغوثی، زندانی سرفراز و مورد حمایت غرب، و حنان عشراوی می‌توانند زمینه‌ساز صلحی پایدار بر پایه طرح ملک عبدالله شوند.

علاوه بر این، این واقعیت که عربستان سعودی در هر یک از مراحلی که «ابتکار صلح عربی» را با اعتبار بی‌سابقه‌ای در سطح بین‌المللی و عربی ارائه کرد، از تایید بین‌المللی برخوردار شد، امروز نیز بهترین ضامن خروج خاورمیانه از میدان جنگ و ره کشیدن به مزرع سبز صلح همان طرح صلح عبدالله است، صلحی که با نیروی جوان در رهبری سعودی بخت توفیقش بسیار است. بدیهی است که بازگویی بندهای طرح صلح درک این حقیقت را که این طرح یگانه بخت صلح در شرایط فعلی است آسان‌تر می‌کند.

در پاییز ۲۰۰۲، بعد از ۲ انتفاضه خونین در ساحل غربی رود اردن و نوار غزه، جورج دبلیو بوش تلاش کرد در آتش رویارویی آتش‌بسی برقرار کند تا راه را برای نشست سران عرب در بیروت باز کند، اما تلاش‌های او ناکام ماند. دولت بوش امیدوار بود که توجه جهان عرب را از بحران خلع سلاح عراق، که بعدا به حمله به این کشور منتهی شد، منحرف کند.

بسیاری درمورد دستور اجلاس تردید داشتند. رابرت فیسک، نویسنده و کارشناس انگلیسی خاورمیانه، درباره غیبت حسنی مبارک، رییس جمهوری مصر، و ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، گفت: غیاب آن‌ها بوی شکست را از راه دور به مشام می‌رساند. با این حال، توماس فریدمن این بار از آمریکا در نشستی لبریز از صراحت در فوریه ۲۰۰۲ با ملک عبدالله ملاقات کرد، سپس در یک مقاله‌ خلاصه‌ای از مصاحبه‌اش در ریاض را منتشر کرد و از طرح صلح شاهزاده عبدالله پرده برداشت. در این طرح ولیعهد سعودی به اسرائیل پیشنهاد داد در ازای عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی فلسطین در سال ۱۹۶۷ و تاسیس کشور فلسطین با پایتختی بیت‌المقدس شرقی صلح کامل بین عرب‌ها و اسرائیل برقرار شود. با توجه به ملاحظات سوریه و عراق درمورد عادی‌سازی، فرمول اصلاح شد و چندی بعد عنوان «ابتکار ملک عبدالله» را گرفت و از اصطلاح عادی‌سازی پرهیز شد.

این ابتکار در حالی صورت گرفت که عربستان سعودی با یک کمپین رسانه‌ای غربی مواجه شد که این کشور را به مسئولیت حوادث ۱۱ سپتامبر متهم می‌کرد و این کارزار تا زمانی که آمریکایی‌ها و جهان با حمله به عراق و پیامدهای فاجعه‌بار آن در منطقه سرگرم شدند، فروکش نکرد.

در طرح یا ابتکار صلح سعودی آمده بود:

– اتحادیه عرب از اسرائیل می‌خواهد که در سیاست‌هایش تجدیدنظر کند و به سوی صلح مایل شود و صلح را به‌منزله گزینه‌ای راهبردی بپذیرد.

همچنین باید موارد زیر را پذیرا شود:

– عقب‌نشینی کامل از اراضی اشغالی عربی، ازجمله جولان سوریه تا خط ۵ ژوئن ۱۹۶۷، و مناطق تحت اشغال در جنوب لبنان (روستای شبعا و تپه‌های اطرافش).

– دست‌یابی به یک راه حل عادلانه درمورد مشکل پناهندگان فلسطینی که براساس قطعنامه شماره ۱۹۴ مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشاپیش مورد توافق سازمان ملل قرار گرفته است.

– پذیرش تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی در اراضی اشغالی فلسطین (که در چهارم ژوئن در کرانه باختری و نوار غزه به تصرف اسرائیل درآمد) و به رسمیت شناختن بیت‌المقدس شرقی پایتخت فلسطین آزاد. در مقابل کشورهای عضو اتحادیه عرب ملتزم خواهند بود، با توجه به پایان یافتن مناقشه اعراب و اسرائیل و انعقاد توافقنامه صلح میان آن‌ها و در عین حال تامین امنیت برای همه کشورهای منطقه، روابط کامل دیپلماتیک میان طرفین قرارداد صلح برقرار شود.

– تضمین رد همه اشکال اسکان مجدد فلسطینیان در خارج فلسطین که با وضعیت ویژه در کشورهای عربی میزبان مغایرت داشته باشد.

– اتحادیه عرب از دولت اسرائیل و همه اسرائیلی‌ها می‌خواهد که این ابتکار را بپذیرند تا از فرصت‌های صلح و حق خون ما محافظت کنند و کشورهای عربی و اسرائیل را قادر به زندگی در صلح در کنار یکدیگر کنند و برای نسل‌های آینده شرایط مناسبی فراهم آورند؛ آینده‌ای امن، با ثبات و با رفاه برای ملت‌های عرب و اسرائیل.

– کنفرانس سران عرب از جامعه بین المللی با همه کشورها و سازمان‌هایش می‌خواهد که از این ابتکار حمایت کنند.

– کنفرانس از ریاست خود درخواست می‌کند که کمیته ویژه‌ای از تعدادی از کشورهای عضو ذی‌ربط و دبیرکل تشکیل دهد تا درمورد این طرح تماس‌های لازم را برقرار کند و برای تایید حمایت آن در همه سطوح، به‌ویژه سازمان ملل متحد و شورای امنیت، ایالات متحده، فدراسیون روسیه، کشورهای اسلامی و اتحادیه اروپا، تلاش کند.

اما تنها ۱۰ نفر از ۲۲ رهبری که دعوت‌نامه‌ اجلاس بیروت را دریافت کردند در بررسی طرح صلح در کنفرانس سران در بیروت شرکت کردند. یاسر عرفات، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، حسنی مبارک، رییس جمهوری مصر و عبدالله دوم بن الحسین، پادشاه اردن، در این مراسم شرکت نکردند. دولت آریل شارون به یاسر عرفات گفته بود که با وجود فشارهای آمریکا و اروپا، اگر در این اجلاس شرکت کند به او اجازه بازگشت نمی‌دهند.

بنابراین نرفتن عرفات به‌دلیل مخالفت او با طرح نبود. او بعدها به ریاض رفت و مقرری‌اش را گرفت و دست پادشاه سعودی و بندهای طرحش را بوسید. این مناخیم بگین بود که همراه با ژنرال اریل شارون و شاگرد دست‌‌آموزش بنیامین نتانیاهو، اعتقادی به صلح نداشت و بارها از او نقل می‌کرده‌اند که «صلح برای چه، فعلا که سواریم تا ربع قرن آینده، بعدش هم بچه‌های ما تصمیم خواهند گرفت.»

حالا اما سعودی‌ها پیش‌شرطی گذاشته‌اند: تشکیل دولت فلسطین، توافقنامه امنیتی با آمریکا، آنگاه چراغ صلح را در ظلمت جنگ روشن کردن. اگر رهبران اسرائیل شجاعت ملک عبدالله و برادرش سلمان و فرزندش محمد را داشته باشند، تحقق صلح دور از دسترس نخواهد بود.

خاورمیانه در آتش اسلام و استعمار خامنه ای

جلال ایجادی
بحران و جنگ در خاورمیانه قطب‌بندی جهانی را تشدید کرده است. تجاوز روس ها به اوکرائین نشانگر آنستکه صلح جهانی پایدار نیست و پوتینیسم می تواند جهان را به سوی جنگ اتمی سوق دهد. پهپادهای جمهوری اسلامی به پوتین قدرت جنگی بیشتری بخشیده و حمله جنگی رژیم خامنه ای علیه اسرائیل، ترکیب کشورهای درگیر را دقیقتر نموده و نشان میدهد که رژیم خامنه ای در جنگ افروزی جهانی نقش فعال و پررنگی ایفا می کند. آشکارا پوتینیسم، اسلامگرایی شیعه و متحدانش از یکسو و از سوی دیگر دنیای غرب و متحدان آن در برابر یکدیگر قرار گرفته و تنش بحرانی حاد و فزاینده ای را تجربه می کنند.

جنگ خامنه ای علیه اسرائیل
رژیم خامنه‌ای با وجود ایجاد شبکه های تروریستی در خاورمیانه، آشوب در کشورهای همسایه و توسعه سیاست موشکی علیه اسرائیل، در چند سال اخیر رهبران نظامی بسیاری را از دست داد و ضربه های سنگینی در سوریه متحمل شد. رژیم اسلامی از همان فردای تصرف قدرت در سال ۱۳۵۷ خورشیدی علیه جهان کفر و علیه اسرائیل اعلام جنگ کرد و ثروت ملت ایران را چپاول کرد تا فاشیسم شیعه را تحکیم و جاه طلبی دیکتاتور فساد، خامنه ای، را سیراب کند. بحران سازی و تروریسم حکومتی و بسیج نیروهای تروریستی مزدور مانند حزب الله و حماس، بیش از پیش بی امنیتی در منطقه را دامن زد.
حماس با ایدئولوژی فاشیسم اسلامی فرصت را مناسب شمرد تا هجوم تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ علیه اسرائیلی ها را با مشاورت سیاسی نظامی جمهوری اسلام سامان دهد. پس از این حمله جنایتکارانه و قتل عام ۱۲۰۰ یهودی، اسرائیل در ۱ آوریل ۲۰۲۴، در ساختمان مجاور کنسولگری ایران در دمشق یک حمله انفجاری بوجود می آورد که منجر به کشتن ۷ نفر از مسئولان سپاه قدس در دمشق می گردد.
در مرحله بعد فرستادن ۳۵۰ موشک و پهپاد از جانب سپاه بسوی اسرائیل نشاندهنده مرحله جدیدی از جنگ بین ایران و اسرائیل بود. این حمله در نیمه‌شب ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ (۱۳ آوریل ۲۰۲۴)، توسط سپاه پاسداران صورت گرفت. از این لحظه نه فقط نیابتی ها به سوی اسرائیل حمله می کنند، بلکه جمهوری اسلامی برای اولین بار از خاک ایران به اسرائیل حمله ور می شود. البته حمله موشکی ایران با شکست مواجه شد زیرا اسرائیل با همکاری و شرکت آمریکا و فرانسه و انگلیس و اردن و عربستان، میزان ۹۹ درصد حمله ها را خنثی ساخت. پس از آن، اقدام تلافی جویانه اسرائیل در شمشین روز پس از حمله ایران، در ۱۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۵:۲۳ بامداد انجام می شود. اقدام نظامی اسرائیل بر روی پایگاه هوائی اصفهان و تخریب رادار پدافند اس ۳۰۰ ضربه دقیق و مهلکی به رژیم خامنه ای بود. اسرائیل نمی خواست یک جبهه بزرگ جنگی ایجاد کند ولی نشان داد که میتواند به راحتی سیستم راداری ایران را خنثی نماید و مراکز نظامی را در قلب ایران نشانه بگیرد.
هدف جمهوری اسلامی چه بود؟ حکومت خامنه ای در برابر اقدام های نظامی اسرائیل در سوریه برای تخریب دستگاه های نظامی ایران و قتل نیروهای قدس در موضع دفاعی بود و نمی توانست واکنش نشان دهد. ولی با کشته شدن سردار زاهدی و گروه اش، برای رژیم دیگر قابل تحمل نبود. خامنه ای با زخم ناشی از قتل قاسم سلیمانی توسط آمریکا و سپس نابودی زاهدی، تصمیم گرفت با اقدام به موشک پرانی، صحنه آرایی نموده تا آبروی خود را حفظ کند. رژیم با اطلاع قبلی به آمریکا، به اسرائیل حمله کرد. هدف حمله نظامی تبلیغاتی جمهوری اسلامی چنین بود:
یکم، لایه های اجتماعی طرفدار رژیم انتظار پاسخ نظامی داشتند. سپاهیان و بسیجی ها و خانواده های متعصب ضدیهود و دسته های اوباش آتش به اختیار، در انتظار واکنش خامنه ای بودند تا دلشان «خنک» شود.
دوم، رژیم ولایت فقیه به دیپلوماسی جهانی اعلام کرد که فقط با نیروهای تروریست نیابتی عمل نمی کند بلکه میتواند با تکنولوژی نظامی خود بطور مستقیم به اسرائیل حمله کند.
سوم، رژیم اعلام جنگ ضدیهودی کرد تا افکار عمومی کشورهای مسلمان را بسیج کرده و پشتیبانی آنها را بدست آورد و به رژیم های سیاسی سنی نشان بدهد که «لیدر جهان مسلمان» است.
چهارم، افزون برآنچه گفته شد رژیم آخوندی در پی گسترش نفوذ در آفریقاست. اقدام تروریستی موشکی در پی جذب متحدین کشورهای درمانده و جریانات تروریستی در آفریقاست
جمهوری اسلامی با حمله خود یک شوک برای اسرائیلی ها بوجود آورد ولی موفقیت نظامی نداشت و اقدامش توسط ایرانیان مورد تمسخر قرار گرفت و مردم ایران علیه حکومت ولایت فقیه به انتقاد دست زدند. این حمله، افکار عمومی ضدیهود در کشورهای عربی را تا اندازه ای جلب کرد ولی منجر به همکاری بیشتر رژیم های کشورهای عرب با اسرائیل شد. تناسب قوا در خاورمیانه بر علیه منافع جمهوری اسلامی چرخید.

وضع آشفته و شکننده نیروی هوائی
حمله اسرائیل به پایگاه اصفهان و تخریب سیستم رادار «اس۳۰۰» یک هشدار بزرگ بود و شکنندگی دفاع نظامی رژیم ملایان را آشکارا نمایان ساخت. سیستم پدافندی ایران نتوانست حمله اسرائیل را ردیابی کند. رژیم در کنار فعالیت های گسترده اتمی و موشکی خود و نیز تعرض های تروریستی دریایی خود، دارای نیروی هوائی بزرگ است. ولی این نیرو زمان جنگ ایران و عراق ضربه های سنگینی خورد. در زمان حمله امریکا به عراق در سال ۱۹۹۱ میلادی تعداد ۱۳۳ هواپیمای جنگی یا هواپیمای حمل و نقل نظامی به ایران پناهنده می شوند. ناوگان هوایی ایران براساس آمار منتشر شده در برگیرنده تعداد ۱۵۰ جنگنده می باشد و اغلب آنها از تکنولوژی مدرن محروم بوده و نمی توانند مورد بهره برداری عملی قرارگیرند. حال آنکه یک آمار غیر رسمی ادعا دارد که ایران ۳۴۵ فروند هواپیمای جنگی دارد. بااین وجود، ساختار ناوگان هوایی ایران بطور عمده کهنه و شکننده است.
براساس اطلاعات موجود ناوگان هوایی ایران از هواپیماهای فانتوم های آمریکایی زمان شاه و تعدادی از جنگنده های سوخوی ۳۴ روسی تشکیل شده است. همه جنگنده های ایران نمی توانند پرواز کنند و دارای فرسودگی تکنیکی هستند. ولی با این وجود کل ناوگان هوایی ایران چنین ارزیابی می شود:
تعداد ۴۰ فروند هواپیما اف ۱۴ امریکایی از دوران پهلوی
تعداد ۲۰ فروند میگ ۲۹ روسی از سال های ۹۰ میلادی
تعداد ۹ فروند میراژ فرانسوی از سالهای ۹۰ میلادی
تعداد ۱۷ فروند چنگدوجی۷ چینی از سالهای هشتاد میلادی
تعداد ۵۰ فروند فانتوم آمریکایی از سالهای هفتاد میلادی
تعداد ۳۰ فروند سوخو ۳۴ روسی از دوران سالهای ۲۰۰۰ میلادی
تعداد ۳۰ فروند هواپیمای ایرانی صاعقه، کوثر و آذرخش دوران جمهوری اسلامی.
تولید پهپادها از میانه سالهای هشتاد میلادی در زمان جنگ ایران و عراق شروع شد. جنگ تجاوزی روسها علیه اوکرائین مرحله جدیدی در تولید و مصرف پهپادهای «شاهد ۱۳۶» را باز نمود. جمهوری اسلامی در پی توسعه نسل جدیدی از پهپاده می باشد. افزون برآن رژیم خامنه ای در انتظار سوخوی ۳۵ روسی است و اعلام نموده که در سرمایه گذاری برای پروژه سوخوی ۷۵ شرکت میکند. مشارکت مالی ایران مبلغ ۱۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود.

اسرائیل در جنگ های متعدد با کشورهای عربی دارای تجربه ۷ جنگ هوائی می باشد. ویکپیدیا تعداد جنگنده های اسرائیل را ۳۵۰ فروند ارزیابی می کند. برپایه نظر کارشنان همه این جنگنده ها مدرن بوده و قابل استفاده هستند. افزون بر نیروی هوایی اسرائیل، آمریکا از نیرو هوائی پرقدرتی در خاورمیانه برخوردار است. جنگنده های اف-۱۵، اف-۱۶، اف-آ-۱۸، اف-۲۲، و نیز پهپادهای جنگی و بمب افکن های «ب-۱» و بالاخره بالگردهای جنگی و هواپیماهای جاسوسی و ماهواره های خبرگیری و غیره، یک مجموعه ابزارهای جنگی پرقدرت و مدرن را تشکیل می دهد. در صورت درگیری جدی درخاورمیانه همه پایگاه های هوائی آمریکا در منطقه و ناوگان هوایی و دریایی آمریکا در مدیترانه و خلیج فارس، در کنار اسرائیل وارد عمل می شوند.

حال رژیم اسلامی ادعا دارد که میتواند در برابر آمریکا و اسرائیل مقاومت کند و پیروز شود. نتیجه حمله موشکی و پهپادی۱۳ آوریل ۲۰۲۴ چیست؟ به گزارش نیویورک‌تایمز به نقل از مقامات اسرائیلی، جمهوری اسلامی ایران در این حمله از ۳۳۱ تسلیحات شامل ۱۸۵ پهپاد، ۳۶ موشک کروز و ۱۱۰ موشک زمین به زمین استفاده کرده است. به گزارش تایمز اسرائیل به نقل از دانیل هاگاری، سخنگوی ارتش اسرائیل این تسلیحات در مجموع حامل ۶۰ تن مواد منفجره بوده است. بنابر گزارش‌ها، اسرائیل به کمک متحدانش موفق شده است تا ۹۹ درصد این پهپاد‌ها و موشک‌ها را رهگیری و سرنگون کند و به گزارش سی‌بی‌اس به نقل از یک مقام آمریکایی تنها تعداد هفت موشک به خاک اسرائیل اصابت کرده است. بنابر ویدیویی که ارتش اسرائیل منتشر کرده است این حملات تنها خسارت اندکی به زیرساخت‌های پایگاه هوایی «نواتیم» واقع در «صحرای نگب» زده است و بنابر برخی گزارش‌ها یک دختر ۷ ساله در پی این حملات مجروح شده است. حال در آینده رژیم ایران در یک جنگ علیه اسرائیل پیروز گردد؟ جنگ، انتخاب ملت ایران نیست بلکه انتخاب جنگ طلبان شیعه حاکم بر ایران است. درگیری نظامی در منطقه از جانب خامنه ای برای ملت ما فلاکت و بی سامانی بوجود می آورد و برای منطقه خرابی و کشتار را دامن می زند. ما نمی توانیم چشم خود را نسبت به دولت دست راستی نتانیاهو و مرتجعین مذهبی ائتلافی او و جنایات آنها در قبال غیرنظامیان غزه ببندیم. ولی میدانیم که حماس جنایتکار مسبب اصلی فلاکت فلسطینی ها می باشد. افزون بر آن حماس تبهکار متحد رژیم اسلامی خامنه ای است. حماس و خامنه ای ضدیهود هستند و با الهام از آیات جنایی قرآن محمد، همسو علیه اسرائیل می باشند. آنها مانند نازی های هیتلری در پی یهودکشی هستند.

هزینه ایران در حمله به اسرائیل
ثروت های ملت ایران غارت می شود. الیگارشی آخوندی و سپاهی تمام ثروت ایران را به شکل مخفی به تاراج می برد. تمام پولهایی که رژیم دینی برای توسعه شبکه های تروریستی در خاورمیانه بکار می برد و تمام هزینه نظامی جنگ افروزی و فعالیت هسته ای و موشکی جمهوری اسلامی از چشم ملت پنهان است. هزینه حمله به اسرائیل چقدر ارزیابی می شود؟
بنابر گزارش‌ منتشر شده توسط «یورونیوز» (۱۵/۰۴/۲۰۲۴)، جمهوری اسلامی ایران در این حمله از ۱۸۵ پهپاد انتحاری شاهد ۱۳۶ و ۱۳۱ استفاده کرده است. قیمت هرکدام از این پهپادها بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار است در نتیجه میانگین هزینه‌ای که طی این حملات صرف این پهپاد‌ها شده چیزی حدود شش میلیون و ۴۷۵ هزار دلار است. به گفته سخنگوی ارتش اسرائیل، تهران در این حمله از ۳۶ موشک کروز استفاده کرده است. هزینه هر یک از این موشک‌ها بین پنج تا ۱۲ میلیون دلار است و در نتیجه به طور میانگین نزدیک ۳۰۶ میلیون دلار هزینه استفاده از این موشک‌ها شده است. همچنین به گزارش نیویورک‌تایمز در این حمله از ۱۱۰ موشک زمین به زمین میان‌برد استفاده شده است. بنابر منابع اینترنتی قیمت هرکدام از این موشک‌ها بین یک تا پنج میلیون دلار است و در نتیجه به طور میانگین هزینه‌ای حدود ۲۷۵ میلیون دلار هزینه این موشک‌ها شده است. در نتیجه به نظر می‌رسد تنها ابزارهای جنگی مانند پهپادها و موشکهای مورد استفاده ایران در این حمله نظامی هزینه‌ای حدود ۵۸۷ میلیون دلار ببار آورده است.
ارزیابی دیگری همین هزینه را تائید می کند. بر اساس اعلام ارتش اسرائیل در شبکه اجتماعی ایکس در این حمله از پهپاد‌های شاهد آرش به ارزش ۷۵ هزار دلار، شاهد غزه به ارزش ۷۰ هزار دلار، کمان ۲۲ به قیمت ۴۵ هزار دلار و شاهد ۱۳۶ به بهای ۲۰ هزار دلار استفاده شده است. همچنین سپاه پاسداران از موشک‌های خیبر به ارزش ۳۰۰ هزار دلار و قدیر به بهای دو میلیون دلار در این حمله هوایی استفاده کرده است. بر اساس تخمین ارتش اسرائیل، هزینه کلی حملات به اسرائیل توسط سپاه پاسداران۵۰۰ مبلغ میلیون دلار بوده است.
البته باید به این مبلغ هزینه ابزارهای جنگی ایران، هزینه‌های لجستیکی و انسانی را افزود. با توجه به مجموعه هزینه های گوناگون می توان به طور تخمینی اعلام داشت برای ایران، کل هزینه ها به بیش از یک میلیارد دلار رسیده است.
هزینه دفاع اسرائیل چقدر بود؟ رام آمیناخ، مشاور مالی سابق رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل در گفتگو با نشریه اسرائیلی یدیعوت آهرونوت هزینه دفاعی اسرائیل را برای حمله جمهوری اسلامی حدود ۱.۳۵ میلیارد دلار برآورد کرد.
چه کسی به خامنه ای اجازه داده تا این همه هزینه جنگی بکار گرفته شود؟ ملت ایران؟ هرگز. شخص علی خامنه ای فاسد تمام تصمیم ها را گرفته است.

حمله نظامی و نفوذ استعماری در آفریقا
خامنه ای نزدیک به مرگ است ولی او میل شدید خود در انحصار قدرت سادیستی و خونریزی را حفظ کرده است. خامنه‌ای بشدت نگران فردای رژیم آخوندی و منافع مادی خود و فرقه خود است. او برای سرکوب زنان، فروپاشی ناگهانی، آماده باشی در برابر کودتای احتمالی و یا جنبش انفجاری در جامعه، نیروهای امنیتی و نظامی را در خیابان‌ها بسیج نموده است. چه رویداد بزرگی در انتظار ماست؟ ملت ایران دمکراسی و حکومت لائیک سکولار میخواهد و به انقلاب مهسا ادامه می دهد و ولایت فقیه با وحشی ترین روش ها جامعه را سرکوب می کند. دسته های فاشیستی حزب اللهی «ایرانی افغانی و لبنانی و عراقی» به صحنه می آیند تا فضا را نظامی تر ساخته و در صورت بروز حرکت اعتراضی بشدت و بسرعت سرکوب کنند.
رژیم امپریالیستی پوتین نه تنها به تجاوز علیه اوکراین ادامه می‌دهد، نه تنها حامی فعال آخوندها و جاسوسان خود در ایران هست و پهپادهای جنگی ایران را دریافت میکند تا به جنایت جنگی ادامه دهد، بلکه همچنین در آفریقا به گسترش استعمار خود ادامه میدهد. از ژوئیه ۲۰۲۳ کودتاچیان کشور مالی و نیجر با حمایت روس ها به قدرت رسیدند. نظامیان از فرانسوی ها خواستند تا نیروهای نظامی خود را بیرون ببرند و نیز از آمریکا خواستند تا ۱۲۰۰ نظامی آمریکایی کشور را ترک کنند. چندی پیش نخست وزیر نیجر به تهران رفت تا قراردادی در مورد فروش اورانیوم به ایران بسته شود. ایران به اندازه کافی اورانیوم ندارد و برای فعالیت نظامی اتمی آشکار و پنهان خود به اورانیوم نیاز دارد. ایران دومین کشور ذخائرگازی جهان و دومین کشور منابع نفتی جهان و کشوری با سیصد روز آفتابی است. حال چنین کشوری نیاز به تولید اتمی برق دارد؟ نه هرگز. هدف جنایتکاران اسلامی، بمب اتم شیعه است.
رژیم اسلامی برای ساختن بمب به اورانیوم آفریقا نیاز دارد و به این خاطر شبکه سازی نفوذی خود در آفریقا را ادامه می دهد. شبکه سازی برای گسترش شیعه گری و آخوندپروری و ملا سازی مستقر در آفریقا، برای یارگیری سیاسی نظامی، برای تقویت جبهه ضدغربی و برای توطئه چینی، فعالانه ادامه دارد. تعرض علیه اسرائیل نمایش قدرت برای جلب کشورها و نیروهای سیاسی مزدور است. سیاست خارجی حکومت اسلامی خامنه ای، سیاستی استعماری امپریالیستی است. خاورمیانه و آفریقا میدان تاخت و تاز روس ها و آخوندهای ایرانی شده است. استعمار غرب در این مناطق با نیروهای رقابتی جدیدی روبرو هستند. استعمار اسلامی پیروان محمد و نیز برده داری قرآنی، از دیرباز در این مناطق عمل کرده است. امروز رژیم ایران و عربستان، شیعه گری و وهابی گری را با مسجدسازی و خرافه های اسلامی و جاسوس پروری، این مناطق را تسخیر می کنند. رژیم ایران با آخوندسازی در قم و انتقال آنها به کشورهای آفریقایی و با گستری شبکه های نفوذ فعالانه عمل می کند. پس حمله نظامی به اسرائیل با رویاهای شوم توسعه طلبی خامنه ای گره خورده است.
رژیم خامنه ای به آفریقا به عنوان یک «میدان نبرد» نفوذ، قدرت و قلمرو علیه عربستان سعودی می نگرد و همچنین در پی مقابله با نفوذ غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا در آفریقاست. خامنه ای با عناصری همکاری می کند که مخالف عربستان و آمریکا هستند و میتوانند جذب استعمار ولایت فقیه بشوند. دخالت ایران در جنگ داخلی اتیوپی و فروش مهاجر۶ به ارتش این کشور، روابط سه کشور شاخ آفریقا یعنی سودان، جیبوتی و سومالی و روابط با کنیا، اوگاندا و زیمبابوه همه و همه نشان دهنده اشتهای امپریالیسم اسلامی شیعه است. خامنه ای فاسد و توتالیتر و استعمار گر است. خامنه ای خواهان سلطه استعماری در خاورمیانه است. او نیازمند آدمکشان و مزدوران نیابتی مانند حسن نصراله و اسماعیل هانیه و نیز حامیان آفریقائی شیفته قدرت سیاسی بمب اتم شیعه می باشد.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
—————————————————-
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود.

بررسی ساختار قدرت توتالیتاریستی اسلامی در ایران

 جلال ایجادی

سازماندهی ساختار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی چگونه است؟ هنگامیکه از قدرت سیاسی سخن می گوئیم منظور مجموعه دستگاه ها و نهادهایی می باشد که دارای خصلت سیاسی و نظامی و پلیسی و امنیتی و قضائی و جاسوسی است. این مجموعه با دستگاههای ایدئولوژیکی رسانه ای و پروپاگاندی و دستگاه آموزشی پیوند محکم و ارگانیک داشته و با ساختار اجتماعی و اقتصادی ویژه خود ارتباط دارد. قدرت سیاسی در نظام توتالیتر از یکسو دارای قواعد قانونی رسمی است ولی از سوی دیگر تابع زیاده طلبی های شخصیت تمامیت خواه است. قدرت سیاسی در ایران با ماهیت فاشیسم اسلامی است و آیت الله ها، خمینی و خامنه ای، هرگاه که میل کرده با طرح اراده الهی با زبانی پیامبرانه، یا با طرح مصالح فرمانروایی خود و یا با طرح ضرورت مقابله با «دسیسه امپریالیسم»، سیاستها را خودسرانه به اینسو یا آنسو کشانده اند.

دستگاه ها و سازمان ها و نهادهایی که قدرت سیاسی رسمی در ایران را تشکیل می دهند کدامند؟ قدرت سیاسی جمهوری اسلامی دارای نهادهایی است که بظاهر منطبق بر قواعد متعارف و منطقی کشورهای مدرن است. شکل صوری این سازماندهی ها با مدل های موجود در برخی از کشورها نزدیکی و شباهت دارد. بعنوان نمونه وجود پارلمان و کابینه دولتی و دادگاه ها در حکومت اسلامی در نگاه اول همچون پدیده مشترکی در بسیاری از کشورهاست. ولی زمانی که تحلیل ما به رابطه این نهادها مانند قوه قضائیه و مجلس با ولایت فقیه توجه می کند و زمانی که تحلیل ما به ماهیت درونی و ژرف نهادها نفوذ می کند، ما به توتالیتاریسم در اعماق پی می بریم. جمهوری اسلامی یک توتالیتاریسم مذهبی فردی است که با مرتجع ترین ایدئولوژی یعنی اسلام قرآنی و شیعه گری و با مدرنترین دستگاه ها و روش های ترور و پروپاگاند و دروغپردازی و لابیگری و گروگانگیری اجتماعی و دیپلوماتیک مجهز است. خامنه ای، رهبر توتالیتر در داخل مرزها انحصار مطلق می خواهد و در خارج از مرزها جهان را تابع منافع و ایدئولوژی خود میخواهد. او در داخل مهره چینی می کند، شطرنج خودی و ناخودی را تنظیم می نماید، علیه دیگران توطئه می کند و اعتراض های اجتماعی را بسرعت منکوب می کند. در عرصه جهانی او با هدف نارسیسیک با سیاست نیرنگ عمل کرده و هرگز هدف واقعی را اعلام نمی کند.

نهادهای رسمی حکومت اسلامی

یکم، ایران دارای یک ساختار قانون‌گذاری بنام مجلس شورای اسلامی است. این ساختار با اتکا به قانون اساسی اسلامی امکان می‌دهد تا نمایندگان مجلس برای دوره‌های چهارساله، به شکل مستقیم انتخاب شوند و برخی اقلیت‌های مذهبی و قومی رسمی، دارای نمایندگانی در مجلس باشند. مجلس اسلامی قوانین کشور را تصویب می‌کند و در شرایط ویژه، این امکان را دارد که رئیس‌جمهور را با دو سوم آرا استیضاح کند. شرط انتخاب نمایندگان مذهب شیعه است و در نهایت، آنها توسط شورای نگهبان و ولی فقیه باید تائید شوند. در مواردی که عملکرد مجلس مطابق میل ولی فقیه نیست بیدرنگ او از طریق افرادی مانند غلامعلی حداد عادل، یا «توصیه حکیمانه» و سفارشهای مانند «کش ندهید» دستور خود را اعلام کرده و مجلس با خودسانسوری و اطاعت خود را با خواست دیکتاتور منطبق می کند.

دوم، مجلس خبرگان رهبری همچنین به عنوان مجلس خبرگان یا شورای خبرگان نیز نامیده می‌شود و بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی اسلامی مسئولیت تعیین، عزل و نظارت بر رهبر جمهوری اسلامی را دارد. اعضای این مجلس از میان نامزدهای تائید شده توسط ولی فقیه انتخاب می شوند، متشکل از ۸۸ مجتهد بوده و دورهٔ آن هشت سال است. تعیین حسینعلی منتظری به عنوان قائم مقام رهبری در سال ۱۳۶۴ و انتخاب علی خامنه ای پس از مرگ خمینی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸ و تائید و حمایت مداوم از خامنه ای کار اصلی این مجلس بوده است. انتصاب خامنه ای با توطئه و باندبازی رفسنجانی و دروغپردازی و حقه بازی او تحقق یافت. بحث های اعضای این مجلس مخفی بوده و در اجتماع هرگز انتشار نمی یابد. این نهاد فقط در خدمت بازتولید ولایت مطلقه فقیه است. علی خامنه ای که هیچگونه مشروعیتی ندارد پیوسته مورد تائید این مجلس مذهبی قرار دارد.

سوم، دفتر خامنه ای یا بیت رهبری یک سازمان موازی همه دستگاههای کشوری است. این سازمان به‌طور کلی مرکز مدیریت همه سازمان‌ها، نهادها، ادارات کل، مؤسسات و سایر دستگاه‌هایی است که زیر نظر مستقیم علی خامنه ای است. بیت رهبری محل اقامت رسمی، دفتر دیوان سالاری و محل کار اصلی خامنه ای است. این دستگاه انحصاری توسط خامنه ای برای ارتباط و اجرای دستورها به سایر سازمانهای نظامی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی استفاده می‌شود و شماری از مشاوران سیاسی، نظامی و مذهبی زیر نظر این دفتر کار می‌کنند. دفتر ولی فقیه با تشکیلات موازی عریض و طویل اداری، سیاسی، اقتصادی، ارتباطات، نظامی، حفاظتی، فرهنگی و حوزوی با هزاران کارمند به نوعی «دولت در سایه» است و از چنان قدرت و توانایی فرا قانونی برخوردار است که سایر قوای سه‌گانه را به حاشیه برده‌است و در صورت هر کمبود و بحران و خللی در قوای مجریه، می‌تواند امور را در دست بگیرد. دیکتاتور مذهبی به وسیله این بیت مخفی و غیرقانونی همه امور را زیر نظر دارد.

چهارم، نهاد دیگر، شورای نگهبان است. شورای نگهبان ۱۲ عضو شامل فقها و حقوقدان اسلامی دارد که نیمی از آنان را ولی فقیه و نیمه دیگر را رئیس قوه قضایی گزینش می‌کند. البته رئیس قوه قضایی توسط ولی فقیه تعیین می شود. مصوبات مجلس شورای اسلامی پیش از اجرایی شدن، نظر موافق شورای نگهبان را باید بدست بیآورد. معیار بررسی قوانین جدید، قانون اساسی اسلامی و شرع اسلام است. شورای نگهبان بر انتخابات نیز نظارت می‌کند و تمام نامزدهای انتخاباتی، حتی برای ریاست ‌جمهوری، باید تأیید صلاحیت از شورای نگهبان را به دست آورند. رئیس قوه قضائیه که توسط رهبر جمهوری اسلامی تعیین شده، رئیس دیوان عالی کشور و دادستان عمومی را منصوب می کند. دادگاه ویژه روحانیت نیز فقط به ولی فقیه پاسخگو است. ترکیب شورای نگهبان مطابق چینش رهبری است و این نهاد فاقد استقلال در تصمیم است. اسلام و خواست خامنه ای، میزان و معیار رفتار آخوندها و ایدئولوگ های فقه شیعه می باشند و روشن است که خواست رهبر بر دین ارجحیت دارد.

پنجم، جمهوری اسلامی دارای نیروهای مسلح گوناگون است: سپاه پاسداران و ارتش و بسیج و نیروی قدس که شاخه سپاه پاسداران در برون مرز است. نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی همان پلیس است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دستور خمینی در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ تأسیس شد. این نیروی نظامی با ویژگی ایدئولوژی دینی است. نام ایران در آرم سپاه پاسداران وجود ندارد چرا که فعالیت سپاه پاسداران محدود به مرزهای ایران نمی‌شود و مداخله نظامی در کشورهای دیگر و ایجاد شبکه های جاسوسی و تروریستی در جهان از جمله وظایف آن است. تا سال ۲۰۱۱ میلادی سپاه پاسداران حداقل ۲۵۰٬۰۰۰ پرسنل نظامی دربرگیرنده نیروی دریایی و نیروی هوافضا و نیروی زمینی است.(ویکیپدیا). در همین سایت نامبرده، گفته می شود: «نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با در اختیار داشتن ۶۱۰ هزار نفر کارکنان فعال و بیش از ۳۵۰ هزار نفر نیروی ذخیره، بزرگ‌ترین سازمان نیروهای مسلح در غرب آسیا محسوب می‌شود. در برخی منابع کارکنان فعال نظامی ایران ۵۲۳ هزار نفر، ذخیره ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تن و نیروهای شبه نظامی ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر جمعاً با بیش از ۴٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر ذکر شده‌است و ایران را پنجمین نیروی بزرگ جهان از جهت تعداد نیروهای فعال، ذخیره و شبه‌نظامی ذکر کرده‌است.» این آمار حتمن می تواند کاملتر شود ولی در حال حاضر به آنها استناد میشود. سپاه پاسداران افزون به نقش نظامی در کشور، در آموزش و سازماندهی حزب الله و حماس و حوثی ها و حشدالشعبی نقش اساسی داشته است. فرمانده کل هر یک از سه قوای نظامی بطور مستقیم توسط ولی فقیه خامنه ای انتخاب می‌گردد و جانشین و فرماندهان ستاد مشترک و نیروها، به پیشنهاد فرمانده کل و با تصویب و حکم خامنه ای انتخاب می‌شوند.

ششم، سازمان بسیج مستضعفین، یک سازمان شبه نظامی است که در ۵ آذر ۱۳۵۸ به فرمان روح الله خمینی با هدف «دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلایا و حوادث غیر مترقبه» بوجود آمده ولی در حقیقت امر این سازمان پرشمار و پر هزینه همیشه علیه جنبش های اجتماعی و اعتصاب ها بکارگرفته شده و نقش جاسوسی و سرکوب و ارعات در سازمان های دولتی و کارخانه ها و دانشگاه ها و مدرسه ها را به عهده داشته است. هم‌اکنون بسیج مستضعفین دارای «اقشار ۲۳ گانه» است: بسیج دانش آموزی، بسیج دانشجوئی، بسیج جامعه پزشکی، بسیج مهندسین، بسیج مداحان، بسیج کارگری، بسیج هنرمندان، بسیج ورزشکاران، بسیج فرهنگیان، بسیج اصناف، بسیج فرهنگیان، بسیج طلاب و روحانیون، بسیج کارمندان، بسیج مساجد و محلات، بسیج جامعه عشایری، بسیج رسانه، بسیج جامعه زنان، بسیج پیشکسوتان، بسیج سازندگی. همه این واحدهای سازمانی در پی کنترل فاشیستی همه حرفه ها و لایه های اجتماعی بوده و بمحض اینکه هنجارها و نرم های دینی و سیاسی مورد توجه حاکمان توسط جامعه مورد تردید قرار می گیرند، باندهای فاشیستی وارد عمل می شوند. در سال ۱۳۹۹ نمایند خامنه ای اعلام کرد که ۱۵۰ هزار نفر طلبه در بسیج و شبکه های اجتماعی آن فعالیت دارند.
رژیم از این نیروهای «خودسر» استفاده می‌کند تا جامعه آگاه و قشر تحصیل کرده را مرعوب نماید. نمونهٔ این اقدام ها نیز حمله به تظاهرات خیابانی، حمله به زنان بدون حجاب، حمله به سینما و سینماگران و حمله به دختران انقلاب زن زندگی آزادی و کور کردن آنها است. گفته می شود هر سال ۴۰۰ میلیارد تومان برای بودجه بسیج در نظر گرفته می شود. این نهاد ایدئولوژیک نه تنها شبکه تبلیغاتی و پروپاگاند در خدمت دفاع از توتالیتاریسم اسلامی آخوندی است و بلکه سازمانده باندهای متعصب و اوباش آتش به اختیار است تا با سرعت مبارزان و مخالفان را سرکوب کنند.

ولایت مطلقه فقیه

تمام نهادهای رسمی برشمرده، به اراده یک فرد بستگی دارد. در نازیسم هیتلر مطلق است، در استالینیسم استالین مطلق است و در فاشیسم حکومت اسلامی، خمینی و خامنه ای مطلق مقدس هستند. تمام سیاست ها و اقدام ها و قوانین باید مطابق خواست رهبر مقتدر باشد. توتالیتاریسم فساد سیاسی را به اوج می رساند و همه قدرت را به یک فرد می سپارد. ویژگی اساسی قدرت سیاسی در ایران ولایت مطلقه فقیه است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت مطلقه ولی فقیه به این صورت تعریف شده است:

بر پایه نظریهٔ ولایت مطلقهٔ فقیه، پذیرش حکومت اسلامی، بمعنای پذیرش اختیارات مطلق برای فقیه‌است. فقیه، حاکم مطلق است و همهٔ اختیارات امام «معصوم» شیعه را دارا است. ولایت مطلق، به معنای سرپرستی جامعه و مصالح همگانی‌ و سرنوشت «رعیت»هاست و یک آیت الله نماینده پیامبر و امام و در نهایت الله است. ولایت حوزهٔ حکومت و مصالح و خیر عمومی را در بر می‌گیرد، بدون ولایت مطلق برپایی حکومت اسلامی و اجرای احکام دین و اجرا اراده الهی ممکن نیست. چند اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت فقیه را چنین توجیه و بیان می کند.
اصل ۵
«در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یک صد و هفتم عهده‌دار آن می‌گردد.». در اینجا نماینده امام غایب موهوم و نماینده جهل و فساد، آخوند «باتقوا و آگاه و مدیر» معرفی می شود.
اصل ۵۷
«قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.». در اینجا سه قوه بظاهر مستقل هستند ولی در واقع هر سه نهاد، فرمانبر میل آخوند سلطه گر می شوند.

اصل ۱۱۰ وظایف و اختیارات رهبر بطور گسترده داده می شود و هیچ عرصه ای از قدرت ولی فقیه مستبد بیرون نیست. انحصار طلبی سیاسی و دینی فردی در اصول «قانونی» و رسمی کشور به رسمیت شناخته شده است. این اصول، مطلقیت قدرت فردی را مشروعیت قانونی و الهی می بخشد. قدرت مطلقه الله، در روی زمین به قدرت مطلقه فقیه منجر می گردد. دیکتاتور اسلامی، همه نهادها را کنترل می کند و بر آنها فرمان می راند. در واقع دیکتاتور از زمین جدا می شود و خود را فرا زمینی نشان می دهد و در همان زمان، همه عرصه های کوچک و بزرگ جامعه را به ابزار قدرت و اعمال نفوذ و تجاوز خود قرار می دهد.
اختیارات رهبر مطلقه بنحوی تنظیم شده که هرگونه فساد و جنایت و خیانت به کشور براحتی توسط یک فرد پوشش داده می شود و هیچ نهادی قادر نیست او را مورد پرسش قراردهد و علیه او اعلام جرم کند. هنگامی که به قانون اساسی جمهوری اسلامی و واقعیت روزمره فرماندهی دیکتاتور بزرگ توجه می شود، درمی یابیم که او دارای قدرت نامحدود است و بر جان و مال هشتاد و پنج میلیون ایرانی و برتمام نهادها و امور کشوری سلطه دارد. تنها مرکز تصمیم گیرنده اصلی، شخص خامنه ای است. گستردگی قدرت او چنین است:

«تعیین فقهای شورای نگهبان
نصب عالیترین مقام قضایی کشور
فرماندهی کلی نیروهای مسلح به ترتیب زیر
نصب و عزل رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی
نصب و عزل فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
تشکیل شورای عالی دفاع، مرکب از هفت نفر از اعضای زیر است:
رئیس جمهور
وزیر دفاع
رئیس ستاد مشترک
فرمانده کل سپاه پاسداران
دو مشاور به تعیین رهبر
تعیین فرماندهان عالی نیروهای سه‌گانه به پیشنهاد شورای عالی دفاع
اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای به پیشنهاد شورای عالی دفاع
امضای حکم ریاست جمهور پس از انتخاب مردم صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون می‌آید باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبری برسد. عزل رئیس‌جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی یا رأی مجلس شورای ملی به عدم کفایت سیاسی او.
عفو یا تخفیف مجازات محکومین، در حدود موازین اسلامی، پس از پیشنهاد دیوان عالی کشور
پس از اعمال اصلاحات در قانون اساسی اختیارات زیر به اصل ۱۱۰ افزوده شد.
تعیین سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام
نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی نظام.
فرمان همه‌پرسی.
نصب و عزل و قبول استعفای رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه.
حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست و از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام ممکن است.»
همه این اختیارات، در شرایط عدم استقلال سه قوه، در شرایط سانسور رسانه ها و روزنامه ها، در شرایط وجود قدرت مطلقه خدائی برای ولی فقیه، در شرایط وجود سران سپاهی مطیع و ایدئولوژیک، جز بمعنای یک استبداد مخوف فردی، چیز دیگری نیست.

استبداد مطلقه

همانگونه قرآن توسط کاتبان گوناگون در چند سد سال، نوشته و تنظیم شد، سپس یک مجموعه خشونت بار و ضد خرد و سرشار از خرافه پرستی انتشار یافت و کتاب جهل الهی مقدس شد؛ همانگونه که شیعه گری با روایت های جعلی و ساختگی و منحط ترین احکام در طی سده ها به رشته تحریر کلینی ها و مجلسی ها و آخوندها درآمد؛ همانگونه که از نقطه صفر قصه امام زمان درست شد؛ پس ولایت فقیه مطلقه هم توسط تبهکاران دین در یک دوران دراز تولید شد، پرداخته شد، زینت بخشیده شد و به مغز انسانهای شیعه تحمیل شد. البته هستند «علمای» اسلام در حوزه و نزد «نواندیش» مشاطه گر، که از «تحولات اندیشه» شیعه بگویند و «هرمنوتیک» نیرنگ باز خود را در خدمت ایدئولوژی منحط شیعه گری قرار دهند و تلاش کنند تا دنیا را «مانیپوله» کنند و فریب بدهند. ولی پژوهش علمی و تاریخی تمام روایت های شیعه گری را بی پایه می داند.
نظریه خمینی در درس ولایت فقیه ۱۳۴۸ چنین بیان شده است:
«هدف بعثت و کار انبیا تنها مسئله گویی و بیان احکام نیست. این‌طور نیست که رسول اکرم و ائمه مسئله گوهایی باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت برای مردم نقل کنند و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار کرده باشند و معنای «الفقهاء آمن الرسل» این باشد که فقها در مسئله گفتن، امین باشند. در حقیقت مهم‌ترین وظیفهٔ انبیا برقرار کردن یک نظام عادلانهٔ اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد… و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان‌پذیر است، خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود مانند رسول اکرم و خواه پیروانش پس از وی توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانهٔ اجتماعی را پیدا کنند.» (خمینی کتاب ولایت فقیه، ص ۴۹ ).

خمینی می گوید او مانند رسول الله است و حکومت تعیین می کند. ولایت مطلقه فقیه، حکم ولی فقیه را بالاتر و برتر از قواعد عرف و دین قرار می‌دهد. خمینی در نامه مورخ ۱۶ دیماه ۱۳۶۶ به رئیس‌جمهور خامنه‌ای آن را بدین گونه تعریف کرد: «… حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقهٔ رسول‌الله (ص) است، یکی از احکام اولیهٔ اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است.»

در تابستان ۱۳۶۸ پس از بازنگری قانون اساسی، «ولایت مطلقه فقیه» جانشین ولایت فقیه گردید و اختیارات فقیه بیشتر شد. هدف نظریه‌ولایت فقیه، اجرای احکام شریعت از سوی حکومت است، اما نظریه «ولایت مطلقه‌فقیه» برای امکان فسخ و الغای شریعت است. بنابراین رهبر جمهوری اسلامی برپایه این اصل مطلقیت و با اعلام اجتهاد و حفظ نظام می تواند «آیه ها و روایت های» تازه ای در دستور کار خود قرار دهد. با طرح مطلق بودن ولایت فقیه، خمینی و سپس خامنه ای راهی برای رهاشدن از چارچوب فقه و شریعت یافتند. در نظریه‌ولایت مطلقه، فقیه بیش از آنکه بر اساس فقه اسلام عمل کند، بر پایه «تشخیص خود» از «مصلحت نظام» فرمان می‌راند و «حق دارد» مصلحت نظام را بر احکام اسلام مقدم دارد و «ضرورت» به او اجازه می‌دهد از «احکام اولیه» دست بردارد و به «احکام ثانویه» چنگ بزند و افزون بر آن قانون اساسی جمهوری اسلامی را نیز نقض کند. شخصیت ولی فقیه مطلقه هر چه دلش خواست و مطابق با انگیزه های متفاوت شخصی و فرقه ای و جاه طلبی های فردی حکم می دهد و قدرت سیاسی را تابع فرمان خود می کند. استالین و پول پوت و هیتلر هم قدرت را تابع اراده شخصی خود می کنند اما فقیه مطلقه اعلام می کند حکم و اراده او الهی و آسمانی است.

قرآن و ولایت مطلقه

پشتوانه قرآنی ولایت فقیه چیست؟ آیه اطاعت که بیانگر یک استراتژی ناب برای اداره هر فعالیتی است توسط بسیاری از حاکمان اسلامی مصادره به مطلوب شده و خود را ولی امر خوانده‌اند. محمد برای تصرف ثروت و قدرت، گفت من نماینده الله هستم. خلفای عرب خود را امیر مومنان و نماینده رسول الله معرفی کردند. حاکمان اسلامگرای ایران مانند خمینی خود را روح الله خواندند و امام نامیدند و خود را مدافع اسلام و قرآن و در جایگاه اولی الامر اعلام نمودند. حاکمان ایران، برای تثبیت و توجیه قدرت خود، برای پیشبرد اعمال خشونت و سرکوب و برای غارت اقتصادی خود، به اعمال قتل و غارت و غزوات پیامبر و ولایت علی بن ابی طالب، رجوع میدهند. آنها می گویند اعمالشان مطابق اعمال پیامبر و امام اول شیعیان است. مسلم است که الگوی رفتاری آنها از رفتار رسول پیروی می کند. الله موهوم به محمد می گوید تو رسول هستی و در قرآن از جانب محمد گفته میشود که الله و محمد با «اولیای امر» تکمیل می شوند. اولیای امر در قرن بیستم و بیست یکم، خمینی و خامنه ای و البغدادی و ملاعمر هستند. کسی که ادعا می کند و پول و اسلحه دارد جانشین پیامبر اسلام می گردد. افزون برآن آیه ۴۴ و آیه ۴۸ سوره مائده، پایه قرآنی ولایت فقیه به حساب می آیند و اولیای امروزی که تسلیم الله هستند و بر قوم خود حکومت دارند، حکم الهی را اجرا می کنند. هر آخوندی که نیرنگ بازتر و قدرت طلب تر و قوی تر است ادعا می کند: من بهترین هستم.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً. النساء۵۹.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبرو اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید؛ پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و سنت پیامبر او عرضه بدارید، این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است. (ترجمه: فولادوند)
مفسران شیعه اتفاق نظر دارند که واژهٔ «اولی‌الأمر» بر امامان شیعه دلالت دارد و افرادی اولی الامر هستند که دارای عصمت هستند و فقط به دوازده امام محدود می شود. برخی دیگر مانند محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان اولی الامر را به چهارده معصوم گسترش می دهد. حال زمانیکه به انقلاب اسلامی و حاکمان جمهوری اسلامی می رسیم، منافع آنان چه حکم می کند؟ سلسله مراتب مذهبی و منافع دینی و سیاسی و اقتصادی و دولتی و تمایل خودکامگی و اقتدارگرایانه آخوند، نظریه ولی مطلقه را کاملن توجیه کرده و ادعای اولی‌الأمر را مطابق وضع خود میداند. ولی مطلقه اعلام ولایت و امامت کرده و خود را در اطاعت الله نشان داده و بعنوان اولی الامر بر جامعه چیره می شود و مخالفان و کافران و مرتدان و شرک کنندگان را قتل عام می کند. این ولی مطلقه به حکم قرآن و برای ستایش الله اعلام میکند: «ما برای کافران غل و زنجیر و آتش سوزان مهیا ساخته ایم»(سوره الانسان آیه ۴). فقیه مطلقه نماد فاشیسم اسلامی می گردد و در برابر او همه انسانها باید رعیت و بنده باشند.

سخن پایانی
این گفتار در باره ساختار قدرت سیاسی توتالیتر اسلامی با موضوع های دیگر کامل خواهد شد:
بررسی دستگاههای ایدئولوژیک دینی مانند حوزه ها و رسانه ها، که ایدئولوژی توتالیتاریسم حکومتی را بطور مداوم تولید و بازتولید می کنند.
بررسی نظام جاسوسی و تفتیش عقاید و کنترل روانی هر فرد جامعه، که در پی شکل دادن به روان و ناحودآگاه انسان ها و مطیع ساختن آنهاست.
بررسی شبکه های فساد مالی درهم تنیده، که با منافع سیاسی و مالی و اقتصادی آیت الله ها و تکنوکراتها و نظامیان گره خورده اند.
بررسی ویرانگری اسلام و قرآن در عرصه فرهنگی و تاریخی، که منجر به ازخودبیگانگی و مسخ ایرانیان شده است.
بررسی نقش نواندیشان دینی و روزنامه نگاران دینی در تخریب خردگرایی در جامعه، که عقب ماندگی و خرافه پرستی را پاسداری نموده اند.
بررسی گرایش آفرینندگی و پایداری تاریخی و فرهنگی جامعه ایران، رشد گرایش مدرنیته فلسفی و سکولاریزاسیون و گیتی مداری جامعه، ژرف نمودن گسست از انحطاط اسلامی قرآنی و ضرورت یک قدرت سیاسی دمکراتیک سکولار لائیک برای آینده ایران.

جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
—————————————————-
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود.

معجزه‌ای در کار نیست؛ اسرائیل ما را آزاد نمی‌کند / علیرضا نوری زاده

ایران با همه دردهای تاریخی‌اش آماده احیای دیروز در بستر فردا است
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ آوریل ۲۰۲۴ ۸:۰۰

تصاویری از پس از حمله در دمشق و خامنه‌ای

۳۰۰ یا ۴۰۰ موشک و پهپاد از ۱۱ نقطه ایران و چند نقطه در یمن و عراق و سوریه به سوی اسرائیل پرتاب می‌شود. «فرمانده کل قوا» از پناهگاه بتنی لتیان فرمان می‌دهد. سرداران باقری، سلامی، حاجی‌زاده، احمدیان، آقا مجتبی، یحیی رحیم صفوی، شیرازی، وحید و تیمسارها موسوی، آشتیانی و حیدری دریادار ایرانی، صباحی‌فرد و… دست به سینه در خدمت‌اند. قرار است امشب نتانیاهو به لرزه افتد و کشور کوچک اسرائیل زلزله‌ای فراتر از تحملش را تجربه کند. تمام شب بیدارم، از این تلویزیون به آن یکی، اما کم‌کم آشکار می‌شود که بلوف ولی فقیه و سردارانش به دیوار خورده است.

روز بعد آشکار می‌شود که پاتریوت‌ها نه فقط در اردن که از بر و بحر منطقه موشک‌های «فرمانده کل قوا» را هدف قرار داده‌اند. از دریای سرخ تا مدیترانه و آسمان سامرا و از کربلا تا نجف و بام بیت‌ المقدس. ستاره‌های مقام ولایت چشمک‌زنان در پی نابود کردن صهیونیست‌ها در پی هم روان‌اند اما خود شکار می‌شوند. سه چهار موشک و پهپادی هم که به آسمان اسرائیل وارد می‌شوند، دخترک عرب چادرنشین را مجروح می‌کنند و در پایگاه نقب خراشی بر دیوار می‌کشند و نتانیاهو را که حالا دیگر به توضیح و توجیه عملکردش برای بایدن و بلینکن و اروپا نیازی ندارد، راضی‌تر می‌کنند.

فرض کنیم عربستان سعودی در پی بن لادن و مصر به دنبال ایمن الظواهری موشک‌هایی را به سمت افغانستان پرتاب می‌کردند که از فراز آسمان ایران می‌گذشت. آیا ولی فقیه فرماندهی کل قوا را فعلا به حال تعلیق در می‌آورد و مشغول روضه‌خوانی می‌شد؟ یا نه، حاجی‌زاده را صدا می‌زد و می‌گفت همان‌طور که هواپیمای مسافربری اوکراینی را سرنگون کردی، موشک‌ها و پهپادهایی را که حریم فضایی ما را شکسته‌اند، سرنگون کن! نظامی که ۴۵ سال است شعار «جنگ جنگ» از دهانش نیفتاده، چه انتظاری از همسایگانش دارد؟

فقط ما نیستیم که ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را با تصاویر پشت‌بام مدرسه رفاه از یاد نبرده‌ایم؛ خاورمیانه و در ابعادی جهان، از ایران بعد از ظهور خمینی تصویری جز مرگ و خون و ویرانی و جنگ به یاد ندارند.

این را بسیار بار نوشته و گفته‌ام؛ غرب از روح‌الله خمینی، گاندی ساخته بود اما او شب چهارم به تخت نشستنش سر برید و سینه درید.

در بحرین، رژیم تا ۱۰ سال پیش پیاپی امنیت این پادشاهی کوچک، پیشرفته و دارای زندگی اجتماعی شبیه به ایران قبل از فتنه خمینی را به خطر می‌انداخت. همین دلیل بحرین حتی بعد از مصالحه ایران و عربستان سعودی حاضر نشد «وکر التجسس» یا لانه جاسوسی رژیم ایران را در منامه باز کند.

از لبنان چه گویم که بیش از ۱۰۰ خانوار شیعه و مسیحی و درزی داغدار عزیزانشان‌اند که به فرمان مقام ولایت ۱ و ۲ در خون غلطیدند و همه از بزرگان سیاست و رسانه و مذهب و پارلمان و نیروهای نظامی و پلیس بودند. سلسله‌ای که سلسله‌دارشان رفیق حریری بود و سایر آزادگان لبنان از جمله سمیر قصیر، جبران توینی، مصطفی جحا و دوست روزنامه‌نگارم لقمان سلیم و هر دو شیعه، پیرجمیل، نماینده پارلمان و پسر رئیس‌جمهوری سابق امین جمیل و ده‌ها تن دیگر از جمله علمای بزرگ شیعه همچون مهدی عامل که ردیه‌ای بر نظریه ولایت فقیه نوشت و قاتلانشان همگی سرسپرده رژیم ولایت فقیه، بعثی‌های سوریه و حزب‌الله بودند.

۳۵ سال بعد هشام الهاشمی، متفکر و روزنامه‌نگار شیعه عراقی، به گناه نفی ولایت خامنه‌ای در عراق به قتل رسید. از زمان سقوط صدام تا امروز مطابق آمارهای شبه‌رسمی سه هزار نویسنده و دولتمرد و نظامی و حقوقدان عراقی به دست سپاه یا عواملش به قتل رسیده‌اند.

آگاهی و سیستم امنیتی قدرتمند سعودی تاکنون به دفعات توانسته است با خنثی کردن ده‌ها توطئه و پیشگیری از عملکرد ماشین ترور رژیم مانع از وقوع فاجعه‌های تکان‌دهنده شود. از بردن ۱۵۰ کیلو ماده سی۴ به حج در سال ۱۹۸۶ و حج خونین ۱۹۸۷ که شاهدش بودم تا انفجار برج‌های خبر و دهران، توطئه در یمن و تلاش برای اخلال در امنیت این کشور، نمونه‌هایی از تلاش‌های رژیم برای ضربه زدن به عربستان سعودی بوده است. آموزش ده‌ها شیعه سعودی در قم با خطرناکترین تجهیزات ترور و تحریک شیعیان و میلیون‌ها دلار هزینه کردن علیه جزیره العرب، همه و همه دوستی با رژیم ولایت فقیه را عملا زیر سوال برده است. اگر رژیم در مصالحه با سعودی صادق بود، چرا از هدایت حوثی‌ها در ضربه زدن به امنیت دریای سرخ و هل دادن یمن هم‌مرز سعودی به ادامه آشوب، دست برنمی‌دارد؟

یکی از امنیتی‌های رژیم در صداوسیمای جبلی به امارات اخطار می‌کند که «یادت باشد فقط یک ضربه، یک ضربه …همه ابهتت را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد.» شنیدن این عبارات از صداوسیمای ولی فقیه برایم تکان‌دهنده بود.

خامنه‌ای می‌خواست تل‌آویو و حیفا (مهم‌ترین شهر عرب و مسلمان‌نشین در داخل خاک اسرائیل) را ظرف دو دقیقه با خاک یکسان کند به جایش، اسرائیل سامانه پدافندی اس ۳۰۰ پایگاه بابایی (هشتم شکاری اصفهان ) را نابود کرد.

جوانان سعودی و امارات و کویت و بحرین و عمان و لبنان و مصر به فردایی می‌نگرند که زندگی به رویشان لبخند می‌زند اما جوان میهن من تصاویر دیروز ندیده را در دفتر خاطرات پدر و مادر جست‌وجو می‌کند و آرزوی او بازآفرینی دیروز است.

هنوز هم دیر نیست. ایران با همه دردهای تاریخی‌اش آماده احیای دیروز در بستر فردا است. سه روز به همه تفسیرها و ادعاهای بلندگوهای رژیم گوش می‌دادم و دنیای خیالی سید علی و محتسبان و سلحشوران کاغذی‌اش را می‌دیدم. همه سو دشمن بود و ذلت او و توطئه‌های چپ و راست و تنها مقام ولایت و بندگانش اعتبار زیستن و برخورداری از مواهب آسمانی و زمینی داشتند.

نیروهای نظامی ولی فقیه، بی‌آبرویی در برابر اسرائیل را با کوبیدن بر سر و روی دختران و زنان ایران تلافی می‌کنند. آیا ما هنوز هم منتظریم اسرائیل نجاتمان دهد؟