میگویند یک دیوانه سنگی به چاه میاندازد که صد عاقل قادر به بیرون آورن آن نیستند. این در واقع حکایت حکومت اسلامی و شحص رهبر است که در طول سی سال فرمانروایی خود در کسوت ولی فقیه من در آوردی بلایی بر سر این مرز و بوم آورده واقتصاد کشور را چنان مخرب شخم زده و بحران زا کرده و آنرا به مرحله فروپاشی رسانده که باز سازی آن به این آسانیها میسر نیست. با این وجود و در حالیکه حتا کارشناسان خودی و وابسته به نظام به وی تفهیم کرده اند که این ره به ترکستان میرود ، معهذا هنوز او بر سر عقل نیامده و حاضر نیست مسیر حرکت خود را تغییر دهد. به گمان او هر گونه تغییر در تصمیم گیریهای نظام به منزله عقب نشینی رژیم برداشت میشود و این یعنی امتیاز دادن به دشمن . دقیقا پیروی از چنین تفکر مخرب و غیر کارشناسانه رهبری است که باعث شده تا کشور به این حال و روز درآید.
چند روز پیش آقای خامنه ای سران سه قوه همراه با معاونان آنها را فراخواند تا به بررسی مشگلات اقتصادی کشور پردازند. از قرار این جلسه که بیش از سه ساعت بطول انجامید در نهایت به اینجا ختم شد که آقای رهبر طبق روال همیشگی شروع به کلی گوییهای همیشگی خود نمود و از زشتی های دشمن یعنی امریکا داد سخن کرد و در نهایت رهنمودش این بود که مسئولین برای حل برخی مسائل کلیدیِ اقتصاد، مانند مشکلات نظام بانکی، نقدینگی، اشتغال، تورم و فرایند بودجهریزی و غیره باید تصمیمهای جدی و عملیاتی بگیرند.
چنین پیدا است که شخص رهبر به قول معروف یا در باغ نیست، یا خود را به نادانی میزند. زیرا بعید است به آقای رهبر نگفته باشند که مشگلات مطرح شده در جلسه روسای سه قوه معلول هستند و نه علت. در چنین حالتی علم اقتصاد حکم میکند که برای برخورد با مشگلات ابتدا بایستی به سراغ علت رفت و راه برون رفت از بحران را در آنجا جستجو کرد. باید به دنبال آن بود که چه عللی باعث شده تا نقدینگی این چنین بی رویه رشد کند و در طول شش سال چند برابر شده به مرز ۱.۷ تریلیون تومان برسد و سبب گردد تا منشاء مشگلات ارزی و افزایش قیمتها شده نرخ تورم را در زمانی کوتاه به نزدیک سه رقمی شدن برساند. وقتی بررسیها به این مرحله برسد، آنوقت پای بیت رهبری و نهادهای انقلابی وابسته به آن مانند، سپاه پاسداران، انواع بنیادها، استان قدس و شرکتهای خصولتی و در یک کلام ” دولت پنهان” به میان میاید. طبیعتا در اینجا است که سه قوه مجبور به سکوت میشوند و آدرسهای عوضی مانند اصلاح نظام بانکی، اشتغال، تورم و غیره توسط رهبر و سایر مسئولین داده میشود.
اهم مشگلات اقتصادی کشور را میتوان در یک جمع بندی اجمالی به شرح زیر خلاصه کرد:
– تورم مزمن و نهادینه شده
– بیکاری مزمن و نهادینه شده
– کسری سنواتی بودجه دولت
– بدهی چند صد هزار میلیارد تومانی دولت
– بخش تولید به شدت آسیب دیده و رو به اضمحلال
– بخش تجاری به شدت فاسد ، رانتخوار و قاچاقچی پرور
– بانک مرکزی بدون قدرت وبرنامه
– سیستم بانکی فاسد و بدون برنامه ریزی هدفمند
– فقدان نظام مالیاتی سالم و فراگیر
– دولت بی اختیار و به شدت آلوده به فساد مالی
– نقدینگی بی حساب و کتاب
فعال شدن اینگونه ویروسها درفضای اقتصادی یک کشور، معمولا یا به علت درست عمل نکردن مکانیسم های اقتصادی است و یا بطور کلی عدم وجود یک نظام اقتصادی همراه با قانونمندیهای آن است. حال با نگاه به روند اقتصاد کشور در چهار دهه گذشته مشاهده میگردد که اصولا یک نظام اقتصادی مشخص و منطبق با علم اقتصاد در این رژیم محلی از اعراب پیدا نکرده است. ولی در مقابل نوعی اقتصاد فقاهتی که مشابه آن درعلم اقتصاد دیده نشده شکل گرفته است که سازوکارهای ویژه خود را دارد. در این چارچوب اقتصادی خود ساخته بیش از نیمی از اقتصاد کشور تحت کنترل مستقیم ولی فقیه قرار گرفته و نیمه دیگرهم که ظاهرا دولتی است غیر مستقیم در کنترل او است، بدون آنکه نسبت به این مسئولیت بزرگ در مقابل ارگانی پاسخگو باشد. دقیقا اینگونه سامان یابی اقتصادی است که سبب گردیده تا در طول زمان یک قدرت کاذب یا دولت پنهان بدون ترس از بازخواست ملی اداره کننده واقعی کشور گردد. بنا براین اگر آقای خامنه ای واقعا به دنبال اصلاح بنیادی اقتصاد کشور است، بایستی شر این قدرت شیطانی و فاسد را که عامل همه مشگلات است را از سر ملت کم کند. اینکه صحبت از مبارزه با تورم و بیکاری و غیره به عنوان عوامل اصلی نابسامانیهای موجود معرفی گردد، صرفا دادن آدرس عوضی و یک ترفند خائنانه به منظور گمراه کردن جامعه است.
شاید اگر موضوع تحریم های امریکا و پیش بینی عواقب خسارتبار آن درمیان نبود، آقا را اینگونه مشوش نمیکرد و برای دفاع از خود به تکاپو نمیانداخت. ولی ترس کشنده ناشی از تبعات تحریمها که در نظر است صدور نفت ایران را به صفر رساند و در نگاهی دورتر سقوط رژیم پیش بینی میشود، بزرگتر از آن است که بشود با آن بی تفاوت برخورد کرد. دولت امریکا در چهار دهه گذشته در مقابله با حکومت اسلامی همواره سیاست مماشات و تحمل را پیشه کرده بود. این شیوه ملایم دیپلماسی امریکا در قبال اقدامات حکومت اسلامی به ویژه در دوره هشت ساله ریاست جمهوری اوباما شدیدتر دنبال شد، بطوریکه رهبر رژیم اسلامی را چنان جری کرده بود که تنها به دخالت در امور کشورهای منطقه اکتفا نکرده و صحبت از مرزهای جدید حکومت اسلامی در سواحل مدیترانه و قدرت منطقه ای سپاه قدس میکرد.
با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری سیاست امریکا نسبت به تهران یکشبه صد و هشتاد درجه تغییر کرد و زمینه برای یک زورآزمایی جدی و سرنوشت ساز بین ترامپ و خامنه ای زودتر از آنکه تصور میرفت فراهم گردید که نقطه شروع آن خروج امریکا از توافقنامه برجام بود. اکنون آیت الله دون کیشوت ما که خود را قدر قدرت منطقه تصور میکرد، اکنون چنان به انزوا کشانده شده که فقط به بک موضوع فکر میکند و آن نجات خویش از تله ترامپ است. از بدبختی ولی فقیه و بد حادثه اینکه این تنها ترامپ نیست که کمر به قتل حکومت اسلامی بسته، بلکه سقوط حکومت اسلامی که ظاهرا از تغییر روش نام برده میشود، سیاست کلی نظام از رئیس جمهور گرفته تا دومجلس و مردم را شکل میدهد که در صورت تغییر رئیس جمهور هم تغییری نخواهد کرد.
خوشبختانه رهبر پل های پشت سر خود را چنان خراب کرده که به قول معروف نه در غربت میتواند دلی شاد داشته باشد و نه مردم دیگر تحمل او را در وطن دارند. اینکه در این شرائط وی ناگهان به فکر نجات اقتصاد کشور افتاده یک بازی تبلیغاتی حکومتی بیش نیست. زیرا که اگر او واقعا قصد اصلاحات بنیادی را داشته باشد، باید قبل از هر چیز بساط خودی و غیر خودی را بر چیند و به یک انتخابات آزاد تن دهد تا مردم خود تصمیم بگیرند. دیگر بر هیچکس پوشیده نیست که مانع اصلی پیشرفت و اصلاح کشور بیت رهبری است که به شکلی کاملا موزیانه سیستم حکومتی را قبضه کرده و بنام حفظ نظام همه قدرت مالی و نظامی کشور از دست قوه مجریه و بخش جمهوریت نظام خارج و به تشکیلاتی که در جامعه به دولت پنهان معروف گردیده منتقل کرده است که باید برچیده شود.
اکنون با تشدید بحرانها خط مبارزاتی مردم هم بتدریج نمایان تر میگردد و تحولات درون جامعه به شکل دو قطبی شدن پیش میرود، مردم جان به لب رسیده در یکطرف قرار دارند و بیت رهبری یا دولت پنهان خود شامل سپاه، مافیاهای زر و زور، رانتخواران و قاچاقچیان و مداحان و معممین مفتخوار در طرف دیگر. اینکه زمان برخورد این دو نیرو چه زمانی است مشخص نیست، ولی یک نکته برای همگان حتا رهبر روشن است که دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. طبیعتا در این مصاف سرنوشت ساز آنکه پیروز میدان خواهد بود قطعا مردم هستند، که در آن صورت وای به حال رهبر و دولت پنهان او.
رهبر جمهوری اسلامی که به نظر میرسد نسبت به تحریمهای پیش رو و نمایان شدن آثار کامل تحریمها در ماههای آینده به شدت نگران است، در صحبتهای خود با سران سه قوه تأکید کرده است که «هیچ بنبست و مشکل غیرقابلحلی در کشور وجود ندارد و ما به فضل الهی و با عزم و اراده مردم و مسئولان و با استفاده از ظرفیت بیبدیل جوانان و نخبگان توانمند ایران عزیز و با فعال کردن ظرفیتها و منابع ممتاز کشور، یقیناً بر مشکلات درونی و تحمیلی فائق خواهیم آمد
او همچنین به سران سه قوه و به ویژه دولت توصیه کرده است از «راهحلهای اقتصاددانان دلسوز و فعالان بخش خصوصی» استفاده کنند. این توصیه خامنهای در حالی است که طی چهار دهه گذشته، حکومت بدون توجه به مبانی علمی، اقتصاد کشور را اداره کرده و همواره بخش خصوصی را دشمن خود دانسته است. جمهوری اسلامی اکنون که در تنگنایی بیسابقه قرار گرفته است، به ظاهر قصد دارد از نظرات و راهکارهای اقتصاددانان مستقل و فعالان بخش خصوصی استفاده کند؛ اما تردیدی نیست که در عمل با توجه به ماهیت خودکامگیاش، راه خود را در پیش خواهد گرفت و بر مشکلات اضافه خواهد کرد.
همزمان با جدیتر شدن بحران اقتصادی در ایران، عدهای از اقتصاددانان مستقل طی دو نامه جداگانه در مرداد و مهر امسال خطاب به سران سه قوه، مشکلات اقتصادی کشور را برشمردند و برای هرکدام راهحلی پیشنهاد کردند؛ اما به کدامیک از پیشنهادها و راهحلهای این اقتصاددانان توجه شد.
در حال حاضر شرایط اقتصادی ایران بهگونهای است که به نظر نمیرسد با برگزاری جلسه یا «دستور دادن» اوضاع بهبود یابد. اساساً یک اقتصاد سالم که دچار مشکل میشود، صرفاً ساختارها، نهادها و نظم خودجوش بازار است که میتواند مشکلاتش را حل کند؛ اما ساختارهای فاسد و نهادهای ناکارآمد در ایران، نهتنها ظرفیت حل مشکلات را ندارند، بلکه خود به معضلی بزرگ تبدیل شدهاند و منابع را ضایع میکنند.
اینکه اقتصاد کشورها، به ویژه کشورهای دارای نظام اقتصاد آزاد، هر از چند گاهی دچار بحران شوند نه تنها امرغیرعادی به نظر نمیرسد ، بلکه در ذات اینگونه رژیمها نهفته است. از اینرو مواجه شدن با افزایش نرخ تورم ، بیکاری و یا عدم تعادلهای اقتصادی هرچند که زیانبار و درد آور است، ولی راه حلهای برون رفت از بحران هم وجود دارد .
درحکومت اسلامی هم با توجه به روند انقلاب و بر کرسی قدرت نشستن جماعتی بی تجربه، بی دانش و عمدتا از قشر میدان دار و بازاری و معمم ، عاری از هرگونه سابقه مدیریت، همچنین شرائط انقلابی انتظار آن میرفت که اقتصاد کشور دچار عدم تعادل شود که شد. ولی انتظار آن نمیرفت که آن اقتصاد قدرتمند، با آن پشتوانه مالی قوی نه تنها نتواند بر مشگلات اقتصادی ابتدای انقلاب فائق گردد، بلکه به مرور زمان آن هم به مدت چهل سال آنچنان دچار پس رفت اقتصادی گردد که به مرز از هم پاشیدگی امروز رسد.
معمولا بدترین موقع برای اقتصاد یک کشور دوران جنگ و زمان باز سازی پس از جنگ است. در این زمان جامعه گرفتار کمبود کالا، افزایش قیمتها، بیکاری و مشگل سرمایه گذاری است که در صورت وجود یک دولت مدیر مدبر قابل اصلاح خواهد بود. جامعه ایران با وجود داشتن امکانات وسیع مالی