مهمترین خبر روز ” مملکت امام زمان” مسئله نفوذ دلاردر اقتصاد کشور و حرکت صعودی افزایش قیمت آن است که در شش ماه گذشته بدون وقفه ادامه داشته و اکنون به جایی رسیده که دلار در مرز ۵۰۰۰ هزار تومان خرید و فروش میشود. نکته قابل تعمق در طول این چند ماه که دلار روز به روز درحال گران شدن است سکوت دولت است که برای چند ماهی تنها در حد پاسکاری توپ فوتبال دلار بین دولت و بانک مرکزی تجاوز نکرد. همچنین چرا بانک مرکزی یعنی مسئول سیاستهای پولی کشور به جای برخورد با بحران پیش آمده، برای مدتها نقش تماشاچی به خود گرفت و تنها به دادن توضیحات کلیشه ای و برجسته کردن نقش دلالان ارز اکتفا نموده نا مشخص است.
آیا اگر آشفتگی ارزی بالا نمی گرفت و صدای اعتراض از هرطرف بلند نمیشد، بانک مرکزی همچنان به خواب خرگوشی ادامه میداد؟ آیا اکنون که به نظر میرسد بانک مرکزی تکانی به خود داده و با استمداد از نیروی انتظامی به یک سری اقدامات امنیتی نمایشی مانند، پلمپ کردن ۱۰ صرافی و دستگیری ۹۰ سوداگر ارز ، توقیف حسابهای بانکی بعضی از آنها و ضبط معادل ۵۰۰ هزار دلار ارزهای مختلف از ارز فروشان را به نمایش گذارده کارساز خواهد بود. رحیمی رئیس پلیس تهران که در این رابطه سخت احساس غرور میکند، از ارزان شدن یکصد تومانی دلار در اثر اقدامات مشعشانه پلیس سخن گفت که صحت نداشت و اظهار خرسندی میکرد که ” آقای س” جانشین جمشید بسم الله از دلالان معروف ارز در یک طرح پیچیده پلیسی دستگیر شد. ( جمشید بسم الله نامش در بحران ارزی درگذشته بر سر زبانها افتاد).
در میان رژیم های خودکامه شناخته شده در جهان، حکومت اسلامی ایران بدون تردید جایگاه ویژه و منحصر به فردی را به خود اختصاص داده است که قابل مقایسه با هیچ یک از نظامهای دیکتاتوری شناخته شده در گذشته و حال نمیباشد. یکی از صفات ویژه این حکومت مذهبی عجیب و غریب، استعداد خارق العاده ای است که در دروغگویی از خود نشان داده است. استعدادی که متاسفانه با گذشت زمان چنان عمیق و گسترده در ساختار حکومتی ریشه دوانده که حد و مرزی ندارد. این بدعت ضد مردمی و خسارتبار دروغگویی هرچند که رژیم را در زمانهایی از وضعیت بحرانی نجات داده، ولی درمقابل سبب گردیده تا بذر بی اعتمادی و نا باوری نسبت به اعمال حکومتی در دل جامعه بطور ریشه ای وعمیق کاشته شود. تا آنجا که امروزه توضیحات و اقدامات دولت حتا در مورد مسائل حیاتی نه تنها با بی اعتنایی مردم مواجه میشود که در بعضی موارد حتا بجای همدردی با دولت عگس العمل منفی از خود نشان میدهند.
موضوع بحران ارزی پیش آمده در چند ماه اخیر از جمله مواردی است که صرفنظر از پیامدهای زیانبار اقتصادی که بحث درباره آن جای خود دارد، دروغگویی و عدم صداقت مراجع را در اطلاع رسانی به جامعه به اثبات میرساند، تا آنجا که در بسیاری از موارد خود مسئولین مجبور شده اند تا دروغ ها و ضد و نقیض گوییهای خود را اصلاح کنند. بحث درباره بحران ارزی وسیله مناقشه بین اصولگرایان وابسته به بیت رهبری و دولت روحانی شده است که موج بازار سیاه ارز را به دولت نسبت میدهد. این جبهه آشکارا میگوید که دولت راسا شروع بحران را کلید زده و در گسترش بحران دخالت مستقیم دارد. با توجه به اینکه دستگاه حکومتی دو متولی دارد، یعنی دولت پنهان نشسته در بیت رهبری، از جمله همین اصولگرایان و قوه مجریه، یعنی فعلا در قالب دولت روحانی، لذا مشگل است که در بازی پیچیده بین این دو قدرت، یعنی بیت رهبری و دولت به آسانی نظر داد که در این مورد بخصوص کدام یک بازیگر اصلی هستند. با این وجود هرچند که دولت در مقابل موج افزایش نرخ دلار چندین ماه شیوه مماشات و انتظار پیش گرفت و بانک مرکزی نقش تماشاچی را بازی کرده، که تا حدودی نظر اصولگرایان را تایید میکند، ولی با اقدامات اخیر هرچند نمایشی بانک مرکزی که گویا از خواب خرگوشی بیدار شده و میخواهد بحران ارزی را مهار کند در صدد است تا بحران ارزی را تحمیل شده به دولت معرفی کند.
اینگونه قضاوت، یعنی دخیل دانستن دولت در ایجاد بحران ارزی هم میتواند درست باشد وهم نباشد. از یک طرف میتواند به دلائل زیر درست باشد: درآمد ارزی حکومت اسلامی بصورت دلار در اختیار دولت است. دولت بزرگترین عرضه کننده دلار به بازار میباشد. دلار تحت شرائطی با نظر دولت نقش کالایی ایفا میکند و در اینجا است که بازار سیاه ارز معنا پیدا میکند.
از طرف دیگر به علت حضور قدرتمند بیت رهبری در اقتصاد کشور وبا وجود در اختیار داشتن میلیاردها دلار ذخیره ارزی در اشکال مختلف، چه بسا که تحت شرائطی ظرورت پیدا کند که بازار مصنوعی ارزفعال شود.
هردو حالت درزمانی و درحالی رخ میدهد که موجودی ریالی کافی برای تامین مخارج در دسترس نباشد. به عنوان مثال دولت در سه ماهه پایان سال با پرداختهای اضافی مانند عیدی و پاداش و تسویه حساب با پیمانکاران و بسیار هزینه های پیش بینی نشده دیگر، و درعین حال کسری بودجه مواجه میشود که یکی از راه های تامین این مخارج فروش دلار است و چه بهتر که با ایجاد یک بازار سیاه موقتی ارز، درآمد ریالی بیشتری حاصل شود. معمولا دولت های نالایق و نادان حکومت اسلامی در طول چهل سال گذشته این ترفند شیرین کسب درآمد را از نگاه خودشان تا زمانی ادامه میدادند که اقتصاد کشور با بحران جدی مواجه نشود. از نظر دولتیان بی خرد، افزایش بی وقفه قیمت دلار نسبت به ریال امری عادی محسوب میشده و اینکه یک دلار که در رژیم گذشته حدود ۷۵ ریال معاوضه میشد اکنون هفت هزار برابر رسیده ناشی از همین سیاه بازیهای ارزی دولتها بوده است ( سیاستهای ارزی در رژیم گذشته به شدت رعایت میشد و از اینرو بحران ارزی معنا نداشت و برای سالها یک دلار بین ۷۵ تا حداگثر ۸۰ ریال معاوضه میگردید ).
اکنون چنین به نظر میرسد که نوسانات ارزی تا حدودی از کنترل دولت خارج شده باشد. در این رابطه نشانه های آشکاری وجود دارد که گویا دولت پنهان درآشفته ساختن بازار ارز و ضربه زدن به دولت نقش داشته باشد. اگر این فرضیه درست باشد که درست هم هست بطور ناگهانی پیش نیامده و سابقه ای در پشت آن است . در هرج و مرج اقتصادی و شرائط جنگی بعد از پیروزی اسلامگرایان در کشور، پس انداز ارزی، به ویژه دلار نه تنها در میان تجار و دست اندر کاران تازه به دوران رسیده اسلامگرایان، بلکه در میان عامه مردم نیز به عنوان پشتوانه ای مطمئن و با ارزش جا باز کرد. در نتیجه در طول زمان و به تدریج که ارزش و اعتبار دلار در جامعه بیشتر میشد بر تعداد متقاضیان و پس انداز کنندگان دلار هم افزوده میگردید. با پایان گرفتن جنگ و شروع برنامه سازندگی اقتصاد کشور وارد فاز جدیدی از فعالیت های اقتصادی گردید که در نتیجه آن دلار دیگر تنها یک وسیله در جهت تبادل کالا به کار نمیرفت، بلکه خود با چندین نرخی شدن آن تبدیل به کالای تجاری با ارزشی شده بود که دست اندرکاران به ویژه دولت به عنوان دارند اصلی دلار که مجبور بود سالانه میلیاردها دلار را به ریال تبدیل نماید با بازیهای پیچیده ارزی بسیار فراتر از نرخ بازار کسب درآمد میکرد. تا آنجا که خزانه دلاری بانک مرکزی هم برای دولت و هم برای ماقیاهای ارزی تبدیل به یک گاو شیرده بسیار سود آور گردید. طبیعتا در این نقل و انتقالات ارزی بسیار سودآور خودیهای حکومتی در لباس صراف و دلال و خریدار ارز دست در دست دولت با ایجاد مونوپل ارزی به درآمدهای نجومی باورنکردنی رسیدند . در این رابطه کافی است به مبلغ ۱۳۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی حکومت اسلامی که بخش اعظم آن توسط کارگزاران حکومتی در بازار ارز جابجا شده وهنوز هم ادامه دارد اشاره شود.
متاسفنه این بازی پر خطر با ارز در حکومت اسلامی که راه آسان دستیابی به ریال، چه برای دولت و یا مافیای ارزی وابسته به بیت رهبری را نشان میدهد و عاملی در جهت کاهش بار مالی دولت یا بیت رهبری شده است، هرچند که در کوتاه مدت احتمالا راه گشا بوده، ولی ادامه ان در طول زمان عوارض بسیار ناگواری را متوجه اقتصاد کشور کرده که وضعیت بحرانی موجود میتواند ناشی از آن باشد. در زمانی که کشور در اثر تحریم های اقتصادی کمر شکن امریکا و اروپا به مرز فروپاشی رسیده بود، دولت نالایق احمدی نژاد به جای اجرای یک مدیریت ارزی متناسب با شرائط بحران به ایجاد بازار سیاه روی آورد و اقتصاد کشور را بیش ار پیش آشفته و به دلار وابسته کرد. او با ایجاد بازار سیاه ارز به منظور کسب درآمد ریالی بیشتر با روی آوردن به شگرد کم و زیاد کردن عرضه دلار به بازار قیمت ارز را به تدریج و تا آنجا که ممکن بود بالا برد تا سرانجام اقتصاد کشور درگیر نرخ تورم چهل درصدی شد. وضعیت به شدت بحرانی اقتصاد کشور در حال حاضر که یک شبه ایجاد نشده، بلکه نتیجه عملکرد غیراقتصادی همه دولتهای بعد از انقلاب است.
اکنون دولت روحانی هم که ظاهرا از خواب خرگوشی بیدار شده برای مبارزه با بازار سیاه ارز به همان شیوه های نخ نما و غیرتخصصی مانند دستگیری دلالان خیابانی روی آورده که کاری صرفا نمایشی و بی فایده است. مافیای ارزی درون حکومت لانه کرده و نمایندگانش در دوبی و ترکیه بسیار فعال و بدون ترس به مبادله ارز و ریال مشغولند و دولت برای خالی نبودن عریضه اقدام به بگیر و ببند های نمایشی میکند. در حالیکه مبارزه با بازار سیاه ارز راه و روش علمی و اصولی خود دارد که به اعمال سیاستهای ارزی ویژه بانک مرکزی به عنوان متولی پول کشور مربوط میشود. تصور نشود که دولت هر موقع که بخواهد میتواند بحران ارزی را مهار کند. هر روز که میگذرد صفهای پشت در صرافیها که بیشتر مردم عادی را در بر میگیرد بیشتر میشود. کاملا روشن است که اقتصاد مسیر خود را به گونهای عوض کرده و پول ملی دیگر جایگاهی در پسانداز مردم ندارد. مردم سقوط اقتصادی را با پوست و گوشت خود حس میکنند و درپی حفظ ذخیره پولی خود به دلار روی آورده و دلار راجایگزین ریال کنند.
اقتصاد ایران چهل سال است که دچار بیتدبیری دولتمردان اسلامی است. درمیان هفت دولتی که بعد از انقلاب روی کار امده اند هیچیک از دولتها به دنبال ساماندهی اقتصاد کشور نبوده اند. انباشت نا بسامانیها اکنون به جایی رسیده که اقتصاد وارد فاز بی ارزش شدن پول ملی شده است. این بدان معنا است که اقتصاد کشوربه مرحله مرگ تدریجی نزدیک شده و نجاتش نیاز به جراحی های سخت و خطرناک دارد. با این وجود دولت در وضعیت مرگ و زندگی اقتصاد فعلی هم نشان داده که هیچ هدف و برنامه مشخصی در دسترس ندارد. نهاوندیان معاون اقتصادی رئیس جمهورمیگوید که با مصنوعی نگهداشتن نرخ ارز، نرخ تورم بالاتر میرود که پیامد آن سه برابر شدن نرخ ارز است. اگر هم سیاستهای پولی و مالی دنبال میشد باز نرخ تورم و ارز افزایش می یافت. او به عنوان یک مدیر مسئول به همین سادگی سیاستهای قبلی دولت ، یعنی ثابت نگهداشتن نرخ مصنوعی ارز در دولت یازدهم را زیر سوال میبرد. بنابراین اگر به قول او دولت طرفدار افزایش نرخ ارز متناسب با مابهالتفاوت تورم داخلی و خارجی است، باید هر سال متناسب با این مابهالتفاوت یا شکاف، نرخ ارز افزایش مییافت، نه اینکه یکباره کشور را با وضع موجود مواجه سازد.
به هرحال اینکه تصور شود که بازار ارز به وضعیت ثابتی باز خواهد گشت امیدواری عبثی است. زیرا که هیچگونه علامتی دال بر بهتر شدن اوضاع اقتصادی کشور به نظر نمیرسد تا بشود به پشتوانه آن نسبت به بهتر شدن نرخ ارز ابراز امیدواری کرد. تمام دلسوزان مملکت به این دلخوش هستند که معضل برجام حل شود تا فرجی در مناسبات اقتصادی با جهان حاصل گردد و احتمالا ورود سرمایه به کشور تحقق یابد. این امیدواری هم بسیار بعید است که حاصل شود. تا زمانیکه آقای خامنه ای عربده های ضد امریکایی خود را متوقف نکند، به دخالت در کشورهای عربی خاتمه ندهد و به کشورگشایی کودکانه خود پایان ندهد شانسی برای بهبود اقتصاد کشور وجود نخواهد داشت.