بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
از پائیز…
کتاب «از پائیز…» شامل زنجیرهای از شعرهای پائیزی از سرودههای کهن تا امروزین در قالبهای مختلف و با انتخاب پوران فرخزاد از سوی نشر پوینده منتشر و راهی بازار کتاب شد.
پائیز را فرهنگ نویسان با خزان یکی میدانند. با این گمان و برداشت که: چون این نامواژه، از نگاه گاهشماری در گردش سالهای خورشیدی، تنها برای زمانی ویژه با رویدادها و نمودهایی یکسان ساخته و برگزیده شده، پس باید که یک نهاد و درونمایه یگانه داشته باشد. بیآنکه سرشت این دو نامواژه، یا چرایی زایش آنها و چه بودگی ساختارِ واژگانی هر یک، بررسی و به نمایش گذارده شود.
اما درباره چیستی واژه خزان باید گفت چناانکه میدانیم زایش هر وواژه در هر زمان بر پایه نماد و نمودِ ریشه یا ریشههایی است که بتوان به یاریگری آنها، آن نیاز ویژه را برآورده ساخت. برای نمونه، نامواژه تابستان، آمیزهای است از واژه «تابیدن و تابش» و «ستان» به معنی جایگاه و هنگام که اشارهای است به تابش خورشید و گرما. یا زمستان که آن نیز اشارهای به هنگام سرما و سردی هواست. و واژه بهاران به هنگام بهیِ هوا، جوانه زدن درختان، و شکوفه برآوردن آن گیاهان است.
به این ترتیب، نامواژه خزان نیز، همین راه را رفته و میباید از همین نهادهای ویژه سرچشمه گرفته و برآمده باشد؛ برآمده از بارانهای موسمی و نمای خیسی و خیس شدن زمین. اشاره به زمانی که زمین در انتهای گرمای تابستان آبهای جمع شده در پهنه زیرین خود را وانهاده، غرقه در تشنگی است و به بارانهای خزانی نیاز مبرم دارد. بدین سان میتوان گفت خزان هنگام وزش بادهای سرد، برگریزان، خزان کردن گیاهان، خیس شدن زمین و بر نشانیدن برگها در خاک است؛ همان خیسان. همنگونه که منوچهری دامغانی گفت: خیزید و خز آرید که هنگام خزان است.
کتاب «از پائیز …» را شاید بتوان شیره بررسیهای تمامی نامداران شناخته شده که دل در گرو فصل زیبای پائیز و بارانهای دلنواز خزانی دارند، باشد. پوران فرخزاد، شاعر که در اینجا به عنوان یک گزینشگر عمل کرده است، کوشیده است با گردآوری اشعار خزانیِ شاعراان پارسیگوی چه پیشینیان و چه کنونیان در دفتر «از پائیز …»، مخاطبش را نیز تا حد ممکن با دیدگاههای آنها آشنا کند.
از جمله شاعران مطرحی که در این مجموعه، شعرهای خزانیِ آنها آمده، میتوان به فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، نصرت رحمانی، پرویز ناتل خانلری، مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی، قیصر امینپور، فریدون توللی، یدالله رویایی، منصور اوجی، محمدرضا شفیعی کدکنی، رضا براهنی، فروغ فرخزاد، عمران صلاحی، محمدعلی سپانلو، شمس لنگرودی، سیروس شمیسا، ضیا موحد، سیدعلی صالحی، احمد شاملو، رابرت فراست، شارل بودلر، پل ورلن، هران هسه، فدریکو گارسیا لورکا، مارگرت بیکل، رابیندرانات تاگور، ژاک پروه و دیگران اشاره کرد.
کتاب ۴۳۰ صفحهای «از پائیز …» که مشتمل بر فصولی تحت عناوینی مانند از کهنها، از غزلها، از رباعیها، از چهارپارهها، از ترانهها، از گسستهها، از سپیدها، از مثنویها، از مستزاد، از مخمسها و از بازگردانیهاست، در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و با بهای ۲۸ هزار تومان راهی کتابفروشیها شده است.
آمریکای درمانده
این روزها حتی کسانی که اهل سیاست و علاقمند به دنبال کردن اخبار نیستند نیز لااقل یک بار نام «دونالد ترامپ»، نامزد انتخابات ۲۰۱۶ ریاست جمهوری آمریکا را به خاطر مواضع تند و بعضا عجیب وی شنیده اند.
بدون شک «دونالد ترامپ»، صرف نظر از گرایش های تند و تیزش، توانسته به یکی از شگفتی های بزرگ در صحنه سیاست آمریکا تبدیل شود. اما سوال اینجاست که چرا مواضع تند «ترامپ» هر روز طرفداران بیشتری در آمریکا پیدا کرده و بسیاری از مردم این کشور از وی حمایت می کنند؟ چرا شخصیت های معروف تری چون «هیلاری کلینتون»، خود را در تقابل با «ترامپ» تا این حد درمانده حس می کنند؟
«دونالد ترامپ» در کتاب جدید خود به نام «آمریکای درمانده» که توسط انتشارات «تری شولد» به چاپ رسیده است، ضمن انتقاد از روش سیاستمداران هر دو حزب این کشور در امور کشورداری طی چند سال اخیر، به توضیح برنامه های خود برای آنچه وی بازسازی آمریکا می خواند پرداخته است. وی معتقد است دوران سیاست های شعاری به پایان رسیده و از اینجا به بعد باید بر خلاف گذشته عملگرا بود.
نویسنده کتاب «آمریکای درمانده»، ضمن انتقاد از وضع اقتصاد و درمان در این کشور معتقد است نظام درمانی در آمریکا باید به سمتی پیش برود که هم پزشکان راضی باشند و هم مردم.
وی در بخش دیگری از کتاب خود با انتقاد از عملکرد نظامی آمریکا طی چند سال اخیر معتقد است آمریکا باید به دوران اوج خود در عرصه نظامی بازگشته و به جای نشستن و از دور نگاه کردن به درگیری های جهان، در آنها پیروز شود. در همین راستا نیز، وی یکی از اهداف خود را نوسازی ارتش این کشور قید کرده است.
اما طبق نوشته های این کتاب، یکی از مهم ترین دلایل مخالفت «ترامپ» با ورود مهاجرین به آمریکا، به این دلیل است که بر اساس اعتقاد وی، نیروی کار خارجی طی چند سال اخیر بازار کار را از دست نیروی آمریکایی درآورده و همین مساله یکی از اصلی ترین دلایل رشد بیکاری در این کشور شده است.
البته مهاجرین خارجی تنها دلیل بیکاری از نگاه «ترامپ» نیستند. چرا که وی در بخش دیگر از این کتاب با اشاره به سیستم آموزش در آمریکا، از آن انتقاد کرده و معتقد است دانشگاه های این کشور باید به گونه ای دانشجویان خود را تربیت کنند که پس از اتمام درسشان توانایی رقابت با هم رده های بین المللی خود برای کسب شغل مورد نظر را داشته باشند.
این نامزد ریاست جمهوری آمریکا، یکی دیگر از دلایل رکود اقتصادی و بیکاری در این کشور را صادر شدن کارخانه های آمریکایی به کشورهای دیگر همچون چین و در نتیجه بیکار شدن نیروی کار آمریکایی دانسته و بازگرداندن کارخانه های این کشور به سرزمین مادری خود را یکی از برنامه های اقتصادی خود در صورت پیروزی در انتخابات معرفی کرده است.
با توجه به توضیحات مختصر بالا در مورد این کتاب، شعارهای «ترامپ» هرچند پوپولیستی و عوام فریبانه هم به نظر برسند، اما به نظر می رسد دلیل اقبال بلند وی نزد مردم آمریکا، همین شعارهایی است که گویی حرف دل آنها را زمزمه می کند.
تناقض توسعه دمکراسی
واژه دمکراسی طی سالهای اخیر تبدیل به یکی از داغ ترین مباحث برای هر محفلی از هر طبقه و با هر سطحی از دانش نسبت به آن شده است. اما به راستی تعریف و اصول دمکراسی چیست؟ آیا کشورهایی چون آمریکا که داعیه رهبری جریان دمکراسی خواهی را در جهان به دوش می کشند، قوانینی و سیاستی منطبق بر اصول دمکراتیک دارند؟ آیا سیاست خارجی این کشور و بسیاری دیگر از هم قطاران غربی اش منطبق با اصول دمکراتیک تبلیغ شده توسط خودشان است؟
«لینکلن آ. میشل»، نویسنده، تحلیلگر، خبرنگار نشریه «نیویورک آبزرور» و استاد مدرسه روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا در آمریکا با رویکرد انتقادی نسبت به تعاریف غلط مطرح شده در باب دمکراسی، مشخصا به بسط تناقض های موجود در سیاست آمریکا در برخورد با این مفهوم می پردازد.
«میشل» در کتاب خود که توسط انتشارات موسسه بروکینگز منتشر شده، معتقد است میان دو جنبه عملی و نظری دموکراسی، تناقض هایی شگرف و تامل برانگیز وجود دارد. یعنی آنچه دولت های به ظاهر دموکراتیک در عمل انجام می دهند با گفته هایشان تناقضی آشکار دارد.
به عنوان مثال وی به موضوع آمریکا اشاره می کند که بر خلاف گفته های مقام های این کشور در محکوم کردن رژیم های غیر دموکراتیک، با همه آنها ارتباط خوبی دارد و اتفاقا از آنها حمایت هم می کند. نویسنده کتاب، با اشاره به مثال های عینی، به این تناقض ها در سیاست خارجی آمریکا اشاره می کند.
از سوی دیگر به اعتقاد نویسنده، بسیاری از آنهایی که در این زمینه چه به صورت عملی و میدانی و چه در مقام نظر و در قالب پژوهشکده ها کار می کنند، مفهوم دموکراسی و توسعه آن را به درستی متوجه نشده اند و همین امر موجب به انحراف رفتن این مفهوم در مقام تئوری شده است.
«میشل» همچنین در ادامه با اتکا به منطق بروکراتیک، راهکارهایی را برای برون رفت از این وضع پیچیده ارائه می کند.
وی همچنین در بخش دیگری از کتاب، این فرضیه را مورد آزمایش نظری قرار می دهد که آینده دموکراسی در جهان آینده که به نظر او آمریکا دیگر قدرت هژمون آن نخواهد بود، به چه سمت و سویی خواهد رفت.
تاوان
نمایشنامه «تاوان» نوشته آرتور میلر با ترجمه جعفر میرزایی و مریم حسینی توسط نشر افراز منتشر و راهی بازار نشر شد.
این کتاب به عنوان صد و سی و نهمین عنوان مجموعه «نمایشنامه های برتر جهان» این ناشر چاپ شده و نسخه اصلی اش در سال ۱۹۶۸ نامزد نهایی جایزه تونی بوده است.
آرتور میلر نمایشنامه نویس شناخته شده آمریکایی و مولف نمایشنامه هایی چون «مرگ فروشنده»، «همه پسران من» و … است. او در این نمایشنامه به سراغ یک خانواده دیگر آمریکایی رفته است. در این خانواده دو برادر وجود دارد که یکی جراحی موفق و دیگری پلیسی معمولی و متوسط است. این دو بعد از سال ها به خاطر فروش اسباب و اثاثیه پدرومادرشان با یکدیگر روبرو می شوند. در نتیجه اتفاقات گذشته را مرور می کنند و این مرور کردن، موجب شناخت کیفیت زندگی هر یک از آن ها می شود.
نمایشنامه «تاوان» دو فلسفه متفاوت درباره زندگی را به تصویر می کشد. کلایو برنز منتقد روزنامه نیویورک تایمز، این اثر را یکی از سرگرم کننده ترین و جذاب ترین نمایشنامه های میلر می داند. این منتقد می گوید این نمایشنامه در خور نمایش بوده و از تکنیک های نمایشی کلاسیک وحدت زمان، مکان و عمل پیروی می کند، و دلبستگی میلر به همراه استعدادهای بی نظیرش را به عنوان قصه گوی مادرزاد، متجلی می کند.
این نمایشنامه ۴ شخصیت دارد که به ترتیب عبارت اند از: ویکتور فرنتس مردی تقریبا ۵۰ ساله، استر فرنتس زنی تقریبا ۴۰ و چند ساله، گرگوری سالمون پیرمردی قوی هیکل و والتر فرنتس مردی پنجاه و پنج ساله.