خانه » هنر و ادبیات » خاطرہ ای از فریدون فرخزاد/نوشته : بهمن

خاطرہ ای از فریدون فرخزاد/نوشته : بهمن

• طوفان بود سرمای فراوان بود …


3310

سال ۸۲ میلادی پس از ۳ بار آمدن بہ لندن در سالھای ۷۹ / ۸۰ / ۸۱ این بار رحل اقامت در این شھر گزیدم …
یادم نیست ھمان سال بود یا سال بعدش ،
کانون ایران کہ بہ مدیریت دوست عزیزم دکتر رضا قاسمی تازہ در لندن تاسیس شدہ بود ، شبی یک میھمانی در ھتل تارا برگذار کردہ بود …
مرحوم فرخزاد تصادفی روی میز ما بود و من و بیشتر افرادی کہ روی میز بودیم بجز او کسی را نمیشناختیم …
فرخزاد داستان فرارش را از ایران از طریق کوھہای مرزی برایمان تعریف کرد و لطیفہ ھای جالبی گفت ولی او بدون رعایت حضور خانوم ھا روی میز ما و میز کناریمان که به خاطر وی به میز ما توجه داشتند مرتبا واژہ ھای رکیک بکار میبرد …
من تا جایی کہ نزاکت اجازہ میداد بہ او اعتراض کردم …
سکوت کوتاھی کرد ، گویی داشت فکر میکرد جواب مرا چگونہ بدھد … خوشبختانہ او اذعان کرد کہ کار بدی کردہ است …
بعد از این آشنایی اولیه روی نت منفی بعدھا کہ کیھان برقرار شد ، دوستی ما بیشتر جوانہ زد …

من بہ دلیل شغلی با ھنرمندان خیلی در تماس بودم و آگھی ھای مربوط بہ کنسرتھایشان را در کیھان چاپ میکردم ، لذا خیلی موارد بہ کنسرتشان دعوت میشدم ۔ ولی واقعیت این است که خودم خیلی اھل کنسرت نبودم و نمی رفتم و گاھا گلہ مندی ایجاد میشد …
فرخزاد این موضوع را میدانست ،یکبار وقتی در لندن کنسرت داشت سر زدہ بہ دفتر کیھان آمد و ھمکارم خانوم لعبت والا شاعر مشھور و مرا غافلگیر کرد و با خود بہ کنسرتش برد…
او معمولا در برنامہ ھایش بہ خواندن آواز و اجراء شو اکتفا نمیکرد ، از خمینی گرفتہ بہ پایین را با طنز و جدی از دم تیغ میگذراند۔
او پس از سالہا اقامت در کالیفرنیا با دلشکستگی بسیار این شھر را ترک کرد ، و یکروز از آلمان بہ من تلفن کرد و آنجا را شھر بدون اخلاق و عشرتکدہ خواند۔

در کنسرتی کہ در تورنتو داشت استقبال زیادی از او شد ۔ وی پس از بازگشت نامہ ای از محل اقامتش شھر بن – آلمان بہ من نوشت و از حمایتی کہ از او در تورنتو و مونترال کانادا شدہ بود ، ابراز خوشحالی کرد…
و اما ماجرای قتل فرخزاد
مادر فرخزاد در حالت نزار بود و فرخزاد کہ بہ او دلبستگی شدیدی داشت ، اواخر زندگی اش افسردہ و نژند بود و دلش غنج میزد کہ در اواخر عمر مادرش او را ببیند …
پیش از این برادر کوچک فرخزاد اگر درست یادم باشد اسمش رامین بود ، زیر شکنجہ زندانبانان کشتہ شدہ بود و متعاقب آن وقتی ھمسر جوانش وقتی از این خبر غمبار مطلع شد خود را از بالای ساختمان سامان در بلوار کشاورز (الیزابت سابق) بہ پایین انداخت و کشت…

در زمانی کہ موسویان سفیر ایران در آلمان بود در ھمان شھر بن او برای فرخزاد پیغام فرستاد کہ وی دست از بدگویی از خمینی و رژیم جمہوری اسلامی بردارد و فقط کنسرتش را بدھد وگرنہ رژیم آن دیگر برادرش را ھم خواھد کشت …
البتہ فرخزاد کوتاہ نمیآمد تا اینکہ مادرش مریض شد…

یکبار یک کنسرت بزرگ در شھر کلن کہ در جوار بن است برگذار شد کہ طی آن دختر شایستہ ھم انتخاب میکردند ، مرا بہ عنوان یکی از داورھا بہ این مراسم دعوت کردند ، حضور در کنسرت را پذیرفتم ولی قبول نکردم کہ جزو داوران باشم …
در جریان انتخاب دختر شایستہ برگذارکنندہ شخصی را در بین جمعیت بہ من نشان داد و گفت ؛ این آقا اینجا برای سفارت ایران کار میکند و در ھمہ کنسرت ھا و مراسم حی و حاضر است و برای سفارت جاسوسی میکند ، از بلندگو شنیدہ کہ شما از کیھان لندن در اینجا حضور دارید از من خواستہ ایشان را بہ شما معرفی کنم ۔
گفتم کیک زرد خوردہ من علاقہ ای بہ آشنایی با ایشان ندارم …

الغرض … مرحوم فرخزاد به دلیل استیصال بزرگترین اشتباھش را در این مقطع زمانی میکند و با یکی از این رابطھا آشنا میشود و از طریق او برای موسویان سفیر پیام میفرستد کہ من میخواھم از اجرای برنامہ و ھمہ چیز دست بکشم۔
فقط اجازہ بدھید من بہ ایران بروم و مادرم را کہ آخرین لحظات زندگی اش را میگذراند ببینم ۔
سفیر کہ در توطئہ قتل وی دست داشت برایش پیغام میفرستد ؛ من در این مورد اختیاری ندارم ولی شخصی بنام دکتر ( اکبر خوشکوشک معروف به سلاخ ( توضیح از سایت خلیج فارس است ) کہ اکنون یونان است دارد بہ آلمان میآید کہ از مقامات بالای وزارت اطلاعات است با او صحبت کنید و او این راہ را برایتان باز میکند ۔۔۔
دکتر کہ یک مرد تنومندی بود بہ بن میآید و فرخزاد او و آن واسطہ را بہ آپارتمانش دعوت میکند و برایشان ھندوانہ میآورد۔
آن دو میھمان با ھمان کارد آشپزخانہ فرخزاد را با ضربات زیادی بہ قتل میرسانند …

3311

3312

3313

ممکن است این سوال برای خوانندہ پیش بیآید ، چرا من این جزئیات را میدانم ، برای اینکہ در ھمان ایام نامہ ای از ایران دریافت کردم کہ پشت پاکت نام فامیل مرا شبیہ نام خانوادگی من ولی غلط نوشتہ بود ۔ این نامہ را برادر فرخزاد از ایران برایم ارسال کردہ بود ۔ این نامه را هنوز دارم…
او چنین نوشت ؛ فریدون برادر من خیلی از شما تعریف میکرد ۔ بعد شرح ماجرا و تماس ھای برادرش را نوشت و اضافہ کرد آن رابط را پس از انجام ماموریتش بہ آرژانتین فرستادند و قاتل اصلی تر یعنی ھمان دکتر قلابی کہ شاید تخصصش دکترای سلاخی باشد بہ ایران برگشت و پس از مدتی برای اینکہ شک برنیانگیزد سفیر ایران در آلمان ھم عوض شد۔
برادر فریدون اضافہ کرد ، عدہ ای از من گلہ مند شدند چرا در مراسمی کہ ھمزمان با علاقمندان او بر سرخاکش برگذار کردند من شرکت نکردم و بہ مراسم ھمان موقع سفارت ایران رفتم ؟
خوب جمھوری اسلامی برایم خروجی، ویزا،بلیت ھواپیما و ھتل گرفت ۔ زن و بچہ ھای من ھنوز ایرانند …
من نمیتوانستم در مراسمی کہ بزعم آنان ضد انقلاب برگذار کردہ حتی اگر متوفی برادر منست شرکت کنم …

جمھوری اسلامی ھیچگاہ مسوولیت قتل فرخزاد را نہ بہ عھدہ گرفت و نہ رد کرد۔
در مورد قتل فرخزاد واقعیات / روایات و شایعات زیادی وجود دارد که از حوصله این مقال خارج است …
ولی آیا سوال انگیز نیست چرا جمھوری اسلامی باید ھزینہ ھای شرکت در مراسم خاکسپاری برادر یک ضد انقلاب را پرداخت نماید ۔ این موضوع آدم را یاد گانگسترھا و اعضای مافیا میاندازد ۔ آنان رقبا و دشمنان خود را ترور میکردند و خودشان اولین کسانی ھستند کہ شیک ترین لباسشان را میپوشیدند و با چہرہ ای دژم و اشکبار بر تابوت مقتول دستہ گل میگذاردند و اشک تمساح میریزند …
فریدون فرخزاد در یکی از سفرھایش بہ لندن کتاب مجموعہ شعرش بنام ” در نھایت
جملہ آغاز است عشق ” را در سپتامبر ۱۹۹۱ بہ من اھدا کرد و یکسال بعد در اوت ۱۹۹۲ به قتل رسید …
او در ۱۹۳۶ میلادی در چهار راه گمرک تهران به دنیا امده بود …
من اصولا عادت دارم وقتی کتاب شعر میخوانم زیر اشعار و ابیاتی کہ خوشم میآید خط میکشم تا بعدا بہ آنھا رجوع کنم ۔ کتاب فریدون را خیلی خط خطی کردم چون واقعا طبع شعر خوبی داشت …!
بہ خواھرش فروغ ارادت ویژہ داشتم و بیشتر اشعارش را دوست دارم ۔ محل تصادف و مرگ فروغ در کمتر از ۲۰۰ متری آپارتمان من در منطقہ دروس بود …

3314

فریدون فرخزاد در ابتدای کتابش نتی بہ این مضمون نوشت ؛
برای بھمن عزیزم
بہ خاطر تمام این سالھای پر از درد و رنج و بدبختی ۔۔۔
روانش شاد باد …

* لینک ترانه شب بود زمستان بود بیابان بود و لینک برنامه ای در مورد قتل او که تلویزیون من و تو لندن پخش کرد را در انتهای این متن ملاحظه فرمایید …

3315

3316

3317

3318

3319

https://www.manototv.com/videos/farokhzad/vid749

​​https://www.youtube.com/watch?v=dRF9l7BcV8c

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*