در طول چهار دهه گذشته، که نظام حکومتی دست پرورده آیت الله خمینی به برکت و میمنت به عنوان تنها “حکومت الله بر روی زمین” تشکیل یافت وسرنوشت ملک و ملت را دردست گرفت “مفتخر” است که چندین بار تحریم های اقتصادی غرب به ویژه امریکا را تجربه کرده است. هرچند که این تحریمها ضربات جبران ناپذیری را بر اقتصاد کشور وارد آورده، ضمن آنکه در شدت گرفتن فضای فساد مالی و دزدی آشکار از منابع ملی، همچنین رانتخواری و مافیابازیهای ویران ساز هم بسیار موثر بوده است، معهذا مردم توانسته اند بحران های اقتصادی و اجتماعی بسیار سخت ناشی از تحریمها را با سعه صدر و تحمل و بردباری زیاد از سر به در کنند.
ولی اکنون که بار دیگر با تحریم های اقتصادی جدید امریکا مواجه شده اند، با وجود آنکه تحریم نفتی از چهارم نوامبر شروع خواهد شد، معهذا از همان زمان اعلام آن توسط امریکا عگس العملهای جامعه نشان داد که ملت تحمل آنرا ندارند، تا آنجا که حتا بیش از همه یک نگرانی غیرعادی و بسیار تامل برانگیز هیات حاکمه را دربرگرفته، بطوریکه حال وهوای حکومتگران در پیشا تحریم فعلی به کلی متفاوت با حال و هوای شروع تحریمها در گذشته شده است. جالب اینکه رانت خواران و گروه های مافیایی هم که همواره مترصد چنین فرصتهایی هستند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند مانند گذشته خرسند و آماده بهره برداری به نظر نمیرسند. در واقع بروز نگرانی در جامعه و در میان دولتمداران به زمان خروج امریکا از برجام و تهدیدات جدی دونالد ترامپ که هر روز هم بر شدت آن افزوده میشود مربوط بوده و در واقع میتواند دلیل مهمی باشد، ولی تنها عامل به شمار نمیرود.
البته باید در نظر داشت که شرائط امروز در حکومت اسلامی ایران هم بسیار متفاوت با زمان تحریمها در گذشته است. در حال حاضر بزرگترین دغذغه ولی فقیه و دستگاه حکومتی او نارضایتی عمومی، به ویژه در میان جوانان و اقشار فرودست و حاشیه نشینان جامعه که روز به روز هم بر تعداد آنها افزوده میشود میباشد. جامعه در شرائط کنونی در وضعیتی قرار گرفته که بزرگترین مسئله اش را معضلات داخلی تشکیل میدهد تا فشارهای بین المللی ازجمله تهدیدات امریکا. این فضای ضد حکومتی موجود در جامعه در شرائط و زمانی پدید آمده که حکومت اسلامی به لحاظ مدیریتی در ضعیف ترین مکان خود قرار دارد. چه خوب میبود اگر مشگلات کشور در حد مسائل سیاسی روزمره و گره های اقتصادی خلاصه میشد، در حالیکه چنین نیست و جامعه نه تنها به لحاظ اقتصادی در مرز فروپاشی قرار گرفته، بلکه به لحاظ سیاسی هم بوی الرحمانش بلند شده است و کاملا مشهود میباشد که دولت نه تنها پاسخی برای مخالفان ندارد، حتا عاجز از پاسخگویی به طرفداران خود میباشد. حکومتی که چهل سال با سرنیزه و تفنگ و زندان و اعدام و به زور نیروهای امنیتی و امر به معروف جامعه را در سکوت قبرستانی نگهداشته است، اکنون مشاهده میکند که آن ابهت در حال دود شدن و به هوا رفتن است و روز به روز قدرت مردم بر حکومت آشکارتر میشود. اعتراضات خیابانی که همواره با شدیدترین وضع سرکوب میشد در حال حاضر دراشکال مختلف از اعتصاب معلمان و کامیون داران گرفته تا فرهنگیان و کارگران، از اعتراض به حجاب اسلامی گرفته تا تحصن مال باختگان انواع صندوق های قرض الحسنه به امری روزمره تبدیل شده که حکومت قادر به مقابله با آنها نیست، وضعیتی که در زمانهای تحریم در گذشته مشاهده نمیشد.
البته در کنار تمامی معضلات داخلی، فشارهای بینالمللی به ویژه از سوی آمریکا که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ که علنا به دشمنی با حکومت اسلامی برخاسته نیز مزید بر علت شده است. از اینرو مشاهده میشود با وجود اینکه تحریمها هنوز آغاز نشده، معهذا همان ضربه خروج امریکا از برجام چنان سنگین بوده که آثار خود را سریعتر از آنکه پیش بینی میشد بر بخش تجاری کشور وارد آورده است. افزایش شدید قیمتها، کاهش عرضه کالا و خدمات و بیکاری فله ای هزاران که جامعه در چند ماه اخیر شاهد آن بوده است پیامدهای حضور ترامپ است. در این میان تنها کاری که دولت روحانی از روی استیصال دنبال کرده تلاشی است که به کار برده تا اتحادیه اروپا را مجاب به ماندن در برجام نماید که چندان هم موفقیت آمیز نبوده است. در داخل هم در جلب حمایت جناح های مخالف درون حکومتی به بهانه غیرعادی بودن وضعیت کشور چندان با موفقیت همراه نبوده است. ولی اینکه این تحرکات غیر ساختاری دولت حتا در صورت موفقیت بتواند کار ساز واقع شده و تبدیل به سدی در مقابل سیل خروشان تحریمها که به سوی کشور درحرکت است و همچنین اوضاع به هم ریخته اقتصادی که عاملی برای فرار گسترده سرمایه و نیروهای انسانی از کشور شده، گردد بسیار جای تردید است.
درچنین شرائطی که اقتصاد کشور مسیر فروپاشی را طی میکند، تا آنجا که دورنمای ورشکستگی نظام در حال نمایان شدن است. همچنین رژیم به لحاظ دیپلماسی هم به بن بست رسیده است عقل سلیم و قانونمندیهای مملکت داری حکم میکند که حاکمیت حتا برای نجات خود هم که شده و جلوگیری از وارد آوردن خسارات بیشتر بر ملک و ملت با یک چرخش صد و هشتاد درجه ای و تغییر ریشه ای مدیریت کشور بساط ایده ئولوژی بازی را برچیند، مبارزه ای بی امان با فساد مالی درون حکومتی را آغاز نماید، به فضای خودی و غیر خودی حاکم بر کشور خاتمه داده، راه ورود جوانان با استعداد را به حوزه حکومتی هموار سازد و بالاخره اینکه اگر قرار باشد ولی فقیهی باقی بماند، نقش ارشادی داشته باشد تا دیکتاتوری دینی که عملا مردود شده است. حکومت اسلامی با دخالتهای ریشه ای خود در همه امور حتا خوردن و پوشیدن مردم چنان فرهنگ ،اخلاق، آداب ورسوم و حتا تاریخ کشور را دستکاری کرده که زمانی طولانی را می طلبد تا بشود جامعه را به حالت طبیعی خود باز گرداند.
به هر حال چنین پیدا است که کشتارها و بگیر و ببند ها، فساد مالی، عدم مدیریت درست و سیاست آپاردایدی و فامیل بازی حکومت اسلامی در چهار دهه گذشته کار را به اینجا رسانده که گویا جامعه بایستی برای نجات از یوغ حکومت اسلامی و دستگاه جهنمی ولی فقیه، نوشیدن جام زهر فروپاشی اقتصادی را تحمل کند. این واقعیتی است که روز به روز عینیت بیشتری پیدا میکند. زمانی بود که افزایش نرخ تورم ، افزایش بیکاری و کسری تراز بازرگانی اقتصاد کشور را نا متعادل و بحرانی کرده بود. ولی امروز بحران بسیار فراتر رفته است و بی ارزش شدن پول ملی، بازار سیاه ارز، بیکاری چندین میلیونی، رانتخواری و فساد حکومتی آنچنان فراگیر گردیده که غیر قابل کنترل شده است. فرار سرمایه، نیمه تعطیل شدن بخش تولید، افزایش فقر مطلق، همراه با تهدیدات خارجی، خشکسالی، مشگلات انرژی و آلودگی هوا کار را از اصلاحات گذرانده، ضمن آنکه نه برنامه اصلاحاتی وجود دارد و نه نیروی کاری که بتواند بر فرض وجود برنامه آنرا اجرا کند.
اینگونه به نظر میرسد که روحانی خواسته یا ناخواسته نقش گرباچف ایران را بر دوش دارد. البته این در صورتی است که خطر جنگ در میان نباشد و آقای خامنه ای بتواند بچه رامبوهای خود که شعار “حل من مبارز” آن هم با قدرتی مانند امریکا را سرداده اند را دهانه زند و در قفس نگهدارد. در حال حاضر بازار عرضه و تقاضای کالا در کشور چنان درهم ریخته و آشوب زده است و دلار دولتی ۴۴۰۰ تومانی در مقابل دلار آزاد نزدیک ده هزار تومان چنان نظم بازار ارز را برهم زده که بازگشت آن به حالت عادی، با وجود تحریمهای اقتصادی پیش رو و شدت گرفتن آهنگ خروج سرمایه از کشور امری تقریبا غیر ممکن به نظر میرسد. حتا اگر هم میسر گردد سیر نجومی افزایش قیمتها سرسام آور خواهد بود.