اسم کتاب: یولسیز (اولیس)
اسم نویسنده: جیمز جویس
اسم مترجم: اکرم پدرام نیا
اسم ناشر: نوگام – لندن
تاریخ نشر: اردیبهشت ۱۳۹۸ (اوریل۲۰۱۹)
محل نشر: لندن
جلد اول ودوم این کتاب که اولی ۵۱۷ صفحه ودومی ۴۱۵ اخیرا به دستم رسید با اندک تورق گذرا دریافتم که متن سنگین ومحکم با قدرت علمی است باید به دقت مورد مطالعه قرارداد. کاری ست بسیار پر محتوا وسنحیده ی تاریخی مستند که لازم است پیشاپیش از نشرنوگام تشکرکرد و سپاس مند بود در نشراین کتاب جالب.
محتوای جلد نخست شامل شش فصل وشش پی نوشت است. که بانمایه افراد ومنابع به پایان می رسد.
درجلد اول این کتاب ۵۱۷ صفحه ای ، درنخستین برگ آمده است:
«آن قدرمعما وسخنان پیچیده دراین اثرآورده ام که فرهیختگان باید قرنها آن را مطالعه ودرباره ی آن ها بحث کنند. تا منظورم را دریابند واین تنها راه جاودانگی است» جیمز جویس.
مترجم از یاری رساندن«وحید» درترجمه این اثرازایشان تشکرکرده است.
درصفحه ی فهرست آمده است که «این اثر درشش جلد منتشر می شود». عناوین آن چهارجلد راهم یادآورشده که باید درآینده نه چندان دور منتشرشود.
مقدمه ی ناشر با معرفی جیمزجویس شروع می شود:
دردوم فوریه ۱۸۸۲ دردابلن متولد شده فرزند ارشد خانواده بود .۹ خواهر وبرادر داشت. اوایل در رفاه بودند دربهترین مدارس یسوعیان تحصیل می کردند وبعدها درتنگدستی زندگی می کردند. سپس در دانشگاه کالج دابلن استعداد ذاتی خورا نشان داده است. در۱۹۰۷ پس از فازغ التحصیلی، به پاریس رفته در دانشگاه پزشکی به تحصیل می پردازد اما آن را رها کرده به شعر وادبیات و نویسندگی می پردازد. پس ازآشنایی با دختری به نام نورابارنکل به ایتالیا رفته مدت دهسال با تدریس زبان انگلیسی درایتالیا می گذرانند.
اولین کتاب اومجموعه ای ازشعر وموسیقی ست که در۱۹۰۷ درلندن منتشرکرده وداستان دابلنی ها در۱۹۱۴ منتشر می شود. با شروع حنگ جهانی اول ازایتالیا به زوریخ مهاجرت کرده تا(۱۹۱۹ ) در انجا زندگی «رمان چهره ی مرد هنرمند درجوانی (۱۹۱۶) و نمایشنامه تبعیدی ها (۱۹۱۸) را به چاپ رساند» . رمان پولسیز در روز تولدش، درسال ۱۹۲۲ درپاریس«منتشر شد و برای او شهرت را به ارمغان آورد».
وسپس ازبیماری چشم نویسنده و روان پریشی دخترش وآغار حنگ دوم جهانی می گوید وپاریس رفتن جیمزجویس وسرانجام ازمرگ او درتاریخ سیزدهم ژانویه سال ۱۹۴۱ درزوریخ درگذشت».
عنوان پیش درامد مترجم:
شامل هفده صفحه است که مترجم فاضل قدردانی خود و اهل قلم و ودانش را به تمام کمال ادا کرده است.
نخستین اظهار نظر ازقول ویلیام باتلرییتس شاعر و نویسنده ی مشهورایرلندی که از تحسین کنندگان جیمزجویس است درباره رمان یولسیز می نویسد:
«زندگی مردم معمولی دریک روزدابلن که ۷۰۰ صفحه به درازا می کشد». . . خود جویس نیز در این باره گفته: هیچیک ازشخصیت های کتاب های من بیش ازصد پوند نمی ارزند . . . ناگفته نماند که درکنار روایت زندگی همین مردم معمولی، نویسنده گاه پرسش های فلسفی و اساسی مطرح می کند و برخی افکار فلاسفه ی بزرگ را ازذهن و زبان شخصیت هایی چون استیون ددلس و لیوپولد بلوم تحلیل می کند».
مترجم که پیداست با روح وروان افکار واندیشه ها و برجستگی اوآگاهی دارد و به درستی وکمال او را می شناسد: اضافه می کند که:
«سرانجام این که این بخت را داشته ام که درسال های اخیر درسمپیوزیوم های سالانه ی جیمز جویس شرکت و سخنرانی کنم. دعوت شوم برای تدریس نقدادبی وترجمه ی یولسیز دردانشگاه کالج دابلن (تابستان ۲۰۱۸) ودانشگاه نیویورک (زمستان ۲۰۱۹) وبورسیه ی تحقیقی سال ۲۰۱۹ بنیاد جیمز جویس نصیبم شود».
خواندن و نوشتن درباره این کتاب کارآسانی نیست. متن کتاب پرازراز و رمزاست و گویای افکار و اندیشه های پیچیده پرمغز جیمزجویس که به داشتن این سبک گزینشی هم شهرت جهانی دارد. به عنوان مثال:
درشروع داستان ص ۳۲ آمده:
«تاکی هیز قرار است دراین برج بماند؟ص ۱۸ . پاسخ ان درص ۶۸ :
که در هفت سطرامده به دوسطر آخری اکتفا می کنم: به گفته ی گیفرد:
(La Haines)
به زبان فرانسه یعنی «نفرت» که نماد نفرت استیون ازهینز با نفرت ایرلندی ها ارانگلیسی هاست. «یا نفرت خود هینز از یهودیان»(۱۹۸۹ :۱۵- ۱۴). همان.
درسخنان سنگین و فلسلفی راوی آمده است:
«به یاد دارید که درفصل شش (هی دیز) این آلوفروش پای ستون یادبود نلسن اشاره شد درآنجا تشییع کنندگان جنازه صدایش را می شنیدند ولی خودش را نمی دیدند.
(پی نوشت شماره ی ۱۲۶ درهمان فصل) ص۱۲۰.
درارزشمندی ادبی و بزرگی و قدرت علمی وتاریخی این اثر می افزاید:
همانطوری که پیش تر هم گفتیم: این اثر به موازات دو اثر بزرگ تاریخی هملت و اودیسه پیش می رود. خانه و زندگی استیون (جویس) هملت (شکسپیر) وتلماکس (هومر) هرسه را به زورمی ستانند. به گفته ی گیفرد «هملت نسبت به عموکلادیوسش درست همین احساس استیون را دارد، چون پدر را کشته، تاج و تخت اورا ربوده ومادرش را به همسری خود درآورده است.او دراین باره می گوید:
«پادشاهم را کشت ومادرم را فاحشه کرد . . .» همچنین خواستگارهای پنه لویی شکیبا در اودیسه به نیت غصب به خانه ی اودیسیوس آمده اند» ص ۱۲۱
زورستان ها غاضب دیگرهینز انگلیسی است که نماد انگلستان است وکشورایلند را به زور ازمالک اصلی اش ستانده است و به عبارت دیگر می توان گفت که تمام این فصل با زیبایی و درهمین یک کلمه خلاصه می شود «غاضب» (م) ص۱۲۲
درشماره۴۳۲ ازکتاب پیدایش وکتاب عهد عتیق سخن رفته:
«خدا به ابراهیم و اعقابش (بنی اسراییل) زمینی غنی و بارور وعده داد (۷: ۱۲) ودرکتاب خروج (خروج قوم یهود ازمصر) این پیمان را با موسی تجدید کرد. . . . به یاد دارید که مک هیو درهمین بخش داستان موسی وسرزمین موعودش را به سیاست ایرلند ربط می دهد. ودرپی اوجی جی اومولو ی نه عاری ازافسوس می گوید: اما پیش ازآن که به سرزمین موعود وارد شود مرد» حالا پرفسور می گوید که این ایده را (که داستانش رابا حکایت فسجه ی فلسطین وموسی وسرزمین موعود وبذرها برزمین سنگی همانند می کند) ما به استیون دادیم واو دارد این را به نظرجی جی املوی می افزاید.
(م) » ص۱۲۷.
گفتن دارد که این اثر، خلاف دیگر کتاب ها، هرفصل یک پی نوشت طولانی تر هم دارد که روایتگر توضیحات مستند عنوان هرفصل است. مثلا اگرفصل یکم شامل ۲۴ ص بوده پی نوشت ۶۷ صفحه ای دارد که نشانگردقت وبرتری اگاهی بیشترعلوم وفلسفه نویسنده را درذهن خواننده تقویت می کند.
۲ :
با عنوان: کاکرن، تو بگو ببینم کدام شهردنبال تو فرستادند؟ (۱)
درپرسش وپاسخ بین همو و مخاطب:
«صورت تهی پشت پنجره پرسان شد.
دختران حافظه آن را بهم بافتند بااین همه، به گونه ای وجود داشت. هرچند نه آن طور که حافظه آن را بهم بافته بود. بدین ترتیب عبارتی ار ناشکیبایی، کوبش بال های افراط کاری بلیک (۴ ) دارم صدای خراب شدن همه گردون را می شنوم. شیشه ی خردشده ودیوارهای سنگی که واژگون می شود. وزمان، آن آخرین زبانه ی خشم. پس برایمان چه می ماند؟ ۵
–اسم جایش یادم رفت آقاسال ۲۷۹ قبل ازمیلاد
استیون نیم نگاهی به اسم وتاریخ نوشته شده درکتاب لکه دار۶ انداخت وگفت:
اسکولوم ص۱۲۳
بله آقا و او گفت: یک پیروزی دیگر مثل این ما را نابود می کند.۷
جمله ای که دنیا به خاطرسپرد. آسودگی ملال آور خیال۸. برفراز تپه ای بردشتی پوشیده ازجنازه، فرماندهی تکیه زده بر برنیزه اش برای افسرانش سخن می گوید وهرفرماندهی برای هرگروهی از افسران. آنان سراپا گوش اند ۹
استیون گفت:
تو بگوآرمسترانگ ۱۰ پایان پروس چگونه بود؟۱۱
پایان پروس، آقا؟
کامین گفت: ۱۲ »
درهمین شروع صفحه ی عنوان ۲ ، پیداست که هرپرسش، پاسخ مدون طولانی دارد که در پی نوشت ۲ آمده است: بنگرید به ص ۱۳۸ که تا سطر پنجم ص۱۴۳ ادامه دارد.
غرض این است که این اثر جویس داستان و رمان و کتاب سرگرم کننده نیست. به قول سعدی : «هرورقش د فتریست معرفت کردگار».
وقتی دیسی می گوید: «اشتباه های بسیار، شکست های بسیار، اما نه یک گناه»، به گفته ی کیفرد، بار دیگرنظری یهودستیزی می دهد زیرا ایرلندی ها هراشتباهی کردند دربرابر نور(حضرت عیسی) گناهی نکردند. ص ۲ – ۱۸۱
این عبارت را لرد راندلف هنری چرچیل( پدروینستن چرچیل) که درآلسترعلیه حکومت مستقل در ایرلند سخنرانی های آتشین ایراد می کرد گفته است. راندلف چرچیل هنگام سخنرانی هایش در استان آلستر (که درشمال ایرلند واقع است و بخشی ازان پاره ای ازانگلستان است ) باشدت به سیاست خود مختاری ایرلند می تاخت. (همان جا ).
فصل ۳
با همان زبان و ادبیات پیچیده می نویسد:
« استیون چشم هایش بست، تا تروق تروق چکمه هایش را، که خزه های دریایی وصدف ها را له می کرد بشنود. درهرحال توازمیان آن می گذری. بله، یک گام درهربار، فضایی بس کوتاه از زمان دردل زمان هایی یس کوتاه ازفضا، پنج شش: نخاینندر. ۹ دقیقا: واین همان، وجه گریزناپذیرشنودنی هاست. چشم هایت را باز کن. نه. یاعیسیی مسیح! اگر ازصخره ای که ازپایه اش بیرون زده بیفتیم، به طرز گریزناپذیری از طریق نیبناینندر بیفتم! ۱۰ درتاریکی چه خوب پیش می روم. شمشیر زبان گنجشکی ام از پهلویم آویزان است. انها ان را به زمین می زنند.۱۱ دوپایم درچکمه های او درانتهای پاهایش،نیبنانیندر.۱۲ به نظر مجکم می آید. ساخته ی چکش لاس دمورگاس. ۱۳ آیا درامتداد کرانه ی شنی سندی مونت به جاودانگی قدم می گذارم؟ چرق چرق، ترق ترق، ترق ترق، ترق ترق، پول دریای وحشی . ۱۴ دامینی دیسی این ها را می شناسد. ۱۵ ص ۱۸۵
فصل ۶ حدود سی برگ است که برحسب دیگرفصل ها دوبرابر متن باعنوان پی نوشت، با چنین سر.آغازی:
نخست مارتین کانینگهم *سرپوشیده باکلاه ابریشمی ش را به داخل کالسکه ی غژغژی برد وفرز وارد شد و نشست. پشت سرش، آقای پاور، قامتش را بادقت خم کرد و سوارشد.
– بیا بالا سایمن ۳
اقای بلوم گفت:
آقا شما بفرمایید
اقای ددلس تند خودش را پوشاند و سوار شد وگفت:
بله بله.
مارتین کانینگهم پرسید:
حالا همه هستیم؟ بیا بالا بلوم. ( بلوم که خود مسئول اگهی های روزنامه است به این چیزها علاقه دارد) بنگرید به شماره ۶۸ درص ۴۶۷
همگی عازم تشییع جنازه می شوند.
درحالی که معلوم نیست چه کسی مرده، وکیست؟ و چه رابطه ای بین آنها بوده حضور درمراسم انگار که امری ضروری ازرفتارهاست. مراسم تشییع جنازه و رفتن هرکس ازدنیا و رفتارهای اطرافیان موردتوجه نویسنده را باید به درستی حس ودرک نمود. هریک ازرفتارهای عادی فرد و بطورکلی روزمره گی های انسان، ازنظرگاه جویس پشتوانه ی کهن و دیرینه سالی دارد و فرهنگی ازگذشته ها که باید شناخت و ازاین طریق با افکار واندیشه ها و بلند نظری های او راه پیدا کرد.
به گفته ی سیکاری «توانایی بلوم دردوری جستن ازمرگ اندیشی (بااندیشیدن به مالی وبستر گرمش) وسرشوق آوردن خود قابل تحسین است. (مرگ اندیشی ای که دیگر دابلنی ها به آن گرایش دارند و درتآیید این گرایش، بی درنگ و درجمله ی بعد، اززبان راوی درباره ی مارتین کانینگهم می خوانیم که کناره راهی نمایان شده اندوه زده حرف می زد». ص۵۱۶
این معرفی و بررسی کوتاه همین جا به پایان می رسد. ولی لازم است و ضروری که میباید این کتاب پرپیچ وخم واقعا غامض را بارها به دقت خواند تا به مرحله کشف مفاهیم نظریات «جیمرجویس»، اندیشمند نامدار و بزرگ جهانی راه پیدا کرد .
¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬————————————
به گفته گیفرد: مارتین کانینگهم شخصیتی درداستان «مردگان» ازمجموعه داستان های جیمس جویس است. ص۴۰۳