علی رضا رضایی در آیینه ی اهل رسانه….
خبر مرگ علیرضا رضایی طی چند روز گذشته بی گمان داغ ترین خبر محافل خبری ایران بوده، از همان خبرها که هر جمعیت و فرد و اندیشه ای درباره اش موضع می گیرد و رای می دهد. در این میان عقاید مذهب ستیز و قلم سرخ سازش ناپذیر او هم دلیل دیگری بود بر دامنه ی وسیع این نقدها و نوشته ها؛ شاید بتوان این طور گفت که بیشتر واکنشها حاشیه ای بود بر این توییت علیرضا رضایی که تابستان سال ۲۰۱۶ نوشته بود، توییتهایی که با هشتگ «#فقط_منو_ببرید_ایران» قابل رصد کردن اند.
«من که مردم جسدمو از همون در پشتی فرودگاه ببرید بندازید تو بیابون خدا جک و جونورا تغذیه کنن خوشحال بشن. فقط منو ببرید #ایران.»
در این میان بسیاری بر سر انتقال پیکر او به ایران و یا خاکسپاری اش در فرانسه وارد گفت و گو شدند که البته تقریبا مشخص بود که حال و هوای این روزهای ایران و موضع گیری به غایت تند جناح حاکم، خانواده داغدیده ی او را مجاب خواهد کرد تا علیرضا را در همین خاک غربت به دیار دیگر بفرستند و دریچه ای تازه از مشکلات و حواشی را به روی خودشان باز نکنند.
علی مهتدی روزنامه نگاری که در میان حلقه ی دوستان او بود، در این باب این طور نوشت:
تصمیم خانواده علیرضا رضایی در نهایت این شد که پیکر او روز جمعه در تبعیدگاهش و دور از وطن به خاک سپرده شود. او بعد از مرگ هم به آرزویش نرسید تا در سرزمینش آرام بگیرد. تا وقتی امثال وحشیهایی که «کلاه میدوزند» برای سرهایمان، تصمیمگیران وطن هستند تا گور هم به آرزوهایمان نمیرسیم
امین بزرگیان نویسنده و پژوهشگر هم از مراسم تشییع جنازه او در در توییتر گزارشی کوتاه ارائه کرد:
نماز میت علیرضا به خواست مامانعلی در مسجد شهر کوچکی حوالی لیل فرانسه برگزار شد. بعد از نماز جمعه جمعیت زیادی از مسلمانان اهل تسنن ایستادند و همراه ما بر جنازه او نماز خواندند. آدمهایی که بعد از نماز هم تکتک ماندند و به دوستان علیرضا تسلیت گفتند. با شکوه و زیبا … بعد آن هم به احترام ما پشت ماشین حمل جنازه او چند قدمی آمدند. به جز جمع شدن دوستان علیرضا از طیفهای مختلف فکری و عقیدتی این آمیخته شدن با دیگری، مهمترین یوتوپیای ذهن و زندگی علیرضا بود و افسوس که جنازه او را سلفیهای شیعه تاب نیاوردند و این ننگ برایشان تا ابد باقی خواهد ماند.
از دیگر سو، مرگ علیرضا رضایی که به واسطه ی قلم تند و تیز و ذات سازش ناپذیرش هرگز به دار و دسته ای خاص در مدیای خارج نشین وارد نشد، ماجرای قابل تاملی بود برای بسیاری از اهل به اصطلاح گفتمان ایران تا این گوشه نشینی و دور ماندن او از طایفه ی روزنامه نگاری فارسی را به بوته ی نقد بگذارند؛ از همین جمله،علی هنری، پژوهشگر، اینگونه نوشت:
” مرگ تلخ علیرضا رضایی در غربت بار دیگر یادمان میآورد که یافتن راهی برای پایان دادن به ناراحتی و رنج شهروندان -که بعضاً بغایت ظالمانه است-، نیاز عاجل جامعه ایران است. هیچ جامعهای با این حجم از شهروندان درگیر غم و رنج و ترس و تلخی، رنگ خوشی و سعادت را نمیبیند.
به اینکه گروه بزرگی در این چند دهه از ایران مهاجرت کردهاند و میکنند و اینکه عدهای از آنها علیرغم میلشان نمیتوانند بازگردند، بیتفاوت نباشیم. مهاجرت به هر شکل همراه رنج و سختی است و تبعات منفی آن از فرد و خانواده فراتر میرود و کل جامعه، سیاست و اقتصاد را متاثر میکند. ”
حسین رونقی وبلاگ نویس هم یاد و خاطره ی روزگار وبلاگ نویسی علیرضا را زنده کرد و گفت:
” از وبلاگنویسهای قدیم بود، طنز مینوشت، به اجبار رفت، مجبورش کردند، وقتی اجازه ندادند آزاد زندگی کنه، آزاد حرف بزنه و بنویسه، تن به کوچ اجباری داد.
میگفت بیا، به خنده میگفتم تو میای، میگفت عمرمون کفاف نمیکنه!
نذاشتن بیاد، نیومد، رفت و چه داغی بر دل گذاشت و رفت ”
از کاربران اینترنتی و همراهان سالیان گذشته ی او در فضای وبلاگ نویسی فارسی و سایت بالاترین هم در صف یادکنندگان از او بودند. برای نمونه؛
کاربری با نام کیخون، با پیش کشیدن دوباره ی مفهوم پر داستان ” وطن ” از وطن گمشده ی او گفت:
” اگر وطن همانجا باشد که عمیقترین باورهای ما ریشه در خاکش دارد، پس وطن آنجاست که مردگان ما هستند. مرگ در تبعید، صرفا معادل تنهایی یا بیوطنی فرد مهاجر نیست؛ بلکه دلالت بر بیوطن شدن همهی دوستان و وابستگانش دارد؛ بازماندگان چون بادهای سرگردان همواره در پیاش هستند. ”
همکاران روزنامه نویس او هم یادش را در صفحات مجازی زنده کردند؛ از جمله ی ایشان علی کلایی، از مرگ یک تبعیدی گفت:
” مرگ برای یک تبعیدی به همین سادگی است. در خانه تنها میخوابی و بلند نمی شوی. و بعد پیکرت را پیدا می کنند. تبعید با تنهایی تنها ت مشترک ندارد. تبار مشترک دارد. تبعیدی هرجا باشد تنهاست. یاد #علیرضا_رضایی عزیز همیشه جاوید و روحش شاد”
و لیلا سامانی هم سروده ای از ناظم حکمت را به یاد خواننده هایش آورد :
” به قول ناظم حکمت هیچچیز برای یک تبعیدی باقی نمیمونه جز وطنی در ترک قلبهای زخمی. قلبهایی که در حسرت همین تنها دارایی میایستند.”
حسین دهباشی، محقق تاریخ ساکن ایران هم کوتاه و ساده و تلخ نوشت:
” ایرانی جماعت که مهاجرت نمیکنه، فوقِ فوقاش آواره میشه، دق میکنه…
پ.ن: خاک بر سر این دنیا”
توییت آسیه باکری فرزند شهید حمید باکری که با حمله برخی از اصولگرایان داخلی مواجه شد هم حرف تازه ای در خود نداشت:
” خوشا پر کشیدن خوشا رهایی خوشا اگر نه رها زیستن مردن به رهایی! آه این پرنده در این قفس تنگ نمی خواند”.
اما در جبهه ی دیگر اصولگرایان و دیگر جماعتی که پیشتر به واسطه ی تحریم انتخابات ایران و این روزها به دلیل حمایت تلویحی و گاه مشخص از تحریم های آمریکا، تحریمی نام گرفته اند هم واکنشهایی به غایت متفاوت داشتند، کعه در ادامه چند نمونه از آنها را در پی می آوریم.
واکنشهای متفاوت و و منفی از سمت دو جناح اصولگرا و براندازان مدافع جنگ و تحریم:
صادق نیکو خبرنگار اصولگرا:
” اگر علیرضا رضایی میخواد جنازهاش رو برگردونید ایران. به هر دینی بوده به آداب همون دین خاکش کنید
چون بعید میدونم دیگه جنازهاش بتونه به مقدسات مردم توهین کنه و با حرفهاش کسی رو آزار بده! ”
باقی واکنشهای اصولگرایان ناظر بود به مطالبی از علیرضا رضایی که با عنوان «توهین به مقدسات اسلام» از آنها یاد می شد:
عباس کلاهدوز خبرنگار و مدیرکل سیاسی خبرگزاری تسنیم
” الی جهنم و بئس المصیر
حجم بسیار زیاد توهینها و تمسخرهایی که این حیوانِ کثیف #علیرضا_رضایی به پیامبر عزیز اسلام کرده بوده رو تازه الان دیدم
خاک پاک وطن رو با جنازه این سبّ کننده نبی (ص) نباید نجس بشه ”
حسین دلیریان جانشین مدیر کل سیاسی و دبیر سرویس دفاعی خبرگزاری تسنیم
#علیرضا_رضایی بی چاک و دهن در این مدت به همهی مقدسات توهین کرده بود و به هیچ وجه نباید خاک ایران با این انسان کثیف، نجس میشد
نیک آهنگ کوثر:
” اختلاف نظر در مورد راه حل برای آینده ایران، نباید من را به نقطهای برساند که از حال کسی مثل #علیرضا_رضایی بیخبر بمانم. فحش داد؟ بد و بیراه گفت؟ حرف ناحق زد؟ من باید قوی باشم که نادیده و نشنیده بگیرم. من اشتباه کردم که رفاقت را با سیاست سنجیدم. من بخت تماس را هم از او گرفتم.
معتقدم که #علیرضا_رضایی تحت تاثیرسید ا.ن. مواضعی گرفت که خیلیها را خشمگین کرد. علیرضا دیگر نیست، اما سید ا.ن. هنوز زنده است و باید پاسخگو باشد. سید ا.ن. کوچکترین تلاشی برای نجات علیرضا وقتی در ایران امنیت نداشت، نکرد و در خارج، عامل دوری علیرضا با برخی دوستانش شد. ”
کاربری با نام «دزد ناموس» از طیف موسوم به «برانداز»:
حالا من که خصومت شخصی ندارم، ناراحت شدن سر مرگش هم اشکال نداره
ولی ضایع نیست این علیرضا رضایی که سر انتخابات به بدترین شکل دست به تمسخر رای ندهنده ها میزد رو انقدر خوب نمایی میکنید، دوستای تحریمی من؟با شما هم هستم دوستای سابقا رای دهنده غیر ماله کش