ولتر گفته بود: «شعر موسیقی روحهای حساس بزرگ است.» ایام کریسمس اما هنگامهایست که موسیقی شعر به شکلی ویژه و یگانه جلوه میکند. در طول قرنهای متمادی شاعران نامدار بسیاری، ذهن و خامهشان را معطوف سرودن درباره این تعطیلات رنگین کردهاند. با هم بهترین و محبوبترین اشعار اینچنینی را مرور میکنیم:
۱- بیا ای خواب شیرین سایهای ساز
به روی کودک دلبند من باز!
همان خوابی که جنسش جویبار است
کنار ماه، ساکت، شادوار است!
بیا ای خواب شیرین نرم و آرام
به ابروها بباف آن تاج گلفام!
بیا آخر فرشته، مهربان خواب
به روی کودک خوشحال من تاب!
اینها، ابیات نخستین شعر «ناز آوای گهواره» اثر ویلیام بلیک هستند. این شعر ۳۲ خطی از دفتر شعر «سرودهای معصومیت» است و از رهبانیت و قداست عشق مادر به فرزند قصه می کند. این شعر زمزمه ی لالایی مادری ست بر بستر نوزادش. مادری که تمثال مسیح را در صورت کودکش می بیند و با دیدن لبخندش می انگارد که مسیح بر او و دنیا لبخند می زند. تداعی و تصوری که تسلا و آرامش مادر را رقم می زند.
۲- «دیدار با سنت نیکلاس» که با عنوان «شب پیش از کریسمس» هم شناخته می شود، نام شعریست که بار نخست در سال ۱۸۲۳ و بدون امضای شاعر منتشر شد ولی بعدها به «کلمنت کلارک مونرو» Clement Clarke Moore منتسب شد. این شعر از نامدارترین سروده های آمریکایی ست و تاثیر بسیاری در فرهنگ عامه گذاشته است، تا جایی که بسیاری از باورها و افسانه های رایج درباره ی کریسمس، مثل بابانوئل، سورتمه ، گوزنهای پرنده و زنگوله های خبررسان از این چکامه نشات می گیرند.
۳- آلفرد لرد تنیسون ، عارف و ملکالشعرای عهد ویکتوریا از مشهورترین مفاخر ادب انگلستان است و با القابی چون زبان سالار و شاعر مردم هم شناخته میشود. او مهارتی کمنظیر در به هم پیوستن و درهم تنیدن توصیف نمودهای بیرونی با حالت ذهنی انسان دارد. او در شعری با عنوان «ای زنگهای وحشی به صدا درآیید» اینچنین مینویسد:
ای زنگهای سرکش و سرخوش به صدا درآیید،
در پیش این آسمان وحشی و بی خیال
و این ابرهای گشاده بال
و این انوار الماس گون زمستانی
به اهتزاز آیید
که سال بیمار و کهن روزگار
در این شب آخرین جان می سپارد .
ای زنگهای وحشی به صدا درآیید
و خبر مرگ سال کهن را به گوش همگان برسانید
آنچه ژنده و فرسوده است از حلقه بیرون کنید
و آنچه تازه و با طراوت است به میدان آورید
۴- رابرت فراست ، ادیب آمریکایی از وصافان برجسته ی طبیعت است. تجربهی زیست روستایی، او را به شاعر یگانهای بدل کردهبود که رمانتیسم بی روح شعرهای آمریکایی از واژگانش زدوده شدهبود و در عوض شعرش با زبانی ساده و بن مایههای دلتنگی برای زندگی روستایی و کشاورزی عجین بود. شعر فراست صحنه ی رویارویی آدمی با طبیعت است و تصویرهایی گوناگون از نبرد و مدارا و همزیستی این دو را نمایش می دهد. شعر «درختهای کریسمس» اثر فراست، جلوهگر نگاه اینچنینی اوست.
۵- سارا تیزدیل شاعر عزلتنشین آمریکایی، در شعری با نام «سرود کریسمس» با زبان احساساتی و کودکانهی ویژهی خودش، داستان زایش مسیح را تصویر کردهاست:
پادشاهان آمده از جنوب همگی ملبس به خز قاقم
به پایش طلا و یاقوت زرد ریختند
و هدایایی از شراب مرغوب
چوپانهای آمده از شمال
با کتهای قهوهای و کهنه
بره-نوزادهای کوچولو را با خود آورده بودند
آنها طلایی نداشتند
مردان فرزانه آمده از شرق پیچیده در جامهای سفید
ستارهای که رهنمونشان شدهبود شب را روشن کردهبود…
۶- در آغاز باب دوم «انجیل متی» آمده است: «چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و برای پرستش او آمدهایم.»
برخی روایات این مردان را «سه مغ» سخاوتمند از زرتشتیان پارسی نامیدهاند که به هنگام تولد مسیح، به دیداراو و مادرش، مریم، شتافتند و برای او هدایایی چون، طلا، صمغ و کندر به ارمغان بردند.
هنری وادزورث لانگ فلو، غزلسرای نامدار آمریکایی در شعر «سه پادشاه» این روایت را به زیبایی تصویر کردهاست.