www.khanehdastan.ir
خانه داستان چوک با دوره های داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی، اسطوره شناسی
www.khanehdastan.ir
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههای ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام دهمین دوره آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روزجهانی داستان کوتاه و بزرگداشت «قباد آذرآیین»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش، عکسهای همایش«روزجهانی داستان کوتاه» و شب «جمال میرصادقی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش و عکسهای جشن یازدهمین سال فعالیت کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12003-2012-09-23-08-41-27.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1236-2012-01-21-06-13-06.html
—
—
کانون فرهنگی چوک تریبون همه هنرمندان و حامی همه انجمن ها و کانون های فرهنگی است.این ایمیل توسط گروه گوگل کانون فرهنگی چوک برای شما ارسال شده است مدیران سایت ها و انجمن ها می توانند ازطریق این گروه گوگل به صورت
هفتگی یا ماهیانه فعالیت های کلی و آثار منتشر شده درسایت را به هزاران نفر اطلاع رسانی کنند . همچنان اطلاع رسانی ایمیل های فردی و وبلاگی قابل تایید
نیست از ارسال چنین ایمیل هایی خودداری بفرمایید
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
stop4story+unsubscribe@googlegroups.com
آدرس سایت کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir
mehdi_rezayi_mehdi@yahoo.com
info@chouk.ir
chookstory@gmail.com
مهدی رضایی
—
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «کانون فرهنگی چوک» در گروه Google ثبتنام شدهاید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت رایانامه از آن، رایانامهای به stop4story+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
بازهم از به خاک افتادن یک فرزند ایران خبر رسیده است. خبر می رسد که یک شهروندِ جوان ایرانی از میان عرب زبانان اهوازیِ ما به دلیلِ نارضایتی از نظام حکومتی به خون خفته است.
سایت های وابسته به سپاه پاسداران اظهار می کنند که این جوان ایرانی(حاتم مُرمضی شهروند اهوازی) یک سال قبل بطور مخفیانه به سوریه رفته است و در حالیکه در منطقه ادلب در حال آموزش نظامی توسط گروه داعش بوده است طیِ درگیریِ داعش با گروه تحریرالشام کشته شده است.
از سه شنبه ۱۳ خرداد(۵ ژوئن) در رسانه های مختلفِ خبری به نقل از پسرعموی حاتم مُرمضی یعنی فیصل مُرمضی اطلاعاتی مغایر با اخبار مندرج در سایت های وابسته به سپاه پاسداران نشر یافته است.
در یک ویدئوی نشر شده توسط فردی که خود را فیصل و پسرعموی حاتم مُرمضی می نامد، اطلاع رسانی می شود که عکسهایی منتسب به حاتم که وی را در اردوگاه های داعش نشان می دهد جعلی بوده و فوتو شاپ شده است و حاتم توسط مأمورین امنیتی حدود یک سال قبل در زمان بازگشت از منزل فامیل خود در سوسنگرد ربوده شده و چند ماه قبل نیز توسط یک زندانیِ آزاد شده از بازداشتگاه امنیتی در اهواز خبر زنده بودنش تأیید شده است.
فیصل در این ویدئو اظهار داشته است که مأمورین امنیتی اخیرا” با خانواده حاتم تماس گرفته و خبر مرگ وی را می دهند و خانواده حاتم را تهدید می کنند که در مورد مراسم خاکسپاری باید با مقامات همکاری کنند، اما با مخالفت خانواده حاتم مواجه می شوند و در مقابل به تکذیب اطلاع از وضع حاتم در یک سال گذشته می پردازند و از تحویل جسد حاتم نیز خودداری می کنند. سپس چند سایت خبریِ مختلف ولی وابسته به سپاه پاسداران بطور همزمان با انشایی یکسان و تکراری در زمینه همکاری حاتم با داعش داستان سرایی می نمایند.
فیصل تاکید می کند در این سایت ها چند عکس شخصی از حاتم پخش شده است که نشان می دهد گوشیِ همراه وی در دست مأمورین امنیتی قرار داشته که این موضوع نیز نشانگر اثبات بازداشت حاتم در یک سال قبل توسط عوامل حکومتی می باشد.
لازم به توضیح می باشد که بر خلاف ادعای سایت های وابسته به سپاه پاسداران، در تحقیق اعضایِ عرب زبان جبهه ملی ایران هیچ فایل یا ویدئویی منتسب به داعش یا تحریرالشام در اینترنت یافت نشد که ادعای سایت های وابسته به سپاه پاسداران را مبنی به نام آوردن از این جوان ایرانی توسط آن گروه های تروریستی اثبات کند.
این موضوع موجب شرمندگی است که عوامل امنیتی در ایران حاضرند برای گم کردن آثار ظلم خود که ناشی از یک هرج و مرج مضمن مدیریتی در تشکل های امنیتیِ واگذار شده به لُمپن ها می باشد، تا آنجا به حضیض و سقوط کشانده شوند که حتا با انتساب هموطنِ خود(ولو مخالف با حکومت) به کثیف ترین گروه های تروریستیِ غیرایرانی و ضد ایرانی متوسل شوند.
حتا در صورت فرضِ صحت ادعای شرم آور سپاه که خود را پشت سایتهای «تحلیلی! خبری!» پنهان می کند آیا نباید پرسید که چرا یک جوان مغرور عرب زبان ایرانی بخواهد خود را از شهروند ایرانی به یک عضو آواره و بی آبرویِ داعشی تنزل دهد؟
حتا با فرض بر صحت این خبر آیا برای خبرسازانِ اتاق جنگ روانیِ سپاه (مرجع برای همه تحریریه های سایت های همسو) در تهران این پرسش ایجاد نمی شود که در سوسنگرد و اهواز با آن سوابق حماسی در دفاع از خاک ایران در این سالیان اخیر همکاران ما چه کرده اند که جوان رعنایِ ایرانی رفته و به وحوشِ داعشی پیوسته است؟
اوضاع در حال فروپاشیِ ساختار کشور، همین دروغ گوییِ شماست، شمایی که از فرط فساد و فروپاشیِ نظم و اخلاق در میان خود مجبور می شوید بر خود تُفِ سربالا کنید تا بی آبرویی و جنایت خود را که احتمالا ناشی از زیاده روی در شکنجه یک جوان علاقه مند به مشارکت در امور اجتماعی، فرهنگی یا سیاسیِ کشور خود بوده است با این بی شرمیِ بی سابقه برای مردم توجیه کنید.
جوانی که باید در صورت لزوم در دفاع از کشورِ آبا و اجدادیِ خود کشته شود متهم به مردن برای دشمن منفور این مُلک می کنید تا رَدِ بی لیاقتی و حماقت خود را پاک کنید.
اگر اصرار داشته باشید که این جوان به داعش پیوسته بوده است، عذری زشت تر از گناهِ همیشگییتان آورده اید، چراکه با شهروندان سُنیِ یا عرب زبان ما چه کرده اید که آنان اینبار از شدت کینه توزی از شما نه به فرنگ یا آمریکا قصد رفتن کرده باشند، که حاضر شوند با منفور ترین موجودات شناخته شده در تمدن بشری دوستی کنند تا با شما دشمنی کرده باشند؟!
اگر او را به دلیل جسارت و نترسیدنش در یک بازیجوییِ مغایر با قانون زیر کتکِ کشته اید با پذیرش مسئولیت این نقض قانون آنطور که مسبوق به سابقه بوده است(ستار بهشتی ..) ناتوانیِ پرسنل ظالم خود را در برخورد با یک جوان جسور می پذیرفتید، ولی خود را تا مرز تهوع در بی شرمی فرو نمی بردید.
هممیهنان گرامی
جبهه ملی ایران درگذشت این شهروند سوسنگردی از توابع خوزستان عزیز را به همه مردم ایران بویژه به هم میهنان عرب زبان و شهروندان اهوازی، سوسنگردی… تسلیت می گوید.
اگر این جوان به داعش پیوسته بوده است ما اعضای جبهه ملی ایران از همه مردم ایران بویژه شهروندان خوزستانی و هم میهنان سُنی مذهب و عرب زبانِ خود پوزش می طلبیم و به خود تسلیت می گوییم که نمی توانیم و نتوانسته ایم از بی مهری و بی عدالتی حکومت نسبت به ادیان و اهالیِ گونه گون این مملکت معظم جلوگیری کرده باشیم و موجباتی را فراهم کرده باشیم که جوان ما با امید به اینکه در مملکت خود می تواند به یک افسر شایسته در یک ارتش ملی به بالاترین درجات نائل شود از روی ناامیدی از میهن برود و به یک شبه نظامی در گروهی موهِن بدل شود و در خاکی غریب به عنوان یک نماد افسردگی از یک نسلِ منکوب شده، به خاک افتد.
و اگر این شهروند سوسنگردی یا خوزستانیِ ما به دلیل دفاع از عقیده و شخصیت خود طیِ یک بازجویی مغایر با قانون اساسی ایران و حقوق شناخته شده بشری و عرف اخلاقی در جهان به خون درغلطیده است، نمادی از نیاکانِ با غیرت خود در زنده نگاه داشتن مقاومت در مقابل تجاوز اژنبی بوده است که ظلم روی دیگری از تجاوز بیگانه می باشد، زیرا ظالم همیشه اژنبی است چه هم زبان باشد یا غریبه زبان و ما بازهم به خانواده حاتم مُرمضی و مُرمضی ها تسلیت گفته و امیدواریم آنان ما را در غم خود نه به تعارف که به حق شریک بدانند.
جبهه ملی ایران- اروپا
چهارشنبه، ۲۵ خرداد ١٣٩٧
*این ضرب المثل عربی که دیرگاهی است به ادبیات ما نیز راه یافته است ؛ معمولا در زمانی به زیان میأید که مطلبی ، چنان از پایه دروغ ، تحریف ، غیر مستند و بافته خیال باشد که به طور کلی نتوان با مطالعه آن حتی به گوشه ای از شرح یک حادثه ، یک اتفاق تاریخی معین ، یک زندگی و … پی برد .
برای نمونه میتوان خزعبلاتی را که بعضی از اهالی حوزه از پیامبر اسلام و جانشینان و ائمه شیعه نقل میکنند از مصادیق مثل مورد اشاره دانست . “علی در کعبه به دنیا آمد همان لحظه محمد وارد کعبه شد ، علی را از آمنه گرفت و در گوشش گفت ای داماد و پسر عم عزیزم تو محبوترین ، عزیزترین و والاترین انسانها نزد خدا هستی علی گفت ای خاتم النبیین دوست داری از چه کتابی بخوانم تورات موسی ، زبور داود ، انجیل مسیح یا قرأانی که در سینه داری ؟ ”
خیلی روشن است که این قصه حتی یک وجه راست به جز ولادت علی در کعبه ندارد .
باید در نظر داشت این جعلیات و نظایر أن ، در حوزه دین ، روایتگر اتفاقی هزاروچهارصد ساله است یعنی دورانی که نه ضبطی ، نه دوربینی ، نه کامپیوتری ، نه شبکه های اجتماعی و … وجود داشت و نه نوشتن و ثبت لحظات ، معمول و متداول بود . اما هفته پیش به دنبال نشست شماری از فعالان اپوزیسیون در واشنگتن ، حکایاتی از این نشست در فضای مجازی و رسانه ای از دوشنبه پیش منتشر شد که منهای اشاره به محل برگزاری کنفرانس و و ذکر جملاتی از سخنان تنها یکی از سخنرانان ، بهره ای از حقیقت نداشت و یادآور تیتر این نوشته بود .
مجاهدین خلق و ماشین پرصدای تبلیغاتیشان با گوش بفرمانان گوبلز سازمان درکنار مطالبی که با نام مستعار منتشر کردند با فحشهای رکیک قاموس اللغه مسعودی ، کامنتهای متعدد در ذیل برنامه ی من که در آن به کنفرانس اشاره شده بود گذاشتند .
کارکنان مرکز پیگیری رسانه ها و فعالیتهای ضد انقلاب در خیابان کاخ جنوبی ( فلسطین فعلی ) پایتخت با ادبیات ولایتی به سراغ ما آمدند . البته باردیف خیانت و قافیه تجزیه طلبان .
دسته سوم کسانی بودند که تحت تأثیر جعلیات دو گروه بالا ، بعضا از سر احساسات ( که شماری شان واقعا وطنپرست و آزاد اندیشند ) مارا به زیر شلاق گرفتند .
گروه چهارم مأمورانی بودند که جمهوری ولایت فقیه در سالهای اخیر به خارج فرستاده که برخی از أنها چند صباحی را نیز در امنیت خانه مبارکه و یا زندان اوین بیتوته کرده اند و اینک در فرنگستان کارشان بی اعتبار کردن چهره های سرشناس و با نفوذ رسانه ای و یا اپوزیسیون است .
محور مشترک اغلب این جمع ، ضدیت با شاهزاده رضا پهلوی و شش هفت چهره رسانه ای و مخالف رژیم ، ادعای سلطنت خواهی ، ستایش آشکار از جلادان و رمبوهای ولی فقیه و کشف ارتباط أنها با کوروش کبیر و آریوبرزن و رستم فرخزاد و یعقوب لیث صفار است .این رسولان خفیه گوی و نویس اغلب ، رضاشاه و گهگاه محمدرضاشاه خاموش را ، مدح میکنند ولی با ذم نواده پهلوی اول او را لایق برسرنهادن تاج پادشاهی نمیدانند چون بگفته آنها رضا پهلوی دمکرات است و با چپها و ملی ها و نمایندگان اقوام می نشیند ، با زنده یاد دکتر مصدق دشمن نیست بلکه از او با احترام یاد میکند ، به نظام متمرکز و قلدر منش ایمان ندارد و براین باوراست اگر روزی به اراده و خواست ملت ، نماد همبستگی ایرانیان در هیأت پادشاه مشروطه و یا رئیس جمهوری شد ، قصد قدرت نمائی و سلطنت یا دیکتاتوری را ندارد . بدیهی است چنین نمادی را اللهی ها از هرسه نوع حزب اللهی ، مسعود اللهی و سلطان اللهی قبول ندارند .
حاکم اگر ولی فقیه است باید از نوع خمینی و سیدعلی أقاباشد ، اگر رئیس جمهوری است نباید ذره ای با پرزیدنت قبل از این ؛ مسعود میرزا (بعد از وصلت رجوی با نبیره مرحوم عضدالملک نایب السلطنه ، شازده خانم مریم عضدانلو قاجار ،خانواده زوجه یک لقب میرزا به مسعود خان دادند تا شؤونات عروس حفظ شود ) و پرزیدنت بعد از این ؛ شازده مریم ، تفاوت داشته باشد و اگر قرعه فال به نام پادشاهی افتاد سلطان اللهی ها به کمتر از محمد علیشاه معزول مغبون رضایت نمیدهند .
در جریان کنفرانس یکی از آقایانی که دیرسالی است در زیر پرچم سلطنت خواهی ، همبند زندان نوستالژی جمعی پیران بابرکت است در اعتراض به سخنان یکی از ۱۲ سخنران برأشفته در بیرون سالن سخنرانی میخروشید . به ایشان گفتم شاهزاده به دفعات یادآورشده که به یک نظام قلدر متمرکز اعتقادی ندارد . در چند گفتگو با ایشان و دیدارهای خصوصی بر سرمقوله عدم تمرکز برای حفظ یکپارچگی ایران ، تبادل رأی کرده ایم . شما که پادشاهی خواه هستید آیا موضعی متفاوت با ایشان دارید ، دوست معترض فرمود اگر چنین گوید من به رویش شمشیر میکشم من عبد او نیستم ( شاید با واژگانی خشن تر ) ایشان فرصت پیدا کردند که در همان کنفرانسی که به گفته بعدیشان نوریزاده و میراسکندری … برپاکرده بودند ؛ نقطه نظرهایشان را بیان کنند .
من البته هیچگاه باورنمیکنم ایشان اهل شمشیرکشی باشند. منش و چهره و ظاهر ایشان بیشتر به بزم آرایان میماند نه رزم آوران ،
ما براندازان
دوسال پیش در سفری به آمریکا با دوست دیرینه ام دکتر شاهرخ میراسکندری گپ و گفتی پیرامون ضرورت پیدائی یک إئتلاف متنوع از مخالفان برانداز رژیم داشتیم . در پایان ، به این نتیجه رسیدیم که با توجه به درپیش بودن انتخابات ریاست جمهوری هم در ایران و هم در آمریکا ، باید چندی صبر کرد تا نتیجه هردو روشن شود . کوتاه زمانی پس از این دیدار باهم به دیدار شهبانو فرح رفتیم ، شاهزاده نیز آمدند و چند ساعتی بسیار خاطره انگیز را در کنار ملکه و ولیعهد پیشین ایران گذراندیم . ( همیجا بگویم که دوستی من و شاهرخ ریشه ای عمیق و خانوادگی دارد .
پدر بزرگ شاهرخ مرحوم سید ضیاءالدین میراسکندری با پدربزرگم مرحوم سیدتقی نوری زاده سردفتر اسناد رسمی یک اصفهان و سپس سه مشهد و پدرم سردفتر اسناد رسمی ۱۳۶ تهران دوستی عمیقی داشتند . مرحوم میراسکندری علاو بر دفتر اسناد رسمی دفتر ازدواج و طلاق هم داشتند و به عنوان سردفتردربار، عقد پادشاه فقید و ملکه فرح ، در دفتر او ثبت شده ؛و خطبه را نیزخود او خوانده بود چنانکه اغلب ازدواجها و بعضا جدائی ها و نیز معاملات خاندان سلطنت توسط وی ثبت میشد.میگفتند خطبه عقد میراسندری خرجی ندارد یعنی شیوندهائی که او خطبه خوانش بوده ، ابدی هستند .
از فرزندان او جلال و جمال و جواد هرسه سردفتر شدند و در عداد دوستان خانواده ما بودند و جلال و جمال (پدر شاهرخ ) همچنان از دوستان دیرپا و سال خانواده منند . تصویری از جشن ازدواجم دارم که در آن پدرم ، استاد بزرگوارم دکتر احمد مهدوی دامغانی و زنده یادان حسنعلی خان صارم کلالی و ضیاءالدین میراسکندری مرا درمیان گرفته اند ) باری در واشنگتن پس از دیدار با چند عضو کنگره ، دو دیپلمات قدیمی و دوست ، و ژنرال ریچارد سیکورد از بلندمرتبگان پیشین ارتش أمریکا و عضو هیأت مستشاری نیروی هوائی آمریکا در ایران ، تصمیم گرفتیم اندک اندک جمع مستان ساغر عشق به خانه پدری را، در جریان تلاشهای خود و نگرشمان بگذاریم .
چندی بعد کیومرث نعیمی ، کتایون یزدانی، کوروش رادمنش ، شری راز ، دکتر سیروس کنگرلو، و … در بحثها و دیدارهای ما ( هرزمان که سفر به أمریکا میسر میشد ) شرکت داشتند و از حق نباید بگذرم ، نعیمی و یزدانی از دل و جان مایه میگذاشتند . روی کار آمدن دانالد ترامپ و تیمی که به همراهش أمد ، به ویژه کسانی چون جان بولتون مشاور امنیت ملی أمریکا و جولیانی وکیل ترامپ در ماههای اخیر و باتوجه به سوابقشان با گروه مجاهدین خلق ،و تلاششان برای بازاریابی جهت خانم عضدانلو قاجار به عنوان یگانه آلترناتیو، در دستگاه ترامپ و مشاهده واکنش هموطنانمان نسبت به شکست روحانی در انجام اصلاحاتی که وعده اش را داده بود و حرکت خودجوش و گسترده اعتراضات دیماه گذشته ، مارا بر آن داشت که به سرعت به فکر برپائی نشستی در واشنگتن باشیم تا پیامی را به گوش دولت ترامپ ، اهالی کنگره ، اتاق فکرها و رسانه های أمریکائی برسانیم . پیامی با چند محور ،
۱-راه حل معضلی به نام جمهوری اسلامی جنگ نیست و نباید پچپچه های خواهر مریم و وزیرخارجه شان أقای جعفرزاده أنها را وسوسه کند و ناتانیاهو وار قصد براندازی نظامی با حمله به ایران را در سربپرورانند . مردم ایران در دسامبر و ژانویه گذشته در ۱۰۳ شهر ایران ، به صراحت به أمریکا و دولتهای صاحب نفوذ و مصلحت در ایران یادآورشدند با راه حل نظامی به شدت مخالفند ، دست نیاز به سوی خارجی دراز نمیکنند بلکه تنها خواست أنها و ما که کباده عشقشان را بر دوش میکشیم ، عدم تکرار فاجعه سال ۲۰۰ ( در جریان جنبش سبز ) است .به عبارت دیگر در یک بزنگاه دیگر اگر یار شاطر نبودید بار خاطر نشوید . گفتند و گفتیم اگر ندا آقاسلطانی در خون خود شناور بود برای سید علی أقا نامه عاشقانه ننویسید .
۲-حتی دونفرهم در خیزش دیماه نامی از نواده عضدالملک و همسر به غیبت کبری رفته اش به میان نیاوردند بلکه مردم ؛ رضاشاه بزرگ را آواز دادند ؛از فرزندش به نیکی یاد کردند و از نواده اش خواستند به پاخیزد.
۳-رژیم ولایت فقیه فرصتهای بسیاری را برای متحول شدن به سو مردم از دست داده است . این رژیم قابلیت اطلاح شدن را ندارد اما جانشینش را مردم تعیین میکنند . مردم ایران یک چلپی مؤنث یا مذکر را به ایران راه نمیدهد .
۴-امروز رژیم ولایت فقیه نه فقط مصیبت عظمای ملت ایران است ، بلکه منطقه از حضورش به عذاب است .سقوط این رژیم ، ایران و منطقه را از خطر یک جنگ بزرگ که میتواند به سومین جنگ جهانی منجرشود ، به سرعت دور خواهد کرد. (در صورتی که تغییر با مداخله نظامی خارجی همراه نباشد چه در آن صورت ، جنگ داخلی در سطح ایران و منطقه ، سرنوشت سوریه را برای ما ، عراقیها ، سعودیها و … رقم خواهد زد .
۵-رژیم جهل و جور و فساد ملیارها دلار از ثروت ملی ایران را چپاول کرده است یاریمان کنید که اموال به سرقت برده شده را توقیف کنیم تا پس از تشکیل دولت ملی ، اموال ملت ایران به کشور بازگردانده شود.
۶-رژیم در آمریکا و اروپا و دیگر مناطق جهان شبکه ای از جاسوسان ، مزدوران ، گندم نمایان جوفروش ، چهره های رسانه ای، و تحفه هائی به ظاهر مخالف خودش را برپاکرده است ، شناسائی و برخورد با آنها هدف ماست ، در این زمینه نیازمند یاری دولتهای بزرگ هستیم .
۷-ملت ایران با هیچ دولت و ملتی دشمنی ندارد بلکه بر اساس مصالح ملی ، احترام متقابل و عدم دخالت در امور یکدیگر بر آنیم که با همه جهانیان رابطه دوستانه داشته باشیم .
۸-اکثریت مردم ایران خواهان نظامی دمکرات و سکولار هستند که در أن همه ایرانیان فارغ از نژاد و مذهب و رنگ و جنسیت با هم برابرند و مالک مشاء یک ملیون و شتصد و چهل و هشتهزار و … کیلومتر مربع ، میباشند . در جلسات خصوصی که این حرفها را به آمریکائی ها و بعضی اروپائی ها میگفتیم ، با واکنش بسیار مثبت و همدلانه آنها روبرو شدیم .
زمینه برگذاری کنفرانسی در واشنگتن در ماه آوریل فراهم شد . دکتر شاهرخ میراسکندری ، کیومرث صابری ، کتایون یزدانی ، رضا … یک هموطن آزاده عاشق خانه پدری ، هزینه کنفرانس را متقبل شدند. من نیز درحد ناچیزی باتوجه به امکانات محدودم ، پذیرفتم که بار خودو دو دوست شرکت کننده را برشانه دوستان مورد اشاره نگذارم .
به گمان من حضور فعالان و مبارزانی از نحله های فکری و سیاسی مختلف ، میتوانست وزنه نشست را سنگینتر کند . به ویژه که در نشست شماری از نظامیان پیشین اما متنفذ ، شخصیتی که تازه از سوریه بازگشته بود ، نمایندگانی از شورای امنیت ملی آمریکا ، وزارت خارجه ، رسانه های و … أشکارا و با علم ما ، و پنهانی با و بدون اطلاع ما در جلسه حاضر میشدند .
برای دعوت سخنرانان در نخستین نشست کنفرانسی که عنوا ن ائتلاف اپوزوسیون ایران را برای آن برگزیده بودند من با بیش از بیست تن از شرکت کنندگان در کنفرانسی که شش سال پیش زیر چتر مرکز پژوهشهای ایران و عرب که مدیرعاملش هستم در باره ایران برگزار کرده بودم تماس گرفتم . همچنین با تنی از روشنفکران ، متفکرین ، و فعالان اپوزیسیون درباره اقوام ایرانی گفتگو کردم . همگان وعده مشارکت و همکاری دادند . اما یکهفته پیش از برگزاری نشست ، دوست من دکتر علی پدرام ، (نویسنده ، کارشناس امور بین المللی و استاد سابق دانشگاه که زحمت بسیار در برگزاری نشست متحمل شد و همینجا از او صمیمانه سپاس و قدردانی میکنم ) به من خبر داد شماری از دعوت شدگان با مشکل ویزا روبروشده اند از جمله جناب شرهانی دبیرکل حزب دمکراتیک همبستگی اهواز ، یاسین اهوازی از همین حزب ، دو دوست در آلمان و یکی در فرانسه و دو تن در لندن از جمله دوست دیرینم مهندس جواد خادم وزیر مسکن کابینه دکتر بختیار) و دکتر جعفر موسوی هاشمی استاد ، نویسنده و حقوقدان عرب ایرانی از لندن ، که سرانجام نتوانستند با قید و بندهای تازه به موقع ویزای سفر به آمریکا را دریافت کنند . دکتر حسین لاجوردی دوست عزیزم که میهمانی گرامی داشت ، رضای نازنین که از همان آغاز با دل و جان با ما همراه بود نیز به دلیل بعضی مشکلات شخصی از جمله میهمانداری و … نتوانستند با ما باشند .
سخنرانان نشست و همدلی ستار
پیش از سخن گفتن از میهمانان و سخنرانان ، لازم است اشاره ای به آزادگی ، بلند نظری ، ملی گرائی و ایران دوستی هنرمند ارزشمندی که به حق لقب صدای زخمی وطن شایسته اوست ، داشته باشم . من باستار بیش از چهل سال دوستی دارم همو بود که چهل سال پیش یکی از شعرهای من “زنگ حساب ” را با آهنگی از صادق نجوکی رفیق هنرمندم عرضه کرده بود. ستار نه تنها در نشست شرکت کرد بلکه شعر “وطنم ” مرا با أهنگی ازدوست هنرمند و بزرگوار افغانی من که دلش را در ایران به جاگذاشته یعنی فرید زولاند ، در کوتاه ترین مدت خواند و ضبط کرد و در میانه نشست با صدای جادوئیش برای حاضران خواند و با تحسین و تقدیر همگان روبرو شد .در آغاز کنفرانس نیز آوای ای ایران او دلها را بلرزه آورد و چشمها را پر اشک کرد .
سخننرانان جلسه ای که اداره اش برعهده دکتر میراسکندری و من گذاشته شده بود عبارت بودند از ،دکتر بهرام بهرامیان از استادان و فعالان سیاسی ملی با سابقه ای بیش از نیم قرن ، کاک عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومله کردستان ( از کاک مصطفی هجری دبیرکل حزّب دمکرات کردستان ایران نیز دعوت شده بود .ضمن اینکه ایشان یکروز بعد از نشست عازم آمریکا شد به من نیز یادآوری کرد، برای شرکت در چنین کنفرانسی ، باید از مدتها پیش ایشان در جریان قرار میگرفت تا زمینه های سفرش فراهم شود و … ) دکتر ضیاء صدرالأشرافی فرزانه آذری ایرانی ، دکتر شهریار آهی ( که همیشه وامدار مهر و همدلی های او بوده ام ) ، مهندس هوشنگ کردستانی عضو آخرین شورای جبهه ملی پیش از انقلاب و یار وفادار داریوش فروهر و دکتر شاپور بختیار ، کتایون یزدانی ، دکتر رضا حسین بر (بلوچ مردی با جان و دل ایرانی و عاشق خانه پدری ، ۴۵ سال است که از روزگار دانشجوئی میشناسمش . هرگز از او بدعهدی و نارفیقی ندیده ام .) ، فریبرز بختیاری از شورای عشایر و از همراهان دکتر شاپور بختیار ، کیومرث نعیمی از بنیان گزاران ائتلاف ( و ایرانی وطن پرستی که ۴ دهه با گذشت از مال و جان به مبارزه با رژیم جهل و جورو فساد مشغول بوده است . )
دکتر کریم عبدیان که به جای دبیرکل حزبشان “حزب دمکرات همبستگی اهواز “در جلسه حاض بود ( کریم کارشناس بازنشسته ارشد وزارت دفاع آمریکا ، فعال کنفدراسیون پیش از انقلاب ، زندانی سیاسی و فعال حقوق بشری است چون با دلش حرف میزند تحمل سخن ناگوار را ندارد برمی آشوبد اما به لمحه ای همان کریمی است که وقتی عیدها به اهواز و خرمشهر و آبادان میرفتیم جوانان چون او را بسیار میدیدیم که با عشق و مهر استقبالمان میکردند .و گاه شبها کنار آتش چاهها برایمان دردل میکردند و باهم میهانه ناظم الغزالی را زمزمه میکردیم . همان انسانهائی که با تجاوز صدام حسین به نیاخاک ، به دفاع از نخل و کارون و خانه پدری پرداختند ، جان شیرین برخی دفاع از وطن کردند
، نخل و خانه شان ویران شد و رژیم به جای استمالت از آنها و بازسازی خانه و روستا و شهرشان کشت و سرکوب کرد و به زندانشان انداخت .) ناصر بلیده ای از فعالان بلوچ و دبیرکل حزب مردم بلوچستان، ( و دکتر محسن سازگارا که علی رغم بیماری شدیدی که توان از او برده و مجال سخن گفتن از او گرفته بود در تمام مدت کنفرانس با درد و تحمل بسیار حضور داشت) سخنرانان ایرانی نشست بودند .
از آمریکائی ها باید به ، ژنرال ریچارد سیکورد ، ژنرال پل واله لی ، سرهنگ مایک استیونز ، سرهنگ اولیور نورت رئیس یکی از بزرگترین مؤسسات أمریکائی یعنی جمعیت سلاح داران با ۴۵ ملیون عضو ، خانم شری را ز ، جورج کیو ، جوکافمن ، آقای فلنگن عضو سابق کنگره و … همراه ما بودند و بعضا در نشست سخنرانی کردند . ژنرال واله لی صریحا گفت گزارش کنفرانس را به ترامپ شخصا خواهد داد و با جان بولتون در باب همکاری های سابقش با مجاهدین سخن خواهد گفت . کلنل نورث هم میگفت بولتون در مقام دیپلمات باز نشسته در جلسه مجاهدین شرکت میکرد و حق الزحمه میگرفت ، بولتون مشاور امنیت ملی اهداف و مسئولیتهای متفاوتی دارد که اورا هرگز در کنار سازمانی که قاتل دو نظامی آمریکانی است قرار نخواهد داد .
سخنرانان ایرانی ، همگی دررابطه با ایران یکپارچه و همبسته با تنوعات فرهنگی خود سخن گفتند .حتی دکتر عبدیان که خوشبختانه متن فارسی سخنرانی خود را که به زبان انگلیسی عنوان کرده بود، در گویانیوز منتشرکرده و با مطالعه دقیق أن میتوانید دریابید که بعضی به
علت عدم آشنائی کامل به زبان انگلیسی دچار توهم شده اند ، و در نشست ، سخنانش با اعتراض چند تن از حاضران روبروشد ، از جدائی نگفت بلکه راههای مستحکم کردن پیوندها را برشمرد . من و تنی دیکر مکرر و به فارسی و انگلیسی ضمن مخالفت با هرگونه راه حل نظامی و مداخله بیگانه درامور کشورما ن ، از ایرانی متحد و یکپارچه با تنوعات قومی و یک زبان ملی “فارسی ” سخن گفتیم . ایرانی که در آن ،ضمن احترام به زبانها و فرهنگ و تعلقات تاریخی و فرهنگی اقوام ایرانی ، حکومتی یکپارچه با حضور همه اقوام ایرانی خواهیم داشت . حکومتی که ، با تطبیق آرمانهای انقلاب مشروطیت ، از جمله احیای انجمنهای شهر و روستا در شکل مدرن و تکامل یافته آن ، عدم تمرکز یا به قول زنده یاد فروهر “خودگردانی “را در استانهای کشور از جمله استانهائی که اقوام ایرانی در آن حائز اکثریت هستند عملی خواهد کرد . در آن زمان است که همه ما با هر نژاد و فرهنگ و زبانی به ایرانی بودن خود میبالیم و احساس غبن و مورد تبعیض واقع شدن از دلها و ذهن ما پاک خواهد شد .
من حکایت رضاشاه و آتاتورک را بازگفتم که پادشاه ایران در برابر اصرار أتاکورک برای تغییر نوشتاری زبان فارسی به لاتین گفته بود من نمیتوانم پاسخ فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا را بدهم .
در تمام زمان شش ساعته کنفرانس شرکت کنندگان با بزرگواری و مهر سخنرانیهای فارسی و انگلیسی را دنبال کردند . اینهمه هایهوی برخاسته پس از کنفرانس ، همانگونه که قبلا یادآورشدم ، پس و پشتی جدای آن دارد که مینماید . برخلاف لغویاتی که شنیدیم و صداو سیمای اهالی ولایت فقیه در وجه حاکم و وجه حالم ( آرزومند ولایت در (رجوی لند ) و ول معطل ، به ترویج و نشر أن همت گماشتند ، کنفرانس بسیار موفق بود . انسانهائی با طبایع گونان اما مصمم به عبور از ولایت جهل و جور و فساد ، باهم نشستند و گفتند و با بحث و گفتگو ، همدلی و مهر ، روزگار خانه پدری را در سال قحط و غارت و قهر ، از نگاه خود تصویرکردند .
نامهربانیها همه از خارجه نشینان فارغ بود وگرنه آنچه از درون کشور آمد ، سپاس و سرسلامت و آرزوی توفیق بود . دوستی که به همراه ۵۴ تن از اهالی قلم و اندیشه در نزدیکی طهران از طریق فیس تایم لحظه به لحظه کنفرانس را دنبال میکرد برایم نوشت “خسته نباشید ، امید را به دلها برگرداندید. اینک امیدواریم که زدوده شدن سایه سیاه ولایت منافقان دروغزن را بر سر ایران ؛ شاهد شویم و در میدان آزادی سرود وطنم شما را با ستار عزیز زمزمه کنیم ”
پیام که آمد دیگر خسته نیودم . سه روز بیخوابی را فراموش کردم و بلافاصله پس از بازگشت به لندن به دفترم رفتم و پنجره رو به خانه پدری را زنده ، اجرا کردم .
و دست أخر اینکه در هفته جدید تمام سخنرانیها را در کنفرانس به مدت شش ساعت از شبکه تلویزیونی ایران فردا پخش خواهم کرد تا طالبان حقیقت ، أنچه را در نشست ائتلاف ملی مخالفان رژیم در واشنگتن روز نهم ژوئیه ۲۰۱۸ رخ داد ، مستقیما و بدون هیچ جرح و تعدیلی ببینند، و أنها که با تحریف و دروغ و بهتان ، قصد تخریب و لطمه زدن به اعتبار و حیثیت برگزار کنندگان و سخنرانان را داشتند اگر هنوز به مفاهیم وجدان و اخلاق و پاکدلی باور دارند ، از این پس در ارزیابی هاشان بعد از وقوف به همه حقیقت و نه فقط تیترها و یک فریم از هزار ، زبان به انتقاد و یا تأیید بگشایند .
معاون نخست رئیس جمهور نظام اسلامی به حقیقت تلخی اشاره می کند: سرنوشت ایران، نظام و حکومت همه بهم گره خورده است. با در نظر گرفتن این حقیت که نظام و حکومت، هیچیک مشروعیت و توان خارج کردن ایران در منجلابی که گرفتار شده است را ندارند، از این رو این نتیجه که مدتهاست ثابت شده، می رسیم که مشروعیت ایران بعنوان یک کشور، در سطح جهان مورد تردید قرار گرفته است. بسخن دیگر نظام و حکومت، ایران را همراه خود به سوی سرنوشت مشترک محتومی که در پیش دارند، هدایت می کند. برای ایران تنها یک راه باقی مانده و آن قطع رابطه میان ایران با رژیم و حکومت آن است. هیچ اقدام دیگر نمی تواند ایران را از راه پیمودن برلبه تیغ باز دارد. زیرا نظام و حکومت تراوش کرده از آن قابلیت اصلاح ندارند. تلاش در راه انداختن مسئولیت اوضاع کنونی کشور برگردن قدرت های خارج و یا چسبیدن به یک قرار داد و توافقنامه، هرچقدر هم که از نظر حقوقی و اخلاقی صحیح باشد، بجز تلاش در راه تثبیت این نظام و در نتیجه کشاندن ایران به مسلخ، نتیجه دیگری ببار نخواهد آورد.
***
از هر سو حلقه محاصره ایران تنگ تر می شود. بنگاه های تولیدی و بازرگانی جهانی بسرعت رابطه ی خود با کشور را قطع می کنند. هند، کره جنوبی و روسیه، افزون بر کشورهای غربی آخرین قدرت های جهانی هستند که سرمایه گذاری در طرح ها و خرید نفت از ایران را قطع کرده اند. تلاش های نظام برای جلب نظر اروپائی ها برای ادامه در طرح های اقتصادی در ایران، مجبور به شکست است. همگان آگاه هستند که منافع اقتصادی در رابطه با ایران که ممکن است عاید گردد، در مقایسه بسیار کوچک تر است تا بده و بستان میان آنان با آمریکا و حتا با عربستان + متحدین. عربستان به شرکت های آلمانی اخطار کرده است که در صورت ادامه ی فعالیت اقتصادی با ایران، آنان در باره ادامه مناسبات بازرگانی و مالی خود با آلمان تجدید نظر خواهند کرد.
حتا روسیه “متحد” نظام اسلامی، پس از وارد کردن ضربات سیاسی بر نظام در سوریه، مشارکت دومین شرکت نفتی خود در ایران را “در دست بررسی مجدد” قرار داده است. شواهد چنین دلالت می کند که با پادرمیانی و فشار روسیه، تقسیم دریای مازندران مطابق خواست آن کشور به پایان رسیده باشد. با این حال مرد هزار چهره ایران و یار همیشه حاظر سفره افیون رهبر، آقای ولایتی اعلان کرده که “روسیه بنا ندارد به ایران زور بگوید” . او که تا چندی پیش نه تنها از یقه دران برجام بود بلکه نخستین گام های این توافق بنا به دستور رهبر نظام، وسیله ی او در عمان برداشته شد، اکنون به یکی از منتقدان سفت و سخت آن بدل شده است. روشن است که ستون پنجم روسیه و خود آن کشور از روز نخست، در راه بهم خوردن تفاهمی بودند که امکان داشت رابطه با غرب را تا اندازه ای بهبود بخشد. اما چنین امری با منافع روسیه در تضاد بود. به احتمال بسیار بالا، گروهی که به روسیه گرایش دارند و آن کشور را نه تنها یگانه حافظ نظام خود می دانند و به آن نظام به عنوان یگانه پناهگاه در صورت اخراج از ایران نگاه می کنند، از تنش روابط با غرب حتا تا مرحله ی برخورد نظامی، استقبال کرده و می کنند. روسیه در حالی که مایل به تنش بیش تر در روابط خود با غرب نیست، اما بنا به رویای خروشچف از این که ایران مانند سیبی گندیده بدامان آنان افتد، نمی تواند خرسند نباشد.
ما به عنوان ایرانی، تنها می توانیم از ملت، کشور، نظام و حکومت خود انتظار پاسداری از منافع ملی ایران را داشته باشیم و بس. هرگونه ناله و زاری و حتا طلب حق، برگوش های کر منافع کشورهای دیگر، سودی نخواهد داشت. تا هنگامی که ملت ایران نتواند اراده خود را، تنها حاکم بر روند سیاسی داخلی نماید، نمی توان انتظار همدردی تا چه رسد به یاری از دیگران را داشته باشد. این وظیفه ی ملت و تنها ملت ایران است که حق طبیعی خود را برای اداره امور و سیاستگذاری بدست آورد. اما بدون تردید اقدامات دیگر قدرت های جهانی و ناحیه ای دارای اثر مستقیم بر جهت گیری اراده ملی دارد. نخست و بالاترین هدف پاسداری از یک پارچگی سرزمینی کشور است. چون تنها حمله ی مستقیم خارجی می تواند برعلیه اولویت نخست عمل نماید و ایران را به مرحله ی تجزیه بکشاند، روشن است که هر کشور و قدرتی که ایران را به پای جنگ برد، دشمن ملت ایران است.
از این رو در درجه اول نظام اسلامی و پس از آن روسیه و قدرت های غربی و متحدان آنان در منطقه، بترتیب قرار دارند. در این مورد آخر بازهم نظام اسلامی را متهم ردیف اول باید شناخت که با مداخله در اوضاع داخلی قدرت های منطقه و بخطر انداختن منافع حیاتی کشورهای غرب، آنان را به صفوف دشمنان قسم خورده نظام و به تبع آن ایران، هل داده اند. ایران نه با عربستان و نه با اسرائیل و نه با آمریکا و غرب، برخورد منافع حیاتی ندارد. ایران و قدرت های نامبرده متحدان طبیعی همدیگر هستند. افزون برآن ایران و کشورهای نامبرده از وجود تنش در منطقه سودی نمی برند. این نظام اسلامی ست که دون کیشوت وار برای خود دشمن تراشیده و چهل سال برعلیه آن می جنگد، بدون آنکه بتواند محرک جنگ را مشخص کند، آنهم جنگی که توان ایستادگی در برابر آن را ندارد.
با وجودی که بسیاری از قدرت ها خواستار تجزیه ایران با توان بالفعل کوچک تر هستند، ملت ایران بیش از آن بهم پییوسته است که بشود به سادگی مانند عراق، سوریه و لیبی آن را چند تکه کرد. از این رو بسیاری از خواستاران تجزیه ایران، با تامل و احتیاط با این مساله روبرو می گردند که دارای این امکان است که تا سال های سال بی ثباتی، جنگ و آشوب در منطقه را حاکم کند. به ویژه غرب، جنگ جدیدی در خاورمیانه و آنهم با وزنه ی بسیار سنگین تری، را خواستار نمی باشد. از این رو، غرب تا آنجا که بتواند از حمله ی مستقیم به ایران خود داری خواهد کرد. چنانکه در چهل سال گذشته کرده است. احتمال درگیری نظامی غرب با ایران، احتمالی ست ضعیف (به ویژه پس از ویران کردن توان هسته ای) اما هیچگاه غیرممکن. اما بازهم تجربه ثابت کرده که توان نظام اسلامی برای ایجاد بحران فوری و تنش، پایان ناپذیر است.
مانند همیشه، نظام اسلامی هر لحظه می تواند و در موارد بسیار مایل است که ایران را به لبه جنگ خارجی بکشاند. براین خواست نظام اسلامی باید ناتوانی رژیم برای پیش گیری از حرکات خودسرانه صاحبان متعدد قدرت در ایران، را در نظر داشته باشیم. بسیاری از سرداران سپاه و دیگر مراکز قدرت در نظام اسلامی می توانند در داخل و خارج از کشور، شرایط ایجاد جنگ با غرب را برخلاف حتا خواست نظام، فراهم کنند. شاهدی در دست نیست که بتوانیم به توان و آزادی عمل کانون قدرت در ایران برای پیش گیری از چنین وقایعی، اطمینان کنیم. پس نظام اسلامی نه تنها گرایش به تشدید تنش دارد، بلکه همزمان قادر به جلوگیری از ایجاد و تشدید تنش اضافی وسیله ی سرسپردگان خود نیست.
حال باید تنش ایجاد شده و افزایش تحریم های اقتصادی بیش تر که باید انتظار آن را داشته باشیم، چه اثری می تواند بر تلاش ملت در راه برقراری اراده ملی و دمکراسی، داشته باشد را بررسی کنیم. بدون تردید، هر تحریم اقتصادی نه تنها بر توسعه اقتصادی و اجتماعی و سطح زندگی ملت اثر منفی خواهد داشت، بلکه بخشی از استقلال کشور که آزادی دادو ستد با کشورهای دیگر می باشد، را با زور از میان برمی دارد. ایران و ایرانی نمی تواند، خواستار چنین شرایطی بر کشور باشد. اما در برابر نقض بخشی از حاکمیت ملی وسیله ی تحریم، نظام اسلامی ما را به سوی جایگزین وحشت ناک تری که حمله نظامی به ایران و احتمال تجزیه باشد، رانده است. بدون تردید فشار تحریم های اقتصادی بر دوش طبقات کم و میان درآمد خواهد افتاد.
سرسپردگان نظام با چپاول اموای عمومی، به چنان درآمدهائی دست یافته اند که همانند دوقلوی خود صدام و یا مادورا در ونزوئلا، باکی نخواهند دید. واکنش فشارهای پدید آمده بر ملت چگونه بازتاب خواهد داشت؟ بدون تردید، تمام توان تبلیغاتی دستگاه اسلامی، منحرف کردن مسایل از مسیر داخلی خود و متوجه کردن آن به خارج خواهد بود. اما مدت هاست که دیگر تقصیر را بگردن خارجیان و “استکبار” جهانی انداختن، در داخل ایران خریداری ندارد. ملت ایران به طور کامل تشخیص داده است که دشمن اصلی و نابود کننده امید به آینده، نظام اسلامی ست. اکنون زمانی رسیده است که تا هنگامی که قدرت های خارجی دست به اقدامی که امنیت ملی ایران را از راه دخالت نظامی بخطر نمی اندازد، از نظر ملت ایران مشروع است. چنین موضع گیری ملت یعنی برآورد تمامی مسایل از دید نظام، در چند سال پیش تر وجود نداشت. این تصور جا افتاده در جامعه ایران بود که تمامی وقایع اثر گذار بر اثر خواست خارجی انجام می گردد.
امر واقع، چیزی بیش از خواست قدرت های بزرگ نیست. این اسارت فکری در ایران جای خود را به استقلال فکری داده است. شاید بالاترین استقلال، استقلال فکری باشد که پیش شرط هر توسعه می باشد. یعنی ملت برای درک مسایل خود نه دنبال نیروهای الهی و نه دنبال نیروهای خارجی بلکه به دنبال اثر خود بر وقایع و واکنش قدرت های خارجی در برابر آن اعمال باشد، می گردد. این تحول فکری و یا استقلال واقعی، در ایران کنونی تا اندازه زیاد بدست آمده است. همبستگی ملی همراه با استقلال فکری که در دوران نظام اسلامی و برخلاف نظر آنان، فراز بسیار یافته است، همراه با شرایط عینی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موتور محرک رساخیز ملت خواهد بود که بدون شکایت و یا انتظار از خارج، صورت خواهد گرفت.
——————————————————————————–
– اوج جدید ذلت برای ایران
– در مورد همراهی با اسرائیل در بمباران مواضع سپاه در سوریه و در نهایت خواست خروج نیروهای وابسته به سپاه از آن سرزمین.
– وزیر خارجه آران (جمهوری آذربایجان) این خبر را اعلان کرده است. به احتمال نزدیک به یقین، چنین توافقی بایستی اصل مالکیت ۵۰% ایران بر دریای مازندران را زیرپا گذاشته باشد.
– تارنمای انتخاب، سی اما ماه مه ۲۰۱۸
– شایعه قوی در ایران، مرگ رفسنجانی، فردی که بنوبه خود عامل جنایت و فساد بسیار، را در رابطه با نفوذ روسیه در ایران و وسیله ی ستون پنجم آن کشور (مانند رهبر، طائب و شاید هم ولایتی و همپالگی ها) می دانند.
– یک واقعیت بسیار تلخ از زبان نتن یاهو که شاید بیش از هر رهبر سیاسی در جهان هوادار تجزیه ایران باشد، این است که مردم ایران موفق و خلاقند، اما تنها وقتی که مهاجرت می کنند (یعنی خارج از حیطه قدرت نظام اسلامی هستند). رادیو فردا روز نخست ماه ژوئن ۲۰۱۸
در برخی رسانه های داخل و از جمله رسانه های دولتی اخیرا حول سیر و شتاب اعتراضات و محتوای تحولات جامعه ابرازنگرانی می شود و حتی از احتمال وقوع رخدادهای غیرمترقبه ای چون انقلاب اجتماعی و یا انقلاب سیاسی هم سخن به میان آورده می شود. در این گونه مطالب یا گفتگوها نسبت به انباشت بحران، نارضایتی ها و بن بست و فقدان چشم اندازی امبدبخش برای حل آن ها در چهارچوب سیستم هشدار داده می شود. گرچه روحانی بکرات به اهمیت وحدت تاکید کرده و می گوید حالا وقتش نیست که زیرپای همدیگر را خالی کنیم، اما منازعات جناحی هم چنان با شدت و حدت بیشتری ادامه دارد.
بی اعتمادی جامعه به نظام- به شمول هردوجناح- به اوج تازه ای رسیده است ( و در این میان برخی هم چون حسین راغفر برای جلب اعتمادعمومی از عفوعمومی، کنارکشیدن سپاه از حوزه اقتصادی و مداخله درامورات کشور، دست شستن امام جمعه ها و مراجع از حوزه اقتصاد و ضرورت شفاف سازی حرف می زنند). پرسش های مهمی در ذهن جامعه و نسل جوان در موردچگونگی عبور از نظام کنونی و تصویرسازی از نظام جایگزین مطرح می گردند که بدین شکل در خبرگزاری جمهوری اسلامی و برخی رسانه های رژیم بازتاب می یابند. هدف از گشودن بحث حول آن ها توسط رسانه های سیستم البته برای باصطلاح بهداشتی کردن فضای جامعه و تأثیر گذاری بر ذهنیت مردم و نیز حساس کردن «بزرگان نظام» به خطیربودن اوضاع است. مطابق معمول هم اگر برخوردسخت را جناح تندرو و مسلط بر ساختارقدرت برعهده دارد، اما وظیفه برخوردنرم با هدف کنترل و جهت دادن به ذهنیت جامعه، به عهده دولت و اصلاح طلبان و عناصری چون عبدی ها و تاج زاده هاست که خطر را زودتر دریافته اند و سعی می کنند که در چهارچوب سیستم برای آن ها راه حل پیداکنند و به قول خودشان از تهدیدها فرصت بیافرینند.
در همین رابطه خبرگزاری ایرنا* که پیشترهم حول موضوع خطرسیاسی شدن اعتصاب های صنفی و از جمله اعتصاب سراسری کامیونداران مطلبی نگاشته است، اما اینک مستقیما حول احتمال وقوع انقلاب اجتماعی ( و سیاسی)- به نقل از فوکویاما که که گویا آن را در سمیناری مطرح ساخته است- با عباس عبدی گفتگوکرده است. عبدی که خودسخت نگران از دست رفتن کنترل نظام بر اوضاع است، می گوید نهادهای اصلی و مهم جامعه ( یعنی نهادهای کنترل کننده جامعه) مثل دین، خانواده، آموزش و پرورش، رسانه، دولت و اقتصاد و… کارکرداصلی خود را از دست داده اند و بنابراین جامعه با بن بست و بحرانی مواجهه است که با تداوم سیاست های تاکنونی نمی تواند ادامه پیداکند. او البته مخاطب اصلی اش و امیدش- اگر که امیدی باقی مانده باشد- به سردمداران و عقلاء نظام است که تا کار از کار نگذشته به خود بیایند و با انجام یک سلسه اقدامات سنجیده از این گردنه خطرناک عبورنمایند.
مشکل اصلی اما آن است که جناح مسلط اساسا نگاهش به رویدادها امنیتی است و گوشش به این حرف ها بدهکارنیست. و این در حالی است که دوگانگی و شکاف بین جامعه واقعی و ارزش های آن با جامعه رسمی و ارزش های مدنظرنظام، هرروز به شکل مضحکه آمیزی فوران می کند وجناح مسلط فاقدانعطاف لازم است. بطوری که هرروز شاهد این گونه دو گانگی ها بین رفتارمتفاوت جامعه و رفتارحاکمیت درسطح جامعه و تریبون های رسمی رژیم هستیم. البته این دوگانگی و شکاف از خیلی وقت پیش برای همه و خودرژیم آشکار بود و سعی می کرد به نحوکج و دارمریر و شل کن و سفت کن با آن کنار بیاید و البته چاره ای هم جز این نداشت، اما وقتی چنین شکافی به مرحله تازه ای از اعتراضات و عرض اندام خیابانی می کشد، دیگر تبدیل به خطر برای نظام می شود. وضعیت به نحوی دگرگون می شود که حتی هنرمندانی که در طی این سال ها به نوعی با رژیم کنارآمده بودند و سیاست «آسه برو، آسه بیا » را پیش گرفته بودند، با مشاهده فضای عمومی و انتظارات مخاطبان خود، دیگر حاضرنیستند به سادگی گذشته به سازرژیم به رقصند و مثلا در دعوت به افطاری روحانی شرکت کنند (بگذریم از امثال حسین دولت آبادی ها که هنوز هم زندانی بافته های گذشته اش بوده و تغییراوضاع را در نیافته است).
عباس عبدی که از ترس گسترش خیزش دیماه به عجله در گفتگوی بی بی سی ظاهرشد و علیه تظاهرکنندگان و خاموش کردن شعله های آتش، با توسل به حربه سوریه ای شدن ایران سنگ تمام گذاشت، در گفتگو با خبرگزاری ایسنا از اصلاح طلبان می خواهد که براندازان را خیلی جدی نگیرند! او این پرسش را مطرح می کند که حالا شعاردادید «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!» خوب! بعدش چی؟ گرچه ایشان بعدش را خوب می داند و اگر هم نمی دانست می توانست با مراجعه دوباره به پیمایش های گوناگونی که خود و دوستانش صورت داده اند پاسخ خود را پیداکند. اما از قضا او می داند و از ترس آن است که سعی می کند با تظاهربه آرامش خاطر به صفوف اصلاح طلبان «دلواپس و آشفته حال» روحیه بدهد و آن ها را به دفاع قاطع تر از نظام تشویق کند تا به نحوی فعالانه تر سیاست ورزی کنند و نظام را از تیررس خطرمخالفان برانداز در امان نگهدارند. با این همه به شکل تلگرافی به چندفقره پاسخ در برابرپرسش «خوب! بعدش چی می شه» اشاره می کنم:
نخست آن که مردم معترض با خارج کردن خود از سیطره نفوذهردوجناح، خود را به لحاظ ذهنی برای مرحله تازه ای از مبارزه آماده می کنند. اگر پیمایش های شما را جدی بگیریم می پذیرید که حداقل ۷۵٪ مردم از وضعیت ناراضی و خشمگینند. دوم آن که با خالی کردن زیرپای اصلاح طلبان، و شکستن طلسم اغواگری آن ها برای ایجادتشتت در صفوف مردم، طلسم رژیم هم برای کشاندن مردم به جادوی صندوق تحت کنترل جنتی -گماشته حضرت آقا- در هم می شکند. و سوم آن که از این طریق به لحاظ عملی مسیرشکل گیری قطبی مردمی و مستقل اکثریت بزرگ مخالف سیستم، و یک جنبش ضداستبدادی و اجتماعی و مطالبه محور، که ممانعت از شکل گیری آن رازبقای تاکنونی رژیم بوده است هموار می شود و رژیم به ناگزیر به حالت تدافعی می افتد. با بهم خوردن توازن قوا رژیم دیگر به شیوه تاکنونی قادر به حکمرانی نخواهد بود. چهارم آن که با از دست رفتن هرگونه پایگاه حمایتی قابل توجه در میان مردم و با قرارگرفتن اشان در اقلیت محض یعنی بنا به نتایج پیمایش خودشان در بهترین حالت ۲۵٪ حامی در برابر ۷۵٪ مخالفی قرار می گیرند که دیگر حاضرنیستند منفعل و تماشاچی باشند، بلکه تبدیل به کنشگر و معترض فعالی شده اند که قادرند رژیم را بایکوت کنند و در بی شمار نبردهای موضعی و سراسری، با موج های اعتراضی کوچک و بلند، هرروز در هرگوشه و کنارکشور، نفس رژیم را ببرند و صدای اعتراض خویش را به گوش جامعه و جهانیان برسانند.
در برابرچنین برآمدی.، ترس از فروپاشی شاکله نظام و آخر و عاقبت خود، جناح های رژیم را که قادرنیستند از منافع ویژه خود بگذرند، بیش از جنگ های زرگری و نیمه زرگری گذشته، به جان هم بیاندازد. هم چنین پدیده شکل گیری دوقطبی شدن جامعه، غرش آسمان بدون رعد و برق نیست، بلکه همانطور که بسیاری تجربه ها نشان داده است، موجب گسیخته شدن شیرازه رژیم و شکاف در میان ارگان های اصلی سرکوب و قهررژیم، یعنی صفوف ارتش و سپاه و امنیتی ها و بسیجی ها که نهاداصلی کنترل جامعه توسط سیستم محسوب می شوند، می گردد. سخنان نماینده دانشجوی وابسته به یکی از تشکل های وابسته به رژیم در دانشگاه ها که جرئت کرده بود مستقیما بخودخامنه ای انتقاد کند واو را مسئول وضعیت نابسامان بداند، که به سزای آن هم بازداشت شد وبرایش پرونده درست کردند، نمونه کوچکی از پی آمدهای این گونه تکانه ها در این گونه ها نهادهاست. و بالأخره، پنجم آن که وقتی شکل گیری این آرایش نوین ذهنی و میدانی در کناررشدمبارزات روزمره معیشتی و غیرمعیشتی که حلقه های آن ها دارند به هم گره می خورند و شالوده نبردهای سراسری را شکل می دهند، قرارگیرند می توانند به نیروی قاطع تغییر تبدیل شوند که کل ارکان رژیم را به لرزه اندازند و چه بسا در مسیرشکوفائی خود ساختارهای قدرت را فلج کرده و درهم بشکنند.
بسیارخوب! این نتایج به دور از جنبه شعاری و خیالبافانه، آن واقعیت های عینی است که پیمایش های آقای عبدی و دوستانش نیز آن ها را تأیید می کنند. اگر عباس عبدی نمی داند که یک رژیم با از دست دادن پایگاه حمایتی خود در جامعه و منزوی شدنش از یکسو و فعال شدن آن ها در قطب مخالف چه معنائی دارد و چه می تواند بر سررژیم بیاورد، بهتراست که یک باردیگر تاریخ و یا درس نامه های جامعه شناسی را که خوانده است مرورکند تا بداند که درهم شکستن یک به یک اتوریته ها- یعنی همان که او آن را از دست دادن کارکردنهادها می نامدـ در نظام های مستبد چه معنا و نتایجی دارد، و بداند که چگونه مردم در این گونه اعتراضات میدانی به دردهای مشترک خود وقوف پیدا می کنند و به این خودآگاهی می رسند که منشااصلی قدرت خودشان هستند، که وقتی که خود به شکل همبسته به میدان بیایند قدرت های استبدادی بهمان اندازه پوشالی و شکننده می شوند.
آیا نمونه های شاه و مبارک و تونس و لیبی و … شکی در شکنندگی آن ها باقی می گذارد؟. و نیز بداند که با از کارافتادن آخرین تیرترکش یعنی نهادپلیس و سرکوب آیا ملجأ و پناهی جز توسل به «نهاد» امام زمان غایب و استعجال در ظهورش برای حفظ و نجات رژیم باقی خواهد ماند؟!. اکنون آن چه که ما امروز شاهدش هستیم صدای شکستن یک به یک استخوان های اتوریته رژیم و یا به عبارت دیگر فراینداز کارافتادن نهادهای کنترل رژیم بر جامعه است. در دنیای بهم پیوسته امروز که هم چون ظروف مرتبطه عمل می کند، قلمروهای انحصاری دولت های بسته و سرکوبگر بالکل از دست رفته است و وقتی قدرت فریب تیرش به سنگ می خورد و جامعه از نارضایتی انباشته می شود، این قواعد حاکم بر ظروف مرتبطه است که تعیین تکلیف می کند و نه قواعدخودخوانده مستبدیی که دورانشان سپری شده است. مهم ترین قواعداین ظروف مرتبطه در جهان امروز را می توان در دو کلمه خلاصه کرد: شبکه های اجتماعی ( اعم از حقیقی و مجازی) و گفتمانی که مرز و دیوار نمی شناسد و کنترل هردو آن ها از چنگ حکومت ها (بویژه حکومت های مستبد) خارج شده است. گرچه رژیم تلاش مذبوحانه ای را برای کنترل شبکه های مجازی در پیش گرفته که بیشتر به جنگ با غول آسیاب بادی می ماند!
جامعه شناسانی از نوع عباس عبدی در ارزیابی های خود از تحولات جامعه عموما مرتکب دو خطای بزرگ هستند: اول آن که فروپاشی و تغییرارزش های سنتی جامعه به ارزش های نوین در حوزه های گوناگون دین و خانواده و سبک زندگی و اقتداردولت و… را معادل فروپاشی جامعه می انگارند. در حالی که تفاوت مهمی بین تغییرارزش ها و فروپاشی جامعه وجود دارد. دوم آن که خطرفروپاشی دولت و سیستم به دلیل از کارافتادن نهادهای کنترل کننده را به معنی فروپاشی جامعه و کشور می داند که این دو هم الزاما هم پوشانی ندارند. او با توسل به آن ها به هراس افکنی پرداخته و از قضا با دفاع از سیستم که عامل اصلی ناهنجاری های و تنش هاست، خود به آن چه که از آن بیم می دهد دامن می زند. بی تردید خطرها و آسیب های جدی وجود دارند اما تنها با نگاه به جلو و تغییروضعیت است که می توان به مقابله مؤثر با آن ها پرداخت و نه با دفاع از وضعیت و عواملی که خود مسبب آن ها هستند. او در عین حال که از بن بست صحبت می کند، اما به اراده موهومی در نظام که وجودخارجی ندارد دخیل می بندد. عاملیت سیستم با از کارافتادن نهادهای کنترل کننده به زیرسؤال رفته است، اما او نمی تواند به عاملیتی بیرون از سیستم بیاندیشد.
تفاوت جمهوری اسلامی با حکومت استبدادی پیشین در ایران و یا در کشورهای منطقه، بهره گیری از نوعی تکنولوژی قدرت با القاء مشارکت کاذب به جامعه بود که از بدو به قدرت رسیدن نظام اسلامی در شکل غشاء جمهوری برگرد هسته اصلی ولایت مطلقه، و به وساطت منازعات جناحی و به ویژه به توسط اصلاح طلبان در بیست سال اخیر صورت می گرفته است که اکنون به دلیل محسوس و آشکارشدن بیلان منفی خروجی اش در آستانه چهل سالگی و آگاه شدن اکثریت جامعه به این حقه بازی تکنولوژی قدرت، کارآئی گذشته خود را اگر نگوئیم که بطورکامل از دست داده لااقل دارد به سرعت از دست می دهد. بطوری که می توان گفت سیکل چرخه بازتولیدقدرت در سیستم با بحران جدی و لاعلاج مواجه گشته است.
اکنون ما در دوره انتقالی بسیارحساس و خطیری قرارداریم که در آن نوع گفتمان ها و جهت گیری های آتی رقم می خورند و البته موج سواران و بازیگران قهار هم برای آن که جای رژیم را با کم ترین جابجائی و تکان اجتماعی به مددقدرت های بزرگ بگیرند کم نیستند و به شدت از طریق رسانه ها و کمپین های مداوم و جهت مند و… مشغول نقش آفرینی و پرکردن خلأنهادهای فرسوده شده رژیم هستند. البته وضعیت و آرایش چپ یعنی مدعیان دفاع از یک انقلاب اجتماعی واقعی در این میان ازهمه آشفته تر و کم سوتر است. ظاهرا برای آن ها روزمرگی و مشغول شدن با مسائل خرد وریز و یا فرقه ای بیش از درگیرشدن با مسائل واقعی و گرهی جنبش جاذبه دارد. و این درحالی است که دوره افشاگری ها اساسا سپری شده و جامعه واردفاز و کیفیت دیگری از کنشگری شده است. عنوان یک مثال می توان به بحث ورودپارادایم اسلامی سیاسی به قوس نزولی و زوال یابنده خود که اکنون مدت هاست مطرح می شود که ضرورت گشایش بحث و دیالوگ حول آن ها در رسانه های چپ و در سطح جامعه و پی آمدهایش به دلیل همین میل وافربه روزمرگی و گریز از مسائل بنیادی توجهی برنیانگیخته است. در حالی که تحلیل همه جانبه این پارادایم و جمع بندی چهل سال بیلان آن، آن هم در آستانه چهلمین سالگردنظام اسلامی ضرورتی بی چون و چراست.
چنین دیالوگ و جمع بندی در حقیقت بیانگرنقدجامعه از خود و هم چنین نقدچپ از خود و از خطاهای بزرگش در برخورد با فاجعه اسلام سیاسی است. بدیهی است بدون چنین نقدی خروج سازنده و معطوف به رهائی از این باتلاق و از بحران پیچیده و مرکب کنونی ناممکن است اگر چه می توان بدون آن هم از فاجعه ای به فاجعه دیگر عبورکرد. برای کسانی که شاهدورودبه فاجعه انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ با امیدهای بزرگ به چنین باتلاقی بوده اند، و نیزناظرتباهی چندین نسل و نابودی سرمایه ها و توانائی هائی یک کشور، برایشان درس بزرگ انقلاب بهمن نشان دهنده بطلان این تصورعمومی بود: «دیو چو بیرون رود فرشته در آید». غرض آن که بیرون کردن تؤامان «دیو و در آمدن فرشته» چالش بزرگ و اکنون جامعه و کنشگران است. در حال حاضر چه بسا داریم یک باردیگر به لحظه های مهم وعطف تاریخی نزدیک می شویم که شکل گیری ذهنیت ها و گفتمان های تازه معطوف به دوره ای جدید با شرایطی بالکل متفاوت از گذشته، احتمالا مهم ترین چیزی است که جامعه اکنون در حال پروردن آن ها است. بی تردید تجربه های تلخ و آموزنده برگرفته از حاکمیت چهل سال اسلام سیاسی و مطالبات اندوخته و انباشته و بی پاسخ مانده و نیز تجربه پیش از انقلاب و البته داشتن تصویرواقعی از بحران های منطقه و بحران های های بین المللی برخاسته از مناسبات قدرت ها و مناسبات سرمایه داری حاکم بر جهان، همه و همه می توانند قطعات مهمی از پازل گفتمان جدید و معطوف به رهائی باشند. پرسش اما این است که سهم چپ ( چه در داخل و چه در خارج ) و میزان مشارکتش در شکل گیری این گفتمان و برگزاری کمپین های مختلف تا چه اندازه است؟
۲۰۱۸-۰۶-۰۳
ایسنا: شما چه چیزی برای گفتن دارید؟
www.isna.ir/news/97031005175
ایرنا: باید به مطالبات اجتماعی پاسخ دهیم
http://www.irna.ir/fa/News/82931735
مهم ترین مساله تاکتیک و استراتژی در لحظ کنونی
http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2018/05/blog-post_11.html#more
نودوچهارمین ماهنامه ادبیات داستانی چوک(خردادماه سال ۹۷)
برای دانلود تمامی شمارگان این ماهنامه ها و فصلنامه ها به سایت مراجعه کنید
www.chouk.ir
www.khanehdastan.ir
برای ثبت نام دوره های رایگان و ترمیک تابستان خانه داستان چوک به آدرس زیر مراجعه کنید
www.khanehdastan.ir
داستانهای ایرانی
داستان های ترجمه
نگاه به فیلم «دزد دوچرخه»
داستان عکس «جنگ جهنمی»
بررسی اسطوره«ریشیده پای»
بررسی داستان «خانه آستریون»
نگاهی به سریال «سرگذشت ندیمه»
بررسی مجموعه داستان «مرغ آمین»
معرفی«برندگان جایزه ادبی پولیتزر»
یادداشتی بر کتاب «خندستان خدایی»
خوانشی از داستان «گرای صفر درجه»
یادداشتی بر داستان «بانوی کوچه ذغالی»
ایده پردازی در رمان «زنی با موهای قرمز»
یادداشتی بر رمان «غروبِ پروانه؛ بختیار علی»
تحلیل دوگانه «امید و ناامیدی» در رمان ملکوت
بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر «تعریض»
معرفی برنده جایزه نوبل «پار فابیان لاگر کوئیست»
مقاله: چگونه خاطراتِ خود را تبدیل به داستان کنیم؟
مقاله «گذری چند بر مفهوم خرد در شاهنامه فردوسی»
این شماره همراه با: عباس عطار، مرتضی غیاثی، فرزانه کاوه، میرجلال الدین کزازی، آرمان میرزانژاد، سیمیندخت حسینیان خسرو عباسی خودلان، امیرمحمد بامداد ماچیانی، مرضیه محمدپور، مریوان حلبچه ای، بختیار علی، کاوه سیدحسینی، بهرام صادقی، مجتبی تجلی، ساناز سیداصفهانی، جمیله سنجری، مهنار رضایی لاچین، مسعود عباسپور، فرهاد قبادی، مرتضی فضلی، میثم صمدی، سمیرا گیلانی، ایمان صناعتی، مینا عذاری، ریحانه کرد رجبی، سعادت حسن منتو، پروفسور. فرح بورگول آدوگوزل، جاناتان ارل فرانزن، پار فابیان لاگر کوئیست، خورخه لوئیس بورخس، اورهان پاموک، مارگارت اتود، ویتوریو دسیکا، فلوید دل، حسن بلاسم، فرانسیس آلگود، شارلوت برونته، آلیاس وست، جان آپدایک
«چوک» نام پرندهای است شبیه جغد که از درخت آویزان میشود و پیدرپی فریاد میکشد.
پونه شاهی (دبیر بخش ترجمه)، اسماعیل پورکاظم، مریم نوریزاد
تحریریه بخش سینما و تئاتر
زهرا آذر (دبیر بخش سینما و تئاتر)، علی علیخانی
خانه داستان چوک با دوره های داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی، اسطوره شناسی
www.khanehdastan.ir
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههای ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام دهمین دوره آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روزجهانی داستان کوتاه و بزرگداشت «قباد آذرآیین»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش، عکسهای همایش«روزجهانی داستان کوتاه» و شب «جمال میرصادقی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش و عکسهای جشن یازدهمین سال فعالیت کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12003-2012-09-23-08-41-27.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1236-2012-01-21-06-13-06.html
—
—
کانون فرهنگی چوک تریبون همه هنرمندان و حامی همه انجمن ها و کانون های فرهنگی است.این ایمیل توسط گروه گوگل کانون فرهنگی چوک برای شما ارسال شده است مدیران سایت ها و انجمن ها می توانند ازطریق این گروه گوگل به صورت
هفتگی یا ماهیانه فعالیت های کلی و آثار منتشر شده درسایت را به هزاران نفر اطلاع رسانی کنند . همچنان اطلاع رسانی ایمیل های فردی و وبلاگی قابل تایید
نیست از ارسال چنین ایمیل هایی خودداری بفرمایید
پونه شاهی (دبیر بخش ترجمه)، اسماعیل پورکاظم، مریم نوریزاد
تحریریه بخش سینما و تئاتر
زهرا آذر (دبیر بخش سینما و تئاتر)، علی علیخانی
خانه داستان چوک با دوره های داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی، اسطوره شناسی
www.khanehdastan.ir
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههای ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم پیش ثبتنام دهمین دوره آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روزجهانی داستان کوتاه و بزرگداشت «قباد آذرآیین»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش، عکسهای همایش«روزجهانی داستان کوتاه» و شب «جمال میرصادقی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش و عکسهای جشن یازدهمین سال فعالیت کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/12003-2012-09-23-08-41-27.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/7-jadidtarin-akhbar/1236-2012-01-21-06-13-06.html
—
—
کانون فرهنگی چوک تریبون همه هنرمندان و حامی همه انجمن ها و کانون های فرهنگی است.این ایمیل توسط گروه گوگل کانون فرهنگی چوک برای شما ارسال شده است مدیران سایت ها و انجمن ها می توانند ازطریق این گروه گوگل به صورت
هفتگی یا ماهیانه فعالیت های کلی و آثار منتشر شده درسایت را به هزاران نفر اطلاع رسانی کنند . همچنان اطلاع رسانی ایمیل های فردی و وبلاگی قابل تایید
مهم ترین مسأله تاکتیک و استراتژی کنونی تقویت و شکل گیری یک جنبش عمومی ضداستبدادی در پیوند تنگاتنگ با مطالبات پایه ای جامعه و زحمتکشان است. در این راستا اکنون با دو ضرورت خطیرتحکیم خشت پایه های این جنبش ( سلول های پایه) و نیزخمیرمایه های یک گفتمان ترقی خواهانه مواجهیم. در همین راستا بی گمان معلمان با داشتن ماهیت و خصلت سراسری و ویژگی مطالباتی و خواست های شفاف و ترقی خواهانه از بالفعل ترین حلقه های استراتژیک در این خشت پایه هستند.
خشت پایه ای که در آن می توان هم طرح مطالبات ترقی خواهانه و هم سازمان یابی سراسری را توأمان مشاهده کرد. خشت پایه هائی که شالوده مهمی برای شکل گیری ساختمان یک جنبش ضداستبدادی و مطالباتی هستند. استراتژی و تاکتیک اگر بخواهد از آفت تجرید و از زندانی شدن در کلیشه ها و مقولات سترون و بی سروته بیرون بیاید و پایش را به زمین بگذارد بی تردید جنبش معلمان یکی از آن حلقات استراتژیک والهام بخش و حی و حاضری است که می تواند به موازات گسیخته شدن انسجام رژیم پوسیده ومنحط و گشوده شدن و انبساط فضای سیاسی، نقش تعیین کننده ای در جلوگیری از فروپاشی جامعه و جهت گیری ترقی خواهانه داشته باشد.
معلمان در بندمبارزه در چهارچوب مطالبات منفرد در این یا آن واحد (مدرسه) و در این شهر یا آن شهرنیستند. آن ها با کارفرمائی به نام دولت سرمایه داری و استبدادایدئولوژیک -مذهبی ( که نظام آموزشی از مهم ترین تجلی های آن است)، با جوانان دانش آموز و خانواده ها یعنی یک مجموعه دهها میلیونی سروکاردارند. اهمیت استراتژیک آن ها نه فقط بدلیل ظرفیت های بالقوه و نسیه، که بالفعلی است که بطور پیوسته خود را در اقدام و خواست های مشترک میلیون ها نفر، به شکل یک نیروی سراسری و حامل آگاهی و ترقی خواهی نشان می دهد. هم چنین این اهمیت استراتژیک، از جایگاه و موقعیت طبیعی آن ها در پیوندبا میلیون ها خانواده و دانش آموز در تمامی نقاط کشوری با همه رنگارنگی های خود سرچشمه می گیرد.
چنین موقعیتی است که به آن ها نقش استراتژیک و ظرفیت هژمونیک در صفوف مزدوحقوق بگیران و بیکاران و زحمتکشان می دهد. حلقه ای کلیدی که می تواند در شرایط برآمد و انبساط سیاسی و توان اقدام سراسری، بدلیل پیوندش با میلیون ها خانواده و جوانان دانش آموز، به سهم خود نقش مؤثری در به حرکت در آوردن آن ها حلقه های دیگر داشته باشد. این نقش ویژه نه از آسمان، که از تمرین و مارش مداوم آن ها در میدان مبارزه و در متن یک مقاومت و مبارزه واقعی در طی سالیان متمادی ساخته و پرداخته می شود. آن ها مشخصا از مبارزات پراکنده این یا آن واحد فراتررفته اند و به یک نیروی جمعی فراروئیده اند.
معلمان و کارگران و دانشجویان و زنان و.. عناصر اصلی- و نه البته تمامی- شالوده و خشت پایه های جنبش ضداستبدادی-مطالباتی معطوف به رهائی را تشکیل می دهند. اگر چنین یاخته هائی از پیوند آن ها از هم اکنون در جای جای کشور شکل بگیرد می توانند هم چون شالوده و یا اسکلت محکمی قوام بخش جامعه مستعدفروپاشی و پر از گسست ها و ابر چالش ها باشند. اگر چنین خشت پایه هائی که اکنون شاهدرویش جوانه های آن هستیم شکل بگیرند و تکثیرشوند چه بسا بتوانیم از این گردنه های خطرناک و نفس گیر، و در منطقه در حال اشتعال و انباشته از باروت و بحران عبورکنیم… هم چنین بتوانیم خود را از گنداب باتلاق فرقه گرائی ها بیرون بکشیم. می توانیم باعنایت به سیرحرکت جنبش ها و خیره شدن به روندهای پیشرو در آن ها و جوانه های در حال رویش، به تاکتیک واستراتژی واقعی و معطوف به جامعه و شکل گیری یک قطب مستقل و ضدسیستم، گوشت و پوست بدهیم.
مطلب منتسب به جنابعالی را در مصاحبه با سایت ایران وایر خواندم، که در آن به نقل از جنابعالی نوشته شده است “حاضرم برای جلوگیری از سقوط نظام، اسلحه به دست بگیرم و در مقابل مردم از نظام، از جمله شورای نگهبان، روزنامه کیهان شریعتمداری و بقیه ارکان نظام دفاع کنم”. دقایقی پیش نیز مطلب جنابعالی را در تصحیح (و نه الزما رد آن مصاحبه) خواندم که علیرغم اینکه تاکید کرده اید که اگرچه سایت ایران وایر دروغ ننوشته است؛ ولی ایران وایر را متهم کرده اید که در نهایت بیاخلاقی حرفهای و بدون رعایت کوچک ترین احترامی برای معیارهای حرفهای مصاحبه را “تنظیم” کرده اند. اما در حین حال در تصحینامه خویش مجددا تاکید کرده اید: “فروپاشی نظام سیاسی مستقر به فروپاشی کشور و میهن خواهد انجامید. همه استدلال من این است که برای حفظ استقلال و یکپارچگی ایران، حتی گاه باید به سخت ترین انتخابها تن داد و آن مثال اسلحه است”
من هم از صحبت های منسوب به جنابعالی تعجب کردم. اما اکنون که جوابیه یا توجیه حضرتعالی را می خوانم. به نوعی محتوا و فحوای ادعای ایران وایر را تائید کرده اید. شما می نویسید منظورتان از بدست گرفتن اسحله برای جلوگیری از فروپاشی کشور، و حفظ یکپارچگی ایران است. از نظر استدلال علمی و عقلانی از فحوای کلام شما اینگونه بر می آید که فروپاشی نظام به فروپاشی کشور(ایجاد هرج و مرج گسترده) و نقض استقلال و در نهایت فروپاشی به معنای از بین رفتن یکپارچگی کشور منجر خواهد شد. حضرتعالی یک فرد علمی و دانشگاهی هستید؛ و نیک می دانید که وقایع پیوسته و به هم مربوطه همانند سلسله کنش ها و واکنش های شیمیایی در نهایت از نظر علمی مجموعه ای از یک پدیده تفکیک ناپذیر محسوب می شوند. جنابعالی به خوبی به مولفه “علیت” آگاه هستید، که رابطهٔ بین یک رویداد (علت) و رویدادی دوم (اثر یا معلول) است که در آن، رویداد دوم نتیجهٔ رویداد نخست است. توجیه زیرکانه، اما بظاهر علمی، اینگونه است که اگر نمی خواهید رویداد دوم اتفاق بیفتد، باید از رخ دادن رویداد اول جلوگیری نمود”. بقول مثنوی مولوی و به روایت معممین “کلموا الناس علی قدر عقولهم لا علی قدر عقولکم حتی لا یکذبوا الله و رسوله”.
حضرتعالی همانند بسیاری از شارحان اصلاح طلب که برای حفظ نظام عامدانه هراس پراکنی می کنند، فروپاشی (سقوط) نظام جمهوری اسلامی را مساوی با فروپاشی و نابودی کشور می دانید. در نتیجه اسلحه را، به زعم خویش، برای جلوگیری از فروپاشی تمامیت ارضی ایران توجیه می کنید و نه الزاما برای حفظ نظام جمهوری اسلامی در مقابل مردم.
جناب آقای دکتر زیباکلام گرامی، جنابعالی اگر یک سر چوب را بردارید، خود به خود آن سر دیگر چوب را نیز برداشته اید. نمی توانید دو سر یک چوب ممتد و پیوسته را بردارید، و ادعا کنید که فقط یک سر چوب را برداشته اید و اینکه آن سر دیگر چوب به من ربطی ندارد. این به نوعی آگاهانه یا صادقانه خلط مبحث خواهد بود. اگر توضیح حضرتعالی در مورد “اسلحه به دست گرفتن برای رویارویی با مردم به منظور حفظ و حراست از نظام” را بپذیریم، که بنده نیز علیرغم انتقادات تند احتمالی برخی از هموطنان با سعه صدر و خوشبینی و نیک اندیشی و احترامی که برای شما قائلم، تمایل به پذیرش آنرا دارم، اما توضیح جنابعالی در مساوی پنداشتن فروپاشی نظام با فروپاشی و نابودی کشور را قابل توجیه نمی دانم. زیرا در طول تاریخ ایران سلسله های حکومتی بیشماری آمدند و رفتند، اما ایران همچنان باقی است. بیاد دارم قبل از انقلاب نیز طرفداران نظام پادشاهی تبلیغ می کردند که اگر رژیم پهلوی سقوط کند، ایران “ایرانستان” خواهد شد و ابرقدرت هایی مانند اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا آن را تجزیه خواهند کرد. این یک شگرد شناخته شده حکومت ها بوده و است. از انسان فهیم و دانشگاهی و علمی مانند جنابعالی انتظار نمی رود تبلیغات نادرست و هراس آفرین جمهوری اسلامی مبتنی بر شیوه “وحشت پراکنی” را بازتکثیر کنید؛ زیرا نتیجه آن حفظ نظام جمهوری اسلامی به هر قیمتی خواهد شد.
یعنی جنابعالی و بقیه اصلاح طلبان استمرارطلب در عمل و صراحتا از مردم می خواهید از ترس عقرب جراره تجزیه ایران همچنان در پناه دهشتکده “مار غاشیه” جمهوری اسلامی بمانید. آن هم در حالتی که اصولا عقرب جراره تجزیه وجود ندارد. و حیات جمهوری اسلامی ارتباطی به حیات مملکت ایران و منافع ملی و استقلال آن نداشته و ندارد. چه بسا تاریخ تلخ چهل سال گذشته عکس آن را ثابت کرده است. از دست دادن بخش بزرگی از دریای خزر و منافع ملی ایرانیان در میادین مشترک نفت و گاز در خلیج فارس (بین ایران و عربستان و ایران و قطر)، دریای خزر و در مرز مشترک ایران و عراق، بقول فردوسی یکی داستان است پر آب چشم.
شوربختانه با توجه به خروج آمریکا از برجام، و آنچه که از سخنان امروز آیت الله خامنه ای می توان استنباط کرد، تا قبل از پایان امسال برجام در کلیت خویش سرانجامی نافرجام خواهد داشت. و بعد از آن ممکن است خطر جنگ و درگیری کشور را تهدید کند که حداقل بخش قابل ملاحظه ای از مسئولیت خطر جنگ و نابودی منابع و منافع ایران متوجه عملکرد جمهوری اسلامی و رفتار پرخاشگرایانه و جنگجویانه آن بر علیه خودی و غیر خودی می باشد. در نتیجه باید اذعان داشت که تمامیت ارضی ایران و منافع ملی و استقلال (بخصوص از روسیه و چین) به دلیل ادامه حیات پر تنش و متحارب جمهوری اسلامی متضرر خواهد شد؛ و نه بر عکس آن. شوربختانه در رابطه با تمامیت ارضی کشور، انگشت اتهام همیشه بسوی ما بلوچها و کردها و غیره نشانه می رود. این در حالی است که ما در عرصه عمل و در تقارب و تعامل تنگاتنگ با بقیه هموطنان، کذب و پوچی این اتهامات را ثابت کرده ایم و با تحریم و جنگ و حمله نظامی نیز مخالف نموده ایم. و در این شرایط حساس در اتحاد و همگرایی ملی با بقیه هموطنان، روشنگری و مقابله با تبلیغات ناروا و هدفمند جمهوری اسلامی و ناصحان طرفدار آن را وظیفه خود می دانیم. زیرا بلوچ و کرد و عرب ایرانی بیشترین ضررها را از ادامه حیات جمهوری اسلامی متحمل گشته اند؛ و نمی توان و نباید از نارضایتی آنها بعنوان ابزاری برای هراس افکنی، ایجاد شکاف در صفوف ملت ایران و در جهت استمرار جمهوری اسلامی استفاده یا سوءاستفاده نمود.
خیلی پرسیده میشه که نایاک و امثال موسویان از کجا پول میگیرن. یکیش پولهاییه که بنیاد علوی به اسم کمک به دانشگاهها میداده، مثل ۶۰هزار دلاری که در سال ۲۰۱۴ به پرینستن و درواقع موسویان داد. یا ۳۷۵هزاردلار کمک به دانشگاه کاتولیک امریکا که میره به جیب آخوندی به اسم احمد ایروانی
یک نمونه دیگه: انجمن اسلامی جهانی امریکا که یک انجمن شیعهست و نزدیک به ج.ا، به پروژه ایرانِ “بلفرسنتر” دانشگاه هاروارد ۵۰۰هزار دلار کمک کرده. سحر نوروززاده (عضو سابق نایاک و عضو شورای امنیت ملی امریکا در دولت اوباما) اخیرا به این مرکز اضافه شده. مدیرش هم پیام محسنیه
“رایان مورو” خبرنگار امریکایی در سال ۲۰۱۶ گزارشی نوشته بود که بنیاد علوی به انجمن اسلامی جهانی امریکا، بارها کمک مالی کرده ازجمله ۱۰۰هزاردلار در سال ۲۰۰۵. گزارش “مورو” درباره شبکه مخفی بنیاد علوی در دانشگاهها و خیریههای امریکا رو از دست ندین
روحانیت ایران موقعیت کم نظیری را در جامعه باخته است. آنچنان که عاقل ترین و هوشیارترین آنها، امروز بیش از روحانیون مست قدرت، از آینده بیم دارند. بیم از آن که هم عمامه را بدهند و هم قم و مشهد و اصفهان را. شورش مردم در یکصد شهر، در دیماه گذشته طشت این سقوط اعتبار وموقعیت را از بام این شهرها به زمین انداخت و آنها که باید آن را می شنیدند، شنیدند.
آخرین سخنان آیت الله جوادی آملی که نه اصلاح طلب است و نه روحانی حکومتی در دیدار با وزیر کار؛ در آستانه روزکارگر، نشانه بارزی از این شنیدن سقوط طشت از بام بود. حجت الاسلام فاضل میبدی که از جمله روحانیون نزدیک به اصلاح طلبان است نیز همان را گفته است که جوادی آملی گفته، البته به زبان دیگری. آیت الله طالقانی همان را پیش بینی کرده بود که امروز شاهدیم. آیت الله منتظری نیز به گونه ای دیگر امروز ایران را دیده بود. روحانیتی که در انقلاب ۵۷ مرجع و مرشد مردم بود، امروز اگر شورشی گسترده تر از شورش دیماه ایران را در بگیرد، چه سرنوشتی جز آن سرنوشتی را خواهد داشت که آیت الله جوادی آملی پیش بینی کرده است:
«ما جائی برای رفتن نداریم و مردم ما را به دریا خواهند انداخت»
با این هشدارها بیدار خواهند شد ؟
در این آتش، تر و خشک با هم خواهند سوخت. چه احمد خاتمی ها و مصباح یزدی ها و جنتی ها باشند و چه صانعی ها و فاضل میبدی ها و جوادی آملی ها.
مردمی را که به آگاهی رسیده اند
دیگر نمی توان به زور آرام کرد
فاضل میبدی روحانی خوش فکر عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی با عنوان «ایمان بیاوریم که مردم میدانند» در روزنامه ایران شماره روز شنبه هشتم اردیبهشت ۹۷ نوشت:
آتشسوزی ساختمان پلاسکو درس بزرگی برای ما داشت. ساختمانی که در ظاهر شاهدان ماجرا و مالکان فکر میکردند آتش داخل آن مهار شده و خطر از بین رفته، اما غافل از آتش نهفته درونش بودند، اما زمانی که ساختمان در میان نگاههای بهتزده ناظران فرو ریخت، تازه قدرت آتش پنهان درون آن مشخص شد. آتشی که خیلیها آن را نمیدیدند یا در بیخبری از آن قرار داشتند. تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ کشور ما هم همواره پر از این آتشهای نهفته بوده، آتشهایی که در یک لحظه همه را غافلگیر میکنند و تلی از آوار را در جایی که خیلیها پیشبینی آن را نداشتند، باقی میگذارند.
واقعیت این است که در شرایط فعلی هم درون جامعه ما لبریز از این آتشهای نهفته است، آتشهایی که اعتراضات دیماه سال گذشته تنها قسمت کوچکی از دود ناشی از آن بودند. بسیاری از دلسوزان دهههاست درباره تأثیر این تهدیدها و خطر بیتوجهی به آن هشدار دادهاند و چه بسا قسمت عمدهای از همین دلسوزان که بابت همین هشدارها دچار زحمات و رنجهای فراوانی شدهاند. چون به گمان برخی کار آنها چیزی جز «سیاه نمایی» نبوده است. وزیر کشور صداوسیما، منبرها، دانشگاهها، آموزش و پرورش و همه را مخاطب قرار میدهد که باید تغییرات نسل و تحولات اجتماعی درون جامعه را بعنوان یک واقعیت بپذیریم. در روزهای اخیر عالم دانشمند و مورد وثوقی چون جوادی آملی نیز هشدارهای تأمل برانگیز در این زمینه داشتند. بنابراین قابل انتظار است گروهها و طیفهایی که تا دیروز هشدارهای جریان های روشنفکر دانشگاهی را «سیاه نمایی» و «قلب واقعیت» میدانستند، امروز درباره هشدارهای مشابه حوزه تأمل بیشتری کنند.
ما در چهار دهه گذشته هر چه جلوتر آمدهایم، بیشتر برای حل مشکلات و مصایب کشور بر راه حلهای امنیتی، انتظامی و قضایی تکیه کردهایم. کاری که این راهحلها میکنند، مثل همان اتفاقی است که در جریان آتشسوزی پلاسکو افتاد و باعث شد تا شعلههای آشکار آتش از بین بروند و این خیال ایجاد شود که بحران مهار گشته است. راهحلهای امنیتی و قضایی تنها باعث از بین رفتن صورت و نمود بیرونی مشکلات و نارضایتیهایی که در قلب جامعه میگذرد، میشوند و اصطلاحاً به جامعه ظاهری آرام و پایدار میبخشد. اما این تنها ظاهر ماجرا است.
کشور ما از وجود و تعدد پر شمار تریبونهای یکطرفه، از جمله صدا و سیما رنج میبرد. این در واقع بحران عدم انعکاس «صدای مردم» است. در این میان نگفتن حقایق به مردم، تلاش برای زنده نگاه داشتن لبخند ساختگی بر چهره جامعه، به رسمیت نشناختن آزادی سبک زندگی، تناقض میان برخی شعارهای انقلابی با رفتار و منش واقعی مسئولانی که همین شعارها را تکرار میکنند و نظایر اینها مسائلی که مردم بهخوبی میدانند. همانطور که اکنون جامعه به روشنی شکاف میان پتانسیلهای موجود کشور با وضعیت فعلی را در مقایسه با کشورهای منطقه که زمانی در قیاس با خود ما محروم محسوب میشدند، میداند.
«جامعهای که به آگاهی رسیده» را نمیشود براحتی برای تظاهر به آرامش ترغیب کرد. روشهای امنیتی و قضایی نیز در بستر چنین جامعهای خیلی زود تأثیر خود را از دست میدهند. برای فرار از وضعیتی که امروز آیتالله جوادی آملی و دیروز روشنفکران ما هشدار آن را میدانند، اولین نیاز جدی این است که مسئولان و حاکمان ما متوجه باشند که «مردم میدانند»
حسین منزوی بیتردید از پیشگامان برجستهء غزل معاصر است که در نوآوری، بداعت و غنای غزلسرائی امروز نقشی بسزا داشته است. در واقع با ُمنزوی و با همّت و خلاقیّتهای شعری او-ازجمله ابداع اوزان عروضی تازهء درغزل فارسی- بود که غزل از فضای بستهء مضامین تکراری و سوز و گدازهای کلیشهای به «هوای تازه»ی عواطف و احساسات عاشقانه و تصویرسازیهای بدیع شعری دست یافت. شعر این آذربایجانی ِآذر به جان، شعرِ جانهای شیفته و دلهای شوریده و بیقرار است.
حسین منزوی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازمنزوی آثارمتعدّدی منتشرشده که معروف ترین آنها عبارتاند از:
– با عشق در حوالی فاجعه،
– از شوکران و شکر،
– با سیاوش از آتش،
– از ترمه و تغزّل،
– با عشق تاب میآورم،
– از خاموشیها و فراموشیها
– حنجرهء زخمی تغزّل
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در همهء سالهائی که «در این قفس که نَفَس در وی /همیشه طعم لَجَن دارد»، حسین ُمنزوی با نجابتی استثنائی و بدور از جنجالهای روزنامهای، مُـنـزوی زیست و مُـنـزوی مـُرد (اردیبهشت ۱۳۸۳).
شعلهء شعرش روشن باد!
ع.م
دو غزل از حسین ُمنزوی:
زنی که صاعقه وار آنک ردای شعله به تن دارد
فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد
همیشه عشق به مشتاقان پیام وصل نخواهد داد
که گاه، پیرهن یوسف کنایههای کفن دارد
کیم؟ کیم که نسوزم من؟ تو کیستی که نسوزانی
بهل که تا بشودای دوست هرآنچه قصد شدن دارد
دوباره بیرق مجنون را دلم به شوق میافرازد
دوباره عشق در این صحرا، هوای خیمه زدن دارد
زنی چنین که توئی بیشک شکوه و روح دگر بخشد
به آن تصوّر دیرینه که دل ز معنیِ زن دارد
مگر به صافی گیسویت هوای خویش بپالایم
درین قفس که نَفَس در وی، همیشه طعم لجن دارد
** *
در خود خروشها دارم، چون چاه، اگر چه خاموشم
میجوشم از درون هر چند با هیچکس نمیجوشم
گیرم به طعنهام خوانند: «ساز شکسته!»، میدانند-
هر چند خامُشم اما، آتشفشان خاموشم
فردا به خون خورشیدم، عشق از غبار خواهم شست
امروز اگر چه زخمش را، هم با غبار میپوشم
در پیشگاه فرمانش، دستی نهادهام بر چشم
تا عشق حلقهای کرده است، با شکل رنج در گوشم
این داستان که از خون گل بیرون دمد خوش است، اما
خوش تر که سر برون آرد، خون از گُل ِ سیاووشم
من با طنین خود بخشی از خاطرات تاریخم
بگذار تا کُند تقویم از یاد خود فراموشم
مرگ از شکوهِ استغنا با من چگونه برتابد؟
با من که شوکرانم را با دست خویش مینوشم
ایران ، بهشتی ست برای غارتگران ، چپاولگران ، اختلاسگران و سایر اعضای باند های دستبرد به اموال عمومی و جهنمی ست برای اقشار و طبقات حقوق بگیر از کارگر گرفته تا کارمند ، کشاورز و کاسب های خرده پا .
زنان ، مردان ، دختران و پسران درتلاشند تا برای زندگی در نمانند.
دره عمیق و پرناشدنی فاصله عظیم طبقاتی در ایران چنان به نمایش در آمده است که دیگردر باور کسی هم نمی گنجد تا بخواهد رفاه اجتماعی را معنا کند ، بیکاری آن چنان افسار گسیخته در تاخت و تاز است که کار فرمای بزرگ یعنی دولت و سایر دست اندرکاران هر شرطی که قایل شوند جویای کار به آن تن می دهد.
کارگر در بدو استخدام همراه با قرارداد مدت معین خود کاغذی را امضا می کند که کلیه حقوق و مزایای خود را در یافت کرده است.
واین نوشته به منزله آن است که کارگر حقوق بگیر هرگز نتواند برای دریافت حقوق پایمال شده اش به اداره کارحامی کارفرما نیز به تظلم و دادخواهی برود.
و در این میان کارجویان مهمان از سایر کشور ها که اینک نه برای ارزش ریال موجود در ایران که به گفته خودشان به پاس امنیت جانی که دارندنیروی کار خویش را ارزان تر می فروشند، معظلی بر معظلات دیگر جامعه کارگری افزوده است.
دولت و سایر دست اندرکاران صاحب کاربی توجه به شرایط بد و سخت زندگی حقوق بگیران اعم از کارگر و کشاورز و سایر اقشار و طبقات فرودست جامعه با افزودن درصد ناچیزی به در آمد آنان در هرسال، در واقع شعور و باور مردم را به سخره می گیرند و نمی دانند که:
طپیدن های دل ها ناله شد آهسته آهسته
رساتر چون شود این ناله ها فریاد می گردد
ظاهراً در باورشان گنجانده شده است که تنها و تنها وظیفه آنان افزودن سرمایه های شأن برای انتقال در یک کشور بیگانه ست ، مطلق انگاری در سود آوری بیشتر آن چنان در جان شأن تنیده شده است که فراموش کرده اند :
ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را
دهی چون آب و آتش دشنه ی فولاد می گردد
فقر و فلاکت و بیکاری، فساد ،ارتشا و اختلاس، دزدی، قتل ، زورگیری ، فحشا ، انبوه فارغالتحصیلان بی سواد جویای کار ، طلاق و سستی بنیان های خانوادگی، دروغ و بسیاری از ما هنجاری های اجتماعی چنان ریشه دوانیده است که ظاهراکنترل از دست آقایان نیز خارج شده است.
کارگران ایران اعم از زن و مرد، فارغالتحصیلان دانشگاهی گرفته تا کارگران فاقد تخصص های علمی امروز به جان آمده از سیاست های غلط اقتصادی که هر روز ندار ، ندار تر و بی چیز تر می شود و سرمایه دار داراتر…
با استقبال از گرامیداشت روز جهانی کارگر اول ماه مه (یازدهم اردیبهشت)به سنت هر ساله در خواست های خویش را همراه با توده های کند ده میلیونی کارگران و زحمتکشان این سرزمین پاک آباد طرح می کنیم :این حداقل دستمزد، بنیان های خانواده را سست_که شده است_ سست تر و همه ی بد هنجاری های اجتماعی را چند برابر تر می کند.
کارفرمایان محترم قراداد های مدت معین و کوتاه مدت فراموش کنند تا کارگر به امنیت شغلی خود اعتماد پیدا کند.
دولت محترم سندیکاهای کارگری را به رسمیت بشناسد تا کارگران بتوانند برای دفاع از حقوق خویش سندیکاها را به یاری بگیرند.
خانه کارگر که اینک یک تشکل دولت فرموده است به نمایندگان واقعی کارگران تحویل داده شود و آقای رییس خانه کارگر بعد از چند دهه از این تشکل خداحافظی کند ، شاید در آن جا اتفاقی بیفتد.
کارگران ایران خواستار آنند تا اعتصاب به عنوان حق قانونی آنان شناخته شود تا بتوانند از این ابزار برای اعتراض های مدنی خود بهره بگیرند.
وزارت محترم کشور و دوایر زیر مجموعه آن نمایندگان کارگران رابه رسمیت بشناسند تا پیش از هر اقدامی حضور این نمایندگان بتواند به رفع و رجوع مشکلات کمک کند.در این روز با شکوه هم زبان با کارگران و سایر چشم انتظاران دوران بازنشستگی از دولت محترم درخواست می کنیم تا یک بار و برای همیشه تدبیری اندیشیده شود که دست دولت های بعدی از دستبرد به صندوق های بازنشستگی_چه تأمین اجتماعی و چه سایر صندوق های بازنشستگی کوتاه شود.ما باور داریم که احزاب می توانند در دفاع از حقوق کارگران بهترین نقش را ایفا کنند ، هم از این روی حزب اراده ملت ایران شعبه سمنان افتخار آن دارد تا در این روز بزرگ کارگران ایران را به اتحاد فراخوانده و شعار معروف کارگران جهان متحد شوید رابه داخل کشور کشانده بگوید:
کارگران عزیز ایران برای دفاع از منافع صنفی خود متحد شوید.
این اتحاد می تواند به تعبیری بزرگ جهت سربلندی ایران عزیز منتهی شود.
پاینده ایران
برقرار باد حزب اراده ملت ایران شعبه سمنان
۱۳۹۷/۲/۹