نویسنده : محمد علی موحّدناشر : نشر ماهی. تهران
چاپ سوم ۱۳۹۷
درفهرست کتاب ۳۱۷ صفحه ای عنوان «فصل اول – سی سال پس ازپیغمبر»، با اندکی تآمل در
عنوان، سرگرم مطالعه شدم. برخلاف حس اولیۀ «کهنگی» که داشتم، همان فصل را با ذوق خواندم تا فصل های دیگر. انگار، بمثابه بخشی خواندنی ازتاریخ ایران است.
در دیباچه اشاره ای دارد به علاقۀ خود ازچهل پنجاه سال پیش برای شکل گیری اثر«انتقادی درباب دین و دولت» و مهمتر این که ایران هنوز درتلاش رهایی از پیچ وخم آن است! وسپس از جمع آوری اسناد و مدارک تاریخی می گوید:
«مجموعه رابا گزارشی بسیارساده وفشرده ازدوران سی ساله پس ازرحلت پیغمبراکرم آغازمی کنم» شیوۀ نگاه وبررسی خود از وقایع را یادآور می شود :
«این دورۀ سی ساله، که با رحلت رسول اکرم درسال ۱۱هجری آغازشد تاصلح امام حسن ومعاویه در سال ۴۱ ادامه یافت» .
ازشروع اختلافات بین قبایل می گوید:
«که هرقبیله پیغمبرخاص خود راعلم کرده بود» تا جنگ های داخلی و تضاد تاریخ نویسان با رخدادها. خلیفۀ اول ابوبکر طبیعی مُرد. «سه خلیفه پس ازاو کشته شدند».
با قتل عثمان که طرفدارانش عثمانیه با مخالفین که بوترابیه نامیده می شند، درنمازهمدیگررا لعن می کردند. بنا به روایت پژوهشکر در جنگ وجدال آن دو، نیروی سومی هم پا به میدان گذاشته ودایره گفتگوها گسترش پیدا می کند. اینگونه، پدیده های گوناگون ازعارضه های نوخواهی درتاریخ جوامع بشری سابقه دارد.
اسلام، به رهبری پیامبربزرگوار، که مردی با درایت وکاردان، صبور و متحمل بود از جامعه ای با فرهنگ کهن: تجاوز، غارت وکشتارواختلافات دائمی قبایل بدوی درصحاری عربستان، با بت های کعبه و پرستشگران دوآتشه قدعلم می کند. با شکستن بت ها، همان مکان بت ها را پرستشگاه خدای واحدی می کند. یکی ازهمان بت ها به نام “الله” خدا می شود!. «بنگرید به صص ۸-۲۲۷ ». این الله آفرینندۀ جهان هستی معرفی می شود. دربستر این تغییرات عبادی، عرب، متحد شده دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی فراهم می شود و شکل تازه ای به خود می گیرد. درپرتوعدالت و یکسانی همۀ آدمیان ودیگر وعده های دینی پیامبر، تجاوزوقتل وغارت بین قبایل رنگ می بازد. حمله به روم و ایران و قتل و غارت وغنایم عظیم آن دو کشور ثروتمند جهان، اعراب را با شادخواری آشنا می کند.
فصل اول عنوان: سی سال پس ازپیغمبر. گزارشی بسیار ساده و فشرده
این گونه آغاز می شود: که: «حکومت اسلامی محض، یعنی حکومت برپایۀ اصول و موازینی که در دوران پیامبر بدان کاربسته می شد. دیرزمانی نپائید و مسلمان ها با فتح سرزمین های تازه و آشنایی با آئین کشورداری معمول ایران وروم، ازآنها تآثیر پذیرفتند وخواه ناخواه ازراه ورسم پیامبردور افتادند»
دراین بررسی روایت های گوناگون که ازص۱۷تا۶۹ را دربرگرفته، برخی عناوین را برگزیدم:
۱ نخستین ترور سیاسی . ۲ نزاع خانگی و ماجرای جنگ شتر.
ازقتل عُمر، اولین خلیفه که درسال ۲۳ هجری کشته شد وعثمان به خلافت رسید می گوید سپس دوران خلافت عثمان وتفاوت های دو خلیفه را توضیح می دهد:
«اودر دورۀ خلافت دهسالۀ هیچکس ازقوم وخویش های خود را به مشاعل آب و نان دار نگماشت و عثمان که پس ازاوبه خلافت رسید، درست برعکس عُمر، مناصب مهم حکومتی را به سران قبیله خود – بنی امیه – سپرد وحال آن که عُمر درحفظ موازنه و مساوات . . . نمی گذاشت که هیچ گروهی بر کارهای دولت چیره گردد».
سپس ار سالخوردگی عثمان می گوید و به خلافت رسیدن او درپیرسالی: « سرزندگی،هشیاری و بیداری عُمر را نداشت». و درحلقۀ مشاوران مغرور وسودجو محاصره شده بود. با سپردن مشاغل حساس به اطرافیان:
«عرب های ناراضی عراق مصر درمدینه ریختند وخلیفۀ پیرمرد را، که حاضر نبود تسلیم شود وراه و روش خود را تغییر دهد کشتند».
علت شورش عرب های ناراضی، ازتقسیم غنائم جنگی بود. شاکی بودند که :
«قریش آنگاه که پای جنگ درمیان است شعار برابری و مساوات می دهد ولی چون نوبت به تقسیم و برخورداری ازغنائم می رسد شعاربرابری فراموش می شود».
این گونه نیرنگ ودروغ ها با سابقۀ تاریخی ، درهمۀ جوامع بشری بوده وهست تا به امروز!اسلام نام «خُدعه» برآن نهاده که ملکۀ ذهن حکومتگران اسلامی است!
۲ – نزاع خانگی وماجرای جنگ شتر:
گروهی که دربصره به خونخواهی عثمان قیام کردند وجنگ جمل ونخستین جنگ خانگی بین مسلمین
انداختند . راه را پس ار رحلت رسول خدا
«شکافی که با قتل عثمان درمیان مسلمانان افتاد هرگز التیام نپذیرفت. معاویه، فرماندارسوریه که از بنی امیه بود، پیراهن خونالود خلیفۀ مقتول را با سه انگشت نائله، زن عثمان، که درمقام دفاع از شوهر، به زخم شمشیر مهاجمان قطع شده بود، به شام برد و آن ها را ازمنبر آویخت و مردم را به خونخواهی فرا خواند . عایشه و طلحه و زبیر که بیش از همه در برابر امام علی به ستیز برخاسته بودند، لشکر آراستند، معاویه و فرزند او یزید … همه ازسران و نامداران قریش بودند».
سپس توضیح می دهد که این جنگ وکشتارها برسر قبضه کردن حکومت بود درمیان دوطایفه معروف قریش «یعنی بی امیه و بنی هاشم».
جالب این که دراین میان تنها گروهی ازخوارج بودند که اصل مسئله را منکرشدند.چه انکارمنطقی!:
«گفتند چه لزومی دارد که حکومت منحصربه قریش باشد؟ مگرپیغمبرنیامده بود که امتیازات جاهلیت را ازمیان بردارد؟ مگرقرارنبود که عرب وغیرعرب سیاه و سپید ازحقوق یکسان برخوردار باشند؟ پس این امتیازکه حکومت همیشه درمیان قریشیان باشد ازکجاست؟!
این روایت درکنارشجاعت وشهامت خوارج، فضای باز زمانه درتبیین «آزادی بیان» شگفتاوراست!
فصل دوم
بیشترین عناوین این فصل روایتگر فتوحات عرب وشکست ساسانیان وسقوط ایران است: ازقادسیه گرفته تا خوزستان واصفهان وبرخی روایت های علل آن شکست؛ همچنین ازقول فردوسی می گوید. دراین فصل ازمزدک وتعالیم اوسخن رفته است.
|پژوهشگردربسترحوادث باعنوان «تحلیلی ازگزارش ها» سبب سقوط ایران را توضیح می دهد.
ازجنک جسر می گوید که عرب ها را ترسانده بود.
«هیچ یک ازبرخوردهایی که تا آن زمان رخ داده بود چنان گسترده وسهمناک نبود که هیبت وهیمنۀ دولت ساسانی را ازدل مهاجمان بزداید . . . شاید گرفتاری ها ونابسامانی های مدائن و منازعات داخلی میان سرداران پایتخت بود که فرمانده سپاه ایران را ازتعقیب لشگریان درهم شکسته مهاجمان بازداشت . . . مورخان آورده اند که رزم آوران عرب پس ازضرب شستی که درجنگ جسر دیدند، از رفتن به جبهه شانه خالی می کردند».
با دخالت عُمر که «مرد عمل بود ومزاج عرب هارا نیک می شناخت» ازگنج های ساسانیان و ثروت بی کران آن خاندان می گوید وقول و قرار می گذارد که یک چهارم غنیمت و مال و منال چپاول ایرانیان را به آن مسلمانان بدهد . عُمر، باجلب اعتماد آن ها آمادگی خود را اعلام می کنند. و این در حالی ست که :« قدرت مرکزی درایران ازچندی پیش سخت دچار تزلزل گشته بود». این روایت نیز شنیدنی ست:
رستم درگفتگویی گله مند با نمایندۀ “حیره” می گوید:
«شما حالا دلتان خوش است که عرب هاآمدند و شما به آنان کمک مالی کرده اید و اطلاعات داده اید تا برسرما بتازند . . . نماینده می گوید: شما اشتباه می کنید مسلمانان ازما نیستند ما هیچ دل خوشی از آنان نداریم . . . ما را اهل دوزخ می دانند. آدم های شما ازجلو مهاجمان گریخته وآبادی ها را خالی کردند مهاجمان نیازی به اطلاعات ما ندارند. آنان ازچپ وراست می تازند وکسی جلودارشان نیست».
نماینده می خواست بفهماند که مردم نوکرحاکم وقت اند وهرکی به روزباشد طرف اورا می گیرند». مرگ انوشیروان، جانشینی پسرش هرمز به سلطنت که:
«می خواست درامتیازات اشراف تعدیل قائل شود نیزدربرابرفشارروحانیان که محدودیت شدید وآزار غیرزرتشتیان را خواستاربودند مقاومت به خرج می داد موردبغض ونفرت طبقات ممتازقرارگرفت».
هرمز توسط دوبرادرزن (بسطام وبندوی) خود با گروهی یاغی ازسلطنت خلع شده پس ازکورکردن او را کشتند، وپسرش خسروپرویزرا به سلطنت گماشتند.همودرمخالفت بابهرام چوبینه کشوررا رها کرده و به «امپراتوری بیرانس پناه می برد. باکمکهای نظامی بیزانس خسرورا برخصم خودچیره می کند».
آن دویرادرنیزهریک به دست، خواهرزاده و زن دایی کشته می شوند.
خسرو بعد ازسی وهشت سال پادشاهی، مانند سرنوشت پدرکشته می شود. ازبین :
«صدها زن حرمسرای خود دل دربند شیرین داشت. براین بود که فرزند خرد سالی را که ازوی پیدا کرده بود ولیعهدی دهد اما درباریان مخالف که دوروبرپسربزرگتراوشیرویه را گرفته بودند. . . سر به شورش برداشتند خسرورا ازسلطنت خلع کردند و چند روزبعد اورا کشتد».
پس ازقتل پدر، شیرویه تمام برادران و شاهزاده ها که احتمال داشت هوس سلطنت داشته باشند را به قتل می رساند. تعداد ان ها را از “پانزده تا چهل تن آورده اند”.
به روایت پژوهشگرآگاه، فرزند ذکوری ازنسل پادشاهان زنده نمانده بود. سراغ زنان می روند ویکی از دختران خسروپرویزبه نام پوراندخت را برتخت پادشاهی می نشانند.البته قدرتمندان اصلی گروه قاتلان نسل شاهان بودند، تا نوبت به آزرمیدخت می رسد. همو شوهرش فرخ هرمزد را می کشد:
«پسراین فرخ هرمزد بود که به انتقام قتل پدرلشکر به تیسفون کشید وچشمان آزرمیدخت را کور کرد» . . . رستم فرخ زاد، معروف، فرمانده قشون ایران درقادسیه پسر این فرخ هرمزد بود».
درسال ۶۳۳ میلادی نوبت به یزدگر می رسد که درتیسفون برتخت می نشیند. درهمان اوایل، درمیانۀ جنگ با تازیان مغلوب شده ازمدائن به حُلوان گریخت وسپس به ری و قومس و اصفهان وهمدان، با نامه نویسی به سرداران برای جمع آوری آن ها موفق نمی شود. در پذیرائی های هرشهر که درنهایت حرمت و احترام با او رفتار می کردند، فکرمی کرد هنوز شاه است ومقتدر، با امرونهی رفتار می کرد : «درخراسان سردار تُرک، نیزک ترخان، نیزپیش او امد وهدایائی آورد وتا یک ماه نزد اوماند» سردار دختراورا خواستگاری کرد و بریزدگرگران امده، نامه به او نوشت «که توبنده ای ازبندگان مایی این چه گستاخی است که درمقام همسری با دختر ما برآمده ای» بعد حساب مالیات هارا خواست جواب رد شنید چرا که:
«مرزبانان و حکام محلی که پس از سقوط مدائن تمام عواید دیوانی وقلمرو مآموریت خود را به جیب زده بودند».
فصل سوم: باعنوان برآمدن دیوان و دیوان سالاران
با عنوان حکومت و شریعت، با گفتاری ازاوضاع پس از رحلت پیغمبر، آمده است که :
«براساس روایاتی که دردست داریم می توان چنبن استنباط کرد که کارحکومت درآن دوران با امرشریعت یکسان تلقی نمی شد».
سپس جدایی آن دورا یادآورمی شود که ازاختیارات حاکم درادارۀ حکومت بوده مجازاست که در:
«قول وقرارهای حاکم سابق دخل وتصرف کند وترتیبات تازه ای را جای آن ها برقرار سازد».
با یادی ازنیازهای زمان، ازالزام نجرانی ها به تحویل دوهزار پیراهن می گوید که:
«درعهد پیغمبرچون «مسلمانان نوعا لباس وتن پوش درستی نداشتند معقول می نمود».
پیامبروجود مجتمع های خودگردان مسیحی را درجامعۀ اسلامی پذیرفته بود. عُمرروش پیامبررا پذیرفت جزحجاز. به دستورعُمر حجازمی بایست ازعناصرغیرمسلمان تخلیه شود ویکدست مسلمان نشین باشد که همان گونه هم اجراء شد.
درعنوان: «هرمزان و پیشنهاد ایجاد دیوان» روایت تکان دهنده ای آمده که نشانگر نابسامانی ها و رواج فساد و اختلافات ” بند وچنگال” ساسانیان بوده، که پژوهشگربا مخاطبین درمیان گذاشته است:
« هرمزان . . . فرماندهی سپاهی را برعهده داشت که پس ازعقب نشینی یزدگرد ازجلولا، برای دفاع
ازشوشتر گسیل شده بود. هدف این بود که جلوپیشرفت مهاجمان گرفته شود تا یزدگرد بتواند خراسان را که فاصلۀ زیادی با جبهۀ جنگ داشت برای مقابله با آنان تجهیزکند؛ لیکن مساعی یزدگرد به جایی نرسید ومرزبانان وامرای محلی عملا ازیاری اوسرباز زدند. بلکه به گفتۀ طبری و یعقوبی و بلاذری، بعضی ازآنان چون کنارک طوس نامه هایی به حکام بصره و کوفه نوشتند و آنان را تشویق کردند که به خراسان حمله برند».
درزیرنویس همان ص ۱۲۸ آمده است که:
«مطالعه روایات مربوط به پیشرفت مسلمانان وازهم پاشیدن ارتش ساسانی، درطبری وکتابهای دیگر که جزئیات وقایع راضبط کرده اند نشان می دهد که دولت ساسانی با فروپاشی وبن بست درداخل مواجه شده بود ونیروهای مسلح با اندک مقاومتی دسته دسه تسلیم شدند.
با شرح واگذاری زمین های مزروعی ایرانیان، به جنگاوران عرب مسلمان، با عنوان کارگزاران مالیاتی فصل سوم به پایان می رسد.
فصل چهارم با عنوان ایرانیان درمیان تازیان.
با شرحی خواندنی ازروابط اولیۀ ایرانیان ومسلمانان شروع می شود.
دراین فصل از« یارانه ها ومستمری بگیرها، تآثیرفتوحات…. و …» می گوید وجمع آوری غنایم آنقدر زیاد بوده که بعد ازتعیین مستمری حقوق جنگجویان، درصدد پرداخت یارانه به مردم هستند. ابوسفیان مخالفت می کند. عُمر می گوید «با این همه درآمد چه باید کرد؟».
فتوحات و سرازیرشدن غنانم جنگی بی حد :
«میدان وسیعی برای زورگویی و اعمال فشار وسوءاستفاده فاتحان فراهم آورده بود وعُمرسران قریش را می شناخت که اگرآزادشان بگذارد حدی برحرص و ولع آنان متصور نخواهدبود». درهمین رابطه نویسنده، شورش های اهل القری (روستانشینان)، برضد مکه و مدینه را شرح می دهد.
درعنوان لعنت برعلی، روایت از گسترش اختلافات بین مسلمان هاست. ازرواج لعنت برعلی ولعنت برمعاویه؛ حتی در برخی لشکرگاه های طرفین سخن رفته که پس ازقتل علی و صلح امام حسن که خلافت رسما به معاویه رسید، لعن و ناسزاگوئی علی موقوف گردید.
باعنوان: انتظارظهور مهدی از بنی امیه این فصل به پایان می رسد.
فصل پنجم باعنوان تازیان درایران. ازغارتگری عرب ها می گوید: ماهی یکبار بازار بزرگی دربغداد دایر می شود وبازرگانان ایرانی از اهواز وشهرهای دیگربه آنجا می آیند وکالاهای گران قیمت درآن بازارعرضه می شود. مثنی برآن شد که روز بازار به آنجا حمله برده واموال بازرگانان را تاراج کند اما . . .. جون ایرانیان پل را خراب کرده بودند بامرزبان . . .» سازش کرده خودرا به آنجا می رساند وباسیم و زرو کالای فراوان که غارت کرده به انباز برگشت» ص۲۰۲.
فصل ششم باعنوان قصۀ شکفت خارجی گری و پدیدۀ قرّا! به اخر رسیده وبررسی نیز تمام می شود.
درپایان اضافه کنم همان طور که در آغاز گفتم این کتاب کم نظیر بخشی ازتاریخ کهن ایران است واسلام که پژوهشگر نامی؛ به مانند دیگرآثار ماندنی ش، درنهایت صداقت و امانت داری تدوین، و به ادبیات تاریخ کشور سپرده اند .
با توضیح زیر، بررسی این کتاب بسته می شود:
درسال۱۳۶۷کتابی دردوجلد به نام «تاریخ سیاسی ساسانیان» اثر دکترمحمدجوادذمشکور درتهران توسط انتشارات “دنیای کتاب” منتشرشد که طول سلطنت ساسانیان را چهارصد وچهل سال، یعنی آز(۶۶۵– ۲۲۴) میلادی با سی ویک پادشاه، آورده است. بنگرید همان جلد۱. صفحه بیست ۱۳۶۷
لندن.. ۲۰۲۰ /۴/۱۰