خانه » مقاله (برگ 29)

مقاله

خفاش ها، انسان و اکولوژی /جلال ایجادی

پیام خفاش ها

خفاش ها با انسان ها چه میکنند؟ همه جا در باره ویروس کرونا صحبت میشود و خفاش ها بعنوان عامل انتقال معرفی می گردند. واکنش های ما به خفاش متفاوت است. با شنیدن واژه خفاش بیدرنگ ما به فیلم های وحشتناک و کابوس های ترسناک فکر میکنیم و این وضع روانی در اجتماع ترس ونگرانی را رشد می دهد و خیال های هول انگیز را در ذهن برمی انگیزد. حال اگر بخشی از جامعه ها با خفاش در وحشت فرو میرود، در جغرافیای دیگری نقش خفاش ها تغییر میکند و آنها به مواد خوراکی تبدیل میشوند. چندی پیش گزارشی در تلویزیون نگاه میکردم در باره یک بازار مواد غذایی در چین، جایی که بشدت آلوده و کثیف بنظر میامد و خفاش ها و موشهای بریانی به سیخ کشیده شده برای غذا بفروش میرسیدند. گزارش دیگر از کنگو نگاه کردم که افرادی چند، خفاش پخته شده را به دندان گرفته بودند و از لذت آن سخن می گفتند. خفاش، کابوس ما و یا غذای ما؟
حال رابطه کرونا با خفاش، این جانور پستاندار چیست؟ در جهان بسیاری از آزمایشگاه ها در جستجوی شناخت ویروس کرونا و داروهای درمانی و واکسن می باشند. در دوره های گوناگون ویروس های مختلف به جامعه انسانی حمله برده اند و این آزمایشگاه ها در سال میلادی ۲۰۰۳ اپیدمی «سراس» و در سال ۲۰۱۲ ویروس «مرس» را مورد بررسی و مبارزه قرار دادند. تب «ابولا» در ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ تعداد ۱۱۰۰۰ نفر را در کنگو کشت و به همین خاطر در ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ در انگولا نیز تعداد بیشماری کشته شدند. افزون بر آن، ویروس «نیپاه» در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ در مالزی و سنگاپور و بنگلادش تلفات انسانی زیادی ببار آورد و ویروس «هاندرا» تعداد زیادی را در استرالیا کشت. موج به موج، ویروس ها به جنگ خود ادامه میدهند و هم اکنون، ایپدمی کرونا میلونها نفر را بیمار ساخته، انسانهای بیشماری را نابود کرده و بمثابه یک پاندمی در وسعت جغرافیایی پنج قاره ایی عمل میکند و گفته میشود که این پاندمی خطرناک از منشا حیوانی خفاش میباشد.
دانشمندان در تجربه و آزمایش خود دریافته اند که خفاش ها بر خلاف انسان، با این ویروس مقاوم باقی میمانند حال آنکه با همین ویروس انسان بیمار شده و حتا جان می بازد. یک گروه تحقیقاتی امریکایی به سرپرستی «مراسی گلداشتین» از دانشگاه کالیفرنیا دیویس و «سیمون آنتونی» از دانشگاه کلومبیا در سال ۲۰۱۷ میلادی در نشریه «تحول ویروسها» نتایج یک مجموعه بررسی های تطبیقی را منتشر میکنند. نتیجه آزمایش های چنین است: از میان ۱۲۳۳۳ خفاش آزمایش شده ۱۰۶۵ خفاش دارای تست مثبت کرونایی بوده و دارای کرونا ویروس بوده اند. از میان ۳۴۷۰ میمون فقط ۴ عدد با تست مثبت بوده، از میان ۳۳۸۷ جونده فقط ۱۱ عدد دارای تست مثبت بوده و از میان ۱۱۲۴ انسان فقط ۲ نفر آلوده و بیمار و دارای ویروس بوده اند. این پژوهشگران می گویند بنابراین ۹۸ درصد کرونا ویروس ها از خفاش ها ناشی شده اند. در همان دوره، یک گروه دیگر به سرپرستی «پیتر داسزاک» از دانشگاه کلومبیا در مقاله خود در نشریه علمی «طبیعت» در مورد «زونوس عفونتی» به نتیجه مشابه میرسد و خفاش ها را عامل اصلی انتقال ویروس ارزیابی میکند. حال «مریادگ لوگوئل» متخصص بیماری های عفونتی از دانشگاه شهر «کان» فرانسه برآنست که اینگونه پژوهش بسیار پیچیده است زیرا بیش از ۱۳۰۰ نوع خفاش وجود دارد. او می افزاید آنچه با قدرت میتوان گفت اینستکه برهم خوردن وضع زیست محیطی خفاش ها، بهم خوردن سیستم های حفاظتی و زندگی آنها و بهم ریختن اکوسیستم خفاش ها، نقش موثری در اشاعه ویروس داشته است. زمانی که آشیانه ها و محل زندگی خفاش ها در جنگل ها و غارها و بناهای قدیمی تخریب میشود و تجمع خفاش در نقاط همیشگی بهم ریخته میگردد، آنها پراکنده شده و ویروس ها را به نقاط گوناگون انتقال می دهند و بالاخره ویروس ها را متنوع تر و مقاوم تر میسازند.
برای یک گروه تحقیقاتی ایرلندی به سرپرستی «اما تیلینگ» از دانشگاه کالج دوبلین در یک مقاله تحقیقاتی که در ۲۰۱۷ در مجله «آکت» منتشر شد مسئله کرونا ویروس و عملکرد شش ها و سیستم تنفسی مورد بحث است. این گروه برآنست که با حمله کروناویروس به بدن انسان، ارگان تنفسی یعنی شش ها برای مقابله با ویروس متورم شده و مقاومت اعضای بدن ناتوان شده و تخریب میگردد. خستگی و تخریب شش ها منجر به مرگ انسان میشود حال آنکه خفاش ها با وجود ویروس در بدن نمی میرند و سلامت هستند. نتیجه این تحقیق اینستکه در حالت سخت بیماری، بویژه نزد گروه های سنی بالا، باید به کمک بدن انسان شتافت و با لوازم تنفسی پزشکی به شش ها اکسیژن رساند تا مقاومت بیمار زیادتر شود. این ویروس دو واکنش متفاوت در بدن انسان و در بدن خفاش دارد. برای انسان بیماری و مرگ و برای خفاش ادامه زندگی.
خفاش ها از میلیونها سال است که زندگی را با ویروس بشکل طبیعی انجام میدهند و حمله ویروس منجر به فرتوت شدن دستگاه تنفسی خفاش نمیشود. همین گروه تحقیقی ایرلندی در مقاله دیگری در نشریه «طبیعت، اکولوژی و تحول» در سال ۲۰۱۹ مطرح میکند چرا در مقابل ویروس، خفاش ها دستخوش ضعف و پیری و نابودی نمی شوند؟ مقاله می نویسد زیرا خفاش ها در خود نوعی «ژن حفاظتی» بوجود آورده اند که مانع تورم شش ها و مانع مشکل تنفسی می گردد. حال راز این مقاومت چیست؟ برای «کارا بروک» از دانشگاه برکلی آمریکا توضیح در نوع «پرواز فعال» خفاش است زیرا او در زمان پرواز خود متابولیسم را ۱۵ برابر نسبت به زمان استراحت افزایش میدهد حال آنکه جوندگان ۷ برابر و انسان ۳ برابر متابولیسم را افزایش میدهند. این مکانیسم در نزد خفاش منجر به کاهش استرس شده و عمر آنها را طولانی تر نموده است. بنابراین مقاومت سلولی آنها نتیجه نوع «پرواز» آنهاست. حال نتیجه دیگر این وضع ژنتیکی خفاش اینستکه ویروس موجود در بدن خفاش سرسخت تر شده و زمانی که ویروس از طریق خفاش به بدن انسان می رسید، با قدرت عمل کرده و منجر به مرگ انسان می شود.
نکته آخر اینکه علیرغم تمام این بررسی ها همیشه باید دقت داشت که اقدامهای انسانی و یک اشتباه انسانی میتواند خطر مهلک بوجود آورد. این فرضیه که در مورد کرونا، این «خبر» که یک آزمایشگاه علمی چین و فرانسه در یوهان دچار خطا شده است، باید بطور جدی مورد تحقیق بین اللملی قرار گیرد.

تعادل طبیعت، شرط زندگی

نظام تولید و اقتصادی پیوسته کسب سود حداکثر را مورد توجه قرار داده و به اکوسیستم ها آسیب رسانده است، کیفیت هوا و اقلیم را تخریب نموده و منجر به گرمایش زمین شده است. امروز یکبار دیگر با تعرض کروناویروس نتایج این ویرانگری را می بینیم. انسان با تخریب تعادل طبیعت بازنده است.
تعادل محیط زیست را نباید بهم زد. در طول تاریخ ویروس های مختلفی آمده اند ولی تشدید نابسامانی زیست محیطی خطر افزایش ویروس ها را بالا می برد. بنابراین باید توجه داشت که در دنیای جهانی شده امروز بهم خوردگی محیط زیست خفاش ها و نزدیکی بیش از پیش خفاش های آلوده به محیط انسانی، خطر را بسرعت همه جا پخش می کند. وقتی انسان با جاده کشی و ساختمان سازی و ویلا سازی و قطع درختان بیشمار در مناطق جنگلی و گیاهی، لانه های طبیعی خفاش را تخریب میکند، تعادل زیست محیطی را بهم میریزد. زمانی که انسان به شکار خفاش میرود و آنها را پراکنده میکند و یا خفاش های آلوده را به بازار غذایی میاورد و مصرف میکند، نه تنها خفاش ها ویروس های حامل بیماری را بطور وسیع پخش میکنند، بلکه افزون برآن خفاش ها را در شرایطی قرار میدهد تا ویروس بیشتری از خود تولید کنند. از نظر پژوهشگران سیستم شکار و فروش حیوانات وحشی را باید کنترل نموده و ممنوع ساخت. بعلاوه باید شیوه و نوع زنجیره انتقال ویروس به انسان را مورد تحقیق دقیقتری قرار داد. چنین تحقیقات می طلبد تا گروه های بین المللی پژوهشی با یکدیگر همکاری نزدیک داشته باشند و از بودجه کافی برای پروژه های مهم و میدانهای تحقیقی لازم برخوردار باشند. درک سیستم دفاعی ارگانیسم خفاش میتواند راه های جدیدی را برای مقابله با ویروس های ناشناخته تازه باز کند.
بدین ترتیب نباید در پی کشتن خفاش بود بلکه باید فهمید چگونه این جانور مقاومت خود را در برابر ویروس افزایش می دهد و همین امر میتواند راههای جدیدی برای سلامتی انسان و حفظ او در برابر ویروس های ناشناخته باشد. هر عضوی از این طبیعت بزرگ دارای یک فونکسیون معین میباشد. ما باید همزیستی با طبیعت را پیشه کنیم زیرا خود جزو طبیعت هستیم. انتشار گازهای خطرناکی که به گرمایش زمین منجر میشود، تخریب جنگل و آلوده کردن آبها که بستر زندگی را ویران میکند، تولید انبوهی که در تضاد با کیفیت سلامتی است، مصرف انرژی فسیلی در اقتصاد جهانی که آلودگی ها را دامن می زند، همه و همه عوامل تخریب جهان و زندگی هستند. ما دارای راه حل هستیم. باید از این دور ویرانگری خارج شد.

فلسفه طبیعت و آینده ما

فرانسیس بیکن یکی از فیلسوفانی است که بطور جدی به طبیعت نگاه میکند و بر روش تجربی مدرن تاکید میکند. او برآنست که شناخت ما، از تجربه با طبیعت ناشی شده و ما تفسیر خود را به آن تحمیل میکنیم. برای او علوم طبیعی دربرگیرنده علم ستاره شناسی، علم اندازه گیری، علم شیمی، علم کشاورزی، علم پزشکی و علم تجربی است. بیکن متاثر از ارسطو و ابن سینا بود. اسپینوزا میگفت طبیعت جلوه ها و صفات مختلف دارد ولی این جلوه ها از یک هستی برمیخیزد. کانت نیز میگفت طبیعت یعنی زندگی چیزها که برپایه قوانین اونیورسال تعیین شده اند. لوی اشتراس نیز میگفت طبیعت همه آن چیزی است که از طریق بیولوژیکی به ما به ارث رسیده است. تمام فیلسوفان اکولوژیست مانند هانری داوید، فلیکس گاتاری،آندره گورز، ژاک الول، هانس ژونس، سرژ موسکویچی، ادگارمورن، و دیگران بر اهمیت ساختاری طبیعت اصرار ورزیده و یادآور مسئولیت انسان در حفظ طبیعت و زندگی انسانی می شوند. برخی بینش های فلسفی رازگرا و عرفانگرا هستند و در طبیعت راز آسمانی و قدسی می جویند و این بینش ها متاثر از الهیات و متافیزیک بوده و گاه خود را «پست مدرن» میخوانند. برخی بینش های فلسفی علم گرا هستند و بر خردگرایی و کنترل زندگی با تکنیک و ریاضیات تاکید می ورزند. برخی دیگر از بینش های فلسفی به خردگرایی نقاد و هماهنگی دانش ها و هوشمندی جمعی انسان و مناسبات ارگانیک انسان و طبیعت، معتقد میباشند. در عرصه ارزش های اخلاقی و حقوق بشر این دو بینش آخری همگام بوده و آزادی طلبی و خودمختاری انسان از نتایج آن است.

در جامعه ایران به لحاظ استبدادگرایی و دین گرایی، آسیب دیدگی گسترده ای موجود است و مردمان بسیاری دستخوش ازخودبیگانگی و مسخ زدگی فرهنگی هستند. در این جامعه راسیونالیسم آلوده به دینگرایی مزمن و پاتولوژیک میباشد. رسالت حاکمیت سیاسی در ترویج آخوندیسم و منحط ترین خرافه های قرآنی و شیعه گری میباشد از یکسو و از سوی دیگر توده های بسیاری در این ایدئولوژی مذهبی مصلوب شده اند و میان قدرت و توده، نخبگان سیاسی و روشنفکری فراوانی هستند که گنداب دینی آنها را آزار نمی دهد. در همین زمانه کرونا، می بینید که بازار خرافه بشدت رایج است و در شرایطی که امامزاده های دروغین و ورشکسته ناتوان از شفا هستند، در محیط پزشکی مانند بیمارستان ها، غذای امام رضا و شلوار آیت الله خمینی بمثابه امور مقدس عرضه میشود و تکنیسین های حاضر متاثر از روضه خوانی گریه میکنند.
جامعه ما نیازمند دانش و فلسفه و نقد دین است. خفاش ترسناک نیست. آنچه هولناک است ابعاد و عمق خرافه دینی در جامعه است. ما نه تنها باید شناخت علمی به خفاش ها و ویروس ها و کل طبیعت داشته باشیم، ما نه تنها باید فلسفه و فرهنگ خردگرایی را رواج دهیم، بلکه باید دین اسلام و شیعه گری و خرافه های روزمره در ذهن مردم را به انتقاد کشانده و زمینه استقلال روانی و فکری شهروندان را تقویت نموده و ایدئولوژی دینی را هرچه بیشتر به انزوا بکشانیم. ما اگر میخواهیم دوره کرونایی به نتایج مثبتی منجر گردد، باید نقد دین را بطرز بیسابقه به فرهنگ رایج تبدیل کنیم.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

دعوت گروهی از کنشگران مدنی و سیاسی در ایران برای تشکیل کمیته امداد ملی

۱۶ فروردین ۱۳۹۹

به: سازمان بهداشت جهانی

سازمانهای حقوق بشری

ما امضاء کنندگان زیر، به عنوان گروهی از فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری در ایران، درخواست کمکهای فوری و اضطراری برای جلوگیری از پیشرفت روزافزون ویروس کرونا در میهن خود را داریم که به باور ما تا مدت زیادی ادامه خواهد داشت. به دلیل کمبودهای مزمن امکانات بیمارستانی، ابزار و داروهای پزشکی و بهداشتی و کادر درمان، شمار زیادی از مردم ایران روزانه دچار این بیماری می شوند.

سوء مدیریت، ناکارآمدی و فساد ساختاری در جمهوری اسلامی باعث گسترش سریع ویروس کوید-۱۹ در کشور شده و ایران را به یکی از مراکز بیماری در جهان تبدیل کرده است.

در چنین شرایطی هم میهنان عزیز مسئولانه، داوطلبانه و خیرخواهانه به کمک کادر درمان و مدافعان سلامت می شتابند و دریافت و نظارت بر توزیع کمک ها را هم بر عهده میگیرند. از کلیه ایرانیان داخل و خارج کشور نیز که داوطلب کمک به رفع این فاجعه ملی و پیامدهای آن هستند، درخواست کمک داریم.

برای رساندن بهنگام کمکها و متناسب با اولویت ها پیشنهاد میشود نمایندگان پزشکان، پرستاران، کادر درمان، سازمان های مردم نهاد مستقل، نیکوکاران، نمایندگان سازمانهای مردم نهاد صنفی و نیز مددکاران اجتماعی که تجربه و صلاحیت علمی کار تیمی را داشته اند به ما بپیوندند تا با سازماندهی و برنامه ریزی منسجم اهداف زیر را پیگیری نماییم:

یک: کمکها توسط حسابرسان رسمی نظارت دقیق مالی خواهد شد.

دو: بیماران مبتلا و خانواده های آنان، سربازان، زندانیان، زنان بی سرپرست، کارگران بیکار و کسانی که به اجبارشغل خود را از دست داده خانه نشین شده هیچگونه درآمدی ندارند و کودکان بی سرپرست توسط تیم نامبرده شناسایی، رتبه بندی و برپایه اولویت و مقدار کمکهای رسیده به یاری آنان می شتابیم.

سه: امضا کنندگان این نامه یک “کمیته امداد ملی” منتخب را با حضور نمایندگان سازمان های مردم نهاد نظیر سازمان نظام پزشکی زیر نظر سازمان بهداشت جهانی تشکیل میدهند که اعتماد جهانی و ملی حاصل شود و جلوی نفوذ فساد حکومتی گرفته شود.

محمد حسین آقاسی، حمید آصفی، شهلا انتصاری، داود هرمیداس باوند، گیتی پور فاضل، عیسا خان حاتمی، مهدی خزعلی، کورش زعیم، حشمت طبرزدی، اسماعیل مفتی زاده

رونوشت: ملت بزرگ ایران (هموطنان داخل و خارج از کشور)

در چنین شرایطی ما درپی درخواست کمکهای فوری از سازمان بهداشت جهانی، سازمانهای بین المللی، امداد رسان، حقوق بشری و همچنین ازشما ایرانیان داخل و خارج هستیم و می خواهیم که با “کمیته امداد ملی” در شرف تشکیل در ارتباط مستقیم باشید.

سوم آوریل ۲۰۲۰م تهران- ۱۵ فروردین ۱۳۹۹،

فهرست پشتیبانان:

پروفسور سید حسن امین، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، محمد اویسی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، عباس پالیزدار، مسئول کمیته تحقیق و تفحص مجس از قوه قضائیه، حمید بی آزار، اتحاد دموکراسی خواهان ایران، حسین ذوالفقاری، مهستان جبهه ملی ایران – سامان ششم، علی رشیدی، عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران – سامان ششم، اشکان رضوی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، حسین زادعیسا، جنبش آزادیبخش مردم ایران – جاما، شاهین سپنتا، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، علی شجاع، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، دکتر حمید شمس، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، نظام الدین قهاری، جنبش آزادیبخش مردم ایران – جاما، محمد کریمی (زندانی سیاسی-جبهه ملی ششم)، ناصر کمیلیان، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، بیژن گل افرا، عضو حزب نهضت آزادی، سعید محمدی، جبهه ملی ایران-سامان ششم، مسئول شاخه شیراز، نرگس منصوری (از ۱۴ تن امضا کننده کناره گیری علی خامنه ای)، مجتبی موسوی، عضو شرای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، فتح الله نجاتی مازگر، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران – سامان ششم، علی نظری، نماینده ادوار مجلس و مسئول روزنامه مستقل

شخصیت ایرانی در باره «کروناویروس» چنین می گویند /جلال ایجادی

مقدمه: نگاه ها در دوران کرونایی

جهان سخت درگیر اپیدمی ویروس کرونا است. این اپیدمی همه انسانهای گیتی را به واکنش واداشته و پزشکان و سیاستمداران و دانشمندان و اقتصاددانان و جامعه شناسان و روانکاوان و روانپزشکان را به چالش بیسابقه کشانده است. در جامعه شناسی گفتاری وجود دارد در باره «داده کامل» و آن بمعنای پدیده ای است که دارای پیچیدگی گسترده و همه جانبه می باشد. امروز واژه «کرونا» همان داده کامل است که جهانی از پدیده ها را در برابر ما میگشاید: ویروس های ناشناخته، سلامتی و بهداشت انسانها، سیاست دولت ها، سامان درمانی کشوری و جهانی، ویرانگری زیست محیطی، اقتصاد جهانی شده، بستگی ها و پیوندهای تنگاتنگ انسانها در جهان، دین و دانش و بیماری ها، الگوی مدیریت خانواده و جامعه، مدیریت جهانی کشورها، سازماندهی کار و تولید و مصرف، همبستگی همه انسانها در برابر خطرهای فراگیر، بافت اجتماعی شکننده و روان های آسیب دیده، رابطه انسان و طبیعت، مسئولیت بازیگران، خودپرستی افراطی و بسیاری پدیده های دیگر در همین کرونا جمع شده اند.

هم اکنون باید از یکسو شرایط تاریخی پیدایش کروناویروس را شناخت، آسیب ها را ارزیابی علمی نمود و پرسش های زیر را مورد توجه قرار داد: عوامل آفریننده این اپیدمی کدامند؟ چرا از چین آغاز شد؟ چگونه به کشورهای دیگر انتقال یافت؟ سیاست مقابله جوئی با این اپیدمی چگونه بود؟ کدام عوامل رشد تند این اپیدمی را آسان نمودند؟ کدام سیاست موثرترین مقابله را سامان داد؟ از سوی دیگر باید در باره پی آمدها و فرجام این دوران کرونایی فکر کرد و برای آینده طرح ریخت. این رویداد بحران زا چه نتایجی برای سیاست و اقتصاد و جامعه و فرهنگ و محیط زیست و دیپلوماسی و انسان و اخلاق بوجود می آورد؟ این رویداد تراژیک آیا می تواند عادت های کهنه و خرافه های دینی مزمن و رفتارهای تربیتی و اجتماعی سرسخت را به عقب براند و منجر به زایش کردارهای تازه شود؟

با این بحران، ما در پایان «جهانی شدن» اقتصاد نیستیم ولی مدیریت و تقسیم کار تولیدی و صنعتی شیوه دیگری را می طلبد. برای نمونه اگر همه جهان برای ماسک های بهداشتی و برخی داروها و آنتی بیوتیک ها به چین وابسته بماند، در تنش های خطرناک دیگر، آسیب های انسانی و زیانهای کشوری چگونه قابل مهار میباشند؟ این اپیدمی در هجوم خود به ساختار جمعیتی، از افراد سالخورده و گروه های حساس اجتماع تعداد زیادی قربانی میگیرد، حال چگونه سیاست بهداشتی در کشورها را باید تنظیم نمود تا از سیاست «مالتوسی» بدور باشیم؟ با توجه به سرعت بحرانهای بعدی و آسیبهای اجتماعی، چگونه دولت رفاه خود را باید دوباره تعریف کند؟ بطور مسلم اقتصاد بازار بنیاد لازم است ولی نقش دولت در اجتماع و اقتصاد چگونه دقیقتر می شود؟

از سالهای هفتاد میلادی ربات ها و تکنیک های اتوماتیک و الکترونیکی جای مکانیک را گرفتند و صنایع و تولید مدرن شدند و سپس از سالهای دو هزار میلادی با دانش سیستم های هوشمند و شبکه جهانی اینترنت، یک دوران تاریخی تازه در علوم و فناوری و شیوه فکر و رفتار انسان آغاز شد. هم اکنون با اپیدمی کرونای جهانی، یک جهش بزرگ در همین زمینه آغاز شده است. در بستر همین تکنولوژی های ساختار ساز، سازمانها و بنگاههای اقتصادی، نهادهای پژوهشی و نهادهای آموزشی و دانشگاهی، نظام پیام رسانی و خبر دهی و خبر گیری، نظام پزشکی و الگوی تشخیص بیماری و اقدامهای درمانی، سیستم بازرگانی و شهرسازی، ارتباط میان انسانها و تاثیرگذاری بر مغز، الگوی خانواده و پرورش فرزندان، رفتار و کردار سکسی و مناسبات عاطفی، همه و همه در حال تجربه تغییر های آشکار و پنهان هستند. کرونا عامل شتاب در تاریخ است.

اینگونه پدیده ها و تغییرها بصورت های گوناگون در همه جامعه های بشری خود را نشان میدهند. ولی نگاه جامعه شناختی می طلبد تا به عمق برویم. در ضمن در برخی کشورها ویژگی های اساسی دیگری وجود دارد که باید مورد بررسی علمی قرار گیرند. بعنوان نمونه ایران دارای حکومتی دینی و استبدادی و طرفدار تبعیض سیاسی و دینی و اجتماعی و جنسیتی است. این حکومت، ویرانگر منابع طبیعی است و عامل مهمی در افزایش گرمایش زمین بشمار می آید. این حکومت دارای ذاتی دینی بوده و بناگزیر با اشاعه شیعه گری و خرافه های قرآنی، گرایش های خردگرا و خودمختارانه شهروندی را فلج کرده و تخریب میکند و روند سکولاریزاسیون در اجتماع را کند میکند. حمله کرونا در جامعه ما از طریق همین دستگاه حکومتی و دینی میسر می گردد. قم، شهر مظهر شیعه گری، شهر شفا دهنده و شهری که به بهشت راه دارد، به دروازه ورود کرونا و ماشین مرگ در ایران تبدیل میشود.

ما در یک دوره تاریخی جهانی شده قرار داریم. بینش ناسیونالیستی و محلی گرا نامناسب است و همکاری فشرده و پویای جهانی لازم است. آنتروپولوژی کنونی انسان را تعریف کنیم. پرسش بزرگ فلسفی این دوران کدامست؟ رابطه اقتصاد و اکولوژی چه باید باشد؟ این بحران دردناک در جهان و ایران همه را متاثر کرده و خواهد کرد. برخی تاثیرها زودگذر و برخی چه بسا پایدار باشد. قدرت سودپرستی افراطی و قدرت عادت در جامعه، میزان تاثیر را تعیین خواهد کرد. حال چگونه جامعه ما به دوره کرونایی وارد شده و آسیب های ناشی از آن کدامند؟ قدرت سیاسی ترجیح میدهد مردم با کرونا کشته شوند تا شورش امکانپذیر نشود. کار شهروندان ایرانی در بستری از اضطراب چگونه مقاومت و چگونه زندگی میکنند؟ آخوند و نواندیش دینی کدام استراتژی را برای اجتناب از فروریزی باورهای دینی بکارخواهند گرفت؟ شهروند ایرانی با خرافه های دینی هزار ساله چه خواهد کرد؟ فیلسوف و جامعه شناس و روشنفکر چه نقد جدیدی در باره از خودبیگانگی ارائه داده و کدام فرهنگ را در جامعه گسترش خواهند داد؟ اثرات اجتماعی این دوره بر جامعه و روان انسان چه خواهد بود؟ نخبگان ایرانی چه نگاهی به جهان کرونایی و پساکرونایی دارند؟

بدنبال چنین پرسش هایی بود که از شماری از شخصیت های ایرانی، از میان همه گرایش های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و دینی، پرسیدم: در این دوره کرونایی حس شما چیست؟ پرسشی باز، ولی پاسخ هایی پربار بدستم رسید. نظرهای ارائه شده، در این مجموعه ای جامعه شناختی پیش روی شما، محصول این پرسشگری است. ما نیازمند تبادل نظر هستیم، ما به کارشناسی های یکدیگر احتیاج داریم، ما باید حس و شناخت خود را به اطلاع دیگران برسانیم. اگر قرنطینه ما را از یکدیگر دور میکند، این پرسش و نظر دهی شخصیت های ایرانی و ارائه این پاسخ ها، ما را برای تبادل نظر در کنار یکدیگر قرار میدهد.

یاد آوری چند نکته مهم در مورد این گردآوری و انتشار آن در اینجا:
یکم، اکثریت قاطع شخصیت هایی که این پرسش را دریافت کردند پاسخ خود را ارسال داشتند. از تمام پاسخ دهندگان متشکرم.
دوم، به همگی گفتم ۱۰ خط بنویسید. ولی پاسخ ها بلند و کوتاه شد و من حق نداشتم نوشته ها را تغییر دهم. همه نوشته ها بدون دستکاری و به ترتیب دریافت، خدمت شما عرضه می شود. شمار ۵۲ نوشته در این کتاب، جُنگی از افکار برای امروز و سندی برای فرداست. هر نوشته با یک شماره از نوشته دیگر جدا شده است.
سوم، برای اینکه این جُنگ یا مجموعه، با سرعت پخش شود، در سایت های خبری منتشر میشود. امید است انتشار این مجموعه بشکل یک کتاب نیز میسر گردد و اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، پیشاپیش به سهم خود سپاسگزاریم و روشن است که اگر درآمدی حاصل شد به کنشگران اجتماعی و زیست محیطی در ایران تعلق میگیرد.
چهارم، این جُنگ زیباست، زیرا نگاه های گوناگون را بنمایش می گذارد. هر شخصیت با توجه به حساسیت و بینش خود دوره کرونایی را بطور کوتاه ارزیابی میکند و با حس خود ژرفای یک تراژدی را بازگو میکند.
پنجم، هرکسی میتواند محتوای این جُنگ افکار را تحلیل کند و ویژگی های آنرا مشخص سازد. این جُنگ در برگیرنده حس ما در زندگی امروز و اندیشه هایی برای آینده ماست.

جلال ایجادی
جامعه شناس و زیستبومگرا، دانشگاه فرانسه
۰۸/۰۴/۲۰۲۰

نامهای نویسندگان:
اسماعیل نوری اعلا، الهیار کنگرلو، منوچهر رزم آرا، پیروز مجتهدزاده، نستور رخشانی، حنیف حیدرنژاد، ایرج ادیب زاده، حسین دولت آبادی، مهین میلانی، مرتضا رفیعی، محمدرضا شاهید، شکوه میرزادگی، ناهید حسینی، هادی خوجینیان، مهرداد بران، سیروس ملکوتى، بیژن افتخاری، حسن نایب هاشم، نیره انصاری، ف. م. سخن، جمشید فاروقی، علی لیمونادی، مجید اژنگ، فریدون خاوند، محسن بنائی (مزدک بامدادان)، حمید فروغ، بهزاد کشاورزی، منوچهرنامور آزاد، حمیدرضا جاودان، فرهنگ قاسمی، نوشابه امیری، میرزاآقا عسگری مانی، مهدی اصلانی، فریدون احمدی، حسین لاجوردی، حسن مکارمی، ثریا ندیم پور، شهلا شفیق، عطا هودشتیان، جمشید اسدی، بهروز بیات، مسعود نقره کار، انور میرستاری، عبدالله مهتدی، مهرداد درویش پور، نادر وهابی، عبدالستار دوشوکی، مسعود فتحی، اسماعیل وفا یغمائی، علیرضا مناف زاده، هوشنگ اسدی، محمد جلال چیمه (سحر)

۱

«ویروس کرونا» یک پدیدهء عادی و طبیعی است، اما «بحران جهان گستر کرونا» پدیده ای مرگبار است: حاصل دروغگوئی، نیرنگ، بی تفاوتی نسبت به جان آدمی، و سوء استفاده از موقعیت هائی که از دل نهادهائی برخاسته از شریف ترین آرزوهای بشری و، در عین حال، گمراه کننده ترین راه حل های ظاهراً علمی آن، برآمده است. اما در چشمی «آینده نگر» این واقعه مژدهء جانگداز فرارسیدن عصری نو نیز هست؛ عصر مذهب و خرافات زدائی؛ عصر عقب نشینی جریان لجام گسیختهء جهانی شدن و اندیشیدن به آلترناتیوهای منطقی تر و انسانی تر آن؛ عصر آگاه شدنی سازنده نسبت به خطرهای ناشی از فرارسیدن گریزناپذیر «دهکدهء جهانی». کرونا شبیه زایمان است: انسان آینده از دل همین چرک و خون و درد بیرون می آید تا شاید جهان دردگرفتهء ما را به دندهء نیک اش بگرداند؛ چرا که انسان از ظلماتی خطرناک تر از این ها بیرون آمده و به عصر روشنائی پا نهاده است. من در عمر خود بارها این تحول بسوی بهتر شدن را تجربه کرده ام.
اسماعیل نوری اعلا
شاعر، نویسنده و فعال سیاسی

۲

کرونا بسیاری از تحولات اجتماعی را از قبیل عدم قابلیت مذهب در حل مشکلات ، صداقت مراجع دینی، جایگزینی خرافه های فرهنگی مانند اسفند دود کردن و نظر گرفتن برای دفع بلا را تسریع بخشید. همچنین لزوم پرداختن به صنایع ساختن دستگاههای پزشکی مانند ونتیلیتور بجای غنی سازی اورانیوم را به صدر توجهات ملتها قرار داد. بعلاوه تهدیدی که ناگهان به همه نشان داد در زمان نزول بلایای عظیم ثروتمندان و فقرا به یک اندازه در معرض آسیب قرار دارند و انباشت ثروت‌های افسانه ای به هیچوجه به نجات جان دارندگان آن ثروت‌ها کمک نمیکند و استفاده بهینه از ثروتشان همانا سرمایه گذاری بر روی علم و اشاعه آن است. این امر عواقب و آثار بسیار‌مبارکی در آینده خواهد داشت.
الهیار کنگرلو
استاد دانشگاه در رشته فیزیک و عصب شناسی

۳

دوست گرامی جناب دکتر ایجادی با عرض ارادت و سپاس حضورتان اتفاق غیر منتظره پاندمی کرونا ویروس در هزاره سوم ورق جدید و سرنوشت سازی را برای بشرییت و دنیاابا عواقب اجتماعی و اقتصادی در ابعادی وسیع اغاز نموده است.بدون تردید میتوان نظر داد که دنییائی قبل از این پاندمی وجود داشت و دنییای دیگری بعد بوجود خواهد امد. جنب دکتر اجتماع مصرفی با ریخت و پاش که از ۱۹۵۰ ببعد بوجود امد از هر نظر بپایان رسیده.ازدیاد جمعییت به بیش از هشت میلییارد در اطراف ۲۰۳۰ و انقلاب نومریک روابط اجتماعی و انسانی را بطور کلی دگر گون نموده است. از نظر پزشگی صرفنظر از اینکه کورونا ۱۹ بمراتب قدرت ایذا ئیش و امکان انتشارش بسیار بالاست ولی بر خورد مسئولین اجرائی ممالک با ای خطر پاندمیک بسیار حیرت انگیز است.
در نظر بگیرید که پاندمی گریپ اسپانیایی در ۱۹۲۱ بیش از یک میلیون تلفات داشت و هر سال در فرانسه جنابعالی شاهد هستید که در حدود ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر فوت میکنند سه سال پیش گریپ «ان هاش ان ۱» نزدیک ۳۰۰۰ تلفات داشت. و جناب ایجادی بزبان بی زبانی و قاصر اردتمندتان در بوجود امدن این حادثه وخیم و خطرناک بسیار عواملی نه کمتر وخیم و خطرناک تر و احتمالان یک برخورد نظامی سوم جهانی قابل پیش بینی است. ارادتمندتان.
منوچهر رزم آرا

۴

چه می شود گفت جز اینکه در این شرایط کسی قدرت در ابرقدرت جهانی امریکا را در دست دارد که نه تنها کمتیرن ارزشی براب محیط زیست و صلح و ثبات جهانی ندارد بلکه حتی در بحث های مربوط به بحران جهانی کرونا هم از سر عقده و تبلیغات سیاسی حرف می زند و عشق می کند که اپیدمی ویروسی کرونا را “بیماری چینی” نام دهد – چه جای تاسف است که چه کوته فکرانی بر بلندتریم سکوی مدیریت امور جهانی تکیه زده اند.
پیروز مجتهدزاده
استاد دانشگاه

۵

برای نخستین بار در دوران زندگی ام به یک دلهره جهانی پی بردم و چنین می اندیشم که من در این سهش (حس) تنها نیستم. ترس آدم از آدم در گستره جهانی با فراگیری یک ویروس وشمار مردگان در پهنای کره زمین تا بامروز ۶۰ هزار و بیش از یک میلیون بیمار گرفتار. در این میان حکومت اسلامی ایران و چین برخوردی سیاسی به این پیشامد نا گوار داشته اند ؛ بویژه جمهوری اسلامی که ارزشی برای جان شهروندان ایران نمی گزارد. در این میان سفره ناتوانی دو بینش دینی(خرافه ها در دین‌ها ) و سیاسی سرمایه پرستانه بر چیده شد. باشد که آینده آدم‌ها و نگاهشان در رفتار درست با یک دیگر و با زاستار (طبیعت) دگر گون شود و نادرستی ها به کناری خواهند رفت؛ به امید آن روز اگر نگاه خوش بینانه ای به آینده بیفکنیم.
نستور رخشانی
هنرمند نقاش

۶

بیماری کوئید ۱۹ یا به زبان عمومی کُرونا، نشان داد که بشر تا کجا هنوز در برابر طبیعت آسیب پذیراست و می تواند غافلگیر شود. آیا کرونا حاصل ناسازگاری بشر با طبیعت و از دست رفتن توازن بین انسان و زیاده خواهی هایش از یک سو و استثمار و نابودی طبیعت از سوی دیگر می باشد؟ این را تحقیقات آینده دانشمندان نشان خواهد داد. آیا غافاگیری کشورهای مختلف نشان از عدم نبود یک سیستم کارآمد و به روز شده تامین اجتماعی و تامین بهداشت است؟ در برخی کشورها مانند سنگاپور و کره جنوبی کرونا به سرعت به کنترل درآمد، حال آنکه در بخی کشورها همچنان بی محابا قربانی می گیرد. در یک کلام، کرونا نظم سیاسی- اجتماعی- اقتصادی زمانه ما را به هم زد و بعد از جنگ جهای دوم بیشترین چالش ها را با خود به همراه آورده است. تازه، پس لرزه های بعدی آن در زمینه بیکاری، فقر و بسیاری نابسامانی های اقتصادی- اجتماعی دیگر هنوز در راه است. بشر به مدد علم بر کرونا پیروز خواهد شد و خرافات و مذهب، بازنده از آن بیرون خواهد آمد. اما رابطه انسان با خود و نگاه او به جهان و هستی نیز تغییر خواهد کرد. کرونا همانقدر که اکنون یک چالش جدی است که انسان ها را به کام خود می کشد، می تواند به فرصتی برای دیدن همدیگر وعشق و محبت به انسان و طبیعت تبدیل شده و پایه های خِرد و خِرد اندیشی در رهبری سیاسی کشورها را تقویت و سود جوئی بی حد و مرز را محار را بزند. تقویت نقش جامعه مدنی و مشارکت دادن هرچه بیشتر آن در تصمیم گیری های کلان سیاسی اقتصادی- اجتماعی می تواند تضمینی در این مسیر باشد.
حنیف حیدرنژاد
مددکار اجتماعی و مشاور روحی-اجتماعی

۷

جلال جان کرونا یک ‌پیام مهم به انسان داد برایش مرزی و پاسپورتی وجود ندارد پولدار و فقیر قدرتمند و بدون قدرت فرقی برایش ندارند جهانیان نیازمند هم هستند کره ی زمین بدون انسان بهتر نفس می کشد هوای شهر ها تازه تر و بهتر می شوند پرندگانی که مدت ها ناپدید شده بودند دوباره به پارک ها و باغ ها بازگشته اند لایه ی اوزون رو به بهبود است آقا یا خانم کرونا نشان داد دنیا چقدر به هم متصل است میلیونها پول هم داشته باشی اکسیژن که به ریه هات نرسه خفه می شی سیاره زمین و کهکشان ها بدون انسان هم زندگی شان را ادامه میدن کرونا به انسان این پیام را داد که یادتون باشه شما مهمانید صاحب خانه نیستید حالا پوتین باشین یا ترامپ یا هر دیوانه و دیکتاتور دیگه فرقی نمی کنه فمن ها در درمیدان اصلی واتیکان همانجا که پاپ مسخره اورادش را می خواند صلیب ها را به ماتحت شان می کنند مسخره تر امامزاده ها هستند که خود منشاء ویروس اند وکسی انتظار معجزه از آن ها ندارد مقدس دیگر واژه ی متروک شده ای ست هر شب برج ایفل بانوی آهنین پیام می دهد که در خانه بمانید…!!!
ایرج ادیب زاده
روزنامه نگار

۸

بهار مرگبار، بهار بی سر و صدا از راه رسیده‌است و با حیرت، در کوچه‌ها و خیابان‌های خالی و خلوت و خاموش شهرها و روستاها پرسه می‌زند و مبهوت به‌همه جا می‌نگرد: «راستی انسان‌ها کجا رفتند؟» انسان‌ها از وحشت «کرونا» به خانه‌ها گریخته‌اند و در پناه دیوارها و پنجره‌ها سنگر گرفته‌اند و در فرنطینه به سر می برند. بهار پرسه زنان، درماندگی انسان را نظاره می‌کند و با نار و عشوه به مردم اندوهگین و هراسان، که پشت پنجره ها، از راه دور به تماشای شکوفه‌ها ایستاده اند، لبخند می‌زند: «آهای، کو شاعری تا در ستایش زیبائی من شعری بسرایند؟» شاعرها خاموشند، شاعرها در بهار مرگبار امسال افسرده و غمگین‌اند و لب از لب بر نمی‌دارند.
در بهار امسال، ناقوس کلیساها هر روز و هرساعت مرگ تازه‌ای را فریاد می‌کشند و ما در آغاز سال نو خورشیدی، با دلهره و اضطراب جنازه‌هائی را در ‌صفحه تلویزیون می‌شماریم که آن‌ها را هرگز ندیده‌ایم و نمی‌شناسیم، جنازه‌هائی که پدر و مادر و یا خواهر و برادر کسانی بوده‌اند که در این اوضاع و احوال بحرانی و در شرایطی که مرگ در کوچه و برزن پرسه می‌زند، در خاموشی به خاک سپرده می‌شوند و بازماندگان آن‌ها حتا حق گردهمائی و عزاداری ندارند. ما کرخت، گیج و منگ شده‌ایم، از اخبار فاجعه‌ها و مصیبت‌ها اشباع شده‌ایم و اندوه سر ریز می‌کند.
آری، بشریّت دوران تازه‌ای را به تلخی تجربه می‌کند که از آغاز حیات آدمی بر روی کره زمین، تا اکنون سابقه نداشته‌است. اضطراب، هراس و درماندگی همگانی! «ویروسی تاجدار»، این نوزاد طبیعتِ خشمگین، بشریّت را در چهار گوشه دنیا به‌ گروگان گرفته است و هر روز کشتار می‌کند. «کرونا ویروس»، در این روزهای بحرانی، خواب خوش را از چشم جهانحواران و صاحبان سرمایه پرانده و آن‌ها را وحشتزده و سراسیمه ‌کرده‌است. مردمانی که گمان می‌کردند حریف از میدان نبرد به در کرده، همه چیز بر وفق مراد‌است و آن‌ها دنیا را بر سرانگشت می‌چرخانند و اداره می‌کنند، اینک در برابر این دشمن نامرئی به عجز زانو زده‌اند و به‌زاری از مردم می‌خواهند تا در خانه بمانند. بله، در بهار مرگبار امسال زندگی تعطیل شده‌است. تمام! باری، این روزها ویروس تاجدار به اربابان دنیا نهیب می‌زند و هشدار می دهد: اشتباه کرده اید آقایان…دنیا را به بن بست کشانده‌اید، زندگی را آلوده و مسموم کرده‌اید. بله آقایان، شما طبیعت زیبا، بهداشت عمومی و سلامت جامعه را فدای رشد سرمایه و مال اندوزی کرده اید، شما میلیون‌ها انسانی را که زیر خط فقر و در سیاهروزی به سر می‌برند، نادیده گرفته‌اید و مستانه، باده سرخوشی سرکشیده اید. آقایان، آگاه باشید، اگر، اگر در بر همین پاشنه بچرخد، و اگر «نظام سرمایه داری» علاج نشود، در آینده نه چندان دور، بحرانی بدتر «کرونا ویروس» در انتظار شما خواهد بود و بزودی سرمایه و سرمایه داری، بشریت را نابود خواهد کرد. آغاز بهار ۲۰۲۰ حومه پاریس
حسین دولت آبادی
نویسنده

۹

این دوران کورونا ویروس مقطعی است که آیندگان آن را قبل از کورونا و بعد از کورونا خواهند خواند. مقطعی که سرانجام به نظر من بشر می فهمد که سلامت هرفرد در گرو سلامت، آرامش و امنیت تک تک افراد از فقیر و ثروتمند است. من امیدوارم. گمان می کنم که دیگر تمام شد بازی هایی که آنها با مردم راه انداخته بودند. جوامع مصرفی که جهت بهره وری بیشتر برای مردم تعیین می کردند که چه کار کنند، چه دوست داشته باشند، کجا بروند. ماهی ها به آب بازگشته اند بلبلان به چمن زمین نفس می کشد. کورونا کورونا. دنیا با کورونا یاد می گیرد به جای جنگ افروزی به سلامت و امنیت زمین و زمینیان بپردازد. هیچ وقت در تاریخ مردم جهان این همه دور و این همه نزدیک به هم نبوده اند. ما همه در یک قایق هستیم فقط همکاری جهانی می تواند قایق را نجات دهد. ما اکنون در زمان طاعونِ کامو نیستیم. اینترنت دنیا را به یک دهکده تبدیل کرده است. تکنولوژی بسیار پیشرفته است. و تمام دنیا در تمام کشورها از هم سبقت می گیرند که واکسن را کشف کنند. هرآن چه که انگیزه ی آنها باشد، مردم جهان سود خواهند برد. بی شک تا آن زمان همکاری نزدیک تمام دولت ها با هم و همیاری دولت و ملت در تمام کشور ها یک “باید” است. این همکاری و همیاری در عین حال دنیای جدیدی را بعد از کورونا به نفع فرودستان و به حاشیه برده شدگان و طبقات متوسط رقم خواهد زد بدون تردید. بی خانمان ها و فرودستان اگر اسکان داده نشوند و تغذیه نشوند، در محل های جداگانه از دیگران، کورونا در جهان دفع نخواهد شد. ژیژاک: وحدت در کمک به دیگران چیزی است که از ما طلب می شود در سطح جهان. ملی گرایی باید فراموش شود. کورونا یک امر جهانی است. هزینه های جنگ و زندان اکنون صرف سلامت و اسکان می شود زیبا نیست؟ همان که باید باشد.
“One for all All for one”
کورونا هشداری است به دنیای سرمایه و سود محور مقطعی از تاریخ که انسان محوری به ناگزیر تنها راه حفظ زمین و زمینیان خواهد بود. عجب انتقامی گرفت زمین از ویرانگرانِ آن!!!. من به آینده ی بعد از کورونا بسیار امیدوارم در جهان. کورونا مقطعی از تاریخ است که می توان گفت قبل و بعد از کورونا. کورونا نشان داد که سلامت زمین و زمینیان به سلامت، آرامش و امنیتِ محروم ترین افراد جهان منوط است. کورونا زد به قلب سیستم مصرفی. کورونا فرشته ایست که انتقام ۴۰ سال نئولیبرالیسم را گرفت اگر متافوریکی برخورد کنیم. کورونا همه را بیدار می کند. فردای کورونا دنیای بهتری خواهیم داشت. من بعد از ۴۰ سال برای اولین بار خوشحالم که طبیعت و زمین به زمینیان پاسخ می دهد بس که ویرانش کردند. بس که سودمحوری گرسنگی و قتل و جنگ و حادواقعیت را به جای راشنال و حقیقت نشاند. بخندید. آینده پیروز است. شک نکنید. این مطلب را بخوانید و حال کنید: نفس کشیدن من منوط است به نفس کشیدن همگان. موفق باشی جلال عزیز.
مهین میلانی
روزنامه نگار

۱۰

من ۷۴سال دارم وهمیشه فکر میکردم که از شانس بزرگی بر خوردار بودم که در طول زندگی دچار یک جنگ جهانی نشدم هر چند که شاهد جنگ هاًی منطقه ای فراوانی هستم. اما این فاجعه کرونا رسید، دشمنی جهانی و نا مرعی که تمام ملل دنیا را درمعرض خطر قرار داده هرلحظه امکان فرود یک بوم ویا یک گلوله ای که سینه را شکاف دهد احساس میشود. دوران کودکی من در ایران هم چون قرون وسطا بود. امروزه خیلی مغرور وشگفت زده ازاین همه پیشرفت علمی و تکنولوژی درابتدای داستان کرونا فکر میکردم تا دو سه هفته دیگر راه حل این مصیبت پیدا خواهد شد. ولی متوجه شدم ما هنوز در مقابل حوادث طبیعی کاملا مسلح نیستیم ومتاسفانه تا به امروز هزاران نفر در نقاط مختلف دنیا قربانی شدند. البته در بعضی ازکشورها ی دیکتاتوری مثل ایران دولت ماًن در رواج این فاجعه مسئول بوده ومحکوم است. به هر حال امیدوارم بزودی دنیا از این جنگ بی رحم رهاًیی یابد چون خسارت های جانی واقتصادی ان بی حد خواهد بود.
مرتضا رفیعی
هنرمند نقاش

۱۱

وقتی نام ناشناخته ویروس کرونا را برای اولین بار شنیدم تا به امروز و تا این لحظه مدام از خودم پرسیده ام از ویروس عبور کرده ایم و آیا آن را پشت سر گذاشته ایم یا که هنوز روبروی ماست ؟ و متاسفانه پاسخ بخش دوم پرسش است. روزهای اول عظمت فاجعه را آنگونه که باید درک نکردم اما حالا در قرنطینه زندگی هر روز فکرش با من است. همین دیروز خانم «ب» روزنامه نگار ایرانی ساکن پاریس که خوشبختانه برحسب اتفاق پدر و مادرش در پاریس بوده اند از این ویروس خطرناک نجات یافته است. کرونا خودش برای من غریبه بود اما اقوامش نه! از همان دبستان آن ویروسی که دفترچه انشای من را دزدید و سرکلاس خواند چون میدانست او را لو نخواهم داد و وقتی معلم من را صدا کرد سه یا چهار خط اول را که از حفظ خواندم خیلی زود ناتوانی ام برملا شد و مورد تنبیه قرار گرفتم. از آن پس هر از گاهی یک آنفلوانزا و یا یک گریپ سراغم آمدند اما چندان خطرناک نبودند، ویروس هایی که در این سالها به سراغم آمدند بمراتب خطرناک تر از کرونا بودند و برای همین از سخت جانی ام در تعجبم. البته من تنها نیستم، بسیاری از ما با این ویروس ها زندگی میکنیم. حتی بما تلفن میزنند، نوروز را تبریک میگویند و پاد زهر ما فقط سکوت است. میگوئیم دوایش را داریم دیگر از پس شان بر میائیم. اما آنها از کرونا زرنگ ترند، لباس و چهره عوض میکند، آنها ریه و معده و حتی مغز را نشانه نمی گیرند بلکه به قلبت میزنند و پزشک تجربه مان هم مانند هربار صبر و برد باری را تجویز میکند که خودت باید دارویش را بسازی. شما را نمیدانم، اما چند سالی است به هیچ ویروسی اهمیت نمیدهم. نه اینکه ترسم ریخته باشد بلکه دانستم خودشان با ویروس های دیگر در جنگ مدام اند و من هرگز طرفدار هیچ جنگی نبودم و نیستم. قرار است روسیه اولین واکسن ضد کرونا را روز ۲۹ ژوئن روی ۱۸۰ داوطلب آزمایش کند. امیدوارم کسی دفترچه انشای آنها را ندزدیده باشد.
محمدرضا شاهید
روزنامه نگار

۱۲

کرونا ویروسی ست تقریبا شبیه بسیاری از ویروس های دیگری که قرن هاست مردمان جهان کم و بیش گرفتارش بوده اند. اما از آنجایی که عملکرد این ویروس ها طبیعی ست، می شود گفت که ویروس کرونا نیز مثل همه ی ویروس های دیگر، موجودی بی گناه است، همانند عقرب که نیش زدنش «نه از سر کین» که «اقتضای طبیعت اش این است».
اما کرونا هایی هم هستند با نام انسان که کشتن و نیش زدن شان کاملا از سر کین و بدخواهی ست. ما این نوع کرونا را در ۴۱ سال گذشته در سرزمین مان داشته ایم. و دیدیم که کشتارشان به مراتب بیش از کشتاری بوده است که کرونا در این چند ماه اخیر داشته است.
احساس من این است که این کرونای اخیر، چون بسیاری از ویروس ها، به زودی از علم شکست می خورد، یا حداقل خطرش کم می شود. ولی انسان هوشمند باید به رویارویی با خطر «انسان کرونا» ها اساسی تر و جدی تر فکر کند.
شکوه میرزادگی
نویسنده، ژورنالیست و کوشنده حفظ میراث فرهنگی

۱۳

چه احساسی در دوران کرونایی دارید؟ احساس درماندگی در مقابل یک حمله سریع از موجودی نادیده، ناشناخته و ناپیدا از چشم انسان، از کجا آمده، برای چی آمده و ما را به کجا می برد، ذهنم را به خود مشغول کرده است. چگونه انسان قدرتمند نمیتواند خصوصیات این لشکر نامریی را بشناسند تا از خود دفاع کند؛ در حالیکه سلاح هسته ای دارد و آسمانها را فتح کرده است. اما این را می فهم که این ندانستنها، این سوالات بی جواب، حاوی یک پیام است؛ یک جای این دنیا و این نوع زندگی و این نوع روابط اجتماعی، اشکال دارد.
از طرف دیگر متوجه هستم که این دوران، گذرا و ناپایدار است ولی بنظر نمیرسد بشر برای این دوران گذار، هزینه ناچیزی بپردازد. در حال گذراندن لحظات غریبی هستیم، عزیزی بدون خداحافظی از دست میرود و حتی تنهایی سر بر خاک میگذارد. پدری در آخرین لحظات عمرش خواستار دیدن فرزندانش میشود ولی آنها حاضر به دیدن او نمیشوند، دیدار پدربزرگ، تنها از پشت پنجره صورت میگیرد و پزشکان و پرستاران، چه غریبانه جانشان را برای نجات بیماران از دست میدهند.
سوال اینجاست آیا وقایع این دوران میتواند در روابط انسانها با هم، در روابط انسانها با طبیعت و در روابط بین کشورها تغییراتی ایجاد کند؟ آیا ضعف انسان در برابر کرونا نمیتواند هشداری برای همه باشد که چشمها را باید شست و جور دیگری باید دید؟
ناهید حسینی
پژوهشگر امور زنان و آموزش

۱۴

به عنوان ناشر و زندانی سیاسی سابق، حس بسته شدن درهای زندگی به روی خودم را داشتم ولی خیلی سریع به خودم آمدم. به یاد روزهای انفرادی افتادم که هیچ وسیله‌ای برای سرگرمی خودم نداشتم به جز یک مداد. کف اتاقم چوبی بود و من روز روی چوب می‌نوشتم.
بعد که کرونای مثبت گرفتم ناامید نشدم و شروع به پیکار با بیماری کردم. نفس‌هایم را ورزش می‌دادم و فقط و فقط به خانواده‌ام و دوستانم فکر می‌کردم. در ذهنم موسیقی گوش می‌دادم. مادرم مثل همیشه بالای سرم بود.
در هشت روز موفق شدم کرونا را پس بزنم و به زندگی برگردم. درس بزرگ من این است. عشق به هنر و ادبیات و موسیقی انسان را نجات می‌دهد.
«نفسم بالا نمی‌آمد. دکتر چانگ بالای سرم بود. روی کاغذ نوشت جواب آزمایش‌ت مثبت شده. می‌ترسی؟ روی کاغذ نوشتم به خدای کعبه قسم که نه. خندید. من عاشق این مردم. سالهاست که می‌شناسمش. من زندگی‌ام را مدیون این مرد هستم. در شهری زندگی می‌کنم که اکثر آدم‌ها را می‌شناسم. سر‌پرستار الین هر روز صبح بالای سرم می‌آمد و با چشمان درخشان سبزش می‌گفت حیف این چشم‌ها نیست که نبینی. مرا از خنده می‌کشت. کارلوس می‌آمد و می‌گفت هی هادی مهربان یادت می‌یاد چقدر بیرون با هم کافی می‌‌خوردیم. زود خوب شو رفیق دکتر چانگ ساعت یازده صبح هر روز می‌آمد و می‌گفت این لیدی مگان کیه؟ هر روز زنگ می‌زنه و می‌گه اگه پسرم خوب بشه. یک‌ماه دعوتت می‌کنم بری به یکی از مزرعه‌هایم تا استراحت کنی. پسر تو مهره‌ی مار داری؟ چقدر رفیق خوب داری آخه؟ بعدش شانتال می‌آمد پرستار خوشگل بخش. دوست پسرش ایرانی است. روی گوشی‌اش ترانه سرنوشت همایون را گذاشت تا بشنوم. وای مست شدم. مامان مهری گوشه اتاق با چادر سفید‌ش ایستاده بود و نگاهم می‌کرد. به خودم گفتم هی بچه تو باید زنده بمونی تا سرنوشت جدیدت را رقم بزنی».
هادی خوجینیان
ناشر و زندانی سیاسی سابق

۱۵

سالهاست در بوق و کرنا دمیدند که دنیا تبدیل به یک دهکده جهانی شده ولی توجه نکردند که در این دهکده جهانی اگر مرضی ناشناخته بروز کند دامن تمام اهالی دهکده را میگیرد و میتواند خسارات جبران ناپذیری به دهکده بزند.
ویروس کرونا برای اولین بار در تاریخ بشریت، اهالی دهکده جهانی را بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد و زبان و جنس و ملیت و عقاید و مذاهب و ثروت مادی با بحرانی بوسعت کل جهان مواجه کرده است.
درتاریخ کره زمین هزاران موجود منقرض شدند ولی انقراض آنها را طبیعت زمین تایین کرد در حالیکه این بحران متأسفانه خواسته یا ناخواسته از رفتار سوء خود بشر نشأت گرفته است، انسان با نابود کردن محیط زیست ، خود و جانوران، آب و هوا و تولید زباله خانگی و صنعتی بطرز بیرحمانه ای چرخه ی طبیعی زیستی را بهم زده و تبدیل به مصرف کنندگان بدون اراده شده است.
نابودی جنگل های آمازون، نابودی جنگل‌های آسیای شرقی و تبدیل آن به زمین های کشاورزی و تولید پالم و زباله های خانگی و صنعتی… در حالیکه تولیدات ما بر اساس نیازمان نبود بلکه بر اساس طبع زیاده خواه و منافع مادی طلبمان بوده و در نهایت انرژی عظیم طبیعت را بر علیه خود شوراندیم. در سال‌های اخیر طبیعت با چندین هشدار سعی در بیدار نمودن ما داشت: ذوب شدن یخ های قطبی، جنگل سوزی استرالیا و آمریکا، خشکسالی، سیل های مهیب از جمله هشدار ها بود.
از طرف دیگر ویروس کرونا تلنگری بر تمدن بشری زد و خط باطلی بر تمام نظریات و دکانهای فروش ماورألطبیعه کشید و درب تمام مراکز مذهبی با هزینه های میلیاردی را بست. پرچم افراشته مذاهب سودجو و مردم فریب را به پایین کشید و ناتوانی ادیان و سران مذهبی را در حل مسائل انسانی عریان نمود. سران مذهبی نیز مثل بقیه مردمان برای درمان خود دست به دامان پزشکان و پرستاران شدند و ضریح های طلایی اماکن مقدسشان با الکل ضدعفونی و در نهایت مهر و موم شد.
امیدوارم که این توقف زمانی و مکانی سبب شده باشد به طرز واضحی دست به اصلاح دیدگاه و رفتار خود با طبیعت بزنیم. چقدر زیبا گفت سهراب :چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
مهرداد بران
موسیقیدان

۱۶

بشریت با همه آگاهى معاصرش از دانش اکولوژیک و خطرات انقراض زمین به مثابه بستر زندگى و حیات ، بدلیل رفتار ویرانگرانه و مدیریت ویران گر و همه چیز خوار سرمایه داریش، همچنان در نوعى بى تفاوتى و شناور در حوادث معیشتى زندگى با تداوم ویرانسازیهایش زیست بى انکه تدبیرى بلاواسطه را بتواند بکار گیرد همه تمهیدات و سازه هاى ترمیم و تدبیر شده اش در برابر شتاب و حجم تولید و بازتولید تخریب طبیعت بسیار اندک و ناکار میبود، و جهان ما اما هر روز با شتابى بیشتر به قعر نابودى طبیعت و ویرانى محیط زیست همزیستانش همچنان فرو میرفت. در این میان یک ویروس بیولوژیک قادر میشود در نقش ناجى یا یک عامل در ایستادن و اندیشیدن و تدبیر نمودن این امپراتور ناخوانده و همه چیز خوار تازه امده بر زمین ظاهر شود و تلنگری بر خودخواهی بی امان و افسارگسیخته جمعى او (بشرى) بزند. هر چند با سلطه این ویروس در زندگى انسانى بشریت را در ازمون مرگ و حیات قرار داده ، اما همزمان این شانس را به او میدهد که با تغییر رفتار از تصاحب و تسخیر طبیعت در رویکردی به همزیستى مسالمت امیز بتواند ماندگارى خود را بر روى این کره زیباى آبى تمدید نماید. اینکه این معبر ازمونی او را بدین اگاهى و تدبیر و مدیریت نوین میرساند یا نه بسته به نقش افرینى او در مهار سیستم هاى خود ساخته ویرانگر، میزان دریافت حقائق و بکار بستن ان در خودمدیریتی جایگزینى بر مدیریت هاى ویرانگرانه تا کنونى دارد.
سیروس ملکوتى
روزنامه نگار

۱۷

با درود، کرونا زنگ‌ خطری است از جانب طبیعت برای موجودی بنام انسان که ناخواسته در حال نابودی طبیعت است! ایندوره کرونایی شاید فرصتی باشد برای نوع بشر که از خود بپرسد : به کجا چنین شتابان؟ شاید متوجه سواستفاده خود از زمین و منابع آن بشود و رفتارش را تصحیح کند. همچنین فرصت خوبی است تا دروغ بودن ایدیولوژی های الهی ثابت شونند که اگر چنین شود، مقدمه یک دنیای بهتر فراهم خواهد شد. دنیایی عاری از بزرگ‌ترین ویروس کشتار انسان‌ها یعنی دین و مذهب که حماقت و خودخواهی را جنبه الهی داده است! امید که کرونا با تمام بدی هایش، این دو نکته مثبت را با خود بیاورد. با مهر و احترام.
بیژن افتخاری
استاد بازنشسته اقتصاد

۱۸

با سلام. من فکر می کنم که این دوره کرونایی زندگی بشر را به شدت و در عزصه های مختلف تحت تأثیر قرار داده است. مهمترین نکته این است که بسیاری از عادات معمول تاکنونی ما را به چالش کشیده است. در میان ما مردمان جهان بسیاری ممکن است بتوانند عادات ناسالم تاکنونی خود را برای باقی عمر خود تغییر دهند. از جمله آن ها می تواند مصرف دخانیات، عدم رعایت بهداشت به اندازه کافی. مصرف بی رویه بسیاری از کالاها، استفاده نامناسب و زیاد از سوخت های فسیلی باشد. در مقابل ممکن است که استفاده از آب اگر به درستی مدیریت نشود، افزایش پیدا کند و فاصله های فیزیکی درست این روزها به فاصله اجتماعی درازمدت تر تبدیل شود و مناسبات اجتماعی با حضور همزمان در اماکن کمتر شود و مناسبات مجازی به عادت تبدیل شده در این دوران مستمر گردد که با تأثیرات منفی معینی همراه خواهد بود. در ارتباط با تأثیر آن بر حقوق گوناگون بشر در مصاحبه ای به تفصیل بیشتر پرداخته ام که دوستان اگر مایل باشند با مراجعه به صفحه تلگرامی یا فیس بوکی من می توانند از نظراتم در آن ارتباط آگاه شوند.
حسن نایب هاشم
پزشک و مدافع حقوق بشر

۱۹

کرونا ویروس و مسئولیت حقوقی و… نظام فقاهتی در ایران: حق برخورداری از بالاترین استانداردهای قابل حصول یعنی سلامتی یا حق بر سلامت یکی از حق‌های بشری است که در اسناد حقوق بشری بر اهمیت آن تأکید شده است. سلامت فردی، به عنوان یکی از مهمترین مولفه‌های کرامت هر انسانی محسوب می‌شود. از این روی حق بر سلامت به عنوان یکی از حقوق بنیادین بشری در نظام بین‌المللی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است.
در بسیاری از موارد استانداردهای جهانی بر مقررات دارویی و مواد خوراکی حاکم است و حق حاکمیت دولت‌ها در آن زمینه‌ها بسیار محدود شده است. به همین جهت نیز در مناقشات سیاسی میان کشورها موضوعات مربوط به سلامت عمومی نوع بشر را نمی‌توان تحریم کرد.
در همین پیوند، نمی‌توان تفاوتی از نظر مرز یا نژاد، مذهب یا هر زمینه دیگری میان افراد گوناگون در سراسر جهان قائل شد، کرد. اگرچه حسن روحانی اعلام کرده که قرنطینه و این موارد محلی از اعراب ندارد و نیازی به اینکار نیست. در اسناد حقوق بشری همچون ماده ۲۵ بند اول اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸، حق سلامت و رسیدگی‌های پزشکی برای تمام مردم دنیا الزامی دانسته است. همچنین، در قسمتی از ماده ۱۲ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ۱۹۶۶ «پیشگیری و معالجه بیماری‌های همه‌گیر، بومی، حرفه‌ای و سایر بیماری‌ها و نیز پیکار علیه این بیماری‌ها» را از وظایف اصلی تمام دولت‌ها برشمرده است.
میثاق حقوق مدنی و سیاسی: در این میثاق هم از حق بر حیات، حق بر آزادی از شکنجه، حق بر
آزادی و امنیت شخصی، حق بر رفتار انسانی با زندانیان، آزادی فکر و…. آمده است. کنوانسیون بین‌المللی رفع همه اشکال تبعیض نژادی، که در بند (۴) ماده(۵) به حق استفاده از بهداشت عمومی، مراقبت های پزشکی، بیمه های اجتماعی و خدمات اجتماعی اختصاص دارد. در کنوانسیون محو تبعیض علیه زنان و منشور اجتماعی اروپا و کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر نیز، حق بر حیات و حق بر سلامت را جزیی اساسی از حقوق بشر دانسته و تأکید این اسناد براین است که حق تمام ابنای بشراست که از سلامت جسمی و روانی و اجتماعی برخوردار باشند. واضح است که دولت‌ها در ارتباط با تأمین و تضمین این حق دارای مسئولیت های معینی هستند، گرچه نمی‌توانند به‌طور کامل سلامتی افراد را تضمین نمایند اما می‌توانند شرایطی را فراهم آورند که در آن سلامتی افراد مورد حمایت قرار گیرد و دستیابی به سلامتی برای افراد ممکن گردد. حق بر سلامت جایگاه استواری در اسناد حقوق بشری و عرف بین‌المللی دارد و می‌توان آن را در شمار اصول کلی پذیرفته شده نظام‌های حقوقی توسعه یافته دانست. این حق در شمار حقوق نسل دوم حقوق بشری بر شمرده شده است. در این بین به رسمیت شناختن حق بر حیات و حق بر سلامت در مهمترین اسناد و اعلامیه های بین‌المللی از جمله اسناد سه گانه حقوق بشر، اساسنامه سازمان ملل، اساسنامه سازمان بهداشت جهانی و اعلامیه توسعه هزاره سوم حاکی از اهمیت این حقوق و متعهد کردن دولت ها در حمایت از آن در سیاست‌ها و قانون گذاری های داخلی است.
نظر به اینکه با استناد به قوانین و مقررات موجود در حقوق داخلی نظیر اصل(۲۹) قانون اساسی و قوانین حقوقی و کیفری و ماده۱) قانون مسئولیت مدنی حکومت اسلامی و آرای صادره از محاکم قضایی در موارد مشابه چون آلودگی خونی در پرونده معروف خون های آلوده به ایدز وارداتی از فرانسه به ایران(۱۳۶۴) و مسائل زیست محیطی و دیگر اسناد بین‌المللی که در اِعمال تصدی و با یاری جستن از نظریه خطا( تقصیر) مطرح بوده و با کمک آرای صادره از دیوان بین‌المللی دادگستری در موارد مشابه و در صورت اثبات قصور و کوتاهی نظام فقاهتی در عدم پیشگیری به‌موقع و درمان نابجا و تأخیر و عدم آموزش و… مسئولیت جبران خسارات وارده به جامعه ایران و ایضاً خانواده‌های قربانیان این بیماری به حیث حقوقی از یک سو و از دیگر فراز گسترش این بیماری در منطقه، برعهده دولت اسلامی در ایران بوده زیرا ایران نخستین کشور درمنطقه است که این بیماری در آن شیوع و گسترش یافت.
نیره انصاری
حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر وکنشگر حقوق بشر
۵،۴،۲۰۲۰
۱۷،۱،۱۳۹۹

۲۰

جناب دکتر جلال ایجادی از من خواسته اند تا احساس خودم را در باره ی دوران کورونایی بنویسم. من در باره ی قرنطینه و «حبس خانگی» کورونایی قبلا مطلبی نوشته ام و در آن گفته ام که اگرچه قیاس مع الفارق است ولی می توان وخامت وضع زندانیان سیاسی را در سلول های تنگ و بدون در اختیار داشتن وسایل ارتباطی و غیره در قرنطینه های کورونایی تا اندازه ای درک کرد. در باره ی دوران کورونایی، این را هم می توان گفت که همیشه امکان وقوع چیزی بدتر از آن که ما آن را مطلق بد می دانیم وجود دارد. اگر چه نوع بشر احساس می کند که آماده برای رو به رو شدن با بدترین حوادث قابل تصور است، اما واقعیت این است که وقتی حادثه سراغ انسان ها می آید، تازه متوجه می شوند که در پیشرفته ترین و مجهز ترین جوامع هم، روزهای اول با دستپاچگی و بی برنامگی همراه است. این روزهای اولیه، ما را به خودمان، یعنی به انسان طبیعی نزدیک می کند و مقابله با خطر، به صورت فردی، از ما موجوداتی جدید می سازد. در این وضعیت است که نقش نفوذ فرهنگ و اثرات اجتماعی آن، خود را نشان می دهد. فرهنگ حاکم، حُکم کاسه ای را دارد که مردمان مانند توپ های کوچک در کف آن قرار دارند وقوع حادثه، این توپ ها را در داخل کاسه به حرکت در می آورد و آن ها را جا به جا می کند. فرهنگ جامعه اگر صحیح با بنیاد باشد، بعد از مدتی کوتاه، توپ ها به سرجای اول خود باز می گردند و زندگی اجتماعی مجدد شکلی متین و صحیح به خود می گیرد. در ظرف های معیوب یا بد شکل یا مسطح و فاقد شکل، توپ ها بعد از یک تکان، جملگی پراکنده می شوند و شکل مجدد گرفتن با زحمت بسیار همراه می گردد. کورونا فرق فرهنگ های بشری و تاثیر فرهنگ صحیح در جوامع را به ما نشان می دهد.
ف. م. سخن
روزنامه نگار

۲۱

کرونا از نظر من یعنی فرود آمدن بر زمین، یعنی ترک برداشتن آسمان، فروغلتیدن دانه‌های توهم‌زده‌ی باورهای دینی در مرداب واقعیت‌های زمینی. کرونا یعنی اینکه در عظمت دروغین بشر شک کردن، یعنی زانو زدن اشرف مخلوقات در برابر یکی از کوچک‌ترین ذره‌های هستی. یعنی وحشت از تنهایی، یعنی غم‌باد گرفتن در پشت پنجره‌ای رو به دیوار. غنبرک و چنبرک زدن در اثر نگریستن به دندان‌گردی زمان که خرامان خرامان سپری می‌شود. زندگی با کرونا، یعنی بیدار شدن از خواب خوش در دل یک کابوس. یعنی تلنگری دردآور و هشدار دهنده برای فهم مجدد زندگی و جهان، برای دانستن ارزش عشق و لحظه‌های با هم بودن. یعنی اینکه شمعی بگذاری و دل ببندی به پایان این شب سیه.
جمشید فاروقی
نویسنده و روزنامه‌نگار

۲۲

دوست گرامی با درود، در پاسخ سئوال شما ، احساس من در مورد ویروس کرونا: به باور من این ویروس در قرن بیست ویکم تحولی جهانی را باعث شده است بگونه ایکه این تحول ریشه ای بنظر میاید و هنوز ابعاد گسترده آن کاملا مشخص نشده است. تحول در روابط اجتمائی بدون نزدیکی حظوری افراد جامعه با یکدیگر، تجربه ای است که بدون شک بر روی ساختار اجتمائی آینده ما تاثیر گذار است. در این بین شاهد خواهیم بود که مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی هم دگرگون خواهند شد. همچنانکه سیاستهای حکومتهای تحمیلی و شفابخشی امامزاده ها نیز پایگاه گذشته خود را از دست داده اند.
علی لیمونادی
فیلمساز- روزنامه نگار

۲۳

درود اقاى ایجادى گرامى، اولا که این دوره هنوز پایان نیافته و متاسفانه زمان مشخصى هم برایش در نظر گرفته نشده است. اما احساس من در شرایط فعلى هم نگران کننده است و هم خوشحال، هم شادم و هم غمگین ، نگرانم زیرا شغل آزاد دارم و متاسفانه هیچ مزایاى دولتى و حقوق ثابتى دریافت نمی کنم و الان مدت چهار هفته است که فقط از حساب ام انواع و أقسام هزینه ها از مالیات سگ گرفته تا خونه و ماشین دفتر کار و وام بانک و هزینه اب و برق و حتى هزینه زباله را نیز برداشت می کنند بدون اینکه سنتى واریز کرده باشند و تازه تا اخر این ماه هم تمدید شده است. این از نگرانى برای خودم و دیگران اما خوشحالم از اینکه بیمارى ام خوب شد و اکنون میتوانم تمام بدهی ها خودم به خودم را جبران کنم. بیمارى کار کردن امانم نمى داد و هر کار و مطالعه ای را به بعدا موکول می کردم و انهم ظهور نمی کرد. اما حالا تا دلتان بخواهد برای همه انها برنامه دارم و اصلا روز ها و هفته ها برایم یکی شده درست مثل اوائل پناهنده گى، شادم زیرا که هر روز بزرگ شدن نوه هایم را می بینم و ازشان لذت مى برم و انها نیز شاد و خوشحالند. غمگین براى سرنوشت بشریت که در این مبارزه مرگ و زندگى فریاد رسى نیست و فاجعه اى بس عظیم در راه است. امید که مادر طبیعت خطاهایمان را ببخشد.
مجید اژنگ
فعال و تحلیل گر سیاسی

۲۴

چهل سال پیش از ادگار مورن فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی آموختم که باید در برابر نامحتمل ها و حتی غیر ممکن ها فروتن بود. جمهوری اسلامی نامحتمل و حتی ناممکن می نمود، ولی چه آسان بر سرمان خراب شد.
کرونا هم، در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم میلادی به قلمرو محالات تعلق داشت. آیا تصور میکردیم که روزی روزگاری، در قلب پر آوازه ترین متروپول های جهان، از ترس یک ویروس موذی خود را در خانه هایمان حبس کنیم؟
این که بگوییم خیلی از ناممکن ها ممکن میشوند، هم نگرانی آور است و هم امید بخش. ولی یک چیز مسلم به نظر میرسد و آن این که آینده در هیچ جا نوشته نشده. رویداد هایی نامنتظره بر سر راه ما کمین کرده اند، همچون شاهینی که برق آسا بر سر کبک خرامان فرود می آید. این را هم از حافظ شیراز آموختم:
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
فریدون خاوند
استاد دانشگاه در اقتصاد

۲۵

رابطه من با روزگار کرونایی بیشتر از اینکه “احساسی” باشد، برپایه داده‌های آزمون پذیر است، زیرا در کار روزانه ام به عنوان پزشک بیشتر از احساس، با راهکارهایی سروکار دارم که بتوانم بر پایه آنها هم به درمان بیماران بپردازم، و هم از واگیری این بیماری در میان گروهمان و بیمارانمان جلوگیری کنم. در کنار آن برداشت من این است که سیاستمداران آلمان در پی سوءاستفاده از این روزگار کرونایی برای محدود کردن آزادیهای شهروندی ما هستند و به این بهانه می‌خواهند دخالت سیاست و پلیس را در زندگی روزانه شهروندان افزایش دهند.
محسن بنائی (مزدک بامدادان)
پزشک و پژوهشگر

۲۶

سلام آقای ایجادی عزیز، پیرو خواست شما چند سطر زیر را نوشتم و برایتان میفرستم. حمید فروغ هستم و بیش از بیست و دو سال به‌عنوان ناشر و کتابفروش مشغول کار. حدود‌ سه هفته است که بیشتر وقتم را در خانه می‌گذرانم. سعی می‌کنم این فرصت را با کتابخوانی، ورزش، یادگیری زبان جدید و تماشای فیلم پر کنم. دلم می‌خواهد حتی‌الامکان بسیار کم با دنیای مجازی سر و کار داشته باشم. از قبل فکر می‌کردم فرصت خوبیست کارهای شغلی تلنبار شده را سامان دهم. اما از ابتدا تحت تاثیر فضای روانی موجود متوجه شدم حوصله کارهای همیشگی را ندارم. احساس می‌کنم خوب شد که باز با روزمرگی‌های معمول وقتم را حداقل تا امروز پر و سپری نکرده‌ام، از کارهای معمولم کمی فاصله گرفته‌ام، از این فضایی که برایم ایجاد شده خوشحالم، احساس راحتی دارم، امیدوارم و خیال می‌کنم اگر از این وضعیت به سلامت گذشتیم و گذشتم وقت بیشتری برای علایق غیر شغلی‌ام بگذارم. وضعیت پیش‌امده را برغم خبرهای ناگوار و رویدادهای تلخ آن، فرصتی می‌بینم که می‌توان از آن با نگاهی بهتر به زندگی و همه آنچه مربوط به زندگی‌ست استفاده کرد. اما چه پیش خواهد‌رفت و چه پیش خواهد آمد‌ را نمی‌دانم.
حمید فروغ
ناشر

۲۷

جلال عزیز، با سلامی دوباره. ویروسی بین سال های ۱۸۰۰ و ۱۹۰۰ میلادی ( درست پس از جنگ اول جهانی ) پیدا شد به نام « ویروس اسپانیائی » این بیماری یکصد میلیون نفر را در دنیا کشت. نتیجۀ آن، بیداری غرب در مقابل خشم طبیعت بود. یکی از عوامل این کشتار آگاهی مردم و پیشرفت سوسیالیسم ( هرچند نا موفق ) در جهان بود. به گمان من این بلای « کرونا » مهمترین اثری که بر افکار جهانیان خواهد کذاشت، شک و تردید در مورد دین و متافیزیک خواهد بود. به ویژه که این بیماری به وسیلۀ مسجد ( در ایران و چند کشور اسلامی ) کلیسا ( در فرانسه ) و کنیسا ( در آمریکا ) همه گیر شده است. توضیح اینکه دین هرگز در جوامع بشری از بین نخواهد رفت، لیکن متحول خواهد شد و مورد بیداری و شک طبقۀ دین باور خواهد شد. با ارادت.
بهزاد کشاورزی
جامعه شناس و پژوهشگر

۲۸

ویروس ویروس ویروس ، کرونا کرونا کرونا، چین چین چین، خبر خبر خبر، آنالیز آنالیز آنالیز، نظر نظر نظر، مشابه مشابه مشابه، متضاد متضاد متضاد. تنها نقطه مشترک ،مرگ مرگ مرگ… در حمله مغول به ایران خردمندی چنین گفت: این مصیبت را علم باید که از قلم کار برنیآید. پیش ازاین، یورش بلا فراوان بر انسان فرو آمده است اما آن حوادث منطقه ای بوده است، چون سیل، آتشفشان ، زلزله و یا، طاعون، وبا و در قرن بیست وبیست و یکم، سیدا، جنون گاوی و … اما تفاوت این بار با گذشته در اینست، توفان بلا مرز ها را در نوردیده است، امروز جهان به مسلخ میرود و تا کنون که این چند جمله نوشته میشود افق روشنی در پیش روی نیست ، جهان یک پارچه متوقف شده است ، جهان در قرنطینه است. آنکه این ویروس ازکجا آمده است و چه رویدادی یا توطعه ای در پس آن بوده است چندان مهم نیست. آنچه که ما را به اندیشیدن وا میدارد چنین است: با همه پیشرفت های تکنولوژی هنوز انسان تا اعتماد به بودن فاصله زیادی دارد… اکنون پرسش اینست آیا انسان جز انسان یاری دارد…
منوچهرنامور آزاد
کارگردان هنرمند تئاتر

۲۹

«ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول، زین هواهای عَفن وین آبهای ناگوار؟»، چنین گفت طبیعت…و ناگاه ویروسی کاکل زری و تاج بر سر، پای بر جهان نهاد و زمینیان را به خُفیه گاه و خانه‌نشینیِ ناگزیر واداشت…درِ «خانه خدا » را تخته کرد ، دعایِ « خوش مضمونِ» صحیفهٌ سجّادیه را از اِفاقه انداخت و نشان داد که ارزشِ یک پرستارِ زحمتکش از تمامیِ سردمدارانِ سودجو، زورگو و سالوس بیشتر است … سپس علم لبخندی زد، نفسی تازه کرد و بر انسان دمید اما چه زود مستمسکی شد در دستِ سوداگرانِ دارو…تا پرسشِ بی پاسخ مانده‌ی «علم بهترست یا ثروت » را بدانجا رساند که: «بی مایه فطیر است!» دانشمندی پژوهشگر اما چنین هشدار داد: اگر ساکنین زمین نتوانند از پوشش‌های پزشکی – بطور یکسان – برخوردار شوند، هستی را روزهای خوشی در پیش نخواهد بود.
حمیدرضا جاودان
بازیگر سینما و تئاتر

۳۰

پاندمی یا اپیدمی جهانی در تاریخ جهان وجود داشته است، دلائل غافلگیر شدن در قرن ۲۱ در برابر آن و نتایج منبعث آن، از دیدگاه یک طرفدار حقوق بشر، کنش‌گر سوسیال دموکرات و لائیک و رئیس و مدیرعامل یک موسسه آموزشی عالی در پاریس چیست؟ در ۱۲ نکته زیر کوشش میکنم نظرات خود را بیان کنم.
یکم، در قرن گذشته انسان در تئوری به این نتیجه رسید که حقوق بشر و همبستگی جهانی بدون آزادی و عدالت اجتماعی کارآمد نیست اما همان انسان عملی ساختن این تئوری ناموفق بوده است.
دوم، پدیده کرونا زنگ خطری بود به توجه ناکافی به سیستم بهداشت عمومی کشور ها و عدم همبستگی جهانی در شرایط بحرانی. این پاندمی نشان داد علیرغم ادعاها، هر کشور به فکر خویش، و در هر کشور هرکس به فکر “ریش” است. بدین جهت تقریبا همه کشورهای جهان، به دلیل عدم پیش‌بینی در نیاز به نیروی انسانی و در فراهم کردن لوازم لازم برای مقابله با بحران بیماری ناکارآمد از آب در آمدند.
سوم، عدم اعتماد ملت ها به دولت‌ها، سد دیگری برای مبارزه با کرونا است، اصولاً در هر کشوری که اعتماد مردم به دولت‌هایشان بیشتر باشد مشارکت مردم در مقابله با بحرانها و کنترل آن زودتر انجام می‌گیرد. این اعتماد در اثر دموکراسی و وجود رهبران درستکار حاصل می شود.
چهارم، کرونا نشان داد که طبقات فقیر و کم در‌آمد شکننده ترند و تلفات بیشتری را تحمل می‌کنند. جهان به برقراری تعادل در تقسیم ثروت نیاز دارد. در غیر اینصورت تر و خشک باهم می‌سوزند.
پنجم، کرونا همینطور زنگ خطری است بر سیاست تشویق تولید انبوه، بی بند و باری در مصرف، توجه زیاد به گسترش تکنولوژی، صنعت، انباشت ثروت و کم توجهی به بهداشت عمومی و رایگان، کوتاهی فاحش در نگهداری محیط زیست و طبیعت.
ششم، کرونا به دنبال خود دگرگونی های ارزشی را باعث خواهد شد. یکی از این دگرگونی ها اهمیت کیفیت نسبت به کم‍ٌیت است. منظورم این است که در این بحران انسانیت به طوری جدی از خود سوال خواهد کرد. آیا زمان آن فرا نرسیده است که مادیات، اقتصاد لجام‌ گسسته و رعایت نکردن ارزش های طبیعی در برابر فرهنگ، اخلاق و تعهد زیست بوم، عقب نشینی کند؟
هفتم، یکی دیگر از نکات قابل توجه این بحران تائید برتری ارزش انسان در برابر متافیزیک است که اگرچه با دشواری به پیش میرود اما بالاخره بت‌های زیادی را خواهد شکست.
هشتم، نکته دیگر اینکه سیستم اداره کشور به شیوه کنونی را این بحران کلا زیر پرسش برد.
نهم، دوران قرنطینه بحران، به واسطه استفاده ناگهانی و ناخواسته اما ضروری از تکنولوژی، زخم‌هائی را در جامعه از خود باقی خواهد گذاشت که در خلاف جهت روابط اجتماعی سالم، سلامت روان و انسانیت است. این زخم‌ها در جوامع پر انتظار و با دولت های رفاه آن به راحتی بهبود نخواهند یافت.
دهم، از نظر دموگرافی باید در انتظار فجایع تازه‌تری بود، در دهه‌های اخیر جنگ های منطقه‌ای باعث کوچ‌ها بزرگ شده است، ناامنی در امر بهداشت و سلامت کوچ‌های دیگری را به ویژه در نسل جوان به وجود خواهد آورد که دنیای غرب را بطور اساسی تکان خواهد داد.
یازدهم، اثرات ناشی از کرونا، در سیستم اقتصادی جهانی کم نخواهد بود. در این پروسه به نظر من پوچی تئوری “موندیالیزاسیون” به ناچار “دیالیز” خواهد شد.
دوازدهم، قطب های قدرت و اتحاد هائی که از ۷۰ سال به این سو در جهان ایجاد شده‌اند بی شک بهم خواهند خورد و نظم دیگری در روابط بین‌المللی قدرت به وجود خواهند آمد که از جزئیات دقیق آن کس بدرستی آگاه نیست.
فرهنگ قاسمی
کنشگر حقوق بشر، سوسیال دمکرات، مدیر موسسه آموزش عالی

۳۱

در روزگار کرونایی، بیش از هرچیز با تنهایی عظیم انسانی آشنا شدم، وسپس ترس از آدمیانی که باورندارند بنی ادم اعضای یکدیگرند. بعد هراس از وجودی ناشناخته رسید؛ وجودی که شاید ما آدمیان با نابودی و الودگی طبیعت، آفریننده ان بوده ایم. در عین حال این اندیشه که این جهان را قاعده و قانونی دیگر برای زندگی لازمست؛ سیاستی دیگر می طلبد و نگاهی دیگر. دوران «همه چیز برای من» به پایان رسیده، عصر«ما» باید آغاز شود. غیر این باشد، آزادی در پای بی عدالتی، ذبح خواهد شد.
نوشابه امیری
روزنامه نگار

۳۲

دوست من، کرونا، نخستین ویژه‌گی کرونا این است که دیده نمی شود اما وجود دارد عینهو «جن و خدا» اما واقعی ها! از موهوماتی با نام الله یا خالق، قوی‌تر و عادل‌تر است. درهمه جا حاضر، و ناظر اعمال ما است چه در توالت، چه در رختخواب، و چه در کاخ شاهان و زورگویان و حتی روی دانۀ انگوری که به دهان می بریم. بزرگترین دشمن روحانیت و الله است چون هم خودشان را می زند هم ایدئولوژی‌شان را. بزرگترین دشمن کتابهای دینی، اوراد و ادعیه است. گرچه تا کنون کشتن دین‌ستیزان و خداناباوران آسان بود اما کشتن این کوچولوی دوران اصلا آسان نیست حتی برای بزرگترین دیکتاتورها یا پاپ یا مجتهد و فقیه. این دوست نازک نارنجی من، هم دین را به چالش کشیده هم علم را و هم عزرائیل را. توانسته نیمی از مردم جهان را در زندان (قرنطینه) کند و خودِ آنان را مسئول نگهبانی، شکنجۀ روحی، آشپزی و کابوس خودشان کند. به کسی هم بابت این وظیفه های سنگین حقوق نمی دهد حتی با باج گیرها و گنده لاتهای دولتی یا دینی هم در حال نبرد تن به تن است.
دوست من، کرونا دشمن من هم هست. چون دوست و دشمن نمی شناسد. نخستین قاضی بی طرف دنیا است. مرا در قفس خودساخته‌ام زندانی کرده، باید با ترس و لرز بروم نان و دانه ای بخرم و دزدکی برگردم! دور و برم می چرخد و هرچه می کوشم نمی توانم از خودم دورش کنم. هی دور خودم می چرخم و خطاب به این کوچولوی ورپریده می گویم:« یا بکُش یا دانه ده یا از قفس آزادکن!»
دوست من کرونا جنگجو و همسنگر من هم هست. دانشمندان و فیلسوفان همه در این سنگر گرد آمده‌اند و داریم درجنگی جهانی و آخرزمانی در برابر جهل می جنگیم. نشانه گیری کرونا حرف ندارد! حتی به «اولاد پیغمبر» و به گنده لاتهای منبری و مسجدی و لشکری و کشوری هم رحم نمی کند. گاهی فکر می کنم نکند کرونا آن روی سکۀ بیگ بنگ است!
امروز در گوشم زمزمه می کرد: «شاعر! حیف که زنده نخواهی ماند تا ببینی دنیای پس از تو چقدر زیباتر خواهد بود!»
میرزاآقا عسگری مانی
شاعر، پژوهشگر و روزنامه نگار

۳۳

در دوران قرنطینه و کرونازده‌ی اطراف‌مان که جان و جهان‌مان را درگیر خود کرده، با دیدن مردان و زنان ماسک‌زده‌ای که دوروبرمان دیده می‌شوند. بی‌هوا پرت شدم به مردادماه ۶۷. از لای کرکره‌های کمی بالازده‌ی آخرین اتاق بند هشت زندان گوهردشت در شب‌‌های جهنمی تابستان ۶۷ مردان ماسک‌زده‌ای را می‌دیدیم که دارند جایی را سم‌پاشی می‌کنند. چرایی‌اش بر ما دانسته نبود. هر پلشتی و پلیدی در نادیده‌‌گی معنا می‌یابد. در طناب‌کشی‌ی ۶۷ کنار دست‌مان آدم ذبح می‌کردند و ما نمی‌دیدیم. حدود یک ماه ما را در قرنطینه قرار دادند تا نبینیم. حال اما می‌دانیم و می‌بینیم که زنده‌گی مچ مرگ را می‌خواباند.
مهدی اصلانی
نویسنده و زندانی‌ سیاسی سابق

۳۴

در این دوران کرونائی مجموعه ویا ترکیبی از عواطف و حس های گوناگون در خود سراغ دارم. خشم و هراس و درد و آرامش و شادمانی.
خشم، ان جا که می بینم در این دوران سخت در ایران ما رهبرانی جن و جنون زده و تبه کار برسرکارند که تنها سودایشان حفظ خود و نظام گورزاد و اندیشه های تباهشان است و از این که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی و جانش افزون شده است.
هراس، هنگامی که به آینده می اندیشم که این بلای ناشناخته چه برسر آدمیان و روابط انسانی در وطن نخست و دوم و جهان ما می آورد. برای خود و اطرافیان هراسی در دل نداشته ام نمی دانم از کجا مطمئنم که این کووید ۱۹ به سراغ من و نزدیکان و دوستانم نمی آید.
درد، آنجا که می بینم در این بلا نیز باز این انسان های تهی دست و بی صدا و از دیده پنهان جامعه هستند که بیشترین قربانی را می دهند و در تنهائی و سکوت می میرند.
آرامش، آنجا که با “بازداشت خانگی” فرصتی برای اندیشه و کار و پیکار مجازی! وخواندن و نوشتن یافته ام. راستش من این روزها وقت کم می آورم.
شادمانی، آنجا که جلوه های زیبائی از همبستگی های انسانی، شکل گیری نهاهای خودیاری مردمی، فداکاریها و از خودگذشتگی های کادرهای درمانی و بهداشتی، پایکوبی ها و ترانه و سرود خوانیها برای پاسداشت زندگی و شادی و زیبائی می بینم.
فریدون احمدی
دبیر شورای مدیریت گذار

۳۵

بحران جهانی کنونی با نام – ویروس کرونا – بدون تردید جهان امروز ما را به دو بخش پیش از کرونا و پس از کرونا تقسیم خواهد کرد.
بدون هیچگونه شبهه ای، پس از جنگ دوم جهانی که بیش ار ۷۰ میلیون کشته و تغییرات گسترده سیاسی-استراتژیک از خود بجای گذاشت، تا به امروز هیچ اتفاقی بدین ترتیب تاثیرگذار بر آینده جهان نخواهد بود. بحران کرونا امروز بطور قطع تغییر و تحول گسترده ای را بر جنبه های اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی سیاسی تمامی جوامع بشری خواهد داشت که در تلاش هستم ژرف تر بدان بپردازم
ایران و کرونا
باور من بر اینست که در شرایط حاضر ، گذشته از اینکه به دلیل بحران های متعدد و متفاوت از جمله بحران های اجتماعی – اقتصادی و در زمره مهمترین هایش بحران مدیریت و عدم لیاقت حاکمیت که در چهل و یک سال گذشته وجود داشته است نگاه من بیشتر بر جنبه های زیر خواهد بود:
شورش گرسنگان: به دلیل مشکلات گسترده اقتصادی، بیکاری گسترده، بیشتر از ۶۰ میلیون یارانه بگیر و بیشتر از یک چهارم جمعیت ( حدود ۲۰ میلیون ) که حاشیه نشین هستند و هیچگونه پناهی ندارند. آسیب های اجتماعی گسترده: در بیشتر اقشار اجتماعی و خاصه کودکان کار و بچه های خیابانی که آینده سازان ایران هستند و بیشتر از همه نگرانشان هستم.
و اما در جهت تغییرات مثبت آن:
آگاهی گسترده مردم نسبت به خرافات حاکم در چهار دهه گذشته که نیازمند روشنگری ها بیشتری نیز می باشد. همبستگی مردم و یکپارچه شدن ایرانیان داخل و خارج از کشور با یکدیگر در مقابل حکومت که آینده روشنی را برای ایران و ایرانیان به ارمغان خواهد آورد.
دکتر حسین لاجوردی
جامعه شناس

۳۶

اگر حوادث مهم در زندگی بشریت اتفاق نمی افتاد، شاید همان تغییر شماره سال ها و یا قرون مبنای زیربنای حافظه تاریخی- فرهنگی ما می شدند. در میان حوادثی که امروزه مبنای فهم تاریخی- فرهنگی ما را می سازند، جدای حوادث سیاسی، جهش های علمی، فن آوری و یا تجاربی چون سفر به ماه، حوادث عمده طبیعی که عمدتا شوربختانه در جهت نازندگی بوده اند، این نقش را ایفا کرده اند.
زلزله های اساسی، فعالیت کوه های آتشفشان، سیلهای عظیم ویرانگر، خشکسالی های متوالی و قحطی های منتج از آنها و نهایتا بیماری های واگیر بدون واکسن و یا دارو از این قماش اند. پدیده کرونا در دوران ما که چهار ویژگی منحصر بفرد دارد، بدون شک به یکی از مبنا های تاریخی، پیش از کرنا و پس از آن تبدیل خواهد شد. کرونا و جهانی شدن ارتباطات انسانی، کرونا و دوران کامپیوتر و انترنت و شبکه های اجتماعی و هوش مصنوعی، کرونا و آلودگی های غیر متعارف زمین و هوای ما انسان ها و نهایتا کرونا و اختلاف عمیق رفاه و آسایش و سطح زندگی یک میلیارد از سویی و شش میلیارد از سوی دیگر. کرونا فصل جدیدی در حیات بشریت گشوده است. و اینکه برای نخستین بار انتقال داده ها ، نوع زندگی افراد مرفه را در پیش چشمان انسان نامرفه قرار داده و سطح آرزوی او را به شدت بالا می آورد
بدین گونه پس از کرونا ، و تعامل چهار عامل فوق و تاثیر و تاثرشان بر یکدیگر، هم انسانی دیگر، هم سازمان اجتماعی دیگر و هم شاخص هایی ژرف تر خواهیم داشت.
حسن مکارمی، روانکاو
برژراک فرانسه ۶ آوریل ۲۰۲۰
قرنطینه مطلق

۳۷

درباره دستاورد های مثبت اپیدمی کرونا در سطح جهانی بطور اعم و در ایران بطو اخص میگویم: بر اساس منشور حقوق بشر حق هر شهروندی است که از سلامت کامل و تامین اجتماعی لازمه برخوردار باشد. در هر کشوری دولت بدستور مجلس منتخب مردم وظیفه فراهم آوردن شرایط لازمه در راستای حفظ سلامتی و تامین جانی و مالی شهروندان را با اخذ تصمیمات مشخص بنا به شرایط مشخص را بعهده دارد. پدید آمدن ویروس کرونا تاثیرات ناگوار و منفی بشکل از دست رفتن کادرهای مجرب و فداکار در بیمارستان ها وهمچنین باعث مرگ و از دست رفتن تعدادزیادی از شهروندان هر کشوری شده و اقتصاد جهانی را فلج کرده و طبیعا این پدیده روی سطح استاندارد زندگی انسانها در یک پریود زمانی نقش ایفا خواهد نمود ولی بعقیده من در دراز مدت دستاورد هایی مثبت در سطح جهانی بطور اعم و بطور اخص برای جنبش نوین ایران خواهد داشت.
در سطح جهانی:
۱. محک خوردن توانایی دولت های مختلف در برخورد به اتفاقات ناگهانی ونیز سیستم آمادگی آنها.
۲. محک خوردن سیستم های مختلف اداره کشور در رابطه با اسیب پذیری قشر ضعیف جامعه چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سلامتی
۳. محک خوردن رشد سطح فرهنگی مردم ، همکاری و احساس مسئولیت در مقابل همدیگر و اعتماد آنها به توصیه های دولت و ارتباط اش با نوع سیستم حکومتی.
۴. بازبینی روابط بین المللی کشور ها دررابطه با قرارداد های اقتصادی و همکارهای مشترک بخصوص در کشورهای عضو بازار مشترک اروپا. این قصیه طبیعتا روی جابجایی سرمایه به منظور خرید نیروی کار ارزان در بخش های بخصوصی مخضوصا بهداشت و درمان نقش ایفا خواهد نمود.
۵. اختصاص دادن بودجه بیشتری به تخقیقات در زمینه پزشکی.
۶. ارزش قائل شدن برای کار زنان . ازآنجائیکه درصد بالایی از زنان در شغل پرستاری هستند طبیعتا کار شبانروزی آنها بازتاب مثبتی خواهد داشت.
۷. کاهش باورهای انسان ها به قدرت های ماورا طبیعت برای حل مشکلات.
دستاورد اپیدمی برای ایران؛ بر کسی پوشیده نیست که رژم جمهوری اسلامی در اشاعه فرهنگ اسلامی و خرافات در بین مردم نقش مهمی ایفا نموده است. این اپیدمی توانست بی اهمیت بودن نقش امام زاده را برای بخشی از معتقدان آن تایید کند. و اینکه با دخیل بستن نمی توان جان انسان ها را نجات داد. پس از سرنگونی جمهوری اسلامی دولت های اینده میتوانند بدرستی از این دستاورد استفاده کنند و در زمینه خرافات زدایی فرهنگ سازی کنند. بطور خلاصه اپیدمی کرونا برای جنبش ایران حامل دستاورد های زیر میباشد:
۱. ریزش هر چه بیشتر اعتماد مردم به جمهوری اسلامی
۲. افشا شدن بیشتر سیستم تفکر جمهوری اسلامی در رابطه با بی احساس مسئولیتش نسبت به نجات جان مردم و اینکه احساس مسئولیت این سیستم صرفا در چارچوب نجات ملاها و خانواده هایشان بوده است
۳. تشکل گروه های امدادی مردم بخصوص جوانان در بعضی از شهر ها به منظور ضدعفونی شهرو امداد رسانی خود میتواند تمرینی برای تشکلهای مردمی برای تصمیم گیری ها در دوران گذار و پعد از آن باشد.
با توجه به نکات بالا برخورد جمهوری اسلامی به اپیدمی باعث میشود که موجودیت اش در سراشیبی تند تری قرار بگیرد.
در مورد خودم: من و همسرم مدت یک ماه است در قرنظینه کامل بسر میبریم و بچه را هم ملاقات فیزیکی نمیکنیم. طبق توصیه دولت کسانی که در سن ۷۰ سالگی به بالا قرار دارند در لیست گروه حساس قرار گرفتند و باید خود را قرنطینه کنند و چون همسرم بسن هفتاد سالگی رسیده لذا من نیز باید درقرنطینه باشم. ما هر دو بازنشسته هستیم. بدلیل اعتمادی که بدولت داریم احساس امنیت کامل میکنیم. وقت ما بیشتر به مطالعه و دنبال کردن اخبار جهان میگذرد. هر حداقل یک ساعت در روز راه پیمایی می کنیم. در حزب سوسیال دمکرات ها در شهر ما حرکتی راه افتاده به این صورت که هر کس مسئولیت تماس با چند نفر از اعضا ی عضو حزب که سن اشان از ۷۰ به بالا است را بعهده میگیرد. این تماس بدین منظور است که اگر این خانواده ها یا افراد احتیاج به خرید مواد غذایی داشته باشند افراد جوانتر برایشان خرید کنند و یا اینکه با ارتباط گیری از تنهایی در بیایند. در همین رابطه من مسئولیت تماس گیری چند خانواده را بعهده گرفته ام.
۲۰۲۰-۰۴-۰۶
ثریا ندیم پور
کارشناس محیط زیست

۳۸

در روزهای کرونا زده، در انزوای قرنطینه، کلام و تصویر و آوا، از همه جا سوی من و ما می‌آید؛ “همه جا”یی که در جهان ما دامنه ای بس گسترده یافته. هرجا که اینترنت در دسترس باشد، مداوما با دیگران، از جمله با آنها که فرسنگ‌ها از ما دورند، در رابطه ایم و من سالهاست اثرات این دگرگونی را در تجربه تبعید زیسته ام. زمان پیش از «واتزآپ» و دیگر شبکه‌های مشابه، هزینه گران تلفن راه دور سبب محدویت‌های حسرت باری برای شنیدن صدای عزیزانم در ایران می‌شد. تا آنکه که به یاری این شبکه‌ها ایران به من نزدیک‌تر شد. دریغ اما که باز روزی رسید که آن حسرت دردناک را بار دیگر به تمامی زیستم. سکته مغزی شدید توانایی سخن را از پدرم ستاند و بزودی از تحرک نیز محرومش کرد. دیگر نمی‌توانستم امیدوار باشم سفری فرصت دهد او را درآغوش بکشم. ما را که ترک می‌گفت نتوانستم با او خداحافظی کنم. این روزها، بیماران کرونایی رو به مرگ و نزدیکانشان، محروم از واپسین دیدار، چنین تجربه دردناکی را از سرمی‌گذرانند.
با خود می‌گویم که نزدیکی تجربه ما ریشه در واقعیتی مشترک دارد: تهدید جدی مرگ. و مگر نه اینکه یگانگی بنیادین موقعیت انسان‌ها از همین رودرویی با مرگ مایه می‌گیرد؟ مگر نه اینکه پیشرفت مرگبار کرونای نوزده بیش از هرچیز یادآور اشتراک هستیانه سرنوشت انسان‌ها در جهان است؟
شهلا شفیق
جامعه شناس و نویسنده

۳۹

ویروس کرونا احتمالا جهان پیش از خود را از جهان آینده جدا خواهد کرد و در ورای آن انسانهایی با اندیشه های دگرگون شده و با پرسش های جدید خواهد ساخت. این پرسش ها از هم اکنون که در خانه های مان بسر میبریم، و در سکوت به آسمان نگریسته و به گذشته خود فکر میکنیم، آغاز شده است. از هم اکنون پرسشهای بی پاسخ و شگفت آوری بر سر و رویمان سر ریز میشوند. از خود می پرسیم که براستی که تاکنون چه کرده ایم و با آن دویدن های پرسرعت و پرش های تند و تیز، براستی بدنبال چه بوده ایم؟ که هستیم و چرا هستیم. و براستی به کجا میرویم و چرا میرویم. از اینرو، به آن دلیل که ویروس کرونا تمامی هستی ما را هدف قرار داده است، در برابر آن ما بیشتر فیلسوف میشویم، متفکر میشویم. به حیات و زیست معنوی بیشتر فکر میکنیم. چه بسا همین نگاه ما را بیشتر به تفکر درباره مادیت و ماتریالیسم وحشی و تهاجمی که تمامی پیکره هستی جهان امروز را در نوردیده است، بکشاند. دنیایی که تاکنون ما را بجای اندیشه به “بودن و خوب بودن” به داشتن و زیاد داشتن” سوق میداده است. ما در پهنه شبیخون جهانی کرونا، اکنون خود را ناتوان می یابیم. همینجاست که در اندیشه های طولانی و در ساعات تنهایی، به این طبیعت فراغ که بشریت مدرن در طول سالها و قرن ها با تمامی قدرت جانش را گرفته و شیرازه آنرا به “مصرف” بدل ساخته می اندیشیم. می اندیشیم که این “فوق مصرف” از ما آدمهای پرزرق و برق، پرخور و پر مدعا، براستی چه ساخته. مصرفی شدن ما آیا چقدر طبیعت را زخمی نمود و ما را “حاکم” و این طبیعت “بی زبان” را مغلوب کرد؟ شاید باید براستی اندیشید که اکنون شمشیر بدست این طبیعت “بی زبان” افتاده و دارد میگوید: بس است! …. ما اینگونه، پس از آنکه اندکی فیلسوف و پرسشگر میشویم، اکنون اندکی طبیعت گرا و طبیعت دوست نیز میشویم. باز میتوان پرسشهایی براین همه افزود، که آنرا برای تاملی دیگر و برای فرصتی دیگر میگذاریم. ۶ آوریل۲۰۲۰
عطا هودشتیان
استاد دانشگاه در علوم سیاسی

۴۰

پس از هشدار و به ویژه دستور قرنطینه در کشور محل اقامت ام، فرانسه، نخستین روزها را با دلهره و هراس سپری کردم. همه خانواده، من و همسر و دو فرزندم، نگران بودیم که چه باید کرد. کم کم هر کدام با شرایط نو هماهنگ شدیم.
برای من، مهم تر از همه، پرداختن به کار دانشگاه بود. به یک باره همه چیز، درس به دانشجو، نشست با همکاران، رسیدن به رساله ها و دیگر می بایستی به روی اینترنت می رفت و انگارانه می شد. روندی که از چند سال پیش آهسته آهسته پیش می رفت، به یک باره سرعت گرفت و بسیاری را غافلگیر کرد. کار آسانی نبود تازه روزگار من نبود. درس ها و پژوهش های من همه گرد اقتصاد و مدیریت با فنآوری های دانش بنیاد بود و هست.
کارهای پژوهشی با همکاران مقیم دیگر کشورها چندان مشکل نبود. کار ما چند سالی است که با فنآوری های اینترنتی پیش می رود. من بسیاری از همکاران قلمی فرنگی خود را هنوز از نزدیک ندیده ام.
زندگی دوم من، کار و نوشتن برای آزادی ایران هم، همچون همه سال های پیش ادامه یافت. اما بر روی اینترنت: نوشته و مصاحبه بر روی سایت های فارسی زبان و نشست و گفتگو با رفقا.
می دانم که ویروس کرونا باعث قرنطینه و قرنطینه باعث کم شدن تولید و خرید و فروش شد. این برای اقتصاد ضربه بزرگی است. اما من در این دوران بی رونقی نادلبخواه جانمایه اقتصاد پر رونقی را می بینم. اقتصاد در پی رکودی درونزا بر زمین ننشسته است. اقدام های پیشگیرانه مردم را داد و ستد بازداشته است. در شرایط قرنطینه، تنها بر روی اینترنت می توان کار کرد. این روند بسیاری از بیگانگان با اینترنت را مجبور به کار بر روی این شبکه کرد و به کار دیگر کسان بر روی آن سرعت بخشید. اقتصادی که همواره در حال شکل گرفتن بود، حالا با شدت بیشتری شکل می گیرد. این نکته نیکی است. ۶ آوریل ۲۰۲۰
جمشید اسدی
استاد دانشگاه در اقتصاد

۴۱

ویروس کوید-۲۱۹ جهان را آگاهانه غافلگیر کرد. آگاهانه: زیرا که دانش هشدار پاندمی میداد، و غافلگیر: زیرا که ارجحیت بیشتر کشورها در تدارک حفظ تندرستی مردم نبود آنچه باعث وخامت وضع شد نیز کم بها دادن به ویروس و در پی آن واکنش دیر هنگام پس از پیدایش اش: در بخشی از کشور ها به سانِ بسیاری از کشور های اروپائی، واقعأ نتیجۀ غفلت و در بخشی دیگر پیامد غفلت سودگرانه مانند عدم واکنش به هنگام از سوی علی خامنه ای در ایران و دونالد ترامپ در امریکا برای بهره برداری سیاسی . در مقیاسی کوچک تر نیز میتوان پاره ای واکنش های دیر هنگام محلی به سبب ملاحظات اقتصادی را برشمرد. اکنون با توجه به اینکه در کوتاه مدت امکان مهار این ویروس وجود ندارد، برای برخورد با این پدیده دو پارادایم مختلف مطرح اند: برتر شمردنِ بی میانجیِ جانِ هر انسانِ مشخص به امر اقتصادی و در برابر آن ارجحیت اقتصاد برای نجات جانِ انسانِ مفروض و مجرد. رهیافت نخست مبتنی است بر اِتیک پاسداری از جان هر انسان مشخص چه به مثابه وظیفۀ هر دولت و چه معطوف به اِتیک پزشکی است. کوشش در این نهفته است که با کاهش شیب گسترش شمار مبتلایان اینان را در اندازۀ گنجایش سیستم درمانی کشور نگهدارد. رهیافت دوم پاسداری از اقتصاد را برای جلوگیری از مخاطرات پسا پاندمی برای جان انسان های مجرد برتر میداند و ویروس را آزاد میگذارد تا در فاصله ای کوتاه تر ایمنی عمومی فراهم شود، با علم به این که بخش قابل توجه ای از شهروندان کهنسال جان خود را از دست خواهند داد. به عبارت دیگر برای جلوگیری از تلفات انگاری آینده، تلفات کنونی پذیرفته میشوند. نماینده گان رهیافت نخست بسیاری از کشور های اروپائی، چین، کره و ژاپن هستند و نماینده گان رهیافت دوم در آغاز دولت های ترامپ، خامنه ای، بوریس جانسون در بریتانیا، بولسنارو در برزیل و دولت سوئد هستند – که البته بسیاری از آن ها در این میان در رهیافت خود بازبینی کرده اند. در مقیاسی گسترده تر نظر رایج این است که این ویروس میتواند باعث چنان دگرگونی هائی در عرصۀ جهانی شود که بتوان تاریخ معاصر جهان را به دوران پیشا و پسا کوید-۱۹ تقسیم کرد. باید دید که آیا بستن ناچارانه مرزها به تقویت نیروهای طرفدار بازگشت به مرزهای ملی در مخالفت با جهانی شدن میانجامد؟ آیا نیرو های ناسیونالیست میتوانند به یاری پیوند دادن عوام فریبانۀ این پاندمی به دهکدۀ جهانی به ملیت گرائی اقتدارگرا بازگردند؟ یا هم سرنوشت شدن کشور ها در برابر این ویروس همبستگی جهانی را میافزاید. از یک سو همکاری در مهار این ویروس به نزدیک تر شدن کشور ها میانجامد و از دیگر سو میتواند کشور ها را وادار کند که روند جهانی شدن را قاعده مند و کمبودها و نارسائی های آن را مجدانه بکاهند. سرنوشت آینده بشریت به این دوراهی وابسته است.
بهروز بیات
فیزیک پیشه و تحلیل گر سیاسی

۴۲

کرونا یک شوک، و ضربه سهمگینِ طبیعت به انسان است تا شاید ازپنداربافی و خوابی خوش خیالانه بیدارشود، شوکی تاثیرگذار بر همۀ روندها و پدیده هائی که ذهن و روان و رفتار آدمی را شکل و سامان می دهند. کرونا بر حس و عاطفه، و برشعور و شناخت انسان تاثیر گذار بوده است. از دیدن رنجی که مردم می برند تا شنیدن ناله هائی که ازسینۀ سوختۀ یک بیمار کرونائی و خانواده های داغ دیده برمی آید. از زخمی شدن عاطفه تا ماندگاری در ادراک و فهم این واقعیت که در طبیعت چه می گذرد، و طرح این پرسش که چرا انسان و جامعه انسانی با این همه ادعا این حد در برابر عوامل طبیعی و بیماریزا شکننده و ناتوان است. شوکی که آدمی را به وادی تخیل تا حد توهم و تجسم کشانده است، تا آن حد که شنیدنِ فریاد حیوان ها، و هر آنچه که در طبیعت است، و هم آوائی آنان از انتقام گرفتن از انسان را به گوش برساند، و یا به ورطه تئوری توهم که ویروسی دست ساخت این و آن است بکشاند. شوکی بیدارباشِ حافظۀ انسانی.
این ویروس مرگ آفرین روشنگر قَدَری شده است تا چهرۀ واقعی سیاست و مذهب، و رهبران سیاسی و مذهبی، از خودشیفتگی ها و روان پریشی ها و خرافه پرستی ها تا بی لیاقتی ها و بی کفایتی های همراه با دروغگوئی ها و پنهانکاری ها، و انکار واقعیت با هدف سودجوئی های معنوی و مالی را بیش ار پیش بنمایاند. ویروس کرونا آینه عفونی وخون آلودی شده است تا انسان وجامعه انسانی کج اندیشی ها و کج روی هایش را بی پرده و عریان تر ببینند.
مسعود نقره کار
پزشک و نویسنده

۴۳

درود، من انور میرستاری، دبیر پاکسازی شده دبیرستان های بندر انزلی، دارای شغل آزاد، ساکن بلژیک و عضو احزاب سبز اروپا به نظر من به جای احساس خودم نسبت به ویروس کرونا، باید از تشویش و نگرانی‌های خودم در باره شرایط ناگوار کنونی و آینده جهان بگویم. بعضی‌ها فکر می‌کنند که بلای کرونا، برای همسایگان و سالمندان و دیگران است و شامل آن‌ها و خانواده‌هایشان نخواهد شد و آن را جدی نمی گیرند. سخن از مرگ و زندگی و مبارزه سختی است. نماز و دعا، امام زاده و امام، خدا و خانه خدا، واتیکان و پاپ… کاری نمی‌توانند بکنند، گر چه در گذشته هم، هر گز کاره ای نبودند. مبارزه‌ای که تن به تن و پنجه در پنجه است. پاشنه آشیل این دیو هیولا تنها و تنها یک چیز بیش نیست و آن هم جا خالی دادن است. یعنی هنگامی که ویروس همه شهرها و کشورها را در بر گرفته است، نباید جلوی چشمش و بر سر راهش ظاهر شد. به عبارتی دیگر، فقط باید در خانه ماند و تا حد ممکن بیرون نرفت. نباید مغرور شد یا فکر کرد که می‌توان سر کرونا کلاه گذاشت. او همه را در زیر نظر ندارد و از کودک تا سالخوردگان به کسی رحم نمی‌کند گر چه کمی ضعیف کش است.
از اینکه کرونا تعدادی آخوند و شکنجه گر و فرمانده سپاه و نماینده مجلس را در ایران کشت، بعضی از ایرانیان احساس آرامش می کنند، اما من به فکر زندانیانی مانند نسرین ستوده ها و نرگس محمدی ها و آرش صادقی ها و ۱۴ نفر امضا کننده بیانیه استعفای خامنه ای و هزاران زندانی دیگر و خانواده‌های آنان هستم که جانشان را کرونا مستقیماً تهدید می کند. خیلی‌ها هم خوشحالندکه هواپیما ها، ترنها، کشتیها، اتومبیل ها و کارخانه ها از کار افتاده اند و هوا کمی صاف شده است و زمین و موجودات زنده اش، نفس دوباره ای می کشند. گر چه این سخن در کوتاه مدت به آشکارا درست است، اما زیستگران به دنبال یک برنامه پایدار و دراز مدتی هستند که زمین همیشه بتواند نفس بکشد. آنان خواهان کاهش اصولی تولید جهانی جمعیت و مخالف جامعه مصرف گرای می باشند، اما هر گز نمی‌خواهند که یک بیماری مانند کرونا، طاعون، وبا یا سیل و زلزله بیاید و مردم را نابود و چرخ زندگی و اقتصاد را فلج کند. اکولوژیست ها برای زندگی بهتر و شاداب در آسایش و آرامش و امنیت تلاش می‌کنند و خواهان جهانی پاک و بدون آلودگی اند که همه هستی ما از آن است.
انور میرستاری
فعال سیاسی و عضو احزاب سبز اروپا

۴۴

گذشتە ازتلفات انسانی و زیانهای اقتصادی بزرگ این بیماری و سختیها و تراژدیهای همراە آن، ولی من برآنم کە در میان مدت و بلندمدت جامعە بشری نیرومندتر، همبستەتر و آگاەتر از این فاجعە برخواهد خواست: پیشبینی من، و امید من، این است کە علم بر خرافات، سکولاریسم بر حاکمیت دینی و عدالت بر سودجوئی بی حدومرز چیرگی بیشتری خواهند یافت. “ارزان تمام شدن” بە تنهائی حرف آخر را در سیاستهای اقتصادی نخواهد زد و ملاحظات استراتژیک کشورها جای بیشتری پیدا خواهد کرد، در همین راستا بی اعتمادی بە چین در جهان و بویژە جهان غرب گسترش خواهد یافت. دولتها نقش بیشتری بازی خواهند کرد و در مقابل رأی دهندگان بە حفظ جان و امنیت و سلامت شهروندان متعهدتر خواهند شد و خدمات کلیدی در جامعە دغدغە بزرگتری خواهد شد. آفیسها، بطور نسبی، از اهمیتشان کاستە و خانە بە اهمیتش اضافە خواهد شد. همبستگی انسانی و پیوستگی سرنوشت همە ما، و از جملە در حفظ محیط زیست، چشمگیرتر خواهد بود. امیدوارم زندە و سالم باشیم تا این دنیای بهتر را ببینیم و امکان مبارزە برای آن را داشتە باشیم.
عبدالله مهتدی
دبیرکل حزب کومەلە کردستان ایران

۴۵

تقویت دولت رفاه و سیاست مراقبت گرا و تقویت جامعه مدنی : دو راه رویارویی اجتماعی با کرونا.
شوک حاصل از پاندومی کرونا و”موقعیت جنگی” و شرایط اضطراری برخاسته از آن، با توجه به تکنولوژی پیشرفته بشر و دهکده جهانی شدن به رغم تلفات بالای آن احتمالا دیرپانخواهد بود. اما اثرات اقتصادی/ اجتماعی آن حتی در عصر پساکرونا نیز می تواند بس گسترده و درازمدت باشد. برخی حتی از خطر در غلطیدن به بحران اقتصادی وخیم تر از ۱۹۳۰ – در صورت طولانی شدن پاندومی کرونا سخن می گویند.
در یک معنا بحران کرونا معایب نظام های اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک رایج درجهان را بیش از هر زمان دیگری عریان کرد: نظام های اقتدارگرایی همچون چین نشان دادند که چگونه می توانند برای حفظ پرستیژ و کارایی خود، نه تنها هشدار کارشناسی پزشگان را نادیده بگیرند، بلکه با مجازات اولیه آنان و کتمان کاری، توانایی علمی در پیشگیری و مهار به هنگام آن را زائل کنند و ناخواسته با جان هزاران انسان درچین و سراسر جهان بازی کنند. طنز تلخ تاریخ درآن جا است که سهل انگاری کم و بیش مشابهی در مهد سرمایه داری آزاد (آمریکا) صورت گرفت. هشدارهای مکرر کارشناسان و حتی برخی مشاوران ترامپ مبنی بر پاندومی شدن کرونا و اقدامات ضروری پیشگیرانه برای کاهش قربانیان آن در آمریکا، مدتها از سوی ترامپ انکار شد تا مبادا اقتدار سیاسی دولت وی ضربه خورد و بازار دچار وحشت ” بیمورد” شود. از همه بدتر نحوه رویارویی با کرونا در نظام ایدئولوژیک و دینی جمهوری اسلامی بود. درآنجا نیز هشدار پزشکان و دستور العمل های پیشنهادی شان با توجه به نمونه های مرگ و شیوع کرونا در قم، تابع نمایش قدرت سیاسی و دینی نظام در هنگامه انتخابات و سالگرد “انقلاب با شکوه اسلامی” شد. در ایران بی کفایتی بهت انگیز نظام در مدیریت بحران- که کم توجهی، دروغ گویی، کتمان کاری، توسل به تئوری توطئه از جمله شاخص های آن بود- همراه با بی اعتمادی یکسره مردم به آن، بخت مقابله به هنگام و موثر با آن را از بین برد و ابعاد فاجعه را بسیار گسترده تر کرد. در کشورهای دمکراتیک اروپایی همچون اسپانیا و ایتالیا نیز “عدم آمادگی” که براستی در باره معنا و ابعاد و چرایی آن باید درنگی ژرف نمود، هزاران قربانی گرفت و پیش از هرچیز میزان امکانات و کارایی پزشکی و درمانی را درآنجا به زیر پرسش کشید. حتی در دمکراتیک ترین کشورها نظیر سوئد که دولت حاضر به تکیه بر روش های نظامی و پلیسی برای مهار کرونا نشد و با اعتماد متقابل دولت و جامعه به یکدیگر راه بس متفاوتی ازجهان را پیمود، توان مقابله به هنگام و موثرتر برای کاهش تلفات انسانی، تابع محاسبات مرتبط با کمبود امکانات پزشگی و درمانی در صورت رشد ناگهانی ابعاد اپیدمی قرار گرفت. فرایندهای پارادکسال (ناسازه) در واکنش به بحران در چهارگئشه جهان کم نبودند. برخی کشورها با یاری رساندن به دیگر کشورها با تجهیزات بهداشتی و پزشکی و مالی جلوه هایی از گسترش همبستگی بین المللی را به نمایش گذاشتند. برخی اما با اخلاقی راهزنانه به مصادره تجهیزات پزشکی و بهداشتی در مسیر عبور کالاها از کشور خود پرداختند. برخی پنهان یا آشکار جلوه هایی از سیاست سوسیال داروینیسم را در پیش گرفتند (تکیه یک سویه بر روش مصونیت گله ای که درآن گروه های سالمند و بیماران به اصلی ترین قربانیان کرونا بدل می شوند). برخی دیگر اما مراقبت از سالمندان را اولویت نخست خود خواندند.
در اغلب موارد، به رغم تنوع نوع رویارویی با پاندومی کرونا، پاشنه آشیل مشترک نظم موجود جهانی برملا شد: ضعف امکانات پزشکی و درمان همگانی و غیر انتفاعی به طور خاص و کمرنگی عقلانیت و سیاست مراقبت گرا و همبستگی اجتماعی به طور عام. امری که میتواند دیگر پیامدهای سنگین اقتصادی و اجتماعی بحران کرونا را به ویژه درمیان گروه های آسیب پذیرتر جامعه کاهش دهد. این به رغم ناگزیری دولت ها از مداخله گسترده برای یاری رساندن به جبران چالش های اقتصادی برخاسته از کرونا است. از این پس، یکه تازی عقلانیت ابزاری و سود جویی حداکثری – همچون مهمترین راهنمای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جهانی شدن – بیش از هر زمان دیگر با بحران مشروعیت روبرو خواهد شد.
اعاده حیثیت از اهمیت دولت رفاه، توجه بیشتر به بهداشت همگانی و درمان محوری، سیاست های اجتماعی و مراقبت گرا، محیط زیستی، تبعیض زدایی و تقویت نقش جامعه مدنی از جمله مهمترین راه کارهایی است که می تواند جهان را از درغلطیدن به سناریوهای سیاهی که با آن روبرو است، برحذر کند!
مهرداد درویش پور
جامعه شناس استاد دانشگاه

۴۶

بازگشت به ارزش های انسان شناختی. ما در حال تحمل خانه‌نشینی بدنی سهمگینی هستیم که با خانه نشینی فکری قبلی که مدت ۴ دهه است بر تیعیدیان ایرانی حاکم شده است، فرق کیفی دارد. این فرق به نظر می رسد ناظر بر بحران ۴ گانه زیر باشد.
نخستین بحران، بازبینی ایدئولوژی اقتصاد افراطی نئو لیبرال است که از ریگان در آمریکا و بانوی آهنین در انگلستان در دهه های ۱۹۸۰ شروع شد، تاچر درستایش فردگرایی همچون شالوده عقاید خود می‌گفت: «چیزی به نام جامعه وجود ندارد». آیا شاهد گذاراز فردگرایی منفی به سوی جمع گرایی و قرارداد اجتماعی عصر روشنایی هستیم؟
بحران دوم، ناشی ازکند شدن وتوقف چرخ های اقتصادی جهانی است، چرخ هایی که بلعیده‌شدن سیاست در اقتصاد، باروری پول های “خوابیده” درسیستم جهانی بورس وهوش حسابگرانه به جای اندیشه تاملی، رشد زدایی تولیدی واقعی به جای رشد بادکنکی پولی و سرانجام مصرف گرایی فوق العاده برای اقلیت ۱ میلیارد نفری شمال در ناز و نعمت و اکثریت ۶ میلیارد نفری جنوب در حد سد جوع، مهمترین بردارهای ان بوده اند. آیا این بردارها به گونه ای موقت در خواب هستند یا دوباره بعد از پایان بحران، مانند بحران های قبلی سرمایه داری، باز سازی می شوند؟
بحران سوم، بحران دولت های رفاه، ست که با دوبردارعدالت اجتماعی و دمکراسی سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم تا سه دهه توانست رفاه اجتماعی و آزادی ها فردی و مدنی را تضمین نماید و زمینه های بازتولید جامعه شناختی فاشیسم را در اروپا بخشکاند. آیا این رویکرد مثبت به سوی دولت ها وبا توجه به تجربه مثبت چین برای مهار ویروس، افکار عمومی به سوی رژیم های اقتدارگرا تمایل می یابند و این بازگشت خودبخودی، تهدیدی برای دمکراسی نخواهد بود؟
بحران جهارم، بحران زیستی و بیولوژیکی است که حیات فیزیکی مارا تهدید می کند و کابوس مرگ را برای همگان جدی نمود. به باورمن، این بحران چند پهلو، در عمق بحران عمیق انسان شناختی است که نخستین بارقدرت شکننده انسان ابرقدرت قرن جدید را به چالش می کشد. انسانیتی که سیمان ان بر عشق به دیگران، دوستی، برادری و همبستگی است و شکوفایی انسان در تعامل با جمع است. آیا نیاز به تعاریف جدید برای بازگشت به ارزش های انسانی فراموش شده هستیم؟ هنوز زود است که بتوانیم به این پرسش مبنی برانسان‌گرایی تازه‌ای نیاز داریم یانه پاسخ دهیم، اما ادبیات ما مرهون ازاین ارزش های انسانی است که در قله های باشکوه ان، بهتر از سخنان حکیم و شاعر خودمان، سعدی در ۷ قرن پیش ندیدم:
بنی ادم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چوعضوی به درد أورد روزگار دگرعضوها را نماند قرار
توکز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
پاریس، سه شنبه ۷ آوریل ۲۰۲۰(۱۹ فروردین ۱۳۹۹ خورشیدی)
نادر وهابی
جامعه شناس و استاد راهنما در دانشگاه تولوز در فرانسه

۴۷

حس من این است که عالم گیری فزاینده پاندمی کرونا نه تنها ترس و وحشت درونی انسانها را از خطرات ناشناخته عیان کرده است بلکه ریزترین رازهای درونی و هنجارها و عقاید افراد را به چالش کشیده است. چنانکه در این دهکده در هم تنیده جهانی و در عصر دانش و فناوری پیشرفته قرن بیست و یکم، شوربختانه جمعیت کثیری نسبت به اینگونه پاندمی های جهانگیر، اما قابل درک و توجیه پذیر از نظر علمی، همانگونه فکر می کنند که اسلاف ما جاهلانه در قرون وسطاء در مقابل طاعون سیاه آخر الزمانی هراسان می گشتند. عده ای نیز عامدانه یا عوامفریبانه برای پیشبرد مقاصد سیاسی خویش با تمسک به توهم و توطئه چینی آن را به شیاطین و اجنه و ارواح خبیثه یا غضب خداوند، و حتی به مکر دشمنان خود نسبت می دهند، تا توجیه ای باشد بر برهان نمایی “کروناناباواران” ء باورمند که فقط قرائت هایی را می پذیرند که با باورهای ذهنی و انگیزه های معرفتی درونی آنها همخوانی داشته باشد. اگرچه کرونا بشدت خطرناک و مهلک است، اما در رویدادنامه (annals) تاریخ بشری “این نیز بگذرد” و فاصله گذاری های اجتماعی محو خواهد شد؛ اما شوربختانه فاصله های ذهنی پس مانده از قرون وسطاء و علم مدرن قرن ٢١ همچنان باقی خواهد مانند.
دکتر عبدالستار دوشوکی

۴۸

از روزی که نام کرونا را شنیده‌ام، هر روز بیشتر به اهمیت تکانی که به جهان ما داده است، پی می‌برم. گوئی تلنگری است که بر حساس‌ترین بخش وجود ما خورده‌است، موجی‌ست که اقیانوس آرام زندگی روزمره را به‌چنان تلاطمی گرفتار کرده‌است، که هر قطره‌ی‌ آن از هم گسسته و گوشه‌ای پرتاب شده‌است. بودن انسان‌ها در کنار هم و پیوستن آن‌ها به هم‌دیگر خطرناک شده‌است. نفس کشیدن، راه رفتن، باهم بودن و زیستن زیر یک سقف ناممکن یا بسیار دشوار شده است. کرونا تصویری از زندگی را پیش روی ما گذاشته‌است که نامتصور نبود، اما باوری هم به غلبه‌ی آن نبود. دنیای واقعی، بیش از پیش عرصه را به دنیای مجازی باخته‌است. دیدارها، گفتارها و تصمیمات عمدتا از طریق مجازی ممکن است. دنیای قبل از کرونا گویی تمام شده‌است و ما وارد عصری شده‌ایم که جهان به هم‌پیوسته، از هم گسسته‌تر می‌شود. تنها نقطه‌ی امید در جائی است که تجربه‌های مقابله با کرونا انباشت می‌شوند. هر کس از تجربه‌ی دیگری می‌آموزد. دنیای بعد از کرونا، بدون تردید راه دیگری برای از بین بردن فاصله‌ها خلق خواهد کرد. اما گمانه‌زدن در این مورد هنوز زود است. اقدامات امروز برای مهار کرونا نطفه‌هایی از آینده را در خود دارد. ما در این روزها، شاهد شکستن تابوها و انجام اقداماتی در اقصی نقاط جهان و توسط دولت‌هایی هستیم، که در گذشته‌ با آن‌ها بیگانه بودند. همبستگی در عمل دوباره زاده می‌شود. محافظه‌کارترین قدرت‌ها بر ضرورت ایجاد چتر فراگیر همبستگی برای حفظ شهروندان در برابر خطر مرگ گردن می‌گذارند. کسی به فکر حذف بیمه‌های اجتماعی نیست. تلنگر کرونا، از یک‌سو جامعه‌ی بشری را به وداع بیشتر با دروغ و خرافه سوق داده است، از سوی دیگر اتکاء به واقعیت در کشف حقیقت را مجذوب‌تر و باور به توانمندی انسان‌ها در همبستگی با یکدیگر را عمیق‌تر ساخته‌است.
مسعود فتحی
تحلیل گر سیاسی

۴۹

درودها به عنوان یک ایرانی در تبعید و غربت اجباری و در رابطه با عاطفه انسانی از کشتار کرونا در خارج و داخل ایران بهت زده و غمگینم. بخصوص در رابطه با وضعیت ایران که توسط حکومتی اداره میشود که زیرساختهای لازم را ندارد و نیز هیچ عاطفه ای به ملت ایران ندارد و کار او غارت و سرکوب بوده است این اندوه بیشتر میشود. این نکته نخست ولی پنهان نمیکنم که ظهور کرونایک شوک قوی به جامعه بشری داده است که از ابعاد اقتصادی فرهنگی و فلسفی بسیار قابل توجه است. ما شکنندگی جامعه غول آسای بشری را در برابر یک ویروس میبینیم. تمام قدرتهای نظامی جهان در مقابل این ویروس درمانده اند. این ویروس بما میفهماند که جهانی شما اینچنین قابل ادامه نیست و میتواند نابود شود. استثمار روز افزون. فاصله میان فقر و ثروت. جنگها. اوجگیری هرزابه های فرهنگی در مقابل فرهنگ راستین و نابودی محیط زیست، اینها روی میز ما قرار دارد. ما باید تغییر کنیم. جهان یک دهکده بزرگ است که اگر تغییر نکند میتواند نابود شود. به نظر من از نظر فلسفی یک ضربه بسیار نیرومند به گندابهای مقدس مذهبی خورده است. کرونا میگوید شما و سایر موجودات مساوی هستید و کسی از اسمانها مواظب شما نیست. کرونا میگوید مقدسات شما نمی توانند به شما کمک کنند. کرونا میگوید من کعبه و واتیکان را تخلیه کردم و خدای شما از من ضعیف تر است. کرونا میگوید میلیاردها دلار پولهائی را که بزرگترین خداوندان زمین اندوخته بودند از دستشان بیرون آوردم و آنها فهمیدند بدون جامعه جهانی بزرگ فرو کوفته شده نمی توانند زنده بمانند پنهان نمی کنم من در رابطه با کرونا احساسی دو گانه دارم او برای من یک ویروس خطرناک است که ممکن است مرا بکشد و در عین حال در این دو سه هفته مانند یک آموزگار بسیاری چیزها به من آموخته است. من فکر میکنم کرونا میتواند بمثابه قاصد تغییرات مختلف خود را نشان دهد.
اسماعیل وفا یغمائی
شاعر و ترانه سرا

۵۰

کرونا به جهانیان نشان داد که زیاده طلبی، خودخواهی، تنگ نظری، زیرپا گذاشتن قوانین طبیعت و نادیده گرفتن حق حیات جانوران چه وحشی و چه اهلی در محیط زیست طبیعی شان چه پیامدهای هولناکی می تواند برای بشر داشته باشد.
شکی نیست که جهان پس از کرونا شاهد دگرگونی های اساسی و ریشه ای خواهد شد. ممکن است در همۀ حوزه و دیسیپلین ها در بسیاری از اصول و بدیهیات شک کنند. برای مثال، کرونا نشان داد که رشد و توسعه حُکم بی چون چرای اقتصادی نیست
گمان می کنم پس از این تجربۀ بی سابقۀ جهانی، هراس مردم در همۀ کشورها از آیندۀ ناروشن خود و بچه هاشان بیشتر خواهد شد. اگر این هراس درست هدایت شود، مردم دیگر کورکورانه سرنوشت شان را به دست دولت هاشان نخواهند سپرد
کرونا ثابت کرد که جهانی شدن افسارگسیخته بدون همفکری و تفاهم در ادارۀ اقتصاد جهانی به فاجعه های تازه ای خواهد انجامید
ممکن است ملت هایی دوباره بخواهند در لاک خود فروروند و ملت های دیگر را، چنان که در یکی دو قرن گذشته معمول بوده، رقیب یا دشمن خود بپندارند. باید به آن ها با استدلال منطقی نشان داد که بر روی این کرۀ خاکی آدمیان در چهار گوشۀ جهان سرنوشت مشترکی دارند.
علیرضا مناف زاده
تاریخ شناس

۵۱

ای کاش می توانستم
لبانت را ببوسم،
بی دغدغه ی فاصله و فصل
بی هراس از آنا کارنینا
بی اعتنا به قتل عام کرونا
***
ای کاش
تو در مهتابی شرقی می رقصیدی
و لباس هایت در باران پاریس
خیس می شد
***
کاش می شد
ضریح تنت را
با لب های تشنه ام
چندان ایمن کنم
تا زایران جهان
تا همیشه بگردند
و بی هراس
لحظه های تنت را ببویند
۱۵ مارس ۲۰۲۰

هوشنگ اسدی
شاعر و روزنامه نگار

۵۲

اخطار
آمد کرونا که طبلِ اخطار زند
بر مردمِ خفته بانگ هشدار زند
پیروزی دانش و خِرَد را بر جهل
درگوش خرافه باوران جار زند

پیروزی عقل
آمد کرونا که عقل پیروز شود
خارِ رَهِ جهلِ خانمان سوز شود
کالای فریب بی خریدار آید
بازار خرافه عبرت آموز شود

ازادی علم از ایمان
آمد کرونا که علم از ایمان بِرَهد
وز چنگ جنودِ جهل ، انسان بِرَهد
هوش و خِرَد و دانش و ادراک بشر
زآنان که ز دین کنند دُکّان بِرَهد

نوبر کرونا
«هروز یکی ز در درآید که منم!»
درجامه ء خوف و خطر آید که منم
دی تاخت بلای اهل دین بر ایران
حالی کرونا چو نوبر آید که منم!

مسلمان شدن کرونا
دیریست وطن زار و پریشان شده است
اسلام بلاى جان ایران شده است
زینگونه که بر پیر و جوان مى تازد
گویى کرونا نیز مسلمان شده است

کرونا و آب کر
آمد کرونا که آب کر خشک شود
با پشک خر و شاش شتر خشک شود
از ریشه وبن گیاه بد گوهر فقه
چون مغز فقیه مفت خور خشک شود

معجزه تاک
آمد کرونا که تاک پربار شود
مى پاک ترین متاع بازار شود
تطهیر شوند اولیا درالکل
ودکا سبب شفاى بیمار شود

فرار شیخ از قم
از چین کرونا به سوى قم کرد گذار
تا شیخ نگردد از عبورش بیمار؛
چون گرگ زچنگ شیر و چون موش ز مار؛
نعلین به کف ز شهر قم کرد فرار

چله نشینی
ای اهلِ زمان کز کرونا بیزارید
از وی اگر امید سلامت دارید
حُکم است که چون چله نشینان ،
چندی از خانهٔ خود پای برون نگذارید

روزگار شگفت
بر شاخهٔ غم شکوفه زاری داریم!
آغُشته به اندوه، بهاری داریم
از چین،«کرونا»به شهر ما آوردند
دردا که شگفت روزگاری داریم

جن چینی
جِن با ماهان به قُم ز یوهان آمد
از بهرِ خرید و خوردِ سوهان آمد
چون از کمونیست ها دلى خونین داشت
با دعوتِ اسلام به ایران آمد.

محمد جلال چیمه (سحر)
شاعر و نقاش

پایان گفتارهای ۵۲ شخصیت ایرانی در باره «کروناویروس»
۰۹/۰۴/۲۰۲۰ پاریس- فرانسه
پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
جلال ایجادی، جامعه شناس، دانشگاه فرانسه

فاجعه دردناک کرونا و وضیعت اسف انگیز مردم و کاربدستان مردم ستیز/هوشنگ کردستانی

فاجعه وحشتناک و کشنده ای درسیاره ما رویداده است کم نظیر یا بی نظیر که مرز وکشور نمی شناسد و همه مردم جهان را بیکسان مورد تهدید قرار داده و هر روز قربانیان بیشتری میگیرد.
در دوران سختی از تاریخ بسرمیبریم
ازسویی دوچار ویروس کرونا یی هستیم که جهان را تهدید و از سویی دیگر با سردمداران نظامی ضد ایرانی ومردم ستیز که در قبال جان انسانها کوچکترین احساس مسؤ لیتی ندارند.
کمک هایی هم که توسط دولت های خارجی برای نجات بیماران وآسیب‌ دیدگان و جلوگیری از گسترس بیشتر قربانیان میرسد، به عوض درمان ونجات جان مبتلایان، به حساب های بانکی آنان واریز میشود.
گفته شده که تنها کمک مالی امارات و دولت ژاپون به تومان معادل هفتصد و پنجاه میلیارد می شود. آیا این مبلغ در راه ایجاد بیمارستان ها ی جدید یا مجهز کردن بیمارستان برای پذیرش مبتلایان ویروس کرونا هزینه شده یا به جیب گشاد سردمداران رفته است؟!!
شگفت آورتر آنکه با پیشنهاد پزشکان بدون مرز، برای ساختن بیمارستانی در اصفهان مخالفت و محترمانه آنان را از ایران اخراج کردند.
هرآینه این پیشنهاد را پزشکان بدون مرز، به هر دولت دیگری داده بودند
بی تردید مورد استقبال واقع می شد.
میشود حدس زد که مخالفت با حضور پزشکان بدون مرز و جلو گیری از ایجاد بیمارستان در اصفهان نه کوتاهی بلکه دشمنی سردمداران نظام با جان مردم است، به همان گونه که در مورد سرنگونی هواپیمای اوکراین نشان داده شد.
این کوتاهی تنها نسبت به جان مردم ایران نیست بلکه به گسترش فاجعه ویروس کرونا در گستره جهان دامن خواند زد.
میدانیم دزدی که مال دیگران را می دزد، نمی تواند خدمتگزار کسانی باشد که دارایی انها را دزدیده است.
از این رو انتظارآنکه سردمداران نظامی که در چهل سال اخیر دار و ندار مردم ایران را به سرقت برده و به بانک های خارج ازکشور سپرده یا سرمایه گذاری کرده اند، در این شرایط هستی سوز به یاری مردم بشتابند توقعی بدور از واقعیت و خوش باورانه است.
چپاول گرانی که در برابر ویروس کرونا فرار را بر قرار ترجیح داده وهر یک در گوشه ای پنهان شده اند، مراسم مذهبی ونمازهای جمعه را که این همه در مورد ش داد سخن داده و فرضیه الهی می خواندند، تعطیل کرده اند و…
هیچ یک از آیات عظام وتولیت ها، انجمن ها وموسسه های مذهبی که سالهاست از جان بلب رسیدگان برای امامزاده ها درخواست پول میکنند، برای مبارزه با ویروس مهلک وکشنده کرونا کوچکترین یاری ای نرسانند و نشان دادند که آخوند دست بگیر دارد و نه دست بده!
فاجعه ویروس کرونا هنگامی ابعاد دهشتناک خود را در ایران نشان خواهد داد که شمار مبتلایان چند برابر شود و بیمارستان ها ی کشور، اگر همه آنها را هم اختصاص به بیماران کرونا یی دهند، جای خالی نداشته باشند و شمار زیادی از هموطنانمان قربانی بی توجه ای، عدم مدیریت و بی کفایتی مسؤلان گردند.
علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و نه ایرا ن، آنطور که رسانه “بی بی سی” می کوشد تلقین کند، در سخنانی گفت که ویروس کرونا چیز مهمی نیست، مردم می توانند با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه آن را از خود دورکنند واضافه کرد که ما از این ویروس خطرناک تر هم داشته ایم !!
بخش نخست گفته اش کاملا نا درست وبه دور از حقیقت بود.
چون هیچ یک از مراکز پزشکی وآزمایشگاهای معتبر جهان هنوز نتوانسته اند دارویی برای رویارویی ویروس کرونا پیدا کنند. اگر بنا بر ادعای ایشان با خواندن تنها یک دعا میتوان جان انسان ها را از خطر ویروس کرونا نجات داد چرا او خودش را در قرنطینه قرار داده است؟ و برای نجات جان مبتلایان به بیمارستان ها نمی رود؟ و در کنار و هم صدا با مردم این دعای سحر آمیز را نمی خواند؟ و اصولا چرا برای نجات جان ده ها هزار ایرانی مبتلا به این ویروس که در وضعیت میان مرگ و زندگی بسر میبرند برنامه نماز جمعه را برگزار نمی کند تا خود وهزاران روضه خوان معروف به امامان جمعه در حضور و در کنار مردم این دعای نجات دهنده را با صدای رسا بخوانند و نماز گزاران نیز هم صدا تکرار کنند و واقعا چرا خو داری میکنند؟ آیا جان مردم ایران به اندازه جان مردم فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و… ارزش ندارد؟
قسمت دوم صجبت او را انصافا می شود پذیرفت. آنجا که گفت ما ویروس های خطرناک تری را از سر گذرانده ایم. البته آن ویروس خطرناکتر، همان ویروس نابود کننده وایران برباده نظام ولایت فقیه یا حکومت مشروعه است که بیش از جهل سال هم چون کابوسی بر سرزمین ایران افتاده، میلیون تن از هموطنان مان را وادار به جلای وطن کرده وهزاران تن از ایران دوستان را کشته و بقیه را مجبور به زندگی کردن در زندان ولایت فقیه نموده است.
چرا خامنه ای لازم دید سخنانی بی پایه و بی اساسی بگوید که نادرستی آن را خود باور دارد؟!!
نخست: به دلیل تخته شدن بساط دکانداران و فروشندگان خرافات.
دوم: او به عنوان رهبر عمامه به سران با سخنانی بدوراز واقعیت وعوام فریبانه می کوشد مجددا این دکان و بساط را باز نماید.
سوم: عدم قدردانی و سپاسگزاری از تلاش ها وفداکاری های پزشکان، کارکنان بیمارستان ها و مراکز درمانی، پرستاران و فعالان علوم آزمایشگاهی که با بخطرانداختن و فدا کردن جان خود هزاران تن از مبتلایان به ویروس کرونا را نجات دادند، که در اینده بتواند ادعا کند که نجات یافتگان، جانشان را نه در اثر این فداکاری ها بلکه مدیون خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه می باشند.
عدم سپاسگزاری از فداکاری ها وجان بازی های دیگران دور از انتظار نبود چون امام ایشان روح الله خمینی هم پس از آنکه خرمشهر در اثر فداکاری و جانبازی دلاوران ارتش و جان باختن ده ها هزار جوان عاشق وطن و جانفشانی مردم خوزستان و به ویژه ایرانیان عرب زبان که در صف نخست دفاع قرار داشتند آزاد شد، گفت این پیروزی در اثر لطف خداوند بود. اگر آزاد سازی خرمشهر تنها در سایه لطف خداوند بود! چرا او خودش را در جماران پنهان کرده بود وتنها موشک ضد هواپیما که از آمریکا خریداری کرده بودند برای حفظ جان او در جماران نصب کرده بودند؟!!
این است منطق عوام فریبان ضد ایرانی و مردم ستیزی که بیش از چهل سال است سرزمین ما را اشغال کرده و ایرانیان را به اسارت گرفته اند.

به گفته نظامی گنجوی یکی از شش چشم اندازه ادب ایران
«چو بد کردی مشو غافل ز آفات
که لازم شد طبیعت را مکافات
سرای آفرینش سرسری نیست
زمین و آسمان بی داوری نیست»

هوشنگ کردستانی، بیستم فروردین ماه ۱۳۹۹

کرونا، مدیریت، دین و دگرگونی ساختاری جهان/جلال ایجادی

  • کرونا، فراتر از جنگ جهانی دوم، تمام جهان را مورد حمله قرار داده است. این بحران بهداشتی منجر به مرگ شمار گسترده ای از شهروندان جهان شده و همه دولتها و دانشمندان و پزشکان جهان را به چالش بیسابقه ای کشیده است. این جنگ ویروسی بر تمام جهان آسیب وارد ساخته و اثرات عمیقی بجای میگذارد.

«مدیریت» دینی در ایران

تاریخ ایران دردناکترین دوره خود را تجربه میکند. اگر جنگ های تجاوزی مانند حمله اسکندر و عرب و مغول بعنوان عوامل تخریب از بیرون تلقی کنیم، حکومتگری داخلی در برخی شرایط نیز یک عامل مخرب مهیب بوده که توانها و ثروتها و انسانها را به نابودی کشانده است. به کارنامه جمهوری اسلامی نگاهی بیاندازیم. در چهل سالی که گذشت چین به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد، کره جنوبی به دهمین قدرت اقتصادی تبدیل شد، آمریکا با شرکتهای دیجیتالی به یک هژمونی تکنولوژیکی بیسابقه دست می یابد، تمام کشورهای اروپای شرقی به دمکراسی میرسند، رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی نابود میشود، پیشرفت های عظیمی در جراحی قلب و مغز و نیز در مقابله با سرطان انجام مییابد، تکنولوژی های غیرفسیلی و پاک در جهان گسترش مییابد، تکنولوژی های هوشمند با الگوریتم های نیرومند در مدیریت اقتصاد و جامعه و جهان هستی وارد عمل شده اند، بهترین دانشگاه ها در آمریکا و انگلستان و ژاپن و چین و آلمان و فرانسه و کانادا متمرکز شده اند، بیشترین جایزه نوبل ادبیات و دانش های تجربی به آمریکا و انگلستان و آلمان و فرانسه و ژاپن و اتریش و سوئیس و لهستان تعلق گرفت، و صدها رویداد چشمگیر و بزرگ اتفاق افتاده است.

حال در این چهل سالی که گذشت در جامعه ایران چه رویدادهایی انجام گرفت؟ ثروتهای اقتصادی چپاول شد، محیط زیست و منابع طبیعی ایران ضربه عظیمی خورد، مدارس و دانشگاه ها بیش از پیش مذهبی شد، تعداد امامزاده ها بشدت افزایش یافت، تعداد آخوند و بودجه آنها رشد یافت، فقر در جامعه فراگیر شد، میزان کتاب خوان تقلیل پیدا کرد، جوانان زیادی ایران را ترک کردند، فشار ضد زن افزایش یافت، بموازات رشد ساختمانهای بزرگ فساد و زمین خواری عمومیت یافت، ارزشهای معنوی فروریخت، آخوندها بر سیاست و اقتصاد و آموزش و فرهنگ غلبه یافتند، بحران سیاسی در منطقه رشد کرد، پول ایران برای رشد جریانهای اسلامی تروریستی و متعصب شیعه به هدر رفت، تهدید علیه جامعه ایران و شکنندگی درون جامعه افزایش یافت، استرس و اضطراب جامعه دامنه یافت، ایران در جهان منزوی گشت، ایران با روسیه و چین روابط بازرگانی و رانتی وسیع برقرار کرد و به آنها امتیازهای بیسابقه داد، قرارداد برجام با غرب شکست خورد، فروش نفت ایران در بازار جهانی به بن بست کشیده شد، حوزه های گندیده شیعه بر سیاست و بر زندگی خصوصی بخش مهمی از ایرانیان غالب شد، کروناویرس با پنهانکاری حکومت دینی و با کمک نظام اعتقادی دینی آیت الله ها و آخوندها بر بخش بزرگی از جامعه غلبه یافت.
ریشه آغازین کروناویروس در مقیاس جهانی، شاید در تخریب اقلیمی و تخریب در طبیعت جهان و نبود یک سیاست نیرومند بهداشتی باشد. ولی بناگزیر در کشورهای گوناگون با عوامل محلی و بومی رشد تند و کند داشته است. رشد کروناویروس در ایران ناشی از تبهکاری و حماقت دینی حاکمان و همه سلسله مراتب مذهبی میباشد. آخوندیسم با طمع اقتصادی شرکت ماهان باندهای خود، با جهالت خرافه گری مذهبی خود، با سرداران فاسد سپاه خود، با حوزه های دینی ضد خرد خود و با دولتیان و روسای بی لیاقت ریز و درشت خود، این ویروس را به جان ملت انداخت. دستگاه مذهبی قم و «دانشگاه المصطفی» مسئول انتقاد ویروس از چین به ایران میباشند. دستگاه شیعه در کشتار ایرانیان مسئول است. ادامه حکومت اسلامی جز سلطه گری اسلامی و تباهی ایران چیز دیگری نیست. خامنه ای و دیگر سران حکومتی از همان ابتدا شروع به نفی کردند و کرونا را همچون «توطئه» آمریکا تبلیغ نمودند.

در ایران مدیریت حکومتی موجود نیست. در ایران سیاست دولت فاجعه آمیز و خرافه گرا بوده است. نفی اپیدمی و خطر آن برای جمعیت، پنهانکاری آماری و اطلاعاتی، مخالفت با قرنطینه مراکز مذهبی و نفی قرنطینه شهر قم و شهر تهران، دعوت به دعا و ضدیت با دانش پزشکی، تناقض گوئی و عقب نشینی از جمله مشخصات سیاست حکومتی است. در ایران، خامنه ای خرافی و تبهکار مردم را به دعا خواندن تشویق میکند و تئوری توطئه جنگ باکتری را مطرح میکند، روحانی مخفی شده است و وزیر بهداشت به دروغگوئی ادامه میدهد. در ایران مردم ما رها شده اند، امکانات پزشکی لازم موجود نیست و فقط حساسیت و شانس و شعور خود مردم و نیز تلاش پزشکان و پرستاران دلسوز به یاری آنها میرسد. مدیریت دینی ایران یک فاجعه است. دین اسلام در طول تاریخ ایران نقش مخرب داشته است و این بار ما شاهد هستیم که چگونه عوامل دینی، زمینه رشد مرگ مردم را فراهم می سازند. همه امامزاده های شفا دهنده به کانون مرگ تبدیل میشوند و آیت الله ها با تشویق دعا برای شفا، مردم را در برابر مرگ خلع سلاح می نمایند. نادانی و خرافه پرستی مخرب خردگرایی بوده و انسانها را به نادان ترین افراد تبدیل میکند و آنها را همچون برده به حرم های رضا و معصومه و عبدالعظیم و جمکران می کشاند. این بردگان به حاملان مرگ تبدیل میشوند و کل جامعه را در مسیر هلاکت بزرگ قرار میدهند. هر چند که تجربه و فاجعه اپیدمی کنونی بروشنی به زنجیریان نشان میدهد که اسلام و قرآن و شیعه گری و امامزاده ها جز فلاکت و تیره روزی حاصل دیگری ندارند و نشان میدهد که این سلسله مراتب خرافات هیچ شفایی برای زندگان و مردگان نمی تواند داشته باشد، ولی برده برده میماند تا زمانی که خرد و شجاعت و روشنایی در روان او رخنه نکرده است.

تجربه مدیریت کرونا در کشورهای دیگر

مارسل موس انسان شناس معروف صحبت از مقوله ای چون «داده اجتماعی کامل» میکند. این داده همچون پدیده ای است که تمام جنبه ها را در خود جمع کرده است. کرونا ویروس همین «داده» و پدیده اجتماعی کامل است که کمبوها و ویژگی های یک جامعه و یک سیاست را درخود منعکس میسازد. در هریک از جوامع ویروس کرونا چگونه بوجود آمد و چگونه عمل کرد و آسیب ها چگونه ارزیابی میشود و چگونه مورد مدیریت قرار گرفت؟
در کشورهای گوناگون مبارزه مدیریتی علیه کرونا ادامه دارد. بظاهر چین با یک سیاست محکم قرنطینه و درمان گسترده به نقطه محار رسیده است. هرچند ما اطلاع دقیقی راجع به منشا پیدایش این ویروس در چین را نداریم و باحتمال قوی دولت چین در ابتدا مخفی کاری نمود و به سازمان بهداشت جهانی دروغ گفت، ولی مسئولان دولتی در مرحله بعد اقدام های محکم مدیریتی انجام دادند و نظام پزشکی چین موثر عمل نمود. در کره جنوبی حرکت ویروس از یک فرقه مذهبی پروتستانی شروع شد ولی با سرعت دولت وارد عمل شد و مردم با انضباط خود اپیدمی را مهار کردند. در آمریکا سیاست های نفی گرایانه پرزیدنت ترامپ اثر منفی بجا گذاشت و بیشتر نگرانی ترامپ در مورد شرکت بوئینگ بود تا سلامتی مردم. در گام بعدی، با توجه به دشواری فزاینده بوئینگ دولت پنجاه میلیارد دلار کمک نقدی اعلام کرد. البته در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مبلغ ۱۵ میلیارد و در بحران ۲۰۰۹ مبلغ ۸۰ میلیارد دلار به شرکت ها و بویژه جنرال موتورز داده شده بود. با توجه به تنگنای اقتصادی مردم دولت تصمیم گرفت مبلغ ۲۵۰ میلیارد به خانواده ها کمک کند. افزون بر آن دولت دریافت ۳۰۰ میلیارد دلار از محل مالیات را به عقب می اندازد. بالاخره آمریکا در مقابله با کرونا، بودجه ای بیش از ۸ میلیارد بسیج میکند. در فرانسه کرونا ویرس در شرق فرانسه در محل برگزاری مراسم مذهبی شروع شد و به سرعت به مناطق نزدیک پاریس رسید و سپس به همه پخش شد. دولت به همکاری فشرده متخصصان پزشکی سیاست بهداشتی را متناسب با پیشروی هدایت نمود. پس از اقدامهای دوره اول و دوم، مرحله سوم در فرانسه آغاز شد. در این مرحله با آمار واقعی و سیستم خبرگزاری دولتی و آماده باش بیمارستانها و امداد پزشکی ارتش، بسیج عمومی اعلام شد و اوضاع زیر کنترل قرار گرفت.
بدنبال بسته شدن کودکستانها و مدارس و دانشگاهها، دولت اعلام کرد تمام مراکز هنری و فرهنگی، تمام رستورانها و کافه ها و هتلها نیز بسته می شوند. دولت با نظر مثبت ستاد مشورتی پزشکی و احزاب اپوزیسیون دور اول انتخابات شهرداری ها را سامان داد و در تمام محل های رای گیری بدون ازدحام نفر به نفر افراد وارد شده و هر کس با مواد ضدعفونی قبل و بعد از رای، دست های خود را پاک کرده و با قلم خود دفتر انتخاباتی را امضا می کرد. اعضای هر شعبه انتخاباتی بدون دست زدن به کارت انتخاباتی و کارت ملی، فقط با نگاه کردن اسناد، شهروندان را برای رای دادن راهنمایی میکردند. ایمانوئل مکرون رئیس جمهوری که بطور منظم در باره بیماری و سیاست دولتی در قبال آن ابراز نظر کرده بود، سیاست جدید دولت و محدودیت های اجتماعی و اقتصادی را اعلام کرد و سپس وزیر اقتصاد بدنبال دیدار با صاحبان شرکتهای مواد خوراکی و فروشگاههای بزرگ غذایی، مطرح کرد که سازماندهی توزیع مواد خوراکی بشکل عادی ادامه یافته و کشور هیچ مسئله ای ندارد و شهروندان نباید نگران کمبود مواد خوراکی باشند.
بدین ترتیب بر اساس این تصمیم دولتی بمدت یک ماه رستورانها بسته شدند. در این بخش اقتصادی، نزدیک دو میلیون از کارکنان بنگاههای خوراکی و هتلها بصورت موقت بیکار شدند و البته این افراد با کمک های مالی دولتی دارای پوشش خواهند بود. روشن است که در جامعه فرانسه یک هراس بزرگ وجود دارد ولی حضور مسئولان سیاسی درجه اول و نیز اطلاع رسانی منظم پزشکی و دولتی، از التهاب جامعه کاسته و اعتماد متقابل در جامعه وجود دارد. اکثریت مردم سیاستهای دولتی را مورد تائید قرار می دهند و همه بر این نظرند که اولویت کشور سلامتی و بهداشت مردم و نجات بخش حساس جمعیت از مرگ است. در ادامه همین سیاست دولت فرانسه از ۱۷ مارس بسیج عمومی اعلام کرد: برای مهار کردن بیماری، هرگونه آمد و رفت در خیابان فقط با اجازه ممکن است، کارکنان شرکتها فقط با کار مجازی از دور فعالیت خواهند داشت، دولت هیچ شرکتی را به حال خود رها نمیکند و متعهد میشود مبلغ ۳۰۰ میلیارد یورو برای بدهی بانکی و مالیات و هزینه های اصلی ماند برق و آب و شوفاژ و کرایه به شرکتها کمک کند، کارکنان و کارگران در «بیکاری تکنیکی» قرار گرفته و درآمد خود را حفظ کرده تا مورد ضربه اقتصادی قرار نگیرند. این موارد جنبه هایی از مدیریت در فرانسه است و مسئله مرکزی مهار اپیدمی و تامین امنیت و کاهش ضربه های مالی به اقتصاد کشور است. در فرانسه حمایت دولت از اقتصاد و جامعه یک پدیده جدید نیست، این سیاست متکی به نگرش کنیزیانیسم و منطق دولت رفاه است. این امر تناقضی با اقتصاد بازار ندارد و در شرایط حساس و تنگناهای بزرگ مانند زمان جنگ یا اپیدمی، دولت به مداخله پرداخته و با «رگولاسیون» تنظیمی و معتدل به اقدام های بهبودی و تشویقی و امنیتی به نفع جامعه دست میزند.
این بیماری در سطح دنیا یک رکود اقتصادی در پی خواهد داشت ولی از نظر دولت فرانسه اثرات این ضربه را باید محدود کرد و باید مانع ورشکستگی شرکت ها شد و به این خاطر حمایت دولتی یک ضرورت است و همکاری اتحادیه اروپا در زمینه پزشکی و سیاسی و اقتصادی برای مهار اپیدمی کاملن توجیه شده است.

چگونه رفتار کنیم؟

در ایران، در فرانسه و در جهان پاندمی کرونا به جنگ خود ادامه میدهد. چاره چیست؟ در مقابله با کرونا، تنها دانش پزشکی، سیاست های مسئولانه نهادهای بهداشت جهانی، سیاست های بهداشتی و پیشگیرانه دولت ها و برخورد مسئولانه شهروندان جهان، چاره کار است.
چند نکته مهم را در نظر بگیریم:
یکم، از تئوری توطئه باید پرهیز کرد. مدافعان تئوری توطئه چه میگویند؟ آنها میگویند عده ای در نقطه ای در جهان توطئه نموده تا رقبای سرمایه داری جهانی را در دشواری قرار دهند و بازار مصرف دارو را فعال کنند. آنها می گویند یک قدرت دولتی بطرز آگاهانه ولی مخفیانه، این اپیدمی را بوجود آورده و پخش کرده تا واکنش های بعدی مردم را بررسی کند. این افسانه سازی های غیرمسئولانه با واقعیت ربطی ندارد و عاملان آن ناتوان از بررسی ریشه اپیدمی هستند و بیشتر اخلالگر هستند. تئوری توطئه با مشخصه تردید و توطئه تعریف شده و از نیروهای پنهانی و غیبی و جاسوسی تصمیم گیرنده، حرف میزنند. نفی گامهای انسان روی کره ماه، تخریب دو برج دوقلو آمریکا توسط سیا، کرونا ساخته دولت، از جمله افسانه سازی های طرفداران تئوری توطئه میباشند. اپیدمی کرونا دلایل علمی دارد و متخصصان نتیجه بررسی خود را انتشار خواهند داد. تخریب های زیست محیطی، آلودگی های صنعتی، افزایش ویروس های جدید و جهش های ویروسی، نبود سیاست های بهداشتی درست، نظام تغذیه آلوده در برخی نقاط جهان، خوردن موش و خفاش و غیره در برخی جوامع، نبود بودجه پژوهشی کافی برای پیشگیری های لازم، از جمله عوامل تولید اپیدمی های خطرناک است.

دوم، مدیریت سیاسی با مدیریت بهداشتی در همکاری تنگاتنگ باید باشند. در حال حاضر در اروپا و در چین این امر در دستور کار است. در فرانسه رئیس جمهور پیوسته با متخصصان پزشکی تبادل نظر کرده و تصمیم سیاسی را متکی به تشخیص علمی مینماید و افزون برآن دولت فرانسه اعلام کرد اولویت اساسی سلامتی و نجات شهروندان است و تمام هزینه های مالی را می پذیرد. فرانسه به لحاظ مدیریت سیاسی خود و از آنجا که مانند سایر کشورها دارای ذخیره پولی و قدرت اقتصادی است، بدون تردید وارد عمل شده و مدیریت سیاسی و مالی را به مدیریت بهداشتی پیوند میزند. دولت اسلامی ایران در درماندگی و پریشانی و خرافه غوطه ور است و آخوندها با تبلیغات خود تلاش میکنند تا با خرافه های اسلامی مردم را فلج کنند و در کار پزشکان و پرستاران مداخله مخرب کنند. نهادهای بهداشتی جهانی باید در امورد داخلی ایران وارد شوند و جلوی گسترش فاجعه را بگیرند. افزون برآن فساد مالی و عدم شفافیت نظام حاکم و غارت ثروت کشور توسط اقتصاد بنیادی سپاه و آستان قدس، هرگونه مداخله جدی بنفع مردم را ناممکن میسازد. بیمارستان ها بودجه لازم را ندارند، پرستاران از حقوق مناسب برخوردار نیستند و جامعه نمیداند که آمار واقعی بیماران و جان باختگان چقدر است.

سوم، ما شهروندان جهان باید مسئولانه عمل کنیم، به مسائل و رهمنودهای بهداشتی کاملن توجه کنیم، با ماسک حرکت کنیم، ارتباط های خود را محدود کنیم، روحیات همدیگر را تقویت کنیم، بدام مذهب و خرافه و آخوند و ایدئولوگ دینی نیافتیم، در انتظار آسمان و الله و امام زمان و مسیح نباشیم، بدام تئوری های توطئه چپ های سرگشته و یا مذهبیون خرافاتی نیافتیم، از شعارهای تهیجی و دروغین ضد «سرمایه داری» یا ضد «امریکایی» پرهیز کنیم، تاکید کنیم که ارزش انسانها و سلامتی آنها بالاتر از ارزش مالی است، ارزشهای اخلاقی اتیک و همبستگی انسانی را توسعه دهیم، دارای انظباط بهداشتی باشیم، از شبکه های اجتماعی برای اخبار واقعی و طنز استفاده کنیم، مقاله های علمی را منتشر کنیم، روحیه خود را نیرومند نگاه داریم، در خانه هایمان کار فرهنگی و هنری کنیم و کتاب بخوانیم، جشن نوروز را از یاد نبریم، رباعیات خیام را با هم دیگر بخوانیم. بشریت با دانش خود بر کرونا پیروز خواهد شد.

نتایج بزرگ برای جهان قرن بیست و یکم

این اپیدمی بطور جدی سازماندهی اقتصاد جهانی را به پرسش میکشاند. این بحران بهداشتی در صورت تداوم خود عادتهای زیادی را می تواند تغییر دهد. ولی این تغییر پایدار باشد یا نباشد، برای سازمان دهندگان اقتصاد جهان درس آموز است. لیبرالیسم اقتصادی و دولتها دوباره به سازماندهی گلوبالیزاسیون و جهانی شدن اقتصاد دست میزنند. تقسیم کار جهانی، مدل حمل و نقل مواد اولیه و کالاها، تولید به قیمت ارزان نیروی کار و مواد و دسترسی به بازار از این پس بطرز جدی قابل فکر هستند. وقتی ما با تمرکز ۲۵۰۰ کارخانه داروسازی در چین روبروهستیم و بازیگران اقتصادی اروپایی این تقسیم کار را پذیرفتند. ولی امروز اروپا بناآگاه درمی یابد که فاقد استقلال داروئی خود است و یک اپیدمی در چین توزیع دارو در اروپا را مختل میکند. در فرانسه فقط چهار کارخانه تولید ماسک میکنند و سایر کشورهای اروپایی تولید ماسک ندارند بلکه عمده ماسکها در چین تولید میشود. بنابراین در شرایط حاد بحران بهداشتی و با توجه به سیستم حمل و نقل بهم ریخته بناگزیر جامعه اروپایی با بحران شدیدتر مواجه میگردد. این اپیدمی سیاست تولیدی در جهان را در معرض تغییرات گسترده قرار میدهد. طی چهل سال اخیر اقتصاد جهان به ساختار جدیدی تحول یافت. در سالهای هفتاد میلادی جهان باعتبار ربات ها و سیستم های کامپیوتری مدرن شده و این الگو مهارت های وسیعی را کهنه ساخت و لایه های اجتماعی گسترده ای را از مدار اقتصاد و جامعه حرفه ای و شغلی خارج ساخت. سپس از سالهای ۲۰۰۰ میلادی با گسترش مدل های دیجیتالی و مکانیسم های مالی مجازی و مدیریت دیجیتالی بنگاهها و تولید دیجیتالی و خدمات دیجیتالی تغییرات ساختاری سترگی بوقوع پیوست و اقتصاد نوظهور دیجیتالی متولد شد. امروز با موج ناشی از کرونا، اقتصاد جهانی شکل جدیدی خواهد یافت و به ابعاد مجازی و دیجیتالی خود بعد جدید و بیسابقه ای میدهد.

با بیماری خطرناک کرونا در بسیاری از کشورها مانند فرانسه و کشورهای دیگر مدارس بسته شدند و در دانشگاه همه کلاسها برای همه استادان متوقف میشود. این تصمیم یک نقطه گردش بزرگ برای سیستم دانشگاهی است. یکم اینکه ما نمیدانیم این بحران چه زمانی پایان مییابد. دوم، این رویداد تمام سازماندهی کلاس ها و امتحانات و جلسه های پداگوژیکی را به زیرسئوال می برد. سوم، تمام دانشجویان نگران امتحان ها و پایان سال تحصیلی هستند و میخواهند درسها ادامه یابد. چهارم، تمام پروژه های پژوهشی سازماندهی دیگری می طلبد. پنجم، شیوه تدریس ما چه بسا کاملن باید تغییر کند زیرا ما در عصر تلاطم زیست محیطی، گرمایش زمین، ویروس های ناشناخته جدید، برآمد تکنولوژی جدید، روحیات متغییر جوانان، خستگی ناشی از وسائل حمل و نقل عمومی و غیره هستیم. همیشه استاد در برابر دانشجو درس داده است و این حالت بسیار جالب و آموزنده و مورد توجه دانشجو بوده است و حال در ادامه تحولات آموزشی دوران اخیر، یک ویروس خطرناک کل نظام آموزشی را به پرسش میکشد. ما با یک گسست آموزشی بیسابقه روبرو هستیم. آموزش های مجازی و اینترنتی و دیجیتالی دو دهه است که آغاز شده است ولی این بار آموزش دیجیتای شتاب پیدا میکند و این روش تدریس یک انقلاب اموزشی تولید میکند و تمام مدارس و دانشگاهها را فرا میگیرد و تمام حرفه های شغلی و شیوه های آموزشی را بشدت متحول خواهد کرد. فعالیت پزشکی و فعالیت روزنامه نگاران و فعالیت رسانه ها و فعالیتهای مهندسی و توزیع مواد خوراکی و بسیاری فعالیتهای دیگر با نظام دیجیتالی پیوند محکم خواهند خورد. بنایراین الگوی کارخانه ها و سازمانهای اقتصادی و گردهم آیی های تولیدی و جمع تولیدکنندگان و ساختارهای عمودی بطرز گسترده میتوانند متحول شوند.

این اپیدمی جهانی مدیریت بهداشت را بشکل بیسابقه به یک امر جهانی تبدیل کرد. همکاری و تبادل نظر و مدیریت مشترک بهداشت توسط سیاستمداران و مسئولان کشورهای گوناگون یک امر ضروری است. کار اطلاعاتی و هماهنگی سازمان بهداشت جهانی لازم است ولی این سازمان قادر به مدیریت فاجعه های بزرگ و تند نیست. دولت ها باید با سرعت عمل کرده و بودجه های لازم را با سرعت فراهم آورند. ستاد جهانی پزشکی برای مشورت و تدبیرهای جهانی بهداشتی و پزشکی یک امر استراتژیک است. اپبدمی هایی مانند کرونا و سرطان، بخاطر درهم فرورفتگی اقتصاد جهانی و ویرانگری های زیست محیطی چاره جهانی می طلبد. تلاش های سازمان ملل باید ساختمان محکمتری پیدا کند و هماهنگی سیاستهای کشوری را در یک مرکز قدرتمند جمع کند. بحرانهای بهداشتی جهانی که بشریت به خطر می اندازد و بنابراین باید فکر کرد چگونه در برابر مخفی کاریهای کشورها ایستاد و چگونه بودجه لازم را در نظر گرفت. سیاست پیشگیرانه سازمان بهداشت جهانی باید جنبه اجباری پیدا کند.

با وقوع این اپیدمی جهانی ما باید نتایج سیاسی و جامعه شناختی و روانشناسانه را به بررسی بکشانیم. سیاست ناسیونالیستی ناکارآ بوده و قادر نیست سلامتی انسان را در جهانی باز و پرارتباط و پرخطر تامین کند. جوامع به لحاظ جهانی شدن اقتصاد و ارتباط های گوناگون و سیالیت انسانی و کالایی یک کلیت «تودرتو» را تشکیل میدهند. کل جهان یک «پدیده اجتماعی کامل» است. جوامع علیرغم اختلافاتشان با یکدیگر نزدیک میشوند و خطرها را به یکدیگر انتقال میدهند. استرس جهانی در ذهن و رفتار مردم بیسابقه است. استرس و اضطراب کرونا در همه کشورهای جهان سایه انداخته است. این بحران یک جنگ روانی و نگرانی بزرگ روانی بوجود آورده و شادی و مناسبات انسانی و مستقیم را از آنها سلب کرده است. بسیاری از شهروندان در کشورها و شهرهای زیر قرنطینه از هم می گریزند و فرصت گفتگو ندارند و لبخندهای خود را از دست داده اند. یک درد عمومی آنها را به یکدیگر نزدیک ساخته ولی ترس و نگرانی افراد را منفرد و ایزوله نموده است. در برخی شهرها ساعت هشت شب مردم در پنجره حاضر شده و ترانه میخوانند و حمایت خود را از پرستاران و پزشکان ابراز میکنند و همه در قرنطینه خانگی هستند. حال چگونه میتوان از شکنندگی روانی و افسردگی روانی مردم جلوگیری نمود؟ پاتولوژی ها و ویروسها جهانی اند، روش های روانشناسانه موثر کدامند؟ انسان بر کرونا غلبه خواهد یافت ولی تاثیرات عمیق بر رفتار و روان انسان ماندگار خواهد ماند.

ما در حال تجربه یک پدیده دردناک جهانی هستیم که حتا مدل اقتصادی موجود و تقسیم کارجهانی و نیز مدیریت جامعه بشری و چگونگی مناسبات اجتماعی بین انسانها را به پرسش کشیده است. تعریف انسان امروز چیست؟ طبقه ها و لایه های اجتماعی چگونه قابل تعریف هستند؟ این ویروس همه طبقات جهان را مورد حمله قرار داده است ولی گروهبندی های اجتماعی که خود را در «حاشیه ارتباطی و قرنطینه مناسباتی» قرار داده اند شاید کمترین ضربه را خواهند خورد. حال با توجه تمرکز جمعیتی در جهان باید به الگوهای جمعیتی و مدل شهرسازی نگاه انتقادی انداخت. این اپیدمی ها جامعه را شکننده تر خواهد کرد و امنیت آنها را تهدید خواهد کرد. البته جامعه می آموزد و بر تجربه می افزاید ولی تشنج های حاد می تواند تعادل در عملکرد و دمکراسی را به فرسایش بکشد.

این ویروس جهانی است و هرچند در یک نقطه جغرافیایی مانند چین شیوع یافت ولی در جهان شرایط مناسبی برای ویروس های جدید باید باشد تا در هر نقطه ای از جهان وارد عمل شوند. طاعون ژوستینین، طاعون سیاه، آنفلوانزای اسپانیایی، آنفلوانزای آسیایی، شیوع «اچ آی وی»، ایدز، آنفلوانزای خوکی، ویروس ابولا، مورد شناسایی قرار گرفتند ولی ویروس کرونا هنوز شناسایی نشده و در آینده ویروس های خطرناک و مهیب بازهم حمله خواهند کرد. کارشناسان برآنند سرانجام بحران «ووهان» هرچه باشد، این آخرین باری نخواهد بود که نوع جدیدی از ویروس کرونا در موشها و خفاش‌ها یا دیگر حیوانات پدید می‌‌آید و دامن انسان‌ها را نیز می‌‌گیرد. در دو دهه گذشته، جهان با بحران شیوع گسترده ویروس‌های مرگبار، از جمله ابولا و سارس، دست‌وپنجه نرم کرده است. آنچه مسلم است ویرانگری زیست محیطی و تخریب جنگلها و بهم خوردن اکوسیستم های طبیعی گیاهی و حیوانی و نیز آلودگی های صنعتی و تولیدی و نیز آلودگی آبها و هوا و زمین، شرایط نامساعدی بوجود میاورد که در آن خطرهای ناشی از ویروس ها دوچندان خواهد شد. ویرانگری زیست محیطی منشا بزرگی برای ویروس های جدید خواهد بود. محیط زیست را تخریب نکنیم تا بشریت امکان زندگی بهتر و بیشتر را داشته باشد.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

بیماری کرونا در مصاف حاکمیت و مردم/عبدالله مهتدی

بیماری کرونا مهمترین خبر جهان شده و تا هفتهها و شاید هم ماهها بعد همین طور خواهد ماند. اگرچه به نظر میرسد در چین این بیماری تا حدودی مهار شده باشد، ولی در کشورهای دیگر مانند کره جنوبی، ایتالیا و بویژه ایران دارد بیداد میکند. به نظر میرسد که دو کشور اول با توجه به زیرساختهای قوی بهداشتی و امکانات بیشتر و دولت مسئول بتوانند این بیماری را سرانجام تحت کنترل درآورند ولی در مورد ایران همه چیز نشان از آن دارد که این بیماری میرود که ابعاد فاجعهبار پیدا کند.

اکنون مشخص شده است که از دهم بهمن ماه مقامات پزشکی و سیاسی کشور میدانستند که بیماری کرونا وارد ایران شده است ولی آن را کتمان کردند. این کتمان و حتی انکار آن به احتمال قوی برای تشویق مردم به شرکت بیشتر در راهپیمائی بیست و دوم بهمن و بویژه انتخابات دوم اسفند ماه بود. این قصور عمدی و در معرض خطر قرار دادن جان میلیونها انسان، با نسلکشی عمدی پهلو میزند و عدم صلاحیت جمهوری اسلامی برای حاکمیت را به خیرهکنندهترین نحوی به نمایش میگذارد.

شیوع بیماری کرونا محدود به ایران نیست و تلفات انسانی آن نیز همین طور. اما در ایران است که سیاست عامدانه حاکمیت و دیدگاههای ایدئولوژیک آن موجب گسترش کنترلنشده این بیماری شده و تصمیم به دروغ گفتن و گمراه کردن مردم نیز در بالاترین مراجع گرفته شده است. کاملاً ممکن است که سایر کشورها نیز در اتخاذ سیاست بهداشتی صحیح و درمان به موقع آن کوتاهیهائی کرده و یا بکنند، اما تنها کشوری که این کوتاهی مرگبار را نه بخاطر یک خطای بهداشتی و فنی بلکه به عنوان یک تصمیم سیاسی در بالاترین مراجع گرفته، ایران جمهوری اسلامی است. چه کس دیگری در دنیا حاضر است این چنین خبیثانه آش یک تراژدی بزرگ ملی را برای مردم کشور خود بپزد و نامسئولانه با جان و زندگی میلیونها نفر بازی کند؟

البته حضرات خودشان را هم از تک و تا نینداخته و ایران را شفافترین کشور در زمینه اطلاعرسانی از بیماری کرونا معرفی میکنند. کسانی که از تأمین وسائل حفاظتی حتی برای کادر و پزشکی و درمانی کشور عاجز بوده و هستند و هنوز هم نمیتوانند دستکش و ماسک و مواد ضدعفونیکننده اولیه به دست مردم و به داروخانهها و مراکز بهداشتی برسانند، از قمپز درکردن در مورد پیشنهاد کمکرسانی به چین غافل نبودند و از لودگی و مزهپراکنی و پیام دادن به زبان چینی دریغ نمیکردند.

آنها که خودشان را در پس ضخیمترین حلقههای حفاظتی قرار داده و قرنطینه کردهاند، بیاعتنا به تلفات روزانه مردم و نگرانیهای آنها، اعلام میکردند که این بیماری چندان مهم هم نیست و کافی است مردم با استمداد از امامان و بخصوص دعای هفتم صحیفه سجادیه به مقابله آن بروند. در حالی که ویروس کرونا داشت ایران را در مینوردید و بسیاری از پزشکان و کادر درمانی میدانستند و میگفتند که باید هرچه زودتر باید به اقدامات پیشگیرانه از قبیل قرنطینه و لغو تجمعات دست زد، سوداگران دین مدتها مانع از این اقدامات ضروری شده و «رئیس جمهور» مملکت اعلام میکرد که «به تعطیلی کشاندن کشور» توطئه آمریکا و استکبار جهانی است.

فرماندهان سپاه پاسداران شیوع این بیماری را راحت به «جنگ بیولوژیک» آمریکا نسبت میدهند، مقامات مذهبی اعلام میکننند که فلز ضریح حضرت معصومه در مقابل ویروس کرونا مقاوم است و پائیینتریها به ضریح لیسی میافتند. تشخیص اینکه آیا گویندگان این دروغها خودشان به آنچه میگویند باور دارند و یا صرفاً دستگاه خرافهپردازی تاریخی روحانیت برای تحمیق مردم و تحریف حقیقت این کار را میکند، دشوار است، چرا که بهراستی جهالتشان با خباثتشان همسنگ است.

این بیماری باعث شده تا همه معایب جمهوری اسلامی دست به دست هم بدهند و یک تراژدی انسانی برای مردم ایران خلق کنند: فساد و دزدی فراگیر در بالاترین سطوح، عدم صداقت و عدم شفافیت، دروغهای عمدی و گمراهکننده از طرف بالاترین مقامات، سوء مدیریت و ناکارامدی، ناتوانی و بیلیاقتی، بیمسئولیتی وبیتوجهی به زندگی و سلامت و امنیت میلیونها نفر از شهروندان، شلختگی و بیبرنامگی و ندانمکاری، خرافهپردازی و جلوگیری از روال کار صحیح علمی. آری، بیماری کرونا همه این «ویژگیهای» جمهوری اسلامی را در یک نقطه کانونی فشرده و جلوی چشم همه عیان کرد.

اما حال که با ترکیبی از جهالت و خباثت موجبات پخش گسترده این بیماری را در ایران فراهم آوردهاند، این بیماری میتواند تمام زندگی اجتماعی و سیاسی جامعه و از جمله خود حاکمیت را تحت تأثیر قرار دهد و پیامدهائی با خود داشته باشد که هنوز حتی به ذهن ما هم خطور نمیکند. به هرحال این وضعی است که دچارش شدهایم. چه باید بکنیم؟

الف. قبل از هرچیز، باید این بیماری را جدی گرفت. مردم، خانوادهها، افراد باید از خودشان مواظبت کنند. رهنمودهای بهداشتی را با دقت و پیگیرنه اجرا کنند، از دید و بازدیدهای غیرضروری خودداری کنند، در اجتماعات، از جمله نمازجمعهها، مدارس و دانشگاهها شرکت نکنند. پیشنهاد میکنم آئینهای نوروزی هم امسال برگزار نشود. بخصوص توصیه میکنم در کردستان «مرکز همکاری احزاب کرد» از مردم بخواهد که امسال هیچ نوع مراسم و تجمعات نوروزی برپا نکنند. مردم ایران دست بگریبان یکی از بزرگترین بحرانهای زندگی خود هستند. هستی و امنیت و سلامت خود را در خطر میبینند و این را به اولویت اولشان تبدیل کردهاند. ما هم باید اولویتمان همین باشد. برخورد مسئولانه، علمی و دلسوزانه باید راهنمای رفتار ما باشد. پانیک و اقدامات نسنجیده از سر وحشت، کمکی به کسی نمیکند.

ب. در این شرائط باید همبستگی روحی و عملی بین مردم را تقویت کرد. باید ابتکارات و اقدامات مردمی علمی و صحیح برای کمک به همدیگر، کمک به خانوادههای کمبضاعت، افراد آسیبپذیر و مسنترها را تشویق کرد و سازمان داد. پارهای از این اقدامات هم الآن از طرف مردم و فعالان اجتماعی و پزشکی دارد انجام میگیرد.

ج. در سطح دیگری باید قبل از هرچیز ابعاد فاجعه و ابعاد قصور جمهوری اسلامی و خطری را که از روی تصمیمات غلط برای مردم خود و مردم سراسر جهان ایجاد میکند، به جامعه بینالمللی شناساند. جهان باید بداند که ابعاد گسترش بیماری کرونا در ایران بسیار بیشتر از اینهاست، آمارهای جمهوری اسلامی غیرواقعی است، سیاستهای آن غلط است و کارامدی آن برای روبرو شدن با این بحران بشدت ضعیف است.

باید جمهوری اسلامی را وادار به پذیرش کمکهای مستقل جامعه جهانی و ورود پرسنل پزشکی و تخصصی آنها به کشور نمود. آمریکا بودجه عظیمی برای مبارزه با کرونا در ایالات متحده و کمک به سایر کشورها تصویب کرده و به ایران هم پیشنهاد کمک داده و شاید تنها کشوری است که میتواند در مقیاس بزرگ و تعیینکننده به کنترل این بیماری و جلوگیری از تبدیل آن به یک فاجعه در ایران کمک کند. ناتوانی و بیکفایتی جمهوری اسلامی در جلوگیری از یک فاجعه انسانی را باید به شورای امنیت سازمان ملل کشاند.

همه اپوزیسیون ایران و بویژه شورای مدیریت گذار باید تلاش کنند بحث بحران کرونا در ایران را به شورای امنیت بکشاند و خواستار کمک مستقل بینالمللی بشوند. جمهوری اسلامی حق ندارد مردم کشور و سلامت و جان میلیونها نفر از شهروندان خود را گروگان سیاستهای جهانستیزانه، غربستیزانه و آمریکاستیزانه خود قرار داده و ایران هم را به مرکز صدور این بیماری به سایر نقاط جهان تبدیل کند. باید تلاش کرد جامعه بینالمللی این خطر را بشناسد و در مورد آن اقدام کند. باید یک مرجع بینالمللی صاحب صلاحیت جهانی متکی به مشروعیت بینالمللی برای ارائه کمکهای درمانی و پزشکی مستقل به مردم ایران ایجاد شود.

میگویم «مستقل» و «دارای صلاحیت بینالمللی» چونکه مقامات رژیم جمهوری اسلامی عدم صلاحیت و عدم کفایت خود را برای این کار نشان دادهاند. این مرجع بینالمللی باید با جامعه پزشکی و درمانی ایران، در همکاری با آنها و از طریق آنها کار خود را به پیش ببرد و همه تلاشهای خود را برای مهار سریعتر این بیماری و نجات مردم ایران از یک فاجعه بزرگ به عمل آورد.

این بیماری نه ساخته و پرداخته رژیم است و نه در ایران آغاز شده است، اما بیکفایتی، سوء مدیریت و فساد فراگیر رژیم حاکم مانع حل شایسته این بحران است. این بیماری تا هم الآن دامن مردم را گرفته و میرود تا ابعاد بزرگتری هم پیدا کند و تمام جامعه را با سیاست و اقتصاد و معیشت و همه چیز تحت تأثیر قرار دهد.

آنچه ما نیاز داریم احساس مسئولیت اجتماعی، مراقبتهای اکید خانوادگی و فردی، تقویت همبستگی بین مردم و سازماندهی ابتکارات مردمی صحیح برای کمک به همدیگر، توأم با شناخت از خیانتهای بزرگ و نابخشودنی حاکمیت جمهوری اسلامی، در جریان قرار دادن جامعه جهانی از ناتوانی حاکمیت در مهار این تراژدی و متقاعد ساختن آن به اقدام مستقل انساندوستانه، وارد آوردن فشار داخلی و بینالمللی به این رژیم برای در پیش گرفتن سیاستهای بهداشتی درست و تن دردادن به کمکهای مستقل بینالمللی است.

اینها باید در رأس تلاشهای اپوزیسیون ایران باشد. به طور قطع رژیمی که با بیکفایتی و نادانی و سودجوئی و سوء نیت خود این بلا را سر مردم آورده، خود نباید سرپا بماند و جان سالم از این بحران بدر ببرد. اما لولائی که در شرائط کنونی وظیفه انسانی و اخلاقی ما را با کار سیاسیمان متصل و مرتبط میکند، به نظر من، اینها است.

چهار آسیب: استبداد، اسلام، کرونا، آلودگی هوا /جلال ایجادی

جامعه امروز ایران با گرفتاریها و آسیب های متعددی مواجه است. کشور ما برخلاف بسیاری از کشورهای پیشرفته، در شرایط عادی قرار ندارد تا در برابر بحران کرونا با هوشمندی عمومی و مدیریت درست و با کمترین خسارت عمل کند. بحران های ایران ساختاری هستند و هر بحران با ضربه های بزرگتری نیروها و منابع عظیمی را نابود میکند. در شرایط کنونی چهار آسیب بزرگ توان جامعه را تخریب نموده است.

استبداد

استبداد ولایت فقیهی منشا فساد عمومی در ایران است زیرا قدرت در دست یک گروه بسیار کوچک متمرکز شده است. سلطه گری آخوندهای حکومتی و حوزوی و سیستم دستچینی در انتخابات و تسلط تبهکاران در امور مملکتی و جعل و دروغ پردازی انبوه، ناشی از این استبداد دینی است. آیت الله خامنه ای بر جان و مال و زندگی هشتاد و پنج میلیون ایرانی حکم میراند و کشور را به تباهی کشانده است. تمام نهادهای نظامی و اقتصادی زیر کنترل این فرد و «بیت» او قرار دارند و تمام تصمیم گیری های کلان حکومتی و مجلسی و دولتی و قضایی به تائید او موکول میشود. او تمام کشتارهای مخالفان و شهروندان و کنشگران محیط زیست در زمین و هوا و در داخل و خارج را فرماندهی میکند. این آخوند مستبد مسئول ایجاد بحران در منطقه و تقویت تروریسم اسلامی بوده و مسئول نابودی ثروتهای میهن ماست. او مسئول پروژه خانمانسوز اتمی بوده و اقتصاد ورشکسته و رانتی و فلاکت اجتماعی مردم نتیجه سلطه او میباشد.
بقول منتسکیو استبداد بزرگترین فساد است. این فساد تباهی را در سراسر جامعه جاری میسازد و استعدادها و خلاقیت ها را نابود میکند. مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای خدمتگزار ولایت فقیه هستند و تمام تلاششان معطوف به خوشنودی آیت الله خامنه ای است. مجلس اسلامی مجموعه ای از نمایندگان مطیع و چاپلوس و رانتخوار میباشد. این نمایندگان شکرگزار ولی فقیه هستند زیرا میدانند که رانت خود را با توافق خامنه ای بدست آورده اند. تمام سرداران نظامی سپاه وابسته به دستور و اراده فرمانده کل قوا بوده و آنها تمام اقدامات مالی و امتیاز های خود را مدیون خامنه ای هستند. استبداد تمام افراد شایسته را به حاشیه میراند و فقط اشخاص چاپلوس و کارچاق کن و توطئه گر و تبهکار را دور خود جمع میکند. این رژیم استبدادی دینی در تقویت قدرت فردی مرز نمی شناسد و خامنه ای هر قدر در پیری و بیماری جلوتر میرود در لذت جوئی سرمستی آور قدرت شخصی گستاخ تر می شود.

اسلام

دین اسلام و فرهنگ قرآن منشا سقوط فرهنگی و اخلاقی در جامعه است. قرآن دارای ساختار جزمی و قطعی گرا و تعبدگرا بوده، خود را مقدس و کلام الهی دانسته، فرد را همیشه بنده تلقی کرده و مخالف را «دشمن» معرفی میکند. در اغلب سوره های قرآن انسان گناهکار معرفی شده و به مجازات سخت و دوزخ تهدید میگردد. الله همچون یک میرغضب جبار بر همه چیز نظاره میکند و غیر از مومن مطیع حامی خود، بقیه دنیا را سزاوار خشونت الهی میداند. مناسبات میان الله و انسان در قرآن، یکجانبه و عمودی است. تغییر این مناسبات اتوریته ناممکن است. قرآن و تاریخ اسلام بر اساس این محور ساختار یافته است. الله که مطلق است در ضمن دارای مشخصات سادیسمی میباشد و پیوسته خواهان سجده آدمیان است و چنانچه انسان مطیع نباشد او را به آتش می افکند.
قرآن در سوره التحریم خطاب می‌کند که: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَه؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه‌دارید.». به بیان دیگر اگر به الله مومن نباشید جای شما در آتش است، آتشی که هیزم آن انسانهاست. هیچ بردباری در کار نیست، اگر اطاعت نکنید کشته میشود. عدم اطاعت از الله یعنی اعلام جنگ با الله، یعنی سرکشی نسبت به الله و بنابراین سرکشان را باید «بقتل» رساند و به دار آویخت (سوره المائده آیه ۳۳). در سوره «محمد» آیه ۴ می آید: شما مومنان چون با کافران روبرو شوید باید انها را گردن زنید. در قرآن، الله یک ستمگر قهار میباشد که تشنه خون است و آدم میکشد و از جسد و استخوان انسان برای سوزاندن دیگران استفاده میکند.
بیش از هزار آیه از شش هزار آیه های قرآنی در ستایش و همسوئی با خشونت و تبعیض است. این آیه ها منشا بدآموزی و رفتار خشونت بار و سقوط اخلاقی میباشند. متن قرآن پیوسته قتل و خشونت علیه پیروان ادیان دیگر و دیگر اندیشان را تشویق می نماید و بصراحت خواهان بردگی سکسی زن است. قرآن منشا خرافه پرستی است. آیه های متعدد قرآن در باره جن و قیامت و بهشت و دوزخ و شیطان و غیره در تناقض با خردگرایی و دانش میباشند و قرآن با تاکید روی تعبد و خرافه پرستی عقلانیت انسانی را مورد حمله قرار میدهد. قرآن و سنت اسلامی و شیعه گیری، آزادی انسان مدرن را نمی خواهند و خواهان همزیستی ارگانیک با تمدن کنونی نیستند. احادیث خط تکمیلی قرآن است. تمام احادیث و روایات جعلی اند و کشنده دانایی میباشند. آنچه که در قرآن و احادیث آمده با روایات شیعه تکمیل می شود.
شیعه گری یک نظام متشکل از روایات جعلی و خرافی است. یکی از اساسی ترین کتاب های حدیثی شیعه «کتب اربعه» میباشد. این مجموعه متشکل از «الکافی» است که توسط محمدبن یعقوب کلینی که در ۳۲۹ قمری درگذشته تنظیم شده و او تعداد ۱۶۱۹۹ حدیث گردآورده است. کتاب دیگر این مجموعه «من لایحضره الفقیه» از شیخ صدوق است که در ۳۸۱ قمری درگذشته و ۵۹۶۳ حدیث دارد. کتاب دیگر «تهذیب الاحکام» از شیخ طوسی است که در ۴۶۰ قمری درگذشته و دارای ۱۳۵۹۰ حدیث می باشد. و بالاخره کتاب «الاستیصار فیما اختلف من الاخبار» که دربرگیرنده ۵۵۱۱ حدیث میباشد. حال به این مجموعه حدیث ها و روایت ها، باید «بحار الانوار» از محمدباقر مجلسی را افزود. مجلسی که بین ۱۰۰۶ تا ۱۰۷۷ خورشیدی میزیسته و بویژه مرتبط با دربار شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی میباشد تعداد هشتاد و پنج هزار حدیث و روایت را در ۱۱۰ جلد گنجانده است. حال باید به این مجموعه جعلیات کلینی ها و مجلسی ها، تمام روایات امامان شیعه و تمام رساله های ملاباشی ها و آیت الله ها را افزود. کوهی از خزعبلات ارتجاعی که مدام توسط آخوندها و مبلغان و نواندیشان دینی و روضه خوان ها و شیخ ها و ملاها و روزنامه نگاران مذهبی و رسانه های حکومتی، تکرار شده و اثرات زهرآگین خود را بر ذهن مردم و ناخودآگاه آنها باقی گذاشته است.
حال اسلامگرایان و نیز روشنفکران و سیاسیون درمانده ماله کش مدام میگویند قرآن و مذهب را نباید مورد انتقاد قرار داد. در واقع آنها خواهان خواری انسانها و خواهان استمرار گندآب های خرافی در ذهن مردم هستند. آنها با ادعای «دفاع از مردم» در واقع خواهان ازخودبیگانگی و جهالت مردم هستند. برپایه قرآن و مذهب شیعه نادانی و خرافه در جامعه بیداد میکند. کافی است به تبلیغ خرافه گری توسط آیت الله ها و شیادان مذهبی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها در شرایط گسترش ویروس کرونا توجه شود. این مبلغان با قرنطینه کردن حرم ها و مراکز مذهبی مخالفت میکنند، آنها میگویند باید دعا خوانند و قرآن بر سر گرفت و از فاطمه و مهدی و مادر امام دوازدهم حاجت خواست، آنها دسته های سینه زنی و زنجیر زنی ساماندهی میکنند و در برابر دوربین ها به لیس زدن ضریح امام مجعول می پردازند. نماینده خامنه ای با قرنطینه اماکن زیارتی مخالفت نموده و میگوید این تصمیم در مورد قم به دلیل عدم شناخت ساختار اصیل ایمانی است زیرا معماری حرم و نقره به کار رفته در ضریح دارای «ماده آنتی باکتریال» است. همه این خرافات با حمایت نظام جمهوری اسلامی پخش میشود.
احمد کسروی در کتاب «زندگی من» می نویسد در سال ۱۳۲۲ خورشیدی بیماری وبا در ایران توسعه یافت. در تبریز آخوندها حکم دادند تا در کوچه ها قرآن آویزان کنند و روضه خوانی ها بپا نمایند و حکم دادند تا یکی از نوه های آقامیرفتاح را سوار خر کردند و در کوچه ها گردانیدند تا مردان و زنان دست و دامنش را ببوسند تا به این ترتیب بلا دور شود. آنچه کسروی میگوید هنوز ادامه دارد و حتا در ابعاد عظیم تری در جریان است.
قرآن خواهان بردگی انسان است، شیعه گری خواهان پستی روان انسانهاست. حکومت اسلامی نیازمند بردگی انسان در برابر مذهب است زیرا مردمی که روان آزاده ندارند آسانتر زیر سلطه سیاسی ولایت فقیه قرار میگیرند.

کرونا ویروس

کرونا و اسلامگرایان حاکم چه رابطه ای با یکدیگر دارند؟ ما با اپیدمی و واگیری یک بیماری خطرناک جهانی مواجه هستیم. جهانی شدن اقتصاد و فعالیت های هواپیمایی و گردشگری جهانی و ارتباطهای متعدد میان انسانها در کشورهای گوناگون، در شرایط تعرض یک بیماری خطرناک همه انسانها را ضربه پذیر ساخته است. ویرس بیماری های شناخته شده و نیز بیماری های ناشناخته و بدون واکسن، با سرعت قربانی میگیرند. در گذشته وبا و طاعون و آنفلانزای مرغی در عرصه جغرافیای محدودی انسانها را می کشت و امروز کروناویروس از چین آغاز و سپس با سرعت در سایر کشورهای پخش می شود و تعداد فزاینده ای از مردم جهان را به اضطراب کشانده و به هلاکت میرساند. بیماری کرونا با ابعاد ناشناخته به سرعت در ایران توسعه یافته و سپس به کشورهای دیگر نیز از طریق چین و ایران انتقال یافته است.

با این بیماری، در عرصه اقتصادی افت بورس جهانی و آغاز کاهش نرخ رشد جهانی ادامه خواهد یافت. چین یک کارخانه جهانی است که با تمام جهان ارتباط دارد و تعطیلی فعالیت یک سری از کارخانه ها در چین بشکل زنجیره وار به اقتصاد و تولید درجهان تاثیر مستقیم میگذارد. بخش مهمی از داروهای مورد استفاده در جهان در چین تولید میشود. تعداد ۲۵۰۰ بنگاه تولیدی دارو در چین برای مصرف دنیاست و با کاهش و یا تعطیل این بنگاه ها جهان برخود می لرزد. تعداد کارخانه هایی که در چین قطعات خودرو تولید می کنند نقش اساسی در صنعت اتوموبیل سازی فرانسه و آلمان دارند و بحران را حس میکنند. امروز فعالیت های خدمات گمرکی، فعالیت مسافربری و کالابری شرکت های هواپیمایی، ارتباط صنایع پلاستیک، تولیدکنندگان صنایع مواد غذایی، بازار صنایع لوکس، و غیره در حالت بحرانی قرار گرفته و بسرعت با رکود مواجه خواهند شد.
در لحظه کنونی بخاطر مسئله سلامتی و بهداشت انسانها، مدیریت اقتصادی جنبه فرعی گرفته و همه کشورهایی که حس مسئولیت دارند در اقدام های پیشگیرانه و امکان سازی پزشکی و بهداشتی برای مقابله با کرونا بسیج شده اند. پخش اخبار درست و علمی، تعیین مرکزهای درمانی مناسب برای مبارزه با کرونا، قرنطینه سازی لازم، آمادگی گروه های پرستاری و پزشکی، سازماندهی حجم بزرگی از تولید ماسک، حضور متخصصان در رسانه و مقاله های علمی در مطبوعات، ساختن بیمارستان با تجهیزات پزشکی در طی چند روز، تشدید تلاش آزمایشگاهها برای کشف واکسن، همه و همه نمونه های از تلاش های بین المللی برای مهار این بیماری است.

در ایران چه میگذرد؟ شبکه های رسانه های دولتی به دروغ پردازی مشغول هستند. خطرناک بودن ویروس توسط مسئولال سیاسی حاکم در ابتدا نفی میشود. یک مشت آخوند تبهکار در رسانه ها و شبکه ها، مردم را به خرافه گری بیسابقه تشویق کرده و مردم را وامیدارند تا بجای دانش و خرد و تکنیک، به اسفند دود کردن و نذر کردن و دعاکردن و سینه زنی کردن روی بیاورند. پنهانکاری حکومتی مافیایی تشویش و نگرانی همه مردم را به اوج رسانده است. از قم شروع شد زیرا طلاب شیعه چینی در قم تمرکز دارند و شرکت ماهان سپاه پاسداران بیماری را به همه جا میگستراند. حکومت اسلامی بخاطر عدم پخش خبر درست برای حفاظت جان انسان، بخاطر خرافه پراکنی اسلامی جهت تحمیق مردم، بخاطر تشویق مردم به زیارت امامان برای «شفا» و بخاطر عدم تدارک پزشکی، مسئول توسعه واگیری بوده و نقش جنایتکارانه ایفا کرده است. در نظام آخوندی جان انسانها هیچ ارزشی ندارد.
بر اساس آمار جهانی در این بیماری حدود ۲۷۰۳ نفر جان خود را از دست داده اند و حدود ۸۰۲۴۲ نفردر جهان مبتلا شده اند. این آمار بطور مسلم ناکامل بوده زیرا بیماری در هر لحظه پیشروی دارد و یکسری از دولتها تلفات واقعی را مخفی نگه میدارند. یکی از بزرگترین عاملان مخفی کاری و جعل خبر جمهوری اسلامی است. معاون بهداشت وزارت بهداشت دوشنبه ۱۲ اسفند در مصاحبه با رسانه‌های داخلی اعلام کرد که در مجموع یک هزار و ۵۰۱ مورد ابتلای قطعی به کروناویروس جدید در کشور ثبت شده است. در ایران واقعیت چیست؟ واقعیت پنهان است. حکومتی که فاقد لیاقت و درایت است و حکومتی که مرکز انتشار خرافه گری است، هرگز نمی تواند این بحران را با مدیریت درست به پیش ببرد و ملت ایران یکبار دیگر هزینه سنگینی پرداخت خواهد کرد.

آلودگی هوا

جامعه ایران در شرایط کنونی نه تنها گرفتار استبداد دینی و اسلام و بیماری مهلک کرونا قرار دارد بلکه افزون برآن دستخوش آلودگی شدید هوا نیز میباشد. همه این آسیب ها با یکدیگر پیوند دارند و در یک مکانیسم سیستمیک اثرات تخریبی مهلکی بوجود می آورند.
بنا به آمار سازمان ‌های جهانی تنها در سال ۲۰۱۷ آلودگی آب و هوا و زمین و محل کار باعث مرگ بیش از ۸ میلیون نفر در جهان شد و ۱۵% مرگ و میرهای زودرس در جهان به‌علت آلودگی هوا و آب بود. گفته میشود میانگین مرگ سالانه در اثر آلودگی هوا حدود ۷ میلیون نفر است. حال در ایران اغلب روزهای سال هوا ناسالم میباشد. براساس کیفیت هوا، شاخص سنجش هوای پاک معادل صفر تا پنجاه شروع میباشد. سپس شاخص به میزان صد تا دویست میرسد که هوای ناسالم تلقی میشود و پس از آن، شاخص سنجش تا ۳۰۰ رسیده که هوای بسیار ناسالم است و بالاخره بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هوای خطرناک تلقی میگردد. بر اساس مرکز پالایش هوا در ایران شاخص آلودگی ماه اسفند را روی عدد ۱۶۰ ارزیابی میکند. این میزان برای گروههای حساس جمعیتی توام با خطر است. بنابه گفته این مرکز در سال ۷۸ روز هوای ناسالم در ایران وجود دارد که در مقایسه با اروپا وضع بسیار وخیم است. هوای ناسالم و هوای خطرناک بلای جان آدمیان است.
این آلودگی در ایران ناشی از چیست؟ ایران دارای یک اقتصاد فسیلی نفتی و گازی و ذغال سنگی است. بنابراین کارخانه های تولیدی و سیستم شوفاژ های خانگی و تجاری و تمامی خودروها و کامیونها و موتورها که از مواد گازوئیلی و بنزین های خارج از استاداردهای بین المللی استفاده میکنند، مسئول آلودگی هستند. حال از زمان تشدید تحریم های جهانی و عدم خرید نفت در بازار جهانی، در ایران نفت کوره بمیزان زیادی ذخیره شده و استفاده می شود. این ماده کاملن آلوده برای گرمایش خانه و مراکز تجارتی و صنعتی به کار برده می شود و همچنین برای سوخت کامیون ها، کشتی ها و بعضی از خودرو ها مصرف میشود. تشدید آلودگی هوا در روزهای اخیر نتیجه استفاده از مازوت یا نفت کوره می باشد و این ماده بسیار آلوده کننده است و برای سلامتی انسان زیان آور میباشد. بیماری ریوی و تنگی نفس و مشکلات قلبی و سردرد و اثرات سرطانی، از جمله نتایج این آلودگی های هوا در ایران است.
حال با توجه به رشد سریع ویروس کرونا که قبل از هرکس، گروههای حساس را مورد حمله قرار میدهد و بیماران قلبی و ریوی و تنفسی را شکننده تر میکند و با توجه به تشدید آلودگی هوا در ایران، اوضاع بهداشتی و سلامتی انسانها در وضع خطرناک و بیسابقه ای قرار میگیرد. جمهوری اسلامی نه لیاقت دارد و نه دلسوزی برای مردم دارد و بنابراین مدیریت اپیدمی کرونا فاجعه آمیز است. در شرایط ویرانگری محیط زیست و افزایش گازهای سمی، حجم غلظت آلاینده‌ها، و نیز ذرات معلق در هوا که خود نیز آلوده میباشند و در شرایط فقدان تدارکات پزشکی لازم، متاسفانه ایران دچار تلفات جانی بسیاری خواهد بود. بیماری کرونا بنابه منابع جهانی در ابتدا منشا چینی داشته ولی حکومتگران دینی نقش مهمی در اشاعه آن در ایران و منطقه داشته اند. جمهوری اسلامی با تخریب محیط زیست و عدم سرمایه گذاری لازم و بودجه کافی و مخفی کردن بیماری، نقش جنایتکارانه ایفا نموده است.
بدین ترتیب می بینیم که چگونه استبداد و اسلام و کرونا و آلودگی هوا به هم پیوسته هستند. قدرت سیاسی دینی منشا بحران های ساختاری در ایران است. با وجود چنین نظامی آسودگی و آزادی و آبادانی میسر نخواهد بود.

جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه

ناقوس مرگ اسنبداد مذهبی به صدا در آمده است/هوشنگ کردستانی

« اهورامزدا؛ این سرزمین را از دشمن، خشک‌سالی و دروغ دور بدارد»
داریوش بزرگ

رقم واقعی شرکت کنندگان در انتخابات مجلس فرمایشی دوم اسفند، نه چهل ودودرصد اعلام شده توسط وزارت کشورجمهوری اسلامی،‌ بلکه طبق
برآوردهای هموطنان داخل کشور، حدودا بیست تا بیست یک درصد بوده
است.
لازم به یاد آوری است که بخشی از این رای دهندگان هم کسانی بودند که با اتوبوس از یک حوزه به حوزه ای دیگر برده میشدند، برای نشان دادن حضورجمعیت در حوزه هایی که خبرنگاران خارجی در انجاها حضور داشتند.
بدلیل پایین بودن شمار رای دهندگان که اعلام آمار آن نشان از عدم حمایت اجتماعی از رژیمی‌ که ادعا میکرد نظام ولایت فقیه دارای پایگاه مردمی است میشد،‌ تصمیم گرفنند که این بار نه پنجاه در صد‌ بلکه صد درصد بر آمار رای دهندگان بیافزایند وعدد چهل و دو درصد را اعلام نمایند.
اعلام تعداد واقعی شرکت کنندگان که عددی حدود بیست تا بیست یک درصد بود نه تنها باعث سرشکستگی نظام استبداد مذهبی در افکار عمومی مردم کشورهای صاحب دمکراسی میشد، بلکه بر ترس و وحشت رهبر جمهوری اسلامی نیز دامن میزد.
همانگونه که در نوشتار پیشین اشاره شده بود «در انتخاباتی که مردم و مخالفان بر آن نظارت نداشته باشند آمارهای اعلام شده و انتخاب شدگان نمیتواند واقعی بوده باشد.»
رقم نادرست چهل ودو درصد شرکت کنندگان در رای گیری تنها میتواند مورد قبول هواداران خارجی وطرفداران ایرانی جمهوری اسلامی در خارج از کشور باشد و بس .
شمار ناچیز شرکت کنندگان در نمایش انتخابات فرمایشی نشان دهنده این واقعیت است که حدود هشتاد در صد مردم ایران با جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه مخالف هستند،‌ همچنین نمایانگرآنست که که رهبر جمهوری اسلامی نه تنها واجد پایگاه ملی ومردمی نیست،‌ بلکه به ویژه فاقد پایگاه مذهبی است.
او دو بار از مردم دعوت کرد که اگر مخالف جمهوری اسلامی هم هستید بخاطرمنافع ایران در انتخابات شرکت نمایید. آمارها نشان می داد که این
درخواست ها کوچکترین تاثیری دراراده مردم در تحریم انتخابات نداشته است،‌ از این رو ناچاراز موقعیت مذهبی خود استفاده کرد وفتوا داد که شرکت در انتخابات وظیفه شرعی ومذهبی است،‌ ‌واز مردم خواست به وظیفه شرعی خود عمل کرده،‌ در انتخابات شرکت نمایند.
هیچ یک از این دو درخواست که از سر ناتوانی و نیاز بود تاثیری در سرنوشت و شکست دردناک انتخابات فرمایشی نکرد،‌ ولی نشاندهنده این واقعیت بود که رهبر اسلامی فاقد پایگاه مذهبی است.
کسی که در تنها کشور شیعی مذهب جهان فاقد پایگاه مذهبی است چگونه میتواند خود را رهبر شیعیان جهان بنامد؟

بزرگترین ترین نتیجه ای که از نرفتن مردم در پای صندوق های رای گیری به دست آمد این بود که بیشتر رای دهندگانی هم که بهر دلیل ـ زور یا نیاز ویا هر دلیل دیگر ـ صدای ناقوس مرگ استبداد مذهبی را شنیدند ومتوجه شدند نظام ولایت ساقط شدنی است و آنکه پایدار میماند مردم یعنی صاحبان اصلی مملکت هستند،‌ تردید نیست که از این پس به صف مخالفان نظام خواهند پیوست و بهتر خواهند دانست که چه زودتر از حمایت جنایت کاران و چپاولگران دست کشیده و بصف آزادیخواهانه وعاشقان ایران به بپیوندند.
نتیجه دیگر آنکه مردم فرصت یافتند در سایه همبستگی ملی بزرگ در یک حرکت آرام صدای اعتراض خود را نه تنها به گوش سردمداران جمهوری اسلامی بلکه به افکار عمومی مردم صلح دوست جهان برسانند.

بی تردید مردمی که در سایه همبستگی به این پیروزی بزرگ دست یافته اند از این پس نیزبه پیکار آزادیخواهانه خود از راه های بدور از خشونت،‌ ‌ برای تحقق سایر خواست های انسانی و ملی خود ادامه خوهند داد و تا رسیدن به پیروزی نهایی برای برقراری فرمانروایی قانون و پایان دادن به خودکامگی از پای نخواهند نشست.
آزادی زندانیان سیاسی و لغوه حجاب اجباری از خواست های بعدی ایران دوستانی است که در انتخابات فرمایشی شرکت نکردند و با ماندن در خانه ها خشم کوبنده و مخالفت قاطع خود را با جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه نشان دادند.
پاینده ایران.

هوشنگ کردستانی
۱۱ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۱مارس ۲۰۲۰

تاثیر کرونا بر ۴ صنف پررونق شب عید/ فروش به صفر رسید؛ چک‌های برگشتی زیاد شد

رویداد۲۴ ویروس کرونا بر تمام ارکان کشور تاثیر گذاشته است. بسیاری از سازمان‌ها تعطیل شده‌اند، برخی دیگر دورکاری می‌کنند. دانشگاه‌ها تعطیل شده و کسی فرزندش را به مدرسه نمی‌فرستد. بسیاری از مغازه‌ها تعطیل شده‌اند و آنها که باز هستند، می‌گویند فروششان به صفر نزدیک شده است. این وضعیت در حالی اتفاق افتاده که معمولا اسفند ماه پررونق‌ترین شرایط اقتصادی برای کسب و کارهای خرد است.

سعید ممبینی رئیس اتاق اصناف ایران از لغو تمام فروش فوق‌العاده‌های نوروز (نمایشگاه‌های بهاره) خبر داده است. در این شرایط احتمال این وجود دارد که بازار تهران نیز تعطیل شود. رویداد۲۴ در گزارش خود وضعیت چند کسب و کار را بررسی کرده و نشان داده چگونه ویروس کرونا همانگونه که سلامت جامعه را در خطر انداخته، تاثیر زیادی بر اقتصاد ایران گذاشته است.

تعداد چک‌های برگشتی قنادی‌ها زیاد می‌شود

علی بهره مند رییس پیشین اتحادیه قنادان به رویداد۲۴ می‌گوید: این اتفاق تاثیر بدی در بخش قنادی‌ها آن هم در شب عید داشته به گونه‌ای که تا ۶۰ درصد فروش ما کمتر از سال گذشته شده و در بعضی از روز‌ها مغازه ما هیچ فروشی ندارد.

او می‌گوید: با توجه به اینکه شیرینی و خشکبار از جمله مواد غذایی هستند که با بهداشت مردم رابطه مستقیم دارد، ترس مردم از انتقال کرونا بالاست، اما از زمانی که این ویروس فراگیر شد ما اطلاعیه‌های زیادی منتشر کردیم تا کسبه از دستکش‌های یکبار مصرف استفاده کنند و حتی کارت بانکی مشتری‌ها را نگیرند و اجازه دهند خودشان کارت بکشند.

بهره مند می‌گوید: اگر شرایط به همین منوال پیش رود تعداد چک‌های برگشتی شب عید بسیار بالا خواهد رفت و خیلی‌ها ورشکست می‌شوند که همه امیدشان به بازار شب عید بود.

او ادامه می‌دهد: این اتفاق اصلا قابل مقایسه با ماه محرم و صفر و ماه رمضان نیست ما در این سه ماه هم افت فروش داریم، اما تا الان تجربه انتقال ویروس همه‌گیر را نداشته‌ایم تا بتوانیم پیش بینی درستی از وضعیت بازار بکنیم و تنها مسئله‌ای که مشهود است خلوتی بازار و ترس مردم از خرید شب عید است.

بهره مند می‌گوید: مسلما سلامتی مردم در اولویت قرار دارد و برای ما همه حائز اهمیت است و امیدواریم این بیماری نیز زودتر دست از سر مردم بردارد.

یافت آباد و بازار مبل پرنده پر نمی‌زند

یکی دیگر از کسب و کارهایی که در ایام عید بسیار پررونق است، مربوط به صنف مبلمان منزل است، با این حال فعالان این صنف نیز بسیار از وضعیت خود گلایه دارند. فتحی یکی از فعالین حوزه مبلمان در منطقه یافت آباد به رویداد۲۴ می‌گوید: وضعیت فروش بسیار بد شده از یک هفته پیش که رسانه‌ها در مورد این بیماری مطالبی را منتشر کردند تا امروز کلا فروش ما صفر شده است.

او ادامه می‌دهد: در این یک هفته هیچکس در پاساژ ما فاکتور نزده و فروشی نداشته‌ایم و اغلب فروشنده‌ها از جیب می‌خورند. اجاره مغازه ما ماهی ۳۰ میلیون تومان است من حتی اجاره مغازه‌ام را هم ندارم بدهم و اکثر فروشنده‌ها ضرر می‌دهند.

فتحی می‌گوید: نسبت به سال گذشته این زمان اوضاع خیلی بدتر شده هر چند از زمان شدت گرفتن تحریم‌ها قدرت خرید مردم برای خرید مبلمان کم شده بود، اما هیچ وقت یافت آباد را این قدر خلوت ندیده بودم؛ آن هم در بازار شب عید. پیشنهاد کل کسبه این پاساژ این است که پاساژ را ببندند و مدیریت پاساژ با مشورت صاحبان مغازه‌ها تعطیلی پاساژ را اعلام کند بهتر از این است که ضرر بدهیم.

نظافت منازل کنسل شده است

نظافت منازل از دیگر مشاغلی است که معمولا در آستانه نوروز بسیار پررونق است، با این حال در این صنف نیز، خدمات به صفر رسیده است. امین، منشی یک شرکت خدمات نظافت منزل است او به رویداد۲۴ می‌گوید: کلیه سفارش‌های نظافت منازل ما کنسل شده و اکثرا به بعد از تعطیلات و بهبود شرایط موکول شده است.

او ادامه می‌دهد: نیرو‌های ما اغلب برای نظافت راه پله‌ها و شرکت‌ها اعزام می‌شوند یا اگر مغازه‌ای نیاز به جابجایی و نظافت داشته باشد می‌روند، اما برای منازل اصلا سفارشی نداریم.

امین می‌گوید: هر چند ما به نیرو‌های خود آموزش داده ایم تا زمان برگشتن دست و صورت خود را با آب و صابون بشویند و با الکل وسایل خود را ضدعفونی کنند، اما باز هم مردم در این روز‌ها هیچ اطمینانی به افرادی که نمی‌شناسند و وارد منزلشان می‌شوند ندارند.

مردم از رفتن به آرایشگاه‌ها می‌ترسند

معمولا پررونق‌ترین صنف در آستانه نوروز، صنف آراشگری است؛ با این حال فعالان این مشاغل نیز وضعیت مناسبی ندارند. کیانی یک آرایشگر در منطقه شرق تهران است. او در مورد وضعیت این روز‌های کسب و کارش می‌گوید: مشتری‌ها خیلی کم شده‌اند و اصلا تعداد مراجعات برای خدمات آرایشگاه قابل مقایسه با همین زمان در سال گذشته نیست ضمن آنکه بسیاری از مشتری‌هایی که قبل از ماه اسفند وقت داشتند وقت خود را کنسل کرده‌اند.

او می‌گوید: از زمانی که موضوع انتشار ویروس کرونا مطرح شده مردم از اینکه به آرایشگاه بیایند وحشت دارند البته ما در آگهی‌های خود این موضوع را مطرح کرده‌ایم که کلیه وسایل خود را با الکل استریل می‌کنیم و صندلی‌ها و کلیه لوازم را ضدعفونی کرده‌ایم و در بدو ورود مشتری‌ها باید دست‌های خود را با آب و صابون بشویند و دستکش یک بار مصرف هم به آن‌ها می‌دهیم تا دستشان آلوده نشود، اما باز هم ترجیح می‌دهند تا زمانی که شرایط از سوی رسانه‌ها بی خطر اعلام نشده مراجعه‌ای به آرایشگاه‌ها نداشته باشند.

او با اشاره به اعلام هفته پرخطر از سوی وزارت بهداشت می‌گوید: اعتماد مردم به آرایشگاه‌ها کم شده و، چون این کسب و کار رابطه مستقیمی با سلامتی افراد دارد مسلما از بیماری و انتقال ویروس کرونا می‌ترسند و همین موضوع هم وضعیت اقتصادی این شغل را در این روز‌ها تحت الشعاع قرار داده است

من و امام موسی صدر

گفتارِ چهارم
آخرین دیدار من و امام موسی صدر

پاریس ـ ۱۵ اکتبر ۲۰۱۹
هوشنگ معین زاده

آخرین دیدار من با امام موسی صدر، یک دیدار تاریخی بود. دیداری که حاصل آن، طرحی شد که به اتفاق هم تهیه کرده بودیم. اگر سازمان اطلاعات و امنیت کشور با طرح ما موافقت کرده بود، چه بسا انقلاب ۱۳۵۷ اتفاق نمی‌افتاد و اگر هم اتفاق می‌افتاد، به این شکل و با این شخصیت‌هائی که گردانندگان آن بودند، نبود. این که می‌گویند: بعضی از عناصر رژیم گذشته دانسته یا نادانسته در انقلاب ایران نقش داشتند و در ایجاد آن سهیم بودند، بیسبب نیست! با نگاهی دقیق به این مقاله، به خصوص این بخش آن، می‌توان سایه‌هائی از نقش آنانی که زمینه ساز انقلاب ۱۳۵۷ ایران بودند، را شناسائی کرد.
*******

آخرین دیدار من با امام موسی صدر زمانی بود که میخواست نتیجهٔ گفتوگوهایش را دربارهٔ مصاحبه‌ای که با الحوادث کرده بود، و من آن را به تهران منعکس کرده بودم، بداند. او از من خواسته بود به مرکز بگویم که برای رفع سوءتفاهم دربارهٔ مصاحبه‌اش با الحوادث، از یک مترجم وارد به زبان عرب بخواهند که گفته‌های او را ترجمه کند. وقتی نتیجهٔ درخواست خود را از من شنید که سازمان همان ترجمهٔ مترجم سفارت را قبول کرده بود، با دلتنگی از این خبر، با من به درد دل نشست. دربارهٔ بیتوجهی دولتمردان ایران به اوضاع و احوال منطقه و جهان و دشمنتراشیهای بیسبب بعضی مقامات ایران گله‌ها کرد و با سخنان سنجیده و منطقی خود، مرا نیز به تأثر انداخت، به خصوص این که متاسفانه جواب قانع کننده‌ای هم برای سخنان او نداشتم.

داستان مصاحبه آقای صدر با “سلیم لوزی” سردبیر الحوادث چیزی نبود که از دید اهل نظر پوشیده بماند. آنهائی که به زبان عرب آشنا بودند، هیچ یک سخنان او را دال بر خلیج عربی نامیدن خلیج فارس نمی‌دیدند، ولی کسانی که با غرض‌ورزی این مصاحبه را به ایران فرستاده بودند، میدانستند که چرا این کار را کردهاند و برای چه منظوری سخنان او را تحریف نموده‌اند.
بگذریم از این که آقای “قدر” با ترجمهٔ نادرست مصاحبه “موسی صدر” با الحوادث، آخرین میخ خود را بر تابوت نیمه جان دور کردن موسی صدر از ایران کوبید و با خیال راحت به دنبال برنامه‌های خود رفت که ماحصل آن محروم کردن موسی صدر از کمک سخاوتمندانهٔ پادشاه ایران به شیعیان لبنان بود.

گفتوگوی من و موسی صدر، درباره بازگردانیدنِ مخالفان به کشور

در آخرین دیداری که با “آقای صدر” داشتم، تحت تأثیر گله‌های به حق وی از دولتمردان ایرانی، من هم بی پرده، حرف‌ هائی که میباید پیش یا پس از دیدارش با پادشاه ایران، توسط مقامات سازمان به او گفته می‌شد که نگفته بودند، به زبان آوردم و گفتم‌:
– جناب صدر! همان طور که می‌دانید، آقای قدر پیش از این که یک دیپلمات باشد، یک افسر اطلاعاتی است و مسائل را با دید اطلاعاتی و امنیتی نگاه میکند. در این زمینه او ضمن این که با شخص پادشاه ایران در ارتباط است، با مقامات سازمان اطلاعات و امنیت کشور نیز رابطهٔ نزدیکی دارد. از این‌رو، به خوبی می‌داند که چه ٔ می‌کند. در مورد رابطهٔ شما با او نیز، این خود شما هستید که بهانه به دست او داده‌اید. بهانه‌ای که نه تنها من، بلکه دست اندرکاران سازمان هم قادر نیستند کاری برای شما انجام دهند. به زبان دیگر، شما دست همه را بسته‌اید و کسی نمی‌تواند در این کشمکش از شما حمایت کند.


آقای صدر با شنیدن سخنان صریح و بی پردهٔ من، با تعجب و حیرت پرسید:
– کدام بهانه!؟
گفتم:
– نگاهی به اطراف خود و اطرافیان خود بیندازید و ببینید چه کسانی شما را احاطه کرده‌اند!؟ مگر نه این که همهمخالفین شاه ایران در حول و حوش شما هستند و دفتر شما محل رفت و آمد همهٔ آنهائی است که به قول خودشان با رژیم ایران مبارزه می‌کنند.
مگر آقایان “مصطفی چمران”، “صادق قطب زاده”، “ابوالحسن بنی صدر”، “ابراهیم یزدی”، “صادق طباطبائی” و دیگرانی که مرکز فعالیتشان لبنان و محل تجمع‌شان مجلس اعلی شیعیان لبنان است، دوستان شما نیستند؟! مگر شما در جریان فعالیت‌های آنها نیستید؟
بعد بیآن که مجالی برای پاسخگوئی او بدهم افزودم:
– فکر می‌کنید ما و سازمان از این ماجراها بیاطلاع هستیم؟ فکر می‌کنید که آقای قدر با جمع شدن دشمنان شاه در اطراف شما، اجازه می‌دهد من و امثال من بتوانیم از شما دفاع و حمایت کنیم؟


سپس ادامه دادم:
– من تمام سعی خود را کردم که بتوانم رابطهٔ شما با آقای قدر را روبه راه کنم و دیدید که چندین بار هم وسائل دیدار شما را، چه در خانهٔ دوست تاجرم و چه در منزل خودم فراهم ساختم و نظرات شما را هم با حسن نیت به تهران منعکس کردم، ولی در مقابل مشکلاتی که شما دارید، نه من، بلکه هیچ کس دیگر هم قادر نیست به حمایت از شما برخیزد.

آقای صدر پس از یک سکوت طولانی شروع به صحبت کرد و گفت:
– فکر می‌کنید همهٔ مشکلات من با آقای سفیر مربوط به رفت و آمد این افراد به دفتر من است؟

موسی صدر و خواهر زاده اش صادق طباطبائی

گفتم:
– یقیناً! و به نظر من عمده‌ترین مشکل شما با ایران مربوط به ارتباطات شما با آنهائی است که به قول خودشان با حکومت شاه ایران مخالفند و با عوامل دشمنان او مانند “عبدالناصر”، “قذافی”، “صدام حسین”، “فیدل کاسترو” و کشورهای کمونیستی مانند شوروی و چین در ارتباطند. اگر تاکنون کسی این موضوع را به شما نگفته و خودتان هم متوجه نشده‌اید، جای تعجب است و من حیرت می‌کنم!
آقای صدر گفت:
– من فکر نمی‌کردم رفت و آمد این اشخاص به لبنان و دفتر من، این قدر برای دولت ایران اهمیت داشته باشد، آن هم کسانی که فعالیتشان در حد چهار تا اعلامیه دادن و سخنرانی کردن و برپائی تظاهرات گاه به گاه خلاصه می‌شود. حالا به نظر شما چه باید بکنم؟

فرصت را غنیمت شمردم و شرح کشافی از اوضاع و احوال سیاسی و اقتصادی و ثبات حکومت ایران بیان کردم و رسیدم به این نکته که:
– مردم ایران همهٔ دست به دست هم داده و با بهره برداری از امنیت و آرامشی که شاه در مملکت به وجود آورده، مشغول سازندگی و جبران عقب ماندگی چند قرن گذشته هستند. در این میان بخشی از نیروهای جوان مملکت که در خارج به سر می‌برند، تحت تأثیر القائات دشمنان ایران، از هر نوع همکاری و همیاری در سازندگی کشور کناره گرفته و با مخالفت با شخص شاه که پرچمدار سازندگی و پیشرفت‌ و ترقی کشور است، مشغول تخطئه کردن او و روند پیشرفت مملکت هستند.
بعد هم موضوع را به اشخاصی کشاندم که در حول و حوش او پراکنده هستند و گفتم:
– نگاه کنید به وضعیت دوستانتان! مثلاً “دکتر مصطفی چمران” که مدیر مدرسهٔ حرفه‌ای شما در صور است! مگر نه این که مملکت ما مبالغ زیادی خرج تحصیل او و امثال او کرده تا در بهترین دانشگاه‌های دنیا تحصیل کنند، بیاموزند، برگردنند و به مردم و مملکت خود خدمت کنند!؟ و آنها به جای برگشت به مملکت خود و شرکت در سازندگی آن، اینجا و آنجا نشسته‌اند و مشغول توطئه چینی علیه کشورِ خود هستند.
“دکتر مصطفی چمران” مدیریت مدرسهٔ حرفه‌ای شما را بر عهده دارد، کاری که هیچ ربطی به رشتهٔ تحصیلی او ندارد. در حالی که آقای “چمران” در پوشش مدیریت مدرسهٔ حرفه‌ای شما، پایگاه ارتباط مخالفین ایران با سازمان‌های تروریستی فلسطینی و غیره است. این اوست که فراهم کنندهٔ امکانات لازم برای مخالفین ایران در جهت دیدن دوره‌های آموزش جنگ‌های چریکی علیه ایران است. بیشک مسئولین اطلاعاتی ایران، مانند آقای “قدر” شما را هم که او را در پناه خود گرفته‌اید، مقصر می‌شمارند و حق هم دارند. البته دکتر چمران تنها ایرانی نیست که علیه پیشرفت و ترقی کشور خود، تحت تأثیر بیگانگان فعالیت می‌کند، دوستان دیگر شما مانند، “صادق قطب زاده”، “ابوالحسن بنی صدر”، “ابراهیم یزدی”، “صادق طباطبائی” و غیره هم هر یک دانسته و یا نادانسته از کشورهای خاصی خط می‌گیرند و هدف همهٔ آنها هم در قالب ایجاد دمکراسی در ایران، بر هم زدن ثبات و امنیت کشور و ممانعت از پیشرفت و ترقی ‌ایران است.
“آقای صدر” در مقابل سخنان منطقی من گفت:
– دوست عزیز، هر یک از این اشخاصی که نام بردید، اگر به ایران برگردند، دستگیر و زندانی و شکنجه و چه بسا محکوم به اعدام می‌شوند.
گفتم:
– درست می‌گوئید جناب صدر! وقتی “آقای چمران” برای آموزش جنگ‌های چریکی، همراه تنی چند از دانشجویان به مصر زمان “عبدالناصر” می‌رود، دیگری با جمعی راهی چین “مائو” می‌شوند و گروه بعدی به کوبای “فیدل کاسترو” و یا سازمان‌های تروریستی فلسطینی می‌روند، می‌خواستید دولت ایران که همهٔ این فریب خورده‌ها را تحت نظر دارد، آنها را رها کند و بگذارد هر کاری که دشمنان ایران به آنان دیکته می‌کنند عملی سازند؟
شما اگر در رأس دولت ایران بودید، چنین اجازه‌ای به آنها می‌داید؟ به کسانی که در کشورهای دشمن ایران آموزش چریکی ببینند و برای براندازی حکومت کشورشان توطئه چینی کنند؟ مسلماً نه! کاری که دولت ایران می‌کند، کاری است که هر دولت دیگر با این گونه افراد انجام می‌دهد و فرقی هم نمی‌کند که آنها در یک کشور آزاد و دمکرات باشند و یا یک کشور غیر آزاد و غیر دمکرات، همهٔ دولت‌ها موظفند جلوی توطئه و تحریکات دشمنان کشورشان را بگیرند.
گفتوگویمان در این باره به درازا کشید. عاقبت گفتم:
– قصد من از باز کردن این موضوع آن بود که بگویم “آقای قدر” به عنوان یک افسر اطلاعاتی می‌داند چگونه از این نقاط ضعف شما استفاده کند و رابطهٔ شما را با ایران به هم بزند.
گفت:
– تکلیف چیست؟ در مقابل ایشان چه باید کرد؟
گفتم:
– ساده است! بیائید و خود شما پیشقدم شوید! به عنوان یک شخصیت مذهبی و یک مصلح دینی آنها را به ایران برگردانید. برگردند به کشورشان تا مانند بسیاری دیگر در سازندگی و آبادانی مملکت خود شریک شوند. در آن صورت، تحت شرایطی ممکن است از مجازات آنها نیز صرفنظر شود، با این کار، شما هم این جماعت را که عاطل و باطل در کشورهای دیگر پراکنده هستند، به سرزمین مادری خود بر ‌می‌گردانید و هم به عنون یک مصلح خیراندیش دینی مورد حمایت و پشتیبانی دولت مقتدر شیعهٔ جهان قرار می‌گیرید.

“آقای صدر” مدتی سکوت کرد و به من هم فرصت داد که در سکوت او کلی از این برنامه سخن بگویم و مزایای آن را برای او و کسانی که گرد او جمع شده بودند، بیان کنم. تا این که سکوت خود را شکست و گفت:
– با توضیحاتی که دادید، در همین فرصت کوتاه به نظرم رسید که نظر مصلحانهٔ شما کاملاً درست است و من هم با این طرز فکر موافق‌ام. منتهی باید با کمک هم این مسأله را به سرانجام برسانیم، زیرا من به تنهائی قادر به انجام آن نیستم. بعد هم همان طور که خودتان گفتید، باید تضمین لازم و کافی برای این آقایان بگیریم که آگر آماده برگشت به ایران و دست برداشتن از فعالیت‌های سیاسی شدند، دستگیر و زندانی و شکنجه نشوند.
سپس گفت:
– تنها و بزرگترین شانس ما در این برنامه آن است که دکتر چمران که آدمی منطقی و اصولی است، در اینجاست و ما می‌توانیم به راحتی با او به گفتوگو بنشینیم و به توافق برسیم. اگر او را که تئوریسین ملی مذهبی‌ها محسوب می‌شود و مورد احترام سایر گروه‌ها هم هست، بتوانیم با این برنامه همراه کنیم، همراهی بقیه کسانی که نام بردید، آسان خواهد بود. برای شروع هم من می‌توانم از جنبه معنوی و اخلاقی با او صحبت و وی را قانع کنم. اما از جنبه‌های دیگر و چگونگی انجام کار، شما باید با او صحبت کنید.
گفتم:
– با کمال میل من این کار را خواهم کرد.
“آقای صدر” پرسید:
– کی می‌خواهید کار را شروع کنیم؟
گفتم:
– اجازه بدهید من قبلاً موضوع را با تهران در میان بگذارم و موافقت آنها را بگیرم، بعد شروع کنیم.
“آقای صدر” با تعجب پرسید:
– مگر این برنامه خواستهٔ تهران نبود؟
گفتم:
– خیر! این ایده و نظر من است. در واقع این من هستم که می‌خواهم با این برنامه اتهامی که به شما می‌زنند، از گردنتان بردارم. علاوه بر این با این کار می‌خواهم بهانهٔ بزرگ “آقای قدر” در دشمنی با شما را هم از دست او بگیرم. وقتی مطمئن شوم که با این برنامه موافقت کردند، تضمین کافی برای دوستان شما را هم خواهم گرفت.
“آقای صدر” نگاه قدرشناسانه‌ای به من انداخت و گفت:
– تشکر می‌کنم آقای معین زاده! فکر میکردم که این برنامه از طرف تهران رسیده است و افزود: هر موقع موافقت تهران را گرفتید، به من خبر بدهید که شروع کنیم.

با گرفتن موافقت آقای صدر با برنامه‌ام، با خوشحالی برخاستم تا به سفارت برگردم. زیرا، در آن روزها من هم مانند بسیاری از دست اندرکاران مملکت ناظر و شاهد پیک‌هائی بودم که از ایران به نقاط مختلف جهان اعزام می‌شدند که با ایرانیان سرشناس و معروف در سرتاسر جهان تماس بگیرند و آنها را برای بازگشت به ایران و شرکت در سازندگی مملکت دعوت کنند. نمونهٔ آن دکتر “هوشنگ نهاوندی” بود که در دعوت ایرانیان تحصیلکرده برای بازگشت به ایران بسیار تلاش می‌کرد. با توجه به این که، داستان پیشنهاد من به “آقای صدر” نیز در همین راستا بود. کاری که من به فکر انجامش بودم، برگرداندن مخالفین سرشناس رژیم ایران بود که سالیان دراز با حمایت و پشتیبانی کشورهای استعماری و کمک دشمنان ایران، مانند “عبدالناصر” و “قذافی” و غیره بزرگترین صدمات را به مملکت ما زده بودند.

اگر تهران با این برنامه موافقت می‌کرد و اجازه می‌داد که این آقایان به ایران برگردند و هر یک در رشته تحصیلی و تخصصیِ خود به کار گماره شوند، بی‌آن که آنها را دستگیر و زندانی و بازجوئی کنند، کلی از مشکلات سیاسی مملکت حل می‌شد و در سطح جهانی نیز کلی از کنفدراسیون بازی‌ها، تشکیل انجمن‌های اسلامی، همین طور چریک بازی‌ و غیره نیز انجام نمی‌گرفت و حکومت هم بیشتر به مشکلات خود می‌پرداخت.

با تشکر از “آقای صدر” در همراهی ایشان با برنامهٔ پیشنهادی‌ام، با او خداحافظی کردم و او مرا تا درب دفترش بدرقه کرد و گفت: منتظر شنیدن خبر از جانب شما هستم.

خمینی در نجف
بازگرداندنِ خمینی به ایران

دفتر “آقای صدر” در مجلس اعلای شیعیان لبنان، در طبقهٔ اول بود و من پس از خروج از دفتر ایشان، چند پله پائین نرفته بودم که ایشان از نو از دفترشان بیرون آمدند و مرا صدا زدند و گفتند: آقای معین زاده، لطفاً چند دقیقه تشریف بیارید بالا. و من برگشتم و پله‌ها را طی کردم و به طبقهٔ اول رسیدم. ایشان مجدداً مرا به دفتر خود دعوت و صندلی جلوی میزش را به من تعارف کرد و روبه روی من نشست و گفت:
– با تشکر مجدد از حسن ظن شما، برای این که برنامه پیشنهادیتان بهتر مورد پذیرش تهران قرار بگیرد، من حاضرم کار دیگری را هم در این راستا انجام دهم. کاری که می‌دانم چقدر به سود مملکت ایران خواهد بود! در ضمن برنامهٔ شما را هم پر بارتر خواهد کرد.
آقای صدر بعد از توضیحات کوتاهی دربارهٔ حرکت‌های روحانیون در گذشته گفت:
– اگر تهران موافقت بکند، من حاضرم با همین برنامه، خمینی را هم به ایران بفرستم، با این شرط که از او تعهد بگیریم که هیچ گونه فعالیت سیاسی نکند. برود قم و به کار مرجعیت خود مشغول شود. در این صورت یکی از بزرگترین مخالفین مذهبی شاه، دست از مخالفت برخواهد داشت و به این ترتیب، تلاش‌های دیگر روحانیون مخالف در داخل و خارج از کشور نیز برچیده خواهد شد.

پیشنهاد غیره منتظره “آقای صدر” و توضیحاتی که در باره مزایای پیشنهاد خود داد، علاوه این که مرا حیرتزده کرد، در عین حال نیز پی به رابطهٔ او با خمینی نیز بردم. متوجه شدم که “آقای صدر” هم می‌خواست یکی از روحانیون مخالف و سرشناس شاه را از صحنه سیاسی ایران بیرون کند!

با شنیدن پیشنهاد بسیار جالب و ارزندهٔ او، از حسن نیتشان سپاسگزاری نمودم و برخاستم و آنجا را ترک کردم، در حالی که از شادی چنین موقعیتی، آنچنان در هیجان بودم که قابل توصیف نیست. به سفارت برگشتم، به اتاق خود رفتم و بیکمترین تاخیری، شروع به نوشتن گزارش این ملاقات و گفتوگوهایمان کردم و در پایان هم پیشنهاد “موسی صدر” را به تفصیل شرح دادم.

گزارشم را با تجزیه تحلیل دقیق و تحلیل مفصلی از مزایای پیشنهاد من و پذیرفتن و همکاری کردن با آن از جانب “آقای صدر” به پایان بردم و آن را با خوشحالی و دنیائی از امید به ایران ارسال کردم. امیدم این بود که در تهران مسئولین مربوطه با توجه به اهمیت موضوع، آن را عمیقاً بررسی و در اسرع وقت به عرض مقامات مربوطه و چه بسا پادشاه ایران برسانند. تا با تصویب آن، بتوانیم یکی از برنامه‌های استثنائی سازمان اطلاعات و امنیت کشور را به مرحلهٔ اجرا در آوریم.
در برشمردن امتیازات این برنامه چندین صفحه مطلب نوشته و به مقامات مربوطه یاد‌آور شده بودم که اگر بتوانیم این برنامه را پیاده کنیم، بخش بزرگی از سازمان‌های مخالف را خنثی و کسانی را که با کمک بیگانگان در صدد سرنگونی حکومت ایران هستند، از صحنه خارج خواهیم کرد.

در آن زمان، بیشتر مخالفین شاه در احزاب چپ سنتی و گروه‌های وابسته به آنها گرد آمده بودند. سازمانهای دانشجوئی هم که تحت عنوان کنفدراسیون دانشجویان فعالیت می‌کردند با انجمن‌های اسلامی، اعضاء جبهه ملی، نهضت آزادی و غیره بخش دیگر مخالفین را تشکیل می‌دادند.
روحانیون به صورت مستقل فعالیت سیاسی چندانی نداشتند. فقط بعدها با هماهنگی با نهضت آزادی در انجمن‌های اسلامی وارد فعالیت سیاسی شدند.
گفتنی است که حرکت خشونت بار فدائیان اسلام که یک سازمان افراطی تروریستی بود، در یک برهه از زمان، درست در تب و تاب ملی شدن نفت، وارد بازی‌های سیاسی ایران شده بودند. آنها پس از گرد و غبار خشونتباری که در کوران ملی شدن نفت به راه انداختند، ماموریت‌شان به پایان رسید و از میان رفتند. بگذریم از این که بازماندگان دست چندم این حرکت، پس از انقلاب ۵۷ به دروغ ادعا کردند که همیشه در صحنهٔ سیاست ایران حضور داشتند و نمادشان نیز “خمینی” بود که در تبعیدگاه نجف به سر می‌برد.

با اوضاع و احوال مخالفین رژیم ایران، اگر مرکز با اجرای برنامهٔ ارائه شده ما موافقت می‌کرد، به راحتی می‌توانستیم هم کنفدراسیون دانشجویان را که بزرگترین نیروی بیرونی مخالفین محسوب می‌شد، از حرکت باز داریم و هم طرفداران نهضت آزادی، جبههٔ ملی و سازمانهای مذهبی را از صحنه خارج کنیم.
روحانیونی هم که به دنبال بوی کباب بودند، با کنار رفتن خمینی که رهبر نمادین مذهبیون بود، دنبال کسب و کار مذهبی خود می‌رفتند. و در نتیجه جنب و جوش مخالفین در خارج از کشور فروکش می‌کرد و کشورهای بیگانه هم نمی‌توانستند از این افراد بهره برداری و از دولت ایران هم به بهانه کنترل آنها باج خواهی کنند.

گزارش من درباره مزایای این برنامه آن قدر حساب شده و دقیق و مستند بود که فکر می‌کردم هیچ کس نمی‌تواند با آن، مخالفت کند. دلخوشی‌ام هم این بود که با این کار ارتباط “موسی صدر” با ایران هم ترمیم می‌شود و دشمنی آقای “قدر” با او نیز کاهش می‌یابد.

دریغ و دردا! که گزارش من به سازمان رفت و یک هفته و دو هفته منتظر پاسخ ماندم و خبری واصل نشد. آقای “صدر” هم که مدام تلفن می‌زد و از من جویای پاسخ تهران می‌شد، کم کم دچار یأس و نا امیدی شد و لذا، برای پیگیری موضوع ، با تقاضای چند روز مرخصی به ایران رفتم که حضوراً مسأله را دنبال کنم.

یک پاسخ کوتاه: نه! به یک برنامه‌ی سرنوشت ساز!

در ایران، با مقام ارشد امنیت داخلی که پروندهٔ موسی صدر، خمینی و دیگرانی که در گزارش مربوطه از آنها نام برده شده بود، بر عهدهٔ او بود، ملاقات کردم و در باره برنامهٔ بازگرداندن مخالفین به ایران از ایشان جویا شدم، و او با بیتفاوتی و بیاهمیت جلوه دادن طرح ما، گفت:
– با این برنامه موافق نیستیم، هر یک از این آقایان اگر خواستند! به ایران بیایند، در بدو ورود، دستگیر شده، مورد بازجوئی قرار خواهند گرفت تا شرح تمام فعالیت‌های خود و ارتباطشان را بدهند، و ما بر اساس فعالیت آنها در باره‌شان اقدام خواهیم کرد! و….
در پاسخ گفتم:
– این آقایان خودشان تقاضای برگشت به ایران را نکرده‌اند، من این برنامه را برای خنثی کردن فعالیت‌های آنها در خارج از کشور تهیه کردهام و با کمک آقای “صدر” می‌خواهیم آنها را به ایران برگردانیم. بعد هم وقتی این آقایان تعهد دادند که دیگر فعالیت سیاسی نکنند، پس از ورودشان به ایران در اختیار شما هستند و به مرور زمان، می‌توان همهٔ این اطلاعات مورد نیاز را از آنها گرفت و افزودم: بگذارید بیایند، دستشان از خارج کوتاه شود و بعد، همهٔ آنها در مملکت و در اختیار ما هستند. با یک روز و دو روز، یک ماه و چند ماه تاخیر، فرقی در اصل قضیه نخواهد کرد و ما می‌توانیم هم از شر مخالفت آنان رها ‌شویم، و هم به موقع آنان را تخلیهٔ اطلاعاتی کنیم.

با همهٔ توضیحاتی که دادم، ایشان زیر بار منطق و استدلال من نرفت و با بازگشت آنها به صورتی که پیشنهاد شده بود، مخالفت نمود! و گذاشت که حضرات در خارج از کشور بمانند و مورد بهره برداری کسانی قرار بگیرند که قصد اضمحلال کشورمان را داشتند.

برنامهٔ پیشنهادی من، مربوط به اداره کل سوم (امنیت داخلی) بود. در آن زمان، فکر نمی‌کردم که مقامات این اداره با آشنائی به سوابق افرادی که از آنها نام برده بودم، با برنامهٔ بازگرداندنشان مخالفت کنند. واقعیت این است که مقام ارشد امنیت داخلی که من با او گفتوگو کردم، با همهٔ سابقهٔ خوب خود در سازمان، نمی‌بایستی به تنهائی در بارهٔ چنین برنامهٔ کلانی تصمیم گیرنده باشد. من او را متهم نمی‌کنم که با سوء نیت این کار را کرد، ولی همان طور که پیشاپیش در همین یاداشت‌ها مطرح کرده‌ام، این امر، یکی از اشکالات عمدهٔ سازمان اطلاعات و امنیت ایران بود. به این معنا که حتی در یک امر مهمی مثل برنامه‌ای که ما ارائه داده بودیم، یک شخص به تنهائی تصمیم گیرنده بود. و ما نتیجهٔ این گونه تصمیمگیریهای فردی را در انقلاب ۵۷ مشاهده کردیم!

نگاهی به نام کسانی که آن روز، من و آقای صدر، درصدد فرستادنشان به ایران بودیم، نشان دهنده‌ی آن است که آنها گردانندگان اصلی انقلاب۵۷ ایران بودند!
و خمینی تنها یکی از آن‌ها بود.

برداشت نادرست من!

من پس از دیداری که با مقام مسئول اداره کل سوم داشتم و نظر منفی او دربارهٔ برنامه بازگرداندن رهبران مخالف به کشور را شنیدم، در برداشتم نسبت به صلاحیت و کاردانی مقامات ارشد سازمان بیش از پیش به شک و تردید افتادم و در بارهٔ آنان خود را با دو دیدگاه رو به رو دیدم: نخست این که این مقامات، دانش و معرفت کافی و صلاحیت مناصبی را که احراز کرده بودند، نداشتند. دیدگاه دیگرم این بود که آنها دانش و معرفت لازم را داشتند، ولی رفتارشان یا با حب و بغض بود و یا با «سوء نیت».

در آن روز من به عنوان یک افسر جوان و خارج از هر نوع وابستگی به این و آن فقط مصالح و منافع میهنم را در نظر داشتم و در اولویت قرار می‌دادم. پندارم هم این بود که دیگرانی هم که در این سازمان مهم خدمت می‌کنند، مانند من هستند، در حالی که چنین نبود! اگر شناخت من از مقامات سازمان غیر از آن بود، شاید به طرز دیگری عمل می‌کردم. زیرا، من هم با بعضی از شخصیت‌های مهم کشورمان آشنائی داشتم و امکان ارتباط با آنان برایم فراهم بود و به راحتی می‌توانستم برنامه‌ام را از طریق این شخصیت‌ها، حتی به عرض پادشاه برسانم.

چراهای بیپاسخ تراژدی مصیبتبار کشورمان! چرا نتوانستیم مانع از وقوع انقلاب ۵۷ بشویم!؟
چنان که در بالا به تفصیل نوشتم، حدود پنج سال پیش از انقلاب ۱۳۵۷، به عنوان رئیس نمایندگی سازمان اطلاعات و امنیت ایران در لبنان، با جلب موافقت “امام موسی صدر”، رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، طرحی تهیه کردم که با آن طرح می‌توانستیم بخش بزرگی از مخالفین رژیم ایران را با این تعهد که دست از مبارزه سیاسی بردارند، به کشورمان برگردانیم. اما، اداره کل سوم، سازمان اطلاعات و امنیت کشور، با طرح ما مخالفت کرد و اجازه نداد که مخالفین رژیم ایران دست از مبارزه بر دارند و به کشورشان برگردند.
پنج سال بعد از تلاش بی‌ثمر ما، همان‌هائی که ما در صدد برگرداندنشان به مملکت بودیم، بازیگران اصلی انقلابی بودند که بیگانگان برای ما تدارک دیده بودند. با پیروزی آنها:«نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان».
همه آنانی، که مقام امنیتی کشورمان با بازگشتشان به علل نامعلومی مخالفت کرد، به عنوان رهبران اصلی انقلاب، با هواپیمای ارفرانسی که پیش بینی‌های لازم را برای به سلامت رسیدن مسافرینش کرده بودند، در میان استقبال پرشور مردم ایران، وارد مملکت شدند و مصیبت بارترین تراژدی تاریخ سرزمینمان را برپا کردند.

اما، خطای بزرگ من!

من به عنوان یک عضو کوچک حکومت ایران که وظیفه داشتم تا از وقوع حوادثی نظیر انقلاب شوم ۵۷ جلوگیری کنم،‌ به صراحت اعتراف می‌کنم که در آن زمان، «من با خطای بزرگ زندگی‌ام، که ناشی از اطمینانم به حسن نیت مقامات امنیتی کشورم بود، به نوعی به وقوع این تراژدی مصیبت‌بار کمک کردم». به این معنا که در آن زمان، من خواسته بودم به تنهائی سنگ بزرگ این فرصت استثنائی را به دوش بکشم و به مقصد برسانم. در حالی که در اطراف من شخصیت‌هائی مهمی بودند که تنها آرزویشان داشتن یک چنین فرصت‌ و شانسی‌ بودند که خودی نشان دهند، ولی به دستشان نمی‌افتاد. من می‌بایستی از امکانات آنها بهره می‌جستم و برنامه‌ام را به ثمر می‌رساندم.

واقعیت این است که در یک چنین موضوع بسیار مهم و حساسی، من نه تنها به توانائی‌های خودم، بلکه به صداقت مقامات سازمان نیز نبایستی اطمینان می‌کردم. و به جای این که بخواهم شخصاً این کار بزرگ را به ثمر برسانم، آن را با شخصیت‌هائی، مانند همین آقای «منصور قدر» در میان می‌گذاشتم و این امتیاز بزرگ و مهم را به او واگذار می‌کردم تا مستقیماً به عرض پادشاه برساند و موافقت او را برای اجرای این برنامه بگیرد.
من، خودم را به خاطر این خطای بزرگ، هرگز نبخشیدم. ضمن این که این را هم می‌دانم که در این امر مقصر اصلی من نبودم، تقصیر به گردن تصمیمگیرندگان سازمان بود که درک درستی از اهمیت این برنامه نداشتند و یا داشتند و به دلایلی که من از آن آگاه نیستم، با انجام آن مخالفت کردند.

ماجرای مخالفت سازمان با بازگرداندن مخالفین رژیم به کشور، خطائی بود که نتیجه آن را دیدیم و این همان خطا، یا ندانم کاری و یا سوء نیتی است که در تاریخ کشورمان به کرات اتفاق افتاده و ما از آن به عنوان حلقه‌های مفقودهٔ تاریخ سرزمینمان یاد می‌کنیم، مانند رفتار اطرافیان سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه و حمله چنگیز خان مغول به ایران و غیره! در واقع همین خطاها و ندانمکاری‌ها و سوء نیت‌هاست که باعث رفتن این سلسله و آمدن آن سلسله یا رفتن این حاکم و آمدن آن فرمانروا گردیده که عواقب این جابه جائی‌ها هم همیشه گریبان ملت ایران را گرفته.

پایان ماموریت لبنان

با عدم موافقت سازمان در برنامهٔ بازگرداندن رهبران مخالف رژیم به ایران و آگاهی “آقای قدر” از تلاش‌های پنهانی من برای جلوگیری از کارهای نادرست او، رفتار مغرضانه‌اش نسبت به من شدت گرفت. در همین رابطه او در سفری به ایران، از “ارتشبد نصیری” خواست که مرا از تماس با “موسی صدر” ممنوع کند، به این بهانه که من تحت تأثیر آقای “صدر” هستم. لذا، به تقاضای او، سازمان به من ابلاغ کرد که ارتباطم را با “موسی صدر” قطع کنم.

با شرایطی که برایم به وجود آمده بود، دیگر بودنم در لبنان بیاثر بود. از این رو، طی نامهای از مرکز تقاضای پایان ماموریت خود را کردم که به ایران برگردم. کاری که همهٔ دوستان و آشنایانم را در مرکز به تعجب و حیرت انداخت. چرا که من با درجه سرگردی ریاست یکی از مهمترین نمایندگی‌های سازمان اطلاعات و امنیت کشور را در خارج از کشور بر عهده داشتم. پیش از من همهٔ روسای نمایندگی لبنان، افسران و امیران بلند پایهٔ ارتش بودند، لذا تقاضای برکناری‌ام از این سمت را همگی دیوانگی محض دانستند.

از عجایب روزگار این که، وقتی آقای “قدر” از تقاضای رسمی من مبنی بر برگشتم به تهران آگاه شد، به دروغ خود را به حیرتزده نشان داد. از آن تاریخ تا پذیرفته شدن خاتمهٔ خدمت من در لبنان که مدتی به درازا کشید، بدون استثناء نه هر روز، بلکه هفته‌ای چند روز در ساعت ناهار مرا همراه خود به رزیدانس سفیر می‌برد تا با هم ناهار بخوریم و مدام هم از من می‌خواست که از برگشت به ایران منصرف شوم که البته من زیر بار ‌نرفتم، زیرا می‌دانستم که خدمت صادقانه با او غیر ممکن است.
در میهمانی که او برای برگشت من به تهران ترتیب داد، از من خواست که لیست میهمانانی که علاقمند بودم در مراسمی که به مناسبت پایان ماموریت من در لبنان برگزار می‌شد، حضور داشته باشند را، خودم تهیه کنم و در اختیار منشی سفیر قرار دهم تا از طرف او دعوت شوند.
در شب میهمانی وقتی آقای “قدر” میهمانانی را که برای بدرقه من به سفارت آمده بودند، دید، به حیرت افتاد و با تعجب از من ‌پرسید: همهٔ اینها از دوستان تو هستند!؟ زیرا تعداد زیادی از شخصیت‌های آن روز لبنان همراه همسرانشان در این میهماتی حضور پیدا کرده بودند تا با من وداع کنند.

موضوع بسیار به یاد ماندنیِ این میهمانی هم این بود که آقای “سالیوان” مدیر و ناظم «امریکن انترناشینال کالج – بیروت» که در زمان خدمت من در لبنان بیشترین تعداد دانش آموز را داشت، در موقع خداحافظی با آقای “قدر” با عصبانیت به او ‌گفت:
– آقای سفیر! می‌دانید شما به ماموریت چه کسی در لبنان پایان دادید؟ من در طول چندین سالی که مدیریت این کالج را بر عهده دارم، تنها دیپلمات خارجی که از کشورهای آسیائی با کالج تماس دائم داشت، ایشان بود، شما او را با چه کسی می‌خواهید عوض کنید؟ به جای او چه کسی را خواهید آورد که مثل او به فکر مشکلات دانشجویان ایرانی باشد و به کار آنان برسد ؟ و….

دیدار موسی صدر با شاپور بهرامی، سفیر ایران در مصر

موضوع دیگری که در رابطهٔ من و آقایان “قدر” و “صدر” اتفاق افتاد، ترتیبی بود که من برای دیدار آقای “صدر” با آقای “شاهپور بهرامی”، سفیر ایران در مصر دادم.
در اواخر سال ۱۹۷۷ من و دوست لبنانی‌ام به اتفاق همسرانمان از طریق مصر- قاهره، عازم ایتالیا بودیم، که از تصادف روزگار در زمان اقامت ما در قاهر، آقای “صدر” نیز در مصر بود و هر دو نیز در هتل شرایتون قاهره اقامت داشتیم. در این سفر دوست لبنانی من با توجه به آشنائی‌اش با آقای “صدر”، وقتی او را در هتل می‌بیند و ایشان را از حضور من در قاهره مطلع می‌کند، آقای صدر اظهار علاقه می‌نماید که مرا ببیند. اما من به دلایلی حاضر به این دیدار نشدم، در عوض با دوست عزیزم، زنده یاد “نوذر رزم آرا “که در آن زمان رئیس نمایندگی ساواک در مصر بود، صحبت کردم و خواهش کردم که ترتیبی بدهد که آقای “صدر” دیداری با جناب “شاهپور بهرامی” که سفیر ایران در مصر بودند، داشته باشد. قصدم از این کار، این بود که شاید با موقعیت خوبی که “شاهپور بهرامی” پیش شاه داشت، بتواند نظرات آِقای “صدر” را بدون سانسور به آگاهی پادشاه برساند که چنین هم شد.

ملاقات “شاهپور بهرامی” با آقای “موسی صدر” انجام گرفت و آقای سفیر، گزارش مفصلی از این ملاقات تهیه و به وزارت خارجه ارسال داشت که توسط زنده یاد “خلعتبری”، وزیر خارجه به شرف عرض می‌رسد. پادشاه هم با توجه به موضوعاتی که دکتر “شاهپور بهرامی” مطرح کرده بود، دستور می‌دهد که وزارت خارجه باسازمان اطلاعات و امنیت کشور کمیسیونی تشکیل دهند و به این موضوع رسیدگی کنند.

کمیسیون در وزارت خارجه تشکیل می‌شود. دکتر “خلعتبری” وزیر خارجه و آقای “منوچهر ظلی” معاون ایشان که قبلاً در سمت سفیر ایران در لبنان خدمت کرده و با امور این کشور و به ویژه شخص آقای “صدر” آشنائی داشت و ارتشبد “نعمت الله نصیری” رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور و آقای “پرویز ثابتی” مدیر کل اداره سوم در آن کمیسیون شرکت می‌کنند. در آن جلسه بدون توجه به محتوای گزارش سفیر ایران در قاهره، مقامات امنیتی عنوان میکنند که موضوع لبنان و موسی صدر به امنیت کشور مربوط است و بهتر است وزارت خارجه در این مورد دخالت نکند. به عبارتی، نه اهمیتی به دستور پادشاه می‌دهند که از دو نهاد مهم سیاسی کشور، وزارت خارجه و سازمان امنیت خواسته بود که بنشینند، بررسی کنند و ببینند با گزارش سفیر ایران در مصر چه باید کرد! و نه توجهی به محتوای گزارش سفیر ایران می‌کنند. بیشک دلیل اصلی اظهارات مقامات امنیتی، همانا حضور مخالفین شاه در اطراف آقای “صدر” بود که شخصیت‌های عالیرتبه وزارت خارجه وادار به سکوت و پذیرفتن نظر سازمان امنیت شدند.

با این که من در آن جلسه نبودم و از گفتوگوی شرکت کنندگان فقط با واسطهٔ این و آن جسته و گریخته مطالبی را شنیده‌ بودم، اشاره مقامات سازمان همان موضوعاتی بود که من به استناد آنها، آقای “صدر” را راضی به همکاری برای باز گرداندن مخالفین شاه از جمله “چمران”، “قطب زاده”، “بنی صدر”، “یزدی” و “طباطبائی” کرده بودم که آقای “صدر” هم “خمینی” را به لیست من اضافه کرده بود. ولی سازمان به دلایلی(!)آن را نپذیرفت و به اطلاع پادشاه هم نرساند.

حاصل آن که، برنامهٔ من که در آن برهه از زمان به نظرم راه حلی برای رفع مشکلات آقای “موسی صدر” بود، بینتیجه به پایان رسد و آخرین تیر من نیز برای ممانعت از بیتدبیری آقای “قدر” به سنگ خورد. در حالی که پس از انقلاب ۵۷ و دیدن شخصیت‌هائی که بازیگران اصلی انقلاب بودند، تازه پی به اهمیت برنامه‌ام بردم که اگر در آن سال کذائی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، اندکی هوشمندی به خرج داده و با پیشبینی اوضاع و احوال سیاست جهانی آشنائی داشت، با اجرای همین برنامهٔ یکی از کارمندان جوانش، ممکن بود بخشی از مشکلات مملکت را برطرف کنند که نکردند وسزایش را هم دیدند!

پادشاهی که او را حتی از برنامه بازگرداندن مخالفینش به کشور،
بی اطلاع گذاشته بودند!

در بحبوحه انقلاب ۵۷ بار دیگر فیل من یاد هندوستان کرد. در آن زمان توسط برادرم “تیمسار معین زاده “که از زمرهٔ افسرانی بود که با پادشاه در تماس بودند، پیامی فرستادم که اگر ما تلاشی برای یافتن “موسی صدر” بکنیم و او را از دست “قذافی” نجات بدهیم، می‌توانیم جلوی بازی‌های “خمینی” را بگیریم و به عنوان دلیل هم چکیدهٔ گفتوگوهایم با آقای صدر را که در لبنان انجام داده و گزارش آن را به سازمان فرستاده بودم که نپذیرفتند، برای برادرم شرح دادم که به عرض پادشاه برساند.

برادرم این کار را انجام داد که پادشاه با کمال تأسف گفته بود که:
– هرگز چنین گزارشی را ندیده است. اما در مقابل پیشنهاد من مبنی بر نجات آقای “صدر”،‌ ایشان می‌گوید: برادرت هنوز جوان است، و نمی‌داند که رهبر یک کشوری که به صراحت اعلام می‌کند که فلان کس از کشور من خارج شده است، او را زنده نگاه نمی‌دارد. بی شک “قذافی” با دیوانگی‌اش “موسی صدر” را سر به نیست کرده است.

محمد رضا شاه، هنگام ترکِ وطن

بعد از انقلاب هم توسط یکی از دوستان لبنانی‌ام به دکتر “مصطفی چمران” که او را از لبنان می‌شناختم، پیام فرستادم که مرا با هیئتی به لیبی بفرستند تا موضوع آقای “صدر” را پیگیری کنم، ولی دکتر “چمران” که به یقین خبر داشت که چه بلائی سر موسی صدر آورده‌اند، از این کار طفره رفت. در حالی که می‌دانست که من دست کم می‌توانستم پرده از اسرار پنهانی مفقود شدن موسی صدر بردارم.
***
چند ماه پس از بازگشتم از لبنان بنا به تقاضای شخصی به ماموریت خود در سازمان اطلاعات و امنیت کشور خاتمه دادم و به نیروی دریائی باز گشتم. مدتی پس از آن نیز به تقاضای آقای” پرویز صفاری” مدیر کل بنادر کشور، برای تصدی مدیریت شرکت کشتیرانی مشترک بین ایران و عراق در اروند رود، از ارتش به وزارت راه و سازمان بنادر منتقل شدم.

در گیر و دار برنامه ریزی برای تشکیل این شرکت کشتیرانی بودیم که نائرهٔ انقلاب سراسر ایران را فرا گرفت و این بار به خاطر آشنائی با دکتر “منوچهر آزمون”، وزیر مشاور در امور اجرائی کابینهٔ “شریف امامی” که قصد دلجوئی از روحانیت را داشتند، با سابقهٔ خدمتی من در ترکیه و اردن و به خصوص در لبنان و نزدیکی من با طایفهٔ آخوندی، به ویژه با امام “موسی صدر” و اطرافیان او، مرا برای همکاری در وزارت خود به عنوان مدیر کل امور اجرائی و پیگیری وزیر مشاور در امور اجرائی و پیگیری دعوت به همکاری کرد که من پذیرفتم و به نخست وزیری منتقل شدم.
در مدت کوتاهی که در نخست وزیری خدمت کردم،‌ با سه نخست وزیر دوران پایانی رژیم پادشاهی ایران، “مهندس شریف امامی”،” ارتشبد ازهاری” و” دکتر بختیار” همکاری کردم.
و، من آخرین نفری بودم که پس از سقوط دولت “دکتر شاپور بختیار” ساختمان نخست وزیری را ترک کردم!
***
داستان « من و امام موسی صدر» به پایان رسید، ولی داستان «امام موسی صدر» به پایان نرسید. در بخش آخرِ این نوشته، ضمن اشارهٔ مختصری به پایان کار” موسی صدر”، به اختصار هم نظر خود را در بارهٔ موضوع این مقاله و موضوعات مشابه آن شرح خواهم داد تا علاقمندان به پژوهش تاریخ میهنمان، نظر یکی از دست اندرکاران را هم بدانند. باشد که کمکی به شناخت قضایا و اتفاقاتی که در مملکتمان رخ داده، بکند.

رمان «من بن لادن را کشتم» نوشته مهدی رضایی در آمریکا به چاپ رسید

رمان «من بن لادن را کشتم» نوشته مهدی رضایی در آمریکا به چاپ رسید
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/16126-2020-02-29-13-31-39.html
صفحه ویژه مهدی رضایی
http://www.chouk.ir/safhe-vijeh-azae/50-mehdirezayi.html

ثبت نام بیست و پنجمین دوره خانه داستان چوک شروع شد به سایت مراجعه کنید یا با شماره ۰۹۳۵۲۱۵۶۶۹۲ تلفنی، تلگرام یا واتس آپ در تماس باشید
www.khanehdastan.ir
دوره‌های داستان‌نویسی، ویراستاری، اسطوره‌شناسی، تولید محتوا، فیلمنامه‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی، نقد ادبی، داستان‌نویسی نوجوان، شعروترانه

صدوپانزدهمین ماهنامه ادبیات داستانی چوک- اسفندماه سال ۹۸
برای دانلود تمامی شمارگان این ماهنامه ها و فصلنامه ها به سایت مراجعه کنید
www.chouk.ir

بانک مجموعه داستان چوک شامل حدود ۵۰۰ داستان و داستانک است که طی ۱۴ سال فعالیت اعضای کانون فرهنگی چوک انجام گرفته و در ۱۱۲ شماره ماهنامه ادبیات داستانی چوک منتشر شده است. حالا در قالب یک مجموعه داستان تقدیم شما علاقمندان می شود. برای دوستان خود هم ارسال کنید. بی‌نظیر در تاریخ ادبیات داستانی…
از اینجا دانلود کنید
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/15989-500.html

داستان ایرانی

داستان ترجمه

یادداشتی بر رمان «کال»

نقد سریال «پیکی بلایندرز»

درباره فیلم «یک بار زندگی»

نگاهی به فیلم «کازینو رویال»

یادداشتی بر رمان «گور سفید»

بررسی داستان «جشن فرخنده»

یادداشتی بر رمان «زمین سوخته»

یادی از «گریگور زهراب (ظهراب)»

مقاله «مشکلات واقعی ترجمه ادبی»

معرفی رمان «فیلم خبری کاتن متر»

یادداشتی بر رمان«خواب زمستانی»

بررسی عناصر روایت در مجموعه شعر «دق»

مقاله«مفهوم «نادا» در رمان «وداع با اسلحه»

استراتژی ساخت داستان کوتاه «کت جادویی»

یادی از «آرامائیس وارطانی هوسپیان (آرمان)»

معرفی برنده جایزه نوبل «خوزه اچگرای ایزاگاویر»

معرفی کتاب «قم را بیشتر دوست داری یا نیوریوک»

مقاله «امیر ارسلان نامدار آخرین محصول سنت نقالی ایرانی»

نگاهی به داستان‌های «دزد قالپاق؛ قفس؛ زیباترین غریق جهان»

این شماره همراه با: حسین اعتمازاده، گریگور زهراب، آنی هوسپیان، جلال آل آحمد، احمد محمود، گلی ترقی، مجید قیصری، ایرج عرب، خوزه اچگرای ایزاگاویر، گابریل گارسیا مارکز، فروغ صابرمقدم، آیلین فتاحی، صادق چوبک، راضیه مهدی‌زاده، هلیا وثیق‌زاده، علیرضا طاهری عراقی، مرتضی فضلی، محمدعلی وکیلی، سونیا شاه بداغیان، زهره فرهادی، پوروین محسنی آزاد امیررضا بیگدلی، محمدسعید جلالی، جواد کراجی، تولگا گوموشآی، غسان کنفانی، شل سیلور استاین، «آراد غفوری، اشفاق احمد، رابیندرانات تاگور، سمیه آمارلویی، هانس کریستیان اندرسن، محمدعلی عابدی، ارنست همینگوی، دینو بوتزاتی،ریچارد براتیگان، خوزه اچگرای ایزاگاویر، استیون نایت، مارتین کمپ، ماریا اوتلاوت

«چوک» نام پرنده‌ای است شبیه جغد که از درخت آویزان می‌شود و پی‌درپی فریاد می‌کشد.
سردبیر: مهدی رضایی
مشاور: حسین برکتی

هیئت تحریریه

تحریریه بخش داستان

بهاره ارشدریاحی (دبیر بخش نقد، مقاله، گفتگو) فرزانه ولی‌زاده (دبیر بخش داستانک) گیتا بختیاری (دبیر بخش داستان) ریتا محمدی، غزال مرادی، شهناز عرش‌اکمل، محمود خلیلی، مصطفی بیان، سعید زمانی، مرتضی غیاثی، م.سیما رستم‌خانی، سیدعلی موسوی ویری، مهناز رضایی لاچین، آنی هوسپیان، مرتضی فضلی

تحریریه بخش ترجمه

پونه شاهی (دبیر بخش ترجمه)، اسماعیل پورکاظم مریم نوری‌زاد، سمیرا گیلانی، مهسا طاهری، امیر بنی‌نازی، غلامرضا آذرهوشنگ، مریم نفیسی‌راد، حانیه دادرس

تحریریه بخش سینما و تئاتر

زهرا آذر (دبیر بخش سینما و تئاتر)، میلاد پرنیانی فرنوش رضایی درجی، مرتضی فلاحی

فعالیت های گسترده سیزده ساله کانون فرهنگی چوک و موسسه فرهنگی هنری خانه داستان چوک در یک نگاه، خانه داستان چوک، پایگاه فرهیختگان www.chouk.ir
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
telegram.me/chookasosiation
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری، اسطوره شناسی، تولید محتوا، داستان نویسی نوجوان و فیلمانه خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir
کارگاه های رایگان داستان و فلسفه در خانه داستان چوک
http://www.khanehdastan.ir/fiction-academy/free-meetings
دانلود ماهنامه‌های ادبیات داستانی چوک و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش صوتی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
فعالیت های روزانه، هفتگی، ماهیانه، فصلی و سالیانه کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
www.chouk.ir/honarmandan.html
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
گزارش همایش روز جهانی داستان و تقدیر از استاد ر. اعتمادی
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15501-2019-02-14-22-43-17.html
گزارش و عکس‌های همایش«روزجهانی داستان » و تقدیر از «جمال میرصادقی»
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/1115-2012-01-07-06-26-37.html
گزارش همایش «روزجهانی داستان» و تقدیر از «قباد آذرآیین»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
گزارش و عکس‌های همایش «روز جهانی داستان» و مراسم تقدیر از «فریبا وفی»
www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/13838-fariba-vafi.html
گزارش همایش «روز جهانی داستان کوتاه» با تقدیر از «ژیلا تقی‌زاده»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14848-2018-02-12-08-31-27.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و مراسم تقدیر از «مریوان حلبچه‌ای»
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/14501-translate-day.html
گزارش همایش «روز جهانی ترجمه» و تقدیر از «محمد جوادی»
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/15320-2018-10-12-15-57-07.html
گزارش جلسات ادبی- تفریحی کانون فرهنگی چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh/7-jadidtarin-akhbar/12607-2016-02-18-11-32-59.html
کارگروه ویرایش ادبی چوک
http://www.khanehdastan.ir/literary-editing-team
کارگروه تولید محتوا
http://www.khanehdastan.ir/content-creation-team

صفحه ویژه مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس دوره ادبیات داستانی
http://www.chouk.ir/safhe-vijeh-azae/50-mehdirezayi.html


کانون فرهنگی چوک تریبون همه هنرمندان و حامی همه انجمن ها و کانون های فرهنگی است.این ایمیل توسط گروه گوگل کانون فرهنگی چوک برای شما ارسال شده است مدیران سایت ها و انجمن ها می توانند ازطریق این گروه گوگل به صورت
هفتگی یا ماهیانه فعالیت های کلی و آثار منتشر شده درسایت را به هزاران نفر اطلاع رسانی کنند . همچنان اطلاع رسانی ایمیل های فردی و وبلاگی قابل تایید
نیست از ارسال چنین ایمیل هایی خودداری بفرمایید

برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
stop4story+unsubscribe@googlegroups.com

آدرس سایت کانون فرهنگی چوک
www.chouk.ir
mehdi_rezayi_mehdi@yahoo.com
info@chouk.ir
chookstory@gmail.com
مهدی رضایی

‏این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «کانون فرهنگی چوک» در ‏گروه Google ثبت‌نام شده‌اید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به stop4story+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای مشاهده این گفتگو در وب از https://groups.google.com/d/msgid/stop4story/8800674d-40f9-06a1-f0b8-602a67ebe880%40chouk.ir بازدید کنید.

مبارزات دروغین!/ از دکتر ن. واحدی

جامعه‌ایکه عاری از انتقاد سازنده باشد محکوم به مرگ است
یادم میآید در دهه هشتاد میلادی که چپ گرایان ایرانی به ویژه فدائیان (اکثریت و اقلیت) در اروپا قیل و قال فراوانی به وجود آورده بودند، جوّ سیاسی میان ایرانیان ساکن آلمان و فرانسه بسیار ناآرام، پر از کینه، بی اعتمادی و خشونت شد. در چنین وضعیتی جمعی از دوستان در مونیخ برآن شدند گروهی مخالف رژیم جمهوری اسلامی برپا سازند و برای دشواری ‌هائی که انقلاب اسلامی در کشور ایجاد کرده بود چاره ‌جوئی کنند.
صرفنظر از اینکه دگرگونی هراسان و بی‌پایه ایران در آن روزگار نه درکلام انقلاب بلکه درمتن فتنهﯼاسلامی – چپاولگر بین المللی – جا داشت که با شعار “اسلام رفت”جلوهﯼ “مارکسیسم اسلامی” یافت تا خونین یعنی فاشیستیبشود(به قول مارکس با زور پُوبل، یا موب یعنی انبوه بی‌فرهنگ، اما از دید هوشمندانه با حرکت پیکر آدمیانی که سر درمشت داشتند).
این گروه که نخستین سازمان اپوزیسیون در برابر رژیم آخوندی بود اجباراً فعالیتی زیرزمینی داشت. فعالیتی که با منتشر کردن مجله‌ای به نام “اندیشه ایرانی”واقعیت یافت. این مجلهﯼ ماهانه در نخستین شماره خود منشور سازمان و هدف از ایجاد آن را ارائه داده بود. البته هدف از ایجاد چنین گروهی نمی‌توانست فردی، شخصی و یا آرمانی باشد. به عکس، این سازمان می‌بایستی مدافع یک فکر باشد، فکری که بتواند منافع ملّی ایرانیان را تأمین نماید. اما شرط تحقق منافع ملّی درآن زمان فقط و فقط می‌توانست با برکناری “استبداد مذهبی”در ایران و استقرارحاکمیت مردم بر خود ممکن گردد. مضمونی که سال‌ها بعد ازآن در مقالاتم زیر عنوان تئوری گذر مطرح، گسترش و انتشار یافت.
با توجه به اوضاع و احوال زمانه و دانائی به دشواری‌های مملکت این فکر در کلام :

“احیای مشروطیت ایران”
متبلورگردید. فکری که به صورت یک منشور تدوین و به کنفرانس اویان برای تصویب فرستاده شد.این کنفرانس با مشارکت ۳۳ نفر از روشنفکران اعزامی ازایران و دانشجویان و روشنفکران مقیم کشورهای خارجه از ۱۵ تا بیست اوت ۱۹۸۰درشهر اویان فرانسه در یازده جلسه نه تنها بر منشور تدوین شده صحّه گذاشت؛ بلکه برای تحقق این منشور “جبههﯼ احیای مشروطیت ایران” را نیز تأسیس نمود.
آشکاراست تمام این کوشش‌ها درچارچوب “جان زمانه” صورت می‌گرفت. جانی که سه نکته را گوشزد می‌کرد.
یک : مشروطه سلطنت دیگر به شکل گذشته نمی‌تواند موجود باشد. ازاین رو کلام احیای مشروطیت انتخاب گردید.
دوّم : در برابر روحانیتی که با آداب مذهبی خود قرن‌ها در کشور ریشه دارد، حاکمیت پادشاهی به طور تاریخی قرارداشته که حافظ فرهنگ ایران زمین بوده است. حذف این قطب به نابودی فرهنگ ایران خواهد انجامید. از این رو در وضعیت آن زمان ایرانیان چاره‌ای جز پذیرش نظام پادشاهی نداشتند. اما این چاره می‌بایستی به طور علمی-استدلالی (به زبان امروزی در نظریه‌ای بر خودقائم، مانند سیستم تئوری) طراحی و برای عموم تشریح می‌شد.
سوِّم : راه حلّ برطرف کردن تشتت تنها تلفیق است. این تلفیق یا انتگراسیون می‌تواند تنها با گفت‌وگوی خردمندانه، استدلال و منطق و نه با خشونت، زور و ناسزاگوئی ممکن گردد. نظری که بعدها در میان به اصطلاح گروه روشنفکران به مبارزه مسالمت‌آمیز شهرت یافت. سوءتعبیری که نه تنها ایده تلفیق را به بن بست کشید، بلکه توان مبارزه با رژیم استبداد دینی را نیز تا سرحدّ اپوزیسیون معلول تضعیف کرد.
این سه گوشزد در تهیه مقالات مجله “اندیشه ایرانی” به کار برده شده است. به ویژه هرمقاله‌ای پیش از انتشار می‌بایستی در یک جلسه همگانی خوانده می‌شد و ضمن اصلاح مورد تأئید همه قرار می‌گرفت. به این شکل سعی شد تا تمام مقالات چاپ شده در عینِ استدلالی – منطقی بودن، عینیت نیز داشته باشند. یکی از این مقالات که خودش در آن برهه زمانی جنجال به پا کرد مقاله “چرا سلطنت” است.
امروز که این مجله ماهانه را پیش رو دارم می‌بینم که بر جلدش این فکربه صورت :
«ارگان جبههﯼ احیای مشروطیت ایران»
ثبت شده است، درآن چهار نوشته، پس از چهل سال،هنوزکه هنوز است (در شماره ۱ و ۲ ) درخششی چشمگیر دارد:
پیام اعیحضرت رضا پهلوی شاهنشاه ایران( ۹ آبانماه ۱۳۵۹) در جلد ۱ ص ۱۸۴
اسناد و مدارک جبهه احیای مشروطیت ایران در ص ۱۷۱-۱۸۷ جلد ۱
اعلامیه قبول سلطنت رضاپهلوی به تاریخ ۱۲-۸-۵۹ (شبنامه کاوه) در جلد ۲ ص ۱۴۱
تجلیل از ارتش شاهنشاهی ایران ص ۱۱۱-۱۲۰
نویسندگان این مقالات علمی که همه در جهت شناخت دشمن، جامعه، فرهنگ، تاریخ و سیاست در ایران و آینده‌نگری برای کشوراست، به دست توانای دوستان دانشگاهی‌ام که در ایران آن‌ها را می‌شناختم و به راستی از نخبگان ایران بودند تهیه می‌شد.
به ویژه در گردهمآئی‌ها و کنفرانس‌هائی که در شهرهای مختلف صورت می گرفت سعی به جمع کردن نخبگان کشور، چه در درون و چه در بیرون می‌شد. تا جائیکه گروه طرفداران “احیای مشروطیت” آوازه‌ای یافت و موفقیت‌های بزرگی به دست آورد. یکی از این موفقیت‌ها کنفرانس “لوکسانبورگ” بود که در آن بسیاری از ایرانیان (چه مدعوین آمده از داخل و چه از بیرون از مملکت) حتی بدون داشتن پاسپورت به محل کنفرانس آورده شدند. دراین کنفرانس طرح گذر از استبداد به دمکراسی مطرح و تصویب شد.
به دنبال این موفقیت افرادی آهسته آهسته به این جمع نزدیک شدند (دکتر هوشنگ منتصری، شاهزاده رضا پهلوی، دکترعلی امینی، و برخی از مقامات ارتشی) که می‌توانستند جمعأ مسیر راه سنگلاخ “گذربه دمکراسی” را هموار سازند.
این نزدیکی سیاستمداران و کسانی که منابع مالی داشتند در ابتدا به جبهه “احیای مشروطیت ایران” دلگرمی داد و سبب تشدید فعالیت آن شد. اما ناگهان جُنب و جوشی پر سر و صدا در اروپا زیر عنوان ایجاد شوراهای مشروطیت به راه افتاد. گفته می‌شد هدف از ایجاد این شورا ها وحدت بخشیدن به گروهک‌های طرفدار نظام پادشاهی در سرتاسر جهان است.
این حرکت سیاسی دوآبشخور ظاهرأ متّحد داشت :
یکی دفتر شاهزاده رضاپهلوی
دیگری آقای دکتر علی امینی با تجربه‌ترین سیاستمدار ایران
شاهزاده رضا پهلوی درآن زمان در سن بیست و یک سالگی مسئولیت پادشاهی کشور ایران را بنا بر قانون اساسی مشروطیت و متمم آن اعلام داشته بودند.
این اعلامیه که با تلاش شبانه‌روزی یکی از دوستان نزدیک ممکن گردید، به راستی درآن زمان پُرآشوب و پُرحادثه درایت ویژه‌ای رادر خود می‌پرورانید. زیرا می‌خواست به قدرت‌های بزرگ جهان متذکر گردد که شاهزاده رضاپهلوی بنا بر قانون اساسی مشروطیت ایران و متمم آن اجازه دارد در بیرون از کشور رهبریت مبارزه مخالفان جمهوری اسلامی را به عهده بگیرد.
اما تکیه براین قانون اساسی که با نواقص اصولی خود و تضادی که با تجدد داشت، ریشهﯼ برخوردهای اجتماعی – سیاسی نیم قرن اخیر بود، لذا چیزی جز استخوان لای زخم گذاشتن نمی‌توانست باشد.
به ویژه انقلاب اسلامی نه تنها شیرازهﯼ امور کشور را ازهم گسیخت، بلکه افزون براین انقلابیون اسلامی-فاشیستی چند دستگی، کینه و دشمنی را دیوار حفظ موجودیت خویش کرده بودند.
درست به این دلیل شیوهﯼ کار مخالفین جمهوری اسلامی نمی‌توانست تشدید نفاق، بلکه سیاست تلفیق باشد. درکنار این سیاست، اندیشهﯼ نوینی برای فردای مملکت که مردم‌سالاری را نیز تضمین بکند؛ نیازی اساسی بود.
ازاین رو کسانی که شوراهای مشروطیت را برای جمع کردن نیروهای خودی طراحی کرده بودند نه تنها بی‌اطلاع از ساختار جامعه ایران آن دوران بودند بلکه از علم جامعه شناسی مدرن نیز بهره‌ای نبرده بودند.
این تکاپو که بر دو واژه یکی مشروطیت و دیگری تشکیل شوراهای طرفداران نظام پادشاهی استوار بود کیلومترشمار یک کوره راه بیش نشدند. زیرا تکیه بر قانون اساسی مشروطه نه تنها جلوی اندیشیدن برای فردا را گرفت بلکه موضوع حاکمیت مردم را در صندوقخانه قانون اساسی مشروطیت به فراموشی سپرد.
از سوی دیگرامرتشکیلات (شوراها) که خودش یک سیستم خودسازماندهاست، برای دستگاه‌های کارمایه‌ای (فونکسونال) اجتماعی نه تنها مهّم بلکه غیرقابل چشم‌ پوشی است،. به ویژه خود تشکیلات به طور فرگشتیبه وجود می‌آید (واریاسیون، گزینش و سازگاری با محیط).
اما درجامعه جوّی که فرگشت را ممکن می‌کند فهم و شعورعمومی است. به عبارت دیگر وجود سیستم‌های خودسازمانده و تشکیلات آن‌ها نشانه‌ای از سطح بالائی از سواد عمومی در جامعه است. آنچه که در ایران انقلابی و پس از آن یک محرومیت است. به این جهت تشکیل شوراها نه تنها به جائی نرسید، بلکه به فساد، نیرنگ، مقام و پول پرستی نیز دامن زد.
این کج فکری ازآن زمان تاکنون چون بختکی تعیین کننده مبارزات اپوزیسیون ایران در بیرون از کشور شده است.
چنین جریانی دامنگیر مجله “اندیشه ایرانی” نیز شد و از رشد پی درپی آن که نه تنها خلاقیت می‌آفرید بلکه اساس پیشرفت و تعالی گیتی است، جلوگیری شد؛ تا عاقبت تعطیل گردد. عجب این که برخی از متفقین این مجله نیز با نوشته‌های مجله اندیشه ایرانی به داد و ستد سیاسی دست زدند و آن‌ها را به بهانه بچگانه‌ای به ایران احمدی نژاد بردند تا ملّی‌گرائی را در کشور رواج دهند.
مجله اندیشه ایرانی مانند رادیو صدای ایران(مّروتی)یک واریاسون در جامعه تیره بخت ایران بود. این واریاسیون می‌بایستی مورد پذیرش گروه و یا گروه‌هائی در جامعه قرار می‌گرفت (گزینش) تا آن‌ها در برابر گروه‌های دیگر جامعه که محیط هستند قرار می‌گرفتند و در صحنه این برخورد آن برگزیده مورد پسند جامعه قرار بگیرد و یا رد شود. چنین روندی به دلیل بی‌سوادی عمومی هرگز در این چهل سال گذشته صورت نگرفته است.
یکی از کسانیکه مدام به مونیخ می‌آمد و با برخی از اعضای گروه “اندیشه ایرانی” مذاکره داشت شادروان داریوش همایون بود(این مجله را اوهم هر ماه می‌گرفت). اگر یادم نرفته باشد گاه گاهی آقای نادر زاهدی نیز ایشان را همراهی می‌کرد. این رفت و آمد بیشتر درجهت تفرقه‌اندازی تا اتحاد بود. دراین مورد مقالاتی هم نوشته شد.
به هر حال پس از پایان یافتن کار جبهه و تعطیل “اندیشه ایرانی” شادروان داریوش همایون حزب مشروطه ایران را به وجود آورد که از قرار دارای آرمانی سوسیال دمکرات بود.
این حزب و احزاب دیگری مانند پان ایرانیست، حزب توده، کومله و غیره هیچ گونه پایه و اساس حزبی ندارند. زیرا مادامی‌که مملکتی وجود نداشته باشد و در قانون اساسی آن فصلی به نام احزاب و چگونگی فعالیت آن‌ها به تفصیل موجود نباشد؛ چنین سازمان‌هائی سازمانی هرزهستند.
برای آن‌ها که از تئوری سیاسی باخبرند چنین کارهائی نه تنها نشانهﯼ عدم بلوغ سیاسی است، بلکه مضافأ حکایت از غیر دمکرات بودن برپا کنندگان این گونه تأسیسات نیز دارد.
در مجله “اندیشه ایرانی”سه مطلب مرکزی است :
ایده‌ئولوژی ایرانی (جلوه‌ای نو و ژرف از فرهنگ و ادب ایران)
عوامل نفوذی استعمار و استقلال ایران
خط مشی سیاسی ما (به ویژه مبارزه برای انتقال قدرت: گذر)
متأسفانه دراین چهل سال آنچه شکل گرفته نه مبارزه به معنی (فعّالیت سیاسی) بلکه بی‌تفاوتی مطلق نسبت به وقایع مملکت است. این بی‌تفاوتی درچهره ده‌ها گروه به اصطلاح اپوزیسیون درخارج از کشور دیده می‌شود که حضورشان در صحنه سیاسی نه برای مبارزه بلکه گونه‌ای خودنمائی است.
به ویژه سخنان اینان تا کنون تحریف گذشته بوده و انتقادی سازندهدربر ندارد. در این میان کسانی چون عباس میلانی گُل می‌کنند، نه برای اینکه درباره آینده و یا در جهت روشنگری مردم قلم می‌زنند، بلکه گذشته را در شکل قصهّ‌گوئی مستند (مصاحبه‌ها) شکل می‌دهند تا جائیکه هر کسی خودش را در این قصه‌ها دوباره پیدا می‌کند. تنها مطلبی که در اینجا گم شده افق آینده و دشواری‌هائی که در پیش روی مردم است می‌باشد. مطلبی که پایه نوشتن این مقاله شد.
کنفرانس‌های جنجالی لندن، یکی به نام “شورای مدیریت گذار” به سرکردگی آقای مهندس حسن شریعتمداری تاجر و طرفدار جمهوری فدرال و دیگری “حزب مشروطه “به ریش سفیدی جناب “امیر طاهری”خبرنگار، چندی پیش با بوق و کرنا برپا شد.
به ویژه من از جناب مهندس حسن شریعتمداری که در دانشگاه صنعتی آریامهر درس خوانده است توقع نداشتم سخنانی غیر عقلانی بزند. آخر عزیز من زبان محلّی را که نمی توان در استانها رواج داد. این زبانها کشش علم امروز را ندارد و تنها اهالی را بیشتر و بیشتر بیسواد می کند.
به هرحال چه در کنفرانس کذائی لندن و چه در اظهاراتی که از جانب گروه‌های دیگر اپوزیسیون در مورد وضعیت ایران شنیده می‌شود، هیچ گاه نه از ملّت ایران و جایگاه وی و نه به درستی به امر “گذار” که من آن را “گذر” نام داده‌ام و چگونگی آن سخنی آورده می شود. به عکس بیشتر نقش کشورهای بزرگ در مورد آینده ایران به اشکال مختلف تفسیر میگردد تا مردم را بیشتر و بیشتر دائی جان ناپلئونی بسازند.
کسی اگر به صورت مسئلهﯼ ایران و شرایط اولیه و جانبی آن نظر بدوزد درمی‌یابد که شرایط جانبی (سیاست‌های خارجی) تقریبأ ثابت ولی شرایط اولیه آن با شورش مردم مدام در حال تغییر است.از این رو امر مبارزه می‌بایستی بر پایه دگرگون ساختن شرایط اولیه صورت بگیرد. روی شرایط جانبی سرمایه گذاشتن به معنی مستعمره شدن ایران است.
به این دلیل اوپوزیسون خارج از کشور چون حرفی برای گفتن در این جهت ندارد و فعالیتی برای یکپارچگی نیروهای ضد رژیم کنونی نمی‌کند تنها سد راه آزادی مردم است. این اپوزیسیون غیر واقعی است، ایرآل، دروغین است.
از تمام گفت‌وگوهای اوپوزیسیون در باره “گذر” یا “گذار” چنین برمی‌آید که اینان پس از سقوط رژیم به ایران می‌روند و انتخابات راه می‌اندازند و با آن مجلس مؤسسانی را به وجودمی‌آورند تا براساس این مجلس تکلیف گونه حکومت و دولت را روشن سازند. چه تفکر بیجائی!
آقای امیر طاهری و حزب مشروطه و دیگر دوستانشان باور به بازگشت به مشروطیت با تکیه برفرهنگ ایران دارند. یعنی می‌خواهند تکلیف “گذر” را با بازگشت به گذشته روشن کنند.
اتفاقات گذشته برای این هم‌میهنان گرامی انگیزهﯼ نو اندیشی نشده است. آن‌ها متوجه نیستند که پس از چهل سال دیگر نه ایران ایران گذشته و نه دنیا دنیای پیشین است.
درسی را که شاه فقید با گفته خویش “ما صدای انقلاب شما را شنیدیم “(حتی اگر آن را خود ننوشته باشد) به ارث گذاشت فعالین سیاسی امروزی هنوز درک نکرده‌اند.
او با این سخن مردم و نه فرهنگ را ارادهﯼ پادشاهی دانست. تعبیری که نه تنها متضاد با سخنان امیر طاهری است بلکه متن مقاله “الزامات و مفاهیم دوران گذار به دمکراسی “نوشته نادر زاهدی را که در کیهان لندن منتشر شده است، بی‌اعتبار می‌کند. آنچه ایشان می‌نویسند جنبه دوران روشنگری و نه “گذار ” به دمکراسی است.
اتفاقأ شاه فقید بسیار تواناتر و داناتر از امروزی‌ها بود. او در آن روزگار خودش می‌دانست که آنچه در ایران حاکم است (قوای سه گانه و مجلس نمایندگان) یک دمکراسی صوری است. لذا خودش هنگامیکه از “تمدن بزرگ ” سخن می‌گفت” منظورش رسیدن به دمکراسی به شیوهﯼ صنعتی کردن کشور و از راه معاملات بازرگانی آزاد با جهان بود. شاه این معاملات را نه تنها برای گسترش تولید و توزیع مملکت، بلکه برای هم سطح نمودن کیفیت تولیدات و ایجاد دوستی با کشورهای بزرگ و آشنا شدن با فرهنگ آنان برای خردگرا ساختن فرهنگ ایران زمین لازم می‌دانست.
درست این ذهنیت ندا می‌دادکه این کار بزرگ بدون همکاری مردم نمی‌تواند ثمر بخش باشد. ازاین رو شاه فقید برای چند حزبی شدن کشور به گروهی از متفکرین آن روز گار مراجعه نمود(خیلی پیش از انقلاب اسلامی) تا طرحی در این باره تهیه شود. اما این خارجی‌ها نبودند که این نیت نیک را ناممکن ساختند، بلکه به راستی این‌ها خودی‌هائی از خود بی‌خبر بودند.
شکست مشروطیت پادشاهی (به این دلیل احیای مشروطیت) در گسیختگی پیوند تاریخی میان شاه و مردم بود. درست است که شاه مصلحت مردم را در نظر داشت، اما این مصلحت را او می‌بایستی با مشارکت دادن مردم در کار مملکت می‌جست.
جناب امیر طاهری چندی پیش در مصاحبه‌ای راجع به کنفرانس “داووس” به شدت مدافع “داووسی” ها بودند و سیاست گلبال را مورد تمجید قرار دادند. ایشان نظرات شاه فقید را در دوران گذشته موازی خط گلبالیسم معرفی نمودند که نه تنها مورد تأئید وزرای سابق نیست، بلکه نزدیکان به ایشان نیز براین ادعا صحّه نمی گذارند. بلکه به واقع شاه سعی به حفظ موازنه درسیاست خارجی داشت. جناب امیر طاهری توجه ندارند که سیاست گلبال نه تنها فرهنگ ملّـت‌هائی چون ایران را نابود می‌کند، بلکه به سرعت با چپاول ثروت‌های زیر زمینی دنیا محل زندگی انسان را نیز به نابودی می‌کشد.
دوست دیرین مهربان جناب امیر طاهری کسی که می‌خواهد با گرگان جهان زوزه بکشد می‌بایستی دندان تیز نیز داشته باشد.
من مخالفتی با گلبالیسم ندارم بلکه بی‌بند و باری آن را مضرّ برای امر گسترش در ایران و خردگرا کردن فرهنگ خودمان می‌دانم. اتفاقأ خاورمیانه متحّد می تواند علاج این بی‌بند و باری باشد.
اما دوست گرامی شما هنگامیکه “داووسی” می‌شوید فرهنگی را که خود پایه پادشاهی قرار می‌دهید به دستِ باد می‌سپارید.
امروز “گذر به دمکراسی” دیگر به شیوه صنعتی کردن مملکت ممکن نیست. همان شیوه‌ایکه شاه در زمان خودش به درستی برای رسیدن به تمدن بزرگ بکار گرفته بود.
امروز دیگر “احیای مشروطیت”(چه برسد به خود مشروطیت) درمان حصر چهل ساله قدرت نیست. که ما آن را در مجله اندیشه ایرانی دنبال می‌کردیم.
امروز محور چرخش اعتراضات خیابانی مردم “مدرنیته” است. مدرنیته‌ا‌ی که در کتابم “گذشته روزنه‌ای به آینده” فصل پنجم و ششم، به تفصیل آمده است. اما کجاست خواننده!
این معترضین خیابانی که از من و شما نسبت به وقایع دوقدم جلوترند بدون استدلال هیچ گونه حاکمیتی را نمی‌پذیرند آن‌ها که جمهوری می‌خواهند یا آن‌ها که دمکراسی پارلمانی را آرزو می‌کنند می‌بایستی بگویند چرا جمهوری!، چرا دمکراسی! و اصلأ چرا پارلمانی!
شاه فقید هرعیبی هم که داشت همیشه خواهان استدلال بود. من خودم این خصوصیت را در جلسه‌ای که بر سر مسئله چند حزبی شدن با دوستان دیگر درحضور ایشان داشتیم به چشم دل دیدم.
او در کتاب “پاسخ به تاریخ” موضوع “دمکراسی شاهنشاهی” را مطرح می‌کند و این دمکراسی را مستدل شرح می‌دهد. اما مخالفین دیروزی وی و موافقین کنونیش هنوز توانائی چنین بحث‌هائی را ندارند که در کلام “دیسکورس” تبلور دارد.
حکومت جمهوری اسلامی که با چپاولگران بین‌المللی هم پیاله است، می‌خواست با شعار “الله واکبر” توده‌های مردم را به دور خود جمع بکند و با زور موشک و غنی ساختن اورانیوم به سان گرگان زوزه بکشد تا در جرگه بزرگان جهان جا بگیرد. این حاکمیت نمی‌داند که امروز اقتدار جهانی تنها با زور اسلحه ممکن نمی‌گردد، بلکه قدرت حمایت مردم، جامعه‌ای دانش‌گراو گروهی نخبه را نیز لازم دارد تا آن‌ها و نه سورن پشتوانه اقتصادی – علمی و از این مهم‌تر عدالت اجتماعی و خوشنودی مردم باشند.
دشواری ایرانیان نه نظام جمهوری و نه نظام پادشاهی است. بلکه ایرانیان ابتدا می‌بایستی بدانند بر مبنای چه اصولی می‌خواهند با یکدیگر زندگی صلح آمیز مشترکی را داشته باشند. این دو پرسش یعنی نظام و اصول زندگی فرآیندهای غیر قابل جابه جائیهستند. یعنی فرآیند اصول زندگی چون بر نظام اثر می‌گذارد می‌بایستی اوّل مطرح بشود و سپس برپایه آن حاکمیت بنیان گردد. بعبارتی دیگر شما اگر ابتدا نظام را تعیین بکنید و سپس تلفیق اصول زندگی را مطرح سازید، بدون شک مدام چالش های سیاسی و اجتماعی خواهید داشت. بهترین مثال پذیرش نظام مشروطه سلطنت بوسیله مظفرالدین شاه و یا انتخاب سردار سپه رضاخان به پادشاهی پس از برقراری نظم و امنیت در کشور است. در هر دو حالت فرآیند اصول زندگی هنوز در کشور شکل نگرفته بود. به ویژه می بایستی تذکر داد که ابتدا در پایان این فرآیند است که سیستم سیاسی خودش می تواند احوال خود را شرح دهد که به واقع همان اصول قانون اساسی است.
ازاین گذشته مردم به دلایل تاریخی حق دارند به امور دمکراسی و حاکمیت قانون، از زاویه بی اعتمادی بنگرند و از سیاست اطمینان خاطر بخواهند. از این رو لازم است برای این اطمینان دستگاهی به وجود آید. دستگاهی که هر ماه حاکمیت و انطباق آن با قانون اساسی را کنترل و به همراه میزان خوشنودی مردم و میزان عدالت اجتماعی ماهانه به اطلاع مردم برساند.
ملاحظه می‌فرمائید که اوپوزیسیون به معنی مخالفت با رژیم نیست بلکه اوپوزیسیون لازم است نه نشخوار کننده ایده‌های گذشته ، بلکه نواندیش باشد. گروه‌های مخالف ولایت فقیه ۴۰ سال است که بریاز نو اندیشی درجهت گمراهی مردم قدم برمیدارند. حال آنکه تنها راه به عقب راندن رژیم قرون وسطائی کنونی ارائه اندیشه نویناست.
پس آنچه امروز نجات ایران را ممکن می‌سازدیکیجامعه‌ای عاطفی –علمی و دیگری ارائهﯼ روشی برای گذر از استبداد به دمکراسی است(“گذر یعنی ترانسفورماسیون). گذربه معنی فرآیندی غیر قابل بازگشت “ایرورسیبل” است.
اوّلی نه تنها همدردی و اشتیاق به دانائی را ممکن می‌سازد بلکه به سخن” قدرت عمل” نیز می‌بخشد. درحالیکه دوّمی نیاز به ایجاد گروه نخبگان مملکت دارد. نخبگی تنها دانائی به علم و صنعت نیست بلکه نیازمند تجاربی است که ترجمان دانائی انسان به نیک بختی و خوشنودگی مردم باشد. به عبارتی دیگر چنین جرگه‌ای بدون سیاست نمی‌تواند ثمربخش باشد. چارچوب اساسی این سیاست(تار و پودآن)، می‌بایستی به روشنی داده شود. این خصوصیات در یک فکر، فکری برای آینده، می بایستی جمع‌بشوند. فکری که رهبریت جامعه نام دارد.
ایرانیان چهل سال است که عمر خود را بیهوده تلف می‌کنند. آن‌ها حتی نتوانسته‌اند این مصیبتی را که همه از زن تا مرد به آن گرفتارند در یک کلمه “روزعزا داری ملّی” متبلور سازند و هر سال در تمام شهرهای جهان مردم را به دور خود جمع کنند و درغم یکدیگر شریک شوند.
چنین مردمی به راستی مادامی‌که به خواست‌های هم‌میهنان خود پاسخ نگویند و افق آینده خویش را خود شکل ندهند، لایق همین حکومت اسلامی هستند.
امروز ایرانیان درون کشور می‌گویند(ازایران آمده است):
من می‌خواهم خودم شعار زندگیم را تعیین نمایم. من می‌خواهم خودم باشم نه عروسک بازی در دست دیگران. من می‌خواهم زندگی خودم را خودم بسازم.
من می‌خواهم با هرکسی که دلم خواست ازدواج کنم، هر شغلی را که دوست دارم انتخاب نمایم، هر موسیقی که مطابق میلم هست گوش کنم، هر کجا می‌خواهم بروم و با هرکسی که مصلحت بدانم رفت و آمد داشته باشم، هرطوری سلیقه‌ام هست لباس بپوشم و آرایش کنم. من مایلم زمان و مکان زندگی خودم را خودم تعیین کنم. شعار من ملّی گرائی است.
ملّی‌گرائی یعنی : چنان ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی را در زندگی جمعی ضرورت می‌شمارم که مرا و جامعه را از استعمار و استثمار داخلی و خارجی برهاند.
من می‌خواهم فضای زندگیم فضای حاصله از سه گفتار نیک زردشت باشد. آنجا که راستی و درستی و صداقت عرصهﯼ زندگی را می‌گستراند. من می‌خواهم در این عرصهﯼ زندگی با همه برابر باشم. این برابری ولی با تقسیم کار ممکن است. تقسیم کاری که بدون شک اقتصاد و بازار را رونق می‌دهد و آن را آزاد ازهر گونه تزویر و انحصار می‌سازد.
من به تجدد باور دارم. زیرا ……. به این دلیل من می‌خواهم دولتی را که در عرصهﯼ زندگی می‌تواند مطالبات مرا متحقق سازد خودم برگزینم. این دولت باید حتمأ ملّی باشد. اما لازم است درکار سیاست، ایجاد ساختارهای سیاسی – اجتماعی و روش‌های برخورد با مسائل و ضرورت آن‌ها همهﯼ مردم مشارکت داشته باشند.
این خواستها براستی نه تنها رشد فرهنگی و بلوغ سیاسی جوانان مملکت است بلکه این خواستها را که میلیونها نفر از جوانان ایران با اعتراضات خود بر کف خیابانها نوشته اند دیگر نمی توان بی پاسخ گذاشت. گلوله ها و به بند و بگیر ولایت فقیه می تواند آن را به تعویق بیاندازد ولی تحقق آن را نمی تواند مانع شود. هر ممانعتی تیغی بر قلب خود ولایت است.
آقای اردشیر زاهدی سفیر ایران در واشنگتن و وزیر خارجه و داماد شاه بدون توجه به وضع مردم و قیام شجاعانه آن‌ها هنگامیکه فردی مانند قاسم سلیمانی کشته شد او را سرداری بزرگ و پهلوان خواند.
اما مردم در ایران برایم شعر زیر را فرستاده‌اند :
هنوز پهلوی سهراب می‌درد رستم که قتل افسر دشمن سزاست ای ایران
خوب ملاحظه بفرمائید که چهل سال “جمهوری ولایت فقیه “که خودش اسم بی‌مسمائی است، کلماتی چون سردار و پهلوانی را نیز بی‌معنی می‌سازد. گواینکه جناب سفیر ایران در واشنگتن مدت‌ها پیش از این ولایت در ایران معنی کلام سفارت را نیز به سالن شب نشینی تبدیل کرده بود.

به امید پیروزی ملّت ایران
مونیخ ۹ فوریه ۲۰۲۰ ن. واحدی

سقوط هواپیمای مسافری اوکراین تصادفی بود یا عمدی؟/ هوشنگ کردستانی

اگر رویدادهای ۱۸ دی ماه به دقت بررسی شود، می‌توان به این نتیجه رسید که سرنگونی هواپیمای مسافری اوکراین که هدف موشک‌های سپاه قرار گرفت نه به اشتباه بلکه عمدی بوده است.
برای روشن شدن موضوع و نتیجه‌گیری درست می‌بایست به چند مورد اشاره کرد:
۱ – به دنبال ارسال چند موشک ار طرف هوا- فضای سپاه به بیابان‌های استان الانبار عراق – بزرگترین استان عراق – که پایگاه امریکایی عین‌الاسد در آن جا قرار دارد. آنطور که روز نامه نیویورک تایمز نوشت یک روز پیش از این حمله موشکی جمهوری اسلامی طی نامه‌ای به سفارت سوییس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران است روز و ساعت حمله خود را اطلاع داده بودند و سفارت سوییس ارسال آن را به آمریکا تایید کرده بوده است.
از آنجا که سردمداران جمهوری اسلامی به ویژه شخص خامنه‌ای از واکنش موشکی آمریکا به شدت وحشت داشته و امکان آن را متصور می دانسته اند، به نیروهای هوا- فضای سپاه آماده باش داده شده بود که از حریم هوایی تهران در برابر موشک‌های آمریکایی که از سمت عراق به سوی ایران فرستاده می شود آمادگی داشته باشند.
بر می گردیم به چند روز پیش تر، یعنی روزی که ترامپ دستور داد قاسم سلیمانی در بغداد به قتل برسد و سپس تهدید کرد چنانچه حمله‌ای توسط نیروهای جمهوری اسلامی یا اینکه سازمان‌های شبه نظامی وابسته به آن صورت بگیرد و به منافع ما در خاورمیانه آسیب رساند، واکنش تند نشان خواهیم داد و پنجاه و دو نقطه ایران، از جمله مراکز تاریخی و فرهنگی را بمباران خواهیم کرد .البته پس از آنکه سازمان‌های مختلف بین‌المللی اعلام کردند که بمباران مراکز فرهنگی و تاریخی جنایت جنگی به حساب می‌آید، وزارت دفاع آمریکا تأکید کرد که به هیچ یک از آثار تاریخی و فرهنگی ایران حمله نخواهد شد.
حسن فریدون درست در همین هنگام در پاسخ به ترامپ گفت، چرا به پنجاه و دو می‌اندیشید و نه به دویست و نود و دو، که اشاره‌ای بود به دویست نود و دو تن سرنشینان مسافران هواپیمای مسافری بوئینگ هواپیمایی ایران که در اثر اصابت موشک آمریکا بی گناه جان خود را از دست دادند. حمله موشکی ضد انسانی که با هیچ دلیلی قابل توجیه نیست.
پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه آمریکایی عین‌الاسد رهبر جمهوری اسلامی و سردار پاسداران او نگران واکنش آمریکا بودند و پرواز چند جنگنده آمریکا در اطراف مرزهای ایران و عراق به این وحشت دامن زد و این تصور را به وجود آورد که آمریکا موشک‌هایی به ایران و به ویژه تهران پرتاب خواهد کرد. از این رو تصمیم گرفتند که به عمد یک یا دو هواپیمای مسافری که از فرودگاه تهران به خارج پرواز می کند با موشک هدف قرار داده و سرنگون شدن آن ها و کشته شدن مسافران بی‌گناه را که به دلیل این حرکت ضد بشری جان خواهند باخت در اثر اصابت موشک‌های آمریکایی به آن‌ها اعلام نمایند.
چند دلیل برای این گمانه‌زنی وجود دارد:
در این وضعیت بحرانی پرواز هواپیماهای مسافری از فرودگاه ممنوع نشده بود.
تا سه روز از اعلام اینکه هواپیمای اوکراین توسط شلیک موشک‌های جمهوری اسلامی سرنگون شده است خودداری کردند.
از تحویل جعبه سیاه هواپیما به شرکت بوئینگ و دولت‌های اوکراین و کانادا خودداری نمودند.
اما از آنجا که همه دلایل و به ویژه انتشار ویدیویی که از لحظ پرتاب و برخورد موشک به هواپیما منتشر شد، ثابت کرد که هواپیما توسط موشک‌های جمهوری اسلامی سرنگون شده است، نخست اعتراف کردند که هواپیما اوکراین توسط موشک‌های سپاه سرنگون شده و سپس گفتند که این عمل تصادفی بوده است و نه عمدی!!
پس از چند روز وزیر خارجه جمهوری اسلامی ـ چرا وزیر خارجه ـ اعلام کرد، شخصی که این موشک‌ها را پرتاب کرده است بازداشت شده.!!!
و آخرین دلیل آنکه رهبر جمهوری اسلامی در خطبه نماز خود هیچ اشاره‌ای به علت سقوط هواپیمایی که باعث کشته شدن ۱۷۹ انسان بی‌گناه شد، ننمود و عذرخواهی هم نکرد. چرا که در حقیقت این فاجعه انسانی به دستور او اتفاق افتاده بود و محکوم کردن آن یعنی محکوم کردن شخص خود.
به هر روی او فرمانده کل قوا در جمهوری اسلامی است. پرتاب موشک به هواپیما یا به دستور او صورت گرفته یا بدون دستور او. اما فاجعه اتفاق افتاده است. مفهوم آن این است که زیردستانند که برای او یا بجای او تصمیم می گیرند.
در هر دو امکان شخص او مسئول کشتار ۱۷۶ انسان بی‌گناه است. خودکامگان ویژگی‌های مشترکی دارند که از جمله، جبن و ترس آن‌ها است تا جایی که از نزدیک‌ترین و با وفاترین سرسپردگانشان هم وحشت دارند. با وجود آنکه اقدامی در کشو نباید بدون اطلاع و دستور آن ها انجام پذیرد، قبول مسئولیت نمی‌کنند و در برابر بدبختی‌ها، فقر و تبعیض و گرفتاری‌های بی‌شمار دیگری که به دلیل خودخواهی و خوکامگی بر سر مردم آورده‌اند در نقش اپوزیسیون ظاهر شده و بار مسئولیت را به دوش کسانی می گذارند که فرمان بردار او بوده‌اند.
آن ها به قدری از مرگ می ترسند که برایشان مطرح نیست اگر صدها بلکه هزاران تن انسان‌های بی‌گناه به خاطر ترس آن‌ها از مرگ جان‌شان را از دست بدهند.
دیکتاتوری و خودکامگی بزرگ‌ترین عامل بدبختی و عقب ماندگی و بزرگ‌ترین سد و مانع پیشرفت و ترقی و سامان‌یابی و استقرار حکومت مردم بر مردم یا مردم‌سالار است.
بیاییم در سایه یک همبستگی بزرگ ملی برای برپایی حکومت مردم بر مردم و رسیدن به آزادی و رفاه اجتمایی و پایان دادن به فقر و بیکاری و بی‌خانمانی تلاش و کوشش کنیم و ایران را جاوید و سرفراز با کاروان پرشتاب تمدن همراه و همگام سازیم.
پاینده ایران
یازدهم بهمن ماه یکهزارو سیصدو نود و هشت